دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۱۷۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تربیت» ثبت شده است

 

...عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ ع قَالَ:

«إِنَّا نَأْمُرُ صِبْیَانَنَا بِالصَّلَاةِ إِذَا کَانُوا بَنِی خَمْسِ سِنِینَ فَمُرُوا صِبْیَانَکُمْ بِالصَّلَاةِ إِذَا کَانُوا بَنِی سَبْعِ سِنِینَ وَ نَحْنُ نَأْمُرُ صِبْیَانَنَا بِالصَّوْمِ إِذَا کَانُوا بَنِی سَبْعِ سِنِینَ بِمَا أَطَاقُوا مِنْ صِیَامِ الْیَوْمِ إِنْ کَانَ إِلَى نِصْفِ النَّهَارِ أَوْ أَکْثَرَ مِنْ ذَلِکَ أَوْ أَقَلَّ فَإِذَا غَلَبَهُمُ الْعَطَشُ وَ الْغَرَثُ أَفْطَرُوا حَتَّى یَتَعَوَّدُوا الصَّوْمَ وَ یُطِیقُوهُ فَمُرُوا صِبْیَانَکُمْ إِذَا کَانُوا بَنِی تِسْعِ سِنِینَ بِالصَّوْمِ مَا اسْتَطَاعُوا مِنْ صِیَامِ الْیَوْمِ فَإِذَا غَلَبَهُمُ الْعَطَشُ أَفْطَرُوا.»

 الکافی، ج‏۳، ص۴۰۹

 

از امام صادق از پدرشان (امام باقر علیهماالسلام) نقل شده است:

«ما (اهل بیت) کودکانمان را هرگاه پنچ‌ساله شوند، به نماز امر می‌کنیم.

شما نیز کودکانتان را وقتی هفت‌ساله شدند، به نماز امر کنید.

ما کودکانمان را هرگاه هفت‌ساله شوند، به روزه امر می‌کنیم، به مقداری که طاقت روزه‌ی یک روز را داشته باشند؛ چه به قدرِ نصف روز باشد، یا بیشترِ روز یا کمی از آن و هرگاه تشنگی و گرسنگی بر آنان غالب گشت، روزه‌شان را افطار می‌کنند، تا به این ترتیب به روزه‌گرفتن عادت کنند و طاقتِ روزه را بیابند.

شما نیز کودکانتان را وقتی نُه‌ساله شدند، به روزه امر کنید، به مقداری که طاقت روزه‌ی یک روز را داشته باشند و هرگاه تشنگی بر آنان غالب گشت، روزه‌شان را افطار کنند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۶ ، ۰۹:۲۳
ابوالفضل رهبر

 

قالَ النَّبِیُّ ص:

«مَنْ کَانَ عِنْدَهُ صَبِیٌ فَلْیَتَصَابَ لَهُ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۳، ص۴۸۴

 

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند:

«هرکس کودکی نزدش بود، با او کودکانه رفتار کند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۶ ، ۰۹:۲۰
ابوالفضل رهبر

 

غروب یک روز تابستانی، تهِ یک خیابانِ سوت‌وکور، جایی که می‌شد مطمئن بود آشنایی عبور نمی‌کند، سیگار دوم را روشن کردم و با هیجان چند پُک زدم. نگاهی به جیب پیراهنم انداختم. پنج‌شش نخِ دیگر هم داشتم.

صبح آن روز با پدربزرگم به باغش که خارج شهر بود، رفته بودم. از بچه‌گی او را دوست داشتم. اصولاً به‌خلاف هم‌سن‌وسال‌هایم دوست داشتم کنار مُسن‌ترها بنشینم و از خاطرات و تجربیاتشان بچشم.

باغ پدربزرگم، علاوه بر باغبانِ مهربانش، امتیازات دیگری هم داشت؛ یک استخر کوچک، درختان میوه و بوته‌های خیاری که بویشان مستت می‌کرد.

