دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۶۹۴ مطلب با موضوع «اخلاقی» ثبت شده است

  

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: 

«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَعَارَ أَعْدَاءَهُ أَخْلَاقاً مِنْ‏ أَخْلَاقِ‏ أَوْلِیَائِهِ‏ لِیَعِیشَ أَوْلِیَاؤُهُ مَعَ أَعْدَائِهِ فِی دَوْلَاتِهِمْ.»

وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَى:‏ «وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَمَا تَرَکُوا وَلِیّاً لِلَّهِ إِلَّا قَتَلُوه‏»

 الکافی، ج۲، ص۱۰۱

از امام صادق، علیه‌السلام، نقل شده‌است که فرمودند:

«به راستی که خداوند، تبارک‌و‌تعالی، اخلاقی از اخلاقِ دوستانش را به دشمنانش عاریه داده‌است، تا دوستانش (بتوانند) با دشمنانش، در زمان حکومتشان، زندگی کنند.»

در روایتی دیگر، چنین فرموده‌اند:

«...و اگر چنین نبود، هیچ‌یک از دوستان خدا را رها نمی‌کردند، مگر این‌که او را بکشند.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــ

«أولیاء الله»، مسامحةً «دوستان خدا» ترجمه شده است، و الّا رابطهٔ «ولایت» و «دوستی» متفاوت‌اند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۲۳:۰۰
ابوالفضل رهبر

 

تفاوت است بین «کسی‌که مادرزاد خوش‌خُلق است»

و «او که از روی قصد، و با تمرین، چنین می‌کند»

 

 

 

... إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «إِنَّ الْخُلُقَ مَنِیحَةٌ یَمْنَحُهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ خَلْقَهُ فَمِنْهُ سَجِیَّةٌ وَ مِنْهُ نِیَّةٌ.» فَقُلْتُ: فَأَیَّتُهُمَا أَفْضَلُ؟ فَقَالَ: «صَاحِبُ‏ السَّجِیَّةِ هُوَ مَجْبُولٌ‏ لَا یَسْتَطِیعُ غَیْرَهُ وَ صَاحِبُ النِّیَّةِ یَصْبِرُ عَلَى الطَّاعَةِ تَصَبُّراً فَهُوَ أَفْضَلُهُمَا.»

 الکافی، ج‏۲، ص۱۰۱

 

اسحاق بن عمّار، از امام صادق (علیه‌السلام) نقل می‌کند که فرمودند:

«به‌راستى خُلق (نیکو) هدیه‌ای است که خداوند، عزّ و جلّ، به مخلوقِ خود می‌بخشد؛ برخى از آن، سجیّت(فطری و طبیعی) است، و برخى از روی نیت(عمدی و اکتسابی) است.»

[اسحاق گوید] عرض کردم: 

کدام‌یک باارزش‌تر است؟

حضرت فرمودند:

«کسی‌که طبع و منشش چنین است، بر آن سرشته شده و نمی‌تواند جز این کند،

و او ‌که با قصد و نیت چنین باشد، با سختی و مشقت بر طاعتِ (خدا) صبر می‌کند، پس او برتر است.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۶:۲۹
ابوالفضل رهبر

 

... عَنْ یُونُسَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«إِذَا ذَکَرَ أَحَدُکُمْ‏ نِعْمَةَ اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَّ فَلْیَضَعْ خَدَّهُ عَلَى التُّرَابِ شُکْراً لِلَّهِ فَإِنْ کَانَ رَاکِباً فَلْیَنْزِلْ فَلْیَضَعْ خَدَّهُ عَلَى التُّرَابِ وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ یَقْدِرُ عَلَى النُّزُولِ لِلشُّهْرَةِ فَلْیَضَعْ خَدَّهُ عَلَى قَرَبُوسِهِ وَ إِنْ لَمْ یَقْدِرْ فَلْیَضَعْ خَدَّهُ عَلَى کَفِّهِ‏ ثُمَّ لْیَحْمَدِ اللَّهَ عَلَى مَا أَنْعَمَ عَلَیْهِ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۹۸

 

یونس بن عمار از امام صادق، علیه‌السلام، نقل می‌کند که فرمودند:

«هرگاه یکی از شما(شیعیان)، نعمتِ خداوند، عزّ و جلّ، را به یاد آورد، برای شکر خدا، پیشانی‌اش را بر خاک بگذارد،

اگر راکب(سواره) بود، پس پیاده شود و پیشانی‌اش را بر خاک بگذارد،

و اگر به‌خاطر شهرت(تابلو شدن!) نمی‌توانست پیاده شود، پیشانی‌اش را بر برآمدگیِ زین بگذارد،

و اگر نتوانست، پیشانی‌اش را بر کف دستش[*] بگذارد،

آن‌گاه، حمد خدا را به‌خاطر نعمتی که به او عنایت فرموده، به‌جای آورد.»

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] "کفّ"؛ از مچ به پایین است و پشت دست را نیز شامل می‌شود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۶:۲۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏:

«إِذَا رَأَیْتُمْ أَهْلَ الْبَلَاءِ فَاحْمَدُوا اللَّهَ وَ لَا تُسْمِعُوهُمْ فَإِنَ‏ ذَلِکَ‏ یَحْزُنُهُمْ‏.»

 الکافی، ج۲، ص۹۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«هنگامی که اهل بلاء را دیدید، خدا را حمد کنید و (حمد خود را) به گوششان نرسانید، که این کار آنان را غمگین می‌سازد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۶:۲۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «إِنَّا صُبُرٌ وَ شِیعَتُنَا أَصْبَرُ مِنَّا.» قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ کَیْفَ صَارَ شِیعَتُکُمْ أَصْبَرَ مِنْکُمْ قَالَ: «لِأَنَّا نَصْبِرُ عَلَى مَا نَعْلَمُ وَ شِیعَتُنَا یَصْبِرُونَ عَلَى مَا لَا یَعْلَمُونَ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۹۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«ما (اهل بیت) صبوریم، و شیعیانمان از ما صبورترند.»

 

[راوی گوید:] عرض کردم:

فدایت شوم، چطور می‌شود شیعیانتان صبورتر از شما باشند؟!

حضرت فرمودند:

«زیرا ما بر چیزی صبر می‌کنیم که به آن علم داریم،

و شیعیانمان بر چیزی صبر می‌کنند که به آن علم ندارند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۶:۱۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ جَابِرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع: یَرْحَمُکَ اللَّهُ مَا الصَّبْرُ الْجَمِیلُ‏؟ قَالَ:

«ذَلِکَ صَبْرٌ لَیْسَ فِیهِ شَکْوَى إِلَى النَّاسِ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۹۳

 

از جابر بن عبدالله انصاری نقل شده است:

به ابوجعفر (امام باقر علیه‌السلام) عرض کردم:

خداوند شما را مشمول رحمتش گرداند. «صبر جمیل» چیست؟

فرمودند:

«صبری است که در آن عرض شکایتی به مردم نباشد.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــ

ظاهراً مقصود این است که انسان نزد دیگران، از ابتلائاتش، گِلِه‌گذاری و آه‌وناله نکند؛ که فلان بلاها سرم آمد و بدبخت شدم و...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۶:۱۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«مَرَّ بِی أَبِی وَ أَنَا بِالطَّوَافِ‏ وَ أَنَا حَدَثٌ‏ وَ قَدِ اجْتَهَدْتُ فِی الْعِبَادَةِ فَرَآنِی وَ أَنَا أَتَصَابُّ عَرَقاً.» فَقَالَ لِی: «یَا جَعْفَرُ یَا بُنَیَّ إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَحَبَّ عَبْداً أَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ وَ رَضِیَ عَنْهُ بِالْیَسِیرِ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۸۶

 

از ابوبصیر از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«پدرم (امام باقر علیه‌السلام) درحالی که طواف می‌کردم، بر من گذشت،

و من نوجوان بودم و نهایت کوششم را در عبادت می‌نمودم،

پس مرا درحالی که عرق از من سرازیر بود، دید،

آن‌گاه به من فرمود:

جعفر، پسرم!

خداوند اگر بنده‌ای را دوست داشته باشد، او را به بهشت داخل می‌گرداند، و از او به اندک [عبادتی] راضی می‌گردد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۶:۰۵
ابوالفضل رهبر

 

...عن أَبی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ:

«إِنَ‏ الْعَبْدَ الْمُؤْمِنَ‏ الْفَقِیرَ لَیَقُولُ‏ یَا رَبِّ ارْزُقْنِی حَتَّى أَفْعَلَ کَذَا وَ کَذَا مِنَ الْبِرِّ وَ وُجُوهِ الْخَیْرِ

فَإِذَا عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِکَ مِنْهُ بِصِدْقِ نِیَّةٍ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ مِثْلَ مَا یَکْتُبُ لَهُ لَوْ عَمِلَهُ،

إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ کَرِیمٌ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۸۵

 

ابوبصیر از امام صادق (علیه السلام) نقل می‌کند، که فرمودند:

 «بنده‌ی مؤمن فقیر می‌گوید: "پروردگارا، به من روزی دِه، تا [با آن] فلان‌کارهای خیر را انجام دهم".

 اگر خدا بداند او با نیتی صادق این را می‌گوید، اجری مانند اجر کسی که آن [کارهای خیر] را انجام داده، برایش می‌نویسد.

که خداوند، وسعت بخش و کریم است.»

 

 

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــ

این روزی، اعم است از روزی‌های مادی و غیرمادی؛ ثروت، قدرتِ جسمی و یا روحی، علم، موقعیت اجتماعی، اولاد صالح و...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۵:۵۰
ابوالفضل رهبر

 

پیش‌تر مطلبی منتشر شد با این عنوان: «حسن‌ظن به برادر ایمانی تا چه حد؟!!!»

 

در آن روایت، امام کاظم (علیه‌السلام) شدیداً به «حسن‌ظن نسبت به برادر ایمانی» تأکید فرموده بودند.

تا آن ‌جا که اگر ۵۰ نفر علیه وی سوگند خوردند و رد کرد، سخن او را راست شمار و سوگند آنان را دروغ! [الکافی، ج۸، ص۱۴۷] 

با این‌حال،...

این حدیث نیز از هم‌ایشان (علیه‌السلام) قابل تأمّل است؛

 

«إِذَا کَانَ‏ الْجَوْرُ أَغْلَبَ‏ مِنَ‏ الْحَقِ‏، لَمْ یَحِلَّ لِأَحَدٍ أَنْ یَظُنَّ بِأَحَدٍ خَیْراً، حَتّى‏ یَعْرِفَ ذلِکَ مِنْهُ».

 الکافی، ج۵، ص۲۹۸

 

«آن‌هنگام که جور[۱] بر حق[۲] غالب گشت، بر احدی روا نباشد که به دیگری گمان نیک بَرَد، تا زمانی که آن (نیکی) را در وی بیابد.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] جور: انحراف از طریق، خلافِ عدل.

[۲] حق: صحت و درستی، خلافِ باطل.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۵:۴۳
ابوالفضل رهبر

 

السَّکُونِیُّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ‏:

«أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى نَبِیٍّ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ:

قُلْ لِقَوْمِکَ لَا تَلْبَسُوا مَلَابِسَ‏ أَعْدَائِی‏ وَ لَا تَطْعَمُوا مَطَاعِمَ أَعْدَائِی وَ لَا تَسْلُکُوا مَسَالِکَ أَعْدَائِی فَتَکُونُوا أَعْدَائِی کَمَا هُمْ أَعْدَائِی‏.»

