دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خواستگاری» ثبت شده است

 

…عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْیَنَ أَنَّهُ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ خَلْقِ حَوَّاءَ وَ قِیلَ لَهُ إِنَّ أُنَاساً عِنْدَنَا یَقُولُونَ: إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ حَوَّاءَ مِنْ ضِلْعِ آدَمَ اَلْأَیْسَرِ اَلْأَقْصَى فَقَالَ: «سُبْحَانَ اَللَّهِ وَ تَعَالَى عَنْ ذَلِکَ عُلُوّاً کَبِیراً أَ یَقُولُ مَنْ یَقُولُ هَذَا إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَمْ یَکُنْ لَهُ مِنَ اَلْقُدْرَةِ مَا یَخْلُقُ لآِدَمَ زَوْجَةً مِنْ غَیْرِ ضِلْعِهِ وَ یَجْعَلُ لِلْمُتَکَلِّمِ مِنْ أَهْلِ اَلتَّشْنِیعِ سَبِیلاً إِلَى اَلْکَلاَمِ أَنْ یَقُولَ: إِنَّ آدَمَ کَانَ یَنْکِحُ بَعْضُهُ بَعْضاً إِذَا کَانَتْ مِنْ ضِلْعِهِ مَا لِهَؤُلاَءِ حَکَمَ اَللَّهُ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُمْ.» ثُمَّ قَالَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَمَّا خَلَقَ آدَمَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ مِنْ طِینٍ وَ أَمَرَ اَلْمَلاَئِکَةَ فَسَجَدُوا لَهُ أَلْقَى عَلَیْهِ اَلسُّبَاتَ ثُمَّ اِبْتَدَعَ لَهُ حَوَّاءَ فَجَعَلَهَا فِی مَوْضِعِ اَلنُّقْرَةِ اَلَّتِی بَیْنَ وَرِکَیْهِ وَ ذَلِکَ لِکَیْ تَکُونَ اَلْمَرْأَةُ تَبَعاً لِلرَّجُلِ فَأَقْبَلَتْ تَتَحَرَّکُ فَانْتَبَهَ لِتَحَرُّکِهَا فَلَمَّا اِنْتَبَهَ نُودِیَتْ أَنْ تَنَحَّیْ عَنْهُ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهَا نَظَرَ إِلَى خَلْقٍ حَسَنٍ یُشْبِهُ صُورَتَهُ غَیْرَ أَنَّهَا أُنْثَى فَکَلَّمَهَا فَکَلَّمَتْهُ بِلُغَتِهِ فَقَالَ لَهَا: «مَنْ أَنْتِ؟» قَالَتْ: «خَلْقٌ خَلَقَنِی اَللَّهُ کَمَا تَرَى.» فَقَالَ آدَمُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عِنْدَ ذَلِکَ: «یَا رَبِّ مَا هَذَا اَلْخَلْقُ اَلْحَسَنُ اَلَّذِی قَدْ آنَسَنِی قُرْبُهُ وَ اَلنَّظَرُ إِلَیْهِ؟» فَقَالَ اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى: «یَا آدَمُ هَذِهِ أَمَتِی حَوَّاءُ أَ فَتُحِبُّ أَنْ تَکُونَ مَعَکَ تُؤْنِسُکَ وَ تُحَدِّثُکَ وَ تَکُونَ تَبَعاً لِأَمْرِکَ؟» فَقَالَ: «نَعَمْ یَا رَبِّ وَ لَکَ عَلَیَّ بِذَلِکَ اَلْحَمْدُ وَ اَلشُّکْرُ مَا بَقِیتُ.» فَقَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «فَاخْطُبْهَا إِلَیَّ فَإِنَّهَا أَمَتِی وَ قَدْ تَصْلُحُ لَکَ أَیْضاً زَوْجَةً لِلشَّهْوَةِ.» وَ أَلْقَى اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِ اَلشَّهْوَةَ وَ قَدْ عَلَّمَهُ قَبْلَ ذَلِکَ اَلْمَعْرِفَةَ بِکُلِّ شَیْءٍ فَقَالَ: «یَا رَبِّ فَإِنِّی أَخْطُبُهَا إِلَیْکَ فَمَا رِضَاکَ لِذَلِکَ؟» فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ: «رِضَایَ أَنْ تُعَلِّمَهَا مَعَالِمَ دِینِی» فَقَالَ: «ذَلِکَ لَکَ یَا رَبِّ عَلَیَّ إِنْ شِئْتَ ذَلِکَ لِی.» فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ قَدْ شِئْتُ ذَلِکَ وَ قَدْ زَوَّجْتُکَهَا فَضُمَّهَا إِلَیْکَ» فَقَالَ لَهَا آدَمُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «إِلَیَّ فَأَقْبِلِی!» فَقَالَتْ لَهُ: «بَلْ أَنْتَ فَأَقْبِلْ إِلَیَّ!» فَأَمَرَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَنْ یَقُومَ إِلَیْهَا وَ لَوْ لاَ ذَلِکَ لَکَانَ اَلنِّسَاءُ هُنَّ یَذْهَبْنَ إِلَى اَلرِّجَالِ حَتَّى یَخْطُبْنَ عَلَى أَنْفُسِهِنَّ فَهَذِهِ قِصَّةُ حَوَّاءَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهَا.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج۳، ص۳۷۹

 

از زرارة بن أعیَن نقل شده است:

از امام صادق (علیه‌السلام) در مورد (شیوه‌ی) آفرینش حوّاء (علیهاالسلام) سؤال شد. به ایشان عرض شد:

گروهی از ما می‌گویند: خداوند (عزّوجلّ) حواء را از آخرین دنده‌ی سمت چپِ آدم (علیهماالسلام) آفریده است.

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«خداوند منزه است و بسیار بسیار والاتر است از این‌که چنین کند. آیا کسی که این حرف را می‌زند، منظورش این است که خداوند (تبارک‌وتعالی) توانایی این را ندارد که برای آدم، همسری از غیرِ خودش بیافریند؟!

با این سخن، راه را برای عیب‌جویان و زشت‌گویان (نسبت به دین) باز می‌کنند که بگویند: اگر حواء از دنده‌ی آدم است، بخشی از آدم با بخشی از خودش ازدواج (زناشویی) کرده است! آنان را چه شده است؟! خداوند میان ما و آنان قضاوت کند!»

سپس امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«خداوند (تبارک‌وتعالی) وقتی آدم (علیه‌السلام) را از گِل آفرید و به فرشتگان دستور داد (که سجده کنند) و آنان بر او سجده کردند، او را به خواب برد.

سپس حواء را از نو (نه از بدن آدم، بلکه از گِلی دیگر) آفرید و او را پشت آدم، در گودی کمرش قرار داد. خداوند این کار را کرد برای این‌که زن تابعِ مرد باشد.

حواء (به آدم) رو کرد و حرکت نمود. بر اثر حرکت حواء، آدم (علیهماالسلام) بیدار شد. به حواء ندا داده شد که فاصله بگیرد. وقتی آدم به حواء نگاه کرد، به مخلوق زیبایی نگریست که صورتِ (ظاهری)اش شبیه خودش بود، با این تفاوت که او مؤنث بود.

آدم با حواء سخن گفت. حواء نیز به زبان آدم، با او سخن گفت. آدم به حواء گفت: «تو کیستی؟» حواء گفت: «مخلوقی هستم که خداوند مرا آفریده، همان‌طور که می‌بینی!»

آدم (علیه‌السلام) در این هنگام عرض کرد: «پروردگارا! این چه مخلوق زیبایی است که نزدیکی به او و نگاه به او، به من اُنس و آرامش می‌بخشد؟!»

خداوند (تبارک‌وتعالی) فرمود: «ای آدم! این، کنیز (بنده‌ی) من، حواء است. آیا دوست داری که همراه تو باشد؛ تا به تو آرامش دهد و با تو سخن گوید و تابع دستورت باشد؟»

آدم عرض کرد: «بله، ای پروردگار من! و به‌این‌خاطر، تا زمانی که باقی باشم، تو را حمد و شکر خواهم کرد.»

خداوند (عزّوجلّ) فرمود: «پس او را از من خواستگاری کن؛ چراکه او کنیزِ من است و همچنین [ازدواج با او] به صلاح توست؛ به‌خاطر "شهوت".»

آن‌گاه خداوند شهوت را بر (وجودِ) آدم افکند. اما قبل از آن معرفت و شناخت همه‌ی چیزها را به او تعلیم داد.

آدم عرض کرد: «پروردگارا! من او را از تو خواستگاری می‌کنم. در مقابلِ چه کاری رضایت می‌دهی (که پاسخ مثبت دهی؟)»

خداوند (عزّوجلّ) فرمود: رضایت من، به این شرط است که دانش‌های دینم را به او بیاموزی.»

آدم عرض کرد: «پروردگارا! اگر این کار را از من می‌خواهی، اختیار با توست (فرمان می‌برم.)»

خداوند (عزّوجلّ) فرمود: «من قطعاً این را می‌خواهم. او را به ازدواج تو در می‌آورم و به تو ملحق می‌کنم.»

پس (از آن‌که خداوند به این‌شکل آنان را به عقد هم درآورد،) آدم به حواء گفت: «نزد من بیا!»

حواء گفت: «نه! تو باید نزد من بیایی!»

آن‌گاه خداوند (عزّوجلّ) به آدم (علیه‌السلام) دستور داد که بلند شود و به سوی حواء برود.

اگر چنین نمی‌شد، [در نسل این‌دو] زنان باید سمت مردان می‌رفتند و آنان را برای خود خواستگاری می‌کردند.»

[آن‌گاه امام صادق علیه‌السلام فرمودند:]

«این، داستانِ [راستینِ] حوّاء (صلوات‌الله‌علیها) است [، نه آن داستان دروغینی که گروهی از شما می‌گویند.]»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] در مورد عقیده‌ی باطلِ خلقت حضرت حواء از آخرین دنده چپ حضرت آدم (علیهماالسلام)، که منشأ آن تورات تحریف‌شده (سِفر تکوین، فصل۲) می‌باشد، باید گفت که احتمالاً سازندگان این دروغ، برای پست جلوه دادنِ جایگاه زن چنین بافته‌اند؛ اولاً «سمت چپِ» بدن، که نسبت به سمت راست، مرجوح است و ثانیاً «آخرین و پایین‌ترین» دنده‌ها را ذکر کرده‌اند!

[۲] خداوند تکویناً و تشریعاً خواسته است که زنان تابع مردان باشند؛ هم در نوع خلقت مرد و زن چنین اراده فرموده و هر در دستورات شریعت که توسط رسولانش ابلاغ کرده، این را از زنان خواسته است. تبعیت زن از مرد، هم مطابق خلقت اوست و هم مرد بر اساس خلقتش این توقع را از زن دارد. جنبش‌هایی که این ویژگی را نفی و نقد می‌کنند، گویی با خلقت خداوند و با طبیعت خود مبارزه می‌کنند و قصد دارند بر خلاف جریان طبیعی خلقت حرکت کنند. مسلم است که این تلاش، مذبوحانه و محکوم به شکست است و تنها حاصلش رنج بیش‌تر انسان‌ها خواهد بود.

[۳] چقدر شگفت‌انگیز و زیباست؛ گفت‌وگوی میان پدربزرگ و مادربزرگِ اعلایمان! چقدر این حالات و رفتار برایمان آشناست! گویا هنوز هم پدران و مادران، این «سخن گفتن با ناز و کرشمه و کنایه» را، این «میل به تبعیت از مرد» و این «میل به ستوده‌شدن از جانب او» را از جده‌شان حواء (علیهاالسلام) برای دخترانشان به ارث می‌گذارد و این «شگفتی و شیفتگی نسبت به زن» را، این «نیاز به نزدیکی به زن، برای آرامش یافتن» را و این «میل به تابع بودنِ زن» را از جدشان آدم (علیه‌السلام) به پسرانشان ارث می‌دهد. گویی این چرخ می‌چرخد و این داستان در این کره خاکی، هر لحظه و هر آن، تکرار می‌گردد. زنان و مردان، با پذیرش اراده‌ی تکوینی و تشریعی پروردگار و رعایت این ظرافت‌های گفتاری و رفتاری، می‌توانند زندگی آرامی داشته باشند و ظرفیت‌هایشان را فعال سازند.

[۴] راستش پیرامون تک‌تک عبارات و فرازهای این حدیث شریف و کلیتِ آن، نکته‌ای شگفت‌انگیزی در ذهنم جولان می‌دهد و به هیجان‌ام وامی‌دارد، اما خب، مجال بیانشان در این رسانه نیست.

از عمق وجودم، پروردگارم را شاکرم که ما بندگان ناچیز را از محبّین و تابعین رسولش و اهل‌بیت او (صلوات الله علیهم، صلاةً کثیرةً لایقوی علی احصائها غیره) قرار داد، ما را با معارف ایشان آشنا ساخت و از این طریق خود را به ما شناساند.

حمداً لله، شکراً لله، عفواً لله

 

 

 

مطلب مرتبط پیشین:

«تأملی پیرامون پدر و مادر مشترک همه مؤمنین»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۷:۵۲
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مُسْکَانَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: «إِنَّمَا اَلْمَرْأَةُ قِلاَدَةٌ فَانْظُرْ إِلَى مَا تَقَلَّدُهُ.» قَالَ: وَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ: «لَیْسَ لِلْمَرْأَةِ خَطَرٌ لاَ لِصَالِحَتِهِنَّ وَ لاَ لِطَالِحَتِهِنَّ أَمَّا صَالِحَتُهُنَّ فَلَیْسَ خَطَرُهَا اَلذَّهَبَ وَ اَلْفِضَّةَ بَلْ هِیَ خَیْرٌ مِنَ اَلذَّهَبِ وَ اَلْفِضَّةِ وَ أَمَّا طَالِحَتُهُنَّ فَلَیْسَ اَلتُّرَابُ خَطَرَهَا بَلِ اَلتُّرَابُ خَیْرٌ مِنْهَا.»

 الکافی، ج۵، ص۳۳۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«زن، [همانندِ] گردن‌بند است. پس دقت کن به چیزی که آن را به گردنت می‌آویزی.»[۱]

همچنین از ایشان نقل شده است:

«زنان، قدر و قیمتی ندارند؛ نه زنان صالح و نه زنان فاسد!

