دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۳۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تجارت» ثبت شده است

 

شاید در میان دوستان و آشنایانتان، پدرانی را سراغ داشته باشید که به فرزندشان سرمایه‌ای داده‌اند یا آن‌ها را مسؤولِ بخشی از سرمایه‌شان کرده‌اند، اما فرزندشان از سرِ بی‌تجربگی آن سرمایه را به باد داده است

و شاید مواردی را سراغ داشته باشید که روابط خانوادگی، به این واسطه، به کدورت کشیده شده یا از هم پاشیده است.

این اتفاق برای یکی از اصحاب امام کاظم (علیه‌السلام) افتاده است. پاسخ امام شنیدنی است.

 

 

 

...عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ: کَانَ دَاوُدُ بْنُ زُرْبِیٍّ شَکَا ابْنَهُ إِلَى أَبِی الْحَسَنِ ع فِیمَا أَفْسَدَ لَهُ‏ فَقَالَ لَهُ: «اسْتَصْلِحْهُ فَمَا مِائَةُ أَلْفٍ فِیمَا أَنْعَمَ اللَّهُ بِهِ عَلَیْکَ؟»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۸

 

معمّر بن خلّاد نقل کرده است:

داود بن زُربی شکایت پسرش را به‌خاطر خسارتی که بر او وارد کرده بود، نزد امام کاظم (علیه‌السلام) برد.

حضرت فرمودند:

«خراب‌کاری‌اش را درست کن. مگر صدهزار (درهم) در برابر نعمتی که خداوند به واسطه فرزندت به تو ارزانی داشته، چه ارزشی دارد؟»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

محل تأمل است که منظور حضرت چیست؟ فرزند برای والدین چه نعمتی است که صدهزار درهم در مقایسه با آن چیزی نیست؟

می‌دانیم که خداوند از هر نعمتی که به بندگانش داده است، سؤال خواهد کرد که آن را چگونه و در چه راهی مصرف کرده‌اید؟

و می‌دانیم که هرچه نعمتی که در اختیارمان است، بزرگ‌تر باشد، مسؤولیتمان نیز بیشتر است.

اگر خداوند در دنیا صدهزار درهم در اختیار ما قرار داده باشد، حتماً در روز قیامت ما را مؤاخذه خواهد کرد که با این امکانی که در اختیارت گذاشته‌ام چه کردی؟ آن را چگونه و در چه راهی خرج کردی؟

حال، صحبت سر نعمتی است به نام «فرزند» که بسیار با ارزش‌تر از این سرمایه‌های مادی است.

ما با این نعمت چه کرده‌ایم؟ آیا قدرش را می‌دانیم؟ آیا در عمل، شاکر این نعمت هستیم؟ آیا وظیفه‌مان را در قبال فرزندمان درست انجام می‌دهیم؟

آیا می‌توانیم پاسخ‌گوی این سؤالات سخت در روز قیامت باشیم؟

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۰۱ ، ۰۷:۲۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عُبَیْدِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«کَسْبُ اَلْحَرَامِ یَبِینُ فِی اَلذُّرِّیَّةِ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۲۴

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«(اثرِ) کسب حرام، در نسل آشکار می‌گردد.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

توجه به این نکته بسیار ضروری است که اثرِ سوءِ کسب‌وکار حرام و استفاده از مالی که از این طریق به‌دست آمده، نه‌تنها در خود فرد و نه‌تنها در فرزندان او، بلکه در نسل و دودمان او نیز آشکار خواهد شد و این، بار ما را در آخرت بسیار بسیار سنگین خواهد کرد.

نعوذ بالله

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۰۱ ، ۱۱:۰۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلْوَلِیدِ بْنِ صَبِیحٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ:

«مِنَ اَلنَّاسِ مَنْ رِزْقُهُ فِی اَلتِّجَارَةِ وَ مِنْهُمْ مَنْ رِزْقُهُ فِی اَلسَّیْفِ وَ مِنْهُمْ مَنْ رِزْقُهُ فِی لِسَانِهِ.»

 الکافی، ج۵، ص۳۰۵

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«از میان مردم، کسی هست که روزی‌اش در تجارت (خرید و فروش) است

و از میان آن‌ها کسی هست که روزی‌اش در شمشیر (نظامی‌گری) است

و از میانشان کسی هست که روزی‌اش در زبانش (سخن‌وری) است.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

مطلب مرتبط پیشین:

«زمینه‌ی کاری خودت را پیدا کن و همان را سفت بچسب!»

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۰۱ ، ۰۸:۲۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَى أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَسْأَلُهُ عَنْ رَجُلٍ لَهُ خَشَبٌ فَبَاعَهُ مِمَّنْ یَتَّخِذُ مِنْهُ بَرَابِطَ فَقَالَ: «لاَ بَأْسَ.» وَ عَنْ رَجُلٍ لَهُ خَشَبٌ فَبَاعَهُ مِمَّنْ یَتَّخِذُهُ صُلْبَانَ قَالَ: «لاَ.»

 الکافی، ج۵، ص۲۲۶

 

از عُمَر بن اُذَینه نقل شده است:

به امام صادق (علیه‌السلام) نامه نوشتم و از ایشان در مورد مردی سؤال کردم که چوبی دارد و آن را به کسی می‌فروشد که با آن بربط[*] می‌سازد.

حضرت فرمودند:

«اشکالی ندارد.»

همچنین از ایشان در مورد مردی سؤال کردم که چوبی دارد و آن را به کسی می‌فروشد که با آن صلیب می‌سازد.

حضرت فرمودند:

«نه (نباید به او بفروشد.)»

 

 

 

...عَنْ عَمْرِو بْنِ جَرِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنِ اَلتُّوتِ أَبِیعُهُ یُصْنَعْ بِهِ اَلصَّلِیبُ وَ اَلصَّنَمُ قَالَ: «لاَ.»

 الکافی، ج۵، ص۲۲۶

 

از عَمرو بن جَریر نقل شده است:

از امام صادق (علیه‌السلام) در مورد (چوب) درخت توت سؤال کردم که آیا (می‌توانم) آن را بفروشم تا با آن صلیب یا بت ساخته شود؟

حضرت فرمودند:

«نه (اجازه نداری.)»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] بربط (بربت) که اعراب به آن عود هم می‌گویند، از سازهای زهی ایرانی است که نواختن آن در خاورمیانه رایج بوده است. شاید به این دلیل فروختن چوب به کسی که این آلت موسیقی را می‌سازد، جایز است که این ساز (به‌قول علما) از آلات مشترکه است؛ یعنی هم می‌توان با آن موسیقی حلال نواخت و هم موسیقی حرام.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۰۰ ، ۰۸:۳۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«شَکَا رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اَلْحُرْفَةَ فَقَالَ: «اُنْظُرْ بُیُوعاً فَاشْتَرِهَا ثُمَّ بِعْهَا فَمَا رَبِحْتَ فِیهِ فَالْزَمْهُ.»»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«مردی نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از شغلش شکایت کرد.

