دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۶۴۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام صادق» ثبت شده است

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ وَ ابْنَیْهِ‌ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ، قَالَ، قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع): «اقْرَأْ مِنِّی عَلَى وَالِدِکَ السَّلَامَ، وَ قُلْ لَهُ إِنِّی إِنَّمَا أَعِیبُکَ دِفَاعاً مِنِّی عَنْکَ، فَإِنَّ النَّاسَ وَ الْعَدُوَّ یُسَارِعُونَ إِلَى کُلِّ مَنْ قَرَّبْنَاهُ وَ حَمِدْنَا مَکَانَهُ لِإِدْخَالِ الْأَذَى فِی مَنْ نُحِبُّهُ وَ نُقَرِّبُهُ، وَ یَرْمُونَهُ لِمَحَبَّتِنَا لَهُ وَ قُرْبِهِ وَ دُنُوِّهِ مِنَّا، وَ یَرَوْنَ إِدْخَالَ الْأَذَى عَلَیْهِ وَ قَتْلَهُ، وَ یَحْمَدُونَ کُلَّ مَنْ عِبْنَاهُ نَحْنُ وَ إِنْ نَحْمَدَ أَمْرَهُ، فَإِنَّمَا أَعِیبُکَ لِأَنَّکَ رَجُلٌ اشْتَهَرْتَ بِنَا وَ لِمَیْلِکَ إِلَیْنَا، وَ أَنْتَ فِی ذَلِکَ مَذْمُومٌ عِنْدَ النَّاسِ غَیْرُ مَحْمُودِ الْأَثَرِ لِمَوَدَّتِکَ‌ لَنَا وَ بِمَیْلِکَ إِلَیْنَا، فَأَحْبَبْتُ أَنْ أَعِیبَکَ لِیَحْمَدُوا أَمْرَکَ فِی الدِّینِ بِعَیْبِکَ وَ نَقْصِکَ، وَ یَکُونَ‌ بِذَلِکَ مِنَّا دَافِعَ شَرِّهِمْ عَنْکَ، یَقُولُ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ: أَمَّا السَّفِینَةُ فَکانَتْ لِمَساکِینَ یَعْمَلُونَ فِی‌ الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَها وَ کانَ وَراءَهُمْ مَلِکٌ‌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَةٍ (صَالِحَةٍ) غَصْباً، هَذَا التَّنْزِیلُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ صَالِحَةٌ، لَا وَ اللَّهِ مَا عَابَهَا إِلَّا لِکَیْ تَسْلَمَ مِنَ الْمَلِکِ وَ لَا تَعْطَبَ‌ عَلَى یَدَیْهِ وَ لَقَدْ کَانَتْ صَالِحَةً لَیْسَ لِلْعَیْبِ مِنْهَا مَسَاغٌ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ، فَافْهَمِ الْمِثْلَ یَرْحَمْکَ اللَّهُ فَإِنَّکَ وَ اللَّهِ أَحَبُّ النَّاسِ إِلَیَّ وَ أَحَبُّ أَصْحَابِ أَبِی (ع) حَیّاً وَ مَیِّتاً، فَإِنَّکَ أَفْضَلُ سُفُنِ ذَلِکَ الْبَحْرِ الْقَمْقَامِ الزَّاخِرِ، وَ أَنَّ مِنْ وَرَائِکَ مَلَکاً ظَلُوماً غَصُوباً یَرْقُبُ عُبُورَ کُلِّ سَفِینَةٍ صَالِحَةٍ تَرِدُ مِنْ بَحْرِ الْهُدَى لِیَأْخُذَهَا غَصْباً ثُمَّ یَغْصِبَهَا وَ أَهْلَهَا، وَ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْکَ حَیّاً وَ رَحْمَتُهُ وَ رِضْوَانُهُ عَلَیْکَ مَیِّتاً...»

 

[به «زراره»[۱] خبر می‌رسد که امام صادق (علیه‌السلام) در مذمّت او بیاناتی فرموده‌اند و از او بدگویی نموده‌اند. گویا از روی شرم، خود به محضر امام نمی‌رسد، بلکه فرزندش را نزد ایشان می‌فرستد تا علت را جویا شود. ادامه‌ی ماجرا از زبان فرزندش...]

 

عبدالله، فرزند زراره، نقل کرده است:

امام صادق، علیه‌السلام، فرمودند:

 

«از جانب من به پدرت سلام برسان و به او بگو:

من تو را به این خاطر معیوب می‌سازم، تا از تو دفاع نمایم.

مردم[۲] و دشمنان، نسبت به کسی که ما (اهل بیت) به او نزدیک شویم و جای‌گاهش را ستایش کنیم، سرعت می‌گیرند، تا کسی که دوستش داریم و به او نزدیک می‌شویم را آزار رسانند، و او را به‌خاطر محبت‌مان به او، و نزدیکی‌اش به ما، متهم سازند و به قتل رسانند.

آنان هرکس را که ما از او عیب بگیریم، ستایش می‌کنند، هرچند شیعه باشد.

پس ما تو را به این جهت معیوب ساختیم که به رابطه با ما شهرت یافته‌ای و به ما نزدیک هستی، و به‌همین‌خاطر، نزد مردم مورد مذمّت هستی... ما از این جهت تو را معیوب می‌سازیم و بر تو نقص وارد می‌کنیم، که شرّ آنان را از تو دفع نماییم.

 

[آن‌گاه حضرت آیه‌ی مربوط به علتِ معیوب ساختنِ کشتی، توسط حضرت خضر(ع)، برای مصون ماندن کشتی از پادشاه ظالم را تلاوت فرمودند؛]

 

خداوند، جلّ و عزّ، می فرماید:

«أَمَّا السَّفِینَةُ فَکاَنَتْ لِمَسَاکِینَ یَعْمَلُونَ فىِ الْبَحْرِ فَأَرَدتُّ أَنْ أَعِیبهََا وَ کاَنَ وَرَاءَهُم مَّلِکٌ یَأْخُذُ کلُ‏َّ سَفِینَةٍ غَصْبًا»؛

«اما کشتى، برای بینوایانى بود که در دریا کار می‌‏کردند، خواستم آن را معیوب کنم، [چرا که‏] پیشاپیشِ آنان پادشاهى بود که هر کشتىِ [بی نقصی‏] را به زور می‌‏گرفت.»[۳]

 

...این مثل را درک کن، خدا تو را رحمت کند!

به‌راستی که تو ـ به خدا قسم ـ نزد من از تمام مردم و از تمام اصحاب پدرم ـ مرده و زنده‌شان ـ دوست‌داشتنی‌تری. به‌راستی که تو برترین کشتیِ این دریای بی‌کران هستی، و در پسِ تو پادشاهِ ستم‌کارِ غاصبی است که مراقب عبور هر کشتی بی‌نقصی است که از دریای هدایت عبور می‌کند، تا آن را به‌همراه سرنشینانش[۴] غصب کند.

رحمت خدا بر زنده‌ات و رحمت و رضوانش بر مُرده‌ات باد...»[۵]

 

 رجال الکشی(إختیار معرفة الرجال)، ص۱۳۸

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] «زرارة بن اعین»، بزرگ‌ترین فقیه عصر خویش و از یاران نزدیک امام باقر، امام صادق و امام کاظم (علیهم‌السلام) بوده است. جدش از راهبان مسیحی بوده، که اسلام آورده و پدرش نیز اهل علم بوده است. زراره ساکن مرکز تشیع(شهر کوفه) بوده است. امام صادق (علیه‌السلام) در ستایش خدمات علمیِ او فرموده‌اند: «به‌گمانم، اگر زراره نبود، احادیث پدرم از بین می‌رفت.»؛ رجال ‏الکشی، ص۱۳۳.

[۲] در عصر ائمه، علیهم‌السلام، اکثر مردم را غیرشیعیان تشکیل می‌داده‌اند، و تشیع، مذهبی مخفی و غیرقانونی بوده‌است.

[۳] سوره کهف، آیه۷۹.

[۴] مقصود از سرنشینان کشتی زراره، نزدیکان، یاران و شاگردان اویند.

