دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام حسن عسکری» ثبت شده است

 

همان‌طور که در مطلب پیشین اشاره شد، ویژگی طبیعی - بلکه پسندیده‌ی - کودک خردسال این است که قُدّ و کله‌شق و اهل شیطنت باشد. چنین کودکی وقتی بزرگ شود، بردبار خواهد بود.

اما این، به این معنا نیست که کودک اجازه داشته باشد، بدون هیچ ترسی، در برابر والدین خود گستاخ باشد و حدنگه‌دار نباشد.

 

 

 

قالَ أَبُو مُحَمَّدٍ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ:

«جُرْأَةُ الْوَلَدِ عَلَى وَالِدِهِ فِی صِغَرِهِ تَدْعُو إِلَى الْعُقُوقِ‏ فِی‏ کِبَرِهِ‏.»

 تحف‌العقول، ص۴۸۹

 

از امام حسن عسکری (علیه‌السلام) نقل شده است:

«جرأت (گستاخیِ) فرزند نسبت به پدر [یا مادرَ]ش در خردسالی، به نافرمانی و پرده‌دری (نسبت به آن‌ها) در بزرگ‌سالی می‌انجامد.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

- در بعضی خانواده‌ها، با این توجیه که می‌خواهیم دوست فرزندمان باشیم، او را طوری عادت می‌دهند و تربیت می‌کنند که احترامی برای پدر و مادرش قائل نیست، (به‌خلاف آموزه‌های دینی) آن‌ها را با نام کوچک صدا می‌زند، اگر عصبانی شود، - بدون این‌که احساس کند کارش بد است - به آن‌ها پرخاش می‌کند و…

- بعضی خانواده‌ها نیز از آن طرف بام می‌افتند و چنان سخت‌گیری می‌کنند که جرأت نفس کشیدن را هم از فرزندشان سلب می‌کنند، شخصیت او را خرد می‌کنند و به این ترتیب، فاصله و شکاف عمیقی میان خود و فرزندشان ایجاد می‌کنند.

به نظر می‌رسد رعایت اعتدال در این مورد به صواب نزدیک‌تر باشد؛ نه آن‌قدر سهل‌گیری که کودک کاملاً آزاد باشد و هیچ احترامی برای پدر و مادش قائل نباشد و نه آن‌قدر سخت‌گیری که موجب شود کودک نتواند با والدین خود رابطه عاطفی برقرار کند.

این نکته هم قابل توجه است که طبیعی بودن و مطلوب بودنِ شیطنت‌های کودک در خردسالی، به این معنا نیست که والدین هیچ عکس‌العملی نشان ندهند و برای تربیت و تأدیب او قدمی برندارند. غرض این است که والدین بدانند که کودک به‌طور طبیعی چنین است و امید داشته باشند در آینده بردبار خواهد شد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۰۱ ، ۰۸:۵۹
ابوالفضل رهبر

 

با نزدیک شدن به عصر غیبت، امامان شیعه (علیهم‌السلام) کم‌کم شیعیان را آماده ساختند تا بتوانند خود را در غیاب ایشان حفظ کنند، باقی بمانند و این راه ادامه یابد.

این روند از زمان امامین صادقین و با پایه‌ریزی «سازمان وکالت»[۱] آغاز شد؛ اهل‌بیت (علیهم‌السلام) با ایجاد و تقویت شبکه‌ای از اصحاب که در اقصی‌نقاط جهان تشیع پراکنده بودند، امور دینی و اجتماعی شیعیان را اداره می‌کردند.

جالب است بدانید هرچه به عصر غیبت صغری نزدیک‌تر می‌شویم، مشاهده می‌کنیم که شرایط بیشتر به شرایط غیبت صغری شباهت پیدا می‌کند؛

مثلاً در دوره امام حسن عسکری (علیه‌السلام) ارتباط با امام، فقط باید از طریق وکلای ایشان صورت می‌گرفت. درخواست‌ها حتماً باید به‌صورت مکتوب به ایشان رسانده می‌شد و پاسخ‌ها نیز مکتوب داده می‌شد.

مرحوم کلینی نقل می‌کند که «سیف‌بن‌لیث» که از مصر به سامرا آمده بود تا به‌خاطرِ ظلمی که به او شده بود شکایت کند، درخواستش را، به توصیه اصحاب، به‌صورت مکتوب به امام رسانید.[۲]

تعداد نامه‌های منسوب به امام حسن عسکری (علیه‌السلام) به قدری زیاد شده بود که «احمد بن اسحاق» (وکیل امام در قم) برای تشخیص صحت انتساب نامه‌هایی که در دست داشت، از ایشان تقاضای نمونه دست‌خط کرد تا آن‌ها را با دست‌خط امام تطبیق دهد.[۳]

 

مسعودی در «اثبات‌الوصیة» نکته‌ی مهمی نقل کرده است که نشان می‌دهد پدر و پدربزرگ امام عصر (صلوات‌الله‌علیهم) چه‌طور شیعیان را برای پذیرش غیبت فرزندشان آماده ساختند.

ملاحظه بفرمایید...

 

 

رُوی أنّ أبا الحسنِ، صاحبَ العسکر، احتَجَبَ عن کثیرٍ مِن الشیعةِ إلّا عن عددٍ یسیرٍ مِن خواصِّهِ فلمّا أفضی الأمرُ إلى أبی محمّدٍ؟ع؟، کان یُکلِّم شیعتَه الخواص و غیرَهم مِن وراءِ السِّترِ إلّا فی الأوقاتِ التی یَرکَبُ فیها إلى دارِ السلطانِ و إنَّ ذلک إنّما کانَ منه و من أبیه قبلَه؛ مقدّمةً لغیبةِ صاحبِ الزمان لتألُّفِ الشیعةِ ذلک و لا تَنکُرُ الغیبةَ و تَجری العادةُ بالاحتجابِ و الاستتارِ.

 اثبات الوصیة، ص۲۷۲

 

روایت شده که امام هادی(علیه‌السلام)، به‌جز تعداد معدودی از اصحابِ خاصشان، از بقیه شیعیان مخفی بودند. وقتی امامت به امام حسن عسکری(علیه‌السلام) رسید، ایشان چه با اصحاب خاصشان و چه با سایر شیعیان، از پشتِ پرده سخن می‌گفتند، مگر زمانی که سوار بر اسب، به خانه سلطان می‌رفتند.

کاری که ایشان و پدرشان انجام می‌دادند، برای این بود که مقدمه غیبتِ حضرت صاحب‌الزمان (عجل‌الله‌فرجه) را فراهم کنند، تا شیعیان با این وضعیت انس گیرند، غیبت برایشان ناخوش‌آیند نباشد و به پنهان بودن و پشت‌پرده بودنِ امامشان عادت کنند.

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] پس از شهادت امام حسین (علیه‌السلام) و دشوارتر شدن شرایط برای امامان شیعه، آنان مجبور به تقیه شدند و از طرفی با گسترش جامعه شیعی، نیاز به ارتباطی مخفیانه برای اداره امور آنان، احساس می‌شد. لذا اهل‌بیت (علیهم‌السلام) شبکه‌ای مخفی از اصحاب و علما ایجاد کردند، که مانند درختی از تنه، شاخه‌شاخه می‌شد و در کشورها و شهرها و آبادی‌های شیعه‌نشین نفوذ می‌کرد، تا به رفع نیازهای شیعیان بپردازند؛ نیاز به راهنمایی‌های اعتقادی، علمی و اجتماعی، قضاوت در اختلافات، پرداخت وجوهات شرعی، تقسیم آن در جای خود و... (برای آگاهی از پیچیدگی های شبکه وکالت، مطالعه کتاب «سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه علیهم السلام» نوشته آقای محمدرضا جباری، توصیه می‌شود.)

