دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۲۶۳ مطلب با موضوع «اهل‌بیت» ثبت شده است

 

…أَحَادِیثِ اَللَّیْثِ بْنِ سَعْدٍ: أَنَّ اَلنَّبِیَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَانَ یُصَلِّی یَوْماً فِی فِئَةٍ وَ اَلْحُسَیْنُ صَغِیرٌ بِالْقُرْبِ مِنْهُ وَ کَانَ اَلنَّبِیُّ إِذَا سَجَدَ جَاءَ اَلْحُسَیْنُ فَرَکِبَ ظَهْرَهُ ثُمَّ حَرَّکَ رِجْلَیْهِ وَ قَالَ: «حُلْ! حُلْ!» وَ إِذَا أَرَادَ رَسُولُ اَللَّهِ أَنْ یَرْفَعَ رَأْسَهُ أَخَذَهُ فَوَضَعَهُ إِلَى جَانِبِهِ فَإِذَا سَجَدَ عَادَ عَلَى ظَهْرِهِ وَ قَالَ: «حُلْ! حُلْ!» فَلَمْ یَزَلْ یَفْعَلُ ذَلِکَ حَتَّى فَرَغَ اَلنَّبِیُّ مِنْ صَلاَتِهِ فَقَالَ یَهُودِیٌّ: یَا مُحَمَّدُ إِنَّکُمْ لَتَفْعَلُونَ بِالصِّبْیَانِ شَیْئاً مَا نَفْعَلُهُ نَحْنُ. فَقَالَ اَلنَّبِیُّ: «أَمَا لَوْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ لَرَحِمْتُمُ اَلصِّبْیَانَ.» قَالَ: فَإِنِّی أُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ فَأَسْلَمَ لَمَّا رَأَى کَرَمَهُ مِنْ عِظَمِ قَدْرِهِ.

 مناقب‌آل‌أبی‌طالب، ج‏۴، ص۷۲

 

نقل شده است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در میان گروهی نماز می‌خواندند و امام حسین (علیه‌السلام) که کوچک بود، کنار ایشان بود.

وقتی پیامبر به سجده رفتند، امام حسین بر پشت ایشان سوار شد. سپس پاهایش را تکان داد و گفت: «برو! برو!»

وقتی رسول خدا خواستند سر از سجده بردارند، ایشان را گرفتند و کنار خود گذاشتند.

وقتی حضرت دوباره به سجده رفتند، امام حسین دوباره بر پشت پیامبر سوار شد و گفت: «برو! برو!»

این‌کار را ادامه داد تا پیامبر نمازشان تمام شد.

یهودی‌ای (که این صحنه را دیده بود، به پیامبر) عرض کرد:

ای محمد! شما (مسلمانان) با کودکان طوری رفتار می‌کنید که ما (یهودیان) چنین نمی‌کنیم!

پیامبر فرمودند:

«بدان! شما نیز اگر به خدا و فرستاده‌اش ایمان داشتید، با کودکان مهربانی می‌کردید.»

یهودی عرض کرد:

پس من به خدا و فرستاده‌اش ایمان آوردم.

آن یهودی به‌این‌خاطر که دید پیامبر علی‌رغم مرتبه والایشان، چنان بزرگوارانه رفتار می‌کنند، مسلمان شد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۰۱ ، ۰۸:۱۱
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «لَوْ یَعْلَمُ اَلنَّاسُ مَا فِی زِیَارَةِ قَبْرِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ مِنَ اَلْفَضْلِ لَمَاتُوا شَوْقاً وَ تَقَطَّعَتْ أَنْفُسُهُمْ عَلَیْهِ حَسَرَاتٍ.» قُلْتُ: وَ مَا فِیهِ؟ قَالَ: «مَنْ أَتَاهُ تَشَوُّقاً کَتَبَ اَللَّهُ لَهُ أَلْفَ حِجَّةٍ مُتَقَبَّلَةٍ وَ أَلْفَ عُمْرَةٍ مَبْرُورَةٍ وَ أَجْرَ أَلْفِ شَهِیدٍ مِنْ شُهَدَاءِ بَدْرٍ وَ أَجْرَ أَلْفِ صَائِمٍ وَ ثَوَابَ أَلْفِ صَدَقَةٍ مَقْبُولَةٍ وَ ثَوَابَ أَلْفِ نَسَمَةٍ أُرِیدَ بِهَا وَجْهُ اَللَّهِ وَ لَمْ یَزَلْ مَحْفُوظاً سَنَتَهُ مِنْ کُلِّ آفَةٍ أَهْوَنُهَا اَلشَّیْطَانُ وَ وُکِّلَ بِهِ مَلَکٌ کَرِیمٌ یَحْفَظُهُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ یَمِینِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ وَ مِنْ فَوْقِ رَأْسِهِ وَ مِنْ تَحْتِ قَدَمِهِ فَإِنْ مَاتَ سَنَتَهُ حَضَرَتْهُ مَلاَئِکَةُ اَلرَّحْمَةِ یَحْضُرُونَ غُسْلَهُ وَ أَکْفَانَهُ وَ اَلاِسْتِغْفَارَ لَهُ وَ یُشَیِّعُونَهُ إِلَى قَبْرِهِ بِالاِسْتِغْفَارِ لَهُ وَ یُفْسَحُ لَهُ فِی قَبْرِهِ مَدَّ بَصَرِهِ وَ یُؤْمِنُهُ اَللَّهُ مِنْ ضَغْطَةِ اَلْقَبْرِ وَ مِنْ مُنْکَرٍ وَ نَکِیرٍ أَنْ یروعانه [یُرَوِّعَاهُ] - وَ یُفْتَحُ لَهُ بَابٌ إِلَى اَلْجَنَّةِ وَ یُعْطَى کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ وَ یُعْطَى لَهُ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ نورا[نُورٌ]یُضِیءُ لِنُورِهِ مَا بَیْنَ اَلْمَشْرِقِ وَ اَلْمَغْرِبِ وَ یُنَادِی مُنَادٍ هَذَا مَنْ زَارَ اَلْحُسَیْنَ شَوْقاً إِلَیْهِ فَلاَ یَبْقَى أَحَدٌ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ إِلاَّ تَمَنَّى یَوْمَئِذٍ أَنَّهُ کَانَ مِنْ زُوَّارِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ.»

 کامل‌الزیارات، ج۱، ص۱۴۲

 

از محمد بن مسلم نقل شده است:

امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند:

«اگر مردم بدانند که زیارت مزار امام حسین (علیه‌السلام) چه‌قدر فضیلت دارد، از شوق جان می‌دادند و در حسرت زیارت ایشان عمرشان کوتاه می‌شد.»

عرض کردم:

زیارت ایشان چه فضیلت‌هایی دارد؟

امام فرمودند:

«کسی که با شوق به زیارت ایشان برود؛

خداوند برای او هزار حج و هزار عمره‌ی مقبوله می‌نویسد و نیز اجر هزار شهیدی که از شهدای جنگ بدر باشد و اجر هزار روزه‌دار و ثواب هزار صدقه‌ی مقبوله و ثواب هزار غلامی که تنها برای رضای خدا [آزاد شده] باشند

و زائر مزار امام حسین (علیه‌السلام) تا یک‌سال، از هر آسیبی که کم‌ترینش [تسلطِ] شیطان است، محفوظ خواهد بود و خداوند فرشته بزرگواری را مأمور می‌کند تا او را از پیش و پس و راست و چپ و بالا و پایین محافظت کند

و اگر در آن‌سال، مرگش فرا برسد، فرشتگان مهربانی نزد او حاضر می‌شوند تا هنگام غسل و تکفینش حاضر باشند و برایش طلب آمرزش کنند و او را با طلب آمرزش تا محل قبرش مشایعت کنند و [پس از دفن] تا جایی که چشمش کار می‌کند، قبرش را فراخ می‌نمایند

و خداوند او را از فشار قبر و از این‌که منکر و نکیر او را بترسانند، ایمن می‌دارد و برای او دربی به‌سوی بهشت می‌گشاید و نامه‌اش به دست راستش داده می‌شود و در روز قیامت، نوری در اختیارش قرار می‌گیرد که با آن نور فاصله میان شرق تا غربِ [عالَم] برایش روشن می‌شود

و ندا دهنده‌ای ندا می‌دهد: «این شخص، کسی است که با اشتیاق، به زیارت حسین رفته است.» پس در روز قیامت هیچ‌کس نیست، مگراین‌که آرزو می‌کند کاش از زیارت‌کنندگانِ امام حسین (علیه‌السلام) می‌بود.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۰۱ ، ۰۷:۵۸
ابوالفضل رهبر

 

اهل‌بیت (علیهم‌السلام) امر فرموده‌اند که میان فرزندان به عدالت رفتار کنید.

به عنوان مثال، از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«اعْدِلُوا بَیْنَ‏ أَوْلَادِکُمْ‏ فِی السِّرِّ کَمَا تُحِبُّونَ أَنْ یَعْدِلُوا بَیْنَکُمْ فِی الْبِرِّ وَ اللُّطْفِ.»

 مکارم‌الأخلاق، ص۲۲۰

 

«(در محبت ورزیدن) میان فرزندانتان به عدالت رفتار کنید؛ همان‌طور که دوست دارید دیگران نیز میان شما، در نیکی کردن و لطف ورزیدن، به عدالت رفتار کنند.»

 

 

 

همچنین نقل شده است که مردی در مقابل پیامبر یکی از فرزندانش را بوسید و دیگری را نبوسید.

حضرت به او فرمودند:

«فَهَلَّا سَاوَیْتَ بَیْنَهُمَا.»

 مکارم‌الأخلاق، ص۲۲۰

 

«چرا میانشان رفتار برابری نداشتی؟!»

 

 

 

اما از طرفی واقعیت این است که در یک خانواده، بعضی فرزندان به‌جهتی نسبت به بعضی دیگر برتری‌هایی دارند و به‌تَبَع محبوب‌ترند.

به روایت زیر توجه بفرمایید:

روَى رِفَاعَةُ بْنُ مُوسَى عَنْ أَبِی اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ اَلرَّجُلِ یَکُونُ لَهُ بَنُونَ وَ أُمُّهُمْ لَیْسَتْ بِوَاحِدَةٍ أَ یُفَضِّلُ أَحَدَهُمْ عَلَى اَلْآخَرِ قَالَ: «نَعَمْ لاَ بَأْسَ بِهِ وَ قَدْ کَانَ أَبِی عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یُفَضِّلُنِی عَلَى عَبْدِ اَللَّهِ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۳، ص۴۸۳

 

رفاعه بن موسی گوید:

از امام کاظم (علیه‌السلام) پرسیدم:

مردی چند پسر دارد که از یک مادر نیستند. آیا می‌تواند یکی را بر دیگری برتر شمارد؟

حضرت فرمودند:

«بله، اشکالی ندارد. پدرم نیز مرا نسبت به (برادرم) عبدالله برتر می‌شمرد.»

 

 

 

حال سؤال این است: با توجه به این واقعیت که «بعضی فرزندان نسبت به بقیه برتر و محبوب‌ترند»، چطور می‌توان به این دستور که «میان فرزندانتان به عدالت رفتار کنید» عمل کرد؟

اهل‌بیت (علیهم‌السلام) که یکی از فرزندانشان امام بعدی (و مسلّماً از بقیه برتر و محبوب‌تر) بوده است، چه‌کار می‌کردند؟

به روایت زیر توجه کنید:

...عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ: قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: قَالَ وَالِدِی عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «وَ اللَّهِ إِنِّی لَأُصَانِعُ بَعْضَ وُلْدِی وَ أُجْلِسُهُ‏ عَلَى‏ فَخِذِی‏ و أُکْثِرُ لَهُ الْمَحَبَّةُ وَ أُکْثِرُ لَهُ الشُّکْرَ وَ إِنَّ الْحَقَّ لِغَیْرِهِ مِنْ وُلْدِی وَ لَکِنْ مُحَافَظَةً عَلَیْهِ مِنْهُ وَ مِنْ غَیْرِهِ لِئَلَّا یَصْنَعُوا بِهِ مَا فَعَلَ بِیُوسُفَ إِخْوَتُهُ وَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ سُورَةَ یُوسُفَ إِلَّا أَمْثَالًا لِکَیْ لَا یَحْسُدَ بَعْضُنَا بَعْضاً کَمَا حَسَدَ بِیُوسُفَ إِخْوَتُهُ وَ بَغَوْا عَلَیْهِ فَجَعَلَهَا حُجَّةً [رَحْمَةً] عَلَى مَنْ تَوَلاَّنَا وَ دَانَ بِحُبِّنَا وَ جَحَدَ أَعْدَاءَنَا عَلَى مَنْ نَصَبَ لَنَا اَلْحَرْبَ وَ اَلْعَدَاوَةَ.»

 تفسیرالعیاشی، ج‏۲، ص۱۶۶

 

از امام صادق، از امام باقر (علیهماالسلام) نقل شده است:

«به خدا قسم، من بعضی فرزندانم را بازی می‌دهم و روی پایم می‌نشانم و به او زیاد محبت می‌کنم و زیاد تحویلش می‌گیرم، درحالی‌که این، حق فرزند دیگرم است.

اما (این کارِ من) به‌خاطر محافظت از فرزند شایسته‌ترم است در برابر این فرزندی که تحویلش می‌گیرم و دیگر فرزندان؛ تا آن‌ها با او کاری را نکنند که برادران یوسف با یوسف کردند.

خداوند سوره یوسف را نازل فرمود فقط برای این‌که نمونه‌ای باشد که بعضی از ما نسبت به بعضی دیگر حسادت نورزیم، همان‌طور که برادران یوسف نسبت به او حسادت ورزیدند و بر او جنایت روا داشتند.

خداوند این سوره را حجتی قرار داده است بر کسانی که از ما پیروی می‌کنند، محبت ما را برگزیده‌اند و دشمنان ما را که به جنگ و دشمنی با ما همت گمارده‌اند، انکار می‌کنند.»

 

 

بنابراین هرچند ممکن است یک فرزند (به هر دلیلی) از بقیه فرزندان محبوب‌تر باشد، اما والدین برای این‌که میان آن‌ها حسادت، کینه و دشمنی ایجاد نشود، باید مراقب باشند که آن‌چه در دل دارند را بروز ندهند و رعایت ظاهر را بنمایند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۰۱ ، ۰۸:۱۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلْقَاسِمِ بْنِ عَوْفٍ قَالَ: کُنْتُ أَتَرَدَّدُ بَیْنَ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ وَ بَیْنَ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحَنَفِیَّةِ وَ کُنْتُ آتِی هَذَا مَرَّةً وَ هَذَا مَرَّةً، قَالَ: وَ لَقِیتُ عَلِیَّ بْنَ اَلْحُسَیْنِ، قَالَ: فَقَالَ لِی: «یَا هَذَا إِیَّاکَ أَنْ تَأْتِیَ أَهْلَ اَلْعِرَاقِ فَتُخْبِرَهُمْ أَنَّا اِسْتَوْدَعْنَاکَ عِلْماً فَإِنَّا وَ اَللَّهِ مَا فَعَلْنَا ذَلِکَ، وَ إِیَّاکَ أَنْ تَتَرَایَسَ بِنَا فَیَضَعَکَ اَللَّهُ، وَ إِیَّاکَ أَنْ تَسْتَأْکِلَ بِنَا فَیَزِیدَکَ اَللَّهُ فَقْراً، وَ اِعْلَمْ أَنَّکَ إِنْ تَکُنْ ذَنَباً فِی اَلْخَیْرِ خَیْرٌ لَکَ مِنْ أَنْ تَکُونَ رَأْساً فِی اَلشَّرِّ، وَ اِعْلَمْ أَنَّهُ مَنْ یُحَدِّثْ عَنَّا بِحَدِیثٍ سَأَلْنَاهُ یَوْماً فَإِنْ حَدَّثَ صِدْقاً کَتَبَهُ اَللَّهُ صِدِّیقاً وَ إِنْ حَدَّثَ وَ کَذَبَ کَتَبَهُ اَللَّهُ کَذَّاباً، وَ إِیَّاکَ أَنْ تَشُدَّ رَاحِلَةً تَرْحَلُهَا فَإِنَّمَا هَاهُنَا یُطْلَبُ اَلْعِلْمُ حَتَّى یُمْضَى لَکُمْ بَعْدَ مَوْتِی سَبْعُ حِجَجٍ، ثُمَّ یَبْعَثُ اَللَّهُ لَکُمْ غُلاماً مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ (عَلَیْهَا السَّلاَمُ) یَنْبُتُ اَلْحِکْمَةُ فِی صَدْرِهِ کَمَا یُنْبِتُ اَلطَّلُّ اَلزَّرْعَ.» قَالَ: فَلَمَّا مَضَى عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ (صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِمَا) حَسَبْنَا اَلْأَیَّامَ وَ اَلْجُمَعَ وَ اَلشُّهُورَ وَ اَلسِّنِینَ، فَمَا زَادَتْ یَوْماً وَ لاَ نَقَصَتْ حَتَّى تَکَلَّمَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ (صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِمْ) بَاقِرُ اَلْعِلْمِ.

 رجال‌الکشی، ج۱، ص۱۲۴

 

از قاسم بن عَوف نقل شده است:

من [در این‌که امام مسلمین کیست،] میان علی بن الحسین (امام سجاد علیهماالسلام) و محمد بن حنفیه در تردید بودم؛ گاهی نزد یکی می‌رفتم و گاه نزد دیگری.[۱]

(روزی) نزد امام سجاد (علیه‌السلام) رفتم.

ایشان به من فرمودند:

«فلانی! بپرهیز از این‌که نزد اهل عراق بروی و به آن‌ها خبر دهی که ما (اهل‌بیت) علومی را به تو ودیعه داده‌ایم؛ چراکه ما - به خدا قسم - چنین نکرده‌ایم!

و بپرهیز از این‌که به‌واسطه‌ی ما (اهل‌بیت) ریاست‌طلبی کنی!

و بپرهیز از این‌که به‌واسطه‌ی ما (اهل‌بیت) [کسب درآمد کنی و نان] بخوری؛ چراکه دراین‌صورت خداوند به فقرت می‌افزاید![۲]

و بدان! به‌راستی، تو اگر در (امور) خیر دنباله‌رو باشی، بهتر است از این‌که در (امور) شر سردمدار باشی!

و بدان! به‌راستی، کسی که از ما حدیث (سخنی) نقل کند، ما روزی او را مورد سؤال قرار می‌دهیم؛ اگر نقلش راست بود، خداوند او را «صدّیق» می‌نویسد (محسوب می‌کند) و اگر به دروغ نقل کرده بود، خداوند او را «کذّاب» می‌نویسد!

و بپرهیز از این‌که بارت را ببندی و (از نزد ما) بروی؛ زیرا فقط در این‌جاست که علم طلب می‌شود...

تا هفت حج (سال) پس از مرگ من، خداوند جوانی از نسل حضرت فاطمه (علیها‌السلام) را برایتان بر خواهد انگیخت که حکمت را در سینه‌اش کاشته است؛ همان‌طور که بذر در زمین کاشته می‌شود.»

قاسم بن عوف گوید:

وقتی علی بن الحسین (امام سجاد صلوات‌الله‌علیهما) از دنیا رفتند، روزها و هفته‌ها و ماه‌ها و سال‌ها را شمردم و یک روز کم و زیاد نشد، تا این‌که محمد بن علی بن الحسین (صلوات‌الله‌علیهم)؛ باقر العلم، زبان به سخن گشودند (علمشان را آشکار نمودند.)[۳]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] همان‌طور که می‌دانید پس از شهادت سیدالشهداء به‌خاطر شرایط تقیه، امکان اظهار امامت از جانب امام سجاد نبود و محمد حنفیه عموی امام سجاد و فرزند کوچک امیرالمؤمنین (علیهم‌السلام) گمان می‌کرد امامت به او منتقل شده است. به‌همین‌خاطر بسیاری از شیعیان به سمت او متمایل شده بودند.

مطلب مرتبط پیشین:

وقتی محمد حنفیه ادعای امامت کرد، امام سجاد چگونه عمویشان را مُجاب کردند؟

[۲] مقصود این است که مبادا نزد اهل عراق روی و بگویی که من با امام در ارتباطم و ایشان علمش را به من داده و به این واسطه بخواهی خود را از رهبران شیعیان جا بزنی و از این راه نان بخوری!

[۳] گویا تا هفت سال پس از شهادت امام سجاد، شرایط برای اظهار علم توسط امام باقر (علیهماالسلام) فراهم نبوده و پس از آن بوده که ایشان علمشان را آشکار کردند و آوازه علمشان بر فراز شد.

مطالب مرتبط پیشین:

زمینه‌سازی رسول خدا، برای آغاز نهضت علمی، توسط امام باقر

نقش امام باقر در تحول هویت شیعی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۰۱ ، ۰۹:۰۲
ابوالفضل رهبر

 

بنایی بود بلند و استوانه‌ای‌شکل؛

شبیه برج‌های منبع‌آب قدیمی که هنوز وسط بعضی شهرها هستند؛

مثل منبع‌آب محله آذر قم، یا منبع‌آب تربت‌جام یا فریمان یا کردکوی یا گرمسار یا لنگرود یا...

اما خیلی بزرگ‌تر.

 

میان یک بیابانِ خشک و بی‌آب‌وعلف؛

شبیه بیابان‌های آخرالزمانیِ هالیوود.

 

جماعتی انبوه، گِردِ استوانه جمع بودند.

من یکی از آن جماعت بودم، اما صحنه را با فاصله و از بالا می‌دیدم!

 

تعدادمان زیاد بود؛ شاید به‌اندازه جمعیت یک استادیوم آزادی؛

با این تفاوت که اختلافی در بین نبود؛ همه هوادار و دوست‌دار یک نفر بودیم،

هیچ‌یک علیه کسی دشنام نمی‌دادیم؛ اصلاً حرف نمی‌زدیم

و هیچ‌یک تماشاگر نبودیم؛ همه وسط صحنه بودیم.

 

آن‌جا چه می‌کردیم؟

همه به سمت ورودیِ بنای استوانه‌ای هجوم می‌بردیم، بدون این‌که به هم آسیبی برسانیم.

وارد بنای استوانه‌ای می‌شدیم،

از پله‌هایش بالا می‌رفتیم،

وارد ایوان بالای بنا می‌شدیم،

خود را از آن ارتفاع پایین می‌انداختیم

و می‌مردیم!

 

می‌مردیم و بعد زنده می‌شدیم

و باز به سمت استوانه هجوم می‌بردیم و از پله‌هایش بالا می‌رفتیم و از ایوانش خود را پایین می‌انداختیم و می‌مردیم و زنده می‌شدیم و باز...

و باز...

و این چرخه ادامه داشت تا ابد...

 

چرا خود را می‌انداختیم؟

خود را فدای یک نفر می‌کردیم.

یک نفر که خیلی دوستش داشتیم و تا ابد بده‌کارش بودیم.

 

گویا عهد بسته بودیم که اگر هزاران هزار جان داشته باشیم، آن را فدای محبوبمان کنیم

و باز جان بگیریم

و باز فدایش شویم

و باز... و باز...

 

مولای من!

ای کیمیاگر!

ای نور ابدی!

این رؤیای دیرین را به واقعیت بدل نما،

این روسیاه را لایق گَردان،

و این قربانی را بپذیر!

 

صلی الله علیک یا اباعبدالله

صلی الله علیک یا اباعبدالله

صلی الله علیک یا اباعبدالله

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۰۱ ، ۰۶:۵۷
ابوالفضل رهبر

 

پیش‌تر فکر می‌کردم انسان هرقدر نسبت به جزئیاتِ مظالمی که در کربلا رخ داده، آگاهی بیش‌تر و تصور دقیق‌تری داشته باشد، شدت مصیبت‌ها را بهتر درک می‌کند و بیش‌تر می‌سوزد.

شنیده بودم خداوند - مِن‌باب ترحّم - پرده‌ای بر این اتفاقات می‌اندازد که محبّان آل‌الله علیهم‌السلام از شدت غم هلاک نشوند.

حالا اما این‌طور می‌فهمم که هرقدر انسان نسبت به عظمت اهل‌بیت علیهم‌السلام و جایگاه و نقش این انوار مقدسه در عوالم هستی بیش‌تر معرفت یابد، عمق غربت ایشان در این دنیا و عظمت مصیبت‌های واردشده بر آن‌ها را بیش‌تر درک خواهد کرد و در این غم بسیار بیش‌تر خواهد سوخت.

عقوبت رفتار شرم‌آور ما مسلمانان با حجت‌های زمانمان، غیبت حجت از میان ماست

و خدا می‌داند این عقوبت تا کِی به طول خواهد انجامید!

 

 

پانوشت:

مدتی است به امر مادر بزرگوارم، در دورهمی‌های هفتگیِ خانه پدری، جلسه معرفتی مختصری راه انداخته‌ایم.

پیشنهاد دادم (و جمع پذیرفتند که) حدیث‌خوانی کنیم.

همچنین قرار شد از بخش «آسمان و جهانِ» کتاب شریف بحارالانوار و از ابوابی که پیرامون مراحل خلقت عوالم گوناگون هستی و تاریخ زندگی مخلوقات ساکن در این عوالم و جایگاه اهل‌بیت علیهم‌السلام در این میان است، آغاز کنیم.

هرچه بیش‌تر می‌خوانیم و پیش‌تر می‌رویم، به جایگاه اعجاب‌برانگیز اهل‌بیت علیهم‌السلام در عوالم هستی بیش‌تر پی می‌بریم؛

جایگاه عظیمی که نه‌تنها به وصف، که به فهم نیز نیاید!

این روزها و شب‌ها از طرفی، با یادآوریِ فهمِ جدیدی که از این جایگاه یافته‌ام و از طرفی دیگر، با تصور مصیبت‌هایی که در این دنیای دنیّ بر این وجودهای نورانی روا داشته شده، لایه‌ی جدیدی از عظمت این مصیبت را تجربه می‌کنم.

مصیبةً ما أعظمها!

پروردگارا! در عصر غیبت مولایمان و در ایام یتیمیِ ما، معرفت به خودت، رسولت و حجتت را به ما عنایت فرما؛ تا از دینمان گم‌راه نگردیم.

 

 

اشاره:

از زرارةبن‌أعیَن نقل شده است که حضرت صادق علیه‌السلام به او توصیه فرمودند در ایام غیبت حجت خدا به این دعا پناه ببرید:

«اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ؛

فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ

اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ؛

فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ

اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ؛

فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی»

 الکافی، ج۱، ص۳۳۷

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۰۱ ، ۰۹:۲۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اِبْنِ اَلْقَدَّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«...کَانَ أَبِی عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ کَثِیرَ اَلذِّکْرِ لَقَدْ کُنْتُ أَمْشِی مَعَهُ وَ إِنَّهُ لَیَذْکُرُ اَللَّهَ وَ آکُلُ مَعَهُ اَلطَّعَامَ وَ إِنَّهُ لَیَذْکُرُ اَللَّهَ وَ لَقَدْ کَانَ یُحَدِّثُ اَلْقَوْمَ وَ مَا یَشْغَلُهُ ذَلِکَ عَنْ ذِکْرِ اَللَّهِ وَ کُنْتُ أَرَى لِسَانَهُ لاَزِقاً بِحَنَکِهِ یَقُولُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَ کَانَ یَجْمَعُنَا فَیَأْمُرُنَا بِالذِّکْرِ حَتَّى تَطْلُعَ اَلشَّمْسُ وَ یَأْمُرُ بِالْقِرَاءَةِ مَنْ کَانَ یَقْرَأُ مِنَّا وَ مَنْ کَانَ لاَ یَقْرَأُ مِنَّا أَمَرَهُ بِالذِّکْرِ وَ اَلْبَیْتُ اَلَّذِی یُقْرَأُ فِیهِ اَلْقُرْآنُ وَ یُذْکَرُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِ تَکْثُرُ بَرَکَتُهُ وَ تَحْضُرُهُ اَلْمَلاَئِکَةُ وَ تَهْجُرُهُ اَلشَّیَاطِینُ وَ یُضِیءُ لِأَهْلِ اَلسَّمَاءِ کَمَا یُضِیءُ اَلْکَوْکَبُ اَلدُّرِّیُّ لِأَهْلِ اَلْأَرْضِ وَ اَلْبَیْتُ اَلَّذِی لاَ یُقْرَأُ فِیهِ اَلْقُرْآنُ وَ لاَ یُذْکَرُ اَللَّهُ فِیهِ تَقِلُّ بَرَکَتُهُ وَ تَهْجُرُهُ اَلْمَلاَئِکَةُ وَ تَحْضُرُهُ اَلشَّیَاطِینُ...»

 الکافی، ج‏۲، ص۴۹۹

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«پدرم (امام باقر علیه‌السلام) کثیرالذکر بود (بسیار اهل ذکر بود.) من با او راه می‌رفتم، خداوند را ذکر می‌کرد. با او غذا می‌خوردم، خداوند را ذکر می‌کرد. با مردم سخن می‌گفت، اما این کار، او را از ذکر خداوند غافل نمی‌کرد. من همواره می‌دیدم که زبانش به کامش چسبیده بود و لاإله‌إلاالله می‌گفت.

پدرم [سنتش این بود که پس از نماز صبح] ما (فرزندان) را جمع می‌کرد و به ذکرِ (خداوند) دستور می‌داد، تا زمانی که خورشید طلوع کند؛ از میان ما، کسی که قرآن قرائت می‌کرد (می‌توانست قرائت کند) را به قرائت قرآن دستور می‌داد و کسی که قرآن قرائت نمی‌کرد (نمی‌توانست قرائت کند) را به ذکر گفتن دستور می‌داد.

خانه‌ای که قرآن در آن قرائت می‌شود و خداوند (عزّوجلّ) در آن ذکر (یاد) می‌شود، برکت آن خانه زیاد می‌گردد، فرشتگان آن‌جا حاضر می‌شوند، شیاطین آن را رها می‌کنند و آن خانه، مانند ستاره‌ی درخشانی که برای اهل زمین می‌درخشد، برای اهل آسمان می‌درخشد

و خانه‌ای که قرآن در آن قرائت نمی‌شود و خداوند در آن ذکر (یاد) نمی‌شود، برکت آن کم می‌شود، فرشتگان آن را ترک می‌کنند و شیاطین آن‌جا حاضر می‌شوند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۰۱ ، ۲۱:۲۲
ابوالفضل رهبر

 

و کَانَ [عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ] یَقْضِی مَا فَاتَهُ مِنْ صَلاَةِ نَافِلَةِ اَلنَّهَارِ فِی اَللَّیْلِ وَ یَقُولُ: «یَا بُنَیَّ لَیْسَ هَذَا عَلَیْکُمْ بِوَاجِبٍ وَ لَکِنْ أَحَبُّ لِمَنْ عَوَّدَ مِنْکُمْ نَفْسَهُ عَادَةً مِنَ اَلْخَیْرِ أَنْ یَدُومَ عَلَیْهَا.» وَ کَانَ لاَ یَدَعُ صَلاَةَ اَللَّیْلِ فِی اَلسَّفَرِ وَ اَلْحَضَرِ.

 کشف‌الغمة، ج‏۲، ص۷۵

 

امام سجاد (علیه‌السلام) آن نمازهای نافله‌ی روز که از ایشان فوت می‌شد را شب قضاء می‌کردند و (به فرزندانشان) می‌فرمودند:

«فرزندانِ من! این کار (قضاء کردنِ نمازهای نافله) بر شما واجب نیست، اما من دوست دارم که اگر یکی از شما خود را به کار نیکی عادت داد، بر آن مداومت داشته باشد.»

ایشان، چه در سفر و چه در حضر، نماز (نافله‌ی) شب را ترک نمی‌کردند.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] همان‌طور که ملاحظه فرمودید؛

- اولاً امام سجاد (علیه‌السلام) ابتدا خود قضای نمازهای نافله روزشان را به‌جا می‌آوردند، بعد به فرزندانشان تذکر می‌دادند.

- ثانیاً در جمله‌ای که از ایشان نقل شده است، به آنان می‌فرمایند: «این کار بر شما واجب نیست، اما من دوست دارم که...»

یکی از راه‌کارهای ترغیب فرزندان به کارهای خوب، بهره بردن از محبت موجود میان خود و آنان و تحریک عواطفشان است. کودکی که پدر و مادرش را دوست داشته باشد، سعی می‌کند کارهایی را انجام دهد که پدر و مادرش دوست دارند و از انجامش خوشحال می‌شوند.

بدیهی است هرچه محبت میان والدین و فرزندان بیشتر باشد، این راه‌کار اثربخش‌تر خواهد بود.

[۲] توصیه نهایی حضرت به فرزندانشان این است که وقتی به کار نیک مستمری مشغول می‌شوند، بر آن مداومت داشته باشند و اگر روزی به‌هردلیلی نتوانستند آن کار را انجام دهند، جبران کنند.

اهل‌بیت (علیهم‌السلام) به «مداومت در انجام کارها» توصیه اکید کرده‌اند؛ به‌عنوان مثال از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است:

«قَلِیلٌ یَدُومُ خَیْرٌ مِنْ کَثِیرٍ مُنْقَطِعٍ.»

 عیون‌الحکم، ج۱، ص۳۷۰

«کارِ کمی که مداوم باشد، بهتر از کار زیادی است که نیمه‌کاره رها شود.»

مداومت بر کارهای نیک، علاوه بر این‌که موجب ماندگاری آن در جان انسان می‌شود، در تقویت اراده و پشتکار انسان نیز مؤثر است.

اکثر قریب به اتفاقِ انسان‌های موفق، بیش از آن‌که نبوغشان بهره برده باشند، با اراده و پشتکارشان به قله‌های موفقیت دست یافته‌اند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۰۱ ، ۰۹:۵۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سَالِمِ بْنِ أَبِی حَفْصَةَ قَالَ: لَمَّا هَلَکَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ اَلْبَاقِرُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قُلْتُ لِأَصْحَابِی اِنْتَظِرُونِی حَتَّى أَدْخُلَ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَأُعَزِّیَهُ فَدَخَلْتُ عَلَیْهِ فَعَزَّیْتُهُ ثُمَّ قُلْتُ: إِنّٰا للهِ وَ إِنّٰا إِلَیْهِ رٰاجِعُونَ ذَهَبَ وَ اللهِ مَنْ کَانَ یَقُولُ «قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ...» فَلاَ یُسْأَلُ عَمَّنْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لاَ وَ اللهِ لاَ یُرَى مِثْلُهُ أَبَداً. قَالَ: فَسَکَتَ أَبُو عَبْدِ اللهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ سَاعَةً ثُمَّ قَالَ: «قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «إِنَّ مِنْ عِبَادِی مَنْ یَتَصَدَّقُ بِشِقِّ تَمْرَةٍ فَأُرَبِّیهَا لَهُ فِیهَا کَمَا یُرَبِّی أَحَدُکُمْ فَلُوَّهُ حَتَّى أَجْعَلَهَا لَهُ مِثْلَ أُحُدٍ.»» فَخَرَجْتُ إِلَى أَصْحَابِی فَقُلْتُ: مَا رَأَیْتُ أَعْجَبَ مِنْ هَذَا. کُنَّا نَسْتَعْظِمُ قَوْلَ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: «قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ...» بِلاَ وَاسِطَةٍ فَقَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: «قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ...» بِلاَ وَاسِطَةٍ.

 الأمالی(للمفید)، ج۱، ص۳۵۴

 

از سالم بن ابی‌حفصه نقل شده است:

زمانی که امام باقر (علیه‌السلام) از دنیا رفتند، به دوستانم گفتم:

(همین‌جا) منتظر من باشید تا نزد [فرزندشان] امام صادق (علیه‌السلام) بروم و به ایشان تسلیت بگویم.

پس نزد ایشان رفتم و به ایشان تسلیت گفتم. بعد، عرض کردم:

إنّا لله و إنّا إلیه راجعون. به خدا قسم، کسی (از دنیا) رفت که می‌فرمود: «قالَ رسولُ الله صلی‌الله‌علیه‌وآله:...» و کسی هم از ایشان نمی‌پرسید که (راویِ) واسطه‌ی میانشان و رسول خدا چه کسی است. نه به خدا قسم، هرگز مثل ایشان دیده نخواهد شد.

امام صادق (علیه‌السلام) مدتی سکوت کردند و بعد فرمودند:

«قالَ الله عزّوجلّ: «به‌راستی که بعضی بندگان من نصفه‌خرمایی صدقه می‌دهند و من آن (صدقه‌ی ناچیز) را - مثل چهارپایی که شما پرورش می‌دهید [تا بزرگ شود] - برای او می‌پرورانم تا آن را مانند کوه احد [بزرگ] کنم.»»

من از (محضر ایشان) خارج شدم و نزد دوستانم رفتم و گفتم:

چیزی عجیب‌تر از این ندیده بودم؛ ما این سخن امام باقر (علیه‌السلام) که بدون هیچ (راویِ) واسطه‌ای می‌فرمودند: «قالَ رسولُ الله صلی‌الله‌علیه‌وآله:...» را باعظمت (و عجیب) می‌دانستیم. اما امام صادق (علیه‌السلام) بدون هیچ واسطه‌ای به من فرمودند: «قالَ الله عزّوجلّ:...»!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۰۱ ، ۱۳:۱۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَلَیْهِمَا اَلسَّلاَمُ قَالَ: «إِنَّا نَأْمُرُ صِبْیَانَنَا بِالصَّلَاةِ إِذَا کَانُوا بَنِی خَمْسِ سِنِینَ فَمُرُوا صِبْیَانَکُمْ بِالصَّلَاةِ إِذَا کَانُوا بَنِی سَبْعِ سِنِینَ وَ نَحْنُ نَأْمُرُ صِبْیَانَنَا بِالصَّوْمِ إِذَا کَانُوا بَنِی سَبْعِ سِنِینَ بِمَا أَطَاقُوا مِنْ صِیَامِ الْیَوْمِ إِنْ کَانَ إِلَى نِصْفِ النَّهَارِ أَوْ أَکْثَرَ مِنْ ذَلِکَ أَوْ أَقَلَّ فَإِذَا غَلَبَهُمُ الْعَطَشُ وَ الْغَرَثُ أَفْطَرُوا حَتَّى یَتَعَوَّدُوا الصَّوْمَ وَ یُطِیقُوهُ فَمُرُوا صِبْیَانَکُمْ إِذَا کَانُوا بَنِی تِسْعِ سِنِینَ بِالصَّوْمِ مَا اسْتَطَاعُوا مِنْ صِیَامِ الْیَوْمِ فَإِذَا غَلَبَهُمُ الْعَطَشُ أَفْطَرُوا.»

 الکافی، ج‏۳، ص۴۰۹

 

از امام صادق، از پدرشان امام باقر (علیهماالسلام) نقل شده است:

«ما (اهل بیت) کودکانمان را هرگاه پنچ‌ساله شوند، به نماز امر می‌کنیم. شما نیز کودکانتان را وقتی هفت‌ساله شدند، به نماز امر کنید.

ما کودکانمان را هرگاه هفت‌ساله شوند، به روزه امر می‌کنیم، به مقداری که طاقت روزه‌ی یک روز را داشته باشند؛ چه به قدرِ نصف روز باشد، یا بیشترِ روز یا کمی از آن

و هرگاه تشنگی و گرسنگی بر آنان غالب گشت، روزه‌شان را افطار می‌کنند، تا به این ترتیب به روزه‌گرفتن عادت کنند و طاقتِ روزه را بیابند.

شما نیز کودکانتان را وقتی نُه‌ساله شدند، به روزه امر کنید، به مقداری که طاقت روزه‌ی یک روز را داشته باشند و هرگاه تشنگی بر آنان غالب گشت، روزه‌شان را افطار کنند.»

 

 

 

روِیَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ قَارِنٍ أَنَّهُ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع أَوْ سُئِلَ وَ أَنَا أَسْمَعُ عَنِ الرَّجُلِ یَخْتِنُ وَلَدَهُ وَ هُوَ لَا یُصَلِّی الْیَوْمَ وَ الْیَوْمَیْنِ. فَقَالَ: «وَ کَمْ أَتَى عَلَى الْغُلَامِ؟» فَقَالَ: ثَمَانِیَ سِنِینَ. فَقَالَ: «سُبْحَانَ اللَّهِ یَتْرُکُ الصَّلَاةَ؟» قَالَ: قُلْتُ: یُصِیبُهُ الْوَجَعُ. قَالَ: «یُصَلِّی عَلَى نَحْوِ مَا یَقْدِرُ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۱، ص۲۸۱

 

از امام رضا (علیه‌السلام) سؤال شد:

مردی فرزندش را ختنه کرده و او یکی‌دو روز نماز نمی‌خواند (آیا اشکالی دارد؟)

حضرت فرمودند:

«مگر آن پسربچه چند سال دارد؟»

عرض شد:

هشت سال.

حضرت فرمودند:

«سبحان الله! نمازش را ترک می‌کند؟!»

عرض شد:

(وقتی نماز می‌خواند) دچار درد می‌شود.

فرمودند:

«به حالتی که می‌تواند (دچار درد نمی‌شود) نماز بخواند.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

در متن حدیث اول گفته شده «صِبیانِ»تان را در این سنین به نماز و روزه امر کنید. صبیان، جمعِ «صَبی» و به معنای کودکی است که به سن بلوغ نرسیده.

امام باقر (علیه‌السلام) دلیل این‌که کودکان باید پیش از بلوغ به نماز و روزه امر شوند را این دانسته‌اند که آن‌ها کم‌کم برای انجام عبادات آماده شوند.

به تجربه ثابت شده است؛ کسانی که این آمادگی را در فرزندشان ایجاد نکرده‌اند و مثلاً از روز جشن تکلیف به او گفته‌اند باید از این به بعد، همه نمازهایت را بخوانی و روزه‌هایت را بگیری، گویا ناگهان باری سنگین بر دوش فرزندشان قرار داده‌اند که توانایی حمل آن را ندارد.

کودک برای این‌که هم به لحاظ جسمی و روحی برای عبادت آماده شود و هم کم‌کم آداب و احکام عبادات را در عمل بیاموزد، نیاز به زمان دارد و اگر این زمان آماده‌سازی برای او فراهم نشود، آسیب خواهد دید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۰۱ ، ۰۸:۵۰
ابوالفضل رهبر

 

بعضی جملات از کودکی آویزه گوش ما می‌شوند و وقتی بزرگ‌تر می‌شویم، در بزنگاهی به ذهنمان خطور می‌کنند و در تصمیم مهمی مؤثر واقع می‌شوند.

این‌گونه جملات طلایی - چه خوب و چه بد - در وجود کودکان ثبت می‌شوند و حتی اگر در یادشان نمانند، در ناخودآگاهشان باقی می‌مانند و روزی سراغشان می‌روند.

 

 

...عَنِ الْمِقْدَامِ بْنِ شُرَیْحِ قَالَ: سَأَلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع ابْنَهُ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ فَقَالَ: «یَا بُنَیَّ مَا الْعَقْلُ؟» قَالَ: «حِفْظُ قَلْبِکَ مَا اسْتَوْدَعْتَهُ.» قَالَ: «فَمَا الْحَزْمُ؟» قَالَ: «أَنْ تَنْتَظِرَ فُرْصَتَکَ وَ تُعَاجِلَ مَا أَمْکَنَکَ.» قَالَ: «فَمَا الْمَجْدُ؟» قَالَ: «حَمْلُ الْمَغَارِمِ وَ ابْتِنَاءُ الْمَکَارِمِ.» قَالَ: «فَمَا السَّمَاحَةُ؟» قَالَ: «إِجَابَةُ السَّائِلِ وَ بَذْلُ النَّائِلِ.» قَالَ: «فَمَا الشُّحُّ؟» قَالَ: «أَنْ تَرَى الْقَلِیلَ سَرَفاً وَ مَا أَنْفَقْتَ تَلَفاً.» قَالَ: «فَمَا الرِّقَّةُ؟» قَالَ: «طَلَبُ الْیَسِیرِ وَ مَنْعُ الْحَقِیرِ.» قَالَ: «فَمَا الْکُلْفَةُ؟» قَالَ: «التَّمَسُّکُ بِمَنْ لَا یُؤْمِنُکَ وَ النَّظَرُ فِیمَا لَا یَعْنِیکَ.» قَالَ: «فَمَا الْجَهْلُ؟» قَالَ: «سُرْعَةُ الْوُثُوبِ عَلَى الْفُرْصَةِ قَبْلَ الِاسْتِمْکَانِ مِنْهَا وَ الِامْتِنَاعُ عَنِ الْجَوَابِ وَ نِعْمَ الْعَوْنُ الصَّمْتُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَةٍ وَ إِنْ کُنْتَ فَصِیحاً.» ثُمَّ أَقْبَلَ ص عَلَى الْحُسَیْنِ ابْنِهِ ع فَقَالَ لَهُ: «یَا بُنَیَّ مَا السُّؤْدَدُ؟» قَالَ: «اصْطِنَاعُ الْعَشِیرَةِ وَ احْتِمَالُ الْجَرِیرَةِ.» قَالَ: «فَمَا الْغِنَى؟» قَالَ: «قِلَّةُ أَمَانِیِّکَ وَ الرِّضَا بِمَا یَکْفِیکَ.» قَالَ: «فَمَا الْفَقْرُ؟» قَالَ: «الطَّمَعُ وَ شِدَّةُ الْقُنُوطِ.» قَالَ: «فَمَا اللُّؤْمُ؟» قَالَ: «إِحْرَازُ الْمَرْءِ نَفْسَهُ وَ إِسْلَامُهُ عِرْسَهُ.» قَالَ: «فَمَا الْخُرْقُ؟» قَالَ: «مُعَادَاتُکَ أَمِیرَکَ وَ مَنْ یَقْدِرُ عَلَى ضَرِّکَ وَ نَفْعِکَ.» ثُمَّ الْتَفَتَ الْحَارِثُ الْأَعْوَرُ فَقَالَ: «یَا حَارِثُ عَلِّمُوا هَذِهِ الْحِکَمَ أَوْلَادَکُمْ فَإِنَّهَا زِیَادَةٌ فِی الْعَقْلِ وَ الْحَزْمِ وَ الرَّأْیِ.»

 معانی‌الأخبار، ص۴۰۱

 

نقل شده است که روزی امیر مؤمنان از فرزندانشان امام حسن و امام حسین (علیهم‌السلام)، به‌نوبت درباره معنای چند کلمه سؤال کردند و آن دو بزرگوار نیز در پاسخ جملاتی حکمت‌آمیزی که پیش‌تر آموخته بودند را بیان کردند.

به عنوان نمونه:

امیرالمؤمنین پرسیدند: «ای پسرم! عقل چیست؟»

حضرات پاسخ دادند: «این‌که قلبت را نسبت به چیزی که در آن به ودیعه نهاده شده، حفظ کنی.»

پرسیدند: «حزم (هوش‌یاری) چیست؟»

پاسخ دادند: «این‌که چشم‌انتظار فرصت‌هایت باشی و در مورد آن‌چه برایت امکان دارد، شتاب ورزی.»

پرسیدند: «جهل چیست؟»

پاسخ دادند: «این‌که قبل از آن‌که امکان استفاده از فرصت‌ها باشد، به آن‌ها یورش بری.»

پرسیدند: «شُحّ (بخل و حرص) چیست؟»

پاسخ دادند: «این‌که (مصرفِ) اندک را اسراف بدانی و آن‌چه انفاق کرده‌ای را تلف‌شده پنداری.»

 

پس از این‌که این سؤال‌وجواب‌ها رد و بدل شد، حضرت به یار نزدیکشان، حارث همْدانی، رو کردند و فرمودند:

«ای حارث! این حکمت‌ها را به فرزندانتان بیاموزید؛ چراکه موجب افزایش عقل، هوشیاری و (صحتِ) نظر [در تصمیم‌گیری‌ها] خواهد بود.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۰۱ ، ۱۲:۱۲
ابوالفضل رهبر

 

…عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ اَلْجَهْمِ قَالَ: سَأَلْتُ اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا حَدُّ اَلتَّوَکُّلِ؟ فَقَالَ لِی: «أَنْ لاَ تَخَافَ مَعَ اَللَّهِ أَحَداً.» قَالَ: قُلْتُ: فَمَا حَدُّ اَلتَّوَاضُعِ؟ قَالَ: «أَنْ تُعْطِیَ اَلنَّاسَ مِنْ نَفْسِکَ مَا تُحِبُّ أَنْ یُعْطُوکَ مِثْلَهُ.» قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ أَشْتَهِی أَنْ أَعْلَمَ کَیْفَ أَنَا عِنْدَکَ. قَالَ: «اُنْظُرْ کَیْفَ أَنَا عِنْدَکَ.»

 عیون‌أخبارالرضا، ج۲، ص۴۹

 

از حسن بن جهم نقل شده است:

از امام رضا (علیه‌السلام) سؤال کردم

فدایتان شوم، تعریف توکّل چیست؟

حضرت به من فرمودند:

«این‌که در کنار خداوند، از هیچ‌کس نترسی.»

عرض کردم:

تعریف تواضع چیست؟

حضرت فرمودند:

«این‌که آن‌چه را دوست داری مردم به تو دهند، تو از جانب خود به آنان دهی.»

عرض کردم:

فدایتان شوم، دوست دارم بدانم جایگاه من نزد شما چگونه است.

