دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

عزاداری مدامِ امام سجاد برای امام حسین

چهارشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۵۰ ب.ظ

 

...عنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«بَکَى عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ عَلَى أَبِیهِ حُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ص عِشْرِینَ سَنَةً أَوْ أَرْبَعِینَ سَنَةً وَ مَا وُضِعَ بَیْنَ یَدَیْهِ طَعَامٌ‏ إِلَّا بَکَى عَلَى الْحُسَیْنِ حَتَّى قَالَ لَهُ مَوْلًى لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْهَالِکِینَ قَالَ‏ إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ‏ إِنِّی لَمْ أَذْکُرْ مَصْرَعَ بَنِی فَاطِمَةَ إِلَّا خَنَقَتْنِی الْعَبْرَةُ لِذَلِکَ.»

 کامل‌الزیارات، ص۱۰۷

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است که فرمودند: 

«علی‌بن‌الحسین (امام سجاد علیه‌السلام) بیست یا چهل سال برای پدرش، حسین‌بن‌علی (علیه‌السلام) گریه کرد. 

هر غذایی مقابل او گذاشته می‌شد، برای امام حسین گریه می‌کرد. 

تا این‌که یکی از غلامانش به ایشان عرض کرد:

فدایتان شوم، ای پسر رسول خدا! من می‌ترسم که شما هلاک شوید. 

فرمود:

««إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ»[یوسف:۸۶]؛ «درددل و اندوه خود را فقط نزد خداوند می‌برم و از خداوند چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید»

هیچ‌وقت نمی‌شود که قتلگاه فرزندان فاطمه (علیهاالسلام) را به یاد آورم و بغض گلویم را نفشارد.»»

 

در روایتی دیگر نقل شده‌است: وقتی امام سجاد (علیه‌السلام) در محل سرپوشیده‌ی مخصوصشان در حال سجده و گریه بودند، یکی از غلامان به ایشان عرض کرد:

 

آقای من! ای علی‌بن‌الحسین! آیا وقت آن نرسیده که به اندوهتان پایان دهید؟

حضرت سرشان را بلند کردند و فرمودند:

«وَیْلَکَ أَوْ ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ وَ اللَّهِ لَقَدْ شَکَا یَعْقُوبُ إِلَى رَبِّهِ فِی أَقَلَّ مِمَّا رَأَیْتَ حَتَّى قَالَ‏ یا أَسَفى‏ عَلى‏ یُوسُفَ‏ أَنَّهُ فَقَدَ ابْناً وَاحِداً وَ أَنَا رَأَیْتُ أَبِی وَ جَمَاعَةَ أَهْلِ بَیْتِی یُذْبَحُونَ حَوْلِی.»

 کامل‌الزیارات، ص۱۰۷

 

«وای بر تو! 

به خدا قسم، حضرت یعقوب، به خاطر مصیبتی کمتر آن‌چه می‌بینی، به پروردگار شکوا می‌کرد و می‌گفت: «بسی تأسف برای یوسف!» درحالی‌که که تنها یک فرزند از دست داده‌بود، 

اما من (خودم) دیدم که پدرم را و جماعتی از خانواده‌ام را پیش خودم سر بریدند.»

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی