دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شراب خواری» ثبت شده است

 

یکی از نکاتی که والدین و مربیان باید درباره تنبیه کودکان بدانند، این است که درصورتی می‌توانند آن‌ها را تنبیه کنند که کودک اولاً بداند کارش زشت و مستلزم تنبیه است و ثانیاً بداند میزانِ زشتی و - به‌تبع - شدتِ تنبیه آن کار زشت، چه‌قدر است.

به روایات فقهیِ زیر که از آن‌ها می‌توان نکاتی تربیتی استخراج نمود، توجه بفرمایید:

 

 

 

…عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْقَسْرِیِّ قَالَ: کُنْتُ عَلَى اَلْمَدِینَةِ فَأُتِیتُ بِغُلاَمٍ قَدْ سَرَقَ فَسَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْهُ. فَقَالَ: «سَلْهُ حَیْثُ سَرَقَ کَانَ یَعْلَمُ أَنَّ عَلَیْهِ فِی اَلسَّرِقَةِ عُقُوبَةً فَإِنْ قَالَ نَعَمْ قِیلَ لَهُ أَیُّ شَیْءٍ تِلْکَ اَلْعُقُوبَةُ فَإِنْ لَمْ یَعْلَمْ أَنَّ عَلَیْهِ فِی اَلسَّرِقَةِ قَطْعاً فَخَلِّ عَنْهُ.» قَالَ: فَأَخَذْتُ اَلْغُلاَمَ فَسَأَلْتُهُ وَ قُلْتُ لَهُ أَ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ فِی اَلسَّرِقَةِ عُقُوبَةً؟ قَالَ: نَعَمْ. قُلْتُ: أَیُّ شَیْءٍ هُوَ؟ قَالَ: اَلضَّرْبُ. فَخَلَّیْتُ عَنْهُ.

 الکافی، ج‏۷، ص۲۳۳

 

از محمد بن خالد بن عبدالله قَسری[۱] نقل شده است:

من حاکم مدینه بودم. پسربچه‌ای را نزدم آوردند که دزدی کرده بود. از امام صادق (علیه‌السلام) درباره (حکمِ) او سؤال کردم.

ایشان فرمودند:

«از او بپرس هنگامی که دزدی می‌کرده، آیا می‌دانسته که دزدی کردن مجازات دارد؟ اگر گفت آری، به او بگو مجازاتش چیست؟ اگر نمی‌دانست که مجازت دزدی‌اش قطع دست است، او را رها کن.»

محمد بن خالد گوید:

من آن پسربچه را آوردم و از او پرسش کردم؛ به او گفتم: آیا می‌دانستی که دزدی مجازات دارد؟

گفت: بله.

گفتم: مجازاتش چیست؟

گفت: کتک خوردن.

پس او را رها کردم.

 

 

 

…عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ اَلْحَذَّاءِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «لَوْ وَجَدْتُ‏ رَجُلًا مِنَ‏ الْعَجَمِ‏ أَقَرَّ بِجُمْلَةِ الْإِسْلَامِ لَمْ یَأْتِهِ شَیْ‏ءٌ مِنَ التَّفْسِیرِ زَنَى أَوْ سَرَقَ أَوْ شَرِبَ الْخَمْرَ لَمْ أُقِمْ عَلَیْهِ الْحَدَّ إِذَا جَهِلَهُ إِلَّا أَنْ تَقُومَ عَلَیْهِ بَیِّنَةٌ أَنَّهُ قَدْ أَقَرَّ بِذَلِکَ وَ عَرَفَهُ.»

 الکافی، ج‏۷، ص۲۴۹

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«اگر مرد غیرعربی[۲] را بیابم که کلیتِ اسلام را پذیرفته باشد، ولی از جزئیات آن چیزی به او نرسیده باشد، اگر زنا، دزدی یا شراب‌خواری کرده باشد، ولی (حکم این کارها را) نداند، دراین‌صورت من بر او حد جاری نخواهم کرد، مگرآن‌که بیّنه‌ای علیه او اقامه شود که خودش (قبلاً) اقرار کرده و به عقوبت این کارها آگاه بوده است.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] پدر محمد بن خالد؛ خالد بن عبدالله، در زمان بنی‌امیه مدتی حاکم مکه و مدتی حاکم عراق بوده است. خالد از هواداران حکومت اموی و از دشمنان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بوده است. او در اواخر دچار اختلافاتی با بنی‌امیه می‌شود و در نهایت به دستور خلیفه عباسی کشته می‌شود. پسرش محمد، بعد از پدر، به خونخواهی از او، با قاتلانش درگیر می‌شود و پس از روی کار آمدن بنی‌عباس، نزد آنان جایگاهی می‌یابد و در نهایت، در زمان منصور دوانیقی، حاکم مدینه می‌گردد.

[۲] غیرعرب؛ از این جهت موضوعیت یافته که آنان معمولاً از غلامان و موالی‌ای بوده‌اند که تازه به سرزمین‌های اسلامی راه یافته و به اسلام گرویده بودند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۰۲ ، ۱۲:۱۴
ابوالفضل رهبر

 

در زمان صدر اسلام «شعر» قوی‌ترین و مؤثرترین رسانه محسوب می‌شد و شعرسرایی رونق ویژه‌ای داشت و شاعران میان مردم از محبوبیت و مرجعیت خاصی برخوردار بودند.

حال رفتار امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) با یکی از شاعران مشهور زمانشان که خطای بزرگی مرتکب شده بود را ملاحظه بفرمایید...

 

 

 

…عَنْ جَابِرٍ رَفَعَهُ عَنْ أَبِی مَرْیَمَ قَالَ: أُتِیَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ بِالنَّجَاشِیِّ اَلشَّاعِرِ قَدْ شَرِبَ اَلْخَمْرَ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ فَضَرَبَهُ ثَمَانِینَ ثُمَّ حَبَسَهُ لَیْلَةً ثُمَّ دَعَا بِهِ مِنَ اَلْغَدِ فَضَرَبَهُ عِشْرِینَ سَوْطاً فَقَالَ لَهُ: یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ فَقَدْ ضَرَبْتَنِی فِی شُرْبِ اَلْخَمْرِ وَ هَذِهِ اَلْعِشْرُونَ مَا هِیَ؟ فَقَالَ: «هَذَا لِتَجَرِّیکَ عَلَى شُرْبِ اَلْخَمْرِ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ.»

 الکافی، ج۷، ص۲۱۶

 

از جابر بن یزید جعفی، از ابو مریم نقل شده است:

نجاشیِ شاعر را نزد امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) آوردند. او در ماه رمضان شراب نوشیده بود.

حضرت هشتاد ضربه تازیانه به او زدند. بعد، یک شب او را حبس کردند. سپس فردای آن روز او را خواستند و بیست ضربه دیگر به او تازیانه زدند.

نجاشی به حضرت عرض کرد:

ای امیر مؤمنان! (دیشب) مرا به‌خاطر شراب‌خواری (هشتاد تازیانه) زدید. اما این بیست ضربه برای چه بود؟

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند:

«این بیست ضربه برای این بود که چنان جسارت به خرج دادی که در ماه رمضان شراب بنوشی.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مقام معظم رهبری، آیت‌الله خامنه‌ای، در خطبه‌های نمازجمعه روز ‍۱۲ بهمن ۱۳۷۵ این ماجرا را نقل کرده‌اند. مطالعه این ماجرا با بیان و توضیحات ایشان جالب و مفید است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۰۲ ، ۱۶:۱۸
ابوالفضل رهبر

 

از شدت عذابی که برای بعضی کارها در نظر گرفته شده، می‌توان به میزان زشتی و آثار مخرب آن‌ها پی برد.

در دو حدیث زیر به یکی از این کارهای زشت و مخرّب که ممکن است در حق کودکی انجام شود، اشاره شده است.

 

 

 

…عَنْ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی حَدِیثِ اَلْأَرْبَعِمِائَةِ قَالَ:

«مَنْ‏ سَقَى‏ صَبِیّاً مُسْکِراً وَ هُوَ لَا یَعْقِلُ حَبَسَهُ اللَّهُ فِی طِینَةِ خَبَالٍ حَتَّى یَأْتِیَ مِمَّا فَعَلَ بِمَخْرَجٍ.»

 تحف‌العقول، ص۱۲۳

 

از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است که در ضمن حدیث معروف اربعمائه[۱] فرموده‌اند:

«هرکس به کودک نابالغی که عقلش نمی‌رسد،[۲] چیز مست‌کننده‌ای بنوشاند، خداوند او را تا وقتی که برای کارش عذری آورد، در لجن‌زارِ (دوزخ) حبس می‌کند.»

 

 

 

…عَنْ عَجْلاَنَ أَبِی صَالِحٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ اَلْمَوْلُودُ یُولَدُ فَنَسْقِیهِ مِنَ اَلْخَمْرِ فَقَالَ:

«مَنْ سَقَى مَوْلُوداً خَمْراً أَوْ قَالَ مُسْکِراً سَقَاهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ اَلْحَمِیمِ وَ إِنْ غَفَرَ لَهُ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۳۹۷

 

عجلان ابوصالح گوید:

از امام صادق (علیه‌السلام) درباره نوزادی که به او شراب خورانده می‌شود، سؤال کردم.[۳]

حضرت فرمودند:

«هرکس به نوزادی شرابِ (مست‌کننده) بنوشاند، خداوند (عزّوجلّ) از حمیم (آب داغ جوشان جهنم) به او می‌نوشاند، حتی اگر او را آمرزیده باشد.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] حدیثی مشتمل بر چهارصد نکته مهم که حضرت در یک جلسه به یارانشان آموختند و فرمودند که رعایت این نکات موجب سلامتِ دین و دنیای هر مسلمان است.

[۲] مقصود، کودکی است که نمی‌فهمد شراب چیست، چه آثاری دارد و خوردنش حرام است.

[۳] گویا در آن روزگار برای تقویت یا مداوای کودک تازه متولد شده، به او شراب می‌نوشانده‌اند!

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

مسأله‌ای که در این روایت اشاره شد، شاید غریب و دور از ذهن باشد، اما بد نیست توجه داشته باشید که ظاهراً برای تهیه بعضی داروها و مواد غذایی، از مواد مست‌کننده یا موادی که خوردنشان حرام است استفاده می‌شود که والدین باید در این رابطه دقت کافی داشته باشند.

البته در این مسأله فقهی، ظرایفی مطرح است که بیان آن در این مقال نمی‌گنجد و لازم است هرکس به فتوای مرجع تقلید خود عمل کند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۰۱ ، ۱۰:۲۲
ابوالفضل رهبر

 

یکی از اصطلاحاتی که در روایات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) در مورد اموال حرام به‌کار رفته است، «سُحت» است.

رایج‌ترین ترجمه‌ای که برای واژه‌ی «سُحت» به‌کار می‌رود، «مال حرام» است، اما با تأمل در کتب لغت عرب، می‌توان به معنای دقیق‌تری از آن دست یافت.

معنای دقیق‌تر این واژه - وقتی در مورد اموال به‌کار می‌رود - مال پوچ و بی‌ارزش است که باقی نخواهد ماند، ریشه‌کن خواهد شد و موجب ننگ و رسوایی صاحبش خواهد بود.

در روایت حاضر، به بعضی از مصادیق «مال سُحت» اشاره شده است…

 

 

...عَنِ اَلسَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«اَلسُّحْتُ ثَمَنُ اَلْمَیْتَةِ وَ ثَمَنُ اَلْکَلْبِ وَ ثَمَنُ اَلْخَمْرِ وَ مَهْرُ اَلْبَغِیِّ وَ اَلرِّشْوَةُ فِی اَلْحُکْمِ وَ أَجْرُ اَلْکَاهِنِ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۲۶

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«سحت، بهای مردار است[۱] و بهای سگ[۲] و بهای شراب و مزد زنادهنده و رشوه در داوری[۳] و مزد کاهن.[۴]»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] مقصود، پولی است که در قبال فروش مردار (حیوانی که بر اساس دستورالعمل شرع ذبخ نشده باشد) دریافت شود.

[۲] مقصود، پولی است که در قبال فروش سگ دریافت شود. البته باید توجه داشت که خرید فروش همه انواع سگ حرام نیست؛ بلکه خرید فروش سگ نگهبان، سگ گله، سگ شکاری، سگ امدادگر و سایر سگ‌هایی که دارای منفعت شرعی و عقلایی هستند، جایز است و درآمد حاصل از آن حلال خواهد بود.

چنان‌که در روایت دیگری به آن اشاره شده است:

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ اَلْعَامِرِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ ثَمَنِ اَلْکَلْبِ اَلَّذِی لاَ یَصِیدُ فَقَالَ: «سُحْتٌ فَأَمَّا اَلصَّیُودُ فَلاَ بَأْسَ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۲۷

عبدالله عامری گوید: از امام صادق (علیه‌السلام) درباره بهای «سگی که صید نمی‌کند» سؤال کردم. حضرت فرمودند: «سُحت است. اما (خرید و فروش) سگ‌های شکاری اشکاری ندارد.»

[۳] مقصود، رشوه‌ای است که کسی که در جایگاه قضاوت و داوری و حکم دادن است، دریافت کند تا حقی را ضایع کند.

توجه داشته باشید که این قضاوت، محدود به قضاوت قاضی در دادگاه نیست و رشوه به هر قضاوت‌کننده‌ای، از جمله کارشناسان ادارات خدماتی که چشم بر حقی می‌بندند و مجوزی صادر می‌کنند را نیز شامل می‌شود.

[۴] مقصود، مزدی است که به کاهان معبد و پیش‌گویان می‌دادند تا برایشان دعا کنند، راهنمایی‌شان کنند و به آنان برکت بخشند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۰۰ ، ۰۹:۳۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ هَارُونَ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ: کُنَّا مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع بِالْحِیرَةِ حِینَ قَدِمَ عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ الْمَنْصُورِ فَخَتَنَ بَعْضُ الْقُوَّادِ ابْناً لَهُ وَ صَنَعَ طَعَاماً وَ دَعَا النَّاسَ وَ کَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فِیمَنْ دُعِیَ فَبَیْنَا هُوَ عَلَى الْمَائِدَةِ یَأْکُلُ وَ مَعَهُ عِدَّةٌ عَلَى‏ الْمَائِدَةِ فَاسْتَسْقَى‏ رَجُلٌ مِنْهُمْ مَاءً فَأُتِیَ بِقَدَحٍ فِیهِ شَرَابٌ لَهُمْ فَلَمَّا أَنْ صَارَ الْقَدَحُ فِی یَدِ الرَّجُلِ قَامَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمَائِدَةِ فَسُئِلَ عَنْ قِیَامِهِ فَقَالَ: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «مَلْعُونٌ مَنْ جَلَسَ عَلَى مَائِدَةٍ یُشْرَبُ عَلَیْهَا الْخَمْرُ.»»

 الکافی، ج‏۶، ص۲۶۸

 

از هارون بن جَهم نقل شده است:

ما همراه امام صادق (علیه‌السلام) بودیم که ایشان در شهر حیره[۱] بر ابوجعفر منصور (دوانیقی) وارد شدند.

(همان‌موقع) یکی از فرماندهان لشگرِ (بنی‌عباس) پسرش را ختنه کرده بود و (به این مناسبت) غذایی تهیه کرده بود و مردم را به آن دعوت نموده بود. امام صادق نیز جزء دعوت‌شدگان بود.

هنگامی که امام با عده‌ای دیگر بر سر سفره نشسته بودند و غذا می‌خوردند، مردی مقداری آب از آنان (پذیرایی‌کنندگان) خواست. برایش قَدَحی[۲] آوردند که در آن شراب بود.

تا آن قدح را در دست آن مرد گذاشتند، امام صادق (علیه‌السلام) از سفره برخواستند. از ایشان درباره علت بلندشدنشان سؤال شد.

امام فرمودند:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرموده‌اند:

«ملعون است[۳] کسی که بر سفره‌ای بنشیند که در آن شراب باشد.»»

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــ

[۱] حیره: شهری است نزدیک کوفه که امام صادق (علیه‌السلام) در دو سال ابتدایی حکومت بنی‌عباس، آن‌جا ساکن شده بودند.

[۲] قدح: ظرف آبی که تا نیمه پر باشد. (عرب به ظرف آبی که پر باشد، «کأس» می‌گوید.)

[۳] یعنی: از رحمت خدا بسیار دور است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۸ ، ۰۸:۲۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی الْمَغْرَاءِ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَمِعْتُهُ یَقُولُ: «مَنْ کَانَتْ لَهُ إِلَى اللَّهِ حَاجَةٌ وَ أَرَادَ أَنْ یَرَانَا وَ أَنْ یَعْرِفَ مَوْضِعَهُ مِنَ اللَّهِ فَلْیَغْتَسِلْ ثَلَاثَ لَیَالٍ یُنَاجِی بِنَا فَإِنَّهُ یَرَانَا وَ یُغْفَرُ لَهُ بِنَا وَ لَا یَخْفَى عَلَیْهِ مَوْضِعُهُ.» قُلْتُ: سَیِّدِی فَإِنَّ رَجُلًا رَآکَ فِی مَنَامِهِ وَ هُوَ یَشْرَبُ النَّبِیذَ؟ قَالَ: «لَیْسَ النَّبِیذُ یُفْسِدُ عَلَیْهِ دِینَهُ إِنَّمَا یُفْسِدُ عَلَیْهِ تَرَکُنَا وَ تَخَلُّفُهُ عَنَّا إِنَّ أَشْقَى أَشْقِیَائِکُمْ مَنْ یُکَذِّبُنَا فِی الْبَاطِنِ بِمَا یُخْبَرُ عَنَّا یُصَدِّقُنَا فِی الظَّاهِرِ وَ یُکَذِّبُنَا فِی الْبَاطِنِ نَحْنُ أَبْنَاءُ نَبِیِّ اللَّهِ وَ أَبْنَاءُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ أَبْنَاءُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ أَحْبَابُ رَبِّ الْعَالَمِینَ نَحْنُ مِفْتَاحُ الْکِتَابِ فَبِنَا نَطَقَ الْعُلَمَاءُ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَخَرَسُوا نَحْنُ رَفَعْنَا الْمَنَارَ وَ عَرَّفْنَا الْقِبْلَةَ نَحْنُ حَجَرُ الْبَیْتِ فِی السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ بِنَا غُفِرَ لآِدَمَ وَ بِنَا ابْتُلِیَ أَیُّوبُ وَ بِنَا افْتُقِدَ یَعْقُوبُ وَ بِنَا حُبِسَ یُوسُفُ وَ بِنَا دُفِعَ الْبَلَاءُ بِنَا أَضَاءَتِ الشَّمْسُ نَحْنُ مَکْتُوبُونَ عَلَى عَرْشِ رَبِّنَا مَکْتُوبُونَ مُحَمَّدٌ خَیْرُ النَّبِیِّینَ وَ عَلِیٌّ سَیِّدُ الْوَصِیِّینَ وَ فَاطِمَةُ سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ أَنَا خَاتَمُ الْأَوْصِیَاءِ أَنَا طَالِبُ الْبَابِ أَنَا صَاحِبُ الصِّفِّینِ أَنَا الْمُنْتَقِمُ مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ أَنَا صَاحِبُ کَرْبَلَاءَ مَنْ أَحَبَّنَا وَ تَبَرَّأَ مِنْ عَدُوِّنَا کَانَ مَعَنَا وَ مِمَّنْ فِی الظِّلِّ الْمَمْدُودِ وَ الْمَاءِ الْمَسْکُوبِ.» وَ الْحَدِیثُ طَوِیلٌ وَ فِی آخِرِهِ: «أَنَّ اللَّهَ اشْتَرَکَ بَیْنَ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْأَوْصِیَاءِ فِی الْعِلْمِ وَ الطَّاعَةِ.» وَ فِی حَدِیثٍ آخَرَ: «أَنَّ اللَّهَ خَلَقَنَا قَبْلَ الْخَلْقِ بِأَلْفَیْ أَلْفِ عَامٍ فَسَبَّحْنَا فَسَبَّحَتِ الْمَلَائِکَةُ لِتَسْبِیحِنَا.»

الإختصاص، ص۹۰

 

از ابوالمَغراء (حُمید بن مثنی) نقل شده است:

شنیدم که امام کاظم (علیه‌السلام) می‌فرمودند:

«هرکس حاجتی از خداوند دارد و می‌خواهد ما (اهل‌بیت) را ببیند و جایگاهش را نزد خداوند بداند، سه شب غسل کند و با ما مناجات کند. او ما را می‌بیند و به‌واسطه‌ی ما آمرزیده می‌شود و جایگاهش بر او پوشیده نمی‌ماند.»

ابوالمَغراء گوید: عرض کردم:

سرورم! آیا ممکن است مردی که نبیذ (نوع خفیفی از شراب) می‌خورد، در خوابش شما را ببیند؟

حضرت فرمودند:

«نبیذ دین او را فاسد نخواهد کرد، بلکه آن‌چه دین شخص را فاسد می‌کند، این است که ما (اهل‌بیت) را ترک کند و از ما پیروی نکند.

به‌راستی که گمراه‌ترین گمراهانِ شما کسی است که در درون خود ما را تکذیب کند و در ظاهر ما را تصدیق نماید.

ما فرزندان پیامبر خدا، فرزندان فرستاده خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، فرزندان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و دوستان پروردگار عوالم هستیم.

ما کلید کتابِ (آسمانی) هستیم. عالمان به‌واسطه ما سخن گفته‌اند و اگر ما نبودیم، لال می‌شدند. ما عَلَمِ (روشنایی) را برافراشته‌ایم و قبله را شناسانده‌ایم...»

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــ

این هشدار نگران‌کننده‌ای است که گمراه‌ترین گمراهانِ شیعه، کسی است که در ظاهر اهل‌بیت (علیهم‌السلام) را تصدیق کند و در باطن ایشان را تکذیب نماید، در ظاهر علی‌علی و حسین‌حسین بگوید و در باطن به اهل‌بیت و راه اهل‌بیت اعتقادی نداشته باشد و از آنان پیروی نکند.

نعوذ بالله.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۷ ، ۱۹:۰۴
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ:

«إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کُلِّ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ عُتَقَاءَ وَ طُلَقَاءَ مِنَ النَّارِ إِلَّا مَنْ‏ أَفْطَرَ عَلَى‏ مُسْکِرٍ فَإِذَا کَانَ فِی آخِرِ لَیْلَةٍ مِنْهُ أَعْتَقَ فِیهَا مِثْلَ مَا أَعْتَقَ فِی جَمِیعِهِ.»

 الکافی، ج‏۴، ص۶۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که فرمودند:

«خداوند (عزّوجلّ) در هر شب از ماه رمضان آزادشدگان و رهاشدگانی از آتش دارد؛

به‌جز کسی که روزه‌اش را با چیز مست‌کننده‌ای افطار کرده باشد.

و آن‌گاه که آخرین شب ماه رمضان فرا رسد، در آن شب به‌تعدادی که در تمام این ماه (از آتش) رها شده‌اند، رها خواهند شد.»

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] بله، فقط روزه‌خوارانی که با چیز مست‌کننده‌ای افطار کنند، مشمول مغفرت خدا در این ماه نمی‌شوند. پس حتی مسلمانانی که در این ماه روزه‌خواری هم کرده‌اند، اگر توبه کنند، ممکن است مشمول بخشش پروردگار کریم باشند.