حضرت فرمودند:

«ببین جایگاه من نزد تو چگونه است!»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

مطلب مرتبط پیشین:

قاعده «دل به دل راه داره!»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۰۱ ، ۰۸:۳۲
ابوالفضل رهبر

 

…عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«کَانَ لِعَلِیٍّ ع بَیْتٌ لَیْسَ فِیهِ شَیْ‏ءٌ إِلَّا فِرَاشٌ وَ سَیْفٌ وَ مُصْحَفٌ وَ کَانَ یُصَلِّی فِیهِ.»

 المحاسن، ج‏۲، ص۶۱۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«امام علی (علیه‌السلام) اتاقی داشتند که چیزی (وسیله‌ای) در آن نبود، به‌جز یک زیرانداز، یک شمشیر و یک قرآن. ایشان در آن اتاق نماز می‌خواندند.»

 

 

 

…عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ قَالَ:

«کَانَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلَامُ قَدِ اتَّخَذَ بَیْتاً فِی دَارِهِ، لَیْسَ بِالْکَبِیرِ وَ لَا بِالصَّغِیرِ، وَ کَانَ إِذَا أَرَادَ أَنْ یُصَلِّیَ مِنْ آخِرِ اللَّیْلِ أَخَذَ مَعَهُ صَبِیّاً لَا یَحْتَشِمُ مِنْهُ، ثُمَّ یَذْهَبُ مَعَهُ إِلَى ذَلِکَ الْبَیْتِ فَیُصَلِّی»

 قرب‌الإسناد، ص۱۶۱

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«امام علی (علیه‌السلام) اتاقی در خانه‌شان که نه بزرگ بود و نه کوچک را اختیار کرده بودند و هرگاه در آخر شب قصد نماز می‌کردند، کودکی که از ایشان خجالت نکشد را با خود همراه می‌کردند و با او به آن اتاق (نمازخانه) می‌رفتند و نماز می‌خواندند.»[*]

 

 

 

…عَنْ مِسْمَعٍ قَالَ: کَتَبَ إِلَیَّ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:

«إِنِّی أُحِبُّ لَکَ أَنْ تَتَّخِذَ فِی دَارِکَ مَسْجِداً فِی بَعْضِ بُیُوتِکَ ثُمَّ تَلْبَسَ ثَوْبَیْنِ طِمْرَیْنِ غَلِیظَیْنِ ثُمَّ تَسْأَلَ اللَّهَ أَنْ یُعْتِقَکَ مِنَ النَّارِ وَ أَنْ یُدْخِلَکَ الْجَنَّةَ وَ لَا تَتَکَلَّمَ بِکَلِمَةِ بَاطِلٍ وَ لَا بِکَلِمَةِ بَغْیٍ.»

 المحاسن، ج‏۲، ص۶۱۲

 

از مِسمَع بن عبدالملک نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام، در نامه‌ای) خطاب به من نوشتند:

«من دوست دارم که تو در یکی از اتاق‌های خانه‌ات مسجد (نمازخانه)ای اختیار کنی، سپس دو پیراهن کهنه، ضخیم و زبر بپوشی. آن‌گاه از خداوند بخواهی تو را از آتش رها سازد و به بهشت وارد نماید و (در آن اتاق) هیچ سخن بیهوده و هیچ سخن گناه‌آلودی نگویی.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] گویا علت این‌که حضرت کودکی را در عبادت‌گاهشان با خود همراه می‌کردند، کراهتِ «شب را به‌تنهایی صبح کردن در یک اتاق» است. در روایات متعددی، در خصوص خطر غلبه شیطان در چنین مواقعی هشدار داده شده است.

ان‌شاءالله در مطلب بعدی چند روایت در این خصوص ذکر خواهد شد.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] شاید سرّ توصیه اهل‌بیت (علیهم‌السلام) به ایجاد یک عبادت‌گاه یا نمازخانه‌ی خانگی، این باشد که انسان فارغ از هیاهوها و شلوغی‌های شبانه‌روزش و به‌دور چشم دیگران (که ممکن است از خلوص کارهایش بکاهد) ساعاتی را با توجه، به عبادت بپردازد.

چنان‌که از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«مَنْ صَلَّى رَکْعَتَیْنِ فِی خَلَاءٍ لَا یَرَاهُ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْمَلَائِکَةُ کَانَتْ لَهُ بَرَاءَةً مِنَ النَّار.» [مجموعة ورام، ج‏۱، ص۵]

«هرکس دو رکعت نماز در مکانی که خالی (از دیگران) باشد و او را جز خداوند (عزّوجلّ) و فرشتگان نبینند، بخواند، برای او (تضمینی مبنی بر) رهایی از آتش (جهنم) خواهد بود.»

[۲] در خانه‌ها و زندگی‌های امروزی، اختصاص یک اتاق جداگانه برای عبادت، برای کمتر کسی میسّر است. اما با توجه به غرض اهل‌بیت (علیهم‌السلام) از این توصیه، می‌توان در گوشه‌ای از خانه، جای دِنجی (ولو با پرده یا پارتیشن) فراهم نمود تا به دور از چشم دیگران و دور از آن‌چه موجب غفلت است، به عبادت پرداخت. باز هم اگر فراهم کردن چنین فضایی در خانه‌ای ممکن نبود، می‌توان ساعتی از شبانه‌روز که خانه خلوت است را به این امر اختصاص داد.

خداوند همه‌مان را موفق به پیروی از اهل‌بیت (علیهم‌السلام) و انجام عبادات خالصانه گرداند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۹:۱۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا ع: إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع قَدْ عَرَفَ قَاتِلَهُ وَ اللَّیْلَةَ الَّتِی یُقْتَلُ فِیهَا وَ الْمَوْضِعَ الَّذِی یُقْتَلُ فِیهِ وَ قَوْلُهُ لَمَّا سَمِعَ صِیَاحَ الْإِوَزِّ فِی الدَّارِ صَوَائِحُ تَتْبَعُهَا نَوَائِحُ وَ قَوْلُ أُمِّ کُلْثُومٍ- لَوْ صَلَّیْتَ اللَّیْلَةَ دَاخِلَ الدَّارِ وَ أَمَرْتَ غَیْرَکَ یُصَلِّی بِالنَّاسِ فَأَبَى عَلَیْهَا وَ کَثُرَ دُخُولُهُ وَ خُرُوجُهُ تِلْکَ اللَّیْلَةَ بِلَا سِلَاحٍ وَ قَدْ عَرَفَ ع أَنَّ ابْنَ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اللَّهُ قَاتِلُهُ بِالسَّیْفِ کَانَ هَذَا مِمَّا لَمْ یَجُزْ تَعَرُّضُهُ. فَقَالَ: «ذَلِکَ کَانَ وَ لَکِنَّهُ خُیِّرَ فِی تِلْکَ اللَّیْلَةِ لِتَمْضِیَ مَقَادِیرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.»

 الکافی، ج‏۱، ص۲۵۹

 

از حسن بن جَهم نقل شده است که گفت:

به امام رضا (علیه‌السلام) عرض کردم:

به‌راستی‌که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) قاتل خویش را می‌شناختند و می‌دانستند در چه شبی و در کجا به قتل می‌رسند.

صدای شیون مرغابی‌ها را در خانه شنیدند که ناله‌کنان دنبال ایشان بودند. سخن ام‌کلثوم را شنیدند که به ایشان عرض کرد: «کاش در منزل نماز می‌خواندید و به شخص دیگری دستور می‌دادید که بر مردم نماز بخوانند.»

اما امیرالمؤمنین پیشنهاد او را نپذیرفتند و در آن شب، بدون سلاح، زیاد رفت‌وآمد کردند، درحالی‌که می‌دانستند ابن‌ملجم - خداوند لعنتش کند - ایشان را با شمشیر به قتل خواهد رساند.

این(که از مرگِ خود جلوگیری نکردند،) از کارهایی است که انجامشان [عقلاً و شرعاً] جایز نیست.

امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند:

«آن‌چه گفتی (که ایشان از مرگ خود باخبر بودند) درست است، اما ایشان در آن شب مُخیَّر شدند تا [یکی از] تقدیرات الهی رقم بخورد.»[*]

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] گویا خداوند، در آن شب، این اختیار را به ایشان دادند که از میان این دو تقدیر، یکی را انتخاب کنند؛ «فرار از مرگ» یا «رهایی با مرگ» را.

این‌جاست که این سخن حضرت، پس از ضربت خوردن، معنا می‌یابد که: «فُزْتَ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۲:۲۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُعَتِّبٍ قَالَ: کَانَ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَأْمُرُنَا إِذَا أَدْرَکَتِ اَلثَّمَرَةُ أَنْ نُخْرِجَهَا فَنَبِیعَهَا وَ نَشْتَرِیَ مَعَ اَلْمُسْلِمِینَ یَوْماً بِیَوْمٍ.

