دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

۶۳۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام صادق» ثبت شده است

 

…عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «إِذَا أَرَادَ أَحَدُکُمْ أَنْ لاَ یَسْأَلَ رَبَّهُ شَیْئاً إِلاَّ أَعْطَاهُ فَلْیَیْأَسْ مِنَ اَلنَّاسِ کُلِّهِمْ وَ لاَ یَکُونُ لَهُ رَجَاءٌ إِلاَّ مِنْ عِنْدِ اَللَّهِ عَزَّ ذِکْرُهُ فَإِذَا عَلِمَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِکَ مِنْ قَلْبِهِ لَمْ یَسْأَلْهُ شَیْئاً إِلاَّ أَعْطَاهُ فَحَاسِبُوا أَنْفُسَکُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا عَلَیْهَا فَإِنَّ لِلْقِیَامَةِ خَمْسِینَ مَوْقِفاً کُلُّ مَوْقِفٍ مِقْدَارُهُ أَلْفُ سَنَةٍ.» ثُمَّ تَلاَ: «فِی یَوْمٍ کٰانَ مِقْدٰارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمّٰا تَعُدُّونَ»

 الکافی، ج۸، ص۱۴۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرگاه یکی از شما خواست هرچه از پروردگارش خواست، خداوند آن را به او بدهد، باید از همه‌ی مردم ناامید شود و امیدش فقط به جانب خداوند (عزّ ذِکرُه) باشد.

پس آن‌گاه که خداوند (عزّوجلٌ) این حالت (امیدِ صِرف به پروردگار و ناامیدی کامل از غیر خدا) را در قلبش بیابد،[*] هرچه (بنده‌اش) از او بخواهد را به او می‌دهد.

پس قبل از آن‌که به‌خاطر نفْس‌هایتان مورد محاسبه قرار گیرید، نفْس‌هایتان (خودتان) را مورد محاسبه قرار دهید؛

زیرا به‌راستی قیامت پنجاه ایستگاه دارد که مقدار (توقف در) هر ایستگاه، هزار سال است.»

سپس امام صادق (علیه‌السلام) این آیه را تلاوت فرمودند:

«فِی یَوْمٍ کٰانَ مِقْدٰارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمّٰا تَعُدُّونَ» [سجده:۵]

«…در روزی که مقدار آن هزار سال از سال‌هایی است که شما می‌شمارید.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] یعنی این حالت باید درونی شود و در قلب انسان رسوخ کند، نه‌این‌که انسان صِرفاً به‌زبان بگوید: «امید من فقط و فقط به خداست» و یا در رفتار چنین وانمود نماید. هرچند اعتقاد اگر قلبی باشد، بر زبان هم جاری خواهد شد و در رفتار نیز نمود خواهد داشت.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۰۲ ، ۰۸:۳۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سَدِیرٍ اَلصَّیْرَفِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ! هَلْ یُکْرَهُ اَلْمُؤْمِنُ عَلَى قَبْضِ رُوحِهِ؟ قَالَ: «لاَ وَ اَللَّهِ إِنَّهُ إِذَا أَتَاهُ مَلَکُ اَلْمَوْتِ لِقَبْضِ رُوحِهِ جَزِعَ عِنْدَ ذَلِکَ فَیَقُولُ لَهُ مَلَکُ اَلْمَوْتِ: «یَا وَلِیَّ اَللَّهِ لاَ تَجْزَعْ فَوَ اَلَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لَأَنَا أَبَرُّ بِکَ وَ أَشْفَقُ عَلَیْکَ مِنْ وَالِدٍ رَحِیمٍ لَوْ حَضَرَکَ اِفْتَحْ عَیْنَکَ فَانْظُرْ!»» قَالَ: «وَ یُمَثَّلُ لَهُ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ فَاطِمَةُ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ وَ اَلْأَئِمَّةُ مِنْ ذُرِّیَّتِهِمْ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ فَیُقَالُ لَهُ: «هَذَا رَسُولُ اَللَّهِ وَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ فَاطِمَةُ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ وَ اَلْأَئِمَّةُ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ رُفَقَاؤُکَ.»» قَالَ: «فَیَفْتَحُ عَیْنَهُ فَیَنْظُرُ فَیُنَادِی رُوحَهُ مُنَادٍ مِنْ قِبَلِ رَبِّ اَلْعِزَّةِ فَیَقُولُ: «یٰا أَیَّتُهَا اَلنَّفْسُ اَلْمُطْمَئِنَّةُ» إِلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ: «اِرْجِعِی إِلىٰ رَبِّکِ رٰاضِیَةً» بِالْوَلاَیَةِ «مَرْضِیَّةً» بِالثَّوَابِ «فَادْخُلِی فِی عِبٰادِی» یَعْنِی مُحَمَّداً وَ أَهْلَ بَیْتِهِ «وَ اُدْخُلِی جَنَّتِی» فَمَا شَیْءٌ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنِ اِسْتِلاَلِ رُوحِهِ وَ اَللُّحُوقِ بِالْمُنَادِی.»

الکافی، ج۳، ص۱۲۷

 

از سَدیٖر صَیرَفی نقل شده است:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

فدایتان شوم، ای فرزند رسول خدا! آیا مؤمن از قبض روح خود بدش می‌آید؟

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«نه، به خدا قسم! به‌راستی هرگاه فرشته‌ی مرگ برای قبض روح نزد مؤمن می‌آید، او در این‌هنگام بی‌تابی می‌کند.

آن‌گاه فرشته‌ی مرگ به او می‌گوید: «ای دوست خدا! بی‌تابی نکن! قسم به خدایی که محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را فرستاد، قطعاً من نسبت به تو، مهربان‌تر و خیرخواه‌تر از پدر مهربانی هستم که نزدت حاضر باشد. چشمت را باز کن و نگاه کن!»

آن‌گاه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، امیرالمؤمنین، حضرت فاطمه، امام حسن، امام حسین و امامان از نوادگان ایشان (علیهم‌السلام) نزد او ممثَّل (مجسّم) می‌شوند و به او گفته می‌شود: «این رسول خداست و امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین و امامان از نوادگان ایشان؛ (همگی) رفقای تو هستند.» پس آن مؤمن چشمش را می‌گشاید و نگاه می‌کند.

آن‌گاه ندادهنده‌ای از جانب خداوندِ بلندمرتبه، خطاب به روح او ندا می‌دهد: «ای نفْسی که به‌واسطه‌ی محمد و اهل‌بیتش (صلوات‌الله‌علیهم) آرامش یافته‌ای! به‌سوی پروردگارت بازگرد، درحالی‌که به ولایت ایشان رضایت داری و با پاداشـ[ـی که به تو داده می‌شود] رضایت می‌یابی. پس در میان بندگان من - یعنی محمد و اهل‌بیتش صلوات‌الله‌علیهم - وارد شو و به بهشت من داخل شو!»[*]

هیچ چیزی برای آن مؤمن دوست‌داشتنی‌تر از خارج شدن روحش (از بدن) و پیوستنش به آن ندادهنده نیست.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] اشاره‌ای است به آیات ۲۷ الی ۳۰ سوره مبارکه فجر:

«یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِی إِلَىٰ رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً * فَادْخُلِی فِی عِبَادِی * وَادْخُلِی جَنَّتِی»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۰۲ ، ۱۵:۵۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سَدِیرٍ اَلصَّیْرَفِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: «إِنَّ فِی صَاحِبِ هَذَا اَلْأَمْرِ شَبَهاً مِنْ یُوسُفَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ.» قَالَ: قُلْتُ لَهُ: کَأَنَّکَ تَذْکُرُهُ حَیَاتَهُ أَوْ غَیْبَتَهُ؟ قَالَ: فَقَالَ لِی: «وَ مَا یُنْکِرُ مِنْ ذَلِکَ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ أَشْبَاهُ اَلْخَنَازِیرِ إِنَّ إِخْوَةَ یُوسُفَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ کَانُوا أَسْبَاطاً أَوْلاَدَ اَلْأَنْبِیَاءِ تَاجَرُوا یُوسُفَ وَ بَایَعُوهُ وَ خَاطَبُوهُ وَ هُمْ إِخْوَتُهُ وَ هُوَ أَخُوهُمْ فَلَمْ یَعْرِفُوهُ حَتَّى قَالَ: «أَنَا یُوسُفُ وَ هٰذٰا أَخِی» فَمَا تُنْکِرُ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ اَلْمَلْعُونَةُ أَنْ یَفْعَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِحُجَّتِهِ فِی وَقْتٍ مِنَ اَلْأَوْقَاتِ کَمَا فَعَلَ بِیُوسُفَ إِنَّ یُوسُفَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ کَانَ إِلَیْهِ مُلْکُ مِصْرَ وَ کَانَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ وَالِدِهِ مَسِیرَةُ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ یَوْماً فَلَوْ أَرَادَ أَنْ یُعْلِمَهُ لَقَدَرَ عَلَى ذَلِکَ لَقَدْ سَارَ یَعْقُوبُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ وُلْدُهُ عِنْدَ اَلْبِشَارَةِ تِسْعَةَ أَیَّامٍ مِنْ بَدْوِهِمْ إِلَى مِصْرَ فَمَا تُنْکِرُ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ أَنْ یَفْعَلَ اَللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ بِحُجَّتِهِ کَمَا فَعَلَ بِیُوسُفَ أَنْ یَمْشِیَ فِی أَسْوَاقِهِمْ وَ یَطَأَ بُسُطَهُمْ حَتَّى یَأْذَنَ اَللَّهُ فِی ذَلِکَ لَهُ کَمَا أَذِنَ لِیُوسُفَ «قَالُوا أَ إِنَّکَ لَأَنْتَ یُوسُفُ قٰالَ أَنَا یُوسُفُ».»

 الکافی، ج۱، ص۳۳۶

 

از سَدیر صَیرَفی نقل شده است:

شنیدم که امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمودند:

«به‌راستی که صاحب این امر (مهدی منتظَر عجل‌الله‌فرجه)، شباهت‌هایی با یوسف (علیه‌السلام) دارد.»

من عرض کردم:

گویا منظور شما، زنده بودن و غایب شدن ایشان است؟[۱]

حضرت به من فرمودند:

«چرا این امت خوک‌سیرت این موضوع را انکار می‌کنند؟!؛[۲]

به‌راستی برادران یوسف (علیه‌السلام) تیره‌ای از اولاد پیامبران بودند که خودشان یوسف را معامله کردند و او را فروختند و (سال‌ها بعد، وقتی به مصر رفتند،) با او سخن گفتند، اما با ‌آن‌که برادرانش بودند، تا زمانی که یوسف خودش (به آن‌ها) نگفته بود: «من یوسف هستم و این (بنیامین) برادرم است»[یوسف:۹۰]، او را نشناختند.

پس چرا این امت ملعون این را انکار می‌کنند که خداوند (عزّوجلّ) در یک زمانی همان‌کاری که با یوسف کرد را با حجت خودش انجام دهد؟!؛

به‌راستی یوسف (علیه‌السلام) پادشاه مصر بود و میان او و پدرش هجده روز راه فاصله بود. اگر خداوند می‌خواست پدرش این را بداند، می‌توانست چنین کند (او را آگاه کند.)

وقتی یعقوب (علیه‌السلام) و فرزندانش بشارت یافتند [که پادشاه مصر همان یوسف است]، از زمانی که حرکت کردند تا وقتی رسیدند، نُه روز طول کشید.

پس چرا این امت این را انکار می‌کنند که خداوند (عزّوجلّ) با حجت خودش همان‌کاری را کند که با یوسف کرد؟!؛

این‌که یوسف در بازارهای آن‌ها راه می‌رفت و پا روی فرش‌هایشان می‌گذاشت [اما خانواده‌اش او را نمی‌شناختند]، تا این‌که خداوند اذن داد که او شناخته شود، همان‌طور که به یوسف اجازه داد (خود را معرفی کند)؛

«قَالُوا أَ إِنَّکَ لَأَنْتَ یُوسُفُ قٰالَ أَنَا یُوسُفُ»[یوسف:۹۰]؛

«گفتند آیا به‌راستی تو خودِ یوسف هستی؟ گفت: من یوسف هستم.»»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] اشاره‌ای است به این‌که برادران و اطرافیان حضرت یوسف (علیه‌السلام) گمان کردند که او کشته شده است، درحالی‌که زنده بود و آن‌ها از او بی‌خبر بودند.

[۲] اعتراض امام صادق (علیه‌السلام) به کسانی است که امکان غایب شدن حضرت مهدی (عجل‌الله‌فرجه) را انکار می‌کنند، درحالی‌که این موضوع سابقه داشته است.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

وجوه شباهتی که امام صادق (علیه‌السلام) به آن‌ها اشاره فرموده‌اند، عبارت‌اند از:

- این‌که حضرت یوسف (علیه‌السلام) زنده بود و مدتی از میان قوم خود غایب بود.

- این‌که خداوند خواسته بود - بنا بر مصالحی - حضرت یوسف ناشناخته بماند.

- این‌که اقوام حضرت یوسف که او را از پیش می‌شناختند، پس از این‌که ایشان را دیدند، به‌خواست خداوند او را نشناختند.

- این‌که غیبت حضرت یوسف چنان بود که ایشان در میان مردم بود و حتی با اقوام خود مراوداتی داشت؛ نه‌این‌که به آسمان‌ها عروج کند یا در جزیره‌ای غیرمسکونی ساکن شود و ارتباطش با دیگران کاملاً قطع شود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۰۲ ، ۱۳:۵۷
ابوالفضل رهبر

 

پیش‌تر ذکر شد که: «حجت» در لغت به معنای برهان و دلیل واضحی است که شخص هنگام اختلاف با دیگری، اقامه می‌کند و با آن بر طرف مقابل پیروز می‌شود. به این معنا که در روز قیامت، اگر کسانی در مقابل خداوند (عزّوجلّ) مدعی شوند علت گم‌راهی ما، این بوده که راه‌نمایی نبوده تا راه را به ما نشان دهد و حقیقت را به ما ابلاغ کند و به‌همین‌خاطر ما معذور هستیم و در این صحنه‌ی داوری محکوم نیستیم، خداوند به وجود حجت‌های خود بر روی زمین استدلال خواهد کرد که: آنان در میان شما بودند و آنان راه ارتباط میان من با شما بودند، اما شما نزد آنان نرفتید و حقیقت را اخذ نکردید و از آنان پیروی نکردید و به‌همین‌خاطر گم‌راه شده‌اید.

در روایات، ذکر شده است که رسول خدا و خاندانشان (صلوات‌الله‌علیهم) حجت‌های خداوند بر روی زمین هستند و زمین هرگز خالی از «حجت» نخواهد بود.

در روایات ذیل به این مطلب و این‌که وظیفه و کارکرد حجت‌های الهی میان مخلوقات چیست، اشاره شده است…

 

 

 

…عَنْ حَمْزَةَ بْنِ اَلطَّیَّارِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «لَوْ بَقِیَ اِثْنَانِ لَکَانَ أَحَدُهُمَا اَلْحُجَّةَ عَلَى صَاحِبِهِ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۷۹

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«اگر (بر روی زمین) فقط دو نفر باقی باشند، یکی از آنان حجت بر دیگری خواهد بود.»

 

 

 

…عَنْ کَرَّامٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «لَوْ کَانَ اَلنَّاسُ رَجُلَیْنِ لَکَانَ أَحَدُهُمَا اَلْإِمَامَ.» وَ قَالَ: «إِنَّ آخِرَ مَنْ یَمُوتُ اَلْإِمَامُ لِئَلاَّ یَحْتَجَّ أَحَدٌ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّهُ تَرَکَهُ بِغَیْرِ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَیْهِ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۸۰

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«اگر مردم، دو نفر باشند، یکی از آن‌دو امام خواهد بود.»

ایشان همچنین فرمودند:

«به‌راستی آخرین نفری که می‌میرد، امام خواهد بود؛ برای این‌که هیچ‌کس به خداوند (عزّوجلّ) احتجاج نکند که او را بدون این‌که حجتی برایش قرار داده باشد، رها کرده است.»

 

 

 

…عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سُلَیْمَانَ اَلْعَامِرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «مَا زَالَتِ اَلْأَرْضُ إِلاَّ وَ لِلَّهِ فِیهَا اَلْحُجَّةُ یُعَرِّفُ اَلْحَلاَلَ وَ اَلْحَرَامَ وَ یَدْعُو اَلنَّاسَ إِلَى سَبِیلِ اَللَّهِ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۷۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«زمین باقی نخواهد بود، مگر این‌که در آن حجتی خواهد بود که حلال و حرام را معرفی کند و مردم را به راه خداوند دعوت نماید.»

 

 

 

…عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ: «وَ اَللَّهِ مَا تَرَکَ اَللَّهُ أَرْضاً مُنْذُ قَبَضَ آدَمَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ إِلاَّ وَ فِیهَا إِمَامٌ یُهْتَدَى بِهِ إِلَى اَللَّهِ وَ هُوَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ لاَ تَبْقَى اَلْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى عِبَادِهِ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۷۸

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به خدا قسم، خداوند از زمانی که جان حضرت آدم (علیه‌السلام) را گرفت، زمین را رها نکرده است، مگر این‌که در آن امامی هست که به‌واسطه او (مردم) به‌سوی خدا هدایت می‌شوند. او حجت خداوند بر بندگانش است. زمین بدون امامی که خدا بر بندگانش است، باقی نخواهد ماند.»

 

 

 

…عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ: «إِنَّ اَلْأَرْضَ لاَ تَخْلُو إِلاَّ وَ فِیهَا إِمَامٌ کَیْمَا إِنْ زَادَ اَلْمُؤْمِنُونَ شَیْئاً رَدَّهُمْ وَ إِنْ نَقَصُوا شَیْئاً أَتَمَّهُ لَهُمْ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۷۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به‌راستی که زمین خالی نخواهد بود، مگر این‌که در آن امامی خواهد بود که اگر مؤمنان چیزی [به دین خدا] افزودند، آن را رد کند و اگر چیزی [از دین خدا] کاستند، آن را برایشان کامل کند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۰۲ ، ۱۵:۰۱
ابوالفضل رهبر

 

بعضی از تندروهای اهل‌سنت، تمسک و توسل به اهل‌بیت (علیهم‌السلام) را مطلقاً جایز نمی‌دانند و متمسّکان و متوسّلان به ایشان را مشرک می‌پندارند.

از آنان که بنیان‌های اعتقادی و روش‌های اندیشه‌ورزی‌شان غلط است، توقعی نیست؛ اما برخی از شیعیان مدعی روشن‌فکری نیز کم‌لطفی می‌کنند و محبان اهل‌بیت (علیهم‌السلام) را شماتت می‌کنند که در مقابل دکان خداوند (عزّوجلّ) بساط پهن کرده‌اند و دکان خدا را خلوت کرده‌اند!

ملاحظه احادیث زیر در پاسخ به آنان خالی از لطف نیست...

 

 

 

…عَنِ اَلْجَعْفَرِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ:

«اَلْأَئِمَّةُ خُلَفَاءُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی أَرْضِهِ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۹۳

 

از امام رضا (علیه‌السلام) نقل شده است:

«امامان، جانشینان خداوند (عزّوجلّ) در زمین هستند.»

 

 

 

…عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ:

«اَلْأَوْصِیَاءُ هُمْ أَبْوَابُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اَلَّتِی یُؤْتَى مِنْهَا وَ لَوْلاَهُمْ مَا عُرِفَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بِهِمُ اِحْتَجَّ اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۹۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«اوصیاء[۱]، همانا درب‌های خداوند (عزّوجلّ) هستند که از طریق آن‌ها وارد می‌شوند

و اگر آنان نبودند، خداوند (عزّوجلّ) شناخته نمی‌شد

و خداوند (تبارک‌وتعالی) به‌وسیله‌ی آنان، بر مخلوقاتش احتجاج[۲] می‌کند.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] «اوصیاء» جانشینان پیامبران هستند. از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است: «لِکُلِّ نَبِیٍّ وَصِیٌّ وَ وَارِثٌ وَ إِنَّ عَلِیّاً وَصِیِّی وَ وَارِثِی.»؛ «هر پیامبری وصی و وارثی دارد. به‌راستی که وصی و وارث من علی (علیه‌السلام) است.» [المناقب، ج۲، ص۱۸۸]

[۲] «احتجاج» یعنی تمسک جستن به «حجت». «حجت» نیز در لغت به معنای برهان و دلیل واضحی است که شخص هنگام اختلاف با دیگری، اقامه می‌کند و با آن بر طرف مقابل پیروز می‌شود. عبارت مذکور در حدیث، به این معناست که اگر در روز قیامت، کسانی در مقابل خداوند (عزّوجلّ) مدعی شوند که: «علت گم‌راهی ما، این بوده که راه‌نمایی نبوده تا راه را به ما نشان دهد و حقیقت را به ما ابلاغ کند و به‌همین‌خاطر ما معذور هستیم و در این صحنه‌ی داوری محکوم نیستیم»، در این‌صورت، خداوند به وجود اهل‌بیت (علیهم‌السلام) استدلال خواهد فرمود که: «آنان در میان شما بودند و آنان راه ارتباط میان من با شما بودند، اما شما نزد آنان نرفتید و حقیقت را اخذ نکردید و از آنان پیروی نکردید و به‌همین‌خاطر گم‌راه شده‌اید.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۰۲ ، ۰۷:۳۵
ابوالفضل رهبر

 

در احادیثی که پیش‌تر در مطلب (۱) و (۲) ذکر شده بود، به این نکته تأکید شده بود که انسان، هنگام انتخاب همسر، باید از این‌جهت که ویژگی‌های همسرش به فرزندش منتقل خواهد شد، به ویژگی‌های فرد موردنظرش دقت داشته باشد.

در این مطلب نیز دو حدیث دیگر در این رابطه ذکر می‌شود…

 

 

 

…عَنِ اَلسَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«أَنْکِحُوا اَلْأَکْفَاءَ وَ اِنْکِحُوا فِیهِمْ وَ اِخْتَارُوا لِنُطَفِکُمْ.»

 الکافی، ج۵، ص۳۳۲

 

از امام صادق، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«با [زنان/مردانِ] هم‌کفوِ[۱] خود ازدواج کنید،

در [خانواده‌های] هم‌کفوتان ازدواج کنید

و برای [پرورش مناسبِ] نطفه‌هایتان [همسر مناسب] انتخاب کنید.»

 

 

 

…عَنْ یَحْیَى بْنِ عِمْرَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«اَلشَّجَاعَةُ فِی أَهْلِ خُرَاسَانَ وَ اَلْبَاهُ فِی أَهْلِ بَرْبَرَ وَ اَلسَّخَاءُ وَ اَلْحَسَدُ فِی اَلْعَرَبِ فَتَخَیَّرُوا لِنُطَفِکُمْ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج۳، ص۴۷۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام)‌ نقل شده است:

«شجاعت، در میان اهل خراسان است،

توان جنسی، در میان اهل بربر[۲] است

و سخاوت و حسادت، در میان اعراب است

پس [برای پرورش مناسبِ] نطفه‌هایتان [همسر مناسب] انتخاب کنید.»[۳]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] هر کسی، با هر سطحی از تدین و هر طرز فکری، تیپ خاصی را می‌پسندد. معنای «کفویت» همین است.

[۲] «بربر» به قبایلی از شمال آفریقا اطلاق می‌شده که در مناطق وسیعی از کرانه‌های اقیانوس اطلس تا صحرای آفریقا پراکنده بوده‌اند.

[۳] این ویژگی‌ها، ویژگی‌های عمومی این اقوام است، نه ویژگی‌های قطعیِ تمام افراد آن قوم. غرض این است که هرکس باید به تناسب ویژگی‌های روحی و جسمی خود و با توجه ویژگی‌هایی که برای فرزندش می‌پسندد، همسر انتخاب کند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۰۲ ، ۰۸:۲۵
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ أَبِی هَارُونَ اَلْمَکْفُوفِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«یَا أَبَا هَارُونَ إِنَّا نَأْمُرُ صِبْیَانَنَا بِتَسْبِیحِ‏ فَاطِمَةَ ع کَمَا نَأْمُرُهُمْ بِالصَّلَاةِ فَالْزَمْهُ فَإِنَّهُ لَمْ یَلْزَمْهُ عَبْدٌ فَشَقِیَ.»

