دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

 

رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ:

«لَمَّا اسْتُخْرِجَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع مِنْ مَنْزِلِهِ خَرَجَتْ فَاطِمَةُ ص خَلْفَهُ فَمَا بَقِیَتِ امْرَأَةٌ هَاشِمِیَّةٌ إِلَّا خَرَجَتْ مَعَهَا حَتَّى انْتَهَتْ قَرِیباً مِنَ الْقَبْرِ فَقَالَتْ لَهُمْ: «خَلُّوا عَنِ ابْنِ عَمِّی فَوَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً أَبِی ص بِالْحَقِّ إِنْ لَمْ تُخَلُّوا عَنْهُ لَأَنْشُرَنَّ شَعْرِی وَ لَأَضَعَنَّ قَمِیصَ رَسُولِ اللَّهِ ص عَلَى رَأْسِی وَ لَأَصْرُخَنَّ إِلَى اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فَمَا صَالِحٌ بِأَکْرَمَ عَلَى اللَّهِ مِنْ أَبِی وَ لَا النَّاقَةُ بِأَکْرَمَ مِنِّی وَ لَا الْفَصِیلُ بِأَکْرَمَ عَلَى اللَّهِ مِنْ وُلْدِی.» قَالَ سَلْمَانُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: کُنْتُ قَرِیباً مِنْهَا فَرَأَیْتُ وَ اللَّهِ أَسَاسَ حِیطَانِ مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ ص تَقَلَّعَتْ مِنْ أَسْفَلِهَا حَتَّى لَوْ أَرَادَ رَجُلٌ أَنْ یَنْفُذَ مِنْ تَحْتِهَا لَنَفَذَ فَدَنَوْتُ مِنْهَا فَقُلْتُ یَا سَیِّدَتِی وَ مَوْلَاتِی إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى بَعَثَ أَبَاکِ رَحْمَةً فَلَا تَکُونِی نَقِمَةً فَرَجَعَتْ وَ رَجَعَتِ الْحِیطَانُ حَتَّى سَطَعَتِ الْغَبَرَةُ مِنْ أَسْفَلِهَا فَدَخَلَتْ فِی خَیَاشِیمِنَا.»

 الإحتجاج (للطبرسی)، ج۱، ص۸۷

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«زمانی که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را از منزلشان بیرون بردند، حضرت زهرا (علیهاالسلام) نیز پشت‌سر حضرت امیر بیرون رفتند و هیچ‌یک از زنان بنی‌هاشم نمانده بودند، مگراین‌که همراه حضرت زهرا راه افتادند. رفتند تا نزدیک مزار رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) رسیدند.

حضرت زهرا به آن جماعت فرمودند:

«قسم به خدایی که پدرم محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را به‌حق مبعوث نمود، اگر او را رها نکنید، موهایم را آشکار و پراکنده می‌کنم و پیراهن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را روی سرم می‌گذارم و با فریاد از خداوند (تبارک‌وتعالی) یاری می‌طلبم. نه حضرت صالح نزد خداوند از پدرم ارجمندتر است و نه آن بچه‌شتر از فرزندانم.»

سلمان فارسی (رضی‌الله‌عنه) گوید:

من نزدیک حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) بودم. به خدا قسم، دیدم پایه‌های دیوار مسجد رسول خدا از جا کنده شد، طوری‌که اگر مردی می‌خواست، می‌توانست از زیر آن عبور کند.

سلمان گوید:

من به ایشان عرض کردم: ای سرور من! و ای مولای من! به‌راستی‌که خداوند (تبارک‌وتعالی) پدرتان را به‌عنوان رحمت و مهربانی مبعوث نمود، شما انتقام و عذاب نباشید.

پس حضرت زهرا بازگشتند و دیوار مسجد نیز به جای خود بازگشت؛ آن‌چنان‌که گرد و خاکی از پایه‌های دیوار بلند شد و در بینی‌هایمان فرو رفت.»

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی