دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۹۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام رضا» ثبت شده است

 

…عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ اَلْجَعْفَرِیِّ عَنْ أَبِی اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى عَلَى اَلْإِنَاثِ أَرْأَفُ مِنْهُ عَلَى اَلذُّکُورِ وَ مَا مِنْ رَجُلٍ یُدْخِلُ فَرْحَةً عَلَى اِمْرَأَةٍ بَیْنَهُ وَ بَیْنَهَا حُرْمَةٌ إِلاَّ فَرَّحَهُ اَللَّهُ تَعَالَى یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ.»

 الکافی، ج۶، ص۶

 

از امام رضا، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«به‌راستی که خداوند (تبارک‌وتعالی) بر زنان نسبت به مردان مهربان‌تر است

و هیچ مردی نیست که شادی‌ای به دل زنی که مَحرمِ اوست، وارد کند، مگر این‌که خداوند (تعالی) در روز قیامت او را شاد خواهد کرد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۰۳ ، ۰۹:۲۵
ابوالفضل رهبر

 

اطاعت از اهل‌بیت (علیهم‌السلام) بر همگان واجب است.

برای نمونه…

 

 

…عَنْ بَشِیرٍ اَلْعَطَّارِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ:

«نَحْنُ قَوْمٌ فَرَضَ اَللَّهُ طَاعَتَنَا وَ أَنْتُمْ تَأْتَمُّونَ بِمَنْ لاَ یُعْذَرُ اَلنَّاسُ بِجَهَالَتِهِ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۸۶

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«ما (اهل‌بیت) گروهی هستیم که خداوند اطاعت از ما را واجب کرده است.

اما شما از کسی پیروی می‌کنید که به‌خاطر جهالتش، مردم (در پیروی از او) عذر و بهانه‌ای نخواهند داشت.»

 

 

وجوب این اطاعت از آیات قرآن استخراج شده است.

ملاحظه بفرمایید…

 

 

…عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی اَلْعَلاَءِ قَالَ: ذَکَرْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَوْلَنَا فِی اَلْأَوْصِیَاءِ إِنَّ طَاعَتَهُمْ مُفْتَرَضَةٌ. قَالَ: فَقَالَ: «نَعَمْ هُمُ اَلَّذِینَ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى: «أَطِیعُوا اَللّٰهَ وَ أَطِیعُوا اَلرَّسُولَ وَ أُولِی اَلْأَمْرِ مِنْکُمْ» وَ هُمُ اَلَّذِینَ قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «إِنَّمٰا وَلِیُّکُمُ اَللّٰهُ وَ رَسُولُهُ وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا».»

 الکافی، ج۱، ص۱۸۷

 

از حسین بن ابی‌علاء نقل شده است:

نزد امام صادق (علیه‌السلام) نظر خودمان راجع‌به اوصیاء (جانشینان انبیاء) بیان کردم؛ این‌که اطاعت از آن‌ها واجب است.

حضرت فرمودند:

«بله، آن‌ها همان کسانی هستند که خداوند (تعالی) [درباره‌شان] فرموده است:

«أَطِیعُوا اَللّٰهَ وَ أَطِیعُوا اَلرَّسُولَ وَ أُولِی اَلْأَمْرِ مِنْکُمْ»[نساء:۵۹]؛

«از خداوند و از رسولش و از کسانی از میان خودتان اولی‌الامر هستند، اطاعت کنید.»

و همان کسانی هستند که خداوند (عزّوجلّ) [درباره‌شان] فرموده است:

«إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ»[مائده:۵۵]؛

«ولیّ شما تنها خداست و رسولش و کسانی که ایمان آورده‌اند و نماز را به‌پا می‌دارند و در حال رکوع صدقه می‌دهند.»»

 

 

اما گاهی ما در این خصوص افراط می‌کنیم و خود را - به‌نحو مطلق - عبد و غلام حضرات ائمه (علیهم‌السلام) می‌نامیم.

امام رضا (علیه‌السلام) در این خصوص تذکر داده‌اند…

 

 

…عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَیْدٍ اَلطَّبَرِیِّ قَالَ: کُنْتُ قَائِماً عَلَى رَأْسِ اَلرِّضَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ بِخُرَاسَانَ وَ عِنْدَهُ عِدَّةٌ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ وَ فِیهِمْ إِسْحَاقُ بْنُ مُوسَى بْنِ عِیسَى اَلْعَبَّاسِیُّ فَقَالَ: «یَا إِسْحَاقُ بَلَغَنِی أَنَّ اَلنَّاسَ یَقُولُونَ إِنَّا نَزْعُمُ أَنَّ اَلنَّاسَ عَبِیدٌ لَنَا لاَ وَ قَرَابَتِی مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مَا قُلْتُهُ قَطُّ وَ لاَ سَمِعْتُهُ مِنْ آبَائِی قَالَهُ وَ لاَ بَلَغَنِی عَنْ أَحَدٍ مِنْ آبَائِی قَالَهُ وَ لَکِنِّی أَقُولُ اَلنَّاسُ عَبِیدٌ لَنَا فِی اَلطَّاعَةِ مَوَالٍ لَنَا فِی اَلدِّینِ فَلْیُبَلِّغِ اَلشَّاهِدُ اَلْغَائِبَ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۸۷

 

از محمد بن زید طبری نقل شده است:

من در خراسان بالای سر امام رضا (علیه‌السلام) به‌خدمت ایستاده بودم. جمعی از بنی‌هاشم نزد ایشان بودند و اسحاق بن موسی عباسی نیز در میان آن‌ها بود.

حضرت فرمودند:

«ای اسحاق! به من خبر رسیده که مردم می‌گویند: عقیده ما (اهل‌بیت) این است که مردم بندگان ما هستند.

قسم به قرابتی که با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دارم، من هرگز این سخن را نگفته‌ام و از پدرانم چنین سخنی نشنیده‌ام و به من خبر نرسیده که یکی از پدرانم چنین گفته باشد.

اما من می‌گویم: مردم، بنده‌ی ما هستند در اطاعت (از ما)، و پیروِ ما هستند در (امرِ) دین.

پس حاضران (این سخن را) به غایبان برسانند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۰۳ ، ۱۱:۰۳
ابوالفضل رهبر

 

در توراتِ تحریف‌شده، تهمتِ دروغینِ زشتی به حضرت داود (علیه‌السلام) نسبت داده شده است؛

چنین ادعا شده که ایشان به زنی علاقه‌مند شد، - نعوذ بالله - با او زنا کرد و آن زن حامله شد. بعد هم برای سرپوش گذاشتن روی ماجرا، شوهرش (اوریای حِتی) را به مهلکه‌ای فرستاد تا کشته شود و آن زن را به ازدواج خود در آورد!

اما اهل‌بیت (علیهم‌السلام) این اتهام شرم‌آور به این نبیِ الهی را ناروا دانسته‌اند و به‌شدت آن را تکذیب کرده‌اند.

 

حتی از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است:

«لاَ أُوتَى بِرَجُلٍ یَزْعُمُ أَنَّ دَاوُدَ تَزَوَّجَ بِامْرَأَةِ أُورِیَا إِلاَّ جَلَدْتُهُ حَدّاً لِلنُّبُوَّةِ وَ حَدّاً لِلْإِسْلاَمِ.»

 مجمع‌البیان، ج۸، ص۴۷۳

«هر مردی که گمان کند داود (علیه‌السلام) با همسرِ اوریا ازدواج کرده، اگر نزد من آورده شود، او را (صد و شصت ضربه) شلاق خواهم زد؛ یک حدّ (هشتاد ضربه) برای (اهانت به مقام) نبوت و یک حدّ (هشتاد ضربه) برای (اتهام زنا به یک اهلِ) اسلام.»

 

 

 

همچنین نقل شده است در مناظره‌ای که توسط مأمون (لعنه‌الله) برای امام رضا (علیه‌السلام) ترتیب داده شده بود، پس از آن‌که حضرت به شبهات قرآنیِ شخصی (به‌نام علی بن محمد بن جَهم) پیرامون معصیت انبیاء (علیهم‌السلام) پاسخ دادند و از عصمت آن‌ها دفاع کردند، آن شخص این نسبت را به حضرت داود (علیه‌السلام) داد که ایشان در حال نماز پرنده‌ای زیبا را دید و نمازش را شکست و دنبال آن رفت و به‌طور اتفاقی زنی برهنه را در خانه‌اش دید و عاشق او شد و شوهرش که به جنگ رفته بود را پیشاپیش سپاه فرستاد تا کشته شود و بتواند با آن زن ازدواج کند.

حضرت وقتی این یاوه‌ها را شنیدند، چنین عکس‌العمل نشان دادند:

 

امام رضا (علیه‌السلام) با دست بر پیشانی‌شان زدند و فرمودند:

««إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَیْهِ رٰاجِعُونَ» به‌راستی که شما به پیامبری از پیامبران خدا نسبت دادید که او برای دنبال کردن یک پرنده، نمازش را سبک شمرد، بعد به کاری زشت روی آورد و بعد هم دست به قتل زد!»

…آن شخص عرض کرد:

ای پسر رسول خدا! پس داستان او با اوریا چه بود؟

حضرت فرمودند:

«إِنَّ اَلْمَرْأَةَ فِی أَیَّامِ دَاوُدَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ کَانَتْ إِذَا مَاتَ بَعْلُهَا أَوْ قُتِلَ لاَ تَتَزَوَّجُ بَعْدَهُ أَبَداً وَ أَوَّلُ مَنْ أَبَاحَ اَللَّهُ لَهُ أَنْ یَتَزَوَّجَ بِامْرَأَةٍ قُتِلَ بَعْلُهَا کَانَ دَاوُدُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَتَزَوَّجَ بِامْرَأَةِ أُورِیَا لَمَّا قُتِلَ وَ اِنْقَضَتْ عِدَّتُهَا مِنْهُ فَذَلِکَ اَلَّذِی شَقَّ عَلَى اَلنَّاسِ مِنْ قِبَلِ أُورِیَا…»

 عیون‌أخبارالرضا، ج۱، ص۱۹۱

 

«زن، در زمان حضرت داود (علیه‌السلام) وقتی شوهرش می‌مرد یا کشته می‌شد، بعد از او، تا ابد ازدواج نمی‌کرد.

اولین کسی که خداوند برایش مباح کرد که با زنی که شوهرش کشته شده ازدواج کند، حضرت داود (علیه‌السلام) بود.

پس وقتی اوریا کشته شد، وقتی دوران عِدّه‌ی همسرش تمام شد، حضرت داود با او ازدواج کرد. [تحملِ] این کار تا قبل از اوریا، برای مردم، بسیار دشوار بود.»

 

امام رضا (علیه‌السلام) در ادامه به ماجرای ازدواج رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) با «زینب بنت جحش» اشاره می‌کنند که این ازدواج نیز به دستور خداوند و برای از بین بردن یک سنت جاهلی انجام شده بود.

توضیح آن‌که پیامبر، کودکی به‌نام «زید بن حارثه» که آزاده‌شده‌ی خودشان بود را به‌عنوان فرزندخوانده پذیرفتند و در خانه خود بزرگ کردند. وقتی زید بزرگ شد، پیامبر زینب (دختر جحش) را برای زید خواستگاری کرد. زید با زینب ازدواج کرد، اما پس از مدتی او را طلاق داد.

در فرهنگ جاهلیت ازدواج با همسرِ فرزندخوانده (مانند ازدواج با همسرِ فرزند) تا ابد حرام بود و خداوند برای برداشتن این فرهنگ، به پیامبر فرمان داد با زینب ازدواج کند. پیامبر برای جلوگیری از طعنه‌ی منافقان قصد پنهان نگه داشتنِ این ماجرا را داشتند، اما فرمان رسید که این ازدواج باید اعلان گردد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۰۲ ، ۰۸:۵۰
ابوالفضل رهبر

 

بعضی از تندروهای اهل‌سنت، تمسک و توسل به اهل‌بیت (علیهم‌السلام) را مطلقاً جایز نمی‌دانند و متمسّکان و متوسّلان به ایشان را مشرک می‌پندارند.

از آنان که بنیان‌های اعتقادی و روش‌های اندیشه‌ورزی‌شان غلط است، توقعی نیست؛ اما برخی از شیعیان مدعی روشن‌فکری نیز کم‌لطفی می‌کنند و محبان اهل‌بیت (علیهم‌السلام) را شماتت می‌کنند که در مقابل دکان خداوند (عزّوجلّ) بساط پهن کرده‌اند و دکان خدا را خلوت کرده‌اند!

ملاحظه احادیث زیر در پاسخ به آنان خالی از لطف نیست...

 

 

 

…عَنِ اَلْجَعْفَرِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ:

«اَلْأَئِمَّةُ خُلَفَاءُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی أَرْضِهِ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۹۳

 

از امام رضا (علیه‌السلام) نقل شده است:

«امامان، جانشینان خداوند (عزّوجلّ) در زمین هستند.»

 

 

 

…عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ:

«اَلْأَوْصِیَاءُ هُمْ أَبْوَابُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اَلَّتِی یُؤْتَى مِنْهَا وَ لَوْلاَهُمْ مَا عُرِفَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بِهِمُ اِحْتَجَّ اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۹۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«اوصیاء[۱]، همانا درب‌های خداوند (عزّوجلّ) هستند که از طریق آن‌ها وارد می‌شوند

و اگر آنان نبودند، خداوند (عزّوجلّ) شناخته نمی‌شد

و خداوند (تبارک‌وتعالی) به‌وسیله‌ی آنان، بر مخلوقاتش احتجاج[۲] می‌کند.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] «اوصیاء» جانشینان پیامبران هستند. از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است: «لِکُلِّ نَبِیٍّ وَصِیٌّ وَ وَارِثٌ وَ إِنَّ عَلِیّاً وَصِیِّی وَ وَارِثِی.»؛ «هر پیامبری وصی و وارثی دارد. به‌راستی که وصی و وارث من علی (علیه‌السلام) است.» [المناقب، ج۲، ص۱۸۸]

[۲] «احتجاج» یعنی تمسک جستن به «حجت». «حجت» نیز در لغت به معنای برهان و دلیل واضحی است که شخص هنگام اختلاف با دیگری، اقامه می‌کند و با آن بر طرف مقابل پیروز می‌شود. عبارت مذکور در حدیث، به این معناست که اگر در روز قیامت، کسانی در مقابل خداوند (عزّوجلّ) مدعی شوند که: «علت گم‌راهی ما، این بوده که راه‌نمایی نبوده تا راه را به ما نشان دهد و حقیقت را به ما ابلاغ کند و به‌همین‌خاطر ما معذور هستیم و در این صحنه‌ی داوری محکوم نیستیم»، در این‌صورت، خداوند به وجود اهل‌بیت (علیهم‌السلام) استدلال خواهد فرمود که: «آنان در میان شما بودند و آنان راه ارتباط میان من با شما بودند، اما شما نزد آنان نرفتید و حقیقت را اخذ نکردید و از آنان پیروی نکردید و به‌همین‌خاطر گم‌راه شده‌اید.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۰۲ ، ۰۷:۳۵
ابوالفضل رهبر

 

…قَالَ اَلْمُجَاشِعِیُّ: حَدَّثْنَاهُ اَلرِّضَا عَلِیُّ بْنُ مُوسَى عَنْ أَبِیهِ مُوسَى عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ (عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ) وَ قَالاَ جَمِیعاً عَنْ آبَائِهِمَا عَنْ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ) قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) یَقُولُ:

«الْمَرْءُ عَلَى دِینِ خَلِیلِهِ، فَلْیَنْظُرْ أَحَدُکُمْ مَنْ یُخَالِلُ.»

 الأمالی(للطوسی)، ص۵۱۸

 

از امام رضا، از پدرانشان، از امیرالمؤمنین، از رسول خدا (صلوات‌الله علیهم) نقل شده است:

«انسان، بر دین دوست نزدیکش است. پس هریک از شما مراقب باشد که با چه کسی دوستی نزدیک دارد.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

در زبان عربی، واژگان متعددی برای «دوست» به‌کار می‌رود که با یکدیگر تفاوت‌های ظریفی دارند؛ مانند: صدیق، رفیق، خلیل، صاحب، حبیب، زمیل.

در این حدیث، از واژه «خلیل» استفاده شده است و در مورد مراقبت از معاشرت با چنین دوستی هشدار داده شده است.

«خلیل»؛ یعنی دوستی که به انسان خیلی نزدیک است، از درونِ او خبر دارد و اصطلاحاً جیک‌وپیکش را می‌داند.

فرزندان، به‌ویژه در دوره نوجوانی، با بعضی هم‌سالان خود چنین رابطه‌ای را برقرار می‌کنند؛ با هم درددل می‌کنند، مشورت می‌کنند، رازهایشان را به هم می‌گویند و...

داشتن چنین رابطه‌ای، نیاز نوجوان است و برایش لازم است، اما والدین و مربیان باید مراقب آفت‌های این رابطه باشند.

اگر آن دوست نزدیک، از اعتقادات و روحیات خوبی برخوردار نباشد یا اگر کم و کیفِ این رابطه متعادل نباشد، یقیناً فرزند دچار آسیب خواهد شد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۰۲ ، ۰۷:۳۴
ابوالفضل رهبر

 

حدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ بِمَدِینَةِ اَلرَّسُولِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ [عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ] عَنْ أَبِیهِ [عَنْ ] عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ قَالَ قَالَ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ:

«کَانَ ص... إِذَا انْتَهَى إِلَى قَوْمٍ جَلَسَ حَیْثُ یَنْتَهِی بِهِ الْمَجْلِسُ وَ یَأْمُرُ بِذَلِکَ وَ یُعْطِی کُلَّ جُلَسَائِهِ نَصِیبَهُ حَتَّى لَا یَحْسَبُ أَحَدٌ مِنْ جُلَسَائِهِ أَنَّ أَحَداً أَکْرَمُ عَلَیْهِ مِنْهُ مَنْ جَالَسَهُ صَابَرَهُ حَتَّى یَکُونَ هُوَ الْمُنْصَرِفَ عَنْهُ ... قَدْ وَسِعَ النَّاسَ مِنْهُ خُلُقُهُ وَ صَارَ لَهُمْ أَباً رَحِیماً وَ صَارُوا عِنْدَهُ فِی الْحَقِّ سَوَاءً مَجْلِسُهُ مَجْلِسُ حِلْمٍ وَ حَیَاءٍ وَ صِدْقٍ وَ أَمَانَةٍ لَا تُرْفَعُ فِیهِ الْأَصْوَاتُ وَ لَا تُؤْبَنُ فِیهِ الْحُرَمُ وَ لَا تُثْنَى فَلَتَاتُهُ مُتَعَادِلِینَ مُتَوَاصِلِینَ فِیهِ بِالتَّقْوَى مُتَوَاضِعِینَ یُوَقِّرُونَ الْکَبِیرَ وَ یَرْحَمُونَ الصَّغِیرَ وَ یُؤْثِرُونَ ذَا الْحَاجَةِ وَ یَحْفَظُونَ الْغَرِیبَ. کَانَ دَائِمَ الْبِشْرِ سَهْلَ الْخُلُقِ لَیِّنَ الْجَانِبِ لَیْسَ بِفَظٍّ وَ لَا غَلِیظٍ وَ لَا صَخَّابٍ وَ لَا فَحَّاشٍ وَ لَا عَیَّابٍ وَ لَا مَزَّاحٍ وَ لَا مَدَّاحٍ یَتَغَافَلُ عَمَّا لَا یَشْتَهِی فَلَا یُؤْیِسُ مِنْهُ وَ لَا یُخَیِّبُ فِیهِ مُؤَمِّلِیهِ قَدْ تَرَکَ نَفْسَهُ مِنْ ثَلَاثٍ الْمِرَاءِ وَ الْإِکْثَارِ وَ مَا لَا یَعْنِیهِ وَ تَرَکَ النَّاسَ مِنْ ثَلَاثٍ کَانَ لَا یَذُمُّ أَحَداً وَ لَا یُعَیِّرُهُ وَ لَا یَطْلُبُ عَثَرَاتِهِ وَ لَا عَوْرَتَهُ وَ لَا یَتَکَلَّمُ إِلَّا فِیمَا رَجَا ثَوَابَهُ إِذَا تَکَلَّمَ أَطْرَقَ جُلَسَاؤُهُ کَأَنَّمَا عَلَى رُءُوسِهِمُ الطَّیْرُ وَ إِذَا سَکَتَ تَکَلَّمُوا وَ لَا یَتَنَازَعُونَ عِنْدَهُ الْحَدِیثَ وَ إِذَا تَکَلَّمَ عِنْدَهُ أَحَدٌ أَنْصَتُوا لَهُ حَتَّى یَفْرُغَ مِنْ حَدِیثِهِ یَضْحَکُ مِمَّا یَضْحَکُونَ مِنْهُ وَ یَتَعَجَّبُ مِمَّا یَتَعَجَّبُونَ مِنْهُ وَ یَصْبِرُ لِلْغَرِیبِ عَلَى الْجَفْوَةِ فِی الْمَسْأَلَةِ وَ الْمَنْطِقِ ... وَ لَا یَقْطَعُ عَلَى أَحَدٍ کَلَامَهُ حَتَّى یَجُوزَهُ فَیَقْطَعَهُ بِنَهْیٍ أَوْ قِیَامٍ. کَانَ سُکُوتُهُ عَلَى أَرْبَعٍ الْحِلْمِ وَ الْحَذَرِ وَ التَّقْدِیرِ وَ التَّفَکُّرِ فَأَمَّا التَّقْدِیرُ فَفِی تَسْوِیَةِ النَّظَرِ وَ الِاسْتِمَاعِ بَیْنَ النَّاسِ وَ أَمَّا تَفَکُّرُهُ فَفِیمَا یَبْقَى وَ یَفْنَى وَ جُمِعَ لَهُ الْحِلْمُ فِی الصَّبْرِ فَکَانَ لَا یُغْضِبُهُ شَیْ‏ءٌ وَ لَا یَسْتَفِزُّهُ وَ جُمِعَ لَهُ الْحَذَرُ فِی أَرْبَعٍ أَخْذِهِ الْحَسَنَ لِیُقْتَدَى بِهِ وَ تَرْکِهِ الْقَبِیحَ لِیُنْتَهَى عَنْهُ وَ اجْتِهَادِهِ الرَّأْیَ فِی إِصْلَاحِ أُمَّتِهِ وَ الْقِیَامِ فِیمَا جَمَعَ لَهُمْ مِنْ خَیْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ.»

 عیون‌أخبارالرضا، ج‏۱، ص۳۱۸

 

از امام رضا نقل شده است که امیرالمؤمنین جلسات رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهم) با اصحابشان را چنین توصیف فرمودند:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هرگاه نزد گروهی می‌رفتند که نشسته بودند، در انتهای مجلس می‌نشستند و (دیگران را نیز) به همین کار دستور می‌دادند.

سهم و بهره همه افراد حاضر در جلسه را ادا می‌کردند، به‌نحوی که هیچ‌یک از آنان گمان نمی‌کرد دیگری نزد پیامبر از او گرامی‌تر است.

هرکس نزد ایشان می‌نشست، حضرت (خودشان جلسه را تمام نمی‌کردند، بلکه) آن‌قدر صبر می‌کردند تا خود آن شخص بلند شود و جلسه را ترک کند...

خلقِ نیکوی ایشان شامل حال عموم مردم بود (نه فقط برای بعضی اقشار خاص).

برای مردم پدری مهربان بودند و در برابر حق، همه برای ایشان یکسان بودند.

جلسه ایشان، جلسه بردباری، حیاء، راست‌گویی و امانت‌داری بود.

در جلسه ایشان، صدای کسی بلند نمی‌شد، حُرمت کسی نمی‌شکست و اشتباهات کسی بازگو نمی‌گشت.

حاضرین بر اساس تقوا با هم برابر و به هم پیوسته بودند. نسبت به یکدیگر متواضع بودند، به بزرگ‌ترها احترام می‌گذاشتند و با کوچک‌ترها مهربان بودند.

نسبت به نیازمندان ازخودگذشتگی می‌کردند و از افراد غریب محافظت می‌کردند.

ایشان همواره خوش‌رو، نرم‌خو و خوش‌برخورد بودند. سخت‌گیر نبودند.

خشن، اهل دادوفریاد، بدزبان و عیب‌جو نبودند.

نه زیاد شوخی می‌کردند و نه زیاد از کسی تعریف می‌کردند.

خود را نسبت به چیزی که خوش نداشتند، به غفلت می‌زدند تا کسی از ایشان مأیوس نشود و دوست‌دارانشان نااُمید نگردند.

(در جمع‌ها) نسبت به خود، سه چیز را ترک می‌کردند؛ بحث و جدل، پرحرفی و حرف‌های بی‌فایده.

همچنین نسبت به دیگران، سه چیز را ترک می‌کردند؛ هرگز کسی را مذمّت نمی‌کردند و با سرزنش خود او را سرافکنده نمی‌نمودند، دنبال لغزش‌ها و کارهای زشت و شرم‌آور کسی نبودند و جز در موردی که امید ثواب داشتند، سخنی نمی‌گفتند.

زمانی که سخن می‌گفتند، حاضرین در جلسه آرام می‌گرفتند، گویا پرنده‌ای روی سرهایشان بود و زمانی که ایشان ساکت می‌شدند، دیگران سخن می‌گفتند.

حاضرین، نزد ایشان، فرصت صحبت کردن را از یکدیگر نمی‌ربودند و هرگاه نزد ایشان کسی صحبت می‌کرد، دیگران خاموش می‌شدند و گوش می‌دادند تا حرفش تمام شود.

حضرت به چیزی می‌خندیدند که دیگران به آن می‌خندیدند و از چیزی ابراز شگفتی می‌کردند که دیگران از آن شگفت‌زده می‌شدند.

ایشان نسبت به کسی که غریب بود (با آداب حاکم بر جلسه آشنا نبود) و هنگام درخواست کردن و سخن گفتن با بدرفتاری و خشونت برخورد می‌کرد، صبر می‌کردند...

سخن کسی را قطع نمی‌کردند مگر این‌که از حدودِ (الهی) تجاوز کند؛ که در این‌صورت یا با نهی کردن یا با برخواستن از مجلس، حرفش را قطع می‌کردند.

خاموشیِ رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بر اساس چهار چیز بود؛ «بردباری»، «احتیاط شدید»، «اندازه‌گیری» و «تفکّر»؛

- «اندازه‌گیریِ» ایشان این بود که در نگاه کردن به مردم (حاضرین) و گوش دادنِ سخن‌هایشان یکسان برخورد کنند.

- «تفکر»شان در مورد چیزهایی بود که باقی هستند و چیزهایی که فانی‌اند (و از بین می‌روند.)

- «بردباری» ایشان با صبرشان همراه بود؛ به‌همین‌خاطر چیزی ایشان را نه خشمگین می‌ساخت و نه ناخرسند می‌نمود.

- «احتیاط شدید» حضرت نیز در چهار چیز بود: کار زیبا انجام دهند تا دیگران به ایشان اقتدا نمایند، کار زشت را ترک کنند تا دیگران نیز آن را ترک کنند، تمام تلاششان را برای تصمیم‌گیری برای اصلاح امتشان به‌کار گیرند و اقدام برای آن‌چه که خیر دنیا و آخرت را برای مردم در پی داشته باشد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۰۲ ، ۱۲:۱۹
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ أَبِی حَیُّونٍ مَوْلَى اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: «نَزَلَ جَبْرَئِیلُ عَلَى النَّبِیِّ ص فَقَالَ: «یَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّکَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ إِنَّ الْأَبْکَارَ مِنَ النِّسَاءِ بِمَنْزِلَةِ الثَّمَرِ عَلَى الشَّجَرِ فَإِذَا أَیْنَعَ الثَّمَرُ فَلَا دَوَاءَ لَهُ إِلَّا اجْتِنَاؤُهُ وَ إِلَّا أَفْسَدَتْهُ الشَّمْسُ وَ غَیَّرَتْهُ الرِّیحُ وَ إِنَّ الْأَبْکَارَ إِذَا أَدْرَکْنَ مَا یُدْرِکْنَ النِّسَاءُ فَلَا دَوَاءَ لَهُنَّ إِلَّا الْبُعُولُ وَ إِلَّا لَمْ یُؤْمَنْ عَلَیْهِنَّ الْفِتْنَةُ.» فَصَعِدَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمِنْبَرَ فَخَطَبَ النَّاسَ ثُمَّ أَعْلَمَهُمْ مَا أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ فَقَالُوا: مِمَّنْ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ فَقَالَ: «مِنَ الْأَکْفَاءِ.» فَقَالُوا: وَ مَنِ الْأَکْفَاءُ؟ فَقَالَ: «الْمُؤْمِنُونَ بَعْضُهُمْ أَکْفَاءُ بَعْضٍ.» ثُمَّ لَمْ یَنْزِلْ حَتَّى زَوَّجَ ضُبَاعَةَ بِنْتَ زُبَیْرِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ لِمِقْدَادِ بْنِ أَسْوَدَ ثُمَّ قَالَ: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا زَوَّجْتُ ابْنَةَ عَمِّی الْمِقْدَادَ لِیَتَّضِعَ النِّکَاحُ.»»

 عیون‌أخبارالرضا، ج‏۱، ص۲۸۹

 

از ابوحیّون، غلام امام رضا (علیه‌السلام) [از ایشان] نقل شده است:

«جبرئیل بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نازل شد و عرض کرد:

ای محمد! پروردگارت به تو سلام می‌رساند و می‌گوید:

«زنان دوشیزه، مانند میوه‌ی بر درخت هستند. میوه وقتی برسد، برایش جز چیدن دارویی نیست، وگرنه خورشید آن را فاسد می‌کند و باد آن را دگرگون می‌سازد.

دوشیزگان نیز وقتی آن‌چه را که زنان می‌بینند، ببینند،[۱] برایشان دارویی جز شوهر کردن نیست، وگرنه از فتنه در امان نخواهند بود.»

آن‌گاه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بر فراز منبر رفتند و برای مردم سخنرانی کردند و آنان را از دستور خداوند آگاه ساختند.

مردم عرض کردند:

ای رسول خدا! از میان چه کسانی (برایشان شوهر برگزینیم)؟

پیامبر فرمودند:

«از میان کفوها (همتایانشان).»

عرض کردند:

کفوهای آن‌ها چه کسانی‌اند؟

حضرت فرمودند:

«بعضی از مؤمنین کفو (همتای) بعضی دیگر هستند.»[۲]

آن‌گاه پیامبر از منبر پایین نیامدند، تا زمانی که «ضُباعه» دخترِ «زبیر بن عبدالمطلب» را به ازدواج «مقداد» در آوردند و فرمودند:

«ای مردم! من دختر عمویم را به ازدواج مقداد در آوردم، فقط برای این‌که ازدواج را (میان شما) آسان گردانم.»»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] مقصود، بالغ شدن و بروز عادت ماهانه است.

