دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «صبر» ثبت شده است

 

حدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ بِمَدِینَةِ اَلرَّسُولِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ [عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ] عَنْ أَبِیهِ [عَنْ ] عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ قَالَ قَالَ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ:

«کَانَ ص... إِذَا انْتَهَى إِلَى قَوْمٍ جَلَسَ حَیْثُ یَنْتَهِی بِهِ الْمَجْلِسُ وَ یَأْمُرُ بِذَلِکَ وَ یُعْطِی کُلَّ جُلَسَائِهِ نَصِیبَهُ حَتَّى لَا یَحْسَبُ أَحَدٌ مِنْ جُلَسَائِهِ أَنَّ أَحَداً أَکْرَمُ عَلَیْهِ مِنْهُ مَنْ جَالَسَهُ صَابَرَهُ حَتَّى یَکُونَ هُوَ الْمُنْصَرِفَ عَنْهُ ... قَدْ وَسِعَ النَّاسَ مِنْهُ خُلُقُهُ وَ صَارَ لَهُمْ أَباً رَحِیماً وَ صَارُوا عِنْدَهُ فِی الْحَقِّ سَوَاءً مَجْلِسُهُ مَجْلِسُ حِلْمٍ وَ حَیَاءٍ وَ صِدْقٍ وَ أَمَانَةٍ لَا تُرْفَعُ فِیهِ الْأَصْوَاتُ وَ لَا تُؤْبَنُ فِیهِ الْحُرَمُ وَ لَا تُثْنَى فَلَتَاتُهُ مُتَعَادِلِینَ مُتَوَاصِلِینَ فِیهِ بِالتَّقْوَى مُتَوَاضِعِینَ یُوَقِّرُونَ الْکَبِیرَ وَ یَرْحَمُونَ الصَّغِیرَ وَ یُؤْثِرُونَ ذَا الْحَاجَةِ وَ یَحْفَظُونَ الْغَرِیبَ. کَانَ دَائِمَ الْبِشْرِ سَهْلَ الْخُلُقِ لَیِّنَ الْجَانِبِ لَیْسَ بِفَظٍّ وَ لَا غَلِیظٍ وَ لَا صَخَّابٍ وَ لَا فَحَّاشٍ وَ لَا عَیَّابٍ وَ لَا مَزَّاحٍ وَ لَا مَدَّاحٍ یَتَغَافَلُ عَمَّا لَا یَشْتَهِی فَلَا یُؤْیِسُ مِنْهُ وَ لَا یُخَیِّبُ فِیهِ مُؤَمِّلِیهِ قَدْ تَرَکَ نَفْسَهُ مِنْ ثَلَاثٍ الْمِرَاءِ وَ الْإِکْثَارِ وَ مَا لَا یَعْنِیهِ وَ تَرَکَ النَّاسَ مِنْ ثَلَاثٍ کَانَ لَا یَذُمُّ أَحَداً وَ لَا یُعَیِّرُهُ وَ لَا یَطْلُبُ عَثَرَاتِهِ وَ لَا عَوْرَتَهُ وَ لَا یَتَکَلَّمُ إِلَّا فِیمَا رَجَا ثَوَابَهُ إِذَا تَکَلَّمَ أَطْرَقَ جُلَسَاؤُهُ کَأَنَّمَا عَلَى رُءُوسِهِمُ الطَّیْرُ وَ إِذَا سَکَتَ تَکَلَّمُوا وَ لَا یَتَنَازَعُونَ عِنْدَهُ الْحَدِیثَ وَ إِذَا تَکَلَّمَ عِنْدَهُ أَحَدٌ أَنْصَتُوا لَهُ حَتَّى یَفْرُغَ مِنْ حَدِیثِهِ یَضْحَکُ مِمَّا یَضْحَکُونَ مِنْهُ وَ یَتَعَجَّبُ مِمَّا یَتَعَجَّبُونَ مِنْهُ وَ یَصْبِرُ لِلْغَرِیبِ عَلَى الْجَفْوَةِ فِی الْمَسْأَلَةِ وَ الْمَنْطِقِ ... وَ لَا یَقْطَعُ عَلَى أَحَدٍ کَلَامَهُ حَتَّى یَجُوزَهُ فَیَقْطَعَهُ بِنَهْیٍ أَوْ قِیَامٍ. کَانَ سُکُوتُهُ عَلَى أَرْبَعٍ الْحِلْمِ وَ الْحَذَرِ وَ التَّقْدِیرِ وَ التَّفَکُّرِ فَأَمَّا التَّقْدِیرُ فَفِی تَسْوِیَةِ النَّظَرِ وَ الِاسْتِمَاعِ بَیْنَ النَّاسِ وَ أَمَّا تَفَکُّرُهُ فَفِیمَا یَبْقَى وَ یَفْنَى وَ جُمِعَ لَهُ الْحِلْمُ فِی الصَّبْرِ فَکَانَ لَا یُغْضِبُهُ شَیْ‏ءٌ وَ لَا یَسْتَفِزُّهُ وَ جُمِعَ لَهُ الْحَذَرُ فِی أَرْبَعٍ أَخْذِهِ الْحَسَنَ لِیُقْتَدَى بِهِ وَ تَرْکِهِ الْقَبِیحَ لِیُنْتَهَى عَنْهُ وَ اجْتِهَادِهِ الرَّأْیَ فِی إِصْلَاحِ أُمَّتِهِ وَ الْقِیَامِ فِیمَا جَمَعَ لَهُمْ مِنْ خَیْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ.»

 عیون‌أخبارالرضا، ج‏۱، ص۳۱۸

 

از امام رضا نقل شده است که امیرالمؤمنین جلسات رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهم) با اصحابشان را چنین توصیف فرمودند:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هرگاه نزد گروهی می‌رفتند که نشسته بودند، در انتهای مجلس می‌نشستند و (دیگران را نیز) به همین کار دستور می‌دادند.

سهم و بهره همه افراد حاضر در جلسه را ادا می‌کردند، به‌نحوی که هیچ‌یک از آنان گمان نمی‌کرد دیگری نزد پیامبر از او گرامی‌تر است.

هرکس نزد ایشان می‌نشست، حضرت (خودشان جلسه را تمام نمی‌کردند، بلکه) آن‌قدر صبر می‌کردند تا خود آن شخص بلند شود و جلسه را ترک کند...

خلقِ نیکوی ایشان شامل حال عموم مردم بود (نه فقط برای بعضی اقشار خاص).

برای مردم پدری مهربان بودند و در برابر حق، همه برای ایشان یکسان بودند.

جلسه ایشان، جلسه بردباری، حیاء، راست‌گویی و امانت‌داری بود.

در جلسه ایشان، صدای کسی بلند نمی‌شد، حُرمت کسی نمی‌شکست و اشتباهات کسی بازگو نمی‌گشت.

حاضرین بر اساس تقوا با هم برابر و به هم پیوسته بودند. نسبت به یکدیگر متواضع بودند، به بزرگ‌ترها احترام می‌گذاشتند و با کوچک‌ترها مهربان بودند.

نسبت به نیازمندان ازخودگذشتگی می‌کردند و از افراد غریب محافظت می‌کردند.

ایشان همواره خوش‌رو، نرم‌خو و خوش‌برخورد بودند. سخت‌گیر نبودند.

خشن، اهل دادوفریاد، بدزبان و عیب‌جو نبودند.

نه زیاد شوخی می‌کردند و نه زیاد از کسی تعریف می‌کردند.

خود را نسبت به چیزی که خوش نداشتند، به غفلت می‌زدند تا کسی از ایشان مأیوس نشود و دوست‌دارانشان نااُمید نگردند.

