دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۶۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام حسین» ثبت شده است

 

...عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ ثُوَیْرِ بْنِ أَبِی فَاخِتَةَ قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:

«یَا حُسَیْنُ مَنْ خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ یُرِیدُ زِیَارَةَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع إِنْ کَانَ مَاشِیاً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً وَ حَطَّ بِهَا عَنْهُ سَیِّئَةً حَتَّى إِذَا صَارَ بَالْحَائِرِ کَتَبَهُ اللَّهُ مِنَ الْمُفْلِحِینَ وَ إِذَا قَضَى مَنَاسِکَهُ کَتَبَهُ اللَّهُ مِنَ الْفَائِزِینَ حَتَّى إِذَا أَرَادَ الِانْصِرَافَ أَتَاهُ مَلَکٌ فَقَالَ لَهُ أَنَا رَسُولُ اللَّهِ رَبُّکَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ اسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ فَقَدْ غُفِرَ لَکَ مَا مَضَى.»

 تهذیب‌الأحکام، ج‏۶، ص۴۳

 

حسین‌بن‌علی‌فاخِته گوید: امام صادق (علیه‌السلام) به من فرمودند:

«ای حسین! هرکس با قصد زیارت امام حسین (علیه‌السلام) از منزلش خارج شود،

اگر پیاده باشد، خداوند به ازای هرقدمش، حسنه‌ای می‌نویسد و از سیئه‌ای چشم می‌پوشد.

آن‌گاه وقتی به حائر حسینی برسد، خداوند (نامِ) او را از رستگاران می‌نویسد.

وقتی آداب زیارت را به جا بیاورد، خداوند (نامِ) او را از نجات‌یافتگان می‌نویسد.

وقتی بخواهد برگردد، فرشته‌ای نزدش می‌آید و به او می‌گوید:

«من پیام‌آور خدا هستم. پروردگارت به تو سلام می‌رساند و می‌گوید:

«عملت را از نو شروع کن، که همه (گناهان) گذشته‌ات، پوشیده شد.»»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۶ ، ۰۹:۲۴
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«زِیَارَةُ قَبْرِ الْحُسَیْنِ ع تَعْدِلُ عِشْرِینَ حَجَّةً وَ أَفْضَلُ مِنْ عِشْرِینَ عُمْرَةً وَ حَجَّةً.»

 الکافی، ج‏۴، ص۵۸۰

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است که فرمودند:

«زیارت قبر امام حسین (علیه‌السلام) با بیست حج برابری می‌کند و از بیست عمره و یک حج بافضیلت‌تر است.»

 

 

 

...عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:

«إِنَّ أَرْبَعَةَ آلَافِ مَلَکٍ عِنْدَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ ع شُعْثٌ غُبْرٌ یَبْکُونَهُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ رَئِیسُهُمْ مَلَکٌ یُقَالُ لَهُ مَنْصُورٌ فَلَا یَزُورُهُ زَائِرٌ إِلَّا اسْتَقْبَلُوهُ وَ لَا یُوَدِّعُهُ مُوَدِّعٌ إِلَّا شَیَّعُوهُ وَ لَا مَرِضَ إِلَّا عَادُوهُ وَ لَا یَمُوتُ إِلَّا صَلَّوْا عَلَى جِنَازَتِهِ وَ اسْتَغْفَرُوا لَهُ بَعْدَ مَوْتِهِ.»

 الکافی، ج‏۴، ص۵۸۱

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است که فرمودند:

«به‌راستی که چهارهزار فرشته کنار قبر امام حسین (علیه‌السلام) هستند که آشفته‌مو و خاک‌آلودند و تا روز قیامت برای او گریه می‌کنند. رئیسشان فرشته‌ای است که به او «منصور» می‌گویند.

هیچ زائری، امام حسین (علیه‌السلام) را زیارت نمی‌کند، مگراین‌که آن فرشتگان به استقبال او می‌آیند

و وداع نمی‌کند، مگراین‌که او را بدرقه می‌کنند

و مریض نمی‌شود، مگراین‌که از او عیادت می‌کنند

و نمی‌میرد، مگراین‌که بر جنازه‌اش دعا می‌کنند

و بعد از مرگش برای او آمرزش می‌طلبند.»

 

 

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

«مُرُوا شِیعَتَنَا بِزِیَارَةِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ ع فَإِنَّ إِتْیَانَهُ یَزِیدُ فِی الرِّزْقِ وَ یَمُدُّ فِی الْعُمُرِ وَ یَدْفَعُ مَدَافِعَ السُّوءِ وَ إِتْیَانَهُ مُفْتَرَضٌ عَلَى کُلِّ مُؤْمِنٍ یُقِرُّ لَهُ بِالْإِمَامَةِ مِنَ اللَّهِ.»

 تهذیب‌الأحکام، ج‏۶، ص۴۲

 

محمدبن‌مسلم (عالم و محدّثِ بزرگِ شیعه) از امام باقر (علیه‌السلام) نقل کرده‌است:

«شیعیان ما را به زیارت قبر امام حسین (علیه‌السلام) امر کنید؛

چراکه انجام این‌کار، روزی را افزایش می‌دهد، عمر را طولانی می‌کند، از اتفاقات بد جلوگیری می‌کند.

انجام این‌کار بر هر مؤمنی که به امامت از جانب خداوند اقرار داشته‌باشد، واجب است.»

 

 

 

...عَنْ قُدَامَةَ بْنِ مَالِکٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«مَنْ أَرَادَ زِیَارَةَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ ع لَا أَشَراً وَ لَا بَطَراً وَ لَا رِیَاءً وَ لَا سُمْعَةً مُحِّصَتْ ذُنُوبُهُ کَمَا یُمَحَّصُ الثَّوْبُ فِی الْمَاءِ فَلَا یَبْقَى عَلَیْهِ دَنَسٌ وَ یَکْتُبُ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ حَجَّةً وَ کُلِّ مَا رَفَعَ قَدَمَهُ عُمْرَةً.»

 تهذیب‌الأحکام، ج‏۶، ص۴۴

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است که فرمودند:

«هرکس قصد زیارت قبر امام حسین (علیه‌السلام) را کند،

نه روی سرخوشی و سرمستی و ریا و خودنمایی،

(چنین کسی) گناهانش پاک می‌شود؛ همان‌طور که لباس در آب پاک می‌شود و آلودگی‌ای بر آن نمی‌ماند

و خداوند به‌ازای هر قدمی که می‌گذارد، یک حج و به‌ازای هر قدمی که برمی‌دارد، یک عمره می‌نویسد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۶ ، ۰۹:۲۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: 

«ارْتَدَّ النَّاسُ بَعْدَ الْحُسَیْنِ ع إِلَّا ثَلَاثَةً أَبُو خَالِدٍ الْکَابُلِیُّ وَ یَحْیَى ابْنُ أُمِّ الطَّوِیلِ وَ جُبَیْرُ بْنُ مُطْعِمٍ ثُمَّ إِنَّ النَّاسَ لَحِقُوا وَ کَثُرُوا.»

 الإختصاص، ص۲۰۵

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است که فرمودند:

«(همه‌ی) مردم، پس از امام حسین (علیه‌السلام) مرتد شدند (از راه حق برگشتند)، به‌جز سه نفر؛ ابوخالدکابلی، یحیی‌بن‌ام‌طَویل و جُبیربن‌مُطعِم.

بعدها مردم (به راه حق) پیوستند و زیاد شدند.»

 

 

روَی أَبُو عَمْرٍو النَّهْدِی قَالَ: سَمِعْتُ عَلِی بْنَ الْحُسَینِ عَلَیهِ السَّلَامُ یقُولُ:

«مَا بِمَکةَ وَ الْمَدِینَةِ عِشْرُونَ رَجُلًا یحِبُّنَا!»

 شرح‌نهج‌البلاغة(لابن أبی الحدید)، ج۴، ص۱۰۴

 

ابن‌ابی‌الحدید نیز از امام سجاد نقل کرده‌است که فرمودند:

«در مکه و مدینه، بیست نفر نیستند که ما (اهل‌بیت) را دوست داشته‌باشند.»

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

برای فهم علت این مسئله، دانستن چند نکته مفید است:

[1] مردم مکه و مدینه، به‌طور سنتی، طرف‌دارانِ خلیفه‌ی اول و دوم بودند، چنان‌چه مردم بصره، طرف‌دارِ خلیفه سوم بودند.

[2] برترین مردان روزگار و ناب‌ترین شیعیان، همراه با امام حسین، در صحرای کربلا به شهادت رسیده‌بودند. آن‌ها که به یاری امامشان نشتافته‌بودند و زنده مانده‌بودند، کسانی بودند که از حق فاصله داشتند.

[3] امام سجاد (علیه‌السلام) به اندازه ائمه‌ی قبلی، شناخته‌شده نبود و (لااقل در آغاز امامت) جایگاه اجتماعی آنان را نداشت. (هرچند تمام ائمه از حیث مقام علمی و معنوی یکسان هستند.)

[4] یکی از دلائل عدم محبوبیت امام سجاد (علیه‌السلام) در میان مردم زمانه‌شان، شرکت نکردن در قیام‌هایی است که علیه حکومت یزید شکل گرفته بود. ایشان برای قطع نشدنِ خط هدایت مردم، حتی در قیام «حرّه» نیز شرکت نکردند و از جانب مردم مدینه، که توسط لشکر یزید، شدیداً سرکوب و تحقیر شدند، مورد طعن و کنایه بودند. لذا گزارش ابن‌ابی‌الحدید، چندان دور از واقعیت نیست.

[5] بعدها با تلاش گسترده امام سجاد، کار به جایی رسید که در اواخر عمر شریفشان، مدینه پر شده‌بود از موالیِ ایشان. همین صبر و استقامت امام و تمرکزشان بر تربیت شیعیان، باعث شد که جبهه‌ی حق، که تعدادشان تقریباً به صفر رسیده‌بود، کم‌کم تقویت شود و شرایط برای فعالیت امام باقر و امام صادق (علیهم‌السلام) فراهم گردد.

 

دراین‌رابطه، گفتنی بسیار است، که در این مجال نمی‌گنجد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۶ ، ۰۹:۳۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ ع‏:

«أَنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع دَخَلَ یَوْماً إِلَى الْحَسَنِ ع فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ بَکَى. فَقَالَ لَهُ: «مَا یُبْکِیکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ؟» قَالَ: «أَبْکِی لِمَا یُصْنَعُ بِکَ.» فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ ع: «إِنَّ الَّذِی یُؤْتَى إِلَیَّ سَمٌّ یُدَسُّ إِلَیَّ فَأُقْتَلُ بِهِ وَ لَکِنْ لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ‏ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ‏ یَزْدَلِفُ إِلَیْکَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّةِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ ص وَ یَنْتَحِلُونَ دِینَ الْإِسْلَامِ فَیَجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِکَ وَ سَفْکِ دَمِکَ وَ انْتِهَاکِ حُرْمَتِکَ وَ سَبْیِ ذَرَارِیِّکَ وَ نِسَائِکَ وَ انْتِهَابِ ثَقَلِکَ فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِی أُمَیَّةَ اللَّعْنَةُ وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ یَبْکِی عَلَیْکَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ حَتَّى الْوُحُوشُ فِی الْفَلَوَاتِ وَ الْحِیتَانُ فِی الْبِحَارِ.»

 الأمالی (للصدوق)، ص۱۱۶

 

امام صادق از پدرشان، از جدشان، امام سجاد (علیهم‌السلام) نقل فرموده‌اند:

«روزی امام حسین نزد امام حسن (علیهماالسلام) آمدند و وقتی چشمشان به ایشان افتاد، گریه کردند. 

امام حسن (علیه‌السلام) به ایشان فرمودند:

«چه‌چیز تو را به گریه انداخته است، ای اباعبدالله؟»

 

امام حسین (علیه‌السلام) فرمودند: 

«به‌خاطر کاری که با تو کرده‌اند گریه می‌کنم.»

 

امام حسن (علیه‌السلام) فرمودند:

«کسی که مرا مسموم کرده‌است، بر من خدعه نموده و من با آن سم کشته خواهم شد. 

اما «لا یوم کیومک یا اباعبدالله»؛ هیچ روزی مانند روز (شهادتِ) تو نیست، ای اباعبدالله!

سی‌هزار نفر به سوی تو هجوم می‌آورند.

ادعا می‌کنند از امّتِ جدمان، حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هستند 

و خود را به دین اسلام نسبت می‌دهند.

دست‌به‌یکی می‌کنند تا:

تو را بکشند، 

خونت را بریزند، 

حرمتت را هتک کنند، 

فرزندان و زنانت را اسیر کنند 

و اموالت را به زور غارت کنند.

در آن زمان است که:

لعن بر بنی‌امیه حلال می‌شود،

از آسمان خاکستر و خون می‌بارد 

و همه‌چیز بر تو گریه می‌کنند، حتی حیوانات در بیابان‌ها و ماهی‌ها در دریاها.»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۶ ، ۱۲:۵۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّیِّ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا اسْتَسْقَى الْمَاءَ فَلَمَّا شَرِبَهُ رَأَیْتُهُ قَدِ اسْتَعْبَرَ وَ اغْرَوْرَقَتْ عَیْنَاهُ بِدُمُوعِهِ ثُمَّ قَالَ لِی:

«یَا دَاوُدُ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَ الْحُسَیْنِ ع فَمَا مِنْ عَبْدٍ شَرِبَ الْمَاءَ فَذَکَرَ الْحُسَیْنَ ع وَ لَعَنَ قَاتِلَهُ إِلَّا کَتَبَ اللَّهُ لَهُ مِائَةَ أَلْفِ حَسَنَةٍ وَ حَطَّ عَنْهُ مِائَةَ أَلْفِ سَیِّئَةٍ وَ رَفَعَ لَهُ مِائَةَ أَلْفِ دَرَجَةٍ وَ کَأَنَّمَا أَعْتَقَ مِائَةَ أَلْفِ نَسَمَةٍ وَ حَشَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى یَوْمَ الْقِیَامَةِ ثَلِجَ الْفُؤَادِ»

 کامل‌الزیارات، ص۱۰۶

 

داود رِقّی گوید: نزد امام صادق (علیه‌السلام) بودم که حضرت درخواست آب کردند.

وقتی نوشیدند، دیدم که حضرت بغض کردند و چشمانشان پر از اشک شد.

سپس به من فرمودند:

«ای داود! خداوند لعنت کند قاتل حسین (علیه‌السلام) را. هیچ بنده‌ای نیست که آب بنوشد و از حسین (علیه‌السلام) یاد کند و قاتلش را لعنت کند، مگراین‌که خداوند:

- صدهزار حسنه برای او می‌نویسد،

- صدهزار سیئه را از (کارنامه عملِ) او محو می‌کند،

- (مقامِ) او را صدهزار درجه بالا می‌برد،

- گویا صدهزار غلام را آزاد کرده‌است،

- و خداوند (تعالی) او را با دلی آرام و شاد محشور می‌کند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۶ ، ۱۲:۵۵
ابوالفضل رهبر

 

...عنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«بَکَى عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ عَلَى أَبِیهِ حُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ص عِشْرِینَ سَنَةً أَوْ أَرْبَعِینَ سَنَةً وَ مَا وُضِعَ بَیْنَ یَدَیْهِ طَعَامٌ‏ إِلَّا بَکَى عَلَى الْحُسَیْنِ حَتَّى قَالَ لَهُ مَوْلًى لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْهَالِکِینَ قَالَ‏ إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ‏ إِنِّی لَمْ أَذْکُرْ مَصْرَعَ بَنِی فَاطِمَةَ إِلَّا خَنَقَتْنِی الْعَبْرَةُ لِذَلِکَ.»

 کامل‌الزیارات، ص۱۰۷

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است که فرمودند: 

«علی‌بن‌الحسین (امام سجاد علیه‌السلام) بیست یا چهل سال برای پدرش، حسین‌بن‌علی (علیه‌السلام) گریه کرد. 

هر غذایی مقابل او گذاشته می‌شد، برای امام حسین گریه می‌کرد. 

تا این‌که یکی از غلامانش به ایشان عرض کرد:

فدایتان شوم، ای پسر رسول خدا! من می‌ترسم که شما هلاک شوید. 

فرمود:

««إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ»[یوسف:۸۶]؛ «درددل و اندوه خود را فقط نزد خداوند می‌برم و از خداوند چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید»

هیچ‌وقت نمی‌شود که قتلگاه فرزندان فاطمه (علیهاالسلام) را به یاد آورم و بغض گلویم را نفشارد.»»

 

در روایتی دیگر نقل شده‌است: وقتی امام سجاد (علیه‌السلام) در محل سرپوشیده‌ی مخصوصشان در حال سجده و گریه بودند، یکی از غلامان به ایشان عرض کرد:

 

آقای من! ای علی‌بن‌الحسین! آیا وقت آن نرسیده که به اندوهتان پایان دهید؟

حضرت سرشان را بلند کردند و فرمودند:

«وَیْلَکَ أَوْ ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ وَ اللَّهِ لَقَدْ شَکَا یَعْقُوبُ إِلَى رَبِّهِ فِی أَقَلَّ مِمَّا رَأَیْتَ حَتَّى قَالَ‏ یا أَسَفى‏ عَلى‏ یُوسُفَ‏ أَنَّهُ فَقَدَ ابْناً وَاحِداً وَ أَنَا رَأَیْتُ أَبِی وَ جَمَاعَةَ أَهْلِ بَیْتِی یُذْبَحُونَ حَوْلِی.»

 کامل‌الزیارات، ص۱۰۷

 

«وای بر تو! 