[۵] بعدها مشخص می‌شود که دستگاه غاصب بنی‌عباس، دستور قتل زراره را صادر کرده بودند و طرد زراره در میان اصحاب، موجب صرف نظر حکومت از تصمیم قطعی‌شان می‌شود. چرا که اختلافاتِ داخلیِ یک مجموعه، مقدمه‌ی ضعف آن مجموعه است، و بدخواهان همواره از اختلافات داخلی استقبال می‌کنند و به آن دامن می‌زنند.

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یک: این حدیث پرده از گونه‌ای از دشواری‌های کار فقهای معظّم شیعه بر می‌دارد؛

یکی از مواردی که برای سنجش اعتبار یک حدیث بررسی می‌گردد، مورد اعتماد بودنِ راویانِ حدیث است. شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه، موجب می‌شد چنان که در حدیث مذکور مشاهده شد، ائمه برای حفظ مذهب و دفع خطر از اصحاب، نسبت به آنان تعریضاتی داشته باشند. تشخیص این‌که آیا این تعریضات تقیه‌ای بوده‌اند یا حقیقی، از وظایف فقیه است.

دو: حکیم، چوب‌زدنش نیز حکیمانه، و به مصلحت است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۴ ، ۱۷:۱۰
ابوالفضل رهبر

...عَنْ سَالِمِ بْنِ مُکْرَمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: «اشْتَدَّتْ حَالُ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَقَالَتْ لَهُ امْرَأَتُهُ لَوْ أَتَیْتَ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَسَأَلْتَهُ فَجَاءَ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَلَمَّا رَآهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله قَالَ مَنْ سَأَلَنَا أَعْطَیْنَاهُ وَ مَنِ اسْتَغْنَی أَغْنَاهُ اللَّهُ فَقَالَ الرَّجُلُ مَا یَعْنِی غَیْرِی فَرَجَعَ إِلَی امْرَأَتِهِ فَأَعْلَمَهَا فَقَالَتْ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بَشَرٌ فَأَعْلِمْهُ فَأَتَاهُ فَلَمَّا رَآهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ مَنْ سَأَلَنَا أَعْطَیْنَاهُ وَ مَنِ اسْتَغْنَی أَغْنَاهُ اللَّهُ حَتَّی فَعَلَ الرَّجُلُ ذَلِکَ ثَلَاثاً ثُمَّ ذَهَبَ الرَّجُلُ فَاسْتَعَارَ مِعْوَلًا ثُمَّ أَتَی الْجَبَلَ فَصَعِدَهُ فَقَطَعَ حَطَباً ثُمَّ جَاءَ بِهِ فَبَاعَهُ بِنِصْفِ مُدٍّ مِنْ دَقِیقٍ فَرَجَعَ بِهِ فَأَکَلَهُ ثُمَّ ذَهَبَ مِنَ الْغَدِ فَجَاءَ بِأَکْثَرَ مِنْ ذَلِکَ فَبَاعَهُ فَلَمْ یَزَلْ یَعْمَلُ وَ یَجْمَعُ حَتَّی اشْتَرَی مِعْوَلًا ثُمَّ جَمَعَ حَتَّی اشْتَرَی بَکْرَیْنِ وَ غُلَاماً ثُمَّ أَثْرَی حَتَّی أَیْسَرَ فَجَاءَ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَأَعْلَمَهُ کَیْفَ جَاءَ یَسْأَلُهُ وَ کَیْفَ سَمِعَ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله قُلْتُ لَکَ مَنْ سَأَلَنَا أَعْطَیْنَاهُ وَ مَنِ اسْتَغْنَی أَغْنَاهُ اللَّهُ.»

 الکافی، ج۲، ص۱۳۹

 

از امام صادق، علیه‌السلام، نقل شده است که فرمودند:

 

وضع (مالی) مردی از اصحاب پیامبر، صلی‌الله‌علیه‌وآله، سخت شد. همسرش به او گفت: کاش نزد رسول خدا می‌رفتی و از او چیزی می‌خواستی.

 

آن مرد نزد پیامبر رفت. تا چشم پیامبر به او افتاد، فرمودند:

«هرکه از ما چیزی بخواهد، به او می‌دهیم و هرکه بی‌نیازی جوید، خداوند بی‌نیازش می‌کند.»

 

مرد (پیش خود) گفت: منظورشان من بودم. پس نزد همسرش بازگشت و او را (از آن‌چه اتفاق افتاده بود) آگاه ساخت. همسرش گفت رسول خدا هم بشری است (مثل ما و غیب نمی‌داند. برو و از مشکلاتمان) آگاهشان ساز.

 

پس مرد نزد ایشان رفت و رسول خدا تا او را دیدند، فرمودند:

«هرکه از ما چیزی بخواهد، به او می‌دهیم و هرکه بی‌نیازی جوید، خداوند بی‌نیازش می‌کند.»

 

این اتفاق سه مرتبه تکرار شد.

سپس آن مرد بازگشت و کلنگی عاریه نمود، سپس به کوه رفت و از آن بالا رفت و هیزم کَند و (به شهر) آورد و به نیم‌پیمانه آرد فروخت. آرد را (به خانه) برگرداند و خورد.

 

روز بعد نیز رفت و هیزم بیشتری آورد و فروخت و هم‌چنان ادامه داد و (مال) اندوخت، تا این‌که کلنگی خرید.

باز (مال) اندوخت تا این‌که دو شتر نر و یک غلام خرید. سپس مال زیاد کرد تا آن‌که ثروتمند گشت.

 

آن‌گاه نزد پیامبر رفت و برای ایشان تعریف کرد که چه‌گونه (نزد ایشان) رفته بود تا چیزی بخواهد و چه شنیده بود.

 

پیامبر فرمودند:

«من که به تو گفتم؛ هرکه از ما چیزی بخواهد، به او می‌دهیم و هرکه بی‌نیازی جوید، خداوند بی‌نیازش می‌کند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۴ ، ۱۶:۵۰
ابوالفضل رهبر

...عَنْ مُعَلَّی بْنِ خُنَیْسٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا حَقُّ الْمُسْلِمِ عَلَی الْمُسْلِمِ؟ قَالَ: «لَهُ سَبْعُ حُقُوقٍ وَاجِبَاتٍ مَا مِنْهُنَّ حَقٌّ إِلَّا وَ هُوَ عَلَیْهِ وَاجِبٌ إِنْ ضَیَّعَ مِنْهَا شَیْئاً خَرَجَ مِنْ وِلَایَةِ اللَّهِ وَ طَاعَتِهِ وَ لَمْ یَکُنْ لِلَّهِ فِیهِ مِنْ نَصِیبٍ.» قُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ مَا هِیَ؟ قَالَ: «یَا مُعَلَّی إِنِّی عَلَیْکَ شَفِیقٌ أَخَافُ أَنْ تُضَیِّعَ وَ لَا تَحْفَظَ وَ تَعْلَمَ وَ لَا تَعْمَلَ.» قَالَ: قُلْتُ لَهُ: لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ. قَالَ: «أَیْسَرُ حَقٍّ مِنْهَا أَنْ تُحِبَّ لَهُ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِکَ وَ تَکْرَهَ لَهُ مَا تَکْرَهُ لِنَفْسِکَ وَ الْحَقُّ الثَّانِی أَنْ تَجْتَنِبَ سَخَطَهُ وَ تَتَّبِعَ مَرْضَاتَهُ وَ تُطِیعَ أَمْرَهُ وَ الْحَقُّ الثَّالِثُ أَنْ تُعِینَهُ بِنَفْسِکَ وَ مَالِکَ وَ لِسَانِکَ وَ یَدِکَ وَ رِجْلِکَ وَ الْحَقُّ الرَّابِعُ أَنْ تَکُونَ عَیْنَهُ وَ دَلِیلَهُ وَ مِرْآتَهُ وَ الْحَقُّ الْخَامِسُ أَنْ لَا تَشْبَعَ وَ یَجُوعُ وَ لَا تَرْوَی وَ یَظْمَأُ وَ لَا تَلْبَسَ وَ یَعْرَی وَ الْحَقُّ السَّادِسُ أَنْ یَکُونَ لَکَ خَادِمٌ وَ لَیْسَ لِأَخِیکَ خَادِمٌ فَوَاجِبٌ أَنْ تَبْعَثَ خَادِمَکَ فَیَغْسِلَ ثِیَابَهُ وَ یَصْنَعَ طَعَامَهُ وَ یَمْهَدَ فِرَاشَهُ وَ الْحَقُّ السَّابِعُ أَنْ تُبِرَّ قَسَمَهُ وَ تُجِیبَ دَعْوَتَهُ وَ تَعُودَ مَرِیضَهُ وَ تَشْهَدَ جَنَازَتَهُ وَ إِذَا عَلِمْتَ أَنَّ لَهُ حَاجَةً تُبَادِرُهُ إِلَی قَضَائِهَا وَ لَا تُلْجِئُهُ أَنْ یَسْأَلَکَهَا وَ لَکِنْ تُبَادِرُهُ مُبَادَرَةً فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِکَ وَصَلْتَ وَلَایَتَکَ بِوَلَایَتِهِ وَ وَلَایَتَهُ بِوَلَایَتِکَ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۱۶۹

 

از معلی بن خُنیس نقل شده است که گفت:
به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:
«حق مسلمان بر مسلمان» چیست؟

حضرت فرمودند: 
«برای مسلمان هفت حقِ واجب است؛ حقوقی که آن‌چنان واجب‌اند که اگر مقداری از آن را ضایع کند، از ولایت و طاعتِ خداوند خارج می‌گردد، و برایش بهره‌ای نخواهد بود.»