[۲] الکافی، ج۱، ص۵۱۱.

[۳] الکافی، ج۱، ص۵۱۳.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۹ ، ۰۷:۳۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ جَمَاعَةٍ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ مِنْهُمُ الْحَسَنُ بْنُ الْحَسَنِ الْأَفْطَسُ‏ أَنَّهُمْ حَضَرُوا یَوْمَ تُوُفِّیَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ بَابَ أَبِی الْحَسَنِ یُعَزُّونَهُ وَ قَدْ بُسِطَ لَهُ فِی صَحْنِ دَارِهِ وَ النَّاسُ جُلُوسٌ حَوْلَهُ فَقَالُوا قَدَّرْنَا أَنْ یَکُونَ حَوْلَهُ مِنْ آلِ أَبِی طَالِبٍ وَ بَنِی هَاشِمٍ وَ قُرَیْشٍ مِائَةٌ وَ خَمْسُونَ رَجُلًا سِوَى مَوَالِیهِ وَ سَائِرِ النَّاسِ إِذْ نَظَرَ إِلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ قَدْ جَاءَ مَشْقُوقَ الْجَیْبِ حَتَّى قَامَ عَنْ یَمِینِهِ وَ نَحْنُ لَا نَعْرِفُهُ فَنَظَرَ إِلَیْهِ أَبُو الْحَسَنِ ع بَعْدَ سَاعَةٍ فَقَالَ: «یَا بُنَیَّ أَحْدِثْ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شُکْراً فَقَدْ أَحْدَثَ فِیکَ أَمْراً.» فَبَکَى الْفَتَى وَ حَمِدَ اللَّهَ وَ اسْتَرْجَعَ وَ قَالَ‏: «الْحَمْدُ لِلَّهِ‏ رَبِّ الْعالَمِینَ وَ أَنَا أَسْأَلُ اللَّهَ تَمَامَ نِعَمِهِ لَنَا فِیکَ وَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ‏.» فَسَأَلْنَا عَنْهُ فَقِیلَ هَذَا الْحَسَنُ ابْنُهُ وَ قَدَّرْنَا لَهُ فِی ذَلِکَ الْوَقْتِ عِشْرِینَ سَنَةً أَوْ أَرْجَحَ فَیَوْمَئِذٍ عَرَفْنَاهُ وَ عَلِمْنَا أَنَّهُ قَدْ أَشَارَ إِلَیْهِ بِالْإِمَامَةِ وَ أَقَامَهُ مَقَامَهُ.

 الکافی، ج‏۱، ص۳۲۷

 

سعد بن عبدالله از گروهی از بنی‌هاشم که حسن بن حسن افطس نیز میانشان بود، نقل کرده است که آنان در روزی که «محمد بن علی بن محمد» (امامزاده سیدمحمد) از دنیا رفت، درب خانه امام هادی (علیه‌السلام) بودند تا به ایشان عرض تسلیت گویند.

برای امام هادی (علیه‌السلام) تختی در حیاط خانه‌شان گذاشته بودند و مردم اطراف ایشان نشسته بودند. گفتند: فکر می‌کنیم به‌جز غلامانشان و سایر مردم، حدود صد و پنجاه مرد از آل‌ابی‌طالب و بنی‌هاشم و قریش، اطراف ایشان بودند.

امام هادی به امام حسن عسکری (علیهماالسلام) که (در عزای برادرشان) گریبانشان دریده شده بود، نگاهی انداختند. امام حسن عسکری (علیه‌السلام) در سمت راست پدرشان ایستادند. ما ایشان را نمی‌شناختیم.

بعد از مدتی امام هادی نگاهی به امام عسکری (علیهماالسلام) انداختند و فرمودند: «شکری جدید بر خداوند (عزّوجلّ) نما؛ چراکه خداوند امری جدید (امامت) در مورد تو تعیین فرموده.»

آن‌گاه آن جوان (امام عسکری) گریه کردند و خداوند را حمد گفتند و إنالله‌وإناإلیه‌راجعون گفتند؛ (خطاب به پدرشان) فرمودند: «الحمدلله‌رب‌العالمین. از خدا می‌خواهم نعمتش را در (بقای وجودِ) شما برای ما تمام کند. إنالله‌وإناإلیه‌راجعون»

ما درباره آن جوان سؤال کردیم. گفته شد که این جوان، حسن؛ فرزند امام هادی است. فکر می‌کنیم آن زمان حدود بیست سال یا کمی بیشتر داشتند.

آن روز بود که ایشان را شناختیم و دانستیم که امام هادی به امامت ایشان (علیهماالسلام) اشاره فرمودند و ایشان را به قائم‌مقامی خود برگزیدند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۷ ، ۰۶:۳۵
ابوالفضل رهبر

 

از امام حسن عسکری از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«...وَ هُمْ أَضَرُّ عَلَى ضُعَفَاءِ شِیعَتِنَا مِنْ جَیْشِ یَزِیدَ عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع وَ أَصْحَابِهِ فَإِنَّهُمْ‏ یَسْلُبُونَهُمُ‏ الْأَرْوَاحَ‏ وَ الْأَمْوَالَ وَ لِلْمَسْلُوبِینَ عِنْدَ اللَّهِ أَفْضَلُ الْأَحْوَالِ لِمَا لَحِقَهُمْ مِنْ أَعْدَائِهِمْ وَ هَؤُلَاءِ عُلَمَاءُ السَّوْءِ النَّاصِبُونَ الْمُشَبِّهُونَ بِأَنَّهُمْ لَنَا مُوَالُونَ وَ لِأَعْدَائِنَا مُعَادُونَ یُدْخِلُونَ الشَّکَّ وَ الشُّبْهَةَ عَلَى ضُعَفَاءِ شِیعَتِنَا فَیُضِلُّونَهُمْ وَ یَمْنَعُونَهُمْ عَنْ قَصْدِ الْحَقِّ الْمُصِیبِ.»

 التفسیرالمنسوب‌إلى‌الإمام‌الحسن‌العسکری، ص۳۰۱

 

«آنان (علمای فاسد) ضررشان برای شیعیان ضعیف ما، بیش از ضرر لشکر یزید بر امام حسین و اصحابش (علیهم‌السلام) است؛

چراکه لشکریان یزید، جان‌ها و اموال را می‌گیرند و کسانی که جان و مالشان را از دست داده‌اند، به‌خاطر آسیبی که دشمنانشان به آن‌ها رسانده‌اند، نزد خداوند بهترین جایگاه‌ها را دارند.

و این عالمان بدکار که دشمن ما اهل‌بیت هستند اما چنین وانمود می‌کنند که دوست ما و دشمن دشمن ما هستند، شیعیانِ ضعیف ما را دچار شک و شبهه می‌کنند و به‌این‌ترتیب آنان را گمراه می‌کنند و مانع می‌شوند که در راه حق حرکت کنند و به مقصد برسند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۷ ، ۱۹:۰۰
ابوالفضل رهبر

 

...حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ الْعَسْکَرِیُّ ع قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ آبَائِهِ ع عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ قَالَ:

«أَشَدُّ مِنْ‏ یُتْمِ‏ الْیَتِیمِ‏ الَّذِی‏ انْقَطَعَ عَنْ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ یُتْمُ یَتِیمٍ انْقَطَعَ عَنْ إِمَامِهِ وَ لَا یَقْدِرُ عَلَى الْوُصُولِ إِلَیْهِ وَ لَا یَدْرِی کَیْفَ حُکْمُهُ فِیمَا یُبْتَلَى بِهِ مِنْ شَرَائِعِ دِینِهِ أَلَا فَمَنْ کَانَ مِنْ شِیعَتِنَا عَالِماً بِعُلُومِنَا وَ هَذَا الْجَاهِلُ بِشَرِیعَتِنَا الْمُنْقَطِعُ عَنْ مُشَاهَدَتِنَا یَتِیمٌ فِی حَجْرِهِ أَلَا فَمَنْ هَدَاهُ وَ أَرْشَدَهُ وَ عَلَّمَهُ شَرِیعَتَنَا کَانَ مَعَنَا فِی الرَّفِیقِ الْأَعْلَى.»