[2] و چه‌قدر این عمل نزد خداوند زشت و نابخشودنی است؛ شراب‌خواری. نعوذ بالله.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۷ ، ۱۸:۵۵
ابوالفضل رهبر

...عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَخْبِرْنِی جُعِلْتُ فِدَاکَ لِمَ حَرَّمَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى الْخَمْرَ وَ الْمَیْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِیرِ؟

فقَالَ: «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى لَمْ یُحَرِّمْ ذَلِکَ عَلَى عِبَادِهِ وَ أَحَلَّ لَهُمْ سِوَاهُ رَغْبَةً مِنْهُ فِیمَا حَرَّمَ عَلَیْهِمْ وَ لَا زُهْداً فِیمَا أَحَلَّ لَهُمْ وَ لَکِنَّهُ خَلَقَ الْخَلْقَ وَ عَلِمَ عَزَّ وَ جَلَّ مَا تَقُومُ بِهِ أَبْدَانُهُمْ وَ مَا یُصْلِحُهُمْ فَأَحَلَّهُ لَهُمْ وَ أَبَاحَهُ تَفَضُّلًا مِنْهُ عَلَیْهِمْ بِهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لِمَصْلَحَتِهِمْ وَ عَلِمَ مَا یَضُرُّهُمْ فَنَهَاهُمْ عَنْهُ وَ حَرَّمَهُ عَلَیْهِمْ ثُمَّ أَبَاحَهُ لِلْمُضْطَرِّ وَ أَحَلَّهُ لَهُ فِی الْوَقْتِ الَّذِی لَا یَقُومُ بَدَنُهُ إِلَّا بِهِ فَأَمَرَهُ أَنْ یَنَالَ مِنْهُ بِقَدْرِ الْبُلْغَةِ لَا غَیْرِ ذَلِکَ.»

ثمَّ قَالَ: «أَمَّا الْمَیْتَةُ فَإِنَّهُ لَا یُدْمِنُهَا أَحَدٌ إِلَّا ضَعُفَ بَدَنُهُ وَ نَحَلَ جِسْمُهُ وَ ذَهَبَتْ قُوَّتُهُ‏ وَ انْقَطَعَ نَسْلُهُ وَ لَا یَمُوتُ آکِلُ الْمَیْتَةِ إِلَّا فَجْأَةً وَ أَمَّا الدَّمُ فَإِنَّهُ یُورِثُ آکِلَهُ الْمَاءَ الْأَصْفَرَ وَ یُبْخِرُ الْفَمَ وَ یُنَتِّنُ الرِّیحَ وَ یُسِی‏ءُ الْخُلُقَ وَ یُورِثُ الْکَلَبَ‏ وَ الْقَسْوَةَ فِی الْقَلْبِ وَ قِلَّةَ الرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ حَتَّى لَا یُؤْمَنَ أَنْ یَقْتُلَ وَلَدَهُ وَ وَالِدَیْهِ وَ لَا یُؤْمَنَ عَلَى حَمِیمِهِ وَ لَا یُؤْمَنَ عَلَى مَنْ یَصْحَبُهُ وَ أَمَّا لَحْمُ الْخِنْزِیرِ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى مَسَخَ قَوْماً فِی صُوَرٍ شَتَّى شِبْهِ الْخِنْزِیرِ وَ الْقِرْدِ وَ الدُّبِّ وَ مَا کَانَ مِنَ الْمُسُوخِ ثُمَّ نَهَى عَنْ أَکْلِهِ لِلْمَثُلَةِ لِکَیْلَا یَنْتَفِعَ النَّاسُ بِهَا وَ لَا یُسْتَخَفَّ بِعُقُوبَتِهَا وَ أَمَّا الْخَمْرُ فَإِنَّهُ حَرَّمَهَا لِفِعْلِهَا وَ لِفَسَادِهَا.»

و قَالَ: «مُدْمِنُ الْخَمْرِ کَعَابِدِ وَثَنٍ تُورِثُهُ الِارْتِعَاشَ وَ تَذْهَبُ بِنُورِهِ وَ تَهْدِمُ مُرُوءَتَهُ وَ تَحْمِلُهُ عَلَى أَنْ یَجْسُرَ عَلَى الْمَحَارِمِ مِنْ سَفْکِ الدِّمَاءِ وَ رُکُوبِ الزِّنَا فَلَا یُؤْمَنُ إِذَا سَکِرَ أَنْ یَثِبَ عَلَى حَرَمِهِ وَ هُوَ لَا یَعْقِلُ ذَلِکَ وَ الْخَمْرُ لَا یَزْدَادُ شَارِبُهَا إِلَّا کُلَّ سُوءٍ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۲۴۲

 

مفضّل بن عُمر گوید: به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

فدایتان شوم، مرا آگاه کنید که چرا خداوند شراب و مردار و خون و گوشت خوک را حرام کرده‌است؟

حضرت فرمودند: 

«به‌راستی خداوند (سبحانه‌وتعالی) هرگز این‌ها را بر بندگانش حرام نکرده و دیگرچیزها را برایشان حلال نکرده، تا به چیزهای حرام رغبت یابند و چیزهای حلال را ترک کنند؛

بلکه خداوند مخلوقات را آفرید و دانست چه‌چیز بدن‌هایشان را نیرومند می‌سازد و چه‌چیز به صلاحشان است، پس از روی فضلی که بر آنان داشت، برای مصلحتشان، آن‌چیز را برایشان حلال نمود.

و دانست چه‌چیز به ضررشان است، پس آنان را از آن نهی کرد و آن را بر آنان حرام نمود.

سپس چیزهای حرام را برای کسی که مضطرّ (ناچار) است، مباح نمود و در زمانی که بدنش فقط با چیز حرام نیرو می‌گیرد، حلال فرمود و دستور داد به قدر نیاز کفایت کند، نه بیش‌تر.»

 

حضرت سپس فرمودند:

«اما «مردار» (گوشت حیوانی که ذبح نشده)؛ هیچ‌کس بر خوردن آن مداومت نکرد، مگر این‌که بدنش ضعیف شد و جسمش لاغر و بیمار گشت و نیرویش از بین رفت و نسلش قطع شد. و هیچ مردارخواری نمرد، مگر به مرگ ناگهانی.

اما «خون»؛ کسی که خون می‌خورد، دچار زردآب (سیروز کبدی) می‌شود و دهان و بدن را بدبو می‌کند و اخلاق را بد می‌سازد و موجب کَلَب (نوعی جنون) و سنگ‌دلی و نامهربانی و بی‌رحمی می‌شود. تاآن‌جاکه ایمن نیست از این‌که فرزندش و پدر و مادرش و دوست نزدیکش و هم‌نشینش را بکشد.