 الکافی، ج۳، ص۳۴۳

 

نقل شده است که امام صادق (علیه‌السلام) به ابوهارون مکفوف فرمودند:

«ای ابوهارون! ما (اهل‌بیت) همان‌طور که کودکانمان را به نماز امر می‌کنیم، آن‌ها را به تسبیحات فاطمه (سلام‌الله‌علیها) نیز امر می‌کنیم.[*]

به این ذکر مداومت داشته باش؛ زیرا بنده‌ای نیست که به آن مداومت داشته باشد و بدبخت شود.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] مقصود، همان تسبیحات معروفِ حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) است که بعد از نمازهای یومیه خوانده می‌شود؛

۳۴ مرتبه «الله اکبر»، ۳۳ مرتبه «الحمد لله» و ۳۳ مرتبه «سبحان الله».

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۰۲ ، ۱۹:۲۷
ابوالفضل رهبر

 

تذکرها و نصیحت‌های زبانی، شاید ساده‌ترین و کم‌زحمت‌ترین روش تربیتی باشد، اما کم‌اثرترین نیز هست.

انسان، به‌ویژه از رفتار کسانی که آن‌ها را بزرگ می‌پندارد یا به‌نوعی الگوی خود می‌داند، سخت اثر می‌پذیرد.

برای دعوت دیگران به راه و رفتار صحیح، کافی است به این توصیه امام صادق (علیه‌السلام) عمل کنیم:

 

 

 

…عَنِ اِبْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ:

«کُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ‏ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ‏ لِیَرَوْا مِنْکُمُ الْوَرَعَ وَ الِاجْتِهَادَ وَ الصَّلَاةَ وَ الْخَیْرَ فَإِنَّ ذَلِکَ دَاعِیَةٌ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۷۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«مردم را با غیر زبان‌هایتان (به حق) دعوت کنید.

آن‌ها باید از شما ورع[۱]، اجتهاد[۲]، نماز و کارهای خیر را ببینند.

این‌ها خودشان دعوت‌کننده هستند.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] ورع: پرهیزکاری، دوری جستن از گناه و کارهای ناشایست.

[۲] اجتهاد: انجام کارها با مشقّت و جدیت، به کار بستن نهایت تلاش برای رسیدن به مقصود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۰۲ ، ۱۲:۲۵
ابوالفضل رهبر

 

…عَنِ اَلْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «مَا جَاءَ بِهِ عَلِیٌّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ آخُذُ بِهِ وَ مَا نَهَى عَنْهُ أَنْتَهِی عَنْهُ جَرَى لَهُ مِنَ اَلْفَضْلِ مِثْلُ مَا جَرَى لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اَلْفَضْلُ عَلَى جَمِیعِ مَنْ خَلَقَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اَلْمُتَعَقِّبُ عَلَیْهِ فِی شَیْءٍ مِنْ أَحْکَامِهِ کَالْمُتَعَقِّبِ عَلَى اَللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ وَ اَلرَّادُّ عَلَیْهِ فِی صَغِیرَةٍ أَوْ کَبِیرَةٍ عَلَى حَدِّ اَلشِّرْکِ بِاللَّهِ کَانَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ بَابَ اَللَّهِ اَلَّذِی لاَ یُؤْتَى إِلاَّ مِنْهُ وَ سَبِیلَهُ اَلَّذِی مَنْ سَلَکَ بِغَیْرِهِ هَلَکَ وَ کَذَلِکَ یَجْرِی اَلْأَئِمَّةُ اَلْهُدَى وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ جَعَلَهُمُ اَللَّهُ أَرْکَانَ اَلْأَرْضِ أَنْ تَمِیدَ بِأَهْلِهَا وَ حُجَّتَهُ اَلْبَالِغَةَ عَلَى مَنْ فَوْقَ اَلْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ اَلثَّرَى وَ کَانَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ کَثِیراً مَا یَقُولُ أَنَا قَسِیمُ اَللَّهِ بَیْنَ اَلْجَنَّةِ وَ اَلنَّارِ وَ أَنَا اَلْفَارُوقُ اَلْأَکْبَرُ وَ أَنَا صَاحِبُ اَلْعَصَا وَ اَلْمِیسَمِ وَ لَقَدْ أَقَرَّتْ لِی جَمِیعُ اَلْمَلاَئِکَةِ وَ اَلرُّوحُ وَ اَلرُّسُلُ بِمِثْلِ مَا أَقَرُّوا بِهِ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ لَقَدْ حُمِلْتُ عَلَى مِثْلِ حَمُولَتِهِ وَ هِیَ حَمُولَةُ اَلرَّبِّ وَ إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یُدْعَى فَیُکْسَى وَ أُدْعَى فَأُکْسَى وَ یُسْتَنْطَقُ وَ أُسْتَنْطَقُ فَأَنْطِقُ عَلَى حَدِّ مَنْطِقِهِ وَ لَقَدْ أُعْطِیتُ خِصَالاً مَا سَبَقَنِی إِلَیْهَا أَحَدٌ قَبْلِی عُلِّمْتُ اَلْمَنَایَا وَ اَلْبَلاَیَا وَ اَلْأَنْسَابَ وَ فَصْلَ اَلْخِطَابِ فَلَمْ یَفُتْنِی مَا سَبَقَنِی وَ لَمْ یَعْزُبْ عَنِّی مَا غَابَ عَنِّی أُبَشِّرُ بِإِذْنِ اَللَّهِ وَ أُؤَدِّی عَنْهُ کُلُّ ذَلِکَ مِنَ اَللَّهِ مَکَّنَنِی فِیهِ بِعِلْمِهِ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۹۶

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرآن‌چه امام علی (علیه‌السلام) آورده باشد (دستور داده باشد)، من به آن عمل می‌کنم و هرآن‌چه ایشان نهی کرده باشد، من از آن پرهیز می‌کنم.

هر فضیلتی که حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دارد را امام علی (علیه‌السلام) دارد و فضیلت حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از تمام کسانی که خداوند (عزّوجلّ) آفریده است، بیشتر است.

کسی که از یکی از حکم‌ها (دستوراتِ) او پیروی کند، مانند کسی است که از خدا و رسولش پیروی می‌کند و کسی که یکی از این دستوراتش را - چه کوچک باشد و چه بزرگ - نپذیرد، به مرز شرک به خداوند رسیده است.

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) درِ (ورود به بارگاهِ) خداوند است که جز از طریق او نمی‌شود وارد شد و راهی است که هرکس در غیر از آن راه، مسیر بپیماید، نابود خواهد شد.

و امامان هدایت‌گر، یکی پس از دیگری، همین‌طور هستند؛ خداوند آنان را ستون‌های زمین قرار داده است تا اهل زمین استوار باشند. آن‌ها حجت کامل خداوند هستند بر کسانی که روی زمین هستند و کسانی که زیر زمین‌اند.

امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیه) بسیار می‌فرمود:

«من، از جانب خداوند، تقسیم‌کننده‌ی بهشت و جهنم هستم و من، بزرگ‌ترین جداکننده [میان حق و باطل] هستم و من صاحب عصا[۱] و مِیسم[۲] هستم.

به‌راستی تمام فرشتگان و روح[۳] و (تمام) رسولانِ (خداوند) برای (حقانیتِ) من اقرار کرده‌اند، همان‌طور که برای (حقانیتِ) حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله اقرار نموده‌اند. همان مَرکبِ باربری که پیامبر با آن حمل می‌شود، من نیز با مثل آن حمل می‌شوم و این مَرکب، همان مرکب پروردگار است.

به‌راستی که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دعوت شد و [جامع مسئولیت] بر او پوشانده شد؛ من نیز دعوت شدم و پوشانده شدم. ایشان به سخن گفتن واداشته شد؛ من نیز به سخن گفتن واداشته شدم و در همان حدی که ایشان سخن گفتند، من نیز سخن گفتم.