 الکافی، ج۵، ص۱۶۶

 

از معتّب (غلام امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام) نقل شده است:

امام کاظم (علیه‌السلام) به ما دستور می‌دادند که هرگاه میوه‌ها رسیدند، آن‌ها را بیرون ببریم و بفروشیم و [برای خانه] همراه (سایر) مسلمانان، روزانه (میوه) بخریم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۰۰ ، ۱۱:۳۴
ابوالفضل رهبر

 

و فِی کِتَابِ الْأَنْوَارِ قَالَ الْعَامِرِیُ‏ إِنَّ هَارُونَ الرَّشِیدَ أَنْفَذَ إِلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ جَارِیَةً خَصِیفَةً لَهَا جَمَالٌ وَ وَضَاءَةٌ لِتَخْدِمَهُ فِی السِّجْنِ فَقَالَ: «قُلْ لَهُ «بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ» لَا حَاجَةَ لِی فِی هَذِهِ وَ لَا فِی أَمْثَالِهَا.» قَالَ فَاسْتَطَارَ هَارُونُ غَضَباً وَ قَالَ ارْجِعْ إِلَیْهِ وَ قُلْ لَهُ لَیْسَ بِرِضَاکَ حَبَسْنَاکَ وَ لَا بِرِضَاکَ خَدَمْنَاکَ وَ اتْرُکِ الْجَارِیَةَ عِنْدَهُ وَ انْصَرِفْ قَالَ فَمَضَى وَ رَجَعَ ثُمَّ قَامَ هَارُونُ عَنْ مَجْلِسِهِ وَ أَنْفَذَ الْخَادِمَ إِلَیْهِ لِیَتَفَحَّصَ عَنْ حَالِهَا فَرَآهَا سَاجِدَةً لِرَبِّهَا لَا تَرْفَعُ رَأْسَهَا تَقُولُ قُدُّوسٌ سُبْحَانَکَ سُبْحَانَکَ فَقَالَ هَارُونُ سَحَرَهَا وَ اللَّهِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ بِسِحْرِهِ عَلَیَّ بِهَا فَأُتِیَ بِهَا وَ هِیَ تَرْتَعِدُ شَاخِصَةً نَحْوَ السَّمَاءِ بَصَرَهَا فَقَالَ مَا شَأْنُکِ قَالَتْ شَأْنِی الشَّأْنُ الْبَدِیعُ إِنِّی کُنْتُ عِنْدَهُ وَاقِفَةً وَ هُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی لَیْلَهُ وَ نَهَارَهُ فَلَمَّا انْصَرَفَ مِنْ صَلَاتِهِ بِوَجْهِهِ وَ هُوَ یُسَبِّحُ اللَّهَ وَ یُقَدِّسُهُ قُلْتُ یَا سَیِّدِی هَلْ لَکَ حَاجَةٌ أُعْطِیکَهَا قَالَ: «وَ مَا حَاجَتِی إِلَیْکِ.» قُلْتُ إِنِّی أُدْخِلْتُ عَلَیْکَ لِحَوَائِجِکِ قَالَ: «فَمَا بَالُ هَؤُلَاءِ؟» قَالَتْ فَالْتَفَتُّ فَإِذَا رَوْضَةٌ مُزْهَرَةٌ لَا أَبْلُغُ آخِرَهَا مِنْ أَوَّلِهَا بِنَظَرِی وَ لَا أَوَّلَهَا مِنْ آخِرِهَا فِیهَا مَجَالِسُ مَفْرُوشَةٌ بِالْوَشْیِ وَ الدِّیبَاجِ وَ عَلَیْهَا وُصَفَاءُ وَ وَصَائِفُ‏ لَمْ أَرَ مِثْلَ وُجُوهِهِمْ حُسْناً وَ لَا مِثْلَ لِبَاسِهِمْ لِبَاساً عَلَیْهِمُ الْحَرِیرُ الْأَخْضَرُ وَ الْأَکَالِیلُ وَ الدُّرُّ وَ الْیَاقُوتُ وَ فِی أَیْدِیهِمْ الْأَبَارِیقُ وَ الْمَنَادِیلُ وَ مِنْ کُلِّ الطَّعَامِ فَخَرَرْتُ سَاجِدَةً حَتَّى أَقَامَنِی هَذَا الْخَادِمُ فَرَأَیْتُ نَفْسِی حَیْثُ کُنْتُ قَالَ فَقَالَ هَارُونُ یَا خَبِیثَةُ لَعَلَّکِ سَجَدْتِ فَنِمْتِ فَرَأَیْتِ هَذَا فِی مَنَامِکِ قَالَتْ لَا وَ اللَّهِ یَا سَیِّدِی إِلَّا قَبْلَ سُجُودِی رَأَیْتُ فَسَجَدْتُ مِنْ أَجْلِ ذَلِکَ فَقَالَ الرَّشِیدُ اقْبِضْ هَذِهِ الْخَبِیثَةَ إِلَیْکَ فَلَا یَسْمَعْ هَذَا مِنْهَا أَحَدٌ فَأَقْبَلَتْ فِی الصَّلَاةِ فَإِذَا قِیلَ لَهَا فِی ذَلِکَ قَالَتْ هَکَذَا رَأَیْتُ الْعَبْدَ الصَّالِحَ فَسُئِلَتْ عَنْ قَوْلِهَا قَالَتْ إِنِّی لَمَّا عَایَنْتُ مِنَ الْأَمْرِ نَادَتْنِی الْجَوَارِی یَا فُلَانَةُ ابْعُدِی عَنِ الْعَبْدِ الصَّالِحِ حَتَّى نَدْخُلَ عَلَیْهِ فَنَحْنُ لَهُ دُونَکِ فَمَا زَالَتْ کَذَلِکَ حَتَّى مَاتَتْ وَ ذَلِکَ قَبْلَ مَوْتِ مُوسَى بِأَیَّامٍ یَسِیرَةٍ.

 مناقب‌آل‌أبی‌طالب(لابن‌شهرآشوب)، ج‏۴، ص۲۹۷

 

هارون‌الرشید کنیز سفیدروی زیبا و پاکیزه‌ای را نزد حضرت موسی بن جعفر (علیهماالسلام) فرستاد تا در زندان به ایشان خدمت کند.

امام کاظم (علیه‌السلام به فرستاده‌ی هارون) فرمودند: «به هارون بگو: ″«بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ»[نمل:۳۶]؛ «بلکه شما به هدیه‌ی خود شادمانید»[۱] من به این هدیه و مانند آن نیازی ندارم.″»

هارون با خشم شمشیر کشید و گفت: پیش او برگرد و بگو: ″ما تو را با رضایت خودت زندانی نکرده‌ایم و با رضایت خودت کسی را به خدمتت نمی‌گیریم.″ کنیز را نزد او بگذار و برگرد.

او نیز چنین کرد و برگشت. بعد، هارون از جایش برخواست و خدمتکارش را نزد امام کاظم (علیه‌السلام) فرستاد تا درباره وضعیت کنیز تحقیق کند.

خدمتکار دید کنیز به درگاه پروردگارش به سجده افتاده و سرش را بلند نمی‌کند (و این ذکر را) می‌گوید: «قُدُّوسٌ سُبْحَانَکَ سُبْحَانَکَ»؛ «(خداوندا!) پاک و منزّه هستی.»

هارون گفت: به خدا قسم موسی بن جعفر او را سحر کرده است. او را نزد من بیاورید. کنیز را نزد هارون آوردند، درحالی‌که سخت به خود می‌لرزید و نگاهش به آسمان بود. هارون گفت: حالت چه‌گونه است؟

کنیز گفت: حالم، حال بدیع (بی‌سابقه)ای است. به‌راستی که من نزد ایشان ایستاده بودم، درحالی‌که شب و روز به نماز ایستاده بودند.

وقتی از نمازشان فارغ شدند و مشغول تسبیح و تقدیس خداوند بودند، به ایشان عرض کردم: آقای من! آیا حاجتی ندارید که به شما بدهم؟

فرمودند: «به تو نیازی ندارم.»

عرض کردم: مرا نزد شما آورده‌اند تا نیازهایتان را برآورده کنم.

فرمودند: «پس این‌ها چه می‌کنند؟»

ناگهان نگاهم به باغی پر از گل افتاد که ابتدا و انتهایش را نمی‌دیدم. در آن، جای‌گاه‌هایی بود که با فرش‌هایی طلابافت و ابریشمین، مفروش شده بودند و رویشان خدمتکاران زن و مردی بودند که هرگز زیبارویانی مثل آن‌ها ندیده بودم و هیچ لباسی مثل لباس‌هایشان ندیده بودم؛ لباس‌هایی که به ابریشم سبز و جواهرات و گوهر و یاقوت آراسته بودند. در دستانشان ظرف آب و حوله‌هایی بود و از تمام غذاها به دست گرفته بودند.

پس من به سجده افتادم تا این‌که این خدمتکار تو، مرا بلند کرد. پس خود را این‌جا که هستم، یافتم.

هارون به او گفت: ای زن خبیث! شاید سجده کرده‌ای و خوابت برده و این‌ها را در خواب دیده‌ای.

کنیز گفت: نه به خدا قسم. پیش از آن‌که به سجده روم، دیدم و به خاطر آن‌چه دیده بودم، سجده رفتم.

هارون (به خدمتکارش) گفت: این زن خبیث را نزد خودت بازداشت کن تا هیچ‌کس این سخنان را از او نشنود.

آن زن به نماز روی آورد.[۲] و هرگاه نزد او درباره آن موضوع سخن به میان می‌آمد، می‌گفت: من آن عبد صالح[۳] را چنین یافتم.

وقتی درباره این حرفش از او می‌پرسیدند، می‌گفت: به‌راستی که وقتی آن صحنه‌ها را دیدم، کنیزها(یی که در باغ بودند،) مرا صدا زدند که: «فلانی! از این بنده‌ی صالح دور شو تا ما نزد او برویم. فقط ما برای او هستیم، نه تو.»

آن کنیزِ تا زمان مرگش چنین حالی داشت. او چند روز پیش از وفات (شهادت) امام موسی کاظم (علیه‌السلام) از دنیا رفت.

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] این سخن را حضرت سلیمان (علیه‌السلام) به فرستادگان بلقیس گفتند، بعد از این‌که ایشان هدایای آن‌ها را در برابر نعمت‌هایی که خداوند به ایشان داده بود، ناچیز شمردند.

[۲] گویا آن زن پیش‌تر اهل نماز نبوده است.

[۳] یکی از القاب امام کاظم (علیه‌السلام) «عبد صالح» است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۰۰ ، ۰۸:۳۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «إِنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ أَسَدٍ جَاءَتْ إِلَى أَبِی طَالِبٍ لِتُبَشِّرَهُ بِمَوْلِدِ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ أَبُو طَالِبٍ: «اِصْبِرِی سَبْتاً أُبَشِّرْکِ بِمِثْلِهِ إِلاَّ اَلنُّبُوَّةَ.»» وَ قَالَ: «اَلسَّبْتُ ثَلاَثُونَ سَنَةً وَ کَانَ بَیْنَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ ثَلاَثُونَ سَنَةً.»

 الکافی، ج۱، ص۴۵۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به‌راستی که فاطمه بنت‌اسد (مادر امیرالمؤمنین)، نزد (شوهرش) ابوطالب رفت تا او را به ولادت پیامبر (صلوات‌الله‌علیهم) بشارت دهد.