ایشان فرمودند:

«کالاها را بررسی کن و آن‌ها را بخر،[۱] سپس آن‌ها را بفروش؛ در هرکدامشان که سود کردی، در (فروشِ) همان کالا ثابت‌قدم باش.»[۲]»

 

 

 

...عَنِ اَلسَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«إِذَا نَظَرَ اَلرَّجُلُ فِی تِجَارَةٍ فَلَمْ یَرَ فِیهَا شَیْئاً فَلْیَتَحَوَّلْ إِلَى غَیْرِهَا.»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرگاه انسان به یک تجارت (کسب و کار) رو آورد و در آن خیری ندید،[۳] باید تجارتش را تغییر دهد.»

 

 

 

...عَنْ بَشِیرٍ اَلنَّبَّالِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«إِذَا رُزِقْتَ فِی شَیْءٍ فَالْزَمْهُ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرگاه در چیزی روزی به تو رسید، در همان (زمینه) ثابت‌قدم باش.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] مقصود این است که ابتدا در مورد کالاهایی که امکان فروششان هست، تحقیق و بررسی کن؛ که شرایط خودت، شرایط بازار و ویژگی‌های هر کالا چگونه است و بعد از بررسی همه‌جانبه، تصمیم بگیر که چه کالایی را خرید و فروش کنی و وارد چه شغلی شوی.

[۲] مقصود این است که پس از این‌که متوجه شدی در چه کاری موفق هستی، دیگر از این شاخه به آن شاخه نپر و به همان شغل بچسب!

[۳] مقصود این است که اگر به هر دلیلی (مثل مناسب نبودن شرایط بازار یا تناسب نداشتن با علایق، استعدادها و توانایی‌های خودت) در یک زمینه کاری موفق نبودی، آن را رها کن و به شغلی دیگر روی بیاور تا چیزی که در آن موفق خواهی بود را پیدا کنی.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

به نظر می‌رسد این قاعده شامل تمام مشاغل می‌شود؛ زیرا:

اولاً آن‌چه خرید و فروش می‌شود، لزوماً یک کالای فیزیکی نیست، بلکه فروش خدمات نیز نوعی خرید و فروش محسوب می‌شود

و ثانیاً در بعضی روایات به این نکته اشاره شده است که هر کاری که انسان از طریق آن روزی کسب کند، نوعی تجارت است؛

به‌عنوان مثال از امام رضا (علیه‌السلام) نقل شده است:

«کُلُّ مَا اِفْتَتَحَ بِهِ اَلرَّجُلُ رِزْقَهُ فَهُوَ تِجَارَةٌ.»

 الکافی، ج۵، ص۳۰۵

«هرکاری که انسان با آن روزی‌اش را (بر خود) بگشاید، آن کار (نوعی) تجارت است.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۰۰ ، ۰۸:۱۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اِبْنِ اَلْقَدَّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«اَلْجَالِبُ مَرْزُوقٌ وَ اَلْمُحْتَکِرُ مَلْعُونٌ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۵

 

از امام صادق از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«کسی که مشتری جلب می‌کند، روزی داده می‌شود

و کسی که احتکار می‌کند، مورد لعنت[*] است.»

 

 

 

...عَنِ اَلسَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«اَلْحُکْرَةُ فِی اَلْخِصْبِ أَرْبَعُونَ یَوْماً وَ فِی اَلشِّدَّةِ وَ اَلْبَلاَءِ ثَلاَثَةُ أَیَّامٍ فَمَا زَادَ عَلَى اَلْأَرْبَعِینَ یَوْماً فِی اَلْخِصْبِ فَصَاحِبُهُ مَلْعُونٌ وَ مَا زَادَ عَلَى ثَلاَثَةِ أَیَّامٍ فِی اَلْعُسْرَةِ فَصَاحِبُهُ مَلْعُونٌ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۵

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«احتکار کردن در زمان فراوانی، چهل روز است و در زمان سختی (نایاب شدن کالا) و بلا، سه روز است.

کسی که در زمان فراوانی، بیش از چهل روز احتکار کند، ملعون است و کسی که در زمان سختی بیش از سه روز احتکار کند، ملعون است.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] «لعن» به‌معنای راندن و دور کردنِ همراه با ناراحتی است. لعن از جانب خداوند، به‌معنای قطع رحمت و توفیق دنیوی و جلب عذاب اخروی است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۰۰ ، ۰۸:۳۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ حُذَیْفَةَ بْنِ مَنْصُورٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«نَفِدَ اَلطَّعَامُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَأَتَاهُ اَلْمُسْلِمُونَ فَقَالُوا: یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَدْ نَفِدَ اَلطَّعَامُ وَ لَمْ یَبْقَ مِنْهُ شَیْءٌ إِلاَّ عِنْدَ فُلاَنٍ فَمُرْهُ یَبِیعُهُ اَلنَّاسَ. قَالَ: فَحَمِدَ اَللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ: «یَا فُلاَنُ إِنَّ اَلْمُسْلِمِینَ ذَکَرُوا أَنَّ اَلطَّعَامَ قَدْ نَفِدَ إِلاَّ شَیْئاً عِنْدَکَ فَأَخْرِجْهُ وَ بِعْهُ کَیْفَ شِئْتَ وَ لاَ تَحْبِسْهُ.»»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۴

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«در زمان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، غذا (مواد غذایی) نایاب شد.

مسلمانان نزد ایشان رفتند و عرض کردند:

ای رسول خدا! غذا نایاب شده و جز نزد فلانی چیزی باقی نمانده است. پس به او دستور دهید که آن را به مردم بفروشد.