به‌راستی به من ویژگی‌هایی داده شده است که پیش از من به کسی داده نشده بود؛ [ماهیت تمام] خواب‌ها و [زمان و چگونگی تمام] بلاها و شجره‌نامه [تمام انسان‌ها] و فصل‌الخطاب[۴] به من تعلیم شده است.

به‌همین‌خاطر از آن‌چه پیش از من اتفاق افتاده، ناآگاه نیستم و آن‌چه از من غایب است (و پیش چشمانم نیست)، از من پنهان نیست.

با اجازه خداوند [به مردم] بشارت می‌دهم و از جانب او ادای وظیفه می‌کنم. همه این توانایی‌ها از جانب خداوند است و اوست که به‌واسطه‌ی علمش این توانایی‌ها را به من داده است.»»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] احتمالاً مقصود؛ عصای حضرت موسی است که از حضرت شعیب، از حضرت آدم (علیهم‌السلام) به ایشان رسیده بوده و منظور این است که آن قدرت‌هایی که حضرت موسی به‌واسطه عصای داشت را من نیز دارم.

[۲] «مِیسم»؛ وسیله‌ای است فلزی که با آن برای علامت‌گذاری، بر بدن‌ها داغ گذاشته می‌شود. این‌که حضرت صاحب این وسیله هستند، اشاره به این دارد که با آن بر دشمنان اهل‌بیت (علیهم‌السلام) نشانه می‌گذارند تا از دوستانشان تفکیک شوند و به جهنم هدایت شوند.

در روایتی از رسول خدا نقل شده است که با اشاره به دوران رجعت، خطاب به امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیهما) می‌فرمایند:

«یَا عَلِیُّ إِذَا کَانَ آخِرُ الزَّمَانِ أَخْرَجَکَ اللَّهُ فِی أَحْسَنِ صُورَةٍ وَ مَعَکَ مِیسَمٌ تَسِمُ بِهِ أَعْدَاءَک‏»

 تفسیرالقمی، ج‏۲، ص۱۳۰

«ای علی! وقتی آخرالزمان شود، خداوند تو را با زیباترین چهره خارج می‌کند و همراه تو مِیسمی خواهد بود که با آن بر دشمنانت علامت خواهی گذاشت.»

[۳] «روح»؛ موجودی است که از جنس فرشتگان نیست و گویا مقامی بالاتر از آنان دارد. خداوند در سوره مبارکه قدر و چندین سوره دیگر، به «روح» اشاره فرموده است.

[۴] برای «فصل‌الخطاب» معانی متعددی ذکر شده است؛ از جمله: «توانایی تشخیص صحیح از غلط»، «داوری بر اساس واقع»، «علم به زبان‌های گوناگون» و...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۰۲ ، ۱۵:۳۴
ابوالفضل رهبر

 

بخش بزرگی از تربیت را «تربیت در رفتار» تشکیل می‌دهد. یکی از توصیه‌های تربیتی و تبلیغیِ اهل‌بیت (علیهم‌السلام) این است که: مردم را با غیر زبان (با رفتار) به کارهای نیک دعوت کنید.

چراکه بسیاری از عادات و آداب و اخلاق – چه خوب و چه بد – از طریق رفتار افرادی که برای انسان مهم یا الگو هستند، به او منتقل می‌شوند.

والدین، به‌عنوان کسانی که سالیان درازی در چشم فرزندانشان بزرگ هستند و زیر ذره‌بین آن‌ها قرار دارند، باید علاوه بر توصیه‌های لسانی، از ظرفیت مهم تربیت عملی نیز به بهترین شکل بهره ببرند.

 

 

 

…عَنِ اِبْنِ اَلْقَدَّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«…کَانَ أَبِی ع کَثِیرَ الذِّکْرِ لَقَدْ کُنْتُ أَمْشِی مَعَهُ وَ إِنَّهُ لَیَذْکُرُ اللَّهَ وَ آکُلُ مَعَهُ الطَّعَامَ وَ إِنَّهُ لَیَذْکُرُ اللَّهَ وَ لَقَدْ کَانَ یُحَدِّثُ الْقَوْمَ وَ مَا یَشْغَلُهُ ذَلِکَ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ کُنْتُ أَرَى لِسَانَهُ لَازِقاً بِحَنَکِهِ یَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ یَأْمُرُ بِالْقِرَاءَةِ مَنْ کَانَ یَقْرَأُ مِنَّا وَ مَنْ کَانَ لاَ یَقْرَأُ مِنَّا أَمَرَهُ بِالذِّکْرِ…»

 الکافی، ج‏۲، ص۴۹۹

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که پس از تبیین ارزش و اهمیت بی‌مانند «ذکر خداوند»، فرمودند:

«…پدرم (امام باقر علیه‌السلام) بسیار اهل ذکر بودند. وقتی با ایشان راه می‌رفتم، ذکر خدا می‌نمودند. وقتی با ایشان غذا می‌خوردم، ذکر خدا می‌نمودند. وقتی با مردم صحبت می‌کردند، این صحبت کردن، ایشان را از ″ذکر خدا″ غافل نمی‌کرد؛ زبانشان را می‌دیدم که به کامشان چسبیده بود و می‌فرمودند: لاإله‌إلاالله.

ایشان، هریک از ما (فرزندان) که می‌توانست قرآن بخواند را به ″قرائت قرآن″، و هریک از ما که نمی‌توانست را به ″ذکر″ دستور می‌دادند…»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ.

همان‌طور که ملاحظه می‌فرمایید؛ امام باقر (علیه‌السلام) به‌عنوان مربیِ فرزندانشان، پیش از آن‌که آنان را به ″ذکر پروردگار″ توصیه کنند، خود، عامل بودند و این عمل را دائماً به سمع و نظر فرزندانشان می‌رساندند تا اثر توصیه لسانی‌شان را چندبرابر نمایند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۰۲ ، ۰۹:۴۷
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ مِنْهَالٍ اَلْقَصَّابِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «مَنْ قَرَأَ اَلْقُرْآنَ وَ هُوَ شَابٌّ مُؤْمِنٌ اِخْتَلَطَ اَلْقُرْآنُ بِلَحْمِهِ وَ دَمِهِ وَ جَعَلَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَعَ اَلسَّفَرَةِ اَلْکِرَامِ اَلْبَرَرَةِ وَ کَانَ اَلْقُرْآنُ حَجِیزاً عَنْهُ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ یَقُولُ: «یَا رَبِّ إِنَّ کُلَّ عَامِلٍ قَدْ أَصَابَ أَجْرَ عَمَلِهِ غَیْرَ عَامِلِی فَبَلِّغْ بِهِ أَکْرَمَ عَطَایَاکَ.»» قَالَ: «فَیَکْسُوهُ اَللَّهُ اَلْعَزِیزُ اَلْجَبَّارُ حُلَّتَیْنِ مِنْ حُلَلِ اَلْجَنَّةِ وَ یُوضَعُ عَلَى رَأْسِهِ تَاجُ اَلْکَرَامَةِ ثُمَّ یُقَالُ لَهُ: «هَلْ أَرْضَیْنَاکَ فِیهِ؟» فَیَقُولُ اَلْقُرْآنُ: «یَا رَبِّ قَدْ کُنْتُ أَرْغَبُ لَهُ فِیمَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْ هَذَا.» فَیُعْطَى اَلْأَمْنَ بِیَمِینِهِ وَ اَلْخُلْدَ بِیَسَارِهِ ثُمَّ یَدْخُلُ اَلْجَنَّةَ فَیُقَالُ لَهُ: «اِقْرَأْ وَ اِصْعَدْ دَرَجَةً.» ثُمَّ یُقَالُ لَهُ: «هَلْ بَلَّغْنَا بِهِ وَ أَرْضَیْنَاکَ؟» فَیَقُولُ: «نَعَمْ.»» قَالَ: «وَ مَنْ قَرَأَهُ کَثِیراً وَ تَعَاهَدَهُ بِمَشَقَّةٍ مِنْ شِدَّةِ حِفْظِهِ أَعْطَاهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَجْرَ هَذَا مَرَّتَیْنِ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۶۰۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرکس درحالی‌که جوان و مؤمن است، قرآن بخواند [و به آن عمل کند]، قرآن با گوشت و خونش آمیخته می‌شود و خداوند او را با سفیران (فرشتگانِ) بزرگوار و نیک‌رفتار همراه می‌کند و قرآن در روز قیامت او را (از آتش جهنم) حفظ می‌کند؛

می‌گوید: «پروردگارا! هرکس عملی داشت، پاداش عملش به او رسید، به‌جز کسی که به من عمل کرده است. پس کریمانه‌ترین عطایایت را به او برسان.»

