دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انس» ثبت شده است

 

…عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْیَنَ أَنَّهُ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ خَلْقِ حَوَّاءَ وَ قِیلَ لَهُ إِنَّ أُنَاساً عِنْدَنَا یَقُولُونَ: إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ حَوَّاءَ مِنْ ضِلْعِ آدَمَ اَلْأَیْسَرِ اَلْأَقْصَى فَقَالَ: «سُبْحَانَ اَللَّهِ وَ تَعَالَى عَنْ ذَلِکَ عُلُوّاً کَبِیراً أَ یَقُولُ مَنْ یَقُولُ هَذَا إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَمْ یَکُنْ لَهُ مِنَ اَلْقُدْرَةِ مَا یَخْلُقُ لآِدَمَ زَوْجَةً مِنْ غَیْرِ ضِلْعِهِ وَ یَجْعَلُ لِلْمُتَکَلِّمِ مِنْ أَهْلِ اَلتَّشْنِیعِ سَبِیلاً إِلَى اَلْکَلاَمِ أَنْ یَقُولَ: إِنَّ آدَمَ کَانَ یَنْکِحُ بَعْضُهُ بَعْضاً إِذَا کَانَتْ مِنْ ضِلْعِهِ مَا لِهَؤُلاَءِ حَکَمَ اَللَّهُ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُمْ.» ثُمَّ قَالَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَمَّا خَلَقَ آدَمَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ مِنْ طِینٍ وَ أَمَرَ اَلْمَلاَئِکَةَ فَسَجَدُوا لَهُ أَلْقَى عَلَیْهِ اَلسُّبَاتَ ثُمَّ اِبْتَدَعَ لَهُ حَوَّاءَ فَجَعَلَهَا فِی مَوْضِعِ اَلنُّقْرَةِ اَلَّتِی بَیْنَ وَرِکَیْهِ وَ ذَلِکَ لِکَیْ تَکُونَ اَلْمَرْأَةُ تَبَعاً لِلرَّجُلِ فَأَقْبَلَتْ تَتَحَرَّکُ فَانْتَبَهَ لِتَحَرُّکِهَا فَلَمَّا اِنْتَبَهَ نُودِیَتْ أَنْ تَنَحَّیْ عَنْهُ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهَا نَظَرَ إِلَى خَلْقٍ حَسَنٍ یُشْبِهُ صُورَتَهُ غَیْرَ أَنَّهَا أُنْثَى فَکَلَّمَهَا فَکَلَّمَتْهُ بِلُغَتِهِ فَقَالَ لَهَا: «مَنْ أَنْتِ؟» قَالَتْ: «خَلْقٌ خَلَقَنِی اَللَّهُ کَمَا تَرَى.» فَقَالَ آدَمُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عِنْدَ ذَلِکَ: «یَا رَبِّ مَا هَذَا اَلْخَلْقُ اَلْحَسَنُ اَلَّذِی قَدْ آنَسَنِی قُرْبُهُ وَ اَلنَّظَرُ إِلَیْهِ؟» فَقَالَ اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى: «یَا آدَمُ هَذِهِ أَمَتِی حَوَّاءُ أَ فَتُحِبُّ أَنْ تَکُونَ مَعَکَ تُؤْنِسُکَ وَ تُحَدِّثُکَ وَ تَکُونَ تَبَعاً لِأَمْرِکَ؟» فَقَالَ: «نَعَمْ یَا رَبِّ وَ لَکَ عَلَیَّ بِذَلِکَ اَلْحَمْدُ وَ اَلشُّکْرُ مَا بَقِیتُ.» فَقَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «فَاخْطُبْهَا إِلَیَّ فَإِنَّهَا أَمَتِی وَ قَدْ تَصْلُحُ لَکَ أَیْضاً زَوْجَةً لِلشَّهْوَةِ.» وَ أَلْقَى اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِ اَلشَّهْوَةَ وَ قَدْ عَلَّمَهُ قَبْلَ ذَلِکَ اَلْمَعْرِفَةَ بِکُلِّ شَیْءٍ فَقَالَ: «یَا رَبِّ فَإِنِّی أَخْطُبُهَا إِلَیْکَ فَمَا رِضَاکَ لِذَلِکَ؟» فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ: «رِضَایَ أَنْ تُعَلِّمَهَا مَعَالِمَ دِینِی» فَقَالَ: «ذَلِکَ لَکَ یَا رَبِّ عَلَیَّ إِنْ شِئْتَ ذَلِکَ لِی.» فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ قَدْ شِئْتُ ذَلِکَ وَ قَدْ زَوَّجْتُکَهَا فَضُمَّهَا إِلَیْکَ» فَقَالَ لَهَا آدَمُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «إِلَیَّ فَأَقْبِلِی!» فَقَالَتْ لَهُ: «بَلْ أَنْتَ فَأَقْبِلْ إِلَیَّ!» فَأَمَرَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَنْ یَقُومَ إِلَیْهَا وَ لَوْ لاَ ذَلِکَ لَکَانَ اَلنِّسَاءُ هُنَّ یَذْهَبْنَ إِلَى اَلرِّجَالِ حَتَّى یَخْطُبْنَ عَلَى أَنْفُسِهِنَّ فَهَذِهِ قِصَّةُ حَوَّاءَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهَا.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج۳، ص۳۷۹

 

از زرارة بن أعیَن نقل شده است:

از امام صادق (علیه‌السلام) در مورد (شیوه‌ی) آفرینش حوّاء (علیهاالسلام) سؤال شد. به ایشان عرض شد:

گروهی از ما می‌گویند: خداوند (عزّوجلّ) حواء را از آخرین دنده‌ی سمت چپِ آدم (علیهماالسلام) آفریده است.

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«خداوند منزه است و بسیار بسیار والاتر است از این‌که چنین کند. آیا کسی که این حرف را می‌زند، منظورش این است که خداوند (تبارک‌وتعالی) توانایی این را ندارد که برای آدم، همسری از غیرِ خودش بیافریند؟!

با این سخن، راه را برای عیب‌جویان و زشت‌گویان (نسبت به دین) باز می‌کنند که بگویند: اگر حواء از دنده‌ی آدم است، بخشی از آدم با بخشی از خودش ازدواج (زناشویی) کرده است! آنان را چه شده است؟! خداوند میان ما و آنان قضاوت کند!»

سپس امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«خداوند (تبارک‌وتعالی) وقتی آدم (علیه‌السلام) را از گِل آفرید و به فرشتگان دستور داد (که سجده کنند) و آنان بر او سجده کردند، او را به خواب برد.

سپس حواء را از نو (نه از بدن آدم، بلکه از گِلی دیگر) آفرید و او را پشت آدم، در گودی کمرش قرار داد. خداوند این کار را کرد برای این‌که زن تابعِ مرد باشد.

حواء (به آدم) رو کرد و حرکت نمود. بر اثر حرکت حواء، آدم (علیهماالسلام) بیدار شد. به حواء ندا داده شد که فاصله بگیرد. وقتی آدم به حواء نگاه کرد، به مخلوق زیبایی نگریست که صورتِ (ظاهری)اش شبیه خودش بود، با این تفاوت که او مؤنث بود.

آدم با حواء سخن گفت. حواء نیز به زبان آدم، با او سخن گفت. آدم به حواء گفت: «تو کیستی؟» حواء گفت: «مخلوقی هستم که خداوند مرا آفریده، همان‌طور که می‌بینی!»

آدم (علیه‌السلام) در این هنگام عرض کرد: «پروردگارا! این چه مخلوق زیبایی است که نزدیکی به او و نگاه به او، به من اُنس و آرامش می‌بخشد؟!»