به خدا قسم، حضرت یعقوب، به خاطر مصیبتی کمتر آن‌چه می‌بینی، به پروردگار شکوا می‌کرد و می‌گفت: «بسی تأسف برای یوسف!» درحالی‌که که تنها یک فرزند از دست داده‌بود، 

اما من (خودم) دیدم که پدرم را و جماعتی از خانواده‌ام را پیش خودم سر بریدند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۶ ، ۱۲:۵۰
ابوالفضل رهبر

 

همان‌طور که ‌می‌دانید، حضرت سیدالشهداء (علیه‌السلام) پس رسیدن خبر مرگ معاویه و خودداری از بیعت با یزید (لعنةالله‌علیهما)، به همراه خانواده، از مدینه خارج و چند ماه در مکه ساکن شدند.

ایشان در روز هشتم ذی‌الحجه سال۶۱، حج خود را نیم‌کاره رها کردند و درحالی‌که حاجی‌ها خود را برای رفتن به عرفات آماده می‌کردند، از مکه، به قصد کوفه، خارج شدند.

در همین روز، گفتگویی خصوصی میان ایشان و عبدالله‌بن‌زبیر رخ داده است که در زیر دو گزارش از آن می‌خوانید.

 

 

...عَنْ أَبِی سَعِیدٍ عَقِیصَا قَالَ: سَمِعْتُ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ ع وَ خَلَا بِهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الزُّبَیْرِ وَ نَاجَاهُ طَوِیلًا قَالَ ثُمَّ أَقْبَلَ الْحُسَیْنُ ع بِوَجْهِهِ إِلَیْهِمْ وَ قَالَ: «إِنَّ هَذَا یَقُولُ لِی کُنْ حَمَاماً مِنْ حَمَامِ الْحَرَمِ وَ لَأَنْ أُقْتَلَ [وَ] بَیْنِی وَ بَیْنَ الْحَرَمِ بَاعٌ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أُقْتَلَ وَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ شِبْرٌ وَ لَأَنْ أُقْتَلَ بِالطَّفِّ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أُقْتَلَ بِالْحَرَمِ.»

 کامل‌الزیارات، ص۷۲

 

از ابوسعید عَقیصا نقل شده است:

عبدالله‌بن‌زبیر با امام حسین (علیه‌السلام) خلوت کرد و مدت زیادی با ایشان درگوشی صحبت کرد.

سپس امام حسین (علیه‌السلام) به حاضران رو کردند و فرمودند:

«این مرد به من می‌گوید کبوتری از کبوتران حرم[1] باشم.

اما من اگر در فاصله یک «باع»[2] از حرم کشته شوم، برایم خوشایندتر است از این‌که در یک وجبیِ آن کشته شوم

و اگر در طفّ[3] کشته شوم، برایم خوشایندتر است از این‌که در حرم کشته شوم.»

 

 

این ماجرا در کتاب «وقعةالطف» از زاویه‌ای دیگر و با جزئیاتی بیشتر نقل شده‌است:

 

 

[قالا‏] عبد اللّه بن سلیم و المذری بن المشمعلّ: قدمنا مکّة حاجّین فدخلنا یوم الترویة فاذا نحن بالحسین ع و عبد اللّه بن الزبیر قائمین عند ارتفاع الضحى فیما بین الحجر و الباب، فتقرّبنا منهما فسمعنا ابن الزبیر و هو یقول للحسین ع: إن شئت أن تقیم أقمت فولیت هذا الأمر فازرناک و ساعدناک و نصحنا لک و بایعناک. فقال له الحسین ع: «إنّ أبی حدّثنی: «أنّ بها کبشا یستحلّ حرمتها»! فما احبّ أن أکون أنا ذلک‏ الکبش‏.» فقال له الزبیر: إلیّ یا ابن فاطمة؛ فأصغى إلیه فسارّه، ثم التفت إلینا الحسین فقال: «أ تدرون ما یقول ابن الزبیر؟» فقلنا: لا ندری؛ جعلنا اللّه فداک. فقال: «قال: أقم فی هذا المسجد أجمع لک الناس.» ثم قال الحسین ع: «و اللّه لئن اقتل خارجا منها بشبر أحبّ إلیّ من أن اقتل داخلا منها بشبر و أیم اللّه لو کنت فی جحر هامّة من هذه الهوام لاستخرجونی حتى یقضوا فیّ حاجتهم، و اللّه لیعتدنّ علیّ کما اعتدت الیهود فی السبت.»

 وقعة‌الطف، ص۱۵۲

 

عبدالله‌بن‌سلیم و مذری‌بن‌مشمعل گویند: ما برای انجام حج، در یوم‌الترویه (روز هشتم ذی‌الحجه) وارد مکه شدیم. هنگام بالا آمدن خورشید بود که یک‌باره با امام حسین (علیه‌السلام) و عبدالله‌بن‌زبیر مواجه شدیم که میان حجرالاسود و درب (خانه خدا) ایستاده‌بودند. به آن‌ها نزدیک شدیم و شنیدیم که ابن‌زبیر به امام حسین (علیه‌السلام) می‌گفت:

اگر می‌خواهید، (در مکه) اقامت گزینید و ولایت این امر (قیام برای بازپس‌گیری حکومت) را به عهده گیرید. دراین‌صورت، ما نیز از شما حمایت می‌کنیم، یاری‌تان می‌نماییم، خیرخواهتان خواهیم بود و با شما بیعت خواهیم کرد.

امام حسین (علیه‌السلام) به او فرمودند:

«پدرم برایم روایت فرموده که «در حرم یک «قوچ»[4] هست که حرمت آن را می‌شکند» و من خوش ندارم آن قوچ، من باشم.»

ابن‌زبیر به ایشان گفت: جلو بیایید، ای فرزند فاطمه!

پس حضرت گوششان را نزدیک آوردند و ابن‌زبیر حرفی درگوشی با ایشان زدند.

آن‌گاه، حضرت رو به ما کردند و فرمودند:

«می‌دانید ابن‌زبیر چه می‌گوید؟»

عرض کردیم:

خدا ما را فدایتان کند! نمی‌دانیم.

حضرت فرمودند:

«او می‌گوید در این مسجد اقامت گزین تا مردم به دورت جمع شوند.»

سپس امام حسین (علیه‌السلام) فرمودند:

«به خدا قسم، اگر یک وجب خارج از حرم کشته شوم، برایم خوشایندتر است از این‌که یک وجب داخل آن کشته شوم.

به خدا قسم، اگر در لانه‌ی یکی از این «مار»ها[5] باشم، مرا از آن بیرون می‌کشیدند تا به «خواسته»ای که از من دارند،[6] برسند.

به خدا قسم، آنان به حق من تجاوز خواهند کرد، همان‌طور که یهودیان در روز شنبه از حد خود تجاوز کردند (و حرمت این روز را شکستند.)»

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] مقصود از «حرم»، شهر مکه و بخشی از اطراف آن است که توسط حضرت ابراهیم و با راهنمایی جبرائیل مشخص شده‌است. این مکان به‌خاطر وجود کعبه و مسجدالحرام، از احترام خاصی برخوردار است و خداوند آن را مکانی امن برای انسان و تمام موجودات زنده تعیین فرموده‌است.

[2] مقصود از «باع»، فاصله میان سر دو انگشت وسطِ دست چپ و راست است، هنگامى که دست‌ها کاملاً باز شوند.

[3] مقصود از «طفّ» (که در لغت به‌معنای ساحل رودخانه است)، سرزمین کربلاست.

[4] «قوچ» در این‌جا کنایه از رئیس قوم است.

[5] ظاهراً مقصود از «مار»ها، زبیر و یارانش هستند که با حکومت بنی‌امیه به مخالفت برخواسته‌بودند و برای حفظ جانشان، در غرفه‌های مسجدالحرام خزیده‌بودند و حرم را سپر خود کرده‌بودند.

[6] ظاهراً مقصود از این «خواسته»، «بیعت با یزید»‌ است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۶ ، ۲۳:۴۷
ابوالفضل رهبر

 

این حدیث را حتماً شنیده‌اید که «دنیا زندان مؤمن است و بهشت کافر»، اما شنیدن آن از زبان حضرت سیدالشهداء در ساعاتی پیش از شهادت، طعم دیگری دارد. (علیه‌وعلی‌اولاده‌وعلی‌اصحابه‌الصلاة‌والسلام)

 

قالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع‏:

«لَمَّا اشْتَدَّ الْأَمْرُ بِالْحُسَیْنِ‏ بْنِ‏ عَلِیِ‏ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع نَظَرَ إِلَیْهِ مَنْ کَانَ مَعَهُ فَإِذَا هُوَ بِخِلَافِهِمْ لِأَنَّهُمْ کُلَّمَا اشْتَدَّ الْأَمْرُ تَغَیَّرَتْ أَلْوَانُهُمْ وَ ارْتَعَدَتْ فَرَائِصُهُمْ وَ وَجَبَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَانَ الْحُسَیْنُ ع وَ بَعْضُ مَنْ مَعَهُ مِنْ خَصَائِصِهِ تُشْرِقُ أَلْوَانُهُمْ وَ تَهْدَأُ جَوَارِحُهُمْ وَ تَسْکُنُ نُفُوسُهُمْ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ انْظُرُوا لَا یُبَالِی بِالْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ الْحُسَیْنُ ع صَبْراً بَنِی الْکِرَامِ فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِکُمْ عَنِ الْبُؤْسِ وَ الضَّرَّاءِ إِلَى الْجِنَانِ الْوَاسِعَةِ وَ النَّعِیمِ الدَّائِمَةِ فَأَیُّکُمْ یَکْرَهُ أَنْ یَنْتَقِلَ مِنْ سِجْنٍ إِلَى قَصْرٍ وَ مَا هُوَ لِأَعْدَائِکُمْ إِلَّا کَمَنْ یَنْتَقِلُ مِنْ قَصْرٍ إِلَى سِجْنٍ وَ عَذَابٍ إِنَّ أَبِی حَدَّثَنِی عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص‏ أَنَّ الدُّنْیَا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ وَ جَنَّةُ الْکَافِرِ وَ الْمَوْتُ جِسْرُ هَؤُلَاءِ إِلَى جَنَّاتِهِمْ وَ جِسْرُ هَؤُلَاءِ إِلَى جَحِیمِهِمْ مَا کَذَبْتُ وَ لَا کُذِبْتُ.»