خداوندِ عزیزِ جبّار، دو جامه از جامه‌های بهشتی به او می‌پوشاند و تاج کرامت بر سرش می‌نهد و بعد می‌فرماید: «آیا در مورد پاداش او (قاری و عامل به قرآن) راضی‌ات کردیم؟»

قرآن می‌گوید: «پروردگارا! من مایل بودم پاداش او بیش از این باشد.»

آن‌گاه [سندِ] در امان بودن (از جهنم) به دست راستش داده می‌شود و [سندِ] جاودانه شدن (در بهشت) به دست چپش داده می‌شود. بعد وارد بهشت می‌شود و به او خطاب می‌شود: «قرآن بخوان و درجه‌ات را (در بهشت) ارتقاء ببخش.» بعد خطاب به قرآن گفته می‌شود: «آیا پاداش (مناسب)اش به او رسید و از ما راضی شدی؟»

قرآن می‌گوید: «آری.»

هرکس که زیاد قرآن بخواند و علی‌رغم دشواریِ حفظ (نگهداریِ) قرآن، با سختی فراوان، با قرآن هم‌پیمان شود، خداوند (عزّوجلّ) پاداش این کار را دو بار به او خواهد داد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۰۲ ، ۱۲:۱۲
ابوالفضل رهبر

...عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عَبْدِ الْخَالِقِ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ لِأَبِی جَعْفَرٍ الْأَحْوَلِ وَ أَنَا أَسْمَعُ: «أَتَیْتَ‏ الْبَصْرَةَ؟» فَقَالَ: نَعَمْ. قَالَ: «کَیْفَ رَأَیْتَ مُسَارَعَةَ النَّاسِ إِلَى هَذَا الْأَمْرِ وَ دُخُولَهُمْ فِیهِ؟» قَالَ: وَ اللَّهِ إِنَّهُمْ لَقَلِیلٌ وَ لَقَدْ فَعَلُوا وَ إِنَّ ذَلِکَ لَقَلِیلٌ. فَقَالَ: «عَلَیْکَ بِالْأَحْدَاثِ فَإِنَّهُمْ أَسْرَعُ إِلَى کُلِّ خَیْرٍ.»

 الکافی، ج‏۸، ص۹۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است که به ابوجعفر احول فرمودند:

«به بصره رفتی؟»

عرض کرد:

بله.

فرمودند:

«شتاب مردم نسبت به این امر (ولایت اهل‌بیت) و ورودشان به آن (پذیرش مکتب تشیع) را چگونه دیدی؟»

عرض کرد:

به خدا قسم، آن‌ها (شیعیان بصره) کم هستند. فعالیت‌هایی هم انجام داده‌اند، اما واقعاً کم است.

حضرت فرمودند:

«نوجوانان را دریاب؛ چراکه آنان به‌سوی هر کار خیری شتابان‌ترند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۰۲ ، ۰۹:۵۹
ابوالفضل رهبر

 

یکی از آسیب‌های اعتقادی در تربیت فرزندان، معاشرت آنان با افراد گمراه و منحرفین فکری است. امروزه به‌ویژه با رشد تکنولوژی و گسترش رسانه‌ها، افراد بیش‌ازپیش در معرض افکار و اعتقادات انحرافی قرار دارند.

هرچند والدین و مربیان، پیش از آن‌که فرزندان و متربیانشان در معرض این افکار قرار گیرند، باید آنان را طوری تربیت کنند که در برابر این هجمه‌ها مقاوم باشند، اما نباید از اثر مخرب هم‌نشینی و معاشرت با این افراد نیز غافل بود.

 

 

 

…عَنِ اَلْمُفَضَّلِ بْنِ مَزْیَدٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلاَمُ) وَ ذَکَرَ أَصْحَابَ أَبِی اَلْخَطَّابِ وَ اَلْغُلاَةَ فَقَالَ لِی: «یَا مُفَضَّلُ! لَا تُقَاعِدُوهُمْ‏ وَ لَا تُؤَاکِلُوهُمْ‏ وَ لَا تُشَارِبُوهُمْ وَ لَا تُصَافِحُوهُمْ وَ لَا تُوَارِثُوهُمْ.»

 رجال‌الکشی، ص۲۹۷

 

از مفضل بن مزید نقل شده است:

زمانی که نزد امام صادق (علیه‌السلام) از یاران ابوالخطاب و غلوکنندگان [که از منحرفان اعتقادی محسوب می‌شدند،] سخن به میان آمد،

ایشان به من فرمودند:

«ای مفضل! با آنان هم‌نشین نشوید، هم‌غذا نشوید، با هم چیزی ننوشید، به آن‌ها دست ندهید و برای یکدیگر چیزی به ارث نگذارید.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۰۲ ، ۱۲:۱۸
ابوالفضل رهبر

 

امام صادق (علیه‌السلام) در ضمن حدیث طولانی‌ای که پیرامون حکمت پدیده‌های مختلف عالَم خلقت برای مُفَضَّل بن عُمر املاء کرده‌اند و اکنون با عنوان کتاب توحید مفضل در اختیار ماست، چنین فرموده‌اند:

«…فَکِّرْ یَا مُفَضَّلُ فِی مَقَادِیرِ النَّهَارِ وَ اللَّیْلِ کَیْفَ وَقَعَتْ عَلَى مَا فِیهِ صَلَاحُ هَذَا الْخَلْقِ فَصَارَ مُنْتَهَى کُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا إِذَا امْتَدَّ إِلَى‏ خَمْسَ عَشْرَةَ سَاعَةً لَا یُجَاوِزُ ذَلِکَ أَ فَرَأَیْتَ لَوْ کَانَ النَّهَارُ یَکُونُ مِقْدَارُهُ مِائَةَ سَاعَةٍ أَوْ مِائَتَیْ سَاعَةٍ أَ لَمْ یَکُنْ فِی ذَلِکَ بَوَارُ کُلِّ مَا فِی الْأَرْضِ مِنْ حَیَوَانٍ وَ نَبَاتٍ أَمَّا الْحَیَوَانُ فَکَانَ لَا یَهْدَأُ وَ لَا یَقِرُّ طُولَ هَذِهِ الْمُدَّةِ وَ لَا الْبَهَائِمُ کَانَتْ تُمْسِکُ عَنِ الرَّعْیِ لَوْ دَامَ لَهَا ضَوْءُ النَّهَارِ وَ لَا الْإِنْسَانُ کَانَ یَفْتُرُ عَنِ الْعَمَلِ وَ الْحَرَکَةِ وَ کَانَ ذَلِکَ یَنْهَکُهَا أَجْمَعَ وَ یُؤَدِّیهَا إِلَى التَّلَفِ وَ أَمَّا النَّبَاتُ فَکَانَ یَطُولُ عَلَیْهِ حَرُّ النَّهَارِ وَ وَهْجُ الشَّمْسِ حَتَّى یَجِفَّ وَ یَحْتَرِقَ کَذَلِکَ اللَّیْلُ لَوِ امْتَدَّ مِقْدَارَ هَذِهِ الْمُدَّةِ کَانَ یَعُوقُ أَصْنَافَ الْحَیَوَانِ عَنِ الْحَرَکَةِ وَ التَّصَرُّفِ فِی طَلَبِ الْمَعَاشِ حَتَّى تَمُوتَ جُوعاً وَ تَخْمُدُ الْحَرَارَةُ الطَّبِیعِیَّةُ عَنِ النَّبَاتِ حَتَّى یَعْفَنَ وَ یَفْسُدَ کَالَّذِی تَرَاهُ یَحْدُثُ عَلَى النَّبَاتِ إِذَا کَانَ فِی مَوْضِعٍ لَا تَطْلُعُ عَلَیْهِ الشَّمْس‏…»

 توحیدالمفضل، ص۱۳۷

 

«…ای مفضل! در مورد اندازه روز و شب تفکر کن که چگونه در آن مصلحت این مخلوقات رعایت شده است؛ طول هریک از آن دو (روز یا شب) اگر طولانی شود، پانزده ساعت است و بیش از آن نخواهد بود.