 الإحتجاج (للطبرسی)، ج‏۱، ص۱۶

 

از امام حسن عسکری از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«سخت‌تر از یتیمیِ یتیمی که از مادر و پدرش جدا شده است، یتیمیِ یتیمی است که از امامش جدا شده و نمی‌تواند به او برسد و نمی‌داند تکلیفش در احکام شرعی‌اش چیست.

آگاه باشید! هرکس از شیعیان ما که به علوم ما (اهل‌بیت) عالم باشد، کسی که نسبت به شریعت ما ناآگاه است و از مشاهده ما محروم است، (مانندِ) یتیمی در دامان او (آن عالم) است.

آگاه باشید! هرکس که او را هدایت کند و رشد دهد و شریعت ما را به او بیاموزد، در بالاترین درجات بهشت همراه ما خواهد بود.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۷ ، ۲۳:۳۰
ابوالفضل رهبر

 

حَدَّثَنَا یُوسُفُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَیَّارٍ عَنْ أَبَوَیْهِمَا عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْعَسْکَرِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ع: «أَنَّ الرِّضَا عَلِیَّ بْنَ مُوسَى ع لَمَّا جَعَلَهُ الْمَأْمُونُ وَلِیَّ عَهْدِهِ احْتُبِسَ الْمَطَرُ فَجَعَلَ بَعْضُ حَاشِیَةِ الْمَأْمُونِ وَ الْمُتَعَصِّبِینَ عَلَى الرِّضَا یَقُولُونَ: انْظُرُوا لَمَّا جَاءَنَا عَلِیُّ بْنُ مُوسَى ع وَ صَارَ وَلِیَّ عَهِدْنَا فَحَبَسَ اللَّهُ عَنَّا الْمَطَرَ وَ اتَّصَلَ ذَلِکَ بِالْمَأْمُونِ فَاشْتَدَّ عَلَیْهِ فَقَالَ لِلرِّضَا ع: قَدِ احْتُبِسَ الْمَطَرُ فَلَوْ دَعَوْتَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یُمْطِرَ النَّاسَ فَقَالَ الرِّضَا ع «نَعَمْ.» قَالَ: فَمَتَى تَفْعَلُ ذَلِکَ وَ کَانَ ذَلِکَ یَوْمَ الْجُمُعَةِ قَالَ: «یَوْمَ الْإِثْنَیْنِ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَتَانِی الْبَارِحَةَ فِی مَنَامِی وَ مَعَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیٌّ ع وَ قَالَ: «یَا بُنَیَّ انْتَظِرْ یَوْمَ الْإِثْنَیْنِ فَابْرُزْ إِلَى الصَّحْرَاءِ وَ اسْتَسْقِ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى سَیَسْقِیهِمْ وَ أَخْبِرْهُمْ بِمَا یُرِیکَ اللَّهُ مِمَّا لَا یَعْلَمُونَ مِنْ حَالِهِمْ لِیَزْدَادَ عِلْمُهُمْ بِفَضْلِکَ وَ مَکَانِکَ مِنْ رَبِّکَ عَزَّ وَ جَلَّ.»» فَلَمَّا کَانَ یَوْمُ الْإِثْنَیْنِ غَدَا إِلَى الصَّحْرَاءِ وَ خَرَجَ الْخَلَائِقُ یَنْظُرُونَ فَصَعِدَ الْمِنْبَرَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ: «اللَّهُمَّ یَا رَبِّ أَنْتَ عَظَّمْتَ حَقَّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَتَوَسَّلُوا بِنَا کَمَا أَمَرْتَ وَ أَمَّلُوا فَضْلَکَ وَ رَحْمَتَکَ وَ تَوَقَّعُوا إِحْسَانَکَ وَ نِعْمَتَکَ فَاسِقِهِمْ سَقْیاً نَافِعاً عَامّاً غَیْرَ رَائِثٍ وَ لَا ضَائِرٍ وَ لْیَکُنْ ابْتِدَاءُ مَطَرِهِمْ بَعْدَ انْصِرَافِهِمْ مِنْ مَشْهَدِهِمْ هَذَا إِلَى مَنَازِلِهِمْ وَ مَقَارِّهِمْ.» قَالَ: «فَوَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِیّاً لَقَدْ نَسَجَتِ الرِّیَاحُ فِی الْهَوَاءِ الْغُیُومَ وَ أَرْعَدَتْ وَ أَبْرَقَتْ وَ تَحَرَّکَ النَّاسُ کَأَنَّهُمْ یُرِیدُونَ التَّنَحِّیَ عَنِ الْمَطَرِ فَقَالَ الرِّضَا ع: «عَلَى رِسْلِکُمْ أَیُّهَا النَّاسُ فَلَیْسَ هَذَا الْغَیْمُ لَکُمْ إِنَّمَا هُوَ لِأَهْلِ بَلَدِ کَذَا.» فَمَضَتِ السَّحَابَةُ وَ عَبَرَتْ ثُمَّ جَاءَتْ سَحَابَةٌ أُخْرَى تَشْتَمِلُ عَلَى رَعْدٍ وَ بَرْقٍ فَتَحَرَّکُوا فَقَالَ: «عَلَى رِسْلِکُمْ فَمَا هَذِهِ لَکُمْ إِنَّمَا هِیَ لِأَهْلِ بَلَدِ کَذَا.» فَمَا زَالَتْ حَتَّى جَاءَتْ عَشْرُ سَحَابَةٍ وَ عَبَرَتْ وَ یَقُولُ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا ع فِی کُلِّ وَاحِدَةٍ: «عَلَى رِسْلِکُمْ لَیْسَتْ هَذِهِ لَکُمْ إِنَّمَا هِیَ لِأَهْلِ بَلَدِ کَذَا.» ثُمَّ أَقْبَلَتْ سَحَابَةُ حَادِیَةَ عَشَرَ فَقَالَ: «أَیُّهَا النَّاسُ هَذِهِ سَحَابَةٌ بَعَثَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَکُمْ فَاشْکُرُوا اللَّهَ عَلَى تَفَضُّلِهِ عَلَیْکُمْ وَ قُومُوا إِلَى مَقَارِّکُمْ وَ مَنَازِلِکُمْ فَإِنَّهَا مسامة [مُسَامِتَةٌ] لَکُمْ وَ لِرُءُوسِکُمْ مُمْسِکَةٌ عَنْکُمْ إِلَى أَنْ تَدْخُلُوا إِلَى مَقَارِّکُمْ ثُمَّ یَأْتِیکُمْ مِنَ الْخَیْرِ مَا یَلِیقُ بِکَرَمِ اللَّهِ تَعَالَى وَ جَلَالِهِ وَ نَزَلَ على [مِنَ‏] الْمِنْبَرِ وَ انْصَرَفَ النَّاسُ فَمَا زَالَتِ السَّحَابَةُ مُمْسِکَةً إِلَى أَنْ قَرُبُوا مِنْ مَنَازِلِهِمْ ثُمَّ جَاءَتْ بِوَابِلِ الْمَطَرِ فَمُلِئَتِ الْأَوْدِیَةُ وَ الْحِیَاضُ وَ الْغُدْرَانُ وَ الْفَلَوَاتُ فَجَعَلَ النَّاسُ یَقُولُونَ هَنِیئاً لِوَلَدِ رَسُولِ اللَّهِ ص کَرَامَاتُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ...»