[۲] در مطلب پیشین از امام جواد (علیه‌السلام) نقل شد: «اگر کسی که اخلاق و دینش را می‌پسندید، (برای خواستگاری) نزد شما آمد، (دخترتان را) به ازدواج او در آورید.» (الکافی، ج‏۵، ص۳۴۷) و توضیح داده شد که هر خانواده‌ای با هر سطحی از تدین و هر طرز فکری، تیپ خاصی را می‌پسندند و معنای «کفویت» همین است.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۰۱ ، ۱۷:۴۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اِبْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنِ اَلرِّضَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ:

«صَاحِبُ‏ النِّعْمَةِ یَجِبُ‏ عَلَیْهِ التَّوْسِعَةُ عَنْ عِیَالِهِ.»

 الکافی، ج‏۴، ص۱۱

 

از امام رضا (علیه‌السلام) نقل شده است:

«کسی که نعمت دارد (وضعش خوب است)، بر او واجب است که نسبت به عیال (افراد تحت سرپرستی)اش توسعه دهد (دست‌ودل‌باز باشد.)»

 

 

 

...عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«إِنَّ الْمُؤْمِنَ یَأْخُذُ بِأَدَبِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ إِذَا وَسَّعَ عَلَیْهِ اتَّسَعَ وَ إِذَا أَمْسَکَ عَلَیْهِ أَمْسَکَ.»

 الکافی، ج‏۴، ص۱۲

 

از امام صادق، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«مؤمن از ادب خداوند (عزّوجلّ) پیروی می‌کند؛

هرگاه خداوند بر (نعمت‌هایش به) او وسعت بخشد، او نیز (در خرج کردن) توسعه می‌بخشد

و هرگاه خداوند از (اعطای نعمت به) او خودداری کند، او نیز (از خرج کردن) خودداری می‌کند.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

مؤمن چنین نیست که وقتی وضعش خوب است، به هر دلیلی (مثل ترس از بی‌پول شدن، پس‌انداز برای آینده یا...) در خرج کردن برای خانواده کم بگذارد و آن‌ها را در مضیقه قرار دهد.

از طرفی چنین هم نیست که وقتی وضعش چندان خوب نیست، بی‌حساب خرج کند و ریخت‌وپاش نماید.

اگر بزرگ‌ترها در زندگی چنین رفتار کنند، کوچک‌ترها هم چنین بار خواهند آمد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۰۱ ، ۰۸:۲۲
ابوالفضل رهبر

در قرآن و احادیث، به آموختن و خواندنِ قرآن و انس با آن تأکید بسیاری شده و برای آن برکات زیادی شمرده شده است.

بهره‌مند ساختن خانه‌ها از نور قرآن نیز برکاتی برای خانه و اهالی‌اش در پی دارد که در حدیث زیر به آن اشاره شده است.

 

 

...عَنِ اَلرِّضَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ رَفَعَهُ إِلَى اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«اجْعَلُوا لِبُیُوتِکُمْ نَصِیباً مِنَ الْقُرْآنِ فَإِنَّ الْبَیْتَ إِذَا قُرِئَ فِیهِ یُسِّرَ عَلَى أَهْلِهِ وَ کَثُرَ خَیْرُهُ وَ کَانَ‏ سُکَّانُهُ‏ فِی‏ زِیَادَةٍ وَ إِذَا لَمْ یُقْرَأْ فِیهِ الْقُرْآنُ ضُیِّقَ عَلَى أَهْلِهِ وَ قَلَّ خَیْرُهُ وَ کَانَ سُکَّانُهُ فِی نُقْصَانٍ.»

 عدة الداعی، ص۲۸۷

 

از امام رضا، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«برای خانه‌هایتان بهره‌ای از قرآن قرار دهید؛

زیرا اگر در خانه، قرآن خوانده شود، کارها بر اهالی آن خانه آسان می‌شود، خیرِ آن خانه زیاد می‌شود و ساکنانش در فزونیِ (برکت) خواهند بود.

اما اگر در خانه، اصلاً قرآن خوانده نشود، کارها بر اهل خانه سخت می‌شود، خیرِ آن خانه کم می‌شود و ساکنانش در کمبودِ (برکت) خواهند بود.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۰۱ ، ۲۱:۱۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَلَیْهِمَا اَلسَّلاَمُ قَالَ: «إِنَّا نَأْمُرُ صِبْیَانَنَا بِالصَّلَاةِ إِذَا کَانُوا بَنِی خَمْسِ سِنِینَ فَمُرُوا صِبْیَانَکُمْ بِالصَّلَاةِ إِذَا کَانُوا بَنِی سَبْعِ سِنِینَ وَ نَحْنُ نَأْمُرُ صِبْیَانَنَا بِالصَّوْمِ إِذَا کَانُوا بَنِی سَبْعِ سِنِینَ بِمَا أَطَاقُوا مِنْ صِیَامِ الْیَوْمِ إِنْ کَانَ إِلَى نِصْفِ النَّهَارِ أَوْ أَکْثَرَ مِنْ ذَلِکَ أَوْ أَقَلَّ فَإِذَا غَلَبَهُمُ الْعَطَشُ وَ الْغَرَثُ أَفْطَرُوا حَتَّى یَتَعَوَّدُوا الصَّوْمَ وَ یُطِیقُوهُ فَمُرُوا صِبْیَانَکُمْ إِذَا کَانُوا بَنِی تِسْعِ سِنِینَ بِالصَّوْمِ مَا اسْتَطَاعُوا مِنْ صِیَامِ الْیَوْمِ فَإِذَا غَلَبَهُمُ الْعَطَشُ أَفْطَرُوا.»

 الکافی، ج‏۳، ص۴۰۹

 

از امام صادق، از پدرشان امام باقر (علیهماالسلام) نقل شده است:

«ما (اهل بیت) کودکانمان را هرگاه پنچ‌ساله شوند، به نماز امر می‌کنیم. شما نیز کودکانتان را وقتی هفت‌ساله شدند، به نماز امر کنید.

ما کودکانمان را هرگاه هفت‌ساله شوند، به روزه امر می‌کنیم، به مقداری که طاقت روزه‌ی یک روز را داشته باشند؛ چه به قدرِ نصف روز باشد، یا بیشترِ روز یا کمی از آن

و هرگاه تشنگی و گرسنگی بر آنان غالب گشت، روزه‌شان را افطار می‌کنند، تا به این ترتیب به روزه‌گرفتن عادت کنند و طاقتِ روزه را بیابند.

شما نیز کودکانتان را وقتی نُه‌ساله شدند، به روزه امر کنید، به مقداری که طاقت روزه‌ی یک روز را داشته باشند و هرگاه تشنگی بر آنان غالب گشت، روزه‌شان را افطار کنند.»

 

 

 

روِیَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ قَارِنٍ أَنَّهُ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع أَوْ سُئِلَ وَ أَنَا أَسْمَعُ عَنِ الرَّجُلِ یَخْتِنُ وَلَدَهُ وَ هُوَ لَا یُصَلِّی الْیَوْمَ وَ الْیَوْمَیْنِ. فَقَالَ: «وَ کَمْ أَتَى عَلَى الْغُلَامِ؟» فَقَالَ: ثَمَانِیَ سِنِینَ. فَقَالَ: «سُبْحَانَ اللَّهِ یَتْرُکُ الصَّلَاةَ؟» قَالَ: قُلْتُ: یُصِیبُهُ الْوَجَعُ. قَالَ: «یُصَلِّی عَلَى نَحْوِ مَا یَقْدِرُ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۱، ص۲۸۱

 

از امام رضا (علیه‌السلام) سؤال شد:

مردی فرزندش را ختنه کرده و او یکی‌دو روز نماز نمی‌خواند (آیا اشکالی دارد؟)

حضرت فرمودند:

«مگر آن پسربچه چند سال دارد؟»

عرض شد:

هشت سال.

حضرت فرمودند:

«سبحان الله! نمازش را ترک می‌کند؟!»

عرض شد:

(وقتی نماز می‌خواند) دچار درد می‌شود.

فرمودند:

«به حالتی که می‌تواند (دچار درد نمی‌شود) نماز بخواند.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

در متن حدیث اول گفته شده «صِبیانِ»تان را در این سنین به نماز و روزه امر کنید. صبیان، جمعِ «صَبی» و به معنای کودکی است که به سن بلوغ نرسیده.

امام باقر (علیه‌السلام) دلیل این‌که کودکان باید پیش از بلوغ به نماز و روزه امر شوند را این دانسته‌اند که آن‌ها کم‌کم برای انجام عبادات آماده شوند.

به تجربه ثابت شده است؛ کسانی که این آمادگی را در فرزندشان ایجاد نکرده‌اند و مثلاً از روز جشن تکلیف به او گفته‌اند باید از این به بعد، همه نمازهایت را بخوانی و روزه‌هایت را بگیری، گویا ناگهان باری سنگین بر دوش فرزندشان قرار داده‌اند که توانایی حمل آن را ندارد.

کودک برای این‌که هم به لحاظ جسمی و روحی برای عبادت آماده شود و هم کم‌کم آداب و احکام عبادات را در عمل بیاموزد، نیاز به زمان دارد و اگر این زمان آماده‌سازی برای او فراهم نشود، آسیب خواهد دید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۰۱ ، ۰۸:۵۰
ابوالفضل رهبر

 

…عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ اَلْجَهْمِ قَالَ: سَأَلْتُ اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا حَدُّ اَلتَّوَکُّلِ؟ فَقَالَ لِی: «أَنْ لاَ تَخَافَ مَعَ اَللَّهِ أَحَداً.» قَالَ: قُلْتُ: فَمَا حَدُّ اَلتَّوَاضُعِ؟ قَالَ: «أَنْ تُعْطِیَ اَلنَّاسَ مِنْ نَفْسِکَ مَا تُحِبُّ أَنْ یُعْطُوکَ مِثْلَهُ.» قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ أَشْتَهِی أَنْ أَعْلَمَ کَیْفَ أَنَا عِنْدَکَ. قَالَ: «اُنْظُرْ کَیْفَ أَنَا عِنْدَکَ.»

 عیون‌أخبارالرضا، ج۲، ص۴۹

 

از حسن بن جهم نقل شده است:

از امام رضا (علیه‌السلام) سؤال کردم

فدایتان شوم، تعریف توکّل چیست؟

حضرت به من فرمودند:

«این‌که در کنار خداوند، از هیچ‌کس نترسی.»

عرض کردم:

تعریف تواضع چیست؟

حضرت فرمودند:

«این‌که آن‌چه را دوست داری مردم به تو دهند، تو از جانب خود به آنان دهی.»

عرض کردم:

فدایتان شوم، دوست دارم بدانم جایگاه من نزد شما چگونه است.

حضرت فرمودند:

«ببین جایگاه من نزد تو چگونه است!»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

مطلب مرتبط پیشین:

قاعده «دل به دل راه داره!»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۰۱ ، ۰۸:۳۲
ابوالفضل رهبر

 

در احادیث اهل‌بیت (علیهم‌السلام) تأکید شده است که شیر مادر، بهترین و بابرکت‌ترین شیر برای تغذیه فرزند است.

همچنین تأکید شده است که اگر قرار است نوزاد با شیر دیگری تغذیه شود، باید دقت کرد که با چه شیری تغذیه می‌شود؛ چراکه جسم و جان فرزند با آن رشد می‌یابد و از آن تأثیر می‌پذیرد.

نمونه‌های زیر را ملاحظه بفرمایید...

 

 

 

...عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«عَلَیْکُمْ‏ بِالْوُضَّاءِ مِنَ الظُّؤْرَةِ فَإِنَّ اللَّبَنَ یُعْدِی.»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۴

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«بر شما باد که از زنان زیبا و پاکیزه برای دایه‌گیِ (فرزندانتان) استفاده کنید؛ چراکه شیر (خصوصیات آنان را) انتقال می‌دهد.»

 

 

 

...عَنِ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ:

«تَوَقَّوْا عَلَى أَوْلَادِکُمْ مِنْ لَبَنِ الْبَغِیَّةِ وَ الْمَجْنُونَةِ فَإِنَّ اللَّبَنَ یُعْدِی.»

 مکارم الأخلاق، ص۲۲۳

 

از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«فرزندانتان را از خوردنِ شیر زنان بدکاره و دیوانه برحذر دارید؛ چراکه شیر (خصوصیات آنان را) انتقال می‌دهد.»

 

 

 

...عَنْ دَاوُدَ بْنِ سُلَیْمَانَ اَلْفَرَّاءِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی اَلْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ عَنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«لَا تَسْتَرْضِعُوا الْحَمْقَاءَ وَ لَا الْعَمْشَاءَ فَإِنَّ اللَّبَنَ یُعْدِی.»

 عیون‌أخبارالرضا، ج۲، ص۳۴

 

از امام رضا، از پدرشان، از پدرانشان، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهم) نقل شده است:

«زن نادان و زنی که ضعف بینایی دارد را برای شیر دادن به فرزندانتان نگمارید؛ چراکه شیر (خصوصیات آنان را) انتقال می‌دهد.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

شاید در دوره ما، کمتر پیش بیاید که مادرانی که امکان تغذیه فرزندشان با شیر خود را ندارند، از زنان دیگر بخواهند آن‌ها را شیر دهد (غالباً از شیرخشک استفاده می‌کنند)،

اما اولاً گاهی چنین این اتفاق می‌افتد و باید تذکر اهل‌بیت در این خصوص را جدی گرفت.

ثانیاً در مورد شیر خشک، آیا دقت دارند که این شیرخشک را چه کسانی، با چه نیتی، با چه موادی، با چه ترکیبی و چه‌گونه تهیه می‌کنند؟

بدون شک، تمام غذاهایی که فرزندانمان را با آن‌ها تغذیه می‌کنیم، بر جسم و روح فرزندانمان مؤثر هستند؛ به‌ویژه برای نوزادان که مانند زمینی کشت‌نشده‌، صفحه جانشان پاک است و در اولین مواجهه‌ها، بیشتری تأثیرها را می پذیرند.

بنابراین لازم است والدین در این مورد، دقت کافی داشته باشند تا به یاری خداوند، فرزندانی سالم و صالح پرورش دهند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۷:۴۴
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا ع: إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع قَدْ عَرَفَ قَاتِلَهُ وَ اللَّیْلَةَ الَّتِی یُقْتَلُ فِیهَا وَ الْمَوْضِعَ الَّذِی یُقْتَلُ فِیهِ وَ قَوْلُهُ لَمَّا سَمِعَ صِیَاحَ الْإِوَزِّ فِی الدَّارِ صَوَائِحُ تَتْبَعُهَا نَوَائِحُ وَ قَوْلُ أُمِّ کُلْثُومٍ- لَوْ صَلَّیْتَ اللَّیْلَةَ دَاخِلَ الدَّارِ وَ أَمَرْتَ غَیْرَکَ یُصَلِّی بِالنَّاسِ فَأَبَى عَلَیْهَا وَ کَثُرَ دُخُولُهُ وَ خُرُوجُهُ تِلْکَ اللَّیْلَةَ بِلَا سِلَاحٍ وَ قَدْ عَرَفَ ع أَنَّ ابْنَ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اللَّهُ قَاتِلُهُ بِالسَّیْفِ کَانَ هَذَا مِمَّا لَمْ یَجُزْ تَعَرُّضُهُ. فَقَالَ: «ذَلِکَ کَانَ وَ لَکِنَّهُ خُیِّرَ فِی تِلْکَ اللَّیْلَةِ لِتَمْضِیَ مَقَادِیرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.»

 الکافی، ج‏۱، ص۲۵۹

 

از حسن بن جَهم نقل شده است که گفت:

به امام رضا (علیه‌السلام) عرض کردم:

به‌راستی‌که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) قاتل خویش را می‌شناختند و می‌دانستند در چه شبی و در کجا به قتل می‌رسند.

صدای شیون مرغابی‌ها را در خانه شنیدند که ناله‌کنان دنبال ایشان بودند. سخن ام‌کلثوم را شنیدند که به ایشان عرض کرد: «کاش در منزل نماز می‌خواندید و به شخص دیگری دستور می‌دادید که بر مردم نماز بخوانند.»

اما امیرالمؤمنین پیشنهاد او را نپذیرفتند و در آن شب، بدون سلاح، زیاد رفت‌وآمد کردند، درحالی‌که می‌دانستند ابن‌ملجم - خداوند لعنتش کند - ایشان را با شمشیر به قتل خواهد رساند.

این(که از مرگِ خود جلوگیری نکردند،) از کارهایی است که انجامشان [عقلاً و شرعاً] جایز نیست.

امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند:

«آن‌چه گفتی (که ایشان از مرگ خود باخبر بودند) درست است، اما ایشان در آن شب مُخیَّر شدند تا [یکی از] تقدیرات الهی رقم بخورد.»[*]

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] گویا خداوند، در آن شب، این اختیار را به ایشان دادند که از میان این دو تقدیر، یکی را انتخاب کنند؛ «فرار از مرگ» یا «رهایی با مرگ» را.

این‌جاست که این سخن حضرت، پس از ضربت خوردن، معنا می‌یابد که: «فُزْتَ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۲:۲۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ اَلْجَعْفَرِیِّ قَالَ: کُنْتُ مَعَ اَلرِّضَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی بَعْضِ اَلْحَاجَةِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَنْصَرِفَ إِلَى مَنْزِلِی فَقَالَ لِیَ: «اِنْصَرِفْ مَعِی فَبِتْ عِنْدِیَ اَللَّیْلَةَ.» فَانْطَلَقْتُ مَعَهُ فَدَخَلَ إِلَى دَارِهِ مَعَ اَلْمُعَتِّبِ فَنَظَرَ إِلَى غِلْمَانِهِ یَعْمَلُونَ بِالطِّینِ أَوَارِیَ اَلدَّوَابِّ وَ غَیْرَ ذَلِکَ وَ إِذاً مَعَهُمْ أَسْوَدُ لَیْسَ مِنْهُمْ فَقَالَ: «مَا هَذَا اَلرَّجُلُ مَعَکُمْ؟» فَقَالُوا: یُعَاوِنُنَا وَ نُعْطِیهِ شَیْئاً. قَالَ: «قَاطَعْتُمُوهُ عَلَى أُجْرَتِهِ؟» فَقَالُوا: لاَ هُوَ یَرْضَى مِنَّا بِمَا نُعْطِیهِ. فَأَقْبَلَ عَلَیْهِمْ یَضْرِبُهُمْ بِالسَّوْطِ وَ غَضِبَ لِذَلِکَ غَضَباً شَدِیداً فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ لِمَ تُدْخِلُ عَلَى نَفْسِکَ؟ فَقَالَ: «إِنِّی قَدْ نَهَیْتُهُمْ عَنْ مِثْلِ هَذَا غَیْرَ مَرَّةٍ أَنْ یَعْمَلَ مَعَهُمْ أَحَدٌ حَتَّى یُقَاطِعُوهُ أُجْرَتَهُ وَ اِعْلَمْ أَنَّهُ مَا مِنْ أَحَدٍ یَعْمَلُ لَکَ شَیْئاً بِغَیْرِ مُقَاطَعَةٍ ثُمَّ زِدْتَهُ لِذَلِکَ اَلشَّیْءِ ثَلاَثَةَ أَضْعَافٍ عَلَى أُجْرَتِهِ إِلاَّ ظَنَّ أَنَّکَ قَدْ نَقَصْتَهُ أُجْرَتَهُ وَ إِذَا قَاطَعْتَهُ ثُمَّ أَعْطَیْتَهُ أُجْرَتَهُ حَمِدَکَ عَلَى اَلْوَفَاءِ فَإِنْ زِدْتَهُ حَبَّةً عَرَفَ ذَلِکَ لَکَ وَ رَأَى أَنَّکَ قَدْ زِدْتَهُ.»

 الکافی، ج۵، ص۲۸۸

 

از سلیمان بن جعفر نقل شده است:

برای حاجتی نزد امام رضا (علیه‌السلام) بودم.

خواستم به خانه برگردم که حضرت به من فرمودند:

«با من بیا و امشب را نزد من بگذران.»

پس همراه ایشان حرکت کردم. ایشان همراه (غلامشان) مُعَتِّب[*]، وارد خانه‌شان شدند. آن‌گاه به غلامانشان نگاه انداختند که با گل چیزی می‌ساختند، به چهارپایان رسیدگی می‌کردند و کارهای دیگری انجام می‌دادند. در میانشان مرد سیاهی بود که جزء غلامانشان نبود.

حضرت فرمودند:

«این مرد که همراه شماست، کیست؟»

عرض کردند:

او (در کارها) به ما کمک می‌کند و ما هم چیزی (مزدی) به او می‌دهیم.

فرمودند:

«در مورد مقدار مزدش با او توافق کرده‌اید؟»

عرض کردند:

نه، هرقدر به او بدهیم، او راضی است.

حضرت به سمتشان رفتند تا به آن‌ها شلاق بزنند و به‌شدت از این موضوع خشمگین شدند.

سلیمان گوید: عرض کردم:

فدایتان شوم، چرا خود را چنین ناراحتی می‌کنید؟

امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند:

«به‌راستی که من بارها آن‌ها را از چنین‌کاری نهی کرده‌ام؛ از این‌که تا وقتی در مورد مزد با کسی توافق نکرده‌اند، او را همراه خود به کار نگیرند.

