دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۳۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شیطان» ثبت شده است

 

...عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

«مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ الشَّیْطَانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّیْطَانَ.»

 الکافی، ج۶، ص۴۳۴

 

از امام جواد (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرکس به گوینده‌ای گوش می‌سپارد، در حقیقت او را عبادت می‌کند؛

پس اگر آن گوینده از جانب خداوند (عزّوجلّ) سخن گوید، در حقیقت خداوند را عبادت کرده است

و اگر گوینده از جانب شیطان سخن گوید، در حقیقت شیطان را عبادت کرده است.»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] در متن عربی حدیث، برای «گوش سپردن» از ماده «صغی» استفاده شده. گوهر معنایی این ماده، «میل و گرایش» است. لذا این گوش سپردن، گوش سپردنی است انفعالی، که در آن درجاتی از فروتنی، تمکین، انقیاد و پذیرش در برابر طرف مقابل، وجود دارد. به‌همین‌خاطر است که این گوش سپردن، نوعی عبادت محسوب می‌شود و این‌جاست که امام جواد (علیه‌السلام) این هوش‌دار را به ما می‌دهند.

[۲] آن‌چه نسبت به آن هوش‌دار داده شده است، گوش سپردنِ منفعلانه است. اگر گوشمان را به کسی بسپاریم که خودش و سخنش خدایی است، این، خود عبادت خداوند محسوب می‌شود، اما اگر به کسی گوش بسپاریم که شیطان بر او مسلط است و سخنش را بر زبان او جاری می‌کند، این گوش سپردن، عبادت شیطان خواهد بود.

[۳] شنیدن سخن دیگران، اگر فعالانه باشد؛ یعنی با این پیش‌فرض باشد که این سخنان قطعی نیست و معلوم نیست درست باشد و قرار نیست من آن را بپذیرم و بر اساس آن عمل کنم و...، در این‌صورت این‌گونه شنیدن، عبادت محسوب نمی‌شود و خطرش کم‌تر خواهد بود.

[۴] این‌که مطالعه کتب ضالّه و تماشای شبکه‌های معاند و قرار گرفتن در معرض شبهات متعدد، برای عامه مردم جایز نیست، به همین دلیل است. اما آن عالمِ باتقوای هوش‌یاری که به مبانی دین آگاه است و با حقه‌های شیاطین آشناست و از فریب معاندان به‌دور است، با هدف پاسخ به شبهات و جلوگیری از فساد جامعه، نه‌تنها جایز است که سخن شیطان‌صفتان را بشنود، بلکه واجب نیز هست.

[۵] مرحوم کلینی (رحمه‌الله) این حدیث را در باب غناء (آواز آهنگین) ذکر کرده است. لذا این احتمال زیاد است که امام جواد (علیه‌السلام) این سخن را ناظر بر همین موضوع فرموده باشند. بنابراین سخن ایشان در مورد گوش سپردن به آوازهای آهنگین نیز صادق است.

درهرصورت، مراقب باشیم که به چه کسانی گوش فرا می‌دهیم و دل می‌سپاریم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۰۰ ، ۰۷:۴۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «قَالَ النَّبِیُّ ص: «کَیْفَ‏ بِکُمْ‏ إِذَا فَسَدَتْ‏ نِسَاؤُکُمْ وَ فَسَقَ شَبَابُکُمْ وَ لَمْ تَأْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ لَمْ تَنْهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ؟» فَقِیلَ لَهُ: وَ یَکُونُ ذَلِکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ فَقَالَ: «نَعَمْ وَ شَرٌّ مِنْ ذَلِکَ کَیْفَ بِکُمْ إِذَا أَمَرْتُمْ بِالْمُنْکَرِ وَ نَهَیْتُمْ عَنِ الْمَعْرُوفِ؟» فَقِیلَ لَهُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ یَکُونُ ذَلِکَ؟ قَالَ: «نَعَمْ وَ شَرٌّ مِنْ ذَلِکَ کَیْفَ بِکُمْ إِذَا رَأَیْتُمُ الْمَعْرُوفَ مُنْکَراً وَ الْمُنْکَرَ مَعْرُوفاً؟»»

 الکافی، ج‏۵، ص۵۹

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله به اصحابشان) فرمودند:

«چگونه خواهید بود زمانی که زنانتان فاسد شوند و جوانانتان فاسق گردند، اما شما نه امربه«معروف»[1] کنید و نه نهی‌از«منکر»[2]؟»

عرض شد:

ای رسول خدا! چنین اتفاقی رخ خواهد داد؟!

حضرت فرمودند:

«بله، بدتر از این هم رخ می‌دهد؛ چگونه خواهید بود زمانی که شما امر به «منکر» و نهی از «معروف» کنید؟»

 عرض شد:

ای رسول خدا! چنین اتفاقی رخ خواهد داد؟!

