دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۷۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام کاظم» ثبت شده است

 

توصیه اهل‌بیت (علیهم‌السلام) این بوده است که فرزندان پیش از آن‌که متولد شوند، نام‌گذاری شوند.

ملاحظه بفرمایید…

 

 

 

…عَنْ مُوسَى بْنِ بَکْرٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ ع قَالَ:

«أَوَّلُ مَا یَبَرُّ الرَّجُلُ وَلَدَهُ أَنْ یُسَمِّیَهُ بِاسْمٍ حَسَنٍ فَلْیُحْسِنْ أَحَدُکُمُ اسْمَ وَلَدِهِ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۱۸

 

از امام کاظم (علیه‌السلام) نیز نقل شده است:

«نخستین نیکی‌ای که انسان به فرزندش می‌کند، این است که نامی زیبا برای او انتخاب کند.

پس هریک از شما باید نامی زیبا برای فرزندتان انتخاب کنید.»

 

 

 

…عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی قَالَ: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:

«سَمُّوا أَوْلَادَکُمْ قَبْلَ أَنْ یُولَدُوا فَإِنْ لَمْ تَدْرُوا أَ ذَکَرٌ أَمْ أُنْثَى فَسَمُّوهُمْ بِالْأَسْمَاءِ الَّتِی تَکُونُ لِلذَّکَرِ وَ الْأُنْثَى فَإِنَّ أَسْقَاطَکُمْ إِذَا لَقُوکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لَمْ تُسَمُّوهُمْ یَقُولُ السِّقْطُ لِأَبِیهِ أَلَّا سَمَّیْتَنِی وَ قَدْ سَمَّى رَسُولُ اللَّهِ ص مُحَسِّناً قَبْلَ أَنْ یُولَدَ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۱۸

 

از امام صادق، از پدرشان، از جدشان، از امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیهم) نقل شده است:

«فرزندانتان را پیش از آن‌که متولد شوند، نام‌گذاری کنید و اگر نمی‌دانید پسر است یا دختر، نام‌هایی رویشان بگذارید که برای پسر و دختر (مشترک) است؛

چراکه آن فرزندانی از شما که نام‌گذاری نشده‌اند و (پیش از تولد) سقط شده‌اند، زمانی که در روز قیامت با شما روبه‌رو شوند، به پدرشان می‌گویند: چرا برای من نامی انتخاب نکردی؟

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) محسن (فرزندِ سقط‌شده‌ی امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهم‌السلام) را پیش از آن‌که متولد شود، نام‌گذاری کرده بودند.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

در روایات فراوانی نقل شده است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نام‌های نامناسب و زشت مسلمانان را به نام‌هایی مناسب و زیبا تغییر می‌دادند.

از آن‌جا که نام زیبا بر «شخصیت اجتماعی» و «روحیات فردی» فرزندان مؤثر خواهد بود، لازم است که والدین در انتخاب نام زیبا برای فرزندانشان دقت کافی به خرج دهند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۰۲ ، ۱۵:۵۱
ابوالفضل رهبر

 

اهل‌بیت (علیهم‌السلام) بر فرزندآوری تأکید داشته‌اند. ایشان وجود فرزند در خانه را مایه برکت و عزت دانسته‌اند و داشتن فرزند صالح را از سعادت‌های انسان برشمرده‌اند.

بعضی از ما از ترس عدم توانایی در تأمین امکانات مادی برای یک فرزند یا نگرانی بابت عدم توانایی در تربیت او، از بچه‌دار شدن خودداری می‌کنیم یا به فرزندانِ کم اکتفا می‌کنیم.

این ترس‌ها در زمان اهل‌بیت نیز وجود داشته است. به نمونه زیر توجه بفرمایید...

 

 

 

…عَنْ بَکْرِ بْنِ صَالِحٍ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَى أَبِی اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَنِّی اِجْتَنَبْتُ طَلَبَ اَلْوَلَدِ مُنْذُ خَمْسِ سِنِینَ وَ ذَلِکَ أَنَّ أَهْلِی کَرِهَتْ ذَلِکَ وَ قَالَتْ إِنَّهُ یَشْتَدُّ عَلَیَّ تَرْبِیَتُهُمْ لِقِلَّةِ اَلشَّیْءِ فَمَا تَرَى؟ فَکَتَبَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ إِلَیَّ: «اُطْلُبِ اَلْوَلَدَ فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَرْزُقُهُمْ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۳

 

بکر بن صالح گوید:

خطاب به امام کاظم (علیه‌السلام) نوشتم:

من پنج سال است که از آوردن فرزند خودداری کرده‌ام و دلیلش این است که همسرم خوشش نمی‌آید و می‌گوید: «چون امکاناتمان کم است، پرورش آن‌ها برایم سخت است.» نظر شما چیست؟

حضرت (در پاسخِ نامه‌ام) خطاب به من نوشتند:

«فرزند بیاور؛ چراکه خداوند (عزّوجلّ) حتماً به آن‌ها روزی می‌دهد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۰۲ ، ۱۱:۳۸
ابوالفضل رهبر

 

قالَ بَعْضُهُمْ شَکَوْتُ إِلَى أَبِی اَلْحَسَنِ مُوسَى اِبْناً لِی فَقَالَ: «لاَ تَضْرِبْهُ وَ اُهْجُرْهُ وَ لاَ تُطِلْ.»

 عدةالداعی، ص۸۹

 

نقل شده است: شخصی شکایت پسرش را نزد امام کاظم (علیه‌السلام) برد.

حضرت فرمودند:

«او را کتک نزن؛ با او قهر کن، اما طولش نده.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

کودک، خود را محتاج والدین و وابسته به آن‌ها می‌داند؛

- هم به لحاظ مادی به آن‌ها نیاز دارد؛ چراکه به قول پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) والدینش را روزی‌رسانِ خود می‌داند؛ کسانی که خوراک، پوشاک و سایر وسایل زندگی را برایش فراهم می‌کنند.

- و هم به لحاظ عاطفی نیازمند آن‌هاست؛ چون انسان است و نیاز به «محبت دیدن» و «محبت کردن» دارد و معمولاً این والدین هستند که این نیازهای او را برطرف می‌سازند.

بنابراین چون قهر کردن موجب می‌شود کودک احساس کند رشته‌ی برآورده شدن نیازهایش متزلزل شده است، می‌توان از قهر کردن، به‌عنوان یکی از ابزار تربیت او بهره برد.

هرچه فرزند کوچک‌تر باشد، این ابزار تربیتی تأثیر بیشتری دارد؛ چراکه انسان هرچه بزرگ‌تر شود، مستقل‌تر می‌شود. هم نیاز کمتری به والدینش احساس می‌کند و هم با اشخاص دیگری نیز پیوند عاطفی برقرار می‌نماید.

مگراین‌که رابطه عاطفی میان او و والدینش آن‌قدر قوی باشد که حتی در سنین بالاتر نیز از قهر والدین آزرده شود.

اما در هر صورت این قهر، بنا به فرمایش امام کاظم (علیه‌السلام) نباید طولانی باشد؛ چراکه قهر طولانی‌مدت؛

- اولاً موجب عادی شدن و - به‌تبع - بی‌تأثیر گردیدنِ این ابزار تربیتی می‌شود.

- ثانیاً کدورت طولانی، به رابطه عاطفی میان او و والدینش آسیب می‌رساند. درحالی‌که والدین تا سال‌ها، برای زندگی در کنار فرزندانشان و تربیت آن‌ها، به این رابطه عاطفی نیاز دارند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۰۱ ، ۱۰:۵۳
ابوالفضل رهبر

 

همان‌طور که می‌دانید دختر در نُه‌سالگی به سن تکلیف می‌رسد (هرچند بعضی فقهاء سنین دیگری نیز ذکر کرده‌اند.) در این سن برخی تکالیف بر او واجب می‌گردد. یکی از این تکالیف، دستوراتی است که در مورد رابطه با نامحرم بیان شده.

اما باید توجه داشت که برخی از مراقبت‌ها باید از مدت‌ها پیش از سن تکلیف صورت گیرد.

به احادیث زیر توجه کنید:

 

 

 

…عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا قَالَ: کَانَ أَبُو اَلْحَسَنِ اَلْمَاضِی عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عِنْدَ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ وَالِی مَکَّةَ وَ هُوَ زَوْجُ فَاطِمَةَ بِنْتِ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ وَ کَانَتْ لِمُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بِنْتٌ تُلْبِسُهَا اَلثِّیَابَ وَ تَجِیءُ إِلَى اَلرِّجَالِ فَیَأْخُذُهَا اَلرَّجُلُ وَ یَضُمُّهَا إِلَیْهِ فَلَمَّا تَنَاهَتْ إِلَى أَبِی اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَمْسَکَهَا بِیَدَیْهِ مَمْدُودَتَیْنِ قَالَ «إِذَا أَتَتْ عَلَى اَلْجَارِیَةِ سِتُّ سِنِینَ لَمْ یَجُزْ أَنْ یُقَبِّلَهَا رَجُلٌ لَیْسَ هِیَ بِمَحْرَمٍ لَهُ وَ لاَ یَضُمَّهَا إِلَیْهِ.»