 مجموعةورام، ج‏۱، ص۱۵

 

سکونی از امام صادق علیه السلام نقل می کند که ایشان از پدرانشان نقل فرمودند:

«خداوند (عزّ و جلّ) خطاب به یکی از انبیاء فرمود:

به قوم خود بگو؛ لباس‌های دشمنان مرا نپوشید، و غذاهای دشمنان مرا نخورید، و راه‌های دشمنان مرا نروید، که (اگر چنین کنید،) شما نیز دشمنان من خواهید بود، همان‌طور که آنان دشمنان من هستند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۵:۲۷
ابوالفضل رهبر

 

حتماً تابه‌حال دیده‌اید افراد متدیّنی را که هنگام رفتن به (گلاب به روتون) دستشویی کلاهی بر سر می‌گذارند، و بعد وارد می‌شوند.

و لابد تابه‌حال شنیده‌اید این نقل‌قول‌ها را که:

 - «دانشمندان به این نتیجه رسیده‌اند که گازهای متصاعد در دستشویی موجب صدمه به پیاز مو یا سفید شدن زودهنگام موها می‌شود.»

یا این که:

 - «سر انسان داراى منافذِ ریزى است که بوهاى متعفن از آن‌ها وارد سر می‌شود و باعث اختلالات مغزى می‌گردد.»

و ...

 

بله، درست است، «پوشاندن سر»، مستحب است.

به عنوان مثال:

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّهُ کَانَ یَعْمَلُهُ إِذَا دَخَلَ اَلْکَنِیفَ یُقَنِّعُ رَأْسَهُ وَ یَقُولُ سِرّاً فِی نَفْسِهِ: «بِسْمِ اَللَّهِ وَ بِاللَّهِ».

 تهذیب‌الأحکام، ج۱، ص۲۴

 

روایت شده است که امام صادق (علیه‌السلام) هنگام ورود به دستشویی، سرِ خود را می‌پوشاند و در دل زمزمه می‌فرمود: «بسم‌الله و بالله».

 

اما...

* اولاً، پوشاندن «تمامِ» سر مستحب است، نه فقط «مو»ی سر.

(حدیثی نداریم که در آن به پوشاندن موها یا قسمت بالای سر، توصیه شده باشد.)

 

* ثانیاً، حکمتی که برای این کار ذکر شده است، چیز دیگری است؛

توجه کنید...

 

رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) در ضمن توصیه‌هایشان به ابوذر می‌فرمایند:

«یَا أَبَا ذَرٍّ... اِسْتَحِ مِنَ اَللَّهِ، فَإِنِّی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَأَظَلُّ حِینَ أَذْهَبُ إِلَى اَلْغَائِطِ مُتَقَنِّعاً بِثَوْبِی أَسْتَحِی مِنَ اَلْمَلَکَیْنِ اَللَّذَیْنِ مَعِی.»

 الأمالی(للطوسی)، ص۵۳۴

 

«ای ابوذر! از خدا حیا کن؛ همانا من - قسم به آن که جانم در دست اوست - همیشه وقتی برای قضای حاجت می‌روم، به خاطر حیاء از دو مَلَکی که همراهم هستند، سَرَم را با لباسم می‌پوشانم.»

 

 

دقت کردید؟

«به خاطر حیاء از دو مَلَکی که همراهم هستند»

اصلاً قضیه، چیز دیگری است.

 

ملاحظه می‌فرمائید؟

عملی که می‌تواند در هر شبانه‌روز، بارها، ما را به یاد «نظارت بر اعمال توسط دو ملک» بیاندازد، و باورِ «همراهیِ آن دو» را در ما زنده نگه دارد، چگونه از اثر و هدف اصلی‌اش خالی شده و به کاری منفعت طلبانه (:آسیب ندیدن پیاز مو و...) تبدیل شده است!

 

البته، بعید نیست پوشاندن سر در دستشویی، همان‌طور که برخی ادعا کرده‌اند، چنین آثار مادی‌ای نیز داشته باشد، اما تقلیل چنان اثری، به چنین اثری، ظلم به معارف اهل‌بیت (علیهم‌السلام) و ظلم به مسلمین است.

 

این ظلم، نسبت به بسیاری از عبادات و احکام، روا داشته شده است؛ نماز (حرکات ورزشی)، روزه (پالایش سموم)، قبله (مرکز مغناطیسیِ زمین)، گوشت سگ و خوک (کرمِ فلان و مرضِ بهمان)، مسواک (بهداشت دهان و دندان) و...

کسی منکر این آثارِ ضمنی نیست، اما نباید آثار توأمانِ روحی و جسمیِ این عبادات و احکام را در همین آثار پیش‌پاافتاده‌ی مادی محدود کرد.

 

 

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــ

بعضی کتاب‌ها و برخی سایت‌ها، به اشتباه، این حکمت (نرسیدن گازهای متصاعد به مغز) را به عنوان حدیث نقل کرده‌اند.

منشأ این توهم آن است که...

- شیخ مفید، در المقنعة، هنگام ذکر استحباب پوشاندن سر، گفته است؛ علت این کار، ایمن بودن از عبث شیطان و رسیدن بوهای بد به مغز است و... [المقنعة، ص۳۹]؛

- شیخ طوسی، در تهذیب الاحکام، پیش از ذکر روایات این باب، جمله‌ی شیخ مفید را نقل کرده است [تهذیب‌الأحکام، ج۱، ص۲۴]؛

- و شهید ثانی نیز در شرح لمعه، پس از طرح بحث، فرموده؛ این کار برای احتراز از رسیدن بوهای بد به مغز است. [الروضة‌البهیةفی‌شرح‌اللمعةالدمشقیة، ج‌۱، ص۲۷]

در این میان، عده‌ای گمان کرده‌اند، جملات این بزرگواران (شیخ مفید، شیخ طوسی و شهید ثانی)، حدیث است، حال‌آن‌که در هیچ حدیثی به چنین حکمتی اشاره نشده است.

و الله العالم

 

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۳ ، ۰۶:۵۸
ابوالفضل رهبر

 

اگر بخواهیم شریک، کارمند یا کارگری، برای همکاری برگزینیم،

یا همسری برای خود یا فرزندمان،

یا رفیقی برای طی مسیری طولانی،

یا ...

بهتر نیست اول او را بشناسیم و بدانیم تا چه حد مسئولیت‌پذیر است و کارهایش را به درستی انجام می‌دهد؟

 

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) وقتی محمد بن ابی‌بکر را به فرمانرواییِ مصر گماشت، در ضمن عهدنامه‌ای به وی فرمود:

«اِعْلَمْ یَا مُحَمَّدُ أَنَّ کُلَّ شَیْ‏ءٍ مِنْ عَمَلِکَ یَتْبَعُ صَلَاتَکَ‏ 

وَ اعْلَمْ أَنَّ مَنْ‏ ضَیَّعَ الصَّلَاةَ فَهُوَ لِغَیْرِهَا أَضْیَعُ‏»

 الغارات، ج‏۱، ص۱۴۱

 

«بدان ای محمد! همه کارهایت، از «نماز»ت تبعیت می‌کند.

و بدان! هرکه «نماز» را تضییع کند (در آن کوتاهی کند)، در غیر«نماز» بیش‌تر کوتاهی خواهد کرد.»

 

*   *   *   *   *

 

با دانستن این نکته، علاوه بر سنجش دیگران، می‌توانیم در اصلاح رفتار خود نیز بکوشیم؛

 

همان‌طور که حضرت امیر (علیه‌السلام) فرموده‌اند؛ کارهای ما از «نماز»مان تبعیت می‌کنند.

پس ...

اگر بخواهیم «سستی در امور زندگی» و «کوتاهی در کارهایمان» را کنار بگذاریم،

اگر بخواهیم مسئولیت پذیر باشیم،

اگر بخواهیم مورد اعتمادِ اطرافیانمان باشیم،

اگر...

«نماز» خود را اصلاح کنیم،

تا دیگر کارهایمان نیز اصلاح شود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۳ ، ۰۷:۵۲
ابوالفضل رهبر

 

قَالَ نَصْرُ بْنُ اَلصَّبَّاحِ ، رَفَعَهُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ : أَنَّ عِدَّةً مِنْ أَهْلِ اَلْکُوفَةِ کَتَبُوا إِلَى اَلصَّادِقِ (عَلَیْهِ السَّلاَمُ) فَقَالُوا إِنَّ اَلْمُفَضَّلَ یُجَالِسُ اَلشِّطَارَ وَ أَصْحَابَ اَلْحَمَّامِ وَ قَوْماً یَشْرَبُونَ اَلشَّرَابَ، فَیَنْبَغِی أَنْ تَکْتُبَ إِلَیْهِ وَ تَأْمُرَهُ أَلاَّ یُجَالِسَهُمْ، فَکَتَبَ إِلَى اَلْمُفَضَّلِ کِتَاباً وَ خَتَمَ وَ دَفَعَ إِلَیْهِمْ، وَ أَمَرَهُمْ أَنْ یَدْفَعُوا اَلْکِتَابَ مِنْ أَیْدِیهِمْ إِلَى یَدِ اَلْمُفَضَّلِ ، فَجَاءُوا بِالْکِتَابِ إِلَى اَلْمُفَضَّلِ ، مِنْهُمْ زُرَارَةُ وَ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ بُکَیْرٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ وَ أَبُو بَصِیرٍ وَ حُجْرُ بْنُ زَائِدَةَ ، وَ دَفَعُوا اَلْکِتَابَ إِلَى اَلْمُفَضَّلِ فَفَکَّهُ وَ قَرَأَهُ، فَإِذَا فِیهِ: «بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ اِشْتَرِ کَذَا وَ کَذَا وَ اِشْتَرِ کَذَا» وَ لَمْ یَذْکُرُ قَلِیلاً وَ لاَ کَثِیراً مِمَّا قَالُوا فِیهِ، فَلَمَّا قَرَأَ اَلْکِتَابَ دَفَعَهُ إِلَى زُرَارَةَ وَ دَفَعَ زُرَارَةُ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ حَتَّى دَارَ اَلْکِتَابُ إِلَى اَلْکُلِّ فَقَالَ اَلْمُفَضَّلُ مَا تَقُولُونَ قَالُوا هَذَا مَالٌ عَظِیمٌ حَتَّى نَنْظُرَ وَ نَجْمَعَ وَ نَحْمِلَ إِلَیْکَ لَمْ نُدْرِکْ إِلاَّ نَرَاکَ بَعْدُ نَنْظُرُ فِی ذَلِکَ، وَ أَرَادُوا اَلاِنْصِرَافَ، فَقَالَ اَلْمُفَضَّلُ حَتَّى تَغَدَّوْا عِنْدِی، فَحَبَسَهُمْ لِغَدَائِهِ وَ وَجَّهَ اَلْمُفَضَّلَ إِلَى أَصْحَابِهِ اَلَّذِینَ سَعَوْا بِهِمْ، فَجَاءُوا فَقَرَأَ عَلَیْهِمْ کِتَابَ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلاَمُ) ، فَرَجَعُوا مِنْ عِنْدِهِ وَ حَبَسَ اَلْمُفَضَّلُ هَؤُلاَءِ لِیَتَغَدَّوْا، عِنْدَهُ فَرَجَعَ اَلفتیان وَ حَمَلَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ عَلَى قَدْرِ قُوَّتِهِ أَلْفاً وَ أَلْفَیْنِ وَ أَقَلَّ وَ أَکْثَرَ، فَحَضَرُوا أَوْ أَحْضَرُوا أَلْفَیْ دِینَارٍ وَ عَشَرَةَ آلاَفِ دِرْهَمٍ قَبْلَ أَنْ یَفْرُغَ هَؤُلاَءِ مِنَ اَلْغَدَاةِ، فَقَالَ لَهُمُ اَلْمُفَضَّلُ : تَأْمُرُونِّی أَنْ أَطْرُدَ هَؤُلاَءِ مِنْ عِنْدِی، تَظُنُّونَ أَنَّ اَللَّهَ تَعَالَى یَحْتَاجُ إِلَى صَلاَتِکُمْ وَ صَوْمِکُمْ.

