دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۷۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اهل بیت» ثبت شده است

 

…عَنْ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «إِنَّمَا یَعْبُدُ اَللَّهَ مَنْ یَعْرِفُ اَللَّهَ فَأَمَّا مَنْ لاَ یَعْرِفُ اَللَّهَ فَإِنَّمَا یَعْبُدُهُ هَکَذَا ضَلاَلاً.» قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ فَمَا مَعْرِفَةُ اَللَّهِ؟ قَالَ: «تَصْدِیقُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَصْدِیقُ رَسُولِهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ مُوَالاَةُ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ اَلاِئْتِمَامُ بِهِ وَ بِأَئِمَّةِ اَلْهُدَى عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ وَ اَلْبَرَاءَةُ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عَدُوِّهِمْ هَکَذَا یُعْرَفُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۸۰

 

از ابوحمزه ثمالی نقل شده است:

امام باقر (علیه‌السلام) به من فرمودند:

«خداوند را فقط کسی [آن‌طور که سزاوار است] عبادت می‌کند که خدا را بشناسد. اما کسی که خداوند را نمی‌شناسد، به‌راستی که او را از روی گمراهی عبادت می‌کند.»

عرض کردم:

فدایتان شوم، [منظورتان از] «شناخت خداوند» چیست؟

حضرت فرمودند:

«تصدیق خداوند (عزّوجل) و تصدیق رسولش (صلی‌الله‌علیه‌وآله)،

دوست داشتنِ امام علی (علیه‌السلام) و پیروی از او و امامان هدایت‌گر (علیهم‌السلام)

و دوری‌جستن از دشمنان آن‌ها و نزدیک شدن به خداوند (عزّوجلّ).

این‌طور، خداوند (عزّوجلّ) شناخته می‌شود.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۰۳ ، ۲۱:۳۴
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سَدِیرٍ اَلصَّیْرَفِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ! هَلْ یُکْرَهُ اَلْمُؤْمِنُ عَلَى قَبْضِ رُوحِهِ؟ قَالَ: «لاَ وَ اَللَّهِ إِنَّهُ إِذَا أَتَاهُ مَلَکُ اَلْمَوْتِ لِقَبْضِ رُوحِهِ جَزِعَ عِنْدَ ذَلِکَ فَیَقُولُ لَهُ مَلَکُ اَلْمَوْتِ: «یَا وَلِیَّ اَللَّهِ لاَ تَجْزَعْ فَوَ اَلَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لَأَنَا أَبَرُّ بِکَ وَ أَشْفَقُ عَلَیْکَ مِنْ وَالِدٍ رَحِیمٍ لَوْ حَضَرَکَ اِفْتَحْ عَیْنَکَ فَانْظُرْ!»» قَالَ: «وَ یُمَثَّلُ لَهُ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ فَاطِمَةُ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ وَ اَلْأَئِمَّةُ مِنْ ذُرِّیَّتِهِمْ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ فَیُقَالُ لَهُ: «هَذَا رَسُولُ اَللَّهِ وَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ فَاطِمَةُ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ وَ اَلْأَئِمَّةُ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ رُفَقَاؤُکَ.»» قَالَ: «فَیَفْتَحُ عَیْنَهُ فَیَنْظُرُ فَیُنَادِی رُوحَهُ مُنَادٍ مِنْ قِبَلِ رَبِّ اَلْعِزَّةِ فَیَقُولُ: «یٰا أَیَّتُهَا اَلنَّفْسُ اَلْمُطْمَئِنَّةُ» إِلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ: «اِرْجِعِی إِلىٰ رَبِّکِ رٰاضِیَةً» بِالْوَلاَیَةِ «مَرْضِیَّةً» بِالثَّوَابِ «فَادْخُلِی فِی عِبٰادِی» یَعْنِی مُحَمَّداً وَ أَهْلَ بَیْتِهِ «وَ اُدْخُلِی جَنَّتِی» فَمَا شَیْءٌ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنِ اِسْتِلاَلِ رُوحِهِ وَ اَللُّحُوقِ بِالْمُنَادِی.»

الکافی، ج۳، ص۱۲۷

 

از سَدیٖر صَیرَفی نقل شده است:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

فدایتان شوم، ای فرزند رسول خدا! آیا مؤمن از قبض روح خود بدش می‌آید؟

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«نه، به خدا قسم! به‌راستی هرگاه فرشته‌ی مرگ برای قبض روح نزد مؤمن می‌آید، او در این‌هنگام بی‌تابی می‌کند.

آن‌گاه فرشته‌ی مرگ به او می‌گوید: «ای دوست خدا! بی‌تابی نکن! قسم به خدایی که محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را فرستاد، قطعاً من نسبت به تو، مهربان‌تر و خیرخواه‌تر از پدر مهربانی هستم که نزدت حاضر باشد. چشمت را باز کن و نگاه کن!»

آن‌گاه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، امیرالمؤمنین، حضرت فاطمه، امام حسن، امام حسین و امامان از نوادگان ایشان (علیهم‌السلام) نزد او ممثَّل (مجسّم) می‌شوند و به او گفته می‌شود: «این رسول خداست و امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین و امامان از نوادگان ایشان؛ (همگی) رفقای تو هستند.» پس آن مؤمن چشمش را می‌گشاید و نگاه می‌کند.

آن‌گاه ندادهنده‌ای از جانب خداوندِ بلندمرتبه، خطاب به روح او ندا می‌دهد: «ای نفْسی که به‌واسطه‌ی محمد و اهل‌بیتش (صلوات‌الله‌علیهم) آرامش یافته‌ای! به‌سوی پروردگارت بازگرد، درحالی‌که به ولایت ایشان رضایت داری و با پاداشـ[ـی که به تو داده می‌شود] رضایت می‌یابی. پس در میان بندگان من - یعنی محمد و اهل‌بیتش صلوات‌الله‌علیهم - وارد شو و به بهشت من داخل شو!»[*]

هیچ چیزی برای آن مؤمن دوست‌داشتنی‌تر از خارج شدن روحش (از بدن) و پیوستنش به آن ندادهنده نیست.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] اشاره‌ای است به آیات ۲۷ الی ۳۰ سوره مبارکه فجر:

«یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِی إِلَىٰ رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً * فَادْخُلِی فِی عِبَادِی * وَادْخُلِی جَنَّتِی»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۰۲ ، ۱۵:۵۵
ابوالفضل رهبر

 

پیش‌تر ذکر شد که: «حجت» در لغت به معنای برهان و دلیل واضحی است که شخص هنگام اختلاف با دیگری، اقامه می‌کند و با آن بر طرف مقابل پیروز می‌شود. به این معنا که در روز قیامت، اگر کسانی در مقابل خداوند (عزّوجلّ) مدعی شوند علت گم‌راهی ما، این بوده که راه‌نمایی نبوده تا راه را به ما نشان دهد و حقیقت را به ما ابلاغ کند و به‌همین‌خاطر ما معذور هستیم و در این صحنه‌ی داوری محکوم نیستیم، خداوند به وجود حجت‌های خود بر روی زمین استدلال خواهد کرد که: آنان در میان شما بودند و آنان راه ارتباط میان من با شما بودند، اما شما نزد آنان نرفتید و حقیقت را اخذ نکردید و از آنان پیروی نکردید و به‌همین‌خاطر گم‌راه شده‌اید.

در روایات، ذکر شده است که رسول خدا و خاندانشان (صلوات‌الله‌علیهم) حجت‌های خداوند بر روی زمین هستند و زمین هرگز خالی از «حجت» نخواهد بود.

در روایات ذیل به این مطلب و این‌که وظیفه و کارکرد حجت‌های الهی میان مخلوقات چیست، اشاره شده است…

 

 

 

…عَنْ حَمْزَةَ بْنِ اَلطَّیَّارِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «لَوْ بَقِیَ اِثْنَانِ لَکَانَ أَحَدُهُمَا اَلْحُجَّةَ عَلَى صَاحِبِهِ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۷۹

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«اگر (بر روی زمین) فقط دو نفر باقی باشند، یکی از آنان حجت بر دیگری خواهد بود.»

 

 

 

…عَنْ کَرَّامٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «لَوْ کَانَ اَلنَّاسُ رَجُلَیْنِ لَکَانَ أَحَدُهُمَا اَلْإِمَامَ.» وَ قَالَ: «إِنَّ آخِرَ مَنْ یَمُوتُ اَلْإِمَامُ لِئَلاَّ یَحْتَجَّ أَحَدٌ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّهُ تَرَکَهُ بِغَیْرِ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَیْهِ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۸۰

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«اگر مردم، دو نفر باشند، یکی از آن‌دو امام خواهد بود.»

ایشان همچنین فرمودند:

«به‌راستی آخرین نفری که می‌میرد، امام خواهد بود؛ برای این‌که هیچ‌کس به خداوند (عزّوجلّ) احتجاج نکند که او را بدون این‌که حجتی برایش قرار داده باشد، رها کرده است.»

 

 

 

…عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سُلَیْمَانَ اَلْعَامِرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «مَا زَالَتِ اَلْأَرْضُ إِلاَّ وَ لِلَّهِ فِیهَا اَلْحُجَّةُ یُعَرِّفُ اَلْحَلاَلَ وَ اَلْحَرَامَ وَ یَدْعُو اَلنَّاسَ إِلَى سَبِیلِ اَللَّهِ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۷۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«زمین باقی نخواهد بود، مگر این‌که در آن حجتی خواهد بود که حلال و حرام را معرفی کند و مردم را به راه خداوند دعوت نماید.»

 

 

 

…عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ: «وَ اَللَّهِ مَا تَرَکَ اَللَّهُ أَرْضاً مُنْذُ قَبَضَ آدَمَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ إِلاَّ وَ فِیهَا إِمَامٌ یُهْتَدَى بِهِ إِلَى اَللَّهِ وَ هُوَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ لاَ تَبْقَى اَلْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى عِبَادِهِ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۷۸

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به خدا قسم، خداوند از زمانی که جان حضرت آدم (علیه‌السلام) را گرفت، زمین را رها نکرده است، مگر این‌که در آن امامی هست که به‌واسطه او (مردم) به‌سوی خدا هدایت می‌شوند. او حجت خداوند بر بندگانش است. زمین بدون امامی که خدا بر بندگانش است، باقی نخواهد ماند.»