 عیون‌أخبارالرضا، ج‏۲، ص۱۶۸

 

از امام حسن عسکری از امام هادی از امام جواد (علیهم‌السلام) نقل شده است:

«زمانی که مأمون امام علی بن موسی الرضا (علیهماالسلام) را به‌عنوان ولی‌عهدش منصوب کرد، بارش باران (تا مدت‌ها) قطع شد.

به‌همین‌خاطر بعضی اطرافیان مأمون و مخالفان سرسختِ امام رضا می‌گفتند: ببینید، از زمانی که علی‌بن‌موسی آمده است و ولی‌عهد شده است، خداوند باران را از ما دریغ داشته.

این سخن به (گوش) مأمون رسید و برایش سنگین آمد. پس به امام رضا (علیه‌السلام) گفت: مدتی است باران نمی‌بارد. کاش از خداوند (عزّوجلّ) بخواهی که بر مردم باران نازل کند.

امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند: «باشد.»

مأمون گفت: کِی این کار را انجام می‌دهی؟ - آن‌روز جمعه بود-

امام فرمودند: روز دوشنبه. چراکه رسول خدا به‌همراه امیرالمؤمنین علی (صلوات‌الله‌علیهما) دیشب به خوابم آمدند و پیامبر فرمودند:

«پسرم! تا روز دوشنبه صبر کن و در آن‌روز به صحرا برو و طلب باران کن. به‌راستی‌که خداوند (تعالی) آنان را سیرآب می‌کند. (آن‌گاه) مردم را از آن‌چه خداوند برای تو خواسته و آنان نمی‌دانند آگاه نما، تا آگاهی مردم نسبت به برتری تو و جایگاهت نزد پروردگارت (عزّوجلّ) بیشتر شود.»»

وقتی روز دوشنبه فرارسید، امام رضا (علیه‌السلام) سپیده‌دم به صحرای بیرون شهر رفتند و مردم نیز همراه ایشان از شهر خارج شدند و ایشان را نظاره می‌کردند.

حضرت بر بالای منبر رفتند و خدا را حمد و ستایش کردند و فرمودند: «خداوندا! پروردگارا! تو حق ما اهل‌بیت را عظیم گردانده‌ای. آنان (مردم) همان‌طور که خودت دستور داده‌ای، به ما توسل کرده‌اند و به فضل و مهربانی تو امید بسته‌اند و انتظارِ احسان و نعمتت را می‌کشند. پس بر آنان بارانی سودمند و همگانی و شدید نازل کند که به آنان زیانی نرساند و بعد از این‌که از این‌جا به‌سوی منزل‌ها و مَقَرّهای رفتند شروع شود.»

(امام جواد (علیه‌السلام) فرموده‌اند:) قسم به خدایی که محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را به‌حق به پیامبری برگزید، بادهای تندی در آسمان ابری وزیدن گرفتند و رعد و برق شروع شد و مردم برای فرار از باران به جنب‌وجوش افتادند.

آن‌گاه امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند: «آرام باشید، ای مردم! این ابر برای شما نیست، بلکه برای اهالیِ فلان‌شهر است.» آن ابر عبور کرد و رفت.

سپس ابر دیگری آمد که رعد و برق نیز به همراه داشت. مردم به حرکت در آمدند.

حضرت فرمودند: «آرام باشید! این ابر نیز برای شما نیست، بلکه برای اهالی فلان‌شهر است.»

به‌همین‌ترتیب ده ابر آمد و رفت و امام رضا (علیه‌السلام) در مورد هرکدامشان می‌فرمودند: «آرام باشید! این برای شما نیست، بلکه برای اهالی فلان‌شهر است.»

تا این‌که ابر یازدهم نمایان شد. حضرت فرمودند: «این، ابری است که خداوند (عزّوجلّ) برای شما فرستاده است. پس خداوند را به‌خاطر بخشش‌اش شکر کنید و به سوی منزل‌ها و مقرّهایتان بروید؛ که این ابر بالای سرتان قرار می‌گیرد و تا وقتی به مقرهایتان وارد نشده‌اید، نمی‌بارد. آن‌گاه خیر (و برکت)، به‌قدر کَرَمِ الهی، بر شما نازل می‌شود.»

حضرت از منبر پایین آمدند و مردم برگشتند. اما تا وقتی که مردم به منزل‌هایشان برسند، آن ابر نبارید. سپس باران شدیدی بارید، به‌حدّی‌که درّه‌ها و حوض‌ها و آبگیرها و بیابان‌ها پر از آب شد. آن‌گاه مردم گفتند: گوارا باد بر فرزند رسول خدا، کرامت‌های خداوند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۷ ، ۲۱:۲۱
ابوالفضل رهبر

 

حَدَّثَنَا یُوسُفُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَیَّارٍ عَنْ أَبَوَیْهِمَا عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْعَسْکَرِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ع‏: «...قِیلَ: یَا رَسُولَ‏ اللَّهِ‏ هَلَکَ‏ فُلَانٌ‏ یَعْمَلُ‏ مِنَ الذُّنُوبِ کَیْتَ وَ کَیْتَ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «بَلْ قَدْ نَجَا وَ لَا یَخْتِمُ اللَّهُ عَمَلَهُ إِلَّا بِالْحُسْنَى وَ سَیَمْحُو اللَّهُ عَنْهُ السَّیِّئَاتِ وَ یُبَدِّلُهَا مِنْ حَسَنَاتٍ إِنَّهُ کَانَ یَمُرُّ مَرَّةً فِی طَرِیقٍ عَرَضَ لَهُ مُؤْمِنٌ قَدِ انْکَشَفَتْ عَوْرَتُهُ وَ هُوَ لَا یَشْعُرُ فَسَتَرَهَا عَلَیْهِ وَ لَمْ یُخْبِرْهُ بِهَا مَخَافَةَ أَنْ یَخْجَلَ ثُمَّ إِنَّ ذَلِکَ الْمُؤْمِنَ عَرَفَهُ فِی مَهْوَاهُ فَقَالَ لَهُ: أَجْزَلَ اللَّهُ لَکَ الثَّوَابَ وَ أَکْرَمَ لَکَ الْمَآبَ وَ لَا نَاقَشَکَ فِی الْحِسَابِ فَاسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ فِیهِ فَهَذَا الْعَبْدُ لَا یَخْتِمُ اللَّهُ لَهُ إِلَّا بِخَیْرٍ بِدُعَاءِ ذَلُکَ الْمُؤْمِنِ.» فَاتَّصَلَ قَوْلُ رَسُولِ اللَّهِ ص بِهَذَا الرَّجُلِ فَتَابَ وَ أَنَابَ وَ أَقْبَلَ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَمْ یَأْتِ عَلَیْهِ سَبْعَةُ أَیَّامٍ حَتَّى أُغِیرَ عَلَى سَرْحِ الْمَدِینَةِ فَوَجَّهَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِی أَثَرِهِمْ جَمَاعَةً ذَلِکَ الرَّجُلُ أَحَدُهُمْ فَاسْتُشْهِدَ فِیهِمْ.»

 عیون‌أخبارالرضا، ج‏۲، ص۱۶۹

 

از امام حسن عسکری از امام هادی از امام جواد از امام رضا (علیهم‌السلام) نقل شده است:

«به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) عرض شد: فلانی هلاک است (و امیدی به نجاتش نیست؛ چراکه) فلان‌گناهان و بیسارگناهان را انجام می‌دهد.