 تهذیب‌الأحکام، ج‏۷، ص۴۶۱

 

نقل شده است که امام کاظم (علیه‌السلام) نزد محمدبن‌ابراهیم، حاکمِ مکه بودند. او شوهرِ فاطمه، دختر امام صادق (علیه‌السلام) بود.[۱]

محمدبن‌ابراهیم دختری داشت که به او لباس‌هایی پوشانده بود. دختربچه نزد مردانِ (حاضر در مجلس) آمد. مردان او را می‌گرفتند و بغل می‌کردند.

وقتی دختربچه به امام کاظم (علیه‌السلام) رسید، حضرت با دستانشان که دراز کرده بودند، او را نگه داشتند و فرمودند:

«هرگاه دختربچه شش‌ساله شد، جایز نیست مردی که به او مَحرم نیست، او را ببوسد و در آغوش گیرد.»[۲]

 

 

 

…رَوَى عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ یَحْیَى اَلْکَاهِلِیُّ قَالَ سَأَلَ أَحْمَدُ بْنُ اَلنُّعْمَانِ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: فَقَالَ لَهُ عِنْدِی جُوَیْرِیَةٌ لَیْسَ بَیْنِی وَ بَیْنَهَا رَحِمٌ وَ لَهَا سِتُّ سِنِینَ قَالَ «لاَ تَضَعْهَا فِی حَجْرِکَ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۳، ص۴۳۶

 

همچنین احمد بن نُعمان گوید:

از امام صادق (علیه‌السلام) درباره دختر شش‌ساله‌ی نامحرمی که نزد من بود، سؤال کردم.

حضرت فرمودند:

«او را روی پای خود ننشان.»

 

 

 

…عَنْ زَکَرِیَّا اَلْمُؤْمِنِ رَفَعَهُ أَنَّهُ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «إِذَا بَلَغَتِ اَلْجَارِیَةُ سِتَّ سِنِینَ فَلاَ یُقَبِّلُهَا اَلْغُلاَمُ وَ اَلْغُلاَمُ لاَ یُقَبِّلُ اَلْمَرْأَةَ إِذَا جَازَ سَبْعَ سِنِینَ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۳، ص۴۳۷

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«وقتی دختربچه به شش‌سالگی رسید، پسربچه (نامحرمی) او را نبوسد.

پسربچه نیز هرگاه هفت سالش تمام شد، زن (نامحرمی) را نبوسد.»[۳]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] بنابراین امام کاظم (علیه‌السلام)، داییِ آن دختر بوده‌اند.

[۲] گویا حضرت خواسته‌اند با این کار، از این‌که خواهرزاده‌شان به بغل سایر مردانی که در جلسه حاضر بودند برود، جلوگیری کنند، و الا خودشان به او محرم بوده‌اند.

[۳] همان‌طور که ملاحظه می‌فرمایید، این ملاحظات باید از پیش از رسیدن دختر و پسر به سن تکلیف رعایت شود.

اگر به تربیت جنسی فرزندانمان اهتمام کافی نداشته باشیم، خدای ناکرده، در آینده صدمات جبران‌ناپذیری به آن‌ها و جامعه وارد خواهد شد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۰۱ ، ۱۱:۲۹
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ أَبِی سَعِیدٍ اَلشَّامِیِّ قَالَ: أَخْبَرَنِی صَالِحُ بْنُ عُقْبَةَ قَالَ: سَمِعْتُ اَلْعَبْدَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: «تُسْتَحَبُّ عَرَامَةُ الصَّبِیِ فِی صِغَرِهِ لِیَکُونَ حَلِیماً فِی کِبَرِهِ.» ثُمَّ قَالَ: «مَا یَنْبَغِی أَنْ یَکُونَ إِلَّا هَکَذَا.»

 الکافی، ج‏۶، ص۵۱

 

از صالح بن عُقبه نقل شده است:

از امام کاظم (علیه‌السلام) شنیدم که می‌فرمودند:

«قُدّگیریِ کودک در خردسالی، پسندیده است؛ چراکه او در بزرگ‌سالی بردبار خواهد شد.»

سپس فرمودند:

«شایسته نیست که کودک جز این باشد.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

در بعضی نسخه‌های کتاب شریف کافی و بعضی کتب دیگر، در متن حدیث به‌جای «عرامة»، کلمه «غرامة» آمده است که به معنای شیطنت، خراب‌کاری و کارهای شرورانه است. معمولاً این حدیث را چنین معنا کرده‌اند.

اما در کتب و نسخه‌های معتبرتر، کلمه «عرامة» آمده که در معنایش خودرأیی، سرسختی، نفوذناپذیری، حرف‌گوش‌نکردن، تکبر، یک‌دندگی و کله‌شقی نهفته است. این ویژگی‌ها می‌تواند شیطنت، خراب‌کاری و شرارت را نیز در پی داشته باشد.

این خصوصیات که کم‌وبیش در کودکان دیده می‌شود، برای بزرگ‌سالان ناپسند است، اما برای کودکان طبیعی - بلکه پسندیده - است. برعکس، هرچه کودک حرف‌گوش‌کن‌تر و آرام‌تر باشد، غیرطبیعی‌تر است.

دانستن این نکته از امام کاظم (علیه‌السلام)، کمک می‌کند تا والدین برخی رفتارهای آزاردهنده فرزندانشان را تحمل کنند و امیدوار باشند که آن‌ها در آینده بردبار خواهند بود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۰۱ ، ۱۰:۱۴
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «صَلَّى رَسُولُ اللَّهِ ص بِالنَّاسِ الظُّهْرَ فَخَفَّفَ فِی الرَّکْعَتَیْنِ الْأَخِیرَتَیْنِ فَلَمَّا انْصَرَفَ قَالَ لَهُ النَّاسُ: هَلْ حَدَثَ فِی الصَّلَاةِ حَدَثٌ؟ قَالَ: «وَ مَا ذَاکَ؟» قَالُوا: خَفَّفْتَ فِی الرَّکْعَتَیْنِ الْأَخِیرَتَیْنِ فَقَالَ لَهُمْ: «أَمَا سَمِعْتُمْ صُرَاخَ‏ الصَّبِیِ‏.»»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«(روزی) رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نماز ظهر را بر مردم امامت کردند. ایشان دو رکعت آخر را مختصر (و سریع) خواندند.

وقتی نمازشان را تمام کردند، مردم به ایشان عرض کردند:

آیا حین نماز اتفاقی رخ داد؟

حضرت فرمودند:

«چه‌طور مگر؟!»

عرض کردند:

دو رکعت آخر را مختصر خواندید.

به آنان فرمودند:

«مگر صدای فریاد آن کودک را نشنیدید؟!»»

 

 

 

…عَنْ عَمَّارٍ اَلسَّابَاطِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «لاَ بَأْسَ أَنْ تَحْمِلَ اَلْمَرْأَةُ صَبِیَّهَا وَ هِیَ تُصَلِّی أَوْ تُرْضِعَهُ وَ هِیَ تَتَشَهَّدُ.»

 تهذیب‌الأحکام، ج‏۲، ص۳۳۰

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«اشکالی ندارد که زن در حال نماز، کودکش را بغل گیرد یا در حال تشهد، او را شیر دهد.»

 

 

 

...وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ تَکُونُ فِی صَلَاةٍ فَرِیضَةٍ وَ وَلَدُهَا إِلَى جَنْبِهَا فَیَبْکِی وَ هِیَ قَاعِدَةٌ هَلْ‏ یَصْلُحُ‏ لَهَا أَنْ تَنَاوَلَهُ فَتُقْعِدَهُ فِی حَجْرِهَا تُسْکِتَهُ أَوْ تُرْضِعَهُ. قَالَ: «لَا بَأْسَ.»

 مسائل‌علی‌بن‌جعفر، ص۱۶۵

 

از علی‌بن‌جعفر، برادر امام کاظم (علیهم‌السلام) نقل شده است:

از ایشان در مورد زنی که در حال خواندن نمازِ واجب است و فرزندش کنارش است پرسیدم که اگر ناگهان گریه کند، درحالی‌که مادرش نشسته است، آیا درست است که او را بغل گیرد، بر دامنش بنشاند و آرامش کند یا به او شیر دهد؟

حضرت فرمودند:

«اشکالی ندارد.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

احتمالاً حدیث اول را بارها شنیده‌اید، اما محل تأمل است که چرا رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به‌خاطر گریه و زاری یک کودک، از نماز به روال همیشگی دست کشیدند و نماز مؤمنان کثیری که در نمازشان حاضر بودند را کوتاه‌تر کردند؟

کودک نیازهایی دارد که وقتی نمی‌تواند آن‌ها را از طریق کلام به والدینش منتقل کند، به گریه متوسل می‌شود. کودک مذکور در این حدیث، یا نوزاد بوده و زبان باز نکرده بوده، و یا چون پدر یا مادرش در حال نماز بوده‌اند و جوابش را نمی‌داده‌اند، نمی‌توانسته ارتباط کلامی برقرار کند.