- زنان صالح، قیمتشان، طلا و نقره نیست؛ بلکه از طلا و نقره باارزش‌تر هستند

و زنان فاسد، قیمتشان، خاک نیست؛ بلکه قیمت خاک از آن‌ها باارزش‌تر است.»[۲]

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] «گردن‌بند» یک وسیله زینتی است. همان‌طور که یک گردن‌بند، نشانه‌ی سطح سلیقه و تموّل شخصی است که آن را به گردن دارد و او را در نظر دیگران بالا می‌برد یا پایین می‌آورد، همسری که انسان برای خود برمی‌گزیند نیز نشان‌دهنده شخصیت فردی و اجتماعی انسان است؛ این‌که او چه سلایق و روحیات و تمایلاتی دارد، چه ویژگی‌هایی برایش ارزش‌مند و بااهمیت است، سطح اجتماعی‌اش چه‌میزان و…

به‌هرحال چه بپسندیم و چه نپسندیم؛ واقعیت این است که انسان با ازدواج، چنین گردن‌بندی به خود می‌آویزد و سال‌های سال، آن را مانند تابلوی شخصیت خود، در منظر دیگران قرار می‌دهد.

[۲] این قاعده، مخصوص زنان نیست؛ قدر و ارزش همه انسان‌ها می‌تواند کم‌تر از خاک یا بیشتر از طلا باشد. می‌تواند پست‌تر از حیوان یا برتر از فرشته باشد؛

چنان‌چه در یکی از مطالب پیشین (با عنوان «انسان؛ از حیوان تا فرشته») به این موضوع اشاره شده بود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۹:۵۶
ابوالفضل رهبر

 

در احادیثی که پیش‌تر در مطلب (۱) و (۲) ذکر شده بود، به این نکته تأکید شده بود که انسان، هنگام انتخاب همسر، باید از این‌جهت که ویژگی‌های همسرش به فرزندش منتقل خواهد شد، به ویژگی‌های فرد موردنظرش دقت داشته باشد.

در این مطلب نیز دو حدیث دیگر در این رابطه ذکر می‌شود…

 

 

 

…عَنِ اَلسَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«أَنْکِحُوا اَلْأَکْفَاءَ وَ اِنْکِحُوا فِیهِمْ وَ اِخْتَارُوا لِنُطَفِکُمْ.»

 الکافی، ج۵، ص۳۳۲

 

از امام صادق، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«با [زنان/مردانِ] هم‌کفوِ[۱] خود ازدواج کنید،

در [خانواده‌های] هم‌کفوتان ازدواج کنید

و برای [پرورش مناسبِ] نطفه‌هایتان [همسر مناسب] انتخاب کنید.»

 

 

 

…عَنْ یَحْیَى بْنِ عِمْرَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«اَلشَّجَاعَةُ فِی أَهْلِ خُرَاسَانَ وَ اَلْبَاهُ فِی أَهْلِ بَرْبَرَ وَ اَلسَّخَاءُ وَ اَلْحَسَدُ فِی اَلْعَرَبِ فَتَخَیَّرُوا لِنُطَفِکُمْ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج۳، ص۴۷۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام)‌ نقل شده است:

«شجاعت، در میان اهل خراسان است،

توان جنسی، در میان اهل بربر[۲] است

و سخاوت و حسادت، در میان اعراب است

پس [برای پرورش مناسبِ] نطفه‌هایتان [همسر مناسب] انتخاب کنید.»[۳]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] هر کسی، با هر سطحی از تدین و هر طرز فکری، تیپ خاصی را می‌پسندد. معنای «کفویت» همین است.

[۲] «بربر» به قبایلی از شمال آفریقا اطلاق می‌شده که در مناطق وسیعی از کرانه‌های اقیانوس اطلس تا صحرای آفریقا پراکنده بوده‌اند.

[۳] این ویژگی‌ها، ویژگی‌های عمومی این اقوام است، نه ویژگی‌های قطعیِ تمام افراد آن قوم. غرض این است که هرکس باید به تناسب ویژگی‌های روحی و جسمی خود و با توجه ویژگی‌هایی که برای فرزندش می‌پسندد، همسر انتخاب کند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۰۲ ، ۰۸:۲۵
ابوالفضل رهبر

 

اگر پای درد دل بعضی جوانان بنشینید، می‌شنوید که دختری را می‌خواهند، اما پدر یا مادرشان راضی نیستند یا شخص دیگری را برایش در نظر دارند.

گویا این مشکل، تاریخی است و در زمان اهل‌بیت (علیهم‌السلام) نیز وجود داشته است!