رسول خدا فرمودند: «نه، او نجات یافته است. خداوند کارش را ختم به خیر می‌کند و بدی‌هایش را پاک خواهد کرد و آن‌ها را به نیکی تبدیل خواهد کرد.

آن مرد روزی از راهی عبور می‌کرد. با مؤمنی مواجه شد که عورتش پیدا شده بود اما خودش متوجه نبود. عورت آن مؤمن را پوشاند و از ترس این‌که آن مؤمن خجالت بکشد، به او خبر نداد (که من چنین کردم.)

بعد، آن مؤمن او را در راهی که می‌رفت، شناخت (و متوجه شد او این کار را کرده و آبرویش را حفظ نموده.) پس به او گفت: خداوند به تو پاداش دهد و بازگشتت (به سوی خودش، در قیامت) را بزرگ دارد و در حساب‌رسی بر تو سخت نگیرد.

خداوند نیز دعای آن مؤمن را در حق او اجابت کرد و به‌همین‌خاطر است که این بنده، حتماً با دعای آن مؤمن، عاقبت‌به‌خیر خواهد شد.»

این گفته‌ی رسول خدا به (گوشِ) آن مردِ گناه‌کار رسید. پس توبه کرد و (به‌سوی پروردگار) بازگشت و به اطاعت خداوند (عزّوجلّ) روی آورد.

هفت روز (از توبه او) نگذشته بود که به چراگاه مدینه حمله شد. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) گروهی را به تعقیب غارت‌گران فرستادند. آن مرد نیز یکی از آن گروه بود که در میان آنان به شهادت رسید.»

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۷ ، ۱۸:۴۹
ابوالفضل رهبر

 

اگر در موقعیتی قرار گیرید که مجبور باشید یکی از این دو گزینه را انتخاب کنید، «اولویت»تان کدام است؟

- نجات شیعه‌ای که «جان»اش در خطر است
- نجات شیعه‌ای که «دین»اش در خطر است
کدام را انتخاب می‌کنید؟

 

سُئِلَ الْبَاقِرُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ع: إِنْقَاذُ الْأَسِیرِ الْمُؤْمِنِ مِنْ مُحِبِّینَا مِنْ یَدِ النَّاصِبِ یُرِیدُ أَنْ یُضِلَّهُ بِفَضْلِ لِسَانِهِ وَ بَیَانِهِ أَفْضَلُ، أَمْ إِنْقَاذُ الْأَسِیرِ مِنْ أَیْدِی [أَهْلِ‏] الرُّومِ؟ قَالَ الْبَاقِرُ ع لِلرَّجُلِ: «أَخْبِرْنِی أَنْتَ عَمَّنْ رَأَى رَجُلًا مِنْ خِیَارِ الْمُؤْمِنِینَ یَغْرَقُ وَ عُصْفُورَةٌ تَغْرَقُ لَا یَقْدِرُ عَلَى‏ تَخْلِیصِهِمَا بِأَیِّهِمَا اشْتَغَلَ فَاتَهُ الْآخَرُ أَیُّهُمَا أَفْضَلُ أَنْ یُخَلِّصَهُ؟» قَالَ الرَّجُلُ مِنْ خِیَارِ الْمُؤْمِنِینَ. قَالَ ع: «فَبُعْدُ مَا سَأَلْتَ فِی الْفَضْلِ أَکْثَرُ مِنْ بُعْدِ مَا بَیْنَ هَذَیْنِ، إِنَّ ذَاکَ یُوَفِّرُ عَلَیْهِ دِینَهُ وَ جِنَانَ رَبِّهِ وَ یُنْقِذُهُ مِنَ النِّیرَانِ، وَ هَذَا الْمَظْلُومُ إِلَى الْجِنَانِ یَصِیرُ.»

 التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری، ص۳۴۹

 

از امام باقر (علیه‌السلام) سؤال شد:

آیا آزاد کردنِ اسیری که از محبّین شماست و به دست فردی ناصبی (دشمنِ سرسختِ اهل‌بیت) افتاده که می‌خواهد او را با خوش‌زبانی و کلامش گمراه کند، پرفضیلت‌تر است یا آزاد کردنِ (شیعه‌ی) اسیری که به دستِ رومیان اسیر است (و قصد کشتنش را دارند)؟

امام باقر (علیه‌السلام) به سؤال‌کننده فرمودند:

«تو خودت اگر یکی از بهترین مؤمنین در حال غرق شدن باشد و از طرفی یک گنجشنگ در حال غرق شدن باشد، و نتوانی هردو آن‌ها را نجات دهی، سراغ کدام‌یک می‌روی و دیگری را رها می‌کنی تا بمیرد؟ نجات دادنِ کدام‌یک اولویت دارد؟»

آن مرد عرض کرد:

(معلوم است؛ نجات دادنِ) یکی از بهترین مؤمنین.

حضرت فرمودند:

«فاصله فضیلتِ نجات دادنِ یکی از بهترین مؤمنین و نجات دادن گنجشک، بیشتر است از فاصله فضیلتِ نجات دادنِ شیعه‌ای است که در دست آن ناصبی اسیر است و شیعه‌ای که در دست رومی‌هاست؛ زیرا:

آن (کسی که محبّ ما را از دست ناصبی نجات می‌دهد،) دین او و بهشتش را حفظ می‌کند و او را از آتش جهنم می‌رهاند

و این (مسلمانی که در دست رومیان اسیر است،) مظلومی است که به بهشت منتقل می‌شود.»

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــ

شاید اگر به عقل ناقص ما باشد، بگوییم نجات جان اولویت دارد؛ چراکه تا جان در بدن نباشد، نوبت به دین و ایمان نمی‌رسد.

اما اگر توجه داشته باشیم که دنیا فقط یک معبر کوتاه است که باید به سلامت از آن عبور کرد، نظرات و تصمیمات و رفتارهایمان بالکل تغییر کند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۷ ، ۲۲:۰۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ مُحَمَّدٍ النَّخَعِیِّ قَالَ: سَأَلَ الْفَهْفَکِیُّ أَبَا مُحَمَّدٍ ع‏:

ما بَالُ الْمَرْأَةِ الْمِسْکِینَةِ الضَّعِیفَةِ تَأْخُذُ سَهْماً وَاحِداً وَ یَأْخُذُ الرَّجُلُ سَهْمَیْنِ؟!

فقَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ ع:

«إِنَّ الْمَرْأَةَ لَیْسَ عَلَیْهَا جِهَادٌ وَ لَا نَفَقَةٌ وَ لَا عَلَیْهَا مَعْقُلَةٌ إِنَّمَا ذَلِکَ عَلَى الرِّجَالِ.»

فقُلْتُ فِی نَفْسِی:

قدْ کَانَ قِیلَ لِی إِنَّ ابْنَ أَبِی الْعَوْجَاءِ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ هَذِهِ الْمَسْأَلَةِ فَأَجَابَهُ بِهَذَا الْجَوَابِ.

فأَقْبَلَ أَبُو مُحَمَّدٍ ع عَلَیَّ فَقَالَ:

«نَعَمْ هَذِهِ الْمَسْأَلَةُ مَسْأَلَةُ ابْنِ أَبِی الْعَوْجَاءِ وَ الْجَوَابُ مِنَّا وَاحِدٌ إِذَا کَانَ مَعْنَى الْمَسْأَلَةِ وَاحِداً جَرَى لآِخِرِنَا مَا جَرَى لِأَوَّلِنَا وَ أَوَّلُنَا وَ آخِرُنَا فِی الْعِلْمِ سَوَاءٌ وَ لِرَسُولِ اللَّهِ ص وَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَضْلُهُمَا.»