پدربزرگم سیگاری بود و به رسم پیش‌کسوتان، «شیراز» می‌کشید و گاه «بهمن». همیشه توی انبار باغش یک کارتن سیگار داشت و با خیال راحت، از صبح تا شب یکی‌دو بسته دود می‌کرد.

نوجوان بودم، و پیرمردی که جلوی باغش، روی یک تخت چوبی، به متکا لم می‌داد و آتش‌به‌آتش سیگار می‌کشید، به چشمم بزرگ می‌نمود. از این حالتش خوشم می‌آمد. اصلاً شاید علت سیگاری شدن دایی کوچکم هم همین بود.

آن روز دیگر طاقت نیاوردم. میان چُرت‌های بعدازظهرش، به انبار رفتم. دو سه نخ برداشتم و خودم را به ته باغ رساندم. یکی روشن کردم و چند پُک زدم و سرفه و... احساس کردم پدربزرگم بیدار شده. سریع انداختمش زمین و آمدم جلوی باغ.

هنوز خواب بود. دوباره برگشتم. یکی دیگر روشن کردم و این‌بار با خیالی راحت‌تر کشیدم... و خوشم آمد. نه از بوی گندش، که از دود سحرانگیز و از این حالتش؛ این‌که مثل بزرگترها شده بودم، مثل پدربزرگم.

این شد که موقع برگشت، وقتی پیرمرد مشغول چیدن میوه و بادمجان در کیسه‌ها بود، دوباره به انبار رفتم و چندتای دیگر از کارتن برداشتم. آن چندتا، در میان آن همه، گم بود و مطمئن بودم که متوجه نخواهد شد.

از مسیر طولانی و کسل‌کننده‌ی همیشه‌گی، به خانه برگشتیم. به بهانه‌ای زدم بیرون. رفتم تهِ همان خیابان سوت‌وکوری که گفتم، و سیگار اول و دوم و...

در میانه‌ی دومی بودم که فکری مزاحمم شد. از همان دور به صورتم خَنج می‌کشید. بعد نزدیک و نزدیک‌تر شد. جلویم ایستاد. مچم را گرفت. نگاهم به دستم افتاد و به آتش سرخی که از میان دودها سو سو می‌زد. آن‌قدر مچم را فشار داد که سیگار از دستم افتاد. بعد دستِ تسلیم‌شده‌ام را در جیب پیراهنم فرو کرد. همه سیگارها را در آورد، خُرد کرد و گوشه‌ای ریخت.

آن فکر مزاحم، حرف پدرم بود که در یک جای‌گاه مناسب زده شده بود؛ در جایِ مناسب و گاهِ مناسب.

کوچک‌تر که بودم، وقتی مردی مچاله‌شده از مواد مخدر را دیدم، و وقتی از آن حالتش منزجر شدم، گفت: «بابا جون! اینا همه‌ش از سیگار شروع می‌شه؛ هیچ معتادی نیست که از سیگار شروع نکرده‌باشه.» این را با همان لحن دلسوزانه و مخلصانه‌اش گفت.

این بود که سال‌ها بعد، مرا به فکر انداخت و آینده‌ی منزجرکننده‌ی احتمالی‌ام را جلوی چشمم آورد. این‌طور شد که سبک‌سنگین کردم و تصمیم گرفتم دیگر نکشم.

 

این، مصداق سخن حکیمانه پدر مهربان امت، امیر مؤمنان (علیه‌الصلاةوالسلام) است که:

«الْعِلْمُ فِی الصِّغَرِ کَالنَّقْشِ فِی الْحَجَرِ.»

 کنزالفوائد، ج۱، ص۳۱۹

«علم (اگر) در خردسالی (آموخته شود)، مانند نقشی است که بر سنگ، حَک می‌شود.»

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] حواسمان باشد که به بچه‌هایمان چه می‌گوییم، چه‌گونه می‌گوییم و در چه جای‌گاهی می‌گوییم. این حرف‌ها - چه خوب و چه بد - در ذهن بچه‌ها حکّ می‌شوند و در بزن‌گاه‌ها به سراغشان می‌روند.