 

 

 

…عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ: «إِنَّ اَلْأَرْضَ لاَ تَخْلُو إِلاَّ وَ فِیهَا إِمَامٌ کَیْمَا إِنْ زَادَ اَلْمُؤْمِنُونَ شَیْئاً رَدَّهُمْ وَ إِنْ نَقَصُوا شَیْئاً أَتَمَّهُ لَهُمْ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۷۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به‌راستی که زمین خالی نخواهد بود، مگر این‌که در آن امامی خواهد بود که اگر مؤمنان چیزی [به دین خدا] افزودند، آن را رد کند و اگر چیزی [از دین خدا] کاستند، آن را برایشان کامل کند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۰۲ ، ۱۵:۰۱
ابوالفضل رهبر

 

بعضی از تندروهای اهل‌سنت، تمسک و توسل به اهل‌بیت (علیهم‌السلام) را مطلقاً جایز نمی‌دانند و متمسّکان و متوسّلان به ایشان را مشرک می‌پندارند.

از آنان که بنیان‌های اعتقادی و روش‌های اندیشه‌ورزی‌شان غلط است، توقعی نیست؛ اما برخی از شیعیان مدعی روشن‌فکری نیز کم‌لطفی می‌کنند و محبان اهل‌بیت (علیهم‌السلام) را شماتت می‌کنند که در مقابل دکان خداوند (عزّوجلّ) بساط پهن کرده‌اند و دکان خدا را خلوت کرده‌اند!

ملاحظه احادیث زیر در پاسخ به آنان خالی از لطف نیست...

 

 

 

…عَنِ اَلْجَعْفَرِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ:

«اَلْأَئِمَّةُ خُلَفَاءُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی أَرْضِهِ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۹۳

 

از امام رضا (علیه‌السلام) نقل شده است:

«امامان، جانشینان خداوند (عزّوجلّ) در زمین هستند.»

 

 

 

…عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ:

«اَلْأَوْصِیَاءُ هُمْ أَبْوَابُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اَلَّتِی یُؤْتَى مِنْهَا وَ لَوْلاَهُمْ مَا عُرِفَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بِهِمُ اِحْتَجَّ اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۹۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«اوصیاء[۱]، همانا درب‌های خداوند (عزّوجلّ) هستند که از طریق آن‌ها وارد می‌شوند

و اگر آنان نبودند، خداوند (عزّوجلّ) شناخته نمی‌شد

و خداوند (تبارک‌وتعالی) به‌وسیله‌ی آنان، بر مخلوقاتش احتجاج[۲] می‌کند.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] «اوصیاء» جانشینان پیامبران هستند. از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است: «لِکُلِّ نَبِیٍّ وَصِیٌّ وَ وَارِثٌ وَ إِنَّ عَلِیّاً وَصِیِّی وَ وَارِثِی.»؛ «هر پیامبری وصی و وارثی دارد. به‌راستی که وصی و وارث من علی (علیه‌السلام) است.» [المناقب، ج۲، ص۱۸۸]

[۲] «احتجاج» یعنی تمسک جستن به «حجت». «حجت» نیز در لغت به معنای برهان و دلیل واضحی است که شخص هنگام اختلاف با دیگری، اقامه می‌کند و با آن بر طرف مقابل پیروز می‌شود. عبارت مذکور در حدیث، به این معناست که اگر در روز قیامت، کسانی در مقابل خداوند (عزّوجلّ) مدعی شوند که: «علت گم‌راهی ما، این بوده که راه‌نمایی نبوده تا راه را به ما نشان دهد و حقیقت را به ما ابلاغ کند و به‌همین‌خاطر ما معذور هستیم و در این صحنه‌ی داوری محکوم نیستیم»، در این‌صورت، خداوند به وجود اهل‌بیت (علیهم‌السلام) استدلال خواهد فرمود که: «آنان در میان شما بودند و آنان راه ارتباط میان من با شما بودند، اما شما نزد آنان نرفتید و حقیقت را اخذ نکردید و از آنان پیروی نکردید و به‌همین‌خاطر گم‌راه شده‌اید.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۰۲ ، ۰۷:۳۵
ابوالفضل رهبر

 

…عَنِ اَلْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «مَا جَاءَ بِهِ عَلِیٌّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ آخُذُ بِهِ وَ مَا نَهَى عَنْهُ أَنْتَهِی عَنْهُ جَرَى لَهُ مِنَ اَلْفَضْلِ مِثْلُ مَا جَرَى لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اَلْفَضْلُ عَلَى جَمِیعِ مَنْ خَلَقَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اَلْمُتَعَقِّبُ عَلَیْهِ فِی شَیْءٍ مِنْ أَحْکَامِهِ کَالْمُتَعَقِّبِ عَلَى اَللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ وَ اَلرَّادُّ عَلَیْهِ فِی صَغِیرَةٍ أَوْ کَبِیرَةٍ عَلَى حَدِّ اَلشِّرْکِ بِاللَّهِ کَانَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ بَابَ اَللَّهِ اَلَّذِی لاَ یُؤْتَى إِلاَّ مِنْهُ وَ سَبِیلَهُ اَلَّذِی مَنْ سَلَکَ بِغَیْرِهِ هَلَکَ وَ کَذَلِکَ یَجْرِی اَلْأَئِمَّةُ اَلْهُدَى وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ جَعَلَهُمُ اَللَّهُ أَرْکَانَ اَلْأَرْضِ أَنْ تَمِیدَ بِأَهْلِهَا وَ حُجَّتَهُ اَلْبَالِغَةَ عَلَى مَنْ فَوْقَ اَلْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ اَلثَّرَى وَ کَانَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ کَثِیراً مَا یَقُولُ أَنَا قَسِیمُ اَللَّهِ بَیْنَ اَلْجَنَّةِ وَ اَلنَّارِ وَ أَنَا اَلْفَارُوقُ اَلْأَکْبَرُ وَ أَنَا صَاحِبُ اَلْعَصَا وَ اَلْمِیسَمِ وَ لَقَدْ أَقَرَّتْ لِی جَمِیعُ اَلْمَلاَئِکَةِ وَ اَلرُّوحُ وَ اَلرُّسُلُ بِمِثْلِ مَا أَقَرُّوا بِهِ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ لَقَدْ حُمِلْتُ عَلَى مِثْلِ حَمُولَتِهِ وَ هِیَ حَمُولَةُ اَلرَّبِّ وَ إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یُدْعَى فَیُکْسَى وَ أُدْعَى فَأُکْسَى وَ یُسْتَنْطَقُ وَ أُسْتَنْطَقُ فَأَنْطِقُ عَلَى حَدِّ مَنْطِقِهِ وَ لَقَدْ أُعْطِیتُ خِصَالاً مَا سَبَقَنِی إِلَیْهَا أَحَدٌ قَبْلِی عُلِّمْتُ اَلْمَنَایَا وَ اَلْبَلاَیَا وَ اَلْأَنْسَابَ وَ فَصْلَ اَلْخِطَابِ فَلَمْ یَفُتْنِی مَا سَبَقَنِی وَ لَمْ یَعْزُبْ عَنِّی مَا غَابَ عَنِّی أُبَشِّرُ بِإِذْنِ اَللَّهِ وَ أُؤَدِّی عَنْهُ کُلُّ ذَلِکَ مِنَ اَللَّهِ مَکَّنَنِی فِیهِ بِعِلْمِهِ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۹۶

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرآن‌چه امام علی (علیه‌السلام) آورده باشد (دستور داده باشد)، من به آن عمل می‌کنم و هرآن‌چه ایشان نهی کرده باشد، من از آن پرهیز می‌کنم.

هر فضیلتی که حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دارد را امام علی (علیه‌السلام) دارد و فضیلت حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از تمام کسانی که خداوند (عزّوجلّ) آفریده است، بیشتر است.

کسی که از یکی از حکم‌ها (دستوراتِ) او پیروی کند، مانند کسی است که از خدا و رسولش پیروی می‌کند و کسی که یکی از این دستوراتش را - چه کوچک باشد و چه بزرگ - نپذیرد، به مرز شرک به خداوند رسیده است.

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) درِ (ورود به بارگاهِ) خداوند است که جز از طریق او نمی‌شود وارد شد و راهی است که هرکس در غیر از آن راه، مسیر بپیماید، نابود خواهد شد.

و امامان هدایت‌گر، یکی پس از دیگری، همین‌طور هستند؛ خداوند آنان را ستون‌های زمین قرار داده است تا اهل زمین استوار باشند. آن‌ها حجت کامل خداوند هستند بر کسانی که روی زمین هستند و کسانی که زیر زمین‌اند.

امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیه) بسیار می‌فرمود:

«من، از جانب خداوند، تقسیم‌کننده‌ی بهشت و جهنم هستم و من، بزرگ‌ترین جداکننده [میان حق و باطل] هستم و من صاحب عصا[۱] و مِیسم[۲] هستم.

به‌راستی تمام فرشتگان و روح[۳] و (تمام) رسولانِ (خداوند) برای (حقانیتِ) من اقرار کرده‌اند، همان‌طور که برای (حقانیتِ) حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله اقرار نموده‌اند. همان مَرکبِ باربری که پیامبر با آن حمل می‌شود، من نیز با مثل آن حمل می‌شوم و این مَرکب، همان مرکب پروردگار است.

به‌راستی که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دعوت شد و [جامع مسئولیت] بر او پوشانده شد؛ من نیز دعوت شدم و پوشانده شدم. ایشان به سخن گفتن واداشته شد؛ من نیز به سخن گفتن واداشته شدم و در همان حدی که ایشان سخن گفتند، من نیز سخن گفتم.