ملاحظه بفرمایید…

 

 

 

...عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ: إِنِّی‏ أُرِیدُ أَنْ‏ أَتَزَوَّجَ‏ امْرَأَةً وَ إِنَّ أَبَوَیَّ أَرَادَا غَیْرَهَا قَالَ: «تَزَوَّجِ الَّتِی هَوِیتَ وَ دَعِ الَّتِی یَهْوَى أَبَوَاکَ.»

 الکافی، ج‏۵، ص۴۰۱

 

از عبدالله بن ابی‌یعفور نقل شده است:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

من می‌خواهم با زنی ازدواج کنم، اما پدر و مادرم شخص دیگری را در نظر دارند. (تکلیف چیست؟)

حضرت فرمودند:

«با کسی ازدواج کن که خودت می‌خواهی و کسی که پدر و مادرت می‌خواهند را رها کن.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

به‌هرحال والدین باید توجه داشته باشند که ملاک، رضایت کسی است که قرار است سال‌ها با آن زن زندگی کند و به قول معروف «علف باید به دهان بزی شیرین بیاید!» آن‌ها حق ندارند کسی را که فرزندشان نمی‌پسندد، به زور به او تحمیل کنند و او را یک عمر در عذاب قرار دهند. هرچند وظیفه دارند نسبت به فرزند کم‌تجربه‌شان خیرخواهی داشته باشند و به او مشورت دهند.

از طرفی، اگر بخواهیم این حدیث را با احادیث دیگری که بر لزوم اطاعت از والدین و حفظ احترام آن‌ها تأکید دارند، جمع کنیم، شاید بتوان گفت: پیروی نکردن از خواست والدین، زمانی جایز است که اولاً منجر به عاقّ والدین (نافرمانیِ گستاخانه نسبت به پدر و مادر) نشود و ثانیاً تبعیت از نظر آن‌ها مفسده‌ی بزرگ‌تری در پی داشته باشد. و الله العالم.

این امکان نیز وجود دارد که امام صادق (علیه‌السلام) با توجه به شخصیت مخاطب چنین دستوری داده‌اند؛ احتمال دارد ابن‌ابی‌یعفور در زمان این ماجرا جوانی خام نبوده، بلکه مثلاً عالمی جاافتاده‌ای بوده و امام با توجه به ویژگی‌های او و اطمینانی که به انتخابش داشته، چنین به او فرموده‌اند. و الله العالم.

درهرصورت رعایت نکردن خواست پدر و مادر در انتخاب همسر، نباید با بی‌احترامی و ایجاد کدورت نسبت به آن‌ها همراه باشد و پسران جوان باید نهایت تلاش خود را بنمایند تا والدینشان را با خود همراه کنند، در غیر این‌صورت زندگیِ سخت و پرچالشی پیش‌رویشان خواهد بود و ممکن است در نهایت منجر به جدایی شود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۰۱ ، ۰۸:۳۲
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ أَبِی حَیُّونٍ مَوْلَى اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: «نَزَلَ جَبْرَئِیلُ عَلَى النَّبِیِّ ص فَقَالَ: «یَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّکَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ إِنَّ الْأَبْکَارَ مِنَ النِّسَاءِ بِمَنْزِلَةِ الثَّمَرِ عَلَى الشَّجَرِ فَإِذَا أَیْنَعَ الثَّمَرُ فَلَا دَوَاءَ لَهُ إِلَّا اجْتِنَاؤُهُ وَ إِلَّا أَفْسَدَتْهُ الشَّمْسُ وَ غَیَّرَتْهُ الرِّیحُ وَ إِنَّ الْأَبْکَارَ إِذَا أَدْرَکْنَ مَا یُدْرِکْنَ النِّسَاءُ فَلَا دَوَاءَ لَهُنَّ إِلَّا الْبُعُولُ وَ إِلَّا لَمْ یُؤْمَنْ عَلَیْهِنَّ الْفِتْنَةُ.» فَصَعِدَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمِنْبَرَ فَخَطَبَ النَّاسَ ثُمَّ أَعْلَمَهُمْ مَا أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ فَقَالُوا: مِمَّنْ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ فَقَالَ: «مِنَ الْأَکْفَاءِ.» فَقَالُوا: وَ مَنِ الْأَکْفَاءُ؟ فَقَالَ: «الْمُؤْمِنُونَ بَعْضُهُمْ أَکْفَاءُ بَعْضٍ.» ثُمَّ لَمْ یَنْزِلْ حَتَّى زَوَّجَ ضُبَاعَةَ بِنْتَ زُبَیْرِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ لِمِقْدَادِ بْنِ أَسْوَدَ ثُمَّ قَالَ: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا زَوَّجْتُ ابْنَةَ عَمِّی الْمِقْدَادَ لِیَتَّضِعَ النِّکَاحُ.»»

