عکسالعمل اهلبیت در برابر ادعای علم غیب برای ایشان
...عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ ابْنِ الْمُغِیرَةِ قَالَ: کُنْتُ أَنَا وَ یَحْیَى بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عِنْدَ أَبِی الْحَسَنِ ع فَقَالَ لَهُ یَحْیَى: جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّهُمْ یَزْعُمُونَ أَنَّکَ تَعْلَمُ الْغَیْبَ. فَقَالَ: «سُبْحَانَ اللَّهِ ضَعْ یَدَکَ عَلَى رَأْسِی فَوَ اللَّهِ مَا بَقِیَتْ شَعْرَةٌ فِیهِ وَ لَا فِی جَسَدِی إِلَّا قَامَتْ.» ثُمَّ قَالَ: «لَا وَ اللَّهِ مَا هِیَ إِلَّا وِرَاثَةٌ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص.»
الأمالی(للمفید)، ص۲۳
از ابنمغیره نقل شده است: من و یحیی بن عبدالله بن حسن مثنی[۱]، نزد امام کاظم (علیهماالسلام) بودیم.
یحیی به ایشان عرض کرد:
فدایتان شوم، آنها گمان میکنند که شما غیب میدانید.
حضرت فرمودند:
«سبحان الله! دستت را روی سرم بگذار! به خدا قسم، هیچ مویی روی سرم و روی بدنم نمانده، مگراینکه راست شده است.»
سپس فرمودند:
«نه به خدا قسم، چیزی نیست، مگراینکه از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) به ارث رسیده است.»
همچنین سید رضی نقل کرده است که وقتی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) توصیفات ظاهری قوم مغول (که فاصلهای طولانی با سرزمینهای اسلامی داشتند) را بیان فرمودند، یکی از اصحاب به ایشان عرض کرد:
ای امیر مؤمنان! قطعاً به شما علم غیب داده شده است.
حضرت خندیدند و به آن مرد که از قبیله بنیکلاب بود، فرمودند:
«یَا أَخَا کَلْبٍ لَیْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَیْبٍ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِی عِلْمٍ وَ إِنَّمَا عِلْمُ الْغَیْبِ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ مَا عَدَّدَهُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ بِقَوْلِهِ «إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ ما ذا تَکْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ» الْآیَةَ فَیَعْلَمُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مَا فِی الْأَرْحَامِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَ قَبِیحٍ أَوْ جَمِیلٍ وَ سَخِیٍّ أَوْ بَخِیلٍ وَ شَقِیٍّ أَوْ سَعِیدٍ وَ مَنْ یَکُونُ [لِلنَّارِ] فِی النَّارِ حَطَباً أَوْ فِی الْجِنَانِ لِلنَّبِیِّینَ مُرَافِقاً فَهَذَا عِلْمُ الْغَیْبِ الَّذِی لَا یَعْلَمُهُ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ وَ مَا سِوَى ذَلِکَ فَعِلْمٌ عَلَّمَهُ اللَّهُ نَبِیَّهُ ص فَعَلَّمَنِیهِ وَ دَعَا لِی بِأَنْ یَعِیَهُ صَدْرِی وَ تَضْطَمَّ عَلَیْهِ جَوَانِحِی.»
نهجالبلاغة، ص۱۸۶
«ای برادر کلبی! این علم غیب نیست. این، فقط علمی است که یک از دارای علم[۲] آموخته شده است.
علم غیب، تنها علم به زمان برپایی قیامت است و آنچیزهایی که خداوند (سبحانَهُ) فرموده است؛
«إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ ما ذا تَکْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ»[لقمان:۳۴]؛
«بهراستی که خداوند، نزد اوست علم به هنگام برپایی قیامت و او باران را نازل میفرماید و او میداند که در رَحِمها چیست و هیچکس نمیداند که فردا چه بهدست میآورد و هیچکس نمیداند که در کدام مکان میمیرد. بهراستی که خداوند دانا و آگاه است.»
پس خداوند (سبحانه) میداند که چهچیز در رَحِمهاست؛ اینکه پسر است یا دختر، زشت است یا زیبا، سخاوتمند است یا بخیل، شقی است یا سعادتمند و اینکه او کسی است که در آتش (جهنم) هیزم است یا در بهشت، همنشین پیامبر است.
این، همان علم غیبی است که هیچکس جز خداوند نمیداند و هر علمی غیر از این، علمی است که خداوند به پیامبرش (صلیاللهعلیهوآله) آموخته است و او به من آموخت و برایم دعا کرد که سینهام آن را در بر گیرد و قفسه سینهام احاطهاش کند.»
پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ
[۱] از نوادگان امام حسن مجتبی؛ یحیی، پسر عبدالله محض، پسر حسن مثنی، پسر امام حسن مجتبی (علیهالسلام). او که برادر محمد نفس زکیه بود، علیه هارونالرشید قیام کرد و در نهایت زندانی شد و در زندان از دنیا رفت.
[۲] گویا مقصود، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) است.