چرا امام صادق، زراره را میان دیگراصحاب خراب کرد؟!
...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ وَ ابْنَیْهِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ، قَالَ، قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع): «اقْرَأْ مِنِّی عَلَى وَالِدِکَ السَّلَامَ، وَ قُلْ لَهُ إِنِّی إِنَّمَا أَعِیبُکَ دِفَاعاً مِنِّی عَنْکَ، فَإِنَّ النَّاسَ وَ الْعَدُوَّ یُسَارِعُونَ إِلَى کُلِّ مَنْ قَرَّبْنَاهُ وَ حَمِدْنَا مَکَانَهُ لِإِدْخَالِ الْأَذَى فِی مَنْ نُحِبُّهُ وَ نُقَرِّبُهُ، وَ یَرْمُونَهُ لِمَحَبَّتِنَا لَهُ وَ قُرْبِهِ وَ دُنُوِّهِ مِنَّا، وَ یَرَوْنَ إِدْخَالَ الْأَذَى عَلَیْهِ وَ قَتْلَهُ، وَ یَحْمَدُونَ کُلَّ مَنْ عِبْنَاهُ نَحْنُ وَ إِنْ نَحْمَدَ أَمْرَهُ، فَإِنَّمَا أَعِیبُکَ لِأَنَّکَ رَجُلٌ اشْتَهَرْتَ بِنَا وَ لِمَیْلِکَ إِلَیْنَا، وَ أَنْتَ فِی ذَلِکَ مَذْمُومٌ عِنْدَ النَّاسِ غَیْرُ مَحْمُودِ الْأَثَرِ لِمَوَدَّتِکَ لَنَا وَ بِمَیْلِکَ إِلَیْنَا، فَأَحْبَبْتُ أَنْ أَعِیبَکَ لِیَحْمَدُوا أَمْرَکَ فِی الدِّینِ بِعَیْبِکَ وَ نَقْصِکَ، وَ یَکُونَ بِذَلِکَ مِنَّا دَافِعَ شَرِّهِمْ عَنْکَ، یَقُولُ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ: أَمَّا السَّفِینَةُ فَکانَتْ لِمَساکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَها وَ کانَ وَراءَهُمْ مَلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَةٍ (صَالِحَةٍ) غَصْباً، هَذَا التَّنْزِیلُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ صَالِحَةٌ، لَا وَ اللَّهِ مَا عَابَهَا إِلَّا لِکَیْ تَسْلَمَ مِنَ الْمَلِکِ وَ لَا تَعْطَبَ عَلَى یَدَیْهِ وَ لَقَدْ کَانَتْ صَالِحَةً لَیْسَ لِلْعَیْبِ مِنْهَا مَسَاغٌ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ، فَافْهَمِ الْمِثْلَ یَرْحَمْکَ اللَّهُ فَإِنَّکَ وَ اللَّهِ أَحَبُّ النَّاسِ إِلَیَّ وَ أَحَبُّ أَصْحَابِ أَبِی (ع) حَیّاً وَ مَیِّتاً، فَإِنَّکَ أَفْضَلُ سُفُنِ ذَلِکَ الْبَحْرِ الْقَمْقَامِ الزَّاخِرِ، وَ أَنَّ مِنْ وَرَائِکَ مَلَکاً ظَلُوماً غَصُوباً یَرْقُبُ عُبُورَ کُلِّ سَفِینَةٍ صَالِحَةٍ تَرِدُ مِنْ بَحْرِ الْهُدَى لِیَأْخُذَهَا غَصْباً ثُمَّ یَغْصِبَهَا وَ أَهْلَهَا، وَ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْکَ حَیّاً وَ رَحْمَتُهُ وَ رِضْوَانُهُ عَلَیْکَ مَیِّتاً...»
[به «زراره»[۱] خبر میرسد که امام صادق (علیهالسلام) در مذمّت او بیاناتی فرمودهاند و از او بدگویی نمودهاند. گویا از روی شرم، خود به محضر امام نمیرسد، بلکه فرزندش را نزد ایشان میفرستد تا علت را جویا شود. ادامهی ماجرا از زبان فرزندش...]
عبدالله، فرزند زراره، نقل کرده است:
امام صادق، علیهالسلام، فرمودند:
«از جانب من به پدرت سلام برسان و به او بگو:
من تو را به این خاطر معیوب میسازم، تا از تو دفاع نمایم.