پیامبر [نزد کسی که مواد غذایی داشت، رفتند،] حمد و ثنای خداوند را به‌جا آوردند و (به او) فرمودند:

«فلانی! مسلمانان گفتند غذا نایاب شده و فقط نزد تو است. آن را (از انبارت) بیرون بیاور و هرطور می‌خواهی بفروش، ولی (نزد خودت) نگه ندار.»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۰۰ ، ۰۷:۳۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «اَلْحُکْرَةُ أَنْ یَشْتَرِیَ طَعَاماً لَیْسَ فِی اَلْمِصْرِ غَیْرُهُ فَیَحْتَکِرَهُ فَإِنْ کَانَ فِی اَلْمِصْرِ طَعَامٌ أَوْ یُبَاعُ غَیْرُهُ فَلاَ بَأْسَ بِأَنْ یَلْتَمِسَ بِسِلْعَتِهِ اَلْفَضْلَ.» قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ عَنِ اَلزَّیْتِ فَقَالَ: «إِنْ کَانَ عِنْدَ غَیْرِکَ فَلاَ بَأْسَ بِإِمْسَاکِهِ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۴

 

از عُبیدالله بن علی حلبی نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«احتکار، این است که (شخصی) غذایی که جز آن در شهر نیست را بخرد و نگه دارد (تا گران شود.) اما اگر در شهر غذا موجود باشد یا شخص دیگری بفروشد، اشکالی ندارد که به‌واسطه‌ی کالایش سودی کسب کند.»

از ایشان درباره روغن زیتون سؤال کردم.

حضرت فرمودند:

«اگر نزد شخصی غیر از تو موجود باشد، اشکالی ندارد که آن را نگه داری.»

 

 

 

...عَنْ أَبِی اَلْفَضْلِ سَالِمٍ اَلْحَنَّاطِ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «مَا عَمَلُکَ؟» قُلْتُ: حَنَّاطٌ وَ رُبَّمَا قَدِمْتُ عَلَى نَفَاقٍ وَ رُبَّمَا قَدِمْتُ عَلَى کَسَادٍ فَحَبَسْتُ. فَقَالَ: «فَمَا یَقُولُ مَنْ قِبَلَکَ فِیهِ؟» قُلْتُ: یَقُولُونَ مُحْتَکِرٌ. فَقَالَ: «یَبِیعُهُ أَحَدٌ غَیْرُکَ؟» قُلْتُ: مَا أَبِیعُ أَنَا مِنْ أَلْفِ جُزْءٍ جُزْءاً قَالَ: «لاَ بَأْسَ إِنَّمَا کَانَ ذَلِکَ رَجُلٌ مِنْ قُرَیْشٍ یُقَالُ لَهُ حَکِیمُ بْنُ حِزَامٍ وَ کَانَ إِذَا دَخَلَ اَلطَّعَامُ اَلْمَدِینَةَ اِشْتَرَاهُ کُلَّهُ فَمَرَّ عَلَیْهِ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ: «یَا حَکِیمَ بْنَ حِزَامٍ إِیَّاکَ أَنْ تَحْتَکِرَ.»»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۵

 

از سالم حنّاط نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) به من فرمودند:

«چه می‌کنی؟»

عرض کردم:

حنّاط (گندم‌فروش) هستم؛ گاهی (بازار) رونق دارد و گاهی کساد[۱] است. [وقتی بازار کساد است،] من گندم را نگه می‌دارم (نمی‌فروشم.)

حضرت فرمودند:

«(مردم) در مورد این کار تو چه می‌گویند؟»

عرض کردم:

می‌گویند محتکر هستم.

حضرت فرمودند:

«آیا غیر از تو نیز کسی آن را می‌فروشد؟»

عرض کردم:

من یک‌هزارمِ (آن‌چه در بازار است) را هم نمی‌فروشم.

حضرت فرمودند:

«اشکالی ندارد. مردی از قریش بود به نام حکیم بن حزام. وقتی غذا (مواد غذایی) [توسط تاجران] وارد مدینه می‌شد، همه‌اش را می‌خرید.

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نزد او رفتند و فرمودند:

«بر حذر باش از این‌که احتکار کنی!»»

 

 

 

...عَنْ غِیَاثِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «لَیْسَ اَلْحُکْرَةُ إِلاَّ فِی اَلْحِنْطَةِ وَ اَلشَّعِیرِ وَ اَلتَّمْرِ وَ اَلزَّبِیبِ وَ اَلسَّمْنِ[۲][۳]

 الکافی، ج۵، ص۱۶۴

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«احتکار، فقط در مورد گندم، جو، خرما، کشمش و روغن است.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] یعنی خرید و فروش (به هر علتی) کم است و رونقی ندارد.

[۲] سمن، روغنی است که از شیر (گاو، گوسفند یا…) گرفته می‌شود.

[۳] آن‌چه حضرت ذکر کرده‌اند، مواد اولیه غذایی و قوت غالب مردم بوده است. انبار کردن و نفروختن هرآن‌چه که امروز در سفره مردم چنین نقشی دارد نیز شامل حکم «احتکار» می‌شود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۰۰ ، ۰۸:۲۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ اَلْفَزَارِیِّ قَالَ: دَعَا أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ مَوْلًى لَهُ یُقَالُ لَهُ مُصَادِفٌ فَأَعْطَاهُ أَلْفَ دِینَارٍ وَ قَالَ لَهُ: «تَجَهَّزْ حَتَّى تَخْرُجَ إِلَى مِصْرَ فَإِنَّ عِیَالِی قَدْ کَثُرُوا.» قَالَ: فَتَجَهَّزَ بِمَتَاعٍ وَ خَرَجَ مَعَ اَلتُّجَّارِ إِلَى مِصْرَ فَلَمَّا دَنَوْا مِنْ مِصْرَ اِسْتَقْبَلَتْهُمْ قَافِلَةٌ خَارِجَةٌ مِنْ مِصْرَ فَسَأَلُوهُمْ عَنِ اَلْمَتَاعِ اَلَّذِی مَعَهُمْ مَا حَالُهُ فِی اَلْمَدِینَةِ وَ کَانَ مَتَاعَ اَلْعَامَّةِ فَأَخْبَرُوهُمْ أَنَّهُ لَیْسَ بِمِصْرَ مِنْهُ شَیْءٌ فَتَحَالَفُوا وَ تَعَاقَدُوا عَلَى أَنْ لاَ یَنْقُصُوا مَتَاعَهُمْ مِنْ رِبْحِ اَلدِّینَارِ دِینَاراً فَلَمَّا قَبَضُوا أَمْوَالَهُمْ وَ اِنْصَرَفُوا إِلَى اَلْمَدِینَةِ فَدَخَلَ مُصَادِفٌ عَلَى أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ مَعَهُ کِیسَانِ فِی کُلِّ وَاحِدٍ أَلْفُ دِینَارٍ فَقَالَ: جُعِلْتُ فِدَاکَ هَذَا رَأْسُ اَلْمَالِ وَ هَذَا اَلْآخَرُ رِبْحٌ فَقَالَ: «إِنَّ هَذَا اَلرِّبْحَ کَثِیرٌ وَ لَکِنْ مَا صَنَعْتَهُ فِی اَلْمَتَاعِ؟» فَحَدَّثَهُ کَیْفَ صَنَعُوا وَ کَیْفَ تَحَالَفُوا. فَقَالَ: «سُبْحَانَ اَللَّهِ تَحْلِفُونَ عَلَى قَوْمٍ مُسْلِمِینَ أَلاَّ تَبِیعُوهُمْ إِلاَّ رِبْحَ اَلدِّینَارِ دِینَاراً؟!» ثُمَّ أَخَذَ أَحَدَ اَلْکِیسَیْنِ فَقَالَ: «هَذَا رَأْسُ مَالِی وَ لاَ حَاجَةَ لَنَا فِی هَذَا اَلرِّبْحِ.» ثُمَّ قَالَ: «یَا مُصَادِفُ! مُجَادَلَةُ اَلسُّیُوفِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِ اَلْحَلاَلِ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۱