 الکافی، ج‏۷، ص۸۵

 

اسحاق‌بن‌محمد نخعی گوید: فهفکی از ابومحمد (امام حسن عسکری علیهماالسلام) پرسید:

چطور می‌شود یک زن مسکین[1] و ضعیف، یک سهم (از ارث) ببرد ولی مرد، دو سهم؟!

امام حسن عسکری (علیه‌السلام) فرمودند:

«به‌راستی که زن، نه جهادی بر او واجب است، نه نفقه‌ای[2] به گردنش است و نه پرداخت دیه قتل خطایی[3]، بلکه این‌ها بر عهده مردان است.»

اسحاق‌بن‌محمد گوید:

با خود گفتم: شنیده‌ام ابن‌ابی‌العوجاء[4] نیز از امام صادق (علیه‌السلام) همین مسأله را پرسیده‌است و ایشان نیز همین پاسخ را داده‌اند.

(در این فکر بودم که) امام حسن عسکری (علیه‌السلام) رو به من کردند و فرمودند:

«بله، این، همان مسأله (شبهه‌ی) ابن‌ابی‌العوجاء است و جواب ما (اهل بیت) هم یکی است. هرگاه معنای مسائل یکی باشد، پاسخ آخرین فرد ما نیز، همان پاسخ اولینِ ماست.[5]

اولین و آخرین ما در علم برابریم، هرچند رسول خدا و امیر مؤمنان (صلوات‌الله‌علیهما) فضیلت خاص خود را دارند.»

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] «مسکین» به کسی گفته می‌شود که از شدت فقر، بی‌چاره و درمانده شده‌باشد.

[2] «نفقه» مالی است که برای ادامه زندگی، صرف مخارج ضروری همسر، فرزندان، خویشاوندان و مانند آن‌ها می‌‏شود؛ اعم از خوراک، پوشاک، مسکن و غیره.

[3] توضیح مختصر آن‌که: اگر کسی مرتکب قتلی کاملاً غیرعمد شود، پرداخت دیه‌ی مقتول، به‌عهده‌ی عاقله‌ی قاتل (بستگان نسبی ذکور قاتل) است، بنابراین بستگان مؤنث قاتل (؛ همسر، دختر، مادر یا...) از پرداخت دیه معاف‌اند.

[4] از اندیشمندان ملحِدِ قرن دوم که در سرزمین‌های اسلامی به نشر عقائد کفرآمیز خود می‌پرداخته و چندین گفتگو نیز با امام صادق (علیه‌السلام) و شاگردانشان داشته‌است.

[5] در حدیثی دیگر از امام رضا (علیه‌السلام) نیز پاسخی با همین مضمون داده شده‌است:

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا ع کَتَبَ إِلَیْهِ فِی جَوَابِ مَسَائِلِه:

«...وَ عِلَّةُ إِعْطَاءِ النِّسَاءِ نِصْفَ‏ مَا یُعْطَى‏ الرِّجَالُ‏ مِنَ الْمِیرَاثِ لِأَنَّ الْمَرْأَةَ إِذَا تَزَوَّجَتْ أَخَذَتْ وَ الرَّجُلَ یُعْطِی فَلِذَلِکَ وُفِّرَ عَلَى الرِّجَالِ وَ عِلَّةٌ أُخْرَى فِی إِعْطَاءِ الذَّکَرِ مِثْلَیْ مَا یُعْطَى الْأُنْثَى لِأَنَّ الْأُنْثَى فِی عِیَالِ الذَّکَرِ إِنِ احْتَاجَتْ وَ عَلَیْهِ أَنْ یَعُولَهَا وَ عَلَیْهِ نَفَقَتُهَا وَ لَیْسَ عَلَى الْمَرْأَةِ أَنْ تَعُولَ الرَّجُلَ وَ لَا تُؤْخَذُ بِنَفَقَتِهِ إِنِ احْتَاجَ فَوَفَّرَ اللَّهُ تَعَالَى عَلَى الرِّجَالِ لِذَلِکَ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ‏»[النساء:۳۴].»

 عیون‌أخبارالرضا، ج‏۲، ص۹۸

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۴۸
ابوالفضل رهبر

 

امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمودند:

«بنی‌امیه و بنی‌عباس، به دو دلیل شمشیرهایشان را بالای سر ما (اهل بیت) قرار داده‌اند:

یکی از دلائل این است که آنان می‌دانند هیچ حقی برای خلافت ندارند، بنابراین می‌ترسند که ما ادعای خلافت کنیم و جای آنان را بگیریم.

دلیل دوم این است که آنان با توجه به روایات متواتر (بسیار معتبر) می‌دانند که حکومت زورگویان و ظالمان به دست حضرت قائم (علیه السلام)، که از ما اهل بیت است، پایان خواهد یافت و تردید ندارند که خود، از زورگویان و ظالمان هستند، بنابراین سعی کردند اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را به قتل رسانند و نسل ایشان را از بین ببرند، تا از تولد حضرت قائم (علیه السلام) جلوگیری کنند یا (اگر متولد شد) او را به قتل رسانند.

اما خداوند نخواسته است امرش را برای احدی از آنان آشکار کند، مگراین‌که نورش را به اتمام رساند، هرچند مشرکان خوش نداشته باشند.»

 

 إثبات الهداة، ج‏۵، ص۱۹۷

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

پانوشت1: این‌که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرموده‌اند «پس از من، دوازده نفر از نسلم، امام مسلمین خواهند بود»، از طریق ده‌ها روایت متفاوت از ایشان نقل شده است و این نقل‌ها بیش‌تر توسط اهل سنت صورت گرفته است. (اهل سنت تاکنون نتوانسته‌اند این تعداد را بر حاکمان و عالمان مورد قبول خود تطبیق دهند.)

پانوشت2: حاکمان عصر ائمه، از طرفی از این احادیث آگاه بودند و از طرفی بر جایگاه امامان شیعه و حقانیت ایشان واقف بودند، به‌خصوص بنی‌عباس، که خود از بنی‌هاشم بودند و نسبت به بنی‌امیه خودی محسوب می‌شدند و از بسیاری پشت‌پرده‌ها آگاهی داشتند.

پانوشت3: فشار بر اهل بیت، در زمان ائمه متأخر شدت یافته بود؛ زیرا با نزدیک شدن تعداد امامان به «دوازده»، خطر بیشتری احساس می‌شد.

 

إن شاء الله، در مطالب بعد، نمونه‌هایی از وقوف بنی‌عباس بر حقانیت اهل بیت (علیهم السلام) ذکر خواهد شد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۵ ، ۰۱:۱۶
ابوالفضل رهبر

 

روِیَ عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ الْعَسْکَرِیِّ ع أَنَّهُ قَالَ: 

«عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ:
صلَاةُ الْإِحْدَى وَ الْخَمْسِینَ
و زِیَارَةُ الْأَرْبَعِینَ‏
و التَّخَتُّمُ فِی الْیَمِینِ
و تَعْفِیرُ الْجَبِینِ
و الْجَهْرُ بِـ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ.»

 

 المزار (للمفید)، ص۵۳ ؛ تهذیب الاحکام، ج۶، ص۵۲

 

از امام ابو محمد، حسن عسکری (علیهما السلام) روایت شده است که فرمودند:
« مؤمن(شیعه)[1] پنج علامت[2] دارد:
(خواندنِ) پنجاه و یک رکعت نماز (در روز)[3]
زیارت اربعین[4]
به دست راست، انگشتر کردن[5]
پیشانی بر خاک گذاشتن (در سجده نماز)[6]
بلند خواندن «بسم الله الرحمن الرحیم» (در تمام نمازها).[7]»[8]

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] برگرفته از مطالب استاد گرامی، علی شاه‌حسینی، در جلسه «بررسی اعتبار روایات زیارت اربعین»

[1] در بسیاری احادیث، مقصود از «مؤمن»، «شیعه» است. در این روایت نیز با این قرینه که پنج علامت ذکر شده، از اختصاصات شیعیان است، می‌توان گفت علامت‌های «شیعه» مراد است.