 عیون‌أخبارالرضا، ج‏۱، ص۲۸۹

 

از ابوحیّون، غلام امام رضا (علیه‌السلام) [از ایشان] نقل شده است:

«جبرئیل بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نازل شد و عرض کرد:

ای محمد! پروردگارت به تو سلام می‌رساند و می‌گوید:

«زنان دوشیزه، مانند میوه‌ی بر درخت هستند. میوه وقتی برسد، برایش جز چیدن دارویی نیست، وگرنه خورشید آن را فاسد می‌کند و باد آن را دگرگون می‌سازد.

دوشیزگان نیز وقتی آن‌چه را که زنان می‌بینند، ببینند،[۱] برایشان دارویی جز شوهر کردن نیست، وگرنه از فتنه در امان نخواهند بود.»

آن‌گاه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بر فراز منبر رفتند و برای مردم سخنرانی کردند و آنان را از دستور خداوند آگاه ساختند.

مردم عرض کردند:

ای رسول خدا! از میان چه کسانی (برایشان شوهر برگزینیم)؟

پیامبر فرمودند:

«از میان کفوها (همتایانشان).»

عرض کردند:

کفوهای آن‌ها چه کسانی‌اند؟

حضرت فرمودند:

«بعضی از مؤمنین کفو (همتای) بعضی دیگر هستند.»[۲]

آن‌گاه پیامبر از منبر پایین نیامدند، تا زمانی که «ضُباعه» دخترِ «زبیر بن عبدالمطلب» را به ازدواج «مقداد» در آوردند و فرمودند:

«ای مردم! من دختر عمویم را به ازدواج مقداد در آوردم، فقط برای این‌که ازدواج را (میان شما) آسان گردانم.»»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] مقصود، بالغ شدن و بروز عادت ماهانه است.

[۲] در مطلب پیشین از امام جواد (علیه‌السلام) نقل شد: «اگر کسی که اخلاق و دینش را می‌پسندید، (برای خواستگاری) نزد شما آمد، (دخترتان را) به ازدواج او در آورید.» (الکافی، ج‏۵، ص۳۴۷) و توضیح داده شد که هر خانواده‌ای با هر سطحی از تدین و هر طرز فکری، تیپ خاصی را می‌پسندند و معنای «کفویت» همین است.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۰۱ ، ۱۷:۴۰
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ قَالَ کَتَبَ عَلِیُّ بْنُ أَسْبَاطٍ إِلَى أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی أَمْرِ بَنَاتِهِ وَ أَنَّهُ لاَ یَجِدُ أَحَداً مِثْلَهُ فَکَتَبَ إِلَیْهِ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «فَهِمْتُ مَا ذَکَرْتَ مِنْ أَمْرِ بَنَاتِکَ وَ أَنَّکَ لاَ تَجِدُ أَحَداً مِثْلَکَ فَلاَ تَنْظُرْ فِی ذَلِکَ رَحِمَکَ اَللَّهُ فَإِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ: «إِذَا جَاءَکُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَ دِینَهُ فَزَوِّجُوهُ «إِلاّٰ تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی اَلْأَرْضِ وَ فَسٰادٌ کَبِیرٌ».»»

 الکافی، ج‏۵، ص۳۴۷

 

از علی بن مهزیار نقل شده است:

علی بن أسباط نامه‌ای به امام جواد (علیه‌السلام) نوشت و این مشکلش را با حضرت در میان گذاشت که: برای دخترانش کسی را پیدا نمی‌کند که مثل خودش (مثل علی بن أسباط) باشد.

حضرت در پاسخ نوشتند:

«آن‌چه درباره دخترانت ذکر کردی؛ که هیچ‌کس را مثل خودت (برای آن‌ها) پیدا نمی‌کنی، متوجه شدم.

چنین عقیده‌ای نداشته باش، خدا رحمتت کند!

چراکه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرموده‌اند:

«اگر کسی که اخلاق و دینش را می‌پسندید، (برای خواستگاری) نزد شما آمد، (دخترتان را) به ازدواج او درآورید؛ «که اگر چنین نکنید، فتنه و فساد بزرگی در زمین روی خواهد داد.»[انفال:۷۳]»»»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] علی بن أسباط، از بزرگان شیعه، عالم و صاحب تألیفاتی بوده است. او دوست داشته دخترش را به ازدواج شخصی مثل خودش درآورد. وی توجه نداشته که اولاً هیچ‌کس مثل دیگری نیست. ثانیاً یک جوان چگونه می‌تواند در جایگاه اجتماعی یا علمیِ مردی به سن او باشد. ثالثاً اگر باشد هم معلوم نیست به تور هم بخورند. رابعاً شاید دخترش سلیقه دیگری داشته باشد.

امثال این حساسیت‌های بی‌جا، سبب می‌شود ازدواج دختران به تأخیر بیفتد و همان‌طور که پیامبر فرموده‌اند، فتنه و فساد در زمین رخ دهد.