بدان! به‌راستی هیچ‌کس نیست که بدون توافق (بر سر مزد) برایت کاری انجام دهد و تو بعد (از اتمام کار)، بیش از سه‌برابر مزدش به او بپردازی، مگراین‌که (پیش خود) گمان می‌کند که مزدش را کم‌تر (از حقش) پرداخته‌ای!

اما اگر با او (مبلغی را) توافق کنی و بعد (همان مبلغِ) مزدش را به او بپردازی، سپاس‌گزار تو خواهد بود که به توافقتان عمل کرده‌ای. آن‌گاه اگر به‌اندازه یک دانه به او بیش‌تر دهی، آن را برای تو می‌داند و متوجه می‌شود که به او بیش‌تر داده‌ای.»

 

 

 

...عَنْ شُعَیْبٍ قَالَ: تَکَارَیْنَا لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَوْماً یَعْمَلُونَ فِی بُسْتَانٍ لَهُ وَ کَانَ أَجَلُهُمْ إِلَى اَلْعَصْرِ فَلَمَّا فَرَغُوا قَالَ لِمُعَتِّبٍ: «أَعْطِهِمْ أُجُورَهُمْ قَبْلَ أَنْ یَجِفَّ عَرَقُهُمْ.»

 الکافی، ج۵، ص۲۸۹

 

از شعیب بن یعقوب نقل شده است:

ما برای امام صادق (علیه‌السلام) گروهی را اجیر کردیم که در نخلستانشان کار کنند. زمان پایان کارشان عصر بود.

وقتی دست از کار کشیدند، حضرت به معتّب[*] فرمودند:

«قبل از این‌که عرقشان خشک شود، مزدشان را به آن‌ها بپرداز.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] معتّب، غلام امام صادق، امام کاظم و امام رضا (علیهم‌السلام) بوده و مسؤولیت اداره غلامان و خدمتکاران حضرات را بر عهده داشته است. (به بیانی سرکارگر بوده است.)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۰۱ ، ۱۵:۱۴
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ قَطْعِ اَلسِّدْرِ فَقَالَ: «سَأَلَنِی رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِکَ عَنْهُ فَکَتَبْتُ إِلَیْهِ: «قَدْ قَطَعَ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ سِدْراً وَ غَرَسَ مَکَانَهُ عِنَباً.»»

 الکافی، ج۵، ص۲۶۳

 

از احمد بن محمد بن ابی‌نصر نقل شده است:

از امام رضا (علیه‌السلام) در مورد قطع درخت سدر سؤال کردم.

حضرت فرمودند:

«یکی از دوستان نزدیکت درباره این مسأله از من سؤال کرد. من (در پاسخ، در نامه‌ای، خطاب) به او نوشتم:

«(پدرم) امام کاظم (علیه‌السلام) یک درخت سدر قطع کردند و در جای آن، یک درخت انگور کاشتند.»»

 

 

 

...عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: «مَکْرُوهٌ قَطْعُ اَلنَّخْلِ.» وَ سُئِلَ عَنْ قَطْعِ اَلشَّجَرَةِ قَالَ: «لاَ بَأْسَ.» قُلْتُ: فَالسِّدْرِ؟ قَالَ: «لاَ بَأْسَ بِهِ إِنَّمَا یُکْرَهُ قَطْعُ اَلسِّدْرِ بِالْبَادِیَةِ لِأَنَّهُ بِهَا قَلِیلٌ وَ أَمَّا هَاهُنَا فَلاَ یُکْرَهُ.»

 الکافی، ج۵، ص۲۶۴

 

از عمار بن موسی نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«قطع کردن نخل (درخت خرما) مکروه (ناخوش‌آیند) است.»

از ایشان درباره قطع درخت (سایر درختان) سؤال شد.

فرمودند:

«اشکالی ندارد.»

به ایشان عرض کردم:

درخت سدر چه؟

فرمودند:

«اشکالی ندارد. قطع درخت سدر فقط در بیابان مکروه است؛ چراکه این درخت در بیابان کم است، اما در این‌جا [که آباد است و درخت زیاد است،] کراهت ندارد.»

 

 

 

...عَنِ اِبْنِ مُضَارِبٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «لاَ تَقْطَعُوا اَلثِّمَارَ فَیَبْعَثَ اَللَّهُ عَلَیْکُمُ اَلْعَذَابَ صَبّاً.»

 الکافی، ج۵، ص۲۶۴

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«درختان میوه را قطع نکنید؛ که دراین‌صورت خداوند عذابش را بر شما سرازیر می‌کند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۰۱ ، ۰۸:۲۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ اَلْحُسَیْنِ اَلْأَنْبَارِیِّ عَنْ أَبِی اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَیْهِ أَرْبَعَ عَشْرَةَ سَنَةً أَسْتَأْذِنُهُ فِی عَمَلِ اَلسُّلْطَانِ فَلَمَّا کَانَ فِی آخِرِ کِتَابٍ کَتَبْتُهُ إِلَیْهِ أَذْکُرُ أَنِّی أَخَافُ عَلَى خَبْطِ عُنُقِی وَ أَنَّ اَلسُّلْطَانَ یَقُولُ لِی إِنَّکَ رَافِضِیٌّ وَ لَسْنَا نَشُکُّ فِی أَنَّکَ تَرَکْتَ اَلْعَمَلَ لِلسُّلْطَانِ لِلرَّفْضِ فَکَتَبَ إِلَیَّ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «قَدْ فَهِمْتُ کِتَابَکَ وَ مَا ذَکَرْتَ مِنَ اَلْخَوْفِ عَلَى نَفْسِکَ فَإِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّکَ إِذَا وُلِّیتَ عَمِلْتَ فِی عَمَلِکَ بِمَا أَمَرَ بِهِ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ تُصَیِّرُ أَعْوَانَکَ وَ کُتَّابَکَ أَهْلَ مِلَّتِکَ فَإِذَا صَارَ إِلَیْکَ شَیْءٌ وَاسَیْتَ بِهِ فُقَرَاءَ اَلْمُؤْمِنِینَ حَتَّى تَکُونَ وَاحِداً مِنْهُمْ کَانَ ذَا بِذَا وَ إِلاَّ فَلاَ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۱۱

 

از حسن بن حسین انباری نقل شده است:

چهارده سال بود که به امام رضا (علیه‌السلام) نامه می‌نوشتم که به من اجازه دهند در دستگاه حکومتی مشغول شوم. تا این‌که در آخرین نامه‌ای که به ایشان نوشتم، به ایشان عرض کردم که می‌ترسم [اگر پیشنهادشان را قبول نکنم] گردنم را بزنند. سلطان (حاکم منطقه‌مان) به من می‌گوید تو شیعه هستی و به‌خاطر شیعه بودنت کار کردن برای سلطان را رها کرده‌ای.

امام رضا (علیه‌السلام، در پاسخ) برایم نوشتند:

«متوجه (منظورت در) نامه‌ات و ترسی که به‌خاطر جانت داری، شدم. اگر می‌دانی که هرگاه مسؤولیتی را به‌عهده بگیری، بر اساس دستورات رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) عمل می‌کنی و دستیاران و کاتبانت را از اهل ملّتت (شیعیان) قرار می‌دهی و هرگاه مالی به تو رسید، آن‌قدر با فقرای مؤمن تقسیم می‌کنی که تو نیز (مانند) یکی از آن‌ها شوی[*]، (در این‌صورت) اجازه داری (پیشنهادش را بپذیری.) در غیر این‌صورت، نه!»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] یعنی آن‌قدر هرچه به‌دست می‌آوری را با آنان تقسیم کنی، که وضع مالی‌ات مثل آن‌ها شود.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

در مجموع، از مطالب پیشین می‌توان چنین جمع‌بندی نمود که:

اهل‌بیت (علیهم‌السلام) شیعیان را شدیداً نهی کرده‌اند از این‌که کوچک‌ترین خدمتی به حکومت‌های ظالم ارائه دهند؛ زیرا اگر این خدماتِ ریز و درشت به آنان ارائه نمی‌شد، امکان ستم‌ورزی از آنان گرفته می‌شد.

ایشان تنها در صورتی این اجازه را به شیعیان داده‌اند که اولاً مضطر شده باشند و ثانیاً هیچ آسیبی به مؤمن (شیعه)ای نرسانند و یاری‌گر آن‌ها باشند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۰۰ ، ۰۹:۰۴
ابوالفضل رهبر

 

یکی از دوستان تعریف می‌کرد که پسرخاله‌اش در کرج مغازه‌ای داشت و مشغول فروش گوشی تلفن‌همراه بود. با اصرار همسرش و با امید کسب درآمد بیشتر، مغازه را جمع کرد و در پاساژ علاءالدین تهران مشغول کار برای یک عمده‌فروش شد. خلاصه این‌که راضی نبود؛ هم شأنش پایین آمده بود، هم مسیرش طولانی شده بود و هم درآمدش چندان تغییری نکرده بود.

احادیث زیر مربوط به چنین وضعیتی است...

 

 

...عَنِ اَلْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: «مَنْ آجَرَ نَفْسَهُ فَقَدْ حَظَرَ عَلَى نَفْسِهِ اَلرِّزْقَ.» وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَى: «وَ کَیْفَ لاَ یَحْظُرُهُ وَ مَا أَصَابَ فِیهِ فَهُوَ لِرَبِّهِ اَلَّذِی آجَرَهُ؟!»

 الکافی، ج۵، ص۹۰

 

از مفضّل بن عُمر نقل شده است:

از امام صادق (علیه‌السلام) شنیدم که می‌فرمودند:

«کسی که خود را اجیر دیگری نماید، روزی را از خود منع کرده‌است.»

و در روایت دیگری (در ادامه، از ایشان نقل شده است):

«و چه‌طور روزی را منع نکرده باشد، درحالی‌که آن‌چه به او می‌رسد، برای ارباب (صاحب‌کار)اش است که او را اجیر نموده؟!»

 

 

 

...عَنْ عَمَّارٍ اَلسَّابَاطِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: اَلرَّجُلُ یَتَّجِرُ فَإِنْ هُوَ آجَرَ نَفْسَهُ أُعْطِیَ مَا یُصِیبُ فِی تِجَارَتِهِ. فَقَالَ: «لاَ یُؤَاجِرْ نَفْسَهُ وَ لَکِنْ یَسْتَرْزِقُ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یَتَّجِرُ فَإِنَّهُ إِذَا آجَرَ نَفْسَهُ حَظَرَ عَلَى نَفْسِهِ اَلرِّزْقَ.»