توصیه این است که هرچه سریع‌تر باید به گریه کودک توجه کرد؛ نیازش را برطرف نمود یا حواسش را پرت کرد تا از این بی‌تابی رها شود. حتی بهتر است قبل از این‌که کار به گریه بکشد، نیازش پیش‌بینی شود و برطرف گردد.

البته این توصیه، به این معنا نیست که اسیر خواسته‌های نابه‌جا و آسیب‌آفرین کودکان شویم و او را بدعادت کنیم یا در معرض آسیب قرار دهیم، اما این هم تصور غلطی است که اگر به گریه نوزاد فوراً عکس‌العمل نشان دهیم، متوقع بار می‌آید و یاد می‌گیرد با این روش از والدین سوءاستفاده کند!

از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است: «مَن بَکى صَبِیٌ لَهُ فَأرضاهُ حَتّى یُسَکِّنَهُ، أعطاهُ اللّه ُ عَزّ وَ جَلَّ مِنَ الجَنَّةِ حَتّى یَرضى.» [الفرودس، ج۳، ص۵۴۹]؛ «کسی که کودک خردسالش گریه کند، آن‌گاه او را راضی (خشنود) کند تا آرام گیرد، خداوند (عزّوجلّ) آن‌قدر از بهشت به او می‌دهد تا راضی شود.»

بعضی پژوهش‌گران نیز برای بی‌توجهی به گریه کودک، آسیب‌هایی برشمرده‌اند؛ از جمله: «عصبی شدن کودک»، «اختلال در سیستم ارتباطی و کاهش رابطه عاطفی میان کودک و والدین»، «تقویت حس بی‌اعتمادی نسبت به والدین»، «ایجاد احساس گناه در والدین» (به‌خاطر پاسخ ندادن به گریه‌های فرزند).

به‌هرحال (چنان‌چه در مطلب پیشین نیز ذکر شد) کودک، والدینش را روزی‌رسان و تنها تکیه‌گاه خود می‌پندارد و اگر قطع امید او از آن‌ها آسیب‌های خطرناکی در پی خواهد داشت که در همان مطلب به آن اشاره شد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۰۱ ، ۱۵:۵۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: «نَظَرُ الْوَالِدِ إِلَى وَلَدِهِ حُبّاً لَهُ عِبَادَةٌ.»

 مستدرک‌الوسائل، ج‏۱۵، ص۱۷۰ [نقل از «الجعفریات»]

 

از امام صادق، از پدرانشان، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهم) نقل شده است:

«نگاه محبت‌آمیز پدر به فرزندش، عبادت است.»[۱]

 

 

 

...عَنْ مُوسَى بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: «إِذَا نَظَرَ اَلْوَالِدُ إِلَى وَلَدِهِ فَسَرَّهُ کَانَ لِلْوَالِدِ عِتْقُ نَسَمَةٍ.» قِیلَ: یَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ إِنْ نَظَرَ سِتِّینَ وَ ثَلاَثَمِائَةِ نَظْرَةٍ؟ قَالَ: «اَللَّهُ أَکْبَرُ.»

 بحار الأنوار، ج۷۱، ص۸۰ [نقل از «الإمامةوالتبصرة»]

 

از امام کاظم، از پدرانشان، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهم) نقل شده است:

«هرگاه پدری به فرزندش نگاه کند و (این نگاه کردن) او را شاد نماید، برای پدر، (ثوابِ) آزاد کردنِ یک برده خواهد بود.»[۱]

عرض شد:

ای رسول خدا! اگر سیصد و شصت نگاه باشد، چه؟

حضرت فرمودند:

«خداوند، بزرگ‌تر است.»[۲]

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] از آن‌جا که در این روایت و روایت دیگر، از واژه «والد» استفاده شده است، احتمالاً مقصود از آن، هم پدر و هم مادر می‌باشد، هرچند این واژه مذکر است.

[۲] مقصود این است که خداوند بزرگ‌تر از آن است که به وصف آید و در درگاه او، این ثواب‌ها چیزی نیست و هربار که انسان با نگاه محبت‌آمیز به فرزندش نگاهی بیاندازد و دل‌شاد شود، این ثواب برای او نوشته می‌شود، حتی اگر این نگاه بارها تکرار شود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۰۱ ، ۰۷:۱۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ قَطْعِ اَلسِّدْرِ فَقَالَ: «سَأَلَنِی رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِکَ عَنْهُ فَکَتَبْتُ إِلَیْهِ: «قَدْ قَطَعَ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ سِدْراً وَ غَرَسَ مَکَانَهُ عِنَباً.»»

 الکافی، ج۵، ص۲۶۳

 

از احمد بن محمد بن ابی‌نصر نقل شده است:

از امام رضا (علیه‌السلام) در مورد قطع درخت سدر سؤال کردم.

حضرت فرمودند:

«یکی از دوستان نزدیکت درباره این مسأله از من سؤال کرد. من (در پاسخ، در نامه‌ای، خطاب) به او نوشتم:

«(پدرم) امام کاظم (علیه‌السلام) یک درخت سدر قطع کردند و در جای آن، یک درخت انگور کاشتند.»»

 

 

 

...عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: «مَکْرُوهٌ قَطْعُ اَلنَّخْلِ.» وَ سُئِلَ عَنْ قَطْعِ اَلشَّجَرَةِ قَالَ: «لاَ بَأْسَ.» قُلْتُ: فَالسِّدْرِ؟ قَالَ: «لاَ بَأْسَ بِهِ إِنَّمَا یُکْرَهُ قَطْعُ اَلسِّدْرِ بِالْبَادِیَةِ لِأَنَّهُ بِهَا قَلِیلٌ وَ أَمَّا هَاهُنَا فَلاَ یُکْرَهُ.»

 الکافی، ج۵، ص۲۶۴

 

از عمار بن موسی نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«قطع کردن نخل (درخت خرما) مکروه (ناخوش‌آیند) است.»

از ایشان درباره قطع درخت (سایر درختان) سؤال شد.

فرمودند:

«اشکالی ندارد.»

به ایشان عرض کردم:

درخت سدر چه؟

فرمودند:

«اشکالی ندارد. قطع درخت سدر فقط در بیابان مکروه است؛ چراکه این درخت در بیابان کم است، اما در این‌جا [که آباد است و درخت زیاد است،] کراهت ندارد.»

 

 

 

...عَنِ اِبْنِ مُضَارِبٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «لاَ تَقْطَعُوا اَلثِّمَارَ فَیَبْعَثَ اَللَّهُ عَلَیْکُمُ اَلْعَذَابَ صَبّاً.»

 الکافی، ج۵، ص۲۶۴

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«درختان میوه را قطع نکنید؛ که دراین‌صورت خداوند عذابش را بر شما سرازیر می‌کند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۰۱ ، ۰۸:۲۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُعَتِّبٍ قَالَ: کَانَ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَأْمُرُنَا إِذَا أَدْرَکَتِ اَلثَّمَرَةُ أَنْ نُخْرِجَهَا فَنَبِیعَهَا وَ نَشْتَرِیَ مَعَ اَلْمُسْلِمِینَ یَوْماً بِیَوْمٍ.

