دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

۱ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

 

گاهی حرفی انسان را تکان می دهد، حرفی که بارها آن را شنیده و بی توجه از کنارش عبور کرده است.

ولی وقتی انسان مدتی است به بن بستی خورده است و روی دنده ی پذیرش افتاده است و منتظر یک «راه نمایی» و اندکی «دست گیری» است، دیگر از کنار همان حرفِ بارها شنیده شده، بی توجه عبور نمی کند.

می ایستد..

و تأملی..

و فکری..

و (شاید) تصمیمی..

و (إن شاء الله) حرکتی...

 

این حدیث در چنین حالتی از زبان دوستی به گوشم خورد:

...أَخْبَرَنَا أَبُو بَصِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ‏ «أَیُّمَا رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا اسْتَعَانَ بِهِ رَجُلٌ مِنْ إِخْوَانِهِ فِی حَاجَةٍ فَلَمْ یُبَالِغْ فِیهَا بِکُلِّ جُهْدٍ فَقَدْ خَانَ‏ اللَّهَ‏ وَ رَسُولَهُ‏ وَ الْمُؤْمِنِینَ‏» قَالَ أَبُو بَصِیرٍ قُلْتُ- لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع مَا تَعْنِی بِقَوْلِکَ «وَ الْمُؤْمِنِینَ‏» قَالَ «مِنْ لَدُنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ إِلَى آخِرِهِمْ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۳۶۲

 

از ابو بصیر نقل شده است: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمودند:

«هریک از اصحاب ما[۱] که مردی در مورد حاجتی از او یاری بخواهد، اما تمامِ نهایت تلاشش[۲] را برای حاجت او به کار نبندد، به‌راستی به خداوند و رسولش و مؤمنین خیانت[۳] کرده است.»

ابو بصیر گوید به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: منظورتان از اینکه فرمودید «و مؤمنین» چیست؟

حضرت فرمودند:

«(اهل بیت) از امیر مؤمنان تا آخرشان» (علیهم السلام)

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] اصحاب: دوستان، رفقاء، هم نشینان.

[۲] جٌهد: انجام کار با مشقّت و جدیت و به کار بستن نهایت تلاش، برای رسیدن به مقصود.

[۳] خیانت: کم گذاشتن، بد عهدی، کوتاهی در امانت داری، ضایع کردن حق دیگری.

 

 

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱) بعد از شنیدن این حدیث، به خود نهیب زدم: «تو که بارها و بارها به خدا و رسول و ائمه (صلوات الله علیهم) خیانت کرده ای، عهد شکسته ای و ظلم روا داشته ای، چطور از ایشان انتظار «راه نمایی» و «دست گیری» داری؟!»

۲) و یاد خاطره ای از مرحوم علی صفائی افتادم که به دوستی گلایه کرده بود «چرا آن روز به رفیقت که از تو کمکی می خواست، کمک نکردی  و امروز مرا دعوت کرده ای و برایم ماهی درست کرده ای؟ پس داشته ای و نداده ای!» و در جواب آن شخص که گفته بود «پولی نداشتم و ماهی را از مغازه ی یک آشنا گرفته ام تا بعداً با او حساب کنم»، فرموده بود: «داشته های تو فقط پول توی جیبت نیست، اعتبار و آبرویت هم هست. چطور وقتی خودت گرفتار باشی، به این در و آن در می زنی، همان طور باید برای رفقایت مایه بگذاری.» (نقل به مضمون)

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۷:۵۹
ابوالفضل رهبر