 

از ابوجعفر فَزاری نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) یکی از غلامان خود به‌نام مصادف را فراخواندند، به او هزار دینار (سکه طلا) دادند و فرمودند:

«خود را آماده کن و (برای تجارت با این پول) به مصر برو؛ چراکه نان‌خورهای من زیاد شده‌اند.»

مصادف، کالایی تهیه کرد و به‌همراه تاجرانِ (دیگری)، به مصر رفت. وقتی نزدیک مصر شدند، قافله‌ای که از مصر خارج می‌شدند، به استقبال آن‌ها آمدند. از آن قافله درباره کالایی که همراهشان (به مصر) آورده بودند، سؤال کردند؛ که وضعیت آن کالا - که کالایی مورد استفاده و نیاز عموم بود - در شهر چگونه است.

اهل قافله به آنان خبر دادند که در مصر از این کالا یافت نمی‌شود. پس مصادف و همراهانش با یکدیگر هم‌قَسَم و هم‌پیمان شدند که هیچ‌کدامشان از سود یک دینار برای هر دینار (سود صددرصدی) کم‌تر نگیرند.

وقتی [کالاها را به دو برابر قیمت فروختند،] اموالشان را برداشتند و به مدینه بازگشتند، مصادف درحالی‌که دو کیسه همراه داشت که در هرکدام هزار دینار بود، نزد امام صادق (علیه‌السلام) رفت و عرض کرد:

فدایتان شوم، ای کیسه سرمایه اولیه شماست و این کیسه نیز سود آن است.

حضرت فرمودند:

«به‌راستی که این سود خیلی زیاد است! مگر با آن کالا چه کردی؟!»

مصادف برای امام تعریف کرد که چگونه عمل کردند و چگونه هم‌قسم شدند و…

حضرت فرمودند:

«سبحان الله! با یکدیگر علیه گروهی از مسلمانان هم‌قسم شدید که آن کالا را نفروشید، مگر با سود یک دینار برای هر دینار؟!»

سپس حضرت یکی از کیسه‌ها را برداشتند و فرمودند:

«این سرمایه اولیه من است. ما نیازی به آن سود نداریم.»

بعد فرمودند:

«ای مصادف! جنگ شمشیرها (جنگ تن به تن)، از دنبال مال حلال رفتن، آسان‌تر است!»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۰۰ ، ۰۷:۵۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ اَلْحَمِیدِ عَنْ أَبِی اَلْحَسَنِ مُوسَى عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«ثَلاَثَةٌ لاَ یَنْظُرُ اَللَّهُ تَعَالَى إِلَیْهِمْ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ أَحَدُهُمْ رَجُلٌ اِتَّخَذَ اَللَّهَ بِضَاعَةً لاَ یَشْتَرِی إِلاَّ بِیَمِینٍ وَ لاَ یَبِیعُ إِلاَّ بِیَمِینٍ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۲

 

از امام کاظم (علیه‌السلام) نقل شده است:

«سه گروه هستند که خداوند (تعالی) در روز قیامت به هیچ‌یک از آنان نظرِ [رحمت] نمی‌کند؛

یکی از آنان، مردی است که خداوند را مال‌التجاره‌ی خود می‌کند؛ چیزی را نمی‌خرد مگر با قسم (به خدا) و چیزی را نمی‌فروشد مگر با قسم (به خدا.)»

 

 

 

...عَنْ أَبِی إِسْمَاعِیلَ رَفَعَهُ عَنْ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّهُ کَانَ یَقُولُ:

«إِیَّاکُمْ وَ اَلْحَلْفَ فَإِنَّهُ یُنَفِّقُ اَلسِّلْعَةَ وَ یَمْحَقُ اَلْبَرَکَةَ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۲

 

از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است:

«بر حذر باشید از قسم خوردن (هنگام معامله)؛ چراکه این‌کار، آن کالایتان را تبلیغ می‌کند، ولی برکت را از بین می‌برد.»

 

 

 

...عَنْ أَبِی حَمْزَةَ رَفَعَهُ قَالَ: قَامَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَلَى دَارِ اِبْنِ أَبِی مُعَیْطٍ وَ کَانَ یُقَامُ فِیهَا اَلْإِبِلُ فَقَالَ:

«یَا مَعَاشِرَ اَلسَّمَاسِرَةِ! أَقِلُّوا اَلْأَیْمَانَ فَإِنَّهَا مَنْفَقَةٌ لِلسِّلْعَةِ مَمْحَقَةٌ لِلرِّبْحِ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۲

 

از ابوحمزه ثمالی نقل شده است:

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بر فراز محله ابن‌ابی‌مُعَیط که شتران را [برای خرید و فروش] آن‌جا نگه‌داری می‌کردند، ایستادند و فرمودند:

«ای جماعت دلّال! قَسَم‌خوردن‌هایتان را کم کنید؛ چراکه قسم خوردن، کالایتان را تبلیغ می‌کند، ولی سودتان را از بین می‌برد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۰۰ ، ۰۸:۰۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ حَنَانٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «یَا أَبَا اَلْفَضْلِ! أَ مَا لَکَ مَکَانٌ تَقْعُدُ فِیهِ فَتُعَامِلَ اَلنَّاسَ؟» قَالَ: قُلْتُ: بَلَى. قَالَ: «مَا مِنْ رَجُلٍ مُؤْمِنٍ یَرُوحُ أَوْ یَغْدُو إِلَى مَجْلِسِهِ أَوْ سُوقِهِ فَیَقُولُ حِینَ یَضَعُ رِجْلَهُ فِی اَلسُّوقِ «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ خَیْرِهَا وَ خَیْرِ أَهْلِهَا»، إِلاَّ وَکَّلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ مَنْ یَحْفَظُهُ وَ یَحْفَظُ عَلَیْهِ حَتَّى یَرْجِعَ إِلَى مَنْزِلِهِ فَیَقُولُ لَهُ: «قَدْ أُجِرْتَ مِنْ شَرِّهَا وَ شَرِّ أَهْلِهَا یَوْمَکَ هَذَا بِإِذْنِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَدْ رُزِقْتَ خَیْرَهَا وَ خَیْرَ أَهْلِهَا فِی یَوْمِکَ هَذَا.» فَإِذَا جَلَسَ مَجْلِسَهُ قَالَ حِینَ یَجْلِسُ: «أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ فَضْلِکَ حَلاَلاً طَیِّباً وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ أَنْ أَظْلِمَ أَوْ أُظْلَمَ وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ صَفْقَةٍ خَاسِرَةٍ وَ یَمِینٍ کَاذِبَةٍ» فَإِذَا قَالَ ذَلِکَ قَالَ لَهُ اَلْمَلَکُ اَلْمُوَکَّلُ بِهِ: «أَبْشِرْ فَمَا فِی سُوقِکَ اَلْیَوْمَ أَحَدٌ أَوْفَرَ مِنْکَ حَظّاً قَدْ تَعَجَّلْتَ اَلْحَسَنَاتِ وَ مُحِیَتْ عَنْکَ اَلسَّیِّئَاتُ وَ سَیَأْتِیکَ مَا قَسَمَ اَللَّهُ لَکَ مُوَفَّراً حَلاَلاً طَیِّباً مُبَارَکاً فِیهِ.»»

 الکافی، ج۵، ص۱۵۵

 

از سَدیر بن حُکَیم صیرفی نقل شده است:

امام باقر (علیه‌السلام) به من فرمودند:

«ای ابو فضل![۱] آیا تو مکانی[۲] نداری که در آن بنشینی و با مردم معامله کنی؟»

عرض کردم:

بله.

حضرت فرمودند:

«هیچ مرد مؤمنی نیست که چه شب و چه صبح، به جایگاهش یا بازارش برود و زمانی که پایش را در بازار می‌گذارد، بگوید:

«اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ خَیْرِهَا وَ خَیْرِ أَهْلِهَا»؛ «خداوندا! من از خیر این بازار و از خیر اهل این بازار، از تو طلب می‌کنم.»،

مگراین‌که خداوند (عزّوجلّ) فرشته‌ای که او را حفظ می‌کند را وکیل او می‌گرداند و این فرشته تا زمانی که آن مرد مؤمن به خانه‌اش برگردد، از او محافظت می‌کند و به او می‌گوید:

«به‌راستی امروز، به اذن خداوند، از شر این بازار و از شر اهل آن، از تو محافظت شد. و به‌راستی امروز خیر این بازار و خیر اهل آن، روزی‌ات شد.»

و این مرد مؤمن وقتی در جایگاهش[۳] می‌نشیند (اگر) زمانی که می‌نشیند، بگوید:

«أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ فَضْلِکَ حَلاَلاً طَیِّباً وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ أَنْ أَظْلِمَ أَوْ أُظْلَمَ وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ صَفْقَةٍ خَاسِرَةٍ وَ یَمِینٍ کَاذِبَةٍ»؛ «گواهی می‌دهم که هیچ خدایی جز الله نیست، او تنهاست و شریکی ندارد و گواهی می‌دهم که محمد بنده‌ی او و فرستاده‌ی اوست. خداوندا! من از فضل تو، (روزی‌ای) حلال و پاکیزه می‌خواهم و از این‌که (در معاملاتم به کسی) ظلم کنم و به من ظلم شود، به تو پناه می‌آورم و از معاملات زیان‌بار و سوگند دروغین[۴] به تو پناه می‌برم.»

پس هرگاه این را بگوید، آن فرشته‌ی موکّل (که وکیل او شده است)، به او می‌گوید:

«بشارت باد! که امروز در بازارت، هیچ‌کس بهره‌ای افزون‌تر از تو نبرد؛ به‌راستی تو به‌سوی نیکی‌ها شتافتی و بدی‌ها از [سیاهه‌ی اعمالِ] تو محو شد و به‌زودی آن (روزی‌ای) که خداوند سهم تو قرار داده، تمام‌وکمال و حلال و پاکیزه و پربرکت، به تو خواهد رسید.»»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] ابوفضل، کنیه سَدیر بوده است. شغل سدیر همان‌طور که از لقبش پیداست، صرّافی بوده است.

[۲] مثل یک مغازه یا حتی گوشه‌ای از خیابان که انسان آن‌جا بساطی پهن می‌کند و کسب و کاری راه می‌اندازد.

[۳] مقصود، جایگاهی است که کسب و کارش را آن‌جا برپا کرده.

[۴] مقصود، سوگندهایی است که برخی کاسب‌ها در مورد کیفیت کالایشان یا قیمت مناسبش می‌خورند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۰۰ ، ۰۹:۵۲
ابوالفضل رهبر

 

همان‌طور که در مطلب پیشین اشاره شد، «غِش در معامله» این است که فروشنده خریدار را به نحوی فریب دهد؛ مثل این‌که کالایش را بهتر از آن‌چه هست، نمایش دهد یا کالای بدلی یا قلابی را جای کالای اصل جا بزند یا چیزی ناخالص را به جای چیزی خالص به خریدار بفروشد...

 

 

 

...عَنْ عُبَیْسِ بْنِ هِشَامٍ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: دَخَلَ عَلَیْهِ رَجُلٌ یَبِیعُ اَلدَّقِیقَ فَقَالَ: «إِیَّاکَ وَ اَلْغِشَّ فَإِنَّ مَنْ غَشَّ غُشَّ فِی مَالِهِ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ مَالٌ غُشَّ فِی أَهْلِهِ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۰

 

نقل شده است: مردی که آرد می‌فروخت، نزد امام صادق (علیه‌السلام) رفت.