ابوطالب به او گفت: «به‌اندازه یک ″سَبت″ صبر کن؛ که تو را به (مولودی) بشارت می‌دهم که مثل او است، جزاین‌که نبوت ندارد.»»

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«″سَبت″، سی سال است و (فاصله‌ی سنیِ) میان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) سی سال بود.»[*]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] حضرت ابوطالب چهار پسر داشت که فاصله سنی میان هریک از آن‌ها با پسر بعدی، ده سال بوده است؛ «طالب» پسر اول بوده است و حضرت ابوطالب به‌واسطه‌ی او به این کنیه نامیده شده است. پسر دوم «عقیل» است که ماجراهایی از او شنیده‌اید. پسر سوم «جعفر» بوده که نزدیک‌ترین و شبیه‌ترین برادر حضرت امیر به ایشان بوده و پسر چهارم نیز حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب بوده است.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

اشاره‌ی ایشان به این‌که فرزندشان امیرالمؤمنین «مثلِ» پیامبر (صلوات‌الله‌علیهم) است، شبیه این فرمایش خداوند در آیه شریفه مباهله است:

«فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ» [آل‌عمران:۶۱]؛

«(ای پیامبر!) هرکس بعد از این‌که علمی به تو داده شد، درباره او (حضرت عیسی) با تو محاجّه کرد، (به آن‌ها) بگو: «بیایید. پسرانتان را و پسرانمان را، و زنانتان را و زنانمان را، و خودتان را و خودمان را (نیز) فرا بخوانیم. سپس (دو گروه) یکدیگر را نفرین کنیم. پس لعنت خداوند بر دروغ‌گویان.»»

همان‌طور که می‌دانید این آیه در خصوص مسیحیان نجران نازل شده است که در برابر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) ادعای حقانیت داشتند و حضرت به دستور خداوند با آن‌ها مباهله کردند.

مباهله، درخواست لعن و نفرین یکدیگر از خداوند است برای اثبات حقانیت، و بین دو گروه که هر دو ادعای حقانیت دارند، رخ می‌دهد.

شیعه و سنی نقل کرده‌اند که پیامبر در اجابت به فرمان خداوند، در این صحنه تاریخی، امیرالمؤمنین، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین (صلوات‌الله‌علیهما) را برای همراهی خود فرا خواندند.

بنابراین امام حسن و امام حسین، به‌عنوان پسران رسول خدا، حضرت زهرا، به‌عنوان زنان ایشان، و حضرت امیر به‌عنوان نفس (جانِ) ایشان در این مواجهه حاضر شدند.

این‌که حضرت امیر، نفس و جان و خودِ پیامبر عنوان گرفته‌اند، در میان شیعه و اهل‌سنت، از فضایل ایشان محسوب می‌شود و نشان از نزدیکی جایگاه ایشان به پیامبر (صلوات‌الله‌علیهما) دارد. همان مقام، با این تفاوت که ایشان پیامبر نیستند.

از فرزند احمد بن حنبل (چهارمین پیشوای مذهبی اهل سنت) نقل شده است که وقتی از پدرش پرسیدند برترین اصحاب پیامبر چه کسانی هستند، افرادی را نام برد، اما از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نامی به میان نیاورد. وقتی علت را جویا شدند، با استناد به همین آیه، پاسخ داد: علی بن ابی‌طالب از اصحاب نیست، او نفس پیغمبر است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۰۰ ، ۰۸:۴۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: نُبِّئْتُ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّهُ کَرِهَ بَیْعَیْنِ اِطْرَحْ وَ خُذْ عَلَى غَیْرِ تَقْلِیبٍ وَ شِرَاءَ مَا لَمْ یُرَ.

 الکافی، ج۵، ص۱۵۳

 

از محمد بن سِنان نقل شده است:

مطلّع شدم که امام باقر (علیه‌السلام) از دو (نوع) معامله بدشان می‌آمد:

- (یکی) رد و بدل کردنِ (کالا و بهایش)، بدون این‌که با دقت ورانداز شوند

- و (دیگری) خریدن چیزی که (هنوز توسط مشتری) دیده نشده.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۰۰ ، ۲۳:۳۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ:

«أَدُّوا اَلْأَمَانَةَ وَ لَوْ إِلَى قَاتِلِ وُلْدِ اَلْأَنْبِیَاءِ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۳۳

 

از امام صادق، از امیرالمؤمنین (علیهماالسلام) نقل شده است:

«امانت را ادا کنید (بازگردانید)، حتی به قاتل فرزندان انبیاء.»

 

 

 

...عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبِی حَفْصٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ:

«اِتَّقُوا اَللَّهَ وَ عَلَیْکُمْ بِأَدَاءِ اَلْأَمَانَةِ إِلَى مَنِ اِئْتَمَنَکُمْ وَ لَوْ أَنَّ قَاتِلَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ اِئْتَمَنَنِی عَلَى أَمَانَةٍ لَأَدَّیْتُهَا إِلَیْهِ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۳۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«تقوای خداوند را پیشه کنید و بر شما باد بازگرداندن امانت به کسی که شما را امین دانسته. اگر قاتل علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) مرا امین بداند و امانتی به من بسپارد، آن را به او باز خواهم گرداند.»

 

 

 

...عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی وَصِیَّةٍ لَهُ:

«اِعْلَمْ أَنَّ ضَارِبَ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ بِالسَّیْفِ وَ قَاتِلَهُ لَوِ اِئْتَمَنَنِی وَ اِسْتَنْصَحَنِی وَ اِسْتَشَارَنِی ثُمَّ قَبِلْتُ ذَلِکَ مِنْهُ لَأَدَّیْتُ إِلَیْهِ اَلْأَمَانَةَ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۳۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که در (ضمنِ) توصیه‌ای، به عمار بن مروان فرمودند:

«بدان! کسی که با شمشیر به حضرت علی (علیه‌السلام) ضربه زد و ایشان را کشت، اگر مرا امین بداند، از من نصیحت بخواهد و با من مشورت کند، آن‌گاه من (امانتی) از او بپذیرم، امانت را به او باز خواهم گرداند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۰۰ ، ۱۰:۰۸
ابوالفضل رهبر

 

...قَالَ اِبْنُ حُمْدُونٍ: کَتَبَ اَلْمَنْصُورُ إِلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ: لِمَ لاَ تَغْشَانَا کَمَا یَغْشَانَا سَائِرُ اَلنَّاسِ فَأَجَابَهُ: «لَیْسَ لَنَا مَا نَخَافُکَ مِنْ أَجْلِهِ وَ لاَ عِنْدَکَ مِنْ أَمْرِ اَلْآخِرَةِ مَا نَرْجُوکَ لَهُ وَ لاَ أَنْتَ فِی نِعْمَةٍ فَنُهَنِّیَکَ وَ لاَ تَرَاهَا نَقِمَةً فَنُعَزِّیَکَ بِهَا فَمَا نَصْنَعُ عِنْدَکَ.» قَالَ: فَکَتَبَ إِلَیْهِ: تَصْحَبُنَا لِتَنْصَحَنَا. فَأَجَابَهُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «مَنْ أَرَادَ اَلدُّنْیَا لاَ یَنْصَحُکَ وَ مَنْ أَرَادَ اَلْآخِرَةَ لاَ یَصْحَبُکَ.» فَقَالَ اَلْمَنْصُورُ: وَ اَللَّهِ لَقَدْ مَیَّزَ عِنْدِی مَنَازِلَ اَلنَّاسِ مَنْ یُرِیدُ اَلدُّنْیَا مِمَّنْ یُرِیدُ اَلْآخِرَةَ وَ أَنَّهُ مِمَّنْ یُرِیدُ اَلْآخِرَةَ لاَ اَلدُّنْیَا.

 کشف‌الغمة‌فی‌معرفةالأئمة، ج۲، ص۲۰۸

 

از ابن حمدون نقل شده است:

منصور دوانیقی[۱] (در نامه‌ای) خطاب به امام صادق (علیه‌السلام) نوشت:

چرا همان‌طور که مردم نزد ما می‌آیند، تو نزد ما نمی‌آیی؟

امام صادق (علیه‌السلام) به او پاسخ دادند:

«ما [از امور دنیوی] چیزی نداریم که به‌خاطر [از دست دادن] آن از تو بترسیم و تو نیز چیزی از امور آخرتی نداری که ما برای [به دست آوردن] آن به تو امید داشته باشیم.

و (همچنین) تو در نعمتی نیستی تا برای تبریک نزد تو بیاییم و این [حکومت که به‌دست آورده‌ای] را نقمت (عقوبت) هم نمی‌دانی تا برای تسلیت نزدت بیاییم.»[۲]

منصور خطاب به حضرت نوشت:

با ما هم‌نشینی کن، تا ما را نصیحت کنی!

حضرت به او پاسخ دادند:

«کسی که دنیا را بخواهد، تو را نصیحت نخواهد کرد و کسی که آخرت را بخواهد، با تو هم‌نشین نخواهد شد.»

منصور [به اطرافیانش] گفت:

به خدا قسم، او (امام صادق علیه‌السلام) تفاوت جایگاه مردم را برایم آشکار کرد؛ (تفاوت) کسانی که دنیا را می‌خواهند را از کسانی که آخرت را می‌خواهند. به راستی که خودِ او از کسانی است که آخرت را می‌خواهد، نه دنیا را.

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] ابوجعفر عبدالله منصور، مشهور به منصور دوانیقی، دومین خلیفه عباسی و از نوادگان عباس بن عبدالمطلب، عموی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بوده است.

[۲] اشاره‌ای است به این‌که حکومت منصور، در واقع، برای او نعمت نیست، بلکه نقمت (عقوبت) است؛ زیرا بدون این‌که خود متوجه باشد، روزبه‌روز بیش‌تر دستش را به ظلم آلوده می‌سازد و آن‌به‌آن بیش‌تر او را به درکات جهنم فرو می‌برد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۰۰ ، ۱۳:۵۱
ابوالفضل رهبر