به‌راستی به من ویژگی‌هایی داده شده است که پیش از من به کسی داده نشده بود؛ [ماهیت تمام] خواب‌ها و [زمان و چگونگی تمام] بلاها و شجره‌نامه [تمام انسان‌ها] و فصل‌الخطاب[۴] به من تعلیم شده است.

به‌همین‌خاطر از آن‌چه پیش از من اتفاق افتاده، ناآگاه نیستم و آن‌چه از من غایب است (و پیش چشمانم نیست)، از من پنهان نیست.

با اجازه خداوند [به مردم] بشارت می‌دهم و از جانب او ادای وظیفه می‌کنم. همه این توانایی‌ها از جانب خداوند است و اوست که به‌واسطه‌ی علمش این توانایی‌ها را به من داده است.»»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] احتمالاً مقصود؛ عصای حضرت موسی است که از حضرت شعیب، از حضرت آدم (علیهم‌السلام) به ایشان رسیده بوده و منظور این است که آن قدرت‌هایی که حضرت موسی به‌واسطه عصای داشت را من نیز دارم.

[۲] «مِیسم»؛ وسیله‌ای است فلزی که با آن برای علامت‌گذاری، بر بدن‌ها داغ گذاشته می‌شود. این‌که حضرت صاحب این وسیله هستند، اشاره به این دارد که با آن بر دشمنان اهل‌بیت (علیهم‌السلام) نشانه می‌گذارند تا از دوستانشان تفکیک شوند و به جهنم هدایت شوند.

در روایتی از رسول خدا نقل شده است که با اشاره به دوران رجعت، خطاب به امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیهما) می‌فرمایند:

«یَا عَلِیُّ إِذَا کَانَ آخِرُ الزَّمَانِ أَخْرَجَکَ اللَّهُ فِی أَحْسَنِ صُورَةٍ وَ مَعَکَ مِیسَمٌ تَسِمُ بِهِ أَعْدَاءَک‏»

 تفسیرالقمی، ج‏۲، ص۱۳۰

«ای علی! وقتی آخرالزمان شود، خداوند تو را با زیباترین چهره خارج می‌کند و همراه تو مِیسمی خواهد بود که با آن بر دشمنانت علامت خواهی گذاشت.»

[۳] «روح»؛ موجودی است که از جنس فرشتگان نیست و گویا مقامی بالاتر از آنان دارد. خداوند در سوره مبارکه قدر و چندین سوره دیگر، به «روح» اشاره فرموده است.

[۴] برای «فصل‌الخطاب» معانی متعددی ذکر شده است؛ از جمله: «توانایی تشخیص صحیح از غلط»، «داوری بر اساس واقع»، «علم به زبان‌های گوناگون» و...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۰۲ ، ۱۵:۳۴
ابوالفضل رهبر

 

…عَنِ اِبْنِ أَبِی لَیْلَى عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«الْزَمُوا مَوَدَّتَنَا أَهْلَ‏ الْبَیْتِ‏ فَإِنَّهُ مَنْ لَقِیَ اللَّهَ وَ هُوَ یَوَدُّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ دَخَلَ الْجَنَّةَ بِشَفَاعَتِنَا وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَا یَنْتَفِعُ عَبْدٌ بِعَمَلِهِ إِلَّا بِمَعْرِفَةِ حَقِّنَا.»

 المحاسن، ج‏۱، ص۶۱

 

از امام حسن مجتبی، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«دوست داشتنِ ما اهل بیت را بر خود واجب بدانید و بر آن استوار باشید؛ زیرا کسی که خداوند را ملاقات کند، درحالی‌که ما را دوست دارد، با شفاعت ما وارد

هشت می‌شود.

قسم به آن‌کس که جانم در دست اوست، هیچ بنده‌ای از عمل خود سود نمی‌برد، مگرآن‌که حق ما را بشناسد.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

یکی از ابعاد مهم تربیت، که باید از جانب والدین و مربیان مورد توجه قرار گیرد، «تربیت اعتقادی» فرزندان و متربیان است.
شناساندنِ شخصیت اهل‌بیت (علیهم‌السلام) و زیبایی‌های رفتار و کلام ایشان به کودکان، موجب ریشه‌دار شدن محبت اهل‌بیت در دل‌های آن‌ها خواهد بود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۰۲ ، ۱۵:۵۰
ابوالفضل رهبر

 

گاهی فرزندان یا متربیان ما کار اشتباهی می‌کنند و بعد، برای توجیه کار بدشان، عذر و بهانه‌ای می‌آورند. در چنین موقعیتی، گاهی والدین یا مربیان متوجه می‌شوند که این عذر، نمی‌تواند آن کار بد را توجیه کند. پس شروع به بگو مگو با آن‌ها می‌نمایند.

دستور اهل‌بیت (علیهم‌السلام) این است که حتی اگر عذر خطاکاران را ناموجه و دروغین هم دانستیم، باید گذشت کنیم و عذرشان را بپذیریم.

ملاحظه بفرمایید...

 

 

 

روَى حَمَّادُ بْنُ عَمْرٍو وَ أَنَسُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ جَمِیعاً عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنِ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَنَّهُ قَالَ لَهُ:

«یَا عَلِیُّ مَنْ لَمْ‏ یَقْبَلِ‏ الْعُذْرَ مِنْ مُتَنَصِّلٍ صَادِقاً کَانَ أَوْ کَاذِباً لَمْ یَنَلْ شَفَاعَتِی»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۴، ص۳۵۳

 

از امام صادق، از پدرشان، از جدشان، از امیرالمؤمنین نقل شده است که رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهم) در ضمن توصیه‌های مهمشان به ایشان فرمودند:

«ای علی! هرکس عذرِ شخص دیگری را که می‌خواهد خود را تبرئه کند، نپذیرد - چه راست بگوید و چه دروغ - ، هرگز به شفاعت من نخواهد رسید.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۰۲ ، ۰۸:۲۰
ابوالفضل رهبر

 

یکی از زمان‌هایی که همبستری زوجین در آن نهی شده است، ایام حیض (عادت ماهانه) است.[۱]

اگر خدای‌ناکرده به سبب نزدیکی در این ایام فرزندی متولد شود،[۲] این فرزند دچار مشکلاتی خواهد بود که در زیر به چند نمونه اشاره می‌شود.

 

 

 

قالَ اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ:

«لَا یُبْغِضُنَا إِلَّا مَنْ‏ خَبُثَتْ‏ وِلَادَتُهُ أَوْ حَمَلَتْ بِهِ أُمُّهُ فِی حَیْضِهَا.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۱، ص۹۶

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«کسی از ما (اهل‌بیت) بدش نمی‌آید، مگر آن که ولادتش ناپاک باشد[۳] یا مادرش او را در ایام حیضش حمل کرده باشد.»[۴]

 

 

 

سئِلَ اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنِ اَلْمُشَوَّهِینَ فِی خَلْقِهِمْ. فَقَالَ:

«هُمُ الَّذِینَ یَأْتِی آبَاؤُهُمْ نِسَاءَهُمْ فِی الطَّمْثِ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج۱، ص۹۶

 

از امام صادق (علیه‌السلام) در مورد کسانی که چهره‌شان زشت خلق شده است، سؤال شد.

حضرت فرمودند:

«آن‌ها کسانی‌اند که اجدادشان در ایام حیض به زنانشان همبستر می‌شدند.»

 

 

 

قالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«مَنْ جَامَعَ امْرَأَتَهُ وَ هِیَ حَائِضٌ فَخَرَجَ الْوَلَدُ مَجْذُوماً أَوْ أَبْرَصَ فَلَا یَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَهُ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۱، ص۹۶

 

از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«اگر کسی با همسرش درحالی‌که حائض است، همبستر شد و (به‌این‌سبب) فرزندی متولد شد که به جذام و پیسی مبتلا بود، نباید کسی را جز خودش سرزنش کند.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] خداوند در آیه ۲۲۲ سوره مبارکه بقره صریحاً به این مسأله اشاره فرموده است:

«وَ یَسۡـَٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡمَحِیضِ قُلۡ هُوَ أَذࣰى فَٱعۡتَزِلُوا۟ ٱلنِّسَاۤءَ فِی ٱلۡمَحِیضِ وَ لَا تَقۡرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ یَطۡهُرۡنَ…»

«از تو دربارۀ حیض مى‌پرسند، بگو: حیض، حالت ناملایم و زیان‌بارى است؛ پس در زمان حیض از [آمیزش با] زنان کناره‌گیرى کنید و با آنان نزدیکى ننمایید تا پاک شوند.» (ترجمه شیخ حسین انصاریان)

[۲] برخی گمان می‌کنند اگر نزدیکی در ایام حیض صورت گیرد، امکان بچه‌دار شدن نیست (چون در این ایام تخمک قبلی از بدن زن خارج شده). درحالی‌که این باور غلط است و امکان این اتفاق هرچند کم است، اما وجود دارد؛ چراکه نطفه مرد می‌تواند تا یک هفته در رحم زن، زنده و سالم باقی بماند و در این مدت امکان تولید تخمک در بدن زن هست.

[۳] یعنی حاصل زنا باشد.

[۴] تعبیر حضرت در این‌باره بسیار دقیق است؛ همان‌طور که در پاورقی دوم اشاره شد، درست است که در ایام حیض تخمک در بدن زن نیست، اما این امکان هست که رحم زن، نطفه مرد را تا یک هفته نگه دارد و وقتی تخمک جدید تولید شد، انعقاد نطفه صورت گیرد. لذا حضرت فرموده‌اند: مادرش او را در این ایام حمل کند؛ یعنی در خود نگه دارد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۰۲ ، ۰۸:۰۵
ابوالفضل رهبر

 

در مطالب پیشین به برخی توصیه‌ها در مورد زمان نزدیکی و عواقب رعایت نکردن این توصیه‌ها ذکر شد.

از آن‌جا که توصیه‌های بسیاری پیرامون این مسأله بیان شده است، در این مطلب - بدون ذکر متن احادیث - به‌اختصار به بعضی از آن‌ها اشاره می‌شود.