[2] سیگاری‌ها هم حواسشان باشد که ممکن است با هر پُکشان به سیگار، آینده‌ی کودکی را نیز دود کنند!

[3] کاش بیش‌تر قدر پدرهایمان را بدانیم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۶ ، ۲۳:۵۱
ابوالفضل رهبر

 

اهل‌بیت (علیهم‌السلام) ما را به دقت در مورد شیری که نوزاد با آن تغذیه می‌شود، دعوت کرده‌اند.

ایشان علاوه بر این‌که بهترین شیر را شیر مادر دانسته‌اند، هشدارهای دیگری نیز داده‌اند که در زیر نمونه‌هایی از آن‌ها اشاره می‌شود:

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:

«انْظُرُوا مَنْ تُرْضِعُ أَوْلَادَکُمْ فَإِنَّ الْوَلَدَ یَشِبُّ عَلَیْهِ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۴

 

امام صادق از امیر مؤمنان (علیهماالسلام) نقل کرده‌اند:

«توجه کنید که چه زنی به فرزندانتان شیر می‌دهد؛ چراکه فرزند بر (پایه‌ی) همان شیر رشد می‌کند.»

 

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ص یَقُولُ:

«لَا تَسْتَرْضِعُوا الْحَمْقَاءَ فَإِنَّ اللَّبَنَ یَغْلِبُ الطِّبَاعَ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۳

 

امام صادق فرموده‌اند: امیر مؤمنان (علیهماالسلام) می‌فرمودند:

«زن احمق را برای شیر دادن (به فرزندانتان) انتخاب نکنید؛ چراکه شیر بر طبع‌ها غلبه می‌کند.»

 

 

...عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

«لَبَنُ الْیَهُودِیَّةِ وَ النَّصْرَانِیَّةِ وَ الْمَجُوسِیَّةِ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ لَبَنِ وَلَدِ الزِّنَا.»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۳

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده‌است که فرمودند:

«شیر زن یهودی و نصرانی و مجوس، برای من محبوب‌تر است از شیر زنازاده.»

 

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ قَالَ لِی أَبُو جَعْفَرٍ ع:

«اسْتَرْضِعْ لِوَلَدِکَ بِلَبَنِ الْحِسَانِ وَ إِیَّاکَ وَ الْقِبَاحَ فَإِنَّ اللَّبَنَ قَدْ یُعْدِی.»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۴

 

محمدبن‌مروان گوید: امام باقر (علیه‌السلام) به من فرمودند:

«برای شیر دادن به فرزندت، زنان زیبا را انتخاب کن و مبادا زنان زشت را انتخاب کنی؛ چرا که شیر (ویژگی‌ها را) انتقال می‌دهد.»

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هرچند در این زمانه (به دلیل رواج مصرف شیرخشک)، از دایه یا زنان دیگر برای شیر دادن استفاده نمی‌شود، اما این هشدار که برخی خوی‌ها از طریق شیر به فرزند منتقل می‌شود هم‌چنان برقرار است؛

مردان هنگام انتخاب همسر باید توجه داشته‌باشند که علاوه بر انتخاب همسر برای خود، درحال انتخاب مادر برای فرزندشان نیز هستند و ویژگی‌های این مادر خواه‌ناخواه بر فرزندان و نسلشان اثرگذار است.

دختران امروز و مادران فردا نیز باید توجه داشته‌باشند که ویژگی‌های خوب یا بدی که دارند، خواه‌ناخواه به فرزندان و نسل آینده‌شان منتقل خواهد شد، پس باید در رفع عیوب و کسب فضائل کوشا باشند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۳۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ الرِّضَا ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏:

«لَیْسَ‏ لِلصَّبِیِ‏ لَبَنٌ‏ خَیْرٌ مِنْ‏ لَبَنِ‏ أُمِّهِ.»

 

 عیون‌أخبارالرضا، ج‏۲، ص۳۴

 

امام رضا از رسول خدا ﴿صلوات‌الله‌علیهما﴾ نقل فرموده‌اند:

«هیچ شیری برای کودک، بهتر از شیر مادرش نیست.»

 

شیر مادر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۳۲
ابوالفضل رهبر

 

اردو، گل سرسبد برنامه‌های تابستانی و نمک سفره کانون‌های تربیتی است.

اگر از بعضی اردوهای بی‌هدف، بی‌برنامه و (درنتیجه) بی‌خاصیت بگذریم، هستند مسئولان و مربیان دغدغه‌مندی که اردوها را چنان با برنامه‌های متنوع و فشرده‌ی فرهنگی و آموزشی پُر بار! می‌کنند که هنگام بازگشت، نه جانی برای خودشان می‌ماند و نه نشاطی برای بچه‌ها.

حال، به نمونه‌ای موفق از اردویی ساده و پرورنده که ۱۴۰۰سال پیش، در صحرایی بی‌آب‌وعلف برپا شده‌است، توجه فرمایید:

 

...قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:

«إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَزَلَ بِأَرْضٍ قَرْعَاءَ فَقَالَ لِأَصْحَابِهِ: «ائْتُوا بِحَطَبٍ.» فَقَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ نَحْنُ بِأَرْضٍ قَرْعَاءَ مَا بِهَا مِنْ حَطَبٍ. قَالَ: «فَلْیَأْتِ کُلُّ إِنْسَانٍ بِمَا قَدَرَ عَلَیْهِ.» فَجَاءُوا بِهِ حَتَّى رَمَوْا بَیْنَ یَدَیْهِ بَعْضَهُ عَلَى بَعْضٍ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «هَکَذَا تَجْتَمِعُ الذُّنُوبُ.» ثُمَّ قَالَ: «إِیَّاکُمْ‏ وَ الْمُحَقَّرَاتِ‏ مِنَ‏ الذُّنُوبِ‏ فَإِنَّ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ طَالِباً أَلَا وَ إِنَّ طَالِبَهَا یَکْتُبُ‏ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ‏ وَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ أَحْصَیْناهُ‏ فِی إِمامٍ مُبِینٍ.»»

 الکافی، ج‏۲، ص۲۸۸

 

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در سرزمینی بی‌آب‌وعلف توقف کردند و به یارانشان فرمودند:

«هیزم بیاورید!»

عرض کردند:

ای رسول خدا! ما در سرزمینی بی‌آب‌وعلف هستیم، هیزمی در آن نیست.

فرمودند:

«هرکس، هرچه‌قدر توانست (بیاورد.)»

پس هرکدام هیزم آوردند و مقابل ایشان روی هم انباشتند. آن‌گاه رسول خدا فرمودند:

«آگاه باشید که گناهان نیز این‌چنین جمع می‌شوند.»

سپس فرمودند:

«از گناهانی که کوچک شمرده می‌شوند، بپرهیزید؛

چراکه هرچیزی طلب‌کاری دارد و طلب‌کارِ این گناهان هرعملی را که از پیش فرستاده‌اید و آثار پسین اعمالتان را ثبت می‌کند و همه‌چیز را در لوحی آشکار بر شمرده‌است.» (اشاره به سوره یس، آیه۱۲)»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۶ ، ۰۷:۲۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَی ع:

«إِذَا وَعَدْتُمُ الصِّغَارَ فَأَوْفُوا لَهُمْ فَإِنَّهُمْ یرَوْنَ أَنَّکمْ أَنْتُمُ الَّذِینَ تَرْزُقُونَهُمْ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیسَ یغْضَبُ لِشَی‌ءٍ کغَضَبِهِ لِلنِّسَاءِ وَ الصِّبْیانِ.»

 عدةالداعی‌ونجاح‌الساعی، ص۸۴

 

از امام کاظم (علیه‌السلام) نقل شده‌است که فرمودند:‌

«هرگاه به کودکان وعده‌ای دادید، به آن عمل کنید؛

زیرا آن‌ها گمان می‌کنند این شما هستید که به آن‌ها روزی می‌رسانید.