[۲] ملاکِ بارزی که در روایات، برای پذیرفتن خواستگار، مورد تأکید قرار گرفته است، «پسندیدن اخلاق و دینِ» خواستگار است. ممکن است اشکال شود که در این‌صورت فقط باید به تیپ خاصی از مردان جواب مثبت داد.

نکته این است که هر خانواده‌ای، با هر سطحی از تدین و هر طرز فکری، تیپ خاصی را می‌پسندند (چه به لحاظ اخلاقی و چه به لحاظ دینی) و معنای «کفویت» هم همین است.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۰۱ ، ۰۸:۵۴
ابوالفضل رهبر

 

قالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«مَنْ زَوَّجَ‏ کَرِیمَتَهُ‏ بِفَاسِقٍ‏ نَزَلَ عَلَیْهِ کُلَّ یَوْمٍ أَلْفُ لَعْنَةٍ وَ لَا یَصْعَدُ لَهُ عَمَلٌ إِلَى السَّمَاءِ وَ لَا یُسْتَجَابُ لَهُ دُعَاؤُهُ وَ لَا یُقْبَلُ مِنْهُ صَرْفٌ وَ لَا عَدْلٌ.»

 إرشاد القلوب، ج‏۱، ص۱۷۴

 

از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«هرکس دختر گرامی‌اش را به ازدواج مردی فاسق[۱] درآورد؛

- در هر روز هزار لعن بر او فرود می‌آید،

- اعمال (عبادی)اش به آسمان نمی‌رود (مقبول واقع نمی‌شود)،

- دعایش مستجاب نمی‌شود

- و واجبات و مستحبات از او پذیرفته نمی‌شوند.»[۲]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] فسق، در لغت به معنای خروج آسیب‌آفرین از دایره شرع، عقل یا عرف است. فاسق، کسی است که به مقررات دینی، عقلی یا عرفی پای‌بند نیست و به‌این‌ترتیب نه‌تنها به خودش، بلکه به دیگران نیز آسیب می‌رساند.

[۲] معلوم است که اگر - با هر انگیزه‌ای؛ از جمله تمکن مالی مرد یا فشار عرف یا… - دخترمان را به ازدواج چنین فردی در آوریم، دین و دنیای او و نسل پس از او آسیب خواهد دید و مسؤول این خسارت کسانی‌اند که عامل این خسارت بوده‌اند.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

نکته قابل توجه این است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به‌طور مطلق نفرموده‌اند که دخترتان را به ازدواج چنین کسی در نیاورید، بلکه فرموده‌اند «دختر کریمه‌تان را…»؛ چراکه زن و شوهر باید کفو و همتای یکدیگر باشند.

چنان‌که خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:

«الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَ الطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ...»

نور:۲۶

«زنان آلوده و فرومایه برای مردان آلوده و فرومایه‌اند

و مردان آلوده و فرومایه برای زنان آلوده و فرومایه‌اند

و زنان پاکیزه و نیکو برای مردان پاکیزه و نیکویند

و مردان پاکیزه و نیکو برای زنان پاکیزه و نیکویند...»

و نیز می‌فرماید:

«الزَّانِی لَا یَنْکِحُ إِلَّا زَانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَ الزَّانِیَةُ لَا یَنْکِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَ حُرِّمَ ذَٰلِکَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ»

نور:۳

«مرد زناکار نباید جز با زن زناکار یا مشرک ازدواج کند

و زن زناکار نباید جز با مرد زناکار یا مشرک ازدواج کند

و این [ازدواج] بر مؤمنان حرام شده است.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۰۱ ، ۱۰:۴۸
ابوالفضل رهبر

 

کتَبَ عَلِیُّ بْنُ أَسْبَاطٍ إِلَى أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی أَمْرِ بَنَاتِهِ وَ أَنَّهُ لَا یَجِدُ أَحَداً مِثْلَهُ.

فکَتَبَ إِلَیْهِ أَبُو جَعْفَرٍ ع: «فَهِمْتُ مَا ذَکَرْتَ مِنْ أَمْرِ بَنَاتِکَ وَ أَنَّکَ لَا تَجِدُ أَحَداً مِثْلَکَ فَلَا تَنْظُرْ فِی ذَلِکَ رَحِمَکَ اللَّهُ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ «إِذَا جَاءَکُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَ دِینَهُ فَزَوِّجُوهُ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَ فَسادٌ کَبِیرٌ.»»

 الکافی، ج‏۵، ص۳۴۷

 

علی بن اَسباط دراین‌باره که برای دخترانش هیچ‌کس را که مثل خودش باشد، پیدا نمی‌کند، نامه‌ای به امام باقر (علیه‌السلام) نوشت.

