دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اراده» ثبت شده است

 

اکثر قریب به اتفاقِ انسان‌های موفق، بیش از آن‌که از نبوغشان بهره برده باشند، با اراده قوی و سخت‌کوشی به قله‌های موفقیت دست یافته‌اند.

 

 

 

قالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ:

«مَنْ لَمْ یُجْهِدْ نَفْسَهُ فِی صِغَرِهِ لَمْ‏ یَنْبُلْ‏ فِی‏ کِبَرِهِ.»

 غررالحکم‌ودررالکلم، ص۶۰۶

 

از امیر مؤمنان (علیه‌السلام) نقل شده است:

«کسی‌که در خردسالی سخت‌کوش نباشد، در بزرگ‌سالی به موفقیت دست نخواهد یافت.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

برای این‌که فرزندانی موفق و پیشرو تربیت کنیم، باید آن‌ها را بااراده و سخت‌کوش بار آوریم. برای این منظور باید از ابزاری کمک گرفت؛ تشویق، تنبیه، ایجاد رقابت صحیح (بدون تحقیر) با هم‌سالان، معرفی الگو، بیان شعرها و داستان‌هایی با این مضمون و...

البته در این رابطه باید ملاحظاتی که در پنج مطلب با عنوان «سه دوره هفت‌ساله برای تربیت کودک» مطرح شد را نیز در نظر داشت؛ باید دانست که در هر سنی چه کارهایی باید از کودک بخواهیم، با چه شیوه‌ای از او بخواهیم و چه میزان بر او فشار بیاوریم؟

بدیهی است که در هفت سال نخست، که دوره بازی و رهایی کودک است، نمی‌توان چندان از او چیزی خواست.

اما در هفت سال دوم که دوره اطاعت و آموزش است و نیز در هفت سال سوم که دوره همراهی فرزند با والدین و کارآموزی آن‌هاست، باید متناسب با سنشان مسؤولیت‌هایی از آن‌ها خواست و بر انجام صحیح و کامل این وظایف تأکید نمود.

امید است که فرزندانی سخت‌کوش و موفق تربیت کنیم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۰۱ ، ۰۷:۳۵
ابوالفضل رهبر

 

و کَانَ [عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ] یَقْضِی مَا فَاتَهُ مِنْ صَلاَةِ نَافِلَةِ اَلنَّهَارِ فِی اَللَّیْلِ وَ یَقُولُ: «یَا بُنَیَّ لَیْسَ هَذَا عَلَیْکُمْ بِوَاجِبٍ وَ لَکِنْ أَحَبُّ لِمَنْ عَوَّدَ مِنْکُمْ نَفْسَهُ عَادَةً مِنَ اَلْخَیْرِ أَنْ یَدُومَ عَلَیْهَا.» وَ کَانَ لاَ یَدَعُ صَلاَةَ اَللَّیْلِ فِی اَلسَّفَرِ وَ اَلْحَضَرِ.

 کشف‌الغمة، ج‏۲، ص۷۵

 

امام سجاد (علیه‌السلام) آن نمازهای نافله‌ی روز که از ایشان فوت می‌شد را شب قضاء می‌کردند و (به فرزندانشان) می‌فرمودند:

«فرزندانِ من! این کار (قضاء کردنِ نمازهای نافله) بر شما واجب نیست، اما من دوست دارم که اگر یکی از شما خود را به کار نیکی عادت داد، بر آن مداومت داشته باشد.»

ایشان، چه در سفر و چه در حضر، نماز (نافله‌ی) شب را ترک نمی‌کردند.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] همان‌طور که ملاحظه فرمودید؛

- اولاً امام سجاد (علیه‌السلام) ابتدا خود قضای نمازهای نافله روزشان را به‌جا می‌آوردند، بعد به فرزندانشان تذکر می‌دادند.

- ثانیاً در جمله‌ای که از ایشان نقل شده است، به آنان می‌فرمایند: «این کار بر شما واجب نیست، اما من دوست دارم که...»

یکی از راه‌کارهای ترغیب فرزندان به کارهای خوب، بهره بردن از محبت موجود میان خود و آنان و تحریک عواطفشان است. کودکی که پدر و مادرش را دوست داشته باشد، سعی می‌کند کارهایی را انجام دهد که پدر و مادرش دوست دارند و از انجامش خوشحال می‌شوند.

بدیهی است هرچه محبت میان والدین و فرزندان بیشتر باشد، این راه‌کار اثربخش‌تر خواهد بود.

[۲] توصیه نهایی حضرت به فرزندانشان این است که وقتی به کار نیک مستمری مشغول می‌شوند، بر آن مداومت داشته باشند و اگر روزی به‌هردلیلی نتوانستند آن کار را انجام دهند، جبران کنند.

اهل‌بیت (علیهم‌السلام) به «مداومت در انجام کارها» توصیه اکید کرده‌اند؛ به‌عنوان مثال از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است:

«قَلِیلٌ یَدُومُ خَیْرٌ مِنْ کَثِیرٍ مُنْقَطِعٍ.»

