دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عبرت» ثبت شده است

 

...عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سُلَیْمَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ:

«إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى وَسَّعَ فِی أَرْزَاقِ اَلْحَمْقَى لِیَعْتَبِرَ اَلْعُقَلاَءُ وَ یَعْلَمُوا أَنَّ اَلدُّنْیَا لَیْسَ یُنَالُ مَا فِیهَا بِعَمَلٍ وَ لاَ حِیلَةٍ.»

 الکافی، ج۵، ص۸۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به‌راستی که خداوند (تعالی) روزی‌های افراد کم‌عقل را وسعت داده است تا عاقل‌ها عبرت گیرند و بدانند چیزهایی که در دنیا هست، با کار کردن و زرنگی نمودن حاصل نمی‌شود.»

 

 

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ کَانَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ کَثِیراً مَا یَقُولُ:

«اِعْلَمُوا عِلْماً یَقِیناً أَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَجْعَلْ لِلْعَبْدِ وَ إِنِ اِشْتَدَّ جَهْدُهُ وَ عَظُمَتْ حِیلَتُهُ وَ کَثُرَتْ مُکَابَدَتُهُ أَنْ یَسْبِقَ مَا سُمِّیَ لَهُ فِی اَلذِّکْرِ اَلْحَکِیمِ وَ لَمْ یَحُلْ مِنَ اَلْعَبْدِ فِی ضَعْفِهِ وَ قِلَّةِ حِیلَتِهِ أَنْ یَبْلُغَ مَا سُمِّیَ لَهُ فِی اَلذِّکْرِ اَلْحَکِیمِ أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّهُ لَنْ یَزْدَادَ اِمْرُؤٌ نَقِیراً بِحِذْقِهِ وَ لَمْ یَنْتَقِصِ اِمْرُؤٌ نَقِیراً لِحُمْقِهِ فَالْعَالِمُ لِهَذَا اَلْعَامِلُ بِهِ أَعْظَمُ اَلنَّاسِ رَاحَةً فِی مَنْفَعَتِهِ وَ اَلْعَالِمُ لِهَذَا اَلتَّارِکُ لَهُ أَعْظَمُ اَلنَّاسِ شُغُلاً فِی مَضَرَّتِهِ...»

 الکافی، ج۵، ص۸۱

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که امیرالمؤمنین (علیهماالسلام) بسیار می‌فرمودند:

«یقین داشته باشید که قطعاً خداوند (عزّوجلّ)، علی‌رغم تلاش فراوانی که بنده می‌کند و زرنگی فراوانی که به خرج می‌دهد و رنج فراوانی که به جان می‌خرد، هرگز چنین برای آن بنده رقم نمی‌زند که از آن‌چه در «ذکر حکیم» (لوح محفوظ) برایش مشخص شده، پیشی گیرد و (همچنین) برای بنده‌ای که ضعیف است و زرنگی‌اش کم است، هرگز اجازه نمی‌دهد که [در اختصاص روزی به او] از آن‌چه در «ذکر حکیم» مشخص شده، تجاوز گردد.

ای مردم! هیچ‌کس به‌خاطر زیرکی‌اش (به‌اندازه‌ی) هسته خرمایی (بر مالش) نیافزوده و هیچ‌کس به‌خاطر کم‌عقلی‌اش هسته خرمایی را از دست نداده است.

پس کسی که به این واقعیت آگاه است و به آگاهی‌اش عمل می‌کند، آسوده‌ترین مردم در (رسیدن به) منفعتش است و کسی که این واقعیت را می‌داند و (در عمل) آن را رها کرده است، پرمشغله‌ترین مردم در ضرر کردنش است...»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] اگر در احوالات اطرافیان خود دقت کنید، احتمالاً نمونه‌هایی از این دست خواهید یافت؛ زرنگ‌هایی که خیلی به این‌در و آن‌در زده‌اند ولی هنوز باری نبسته‌اند و اندر خم یک کوچه‌اند، و کسانی را که خیلی بی‌خیال به نظر می‌رسند و کمی به‌نظرمان احمق می‌آمده‌اند، اما تقّی به توقّی خورده و بارشان را بسته‌اند و وضع مالی خوبی دارند.