(در جمع‌ها) نسبت به خود، سه چیز را ترک می‌کردند؛ بحث و جدل، پرحرفی و حرف‌های بی‌فایده.

همچنین نسبت به دیگران، سه چیز را ترک می‌کردند؛ هرگز کسی را مذمّت نمی‌کردند و با سرزنش خود او را سرافکنده نمی‌نمودند، دنبال لغزش‌ها و کارهای زشت و شرم‌آور کسی نبودند و جز در موردی که امید ثواب داشتند، سخنی نمی‌گفتند.

زمانی که سخن می‌گفتند، حاضرین در جلسه آرام می‌گرفتند، گویا پرنده‌ای روی سرهایشان بود و زمانی که ایشان ساکت می‌شدند، دیگران سخن می‌گفتند.

حاضرین، نزد ایشان، فرصت صحبت کردن را از یکدیگر نمی‌ربودند و هرگاه نزد ایشان کسی صحبت می‌کرد، دیگران خاموش می‌شدند و گوش می‌دادند تا حرفش تمام شود.

حضرت به چیزی می‌خندیدند که دیگران به آن می‌خندیدند و از چیزی ابراز شگفتی می‌کردند که دیگران از آن شگفت‌زده می‌شدند.

ایشان نسبت به کسی که غریب بود (با آداب حاکم بر جلسه آشنا نبود) و هنگام درخواست کردن و سخن گفتن با بدرفتاری و خشونت برخورد می‌کرد، صبر می‌کردند...

سخن کسی را قطع نمی‌کردند مگر این‌که از حدودِ (الهی) تجاوز کند؛ که در این‌صورت یا با نهی کردن یا با برخواستن از مجلس، حرفش را قطع می‌کردند.

خاموشیِ رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بر اساس چهار چیز بود؛ «بردباری»، «احتیاط شدید»، «اندازه‌گیری» و «تفکّر»؛

- «اندازه‌گیریِ» ایشان این بود که در نگاه کردن به مردم (حاضرین) و گوش دادنِ سخن‌هایشان یکسان برخورد کنند.

- «تفکر»شان در مورد چیزهایی بود که باقی هستند و چیزهایی که فانی‌اند (و از بین می‌روند.)

- «بردباری» ایشان با صبرشان همراه بود؛ به‌همین‌خاطر چیزی ایشان را نه خشمگین می‌ساخت و نه ناخرسند می‌نمود.

- «احتیاط شدید» حضرت نیز در چهار چیز بود: کار زیبا انجام دهند تا دیگران به ایشان اقتدا نمایند، کار زشت را ترک کنند تا دیگران نیز آن را ترک کنند، تمام تلاششان را برای تصمیم‌گیری برای اصلاح امتشان به‌کار گیرند و اقدام برای آن‌چه که خیر دنیا و آخرت را برای مردم در پی داشته باشد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۰۲ ، ۱۲:۱۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع: إِنَ‏ لِی‏ أَهْلَ‏ بَیْتٍ‏ وَ هُمْ‏ یَسْمَعُونَ‏ مِنِّی أَ فَأَدْعُوهُمْ إِلَى هَذَا الْأَمْرِ؟ فَقَالَ: «نَعَمْ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ فِی کِتَابِهِ: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ»

 الکافی، ج‏۲، ص۲۱۱

 

از سلیمان بن خالد نقل شده است:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

خانواده‌ای دارم که به حرفم گوش می‌دهند. آیا آنان را به این امر (ولایت اهل‌بیت) دعوت نمایم؟

حضرت فرمودند:

«بله، خداوند (عزّوجلّ) در کتابش می‌فرماید:

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ.» [تحریم:۶]

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! خودتان و خانواده‌تان را از آتشی که هیزمش مردمان و سنگ‌ها هستند، باز دارید.»»

 

 

 

جابِرٌ قَالَ: سَمِعْتُهُ یَقُولُ: «دَخَلَ عَلَى أَبِی عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ رَجُلٌ، فَقَالَ: رَحِمَکَ اَللَّهُ أُحَدِّثُ أَهْلِی؟ قَالَ: «نَعَمْ، إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى یَقُولُ: «یٰا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نٰاراً وَقُودُهَا اَلنّٰاسُ وَ اَلْحِجٰارَةُ» وَ قَالَ: «وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاٰةِ وَ اِصْطَبِرْ عَلَیْهٰا».»»

 الأصول‌الستةعشر، ص۷۰

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«مردی نزد پدرم (امام باقر علیه‌السلام) آمد و عرض کرد:

خداوند شما را رحمت کند، آیا برای خانواده‌ام حدیث بخوانم؟

ایشان فرمودند:

«بله؛ خداوند می‌فرماید:

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ.» [تحریم:۶]

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! خودتان و خانواده‌تان را از آتشی که هیزمش مردمان و سنگ‌ها هستند، باز دارید.»»

و نیز فرموده است:

«وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها» [طه:۱۳۲]

«خانواده‌ات را به نماز امر کن و بر آن صبر و پافشاری نما.»»»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

مطلب مرتبط پیشین:

«توضیحی پیرامون یک وظیفه سنگین نسبت به خانواده»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۰۱ ، ۱۲:۰۴
ابوالفضل رهبر

 

و قَالَ [الإمام الباقر] عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ:

«إِیَّاکَ وَ اَلْکَسَلَ وَ اَلضَّجَرَ فَإِنَّهُمَا مِفْتَاحُ کُلِّ شَرٍّ مَنْ کَسِلَ لَمْ یُؤَدِّ حَقّاً وَ مَنْ ضَجِرَ لَمْ یَصْبِرْ عَلَى حَقٍّ.»

 تحف‌العقول، ج۱، ص۲۹۵

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«از تنبلی و بی‌حوصلگی بپرهیز؛ چراکه این‌دو، کلید تمام شرّها هستند.

کسی که تنبلی کند، حقی را ادا نخواهد کرد

و کسی که بی‌حوصلگی ورزد، بر [انجامِ] حق صبر نخواهد نمود.»

 

 

 

...عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِی خَلَفٍ عَنْ أَبِی اَلْحَسَنِ مُوسَى عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ أَبِی عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ لِبَعْضِ وُلْدِهِ:

«إِیَّاکَ وَ اَلْکَسَلَ وَ اَلضَّجَرَ فَإِنَّهُمَا یَمْنَعَانِکَ مِنْ حَظِّکَ مِنَ اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ.»

 الکافی، ج۵، ص۸۵

 

از امام کاظم (علیه‌السلام) نقل شده است:

پدرم (امام صادق علیه‌السلام) به یکی از فرزندانش فرمود:

«از تنبلی و بی‌حوصلگی بپرهیز؛ چراکه این‌دو تو را از بهره بردن از دنیا و آخرت باز می‌دارند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۰۰ ، ۱۳:۲۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی حَمْزَةَ اَلثُّمَالِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی حَجَّةِ اَلْوَدَاعِ: «أَلاَ إِنَّ اَلرُّوحَ اَلْأَمِینَ نَفَثَ فِی رُوعِی أَنَّهُ لاَ تَمُوتُ نَفْسٌ حَتَّى تَسْتَکْمِلَ رِزْقَهَا فَاتَّقُوا اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَجْمِلُوا فِی اَلطَّلَبِ وَ لاَ یَحْمِلَنَّکُمُ اِسْتِبْطَاءُ شَیْءٍ مِنَ اَلرِّزْقِ أَنْ تَطْلُبُوهُ بِشَیْءٍ مِنْ مَعْصِیَةِ اَللَّهِ فَإِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى قَسَمَ اَلْأَرْزَاقَ بَیْنَ خَلْقِهِ حَلاَلاً وَ لَمْ یَقْسِمْهَا حَرَاماً فَمَنِ اِتَّقَى اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ صَبَرَ أَتَاهُ اَللَّهُ بِرِزْقِهِ مِنْ حِلِّهِ وَ مَنْ هَتَکَ حِجَابَ اَلسِّتْرِ وَ عَجَّلَ فَأَخَذَهُ مِنْ غَیْرِ حِلِّهِ قُصَّ بِهِ مِنْ رِزْقِهِ اَلْحَلاَلِ وَ حُوسِبَ عَلَیْهِ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ.»