خداوند (تبارک‌وتعالی) فرمود: «ای آدم! این، کنیز (بنده‌ی) من، حواء است. آیا دوست داری که همراه تو باشد؛ تا به تو آرامش دهد و با تو سخن گوید و تابع دستورت باشد؟»

آدم عرض کرد: «بله، ای پروردگار من! و به‌این‌خاطر، تا زمانی که باقی باشم، تو را حمد و شکر خواهم کرد.»

خداوند (عزّوجلّ) فرمود: «پس او را از من خواستگاری کن؛ چراکه او کنیزِ من است و همچنین [ازدواج با او] به صلاح توست؛ به‌خاطر "شهوت".»

آن‌گاه خداوند شهوت را بر (وجودِ) آدم افکند. اما قبل از آن معرفت و شناخت همه‌ی چیزها را به او تعلیم داد.

آدم عرض کرد: «پروردگارا! من او را از تو خواستگاری می‌کنم. در مقابلِ چه کاری رضایت می‌دهی (که پاسخ مثبت دهی؟)»

خداوند (عزّوجلّ) فرمود: رضایت من، به این شرط است که دانش‌های دینم را به او بیاموزی.»

آدم عرض کرد: «پروردگارا! اگر این کار را از من می‌خواهی، اختیار با توست (فرمان می‌برم.)»

خداوند (عزّوجلّ) فرمود: «من قطعاً این را می‌خواهم. او را به ازدواج تو در می‌آورم و به تو ملحق می‌کنم.»

پس (از آن‌که خداوند به این‌شکل آنان را به عقد هم درآورد،) آدم به حواء گفت: «نزد من بیا!»

حواء گفت: «نه! تو باید نزد من بیایی!»

آن‌گاه خداوند (عزّوجلّ) به آدم (علیه‌السلام) دستور داد که بلند شود و به سوی حواء برود.

اگر چنین نمی‌شد، [در نسل این‌دو] زنان باید سمت مردان می‌رفتند و آنان را برای خود خواستگاری می‌کردند.»

[آن‌گاه امام صادق علیه‌السلام فرمودند:]

«این، داستانِ [راستینِ] حوّاء (صلوات‌الله‌علیها) است [، نه آن داستان دروغینی که گروهی از شما می‌گویند.]»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] در مورد عقیده‌ی باطلِ خلقت حضرت حواء از آخرین دنده چپ حضرت آدم (علیهماالسلام)، که منشأ آن تورات تحریف‌شده (سِفر تکوین، فصل۲) می‌باشد، باید گفت که احتمالاً سازندگان این دروغ، برای پست جلوه دادنِ جایگاه زن چنین بافته‌اند؛ اولاً «سمت چپِ» بدن، که نسبت به سمت راست، مرجوح است و ثانیاً «آخرین و پایین‌ترین» دنده‌ها را ذکر کرده‌اند!

[۲] خداوند تکویناً و تشریعاً خواسته است که زنان تابع مردان باشند؛ هم در نوع خلقت مرد و زن چنین اراده فرموده و هر در دستورات شریعت که توسط رسولانش ابلاغ کرده، این را از زنان خواسته است. تبعیت زن از مرد، هم مطابق خلقت اوست و هم مرد بر اساس خلقتش این توقع را از زن دارد. جنبش‌هایی که این ویژگی را نفی و نقد می‌کنند، گویی با خلقت خداوند و با طبیعت خود مبارزه می‌کنند و قصد دارند بر خلاف جریان طبیعی خلقت حرکت کنند. مسلم است که این تلاش، مذبوحانه و محکوم به شکست است و تنها حاصلش رنج بیش‌تر انسان‌ها خواهد بود.