[2] «علامة»، نماد و نشانه‌ای است که بر چیزی می‌گذارند تا با آن شناخته شود و محور تجمع باشد؛ مانند عَلَمِ علمدارِ لشکر در میدان جنگ یا پرچمی که کاروان‌های زیارتی دست می‌گیرند تا افراد گم نشوند و حول آن جمع شوند.

[3] مقصود، هفده رکعت نماز فریضه(واجب)، به‌علاوه سی و چهار رکعت نماز نافله است. خواندن نمازهای نافله در کنار نمازهای فریضه، از سنت‌هایی است که تنها میان شیعیان رواج داشته و آن‌قدر به آن تأکید شده است که وقتی اصحاب به اهل بیت می‌گفتند: نمی‌دانیم چه تعداد از نافله‌های‌مان قضا شده، می‌فرمودند: آن‌قدر بخوانید که یقین کنید همه‌شان را خوانده‌اید. (متأسفانه امروزه این سنت میان شیعیان کم‌رنگ شده است، اما بنا بر برخی نقل‌ها، در گذشته، دشمنان شیعیان، برای شناسایی‌شان، به مساجد می‌رفتند و کسانی را که زیاد نماز می‌خواندند، دستگیر می‌کردند.)

[4] برخی گمان کرده‌اند، مقصود از «زیارت اربعین»، خواندن متن زیارت اربعین است، اما در واقع، مقصود، «زیارت قبر شریف امام حسین (علیه السلام) در روز اربعین» است. این حرکت، در طول تاریخ رایج بوده است و بعضی محققان، علت مخالفت خلفای اموی و عباسی با زیارت ایشان و گاه تخریب قبر مطهرشان را ترس از انسجام شیعیان به‌واسطه تجمع در روز اربعین می‌دانند. گزارشات تاریخی این موضوع، در کتب شیعه و اهل سنت موجود است. (به عنوان مثال، قُرطبیِ سنّی‌مذهب (متوفای ۶۷۱ق) در «التذکرة» (ج۲، ص۶۶۸) اشاره می‌کند که شیعیان معتقدند سر مبارک امام حسین (علیه السلام) در این روز به بدن ملحق شده است و زیارت ایشان در این روز را «زیارت اربعین» می‌نامند و...)

[5] سنت بر این بوده است که مسلمانان در دست راست، انگشتر داشته باشند و پیامبر و اهل بیت‌شان (صلوات الله علیهم) نیز همواره به این سنت تأکید داشتند. اما جالب است بدانید زمخشری (عالم بزرگ اهل سنت)، در «ربیع الابرار»، می‌گوید اولین کسی که به خلاف سنت عمل کرد و «انگشتر به دست چپ کردن» را شعار خود قرار داد، معاویه بود. (به نقل از الغدیر، ج۱۰، ص۲۱۰)

[6] همان‌طور که می‌دانید، «سجده بر خاک» نیز از خصوصیات شیعیان است و دیگر مسلمانان، خود را ملزم به رعایت این سنت نمی‌دانند.

[7] متأسفانه مدعیان سنت، به این سنت نیز عمل نمی‌کنند.

[8] امید است که شیعیان مجدداً تمام این نمادها را احیاء کنند و با این علامت‌ها شناخته شوند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۵ ، ۰۰:۴۳
ابوالفضل رهبر

 

هر مسلمان در هر شبانه روز، بارها سوره حمد را قرائت می کند. اگر آیات نورانی این سوره با توجه به معانی بلندشان خوانده شوند، اثراتی خواهد داشت که در ادامه ذکر می شود...

 

...عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ الرِّضَا عَلِیِّ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِیهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ:

«قَسَمْتُ فَاتِحَةَ الْکِتَابِ بَیْنِی وَ بَیْنَ عَبْدِی فَنِصْفُهَا لِی وَ نِصْفُهَا لِعَبْدِی وَ لِعَبْدِی مَا سَأَلَ إِذَا قَالَ الْعَبْدُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ بَدَأَ عَبْدِی بِاسْمِی وَ حَقٌّ عَلَیَّ أَنْ أُتَمِّمَ لَهُ أُمُورَهُ وَ أُبَارِکَ لَهُ فِی أَحْوَالِهِ فَإِذَا قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ حَمِدَنِی عَبْدِی وَ عَلِمَ أَنَّ النِّعَمَ الَّتِی لَهُ مِنْ عِنْدِی وَ أَنَّ الْبَلَایَا الَّتِی دَفَعْتُ عَنْهُ فَبِطَوْلِی أُشْهِدُکُمْ أَنِّی أُضِیفُ لَهُ إِلَى نِعَمِ الدُّنْیَا نِعَمَ الْآخِرَةِ وَ أَدْفَعُ عَنْهُ بَلَایَا الْآخِرَةِ کَمَا دَفَعْتُ عَنْهُ بَلَایَا الدُّنْیَا فَإِذَا قَالَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ شَهِدَ لِی عَبْدِی أَنِّی الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ أُشْهِدُکُمْ لَأُوَفِّرَنَّ مِنْ رَحْمَتِی حَظَّهُ وَ لَأُجْزِلَنَّ مِنْ عَطَائِی نَصِیبَهُ فَإِذَا قَالَ مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ أُشْهِدُکُمْ کَمَا اعْتَرَفَ أَنِّی أَنَا مَالِکُ یَوْمِ الدِّینِ لَأُسَهِّلَنَّ یَوْمَ الْحِسَابِ حِسَابَهُ وَ لَأَتَجَاوَزَنَّ عَنْ سَیِّئَاتِهِ فَإِذَا قَالَ إِیَّاکَ نَعْبُدُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ صَدَقَ عَبْدِی إِیَّایَ یَعْبُدُ أُشْهِدُکُمْ لَأُثِیبَنَّهُ عَلَى عِبَادَتِهِ ثَوَاباً یَغْبِطُهُ کُلُّ مَنْ خَالَفَهُ فِی عِبَادَتِهِ لِی فَإِذَا قَالَ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِیَ اسْتَعَانَ عَبْدِی وَ الْتَجَأَ إِلَیَّ أُشْهِدُکُمْ لَأُعِینَنَّهُ عَلَى أَمْرِهِ وَ لَأُغِیثَنَّهُ فِی شَدَائِدِهِ وَ لَآخُذَنَّ بِیَدِهِ یَوْمَ نَوَائِبِهِ فَإِذَا قَالَ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ إِلَى آخِرِ السُّورَةِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ هَذَا لِعَبْدِی وَ لِعَبْدِی مَا سَأَلَ فَقَدِ اسْتَجَبْتُ لِعَبْدِی وَ أَعْطَیْتُهُ مَا أَمَّلَ وَ آمَنْتُهُ مِمَّا مِنْهُ وَجِلَ»

قَالَ وَ قِیلَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَخْبِرْنَا عَنْ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ أَ هِیَ مِنْ فَاتِحَةِ الْکِتَابِ فَقَالَ:

«نَعَمْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَقْرَؤُهَا وَ یَعُدُّهَا آیَةً مِنْهَا وَ یَقُولُ فَاتِحَةُ الْکِتَابِ هِیَ السَّبْعُ الْمَثَانِی.»[1]

 

شیخ صدوق از امام حسن عسکری نقل کرده است که ایشان از پدرشان امام هادی، از پدرشان امام جواد، از پدرشان امام رضا، از پدرشان امام کاظم از پدرشان امام صادق از پدرشان امام باقر از پدرشان امام سجاد، از پدرشان امام حسین، ار پدرشان امام علی، از پیامبر خدا (صلوات الله علیهم) نقل فرمودند:

خداوند (عزّ و جلّ) فرمود[2]:

«فاتحة الکتاب(سوره حمد) را میان خود و بنده ام تقسیم کردم؛ نصفش برای خودم، و نصفش برای بنده ام. و بنده ام هرچه بخواهد به او می دهم.