اما «گوشت خوک»؛ خداوند (تبارک‌وتعالی) قومی را به صورت‌های مختلفی مسخ نمود؛ شبیه خوک، میمون، خرس و... سپس (مردم را) به خاطر شباهتشان از خوردن آن‌ها نهی فرمود تا مردم از آن‌ها بهره نبرند و عقوبت آن‌ها را کوچک نشمارند.

اما «شراب»؛ خداوند آن را به‌خاطر آثارش و فسادی که ایجاد می‌کند، حرام کرده است. دائم الخمر، مانند بت‌پرست، دچار رعشه می‌شود و نور(وجود)ش از بین می‌رود و مردانگی‌اش نابود می‌گردد و او را به قتل و زنای محارم وامی‌دارد. پس وقتی مست شود، ایمن نیست از این‌که بی‌آن‌که بفمد به خانواده‌اش حمله کند. شراب برای خورنده‌اش فقط موجب شرّ می‌شود.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۶ ، ۰۳:۱۶
ابوالفضل رهبر

 

مسئله «نبیذ»[1]، یکی از مسائل فقهی اختلافی میان مسلمانان است. اکثر اهل سنت بر اساس برخی روایات نبوی، آن را حلال دانسته‌اند. در روایات شیعه نیز نقل شده‌است که رسول خدا و اهل بیت (علیهم‌السلام)، گاه نبیذ نوشیده‌اند و آن را حلال دانسته‌اند، اما از طرفی، در برخی روایات، اهل بیت خوردنش را حتی از روی تقیه نیز حرام دانسته‌اند![2] علت این اختلاف، در احادیث زیر ذکر شده است:

 

محمد بن سائب کلبی گوید: از امام صادق (علیه‌السلام) در مورد «نبیذ» سؤال کردم.
حضرت فرمودند: «حلال است.»

عرض کردم: ما (در کوفه) وقتی نبیذ می‌اندازیم، در آن عَکَر[3] و چیزهای دیگر می‌ریزیم...
حضرت فرمودند: «اَه اَه! این شراب مست‌کننده‌ی بدبوست.»

عرض کردم: فدایتان شوم، پس منظورتان کدام نبیذ است (که حلال است)؟
فرمودند: «اهل مدینه از طعم بد آب و بدحال شدنشان، نزد پیامبر شکایت کردند. پیامبر به آنان دستور داد نبیذ درست کنند. بنابراین هرکس به خدمت‌کارش سفارش می‌کرد نبیذ درست کند؛ به این نحو که مشتی خرما در مشک کوچکی می‌ریختند و (پس از مدتی) از آن می‌نوشیدند و با همان وضو می‌گرفتند...»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۱۶

 

همچنین در روایتی دیگر، از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است که گروهی از اهالی یمن، نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمدند تا دانستنی‌های دینشان را از ایشان بپرسند.

آن‌ها در ضمن سؤالاتشان درباره نبیذ نیز سؤال کردند.

«رسول خدا فرمودند: نبیذ (نزد شما) چیست؟ آن را برایم توصیف کنید.
گفتند: خرما را در ظرفی می‌ریزند و آن را پر از آب می‌کنند و زیرش را روشن می‌کنند تا بپزد، سپس صاف می‌کنند و رویش عَکَر می‌ریزند و می‌جوشانند و...
رسول خدا فرمودند: ای مرد! خیلی طولش دادی. (آن‌چه درست می‌کنید) آیا مست‌کننده است؟
گفتند: بله.
حضرت فرمودند: هر چیز مست‌کننده‌ای حرام است.»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۱۷

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] نبیذ، مایعی است که از خیساندن خرما یا کشمش در آب تهیه می‌شود و در برخی شرایط مست‌کننده  می‌گردد.

[2] امام صادق (علیه‌السلام) فرموده‌اند: «لَیْسَ فِی شُرْبِ النَّبِیذِ تَقِیَّةٌ.» (الکافی، ج‏۶، ص۴۱۵) این حدیث نشان می‌دهد که خوردن نبیذ برای اهل سنت حلال بوده است و گاه شیعیان در موقعیتی قرار می‌گرفتند که برای فاشش نشدن مذهب و حفظ جانشان، احساس می‌کردند لازم است از روی تقیه، نبیذ بنوشند.

[3] آن‌چه در ظرف روغن زیتون یا نبیذ، ته‌نشین می‌شود.

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــ

چنان‌چه ملاحظه می‌فرمایید، نبیذ در مدینه، برای رهایی از تلخی و آلودگیِ آب تهیه می‌شده و غلظتش در حدی نبوده که آب مضاف شود و نتوان آن وضو گرفت، اما در دیگر مناطق، با آن کاری می‌کردند که مست‌کننده می‌شده. اهل بیت به مخاطبی که حجازی بوده‌است یا می‌دانسته مقصود، نبیذِ مدینه است، می‌گفتند حلال است و به مخاطبی که عراقی بوده‌است یا نبیذ را شرابی مست‌کننده می‌دانسته، می‌گفتند حرام است.

اگر اهل سنت خود را از معارف اهل بیت (علیهم‌السلام) محروم نمی‌کردند، امروز تا این حد، دور از حقیقت، سیر نمی‌کردند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۵ ، ۰۸:۱۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏:

«أَرْبَعٌ‏ لَا تَدْخُلُ‏ بَیْتاً وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ إِلَّا خَرِبَ وَ لَمْ یُعْمَرْ بِالْبَرَکَةِ الْخِیَانَةُ وَ السَّرِقَةُ وَ شُرْبُ الْخَمْرِ وَ الزِّنَاءُ.»

 

 الأمالی( للصدوق)، ص۳۹۸

 

از امام صادق از پدرانشان از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهم) نقل شده است:
«چهار چیز هستند که به خانه‌ای وارد نمی‌شوند، مگراین‌که (آن خانه) خراب می‌شود و با برکت نیز تعمیر نخواهد شد:
خیانت، دزدی، شراب‌خواری و زنا.»

 

مهمان‌هایی که

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۵ ، ۱۴:۵۷
ابوالفضل رهبر

 

قَالَ نَصْرُ بْنُ اَلصَّبَّاحِ ، رَفَعَهُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ : أَنَّ عِدَّةً مِنْ أَهْلِ اَلْکُوفَةِ کَتَبُوا إِلَى اَلصَّادِقِ (عَلَیْهِ السَّلاَمُ) فَقَالُوا إِنَّ اَلْمُفَضَّلَ یُجَالِسُ اَلشِّطَارَ وَ أَصْحَابَ اَلْحَمَّامِ وَ قَوْماً یَشْرَبُونَ اَلشَّرَابَ، فَیَنْبَغِی أَنْ تَکْتُبَ إِلَیْهِ وَ تَأْمُرَهُ أَلاَّ یُجَالِسَهُمْ، فَکَتَبَ إِلَى اَلْمُفَضَّلِ کِتَاباً وَ خَتَمَ وَ دَفَعَ إِلَیْهِمْ، وَ أَمَرَهُمْ أَنْ یَدْفَعُوا اَلْکِتَابَ مِنْ أَیْدِیهِمْ إِلَى یَدِ اَلْمُفَضَّلِ ، فَجَاءُوا بِالْکِتَابِ إِلَى اَلْمُفَضَّلِ ، مِنْهُمْ زُرَارَةُ وَ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ بُکَیْرٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ وَ أَبُو بَصِیرٍ وَ حُجْرُ بْنُ زَائِدَةَ ، وَ دَفَعُوا اَلْکِتَابَ إِلَى اَلْمُفَضَّلِ فَفَکَّهُ وَ قَرَأَهُ، فَإِذَا فِیهِ: «بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ اِشْتَرِ کَذَا وَ کَذَا وَ اِشْتَرِ کَذَا» وَ لَمْ یَذْکُرُ قَلِیلاً وَ لاَ کَثِیراً مِمَّا قَالُوا فِیهِ، فَلَمَّا قَرَأَ اَلْکِتَابَ دَفَعَهُ إِلَى زُرَارَةَ وَ دَفَعَ زُرَارَةُ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ حَتَّى دَارَ اَلْکِتَابُ إِلَى اَلْکُلِّ فَقَالَ اَلْمُفَضَّلُ مَا تَقُولُونَ قَالُوا هَذَا مَالٌ عَظِیمٌ حَتَّى نَنْظُرَ وَ نَجْمَعَ وَ نَحْمِلَ إِلَیْکَ لَمْ نُدْرِکْ إِلاَّ نَرَاکَ بَعْدُ نَنْظُرُ فِی ذَلِکَ، وَ أَرَادُوا اَلاِنْصِرَافَ، فَقَالَ اَلْمُفَضَّلُ حَتَّى تَغَدَّوْا عِنْدِی، فَحَبَسَهُمْ لِغَدَائِهِ وَ وَجَّهَ اَلْمُفَضَّلَ إِلَى أَصْحَابِهِ اَلَّذِینَ سَعَوْا بِهِمْ، فَجَاءُوا فَقَرَأَ عَلَیْهِمْ کِتَابَ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلاَمُ) ، فَرَجَعُوا مِنْ عِنْدِهِ وَ حَبَسَ اَلْمُفَضَّلُ هَؤُلاَءِ لِیَتَغَدَّوْا، عِنْدَهُ فَرَجَعَ اَلفتیان وَ حَمَلَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ عَلَى قَدْرِ قُوَّتِهِ أَلْفاً وَ أَلْفَیْنِ وَ أَقَلَّ وَ أَکْثَرَ، فَحَضَرُوا أَوْ أَحْضَرُوا أَلْفَیْ دِینَارٍ وَ عَشَرَةَ آلاَفِ دِرْهَمٍ قَبْلَ أَنْ یَفْرُغَ هَؤُلاَءِ مِنَ اَلْغَدَاةِ، فَقَالَ لَهُمُ اَلْمُفَضَّلُ : تَأْمُرُونِّی أَنْ أَطْرُدَ هَؤُلاَءِ مِنْ عِنْدِی، تَظُنُّونَ أَنَّ اَللَّهَ تَعَالَى یَحْتَاجُ إِلَى صَلاَتِکُمْ وَ صَوْمِکُمْ.

 إختیارمعرفةالرجال، ص۳۲۶

 

 

 

عده‌ای از اهل کوفه - که در میانشان (علمایی چون:) «زرارة بن اعین»[۱] ، «عبدالله بن بکیر»[۲] ، «محمد بن مسلم»[۳] ، «ابو بصیر»[۴] و «حُجر بن زائده»[۵]  نیز بودند -  به امام صادق(علیه‌السلام) نامه‌ای نوشتند و عرض کردند:

«مفضل بن عمر»[۶] با اراذل و کفتربازان و شراب‌خواران نشست و برخواست دارد. شایسته است به او نامه‌ای بنویسید و دستور دهید که با آنان مجالست نکند.»

امام صادق(علیه‌السلام) نامه‌ای خطاب به مفضل نوشت و مُهر و موم کرد. نامه را تحویلشان داد و دستور داد آن را با دست خود به دست مفضل برسانند.

 

آنان نامه را نزد مفضل بردند و به او تحویل دادند.

مفضل مُهر و مومِ نامه را گشود و آن را خواند. در آن نوشته شده بود:

«بسم الله الرحمن الرحیم، فلان‌چیز و بهمان‌چیز را بخر.»

در آن نامه، به مطلبی که در مورد مفضل تذکر داده بودند، اشاره‌ای نشده بود.

 

مفضل پس از خواندن نامه، آن را به زراره داد، زراره نیز آن را به محمد بن مسلم داد، تا این‌که میان همه، دست‌به‌دست شد.

آن‌گاه مفضل گفت: «نظرتان چیست؟»

گفتند: «این، مالی بسیار هنگفت است. باید فکر کنیم و جلسه بگذاریم و ببینیم چه می‌توانیم بکنیم. آن‌وقت نظرمان را اعلام می‌کنیم.»

خواستند متفرق شوند، که مفضل گفت: «صبحانه را پیش من بمانید.»