 إختیارمعرفةالرجال، ص۳۲۶

 

 

 

عده‌ای از اهل کوفه - که در میانشان (علمایی چون:) «زرارة بن اعین»[۱] ، «عبدالله بن بکیر»[۲] ، «محمد بن مسلم»[۳] ، «ابو بصیر»[۴] و «حُجر بن زائده»[۵]  نیز بودند -  به امام صادق(علیه‌السلام) نامه‌ای نوشتند و عرض کردند:

«مفضل بن عمر»[۶] با اراذل و کفتربازان و شراب‌خواران نشست و برخواست دارد. شایسته است به او نامه‌ای بنویسید و دستور دهید که با آنان مجالست نکند.»

امام صادق(علیه‌السلام) نامه‌ای خطاب به مفضل نوشت و مُهر و موم کرد. نامه را تحویلشان داد و دستور داد آن را با دست خود به دست مفضل برسانند.

 

آنان نامه را نزد مفضل بردند و به او تحویل دادند.

مفضل مُهر و مومِ نامه را گشود و آن را خواند. در آن نوشته شده بود:

«بسم الله الرحمن الرحیم، فلان‌چیز و بهمان‌چیز را بخر.»

در آن نامه، به مطلبی که در مورد مفضل تذکر داده بودند، اشاره‌ای نشده بود.

 

مفضل پس از خواندن نامه، آن را به زراره داد، زراره نیز آن را به محمد بن مسلم داد، تا این‌که میان همه، دست‌به‌دست شد.

آن‌گاه مفضل گفت: «نظرتان چیست؟»

گفتند: «این، مالی بسیار هنگفت است. باید فکر کنیم و جلسه بگذاریم و ببینیم چه می‌توانیم بکنیم. آن‌وقت نظرمان را اعلام می‌کنیم.»

خواستند متفرق شوند، که مفضل گفت: «صبحانه را پیش من بمانید.»

پس آنان را برای صبحانه نگه داشت و از طرفی، هم‌نشینانِ خود (همان کفتربازها) را برای انجام کاری خواست.

 

وقتی (کفتربازها) آمدند، مفضل نامه‌ی امام صادق(علیه‌السلام) را برایشان خواند. آنان از نزد مفضل رفتند.

مفضل هنوز آن عده (علما) را برای صبحانه نگه داشته بود، که جوانمردان (کفتربازها) بازگشتند و هریک به قدر توان خود، حدود هزار یا دوهزار (سکه) آوردند.

قبل از این‌که آن عده (علما) از صبحانه فارغ شوند، دوهزار دینار (سکه طلا) و ده‌ها هزار درهم (سکه نقره) حاضر کردند.

آن‌گاه مفضل به آنان گفت:

«شما مرا امر می‌کنید که این افراد را از خود طرد کنم.

گمان کرده‌‌اید که خدای بلندمرتبه به نماز و روزه‌تان محتاج است.»

 

 

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــــ

دو نکته مهم:

(۱) مطلب ذکر شده، هرگز به معنای رد و طعن بر اصحاب بزرگوار امام صادق(ع) نیست.

چراکه در زمان اختناق ایجاد شده توسط خلفای غاصب، شیعیان به تقیه و پنهان‌کاری روی آورده بودند و اطلاعات و اخبار، به صورت شفاف و علنی در جریان نبوده است.

بروز چنین شایعات و سوءتفاهم‌هایی طبیعی بود و ائمه (علیهم‌السلام) نیز به نحوی آن را مدیریت می‌کردند؛

- گاهی خود، برای حفظ شاگردانشان از گزند دشمنان، به این اتهامات دامن می‌زدند! تا به این ترتیب، حاکمان به این خیال که در صفوف شیعه تفرقه افتاده است، یا با این تصور که فلان شاگرد امام صادق (علیه‌السلام) دیگر مورد اعتماد ایشان و شیعیان نیست، از قتل و حبس و آزارشان صرف نظر کنند. (مانند ماجرایی که در مورد زراره نقل شده است.)

- و گاه، صلاح می‌دیدند که با تمهیداتی، اصحاب را از اشتباهشان آگاه سازند. (مانند آن‌چه ذکر شد.)

 

(۲) آن‌چه پیرامون هم‌نشینان مفضل نقل کرده‌اند (که راهزن و شراب‌خوار و بی‌نماز و... بوده‌اند)، به این شدت و غلظت هم نبوده است.

در روایتی دیگر نقل شده است که امام صادق (علیه‌السلام) پس از این‌که مفضل را برای شیعیان کوفه تعیین می‌کند تا در برابر فتنه ابوالخطاب، مرجع و راهنمایشان باشد، به آنان فرمود:

«بسیاری از آن‌چه درباره مفضل می‌گویند بر او وارد نیست؛ این‌که از او و اصحابش بدگویی می‌کنند و می‌گویند: "اصحابش نماز نمی‌خوانند و نبیذ می‌نوشند و کفترباز هستند و راهزنی می‌کنند و مفضل هم به چنین افرادی نزدیک می‌شود."»

 إختیارمعرفةالرجال، ص۳۲۷

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] «زرارة بن اعین» (متوفای ۱۵۰ هـ ق)، فقیه و محدث بزرگ شیعه و از نزدیک‌ترین اصحاب امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) بوده است. این دو امام، وی را به بهشت بشارت داده‌اند. در کتب روایی شیعه، حدود ۲۰۰۰ حدیث از طریق زراره نقل شده است.