 الکافی، ج۵، ص۱۶۶

 

از معتّب (غلام امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام) نقل شده است:

امام کاظم (علیه‌السلام) به ما دستور می‌دادند که هرگاه میوه‌ها رسیدند، آن‌ها را بیرون ببریم و بفروشیم و [برای خانه] همراه (سایر) مسلمانان، روزانه (میوه) بخریم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۰۰ ، ۱۱:۳۴
ابوالفضل رهبر

 

و فِی کِتَابِ الْأَنْوَارِ قَالَ الْعَامِرِیُ‏ إِنَّ هَارُونَ الرَّشِیدَ أَنْفَذَ إِلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ جَارِیَةً خَصِیفَةً لَهَا جَمَالٌ وَ وَضَاءَةٌ لِتَخْدِمَهُ فِی السِّجْنِ فَقَالَ: «قُلْ لَهُ «بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ» لَا حَاجَةَ لِی فِی هَذِهِ وَ لَا فِی أَمْثَالِهَا.» قَالَ فَاسْتَطَارَ هَارُونُ غَضَباً وَ قَالَ ارْجِعْ إِلَیْهِ وَ قُلْ لَهُ لَیْسَ بِرِضَاکَ حَبَسْنَاکَ وَ لَا بِرِضَاکَ خَدَمْنَاکَ وَ اتْرُکِ الْجَارِیَةَ عِنْدَهُ وَ انْصَرِفْ قَالَ فَمَضَى وَ رَجَعَ ثُمَّ قَامَ هَارُونُ عَنْ مَجْلِسِهِ وَ أَنْفَذَ الْخَادِمَ إِلَیْهِ لِیَتَفَحَّصَ عَنْ حَالِهَا فَرَآهَا سَاجِدَةً لِرَبِّهَا لَا تَرْفَعُ رَأْسَهَا تَقُولُ قُدُّوسٌ سُبْحَانَکَ سُبْحَانَکَ فَقَالَ هَارُونُ سَحَرَهَا وَ اللَّهِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ بِسِحْرِهِ عَلَیَّ بِهَا فَأُتِیَ بِهَا وَ هِیَ تَرْتَعِدُ شَاخِصَةً نَحْوَ السَّمَاءِ بَصَرَهَا فَقَالَ مَا شَأْنُکِ قَالَتْ شَأْنِی الشَّأْنُ الْبَدِیعُ إِنِّی کُنْتُ عِنْدَهُ وَاقِفَةً وَ هُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی لَیْلَهُ وَ نَهَارَهُ فَلَمَّا انْصَرَفَ مِنْ صَلَاتِهِ بِوَجْهِهِ وَ هُوَ یُسَبِّحُ اللَّهَ وَ یُقَدِّسُهُ قُلْتُ یَا سَیِّدِی هَلْ لَکَ حَاجَةٌ أُعْطِیکَهَا قَالَ: «وَ مَا حَاجَتِی إِلَیْکِ.» قُلْتُ إِنِّی أُدْخِلْتُ عَلَیْکَ لِحَوَائِجِکِ قَالَ: «فَمَا بَالُ هَؤُلَاءِ؟» قَالَتْ فَالْتَفَتُّ فَإِذَا رَوْضَةٌ مُزْهَرَةٌ لَا أَبْلُغُ آخِرَهَا مِنْ أَوَّلِهَا بِنَظَرِی وَ لَا أَوَّلَهَا مِنْ آخِرِهَا فِیهَا مَجَالِسُ مَفْرُوشَةٌ بِالْوَشْیِ وَ الدِّیبَاجِ وَ عَلَیْهَا وُصَفَاءُ وَ وَصَائِفُ‏ لَمْ أَرَ مِثْلَ وُجُوهِهِمْ حُسْناً وَ لَا مِثْلَ لِبَاسِهِمْ لِبَاساً عَلَیْهِمُ الْحَرِیرُ الْأَخْضَرُ وَ الْأَکَالِیلُ وَ الدُّرُّ وَ الْیَاقُوتُ وَ فِی أَیْدِیهِمْ الْأَبَارِیقُ وَ الْمَنَادِیلُ وَ مِنْ کُلِّ الطَّعَامِ فَخَرَرْتُ سَاجِدَةً حَتَّى أَقَامَنِی هَذَا الْخَادِمُ فَرَأَیْتُ نَفْسِی حَیْثُ کُنْتُ قَالَ فَقَالَ هَارُونُ یَا خَبِیثَةُ لَعَلَّکِ سَجَدْتِ فَنِمْتِ فَرَأَیْتِ هَذَا فِی مَنَامِکِ قَالَتْ لَا وَ اللَّهِ یَا سَیِّدِی إِلَّا قَبْلَ سُجُودِی رَأَیْتُ فَسَجَدْتُ مِنْ أَجْلِ ذَلِکَ فَقَالَ الرَّشِیدُ اقْبِضْ هَذِهِ الْخَبِیثَةَ إِلَیْکَ فَلَا یَسْمَعْ هَذَا مِنْهَا أَحَدٌ فَأَقْبَلَتْ فِی الصَّلَاةِ فَإِذَا قِیلَ لَهَا فِی ذَلِکَ قَالَتْ هَکَذَا رَأَیْتُ الْعَبْدَ الصَّالِحَ فَسُئِلَتْ عَنْ قَوْلِهَا قَالَتْ إِنِّی لَمَّا عَایَنْتُ مِنَ الْأَمْرِ نَادَتْنِی الْجَوَارِی یَا فُلَانَةُ ابْعُدِی عَنِ الْعَبْدِ الصَّالِحِ حَتَّى نَدْخُلَ عَلَیْهِ فَنَحْنُ لَهُ دُونَکِ فَمَا زَالَتْ کَذَلِکَ حَتَّى مَاتَتْ وَ ذَلِکَ قَبْلَ مَوْتِ مُوسَى بِأَیَّامٍ یَسِیرَةٍ.

 مناقب‌آل‌أبی‌طالب(لابن‌شهرآشوب)، ج‏۴، ص۲۹۷

 

هارون‌الرشید کنیز سفیدروی زیبا و پاکیزه‌ای را نزد حضرت موسی بن جعفر (علیهماالسلام) فرستاد تا در زندان به ایشان خدمت کند.

امام کاظم (علیه‌السلام به فرستاده‌ی هارون) فرمودند: «به هارون بگو: ″«بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ»[نمل:۳۶]؛ «بلکه شما به هدیه‌ی خود شادمانید»[۱] من به این هدیه و مانند آن نیازی ندارم.″»

هارون با خشم شمشیر کشید و گفت: پیش او برگرد و بگو: ″ما تو را با رضایت خودت زندانی نکرده‌ایم و با رضایت خودت کسی را به خدمتت نمی‌گیریم.″ کنیز را نزد او بگذار و برگرد.

او نیز چنین کرد و برگشت. بعد، هارون از جایش برخواست و خدمتکارش را نزد امام کاظم (علیه‌السلام) فرستاد تا درباره وضعیت کنیز تحقیق کند.

خدمتکار دید کنیز به درگاه پروردگارش به سجده افتاده و سرش را بلند نمی‌کند (و این ذکر را) می‌گوید: «قُدُّوسٌ سُبْحَانَکَ سُبْحَانَکَ»؛ «(خداوندا!) پاک و منزّه هستی.»

هارون گفت: به خدا قسم موسی بن جعفر او را سحر کرده است. او را نزد من بیاورید. کنیز را نزد هارون آوردند، درحالی‌که سخت به خود می‌لرزید و نگاهش به آسمان بود. هارون گفت: حالت چه‌گونه است؟

کنیز گفت: حالم، حال بدیع (بی‌سابقه)ای است. به‌راستی که من نزد ایشان ایستاده بودم، درحالی‌که شب و روز به نماز ایستاده بودند.

وقتی از نمازشان فارغ شدند و مشغول تسبیح و تقدیس خداوند بودند، به ایشان عرض کردم: آقای من! آیا حاجتی ندارید که به شما بدهم؟

فرمودند: «به تو نیازی ندارم.»

عرض کردم: مرا نزد شما آورده‌اند تا نیازهایتان را برآورده کنم.

فرمودند: «پس این‌ها چه می‌کنند؟»

ناگهان نگاهم به باغی پر از گل افتاد که ابتدا و انتهایش را نمی‌دیدم. در آن، جای‌گاه‌هایی بود که با فرش‌هایی طلابافت و ابریشمین، مفروش شده بودند و رویشان خدمتکاران زن و مردی بودند که هرگز زیبارویانی مثل آن‌ها ندیده بودم و هیچ لباسی مثل لباس‌هایشان ندیده بودم؛ لباس‌هایی که به ابریشم سبز و جواهرات و گوهر و یاقوت آراسته بودند. در دستانشان ظرف آب و حوله‌هایی بود و از تمام غذاها به دست گرفته بودند.

پس من به سجده افتادم تا این‌که این خدمتکار تو، مرا بلند کرد. پس خود را این‌جا که هستم، یافتم.

هارون به او گفت: ای زن خبیث! شاید سجده کرده‌ای و خوابت برده و این‌ها را در خواب دیده‌ای.

کنیز گفت: نه به خدا قسم. پیش از آن‌که به سجده روم، دیدم و به خاطر آن‌چه دیده بودم، سجده رفتم.

هارون (به خدمتکارش) گفت: این زن خبیث را نزد خودت بازداشت کن تا هیچ‌کس این سخنان را از او نشنود.

آن زن به نماز روی آورد.[۲] و هرگاه نزد او درباره آن موضوع سخن به میان می‌آمد، می‌گفت: من آن عبد صالح[۳] را چنین یافتم.

وقتی درباره این حرفش از او می‌پرسیدند، می‌گفت: به‌راستی که وقتی آن صحنه‌ها را دیدم، کنیزها(یی که در باغ بودند،) مرا صدا زدند که: «فلانی! از این بنده‌ی صالح دور شو تا ما نزد او برویم. فقط ما برای او هستیم، نه تو.»