معلّی بن خُنیس گوید عرض کردم: 
فدای‌تان شوم، آن حقوق چیست؟

حضرت فرمودند:
«ای معلّی! من دلسوزِ تو هستم. می‌ترسم (آن حقوق را) ضایع نمایی، و مراعات ننمایی، و (مطلبِ مسئولیت‌آوری را) بدانی و عمل نکنی.»

معلّی گوید عرض کردم: 
«لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‏»؛ هیچ نیرویی جز (نیروی) خداوند نیست.

حضرت فرمودند: 
«۱- راحت‌ترین حق از آن حقوق، این است که آن‌چه برای خودت دوست می‌داری، برای او نیز دوست بداری، و آن‌چه برای خودت نمی‌پسندی، برای او نیز نپسندی.

۲- و حق دوم، این است که از (موجباتِ) نارضایتی او پرهیز کنی و به دنبال رضایتش باشی و دستورش را اطاعت کنی.

۳- و حق سوم، این‌که او را با جان و مال و زبان و دست و پایت یاری نمایی.

۴- و حق چهارم، این‌که چشم، راهنما و آینه‌اش باشی.

۵- و حق پنجم، این‌که سیر نشوی و سیرآب نگردی و لباس نپوشی، درحالی‌که او گرسنه و تشنه و بی‌لباس است.

۶- و حق ششم، این‌که اگر خدمت‌کاری داشتی و برادرت خدمت‌کار نداشت، واجب است خدمت‌کارت را بفرستی تا لباسش را بشوید و غذایش را درست کند و رخت‌خوابش را پهن نماید.

۷- و حق هفتم، آن است که سوگندش را بپذیری، و دعوتش را اجابت نمایی، و در بیماری‌اش به عیادتش روی، و بر جنازه‌اش حاضر شوی، و هرگاه فهمیدی نیازی دارد، به رفع آن، پیش‌دستی کنی و مجبورش نکنی که آن را از تو بخواهد، بلکه باید به‌سرعت پیش‌دستی کنی.

پس هرگاه چنین کردی، ولایت خود را به ولایت او، و ولایت او را به ولایت خود، پیوند داده‌ای.»



پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یک: به این ترتیب (با توجه به جمله آخر امام)، یک «شبکه‌ی ولایی منسجم» میان مسلمین شکل می‌گیرد.
دو: حقوق مذکور، حقوق «مسلمین» به گردن هم‌دیگر است، نه حقوق «شیعیان» و نه فقط «مؤمنین».

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۴ ، ۰۸:۰۱
ابوالفضل رهبر

عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ الضَّحَّاکِ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا سَرَّاجٍ وَ کَانَ خَادِماً لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: بَعَثَنِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فِی حَاجَةٍ وَ هُوَ بِالْحِیرَةِ أَنَا وَ جَمَاعَةً مِنْ مَوَالِیهِ قَالَ فَانْطَلَقْنَا فِیهَا ثُمَّ رَجَعْنَا مُغْتَمِّینَ قَالَ: وَ کَانَ فِرَاشِی فِی الْحَائِرِ الَّذِی کُنَّا فِیهِ نُزُولًا فَجِئْتُ وَ أَنَا بِحَالٍ فَرَمَیْتُ بِنَفْسِی فَبَیْنَا أَنَا کَذَلِکَ إِذَا أَنَا بِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَدْ أَقْبَلَ قَالَ: فَقَالَ: «قَدْ أَتَیْنَاکَ» أَوْ قَالَ: «جِئْنَاکَ» فَاسْتَوَیْتُ جَالِساً وَ جَلَسَ عَلَی صَدْرِ فِرَاشِی فَسَأَلَنِی عَمَّا بَعَثَنِی لَهُ فَأَخْبَرْتُهُ فَحَمِدَ اللَّهَ ثُمَّ جَرَی ذِکْرُ قَوْمٍ فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّا نَبْرَأُ مِنْهُمْ إِنَّهُمْ لَا یَقُولُونَ مَا نَقُولُ. قَالَ: فَقَالَ: «یَتَوَلَّوْنَا وَ لَا یَقُولُونَ مَا تَقُولُونَ تَبْرَءُونَ مِنْهُمْ؟» قَالَ: قُلْتُ: نَعَمْ. قَالَ: «فَهُوَ ذَا عِنْدَنَا مَا لَیْسَ عِنْدَکُمْ فَیَنْبَغِی لَنَا أَنْ نَبْرَأَ مِنْکُمْ؟» قَالَ: قُلْتُ: لَا جُعِلْتُ فِدَاکَ. قَالَ: «وَ هُوَ ذَا عِنْدَ اللَّهِ مَا لَیْسَ عِنْدَنَا أَ فَتَرَاهُ اطَّرَحَنَا.» قَالَ: قُلْتُ: لَا وَ اللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا نَفْعَلُ. قَالَ: «فَتَوَلَّوْهُمْ وَ لَا تَبَرَّءُوا مِنْهُمْ إِنَّ مِنَ الْمُسْلِمِینَ مَنْ لَهُ سَهْمٌ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ سَهْمَانِ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ ثَلَاثَةُ أَسْهُمٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ أَرْبَعَةُ أَسْهُمٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ خَمْسَةُ أَسْهُمٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ سِتَّةُ أَسْهُمٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ سَبْعَةُ أَسْهُمٍ فَلَیْسَ یَنْبَغِی أَنْ یُحْمَلَ صَاحِبُ السَّهْمِ عَلَی مَا عَلَیْهِ صَاحِبُ السَّهْمَیْنِ وَ لَا صَاحِبُ السَّهْمَیْنِ عَلَی مَا عَلَیْهِ صَاحِبُ الثَّلَاثَةِ وَ لَا صَاحِبُ الثَّلَاثَةِ عَلَی مَا عَلَیْهِ صَاحِبُ الْأَرْبَعَةِ وَ لَا صَاحِبُ الْأَرْبَعَةِ عَلَی مَا عَلَیْهِ صَاحِبُ الْخَمْسَةِ وَ لَا صَاحِبُ الْخَمْسَةِ عَلَی مَا عَلَیْهِ صَاحِبُ السِّتَّةِ وَ لَا صَاحِبُ السِّتَّةِ عَلَی مَا عَلَیْهِ صَاحِبُ السَّبْعَةِ وَ سَأَضْرِبُ لَکَ مَثَلًا إِنَّ رَجُلًا کَانَ لَهُ جَارٌ وَ کَانَ نَصْرَانِیّاً فَدَعَاهُ إِلَی الْإِسْلَامِ وَ زَیَّنَهُ لَهُ فَأَجَابَهُ فَأَتَاهُ سُحَیْراً فَقَرَعَ عَلَیْهِ الْبَابَ فَقَالَ لَهُ مَنْ هَذَا قَالَ أَنَا فُلَانٌ قَالَ وَ مَا حَاجَتُکَ فَقَالَ تَوَضَّأْ وَ الْبَسْ ثَوْبَیْکَ وَ مُرَّ بِنَا إِلَی الصَّلَاةِ قَالَ فَتَوَضَّأَ وَ لَبِسَ ثَوْبَیْهِ وَ خَرَجَ مَعَهُ قَالَ فَصَلَّیَا مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ صَلَّیَا الْفَجْرَ ثُمَّ مَکَثَا حَتَّی أَصْبَحَا- فَقَامَ الَّذِی کَانَ نَصْرَانِیّاً یُرِیدُ مَنْزِلَهُ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ أَیْنَ تَذْهَبُ النَّهَارُ قَصِیرٌ وَ الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الظُّهْرِ قَلِیلٌ قَالَ فَجَلَسَ مَعَهُ إِلَی أَنْ صَلَّی الظُّهْرَ ثُمَّ قَالَ وَ مَا بَیْنَ الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ قَلِیلٌ فَاحْتَبَسَهُ حَتَّی صَلَّی الْعَصْرَ قَالَ ثُمَّ قَامَ وَ أَرَادَ أَنْ یَنْصَرِفَ إِلَی مَنْزِلِهِ فَقَالَ لَهُ إِنَّ هَذَا آخِرُ النَّهَارِ وَ أَقَلُّ مِنْ أَوَّلِهِ فَاحْتَبَسَهُ حَتَّی صَلَّی الْمَغْرِبَ ثُمَّ أَرَادَ أَنْ یَنْصَرِفَ إِلَی مَنْزِلِهِ فَقَالَ لَهُ إِنَّمَا بَقِیَتْ صَلَاةٌ وَاحِدَةٌ قَالَ فَمَکَثَ حَتَّی صَلَّی الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ ثُمَّ تَفَرَّقَا فَلَمَّا کَانَ سُحَیْرٌ غَدَا عَلَیْهِ فَضَرَبَ عَلَیْهِ الْبَابَ فَقَالَ مَنْ هَذَا قَالَ أَنَا فُلَانٌ قَالَ وَ مَا حَاجَتُکَ قَالَ تَوَضَّأْ وَ الْبَسْ ثَوْبَیْکَ وَ اخْرُجْ بِنَا فَصَلِّ قَالَ اطْلُبْ لِهَذَا الدِّینِ مَنْ هُوَ أَفْرَغُ مِنِّی وَ أَنَا إِنْسَانٌ مِسْکِینٌ وَ عَلَیَّ عِیَالٌ.» فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام): «أَدْخَلَهُ فِی شَیْ ءٍ أَخْرَجَهُ مِنْهُ أَوْ قَالَ أَدْخَلَهُ مِنْ مِثْلِ ذِهْ وَ أَخْرَجَهُ مِنْ مِثْلِ هَذَا.»