[۲] «عبدالله بن بکیر بن اعین»، برادرزاده‌ی زراره، و از علما و محدثین شیعه است. وی پس از شهادت امام صادق (علیه‌السلام) به فرزند ایشان، «عبدالله الأفتح» گرایش پیدا کرد و فتحی‌مذهب شد. با این‌حال بسیاری از علمای شیعه، وی را مورد اعتماد دانسته‌اند و روایاتش را نقل می‌کنند.

[۳] «محمد بن مسلم ثقفی» (متوفای ۱۵۰ هـ ق)، از فقها و محدثین برجسته در دوره امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) بوده است. خود نقل می‌کند: «هرچه به خاطرم رسید از حضرت باقر (علیه‌السلام) پرسیدم تا آن‌جا که سى‌هزار حدیث از او شنیدم، ولى از حضرت صادق (علیه‌السلام) شانزده‌هزار حدیث یا مسئله پرسیدم.»

[۴] ظاهراً مقصود، «ابوبصیر اسدی» (متوفای ۱۵۰ هـ ق) است.  وی از محضر امام باقر، امام صادق و امام کاظم، علیهم السلام، بهره برده است و علیرغم نابینایی، از بزرگترین محدثین شیعه محسوب می‌شود. ابوبصیر از اصحاب اجماع است و روایاتش مورد قبول همه علماست.

[۵] «حجر بن زائدة»، از اصحاب امام صادق بوده است. وی و «عامر بن جذاعة» از جمله کسانی بوده‌اند که درباره «مفضل بن عمر» بدگویی می‌کردند و وی را به فساد مذهب متهم می‌نمودند.

[۶] «مفضل بن عمر جعفی»، نماینده خاص امام صادق (علیه‌السلام) در کوفه بود و با اموال امام مشکلات شیعیان را حل و فصل می‌‌کرد. وی از اصحاب سِرّ امام صادق (علیه‌السلام) بوده است، لذا به خاطر احادیثی که در فضل و عظمت اهل بیت (علیهم‌السلام) نقل می‌کرد، متهم به غلو و فساد مذهب می‌شده است. امام صادق، امام کاظم و امام رضا (علیهم‌السلام) او را به عظمت یاد کرده‌اند و تعابیری موردش به‌کار برده‌اند که حاکی از شدت علاقه‌ی متقابل میان مفضل و اهل بیت (علیهم‌السلام) است. امام صادق (علیه‌السلام) در چهار روز مطالبی راجع به توحید به او املاء فرموده‌اند، که مجموعه این فرمایشات، در کتاب «توحید مفضل» جمع‌آوری شده است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۳ ، ۲۰:۱۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع قَالَ:

قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ الرَّجُلُ‏ مِنْ‏ إِخْوَانِی‏ یَبْلُغُنِی‏ عَنْهُ‏ الشَّیْ‏ءُ الَّذِی أَکْرَهُهُ ،

فَأَسْأَلُهُ عَنْ ذَلِکَ فَیُنْکِرُ ذَلِکَ وَ قَدْ أَخْبَرَنِی عَنْهُ قَوْمٌ ثِقَاتٌ ،

فَقَالَ لِی:

«یَا مُحَمَّدُ کَذِّبْ سَمْعَکَ وَ بَصَرَکَ عَنْ أَخِیکَ ،

فَإِنْ شَهِدَ عِنْدَکَ خَمْسُونَ قَسَامَةً وَ قَالَ لَکَ قَوْلًا ،

فَصَدِّقْهُ وَ کَذِّبْهُمْ ،

لَا تُذِیعَنَّ عَلَیْهِ‏ شَیْئاً تَشِینُهُ‏ بِهِ وَ تَهْدِمُ بِهِ مُرُوءَتَهُ.»

 الکافی، ج‏۸، ص۱۴۷

 

از محمّد بن فضیل نقل شده است:

به امام کاظم (علیه‌السلام) عرض کردم:

فدایت شوم! درباره یکى از برادرانم چیزى شنیده‌ام که برایم ناخوشایند است.

از خودش در این‌باره پرسیدم. او انکار کرد، در حالى که این خبر را گروهى مورد اطمینان به من داده‌اند.

امام کاظم (علیه‌السلام) فرمود:

«اى محمّد! شنیده‌ها و دیده‌هایت را درباره برادرت نادرست و دروغ بشمار.

اگر پنجاه نفر نزد تو [بر کارى از برادرت‏] سوگند خوردند و برادرت سخنى بر خلاف آنان گفت،

[حتی در این صورت هم] سخن برادرت را راست بشمار و حرف آنان (آن پنجاه نفر) را دروغ بدان.

سخنى درباره او پخش مکن که او را سرافکنده و بى‌آبرو سازى و حیثیّتش را به باد دهى.»

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۳ ، ۰۷:۲۰
ابوالفضل رهبر

 

عَنْ أَبِی بُرْدَةَ قَالَ:

صَلَّى بِنَا رَسُولُ اللَّهِ ص

ثُمَّ انْصَرَفَ مُسْرِعاً حَتَّى وَضَعَ یَدَهُ عَلَى بَابِ الْمَسْجِدِ

ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ:

«یَا مَعْشَرَ النَّاسِ مَنْ آمَنَ بِلِسَانِهِ وَ لَمْ یُخْلِصْ إِلَى قَلْبِهِ!

لَا تَتَبَّعُوا عَوْرَاتِ الْمُؤْمِنِینَ ،

فَإِنَّهُ مَنْ تَتَبَّعَ عَوْرَاتِ الْمُؤْمِنِینَ تَتَبَّعَ‏ اللَّهُ‏ عَوْرَتَهُ‏ ،

وَ مَنْ تَتَبَّعَ‏ اللَّهُ‏ عَوْرَتَهُ‏ فَضَحَهُ وَ لَوْ فِی جَوْفِ بَیْتِهِ.»