به‌راستی که خداوند به‌اندازه‌ای که به‌خاطر زنان و کودکان خشمگین می‌شود، برای چیزی خشمگین نمی‌شود.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۶ ، ۱۹:۲۳
ابوالفضل رهبر

 

پیش‌تر درباره قانون کلی و غیرقابل‌تغییرِ «کَمَا تَدِینُ‏ تُدَانُ‏» (از هر دست بدهی، با همان دست می‌گیری)، چند حدیث ارائه شده‌بود.

یکی دیگر از شاخه‌های این قانون، نوع رفتار فرزندان با پدرانشان است؛

 

...عَنْ عُبَیْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏:

«بَرُّوا آبَاءَکُمْ یَبَرَّکُمْ أَبْنَاؤُکُمْ.»

 الکافی، ج‏۵، ص۵۵۴

 

عبید بن زراره از امام صادق (علیه‌السلام) نقل کرده‌است که فرمودند:

«با پدرانتان خوش‌رفتاری کنید تا پسرانتان با شما خوش‌رفتاری کنند.»

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

برای مطالعه بیشتر، مراجعه شود به:

هشدارهایی هول‌ناک درباره ناموس، که باید جدی گرفت

خود دانی ...

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۶ ، ۱۶:۱۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ وَ غَیْرِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
«بَادِرُوا أَوْلَادَکُمْ (أَحْدَاثَکُم‏) بِالْحَدِیثِ‏ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَکُمْ إِلَیْهِمُ الْمُرْجِئَةُ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۷

 

جمیل بن درّاج و برخی دیگر از راویان، از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده‌اند که فرمودند:
«پیش از آن‌که «مُرجئه» در (جذب) فرزندان (جوانان)تان از شما پیشی گیرند، با (استفاده از) «حدیث»، نسبت به (تربیت) آنان شتاب ورزید.»

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پانوشت: «ارجاء» در لغت به معنای «به تأخیر انداختن» است و اصطلاح «مُرجئه» در مورد سه گروه به کار رفته است:
1- کسانی که پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، افرادی ناصالح را بر امیر مؤمنان (علیه السلام) مقدم می‌دانند و حق خلافت ایشان را مؤخَّر می‌کنند. (به دلیل غلبه این تفکر در دوره امام صادق (علیه السلام)، ایشان شیعیان را نسبت به این خطر آگاه فرموده‌اند و راه مقابله با این خطر را بهره‌گیری از حدیث اهل بیت (علیهم السلام) معرفی کرده‌اند.)
2- این اصطلاح، گاه در مورد کسانی به کار رفته است که وفای خداوند به «وعید» (وعده عذاب) را واجب نمی‌دانند و (علی‌رغم صراحت کلام خداوند و اهل بیت) گمان می‌کنند ممکن است اصلاً عذابی در کار نباشد. (علامه مجلسی و فیض کاشانی، در توضیح این حدیث، این احتمال را مطرح کرده‌اند، اما گفته‌اند مقصود، همان معنای نخست (مخالفان شیعه) است.)
3- این اصطلاح، همچنین در مورد نوعی تفکر اباحه‌گری نیز به کار رفته است که گمان می‌کنند «معصیت خداوند»، در «ایمان» خللی ایجاد نمی‌کند و «ایمان» را (که اعم است از ایمان قلبی، عملی و زبانی،) به ایمان قلبی و زبانی منحصر می‌دانند.