فرمودند:

«بله، بدتر از این هم رخ می‌دهد؛ چگونه خواهید بود زمانی که ببینید معروف به منکر تبدیل شده است و منکر به معروف؟»»

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــ

[1] معروف؛ چیزی که پسندیده و خوش‌آیند است، ارزش.

[2] منکر؛ چیزی که ناپسند و ناخوش‌آیند است، ضدارزش.

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــ

امروز متأسفانه بسیاری از آن‌چه برای مسلمانان عصر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دور از ذهن می‌نمود، محقق شده است؛ بسیاری از ارزش‌ها به ضدارزش تبدیل شده‌اند و بسیاری ضدارزش‌ها ارزش گشته‌اند.

ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که روش‌های سخت تهاجم، جای خود را به روش‌های نرم و بدون درد و خون‌ریزی! داده‌اند.

چگونه؟

فرآیند اجبارِ نرم به تغییر رفتار چنین است: انسان کارهایی را که ارزش (معروف) می‌داند، انجام می‌دهد و از کارهایی که ضدارزش (منکر) می‌داند، پرهیز می‌کند. بنابراین اگر نظام ارزشی او دست‌خوش تغییرات شود، رفتارش نیز تغییر می‌کند.

آن‌وقت اگر کسی بخواهد مردم طوری که او می‌خواهد رفتار کنند، نیازی به اجبار و درگیری و خون‌ریزی نیست، کافی است رفتار مدنظرش را در ذهن آنان به ارزش (معروف) تبدیل کند، تا خودشان آن‌کار را با میل و رغبت انجام دهند.

این قاعده، هم می‌تواند مورد استفاده جبهه حق قرار گیرد و هم مورد استفاده جبهه باطل. هر فرد یا گروه یا جریانی، می‌تواند با استفاده از این ابزار، اغراض خود را - چه صحیح و چه غلط – عملی سازد.

اگر ما معتقدیم شیاطین جن و انس، در تهاجم فرهنگی، قصد تغییر بینش‌ها و گرایش‌های مردم و به‌تَبَع رفتار آنان را دارند، آیا شایسته نیست برای پاتک به شیاطین، از همین شیوه بهره ببریم؟

آیا بهتر نیست به‌جای دست روی دست گذاشتن و نُچ‌نُچ گفتن و غُرغُر کردن و تلاش برای تغییر رفتار مردم «صِرفاً» با استفاده از زور و قانون، سعی کنیم بینش‌ها و گرایش‌ها را نیز اصلاح کنیم تا خودبه‌خود عمل صالح در جامعه رواج یابد؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۰:۴۷
ابوالفضل رهبر

 

روایت است که پیامبران به پشت (رو به آسمان) می‌خوابند، مؤمنین به پهلوی راستشان، منافقین به پهلوی چپشان و شیاطین به رو (دَمَر) می‌خوابند. (الکافی، ج‏۱، ص۵۱۳)

 

دمر خوابیدن، آن‌قدر ناپسند است که از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«مَنْ‏ رَأَیْتُمُوهُ‏ نَائِماً عَلَى‏ وَجْهِهِ فَأَنْبِهُوهُ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۱، ص۵۰۳

 

«هرکس را دیدید که به رو خوابیده، بیدارش کنید.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۷ ، ۱۳:۱۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ ابْنِ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: نَزَلْتُ عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ ع فَقَالَ: «یَا مَیْمُونُ! مَنْ یَرْقُدُ مَعَکَ بِاللَّیْلِ؟ أَ مَعَکَ غُلَامٌ؟» قُلْتُ: لَا. قَالَ: «فَلَا تَنَمْ وَحْدَکَ فَإِنَّ أَجْرَأَ مَا یَکُونُ الشَّیْطَانُ عَلَى الْإِنْسَانِ إِذَا کَانَ وَحْدَهُ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۵۳۳

 

عبدالله بن مَیمون از پدرش نقل کرده است:

نزد امام باقر (علیه‌السلام) رفتم. حضرت فرمودند:

«ای مَیمون! شب‌ها چه کسی پیشت می‌خوابد؟ آیا پسربچه‌ای همراهت هست؟»

عرض کردم:

خیر.

حضرت فرمودند:

«تنها نخواب! زیرا پرجرأت‌ترین حالتِ شیطان نسبت به انسان، زمانی است که او تنها می‌خوابد.»

 

 

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

«إِنَ‏ الشَّیْطَانَ‏ أَشَدَّ مَا یَهُمُ‏ بِالْإِنْسَانِ‏ حِینَ یَکُونُ وَحْدَهُ خَالِیاً لَا أَرَى أَنْ یَرْقُدَ وَحْدَهُ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۵۳۳

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«شیطان، در زمانی که انسان در تنهایی دچار اوهام می‌شود، (از هر زمان دیگری) نیرومندتر است. صلاح نمی‌دانم که کسی تنها بخوابد.»

