در مذمت «شب» را به«تنهایی» سپری کردن!
در مطلب پیشین، ملاحظه فرمودید که در مورد امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نقل شده است ایشان نیمههای شب، وقتی میخواستند در عبادتگاهی که در یکی از اتاقهای خانهشان فراهم کرده بودند نماز بخوانند، کودکی را با خود همراه میکردند.
در این مطلب به سرّ این کار اشاره میگردد…
…عَنِ ابْنِ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: نَزَلْتُ عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ ع فَقَالَ: «یَا مَیْمُونُ مَنْ یَرْقُدُ مَعَکَ بِاللَّیْلِ؟ أَ مَعَکَ غُلَامٌ؟» قُلْتُ: لَا. قَالَ: «فَلَا تَنَمْ وَحْدَکَ فَإِنَّ أَجْرَأَ مَا یَکُونُ الشَّیْطَانُ عَلَى الْإِنْسَانِ إِذَا کَانَ وَحْدَهُ.»
الکافی، ج۶، ص۵۳۳
از مَیمون بن أسود قدّاح[*] نقل شده است:
نزد امام باقر (علیهالسلام) رفتم.
حضرت فرمودند:
«ای مَیمون! شبها چه کسی همراه تو میخوابد؟ آیا پسربچهای همراهت هست؟»
عرض کردم:
خیر.
فرمودند:
«پس تنها نخواب! چراکه شیطان بیشترین جرأت و جسارت نسبت به انسان را زمانی دارد که تنهاست.»
…عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ یَبِیتُ فِی بَیْتٍ وَحْدَهُ. فَقَالَ: «إِنِّی لَأَکْرَهُ ذَلِکَ وَ إِنِ اضْطُرَّ إِلَى ذَلِکَ فَلَا بَأْسَ وَ لَکِنْ یُکْثِرُ ذِکْرَ اللَّهِ فِی مَنَامِهِ مَا اسْتَطَاعَ.»
الکافی، ج۶، ص۵۳۳
از سماعة بن مهران نقل شده است:
از امام صادق (علیهالسلام) درباره مردی سؤال کردم که در اتاقی، تنها شب را صبح میکند.
حضرت فرمودند:
«من از این کار بدم میآید، اما اگر مضطر شد که این کار را کند، اشکال ندارد، ولی باید در بسترش خداوند را، تا جایی که میتواند، زیاد یاد کند.»
…عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «إِنَّ الشَّیْطَانَ أَشَدَّ مَا یَهُمُّ بِالْإِنْسَانِ إِذَا کَانَ وَحْدَهُ فَلَا تَبِیتَنَّ وَحْدَکَ وَ لَا تُسَافِرَنَّ وَحْدَکَ.»
الکافی، ج۶، ص۵۳۴
از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده است:
«بهراستی که شیطان بیشترین همّ و غمّش نسبت به (گمراه کردنِ) انسان را زمانی دارد که او تنهاست. پس شب را بهتنهایی سپری نکن و بهتنهایی سفر نرو.»
پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ
[*] میمون بن أسود قدّاح و فرزندش عبدالله، از اصحاب امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) محسوب میشدند. این پدر و پسر، در مکه ساکن بودند و از اموالی حضرات در این شهر داشتند، نگهداری میکردند. خطاب امام باقر (علیهالسلام) در این روایت، گویا به زمانی مربوط است که مَیمون سفری (مجردی) به مدینه داشته است.
پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ
جای تأمل دارد که هنگامهی «شب» (زمانی که زمین از نور خورشید محروم است) چه خصوصیتی دارد و «تنهایی» (وقتی از حضور اطرافیان در کنارمان محروم هستیم) چه آثاری دارد که وقتی این دو محرومیت و این دو عدم (عدم وجود نور خورشید و عدم حضور اطرافیان) با هم جمع شوند، شیطان طمع میکند، انگیزه مییابد و جسارت میورزد تا انسانی که در این موقعیت واقع شده است را اغوا کند و بر او غلبه یابد؟