 

در هر صورت، امام صادق (علیه السلام)؛
اولاً هشدار داده‌اند که تفکرات انحرافی، نوجوانان و جوانان شیعه را هدف قرار داده‌اند و (با توجه به خالی بودن و آماده بودن ذهن این گروه سِنی) باید نسبت به تعلیم و تربیت آنان شتاب ورزید و سستی ننمود.
ثانیاً ایشان برای جلوگیری از نفوذ تفکرات انحرافی در جامعه شیعی (که در اقلیت بودند و هنوز به لحاظ علمی و اعتقادی، هویت مستحکمی نیافته بودند)، «حدیث» را به عنوان ابزار مقابله، معرفی کرده‌اند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۵ ، ۱۴:۳۸
ابوالفضل رهبر

 
قَالَ رَسولُ اللهِ ص:

«رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَعَانَ وَلَدَهُ عَلَى بِرِّهِ بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِ وَ التَّأَلُّفِ لَهُ وَ تَعْلِیمِهِ وَ تَأْدِیبِه‏.»

 مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏۱۵، ص۱۶۹ (به نقل از کتابی خطی، به نام کتاب الاخلاق، تألیف ابوالقاسم کوفی)

 

رسول خدا، صلی‌الله‌علیه‌وآله، فرمودند:

«رحمت خدا بر بنده‌ای که فرزندش را (برای رسیدن) به «بِرّ»(خوبی و نیکویی) یاری رساند، با: 

- احسان به او، 

- و اُنس گرفتن با او، 

- و تعلیم او، 

- و تأدیب‌اش.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چند نکته پیرامون فرمایش رسول خدا:

الف:

«هدف»، این است که فرزندان‌مان را طوری بار بیاوریم که اهل «بِرّ» باشند.

برای تبیین معنای «بِرّ» به دو آیه از قرآن کریم اشاره می‌شود:

۱- «تا وقتی که از آن‌چه دوست دارید، «انفاق» نکرده‌اید، به «بِرّ» نخواهید رسید و هرآن‌چه انفاق می‌کنید، خداوند به آن داناست.»

 [سوره آل عمران، آیه۹۲]

انفاق، عبارت است از خرج کردن از علم، مهارت، توانایی، مال، جان، آبرو و...، برای نیازمندان. یعنی برای رفع حاجت برادران و خواهران ایمانی‌مان، از امکانات خود، دریغ نکنیم. 

 

۲- ««بِرّ» این نیست که روی‌تان را (مانند مسیحیان) به سمت مشرق و (مانند یهودیان، به سمت) مغرب بگردانید، بلکه (اهلِ) «بِرّ» کسی است که: 

- به خدا و روز قیامت و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد،

- داراییِ (خود) را، با آن‌که دوستش دارد، به خویشان، و کودکان پدرمرده، و تهی‌دستانِ (آبرومندی که درخواست کمک نمی‌کنند)، و درراه‌ماندگانی (که نمی‌توانند به وطن بازگردند)، و فقرایی که درخواستِ (کمک) می‌کنند، و در راهِ آزاد کردنِ بندگان، بدهد، 

- و نماز را بر پا دارد، 

- و زکات (اعم از زکات مال و جان و علم و...) را بپردازد،

- و آنان که به عهدشان وفا کنند، 

- و در فقر و بیماری و جنگ، صبور باشند. 

اینان، کسانی‌اند که راست می‌گویند و هم‌اینان هستند که پرهیزکارند.»
 [سوره بقره، آیه۱۷۷]

این، «غایتِ» تربیتِ فرزند است و تکلیفی است که بر عهده‌ی والدین گذاشته شده.

 

 

ب:

رسول خدا در بخش دوم حدیث، «ابزار»ی برای رسیدن به این هدف معرفی می‌نمایند:

۱) «احسان»: نیکیِ سرشار به کسی، بدون اینکه او اظهار نیاز کند و پیش از آن که به سختی بیفتد

۲) «تألُّف»: هم‌نشینی، نرم‌خویی و مدارا، اُنس گرفتن

۳) «تعلیم»: آموختن دانش، به مرور و به صورت تدریجی (نه به صورت دفعی و افراطی، که موجب تراکمِ مُمِلّ و مُخِلِّ دانش گردد)

۴) «تأدیب»: آموختنِ آداب و اخلاق، تربیت، تنبیه («تأدیب» نیز مانند «تعلیم» از باب تفعیل است، به همین خاطر، این ادب کردن باید به مرور و تدریجی باشد، و نه دفعی و افراطی.)