آن کنیزِ تا زمان مرگش چنین حالی داشت. او چند روز پیش از وفات (شهادت) امام موسی کاظم (علیه‌السلام) از دنیا رفت.

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] این سخن را حضرت سلیمان (علیه‌السلام) به فرستادگان بلقیس گفتند، بعد از این‌که ایشان هدایای آن‌ها را در برابر نعمت‌هایی که خداوند به ایشان داده بود، ناچیز شمردند.

[۲] گویا آن زن پیش‌تر اهل نماز نبوده است.

[۳] یکی از القاب امام کاظم (علیه‌السلام) «عبد صالح» است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۰۰ ، ۰۸:۳۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ اَلْحَمِیدِ عَنْ أَبِی اَلْحَسَنِ مُوسَى عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«ثَلاَثَةٌ لاَ یَنْظُرُ اَللَّهُ تَعَالَى إِلَیْهِمْ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ أَحَدُهُمْ رَجُلٌ اِتَّخَذَ اَللَّهَ بِضَاعَةً لاَ یَشْتَرِی إِلاَّ بِیَمِینٍ وَ لاَ یَبِیعُ إِلاَّ بِیَمِینٍ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۲

 

از امام کاظم (علیه‌السلام) نقل شده است:

«سه گروه هستند که خداوند (تعالی) در روز قیامت به هیچ‌یک از آنان نظرِ [رحمت] نمی‌کند؛

یکی از آنان، مردی است که خداوند را مال‌التجاره‌ی خود می‌کند؛ چیزی را نمی‌خرد مگر با قسم (به خدا) و چیزی را نمی‌فروشد مگر با قسم (به خدا.)»

 

 

 

...عَنْ أَبِی إِسْمَاعِیلَ رَفَعَهُ عَنْ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّهُ کَانَ یَقُولُ:

«إِیَّاکُمْ وَ اَلْحَلْفَ فَإِنَّهُ یُنَفِّقُ اَلسِّلْعَةَ وَ یَمْحَقُ اَلْبَرَکَةَ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۲

 

از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است:

«بر حذر باشید از قسم خوردن (هنگام معامله)؛ چراکه این‌کار، آن کالایتان را تبلیغ می‌کند، ولی برکت را از بین می‌برد.»

 

 

 

...عَنْ أَبِی حَمْزَةَ رَفَعَهُ قَالَ: قَامَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَلَى دَارِ اِبْنِ أَبِی مُعَیْطٍ وَ کَانَ یُقَامُ فِیهَا اَلْإِبِلُ فَقَالَ:

«یَا مَعَاشِرَ اَلسَّمَاسِرَةِ! أَقِلُّوا اَلْأَیْمَانَ فَإِنَّهَا مَنْفَقَةٌ لِلسِّلْعَةِ مَمْحَقَةٌ لِلرِّبْحِ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۲

 

از ابوحمزه ثمالی نقل شده است:

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بر فراز محله ابن‌ابی‌مُعَیط که شتران را [برای خرید و فروش] آن‌جا نگه‌داری می‌کردند، ایستادند و فرمودند:

«ای جماعت دلّال! قَسَم‌خوردن‌هایتان را کم کنید؛ چراکه قسم خوردن، کالایتان را تبلیغ می‌کند، ولی سودتان را از بین می‌برد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۰۰ ، ۰۸:۰۶
ابوالفضل رهبر

 

همان‌طور که در مطلب پیشین اشاره شد، «غِش در معامله» این است که فروشنده خریدار را به نحوی فریب دهد؛ مثل این‌که کالایش را بهتر از آن‌چه هست، نمایش دهد یا کالای بدلی یا قلابی را جای کالای اصل جا بزند یا چیزی ناخالص را به جای چیزی خالص به خریدار بفروشد...

 

 

 

...عَنْ عُبَیْسِ بْنِ هِشَامٍ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: دَخَلَ عَلَیْهِ رَجُلٌ یَبِیعُ اَلدَّقِیقَ فَقَالَ: «إِیَّاکَ وَ اَلْغِشَّ فَإِنَّ مَنْ غَشَّ غُشَّ فِی مَالِهِ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ مَالٌ غُشَّ فِی أَهْلِهِ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۰

 

نقل شده است: مردی که آرد می‌فروخت، نزد امام صادق (علیه‌السلام) رفت.

حضرت به او فرمودند:

«بر حذر باش از غشّ [در معاملاتت]؛ زیرا کسی که غشّ کند، در مالش غش می‌شود[۱] و اگر مالی نداشته باشد، در خانواده‌اش غش صورت می‌گیرد.[۲]»

 

 

 

...عَنْ هِشَامِ بْنِ اَلْحَکَمِ قَالَ: کُنْتُ أَبِیعُ اَلسَّابِرِیَّ فِی اَلظِّلاَلِ فَمَرَّ بِی أَبُو اَلْحَسَنِ مُوسَى عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ لِی: «یَا هِشَامُ إِنَّ اَلْبَیْعَ فِی اَلظِّلِّ غِشٌّ وَ إِنَّ اَلْغِشَّ لاَ یَحِلُّ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۰

 

از هشام بن حکم نقل شده است: من کالاهای سابری[۳] را در سایه می‌فروختم. امام کاظم (علیه‌السلام) از کنار من عبور می‌کردند.

به من فرمودند:

«ای هشام! فروختنِ (کالا) در سایه، غشّ است و به‌راستی که غشّ (در معامله) حلال نیست.[۴]»

 

 

 

...عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِرَجُلٍ یَبِیعُ اَلتَّمْرَ: «یَا فُلاَنُ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّهُ لَیْسَ مِنَ اَلْمُسْلِمِینَ مَنْ غَشَّهُمْ.»»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۰

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به مردی که خرما می‌فروخت، فرمودند:

«فلانی! مگر نمی‌دانی کسی که با مسلمانان غشّ کند، از آن‌ها نیست؟![۵]»»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] شاید مقصود این باشد که در مالش عیب و ایراد و ناخالصی‌های ناآشکاری ایجاد می‌شود که متوجه آن نمی‌شود و در نهایت دچار ضرر می‌گردد.

[۲] شاید مقصود این باشد که در خانواده‌اش عیب و ایراد و کج‌روی‌هایی ایجاد می‌شود که متوجه آن نمی‌شود و بعدها می‌فهمد که آن‌طور که فکر می‌کرده خانواده‌ی سالم و بی عیب و نقصی ندارد.

[۳] گویا سابر، عربی‌شده‌ی شاپور و شهری در ولایت فارس بوده است. فارس نیز منطقه‌ای وسیع بوده و شامل استان‌های فارس، بوشهر، هرمزگان، کهگیلویه‌وبویراحمد، یزد و بخشی از خوزستان کنونی می‌شده است.

[۴] مقصود این است که فروش کالا در جایی که تاریک است و مشتری نمی‌تواند آن را به‌درستی ببیند، ورانداز کند، محاسن و معایبش را تشخیص دهد و در نهایت با آگاهی از ویژگی‌هایش آن را بخرد، جایز نیست.

[۵] یعنی کسی که به مسلمانان خیانت کند و آن‌ها را بفریبد، دیگر از مسلمانان محسوب نمی‌شود (مگر این‌که جبران کند و بازگردد.)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۰۰ ، ۰۸:۳۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُوسَى بْنِ بَکْرٍ قَالَ: کُنَّا عِنْدَ أَبِی اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَإِذَا دَنَانِیرُ مَصْبُوبَةٌ بَیْنَ یَدَیْهِ فَنَظَرَ إِلَى دِینَارٍ فَأَخَذَهُ بِیَدِهِ ثُمَّ قَطَعَهُ بِنِصْفَیْنِ ثُمَّ قَالَ لِی: «أَلْقِهِ فِی اَلْبَالُوعَةِ حَتَّى لاَ یُبَاعَ شَیْءٌ فِیهِ غِشٌّ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۰

 

از موسی بن بَکر نقل شده است:

نزد امام کاظم (علیه‌السلام) بودیم. چندین دینار (سکه طلا) مقابل ایشان روی زمین قرار داشت. حضرت به یکی از دینارها نگاهی انداختند. آن را به دست گرفتند. بعد شکستند و دو نیم کردند.

بعد به من فرمودند:

«این را در چاه مستراح بیانداز تا چیزی که در آن غِشّ[*] است، فروخته نشود.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] «غش» در معامله، این است که فروشنده خریدار را به نحوی فریب دهد؛ مثل این‌که کالایش را بهتر از آن‌چه هست، نمایش دهد یا کالای بدلی یا قلابی را جای کالای اصل جا بزند یا چیزی ناخالص را به جای چیزی خالص به خریدار بفروشد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۰۰ ، ۱۵:۳۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ اَلرَّجُلِ یَحْتَاجُ إِلَى مَالِ اِبْنِهِ قَالَ: «یَأْکُلُ مِنْهُ مَا شَاءَ مِنْ غَیْرِ سَرَفٍ…»

 الکافی، ج۵، ص۱۳۵

 

از محمد بن مسلم نقل شده است:

از امام باقر (علیه‌السلام) درباره مردی که به اموال پسرش نیاز پیدا کرده، سؤال کردم.