 الکافی، ج۲، ص۴۲

 
یعقوب بن ضحّاک، از یکی از شیعیان که «سَرّاج»[۱] بوده است و خادم امام صادق، علیه‌السلام، نقل می‌کند که گفت: 
زمانی که امام صادق، علیه‌السلام، در شهر «حیره»[۲] بودند، من و گروهی از غلامان‌شان را برای کاری فرستادند. رفتیم و شب‌هنگام بازگشتیم. بسترِ من در حیاطِ خانه‌ای بود که در آن منزل کرده بودیم. در حالی که آزرده و خسته بودم، برگشتم و (در بستر) دراز کشیدم، که در این هنگام امام صادق، علیه‌السلام، تشریف آوردند. 

فرمودند:

«نزد تو آمدیم!»[۳]
برخاستم و نشستم و آن حضرت بالاى بسترم نشستند و از کارى که مرا دنبال آن روانه کرده بودند سؤال فرمودند و من به ایشان گزارش دادم و ایشان حمدِ خدا کردند.

سپس ذکرِ گروهی به میان آمد و من عرض کردم: فدایتان شوم! ما از آنان بیزاریم، آنان به آن‌چه ما (شیعیان) معتقدیم، اعتقاد ندارند.

حضرت فرمودند:
«آنان ما را دوست دارند و به آن‌چه شما عقیده دارید، عقیده ندارند، و شما از آن‌ها بیزاری می‌جویید؟!»
عرض کردم: آری. 

فرمودند:
«در این‌صورت، نزد ما (اهل بیت) نیز حقایقى است که نزد شما نیست، آیا سزاوار است ما نیز از شما بیزار باشیم؟»
عرض کردم: نه، فدای‌تان شوم! 

فرمودند:
«نزد خدا نیز حقایقى است که نزد ما (اهل بیت) نیست، به نظرت ما را از خود رانده است؟» 
عرض کردم: نه به خدا قسم، فدای‌تان شوم! چنین فکر نمی‌کنیم. 

امام فرمودند:
«پس آنان را دوست بدارید و از ایشان بیزار نباشید، 
زیرا برخى از مسلمانان یک سهم (از ایمان و اعتقاد را) دارند و برخى دو سهم و بعضى سه سهم و بعضى چهار سهم و بعضى پنج سهم و بعضى شش سهم و برخى هم هفت سهم،
شایسته نیست آن‌که یک سهم دارد، بر (ایمان و اعتقادِ) آن‌که دو سهم دارد، وادار شود و نه آنکه دو سهم دارد بر آن‌چه که صاحب سه سهم دارد، وادار شود و نه آن‌که سه سهم دارد، بر آن‌چه که صاحب چهار سهم دارد، وادار شود و نه آن‌که چهار سهم دارد، بر آن‌چه که صاحب پنج سهم دارد، وادار شود و نه آن‌که پنج سهم دارد، بر آن‌چه صاحب شش سهم دارد، وادار شود و نه آن‌که شش سهم دارد، بر آن‌چه صاحب هفت سهم دارد، وادار شود. 

اکنون برایت مثالى می‌زنم:
مردی (مسلمان)، همسایه‌ای مسیحی داشت. او را به اسلام دعوت کرد و اسلام را در نظرش زیبا جلوه داد، پس همسایه‌اش پذیرفت (و مسلمان شد). 
نزدیک سحر نزد آن تازه‌مسلمان رفت و درب خانه‌اش را کوبید. گفت: کیست؟ پاسخ داد: من فلانی‌ام، گفت: چه کار دارى؟ گفت: وضو بساز و لباس بپوش تا با هم به نماز برویم. (تازه‌مسلمان) وضو گرفت و لباس پوشید و با او بیرون شد. 
آن‌گاه نمازِ بسیار خواندند، سپس نماز صبح را نیز خواندند و (در مسجد) ماندند تا هوا روشن شد. 
تازه‌مسلمان برخاست که به خانه‌‏اش برود، همسایه‌اش گفت: کجا می‌روى؟ روز کوتاه است و به ظهر چیزى نمانده، پس با او نشست تا نماز ظهر را هم خواند. 
سپس به او گفت: فاصله‌ی ظهر و عصر نیز اندک است، پس او را نگه داشت تا نماز عصر را هم خواند. 
تازه‌مسلمان برخواست تا به خانه‌اش برود، که به او گفت: اکنون دیگر پایان روز است و از آغازش کم‌تر است و او را نگه داشت تا نماز مغرب را هم خواند. 
سپس خواست به منزلش برگردد، که باز هم به او گفت: یک نماز دیگر باقی مانده. 
ماند، تا نماز عشاء را هم خواند و از هم جدا شدند (و هریک به خانه‌اش رفت). 
وقتی دوباره سحر شد، مرد مسلمان به دنبال او رفت و درب خانه‌اش را زد. گفت: کیست؟ پاسخ داد: فلانی‌ام. گفت: چه کار دارى؟ گفت: وضو بساز و لباس بپوش و بیا با هم برویم نماز. 
گفت: برو براى این دین کسی را پیدا کن که از من بی‌کارتر باشد، من مردی مستمندم و خرجِ عده‌ای بر گردنم است.»

(در این هنگام) امام صادق، علیه‌السلام، فرمودند: 
«او را چون‌آن وارد دین کرد، و چون‌این از دین خارج نمود.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] سَرّاج: سازنده‌ی زین اسب.
[۲] حِیره: شهری اطراف کوفه. لازم به توضیح است که امام صادق، علیه‌السلام، در ابتدای خلافت منصور دوانیقی، که پایتخت خود را کوفه قرار داد، حدود دو سال ساکن شهر کوفه شدند و در این مدت به نشر علوم و معارف، و نیز پرورش اصحاب (که عمدةً ساکن این شهر بودند) پرداختند.
[۳] ظاهراً امام با این جمله، اعلام ورود فرموده‌اند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۴ ، ۰۰:۳۳
ابوالفضل رهبر

 

امام صادق از طریق پدرانشان نقل کرده‌اند که امیرالمؤمنین، علیهم‌السلام، در ضمن حدیث «اربعةمائة»[*] فرموده‌اند:

«...إِذَا تَعَرَّى الرَّجُلُ نَظَرَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ فَطَمِعَ فِیهِ فَاسْتَتِرُوا لَیْسَ لِلرَّجُلِ أَنْ یَکْشِفَ ثِیَابَهُ عَنْ فَخِذِهِ وَ یَجْلِسَ بَیْنَ قَوْمٍ...»

 الخصال، ج۲، ص۶۳۰

 

«...آن‌گاه که مردی برهنه شود، شیطان به او نظر می‌افکند و در وی طمع می‌ورزد، 

پس خود را بپوشانید، 

برای مرد جایز نیست که جامه از ران‌هایش برکشد و میان جمع بنشیند...»

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در جلسه‌ای «چهارصد» نکته که برای دین و دنیای یک مسلمان لازم است را به یارانشان آموختند. این فرمایشات، به اعتبار تعداد نکات، به حدیث «اربعةمائة» مشهور شده است. 

«شیخ صدوق» در «خصال» و «ابن شعبه» در «تحف العقول» مجموعه‌ی این نکات را به نقل از امام صادق (علیه‌السلام) نقل کرده‌اند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۴ ، ۱۱:۳۱
ابوالفضل رهبر

 
...عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: رَآنِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَنَا أَحْمِلُ بَقْلًا فَقَالَ: «یُکْرَهُ لِلرَّجُلِ السَّرِیِّ أَنْ یَحْمِلَ الشَّیْ‏ءَ الدَّنِیَّ فَیُجْتَرَأَ عَلَیْهِ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۳۹

 

از «معاویه بن وهب»[۱] نقل شده است که گفت:

امام صادق، علیه‌السلام، مرا در حالی‌که مقداری سبزی حمل می‌کردم، دیدند، آن‌گاه فرمودند:

«برای شخص شریف، پسندیده نیست که چیزی کم‌ارزش حمل کند و (به این سبب) دیگران نسبت به او جرأت یابند»

 

 

 

 

...عَنْ عَبْدِ اللَّهِ جَبَلَةَ الْکِنَانِیِّ قَالَ: اسْتَقْبَلَنِی أَبُو الْحَسَنِ ع وَ قَدْ عَلَّقْتُ سَمَکَةً فِی یَدِی فَقَالَ: «اقْذِفْهَا إِنَّنِی لَأَکْرَهُ لِلرَّجُلِ السَّرِیِّ أَنْ یَحْمِلَ الشَّیْ‏ءَ الدَّنِیَّ بِنَفْسِهِ» ثُمَّ قَالَ: «إِنَّکُمْ قَوْمٌ أَعْدَاؤُکُمْ کَثِیرَةٌ عَادَاکُمُ الْخَلْقُ یَا مَعْشَرَ الشِّیعَةِ إِنَّکُمْ قَدْ عَادَاکُمُ الْخَلْقُ فَتَزَیَّنُوا لَهُمْ بِمَا قَدَرْتُمْ عَلَیْهِ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۸۰

 
از «عبدالله بن جبله کنانی»[۲] نقل شده است که گفت: 

امام کاظم، علیه‌السلام، نزدم آمدند، در حالی‌که یک ماهی به دست داشتم. آن‌گاه فرمودند:

«آن را زمین بگذار، به‌راستی که من برای شخص شریف نمی‌پسندم که خود، چیز کم‌ارزشی را حمل کند.»

سپس فرمودند: 

«به‌راستی که شما(شیعیان) جمعی هستید که دشمنان‌تان بسیارند. مردم با شما دشمنی می‌ورزند.

ای جماعت شیعه! به‌راستی که مردم با شما دشمنی می ورزند، پس هر قدر می‌توانید، خود را بیارایید.»

 

 

 

...عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ قَالَ: نَظَرَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِلَى رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ قَدِ اشْتَرَى لِعِیَالِهِ شَیْئاً وَ هُوَ یَحْمِلُهُ فَلَمَّا رَآهُ الرَّجُلُ اسْتَحْیَا مِنْهُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: «اشْتَرَیْتَهُ لِعِیَالِکَ وَ حَمَلْتَهُ إِلَیْهِمْ أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ لَا أَهْلُ الْمَدِینَةِ لَأَحْبَبْتُ أَنْ أَشْتَرِیَ لِعِیَالِیَ الشَّیْ‏ءَ ثُمَّ أَحْمِلَهُ إِلَیْهِمْ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۱۲۳

 
از «یونس بن یعقوب» نقل شده است که گفت:

امام صادق، علیه‌السلام، مردی از اهالی مدینه را دیدند که برای عیالش[۳] چیزی خریده بود و خود حمل می‌کرد. وقتی نگاهش به حضرت افتاد، از ایشان خجالت کشید. 

امام صادق، علیه‌السلام، فرمودند:

«(خجالت ندارد،) آن را برای عیالت خریده‌ای و برایشان حمل می‌کنی. 

به خدا سوگند، اگر اهالی مدینه[۴] نبودند، دوست داشتم که چیزی برای عیالم بخرم و برای‌شان حمل کنم.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] «معاویة بن وهب»، از اصحاب بزرگ امام صادق و امام کاظم، علیهماالسلام، و صاحب کتابی پیرامون حج بوده است. علمای متقدم شیعه، به او اعتماد داشته‌اند و احادیثش را می‌پذیرفتند. (رجال النجاشی، ص۴۱۲)

[۲] «عبدالله بن جبلة الکنانی»، از اصحاب امام کاظم، علیه‌السلام، و صاحب تألیف بوده است. نجاشی، در کتابش وی را چنین توصیف می‌کند: «او از سران و چهره‌های شیعه، فقیه، و مورد اعتمادترین مردم در حدیث بوده است.» (رجال النجاشی، ص۱۲۰)

[۳] عیال مرد، کسانی‌اند که تحت تکفّل او هستند و نفقه‌شان را می‌دهد. (لسان العرب، ج۱۱، ص۴۸۸)

[۴] اهل مدینه، اغلب از اهل سنت بوده‌اند و در تاریخ اسلام به پیروی از شیخین(دو خلیفه‌ی نخست) مشهورند. لذا حضرت، چنان‌چه در دو حدیث نخست گذشت، جهتِ مَصالحی از انجام چنین اموری در منظر اهالی مدینه پرهیز داشتند.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

می‌توان چنین جمع‌بندی نمود که بزرگان و آبرومندان شیعه و کسانی که در چشم هستند، نباید به کاری دست زنند که موجب تحقیرشان در میان بدخواهان یا سوء استفاده‌ی دشمنان شود.

بدیهی است خرید کردن بزرگان، در صورتی که قبح خود را از دست داده باشد (بلکه به عکس، نشانه تواضع  آنان باشد)، یا اگر از چشم دشمنان و بدخواهان پنهان باشد، منعی نخواهد داشت.
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۴ ، ۰۶:۱۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی خَالِدٍ الْکَابُلِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا» فَقَالَ: «یَا أَبَا خَالِدٍ النُّورُ وَ اللَّهِ- الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ فِی السَّمَاوَاتِ وَ فِی الْأَرْضِ وَ اللَّهِ یَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْإِمَامِ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِیئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ یُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِینَ وَ یَحْجُبُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نُورَهُمْ عَمَّنْ یَشَاءُ فَتُظْلِمُ قُلُوبُهُمْ وَ اللَّهِ یَا أَبَا خَالِدٍ لَا یُحِبُّنَا عَبْدٌ وَ یَتَوَلَّانَا حَتَّی یُطَهِّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ وَ لَا یُطَهِّرُ اللَّهُ قَلْبَ عَبْدٍ حَتَّی یُسَلِّمَ لَنَا وَ یَکُونَ سِلْماً لَنَا فَإِذَا کَانَ سِلْماً لَنَا سَلَّمَهُ اللَّهُ مِنْ شَدِیدِ الْحِسَابِ وَ آمَنَهُ مِنْ فَزَعِ یَوْمِ الْقِیَامَةِ الْأَکْبَرِ.»

 الکافی، ج‏۱، ص۱۹۴

 

ابوخالد کابلی نقل می‌کند: 

از امام باقر (علیه‌السلام) درمورد این کلام خداوند (عزّوجلّ) پرسیدم؛ 

«فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا» [تغابن:۸]؛

«پس به خدا و فرستاده‌اش و نورى که فرو فرستاده‌ایم ایمان آورید.»

امام فرمودند:

«ای ابوخالد! (مقصود از) نور - به خدا قسم - همان امامانِ از نسل محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) است، تا روز قیامت، 

و آنان - به خدا قسم - همان نور خدا هستند که فرو فرستاده است، 

و آنان - به خدا قسم - همان نور خدا در آسمان‌ها و در زمین هستند، 

به خدا قسم، ای ابوخالد! به راستی که نور امام در دل‌های مؤمنان، نورانی‌تر است از خورشیدِ درخشان در میانه‌ی روز، 

و هم‌آنان هستند - به خدا قسم - که دل‌های مؤمنین را نورانی می‌سازند، 

و خداوند، عزّوجلّ، نور آنان را از هرکه بخواهد می‌پوشاند، پس دل‌هاشان تاریک می‌شود، 

به خدا قسم، ای ابوخالد! هیچ بنده‌ای نیست که ما را دوست بدارد و از ما پیروی نماید، مگر این‌که خداوند دلش را پاکیزه ساخته باشد، 

و خداوند دلِ هیچ بنده‌ای را پاکیزه نمی‌سازد، مگر این‌که تسلیم ما شود و با ما در سازش باشد، 

و آن‌گاه که با ما در سازش باشد، خداوند او را از حساب سخت، سالم می‌دارد، و از بی تابیِ روز بزرگ قیامت، ایمن می‌دارد.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خورشید، کار خود را می‌کند؛ به شدت تمام، آفتابی مدام بر عالَم می‌پراکند.

این زمین است که گاه به آفتاب پشت می‌کند و به تاریکی فرو می‌رود،

و گاه دچار ابرها و غبارها می‌شود و از آفتاب محروم می‌گردد.

او که با «آفتاب» پیمان بست، دست به دستش داد و به آغوشش گرفت، سرشار شد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۴ ، ۱۵:۵۶
ابوالفضل رهبر

 
...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«مَکْتُوبٌ فِی التَّوْرَاةِ ابْنَ آدَمَ کُنْ کَیْفَ شِئْتَ کَمَا تَدِینُ تُدَانُ مَنْ رَضِیَ مِنَ اللَّهِ بِالْقَلِیلِ مِنَ الرِّزْقِ قَبِلَ اللَّهُ مِنْهُ الْیَسِیرَ مِنَ الْعَمَلِ وَ مَنْ رَضِیَ بِالْیَسِیرِ مِنَ الْحَلَالِ خَفَّتْ مَئُونَتُهُ وَ زَکَتْ مَکْسَبَتُهُ وَ خَرَجَ مِنْ حَدِّ الْفُجُورِ.»

 الکافی، ج۲، ص۱۳۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که فرمودند:

«در تورات نوشته شده: 

ای فرزند آدم!

هرطور خواهی، همان‌طور باش، 

از هر دست دهی، به همان دست می‌گیری،

هرکس که به روزیِ اندک، از خدا راضی شود، خداوند نیز عمل کم‌اش را از او می‌پذیرد، 

و هرکس به مالِ حلالِ اندک، راضی شود، هزینه‌اش سبک، و کسب‌اش پاکیزه می‌شود، و از محدوده‌ی بدکاری خارج می‌گردد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۴ ، ۱۵:۳۵
ابوالفضل رهبر

 
 یک:
 
...قَالَ سَیِّدُنَا الصَّادِقُ ع:

«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْجَمَالَ وَ التَّجْمِیلَ، وَ یَکْرَهُ الْبُؤْسَ وَ التَّبَاؤُسَ، فَإِنَّ اللَّهَ إِذَا أَنْعَمَ عَلَى عَبْدٍ نِعْمَةً أَحَبَّ أَنْ یَرَى عَلَیْهِ أَثَرَهَا.» قِیلَ: وَ کَیْفَ ذَلِکَ قَالَ: «یُنَظِّفُ ثَوْبَهُ، وَ یُطَیِّبُ رِیحَهُ، وَ یُجَصِّصُ دَارَهُ، وَ یَکْنُسُ أَفْنِیَتَهُ، حَتَّى إِنَّ السِّرَاجَ قَبْلَ مَغِیبِ الشَّمْسِ یَنْفِی الْفَقْرَ، وَ یَزِیدُ فِی الرِّزْقِ.»

 الأمالی(للطوسی)، ص۲۷۵

 

از سرورمان، امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که فرمودند:

«به‌راستی که خداوند، جمال (زیبایی) و تجمّل (آشکار نمودنِ زیبایی) را دوست دارد، و فقر و بدحالی، و آشکار نمودنِ فقر و بدحالی را نمی‌پسندد، 

و به‌راستی که خداوند هرگاه نعمتی بر بنده‌اش ارزانی می‌دارد، دوست دارد اثر آن نعمت را بر او ببیند.»

عرض شد:

چگونه؟

فرمودند:

«جامه‌اش را پاکیزه سازد، خود را خوش‌بو نماید، خانه‌اش را گچ‌کاری کند، حیاط خانه‌اش را جارو کند،

حتی روشن نمودنِ چراغ، پیش از غروب خورشید، فقر را منتفی می‌کند و بر روزی می‌افزاید.»

 

 

 

دو:

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«أَبْصَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص رَجُلًا شَعِثاً شَعْرُ رَأْسِهِ وَسِخَةً ثِیَابُهُ سَیِّئَةً حَالُهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنَ الدِّینِ الْمُتْعَةُ وَ إِظْهَارُ النِّعْمَةِ.»

 الکافی، ج۶، ص۴۳۹

 

از امام صادق، علیه‌السلام، نقل شده است که فرمودند:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) مردی را دیدند که موهایش ژولیده، جامه‌اش چرکین و حالش بد بود، 

آن‌گاه فرمودند: بهره‌مندی و آشکار ساختنِ نعمت، جزئی از دین است.»

 

 

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] بدیهی است که تجمّل(آشکار نمودنِ زیبایی) در صورتی مطلوب خداوند است که با رعایت دیگر دستورات او باشد، چه برای زنان، و چه برای مردان.

[۲] به نظر می رسد جامعه ای که مردمان اش آراسته تر باشند، بانشاط‌تر خواهد بود.

[۳] به آنان که داشته‌هاشان را پنهان می‌دارند و اظهار فقر و نداری می‌نمایند.

[۴] به ژولیدگانِ گره گوری!

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۴ ، ۰۸:۳۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«فِیمَا أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى دَاوُدَ ع یَا دَاوُدُ کَمَا أَنَّ أَقْرَبَ النَّاسِ مِنَ اللَّهِ الْمُتَوَاضِعُونَ کَذَلِکَ أَبْعَدُ النَّاسِ مِنَ اللَّهِ الْمُتَکَبِّرُونَ.»

 الکافی، ج۲، ص۱۲۳

 

از امام صادق، علیه‌السلام، نقل شده است که فرمودند:

«در آن‌چه که خداوند، عزّوجلّ، به داود(ع) وحی نمود [این جمله بود:]

ای داود! همان‌گونه که "نزدیک‌ترین" مردم به خدا، "افراد متواضع" هستند، همان‌طور، "دورترین" مردم از خداوند نیز "افراد متکبر" هستند.»

 

 

...پس، خود را بسنجیم؛ تا چه حد به خداوند "نزدیک" ایم؟...

 

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«مِنَ التَّوَاضُعِ أَنْ تَرْضَى بِالْمَجْلِسِ دُونَ الْمَجْلِسِ وَ أَنْ تُسَلِّمَ عَلَى مَنْ تَلْقَى وَ أَنْ تَتْرُکَ الْمِرَاءَ وَ إِنْ کُنْتَ مُحِقّاً وَ أَنْ لَا تُحِبَّ أَنْ تُحْمَدَ عَلَى التَّقْوَى.»