 

 

 

تذکر بسیار مهم:

آن‌چه ذکر می‌شود به این معنا نیست که عواقب همبستری در شرایط مذکور، حتمی و قطعی‌اند؛ چراکه در بسیاری از این دستورات، فرموده‌اند: «اگر چنین کرد و فرزندش چنان شد، کسی جز خودش را سرزنش نکند.» یا «اگر چنین کرد، ایمن نیست از این‌که فرزندش چنان نشود.» یا «اگر چنین کرد، إن‌شاءالله چنان می‌شود.» یا...

بنابراین با عمل کردن به این دستورات، زمینه و امکان ابتلاء به مشکلات مذکور کم می‌شود و با عمل نکردن به آن‌ها، زمینه آن مشکلات فراهم خواهد شد.

همچنین صحیح نیست اگر کسی را دیدیم که به یکی از این مشکلات دچار است، گمان کنیم حتماً والدینش این دستورات را عمل نکرده‌اند؛ چراکه این مشکلات ممکن است به سبب دیگری رخ داده باشند.

 

 

 

الف: زمان‌ها و حالت‌های نهی‌شده برای همبستری:

(۱) در ایام حیض زن؛

«بغض فرزند نسبت به اهل‌بیت، زشت شدن فرزند، ابتلاء فرزند به جذام و پیسی» (من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۱، ص۹۶)

 

(۲) در حالت جنابت مرد؛

«دیوانه شدن فرزند» (من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۳، ص۴۰۴)

 

(۳) در اول، وسط و آخر ماه (قمری)؛

«دیوانگی، جذام و معلولیت (جسمی یا ذهنی) فرزند» (من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۳، ص۵۵۲)، «شریک شدنِ شیطان در آن فرزند» (خصال، ج۲، ص۶۳۷)

 

(۴) بعد از ظهر؛

«چپ شدن چشم فرزند» (من‌لایحضره‌الفقیه، ج۳، ص۵۵۲)

 

(۵) صحبت کردن هنگام نزدیکی؛

«لال شدن فرزند» (همان)

 

(۶) نگاه کردن به شرمگاه زن هنگام نزدیکی؛

«کور شدن فرزند» (همان)

 

(۷) نزدیکی کردن با همسر خود، با شهوتِ همسرِ دیگری؛

«زن‌صفت شدنِ فرزند پسر و معلولیت (جسمی یا ذهنیِ) فرزند دختر» (همان)

 

(۸) خواندن قرآن هنگام نزدیکی؛

«عذاب شدن والدین» (همان)

 

(۹) این‌که مرد و زن خود را با دستمالی مشترک تمیز کنند؛

«ایجاد دشمنی میان زن و مرد و منجر شدنِ این اختلافات به طلاق» (همان)

 

(۱۰) در حالت ایستاده؛

«فرزند، بسیار ادرار می‌کند.» (همان)

 

(۱۱) در شب عید قربان؛

«چهارانگشتی یا شش‌انگشتی شدن فرزند» (همان)

 

(۱۲) در زیر درخت میوه؛

«فرزند، قاتلی خشن یا شناخته‌شده می‌شود.» (همان، ص۵۵۳)

 

(۱۳) در زیر آفتاب (مگر با روانداز)؛

«فقیر و بدبخت شدن فرزند تا آخر عمر» (همان)

 

(۱۴) مابین اذان و اقامه؛

«حریص شدن فرزند به خون‌ریزی» (همان)

 

(۱۵) بدون وضو؛

«کوردل شدن و بخیل شدن فرزند» (همان)

 

(۱۶) در نیمه شعبان؛

«شوم شدن فرزند و زشت شدن صورتش» (همان)

 

(۱۷) در دو روز آخر ماه شعبان؛

«باج‌گیر شدن فرزند یا همکاری‌اش با ستمگران» (همان)

 

(۱۸) بر روی پشت‌بام؛

«فرزند، منافق و ریاکار و بدعت‌گر می‌شود.» (همان)

 

(۱۹) در شبِ حرکت برای مسافرت؛

«فرزند، مالش را در راه باطل صرف می‌کند.» (همان)

 

(۲۰) در طول سفری که سه شبانه‌روز راه است؛

«همکاری فرزند با کسانی که به والدینش ظلم می‌کنند» (همان)

 

(۲۱) در اولین ساعت شب؛

«فرزند، ساحری می‌شود که دنیا را بر آخرت ترجیح می‌دهد.» (همان، ص۵۵۴)

 

 

 

ب: زمان‌های توصیه‌شده برای همبستری:

(۱) شب دوشنبه؛

«فرزند، حافظ کتاب خدا می‌شود و به آن‌چه خدا نصیبش کند، راضی می‌گردد.» (همان، ص۵۵۳)

 

(۲) شب سه‌شنبه؛

«شهادت روزی فرزند می‌شود، با مشرکان عذاب نمی‌شود، دهانش خوشبو می‌شود، دل‌رحم و بخشنده می‌گردد و زبانش از غیبت و دروغ و بهتان پاک خواهد بود.» (همان)

 

(۳) شب پنج‌شنبه؛

«حاکم شدن یا عالم شدنِ فرزند» (همان)

 

(۴) روز پنج‌شنبه، زمانی که خورشید از میان آسمان پایین می‌آید؛

«شیطان تا پیری به فرزند نزدیک نمی‌شود و سلامت در دین و دنیا روزی‌اش می‌شود.» (همان)

 

(۵) شب جمعه؛

«فرزند، خطیبی خوش‌سخن و بلیغ می‌شود.» (همان، ص۵۵۴)

 

(۶) روز جمعه، بعد از (وقت نمازِ) عصر؛

«معروف، مشهور و عالم شدنِ فرزند» (همان)

 

(۷) جمعه‌شب، بعد از (وقت نمازِ) عشاء؛

«فرزند، از بزرگان زمانه‌اش می‌شود.» (همان)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۰۲ ، ۰۸:۰۵
ابوالفضل رهبر

 

…عَنِ اَلْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِعَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: «…یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ طَهَّرَنَا وَ اصْطَفَانَا لَمْ یَلْتَقِ لَنَا أَبَوَانِ عَلَى سِفَاحٍ قَطُّ مِنْ لَدُنْ آدَمَ فَلَا یُحِبُّنَا إِلَّا مَنْ طَابَتْ وِلَادَتُهُ…»

 الأمالی(للصدوق)، ص۳۶۷

 

از عبدالله‌بن‌عباس نقل شده است:

رسول خدا خطاب به امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیهما) فرمودند:

«…ای علی! به‌راستی که خداوند ما (اهل‌بیت) را پاک نموده و بر گزیده است.

از زمان حضرت آدم، هیچ پدر و مادری (از میان اجدادمان) هرگز با زنا همبستر نشده‌اند.

پس هیچ‌کس ما را دوست نخواهد داشت، مگر کسی که ولادتش پاک باشد…»

 

 

 

…عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ اَلْمَدَائِنِیِّ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: «إِذَا بَرَدَ عَلَى قَلْبِ أَحَدِکُمْ حُبُّنَا فَلْیَحْمَدِ اَللَّهَ عَلَى أَوْلَى اَلنِّعَمِ.» قُلْتُ: عَلَى فِطْرَةِ اَلْإِسْلاَمِ؟ قَالَ: «لاَ وَ لَکِنْ عَلَى طِیبِ اَلْمَوْلِدِ إِنَّهُ لاَ یُحِبُّنَا إِلاَّ مَنْ طَابَتْ وِلاَدَتُهُ وَ لاَ یُبْغِضُنَا إِلاَّ اَلْمُلْزَقُ اَلَّذِی یَأْتِی بِهِ أُمُّهُ مِنْ رَجُلٍ آخَرَ فَتُلْزِمُهُ زَوْجَهَا فَیَطَّلِعُ عَلَى عَوْرَاتِهِمْ وَ یَرِثُهُمْ أَمْوَالَهُمْ فَلاَ یُحِبُّنَا ذَلِکَ أَبَداً وَ لاَ یُحِبُّنَا إِلاَّ مَنْ کَانَ صَفْوَةً مِنْ أَیِّ اَلْجِیلِ کَانَ.»

 المحاسن، ج‏۱، ص۱۳۸

 

از ابوعبدالله مدائنی نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«هرگاه کسی خنکای محبت ما (اهل‌بیت) را بر دلش احساس کرد، باید خداوند را به‌خاطر "نعمت نخست" حمد گوید.»

عرض کردم:

منظورتان از نعمت نخست، این است که بر فطرت اسلام است؟

حضرت فرمودند:

«خیر، نعمت نخست این است که ولادتش پاک بوده است. به‌راستی که هیچ‌کس ما را دوست ندارد، مگر کسی که ولادتش پاک باشد

و هیچ‌کس از ما بدش نمی‌آید، مگر کسی که مادرش او را از مرد دیگری حامله شده و به شوهرش نسبت داده باشد.

این مولودِ (زنازاده) به رازهای مگوی آن خانواده [که در واقع خانواده او نیستند] پی می‌برد و از آنان ارث می‌برد.

بنابراین هیچ‌کس هرگز ما را دوست نخواهد داشت، مگر آن که (ولادتش) پاک باشد، از هر گروه و دسته‌ای که باشد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۰۲ ، ۰۸:۴۲
ابوالفضل رهبر

 

…عَنِ الْأَحْوَلِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الرَّسُولِ وَ النَّبِیِّ وَ الْمُحَدَّثِ. قَالَ: «الرَّسُولُ الَّذِی یَأْتِیهِ جَبْرَئِیلُ قُبُلًا فَیَرَاهُ وَ یُکَلِّمُهُ فَهَذَا الرَّسُولُ وَ أَمَّا النَّبِیُّ فَهُوَ الَّذِی یَرَى فِی مَنَامِهِ نَحْوَ رُؤْیَا إِبْرَاهِیمَ وَ نَحْوَ مَا کَانَ رَأَى رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ أَسْبَابِ النُّبُوَّةِ قَبْلَ الْوَحْیِ حَتَّى أَتَاهُ جَبْرَئِیلُ ع مِنْ عِنْدِ اللَّهِ بِالرِّسَالَةِ وَ کَانَ مُحَمَّدٌ ص حِینَ جُمِعَ لَهُ النُّبُوَّةُ وَ جَاءَتْهُ الرِّسَالَةُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ یَجِیئُهُ بِهَا جَبْرَئِیلُ وَ یُکَلِّمُهُ بِهَا قُبُلًا وَ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ مَنْ جُمِعَ لَهُ النُّبُوَّةُ وَ یَرَى فِی مَنَامِهِ وَ یَأْتِیهِ الرُّوحُ وَ یُکَلِّمُهُ وَ یُحَدِّثُهُ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَکُونَ یَرَى فِی الْیَقَظَةِ وَ أَمَّا الْمُحَدَّثُ فَهُوَ الَّذِی یُحَدَّثُ فَیَسْمَعُ وَ لَا یُعَایِنُ وَ لَا یَرَى فِی مَنَامِهِ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۷۶

 

از محمد بن علی بن نُعمان أحول نقل شده است:

از امام باقر (علیه‌السلام) درباره (تفاوت میان) «رسول»، «نبی» و «محدِّث» سؤال کردم.

حضرت فرمودند:

- ««رسول»؛ کسی است که جبرئیل از رو‌به‌رو نزد او می‌آید و با او سخن می‌گوید. این، «رسول» است.

- اما «نبی»؛ کسی است که در خواب می‌بیند؛ مانند رؤیای حضرت ابراهیم (علیه‌السلام)[۱] و نیز مانند خواب‌هایی که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، قبل از اینکه به ایشان وحی شود، از اسباب نبوتشان می‌دیدند، تا این‌که جبرئیل از جانب خداوند با (پیام) رسالت، نزد ایشان آمد.

حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، هنگامی که نبوت داشتند و رسالت نیز از جانب خداوند بر ایشان وارد شد، جبرئیل نزدشان می‌آمد و از روبه‌رو با این سخن می‌گفت.

از میان انبیاء، بعضی هستند که نبوت دارند و در خواب هم می‌بینند و «روح»[۲] نیز نزد آنان می‌آید و با آنان سخن می‌گوید، بی‌آن‌که (فرشته‌ای را) در بیداری ببینند.

- و اما «محدِّث»؛ کسی است که (در بیداری) با او سخن گفته می‌شود و او می‌شنود، اما (کسی را) نمی‌بیند. در خواب هم (چیزی) نمی‌بیند.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] اشاره‌ای است به رؤیای حضرت ابراهیم که در آن به ایشان وحی شد که فرزندشان اسماعیل (علیهماالسلام) را ذبح کند. همان‌طور که خداوند می‌فرماید:

«…إِنِّی أَرَىٰ فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ…»[صافات:۱۰۲]

«…[پسرم!] من در خواب می‌بینم که تو را ذبح می‌کنم…»

[۲] «روح»؛ موجودی است غیر از فرشته و بزرگ‌تر از جبرئیل و میکائیل، که همراه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بوده؛ به ایشان خبرهایی می‌داده و راهنمایی‌شان می‌کرده. روح، بعد از رحلت رسول خدا، ملازم ائمه اطهار (صلوات‌الله‌علیهم) است. خداوند در آیاتی از قرآن کریم، به این موجودِ ذی‌شرافت اشاره فرموده است؛ از جمله در سوره قدر، آن‌جا که اشاره می‌فرماید: روح به‌همراه فرشتگان در شب قدر نازل می‌شود. در مورد روح، سخن بسیار است که در مقال نمی‌گنجد. (در ابوابی از کتاب کافی، احادیثی در این رابطه ذکر شده است.)

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

همان‌طور که امام باقر فرمودند، رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) پیش از آن‌که در چهل‌سالگی به رسالت مبعوث شوند، به مقام نبوت رسیده بودند و در خواب به ایشان القائاتی می‌شد و خبرهایی داده می‌شد تا برای رسالت خود آماده شوند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۰۱ ، ۱۷:۴۹
ابوالفضل رهبر

 

اهل‌بیت (علیهم‌السلام) امر فرموده‌اند که میان فرزندان به عدالت رفتار کنید.

به عنوان مثال، از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«اعْدِلُوا بَیْنَ‏ أَوْلَادِکُمْ‏ فِی السِّرِّ کَمَا تُحِبُّونَ أَنْ یَعْدِلُوا بَیْنَکُمْ فِی الْبِرِّ وَ اللُّطْفِ.»

 مکارم‌الأخلاق، ص۲۲۰

 

«(در محبت ورزیدن) میان فرزندانتان به عدالت رفتار کنید؛ همان‌طور که دوست دارید دیگران نیز میان شما، در نیکی کردن و لطف ورزیدن، به عدالت رفتار کنند.»

 

 

 

همچنین نقل شده است که مردی در مقابل پیامبر یکی از فرزندانش را بوسید و دیگری را نبوسید.

حضرت به او فرمودند:

«فَهَلَّا سَاوَیْتَ بَیْنَهُمَا.»

 مکارم‌الأخلاق، ص۲۲۰

 

«چرا میانشان رفتار برابری نداشتی؟!»

 

 

 

اما از طرفی واقعیت این است که در یک خانواده، بعضی فرزندان به‌جهتی نسبت به بعضی دیگر برتری‌هایی دارند و به‌تَبَع محبوب‌ترند.

به روایت زیر توجه بفرمایید:

روَى رِفَاعَةُ بْنُ مُوسَى عَنْ أَبِی اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ اَلرَّجُلِ یَکُونُ لَهُ بَنُونَ وَ أُمُّهُمْ لَیْسَتْ بِوَاحِدَةٍ أَ یُفَضِّلُ أَحَدَهُمْ عَلَى اَلْآخَرِ قَالَ: «نَعَمْ لاَ بَأْسَ بِهِ وَ قَدْ کَانَ أَبِی عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یُفَضِّلُنِی عَلَى عَبْدِ اَللَّهِ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۳، ص۴۸۳

 

رفاعه بن موسی گوید:

از امام کاظم (علیه‌السلام) پرسیدم:

مردی چند پسر دارد که از یک مادر نیستند. آیا می‌تواند یکی را بر دیگری برتر شمارد؟

حضرت فرمودند:

«بله، اشکالی ندارد. پدرم نیز مرا نسبت به (برادرم) عبدالله برتر می‌شمرد.»

 

 

 

حال سؤال این است: با توجه به این واقعیت که «بعضی فرزندان نسبت به بقیه برتر و محبوب‌ترند»، چطور می‌توان به این دستور که «میان فرزندانتان به عدالت رفتار کنید» عمل کرد؟

اهل‌بیت (علیهم‌السلام) که یکی از فرزندانشان امام بعدی (و مسلّماً از بقیه برتر و محبوب‌تر) بوده است، چه‌کار می‌کردند؟

به روایت زیر توجه کنید:

...عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ: قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: قَالَ وَالِدِی عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «وَ اللَّهِ إِنِّی لَأُصَانِعُ بَعْضَ وُلْدِی وَ أُجْلِسُهُ‏ عَلَى‏ فَخِذِی‏ و أُکْثِرُ لَهُ الْمَحَبَّةُ وَ أُکْثِرُ لَهُ الشُّکْرَ وَ إِنَّ الْحَقَّ لِغَیْرِهِ مِنْ وُلْدِی وَ لَکِنْ مُحَافَظَةً عَلَیْهِ مِنْهُ وَ مِنْ غَیْرِهِ لِئَلَّا یَصْنَعُوا بِهِ مَا فَعَلَ بِیُوسُفَ إِخْوَتُهُ وَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ سُورَةَ یُوسُفَ إِلَّا أَمْثَالًا لِکَیْ لَا یَحْسُدَ بَعْضُنَا بَعْضاً کَمَا حَسَدَ بِیُوسُفَ إِخْوَتُهُ وَ بَغَوْا عَلَیْهِ فَجَعَلَهَا حُجَّةً [رَحْمَةً] عَلَى مَنْ تَوَلاَّنَا وَ دَانَ بِحُبِّنَا وَ جَحَدَ أَعْدَاءَنَا عَلَى مَنْ نَصَبَ لَنَا اَلْحَرْبَ وَ اَلْعَدَاوَةَ.»

 تفسیرالعیاشی، ج‏۲، ص۱۶۶

 

از امام صادق، از امام باقر (علیهماالسلام) نقل شده است:

«به خدا قسم، من بعضی فرزندانم را بازی می‌دهم و روی پایم می‌نشانم و به او زیاد محبت می‌کنم و زیاد تحویلش می‌گیرم، درحالی‌که این، حق فرزند دیگرم است.

اما (این کارِ من) به‌خاطر محافظت از فرزند شایسته‌ترم است در برابر این فرزندی که تحویلش می‌گیرم و دیگر فرزندان؛ تا آن‌ها با او کاری را نکنند که برادران یوسف با یوسف کردند.

خداوند سوره یوسف را نازل فرمود فقط برای این‌که نمونه‌ای باشد که بعضی از ما نسبت به بعضی دیگر حسادت نورزیم، همان‌طور که برادران یوسف نسبت به او حسادت ورزیدند و بر او جنایت روا داشتند.

خداوند این سوره را حجتی قرار داده است بر کسانی که از ما پیروی می‌کنند، محبت ما را برگزیده‌اند و دشمنان ما را که به جنگ و دشمنی با ما همت گمارده‌اند، انکار می‌کنند.»