 

 

 

...عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ یَبِیتُ فِی بَیْتٍ وَحْدَهُ فَقَالَ: «إِنِّی لَأَکْرَهُ ذَلِکَ وَ إِنِ اضْطُرَّ إِلَى ذَلِکَ فَلَا بَأْسَ وَ لَکِنْ یُکْثِرُ ذِکْرَ اللَّهِ فِی مَنَامِهِ مَا اسْتَطَاعَ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۵۳۳

 

سماعة بن مِهران گوید:

از امام صادق (علیه‌السلام) درباره مردی که شب را در اتاقی تنها بگذراند، سؤال کردم.

حضرت فرمودند:

«من از این کار خوشم نمی‌آید.

البته اگر کسی مجبور به این کار شد، اشکالی ندارد، اما تا جایی که می‌تواند، ذکر خداوند را در رختخوابش زیاد بگوید.»

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــ

از مجموع این روایات، می‌توان چنین نتیجه گرفت که: تنها خوابیدن در شب، زمینه‌ای است برای اوهام و خیالات باطلی که به ذهن انسان خطور می‌کنند و این اوهام و خیالات، بستری هستند برای وسوسه‌های شیطانی.

پس بهتر است حتی‌الامکان از قرار گرفتن در چنین موقعیتی پرهیز کرد و در صورت ضرورت، ذهنمان را با زیاد یاد کردن از خداوند، از اوهام به‌دور داریم و مانع وسوسه‌های شیطان شویم.

 

بعداً نوشتـــــــــــــــــــــــــ

پس از نشر مطلب بالا، گویا برای بعضی از مخاطبان این ابهام پیش آمد که اگر لازم بود در اتاقی تنها باشیم، چه معنا دارد پسربچه‌ای را با خود همراه کنیم؟

توضیح آن‌که مثلاً آقایی که مجرد است، شب‌ها در یک اتاق، تنها نخوابد، بلکه با برادر کوچکترش در آن اتاق بخوابد.

یا مثلاً اگر در منزل شخصی مهمان است و اتاق مستقلی در اختیارش قرار داده‌اند، تنها نخوابد، بلکه پسر صاحبخانه را نیز با خود همراه کند.

تنها سپری کردن شب، آن‌قدر مذموم است که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) برای عبادت‌های شبانه‌شان هم کودکی را در عبادت‌گاه شخصی‌شان با خود همراه می‌کردند...

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«کَانَ لِعَلِیٍّ ع بَیْتٌ لَیْسَ فِیهِ شَیْ‏ءٌ إِلَّا فِرَاشٌ وَ سَیْفٌ وَ مُصْحَفٌ وَ کَانَ یُصَلِّی فِیه‏.»

 المحاسن، ج‏۲، ص۶۱۲

 

«امام علی (علیه‌السلام) اتاقی داشتند که جز زیرانداز و شمشیر و قرآن، چیزی در آن نبود و ایشان در آن اتاق نماز می‌خواندند.»

 

 

 

همچنین از ایشان نقل شده است:

«کَانَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلَامُ قَدِ اتَّخَذَ بَیْتاً فِی‏ دَارِهِ، لَیْسَ بِالْکَبِیرِ وَ لَا بِالصَّغِیرِ، وَ کَانَ إِذَا أَرَادَ أَنْ یُصَلِّیَ مِنْ آخِرِ اللَّیْلِ أَخَذَ مَعَهُ صَبِیّاً لَا یَحْتَشِمُ مِنْهُ، ثُمَّ یَذْهَبُ مَعَهُ إِلَى ذَلِکَ الْبَیْتِ فَیُصَلِّی.»

 قرب‌الإسناد، ص۱۶۱

 

«امام علی (علیه‌السلام) در خانه‌شان اتاقی را (برای نماز خواندن) برمی‌گزیدند که نه بزرگ بود و نه کوچک. و هرگاه می‌خواستند آخرشب نماز بخوانند، کودکی را که از (هیبتِ) ایشان خجالت نمی‌کشید، همراه خود به آن اتاق می‌بردند و به نماز می‌ایستادند.»

 

[این حدیث، در کتاب المحاسن (ج۲، ص۶۱۲) چنین نقل شده است که «هرگاه شب فرا می‌رسید، ایشان کودکی را با خود به این اتاق می‌بردند تا در کنارشان بخوابد و ایشان به نماز بایستند.» پس قید خجالت نکشیدن، برای این است که آن کودک راحت باشد و از خجالت حضرت، خوابش به‌هم نخورد.]