 الکافی، ج۵، ص۹۰

 

از عمار ساباطی نقل شده است:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

مردی (خودش) کاسبی می‌کند اما اگر خودش را اجیرِ (شخص دیگری) کند، همان‌قدر که در کاسبی خودش (درآمد) به‌دست می‌آورد، به او (اُجرت) داده می‌شود. [نظرتان چیست؟]

حضرت فرمودند:

«خودش را اجیر نکند، بلکه از خداوند (عزّوجلّ) طلب روزی کند و به کاسبی بپردازد. اما اگر خود را اجیر گرداند، روزی را از خود منع کرده است.»

 

 

 

...عَنِ اِبْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ اَلْإِجَارَةِ فَقَالَ: «صَالِحٌ لاَ بَأْسَ بِهِ، إِذَا نَصَحَ قَدْرَ طَاقَتِهِ. قَدْ آجَرَ مُوسَى عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ نَفْسَهُ وَ اِشْتَرَطَ فَقَالَ: إِنْ شِئْتُ ثَمَانِیَ وَ إِنْ شِئْتُ عَشْراً فَأَنْزَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِ: «أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمٰانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِکَ»

 الکافی، ج۵، ص۹۰

 

از محمد بن سنان نقل شده است:

از امام رضا (علیه‌السلام) درباره اجیر شدن سؤال کردم.

حضرت فرمودند:

«خوب است، اشکالی ندارد، اگر به‌قدر طاقتش باشد. حضرت موسی (علیه‌السلام) خود را اجیر کرد و شرط نمود که اگر خواستی هشت سال و اگر خواستی ده سال.

خداوند (عزّوجلّ) در این رابطه، (این آیه را) نازل فرموده است:

«أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمٰانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِکَ»[قصص:۲۷]؛

«(شعیب گفت: یکی از این دو دخترم را به ازدواج تو در می‌آورم با این شرط) که هشت سال اجیر من شوی و اگر خواستی ده سال را تمام کنی».»[*]

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] اشاره‌ای است به ماجرای حضرت موسی (علیه‌السلام) که از مصر به مَدیَن گریخت و به دختران حضرت شعیب (علیه‌السلام) در آب دادنِ گوسفندان کمک کرد و یکی از دختران حضرت شعیب پیشنهاد استخدام حضرت موسی را به پدرش داد. حضرت شعیب نیز به حضرت موسی پیشنهاد داد پیش آن‌ها بماند و مدتی برایشان کار کند و در عوض، با دخترش ازدواج نماید.

دانستن پشت‌صحنه این ماجرا نیز خالی از لطف نیست…

شیخ صدوق (رحمه‌الله) در کتاب علل‌الشرائع نقل کرده است:

حضرت شعیب (علیه‌السلام) از شدت محبت به خداوند (و نه از ترس جهنم یا شوق بهشت) بارها آن‌قدر گریست که چشمانش نابینا شد و خداوند سه مرتبه بینایی را به او بازگرداند. مرتبه چهارم که نابینا شد، خداوند به او وحی فرمود: ای شعیب! تا کِی می‌خواهی این‌چنین گریه کنی؟ اگر از ترس آتش است، تو را ایمن داشتم و اگر از شوق بهشت است، آن را برایت مباح گردانیدم. شعیب عرض کرد: برای هیچ‌کدام نیست، به‌خاطر محبتی است که در دلم به تو دارم و نمی‌توانم صبر کنم تا تو را ببینم. خداوند نیز به او وعده فرمود: اگر چنین است، کلیمِ خودم، موسی‌بن‌عِمران را به استخدام تو در خواهم آورد. [علل‌الشرائع، ج۱، ص۵۷]

چنین شد که گذر حضرت موسی به مَدیَن افتاد و...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۰۰ ، ۰۷:۵۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْجَعْفَرِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: قَالَ لِی:

«یَا سُلَیْمَانُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْمُؤْمِنَ مِنْ نُورِهِ وَ صَبَغَهُمْ فِی رَحْمَتِهِ وَ أَخَذَ مِیثَاقَهُمْ لَنَا بِالْوَلَایَةِ فَالْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ لِأَبِیهِ وَ أُمِّهِ أَبُوهُ النُّورُ وَ أُمُّهُ الرَّحْمَةُ فَاتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ الَّذِی خُلِقَ مِنْهُ.»

 المحاسن، ج۱، ص۱۳۱

 

از سلیمان بن جعفر نقل شده است:

امام رضا (علیه‌السلام) به من فرمودند:

«ای سلیمان! به‌راستی که خداوند (تبارک‌وتعالی) مؤمنان را از نور خود آفرید و در رحمت خود رنگ‌آمیزی کرد[۱] و از آنان برای ما (اهل‌بیت) پیمانِ ولایت گرفت.

پس مؤمن، برادرِ [تنیِ] مؤمن است، از یک پدر و مادر؛ پدرش نورِ (الهی) است و مادرش رحمتِ (الهی.)[۲]

پس بپرهیز از فراستِ[۳] مؤمن؛ چراکه او با نور خدا، که از آن خلق شده است، می‌بیند.»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] در متن حدیث، ماده «صبغ» به‌کار رفته است؛ به این معنا که چیزی را در رنگ بخوابانند تا رنگ در آن نفوذ کند و به آن رنگ در آید.

[۲] به همین دلیل است که در ادبیات دینی مؤمنان برادر ایمانی یکدیگر محسوب می‌شوند؛ پدر مشترکشان نور و مادر مشترکشان رحمت است.

[۳] فراست؛ یعنی توانایی پی بردن به باطن و عمق هرچیز، با نگاه به ظاهر و سطح آن.

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

پس از مطالعه این کلام نورانی حضرت رضا (علیه‌السلام) و توضیحاتی که دوست فاضلم حجت‌الاسلام دین‌پرستی (در کانال «انباز») درباره‌اش مرقوم فرموده بودند، چندروزی درگیر فهم آن بودم و در نهایت «برداشت»هایی به ذهنم رسید که شاید بیانشان خالی از لطف نباشد.

 

ابتدا چهار «مقدمه» خدمتتان عرض می‌کنم و بعد پنج «برداشت» را به‌طور مختصر تقدیم می‌نمایم...

 

 

مقدمه۱:

بر اساس روایتی که ذکر شد، «ایمان» مولودِ پدری است که عبارت است از «نورِ» خدا و مادری که عبارت است از «رحمتِ» او. این نور در رحمت الهی قرار می‌گیرد تا رنگ رحمت را به خود گیرد.

از این بیان چنین برداشت می‌شود که سنخیتی وجود دارد میان «نور» و «نقش پدری» و میان «رحمت» و «نقش مادری».

 

مقدمه۲:

در روایتی که پیش‌تر با عنوان «حدیثی ساده و مهم در باب هستی‌شناسی عقل» منتشر شده بود، از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شد که: خلقتِ «عقل»، فرشته‌ای است که به تعداد تمام مخلوقات سر دارد و به هر انسانی سری تعلق دارد و هر سر صورتی دارد و روی آن صورت نام آن انسان نوشته شده است. در انتها نیز فرمودند که: مَثَلِ «عقل» در «قلب»، مَثَلِ چراغ است در وسط خانه. [علل‌الشرائع، ج۱، ص۹۸]

بر اساس این حدیث نبوی، «عقل» یک وجود واحد است که در «قلبِ» هر انسانی، شعبه‌ای دارد؛ مثل ژنراتوری که از آن به تک‌تک خانه‌ها سیم‌کشی شده و با نیروی آن، در هر خانه‌ای چراغی روشن شده‌است و صاحب این خانه، به نسبتِ اندازه و کیفیتِ چراغی که در خانه‌ی دلش دارد، می‌تواند اطراف خود را ببیند و بشناسد.

 

مقدمه۳:

بر اساس روایات متعدد (همان‌طور که انسان از خاک خلق شده است و جن از آتش،) «خلقت فرشتگان از نور است.» [تفسیرفرات‌، ج۱، ص۵۶]

با توجه به این مقدمه و مقدمه اول، «عقل» از جنسِ «نور» است؛ چراکه عقل فرشته‌ای است و جنس فرشتگان از نور هستند.

 

مقدمه۴:

از آیات قرآن و روایات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) چنین برداشت می‌شود که «قلب» که مرکز احساسات و عواطف و هیجانات روحی است، مثل یک ظرف عمل می‌کند و مظروف‌هایش عبارت‌اند از: ایمان، علم و عواطفی مثل حب و بغض، خوف و رجا، اضطراب و اطمینان و...

این ظرف می‌تواند از مظروف خود اثر (خوب یا بد) بپذیرد یا بر آن اثر (خوب یا بد) بگذارد؛ آن را تقویت کند یا موجب فسادش گردد. [معناشناسی قلب در قرآن؛ شعبان نصرتی]

 

 

برداشت۱:

با کنار هم قرار دادن مقدماتی که ذکر شد، سنخیت و شباهت‌هایی می‌یابید میان نور الهی، نور، چراغ، پرتوافکنی، عقل، عقلانیت، بینش، روشن‌گری، پدر و نقش پدری

و همچنین سنخیت و شباهت‌هایی می‌یابید میان رحمت الهی، رنگ، خانه، لطافت، قلب (دل)، مهربانی، گرایش، مهرورزی، مادر و نقش مادری

و اگر دقت کنید سنخیت و شباهت‌هایی می‌یابید میان:

- خوابانیده شدن نور الهی در رحمت الهی و تلطیف شدن نور با رنگ،

- استقرار عقل در خانه‌ی دل (قلب) و تلطیف عقلانیت با عواطف قلبی،

- قرار گرفتن چراغ در وسط خانه و پرتوافکنی‌ای که در خانه دارد و رنگی که فضای خانه به پرتوهای نور می‌بخشند،

- آمیخته شدن بینش و گرایش، و تعادل و کمالی که حاصل خواهد شد،

- نسبت میان مرد با زن، پدر با مادر، نقش پدری با نقش مادری؛ ورود پدر به خانه و آوردن رزق و آگاهی، با خانه‌داری مادر و مهرپراکنی و تلطیف و رنگ‌آمیزی و زیبایی‌بخشی او، [نسبتی که در مراحل تولید مثل مرد و زن و حتی در دخول اسپرم در تخمک و اثرگذاری و اثرپذیریشان نیز قابل درک است]

و در نتیجه تربیت فرزندانی صالح که حاصل این دو وجود هستند.

 

برداشت۲:

«ایمان»، حاصل آمیختن «نور عقل» و «رحمت قلب» است، ترکیبی از «عقلانیت» و «مهربانی»؛ عقلانیتی که در مهربانی خوابانده شده تا به رنگ آن درآید. پس «مؤمن» این دو خصلت را توأمان دارد.