ایشان فرمودند:

«هرقدر خواست مصرف کند، بدون این‌که اسراف (خروج از حد تعادل) کند...»

 

 

 

...عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی اَلْعَلاَءِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: مَا یَحِلُّ لِلرَّجُلِ مِنْ مَالِ وَلَدِهِ؟ قَالَ: «قُوتُهُ بِغَیْرِ سَرَفٍ إِذَا اُضْطُرَّ إِلَیْهِ.» قَالَ: فَقُلْتُ لَهُ: فَقَوْلُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِلرَّجُلِ اَلَّذِی أَتَاهُ فَقَدَّمَ أَبَاهُ فَقَالَ لَهُ: «أَنْتَ وَ مَالُکَ لِأَبِیکَ»؟ فَقَالَ: «إِنَّمَا جَاءَ بِأَبِیهِ إِلَى اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ هَذَا أَبِی وَ قَدْ ظَلَمَنِی مِیرَاثِی مِنْ أُمِّی فَأَخْبَرَهُ اَلْأَبُ أَنَّهُ قَدْ أَنْفَقَهُ عَلَیْهِ وَ عَلَى نَفْسِهِ فَقَالَ أَنْتَ وَ مَالُکَ لِأَبِیکَ وَ لَمْ یَکُنْ عِنْدَ اَلرَّجُلِ شَیْءٌ أَ فَکَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَحْبِسُ اَلْأَبَ لِلاِبْنِ؟!»

 الکافی، ج۵، ص۱۳۶

 

از حسین بن ابی‌علاء نقل شده است:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

(مصرفِ) چه‌مقدار از اموال فرزند، برای انسان حلال است؟

حضرت فرمودند:

«(فقط) به‌مقدار قوتش (خوراک مختصرش)، (آن‌هم) اگر مضطر شد و به آن نیاز یافت.»

عرض کردم:

پس این سخن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) چه می‌شود که به مردی که نزد ایشان رفته بود و پدرش نیز آمده بود، فرمودند: «تو و اموالت، برای پدرت هستید»؟

حضرت فرمودند:

«او پدرش را نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آورده بود و عرض کرد: ای رسول خدا! این پدرم، در مورد ارثی که از مادرم به من رسیده است، ظلم کرده است. پدرش نیز عرض کرد: من آن مبلغ را خرج او و خودم کرده‌ام.

(این‌چنین شد) که پیامبر فرمودند: «تو و اموالت برای پدرت هستید.» چون نزد آن مرد (پدرش)، چیزی (برای امرار معاش) نبود.

آیا رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) باید پدر را نزد پسرش گیر می‌انداخت؟!»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

به‌عنوان جمع‌بندیِ مطلب حاضر و مطلب پیشین، می‌توان گفت:

[۱] اصل اولیه این است که سرپرست فرزند، حق استفاده از اموال او را ندارد؛ چراکه این‌کار از مصادیق «فَساد» است.

[۲] در صورتی که انسان مضطر شود؛ یعنی چاره دیگری نداشته باشد، آن‌هم به‌قدر رفع نیاز (بدون این‌که زیاده‌روی کند) می‌تواند از اموال فرزندش مصرف کند.

[۳] این جواز مصرف از اموال فرزند، با شرایطی که ذکر شد، فقط برای پدر است، و الّا مادر در صورت ضرورت هم فقط می‌تواند به‌عنوان قرض از اموال فرزندش بردارد و موظف است آن را بازگرداند.

[۴] فرزند حق ندارد از اموال پدرش چیزی بردارد، مگر این‌که اجازه بگیرد.

[*] یادآوری این نکته هم لازم است که نفقه‌ی فرزند برعهده‌ی سرپرست اوست و او حق ندارد از اموال فرزندش خرج نفقه‌ی خودش کند، مگراین‌که مضطر گردد؛ مثلاً انسان نمی‌تواند عیدی‌های فرزندش را خرج خوراک و پوشاک متعارف او کند. البته سرپرست فرزند می‌تواند اموال او را - اگر به صلاح فرزندش باشد - خرج هزینه‌هایی کند که شرعاً به‌عهده‌اش نیست؛ مثلاً هزینه تحصیلاتش کند یا فلان اسباب‌بازی را برایش بخرد یا… در این صورت، هزینه‌ی اموال فرزند برای خودش جایز خواهد بود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۰۰ ، ۰۷:۵۸
ابوالفضل رهبر

 

فرزندان ما هم اموالی دارند که متعلق به خودشان است؛ مثلاً به آن‌ها عیدی یا هدیه‌ای داده می‌شود یا دستمزدی بابت کاری می‌گیرند یا ارثی می‌رسد یا…

پدرها به عنوان ولیِّ فرزندانشان، این اختیار را دارند که اموال آن‌ها را در راستای مصالحشان مدیریت کنند.

اما آیا حق دارند اموال فرزندانشان را در مخارجی که به عهده خودشان است، مصرف کنند؟

 

 

 

...عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِی إِبْرَاهِیمَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ اَلرَّجُلِ یَأْکُلُ مِنْ مَالِ وَلَدِهِ قَالَ: «لاَ إِلاَّ أَنْ یُضْطَرَّ إِلَیْهِ فَیَأْکُلَ مِنْهُ بِالْمَعْرُوفِ وَ لاَ یَصْلُحُ لِلْوَلَدِ أَنْ یَأْخُذَ مِنْ مَالِ وَالِدِهِ شَیْئاً إِلاَّ أَنْ یَأْذَنَ وَالِدُهُ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۳۵

 

از علی بن جعفر (فرزند امام صادق علیهماالسلام) نقل شده است:

از [برادرم] امام کاظم (علیه‌السلام) درباره مردی که از اموال فرزندش مصرف می‌کند، سؤال کردم.

ایشان فرمودند:

«خیر (جایز نیست) مگراین‌که مضطر شود که از آن مصرف کند.

اما فرزند، درست نیست که از اموال پدرش بردارد، مگر با اجازه پدرش.»

 

 

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ لاِبْنِهِ مَالٌ فَیَحْتَاجُ إِلَیْهِ اَلْأَبُ. قَالَ: «یَأْکُلُ مِنْهُ فَأَمَّا اَلْأُمُّ فَلاَ تَأْکُلُ مِنْهُ إِلاَّ قَرْضاً عَلَى نَفْسِهَا.»

 الکافی، ج۵، ص۱۳۵

 

از محمد بن مسلم نقل شده است:

از امام صادق (علیه‌السلام) در مورد مردی سؤال کردم که پسرش مالی دارد و آن پدر به آن نیاز دارد.

حضرت فرمودند:

«(جایز است) از آن (مال فرزندش) مصرف کند.

البته مادرش نمی‌تواند از آن مصرف کند، مگراین‌که (آن را) به‌عنوان قرضی که به گردنش است، بردارد.»

 

 

 

...عَنْ أَبِی حَمْزَةَ اَلثُّمَالِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِرَجُلٍ: «أَنْتَ وَ مَالُکَ لِأَبِیکَ.» ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «وَ مَا أُحِبُّ لَهُ أَنْ یَأْخُذَ مِنْ مَالِ اِبْنِهِ إِلاَّ مَا اِحْتَاجَ إِلَیْهِ مِمَّا لاَ بُدَّ مِنْهُ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ «لاٰ یُحِبُّ اَلْفَسٰادَ».»

 الکافی، ج۵، ص۱۳۵

 

از ابوحمزه ثمالی نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل کردند که ایشان به مردی فرمودند:

«تو و اموالت، برای پدرت هستید.»

سپس امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«و من دوست ندارم که او از اموال پسرش بردارد، مگر آن‌مقدار که به آن نیاز یابد و چاره‌ای جز این‌کار برایش نباشد؛

چراکه «خداوند (عزّوجلّ) فَساد را دوست ندارد.»[بقره:۲۰۵]»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۰۰ ، ۱۲:۵۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: ذُکِرَ عِنْدَهُ رَجُلٌ مِنْ هَذِهِ اَلْعِصَابَةِ قَدْ وُلِّیَ وَلاَیَةً فَقَالَ: «کَیْفَ صَنِیعَتُهُ إِلَى إِخْوَانِهِ؟» قَالَ قُلْتُ: لَیْسَ عِنْدَهُ خَیْرٌ. فَقَالَ: «أُفٍّ یَدْخُلُونَ فِیمَا لاَ یَنْبَغِی لَهُمْ وَ لاَ یَصْنَعُونَ إِلَى إِخْوَانِهِمْ خَیْراً.»