حضرت به او فرمودند:

«بر حذر باش از غشّ [در معاملاتت]؛ زیرا کسی که غشّ کند، در مالش غش می‌شود[۱] و اگر مالی نداشته باشد، در خانواده‌اش غش صورت می‌گیرد.[۲]»

 

 

 

...عَنْ هِشَامِ بْنِ اَلْحَکَمِ قَالَ: کُنْتُ أَبِیعُ اَلسَّابِرِیَّ فِی اَلظِّلاَلِ فَمَرَّ بِی أَبُو اَلْحَسَنِ مُوسَى عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ لِی: «یَا هِشَامُ إِنَّ اَلْبَیْعَ فِی اَلظِّلِّ غِشٌّ وَ إِنَّ اَلْغِشَّ لاَ یَحِلُّ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۰

 

از هشام بن حکم نقل شده است: من کالاهای سابری[۳] را در سایه می‌فروختم. امام کاظم (علیه‌السلام) از کنار من عبور می‌کردند.

به من فرمودند:

«ای هشام! فروختنِ (کالا) در سایه، غشّ است و به‌راستی که غشّ (در معامله) حلال نیست.[۴]»

 

 

 

...عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِرَجُلٍ یَبِیعُ اَلتَّمْرَ: «یَا فُلاَنُ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّهُ لَیْسَ مِنَ اَلْمُسْلِمِینَ مَنْ غَشَّهُمْ.»»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۰

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به مردی که خرما می‌فروخت، فرمودند:

«فلانی! مگر نمی‌دانی کسی که با مسلمانان غشّ کند، از آن‌ها نیست؟![۵]»»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] شاید مقصود این باشد که در مالش عیب و ایراد و ناخالصی‌های ناآشکاری ایجاد می‌شود که متوجه آن نمی‌شود و در نهایت دچار ضرر می‌گردد.

[۲] شاید مقصود این باشد که در خانواده‌اش عیب و ایراد و کج‌روی‌هایی ایجاد می‌شود که متوجه آن نمی‌شود و بعدها می‌فهمد که آن‌طور که فکر می‌کرده خانواده‌ی سالم و بی عیب و نقصی ندارد.

[۳] گویا سابر، عربی‌شده‌ی شاپور و شهری در ولایت فارس بوده است. فارس نیز منطقه‌ای وسیع بوده و شامل استان‌های فارس، بوشهر، هرمزگان، کهگیلویه‌وبویراحمد، یزد و بخشی از خوزستان کنونی می‌شده است.

[۴] مقصود این است که فروش کالا در جایی که تاریک است و مشتری نمی‌تواند آن را به‌درستی ببیند، ورانداز کند، محاسن و معایبش را تشخیص دهد و در نهایت با آگاهی از ویژگی‌هایش آن را بخرد، جایز نیست.

[۵] یعنی کسی که به مسلمانان خیانت کند و آن‌ها را بفریبد، دیگر از مسلمانان محسوب نمی‌شود (مگر این‌که جبران کند و بازگردد.)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۰۰ ، ۰۸:۳۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُوسَى بْنِ بَکْرٍ قَالَ: کُنَّا عِنْدَ أَبِی اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَإِذَا دَنَانِیرُ مَصْبُوبَةٌ بَیْنَ یَدَیْهِ فَنَظَرَ إِلَى دِینَارٍ فَأَخَذَهُ بِیَدِهِ ثُمَّ قَطَعَهُ بِنِصْفَیْنِ ثُمَّ قَالَ لِی: «أَلْقِهِ فِی اَلْبَالُوعَةِ حَتَّى لاَ یُبَاعَ شَیْءٌ فِیهِ غِشٌّ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۰

 

از موسی بن بَکر نقل شده است:

نزد امام کاظم (علیه‌السلام) بودیم. چندین دینار (سکه طلا) مقابل ایشان روی زمین قرار داشت. حضرت به یکی از دینارها نگاهی انداختند. آن را به دست گرفتند. بعد شکستند و دو نیم کردند.

بعد به من فرمودند:

«این را در چاه مستراح بیانداز تا چیزی که در آن غِشّ[*] است، فروخته نشود.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] «غش» در معامله، این است که فروشنده خریدار را به نحوی فریب دهد؛ مثل این‌که کالایش را بهتر از آن‌چه هست، نمایش دهد یا کالای بدلی یا قلابی را جای کالای اصل جا بزند یا چیزی ناخالص را به جای چیزی خالص به خریدار بفروشد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۰۰ ، ۱۵:۳۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«أَیُّمَا عَبْدٍ أَقَالَ مُسْلِماً فِی بَیْعٍ أَقَالَهُ اَللَّهُ تَعَالَى عَثْرَتَهُ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۵۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هر بنده‌ای که در معامله، با مسلمانی اقاله (چشم‌پوشی)[*] کند، خداوند (تعالی) در روز قیامت از لغزش‌هایش چشم‌پوشی می‌کند.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] «اقاله» عبارت است از: درخواست موافقت طرف معامله با فسخ آن و بازگرداندن کالا و بهایش به فروشنده و خریدار.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۰۰ ، ۲۳:۴۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: نُبِّئْتُ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّهُ کَرِهَ بَیْعَیْنِ اِطْرَحْ وَ خُذْ عَلَى غَیْرِ تَقْلِیبٍ وَ شِرَاءَ مَا لَمْ یُرَ.

 الکافی، ج۵، ص۱۵۳

 

از محمد بن سِنان نقل شده است:

مطلّع شدم که امام باقر (علیه‌السلام) از دو (نوع) معامله بدشان می‌آمد:

- (یکی) رد و بدل کردنِ (کالا و بهایش)، بدون این‌که با دقت ورانداز شوند

- و (دیگری) خریدن چیزی که (هنوز توسط مشتری) دیده نشده.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۰۰ ، ۲۳:۳۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلسَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«مَرَّ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَلَى جَارِیَةٍ قَدِ اِشْتَرَتْ لَحْماً مِنْ قَصَّابٍ وَ هِیَ تَقُولُ زِدْنِی فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ: «زِدْهَا فَإِنَّهُ أَعْظَمُ لِلْبَرَکَةِ.»»

 الکافی، ج۵، ص۱۵۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) از کنار کنیزکی که مقداری گوشت از قصابی خریده بود و می‌گفت: "بیش‌تر به من بده"[*]، عبور می‌کردند.

امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیه) به آن قصاب فرمودند:

«به او بیش‌تر بده؛ چراکه این کار برکتش بیش‌تر است.»»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] یعنی داشته چانه می‌زده که در ازای پولی که پرداخته بوده، گوشت بیش‌تری بگیرد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۰۰ ، ۲۳:۳۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «کَانَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ بِالْکُوفَةِ عِنْدَکُمْ یَغْتَدِی کُلَّ یَوْمٍ بُکْرَةً مِنَ اَلْقَصْرِ فَیَطُوفُ فِی أَسْوَاقِ اَلْکُوفَةِ سُوقاً سُوقاً وَ مَعَهُ اَلدِّرَّةُ عَلَى عَاتِقِهِ وَ کَانَ لَهَا طَرَفَانِ وَ کَانَتْ تُسَمَّى اَلسَّبِیبَةَ فَیَقِفُ عَلَى أَهْلِ کُلِّ سُوقٍ فَیُنَادِی: «یَا مَعْشَرَ اَلتُّجَّارِ اِتَّقُوا اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ.» فَإِذَا سَمِعُوا صَوْتَهُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَلْقَوْا مَا بِأَیْدِیهِمْ وَ أَرْعَوْا إِلَیْهِ بِقُلُوبِهِمْ وَ سَمِعُوا بِآذَانِهِمْ فَیَقُولُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «قَدِّمُوا اَلاِسْتِخَارَةَ وَ تَبَرَّکُوا بِالسُّهُولَةِ وَ اِقْتَرِبُوا مِنَ اَلْمُبْتَاعِینَ وَ تَزَیَّنُوا بِالْحِلْمِ وَ تَنَاهَوْا عَنِ اَلْیَمِینِ وَ جَانِبُوا اَلْکَذِبَ وَ تَجَافَوْا عَنِ اَلظُّلْمِ وَ أَنْصِفُوا اَلْمَظْلُومِینَ وَ لاَ تَقْرَبُوا اَلرِّبَا وَ أَوْفُوا «اَلْکَیْلَ وَ اَلْمِیزٰانَ وَ لاٰ تَبْخَسُوا اَلنّٰاسَ أَشْیٰاءَهُمْ» ... «وَ لاٰ تَعْثَوْا فِی اَلْأَرْضِ مُفْسِدِینَ»» فَیَطُوفُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی جَمِیعِ أَسْوَاقِ اَلْکُوفَةِ ثُمَّ یَرْجِعُ فَیَقْعُدُ لِلنَّاسِ.»»

 الکافی، ج۵، ص۱۵۱

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در کوفه، هرروز صبح زود، از مقرّ حکومتی نزد شما (بازاریان) می‌آمدند و بازارهای کوفه را یک‌به‌یک دور می‌زدند، درحالی‌که تازیانه‌ای بر شانه‌شان بود که دو سر بود و سبیبه نام داشت.

آن‌گاه بر سر اهالی هریک از بازارها می‌ایستادند و ندا می‌دادند:

«ای جماعت تاجر! از [عذاب] خداوند (عزّوجلّ) بپرهیزید!»

وقتی اهل آن بازار صدای ایشان را می‌شنیدند، آن‌چه در دست داشتند را رها می‌کردند، دل‌هایشان را به ایشان می‌سپردند و با گوش‌هایشان گوش می‌کردند.

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) سپس می‌فرمودند:

- «استخاره را (بر کارهایتان) مقدم کنید.[۱]

- با سهل‌گیری (در خرید و فروش) تبرّک بجویید.[۲]

- به خریداران نزدیک شوید.[۳]

- خود را با حلم (بردباری) بیارایید.

- از قسم خوردن[۴] خودداری کنید.

- از دروغ دوری نمایید.

- از ظلم کردن بپرهیزید.

- نسبت به مظلومان انصاف به‌خرج دهید.

- به ربا نزدیک نشوید.

- به پیمانه و ترازو وفادار باشید.[۵]

- اجناس مردم را کم محاسبه نکنید[۶]

- و در زمین تبهکارانه فساد نکنید.»[۷]

آن‌گاه امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در تمام بازارهای کوفه می‌چرخیدند، بعد [به مقرّ حکومتی] بازمی‌گشتند و برای [رسیدگی به امورِ] مردم جلوس می‌فرمودند.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] مقصود از استخاره - چنان‌که پیش‌تر پیرامون آن مطالبی ارائه شده بود - طلب خیر از خداوند است؛ یعنی انسان پیش از انجام یک کار، از خداوند بخواهد خیر او را در آن کار قرار دهد؛ اگر به صلاحش است، آن را تسهیل نماید و اگر به صلاحش نیست، چنان مقدر فرماید که آن کار پیش نرود.

[۲] یعنی با سخت نگرفتن (در تعیین قیمت و برخورد با مشتریان و…،) به داشته‌هایتان برکت و فزونی ببخشید.

[۳] شاید مقصود این باشد که به قیمت مدنظر خریداران نزدیک شوید؛ تخفیف دهید.

[۴] مقصود این است که برای مشتری قسم نخورید که این کالا چنین ویژگی‌ای دارد یا به فلان‌قیمت خریده‌ام یا…

[۵] یعنی در اندازه‌گیری کالاهایی که با وزن و پیمانه اندازه می‌شوند، خیانت نکنید.

[۶] اشاره‌ای است به آیه ۸۵ سوره أعراف؛ «اَلْکَیْلَ وَ اَلْمِیزٰانَ وَ لاٰ تَبْخَسُوا اَلنّٰاسَ أَشْیٰاءَهُمْ».

[۷] اشاره‌ای است به آیه ۸۵ سوره هود؛ «وَ لاٰ تَعْثَوْا فِی اَلْأَرْضِ مُفْسِدِینَ».

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۰۰ ، ۲۳:۳۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلسَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«مَنْ بَاعَ وَ اِشْتَرَى فَلْیَحْفَظْ خَمْسَ خِصَالٍ وَ إِلاَّ فَلاَ یَشْتَرِیَنَّ وَ لاَ یَبِیعَنَّ اَلرِّبَا وَ اَلْحَلْفَ وَ کِتْمَانَ اَلْعَیْبِ وَ اَلْحَمْدَ إِذَا بَاعَ وَ اَلذَّمَّ إِذَا اِشْتَرَى.»