 

 

بنابراین هرچند ممکن است یک فرزند (به هر دلیلی) از بقیه فرزندان محبوب‌تر باشد، اما والدین برای این‌که میان آن‌ها حسادت، کینه و دشمنی ایجاد نشود، باید مراقب باشند که آن‌چه در دل دارند را بروز ندهند و رعایت ظاهر را بنمایند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۰۱ ، ۰۸:۱۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلْقَاسِمِ بْنِ عَوْفٍ قَالَ: کُنْتُ أَتَرَدَّدُ بَیْنَ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ وَ بَیْنَ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحَنَفِیَّةِ وَ کُنْتُ آتِی هَذَا مَرَّةً وَ هَذَا مَرَّةً، قَالَ: وَ لَقِیتُ عَلِیَّ بْنَ اَلْحُسَیْنِ، قَالَ: فَقَالَ لِی: «یَا هَذَا إِیَّاکَ أَنْ تَأْتِیَ أَهْلَ اَلْعِرَاقِ فَتُخْبِرَهُمْ أَنَّا اِسْتَوْدَعْنَاکَ عِلْماً فَإِنَّا وَ اَللَّهِ مَا فَعَلْنَا ذَلِکَ، وَ إِیَّاکَ أَنْ تَتَرَایَسَ بِنَا فَیَضَعَکَ اَللَّهُ، وَ إِیَّاکَ أَنْ تَسْتَأْکِلَ بِنَا فَیَزِیدَکَ اَللَّهُ فَقْراً، وَ اِعْلَمْ أَنَّکَ إِنْ تَکُنْ ذَنَباً فِی اَلْخَیْرِ خَیْرٌ لَکَ مِنْ أَنْ تَکُونَ رَأْساً فِی اَلشَّرِّ، وَ اِعْلَمْ أَنَّهُ مَنْ یُحَدِّثْ عَنَّا بِحَدِیثٍ سَأَلْنَاهُ یَوْماً فَإِنْ حَدَّثَ صِدْقاً کَتَبَهُ اَللَّهُ صِدِّیقاً وَ إِنْ حَدَّثَ وَ کَذَبَ کَتَبَهُ اَللَّهُ کَذَّاباً، وَ إِیَّاکَ أَنْ تَشُدَّ رَاحِلَةً تَرْحَلُهَا فَإِنَّمَا هَاهُنَا یُطْلَبُ اَلْعِلْمُ حَتَّى یُمْضَى لَکُمْ بَعْدَ مَوْتِی سَبْعُ حِجَجٍ، ثُمَّ یَبْعَثُ اَللَّهُ لَکُمْ غُلاماً مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ (عَلَیْهَا السَّلاَمُ) یَنْبُتُ اَلْحِکْمَةُ فِی صَدْرِهِ کَمَا یُنْبِتُ اَلطَّلُّ اَلزَّرْعَ.» قَالَ: فَلَمَّا مَضَى عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ (صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِمَا) حَسَبْنَا اَلْأَیَّامَ وَ اَلْجُمَعَ وَ اَلشُّهُورَ وَ اَلسِّنِینَ، فَمَا زَادَتْ یَوْماً وَ لاَ نَقَصَتْ حَتَّى تَکَلَّمَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ (صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِمْ) بَاقِرُ اَلْعِلْمِ.

 رجال‌الکشی، ج۱، ص۱۲۴

 

از قاسم بن عَوف نقل شده است:

من [در این‌که امام مسلمین کیست،] میان علی بن الحسین (امام سجاد علیهماالسلام) و محمد بن حنفیه در تردید بودم؛ گاهی نزد یکی می‌رفتم و گاه نزد دیگری.[۱]

(روزی) نزد امام سجاد (علیه‌السلام) رفتم.

ایشان به من فرمودند:

«فلانی! بپرهیز از این‌که نزد اهل عراق بروی و به آن‌ها خبر دهی که ما (اهل‌بیت) علومی را به تو ودیعه داده‌ایم؛ چراکه ما - به خدا قسم - چنین نکرده‌ایم!

و بپرهیز از این‌که به‌واسطه‌ی ما (اهل‌بیت) ریاست‌طلبی کنی!

و بپرهیز از این‌که به‌واسطه‌ی ما (اهل‌بیت) [کسب درآمد کنی و نان] بخوری؛ چراکه دراین‌صورت خداوند به فقرت می‌افزاید![۲]

و بدان! به‌راستی، تو اگر در (امور) خیر دنباله‌رو باشی، بهتر است از این‌که در (امور) شر سردمدار باشی!

و بدان! به‌راستی، کسی که از ما حدیث (سخنی) نقل کند، ما روزی او را مورد سؤال قرار می‌دهیم؛ اگر نقلش راست بود، خداوند او را «صدّیق» می‌نویسد (محسوب می‌کند) و اگر به دروغ نقل کرده بود، خداوند او را «کذّاب» می‌نویسد!

و بپرهیز از این‌که بارت را ببندی و (از نزد ما) بروی؛ زیرا فقط در این‌جاست که علم طلب می‌شود...

تا هفت حج (سال) پس از مرگ من، خداوند جوانی از نسل حضرت فاطمه (علیها‌السلام) را برایتان بر خواهد انگیخت که حکمت را در سینه‌اش کاشته است؛ همان‌طور که بذر در زمین کاشته می‌شود.»

قاسم بن عوف گوید:

وقتی علی بن الحسین (امام سجاد صلوات‌الله‌علیهما) از دنیا رفتند، روزها و هفته‌ها و ماه‌ها و سال‌ها را شمردم و یک روز کم و زیاد نشد، تا این‌که محمد بن علی بن الحسین (صلوات‌الله‌علیهم)؛ باقر العلم، زبان به سخن گشودند (علمشان را آشکار نمودند.)[۳]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] همان‌طور که می‌دانید پس از شهادت سیدالشهداء به‌خاطر شرایط تقیه، امکان اظهار امامت از جانب امام سجاد نبود و محمد حنفیه عموی امام سجاد و فرزند کوچک امیرالمؤمنین (علیهم‌السلام) گمان می‌کرد امامت به او منتقل شده است. به‌همین‌خاطر بسیاری از شیعیان به سمت او متمایل شده بودند.

مطلب مرتبط پیشین:

وقتی محمد حنفیه ادعای امامت کرد، امام سجاد چگونه عمویشان را مُجاب کردند؟

[۲] مقصود این است که مبادا نزد اهل عراق روی و بگویی که من با امام در ارتباطم و ایشان علمش را به من داده و به این واسطه بخواهی خود را از رهبران شیعیان جا بزنی و از این راه نان بخوری!

[۳] گویا تا هفت سال پس از شهادت امام سجاد، شرایط برای اظهار علم توسط امام باقر (علیهماالسلام) فراهم نبوده و پس از آن بوده که ایشان علمشان را آشکار کردند و آوازه علمشان بر فراز شد.

مطالب مرتبط پیشین:

زمینه‌سازی رسول خدا، برای آغاز نهضت علمی، توسط امام باقر

نقش امام باقر در تحول هویت شیعی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۰۱ ، ۰۹:۰۲
ابوالفضل رهبر

 

پیش‌تر فکر می‌کردم انسان هرقدر نسبت به جزئیاتِ مظالمی که در کربلا رخ داده، آگاهی بیش‌تر و تصور دقیق‌تری داشته باشد، شدت مصیبت‌ها را بهتر درک می‌کند و بیش‌تر می‌سوزد.

شنیده بودم خداوند - مِن‌باب ترحّم - پرده‌ای بر این اتفاقات می‌اندازد که محبّان آل‌الله علیهم‌السلام از شدت غم هلاک نشوند.

حالا اما این‌طور می‌فهمم که هرقدر انسان نسبت به عظمت اهل‌بیت علیهم‌السلام و جایگاه و نقش این انوار مقدسه در عوالم هستی بیش‌تر معرفت یابد، عمق غربت ایشان در این دنیا و عظمت مصیبت‌های واردشده بر آن‌ها را بیش‌تر درک خواهد کرد و در این غم بسیار بیش‌تر خواهد سوخت.

عقوبت رفتار شرم‌آور ما مسلمانان با حجت‌های زمانمان، غیبت حجت از میان ماست

و خدا می‌داند این عقوبت تا کِی به طول خواهد انجامید!

 

 

پانوشت:

مدتی است به امر مادر بزرگوارم، در دورهمی‌های هفتگیِ خانه پدری، جلسه معرفتی مختصری راه انداخته‌ایم.

پیشنهاد دادم (و جمع پذیرفتند که) حدیث‌خوانی کنیم.

همچنین قرار شد از بخش «آسمان و جهانِ» کتاب شریف بحارالانوار و از ابوابی که پیرامون مراحل خلقت عوالم گوناگون هستی و تاریخ زندگی مخلوقات ساکن در این عوالم و جایگاه اهل‌بیت علیهم‌السلام در این میان است، آغاز کنیم.

هرچه بیش‌تر می‌خوانیم و پیش‌تر می‌رویم، به جایگاه اعجاب‌برانگیز اهل‌بیت علیهم‌السلام در عوالم هستی بیش‌تر پی می‌بریم؛

جایگاه عظیمی که نه‌تنها به وصف، که به فهم نیز نیاید!

این روزها و شب‌ها از طرفی، با یادآوریِ فهمِ جدیدی که از این جایگاه یافته‌ام و از طرفی دیگر، با تصور مصیبت‌هایی که در این دنیای دنیّ بر این وجودهای نورانی روا داشته شده، لایه‌ی جدیدی از عظمت این مصیبت را تجربه می‌کنم.

مصیبةً ما أعظمها!

پروردگارا! در عصر غیبت مولایمان و در ایام یتیمیِ ما، معرفت به خودت، رسولت و حجتت را به ما عنایت فرما؛ تا از دینمان گم‌راه نگردیم.