 الکافی، ج۵، ص۸۰

 

از امام باقر نقل شده است که رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) در حجةالوداع فرمودند:

«آگاه باشید که روح‌الامین[۱] در دلم الهام نمود که:

هیچ‌کس تا وقتی روزی‌اش را کامل دریافت نکرده، نخواهد مرد. پس از (معصیتِ) خداوند (عزّوجلّ) بپرهیزید و در طلب کردنِ (روزی) اجمال[۲] بورزید

و این‌که دیر رسیدنِ بخشی از روزی(تان)، نباید شما را وادار کند که بخواهید آن را با معصیت خداوند طلب کنید؛ زیرا خداوند (تبارک‌وتعالی) روزی‌ها را، از نوع حلال، میان مخلوقاتش تقسیم کرده است؛

پس کسی که از (معصیتِ) خداوند (عزّوجلّ) پرهیز کند و [هنگام دیر رسیدنِ روزی‌اش] صبر نماید، خداوند رزقش را از حلال به او خواهد داد،

اما کسی که پرده‌دری کند و عجله بورزد، آن را از غیرحلال به‌دست خواهد آورد و به تقاصِ (همان‌مقدار که از حرام به‌دست آورده) از روزیِ حلالش کم می‌شود و در روز قیامت (نیز) به ضررش محاسبه خواهد شد.»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] بسیاری از مفسران معتقدند مقصود از «روح الامین»، که در قرآن نیز ذکر شده است، حضرت جبرئیل (علیه‌السلام) است.

[۲] اجمال: کاری را مختصر و مفید انجام دادن.

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

خیلی جالب و تأمل برانگیز است؛

کسی که از راه رشوه و دزدی و اختلاس و گران‌فروشی و حق‌خوری و… مالی به‌دست بیاورد و به ثروت و تمکّنی برسد و فلان خانه و ماشین و ملک را بخرد و ساکن شود، اگر صبر می‌کرد، قطعاً همان ثروت را از راه حلال به‌دست می‌آورد. آن‌گاه هم در دنیا عزت می‌داشت و هم در آخرت مجازات نمی‌شد.

به خداوند پناه می‌بریم از جهل و طمع و عجله و...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۰۰ ، ۱۵:۳۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَبْدٍ صَالِحٍ ع قَالَ قَالَ:

«لَیْسَ حُسْنُ الْجِوَارِ کَفَّ الْأَذَى وَ لَکِنَّ حُسْنَ الْجِوَارِ صَبْرُکَ عَلَى الْأَذَى.»

 الکافی، ج۲، ص۶۶۷

 

از امام کاظم (علیه‌السلام) نقل شده است:

«زیبا‌ همسایگی کردن، [فقط] خودداری از اذیتِ (همسایه) نیست،

بلکه زیبا همسایگی کردن، این است که بر آزارِ (همسایه) صبر نمایی.»

 

 

 

...عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ الْوَصَّافِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

«مَا آمَنَ بِی مَنْ بَاتَ شَبْعَانَ وَ جَارُهُ جَائِعٌ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۶۸

 

از امام باقر از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«به من ایمان ندارد؛ کسی که شب سیر بخوابد درحالی‌که همسایه‌اش گرسنه است.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۹ ، ۱۹:۵۴
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ الْکَاظِمِ ع قَالَ:

«لَنْ تَکُونُوا مُؤْمِنِینَ حَتَّى تَعُدُّوا الْبَلَاءَ نِعْمَةً وَ الرَّخَاءَ مُصِیبَةً وَ ذَلِکَ أَنَّ الصَّبْرَ عِنْدَ الْبَلَاءِ أَعْظَمُ مِنَ الْغَفْلَةِ عِنْدَ الرَّخَاءِ.»

 جامع‌الأخبار(للشعیری)، ص۱۱۵

 

از امام موسی کاظم (علیه‌السلام) نقل شده است که فرمودند:

«شما مؤمن نخواهید بود، مگراین‌که بلاء را نعمت محسوب کنید و آسایش را مصیبت؛

چراکه (ارزشِ) صبر کردن هنگام بلاء، از غفلت هنگام آسایش عظیم‌تر است.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۸ ، ۱۳:۱۳
ابوالفضل رهبر

 

فِی حَدِیثِ مَالِکِ بْنِ أَعْیَنَ قَالَ: حَرَّضَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ص النَّاسَ بِصِفِّینَ فَقَالَ:

«...وَ ایْمُ اللَّهِ لَئِنْ فَرَرْتُمْ‏ مِنْ‏ سُیُوفِ‏ الْعَاجِلَةِ لَا تَسْلَمُونَ مِنْ سُیُوفِ الْآجِلَةِ فَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصِّدْقِ فَإِنَّمَا یَنْزِلُ النَّصْرُ بَعْدَ الصَّبْرِ فَجاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ‏ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ...»

 الکافی، ج‏۵، ص۴۰

 

نقل شده است که امیر مؤمنان (علیه‌السلام) مردم را در جنگ صفین چنین (برای مبارزه) برانگیختند:

«...به خدا قسم، اگر از شمشیرهای دنیا فرار کنید، از شمشیرهای آخرت در امان نخواهید بود.

پس، از صبر و راستی کمک گیرید؛ چراکه نصرتِ (الهی) بعد از صبر، نازل می‌شود.

پس در راه خدا آن‌طور که شایسته است، مبارزه کنید و (بدانید که) نیرویی جز به(مدد) خداوند وجود ندارد...»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۷ ، ۰۹:۲۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «لَمَّا أُسْرِیَ بِالنَّبِیِّ ص إِلَى السَّمَاءِ قِیلَ لَهُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَخْتَبِرُکَ فِی ثَلَاثٍ لِیَنْظُرَ کَیْفَ صَبْرُکَ قَالَ أُسَلِّمُ لِأَمْرِکَ یَا رَبِّ وَ لَا قُوَّةَ لِی عَلَى الصَّبْرِ إِلَّا بِکَ فَمَا هُنَّ قِیلَ لَهُ أَوَّلُهُنَّ الْجُوعُ وَ الْأَثَرَةُ عَلَى نَفْسِکَ وَ عَلَى أَهْلِکَ لِأَهْلِ الْحَاجَةِ قَالَ قَبِلْتُ یَا رَبِّ وَ رَضِیتُ وَ سَلَّمْتُ وَ مِنْکَ التَّوْفِیقُ وَ الصَّبْرُ وَ أَمَّا الثَّانِیَةُ فَالتَّکْذِیبُ وَ الْخَوْفُ الشَّدِیدُ وَ بَذْلُکَ مُهْجَتَکَ فِی مُحَارَبَةِ أَهْلِ الْکُفْرِ بِمَالِکَ وَ نَفْسِکَ وَ الصَّبْرُ عَلَى مَا یُصِیبُکَ مِنْهُمْ مِنَ الْأَذَى وَ مِنْ أَهْلِ النِّفَاقِ وَ الْأَلَمِ فِی الْحَرْبِ وَ الْجِرَاحِ قَالَ قَبِلْتُ یَا رَبِّ وَ رَضِیتُ وَ سَلَّمْتُ وَ مِنْکَ التَّوْفِیقُ وَ الصَّبْرُ وَ أَمَّا الثَّالِثَةُ فَمَا یَلْقَى أَهْلُ بَیْتِکَ مِنْ بَعْدِکَ مِنَ الْقَتْلِ أَمَّا أَخُوکَ عَلِیٌّ فَیَلْقَى مِنْ أُمَّتِکَ الشَّتْمَ وَ التَّعْنِیفَ وَ التَّوْبِیخَ وَ الْحِرْمَانَ وَ الْجَحْدَ [وَ الْجُهْدَ] وَ الظُّلْمَ وَ آخِرُ ذَلِکَ الْقَتْلُ فَقَالَ یَا رَبِّ قَبِلْتُ وَ رَضِیتُ وَ مِنْکَ التَّوْفِیقُ وَ الصَّبْرُ وَ أَمَّا ابْنَتُکَ فَتُظْلَمُ وَ تُحْرَمُ وَ یُؤْخَذُ حَقُّهَا غَصْباً الَّذِی تَجْعَلُهُ لَهَا وَ تُضْرَبُ وَ هِیَ حَامِلٌ وَ یُدْخَلُ عَلَیْهَا وَ عَلَى حَرِیمِهَا وَ مَنْزِلِهَا بِغَیْرِ إِذْنٍ ثُمَّ یَمَسُّهَا هَوَانٌ وَ ذُلٌّ ثُمَّ لَا تَجِدُ مَانِعاً وَ تَطْرَحُ مَا فِی بَطْنِهَا مِنَ الضَّرْبِ وَ تَمُوتُ مِنْ ذَلِکَ الضَّرْبِ قُلْتُ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ قَبِلْتُ یَا رَبِّ وَ سَلَّمْتُ وَ مِنْکَ التَّوْفِیقُ وَ الصَّبْرُ [لِلصَّبْرِ] وَ یَکُونُ لَهَا مِنْ أَخِیکَ ابْنَانِ یُقْتَلُ أَحَدُهُمَا غَدْراً وَ یُسْلَبُ وَ یُطْعَنُ تَفْعَلُ بِهِ ذَلِکَ أُمَّتُکَ قُلْتُ یَا رَبِّ قَبِلْتُ وَ سَلَّمْتُ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ وَ مِنْکَ التَّوْفِیقُ لِلصَّبْرِ وَ أَمَّا ابْنُهَا الْآخَرُ فَتَدْعُوهُ أُمَّتُکَ لِلْجِهَادِ ثُمَّ یَقْتُلُونَهُ صَبْراً وَ یَقْتُلُونَ وُلْدَهُ وَ مَنْ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ ثُمَّ یَسْلُبُونَ حَرَمَهُ فَیَسْتَعِینُ بِی وَ قَدْ مَضَى الْقَضَاءُ مِنِّی فِیهِ بِالشَّهَادَةِ لَهُ وَ لِمَنْ مَعَهُ وَ یَکُونُ قَتْلُهُ حُجَّةً عَلَى مَنْ بَیْنَ قُطْرَیْهَا فَیَبْکِیهِ أَهْلُ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلُ الْأَرَضِینَ جَزَعاً عَلَیْهِ وَ تَبْکِیهِ مَلَائِکَةٌ لَمْ یُدْرِکُوا نُصْرَتَهُ...»

 کامل‌الزیارات، ص۳۳۲

 

از حماد بن عثمان از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«زمانی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شبانه به آسمان برده شد، به ایشان گفته شد: خداوند (تبارک‌وتعالی) تو را در سه چیز می‌آزماید تا ببیند صبرت چه‌گونه است.

پیامبر فرمودند: «پروردگارا! تسلیم امر تو هستم و من توانی برای صبر ندارم مگر به کمک تو. آن سه چیز چه هستند؟»

به ایشان گفته شد: اولین آزمایش، گرسنگی است و تو باید ایثار نمایی و نیازمندان را بر خود و خانواده‌ات مقدم داری.

پیامبر فرمودند: «پروردگارا! پذیرفتم، راضی شدم و تسلیم شدم. توفیق و صبر از جانب توست.»

گفته شد: اما دومین آزمایش این است که تو را تکذیب می‌کنند، دچار نگرانیِ شدیدی می‌شوی و تو باید خالصانه مال و جانت را در جنگ با کفار ارزانی داری و در برابر تمام مصیبت‌هایی که به تو می‌رسد، صبر کنی؛ آزارهایی که از اهل کفر و نقاق به تو می‌رسد و درد و جراحت‌هایی که در جنگ‌ها نصیبت می‌شود.

پیامبر فرمودند: «پروردگارا! پذیرفتم، راضی شدم و تسلیم شدم. توفیق و صبر از جانب توست.»

گفته شد: اما سومین آزمایش، مصائبی است که بعد از تو به اهل بیتت وارد می‌شود؛ این‌که همه‌شان کشته می‌شوند؛

برادرت علی (علیه‌السلام)؛ امّتت به او ناسزا می‌گویند، بدرفتاری می‌کنند، او را توبیخ می‌کنند، از حقش محروم می‌سازند و انکارش می‌کنند، به او ظلم می‌نمایند و در آخر او را می‌کشند.

پیامبر فرمودند: «پروردگارا! پذیرفتم، راضی شدم و تسلیم شدم. توفیق و صبر از جانب توست.»

گفته شد: اما دخترت (حضرت زهرا علیهاالسلام)؛ به او ظلم می‌کنند، او را از حقش محروم می‌سازند، حقش (فدک) را که تو به او می‌دهی، غصب می‌کنند، او را در حالی که حامله است، کتک می‌زنند، بدون اجازه‌اش بر او و حریمش و خانه‌اش وارد می‌شوند سپس شخصی پست و ذلیل به او دست می‌زند. او نمی‌تواند از خود دفاع کند و بر اثر همین ضربه فرزندی که در شکم دارد را سقط می‌کند و از دنیا می‌رود.

پیامبر می‌فرماید: «عرض کردم: إنا لله و إنا إلیه راجعون. پروردگارا! پذیرفتم، راضی شدم و تسلیم شدم. توفیق و صبر از جانب توست.»

گفته شد: دخترت از برادرت (علی علیه‌السلام) دو پسر دارد؛ یکی‌شان (امام حسن علیه‌السلام) با نیرنگ کشته می‌شود، او را سلب (اختیار) می‌کنند، به او طعنه می‌زنند و این کارهای را امّتت با او می‌کنند.

پیامبر می‌فرماید: «عرض کردم: پروردگارا! پذیرفتم، راضی شدم و تسلیم شدم. إنا لله و إنا إلیه راجعون. توفیق و صبر از جانب توست.»

گفته شد: اما پسر دیگرش (امام حسین علیه‌السلام)؛ امّتت او را برای جهاد دعوت می‌کنند سپس جلویش را می‌گیرند و او را می‌کشند. فرزندانش و هریک از اهل‌بیتش که همراهش است را نیز می‌کشند. سپس ناموسش را به اسارت می‌گیرند. آن‌گاه از من استعانت می‌جوید، اما من قضایم را در مورد او حتمی کرده‌ام که او و همراهانش به شهادت برسند و کشته شدن او، حجتی باشد برای تمام زمینیان. آن‌گاه اهل آسمان‌ها و اهل زمین‌ها، با بی‌تابی گریه می‌کنند و فرشتگانی که توفیق یاری‌اش را نداشتند نیز گریه می‌کنند...»

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــ

حدیث، طولانی است. در ادامه، ظهور حضرت مهدی (عجل‌الله‌فرجه) را به پیامبر بشارت می‌دهند و جایگاه، مقام و اختیارات امیرالمؤمنین، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین (صلوات‌الله‌علیهم) را نیز به ایشان معرفی می‌کنند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۷ ، ۰۲:۰۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:‏

«کَتَبَ اللَّهُ الْجِهَادَ عَلَى الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ فَجِهَادُ الرَّجُلِ‏ بَذْلُ‏ مَالِهِ‏ وَ نَفْسِهِ‏ حَتَّى یُقْتَلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ جِهَادُ الْمَرْأَةِ أَنْ تَصْبِرَ عَلَى مَا تَرَى مِنْ أَذَى زَوْجِهَا وَ غَیْرَتِهِ.»

 الکافی، ج‏۵، ص۹

 

از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است: 

«خداوند «جهاد» را (هم) برای مردان و (هم) برای زنان واجب نموده است؛

جهاد مرد؛ این است که مال و جانش را ارزانی دارد تا در راه خدا کشته شود

و جهاد زن؛ این است که بر «اذیت»های شوهرش و «غیرتِ» او صبر کند.»

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــ

ساخت مرد و روحیات او، متناسب با وظایفی است که در دنیا به عهده دارد.

خداوند در قرآن، وظیفه مردان در قبال زنان را چنین بیان فرموده است: «الرِّجالُ‏ قَوَّامُونَ‏ عَلَى النِّساءِ» (نساء:۳۴)

- او برای «تأمین نیازهای خانواده‌اش»، بیرون منزل مشغول کارهای سخت و سروکله زدن با دیگران است و طبیعةً باید «جسمی ستبر» و «روحیه‌ای مستحکم» داشته باشد.

- از طرفی برای «حفظ سلامتِ خانواده‌اش» در برابر آسیب‌هایی که آن‌ها را تهدید می‌کند، باید متّصف به «صفت غیرت» باشد.

بنابراین مردان، بالقوه در معرض این آسیب هست که نتواند برخوردشان را با همسرشان کنترل کنند و رفتار معتدلی با آن‌ها داشته باشند.

به‌همین‌خاطر است که زنان به‌طور معمول، در معرض چنین آزارهایی هستند و امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) صبر بر این آزارها و نیز صبر بر ابراز غیرت مردان را «جهاد زنان» اعلام فرموده‌اند؛

جهادی که هم «واجب» است و هم «پاداش فوق‌العاده‌ای» در پی دارد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۷ ، ۲۱:۴۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«إِنَّ فَاطِمَةَ ع مَکَثَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص خَمْسَةً وَ سَبْعِینَ یَوْماً وَ کَانَ دَخَلَهَا حُزْنٌ شَدِیدٌ عَلَى أَبِیهَا وَ کَانَ یَأْتِیهَا جَبْرَئِیلُ ع فَیُحْسِنُ عَزَاءَهَا عَلَى أَبِیهَا وَ یُطَیِّبُ نَفْسَهَا وَ یُخْبِرُهَا عَنْ أَبِیهَا وَ مَکَانِهِ وَ یُخْبِرُهَا بِمَا یَکُونُ بَعْدَهَا فِی ذُرِّیَّتِهَا وَ کَانَ عَلِیٌّ ع یَکْتُبُ ذَلِکَ.»

 الکافی، ج‏۱، ص۴۵۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که فرمود:

«به‌راستی که حضرت فاطمه، هفتاد و پنج روز[1] پس از رسول خدا (صلوت‌الله‌علیهما) (در دنیا) مکث[2] کرد و اندوه سنگینی به‌خاطر پدرش بر او وارد شده بود.

جبرئیل نزدش می‌آمد و صبرش بر (مصیبتِ) پدرش را نیکو می‌شمرد، جانش را آرام می‌کرد، درباره پدرش و مکان او به ایشان خبر می‌داد و حضرت را از آن‌چه بعد از ایشان برای نسلشان رخ خواهد داد، آگاه می‌کرد و این‌ها را حضرت علی (علیه‌السلام) می‌نوشت.»[3]

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] در مورد مدت زندگی حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) پس رحلت پدر بزرگوارشان، میان ۷۵ روز و ۹۵ روز تردید است. گویا این تردید به دلیل بی‌نقطه بودنِ نسخه‌ای است که این زمان را ذکر کرده است. توضیح این‌که در زبان عربی اگر هفتاد و پنج (خَمْسَةً وَ سَبْعِینَ) و نود و پنج (خَمْسَةً وَ تِسْعِینَ) بدون نقطه نوشته شوند، شبیه هم خواهند بود.

[2] مکث: «توقف» توأم با «انتظار» (روضه کوتاه)

[3] این نوشته به «مصحف زهرا» مشهور است و نزد امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) می‌باشد. جهت اطلاع بیشتر.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۲۸
ابوالفضل رهبر

 

در مطالب قبل، بیان شد که در ازای مصیبت‌هایی که به مؤمن وارد می‌شود، خداوند به او پاداش می‌دهد.

این پاداش در صورتی به او می‌رسد که بر آن مصیبت صبر کند و کاری نکند که نشانه‌ی ناخشنودی از پروردگار باشد.

 

...عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا الْجَزَعُ قَالَ: «أَشَدُّ الْجَزَعِ الصُّرَاخُ بِالْوَیْلِ وَ الْعَوِیلِ وَ لَطْمُ الْوَجْهِ وَ الصَّدْرِ وَ جَزُّ الشَّعْرِ مِنَ النَّوَاصِی وَ مَنْ أَقَامَ النُّوَاحَةَ فَقَدْ تَرَکَ الصَّبْرَ وَ أَخَذَ فِی غَیْرِ طَرِیقِهِ وَ مَنْ صَبَرَ وَ اسْتَرْجَعَ وَ حَمِدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ رَضِیَ بِمَا صَنَعَ اللَّهُ وَ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ وَ مَنْ لَمْ یَفْعَلْ ذَلِکَ جَرَی عَلَیْهِ الْقَضَاءُ وَ هُوَ ذَمِیمٌ وَ أَحْبَطَ اللَّهُ تَعَالَی أَجْرَهُ.» 

 الکافی، ج۳، ص۲۲۲

 

جابربن‌عبدالله‌انصاری گوید:

به امام باقر (علیه‌السلام) عرض کردم:

«جَزَع» چیست؟

حضرت فرمودند:

«شدیدترین (مرتبه‌ی) جزع، (عبارت از:) «فریاد زدن با آه و ناله و زاری»، «به صورت و سینه زدن» و «کندن موی پیشانی» می‌باشد و هرکس ناله بلند کند، صبر را ترک کرده‌است و راه صبر را طی نکرده‌است.

هرکس صبر کند و «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» وَ «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» گوید، به‌راستی‌که از کرده‌ی خداوند خشنود است و پاداشش بر عهده خداوند است.

و هرکس چنین نکند، قضاء بر او جاری می‌شود، لایق سرزنش است و خداوند پاداشش را از بین می‌برد.»

 

 

حتی امام صادق از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل فرموده‌است:

«ضَرْبُ الْمُسْلِمِ یَدَهُ عَلَی فَخِذِهِ عِنْدَ الْمُصِیبَةِ إِحْبَاطٌ لِأَجْرِهِ.»

 الکافی، ج۳، ص۲۲۴

 

«این‌که مسلمان هنگام مصیبت، با دست به رانش ضربه بزند، موجب از بین رفتن (بخشی از) پاداشش می‌شود.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۶ ، ۰۸:۴۱
ابوالفضل رهبر

 

قَالَ (الإمام موسى بن جعفر علیه السلام):

«لَیْسَ حُسْنُ الْجِوَارِ کَفَّ الْأَذَى وَ لَکِنَّ حُسْنَ‏ الْجِوَارِ الصَّبْرُ عَلَى‏ الْأَذَى‏.»

 تحف العقول، ص۴۰۹

 

امام کاظم (علیه‌السلام) فرمودند:

««همسایگی زیبا»، (تنها) خودداری از آزاررسانی نیست، بلکه «همسایگی زیبا»، صبر بر آزار (همسایه) است.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۵ ، ۱۵:۲۱
ابوالفضل رهبر

 

عَنْ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ‏

«إِنَّمَا شِیعَتُنَا الْخُرْسُ.»‏[۱]

 الکافی، ج۲، ص۱۱۳

 

از ابوحمزه ثمالی نقل شده است که گفت:

از امام باقر، علیه‌السلام، شنیدم که فرمودند:

«به‌راستی که شیعیان ما بی‌حرف اند.»[۲]

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] «الخرس فی اللسان، و هو ذهاب النطق»؛ معجم مقاییس اللغة، ص۲۹۱.

[۲] علامه مجلسی در مرآةالعقول در مورد این حدیث دو برداشت دارند؛ «یعنی حرف لغو و باطلی نمی‌زنند و چیزی را که نمی‌دانند نمی‌گویند. و در مقام تقیه نیز، از ترسِ به خطر افتادن جانِ امامان‌شان، خودشان و برادران‌شان، حرفی نمی‌زنند.»؛ مرآةالعقول‌فی‌شرح‌أخبارآل‌الرسول، ج۸، ص۲۱۱.

* ممکن است با توجه به شخصیت راوی (ابوحمزه ثمالی؛ که از اصحاب سرّ اهل بیت، علیهم‌السلام، بوده است) معنای دوم (تقیه) محتمَل‌تر باشد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۲۳:۵۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «إِنَّا صُبُرٌ وَ شِیعَتُنَا أَصْبَرُ مِنَّا.» قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ کَیْفَ صَارَ شِیعَتُکُمْ أَصْبَرَ مِنْکُمْ قَالَ: «لِأَنَّا نَصْبِرُ عَلَى مَا نَعْلَمُ وَ شِیعَتُنَا یَصْبِرُونَ عَلَى مَا لَا یَعْلَمُونَ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۹۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«ما (اهل بیت) صبوریم، و شیعیانمان از ما صبورترند.»

 

[راوی گوید:] عرض کردم:

فدایت شوم، چطور می‌شود شیعیانتان صبورتر از شما باشند؟!

حضرت فرمودند:

«زیرا ما بر چیزی صبر می‌کنیم که به آن علم داریم،

و شیعیانمان بر چیزی صبر می‌کنند که به آن علم ندارند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۶:۱۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ جَابِرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع: یَرْحَمُکَ اللَّهُ مَا الصَّبْرُ الْجَمِیلُ‏؟ قَالَ:

«ذَلِکَ صَبْرٌ لَیْسَ فِیهِ شَکْوَى إِلَى النَّاسِ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۹۳

 

از جابر بن عبدالله انصاری نقل شده است:

به ابوجعفر (امام باقر علیه‌السلام) عرض کردم:

خداوند شما را مشمول رحمتش گرداند. «صبر جمیل» چیست؟

فرمودند:

«صبری است که در آن عرض شکایتی به مردم نباشد.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــ

ظاهراً مقصود این است که انسان نزد دیگران، از ابتلائاتش، گِلِه‌گذاری و آه‌وناله نکند؛ که فلان بلاها سرم آمد و بدبخت شدم و...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۶:۱۱
ابوالفضل رهبر

«مرد عوضی»[۱]، فیلمی است دینی، که «دینی بودن»اش را نه پنهان می‌کند و نه به صورت مخاطب می‌کوبد. عناصر فیلم، همه، به دفاع از «حق» قیام کرده‌اند؛ مضمون، داستان، دوربین، میزانسن، موسیقی، ... و جلوتر از همه، فیلم­ساز، که شعار نمی‌دهد، قواعد مدیا را می‌شناسد و به آن وفادار است. درست حرف می‌زند و حرف درستی هم می‌زند. از سطح[۲] عبور می‌کند و به مفهوم پیچیده تری می‌پردازد؛ «استقامت».

 

 

«مَنی»[۳]، مرد شریف و باایمانی است که در اوج «مشکلات» و «ابتلائات»، «صبر» دارد و قسمت پر لیوان را می‌بیند. بحران‌ها را مدیریت می‌کند و می‌تواند تکیه‌گاه خانواده‌اش باشد؛

- در مورد نقصی که دندان­پزشک مطرح می‌کند (عقب افتادن دندان از فک در تکامل)، نگاهش به مطلوبیت کلی انسان است.

- وقتی همسرش، «رُز»، با ناامیدی از مشکلات سلسله‌وار زندگی گلایه می‌کند، او به خوش‌شانسی‌هاشان اشاره می‌کند؛ این­‌که عاشق یک‌دیگرند، بچه‌های خوب و باهوشی دارند، و شغلی که او دوستش دارد. در نهایت «رُز» امیدوارانه می‌گوید «تو دوباره همه‌چیز را درست می‌کنی» و (هرچند موقتاً) آرام می‌گیرد.

- دعوای بچه‌ها را هم مدیریت می‌کند و هردو را راضی می‌کند.

- بعد از بلای عجیبی که نظام معیوب آمریکا (بلکه مدرنیته) بر سرش می‌آورد[۴]، وقتی متوجه می‌شود شاهد دوم هم مُرده است، هم‌چنان ایمانش را حفظ می‌کند، دعا می‌کند و امیدوار به یافتن نفر سوم است. اما زن باز کم می‌آورد. این بار «شک» می‌کند، از نور به تاریکی (سایه‌ی «مَنی») می‌رود[۵] و به عقوبتی سخت دچار می‌شود؛ «ترس»، «احساس گناه» و «دوری از خانواده».

«مَنی»، در تمام این مراحل «ایمان» دارد و «صبر».

او همیشه یک (بلکه چند) پله از «رُز» بالاتر می‌ایستد، اما این کافی نیست.

 

 

«احساس تنهایی» در این روند خسته‌کننده و تحقیرآمیز، او را هم به زانو در می‌آورد. این‌جاست که با یک «مَنیِ» خسته و بریده رو به رو می‌شویم. «مَنی»ای که در آستانه لِه شدن است، بر لبه‌ی چاهی که «رُز» در قعر آن است.

اما یک مرد سنتی[۶]، کسی را دارد که وقتی نمی‌داند باید چه کند، سراغش برود و از او راهنمایی بگیرد؛ «مادر».

«مادر»، بی‌کار نیست؛ برای بچه‌ها لباس می‌بافد. او مثل یک مشاور خبره و دل­سوز، گوش می‌دهد و پسر را دل­‌داری می‌دهد؛ «تقصیر تو نبوده، تو کُلّی بدبیاری آوردی که ممکنه برای هرکسی پیش بیاید.»