از این «ابزار» باید برای رسیدن به «هدف» تربیت فرزند (رساندن به «برّ»)، یاری جست.

 

 

ج:

حضرت فرموده‌اند «أَعَانَ؛ یاری رساند»، پس والدین که دارای نقش مربی‌گری هستند، تنها می‌توانند به فرزندانشان «یاری» رسانند تا خود مسیر را طی کنند. نباید و نمی‌توانند آن‌ها را به اجبار به هدف برسانند.

 

 

حال، با توجه به واژه‌های معناشده، حدیث را دوباره، و با دقت، مطالعه کرده و به کار بندیم...

 

 

 

نکته: 

خود نیز اگر می‌خواهیم به «بِرّ» برسیم و آدم خوبی شویم، باید از همین نقطه آغاز کنیم؛

(مطابق آیه۹۲ سوره آل‌عمران:) از «آن‌چه دوست داریم»، «انفاق» کنیم، نه از اضافاتی که به آن‌ها نیازی نیست و از چشم افتاده‌اند.

در بذل علم و تجربه و خدمت و مهارت و جان و آبرو، خود را به سختی بیاندازیم، نه این‌که اگر برای‌مان راحت و کم‌دردسر بود، انجام دهیم و اگر سخت و پرهزینه بود، دست رد بزنیم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۴ ، ۰۰:۲۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«مَرَّ بِی أَبِی وَ أَنَا بِالطَّوَافِ‏ وَ أَنَا حَدَثٌ‏ وَ قَدِ اجْتَهَدْتُ فِی الْعِبَادَةِ فَرَآنِی وَ أَنَا أَتَصَابُّ عَرَقاً.» فَقَالَ لِی: «یَا جَعْفَرُ یَا بُنَیَّ إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَحَبَّ عَبْداً أَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ وَ رَضِیَ عَنْهُ بِالْیَسِیرِ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۸۶

 

از ابوبصیر از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«پدرم (امام باقر علیه‌السلام) درحالی که طواف می‌کردم، بر من گذشت،

و من نوجوان بودم و نهایت کوششم را در عبادت می‌نمودم،

پس مرا درحالی که عرق از من سرازیر بود، دید،

آن‌گاه به من فرمود:

جعفر، پسرم!

خداوند اگر بنده‌ای را دوست داشته باشد، او را به بهشت داخل می‌گرداند، و از او به اندک [عبادتی] راضی می‌گردد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۶:۰۵
ابوالفضل رهبر

 

- «کعبه، در مرکز مغناطیسی کره زمین قرار گرفته است و رو به قبله بودن برای بدن مفید است.»

- «حرکات نماز، بهترین نوع ورزش است و پزشکان گفته‌اند...»

- «روزه، اثرات درمانی فوق‌العاده‌ای دارد و در دفع سموم بدن مؤثر است.»

- «دانشمندان، با تحقیق بر روی فلان قدر بیمار، متوجه شدند؛ خواندن قرآن تا بهمان درصد در بهبود بیماری‌شان مؤثر بوده است.»

- «مصرف مشروبات الکلی، موجب بروز سرطانِ بیسارجا می‌شود.»

- و ...

از این دست جملات، زیاد شنیده‌ایم.

 

در تطبیق احکام شرع با مصالح جسمی و مادی انسان، شکی نیست.

اما این که عده‌ای مقاصد بلند این احکام را در حد توصیه‌هایی پزشکی-درمانی تقلیل دهند، انحرافی بزرگ است که دانسته یا نادانسته ترویج می‌شود.

 

گویندگان این گزاره‌ها، ممکن است با انگیزه‌های مختلفی به ترویج این گفتمان بپردازند:

- جذب برخی گروه‌ها به اسلام؛ جوانان، افراد سست‌ایمان، کاسب‌کارانی که پیش از چرتکه انداختن کاری انجام نمی‌دهند، غیرمسلمانان یا...؛

- اعتقادی حداقلی به عالم فراماده، چنان‌که کوته‌فکرانی مثل مهندس بازرگان در ضمن اسلام قلابی‌شان ترویج می‌کردند؛[*]

- خودشیرینی و اظهار فضل؛

- غرض و مرض؛

- و ...