 معانی‌الأخبار، ص۲۸۸

 

امام سجاد (علیه‌السلام)‌ فرمودند:

«آن‌هنگام که کار بر امام حسین (علیه‌السلام) دشوار گشت، کسانی که با حضرت بودند، به ایشان نگاه کردند و دیدند که ایشان برعکس آن‌هاست؛

زیرا آن‌ها هروقت کار برایشان دشوار می‌گشت، رنگشان می‌پرید، از شدت ترس می‌لرزیدند و قلبشان به طپش می‌افتاد،

اما امام حسین و بعضی یاران خاصشان (علیهم‌السلام)، رنگشان گل‌گون می‌گشت، اعضای بدنشان آرام می‌شد و جان‌هایشان آرامش می‌یافت.

 

پس بعضی از آن‌ها به بعضی‌دیگر گفتند:

ببینید که ایشان از مرگ هراسی ندارند!

 

آن‌گاه امام حسین (علیه‌السلام) فرمودند:

«صبوری کنید، ای بزرگ‌زادگان! که مرگ چیزی نیست جز پلی که شما را از سختی و نداری به باغ‌هایی وسیع و نعمت‌هایی جاوادانه عبور می‌دهد. حال، کدام‌یک از شما بدش می‌آید که از زندان به قصر منتقل شود؟! درحالی‌که مرگ برای دشمنانتان چیزی نیست جز پلی که آن‌ها را از قصر به زندان و عذاب منتقل می‌کند.

پدرم (امیر مؤمنان) از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل کرده‌است:

«به‌راستی که دنیا، زندان مؤمن و بهشت کافر است و مرگ عبوردهنده‌ی آنان (مؤمنان) به بهشت‌هایشان است و عبوردهنده‌ی آنان (کافران)‌ به جهنم سوزانشان.»

نه این را به من دروغ گفته‌اند و نه من (به شما) دروغ می‌گویم.»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۶ ، ۱۰:۴۷
ابوالفضل رهبر

 

در روایات، به‌شدت از «درخواست از دیگران» نهی شده‌است، به عنوان نمونه:

 

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به ابوذر فرمودند:

«یَا أَبَا ذَرٍّ إِیَّاکَ وَ السُّؤَالَ فَإِنَّهُ ذُلٌّ حَاضِرٌ وَ فَقْرٌ تَتَعَجَّلُهُ وَ فِیهِ حِسَابٌ طَوِیلٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.»

«ای ابوذر! از درخواست (از دیگران) بپرهیز، که درخواست کردن، موجب می‌شود: در آن لحظه خوار شوی، بعد دچار فقر شوی، و در روز قیامت، رسیدگی به حسابت طولانی شود.»

 

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۴، ص۳۷۵

 

 

اما این نهی، در سه مورد استثناء شده‌است:

 

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است: 

«عثمان بن عفوان بر درب مسجد نشسته‌بود، که مردی نزد او رفت و درخواست (پول) کرد.

عثمان دستور داد پنج درهم (سکه نقره) به او بدهند.

آن مرد به عثمان گفت: مرا راهنمایی کن (تا پول بیشتری جمع کنم).

عثمان با دستش به گوشه‌ای از مسجد که امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) و عبدالله بن جعفر[1] آن‌جا بودند، اشاره کرد و به او گفت: آن‌طرف، آن جوانان را که می‌بینی...

پس آن مرد نزد ایشان رفت و سلام کرد و از آن‌ها درخواست (پول) کرد.

امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) فرمودند: 

«یَا هَذَا إِنَّ الْمَسْأَلَةَ لَا تَحِلُّ إِلَّا فِی إِحْدَى ثَلَاثٍ دَمٍ مُفْجِعٍ أَوْ دَیْنٍ مُقْرِحٍ أَوْ فَقْرٍ مُدْقِعٍ. فَفِی أَیّهَا تَسأَلُ؟»

«ای مرد! درخواست کردن جایز نیست، مگر در سه مورد:

خون‌بهای مصیبت‌وار،

بدهیِ جان‌کاه،

و فقر زمین‌گیرکننده.[2]

حال، درخواست تو برای کدام‌یک از این‌هاست؟»

آن مرد عرض کرد: در مورد یکی از این سه مورد.

پس امام حسن (علیه‌السلام) دستور دادند پنجاه دینار (سکه طلا) به او بدهند،[3]

امام حسین (علیه‌السلام) نیز دستور دادند چهل و نه دینار به او بدهند،

عبدالله بن جعفر نیز دستور داد چهل و هشت دینار به او بدهند...»[4]

 

 الخصال، ج‏۱، ص۱۳۵

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] همسر حضرت زینب (سلام‌الله علیها).

[2] یعنی فقط در مواردی که حقیقةً انسان مضطر باشد و چاره‌ای نداشته باشد.

[3] جالب است که حضرات دیگر کنکاش نکردند و ریز نشدند. تنها خواستند آگاهی دهند و حجت را تمام کنند.

[4] این ادب نیز زیبا و قابل توجه است که انسان از بزرگ‌تر پیشی نگیرد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۶ ، ۲۲:۵۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یُبْغِضُ شُهْرَةَ اللِّبَاسِ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۴۵

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است:

«خداوند (تبارک‌وتعالی) از شهرت لباس (لباس تابلو پوشیدن) نفرت دارد.»

 

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«کَفَى بِالْمَرْءِ خِزْیاً أَنْ یَلْبَسَ ثَوْباً یَشْهَرُهُ أَوْ یَرْکَبَ دَابَّةً تَشْهَرُهُ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۴۵

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است:

«برای رسوایی انسان، همین بس که لباسی بپوشد یا مرکبی سوار شود که موجب شهرت (انگشت‌نما شدن) او شود.»

 

 

...عَنِ الْحُسَیْنِ ع قَالَ:

«مَنْ لَبِسَ ثَوْباً یَشْهَرُهُ کَسَاهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ثَوْباً مِنَ النَّارِ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۴۵

از امام حسین (علیه‌السلام) نقل شده‌است:

«کسی‌که لباسی بپوشد که او را مشهور (انگشت‌نما) کند، خداوند در روز قیامت لباسی از آتش به او می‌پوشاند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۵ ، ۰۷:۰۶
ابوالفضل رهبر

 

شیخ طوسی در «تهذیب الأحکام» (ج۶، ص۱۱۳)، از صفوان بن مهران نقل کرده است که گفت: مولایم امام صادق (صلوات الله علیه) در مورد «زیارت اربعین» به من فرمود:

 

«هنگام بالا آمدن روز (خورشید)، زیارت می‌روی و می‌گویی:

 

«السَّلَامُ عَلَى وَلِیِّ اللَّهِ وَ حَبِیبِهِ
السَّلَامُ عَلَى خَلِیلِ اللَّهِ وَ نَجِیبِهِ
السَّلَامُ عَلَى صَفِیِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِیِّهِ
السَّلَامُ عَلَى الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ
السَّلَامُ عَلَى أَسِیرِ الْکُرُبَاتِ وَ قَتِیلِ الْعَبَرَاتِ

 

اللَّهُمَّ إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِیُّکَ وَ ابْنُ وَلِیِّکَ
وَ صَفِیُّکَ وَ ابْنُ صَفِیِّکَ
الْفَائِزُ بِکَرَامَتِکَ
أَکْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ
وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ
وَ اجْتَبَیْتَهُ بِطِیبِ الْوِلَادَةِ
وَ جَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السَّادَةِ
وَ قَائِداً مِنَ الْقَادَةِ
وَ ذَائِداً مِنَ الذَّادَةِ
وَ أَعْطَیْتَهُ مَوَارِیثَ الْأَنْبِیَاءِ
وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَى خَلْقِکَ مِنَ الْأَوْصِیَاءِ

 

فأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ
وَ مَنَحَ النُّصْحَ
وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ
لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلَالَةِ

 

و قَدْ تَوَازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیَا
وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَى
وَ شَرَى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْکَسِ
وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدَّى فِی هَوَاهُ
وَ أَسْخَطَ نَبِیَّکَ
وَ أَطَاعَ مِنْ عِبَادِکَ أَهْلَ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ
وَ حَمَلَةَ الْأَوْزَارِ الْمُسْتَوْجِبِینَ النَّارَ
فَجَاهَدَهُمْ فِیکَ صَابِراً مُحْتَسِباً
حَتَّى سُفِکَ فِی طَاعَتِکَ دَمُهُ
وَ اسْتُبِیحَ حَرِیمُهُ

 

اللَّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبِیلًا
وَ عَذِّبْهُمْ عَذَاباً أَلِیماً

 

السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ
السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ سَیِّدِ الْأَوْصِیَاءِ

 

أشْهَدُ أَنَّکَ أَمِینُ اللَّهِ وَ ابْنُ أَمِینِهِ
عِشْتَ سَعِیداً
وَ مَضَیْتَ حَمِیداً
وَ مِتَّ فَقِیداً مَظْلُوماً شَهِیداً

 

و أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَکَ
وَ مُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ
وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ

 

و أَشْهَدُ أَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ
وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِهِ حَتَّى أَتَاکَ الْیَقِینُ

 

فلَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَکَ
وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظَلَمَکَ
وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذَلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ

 

اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ أَنِّی وَلِیٌّ لِمَنْ وَالاهُ
وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاهُ

 

بأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ
أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الْأَصْلَابِ الشَّامِخَةِ
وَ الْأَرْحَامِ الطَّاهِرَةِ
لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیَّةُ بِأَنْجَاسِهَا
وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیَابِهَا

 

و أَشْهَدُ أَنَّکَ مِنْ دَعَائِمِ الدِّینِ
وَ أَرْکَانِ الْمُسْلِمِینَ
وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنِینَ

 

و أَشْهَدُ أَنَّکَ الْإِمَامُ الْبَرُّ التَّقِیُّ الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ الْهَادِی الْمَهْدِیُّ

 

و أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوَى
وَ أَعْلَامُ الْهُدَى
وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى
وَ الْحُجَّةُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْیَا

 

و أَشْهَدُ أَنِّی بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِیَابِکُمْ مُوقِنٌ
بِشَرَائِعِ دِینِی وَ خَوَاتِیمِ عَمَلِی
وَ قَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ
وَ أَمْرِی لِأَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ
وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّةٌ
حَتَّى یَأْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ

 

فمَعَکُمْ مَعَکُمْ لَا مَعَ عَدُوِّکُمْ
صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ
وَ عَلَى أَرْوَاحِکُمْ وَ أَجْسَادِکُمْ
وَ شَاهِدِکُمْ وَ غَائِبِکُمْ
وَ ظَاهِرِکُمْ وَ بَاطِنِکُمْ

 

آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ»

 

(بعد) دو رکعت نماز می‌خوانی و هر دعایی که دوست داشتی می‌کنی و باز می‌گردی.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۵ ، ۰۰:۵۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: 

«إِذَا أَرَدْتَ زِیَارَةَ الْحُسَیْنِ ع فَزُرْهُ وَ أَنْتَ کَئِیبٌ حَزِینٌ مَکْرُوبٌ شَعِثاً مُغْبَرّاً جَائِعاً عَطْشَاناً فَإِنَّ الْحُسَیْنَ قُتِلَ حَزِیناً مَکْرُوباً شَعِثاً مُغْبَرّاً جَائِعاً عَطْشَاناً وَ سَلْهُ الْحَوَائِجَ وَ انْصَرِفْ عَنْهُ وَ لَا تَتَّخِذْهُ وَطَناً.»

 

 کامل الزیارات، ص131

 

از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که فرمودند:
«هرگاه خواستی حسین (علیه السلام) را زیارت کنی، او را در حالی زیارت کن که غم‌زده و ناراحت و اندوه‌گین و ژولیده‌موی و خاک‌آلود و گرسنه و تشنه باشی؛ که حسین (علیه السلام) نیز درحالی کشته شد که غم‌زده و ناراحت و اندوه‌گین و ژولیده‌موی و خاک‌آلود و گرسنه و تشنه بود و حوائجت را از او بخواه و بازگرد و آن‌جا را به عنوان وطن اختیار مکن.»

 

ادب زیارت ارباب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۵ ، ۰۰:۳۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا تَقُولُ فِی حَدِیثٍ رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ: «إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ ع قَتَلَ ذَرَارِیَّ قَتَلَةِ الْحُسَیْنِ ع بِفِعَالِ آبَائِهِمْ» فَقَالَ ع: «هُوَ کَذَلِکَ» فَقُلْتُ: وَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى»‏ مَا مَعْنَاهُ؟ قَالَ: «صَدَقَ اللَّهُ فِی جَمِیعِ أَقْوَالِهِ وَ لَکِنْ ذَرَارِیُّ قَتَلَةِ الْحُسَیْنِ ع یَرْضَوْنَ بِأَفْعَالِ آبَائِهِمْ وَ یَفْتَخِرُونَ بِهَا وَ مَنْ رَضِیَ شَیْئاً کَانَ کَمَنْ أَتَاهُ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا قُتِلَ بِالْمَشْرِقِ فَرَضِیَ بِقَتْلِهِ رَجُلٌ فِی الْمَغْرِبِ لَکَانَ الرَّاضِی عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شَرِیکَ الْقَاتِلِ وَ إِنَّمَا یَقْتُلُهُمُ الْقَائِمُ ع إِذَا خَرَجَ لِرِضَاهُمْ بِفِعْلِ آبَائِهِمْ»

 [عیون أخبار الرضا، ج‏۱، ص۲۷۳]

 

از عبدالسلام بن صالح هَرَوی نقل شده است که گفت:

 

به امام ابوالحسن الرضا (علیه السلام) عرض کردم:

ای فرزند پیامبر خدا! نظرتان در مورد حدیثی که از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است چیست که: «هنگامی که حضرت قائم (علیه السلام) قیام کند، کسانی که از نسل قاتلان امام حسین (علیه السلام) باشند را به خاطر کاری که پدرانشان کرده‌اند، می‌کشد»؟

 

امام رضا (علیه السلام) فرمودند:

«همین‌طور است.»

 

عرض کردم:

پس معنای این کلام خدا چیست که: «هیچ گنه‌کارى، گناه دیگرى را متحمل نمی‌شود»؟ [انعام:۱۶۴]

 

حضرت فرمودند:

«خداوند در تمام گفته‌هایش راست گفته است.

کسانی که از نسل قاتلان امام حسین (علیه السلام) هستند، از کارهای پدرانشان راضی هستند و به آن افتخار می‌کنند.

هرکس از کاری راضی باشد، مانند کسی است که آن را انجام داده باشد. حتی اگر مردی در شرق عالم کشته شود و مردی در غرب عالم به کشته شدن او راضی باشد، کسی که راضی است، نزد خداوند (عزّ و جلّ)، با قاتل شریک است.

حضرت قائم (علیه السلام) نیز وقتی قیام کند، آنان را به خاطر رضایتشان (از کشته شدن امام حسین توسط پدرانشان) خواهد کشت.»

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۵ ، ۲۳:۲۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع قَالَ:

«مَنْ تَرَکَ السَّعْیَ فِی حَوَائِجِهِ یَوْمَ عَاشُورَاءَ قَضَى اللَّهُ لَهُ حَوَائِجَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ مَنْ کَانَ یَوْمُ عَاشُورَاءَ یَوْمَ مُصِیبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُکَائِهِ جَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَوْمَ فَرَحِهِ وَ سُرُورِهِ وَ قَرَّتْ بِنَا فِی الْجِنَانِ عَیْنُهُ وَ مَنْ سَمَّى یَوْمَ عَاشُورَاءَ یَوْمَ بَرَکَةٍ وَ ادَّخَرَ فِیهِ لِمَنْزِلِهِ شَیْئاً لَمْ یُبَارَکْ لَهُ فِیمَا ادَّخَرَ وَ حُشِرَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَعَ یَزِیدَ وَ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ زِیَادٍ وَ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ لَعَنَهُمُ اللَّهُ تَعَالَى إِلَى أَسْفَلِ دَرَکَةٍ مِنَ النَّارِ.»

 عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص۲۹۸

 

شیخ صدوق در کتاب «عیون أخبار الرضا علیه السلام» از امام ابوالحسن علی بن موسی الرضا (علیه السلام) نقل می کند که فرمودند:

«هرکس در روز عاشورا تلاش برای (رفع) نیازهایش را کنار بگذارد، خداوند نیازهای دنیا و آخرتش را رفع می کند،

و هرکس روز عاشورا، روز مصیبت[۱] و حزن[۲] و گریه اش باشد، خداوند (عزّ و جلّ) روز قیامت را روز شادمانی و شادی اش قرار می دهد و چشمش در بهشت به (دیدار) ما (اهل بیت) روشن می گردد،

و هرکس روز عاشورا را روز خیر و برکت بنامد[۳] و چیزی را برای خانه اش ذخیره کند، برایش در چیزی که ذخیره کرده است، خیری نخواهد بود و در روز قیامت به همراه «یزید» و «عبیدالله بن زیاد» و «عمر بن سعد» – که خداوند تعالی لعنتشان کند و به قعر آتش بیفکند  محشور می شود.»

 
 
 
پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] مصیبت: بلا، سختی و پیشامد بد.

[۲] حزن: غم و اندوه.

[۳] چنان چه عده ای از مسلمانان (به سبب عدم فهم صحیح از برخی احادیث) روز عاشورا را روزی مبارک می دانند و در این روز روزه می گیرند. توضیح اینکه: گویا این روز در آیین یهودیان مبارک بوده و پیش از تشریع روزه ماه مبارک رمضان، سنت پیامبر نیز روزه گرفتن در این روز بوده است. در سالهای ابتدایی بعثت پیامبر، این روز در تقویم یهودیان، با روز دهم ماه محرم منطبق بوده است و مسلمانان گمان کرده اند که برکت مربوط به دهم محرم بوده است. بعدها نیز بنی امیه بر این مسئله تأکید کردند و امروزه شاهد تبرک جستن و روزه گرفتن بعضی از مسلمانان در این روز هستیم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۵ ، ۰۲:۳۷
ابوالفضل رهبر

 

 این مطلب پیش تر در قدس آنلاین منتشر شده است.

 

...عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا تَقُولُ فِی حَدِیثٍ رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ «إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ ع قَتَلَ ذَرَارِیَّ قَتَلَةِ الْحُسَیْنِ ع بِفِعَالِ آبَائِهِمْ» فَقَالَ ع هُوَ کَذَلِکَ فَقُلْتُ وَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏» مَا مَعْنَاهُ قَالَ صَدَقَ اللَّهُ فِی جَمِیعِ أَقْوَالِهِ وَ لَکِنْ ذَرَارِیُّ قَتَلَةِ الْحُسَیْنِ ع یَرْضَوْنَ بِأَفْعَالِ آبَائِهِمْ وَ یَفْتَخِرُونَ بِهَا وَ مَنْ رَضِیَ شَیْئاً کَانَ کَمَنْ أَتَاهُ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا قُتِلَ بِالْمَشْرِقِ فَرَضِیَ بِقَتْلِهِ رَجُلٌ فِی الْمَغْرِبِ لَکَانَ الرَّاضِی عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شَرِیکَ الْقَاتِلِ وَ إِنَّمَا یَقْتُلُهُمُ الْقَائِمُ ع إِذَا خَرَجَ لِرِضَاهُمْ بِفِعْلِ آبَائِهِمْ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ بِأَیِّ شَیْ‏ءٍ یَبْدَأُ الْقَائِمُ ع مِنْکُمْ إِذَا قَامَ قَالَ یَبْدَأُ بِبَنِی شَیْبَةَ فَیُقَاطِعُ أَیْدِیَهُمْ لِأَنَّهُمْ سُرَّاقُ بَیْتِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.[۱]

 

از عبدالسلام بن صالح هَرَوی نقل شده است که گفت:

به امام ابوالحسن الرضا (علیه السلام) عرض کردم: ای فرزند پیامبر خدا! نظرتان در مورد حدیثی که از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است چیست؛ که «هنگامی که حضرت قائم (علیه السلام) قیام کند، کسانی را که از نسل قاتلان امام حسین (علیه السلام) باشند، به خاطر کاری که پدرانشان کرده اند، می کشد.»؟

امام رضا (علیه السلام) فرمودند: «همین طور است.»

عرض کردم: پس معنای این کلام خدا چیست؛ که «و هیچ گنهکارى، گناه دیگرى را متحمل نمی شود»[۲]؟

حضرت فرمودند: «خداوند در تمام گفته هایش راست گفته است. اما کسانی که از نسل قاتلان امام حسین (علیه السلام) هستند، از کارهای پدرانشان راضی هستند و به آن افتخار می کنند. هرکس از کاری راضی باشد، مانند کسی است که آن را انجام داده باشد.[۳] حتی اگر مردی در شرق عالم کشته شود و مردی در غرب عالم به کشته شدن او راضی باشد، کسی که راضی است، نزد خداوند (عزّ و جلّ)، با قاتل شریک است. حضرت قائم (علیه السلام) نیز وقتی قیام کند، آنان را به خاطر رضایتشان (از کشته شدن امام حسین توسط پدرانشان) خواهد کشت.»

عرض کردم: حضرت قائم (علیه السلام) وقتی قیام کنند، با چه کاری آغاز می کنند؟

حضرت فرمودند: «ابتدا دستان بنی شیبة را قطع می کنند، چراکه آنان سارقان خانه خدا (عزّ و جلّ) هستند.»

 
 
 
پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 
[۱] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج۱، ص۲۷۳.

[۲] سوره انعام، آیه۱۶۴؛ ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

[۳] همچنین امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرموده اند: «الرَّاضِی‏ بِفِعْلِ‏ قَوْمٍ‏ کَالدَّاخِلِ‏ فِیهِ‏ مَعَهُمْ وَ عَلَى کُلِّ دَاخِلٍ فِی بَاطِلٍ إِثْمَانِ إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَ إِثْمُ الرِّضَى بِه‏» (نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص۴۹۹) ؛ «کسی که به کار عده ای راضی باشد، مانند کسی است که با آنها در آن کار شرکت داشته است و هرکس که در کار باطلی وارد شود، دو گناه دارد؛ گناه عمل به آن کار و گناه رضایت به آن».

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۵ ، ۰۷:۰۴
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: 
کَتَبَ رَجُلٌ إِلَى الْحُسَیْنِ ص: «عِظْنِی بِحَرْفَیْنِ.» فَکَتَبَ إِلَیْهِ:

«مَنْ‏ حَاوَلَ‏ أَمْراً بِمَعْصِیَةِ اللَّهِ کَانَ أَفْوَتَ لِمَا یَرْجُو وَ أَسْرَعَ لِمَجِی‏ءِ مَا یَحْذَرُ.»
 الکافی، ج۲، ص۳۷۳
 
...از امام صادق علیه‌السلام نقل شده‌است که فرمودند: 
مردی خطاب به امام حسین علیه‌السلام نوشت:
«مرا با دو حرف پند دهید.»

حضرت خطاب به او نوشتند: 
«هرکه بخواهد کاری را با نافرمانیِ خدا انجام دهد، 
هرآن‌چه را که به آن امید دارد، زودتر از دست می‌دهد، 
و هرآن‌چه از آن بیم دارد، زودتر به سراغش می‌آید.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۴ ، ۱۰:۲۷
ابوالفضل رهبر

 

در میان ما، امام رضا (علیه‌السلام) به «غریب الغرباء»[۲] مشهورند،

اما جالب است بدانید که در روایات، این صفت تنها در وصفِ امام حسین (علیه‌السلام) به‌کار رفته است.

- به عنوان مثال، در ضمن زیارتی که در نیمه شعبان، خطاب به امام حسین (علیه‌السلام) وارد شده است، ایشان «غریب الغرباء» نامید شده‌اند.[۳]

 

در مورد سایر ائمه، صفت «غریب»[۴] به کار رفته است؛

 

- به‌عنوان مثال، امام صادق، در مورد نوه بزرگوارشان، امام رضا (علیهماالسلام) روایت فرموده‌اند:

«مردى از فرزندان پسرم موسى ع، طلوع می‌کند که هم نام امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است و در زمین طوس، که در خراسان است، دفن می‌شود. در آنجا با زهر کشته می‌شود و در حالی که «غریب» است، دفن می‌شود...»[۵]

 

- و یا امام جواد، در زیارتی خطاب به پدر بزرگوارشان (علیهماالسلام) خود را «مسموم غریب» نامیده‌اند.[۶]

 

غربتِ برخی ائمه، که به نوعی از خانواده و دیار خود دور افتاده بوده‌اند و در غربت به خاک سپرده شده‌اند، قابل درک است، اما این چه غربتی است که میان تمام اهل‌بیت (علیهم‌السلام) مشترک است؟

 

به نظر می‌رسد این غربت، همان «غربت مؤمن» و «غربت عالِم» باشد.

به این دو حدیث توجه کنید:

 

۱) کامل بن علاء از امام صادق (علیه‌السلام) نقل می‌کند که فرمودند:

««مؤمنین قطعاً پیروزند»[۷] آیا می‌دانی که آنان که هستند؟»

عرض کردم: شما داناترید.