[۲] مدت‌هاپیش پادکستی را می‌شنیدم که گزارشی بود از یک پژوهش با عنوان «اگر خیلی باهوشی، پس چرا پول‌دار نیستی؟ شاید همه‌اش شانس باشد». بر اساس این پژوهش، افراد بسیار موفق (ثروتمندان) آن‌هایی نیستند که بسیار باهوش‌اند، بلکه آن‌هایی هستند که بسیار خوش‌شانس بوده‌اند.

همچنین پادکست دیگری را می‌شنیدم که گزارشی بود از کتابی با عنوان «استثنایی‌ها؛ داستان موفقیت». نویسنده با بررسی زندگی انسان‌های موفق به نتایجی رسیده بود؛ از جمله این‌که نقش عوامل «تصادفی» در موفقیت این افراد، معمولاً دست‌کم گرفته می‌شود.

البته ما می‌دانیم که در عالم هستی، هر اتفاقی به تدبیر پروردگارِ حکیم و با اراده‌ی خالقِ قادر رخ می‌دهد و هیچ اتفاقی، بر اساس «شانس» یا «تصادف» رخ نمی‌دهد. اما گاهی انسان وقتی علت چیزی را نمی‌فهمد، آن را به «شانس» نسبت می‌دهد.

این پژوهش‌گران، بر اساس روش‌ها و آزمایش‌های تجربی، این را دریافته‌اند که بر خلاف آن‌چه معمولاً تصور می‌شود، موفقیت در کارها از جمله در امور اقتصادی، ارتباط معناداری با عقل و هوش ندارد، اما چون نتوانسته‌اند علت اصلی را دریابد، آن را به «شانس» و «تصادف» نسبت داده‌اند.

پروردگار قادر حکیم، بر اساس مصالحی که می‌داند، روزی مخلوقاتش را مقدّر فرموده است و آن را به‌موقع، میان آنان تقسیم خواهد نمود. یکی از این مصالح، چیزی است که صادق آل محمد (صلوات‌الله‌علیهم) در حدیث مذکور فرموده‌اند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۰۰ ، ۰۸:۰۶
ابوالفضل رهبر

 

 

از امیر مؤمنان نقل شده است:

«لَمْ یَذْهَبْ مِنْ مَالِکَ مَا وَعَظَک‏َ.»

 نهج‌البلاغة، ص۵۰۴

 

«مالی که نابودی‌اش تو را پند دهد، هرگز از دستت نرفته است.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۷ ، ۱۹:۲۹
ابوالفضل رهبر

 

این روزها که ماجرای غم‌انگیز قتل دختر هفت‌ساله، آتنا اصلانی،[1] موجب تأثّر و خشم جامعه شده‌است، بازخوانی این حدیث از امام کاظم (علیه‌السلام) خالی از لطف نیست:

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَارُونَ الْجَلَّابِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع یَقُولُ‏:

«إِذَا کَانَ الْجَوْرُ أَغْلَبَ مِنَ الْحَقِّ لَمْ یَحِلَّ لِأَحَدٍ أَنْ یَظُنَّ بِأَحَدٍ خَیْراً حَتَّى یَعْرِفَ ذَلِکَ مِنْهُ.»

 الکافی، ج‏۵، ص۲۹۸

 

محمدبن‌هارون گوید از امام کاظم (علیه‌السلام) شنیدم که می‌فرمودند:

«آن‌هنگام که جور[2] بر حق[3] غالب گشت، بر احدی روا نیست که به دیگری گمانِ نیک بَرَد، تا زمانی که آن (نیکی) را در وی بیابد.»[4]

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] گفته می‌شود قاتلِ متجاوز، مرد ۴۲ساله‌ای بوده که ۲فرزند داشته و در محله‌ای که پدر آتنا دست‌فروشی می‌کرده، کارگاه رنگرزی داشته و آتنا و پدرش گاهی برای خوردن آب و دستشویی رفتن، به کارگاه او می‌رفته‌اند.

[2] «جور»: انحراف از طریق، خلافِ عدل.