 الکافی، ج‏۲، ص۱۲۲

 

از امام صادق، علیه‌السلام، نقل شده است که فرمودند:

«از (مصادیق/علائم) "تواضع" این است که:

۱. راضی باشی که در پایین مجلس بنشینی،

۲. و به هرکه می‌رسی سلام کنی،

۳. و مجادله(بحث و جدل بی‌نتیجه) را ترک کنی، هرچند حق با تو باشد،

۴. و دوست نداشته باشی که به تقوا ستایش شوی.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۴ ، ۲۳:۳۹
ابوالفضل رهبر

 

حتماً برای‌تان پیش آمده که موقع نماز، وقتی گروهی از مؤمنین جمع هستند و قصد اقامه‌ی نماز به جماعت دارند، گاهی بحث‌ها و تعارفاتی در می‌گیرد که کدام‌یک جلو بایستد تا دیگران به او اقتدا کنند، و معمولاً افراد از روی تواضع، یا دشواری مسئولیتِ امامتِ جماعت، یا به هر دلیل دیگری، شانه خالی می‌کنند و بحث ادامه می‌یابد...

امام صادق (علیه‌السلام) به نقل از رسول اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) «ملاک» را ارائه می‌فرمایند تا اولویت‌ها مشخص شود...

 

 

 

...عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْقَوْمِ مِنْ أَصْحَابِنَا یَجْتَمِعُونَ فَتَحْضُرُ الصَّلَاةُ فَیَقُولُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ تَقَدَّمْ یَا فُلَانُ فَقَالَ:

«إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ یَتَقَدَّمُ الْقَوْمَ أَقْرَؤُهُمْ لِلْقُرْآنِ فَإِنْ کَانُوا فِی الْقِرَاءَةِ سَوَاءً فَأَقْدَمُهُمْ هِجْرَةً فَإِنْ کَانُوا فِی الْهِجْرَةِ سَوَاءً فَأَکْبَرُهُمْ سِنّاً فَإِنْ کَانُوا فِی السِّنِّ سَوَاءً فَلْیَؤُمَّهُمْ أَعْلَمُهُمْ بِالسُّنَّةِ وَ أَفْقَهُهُمْ فِی الدِّینِ وَ لَا یَتَقَدَّمَنَّ أَحَدُکُمُ الرَّجُلَ فِی مَنْزِلِهِ وَ لَا صَاحِبَ السُّلْطَانِ فِی سُلْطَانِهِ.»

 الکافی، ج‏۳، ص۳۷۶

 

ابو عبیده حذاء، می‌گوید: از امام صادق، علیه‌السلام، در مورد جماعتی از شیعیان سؤال کردم که جمع می‌شوند و وقتی نماز فرا می‌رسد، بعضی از آنان به بعضی دیگر می‌گویند «فلانی! جلو بایست»

حضرت فرمودند: 

«به‌راستی که رسول خدا، صلی‌الله‌علیه‌وآله، فرمودند:

کسی مقدم می‌شود که بهتر از بقیه قرآن قرائت کند،

اگر در قرائت برابر بودند، کسی‌که پیش از بقیه (از سرزمین شرک) هجرت کرده است،

اگر در هجرت هم برابر بودند، کسی‌که از بقیه مُسِن‌تر باشد،

اگر در سن هم برابر بودند، کسی امامِ جمع می‌شود که نسبت به دیگران از سنت[۱] آگاه‌تر باشد و در دین، فهم عمیق‌تری داشته باشد، 

و هیچ‌یک از شما در منزلِ کسی، بر او(میزبان) مقدم نشود،

و (نیز هیچ یک) در (حیطه‌ی) سلطنتِ سلطان[۲] بر او مقدم نشود.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] سنت: مجموعه دستورات رسول خدا، صلی‌الله‌علیه‌وآله، و نیز افعالی که ایشان انجام داده‌اند تا در میان مسلمانان رواج یابد.

[۲] سلطنت: تسلّط بر امور‌‌ و توانایی انجام امور از روی قهر و غلبه. مقصود از سلطان، کسی است که این‌چنین، بر مجموعه‌ی تحت اختیارش تسلط دارد.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــ

در دیگر احادیث، شرایط دیگری نیز ذکر شده است؛ به عنوان مثال از امام قرار دادن این افراد نهی شده است: کسی‌که جذام دارد، یا به پیسی مبتلاست، دیوانه، زنازاده، بادیه‌نشین(کسی‌که از تمدن به‌دور است و با احکام دین ناآشناست).

همچنین از امامت اسیر بر اشخاص آزاد، فلج بر افراد سالم، کسی‌که تیمم دارد بر کسانی که وضو دارند نهی شده است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۴ ، ۲۳:۳۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‏ فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ‏» قَالَ:

«هُوَ قَوْلُ الرَّجُلِ لَوْ لَا فُلَانٌ لَهَلَکْتُ وَ لَوْ لَا فُلَانٌ لَمَا أَصَبْتُ کَذَا وَ کَذَا وَ لَوْ لَا فُلَانٌ لَضَاعَ عِیَالِی أَ لَا تَرَى أَنَّهُ قَدْ جَعَلَ لِلَّهِ شَرِیکاً فِی مُلْکِهِ یَرْزُقُهُ وَ یَدْفَعُ عَنْهُ»

قُلْتُ: فَیَقُولُ لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ مَنَّ عَلَیَّ بِفُلَانٍ لَهَلَکْتُ؟ قَالَ:

«نَعَمْ لَا بَأْسَ بِهَذَا وَ نَحْوِهِ.»

 عدة الداعی و نجاح الساعی، ص۹۹

 

از امام صادق، علیه‌السلام، نقل شده‌است که راجع به این سخن خداوند، تبارک‌وتعالی؛

«و بیش‌تر آنان(مردم) به خداوند ایمان نمی‌آورند، مگر آن‌که در همین حال (که ظاهراً ایمان آورده‌اند)، مشرک‌اند»[۱]

فرمودند:

«این، حرف کسی است که (می‌گوید:)

"اگر فلانی نبود، هلاک شده‌بودم."

و "اگر فلانی نبود، فلان‌چیز و بهمان‌چیز به من نمی‌رسید."

و "اگر فلانی نبود، عیالم[۲] تباه شده‌بود."

آیا نمی‌بینی برای خدا، در مُلکش، شریکی قرار داده است که به او روزی می‌رساند و (ناملایمات را) از او دفع می‌کند؟!»

راوی گوید عرض کردم:

پس (درستش این است که) بگوید: اگر چنین نبود که خداوند به‌وسیله فلانی بر من منت بگذارد، هلاک شده‌بودم؟

حضرت فرمودند:

«بله، در آن(چه گفتی) و مانند آن، اشکالی نیست.»

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] یوسف:۱۰۶.

[۲] عیال: افراد تحت تکفل و سرپرستی.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۴ ، ۲۳:۱۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَیْسٍ قَالَ:سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ‏:إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَقُولُ:

«مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیّاً فَقَدْ أَرْصَدَ لِمُحَارَبَتِی وَ أَنَا أَسْرَعُ شَیْ‏ءٍ إِلَى نُصْرَةِ أَوْلِیَائِی»

 الکافی، ج۲، ص۳۵۱

 

معلى بن خنیس گوید: از امام صادق، علیه‌السلام، شنیدم که فرمود:

«به‌راستی که خداى، تبارک و تعالى، می‌فرماید:

هرکه به یک «دوست» من «اهانت»[*] کند، برای جنگ با من کمین کرده است،

و من به یارى دوستانم از هر چیزی شتابان‌ترم.»

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*]  «اهانت» را چنین معنا کرده‌اند: خوار و ذلیل کردن، تحقیر نمودن، مسخره کردن، ناسزا گفتن، رسوا نمودن، بی اهمیت جلوه دادن، سبک کردن، ناتوان و ضعیف نمودن،...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۴ ، ۲۳:۰۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ:

یَا بُنَیَّ إِنْ کُنْتَ زَعَمْتَ أَنَّ الْکَلَامَ مِنْ فِضَّةٍ فَإِنَّ السُّکُوتَ مِنْ ذَهَبٍ.»