فرمودند:

«قطعاً «مؤمن»ها، که «تسلیم»[۸] نیز هستند، پیروزند،

به راستی، این «تسلیم»ها هستند که «نجیب»[۹] اند،

پس «مؤمن»، «غریب» است،

و خوشا به سعادتِ «غریب»ها.»[۱۰]

 

اگر دقت کرده باشید، امام صادق (علیه‌السلام) در این حدیث یک قیاس به کار برده‌اند:

الف: «مؤمن»، «تسلیم» است.

ب: کسی که «تسلیم» است، «نجیب» است.

[ج: کسی که «نجیب» است، «غریب» است.]

نتیجه: پس «مؤمن»، «غریب» است.

           

۲) در روایت دیگری از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است:

«عالمان غریب‌اند، چرا که نادانانِ زیادی در میانشان‌ هستند.»[۱۱]

 

***

 

آری! چنین است که:

اهل‌بیت؛

این مؤمنین تام،

این تسلیم‌شدگان بی‌ادعا،

این نُجَبای دست‌نایافتنی،

این دانایان کل،

و در یک کلام:

این قله‌های «قربت»،

در اوجِ «غربت» به سر می‌برند،

هرچند در دیارشان،

کنار خانواده‌شان،

و در میان حلقه‌ی یاران و علاقه‌مندان خویش باشند.

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] برگرفته از سخنان استاد حجت‌الاسلام امیر غنوی، در جلساتِ درس تاریخ اسلام.

[۲] یعنی کسی که در میان غریب‌ها نیز غریب است.

[۳] «...السَّلامُ عَلَیْکَ یا قَتِیلَ الظَّلماءِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا غَرِیبَ‏ الْغُرَباءِ...» [الإقبال‌بالأعمال‌الحسنة(طبع‌الحدیثة)، ج‏۳، ص۳۴۷]

[۴] راغب اصفهانی در مفردات، در معنای «غریب» چنین گفته: «به هرکس که از دیگران دور شود، و در میان هم جنسانِ خود بی‌نظیر باشد، «غریب» گفته می‌شود ... و گفته شده: «علما، به خاطر فراوانیِ نادانان در میانشان، غریب‌اند.» و کلاغ به این دلیل «غُراب» نامیده شده است که در رفت‌و‌آمدش از دیگران دوری می‌جوید.» [مفردات‌ألفاظ‌القرآن، ص۶۰۴]

[۵] «یَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ ابْنِی مُوسَى اسْمُهُ اسْمُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَیُدْفَنُ فِی أَرْضِ طُوسَ وَ هِیَ بِخُرَاسَانَ یُقْتَلُ فِیهَا بِالسَّمِّ فَیُدْفَنُ فِیهَا غَرِیباً...» [الأمالی(للصدوق)، ص۱۱۸] (مرحوم شیخ صدوق این حدیث را در مجلسی که به تاریخ ۱۳ذی الحجة سال۳۶۷ هـ.ق، در مشهدالرضا تشکیل شده بوده، املاء کرده‌اند.)

[۶] «...السَّلَامُ عَلَیْکَ مِنْ إِمَامٍ عَصِیبٍ وَ إِمَامٍ نَجِیبٍ وَ بَعِیدٍ قَرِیبٍ وَ مَسْمُومٍ‏ غَرِیبٍ‏...» [بحارالأنوار، ج‏۹۹، ص۵۳] (مرحوم علامه مجلسی این روایات را که در آثار قدماء یافته‌اند، اما بدون ذکر منبع و سند نقل کرده‌‌اند.)

[۷] سوره مؤمنون، آیه۱.

[۸] امام صادق (علیه‌السلام) در حدیثی، مقام «تسلیم» را همان مقام «اخبات» دانسته‌اند. («... ثُمَّ قَالَ أَ تَدْرُونَ مَا التَّسْلِیمُ فَسَکَتْنَا فَقَالَ هُوَ وَ اللَّهِ الْإِخْبَاتُ» [الکافی، ج‏۱، ص۳۹۱]) «اخبات» نیز یعنی: تواضع مطلق در برابر خداوند، خود را هیچ انگاشتن و ادعایی از خود نداشتن.

[۹] آن‌چه که در نوع خود باارزش و کم‌یاب است. («النَّجِیبُ‏: الفاضل من کلّ حیوان. و قد نَجُبَ‏ یَنْجُبُ‏ نَجَابَةً، إذا کان فاضلا نفیسا فى نوعه» [النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج۵، ص۱۷])

[۱۰] ...عَنْ کَامِلٍ التَّمَّارِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع‏: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ‏ أَ تَدْرِی مَنْ هُمْ قُلْتُ أَنْتَ أَعْلَمُ قَالَ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الْمُسَلِّمُونَ إِنَّ الْمُسَلِّمِینَ هُمُ النُّجَبَاءُ فَالْمُؤْمِنُ غَرِیبٌ فَطُوبَى لِلْغُرَبَاءِ.» [الکافی، ج‏۱، ص۳۹۱]

[۱۱] «الْعُلَمَاءُ غُرَبَاءُ لِکَثْرَةِ الْجُهَّالِ بَیْنَهُمْ.» [کشف‌الغمةفی‌معرفةالأئمة(طبع‌القدیمة)، ج‏۲، ص۳۴۹]

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۳۷
ابوالفضل رهبر

 

۱- مختصری راجع به «ابوذر»

جُندب بن جُناده بن سفیان الغِفاری، بیست سال پیش از اسلام، در طایفه غِفار به دنیا آمد.

او را به واسطه نام فرزندش(ذَر)، «ابو ذر» می‌نامیدند.

وی را مردی بلندقامت، لاغراندام و قوی هیکل توصیف کرده‌اند.

 

ابوذر قبل از اسلام یکتاپرست بود و بعد از آن، چهارمین یا پنجمین نفری بود که اسلام آورد.

پس از رحلت پیامبر، از جانشینِ به حقش، حمایتِ کامل کرد.

او از اصحاب نزدیک اهل بیت بود، تا آن‌جا که در تشییع شبانه‌ی پیکر «سرور زنان اهل بهشت»، شرکت داشت.

 

ابوذر به صراحت در «بیان حق» معروف بود. وی به دستور غاصبان خلافت، مبنی بر منع نقل و نگارش حدیث، اعتنایی نداشت و می‌گفت:

«والله اگر شمشیری را بر دهانم نهند تا از پیامبر خدا نقل روایت نکنم، تحمل بُرندگی شمشیر را بر ترک سخن رسول خدا ترجیح خواهم داد.» [طبقات کبری، ج۲، ص۳۵۴]

این پایبندی به نقل حدیث تا آن جا بود که ابوذر در زمان عُمَر، به همین جرم، زندانی شد.

 

در پی بخشش مبالغ هنگفتی از بیت‌المال به مروان بن حکم، زید بن ثابت و دیگران توسط عثمان، ابوذر در کوچه و خیابان فریاد می‌زد و اعتراض می‌کرد، تا این که عثمان، او را به شام و بعدتر به ربذه تبعید کرد.

 

ابوذر در سال 32 هـ.ق و در دوره عثمان، در حالی در ربذه از دنیا رفت که در خانه اش چیزی نبود که او را کفن کنند.

 

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) ابوذر را راستگوترین مردم توصیف می‌کند، در زهد و فروتنی، با عیسی بن مریم مقایسه‌‌اش می‌کند، هم‌چنین او را، مانند سلمان، از اهل‌بیت می‌داند.

 

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نیز ابوذر را دارای علمی می‌داند که مردم از آن عاجزند و از افرادی می داند که بهشت مشتاق آنان است.

 

امام صادق (علیه‌السلام) درباره عبادت ابوذر فرمود: بیش‌ترین عبادت ابوذر، تفکر بود ... آن قدر از ترس خدا گریه کرد تا چشمانش مجروح شد.

 

 

۲- حالا توجه کنید...

قیل للحسین علیه السلام انّ اباذر یقول:

«الفقر أحبّ إلىّ من الغِنى و السُقم أحبّ إلىّ من الصحة.»

فقال علیه السلام:

«رحم اللَّه تعالى اباذر، أمّا أَنا، فأقول: من اتّکل على حُسن اختیار اللَّه تعالى له، لَم یَتَمَنَّ غیر ما اختاره اللَّه عزّوجل له.»

 إحقاق‌الحق، ج۱۱، ص۵۹۱

 

به امام حسین (علیه‌السلام) گفته شد که ابوذر می‌گوید:

«فقر و تهیدستى براى من محبوب تر از بی‌نیازى است و مریضى و بیمارى برایم محبوب تر از تندرستى است.»

حضرت فرمود:

«خداوند ابوذر را رحمت کند، امّا من می‌گویم؛ هرکس بر "زیبایی و خوبیِ انتخابِ خدا برای خود" تکیه کرد، جز آن چه که خداوند عزّوجلّ برای او انتخاب نموده، تمنایی نخواهد داشت و چیز دیگری نخواهد خواست.»

 

...

 

نگاه ارباب را حال اومدید؟

 


یکی درد و یکی درمان پسندد

یکی وصل و یکی هجران پسندد

من از درمان و درد و وصل و هجران

پسندم آنچه را جانان پسندد

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۹:۵۸
ابوالفضل رهبر

 

آیا تباکی، یعنی اَدای «گریه کردن» را در آوردن؟

آیا معقول است که «اَدا در آوردن»، ثواب داشته باشد؟

...

در روایات متعددی، به مؤمنین توصیه شده است:

برای اهل‌بیت (علیهم السلام) و یا هنگام دعا، اشک بریزید، و اگر اشک نداشتید، «تباکی» کنید.

...

آن‌چه که در متن روایات آمده است، لفظ «تباکی» است.

معمولاً این لفظ را چنین معنا می‌کنند:

«حالت گریه کردن را به خود گرفتن»

یا «این که شخص حالت خود را شبیه کسی کند که گریه می‌کند»

 

اما با تحقیق در معنای لغویِ «تباکی»، و نیز با دقت در متن نورانی روایات، در می‌یابیم که این واژه غلط ترجمه می‌شود.

توجه کنید؛

 

الف) «تباکی» در کتب لغت:

۱- ابن‌منظور در «لسان‌العرب»، پس از ذکر این روایت که «اگر گریه‌ای نیفتید، تباکی کنید»، در معنای «تباکی» می‌گوید: «أَی: تَکَلَّفُوا البُکاء»[۱]

و در معنای «تکلّف» آورده است:

«تَکَلَّفْتَ‏ الشی‏ءَ: تَجَشَّمْتَه على مشقَّة و على خلاف عادتک.»[۲]

در معنای «تجشّم» نیز آورده است:

«تَجَشَّمْتَ کذا و کذا، أَی: فعلتَه على کُرْهٍ و مشقةٍٍ»[۳]

 

خلاصه این‌که:

«تباکی» یعنی: «گریه‌ی با تکلّف»،

و «تکلّف» نیز یعنی: «به سختی کاری را انجام دادن».

پس «تباکی» به‌معنای «با سختی و مشقت گریه کردن» است.

 

۲- فخرالدین طریحی در «مجمع‌البحرین» چنین آورده است:

«تَبَاکَى‏ الرجل: تکلّف البکاء.»[۴]

طریحی نیز «تکلّف» را مانند ابن منظور معنا کرده است.

 

۳- راغب اصفهانی در «مفردات الفاظ قرآن»، در معنای «کاری را با تکلّف انجام دادن» آورده است:

«تَکَلُّفُ‏ الشی‏ءِ: ما یفعله الإنسان بإظهار کَلَفٍ مع مشقّة تناله فی تعاطیه»[۵]

یعنی: کاری است که انسان با اظهار بر افروختگى چهره و با سختى و مشقتى که از آن کار به او می‌رسد  انجام می‌دهد.

بنابراین از کلام مرحوم راغب اصفهانی نیز همان برداشتی می‌شود، که از کلام صاحب «لسان‌العرب» شد.

 

ب) «تباکی» در لسان روایات:

به روایات زیر توجه کنید:

۱- ...عَنْ سَعِیدِ بْنِ یَسَارٍ بَیَّاعِ اَلسَّابِرِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: إِنِّی أَتَبَاکَى فِی اَلدُّعَاءِ وَ لَیْسَ لِی بُکَاءٌ قَالَ: «نَعَمْ وَ لَوْ مِثْلَ رَأْسِ اَلذُّبَابِ.»

 الکافی، ج۲، ص۴۸۳

 

سعید بن یسار گوید: به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

من در هنگام دعا تباکی می‌کنم، در حالی که گریه‌ای ندارم. [چه می‌فرمائید؟]

حضرت فرمودند:

«باشد [اشکالی ندارد]، ولو به اندازه‌ی سر مگسی باشد.»

 

۲- ...عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ لِأَبِی بَصِیرٍ: «إِنْ خِفْتَ أَمْراً یَکُونُ أَوْ حَاجَةً تُرِیدُهَا فَابْدَأْ بِاللَّهِ وَ مَجِّدْهُ وَ أَثْنِ عَلَیْهِ کَمَا هُوَ أَهْلُهُ وَ صَلِّ عَلَى اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلْ حَاجَتَکَ وَ تَبَاکَ وَ لَوْ مِثْلَ رَأْسِ اَلذُّبَابِ إِنَّ أَبِی عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ کَانَ یَقُولُ إِنَّ أَقْرَبَ مَا یَکُونُ اَلْعَبْدُ مِنَ اَلرَّبِّ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ سَاجِدٌ بَاکٍ.»

 الکافی، ج۲، ص۴۸۳

 

امام صادق (علیه‌السلام) به ابوبصیر فرمودند:

«اگر از وقوع چیزی ترسیدی، یا حاجتی داشتی، [دعایت را] با نام الله شروع کن، و خدا را تمجید کن، و او را مدح کن آن گونه که سزاوارش است، و بر پیامبر صلوات فرست، و حاجتت را بخواه، و تباکی کن، ولو به اندازه بال مگسی باشد.»[۷]

 

۳- ...عَنْ إِسْمَاعِیلَ اَلْبَجَلِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«إِنْ لَمْ یَجِئْکَ اَلْبُکَاءُ فَتَبَاکَ فَإِنْ خَرَجَ مِنْکَ مِثْلُ رَأْسِ اَلذُّبَابِ فَبَخْ بَخْ.»

 الکافی، ج۲، ص۴۸۳

 

اسماعیل بجلی، از امام صادق (علیه‌السلام) نقل می‌کند که فرمودند:

«اگر گریه‌ات نیامد، تباکی کن، که اگر به اندازه‌ی سر مگسی [اشک] خارج شود، پس به‌به! [خوشا به حالت]»[۸]

 

همان‌طور که به وضوح از روایات بر می‌آید، «تباکی» در لسان روایات نیز به معنای «سعی کردن برای گریه کردن» است، ولو این که اشکی هم جاری نشود، و فقط به‌اندازه ناچیزی (سر مگسی) اشک خارج شود.

 

لذا می‌توان گفت:

«تباکی»، به معنای «ادا در آوردن» نیست،

و «حالت گریه کردن را به خود گرفتن» ثوابی ندارد،

بلکه آن‌چه در روایات به آن توصیه شده است، این است که:

«انسان، با مشقت، سعی کند گریه کند، و ذره‌ای اشک (ولو به اندازه‌ی سر مگسی) از چشمش خارج شود.»

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بعدالتحریر: یادم آمد قبلاً در این پست روایتی زیبا، در همین زمینه، ذکر کرده بودم.


[۱] لسان‌العرب، ج‏۱۴، ص۸۲.

[۲] لسان‌العرب، ج۹، ص۳۰۷.

[۳] لسان‌العرب، ج‏۱۲، ص۱۰۰.

[۴] مجمع‌البحرین، ج۱، ص۶۰.

[۵] مفردات‌الفاظ‌القرآن، ص۷۲۱.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۲ ، ۰۳:۳۹
ابوالفضل رهبر

چندروزپیش نشریه «عهد» را دست گرفته بودم به مرور. پرونده ویژه‌اش سومین سال‌روز سفر رهبر انقلاب بود به آشیانه آل‌محمد(ص) در پائیز۸۹. صفحه آخر گفتاری از آیت الله کعبی با عنوان «گعده‌های طلبگی» درج شده بود، پیرامون دیدارهای غیررسمی رهبری با علما و مراجع تقلید.

 

گوشه بالای صفحه، سمت چپ، عنوان جذابی داشت؛ «آیت‌الله صافی به رهبری چه گفت؟» در پاراگراف دوم، نکته قابل تأملی ذهن شلوغم را شلوغ‌تر کرد.

 

 

«آیت الله العظمی صافی گلپایگانی اقتدار نظام و سیاست استکبارستیزی نظام را ستودند. در مسائل داخلی هم بر تحکیم هویت اسلامی تأکید کردند. آقا هم گفتند که این عزت بین‌المللی از آثار تمسک به ارزش‌های اسلامی در داخل هست که آیت‌الله العظمی گلپایگانی نیز تأکید کردند که بله این‌ها به هم مربوط است.»

 

حقیقت این است که نمی‌توان آمار دقیقی از میزان تمسک مردم به ارزش‌های اسلامی به‌دست آورد، اما می‌توان گفت از عرصه‌های بروز هویت اسلامی یک ملت، انتخاب‌هایش است. و این‌جاست که ارتباط "عزت بین‌المللی" و "تمسک به ارزش‌های اسلامی در داخل" آشکار می‌شود.

 

مردم بر اساس بینش‌های خود دولتی را به وکالت می‌گیرند. دولتی که پیشانی وجهه بین‌المللی آن‌هاست. دولتی که می‌تواند برای موکلین خود عزت و اقتدار بین‌المللی بیافریند یا که نه. دولتی که می‌تواند مجسمه استکبارستیزی باشد یا نباشد. دولتی که...

 

دیشب، بعد از عزای قاسم بن الحسن(ع)، تماشای دل و قلوه‌هایی که روی میز میان ظریف و کری ریخته بود، آزاردهنده بود.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۲ ، ۰۴:۳۹
ابوالفضل رهبر