 

برای درک عمق فاجعه، مقایسه کنید میان تعلیلی مادی از یک دستور شرعی، با مقصد حقیقی آن:

می‌دانید که مستحب است: سر، هنگام قضای حاجت، پوشانده شود.

دیده‌اید کسانی را که هنگام رفتن به مستراح، کلاهی روی سر می‌گذارند.

و احتمالاً شنیده‌اید که می‌گویند: «در مستراح گاز آمونیاک منتشر است و این گاز موجب سفید شدن موی سر می‌شود. اسلام توصیه کرده که چیزی روی سر بگذارید، تا موهایتان سفید نشود!»

...

اما، لطفاً به این روایت توجه کنید:

پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) ضمن وصیتی طولانی، خطاب به ابوذر فرمودند:

«یَا أَبَا ذَرٍّ... اِسْتَحِ مِنَ اَللَّهِ، فَإِنِّی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَأَظَلُّ حِینَ أَذْهَبُ إِلَى اَلْغَائِطِ مُتَقَنِّعاً بِثَوْبِی أَسْتَحِی مِنَ اَلْمَلَکَیْنِ اَللَّذَیْنِ مَعِی.»

 الأمالی(للطوسی)، ص۵۳۴

 

«ای ابوذر! از خدا حیا کن؛ همانا من - قسم به آن که جانم در دست اوست - همیشه وقتی برای قضای حاجت می روم، به خاطر حیاء از دو مَلَکی که همراهم هستند، سَرَم را با لباسم می پوشانم.»

 

شما را به خدا، این انحراف کوچکی است که «شرم از خدا» و «توجه دائمی به حضور دو ملکِ همیشه‌همراه، در همه‌جا، حتی در مستراح» را تقلیل دهیم به «ترس از سفید شدن موی سر»؟

 

این تفکر، غیر از تقلیل عمق و اثر احکام اسلام و محروم کردن جامعه از تربیت صحیح اسلامی، خطر دیگری نیز در پی دارد؛

این‌که انسان چنین بار بیاید که احکام اسلام را تا جایی بپذیرد و عمل کند که آن‌ها را دارای مصلحت مادیِ دنیایی بداند، و به مصلحتش آگاه باشد.

 

«اسلام منفعتی» است که موجب می‌شود آن قوم و خویش ما، از طرفی هنگام پوست کندنِ گوسفند قربانی، درباره‌ی کرمی که در گوشت سگ است و میکروبی که در گوشت خوک است سخن براند و بگوید به همین‌خاطر، گوشت سگ و خوک در اسلام حرام شده. و از طرفی در مقابل چشمان بهت‌زده‌ی ما، دنبلان گوسفند را، با آن که می‌دانست حرام است، به سیخ بکشد و بگوید خیلی مفید و مقوی است!

 

«اسلام بازرگانی» است که منجر می‌شود به طغیان علیه حکم «قصاص» و غیر انسانی خواندن آن.

 

[*] در این زمینه مراجعه کنید به:

- کتاب‌های بازرگان که حتی در آن‌ها بهشت را نیز دنیایی پیشرفته توصیف می‌کند که با رشد عقلانی و تکنولوژیکی بشر خلق خواهد شد و احتمالاً در سیاره‌ای خوش آب و هوا خواهد بود!  

- هم‌چنین مصاحبه جالب دکتر صادق زیباکلام (بخش اول + بخش دوم) با خبرگزاری دانشجو، که در آن می‌گوید در جوانی، تحت تأثیر اسلام بازرگان، به خطا رفته و روح اسلام که تعبّد است را درک نکرده.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۲ ، ۰۸:۰۸
ابوالفضل رهبر