مردم[۲] و دشمنان، نسبت به کسی که ما (اهل بیت) به او نزدیک شویم و جایگاهش را ستایش کنیم، سرعت میگیرند، تا کسی که دوستش داریم و به او نزدیک میشویم را آزار رسانند، و او را بهخاطر محبتمان به او، و نزدیکیاش به ما، متهم سازند و به قتل رسانند.
آنان هرکس را که ما از او عیب بگیریم، ستایش میکنند، هرچند شیعه باشد.
پس ما تو را به این جهت معیوب ساختیم که به رابطه با ما شهرت یافتهای و به ما نزدیک هستی، و بههمینخاطر، نزد مردم مورد مذمّت هستی... ما از این جهت تو را معیوب میسازیم و بر تو نقص وارد میکنیم، که شرّ آنان را از تو دفع نماییم.
[آنگاه حضرت آیهی مربوط به علتِ معیوب ساختنِ کشتی، توسط حضرت خضر(ع)، برای مصون ماندن کشتی از پادشاه ظالم را تلاوت فرمودند؛]
خداوند، جلّ و عزّ، می فرماید:
«أَمَّا السَّفِینَةُ فَکاَنَتْ لِمَسَاکِینَ یَعْمَلُونَ فىِ الْبَحْرِ فَأَرَدتُّ أَنْ أَعِیبهََا وَ کاَنَ وَرَاءَهُم مَّلِکٌ یَأْخُذُ کلَُّ سَفِینَةٍ غَصْبًا»؛
«اما کشتى، برای بینوایانى بود که در دریا کار میکردند، خواستم آن را معیوب کنم، [چرا که] پیشاپیشِ آنان پادشاهى بود که هر کشتىِ [بی نقصی] را به زور میگرفت.»[۳]
...این مثل را درک کن، خدا تو را رحمت کند!
بهراستی که تو ـ به خدا قسم ـ نزد من از تمام مردم و از تمام اصحاب پدرم ـ مرده و زندهشان ـ دوستداشتنیتری. بهراستی که تو برترین کشتیِ این دریای بیکران هستی، و در پسِ تو پادشاهِ ستمکارِ غاصبی است که مراقب عبور هر کشتی بینقصی است که از دریای هدایت عبور میکند، تا آن را بههمراه سرنشینانش[۴] غصب کند.
رحمت خدا بر زندهات و رحمت و رضوانش بر مُردهات باد...»[۵]
رجال الکشی(إختیار معرفة الرجال)، ص۱۳۸
پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[۱] «زرارة بن اعین»، بزرگترین فقیه عصر خویش و از یاران نزدیک امام باقر، امام صادق و امام کاظم (علیهمالسلام) بوده است. جدش از راهبان مسیحی بوده، که اسلام آورده و پدرش نیز اهل علم بوده است. زراره ساکن مرکز تشیع(شهر کوفه) بوده است. امام صادق (علیهالسلام) در ستایش خدمات علمیِ او فرمودهاند: «بهگمانم، اگر زراره نبود، احادیث پدرم از بین میرفت.»؛ رجال الکشی، ص۱۳۳.
[۲] در عصر ائمه، علیهمالسلام، اکثر مردم را غیرشیعیان تشکیل میدادهاند، و تشیع، مذهبی مخفی و غیرقانونی بودهاست.
[۳] سوره کهف، آیه۷۹.
[۴] مقصود از سرنشینان کشتی زراره، نزدیکان، یاران و شاگردان اویند.
[۵] بعدها مشخص میشود که دستگاه غاصب بنیعباس، دستور قتل زراره را صادر کرده بودند و طرد زراره در میان اصحاب، موجب صرف نظر حکومت از تصمیم قطعیشان میشود. چرا که اختلافاتِ داخلیِ یک مجموعه، مقدمهی ضعف آن مجموعه است، و بدخواهان همواره از اختلافات داخلی استقبال میکنند و به آن دامن میزنند.
پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یک: این حدیث پرده از گونهای از دشواریهای کار فقهای معظّم شیعه بر میدارد؛
یکی از مواردی که برای سنجش اعتبار یک حدیث بررسی میگردد، مورد اعتماد بودنِ راویانِ حدیث است. شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه، موجب میشد چنان که در حدیث مذکور مشاهده شد، ائمه برای حفظ مذهب و دفع خطر از اصحاب، نسبت به آنان تعریضاتی داشته باشند. تشخیص اینکه آیا این تعریضات تقیهای بودهاند یا حقیقی، از وظایف فقیه است.
دو: حکیم، چوبزدنش نیز حکیمانه، و به مصلحت است.