[۳] چقدر شگفت‌انگیز و زیباست؛ گفت‌وگوی میان پدربزرگ و مادربزرگِ اعلایمان! چقدر این حالات و رفتار برایمان آشناست! گویا هنوز هم پدران و مادران، این «سخن گفتن با ناز و کرشمه و کنایه» را، این «میل به تبعیت از مرد» و این «میل به ستوده‌شدن از جانب او» را از جده‌شان حواء (علیهاالسلام) برای دخترانشان به ارث می‌گذارد و این «شگفتی و شیفتگی نسبت به زن» را، این «نیاز به نزدیکی به زن، برای آرامش یافتن» را و این «میل به تابع بودنِ زن» را از جدشان آدم (علیه‌السلام) به پسرانشان ارث می‌دهد. گویی این چرخ می‌چرخد و این داستان در این کره خاکی، هر لحظه و هر آن، تکرار می‌گردد. زنان و مردان، با پذیرش اراده‌ی تکوینی و تشریعی پروردگار و رعایت این ظرافت‌های گفتاری و رفتاری، می‌توانند زندگی آرامی داشته باشند و ظرفیت‌هایشان را فعال سازند.

[۴] راستش پیرامون تک‌تک عبارات و فرازهای این حدیث شریف و کلیتِ آن، نکته‌ای شگفت‌انگیزی در ذهنم جولان می‌دهد و به هیجان‌ام وامی‌دارد، اما خب، مجال بیانشان در این رسانه نیست.

از عمق وجودم، پروردگارم را شاکرم که ما بندگان ناچیز را از محبّین و تابعین رسولش و اهل‌بیت او (صلوات الله علیهم، صلاةً کثیرةً لایقوی علی احصائها غیره) قرار داد، ما را با معارف ایشان آشنا ساخت و از این طریق خود را به ما شناساند.

حمداً لله، شکراً لله، عفواً لله

 

 

 

مطلب مرتبط پیشین:

«تأملی پیرامون پدر و مادر مشترک همه مؤمنین»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۷:۵۲
ابوالفضل رهبر

 

در مطلب پیشین نقل شد که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) والدین را تشویق کرده‌اند که فرزندانشان را یاری کنند تا واجد خصلت «برّ الوالدین» باشند؛ یعنی به والدینشان نیکی کنند. همچنین در حدیث دیگری از ایشان، چهار ابزار برای ایجاد این خصلت در فرزندان معرفی شد.

در حدیث زیر، امام صادق (علیه‌السلام) پس از نقل آن حدیث نبوی، در پاسخ به یکی از اصحاب، چگونگی این کار را تبیین فرموده‌اند و در انتها هشدار مهمی داده‌اند.

 

 

 

...عَنْ یُونُسَ بْنِ رِبَاطٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: «رَحِمَ اَللَّهُ مَنْ أَعَانَ وَلَدَهُ عَلَى بِرِّهِ.»» قَالَ: قُلْتُ: کَیْفَ یُعِینُهُ عَلَى بِرِّهِ؟ قَالَ: «یَقْبَلُ مَیْسُورَهُ وَ یَتَجَاوَزُ عَنْ مَعْسُورِهِ وَ لاَ یُرْهِقُهُ وَ لاَ یَخْرَقُ بِهِ فَلَیْسَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ أَنْ یَصِیرَ فِی حَدٍّ مِنْ حُدُودِ اَلْکُفْرِ إِلاَّ أَنْ یَدْخُلَ فِی عُقُوقٍ أَوْ قَطِیعَةِ رَحِمٍ. ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: «اَلْجَنَّةُ طَیِّبَةٌ طَیَّبَهَا اَللَّهُ وَ طَیَّبَ رِیحَهَا یُوجَدُ رِیحُهَا مِنْ مَسِیرَةِ أَلْفَیْ عَامٍ وَ لاَ یَجِدُ رِیحَ اَلْجَنَّةِ عَاقٌّ وَ لاَ قَاطِعُ رَحِمٍ وَ لاَ مُرْخِی اَلْإِزَارِ خُیَلاَءَ.»»

 الکافی، ج‏۶، ص۵۰

 

یونس بن رِباط گوید:

امام صادق از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل فرمودند:

«خداوند رحمت کند بنده‌ای را که فرزندش را یاری رساند تا با او رفتار نیکویی داشته باشد.»

یونس گوید: (به امام صادق علیه‌السلام) عرض کردم:

چگونه یاری‌اش کند تا با او نیکو رفتار کند؟

حضرت فرمودند:

«(منظور این است که) آن‌چه (انجامش برای فرزندش) آسان است را از او بپذیرد و از آن‌چه (انجامش برای او) سخت است درگذرد و او را به کاری که توانش را ندارد وادار نکند و با تندی مجبورش نسازد؛

چراکه فاصله او(فرزند) و وارد شدنش به مرزهایی از کفر، این است که (با پدر و مادرش) بدرفتاری کند یا با خویشاوندانش قطع رابطه کند.

سپس رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرموده‌اند:

«بهشت پاکیزه است. خداوند بهشت را پاکیزه نموده و بوی آن را چنان خوش نموده که از فاصله(ای که در طول) هزار سال (طی می‌شود) استشمام می‌شود.

اما کسی که (از والدینش) نافرمانی می‌کند و کسی که با خویشاوندانش قطع رابطه می‌نماید و کسی که از روی خودبزرگ‌پنداری لباسی بلند می‌پوشد، بوی بهشت را احساس نمی‌کنند.»»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] این نکته بسیار مهمی است که والدین نباید در تربیت فرزندشان (در هر سنی که هستند) چنان سخت‌گیری کنند که موجب شود شکاف‌های عمیقی میان آن‌ها و فرزندانشان ایجاد شود، به نحوی که فرزندشان نسبت به آن‌ها سرکش شوند و قطع رابطه صورت گیرد و خدای ناکرده به مرزهای «کفر» وارد شوند و حتی بوی بهشت را نیز استشمام نکنند.

[۲] باید توجه داشت که استعدادها و توانایی‌های هریک از فرزندانمان متفاوت است و اگر می‌خواهیم آن‌ها به خصلت‌های خوبی متصف شوند، باید ویژگی‌های تک‌تکِ آن‌ها را در نظر بگیریم و بیش از توانشان بر آن‌ها بار نکنیم.

[۳] والدینی که با فرزندشان با مدارا و مهربانی رفتار نکنند و با این کوتاهی‌شان، موجب شوند فرزندشان سرکش و بدرفتار شوند و اصطلاحاً «عاقّ الوالدین» شود و به تعبیر امام صادق (علیه‌السلام) به مرزهای کفر برسند و بوی بهشت را هم استشمام نکنند، در این‌صورت پدر و مادر در این گناه و عقوبت فرزندشان شریک خواهند بود!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۰۱ ، ۰۸:۳۷
ابوالفضل رهبر

 

یکی از واجباتی که همه انسان‌ها موظف به انجام آن هستند، «بِرّ الوالدین» است؛ یعنی رفتار نیکو با پدر و مادر. در مقابلِ «برّ الوالدین»، «عاقّ الوالدین» است؛ یعنی نافرمانی و سرکشیِ همراه با تندی نسبت به پدر و مادر.[۱]

 

 

...عَنِ اَلسَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«رَحِمَ اللَّهُ وَالِدَیْنِ أَعَانَا وَلَدَهُمَا عَلَى‏ بِرِّهِمَا.»

 الکافی، ج۶، ص۴۸

 

از امام صادق، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«خداوند رحمت کند پدر و مادری را که فرزندشان را یاری رسانند[۲] تا با آن‌ها رفتار نیکویی داشته باشد.»

 

 

سؤال این است که چطور می‌توانیم چنین فرزندانی تربیت کنیم؟

در حدیث دیگری، شیوه‌اش نیز از ایشان نقل شده است:

 

 

و قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«رَحِمَ‏ اللَّهُ‏ عَبْداً أَعَانَ‏ وَلَدَهُ عَلَى بِرِّهِ بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِ وَ التَّأَلُّفِ لَهُ وَ تَعْلِیمِهِ وَ تَأْدِیبِهِ.»