وقتی بنده می گوید «بسم الله الرحمن الرحیم»[3]، خداوند (جلّ جلاله) می گوید: بنده ام با نام من آغاز کرد و بر من حق دارد که اُمورش را به انجام رسانم و به احوالش برکت دهم.

و آنگاه که بگوید «الحمد لله رب العالمین»[4]، خداوند (جلّ جلاله) می گوید: بنده ام مرا ستایش کرد و دانست که نعمت هایی که دارد، از جانب من است و بلایی که از او دور شده، به سبب فضل و بخشش من بوده. شما را شاهد می گیرم که نعمت های آخرت را نیز به نعمت های دنیایش می افزایم و همانطور که بلایای دنیا را از او دور ساختم، بلایای آخرت را نیز از او دور خواهم ساخت.

و آنگاه که بگوید «الرحمن الرحیم»[5]، خداوند (جلّ جلاله) می گوید: بنده ام برایم شهادت داد که من رحمان و رحیم هستم. شما را شاهد می گیرم که بهره ی او از رحمتم را فزونی خواهم بخشید و بهره اش را از آنچه به او بخشیده ام، زیاد خواهم نمود.

و آنگاه که بگوید «مالک یوم الدین»[6]، خداوند (جلّ جلاله) می گوید: شما را شاهد می گیرم همانطور که (بنده ام) اعتراف کرد که من مالک روز جزاء هستم، حسابرسیِ روز حساب را بر او آسان می گیرم و از بدی هایش در خواهم گذشت.

و آنگاه که بگوید «ایاک نعبد»[7]، خداوند (عزّ و جلّ) می گوید: بنده ام راست گفت؛ فقط مرا عبادت می کند. شما را شاهد می گیرم که به خاطر عبادتش ثوابی به او خواهم داد که هرکس با او به خاطر عبادت من مخالفت می ورزد، به این ثواب غبطه بخورد.

و آنگاه که بگوید «ایاک نستعین»[8]، خداوند (عزّ و جلّ) می گوید: بنده ام از من کمک خواسته و به من پناه آورده است. شما را شاهد می گیرم که در کارش یاری اش رسانم و در سختی ها فریادرس اش باشم و در روزی که پیشامدی برایش حاصل شود، دستش را بگیرم.

و آنگاه که بگوید «اهدنا الصراط المستقیم...» تا آخر سوره[9]، خداوند (عزّ و جلّ) می گوید: این برای بنده ام است و بنده ام هرچه بخواهد خواهد داشت. به راستی که آن را برای بنده ام مستجاب کردم و آنچه آرزو داشت را به او دادم و او را از آنچه هراس داشت، ایمن خواهم داشت.»

همچنین نقل شده است که به امیر مؤمنان گفته شد: ای امیر مؤمنان! به ما بفرمایید که آیا «بسم الله الرحمن الرحیم» جزءِ سوره ی «فاتحة الکتاب» است؟

حضرت فرمودند: «بله، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) آن را قرائت می کردند و جزئی از سوره محسوب می کردند و می فرمودند: سوره فاتحة الکتاب، «سبع المثانی»[10] است.»

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏1، ص300.

[2] به احادیثی که آنها را امامان شیعه (علیهم السلام) به ترتیب از پدرانشان نقل می فرمایند و سلسله سندشان به خداوند (تبارک و تعالی) ختم می شود، اصطلاحاً «سلسلة الذهب» گفته می شود؛ یعنی حدیثی که سلسله ی سندش مانند طلا، گرانبها و ارزشمند است.

[3] «به نام خداوند بخشنده بخشایشگر»؛ سوره حمد، آیه1، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

[4] «ستایش مخصوص خداوندى است که پروردگار جهانیان است»؛ سوره حمد، آیه2، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

[5] «(خداوندى که) بخشنده و بخشایشگر است (و رحمت عام و خاصش همگان را فرا گرفته)»؛ سوره حمد، آیه3، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

[6] «(خداوندى که) مالک روز جزاست»؛ سوره حمد، آیه4، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

[7] «(پروردگارا!) تنها تو را می پرستیم»؛ سوره حمد، آیه5، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

[8] «(پروردگارا!) تنها از تو یارى می جوییم»؛ سوره حمد، آیه5، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

[9] «(پروردگارا!) ما را به راه راست هدایت کن؛ راه کسانى که آنان را مشمول نعمت خود ساختى، نه کسانى که بر آنان غضب کرده اى و نه گمراهان»؛ سوره حمد، آیه5، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی. این بخش از سوره دعاست و بنده خواسته اش را از خداوند می خواهد.

[10] «سبع المثانی» یکی از نام های سوره حمد است و گفته می شود به این معنا اشاره دارد: «سوره ای که هفت آیه دارد و دو بار نازل شده است». بنابراین باید «بسم الله الرحمن الرحیم» را نیز جزء سوره دانست، تا با شش آیه دیگر، در مجموع هفت آیه شوند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۵ ، ۰۲:۵۸
ابوالفضل رهبر

 

بسیاری از ما از مرگ هراسی نداریم، چرا که متوجه نیستیم که مرگ یعنی پایان فرصت جمع آوریِ توشه برای سفری طولانی و طاقت فرسا، یعنی «برگه ها بالا! هرچه تا حالا نوشته اید، بس است!»

اما آنان که به این واقعیت توجه دارند، اگر خود را برای این زمان آماده نکرده باشند، همواره نگران خواهند بود. چگونه می توان برای این لحظه ی حساس کسب آمادگی کرد تا هراسی باقی نماند؟

 

...عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ الرِّضَا عَلِیِّ بْنِ مُوسَى عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ قَالَ:

قِیلَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ مَا الِاسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ قَالَ «أَدَاءُ الْفَرَائِضِ وَ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ وَ الِاشْتِمَالُ عَلَى الْمَکَارِمِ ثُمَّ لَا یُبَالِی أَنْ وَقَعَ عَلَى الْمَوْتِ أَوِ الْمَوْتُ وَقَعَ عَلَیْهِ وَ اللَّهِ لَا یُبَالِی ابْنُ أَبِی طَالِبٍ أَنْ وَقَعَ عَلَى الْمَوْتِ أَوِ الْمَوْتُ وَقَعَ عَلَیْهِ».[1]

 

شیخ صدوق با دو واسطه از امام حسن عسکری نقل کرده است که ایشان از پدرشان امام هادی، از پدرشان امام جواد، از پدرشان امام رضا، از پدرشان امام کاظم از پدرشان امام صادق از پدرشان امام باقر از پدرشان امام سجاد (علیهم السلام) نقل فرمودند:

به امیر مؤمنان(علیه السلام) گفته شد: «آمادگی برای مرگ»، چگونه است؟

حضرت فرمودند:

«انجام واجبات و پرهیز از محرمات و متلبس شدن به مکارم (اخلاق)،

در این صورت (برای انسان) فرقی نمی کند که مرگ به سراغش آید یا او به سراغ مرگ رود.

به خدا قسم! برای فرزند ابوطالب فرقی ندارد که به سراغ مرگ رود یا مرگ به سراغش آید.»

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏1، ص297.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۵ ، ۰۲:۵۱
ابوالفضل رهبر