 

برداشت۳:

برای پرورش فرزندی مؤمن، پدری لازم است که رفتارش عاقلانه و گفتارش روشنی‌بخش باشد، و مادری پرمهر که عواطف و احساساتش تنظیم باشند.

 

برداشت۴:

تأکیدی که در آموزه‌های دینی بر حفظ و حراست از نقش اصیل مرد و نقش اصیل زن در خانواده شده، حکمی است منطبق با عالم تکوین. مرد و زن ویژگی‌هایی دارند و به نسبت این ویژگی‌ها، نقش‌هایی را می‌پذیرند. جنگیدن با این ویژگی‌ها و نپذیرفتن نقش خود - چه از جانب مرد و چه از جانب زن - نه فقط جنگیدن با تشریع شارع، بلکه در افتادن با تکوین و طبیعت خویش نیز هست.

 

برداشت۵:

می‌توانیم از این منظر به احادیثی که در آن‌ها زنان ناقص‌العقل معرفی شده‌اند، نگاهی دوباره بیاندازیم. جنس «مرد» به‌خاطر نقشی که قرار است ایفا کند، با «عقلانیت» سازگاری بیش‌تری دارد و جنس «زن» به‌همین‌خاطر، با «رحمانیت». بنابراین عقلانیت در مرد بیش‌تر تجلی می‌یابد و رحمانیت در زن بیش‌تر.

نزد خداوند کسی مقرب‌تر است که ویژگی‌ها و اهداف خود و عالم هستی را بشناسد، نقشش را در این عالم بپذیرد و در راستای وظیفه‌اش بکوشد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۰۰ ، ۰۹:۰۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ صَاعِدٍ اَلْبَرْبَرِیِّ قَیِّماً لِقَبْرِ اَلرِّضَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى اَلرِّضَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ لِی: «تَرَى هَذِهِ اَلْبُومَ؟ مَا یَقُولُ اَلنَّاسُ؟» قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ جِئْنَا نَسْأَلُکَ فَقَالَ: «هَذِهِ اَلْبُومَةُ کَانَتْ عَلَى عَهْدِ جَدِّی رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ تَأْوِی اَلْمَنَازِلَ وَ اَلْقُصُورَ وَ اَلدُّورَ وَ کَانَتْ إِذَا أَکَلَ اَلنَّاسُ اَلطَّعَامَ تَطِیرُ وَ تَقَعُ أَمَامَهُمْ فَیُرْمَى إِلَیْهَا بِالطَّعَامِ وَ تُسْقَى وَ تَرْجِعُ إِلَى مَکَانِهَا فَلَمَّا قُتِلَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ خَرَجَتْ مِنَ اَلْعُمْرَانِ إِلَى اَلْخَرَابِ وَ اَلْجِبَالِ وَ اَلْبَرَارِی وَ قَالَتْ بِئْسَ اَلْأُمَّةُ أَنْتُمْ قَتَلْتُمْ اِبْنَ بِنْتِ نَبِیِّکُمْ وَ لاَ آمَنُکُمْ عَلَى نَفْسِی.»

 کامل‌الزیارات، ج۱، ص۹۹

 

از حسین بن علی که متصدی مزار امام رضا (علیه‌السلام) بوده است، نقل شده است: پدرم برایم نقل کرد:

نزد امام رضا (علیه‌السلام) رفتم. ایشان به من فرمودند:

«این جغد را می‌بینی؟ مردم (درباره‌اش) چه می‌گویند؟»

عرض کردم:

فدایتان شوم، آمده‌ایم که از شما بپرسیم؟

حضرت فرمودند:

«این جغد در زمان جدم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، در منزل‌گاه‌ها و کاخ‌ها و خانه‌ها سُکنا می‌گزید و هروقت مردم غذا می‌خوردند، می‌پرید و در مقابلشان می‌نشست. پس برایش غذا انداخته می‌شد و به او آب داده می‌شد و (آن‌گاه) به جای خودش بازمی‌گشت.

اما وقتی امام حسین (علیه‌السلام) به شهادت رسید، از ساختمان‌های آباد به خرابه‌ها و کوه‌ها و بیابان‌ها رفت و گفت: چه بد امتی هستید شما؛ پسر دختر پیامبرتان را کشتید و من نسبت به خودم، از جانب شما، در امان نیستم.»

 

 

 

...عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی غُنْدَرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ فِی اَلْبُومَةِ قَالَ: «هَلْ أَحَدٌ مِنْکُمْ رَآهَا بِالنَّهَارِ؟» قِیلَ لَهُ: لاَ تَکَادُ تَظْهَرُ بِالنَّهَارِ وَ لاَ تَظْهَرُ إِلاَّ لَیْلاً. قَالَ: «أَمَا إِنَّهَا لَمْ تَزَلْ تَأْوِی اَلْعُمْرَانَ أَبَداً فَلَمَّا أَنْ قُتِلَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ آلَتْ عَلَى نَفْسِهَا أَنْ لاَ تَأْوِیَ اَلْعُمْرَانَ أَبَداً وَ لاَ تَأْوِیَ إِلاَّ اَلْخَرَابَ فَلاَ تَزَالُ نَهَارَهَا صَائِمَةً حَزِینَةً حَتَّى یَجُنَّهَا اَللَّیْلُ فَإِذَا جَنَّهَا اَللَّیْلُ فَلاَ تَزَالُ تَرِنُّ [تَرِثُ] عَلَى اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ حَتَّى تُصْبِحَ.»

 کامل‌الزیارات، ج۱، ص۹۸

 

از حسین بن ابی‌غُندَر از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که درباره جغد فرمودند:

«آیا هیچ‌یک از شما جغد را در روز دیده است؟»

به ایشان عرض شد:

در روز ظاهر نمی‌شود و فقط شب‌ها ظاهر می‌گردد.

حضرت فرمودند:

«بدانید! به‌راستی که جغد هرگز در ساختمان‌های آباد ساکن نمی‌شود؛ چراکه وقتی امام حسین (علیه‌السلام) به شهادت رسید، بر خود تکلیف کرد که در ساختمان‌های آباد ساکن نشود و فقط در خرابه‌ها سُکنا گزیند.

پس در روز همواره روزه‌دار و اندوهگین است تا زمانی که تاریکیِ شب او را فراگیرد. وقتی تاریک شد، بر (مصائبِ) امام حسین (علیه‌السلام) ناله سر می‌دهد تا صبح شود.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۰۰ ، ۰۷:۲۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی مَحْمُودٍ قَالَ: قَالَ اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ: «إِنَّ اَلْمُحَرَّمَ شَهْرٌ کَانَ أَهْلُ اَلْجَاهِلِیَّةِ یُحَرِّمُونَ فِیهِ اَلْقِتَالَ فَاسْتُحِلَّتْ فِیهِ دِمَاؤُنَا وَ هُتِکَ فِیهِ حُرْمَتُنَا وَ سُبِیَ فِیهِ ذَرَارِیُّنَا وَ نِسَاؤُنَا وَ أُضْرِمَتِ اَلنِّیرَانُ فِی مَضَارِبِنَا وَ اُنْتُهِبَ مَا فِیهَا مِنْ ثَقَلِنَا وَ لَمْ تُرْعَ لِرَسُولِ اَللَّهِ حُرْمَةٌ فِی أَمْرِنَا إِنَّ یَوْمَ اَلْحُسَیْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أَذَلَّ عَزِیزَنَا بِأَرْضِ کَرْبٍ وَ بَلاَءٍ وَ أَوْرَثَتْنَا [یَا أَرْضَ کَرْبٍ وَ بَلاَءٍ أَوْرَثْتِنَا] اَلْکَرْبَ [وَ] اَلْبَلاَءَ إِلَى یَوْمِ اَلاِنْقِضَاءِ فَعَلَى مِثْلِ اَلْحُسَیْنِ فَلْیَبْکِ اَلْبَاکُونَ فَإِنَّ اَلْبُکَاءَ یَحُطُّ اَلذُّنُوبَ اَلْعِظَامَ.» ثُمَّ قَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: «کَانَ أَبِی عَلَیْهِ السَّلاَمُ إِذَا دَخَلَ شَهْرُ اَلْمُحَرَّمِ لاَ یُرَى ضَاحِکاً وَ کَانَتِ اَلْکِئَابَةُ تَغْلِبُ عَلَیْهِ حَتَّى یَمْضِیَ مِنْهُ عَشَرَةُ أَیَّامٍ فَإِذَا کَانَ یَوْمُ اَلْعَاشِرِ کَانَ ذَلِکَ اَلْیَوْمُ یَوْمَ مُصِیبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُکَائِهِ وَ یَقُولُ: «هُوَ اَلْیَوْمُ اَلَّذِی قُتِلَ فِیهِ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ.»»

 الأمالی (للصدوق)، ج۱، ص۱۲۸

 

از امام رضا (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به‌راستی که محرّم ماهی است که اهل جاهلیت جنگ در آن را حرام می‌دانستند، اما در این ماه [ریختنِ] خون ما (اهل‌بیت) را حلال شمرده شد، حرمت ما هتک شد، فرزندان و زنانمان اسیر شدند، در خیمه‌هایمان آتش افروخته شد، اموالمان که در آن‌ها بود غارت شد و [لااقل] به‌خاطر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) حرمتمان اصلاً رعایت نشد.

به‌راستی که روز [شهادتِ] امام حسین (علیه‌السلام) ریشه‌هایمان را زخمی کرد، اشک‌هایمان را جاری کرد، عزیزمان را در سرزمین کرب‌وبلاء خوار کرد و این زمین تا روز قیامت برای ما کرب (اندوه) و بلاء به ارث گذاشت.

پس گریه‌کنندگان باید برای کسی مثل امام حسین (علیه‌السلام) گریه کنند؛ چراکه این گریه، گناهان بزرگ را [مثل برگ پاییزی] فرو می‌ریزد.»

امام رضا (علیه‌السلام) سپس فرمودند:

«پدرم (امام کاظم علیه‌السلام)، وقتی ماه محرم فرا می‌رسید، کسی ایشان را خندان نمی‌دید و تا روز دهم، اندوه بر ایشان غالب می‌شد.

وقتی روز دهم فرا می‌رسید، این روز، روز مصیبت و غم و گریه‌ی ایشان بود و می‌فرمود: «این، روزی است که حسین (علیه‌السلام) در آن کشته شده است.»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۰۰ ، ۰۸:۲۳
ابوالفضل رهبر