 مستدرک‌الوسائل، ج‏۱۵، ص۱۶۹

 

از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«خداوند رحمت کند بنده‌ای را که فرزندش را یاری رساند تا با او رفتار نیکویی داشته باشد؛ به‌وسیله:

- احسان به او،[۳]

- تألّف با او،[۴]

- تعلیم او[۵]

- و تأدیبش.»[۶]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] امام صادق (علیه‌السلام) در ضمن حدیث معروف به «جنود عقل و جهل»، «برّ الوالدین» را یکی از سربازان عقل نامیده‌اند و «عقوق الوالدین» را ضدّ آن و به‌عنوان یکی از سربازان جهل معرفی نموده‌اند. (ر.ک: الکافی، ج۱، ص۲۲)

[۲] حضرت فرموده‌اند فرزندش را برای اتصاف به این ویژگی، «یاری» نماید. پس والدین فقط می‌توانند به فرزندشان کمک کنند تا خودش مسیر را طی کند. آن‌ها نباید و نمی‌توانند او را به‌اجبار به این هدف برسانند.

[۳] «احسان»: نیکیِ فراوان به کسی، پیش از آن‌که او به سختی افتاده و اظهار نیاز کند.

[۴] «تألّف»: هم‌نشینی، نرم‌خویی، مدارا و انس گرفتن.

[۵] «تعلیم»: آموختنِ دانش، به مرور و به‌صورت تدریجی.

[۶] «تأدیب»: آموختنِ آداب و اخلاق به شخصی و به‌عمل‌درآوردنِ این آداب در او، به مرور و به صورت تدریجی.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

با بهره‌گیری از این چهار وسیله، می‌توان فرزندانی پرورش داد که با والدین خود رفتاری نیکو داشته باشند و نسبت به آنان سرکشی و بدرفتاری نداشته باشند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۰۱ ، ۰۸:۰۴
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ أَوْ أَبِی الْحَسَنِ ع قَالَ: قِیلَ‏ لَهُ‏ إِنَّا نُزَوِّجُ‏ صِبْیَانَنَا وَ هُمْ صِغَارٌ. قَالَ: فَقَالَ: «إِذَا زُوِّجُوا وَ هُمْ صِغَارٌ لَمْ یَکَادُوا یَتَأَلَّفُوا.»

 الکافی، ج۵، ص۳۹۸

 

هشام بن حَکَم گوید:

به امام صادق یا امام کاظم (علیهماالسلام) عرض شد:

ما کودکانمان را درحالی‌که خردسال هستند، تزویج می‌کنیم.

حضرت فرمودند:

«اگر آن‌ها را در حالی که خردسال هستند، تزویج کنید، بعید است با هم انس و الفت گیرند.»

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

البته باید توجه داشت که آن‌چه در این روایت به آن اشاره شده، «ازدواج در سنین خردسالی» (پیش از بلوغ) است، بنابراین این روایت نمی‌تواند دلیلی برای مخالفت با ازدواج‌هایی که امروزه عرف آن را «ازدواج در سنین پایین» یا «کودک‌همسری» می‌شناسد، باشد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۹ ، ۰۷:۵۰
ابوالفضل رهبر

 
قَالَ رَسولُ اللهِ ص:

«رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَعَانَ وَلَدَهُ عَلَى بِرِّهِ بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِ وَ التَّأَلُّفِ لَهُ وَ تَعْلِیمِهِ وَ تَأْدِیبِه‏.»

 مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏۱۵، ص۱۶۹ (به نقل از کتابی خطی، به نام کتاب الاخلاق، تألیف ابوالقاسم کوفی)

 

رسول خدا، صلی‌الله‌علیه‌وآله، فرمودند:

«رحمت خدا بر بنده‌ای که فرزندش را (برای رسیدن) به «بِرّ»(خوبی و نیکویی) یاری رساند، با: 

- احسان به او، 

- و اُنس گرفتن با او، 

- و تعلیم او، 

- و تأدیب‌اش.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چند نکته پیرامون فرمایش رسول خدا:

الف:

«هدف»، این است که فرزندان‌مان را طوری بار بیاوریم که اهل «بِرّ» باشند.