 

 

اشاره:

از زرارةبن‌أعیَن نقل شده است که حضرت صادق علیه‌السلام به او توصیه فرمودند در ایام غیبت حجت خدا به این دعا پناه ببرید:

«اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ؛

فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ

اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ؛

فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ

اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ؛

فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی»

 الکافی، ج۱، ص۳۳۷

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۰۱ ، ۰۹:۲۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سَالِمِ بْنِ أَبِی حَفْصَةَ قَالَ: لَمَّا هَلَکَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ اَلْبَاقِرُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قُلْتُ لِأَصْحَابِی اِنْتَظِرُونِی حَتَّى أَدْخُلَ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَأُعَزِّیَهُ فَدَخَلْتُ عَلَیْهِ فَعَزَّیْتُهُ ثُمَّ قُلْتُ: إِنّٰا للهِ وَ إِنّٰا إِلَیْهِ رٰاجِعُونَ ذَهَبَ وَ اللهِ مَنْ کَانَ یَقُولُ «قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ...» فَلاَ یُسْأَلُ عَمَّنْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لاَ وَ اللهِ لاَ یُرَى مِثْلُهُ أَبَداً. قَالَ: فَسَکَتَ أَبُو عَبْدِ اللهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ سَاعَةً ثُمَّ قَالَ: «قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «إِنَّ مِنْ عِبَادِی مَنْ یَتَصَدَّقُ بِشِقِّ تَمْرَةٍ فَأُرَبِّیهَا لَهُ فِیهَا کَمَا یُرَبِّی أَحَدُکُمْ فَلُوَّهُ حَتَّى أَجْعَلَهَا لَهُ مِثْلَ أُحُدٍ.»» فَخَرَجْتُ إِلَى أَصْحَابِی فَقُلْتُ: مَا رَأَیْتُ أَعْجَبَ مِنْ هَذَا. کُنَّا نَسْتَعْظِمُ قَوْلَ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: «قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ...» بِلاَ وَاسِطَةٍ فَقَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: «قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ...» بِلاَ وَاسِطَةٍ.

 الأمالی(للمفید)، ج۱، ص۳۵۴

 

از سالم بن ابی‌حفصه نقل شده است:

زمانی که امام باقر (علیه‌السلام) از دنیا رفتند، به دوستانم گفتم:

(همین‌جا) منتظر من باشید تا نزد [فرزندشان] امام صادق (علیه‌السلام) بروم و به ایشان تسلیت بگویم.

پس نزد ایشان رفتم و به ایشان تسلیت گفتم. بعد، عرض کردم:

إنّا لله و إنّا إلیه راجعون. به خدا قسم، کسی (از دنیا) رفت که می‌فرمود: «قالَ رسولُ الله صلی‌الله‌علیه‌وآله:...» و کسی هم از ایشان نمی‌پرسید که (راویِ) واسطه‌ی میانشان و رسول خدا چه کسی است. نه به خدا قسم، هرگز مثل ایشان دیده نخواهد شد.

امام صادق (علیه‌السلام) مدتی سکوت کردند و بعد فرمودند:

«قالَ الله عزّوجلّ: «به‌راستی که بعضی بندگان من نصفه‌خرمایی صدقه می‌دهند و من آن (صدقه‌ی ناچیز) را - مثل چهارپایی که شما پرورش می‌دهید [تا بزرگ شود] - برای او می‌پرورانم تا آن را مانند کوه احد [بزرگ] کنم.»»

من از (محضر ایشان) خارج شدم و نزد دوستانم رفتم و گفتم:

چیزی عجیب‌تر از این ندیده بودم؛ ما این سخن امام باقر (علیه‌السلام) که بدون هیچ (راویِ) واسطه‌ای می‌فرمودند: «قالَ رسولُ الله صلی‌الله‌علیه‌وآله:...» را باعظمت (و عجیب) می‌دانستیم. اما امام صادق (علیه‌السلام) بدون هیچ واسطه‌ای به من فرمودند: «قالَ الله عزّوجلّ:...»!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۰۱ ، ۱۳:۱۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ وَ غَیْرِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«بَادِرُوا أَوْلَادَکُمْ بِالْحَدِیثِ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَکُمْ إِلَیْهِمُ الْمُرْجِئَةُ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۷

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«پیش از آن‌که «مُرجِئه» در (جذب) فرزندانتان از شما پیشی گیرند، با (استفاده از) «حدیث»، نسبت به (تربیتِ) آنان شتاب ورزید.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

اصطلاح «مُرجئه» در مورد سه گروه به کار رفته است:

۱) کسانی که پس از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، افراد بی‌صلاحیت را بر امیر مؤمنان (علیه‌السلام) مقدم می‌دانند و ایشان را خلیفه آخر حساب می‌کنند.

۲) کسانی که وفای خداوند به «وعید» (وعده عذاب) را واجب نمی‌دانند و (علی‌رغم صراحت کلام خداوند و اهل‌بیت) گمان می‌کنند ممکن است اصلاً عذابی در کار نباشد.

۳) کسانی که به نوعی «اباحه‌گری» معتقدند و گمان می‌کنند «معصیت خداوند» خللی در «ایمان» ایجاد نمی‌کند، بلکه «ایمان» منحصر است در ایمانِ قلبی و زبانی (و نه عملی). تفکری که می‌گوید «دلت پاک باشد، عملت هرچه می‌خواهد باشد!» شعبه‌ای از این تفکر است.

این‌که امام صادق (علیه‌السلام) به کدام‌یک از این گروه‌ها اشاره دارند، مشخص نیست، اما به‌هرحال:

اولاً: حضرت هوش‌دار داده‌اند که تفکرات انحرافی، فرزندانِ ما را هدف قرار داده‌اند و با توجه به خالی بودن زمین دلِ کودکان و آماده بودن ذهن آن‌ها برای پذیرش افکار گوناگون، باید نسبت به تعلیم و تربیت آن‌ها شتاب ورزید و سستی ننمود، تا پیش از تصرف قلب و ذهنشان توسط تفکرات انحرافی، با معارف ناب آشنا شوند و از نجات‌یافتگان باشند.

ثانیاً: راه‌کار ایشان برای پیشگیری و مقابله با تفکرات انحرافی، بهره‌گیری از سخنان شیرین و گیرای اهل‌بیت (علیهم‌السلام) است. هرچند در هر سنی، باید این معارف را با توجه به شرایط خاص آن سن، انتخاب نمود و با شیوه‌ای مناسب آن سن، انتقال داد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۰۱ ، ۰۸:۱۳
ابوالفضل رهبر

 

…عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ اَلْجَهْمِ قَالَ: سَأَلْتُ اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا حَدُّ اَلتَّوَکُّلِ؟ فَقَالَ لِی: «أَنْ لاَ تَخَافَ مَعَ اَللَّهِ أَحَداً.» قَالَ: قُلْتُ: فَمَا حَدُّ اَلتَّوَاضُعِ؟ قَالَ: «أَنْ تُعْطِیَ اَلنَّاسَ مِنْ نَفْسِکَ مَا تُحِبُّ أَنْ یُعْطُوکَ مِثْلَهُ.» قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ أَشْتَهِی أَنْ أَعْلَمَ کَیْفَ أَنَا عِنْدَکَ. قَالَ: «اُنْظُرْ کَیْفَ أَنَا عِنْدَکَ.»

 عیون‌أخبارالرضا، ج۲، ص۴۹

 

از حسن بن جهم نقل شده است:

از امام رضا (علیه‌السلام) سؤال کردم

فدایتان شوم، تعریف توکّل چیست؟

حضرت به من فرمودند:

«این‌که در کنار خداوند، از هیچ‌کس نترسی.»

عرض کردم:

تعریف تواضع چیست؟

حضرت فرمودند:

«این‌که آن‌چه را دوست داری مردم به تو دهند، تو از جانب خود به آنان دهی.»

عرض کردم:

فدایتان شوم، دوست دارم بدانم جایگاه من نزد شما چگونه است.

حضرت فرمودند:

«ببین جایگاه من نزد تو چگونه است!»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

مطلب مرتبط پیشین:

قاعده «دل به دل راه داره!»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۰۱ ، ۰۸:۳۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلْعَبَّاسِ بْنِ عِیسَى قَالَ: ضَاقَ عَلَى عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا اَلسَّلاَمُ ضِیقَةٌ فَأَتَى مَوْلًى لَهُ فَقَالَ لَهُ: «أَقْرِضْنِی عَشَرَةَ آلاَفِ دِرْهَمٍ إِلَى مَیْسَرَةٍ.» فَقَالَ: لاَ لِأَنَّهُ لَیْسَ عِنْدِی وَ لَکِنْ أُرِیدُ وَثِیقَةً. قَالَ: فَشَقَّ لَهُ مِنْ رِدَائِهِ هُدْبَةً فَقَالَ لَهُ: «هَذِهِ اَلْوَثِیقَةُ.» قَالَ: فَکَأَنَّ مَوْلاَهُ کَرِهَ ذَلِکَ فَغَضِبَ وَ قَالَ: «أَنَا أَوْلَى بِالْوَفَاءِ أَمْ حَاجِبُ بْنُ زُرَارَةَ؟» فَقَالَ: أَنْتَ أَوْلَى بِذَلِکَ مِنْهُ. فَقَالَ: «فَکَیْفَ صَارَ حَاجِبٌ یَرْهَنُ قَوْساً وَ إِنَّمَا هِیَ خَشَبَةٌ عَلَى مِائَةِ حَمَالَةٍ وَ هُوَ کَافِرٌ فَیَفِی وَ أَنَا لاَ أَفِی بِهُدْبَةِ رِدَائِی؟» قَالَ: فَأَخَذَهَا اَلرَّجُلُ مِنْهُ وَ أَعْطَاهُ اَلدَّرَاهِمَ وَ جَعَلَ اَلْهُدْبَةَ فِی حُقٍّ فَسَهَّلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ اَلْمَالَ فَحَمَلَهُ إِلَى اَلرَّجُلِ ثُمَّ قَالَ لَهُ: «قَدْ أَحْضَرْتُ مَالَکَ فَهَاتِ وَثِیقَتِی.» فَقَالَ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ ضَیَّعْتُهَا. فَقَالَ: «إِذَنْ لاَ تَأْخُذَ مَالَکَ مِنِّی لَیْسَ مِثْلِی مَنْ یُسْتَخَفُّ بِذِمَّتِهِ.» قَالَ: فَأَخْرَجَ اَلرَّجُلُ اَلْحُقَّ فَإِذَا فِیهِ اَلْهُدْبَةُ فَأَعْطَاهُ عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا اَلسَّلاَمُ اَلدَّرَاهِمَ وَ أَخَذَ اَلْهُدْبَةَ فَرَمَى بِهَا وَ اِنْصَرَفَ.

 الکافی، ج۵، ص۹۶

 

از عباس بن عیسی نقل شده است:

امام سجاد (علیه‌السلام) دچار تنگنایی (در زندگی‌شان) شدند. نزد یکی از دوستانشان رفتند و به او فرمودند:

«به من ده‌هزار درهم قرض بده تا زمانی که دستم باز شود.»