 عیون‌الحکم، ج۱، ص۳۷۰

«کارِ کمی که مداوم باشد، بهتر از کار زیادی است که نیمه‌کاره رها شود.»

مداومت بر کارهای نیک، علاوه بر این‌که موجب ماندگاری آن در جان انسان می‌شود، در تقویت اراده و پشتکار انسان نیز مؤثر است.

اکثر قریب به اتفاقِ انسان‌های موفق، بیش از آن‌که نبوغشان بهره برده باشند، با اراده و پشتکارشان به قله‌های موفقیت دست یافته‌اند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۰۱ ، ۰۹:۵۷
ابوالفضل رهبر

 

 

بچه که بودم، از پدرم شنیدم خانه روح دارد! خانه‌ای که دیگر کسی در آن زندگی نمی‌کند، روح زندگی در آن جریان ندارد و زود می‌میرد و ویران می‌شود.

این را وقتی گفت که داشتیم راجع‌به خانه متروک پدربزرگ مرحومم در روستا صحبت می‌کردیم که کم‌کم داشت ویران می‌شد.

 

بزرگ‌تر که شدم و سر خانه و زندگی که رفتم، فهمیدم قصه چیز دیگری است؛

وقتی دیدم هرچندوقت‌یک‌بار گوشه‌ای از خانه عیب پیدا می‌کند و اگر کسی بالاسرش نباشد، این عیب به جاهای دیگر هم سرایت می‌کند و ویرانی می‌آفریند، فهمیدم علت ویران شدن خانه‌های متروک چیست.

 

اولین‌بار، زمستانی که لوله‌آب پشت‌بام ترکید، به این راز پی بردم. اگر خانه نبودم و با آچار و انبرقفلی و یک درپوش کوچک جلوی فوران آب را نمی‌گرفتم، این آب همین‌طور می‌رفت و شاید بعد از چندساعت سقف را هم خراب می‌کرد و خسارت بزرگی به بار می‌آورد.

می‌دیدم وسایل خانه کم‌کم مستهلک می‌شوند و عمرشان تمام می‌شود. یا حادثه‌ای رخ می‌دهد و گوشه‌ای را خراب می‌کند و لازم است به آن گوشه رسیدگی شود.

فهمیدم وقتی کسی در خانه نباشد و این عیب‌های جزئی را نبیند و با مختصرهمتی رفعشان نکند، خانه آرام‌آرام رو به ویرانی می‌رود.

 

قسمت ترسناک قصه این‌جاست که تو چیزی داشته‌ای که مدتی بی‌خیالش شده‌بودی.

به خودت می‌آیی و با یک فاجعه مواجه می‌شوی؛

 

- با خانه دزدزده‌ای که شیشه‌هایش شکسته، قفلش خراب شده، درهایش قییژژ صدا می‌دهند، گوشه‌ای از سقفش ریخته، موکت و فرش‌هایش خیس شده و کپک زده‌اند، آب و برقش قطع شده، عنکبوت گوشه‌وکنارش لانه کرده...

- با ماشینی که چهارچرخش پنچر شده، رویش یک بندانگشت خاک نشسته، روغنش خالی شده، برف‌پاکن‌هایش شکسته، کمک‌هایش صدا می‌دهند، لنت‌هایش تمام شده‌اند...

- با بدنی که فشار آمده به چندجایش! قند و چربی، زانودرد و کمردرد، چند دندان خراب، دل‌دردِ گاه‌وبی‌گاهی که علتش را نمی‌دانی...

- خانواده‌ای که پُر شده از کدورت‌های ریز و درشت، کسانی که در حقشان کوتاهی کرده‌ای و بابتش احساس شرمندگی داری...

- خودت را محاسبه می‌کنی؛ عادت‌های زشت، اخلاق ناپسند، تکبر، تنبلی، بی‌برنامگی، شهوت‌های سرکش، خشم‌های نابه‌جا، پستی‌ها و پلشتی‌ها...

- اعمالت را سبک‌سنگین می‌کنی؛ می‌بینی کلی نماز و روزه قضا به گردنت است، عباداتت از سرِ عادت، برای رفع‌تکلیف، سراسر کسالت...

 

همه این خرابی‌ها آوار می‌شوند روی سرت.

و تو می‌گویی «آخر من با این‌همه خرابی چه کنم؟!»

 

می‌ترسی.

دلت خالی می‌شود.

چشمانت از رمق می‌افتند.

پاهایت سست می‌شوند.

می‌نشینی.

ناامید!

ویران!

 

 

چندسال‌پیش دایی‌ام تعریف می‌کرد:

«وقتی می‌خواستیم به آن خانه‌مان که در طبقه ششم بود برویم، دیدیم روی زمین و در و دیوار و شیشه‌ها و کابینت‌ها و لامپ‌ها و قرنیزهایش، کلی رنگ و گچ و خاک پاشیده و نیاز به یک نظافت اساسی دارد.