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۷ ، ۲۲:۳۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ:

«الصَّدَقَةُ بِالْیَدِ تَقِی مِیتَةَ السَّوْءِ وَ تَدْفَعُ سَبْعِینَ نَوْعاً مِنْ أَنْوَاعِ الْبَلَاءِ وَ تُفَکُّ عَنْ لُحِیِّ سَبْعِینَ شَیْطَاناً کُلُّهُمْ یَأْمُرُهُ أَنْ لَا یَفْعَلَ.»

 الکافی، ج‏۴، ص۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که فرمودند:

«صدقه دادن با دست خود، (انسان را) از مرگ بد حفظ می‌کند، هفتاد نوع از انواع بلاء را دفع می‌کند و از دهان هفتاد شیطان که همگی به او می‌گویند: «این کار را نکن»، رها می‌سازد.»

 

 

 

...عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ:

«یُسْتَحَبُّ لِلْمَرِیضِ أَنْ یُعْطِیَ السَّائِلَ بِیَدِهِ وَ یَأْمُرَ السَّائِلَ أَنْ یَدْعُوَ لَهُ.»

 الکافی، ج‏۴، ص۴

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که فرمودند:

«برای مریض مستحب است که با دست خودش به فقیری که درخواست کمک دارد، چیزی دهد و به او بگوید برای(سلامتی)اش دعا کند.»

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هرچند کمک به نیازمندان از طریق واسطه (افراد و تشکل‌ها) هم خوب است، اما کمک مستقیم و بدون واسطه، مطلوب‌تر است؛

چنان‌چه امیر مؤمنان و فرزندانشان (علیهم‌السلام)، خود کیسه به دوش می‌گرفتند و درب خانه نیازمندان شهر می‌رفتند، درحالی‌که می‌توانستند گروهی از یاران را مأمور سازند و در پشت‌صحنه آنان را هدایت نمایند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۲۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی خَدِیجَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«مَا مِنْ أَحَدٍ یَحْضُرُهُ الْمَوْتُ‏ إِلَّا وَکَّلَ‏ بِهِ‏ إِبْلِیسُ‏ مِنْ‏ شَیْطَانِهِ أَنْ یَأْمُرَهُ بِالْکُفْرِ وَ یُشَکِّکَهُ فِی دِینِهِ حَتَّى تَخْرُجَ نَفْسُهُ فَمَنْ کَانَ مُؤْمِناً لَمْ یَقْدِرْ عَلَیْهِ فَإِذَا حَضَرْتُمْ مَوْتَاکُمْ فَلَقِّنُوهُمْ شَهَادَةَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُهُ ص حَتَّى یَمُوتَ.»

 الکافی، ج‏۳، ص۱۲۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است که فرمودند:

«هیچ‌کس نیست که مرگش فرا رسد، مگراین‌که ابلیس، یکی از شیاطینش را مأمور سازد که محتضر را به کفر دستور دهد و او را در دنینش به شک اندازد تا (در حال کفر) جان از بدنش جدا شود. اما اگر محتضر مؤمن باشد، نمی‌تواند بر او غلبه یابد.

پس هرگاه کسی از شما در حال احتضار بود، شهادت به این‌که «هیچ خدایی جز خدا نیست» و «محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرستاده‌ی اوست» را به او تلقین نمایید، تا (در حال ایمان) بمیرد.»

 

 

و فِی رِوَایَةٍ أُخْرَى قَالَ:

«فَلَقِّنْهُ کَلِمَاتِ الْفَرَجِ وَ الشَّهَادَتَیْنِ وَ تُسَمِّی لَهُ الْإِقْرَارَ بِالْأَئِمَّةِ ع وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ حَتَّى یَنْقَطِعَ عَنْهُ الْکَلَامُ.»

 الکافی، ج‏۳، ص۱۲۴

 

و در روایتی دیگر از ایشان نقل شده‌است:

«کلمات فرج[1] و شهادتین[2] را به او تلقین کنید و امامان را یک‌به‌یک نام ببرید تا (به امامتشان) اقرار کند. (این کار را ادامه دهید) تا زمانی که حرف‌زدنش قطع شود.»

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] مقصود از کلمات فرج: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْحَلِیمُ الْکَرِیمُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ سُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ رَبِّ الْأَرَضِینَ السَّبْعِ وَ مَا فِیهِنَّ وَ مَا بَیْنَهُنَّ وَ مَا تَحْتَهُنَّ وَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ‏ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ»

[2] مقصود از شهادتین: «أَشْهَدُ أَنْ‏ لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۶ ، ۲۳:۳۴
ابوالفضل رهبر

 

کسی که در نمازهایش بیش‌ازحد شک می‌کند، «کثیرالشک» نامیده می‌شود. چنین کسی نباید به شک خود اعتنا کند، بلکه باید فرض کند نمازش صحیح است و به آن ادامه دهد.