پس آنان را برای صبحانه نگه داشت و از طرفی، هم‌نشینانِ خود (همان کفتربازها) را برای انجام کاری خواست.

 

وقتی (کفتربازها) آمدند، مفضل نامه‌ی امام صادق(علیه‌السلام) را برایشان خواند. آنان از نزد مفضل رفتند.

مفضل هنوز آن عده (علما) را برای صبحانه نگه داشته بود، که جوانمردان (کفتربازها) بازگشتند و هریک به قدر توان خود، حدود هزار یا دوهزار (سکه) آوردند.

قبل از این‌که آن عده (علما) از صبحانه فارغ شوند، دوهزار دینار (سکه طلا) و ده‌ها هزار درهم (سکه نقره) حاضر کردند.

آن‌گاه مفضل به آنان گفت:

«شما مرا امر می‌کنید که این افراد را از خود طرد کنم.

گمان کرده‌‌اید که خدای بلندمرتبه به نماز و روزه‌تان محتاج است.»

 

 

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــــ

دو نکته مهم:

(۱) مطلب ذکر شده، هرگز به معنای رد و طعن بر اصحاب بزرگوار امام صادق(ع) نیست.

چراکه در زمان اختناق ایجاد شده توسط خلفای غاصب، شیعیان به تقیه و پنهان‌کاری روی آورده بودند و اطلاعات و اخبار، به صورت شفاف و علنی در جریان نبوده است.

بروز چنین شایعات و سوءتفاهم‌هایی طبیعی بود و ائمه (علیهم‌السلام) نیز به نحوی آن را مدیریت می‌کردند؛

- گاهی خود، برای حفظ شاگردانشان از گزند دشمنان، به این اتهامات دامن می‌زدند! تا به این ترتیب، حاکمان به این خیال که در صفوف شیعه تفرقه افتاده است، یا با این تصور که فلان شاگرد امام صادق (علیه‌السلام) دیگر مورد اعتماد ایشان و شیعیان نیست، از قتل و حبس و آزارشان صرف نظر کنند. (مانند ماجرایی که در مورد زراره نقل شده است.)

- و گاه، صلاح می‌دیدند که با تمهیداتی، اصحاب را از اشتباهشان آگاه سازند. (مانند آن‌چه ذکر شد.)

 

(۲) آن‌چه پیرامون هم‌نشینان مفضل نقل کرده‌اند (که راهزن و شراب‌خوار و بی‌نماز و... بوده‌اند)، به این شدت و غلظت هم نبوده است.

در روایتی دیگر نقل شده است که امام صادق (علیه‌السلام) پس از این‌که مفضل را برای شیعیان کوفه تعیین می‌کند تا در برابر فتنه ابوالخطاب، مرجع و راهنمایشان باشد، به آنان فرمود:

«بسیاری از آن‌چه درباره مفضل می‌گویند بر او وارد نیست؛ این‌که از او و اصحابش بدگویی می‌کنند و می‌گویند: "اصحابش نماز نمی‌خوانند و نبیذ می‌نوشند و کفترباز هستند و راهزنی می‌کنند و مفضل هم به چنین افرادی نزدیک می‌شود."»

 إختیارمعرفةالرجال، ص۳۲۷

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] «زرارة بن اعین» (متوفای ۱۵۰ هـ ق)، فقیه و محدث بزرگ شیعه و از نزدیک‌ترین اصحاب امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) بوده است. این دو امام، وی را به بهشت بشارت داده‌اند. در کتب روایی شیعه، حدود ۲۰۰۰ حدیث از طریق زراره نقل شده است.

[۲] «عبدالله بن بکیر بن اعین»، برادرزاده‌ی زراره، و از علما و محدثین شیعه است. وی پس از شهادت امام صادق (علیه‌السلام) به فرزند ایشان، «عبدالله الأفتح» گرایش پیدا کرد و فتحی‌مذهب شد. با این‌حال بسیاری از علمای شیعه، وی را مورد اعتماد دانسته‌اند و روایاتش را نقل می‌کنند.

[۳] «محمد بن مسلم ثقفی» (متوفای ۱۵۰ هـ ق)، از فقها و محدثین برجسته در دوره امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) بوده است. خود نقل می‌کند: «هرچه به خاطرم رسید از حضرت باقر (علیه‌السلام) پرسیدم تا آن‌جا که سى‌هزار حدیث از او شنیدم، ولى از حضرت صادق (علیه‌السلام) شانزده‌هزار حدیث یا مسئله پرسیدم.»

[۴] ظاهراً مقصود، «ابوبصیر اسدی» (متوفای ۱۵۰ هـ ق) است.  وی از محضر امام باقر، امام صادق و امام کاظم، علیهم السلام، بهره برده است و علیرغم نابینایی، از بزرگترین محدثین شیعه محسوب می‌شود. ابوبصیر از اصحاب اجماع است و روایاتش مورد قبول همه علماست.

[۵] «حجر بن زائدة»، از اصحاب امام صادق بوده است. وی و «عامر بن جذاعة» از جمله کسانی بوده‌اند که درباره «مفضل بن عمر» بدگویی می‌کردند و وی را به فساد مذهب متهم می‌نمودند.

[۶] «مفضل بن عمر جعفی»، نماینده خاص امام صادق (علیه‌السلام) در کوفه بود و با اموال امام مشکلات شیعیان را حل و فصل می‌‌کرد. وی از اصحاب سِرّ امام صادق (علیه‌السلام) بوده است، لذا به خاطر احادیثی که در فضل و عظمت اهل بیت (علیهم‌السلام) نقل می‌کرد، متهم به غلو و فساد مذهب می‌شده است. امام صادق، امام کاظم و امام رضا (علیهم‌السلام) او را به عظمت یاد کرده‌اند و تعابیری موردش به‌کار برده‌اند که حاکی از شدت علاقه‌ی متقابل میان مفضل و اهل بیت (علیهم‌السلام) است. امام صادق (علیه‌السلام) در چهار روز مطالبی راجع به توحید به او املاء فرموده‌اند، که مجموعه این فرمایشات، در کتاب «توحید مفضل» جمع‌آوری شده است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۳ ، ۲۰:۱۳
ابوالفضل رهبر