 الکافی، ج۵، ص۱۱۰

 

از ابوبصیر نقل شده است:

نزد امام صادق (علیه‌السلام) درباره مردی از شیعیان سخن به میان آمد که مسؤولیتی حکومتی را به‌عهده گرفته بود.

حضرت فرمودند:

«رفتارش با برادرانش چه‌گونه است؟»

عرض کردم:

خیری ندارد (به کسی خیری نمی‌رساند.)

حضرت فرمودند:

«اُف (بر او باد)! به کاری که شایسته‌شان نیست، وارد می‌شوند، به برادرانشان هم خیری نمی‌رسانند!»

 

 

 

...عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی مَحْمُودٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ: قَالَ قُلْتُ لِأَبِی اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: مَا تَقُولُ فِی أَعْمَالِ هَؤُلاَءِ؟ قَالَ: «إِنْ کُنْتَ لاَ بُدَّ فَاعِلاً فَاتَّقِ أَمْوَالَ اَلشِّیعَةِ.» قَالَ: فَأَخْبَرَنِی عَلِیٌّ أَنَّهُ کَانَ یَجْبِیهَا مِنَ اَلشِّیعَةِ عَلاَنِیَةً وَ یَرُدُّهَا عَلَیْهِمْ فِی اَلسِّرِّ.

 الکافی، ج۵، ص۱۱۰

 

از ابراهیم بن ابومحمود، از علی بن یقطین[*] نقل شده است:

به امام کاظم (علیه‌السلام) عرض کردم:

در مورد (انجام) کارهای آنان (حاکمان بنی‌عباس) چه می‌فرمایید؟

حضرت فرمودند:

«اگر ناچار بودی که انجام دهی، مراقبِ (آسیب به) اموال شیعیان باش!»

ابراهیم گوید:

(بعدها) به من خبر رسید که علی بن یقطین مالیات را آشکارا از شیعیان می‌گرفت و مخفیانه به آن‌ها بازمی‌گرداند.

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] علی بن یقطین، از اصحاب بزرگ امام کاظم (علیه‌السلام) بود که (گویا به‌واسطه پدرش که اتفاقاً دشمن شیعیان نیز بود، و) با اجازه و توصیه اهل‌بیت (علیهم‌السلام)، در دربار عباسیان نفوذ داشت و تا رتبه وزارت هارون‌الرشید (بزرگ‌ترین خلیفه عباسی) نیز ارتقاء یافته بود.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

نمونه‌ای دیگر از مؤمنانی که کنار حاکمی ظالم قرار داشتند و مؤمنان دیگر را از آسیب‌های آن حاکم جبّار حفظ می‌کردند، «مؤمن آل‌فرعون» است.

وی که پسرعمو و خزانه‌دار فرعون بوده و ایمان خود را از او مخفی می‌نموده، وقتی حضرت موسی (علیه‌السلام) به مصر بازگشت، فرعون را راضی کرد که ایشان را نکشد و به او فرصت دهد تا با ساحران زورآزمایی کند.

وی بعد از ایمان آوردن ساحران به حضرت موسی، ایمان خود را آشکار نمود و به‌دستور فرعون، همراه دیگر ساحران به شهادت رسید.

خداوند در آیات ۲۸ الی ۴۵ سوره مبارکه غافر، به داستان مؤمن آل‌فرعون اشاره فرموده است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۰۰ ، ۰۸:۱۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ زِیَادِ بْنِ أَبِی سَلَمَةَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی اَلْحَسَنِ مُوسَى عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ لِی: «یَا زِیَادُ إِنَّکَ لَتَعْمَلُ عَمَلَ اَلسُّلْطَانِ؟» قَالَ: قُلْتُ: أَجَلْ. قَالَ لِی: «وَ لِمَ؟» قُلْتُ: أَنَا رَجُلٌ لِی مُرُوءَةٌ وَ عَلَیَّ عِیَالٌ وَ لَیْسَ وَرَاءَ ظَهْرِی شَیْءٌ. فَقَالَ لِی: «یَا زِیَادُ لَأَنْ أَسْقُطَ مِنْ حَالِقٍ فَأَتَقَطَّعَ قِطْعَةً قِطْعَةً أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَتَوَلَّى لِأَحَدٍ مِنْهُمْ عَمَلاً أَوْ أَطَأَ بِسَاطَ أَحَدِهِمْ إِلاَّ لِمَا ذَا؟» قُلْتُ: لاَ أَدْرِی جُعِلْتُ فِدَاکَ. فَقَالَ: «إِلاَّ لِتَفْرِیجِ کُرْبَةٍ عَنْ مُؤْمِنٍ أَوْ فَکِّ أَسْرِهِ أَوْ قَضَاءِ دَیْنِهِ یَا زِیَادُ إِنَّ أَهْوَنَ مَا یَصْنَعُ اَللَّهُ بِمَنْ تَوَلَّى لَهُمْ عَمَلاً أَنْ یُضْرَبَ عَلَیْهِ سُرَادِقٌ مِنْ نَارٍ إِلَى أَنْ یَفْرُغَ اَللَّهُ مِنْ حِسَابِ اَلْخَلاَئِقِ یَا زِیَادُ فَإِنْ وُلِّیتَ شَیْئاً مِنْ أَعْمَالِهِمْ فَأَحْسِنْ إِلَى إِخْوَانِکَ فَوَاحِدَةٌ بِوَاحِدَةٍ وَ اَللَّهُ مِنْ وَرَاءِ ذَلِکَ...»

 الکافی، ج۵، ص۱۰۹

 

از زیاد بن ابی‌سلمه نقل شده است:

نزد امام کاظم (علیه‌السلام) رفتم. ایشان به من فرمودند:

«ای زیاد! تو کارهای حکومتی انجام می‌دهی.»

عرض کردم:

بله.

فرمودند:

«چرا؟»

عرض کردم:

من مردی جوانمرد[۱] و عیال‌وار هستم و (سرمایه‌ای به‌عنوان) پشتوانه هم ندارم.

حضرت فرمودند:

«ای زیاد! به‌راستی این‌که از کوه سقوط کنم و تکه‌تکه شوم، برای من دوست‌داشتنی‌تر از این است که برای یکی از آن‌ها (بنی‌عباس) کاری به‌عهده گیرم یا برایشان بساطی بگسترانم. [اگر گفتی] مگر این‌که چه؟»

عرض کردم:

نمی‌دانم، فدایتان شوم.

حضرت فرمودند:

«مگر برای این‌که (با این کار) گرفتاری مؤمنی را برطرف کنم یا مؤمنی را از اسارت رها کنم یا بدهی‌اش را بپردازم.

ای زیاد! به‌راستی آسان‌ترین کار (مجازاتی) که خداوند با کسی که کاری برای آن‌ها (بنی‌عباس) عهده‌دار شود، انجام می‌دهد، این است که او را، تا وقتی که از محاسبه‌ی [اعمالِ] مخلوقات فارغ شود، در خیمه‌ای از آتش نگه می‌دارد.

ای زیاد! اگر بخشی از کارهای آن‌ها را به‌عهده گرفتی، در مقابل تک‌تکِ کارهایت، به برادرانت نیکی کن.[۲] خداوند پشت آن است...»[۳]

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] مقصودش این است که انسانی بخشنده، دست‌ودل‌باز، دست‌گیر و سفره‌دار هستم.

[۲] مقصود این است که در مقابل هر قلم کاری که برای حکومت‌های ظالم انجام می‌دهی، یک کار نیک هم برای مؤمنان انجام بده.

[۳] مقصود این است که تو در واقع داری این کار را برای خداوند انجام می‌دهی و خداوند جبران خواهد کرد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۰۰ ، ۰۸:۲۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُوسَى بْنِ بَکْرٍ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «مَنْ طَلَبَ هَذَا اَلرِّزْقَ مِنْ حِلِّهِ لِیَعُودَ بِهِ عَلَى نَفْسِهِ وَ عِیَالِهِ کَانَ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنْ غُلِبَ عَلَیْهِ فَلْیَسْتَدِنْ عَلَى اَللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ مَا یَقُوتُ بِهِ عِیَالَهُ فَإِنْ مَاتَ وَ لَمْ یَقْضِهِ کَانَ عَلَى اَلْإِمَامِ قَضَاؤُهُ فَإِنْ لَمْ یَقْضِهِ کَانَ عَلَیْهِ وِزْرُهُ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ: «إِنَّمَا اَلصَّدَقٰاتُ لِلْفُقَرٰاءِ وَ اَلْمَسٰاکِینِ وَ اَلْعٰامِلِینَ عَلَیْهٰا» إِلَى قَوْلِهِ «وَ اَلْغٰارِمِینَ» فَهُوَ فَقِیرٌ مِسْکِینٌ مُغْرَمٌ.»