توجه کرده‌ای؟ اگر مقدار روز، صد ساعت یا دویست ساعت بود، آیا تمام حیوانات و گیاهان روی زمین هلاک نمی‌شدند؟

- حیوانات به این دلیل (نابود می‌شدند) که در طول این مدت آرام و قرار نمی‌گرفتند؛ نه چهارپایان در صورتی که روشنایی روز طولانی می‌شد، چریدن را رها می‌کردند و نه انسان از کار و جنب‌وجوش دست می‌کشید. این [فعالیت بیش‌ازحد]، آن‌ها را به‌شدت خسته می‌کند و موجب هلاکتشان می‌شود.

- گیاهان هم به این دلیل (نابود می‌شدند) که گرمای روز و حرارت خورشید، برایشان طولانی می‌شد تا این‌که خشک می‌شدند و آتش می‌گرفتند.

- مقدار شب هم اگر طولانی می‌شد، انواع حیوانات از جنب‌وجوش و تلاش برای امورات زندگی باز می‌ایستادند تا این‌که از گرسنگی می‌مردند

- و گرمای طبیعی گیاهان سرد می‌شد، تا این‌که می‌پوسیدند و فاسد می‌گشتند؛ مثل اتفاقی که دیده‌ای برای گیاهان می‌افتد، وقتی جایی هستند که خورشید بر آن‌ها نمی‌تابد…»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۰۲ ، ۱۴:۴۸
ابوالفضل رهبر

 

قالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ:

«مَا مِنْ حَرَکَةٍ إِلَّا وَ أَنْتَ مُحْتَاجٌ فِیهَا إِلَى مَعْرِفَةٍ.»

 تحف‌العقول، ص۱۷۱

 

از امیر مؤمنان (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هیچ حرکتی نیست، مگراین‌که در آن به معرفت (شناخت) نیاز داری.»

 

 

 

…عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَیْدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ:

«الْعَامِلُ عَلَى غَیْرِ بَصِیرَةٍ کَالسَّائِرِ عَلَى غَیْرِ الطَّرِیقِ لَا یَزِیدُهُ سُرْعَةُ السَّیْرِ إِلَّا بُعْداً.»

 الکافی، ج‏۱، ص۴۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«کسی که بدون بصیرت (آگاهی) کاری را انجام می‌دهد، مانند کسی است که در بی‌راهه حرکت می‌کند؛ هرچه سرعتش بیشتر شود، (از مقصد) بیشتر فاصله می‌گیرد.»

 

 

 

…عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏:

«مَنْ عَمِلَ عَلَى غَیْرِ عِلْمٍ کَانَ مَا یُفْسِدُ أَکْثَرَ مِمَّا یُصْلِحُ.»

 الکافی، ج‏۱، ص۴۴

 

از امام صادق، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«کسی که بدون دانش، کاری را انجام دهد، خراب کردنش بیش از درست کردنش خواهد بود.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

همان‌قدر که انسان پیچیده است، تربیت او نیز کاری پیچیده و دشوار است. برای تربیت انسان، باید پیچیدگی‌های او را شناخت، از چندوچون کار آگاه بود و از راه صحیحش ورود نمود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۰۲ ، ۰۷:۴۹
ابوالفضل رهبر

 

یکی از نکاتی که والدین و مربیان باید درباره تنبیه کودکان بدانند، این است که درصورتی می‌توانند آن‌ها را تنبیه کنند که کودک اولاً بداند کارش زشت و مستلزم تنبیه است و ثانیاً بداند میزانِ زشتی و - به‌تبع - شدتِ تنبیه آن کار زشت، چه‌قدر است.

به روایات فقهیِ زیر که از آن‌ها می‌توان نکاتی تربیتی استخراج نمود، توجه بفرمایید:

 

 

 

…عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْقَسْرِیِّ قَالَ: کُنْتُ عَلَى اَلْمَدِینَةِ فَأُتِیتُ بِغُلاَمٍ قَدْ سَرَقَ فَسَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْهُ. فَقَالَ: «سَلْهُ حَیْثُ سَرَقَ کَانَ یَعْلَمُ أَنَّ عَلَیْهِ فِی اَلسَّرِقَةِ عُقُوبَةً فَإِنْ قَالَ نَعَمْ قِیلَ لَهُ أَیُّ شَیْءٍ تِلْکَ اَلْعُقُوبَةُ فَإِنْ لَمْ یَعْلَمْ أَنَّ عَلَیْهِ فِی اَلسَّرِقَةِ قَطْعاً فَخَلِّ عَنْهُ.» قَالَ: فَأَخَذْتُ اَلْغُلاَمَ فَسَأَلْتُهُ وَ قُلْتُ لَهُ أَ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ فِی اَلسَّرِقَةِ عُقُوبَةً؟ قَالَ: نَعَمْ. قُلْتُ: أَیُّ شَیْءٍ هُوَ؟ قَالَ: اَلضَّرْبُ. فَخَلَّیْتُ عَنْهُ.

 الکافی، ج‏۷، ص۲۳۳

 

از محمد بن خالد بن عبدالله قَسری[۱] نقل شده است:

من حاکم مدینه بودم. پسربچه‌ای را نزدم آوردند که دزدی کرده بود. از امام صادق (علیه‌السلام) درباره (حکمِ) او سؤال کردم.

ایشان فرمودند:

«از او بپرس هنگامی که دزدی می‌کرده، آیا می‌دانسته که دزدی کردن مجازات دارد؟ اگر گفت آری، به او بگو مجازاتش چیست؟ اگر نمی‌دانست که مجازت دزدی‌اش قطع دست است، او را رها کن.»

محمد بن خالد گوید:

من آن پسربچه را آوردم و از او پرسش کردم؛ به او گفتم: آیا می‌دانستی که دزدی مجازات دارد؟

گفت: بله.

گفتم: مجازاتش چیست؟

گفت: کتک خوردن.

پس او را رها کردم.

 

 

 

…عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ اَلْحَذَّاءِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «لَوْ وَجَدْتُ‏ رَجُلًا مِنَ‏ الْعَجَمِ‏ أَقَرَّ بِجُمْلَةِ الْإِسْلَامِ لَمْ یَأْتِهِ شَیْ‏ءٌ مِنَ التَّفْسِیرِ زَنَى أَوْ سَرَقَ أَوْ شَرِبَ الْخَمْرَ لَمْ أُقِمْ عَلَیْهِ الْحَدَّ إِذَا جَهِلَهُ إِلَّا أَنْ تَقُومَ عَلَیْهِ بَیِّنَةٌ أَنَّهُ قَدْ أَقَرَّ بِذَلِکَ وَ عَرَفَهُ.»

 الکافی، ج‏۷، ص۲۴۹

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«اگر مرد غیرعربی[۲] را بیابم که کلیتِ اسلام را پذیرفته باشد، ولی از جزئیات آن چیزی به او نرسیده باشد، اگر زنا، دزدی یا شراب‌خواری کرده باشد، ولی (حکم این کارها را) نداند، دراین‌صورت من بر او حد جاری نخواهم کرد، مگرآن‌که بیّنه‌ای علیه او اقامه شود که خودش (قبلاً) اقرار کرده و به عقوبت این کارها آگاه بوده است.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] پدر محمد بن خالد؛ خالد بن عبدالله، در زمان بنی‌امیه مدتی حاکم مکه و مدتی حاکم عراق بوده است. خالد از هواداران حکومت اموی و از دشمنان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بوده است. او در اواخر دچار اختلافاتی با بنی‌امیه می‌شود و در نهایت به دستور خلیفه عباسی کشته می‌شود. پسرش محمد، بعد از پدر، به خونخواهی از او، با قاتلانش درگیر می‌شود و پس از روی کار آمدن بنی‌عباس، نزد آنان جایگاهی می‌یابد و در نهایت، در زمان منصور دوانیقی، حاکم مدینه می‌گردد.