 ثواب‌الأعمال‌وعقاب‌الأعمال، ص۲۴۱

 

از ابى‌بُرده نقل شده است:

پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) با ما نماز گزارد،

سپس به‌پا خاست و به‌سوى دربِ مسجد شتافت و دست بر آن نهاد.

آن‌گاه با بلندترین صدایش مردم را خطاب قرار داد:

«اى کسانى که به زبان ایمان آورده‌اید و ایمان در دل‌هاتان رسوخ نکرده!

در جستجوی عیوب پنهان مؤمنین نباشید؛

که هرکس عیوب پنهان آنان را جستجو کند، خدا عیب پنهانش را می‌جوید،

و هر که را خدا به‌دنبال عیبش برآید، [نزد دیگران] رسوایش می‌کند، گرچه در اندرونیِ خانه‌اش باشد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۳ ، ۰۹:۰۵
ابوالفضل رهبر

 

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ وَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالا:

«أَقْرَبُ مَا یَکُونُ الْعَبْدُ إِلَى الْکُفْرِ؛

أَنْ یُوَاخِیَ الرَّجُلَ عَلَى الدِّینِ،

فَیُحْصِیَ عَلَیْهِ عَثَرَاتِهِ وَ زَلَّاتِهِ،

لِیُعَنِّفَهُ بِهَا یَوْماً مَا.»

 الکافی، ج‏۲، ص۳۵۴

 

از امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) نقل شده است که فرمودند:

«نزدیک‌ترین وضعى که بنده به کفر دارد؛

این است که با کسی برادر دینى باشد،

و لغزش‌ها و خطاهاى او را شماره کند،

تا روزى با آن‌ها او را سرزنش نماید.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۳ ، ۰۸:۳۷
ابوالفضل رهبر

 

گاهی وقتی در جمعی شوخی می‌کنیم و کسی را می‌خندانیم، می‌گوییم «مِن‌باب ادخال سرور بود».

اهل‌بیت علیهم‌السلام به «ادخال سرور» توصیه کرده‌اند و برای آن ثواب‌های عجیبی برشمرده‌اند.

 

به عنوان مثال از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل شده است:

«مَنْ سَرَّ مُؤْمِناً فَقَدْ سَرَّنِی وَ مَنْ سَرَّنِی فَقَدْ سَرَّ اللَّه‏.»

 الکافی، ج‏۲، ص۱۸۸

 

«کسی که مؤمنی را شاد کند، مرا شاد کرده و کسی که مرا شاد کند، خدا را شاد کرده است.»

 

 

همچنین از هم‌ایشان نقل شده است:

 

«إِنَّ أَحَبَّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِدْخَالُ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۱۸۹

 

«همانا محبوب‌ترین کارها نزد خداوند عزّ و جلّ؛ ادخال سرور بر مؤمنین است.»

 

 

اما مگر یک «شوخی» می‌تواند چنین ارزشی داشته باشد؟!

اهل بیت علیهم‌السلام، در روایات متعدد «ادخال سرور» را معنا کرده‌اند و حدود و ثغور آن را معیّن نموده‌اند.

با نگاهی به نمونه‌ای از این روایات، متوجه می‌شویم که علت این پاداش بزرگ چیست و ادخال سرور در حقیقت به چه معناست؛

 

هِشَام بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«مِنْ أَحَبِّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِدْخَالُ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِ؛ إِشْبَاعُ جَوْعَتِهِ أَوْ تَنْفِیسُ کُرْبَتِهِ أَوْ قَضَاءُ دَیْنِهِ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۱۹۲

 

هشام بن حکم از امام صادق علیه‌السلام نقل کرده است:

«از محبوب‌ترین اعمال نزد خداوند عزّ وجلّ، ادخال سرور بر مؤمنین است؛

رفع گرسنگی اش،

یا برطرف کردن اندوهش،

یا پرداختن بدهی اش.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۳ ، ۰۱:۲۹
ابوالفضل رهبر

 

جمله حکیمانه‌ای از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است که حضرت می‌فرمایند:

«خذ الحکمة ممّن أتاک بها و انظر إلى‏ ما قال و لا تنظر إلى من‏ قال‏»

 غرر الحکم و درر الکلم، ص۳۶۱

 

«حکمت را از کسی که برایت می‌آورد، بپذیر

و نگاه کن به [ارزشِ] آن‌چه می‌گوید.

نگاه نکن به [شخصیتِ] گوینده»

 

 

معمولاً از این جمله چنین استفاده می‌شود که؛

«حرف درست را بپذیر، ولو از آدم نااهل و نامعتبر.»

اما می‌توان عکس آن را نیز استنباط کرد که؛

«حرف غلط را نپذیر، ولو از آدم اهل و معتبر.»

 

نمونه‌اش جمله قصاری است که ده‌ها سال بر دیوارها و پوسترها نقش بسته است و توسط گویندگان در شبکه‌های صدا و سیما و از منابر تبلیغ شده است و پای صف صبح‌گاه مدارس دخترانه تبیین می‌شود،

جمله‌ای از «شهید مطهری» (رحمة الله علیه):

«حجاب مصونیت است، نه محدودیت»

 

 

حجاب مصونیت است، اما انصافاً محدودیت هم هست.

برای دریافت هر فایده‌ای باید هزینه هم کرد و هزینه‌ی مصونیت، «محدودیت» است.

داشتن حجاب، چه به لحاظ انجام فعالیت‌های فیزیکی و چه به لحاظ حضور در عرصه‌های اجتماعی، محدودیت‌هایی به‌همراه دارد.

 

هزاران نفری که این جمله را تکرار کرده‌اند و می‌کنند،

- یا معنای حجاب را نفهمیده‌اند،

- یا درکی از محدودیت ندارند!،

- و یا به اعتبار گوینده‌اش و بی‌توجه به معنایش، آن را بر زبان و قلم جاری می‌کنند.