امام صادق (علیه‌السلام) فلسفه این حکم را برای دو تن از شاگردانشان توضیح داده‌اند:

 

...عَنْ زُرَارَةَ وَ أَبِی بَصِیرٍ قَالا قُلْنَا لَهُ: الرَّجُلُ‏ یَشُکُ‏ کَثِیراً فِی‏ صَلَاتِهِ‏ حَتَّى لَا یَدْرِیَ کَمْ صَلَّى وَ لَا مَا بَقِیَ عَلَیْهِ.

قَالَ: «یُعِیدُ.»

قُلْنَا لَهُ: فَإِنَّهُ یَکْثُرُ عَلَیْهِ ذَلِکَ کُلَّمَا عَادَ شَکَّ.

قَالَ: «یَمْضِی فِی شَکِّهِ.» ثُمَّ قَالَ: «لَا تُعَوِّدُوا الْخَبِیثَ مِنْ أَنْفُسِکُمْ بِنَقْضِ الصَّلَاةِ فَتُطْمِعُوهُ فَإِنَّ الشَّیْطَانَ خَبِیثٌ یَعْتَادُ لِمَا عُوِّدَ فَلْیَمْضِ أَحَدُکُمْ فِی الْوَهْمِ وَ لَا یُکْثِرَنَّ نَقْضَ الصَّلَاةِ فَإِنَّهُ إِذَا فَعَلَ ذَلِکَ مَرَّاتٍ لَمْ یَعُدْ إِلَیْهِ الشَّکُّ.»

قَالَ زُرَارَةُ ثُمَّ قَالَ: «إِنَّمَا یُرِیدُ الْخَبِیثُ أَنْ یُطَاعَ فَإِذَا عُصِیَ لَمْ یَعُدْ إِلَى أَحَدِکُمْ.»

 الکافی، ج۳، ص۳۵۸

 

زراره و ابوبصیر گویند: به امام صادق (علیه‌السلام)‌ عرض کردیم:

مردی در (تعداد رکعاتِ) نمازش زیاد شک می‌کند؛ به‌طوری‌که نمی‌داند چه‌قدر خوانده است و چه‌قدر باقی مانده‌است. (تکلیفش چیست؟)

حضرت فرمودند:

«(نمازش را) دوباره بخواند.»

 

به ایشان عرض کردیم:

این اتفاق زیاد برایش می‌افتد؛ به‌طوری‌که هربار که (نمازش را)‌ دوباره می‌خواند، (باز هم) شک می‌کند.

 

حضرت فرمودند:

«به شکش پایان دهد (به آن اعتنا نکند).»

 

سپس فرمودند:

«با شکستن نماز، آن خبیث را به خودتان عادت ندهید؛ که به نفستان طمع می‌کند (تا دائم وسوسه‌اش کند).

به‌راستی که شیطان خبیث است و به آن‌چه عادتش دهند، عادت می‌کند.

پس هریک از شما باید به وهمش پایان دهد و نباید نمازش را بشکند؛ چراکه اگر این کار (بی‌اعتنایی به وهم و شک) را چندبار انجام دهد، دیگر دچار شک نخواهد شد.»

 

زراره گوید: حضرت سپس فرمودند:

«تنها خواسته‌ی آن خبیث، این است که از او اطاعت شود. پس اگر از او نافرمانی شود، نزد هیچ‌یک از شما باز نخواهدگشت.»

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] حضرت صادق (سلام‌الله‌علیه و روحی‌فداه) در این حدیث، ضمن بیان حکم مسأله و فلسفه‌ی حکم، راه‌کاری برای درمان ابتلاءِ بیمارگونه به شک و وسواس و ترفندی برای شکست شیطان را نیز ارائه فرموده‌اند.

[2]‌ کاش رساله‌های عملیه ما، از این ظرائف شیرین، جذاب و مفید روایی تهی نمی‌شدند و به جملاتی خشک و مغلق بدل نمی‌گشتند!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۶ ، ۰۷:۲۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ص قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

«مَنْ عَمِلَ فِی بِدْعَةٍ خَلَّاهُ الشَّیْطَانُ وَ الْعِبَادَةَ وَ أَلْقَى‏ عَلَیْهِ‏ الْخُشُوعَ‏ وَ الْبُکَاءَ أَبَى اللَّهُ لِصَاحِبِ الْبِدْعَةِ بِالتَّوْبَةِ.» قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ کَیْفَ ذَلِکَ قَالَ: «إِنَّهُ قَدْ أُشْرِبَ قَلْبُهُ حُبَّهَا.»