 الکافی، ج۲، ص۱۱۴

 

از امام صادق، علیه‌السلام، نقل شده است که فرمودند:

«لقمان به پسرش گفت:

پسرکم! اگر گمان می‌کنی که "سخن" از نقره است، پس به‌راستی که "سکوت" از طلاست.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۴ ، ۲۲:۵۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:‏ عَلَیْکُمْ‏ بِالْعَفْوِ فَإِنَ‏ الْعَفْوَ لَا یَزِیدُ الْعَبْدَ إِلَّا عِزّاً فَتَعَافَوْا یُعِزَّکُمُ اللَّهُ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۱۰۸

 

از امام صادق، علیه‌السلام، نقل شده است که از رسول خدا،صلی‌الله‌علیه‌وآله، نقل فرمودند:

«بر شما باد عفو کردن[*]، که جُز "عزّت" بر بنده نمی‌افزاید. پس هم‌دیگر را عفو کنید تا خداوند شما را عزیز گرداند.»

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] عفو: رها نمودنِ (خطاکار) و عقوبت نکردنِ او [معجم مقاییس اللغة، ص۶۴۲].

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۲۳:۴۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«مَنْ‏ رَقَّ‏ وَجْهُهُ‏ رَقَّ‏ عِلْمُهُ.»

 الکافی، ج۲، ص۱۰۶

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است:

«هرکس کم‌رو باشد، کم‌دانش خواهد بود.»

 

زیرا کسی که کم‌روست، خجالت می‌کشد سؤالاتش را بپرسد، و علمش زیاد نخواهد شد.

 

در همین زمینه، مطالعه‌ی دو روایت خواندنیِ زیر توصیه می‌شود؛

 

۱- از امام صادق نقل شده است که امیرالمؤمنین (علیهماالسلام) فرمودند:

«...همه‌ی اصحاب رسول خدا، صلی‌الله‌علیه‌وآله، چنین نبودند که از ایشان سؤال کنند و بخواهند چیزی دریابند،

تا آن‌جا که دوست داشتند عربی بادیه‌نشین یا ره‌گذری بیاید و از پیامبر سؤالی کند تا سخن ایشان را بشنوند،

ولی برای من موردی پیش نمی‌آمد مگر که آن را از پیامبر می‌پرسیدم و حفظ می‌کردم...»

 الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج۱، ص۲۶۵ / نهج البلاغة، خطبه۲۱۰

 

۲- از انس بن مالک نقل شده‌است که گفت:

«ما هرگاه می‌خواستیم از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) چیزی بپرسیم، از علی بن ابی طالب یا سلمان فارسی یا ثابت بن معاذ انصاری می خواستیم تا آن را سؤال کنند؛

چرا که آنان جسورترین اصحاب در «پرسش» بودند.»

 تاریخ مدینة دمشق، ج۱، ص۱۳۰ (به نقل از المسترشد فی امامة علی بن ابی طالب ع، ص۲۶۳، پاورقی۵)

 

 

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

لذا حضرت، بابِ علم رسول بودند. (روحی فداهما)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۲۳:۱۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: 

«لَا تَغْتَرُّوا بِصَلَاتِهِمْ وَ لَا بِصِیَامِهِمْ فَإِنَّ‏ الرَّجُلَ‏ رُبَّمَا لَهِجَ‏ بِالصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ‏ حَتَّى لَوْ تَرَکَهُ اسْتَوْحَشَ وَ لَکِنِ اخْتَبِرُوهُمْ عِنْدَ صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ.»

 الکافی، ج۲، ص۱۰۴

 

از امام صادق، علیه‌السلام، نقل شده‌است، که فرمودند:

«با نمازشان و با روزه‌شان، فریب نخورید!

که همانا انسان گاهی چنان نسبت به نماز و روزه حرص می‌ورزد که اگر آن را ترک کند، وحشت می‌کند،

اما آنان را (اگر خواستید بیازمائید؛) هنگام "راست‌گفتاری" و "ادای امانت" بیازمائید.»

 

 

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــ

چنین برداشت نشود که نماز و روزه اهمیتی ندارند، و راست‌گوی امانت‌دارِ بی‌نمازِ روزه‌خوار، در این آزمون سربلند است!

بلکه اهمیت به نماز و روزه لازم است، اما کافی نیست، و ملاک هم نیست، چراکه ممکن است عادتی کهنه، یا جوّی گذرا باشد.

 

پیش‌تر نیز در مطلبی ذکر شده بود که:

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) وقتی محمد حنفیه را به فرمان‌رواییِ مصر گماشتند، در ضمن عهدنامه‌ای به وی فرمودند:

«بدان، ای محمد! همه‌ی کارهایت از «نماز»ت تبعیت می‌کند،

و بدان، هرکه در «نماز» کوتاهی کند، در غیر«نماز» بیش‌تر کوتاهی می‌کند.»

 الغارات، ج۱، ص۱۴۱

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۲۳:۱۲
ابوالفضل رهبر

 

...الْفُضَیْل بْن یَسَارٍ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع‏:

«مَا ضَعُفَ‏ بَدَنٌ‏ عَمَّا قَوِیَتْ عَلَیْهِ النِّیَّةُ.»

 کتاب‌من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۴، ص۴۰۰

 

از فضیل بن یسار از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است:

«بدن نسبت به چیزی که نیت بر آن قوّت می‌ورزد، ضعف نمی‌ورزد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۲۳:۰۲
ابوالفضل رهبر

  

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: 

«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَعَارَ أَعْدَاءَهُ أَخْلَاقاً مِنْ‏ أَخْلَاقِ‏ أَوْلِیَائِهِ‏ لِیَعِیشَ أَوْلِیَاؤُهُ مَعَ أَعْدَائِهِ فِی دَوْلَاتِهِمْ.»

وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَى:‏ «وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَمَا تَرَکُوا وَلِیّاً لِلَّهِ إِلَّا قَتَلُوه‏»

 الکافی، ج۲، ص۱۰۱

از امام صادق، علیه‌السلام، نقل شده‌است که فرمودند:

«به راستی که خداوند، تبارک‌و‌تعالی، اخلاقی از اخلاقِ دوستانش را به دشمنانش عاریه داده‌است، تا دوستانش (بتوانند) با دشمنانش، در زمان حکومتشان، زندگی کنند.»

در روایتی دیگر، چنین فرموده‌اند:

«...و اگر چنین نبود، هیچ‌یک از دوستان خدا را رها نمی‌کردند، مگر این‌که او را بکشند.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــ

«أولیاء الله»، مسامحةً «دوستان خدا» ترجمه شده است، و الّا رابطهٔ «ولایت» و «دوستی» متفاوت‌اند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۲۳:۰۰
ابوالفضل رهبر

 

تفاوت است بین «کسی‌که مادرزاد خوش‌خُلق است»

و «او که از روی قصد، و با تمرین، چنین می‌کند»

 

 

 

... إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «إِنَّ الْخُلُقَ مَنِیحَةٌ یَمْنَحُهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ خَلْقَهُ فَمِنْهُ سَجِیَّةٌ وَ مِنْهُ نِیَّةٌ.» فَقُلْتُ: فَأَیَّتُهُمَا أَفْضَلُ؟ فَقَالَ: «صَاحِبُ‏ السَّجِیَّةِ هُوَ مَجْبُولٌ‏ لَا یَسْتَطِیعُ غَیْرَهُ وَ صَاحِبُ النِّیَّةِ یَصْبِرُ عَلَى الطَّاعَةِ تَصَبُّراً فَهُوَ أَفْضَلُهُمَا.»

 الکافی، ج‏۲، ص۱۰۱

 

اسحاق بن عمّار، از امام صادق (علیه‌السلام) نقل می‌کند که فرمودند:

«به‌راستى خُلق (نیکو) هدیه‌ای است که خداوند، عزّ و جلّ، به مخلوقِ خود می‌بخشد؛ برخى از آن، سجیّت(فطری و طبیعی) است، و برخى از روی نیت(عمدی و اکتسابی) است.»

[اسحاق گوید] عرض کردم: 

کدام‌یک باارزش‌تر است؟

حضرت فرمودند:

«کسی‌که طبع و منشش چنین است، بر آن سرشته شده و نمی‌تواند جز این کند،

و او ‌که با قصد و نیت چنین باشد، با سختی و مشقت بر طاعتِ (خدا) صبر می‌کند، پس او برتر است.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۶:۲۹
ابوالفضل رهبر