بعد (روحِ) فرزندش را معاینه می کند؛

- «دعا کرده‌ای؟»

- «بله»

- «در دعایت چه خواستی؟»

- «برای کمک دعا کرده‌ام.»[۷]

اشک در چشمان مادر موج می‌خورد. «درد» را تشخیص می‌دهد و «نسخه» را ملتمسانه طرف بیمار می‌گیرد؛ «برای استقامت دعا کن».[۸]

 

 

حالا «مَنی» است که باید برخیزد و «یک پله بالاتر» رود.

این کار را می‌کند، و «گشایش» آغاز می‌شود.

هرچند او نباید در انتظار معجزه‌ای باشد که مشکلاتش را آناً  حل کند، که زندگی، عرصه‌ی ابتلائات است و فرزند آدم (علیه‌السلام)، ناچار به صبر و استقامت.

 

 

در حاشیه‌ی تم اصلی، نگاه انتقادی فیلم­‌ساز به سیستم حاکم، در جای‌جای فیلم به چشم می‌خورد، که البته در خدمت داستان نیز هست.

سیستم بیماری که از «نظام سرمایه‌داری» شروع می‌شود، در نظام «رسانه‌­ای» و «علمی»، نظام «درمانی» و «بیمه»، در نظام «امنیتی» و «حقوقی» ادامه می‌یابد و در نهایت به «روان‌شناس» و «تیمارستان» ختم می‌شود. روندی کاملاً روتین. انسان‌ها توسط دو مأمور، تحت‌الحفظ از اتاقی به اتاق دیگر هدایت می‌شوند، از نقطه‌ی «الف» به نقطه‌ی «ب»، به نقطه‌ی «ج»، به...؛

- فیلم با نمایی کج از کلوب اشرافی «لک‌لک» شروع می‌شود تا نگاه فیلم­ساز را به نظام متزلزل و ناراستِ سرمایه‌داری عیان کند. کلوب لک‌لک مکانی است برای شادیِ سرد و تفاخرآمیز پول­دارهای نیویورک. کلوبی معروف که از بیرون زیبا و مطلوب به نظر می‌آید. کارآگاه پلیس، خیال می‌کند قاعدتاً باید به «مَنی» خیلی خوش بگذرد که در چنین کلوبی کار می‌کند، اما نمی‌داند که خدمه‌ی کلوب هرشب باید شاهد عیش و نوشی باشند که خود و خانواده‌شان حق شرکت در آن را ندارند.

- به محض این‌که پای «مَنی» به خیابان می‌رسد، در محاصره‌ی دو پلیس قرار می‌گیرد. پلیس‌ها مأمورند او را در دالان پرپیچ‌وخم سیستم حاکم حرکت دهند و از اتاقی به اتاق دیگر ببرند. حتی وقتی دو مأمور حضور ندارند، او حضور آن­‌ها را در خیابان، جلوی در خانه، حس می‌کند.

- رسانه، ضمن تبلیغ اتومبیل، راهِ رفتن به یک سفر خانوادگی با این ماشین را، سرمایه‌گذاری در بانک یا شرط‌بندی معرفی می‌کند. و آن که سرمایه‌ای ندارد، ناچار باید به جدول اسب‌ها چشم بدوزد.

- دندان‌پزشک، که نماینده «نظام علمی» است، «فرضیه داروین» را تبلیغ می‌کند و به نواقص خلقت اشاره می‌کند، نه کلیت کاملِ آن.

- هزینه‌ی سنگین کشیدنِ دندان‌های عقل (که علی‌القاعده نباید سنگین باشد)، فقرای جامعه را به افسردگی و ناامیدی می‌کشاند.

- شرکت بیمه، استارت «گرفتاری» را می‌زند. بیمه، خود نماد شک و تردید است. شک در قدرت خدا و عاملی برای سستیِ توکّل، هنگام بروز مشکلات و ابتلائات. کارمندان بیمه، با شک بی‌اساس‌شان، بی‌گناهی را پشت نرده‌ی زندان می‌اندازند. نرده ای که خود نیز پشت آن قرار دارند. نام شرکت بیمه، «مؤسسه زندگی نیویورک» است. گویا بیمه قرار است این بلا را بر سر تمام مردم نیویورک بیاورد. چنان­چه بر سر کسی که به جای «مَنی» متهم به دزدی شد، آورد.

 

 

- پلیس، بر اساس اتهامی بی‌اساس، و بر پایه‌ی احتمالات، چنان می‌کند که کرد. از دریچه‌ی دوربینِ هیچکاک، ساختمان اداره پلیس هم کج است. ساختمانی که از بیرون شیک و با ابهت به نظر می‌رسد، اما خرابی از در و دیوار داخلی و از روابط غیرانسانیِ حاکم بر آن می‌بارد. بنایی که دوامی نخواهد داشت.

- دادسرا نیز مانند پلیس اهمیتی به شخصیت متهم نمی‌دهد. کارها آن­‌چنان روتین پیش می‌رود که متهم اصلاً متوجه نمی‌شود چه اتفاقی در دادگاه افتاده است. بازی با کلمات و بندهای قانون، و دفاع وکیلی که تا به حال متهم را ندیده و با او صحبت نکرده، حاکی از روابطی بی‌روح و ماشینی است.

- وکیل، اولین نفری است که با متهم به گفتگو می‌نشیند، از کسانی که واقعاً او را می‌شناسند درباره شخصیت و مرامش تحقیق می‌کند و سعی می‌کند نجاتش دهد. هرچند همان‌طور که خود می‌گوید، بر چنین پرونده‌هایی تسلط ندارد و نمی‌تواند در برابر وکیل بیمه آن­‌چنان که باید، از موکل خود دفاع کند. جالب این‌جاست که دفتر وکیل، کنار دفتر شرکت بیمه است. یکی خراب می‌کند و دیگری باید تعمیر کند.

- دادگاهِ فشل، طولانی و کسل‌کننده نیز شخصی مثل «مَنی» را در آستانه‌ی پرتگاه «بی‌ایمانی» قرار می‌دهد. گویا انتظار کمک از جایی که باید به داد مظلومین برسد، بی‌فائده است و باید برای یک «معجزه» دست به دعا برداشت.

- در آخر، انسان‌های معمولی (و نه چندان باایمان)، تسلیم نظام حاکم خواهند شد. آنان توسط روان‌شناس بازجویی می‌شوند و در محاصره‌ی دو مأمور سفیدپوش، به «آسایش­گاه بیماران روانی» منتقل می‌شوند.

 

 

* این یادداشت، پیش‌تر در سایت «کافه نقد» منتشر شده است.

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] "The Wrong Man (1956)" ساخته‌ی «آلفرد هیچکاک»، (ترجمه بهتر آن، «مرد اشتباهی» است.)

[۲] مثل این مفاهیم که «دروغ خوب نیست»، «خیانت بد است»، «در مشکلات باید صبور بود و از خدا کمک خواست» و...

[۳] Manny نام کوچک و دوستانه‌ی «کریستوفر امانوئل بالسترو»، شخصیت اول فیلم، با بازی «هنری فوندا».

[۴] فیلم‌ساز در ابتدای فیلم روی پرده ظاهر می‌شود و ادعا می‌کند «داستان این فیلم، برخلاف دیگر فیلم‌هایم، واقعی است، کلمه به کلمه‌اش». البته جدی بودن این حرف از شخصی مثل هیچکاک، آن هم با آن سایه بلند و صورت تاریک، چندان حتمی نیست.

[۵] پس از این صحنه، به خلاف قبل، در تمام صحنه‌ها او را با لباس تیره می‌بینیم.

[۶] «مَنی» آمریکایی است، اما اصالت ایتالیایی دارد و تمام خصوصیات یک انسان «وافادار به سنت» را در او می‌بینیم؛ از رفتار محبت‌آمیز با همسر، فرزندان و والدینش، از مشروب نخوردنش، از متانت و صبرش، از همراه داشتن «تسبیح»، از نصب تمثال مسیح (علیه‌السلام) بر دیوار خانه‌اش و...

[۷] "I Prayed For Help".

[۸] "Pray For Strength"؛ نسخه‌ای که هیچکاک برای تمام انسان‌های گرفتار در چنین سیستمی می‌پیچد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۳ ، ۱۴:۳۳
ابوالفضل رهبر

 

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» 

 

مرحوم علامه­ بَحرانی در تفسیر برهان می­‌گویند: این سوره­‌ی مبارکه سوره­‌ی امام زمان است، زیرا مراد از «عصر»، عصاره­‌ی عالَم و عصاره­‌ی همه­‌ی انبیاء و مصلحین عالَم، وجود نازنین حضرت بقیة‌الله امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) است. 

خداوند متعال در این سوره­‌ی مبارکه به عصاره­‌ی عالم، به حقیقت امام زمان قسم خورده است. معلوم می­‌شود مطلب خیلی مهم است. این نوع قسم در واقع ایجاد حساسیت برای مخاطب مؤمن است تا در این مطلب بیش‌تر دقت کند و به آن اهمیت دهد و پیامش را دریافت کند: «إنَّ الإنسانَ لفَی خُسرٍ». نوع انسان­‌ها، کارشان خراب کردن عمرشان است. کسی که عمرش را ضایع کرده است؛ سرمایه را آب کرده و موقع عبور از این عالم برای زندگی جاودان، هیچ ندارد و ورشکسته است.

جنس انسان­‌ها معمولاً در خطری جدی قرار دارند و آن، خطر نابودی اساس سعادت است. آدم وقتی نگاه می­‌کند، می­‌بیند بشر غافل است و نمی­‌داند برای چه آمده؟ هدفش از این حضور چه بوده؟ و برای رسیدن به آن هدف کدام راه را باید انتخاب کند؟ باری به هر جهت بودن، همه را گرفتار کرده است؛ ولی قرآن کریم «اهل نجات» را با این صفات معرفی کرده است: «إلاّ الذّینَ آمَنُوا» تنها کسانی ورشکسته نیستند، عمر بر باد نمی‌­دهند و در گذر عمر مبتلا به خسارت و زیان نمی­‌شوند که ایمان داشته باشند؛ ایمان به حقیقت هستی، مبدأ متعال، الله عزّوجلّ. این قدم اول در رهایی از خسران و زیان و بدبختی است.

 


 

ولی ایمان به‌­تنهایی کفایت نمی­‌کند؛ در کنار ایمان «وَ عَمِلوُا الصّالحِات» مطرح است. ایمان و عقیده باید انگیزه و عمل تولید کند؛ کسانی که باور دارند و با این باور زندگی می­‌کنند و عمل صالح انجام می­‌دهند. عمل صالح عملی است که با انگیزه­‌ی درست و با نیّت صالح انجام شود و در مسیر درست قرار بگیرد و برای هدف صحیح انجام شود. بنابراین اگر نیّت درست باشد، ولی عمل در چهارچوب نباشد و با فرمول الهی نباشد، این عمل، صالح نیست. اگر عمل، نیّتش درست باشد، در چهارچوب هم باشد، ولی برای رسیدن به یک مقصد غیر الهی باشد، آن هم عمل صالح نیست. کسانی اهل نجات هستند و از بدبختی رهایی پیدا می­‌کنند که هم مؤمن باشند و هم تلاش‌­گر؛ تلاششان هم در چهارچوب باشد.

ایمان و عمل صالح دو پایه هستند، ولی کافی نیستند. اگر این دو رکن را نیز کسی احراز کرد و دو پایه­‌ی محکم برای زندگی‌اش ساخت، نباید به این بسنده شود. شرط دیگری وجود دارد؛ «وَ توَاصَوا باِلحَقّ». یعنی خودسازی فردی کافی نیست، بلکه باید به دیگران هم توجه کند و آن­ها را هم در مسیر حق قرار دهد. انسان نمی­‌تواند به‌تنهایی برای رسیدن به سعادت امکانات لازم را فراهم کند، بلکه لازمه­‌ی مؤمن و صالح بودن اصلاح جامعه هم هست. «تواصی به حق» یعنی انسان برای هدایت دیگران، برای رشد فکری و برای بصیرت دیگران و برای رفع موانع هدایت از مسیر دیگران باید تلاش کند. باید در مسیر حق باشد و باید هم دردها را بشناسد و هم درمان را. البته اگر کسی داعیه­‌ی اصلاح جامعه را داشت و به حکم دینش نتوانست فساد جامعه را تحمل کند، مشکلاتی پیدا می­‌کند. به این سادگی نمی‌توان جامعه را اصلاح کرد. افرادی هستند که عناد و خباثت دارند و منافعشان را در خطر می­‌بینند؛ قهراً به معارضه برمی­‌خیزند و با کسی که هدایت­‌گر است، درمی­‌یافتند و با او جنگ می­‌کنند. این­‌جاست که تواصی به صبر هم لازم است.

 

 

بنابراین بینش الهی و برداشت درست ما از قرآن این است که اگر افراد بخواهند خودسازی کنند منهای ساختن اجتماع، خودسازی فردی نیز عملی نیست. اگر آدم اهل نماز شب باشد و از حرام هم پرهیز کند، ولی نسبت به جامعه بی­‌تفاوت باشد مثلاً در جامعه حرام­‌خواری می‌­شود، ظلم می‌­شود، حقی پای‌مال می­‌شود، رشوه و بی­‌عفتی رایج می­‌شود، اما او نسبت به این امور حساسیتی نداشته باشد، گرفتار خسران و زیان است. چنین انسانی عمر خودش را ضایع کرده است.

خودسازی از جامعه‌سازی قابل انفکاک نیست. انسانی اهل نجات است که هم خودش اهل نجات باشد و هم برای نجات دیگران قدم بردارد. ما در روایات هم داریم که فرموده‌­اند جامعه مانند یک کشتی می­‌ماند. گروهی که در کشتی نشسته‌اند، اگر بخواهند سالم به مقصد برسند، هم خودشان باید در تحکیم و اصلاح این کشتی حواسشان جمع باشد و هم هر کسی بخواهد این کشتی را سوراخ کند، باید جلویش را بگیرند. اگر انسانی که در سفر دریایی کشتی‌نشین است، توجه به همراهان خودش نکند و یکی از همراهان یا جمعی از آن‌ها کشتی را سوراخ کند، همه را زیر آب می­برد. حرکت انسان برای رسیدن به ساحل نجات، حرکتی جمعی است. هر یک از افراد جامعه یا هر یک از امت­ها قصد تخریب کشتی اجتماع را داشته باشند، همه را نابود می­‌کنند. «فساد» سوراخ کردن کشتیِ سعادت و نجات است. انسان­‌های بصیر و عاقل نمی‌­توانند ناظر باشند و بگویند من خودم سالم هستم و به کشتی دست نمی‌زنم، اما کاری به دیگران ندارم. این، شرط عقل نیست.

کسی که کشتی را سوراخ می­‌کند، تنها خودش غرق نمی­‌شود؛ دیگران را هم غرق می­‌کند.

 

 *یادداشتی از حجت­الاسلام­‌والمسلمین کاظم صدیقی؛ نشریه عهد، شماره چهاردهم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۲ ، ۱۰:۲۶
ابوالفضل رهبر