 النوادر (للراوندی)، ص18

 

امام صادق از پدرانشان از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهم) نقل فرموده‌اند:

«کسی که کار بدعت‌آمیزی انجام دهد، شیطان او را به عبادتی مشغول می‌سازد و خشوع و گریه (در عبادت) را به او القاء می‌کند. خداوند هرگز توبه بدعت‌گذار را نمی‌پذیرد.»

گفته‌شد: ای رسول خدا! چرا چنین است؟

فرمودند: «زیرا علاقه‌اش به بدعتی که انجام داده، در دلش جای گرفته‌است.»

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

واضح است که حدیث فوق به این معنا نیست که هر عبادت با حال و با اشکی، از القائات شیطان است، بلکه به این معناست که بروز این حالت به تنهایی نباید ملاک سنجش قرار گیرد و با صِرف مشاهده این حالت در خود یا در دیگری، نباید خوش‌بین بود و سایر معیارها را فراموش نمود.

پیش‌تر نیز در حدیثی با عنوان «گول نماز و روزه‌شان را نخورید!»، از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌بود:

«با نمازشان و با روزه‌شان، فریب نخورید! که همانا انسان گاهی چنان نسبت به نماز و روزه حرص می‌ورزد که اگر آن را ترک کند، وحشت می‌کند، اما آنان را (اگر خواستید بیازمائید؛) هنگام "راست‌گفتاری" و "ادای امانت" بیازمائید.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۶ ، ۰۹:۳۸
ابوالفضل رهبر

 

امام صادق از طریق پدرانشان نقل کرده‌اند که امیرالمؤمنین، علیهم‌السلام، در ضمن حدیث «اربعةمائة»[*] فرموده‌اند:

«...إِذَا تَعَرَّى الرَّجُلُ نَظَرَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ فَطَمِعَ فِیهِ فَاسْتَتِرُوا لَیْسَ لِلرَّجُلِ أَنْ یَکْشِفَ ثِیَابَهُ عَنْ فَخِذِهِ وَ یَجْلِسَ بَیْنَ قَوْمٍ...»

 الخصال، ج۲، ص۶۳۰

 

«...آن‌گاه که مردی برهنه شود، شیطان به او نظر می‌افکند و در وی طمع می‌ورزد، 

پس خود را بپوشانید، 

برای مرد جایز نیست که جامه از ران‌هایش برکشد و میان جمع بنشیند...»

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در جلسه‌ای «چهارصد» نکته که برای دین و دنیای یک مسلمان لازم است را به یارانشان آموختند. این فرمایشات، به اعتبار تعداد نکات، به حدیث «اربعةمائة» مشهور شده است. 

«شیخ صدوق» در «خصال» و «ابن شعبه» در «تحف العقول» مجموعه‌ی این نکات را به نقل از امام صادق (علیه‌السلام) نقل کرده‌اند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۴ ، ۱۱:۳۱
ابوالفضل رهبر

 

مقدمه۱- «ابوحنیفه» کیست؟

ابوحنیفه، نعمان بن ثابت (۸۰ -۱۵۰ هـ ق) فقیه و متکلم نامدار کوفه و پایه‌گذار «مذهب حنفی»، از مذاهب چهارگانه اهل‌سنت است. اصلیتش کابلی بوده است و جدش ایرانی.

وی در نزد اهل‌سنت یکی از بزرگ‌ترین فقها به شمار می‌رود. امام شافعی[۱] و امام مالک[۲] به کمالات او معترف بوده‌اند و اهل‌سنت او را «امام اعظم» و «سراج الائمة» لقب داده‌اند.

برجسته‌ترین و بحث‌برانگیزترین اصل فقهی مکتب ابوحنیفه، «قیاس» است.

 

مقدمه۲- «قیاس» چیست؟

قیاس فقهی، چیزی است شبیه تمثیل منطقی و به معنای استخراج حکم مسئله «الف»، با استفاده از تشابه آن به مسئله «ب» است، در صورتی که حکم مسئله «ب» را بدانیم.

مثال برای قیاس:

مسئله «الف»: استعمال تریاک جایز است یا حرام؟

حکم مسئله «الف»: مجهول

مسئله «ب»: استعمال حشیش جایز است یا حرام؟

حکم مسئله «ب»: حرام است.

شکل قیاس: طبق روایات، «استعمال حشیش» حرام است. حرمت «استعمال حشیش»، احتمالاً از این جهت است که «انسان را به عالم هپروت می‌برد». «استعمال تریاک» نیز مانند «استعمال حشیش» چنین اثری دارد، پس «استعمال تریاک» نیز حرام است.

 

نزد فقهای شیعه، قیاس تنها در صورتی صحیح است، که علت حکم در مسئله «ب» ذکر شده باشد و اصطلاحاً «منصوص العلة» باشد.