[3] «حق»: صحت و درستی، خلافِ باطل.

[4] واضح است در زمانه، محیط یا شرایطی که انحراف بر درستی و بدی بر نیکی غالب باشد، اعتماد به افرادی که آزموده نشده‌باشند و برادری‌شان را ثابت نکرده‌باشند، بی‌جا، ساده‌لوحانه و خسارت‌بار است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۶ ، ۱۹:۳۵
ابوالفضل رهبر

انسان، در سرزمین مشرکان زندگی کند و خود نیز،

در محله ی راهزنان بزرگ شود و خود نیز،[1]

.

.

.

و بعد ...

آن قدر رشد کند که از برترین انسان ها شود،[2]

که خدا به رسولش امر کند باید او را دوست داشته باشی،[3]

که بهشت مشتاق دیدارش باشد،[4]

که وقتی همه برگشتند، او بایستد،[5]

که وقتی هم قطارانش در سیل دنیاگرایی غرق شدند [6]، زهدش همچنان مثال زهد عیسی ع باشد،[7]

که چنان در دفاع از دین استوار باشد، که طعم زندان خلیفه ثانی [8] و تبعید خلیفه ثالث [9] را بچشد و باز بایستد.

***

چطور توانست از آن منجلاب به این مقام بلند صعود کند و چنین استوار بایستد؟

راز موفقیتش چه بود؟

 

به نظر می رسد، امام صادق ع در این روایت به راز موفقیت او اشاره فرموده اند؛

 

« کَانَ أَکْثَرُ عِبَادَةِ أَبِی ذَرٍّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ خَصْلَتَیْنِ التَّفَکُّرَ وَ الِاعْتِبَارَ »

 [الخصال، ج‏1، ص42]

بیشترین عبادت ابوذر، رحمت خدا بر او باد، دو خصلت بود؛ «تفکر» و «عبرت آموزی».

 ***

ابوذر بسیار اهل تفکر و عبرت آموزی بود.

کلید رهایی اش از شرک را نیز با همین دو خصلت به دست آورد؛

 

خودش نقل می کند:

سالها قبل از اسلام بت پرست بوده و «مناة» را که  بت قبیله اش بوده، عبادت می کرده.

روزی مقداری شیر برای «مناة» می آورد، کنارش می گذارد و گوشه ای می ایستد تا ببیند با آن چه می کند.

اندکی بعد، روباهی می آید، شیر را می خورد، کنار «مناة» می آید، پایش را بلند می کند، بر آن بول می کند و می رود!

 

ابوذر با دیدن این منظره به فکر فرو می رود ...

با خود می گوید: بتی که به این اندازه ناتوان است که روباهی می تواند غذای او را بخورد و این جسارت را نسبت به او روا دارد، چگونه می تواند از من و قبیله ام دفع ضرر کند.

 

با همین تلنگر بیدار می شود، از بت پرستی دست می شوید، تحقیق می کند و 3 سال پیش از بعثت پیامبر ص(در 17سالگی) یکتاپرست می شود.

پس از مطلع شدن از ظهور پیامبر خاتم ص نیز بی درنگ به اسلام متلبس می شود.[10]

***

خداوند، عالم را طوری خلق کرده است که از در و دیوارش آیه و نشانه و موعظه می بارد،

امام کاظم ع در پاسخ  به نامه هارون الرشیدکه از ایشان درخواست موعظه ای کوتاه کرده بود، به این جمله اکتفا می کنند که ...

« ِمَا مِنْ شَیْ‏ءٍ تَرَاهُ عَیْنُکَ إِلَّا وَ فِیهِ مَوْعِظَةٌ »

 [الأمالی( للصدوق)، ص509]

« چیزی نیست که چشمت آن را ببیند و در آن موعظه ای نباشد. »

 

کافی است؛ خوب «ببینیم»، به «فکر» رویم و «عبرت» گیریم.

 

[1] بیست سال پیش از بعثت پیامبر ص، در قبیله ی «بنی غفار» به دنیا آمد. [اعیان الشیعه، ج۴، ص۲۲۵] شغل مردم قبیله اش غارت کاروانهایی بود که به مکه رفت و آمد داشتند. خود نیز علی رغم سن کم، راهزن قهاری بود و همیشه تنها راهزنی می کرد. [طبقات ابن سعد]

[2] قال رسول الله ص: « ذَاکَ مِنَّا أَبْغَضَ اللَّهُ مَنْ أَبْغَضَهُ وَ أَحَبَّ مَنْ أَحَبَّهُ » ؛ او از ما (اهل بیت ع) است، خدا بدش می آید از کسی که از او بدش بیاید، و دوست دارد کسی را که او را دوست داشته باشد. [الاختصاص: 222]

[3] قال رسول الله ص: « إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِی بِحُبِّ أَرْبَعَةٍ عَلِیٍّ وَ سَلْمَانَ وَ أَبِی‏ ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادِ بْنِ الْأَسْوَدِ » ؛ خداوند به من امر کرد که چهار نفر را دوست داشته باشم؛ علی ع و سلمان و ابوذر و مقداد بن الاسود. [عیون أخبار الرضا، ص200]

[4] قال رسول الله ص: « الْجَنَّةُ تَشْتَاقُ إِلَیْکَ یَا عَلِیُّ وَ إِلَى عَمَّارٍ وَ سَلْمَانَ وَ أَبِی‏ ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادِ » ؛ ای علی! بهشت مشتاق توست و مشتاق عمار و سلمان و ابوذر و مقداد. [الخصال، ج1، ص145]

[5] قال الباقر ع: « ارْتَدَّ النَّاسُ‏ بَعْدَ النَّبِیِ‏ ص إِلَّا ثَلَاثَةَ نَفَرٍ الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ وَ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِیُّ وَ سَلْمَانُ الْفَارِسِیُّ ثُمَّ إِنَّ النَّاسَ عَرَفُوا وَ لَحِقُوا بَعْد » ؛ بعد از (رحلت) پیامبر ص، همه مردم مرتد شدند(از مسیر صحیح دین خارج شدند) جز سه نفر؛ مقداد بن الاسود و ابوذر غفاری و سلمان فارسی، سپس مردم حق را شناختند و بعد از آن ملحق شدند. [الإختصاص، ص6]

[6] پس از فتوحات گسترده، اموال هنگفتی به سرزمین مسلمین روانه شد. نقل است که زبیر بن عوام در بصره باغی داشت که در آن هزار غلام و هزار کنیز مشغول به کار بودند، و پس از مرگش، طلاهایش را با تَبَر میان ورّاث قسمت کردند.

[7] قال رسول الله ص: « مَنْ أَرَادَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَى زُهْدِ عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ ع فَلْیَنْظُرْ إِلَى زُهْدِ أَبِی‏ ذَرٍّ » ؛ هرکه خواست زهد عیسی بن مریم ع را ببیند، به زهد ابوذر بنگرد. [روضة الواعظین، ص240- 246]

[8] ابوذر، در زمان حکومت عمر بن خطاب، علی رغم ممنوعیت نقل احادیث پیامبر ص، به همین جرم به زندان افتاد. [المجروحین، ج ۱، ص ۳۵] وی می گفت: والله اگر شمشیری را بر دهانم نهند تا از پیامبر خدا ص روایت نقل نکنم، تحمل بُرندگی شمشیر را بر ترک سخن رسول خدا ص ترجیح خواهم داد. [طبقات کبری، ج ۲، ص ۳۵۴]

[9] ابوذر به خاطر اعتراضات صریح و علنی اش به بذل و بخشش های هنگفت عثمان بن عفوان از بیت المال، مورد خشم وی قرار گرفت و بار اول به شام و بار دوم به ربذه تبعید شد و سرانجام در سال 32 هجری قمری در همین مکان از دنیا رفت. [شرح نهج البلاغه(لابن ابی الحدید)، ج ۸، ص۲۵۶]

[10] خود می گوید: من چهارمین نفر بودم که اسلام آوردم و نزد پیامبر ص رفتم و شادی را در چهره او احساس کردم [صحیح ابن حبان، ج ۱۶، ص ۸۳]

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۳ ، ۲۳:۴۷
ابوالفضل رهبر