حضرت در پاسخ نوشتند:

«آن‌چه درباره دخترانت ذکر کردی، که هیچ‌کس را مثل خودت (برای آن‌ها) پیدا نمی‌کنی، متوجه شدم. چنین عقیده‌ای نداشته باش ـ خدا رحمتت کند ـ ! که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند:

«اگر کسی که اخلاق و دینش را می‌پسندیدید، (برای خواستگاری) نزد شما آمد، (دخترتان را) به ازدواج او در آورید.

اگر چنین نکنید، «فتنه و فسادی بزرگ» در زمین روی خواهد داد.»»

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــ

بدیهی است که هر خانواده‌ای، با هر سطحی از تدین و هر نوع تفکری، تیپ خاصی را می‌پسندند و معنای «کفویّت» همین است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۵ ، ۱۱:۵۹
ابوالفضل رهبر

 

 این مطلب پیش تر در قدس آنلاین منتشر شده است.

 

پس از هجرت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به مدینه، حضرت زهرا (سلام الله علیها) به سن ازدواج رسیده بودند و افراد مختلفی از مهاجران (برای اینکه با پیامبر خدا خویشاوند شوند،) طالب ازدواج با ایشان بودند. ابوبکر، عمر و عبدالرحمن بن عوف، از جمله کسانی بودند که نزد پیامبر رفتند تا بانوی دو عالم را از ایشان خواستگاری کنند. اما پیامبر آنان را به بهانه هایی رد می کردند، تا جایی که مردم از ازدواج با حضرت زهرا (سلام الله علیها) مأیوس شدند و دیگر برای خواستگاری ایشان مراجعه نکردند.

 
مرحوم شیخ صدوق، در کتاب «عیون اخبار الرضا علیه السلام» از امام رضا، از پدرانشان، از امیرالمؤمنین (علیهم السلام) نقل می کند که من نیز در این فکر بودم، اما به خود جرأت نمی دادم این خواسته را با پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) مطرح کنم، تا اینکه پیامبر، خود، این خواسته الهی را با مطرح فرمودند و این پیوند مبارک صورت گرفت.[۱]

 
شیخ صدوق، همچنین در حدیثی دیگر، علت رد کردن خواستگاران را نقل می کند:
...عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ:

«قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ ص یَا عَلِیُّ لَقَدْ عَاتَبَتْنِی رِجَالٌ مِنْ قُرَیْشٍ فِی أَمْرِ فَاطِمَةَ وَ قَالُوا خَطَبْنَاهَا إِلَیْکَ فَمَنَعْتَنَا وَ تَزَوَّجْتَ عَلِیّاً فَقُلْتُ لَهُمْ وَ اللَّهِ مَا أَنَا مَنَعْتُکُمْ وَ زَوَّجْتُهُ بَلِ اللَّهُ تَعَالَى مَنَعَکُمْ وَ زَوَّجَهُ فَهَبَطَ عَلَیَّ جَبْرَئِیلُ ع فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ یَقُولُ لَوْ لَمْ أَخْلُقْ عَلِیّاً ع لَمَا کَانَ لِفَاطِمَةَ ابْنَتِکَ کُفْوٌ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ آدَمُ فَمَنْ دُونَه‏»[۲]

 
امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) از پدرشان، از پدرانشان، نقل کرده اند که امیر المؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند:
«پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به من فرمودند: ای علی! مردانی از قریش مرا در مورد مسئله فاطمه (سلام الله علیها)، به سختی خطاب قرار دادند و گفتند: ما او را از شما خواستگاری کردیم، اما شما او را به ازدواج علی (علیه السلام) درآوردید. من نیز به آنها گفتم: به خدا قسم، این، من نبودم که شما را از ازدواج با او منع کرد، بلکه خداوند بلندمرتبه بود که شما را منع کرد و او را شوهر داد؛ چنانچه جبرائیل بر من نازل شد و گفت: ای محمد! به راستی که خداوند (جلّ جلاله) می فرماید: اگر علی را خلق نکرده بودم، هرگز برای فاطمه، دخترت، بر روی زمین، از آدم تا آخرین انسان ها، کفو و همتایی نبود.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص۲۲۲، باب ما جاء عن الرضا فی تزویج فاطمة ع. (این روایت مفصّل است و در آن جبرئیل خبر می آورد که خداوند بهشتیان را دستور داده است تا آن را زینت کنند و معطر سازند و قرآن بخوانند. و خداوند، فاطمه را به عقد علی (علیهما السلام) در آورده است و ملائکه را شاهد این عقد گرفته است. و خداوند بشارت داده است که از آن دو، نسل و فرزندانى به وجود خواهد آورد که گنجینه حکمت او بر روی زمین و حجت او بر مردم خواهند بود. پیامبر نیز به تبعیت از خداوند، فاطمه را به عقد امیر المؤمنین در می آورند.)

[۲] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص۲۲۵، باب ما جاء عن الرضا فی تزویج فاطمة ع‏.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۴ ، ۰۰:۲۸
ابوالفضل رهبر