 

یکی از آثار زیان‌بار ترویج این جمله، باور به این اعتقاد غلط بوده است؛ که زنان می‌توانند، بدون هیچ محدودیتی، با حفظ پوشش، در تمام عرصه‌ها وارد شوند؛ در انواع و اقسام مسابقات ورزشی و بر سر مشاغل گوناگون حاضر شوند، در بازار و کوچه و خیابان رژه بروند و...

 

 

بگذریم که بعضی سیاست‌مداران، ساده‌لوحانه، حضور زنان در این عرصه‌ها را افتخاری برای نظام می‌دانند و حجاب را زرهی توصیف می‌کنند که از آسیب‌های حضورِ این‌چنینیِ زنان در جامعه، جلوگیری می‌کند.

و بگذریم از این‌که بعضی، با توضیح غیرمنطقی بودن این شعار و تمسخر آن، اصل «حجاب» را زیر سؤال می‌برند. جستجویی در فضای مجازی بفرمائید!

 

...شقشقة هدرت ثم قرّت...

 
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۶:۲۷
ابوالفضل رهبر

 

۱- مختصری راجع به «ابوذر»

جُندب بن جُناده بن سفیان الغِفاری، بیست سال پیش از اسلام، در طایفه غِفار به دنیا آمد.

او را به واسطه نام فرزندش(ذَر)، «ابو ذر» می‌نامیدند.

وی را مردی بلندقامت، لاغراندام و قوی هیکل توصیف کرده‌اند.

 

ابوذر قبل از اسلام یکتاپرست بود و بعد از آن، چهارمین یا پنجمین نفری بود که اسلام آورد.

پس از رحلت پیامبر، از جانشینِ به حقش، حمایتِ کامل کرد.

او از اصحاب نزدیک اهل بیت بود، تا آن‌جا که در تشییع شبانه‌ی پیکر «سرور زنان اهل بهشت»، شرکت داشت.

 

ابوذر به صراحت در «بیان حق» معروف بود. وی به دستور غاصبان خلافت، مبنی بر منع نقل و نگارش حدیث، اعتنایی نداشت و می‌گفت:

«والله اگر شمشیری را بر دهانم نهند تا از پیامبر خدا نقل روایت نکنم، تحمل بُرندگی شمشیر را بر ترک سخن رسول خدا ترجیح خواهم داد.» [طبقات کبری، ج۲، ص۳۵۴]

این پایبندی به نقل حدیث تا آن جا بود که ابوذر در زمان عُمَر، به همین جرم، زندانی شد.

 

در پی بخشش مبالغ هنگفتی از بیت‌المال به مروان بن حکم، زید بن ثابت و دیگران توسط عثمان، ابوذر در کوچه و خیابان فریاد می‌زد و اعتراض می‌کرد، تا این که عثمان، او را به شام و بعدتر به ربذه تبعید کرد.

 

ابوذر در سال 32 هـ.ق و در دوره عثمان، در حالی در ربذه از دنیا رفت که در خانه اش چیزی نبود که او را کفن کنند.

 

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) ابوذر را راستگوترین مردم توصیف می‌کند، در زهد و فروتنی، با عیسی بن مریم مقایسه‌‌اش می‌کند، هم‌چنین او را، مانند سلمان، از اهل‌بیت می‌داند.

 

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نیز ابوذر را دارای علمی می‌داند که مردم از آن عاجزند و از افرادی می داند که بهشت مشتاق آنان است.

 

امام صادق (علیه‌السلام) درباره عبادت ابوذر فرمود: بیش‌ترین عبادت ابوذر، تفکر بود ... آن قدر از ترس خدا گریه کرد تا چشمانش مجروح شد.

 

 

۲- حالا توجه کنید...

قیل للحسین علیه السلام انّ اباذر یقول:

«الفقر أحبّ إلىّ من الغِنى و السُقم أحبّ إلىّ من الصحة.»

فقال علیه السلام:

«رحم اللَّه تعالى اباذر، أمّا أَنا، فأقول: من اتّکل على حُسن اختیار اللَّه تعالى له، لَم یَتَمَنَّ غیر ما اختاره اللَّه عزّوجل له.»

 إحقاق‌الحق، ج۱۱، ص۵۹۱

 

به امام حسین (علیه‌السلام) گفته شد که ابوذر می‌گوید:

«فقر و تهیدستى براى من محبوب تر از بی‌نیازى است و مریضى و بیمارى برایم محبوب تر از تندرستى است.»

حضرت فرمود:

«خداوند ابوذر را رحمت کند، امّا من می‌گویم؛ هرکس بر "زیبایی و خوبیِ انتخابِ خدا برای خود" تکیه کرد، جز آن چه که خداوند عزّوجلّ برای او انتخاب نموده، تمنایی نخواهد داشت و چیز دیگری نخواهد خواست.»

 

...

 

نگاه ارباب را حال اومدید؟

 


یکی درد و یکی درمان پسندد

یکی وصل و یکی هجران پسندد

من از درمان و درد و وصل و هجران

پسندم آنچه را جانان پسندد

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۹:۵۸
ابوالفضل رهبر

 

هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«إِذَا أَحْبَبْتَ رَجُلًا فَأَخْبِرْهُ بِذَلِکَ فَإِنَّهُ أَثْبَتُ لِلْمَوَدَّةِ بَیْنَکُمَا»

 الکافی، ج‏۲، ص ۶۴۴

 

هشام بن سالم از امام صادق، علیه السلام، نقل می کند، که فرمودند:

«اگر مردی را دوست داشتی، او را به این (دوست داشتن) آگاه کن،

که این کار، برای پابرجا شدن دوستی میان شما دو نفر، مؤثرتر است.»

  

به رفیقت بگو که دوستش داری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۹:۵۵
ابوالفضل رهبر