 الکافی، ج۵، ص۱۵۰

 

از امام صادق از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«کسی که خرید و فروش می‌کند، باید از پنج خصلت (در خود) محافظت کند، و الا، نباید بخرد و بفروشد؛

- ربا [دادن یا گرفتن]،

- قسم خوردن [در مورد کالا]،

- پنهان کردن عیبِ [کالا]،

- تعریف کردن [از کالا] وقتی می‌فروشد

- و بدگویی کردن [از کالا] وقتی می‌خرد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۰۰ ، ۰۹:۳۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ عَلَى اَلْمِنْبَرِ:

«یَا مَعْشَرَ اَلتُّجَّارِ اَلْفِقْهَ ثُمَّ اَلْمَتْجَرَ اَلْفِقْهَ ثُمَّ اَلْمَتْجَرَ اَلْفِقْهَ ثُمَّ اَلْمَتْجَرَ وَ اَللَّهِ لَلرِّبَا فِی هَذِهِ اَلْأُمَّةِ أَخْفَى مِنْ دَبِیبِ اَلنَّمْلِ عَلَى اَلصَّفَا شُوبُوا أَیْمَانَکُمْ بِالصِّدْقِ اَلتَّاجِرُ فَاجِرٌ وَ اَلْفَاجِرُ فِی اَلنَّارِ إِلاَّ مَنْ أَخَذَ اَلْحَقَّ وَ أَعْطَى اَلْحَقَّ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۵۰

 

از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است که بر فراز منبر فرمودند:

«ای جماعت تاجر!

(اول آموختنِ) فقه، بعد تجارت (کاسبی). اول فقه، بعد تجارت. اول فقه، بعد تجارت.

به خدا قسم، ربا در این امت، از حرکت مورچه روی کوه صفا پنهان‌تر است.

ایمانِ خود را با صداقت بیامیزید.

تاجر، فاجر است و فاجر در آتش است، مگر کسی که حق بگیرد و حق بپردازد.»

 

 

 

...عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ:

«مَنِ اِتَّجَرَ بِغَیْرِ عِلْمٍ اِرْتَطَمَ فِی اَلرِّبَا ثُمَّ اِرْتَطَمَ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۵۴

 

از امام صادق از امیرالمؤمنین (علیهماالسلام) نقل شده است:

«هرکس بدون علم، تجارت (خریدوفروش) کند، پی‌در‌پی در (باتلاقِ) ربا فرو می‌رود.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۰۰ ، ۰۹:۵۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُحَمَّدٍ اَلزَّعْفَرَانِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «مَنْ طَلَبَ اَلتِّجَارَةَ اِسْتَغْنَى عَنِ اَلنَّاسِ.» قُلْتُ: وَ إِنْ کَانَ مُعِیلاً؟ قَالَ: «وَ إِنْ کَانَ مُعِیلاً. إِنَّ تِسْعَةَ أَعْشَارِ اَلرِّزْقِ فِی اَلتِّجَارَةِ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۴۸

 

از محمد زعفرانی گوید:

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«کسی که به‌دنبال تجارت (خرید و فروش) رود، از مردم بی‌نیاز می‌شود.»

عرض کردم:

حتی اگر عیال‌وار باشد؟

حضرت فرمودند:

«حتی اگر عیال‌وار باشد.

به‌راستی که نه‌دهم (نود درصدِ) روزی، در تجارت است.»

 

 

 

...عَنِ اَلْفُضَیْلِ بْنِ أَبِی قُرَّةَ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ رَجُلٍ وَ أَنَا حَاضِرٌ فَقَالَ: «مَا حَبَسَهُ عَنِ اَلْحَجِّ؟» فَقِیلَ: تَرَکَ اَلتِّجَارَةَ وَ قَلَّ شَیْئُهُ. قَالَ: وَ کَانَ مُتَّکِئاً فَاسْتَوَى جَالِساً ثُمَّ قَالَ لَهُمْ: «لاَ تَدَعُوا اَلتِّجَارَةَ فَتَهُونُوا اِتَّجِرُوا بَارَکَ اَللَّهُ لَکُمْ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۴۹

 

از فُضیل بن ابی‌قُرّة نقل شده است:

من نزد امام صادق (علیه‌السلام) بودم که درباره مردی از ایشان سؤال شد.

حضرت فرمودند:

«چه‌چیز او را از حج باز داشته؟»

به ایشان عرض شد:

تجارت (خرید و فروش) را رها کرده و دارایی‌اش کم شده.

حضرت که تکیه داده بودند، (برخواستند،) صاف نشستند و به حاضران فرمودند:

«تجارت را رها نکنید؛ که خوار خواهید شد!

تجارت کنید تا خداوند به شما برکت دهد.»

 

 

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ کَانَ خَتَنَ بُرَیْدٍ اَلْعِجْلِیِّ: قَالَ بُرَیْدٌ لِمُحَمَّدٍ: سَلْ لِی أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ شَیْءٍ أُرِیدُ أَنْ أَصْنَعَهُ إِنَّ لِلنَّاسِ فِی یَدِی وَدَائِعَ وَ أَمْوَالاً وَ أَنَا أَتَقَلَّبُ فِیهَا وَ قَدْ أَرَدْتُ أَنْ أَتَخَلَّى مِنَ اَلدُّنْیَا وَ أَدْفَعَ إِلَى کُلِّ ذِی حَقٍّ حَقَّهُ قَالَ فَسَأَلَ مُحَمَّدٌ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ ذَلِکَ وَ خَبَّرَهُ بِالْقِصَّةِ وَ قَالَ مَا تَرَى لَهُ فَقَالَ: «یَا مُحَمَّدُ أَ یَبْدَأُ نَفْسَهُ بِالْحَرَبِ لاَ وَ لَکِنْ یَأْخُذُ وَ یُعْطِی عَلَى اَللَّهِ جَلَّ اِسْمُهُ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۴۹

 

از بُرید عِجلی که داماد (شوهرخواهرِ) محمد بن مسلم بوده است، نقل شده است که به محمد [که از اصحاب نزدیک امام صادق (علیه‌السلام) بوده است] گفت:

از طرف من، از امام صادق (علیه‌السلام) درباره کاری که قصد انجامش را دارم سؤال کن؛ مردم در دست من امانت‌ها و اموالی دارند که من با این مبالغ کار می‌کنم. حالا قصد دارم که از دنیا کناره گیرم و حق صاحبانشان را به آن‌ها بدهم.

محمد بن مسلم، درباره این موضوع از امام صادق (علیه‌السلام) سؤال کرد و داستان را به اطلاع ایشان رساند و عرض کرد:

نظر شما چیست؟

امام فرمودند:

«ای محمد! آیا می‌خواهد خود را دچار فقر کند؟! نه (چنین نکند)، بلکه (اموال مردم را) بگیرد (و با آن کار کند) و در راه خداوند (جلّ‌اسمه) [از درآمدش، به نیازمندان] عطا کند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۰۰ ، ۱۰:۰۵
ابوالفضل رهبر