مردی که به عشق اهلبیت، با پای پیاده، از خراسان به مدینه رفت…
…عَنْ بُرَیْدِ بْنِ مُعَاوِیَةَ اَلْعِجْلِیِّ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ قَادِمٌ مِنْ خُرَاسَانَ مَاشِیاً فَأَخْرَجَ رِجْلَیْهِ وَ قَدْ تَغَلَّفَتَا وَ قَالَ: أَمَا وَ اَللَّهِ مَا جَاءَنِی مِنْ حَیْثُ جِئْتُ إِلاَّ حُبُّکُمْ أَهْلَ اَلْبَیْتِ. فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: «وَ اَللَّهِ لَوْ أَحَبَّنَا حَجَرٌ حَشَرَهُ اَللَّهُ مَعَنَا وَ هَلِ اَلدِّینُ إِلاَّ اَلْحُبُّ؟ إِنَّ اَللَّهَ یَقُولُ: «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اَللّٰهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اَللّٰهُ» وَ قَالَ: «یُحِبُّونَ مَنْ هٰاجَرَ إِلَیْهِمْ» وَ هَلِ اَلدِّینُ إِلاَّ اَلْحُبُّ؟»
التفسیر(للعیاشی)، ج۱، ص۱۶۷
از بُرید بن معاویه عِجلی نقل شده است:
نزد امام باقر (علیهالسلام) بودم. ناگهان مردی که با پای پیاده از خراسان آمده بود، از راه رسید. پاهایش را (که از کفش) در آورد، [دیدم که شدت سختی راه،] پوستپوست شده است.
آن مرد گفت:
بدانید که - به خدا قسم - از آنجا که راه افتادم، فقط بهخاطر محبتی که به شما اهلبیت دارم، آمدم.
امام باقر (علیهالسلام) فرمودند:
«به خدا قسم، اگر سنگی ما را دوست داشته باشد، خداوند آن را با ما محشور میفرماید و مگر دین، چیزی غیر از دوستداشتن است؟!
بهراستی که خداوند میفرماید: «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اَللّٰهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اَللّٰهُ»[آلعمران:۳۱]؛ «(ای پیامبر! به آنان) بگو: اگر خدا را دوست دارید، از من تبعیت کنید تا خداوند نیز شما را دوست بدارد»
و نیز میفرماید: «یُحِبُّونَ مَنْ هٰاجَرَ إِلَیْهِمْ»[حشر:۹]؛ «آنان (گروهی از انصار اهل مدینه،) کسانی را که (از مکه) بهسویشان مهاجرت کردهاند را دوست میدارند (...آنان رستگارند)»
و مگر دین، چیزی غیر از دوستداشتن است؟!»
پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ
همانطور که در آیه ۳۱ سوره آلعمران اشاره شد، دوست داشتن، لازمهای دارد که علامتی بر صدق آن است؛ اینکه در پیِ این «محبت»، «تبعیت» باشد. بنابراین شفاعت اهلبیت (علیهمالسلام) و محشور شدن با ایشان، در صورتی حاصل میشود که ابراز محبت به ایشان صادقانه و واقعی باشد و نشانهی واقعی بودنِ این ادعا، تبعیت از دستورات ایشان است.