برای تبیین معنای «بِرّ» به دو آیه از قرآن کریم اشاره می‌شود:

۱- «تا وقتی که از آن‌چه دوست دارید، «انفاق» نکرده‌اید، به «بِرّ» نخواهید رسید و هرآن‌چه انفاق می‌کنید، خداوند به آن داناست.»

 [سوره آل عمران، آیه۹۲]

انفاق، عبارت است از خرج کردن از علم، مهارت، توانایی، مال، جان، آبرو و...، برای نیازمندان. یعنی برای رفع حاجت برادران و خواهران ایمانی‌مان، از امکانات خود، دریغ نکنیم. 

 

۲- ««بِرّ» این نیست که روی‌تان را (مانند مسیحیان) به سمت مشرق و (مانند یهودیان، به سمت) مغرب بگردانید، بلکه (اهلِ) «بِرّ» کسی است که: 

- به خدا و روز قیامت و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد،

- داراییِ (خود) را، با آن‌که دوستش دارد، به خویشان، و کودکان پدرمرده، و تهی‌دستانِ (آبرومندی که درخواست کمک نمی‌کنند)، و درراه‌ماندگانی (که نمی‌توانند به وطن بازگردند)، و فقرایی که درخواستِ (کمک) می‌کنند، و در راهِ آزاد کردنِ بندگان، بدهد، 

- و نماز را بر پا دارد، 

- و زکات (اعم از زکات مال و جان و علم و...) را بپردازد،

- و آنان که به عهدشان وفا کنند، 

- و در فقر و بیماری و جنگ، صبور باشند. 

اینان، کسانی‌اند که راست می‌گویند و هم‌اینان هستند که پرهیزکارند.»
 [سوره بقره، آیه۱۷۷]

این، «غایتِ» تربیتِ فرزند است و تکلیفی است که بر عهده‌ی والدین گذاشته شده.

 

 

ب:

رسول خدا در بخش دوم حدیث، «ابزار»ی برای رسیدن به این هدف معرفی می‌نمایند:

۱) «احسان»: نیکیِ سرشار به کسی، بدون اینکه او اظهار نیاز کند و پیش از آن که به سختی بیفتد

۲) «تألُّف»: هم‌نشینی، نرم‌خویی و مدارا، اُنس گرفتن

۳) «تعلیم»: آموختن دانش، به مرور و به صورت تدریجی (نه به صورت دفعی و افراطی، که موجب تراکمِ مُمِلّ و مُخِلِّ دانش گردد)

۴) «تأدیب»: آموختنِ آداب و اخلاق، تربیت، تنبیه («تأدیب» نیز مانند «تعلیم» از باب تفعیل است، به همین خاطر، این ادب کردن باید به مرور و تدریجی باشد، و نه دفعی و افراطی.)

از این «ابزار» باید برای رسیدن به «هدف» تربیت فرزند (رساندن به «برّ»)، یاری جست.

 

 

ج:

حضرت فرموده‌اند «أَعَانَ؛ یاری رساند»، پس والدین که دارای نقش مربی‌گری هستند، تنها می‌توانند به فرزندانشان «یاری» رسانند تا خود مسیر را طی کنند. نباید و نمی‌توانند آن‌ها را به اجبار به هدف برسانند.

 

 

حال، با توجه به واژه‌های معناشده، حدیث را دوباره، و با دقت، مطالعه کرده و به کار بندیم...

 

 

 

نکته: 

خود نیز اگر می‌خواهیم به «بِرّ» برسیم و آدم خوبی شویم، باید از همین نقطه آغاز کنیم؛

(مطابق آیه۹۲ سوره آل‌عمران:) از «آن‌چه دوست داریم»، «انفاق» کنیم، نه از اضافاتی که به آن‌ها نیازی نیست و از چشم افتاده‌اند.

در بذل علم و تجربه و خدمت و مهارت و جان و آبرو، خود را به سختی بیاندازیم، نه این‌که اگر برای‌مان راحت و کم‌دردسر بود، انجام دهیم و اگر سخت و پرهزینه بود، دست رد بزنیم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۴ ، ۰۰:۲۵
ابوالفضل رهبر