مثال برای قیاس منصوص العلة:

مسئله «الف»: «نوشیدن آبجو» جایز است یا حرام؟

حکم مسئله «الف»: مجهول

مسئله «ب»: «نوشیدن شراب انگور» جایز است یا حرام؟

حکم مسئله «ب»: حرام است، چون «مست‌کننده» است.

روند اجتهاد: طبق روایات، علتِ حرمتِ «نوشیدن شراب انگور»، مست‌کنندگیِ آن است، پس نوشیدن هر چیز مست‌کننده‌ای حرام است. بنابراین «نوشیدن آبجو» نیز (که مست‌کننده است) حرام است.[۳]

 

فقهای اهل‌سنت، وجود علت حکم در منابع (کتاب و سنت) را لازم نمی‌دانند. خود، علت حکم مسئله «ب» را حدس می‌زنند و مسئله «الف» را نیز به همان حکم محکوم می‌نمایند.

 

* سؤال «امام صادق» از ابوحنیفه چه بود؟

شیخ صدوق، روایت می‌کند[۴]:

ابو حنیفه بر امام صادق (علیه‌السّلام) وارد شد.

امام به او فرمودند:

«اى ابو حنیفه! شنیده‌ام که تو «قیاس» می‌کنى؟»

ابو حنیفه گفت: بله، من «قیاس» می‌کنم.

حضرت فرمودند:

«قیاس مکن؛ زیرا اولین کسى که «قیاس» کرد ابلیس بود، آن هنگام که گفت: «مرا از آتش خلق کردی و او را از گِل خلق نمودى»[۵]، پس میان آتش و گِل قیاس نمود.

و اگر «نورانیت آدم» را با «نورانیت آتش» قیاس کرده بود[۶]، به برترى میان این دو نور، و به خالص تر بودن یکی از آن دو نسبت به دیگری، پى مى‏برد.

اما (توکه ادّعا می کنی می توانی قیاس کنى) در «سر» خود براى من قیاس کن و خبر بده به من از دو گوش خود که چرا (ماده داخل آن) تلخ است؟»

ابو حنیفه گفت: نمی‌دانم.

حضرت فرمودند:

«پس تو که نمی‌توانى (آن‌چه در) سرت (هست) را قیاس نمایى(و حکمت و علت آن را بدانی،) حال چگونه در حلال و حرام قیاس می‌کنى؟»

 

* چه ربطی داشت؟

همان‌طور که گفته شد، کسی که قیاس می‌کند، ادعا می‌کند می‌تواند علت حکم مسئله «ب» را تشخیص دهد. در مثال مذکور، (با اینکه در قرآن و روایات اشاره‌ای به علت حرام بودن استعمال حشیش نشده) ادعا می‌کند که حکمت و علتِ حرمت استعمال حشیش، «بردن انسان در عالم هپروت» است و این حکم را به هرچه که با انسان چنین کند، تسرّی می‌دهد.

اما از کجا معلوم که علتِ حکم را درست تشخیص داده باشد؟! شاید استعمال حشیش به دلیل ویژگی دیگری حرام باشد، که هرگز به ذهن قیاس‌کننده خطور نکند.

 

حال، کسی که در حکمتِ نزدیک‌ترین چیزها به مرکز فکر و اندیشه خودش درمانده، چطور می‌تواند به حکمت احکام الهی پی ببرد؟!

 

 

* اما پاسخ معمّا . . .

(ابوحنیفه) گفت: ای فرزند رسول خدا! به من خبر بده که (حکمت و علت) آن چیست؟

حضرت فرمود:

«خداوند، عزّ و جلّ، (ماده داخل) گوش‌ها را تلخ قرار داد، تا چیزی در آن‌ها وارد نشود، مگر این‌که بمیرد. و اگر چنین نبود، حشرات انسان را می‌کشتند.

و (نیز رطوبت) لب‌ها (دهان) را شیرین[۷] قرار داد، تا انسان طعم شیرینی و تلخی را تشخیص دهد.

و (رطوبت) چشم‌ها را شور قرار داد، چرا که آن‌ها دو تکه پیه (چربی) هستند و اگر شور نبودند، ذوب می‌شدند.

و (رطوبت) بینی را غلیظ و روان قرار داد، چراکه هیچ دردی در سر نیست، مگر این‌که (این رطوبت) آن را خارج می‌کند. و اگر چنین نبود، دماغ (مغز) سنگین می‌شد و کِرم می‌گذاشت.»[۸]



[۱] محمد بن ادریس شافعی، پیشوای مذهب شافعی؛ از مذاهب چهارگانه اهل‌سنت.

[۲] مالک بن انس، پیشوای مذهب مالکی؛ از مذاهب چهارگانه اهل‌سنت.

[۳] این نوع قیاس، در واقع قیاس نیست، چراکه فقیه در این موارد، به شباهت دو مسئله (نوشیدن شراب انگور و نوشیدن آبجو) توجهی ندارد، بلکه چون حکم کلی راجع به مست‌کننده‌ها (حرمت) را می‌داند، در مورد تمام مست‌کننده‌ها حکم به حرمت می‌دهد.

[۴] علل‌الشرائع، ج‏۱، ص۸۶.

[۵] «خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ‏»؛ اعراف:۱۲.

[۶] که نورانیت آتش، مادی و فناپذیر است و نورانیت آدم، معنوی و جاودانه.

[۷] مقصود از شیرین در این‌جا، عذوبت و گوارایی است(مانند آب شیرین، در مقابل آب شور و بدمزه).

[۸] متن کامل حدیث: ...عَنِ اِبْنِ شُبْرُمَةَ قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ أَبُو حَنِیفَةَ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ لِأَبِی حَنِیفَةَ اِتَّقِ اَللَّهَ وَ لاَ تَقِسِ اَلدِّینَ بِرَأْیِکَ فَإِنَّ أَوَّلَ مَنْ قَاسَ إِبْلِیسُ أَمَرَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِالسُّجُودِ لآِدَمَ فَقَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نٰارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ ثُمَّ قَالَ أَ تُحْسِنُ أَنْ تَقِیسَ رَأْسَکَ مِنْ بَدَنِکَ قَالَ لاَ قَالَ جَعْفَرٌ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَأَخْبِرْنِی لِأَیِّ شَیْءٍ جَعَلَ اَللَّهُ اَلْمُلُوحَةَ فِی اَلْعَیْنَیْنِ وَ اَلْمَرَارَةَ فِی اَلْأُذُنَیْنِ وَ اَلْمَاءَ اَلْمُنْتِنَ فِی اَلْمَنْخِرَیْنِ وَ اَلْعُذُوبَةَ فِی اَلشَّفَتَیْنِ قَالَ لاَ أَدْرِی قَالَ جَعْفَرٌ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لِأَنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى خَلَقَ اَلْعَیْنَیْنِ فَجَعَلَهُمَا شَحْمَتَیْنِ وَ جَعَلَ اَلْمُلُوحَةَ فِیهِمَا مَنّاً مِنْهُ عَلَى اِبْنِ آدَمَ وَ لَوْ لاَ ذَلِکَ لَذَابَتَا وَ جَعَلَ اَلْأُذُنَیْنِ مُرَّتَیْنِ وَ لَوْ لاَ ذَلِکَ لَهَجَمَتِ اَلدَّوَابُّ وَ أَکَلَتْ دِمَاغَهُ وَ جَعَلَ اَلْمَاءَ فِی اَلْمَنْخِرَیْنِ لِیَصْعَدَ مِنْهُ اَلنَّفَسُ وَ یَنْزِلَ وَ یَجِدَ مِنْهُ اَلرِّیحَ اَلطَّیِّبَةَ مِنَ اَلْخَبِیثَةِ وَ جَعَلَ اَلْعُذُوبَةَ فِی اَلشَّفَتَیْنِ لِیَجِدَ اِبْنُ آدَمَ لَذَّةَ مَطْعَمِهِ وَ مَشْرَبِهِ ثُمَّ قَالَ جَعْفَرٌ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لِأَبِی حَنِیفَةَ أَخْبِرْنِی عَنْ کَلِمَةٍ أَوَّلُهَا شِرْکٌ وَ آخِرُهَا إِیمَانٌ قَالَ لاَ أَدْرِی قَالَ هِیَ کَلِمَةُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ لَوْ قَالَ لاَ إِلَهَ کَانَ شِرْکٌ وَ لَوْ قَالَ إِلاَّ اَللَّهُ کَانَ إِیمَانٌ ثُمَّ قَالَ جَعْفَرٌ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَیْحَکَ أَیُّهُمَا أَعْظَمُ قَتْلُ اَلنَّفْسِ أَوِ اَلزِّنَا قَالَ قَتْلُ اَلنَّفْسِ قَالَ فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ قَبِلَ فِی قَتْلِ اَلنَّفْسِ شَاهِدَیْنِ وَ لَمْ یَقْبَلْ فِی اَلزِّنَا إِلاَّ أَرْبَعَةً ثُمَّ قَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَیُّهُمَا أَعْظَمُ اَلصَّلاَةُ أَمِ اَلصَّوْمُ قَالَ اَلصَّلاَةُ قَالَ فَمَا بَالُ اَلْحَائِضِ تَقْضِی اَلصِّیَامَ وَ لاَ تَقْضِی اَلصَّلاَةَ فَکَیْفَ یَقُومُ لَکَ اَلْقِیَاسُ فَاتَّقِ اَللَّهَ وَ لاَ تَقِسْ.

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۷:۴۳
ابوالفضل رهبر