آن مرد گفت:

نه؛ چون این‌مقدار پول نزدم نیست. ضمن این‌که از شما وثیقه می‌خواهم.

حضرت رشته‌ای از تار و پود عبایشان را جدا کردند و به او فرمودند:

«این هم وثیقه.»

گویا دوست حضرت (از این وثیقه) خوشش نیامد.

لذا حضرت خشمگین شدند و فرمودند:

«من وفادارتر هستم یا حاجب بن زراره؟»

آن شخص عرض کرد:

شما از او وفادارتر هستید.

حضرت فرمودند:

«پس چه‌طور است که حاجب، در زمانی که کافر بود، کمانش را که از چوب بود، گرو گذاشت و به عهدش وفا نمود،[۱] اما من در مقابل تار عبایم به عهدم وفا نمی‌کنم؟!»

آن مرد، آن تار عبا را از حضرت گرفت و آن مبلغ را به ایشان داد و آن تار عبا را در ظرف کوچکی گذاشت.

پس (از مدتی) خداوند (عزّوجلّ) مالی به امام سجاد (علیه‌آلسلام) رساند. حضرت آن را نزد آن مرد بردند و فرمودند:

«پولت را آورده‌ام، وثیقه‌ی مرا بیاور.»

آن مرد عرض کرد:

فدایتان شوم، آن را از دست داده‌ام [گم کرده‌ام.]

حضرت فرمودند:

«بنابراین پولت را از من نخواهی گرفت. شخصی مثل من وثیقه‌اش کوچک شمرده نمی‌شود.»

آن مرد، آن ظرف کوچک را [از میان وسایلش] بیرون آورد و تار عبا را در آن پیدا کرد.

آن‌گاه امام سجاد (علیه‌السلام) آن درهم‌ها را به او دادند و آن نخ را گرفتند و (بر زمین) انداختند و از پیش او رفتند.[۲]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] حاجب بن زرارة بن عُدس، از بزرگان عرب در زمان جاهلیت و از رؤسای قبیله بنی‌تمیم بوده است. نقل شده است که وقتی سرزمین اعراب دچار خشکسالی شد، نزد حاکم مناطق مرزی با ایران رفت تا اجازه استفاده از چراگاه‌های مرزی را از او بگیرد. وقتی حاکم ایرانی از او تضمین خواست که اعراب ایجاد ناامنی نکنند، او کمانی که همراه داشت را از جانب بنی‌تمیم گرو گذاشت. حاکم ایرانی که مردانگی او را پسندیده بود، این تضمین را از او پذیرفت. این ماجرا در میان اعراب به ضرب‌المثل تبدیل شده است. (مثل ضرب‌المثل گرو گذاشتن تار سِبیل در فارسی.) حاجب بعدها اسلام آورد و از جانب رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) مأمور اخذ زکات از بنی‌تمیم شد.

[۲] گویا حضرت با این برخورد می‌خواستند او را ادب کنند که اولاً وقتی کسی از او قرض می‌خواهد، بزرگوارانه برخورد کند، ثانیاً با هرکس به تناسب شخصیت و جایگاهش برخورد کند و ثالثاً برای امانت و وثیقه‌ای که نزدش گذاشته شده، اهمیت و مسؤولیت قائل باشد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۰۰ ، ۰۸:۱۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُوسَى بْنِ بَکْرٍ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «مَنْ طَلَبَ هَذَا اَلرِّزْقَ مِنْ حِلِّهِ لِیَعُودَ بِهِ عَلَى نَفْسِهِ وَ عِیَالِهِ کَانَ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنْ غُلِبَ عَلَیْهِ فَلْیَسْتَدِنْ عَلَى اَللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ مَا یَقُوتُ بِهِ عِیَالَهُ فَإِنْ مَاتَ وَ لَمْ یَقْضِهِ کَانَ عَلَى اَلْإِمَامِ قَضَاؤُهُ فَإِنْ لَمْ یَقْضِهِ کَانَ عَلَیْهِ وِزْرُهُ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ: «إِنَّمَا اَلصَّدَقٰاتُ لِلْفُقَرٰاءِ وَ اَلْمَسٰاکِینِ وَ اَلْعٰامِلِینَ عَلَیْهٰا» إِلَى قَوْلِهِ «وَ اَلْغٰارِمِینَ» فَهُوَ فَقِیرٌ مِسْکِینٌ مُغْرَمٌ.»

 الکافی، ج۵، ص۹۳

 

از موسی بن بَکر نقل شده است:

امام کاظم (علیه‌السلام) به من فرمودند:

«کسی که به دنبال این روزی حلال باشد تا با آن خود و خانواده‌اش را تأمین کند، مانند مجاهد در راه خداوند (عزّوجلّ) است؛

آن‌گاه اگر از پسِ مخارجشان بر نیامد، باید به‌مقدار خورد و خوراک خانواده‌اش، با تکیه بر خدا و رسولش، قرض کند.

پس اگر بمیرد و بدهی‌اش را ادا نکند، پرداخت آن بر عهده امام است و اگر امام نیز قرضش را ادا نکند، به گردن او (امام) خواهد بود.

به‌راستی که خداوند (عزّوجلّ) می‌فرماید: «إِنَّمَا الصَّدَقٰاتُ لِلْفُقَرٰاءِ وَ الْمَسٰاکِینِ وَ الْعٰامِلِینَ عَلَیْهٰا...»؛ «صدقات (مبالغ جمع‌آوری‌شده‌ی زکات)، فقط به فقرا اختصاص دارد و به بیچارگان و عوامل جمع‌آوری زکات و...» تا جایی که می‌فرماید: «وَ الْغٰارِمِینَ»؛ «و بده‌کاران».[۱]

چنین کسی [که با این وضعیت از دنیا رفته]، فقیر و بی‌چاره و بده‌کار است.»[۲]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] متن کامل این آیه شریفه که موارد مصرف زکات را ذکر می‌کند، این است: «إِنَّمَا الصَّدَقٰاتُ لِلْفُقَرٰاءِ وَ الْمَسٰاکِینِ وَ الْعٰامِلِینَ عَلَیْهٰا وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقٰابِ وَ الْغٰارِمِینَ وَ فِی سَبِیلِ اللّٰهِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ فَرِیضَةً مِنَ اللّٰهِ وَ اللّٰهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ» [توبه:۶۰]

[۲] بنابراین بر اساس این آیه، شخص مذکور، از مواردی است که بدهی او باید از محل زکات جمع‌آوری‌شده پرداخت شود. مسؤول جمع‌آوری و تقسیم زکات، امام المسلمین است. در زمان حکومت معصومان (علیهم‌السلام) این مسؤولیت بر عهده‌ی ایشان بوده است و در زمان غیبت آن‌ها نیز بر عهده کسی است که بر جای ایشان نشسته و مسؤولیت اجرای احکام اسلامی را بر عهده گرفته است.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

اگر بخواهیم در مورد عنوانِ این مطلب توضیح دهیم، می‌توانیم چنین بگوییم که امام کاظم (علیه‌السلام) در صورتی قرض کردن را لازم می‌دانند که شخص با وجود تلاش برای کسب روزی حلال، از عهده مخارج خانواده‌اش بر نیاید. در این‌صورت باید به‌قدر ضرورت قرض کند.

البته این، به این معنا نیست که انسان با این قصد که نخواهد بدهیِ خود را بپردازد، قرض کند، بلکه به این معناست که تأکید معصومان (علیهم‌السلام) بر«پرهیز از قرض کردن و بدهی داشتن»، موجب نشود که انسان حتی در صورت نیازمندی و در تنگنا بودنِ خانواده‌اش نیز از قرض کردن خودداری کند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۰۰ ، ۰۸:۰۷
ابوالفضل رهبر

 

پیش از مطالعه‌ی این حدیث، فضای صدور آن را تصور کنید؛ روزگاری که شیعیان در اقلیت بودند و شیعه مذهبی ممنوعه بوده است.

با این مقدمه، حدیث زیر را می‌توان توصیه‌ای برای تحکیم اعتقادات شیعی و عاملی برای حفظ هویت و انسجام جامعه شیعه فهم نمود.

 

 

...عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ:

«شِیعَتُنَا اَلرُّحَمَاءُ بَیْنَهُمُ اَلَّذِینَ إِذَا خَلَوْا ذَکَرُوا اَللَّهَ إِنَّ ذِکْرَنَا مِنْ ذِکْرِ اَللَّهِ إِنَّا إِذَا ذُکِرْنَا ذُکِرَ اَللَّهُ وَ إِذَا ذُکِرَ عَدُوُّنَا ذُکِرَ اَلشَّیْطَانُ.»

 الکافی، ج۲، ص۱۸۶

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«شیعیان ما در میان خود (با یک‌دیگر) مهربان‌اند.

آنان هرگاه (با هم) خلوت می‌کنند، خداوند را یاد می‌کنند. به‌راستی که یاد ما (اهل‌بیت نیز)، از (مصادیقِ) یاد خداست.

به‌راستی که هرگاه از ما یاد شود، از خداوند یاد شده است و هرگاه از دشمن ما یاد شود، از شیطان یاد شده است.»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

امروزه نیز با توجه به فضای غالب جامعه و دشوار بودن حفظ ایمان برای مؤمنان و خانواده‌هایشان، این توصیه امام صادق (علیه‌السلام) راه‌گشا خواهد بود؛ انسجام درونی، داشتن جمع‌های خصوصی با هم‌فکران و با محوریت یاد خداوند (تبارک‌وتعالی) و اهل‌بیت (علیهم‌السلام).

شاید تشکیل و برپایی هیئاتِ جمع‌وجورِ خانوادگی یا دوستانه، یا روضه‌های خانگی، با رعایت شرایط لازم و مراقبت از آسیب‌های احتمالی‌اش، بتواند راه‌کار مناسبی برای تأمین این امر ضروری باشد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۰۰ ، ۱۰:۱۴
ابوالفضل رهبر