 الکافی، ج۵، ص۹۳

 

از موسی بن بَکر نقل شده است:

امام کاظم (علیه‌السلام) به من فرمودند:

«کسی که به دنبال این روزی حلال باشد تا با آن خود و خانواده‌اش را تأمین کند، مانند مجاهد در راه خداوند (عزّوجلّ) است؛

آن‌گاه اگر از پسِ مخارجشان بر نیامد، باید به‌مقدار خورد و خوراک خانواده‌اش، با تکیه بر خدا و رسولش، قرض کند.

پس اگر بمیرد و بدهی‌اش را ادا نکند، پرداخت آن بر عهده امام است و اگر امام نیز قرضش را ادا نکند، به گردن او (امام) خواهد بود.

به‌راستی که خداوند (عزّوجلّ) می‌فرماید: «إِنَّمَا الصَّدَقٰاتُ لِلْفُقَرٰاءِ وَ الْمَسٰاکِینِ وَ الْعٰامِلِینَ عَلَیْهٰا...»؛ «صدقات (مبالغ جمع‌آوری‌شده‌ی زکات)، فقط به فقرا اختصاص دارد و به بیچارگان و عوامل جمع‌آوری زکات و...» تا جایی که می‌فرماید: «وَ الْغٰارِمِینَ»؛ «و بده‌کاران».[۱]

چنین کسی [که با این وضعیت از دنیا رفته]، فقیر و بی‌چاره و بده‌کار است.»[۲]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] متن کامل این آیه شریفه که موارد مصرف زکات را ذکر می‌کند، این است: «إِنَّمَا الصَّدَقٰاتُ لِلْفُقَرٰاءِ وَ الْمَسٰاکِینِ وَ الْعٰامِلِینَ عَلَیْهٰا وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقٰابِ وَ الْغٰارِمِینَ وَ فِی سَبِیلِ اللّٰهِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ فَرِیضَةً مِنَ اللّٰهِ وَ اللّٰهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ» [توبه:۶۰]

[۲] بنابراین بر اساس این آیه، شخص مذکور، از مواردی است که بدهی او باید از محل زکات جمع‌آوری‌شده پرداخت شود. مسؤول جمع‌آوری و تقسیم زکات، امام المسلمین است. در زمان حکومت معصومان (علیهم‌السلام) این مسؤولیت بر عهده‌ی ایشان بوده است و در زمان غیبت آن‌ها نیز بر عهده کسی است که بر جای ایشان نشسته و مسؤولیت اجرای احکام اسلامی را بر عهده گرفته است.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

اگر بخواهیم در مورد عنوانِ این مطلب توضیح دهیم، می‌توانیم چنین بگوییم که امام کاظم (علیه‌السلام) در صورتی قرض کردن را لازم می‌دانند که شخص با وجود تلاش برای کسب روزی حلال، از عهده مخارج خانواده‌اش بر نیاید. در این‌صورت باید به‌قدر ضرورت قرض کند.

البته این، به این معنا نیست که انسان با این قصد که نخواهد بدهیِ خود را بپردازد، قرض کند، بلکه به این معناست که تأکید معصومان (علیهم‌السلام) بر«پرهیز از قرض کردن و بدهی داشتن»، موجب نشود که انسان حتی در صورت نیازمندی و در تنگنا بودنِ خانواده‌اش نیز از قرض کردن خودداری کند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۰۰ ، ۰۸:۰۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ: دَعَانِی جَعْفَرٌ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ: «بَاعَ فُلاَنٌ أَرْضَهُ؟» فَقُلْتُ: نَعَمْ. قَالَ: «مَکْتُوبٌ فِی اَلتَّوْرَاةِ أَنَّهُ مَنْ بَاعَ أَرْضاً أَوْ مَاءً وَ لَمْ یَضَعْهُ فِی أَرْضٍ أَوْ مَاءٍ ذَهَبَ ثَمَنُهُ مَحْقاً.»

 الکافی، ج۵، ص۹۱

 

از ابان بن عثمان نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) مرا فراخواندند و فرمودند:

«فلانی زمینش را فروخت؟»

عرض کردم:

بله.

فرمودند:

«در تورات نوشته شده است: هرکس زمین یا آبی[۱] را بفروشد و (بهای) آن را برای خریدِ زمین یا آبی (دیگر) صرف نکند، پولی که گرفته است، از بین خواهد رفت.»

 

 

 

...عَنْ أَبِی إِبْرَاهِیمَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «ثَمَنُ اَلْعَقَارِ مَمْحُوقٌ إِلاَّ أَنْ یُجْعَلَ فِی عَقَارٍ مِثْلِهِ.»

 الکافی، ج۵، ص۹۲

از امام کاظم (علیه‌السلام) نقل شده است:

«بهای مِلک[۲]، از بین می‌رود، مگراین‌که برای خرید مِلکی مثل خودش صرف شود.»

 

 

 

...عَنْ مِسْمَعٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: إِنَّ لِی أَرْضاً تُطْلَبُ مِنِّی وَ یُرَغِّبُونِّی. فَقَالَ لِی: «یَا أَبَا سَیَّارٍ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ مَنْ بَاعَ اَلْمَاءَ وَ اَلطِّینَ ذَهَبَ مَالُهُ هَبَاءً؟» قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی أَبِیعُ بِالثَّمَنِ اَلْکَثِیرِ وَ أَشْتَرِی مَا هُوَ أَوْسَعُ رُقْعَةً مِمَّا بِعْتُ. قَالَ: «فَلاَ بَأْسَ.»

 الکافی، ج۵، ص۹۲

 

از مِسمَع بن عبدالملک نقل شده است:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

من زمینی دارم که می‌خواهند آن را از من (بخرند) و مرا (به فروشش) ترغیب می‌کنند.

حضرت به من فرمودند:

«ای ابوسیّار! مگر نمی‌دانی کسی که آب یا خاک را بفروشد، مالش به باد می‌رود؟»

عرض کردم:

فدایتان شوم، من آن را به بهایی زیاد می‌فروشم و (با پولش) قطعه‌زمینی بزرگ‌تر از آن‌چه می‌فروشم، می‌خرم.

حضرت فرمودند:

«در این‌صورت اشکالی ندارد.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] مقصود، حق‌آبه است؛ سهم کشاورز از آبِ چاه، قنات، رودخانه یا...

[۲] در متن حدیث از کلمه «عَقار» استفاده شده است که به معنای اموال غیرمنقول است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۰۰ ، ۱۲:۲۴
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلاَّدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: «إِنَّ رَجُلاً أَتَى جَعْفَراً صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ شَبِیهاً بِالْمُسْتَنْصِحِ لَهُ فَقَالَ لَهُ: یَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ کَیْفَ صِرْتَ اِتَّخَذْتَ اَلْأَمْوَالَ قِطَعاً مُتَفَرِّقَةً وَ لَوْ کَانَتْ فِی مَوْضِعٍ [وَاحِدٍ] کَانَتْ أَیْسَرَ لِمَئُونَتِهَا وَ أَعْظَمَ لِمَنْفَعَتِهَا. فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «اِتَّخَذْتُهَا مُتَفَرِّقَةً فَإِنْ أَصَابَ هَذَا اَلْمَالَ شَیْءٌ سَلِمَ هَذَا اَلْمَالُ وَ اَلصُّرَّةُ تُجْمَعُ بِهَذَا کُلِّهِ.»»

 الکافی، ج۵، ص۹۱

 

از امام کاظم (علیه‌السلام) نقل شده است:

«مردی نزد (پدرم) امام صادق (صلوات‌الله‌علیه) آمد و مثل این‌که خیرخواه ایشان باشد، به پدرم عرض کرد:

ای ابوعبدالله![۱] چگونه است که شما اموالتان را قطعه‌هایی پراکنده (زمین‌های جدا از هم) قرار داده‌اید؟ درحالی‌که اگر در یک جا بودند، سختیِ (اداره)اش کم‌تر و سودش بیش‌تر بود.

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«آن‌ها را پراکنده قرار داده‌ام؛ تا اگر به این (بخش از) مالم آسیبی رسید، آن (بخش از) مالم سالم بماند

و کیسه‌ی پول، (سودِ) همه‌ی آن‌ها را جمع خواهد کرد.»»[۲]

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] ابوعبدالله، کنیه امام صادق (علیه‌السلام) است و در کتب روایی، از ایشان اغلب با این عنوان نام برده می‌شود.

[۲] در پاسخ به آن بخش از سخن گوینده است که گفته بود در صورت تجمیع زمین‌ها سودش بیش‌تر خواهد بود، حضرت می‌فرمایند درست است که جای زمین‌ها دور از هم است، اما در نهایت سود همه‌شان یک جا جمع خواهد شد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۰۰ ، ۰۹:۱۷
ابوالفضل رهبر