[۲] غیرعرب؛ از این جهت موضوعیت یافته که آنان معمولاً از غلامان و موالی‌ای بوده‌اند که تازه به سرزمین‌های اسلامی راه یافته و به اسلام گرویده بودند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۰۲ ، ۱۲:۱۴
ابوالفضل رهبر

 

گاهی فرزندان یا متربیان ما کار اشتباهی می‌کنند و بعد، برای توجیه کار بدشان، عذر و بهانه‌ای می‌آورند. در چنین موقعیتی، گاهی والدین یا مربیان متوجه می‌شوند که این عذر، نمی‌تواند آن کار بد را توجیه کند. پس شروع به بگو مگو با آن‌ها می‌نمایند.

دستور اهل‌بیت (علیهم‌السلام) این است که حتی اگر عذر خطاکاران را ناموجه و دروغین هم دانستیم، باید گذشت کنیم و عذرشان را بپذیریم.

ملاحظه بفرمایید...

 

 

 

روَى حَمَّادُ بْنُ عَمْرٍو وَ أَنَسُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ جَمِیعاً عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنِ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَنَّهُ قَالَ لَهُ:

«یَا عَلِیُّ مَنْ لَمْ‏ یَقْبَلِ‏ الْعُذْرَ مِنْ مُتَنَصِّلٍ صَادِقاً کَانَ أَوْ کَاذِباً لَمْ یَنَلْ شَفَاعَتِی»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۴، ص۳۵۳

 

از امام صادق، از پدرشان، از جدشان، از امیرالمؤمنین نقل شده است که رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهم) در ضمن توصیه‌های مهمشان به ایشان فرمودند:

«ای علی! هرکس عذرِ شخص دیگری را که می‌خواهد خود را تبرئه کند، نپذیرد - چه راست بگوید و چه دروغ - ، هرگز به شفاعت من نخواهد رسید.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۰۲ ، ۰۸:۲۰
ابوالفضل رهبر

 

گاهی ما فرزندان یا متربیان خود را به خاطر کاری تنبیه می‌کنیم، درحالی‌که آن‌ها در واقع مستحق تنبیه نیستند.

به فرموده رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) خداوند از نُه کارِ بدی که از مسلمانان سر زده باشد، می‌گذرد و آن‌ها را به‌خاطرشان مجازات نخواهد کرد.

بنابراین سزاوار است ما نیز در چنین مواردی گذشت کنیم.

 

 

 

...عَنْ حَرِیزِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«رُفِعَ‏ عَنْ‏ أُمَّتِی‏ تِسْعَةٌ الْخَطَأُ وَ النِّسْیَانُ وَ مَا أُکْرِهُوا عَلَیْهِ وَ مَا لَا یُطِیقُونَ وَ مَا لَا یَعْلَمُونَ وَ مَا اضْطُرُّوا إِلَیْهِ وَ الْحَسَدُ وَ الطِّیَرَةُ وَ التَّفَکُّرُ فِی الْوَسْوَسَةِ فِی الْخَلْقِ مَا لَمْ یَنْطِقْ بِشَفَةٍ.»

 التوحید(للصدوق)، ص۳۵۳

 

از امام صادق از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«نُه چیز [مجازاتشان] از امت من برداشته شده است:

(۱) اشتباه،

(۲) فراموشی،

(۳) کاری که از روی اکراه (به‌زور) انجام شود،

(۴) [ترکِ] کاری که شخص توان انجامش را ندارد،

(۵) [ترکِ] کاری که شخص از آن آگاه نیست،

(۶) کاری که اضطراری است،

(۷) حسادت،

(۸) فال بد زدن

(۹) و تفکر وسوسه‌آمیز در خلقت

[این سه مورد اخیر] به‌شرطی [مجازات ندارد] که [در دل باقی بماند و] بر لب جاری نگردد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۰۲ ، ۱۲:۴۶
ابوالفضل رهبر

 

حفظ احترام و شخصیت متربی، از واجبات کار یک مربی است. یکی از عوامل شکستن حرمت متربی، این است که کار زشت یا اشتباهش نزد دیگران آشکار شود.

به‌همین‌خاطر است که مربی باید تا جایی که ممکن است، از «اصل تغافل» استفاده کند تا پرده حرمت میان او و متربی‌اش دریده نشود.

وای به حال مربی‌ای که نه‌تنها خود را به ندانستن و نفهمیدن نزند، بلکه کار زشت یا اشتباه متربی‌اش را بر سر دست گیرد و برای دیگران هم بیان نماید.

این‌جاست که گویا جای متهم و شاکی عوض می‌شود؛ متهم تبرئه می‌گردد و شاکی مجرم می‌شود...

 

 

 

…عَنِ اَلصَّادِقِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ:

«مَنِ‏ اطَّلَعَ‏ مِنْ‏ مُؤْمِنٍ‏ عَلَى ذَنْبٍ أَوْ سَیِّئَةٍ فَأَفْشَى ذَلِکَ عَلَیْهِ وَ لَمْ یَکْتُمْهَا وَ لَمْ یَسْتَغْفِرِ اللَّهَ لَهُ کَانَ عِنْدَ اللَّهِ کَعَامِلِهَا وَ عَلَیْهِ وِزْرُ ذَلِکَ الَّذِی أَفْشَاهُ عَلَیْهِ وَ کَانَ مَغْفُوراً لِعَامِلِهَا وَ کَانَ عِقَابُهُ مَا أَفْشَى عَلَیْهِ فِی الدُّنْیَا مَسْتُورٌ عَلَیْهِ فِی الْآخِرَةِ ثُمَّ یَجِدُ اللَّهَ أَکْرَمَ مِنْ أَنْ یُثَنِّیَ عَلَیْهِ عِقَاباً فِی الْآخِرَةِ.»

 الإختصاص، ص۳۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرکس به گناه یا کار بد مؤمنی آگاه شود و آن را برملا سازد، پنهانش ننماید و برای آن شخص از خداوند طلب آمرزش نکند، نزد خداوند مانند همان‌کسی است که آن کار را انجام داده است و گناه همان‌کاری که برملا ساخته است، بر گردنش خواهد بود.

کسی که آن کار را انجام داده، آمرزیده می‌شود و مجازاتش این است که کارش در دنیا برملا شده. کار او در آخرت پنهان خواهد شد و خداوند را بزرگوارتر از این خواهد یافت که مجدداً در آخرت مجازاتش نماید.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۰۲ ، ۰۸:۴۹
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ وَ غَیْرِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«لَا تَغْتَرُّوا بِصَلَاتِهِمْ وَ لَا بِصِیَامِهِمْ فَإِنَّ‏ الرَّجُلَ‏ رُبَّمَا لَهِجَ‏ بِالصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ‏ حَتَّى لَوْ تَرَکَهُ اسْتَوْحَشَ وَ لَکِنِ اخْتَبِرُوهُمْ عِنْدَ صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۱۰۴

 

از امام صادق، علیه‌السلام، نقل شده‌است، که فرمودند:

«با نمازشان و با روزه‌شان، فریب نخورید!

چراکه انسان گاهی چنان نسبت به نماز و روزه حرص می‌ورزد که اگر آن را ترک کند، وحشت می‌کند.

اما آنان را (اگر خواستید بیازمایید؛) هنگام "راست‌گفتاری" و "ادای امانت" آزمایش کنید.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

در حدیث مشابه دیگری بیان شده است که «به طولانی بودن رکوع و سجود افراد نگاه نکنید...»

این گونه احادیث، هرگز به‌معنای بی‌اهمیت بودن نماز و روزه و عبادت نیست، بلکه مقصود این است که نمازهای طولانی و روزه‌های آن‌چنانی، نمی‌تواند سنجه‌ی ارزش واقعی افراد باشد؛

چراکه این حالات، ممکن است «عادتی کهنه» یا «جوّی گذرا» باشد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۰۲ ، ۱۱:۲۱
ابوالفضل رهبر