روزی که برای تمیز کردن رفتیم، آسانسور خراب بود. کلی وسیله را خِرکش کردیم تا طبقه ششم. وقتی رسیدیم، اوضاع را که ورانداز کردیم، از حجم کارها سست شدیم و نشستیم همان وسط. دستمان به کار نمی‌رفت.

مدتی که گذشت، دیدیم خواهر حاج‌خانم (خواهرزنش) رفته یکی از اتاق‌ها و شروع کرده به تمیز کردنِ پنجره. ما هم رفتیم و هرکدام به گوشه‌ای مشغول شدیم و بالاخره کار تمام شد.

آن‌روز از خواهر حاج‌خانم این را یاد گرفتم که وقتی حجم کارها زیاد است، باید از یک گوشه شروع کرد.»

 

ما وقتی به حجم خرابی‌های خودمان و زندگی‌هایمان دقت می‌کنیم، اولاً این خودش یک گام است، یک توفیق است. خیلی‌ها تا آخر عمر فرصت نمی‌کنند به خودشان و زندگی‌هایشان نگاهی بیاندازند و عمق فاجعه را ببینند.

 

درست است که حسرت می‌خوریم که:

- کاش زودتر دست‌به‌کار شده بودیم و کار به این‌جا نمی‌کشید،

- کاش از همان نوجوانی و جوانی، وقتی عیبی در خودمان می‌دیدیم، درستش می‌کردیم و وقتی زنگ‌خطری می‌شنیدیم، آمادگی کسب می‌کردیم.

- کاش فرصت‌ها را از دست نمی‌دادیم و نمی‌گذاشتیم اصلاح امور این‌قدر سخت و دست‌نیافتنی شود.

 

اما حالا این‌جا ایستاده‌ایم و این ترس همراهمان است.

با این ترس فلج‌کننده چه کنیم؟

 

امام علی (علیه‌السلام) دوباره مقابل امت می‌ایستد تا راه را نشان دهد.

دست‌هایش را دراز می‌کند تا ما را از رکود به حرکت وا دارد...

 

«إِذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِیهِ، فَإِنَّ شِدَّةَ تَوَقِّیهِ أَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنْهُ.»

 نهج‌البلاغه، ص۵۰۱

«هرگاه از چیزی ترسیدی، در آن واقع شو؛ چراکه تحمل این ترس، از آن‌چه از آن می‌ترسی، سخت‌تر است.»

 

می‌فرماید نترسید، ننشینید، حرکت کنید؛

که تحمل ترس از آن کار دشوار، از انجامش سخت‌تر است.

اگر شروع کنید به تعمیر خرابی‌ها، کمتر اذیت می‌شوید از این‌که در ترستان گیر کنید و غصه بخورید که «آخر من با این‌همه خرابی چه کنم؟!»

 

«یا علی» بگو و بلند شو!

بلند شو و از یک گوشه شروع کن!

 

از کدام گوشه؟

از نزدیک‌ترین گوشه.

 

امتحان کن!

ضرر نمی‌کنی.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۷ ، ۱۹:۵۲
ابوالفضل رهبر

 

...قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏:

«إِذَا کَانَ الرَّجُلُ عَلَى عَمَلٍ‏ فَلْیَدُمْ‏ عَلَیْهِ‏ سَنَةً ثُمَّ یَتَحَوَّلُ عَنْهُ إِنْ شَاءَ إِلَى غَیْرِهِ وَ ذَلِکَ أَنَّ لَیْلَةَ الْقَدْرِ یَکُونُ فِیهَا فِی عَامِهِ ذَلِکَ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَکُونَ.»

 الکافی ، ج‏۲، ص۸۲

 

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«هرگاه مردی عملی (نیک) پیش می‌گیرد، باید یک سال بر آن مداومت ورزد، سپس اگر خواست، به عمل (نیک) دیگری بپردازد. زیرا شب قدر - که خداوند در آن هرچه بخواهد مقرر می‌کند - در آن یک سال واقع می‌شود.»

 

 

...قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:

«إِیَّاکَ أَنْ تَفْرِضَ عَلَى نَفْسِکَ فَرِیضَةً فَتُفَارِقَهَا اثْنَیْ عَشَرَ هِلَالًا.»

 الکافی، ج‏۲، ص۸۳

 
امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«مبادا کاری را بر خود واجب گردانی و تا (پیش از) دوازده ماه از آن دست برداری.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۶ ، ۰۱:۵۰
ابوالفضل رهبر

 

...الْفُضَیْل بْن یَسَارٍ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع‏:

«مَا ضَعُفَ‏ بَدَنٌ‏ عَمَّا قَوِیَتْ عَلَیْهِ النِّیَّةُ.»

 کتاب‌من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۴، ص۴۰۰

 

از فضیل بن یسار از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است:

«بدن نسبت به چیزی که نیت بر آن قوّت می‌ورزد، ضعف نمی‌ورزد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۲۳:۰۲
ابوالفضل رهبر