دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۷۱۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حدیث» ثبت شده است

 

از مواعظ امام کاظم، علیه السلام، به هشام بن حکم: 

«یَا هِشَامُ لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِی کُلِّ یَوْمٍ فَإِنْ عَمِلَ حَسَناً اسْتَزَادَ مِنْهُ وَ إِنْ عَمِلَ سَیِّئاً اسْتَغْفَرَ اللَّهَ مِنْهُ وَ تَابَ إِلَیْهِ‏»

 تحف‌العقول، ص۳۹۶

 

«ای هشام! از ما (اهل بیت) نیست؛ کسی که هر روز خود را محاسبه نکند؛

- تا اگر عمل نیکویی انجام داده بود، قصد کند که بر آن بیافزاید،

- و اگر عمل بدی انجام داده بود، از خدا طلب غفران[*] نماید و به سویش بازگردد.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] غفر: محو کردنِ اثرِ (کار بد) [التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۷، ص۲۴۱]

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۲۳:۳۷
ابوالفضل رهبر

 

از مواعظ امام کاظم، علیه‌السلام، به هشام‌بن‌حکم:

 

«یَا هِشَامُ‏ مَثَلُ الدُّنْیَا مَثَلُ مَاءِ الْبَحْرِ کُلَّمَا شَرِبَ مِنْهُ الْعَطْشَانُ ازْدَادَ عَطَشاً حَتَّى یَقْتُلَه‏»

 تحف‌العقول، ص۳۹۶

 

«ای هشام!

مَثَلِ دنیا، مَثَلِ آب دریاست،

که تشنه هرچه از آن می‌نوشد، تشنه‌تر می‌شود،

تا آن‌جا که او را می‌کُشد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۲۳:۳۲
ابوالفضل رهبر

 

مثلِ چنین حدیثی را بارها خوانده یا شنیده‌ایم.

این بار با دقت بیش‌تری ملاحظه فرمائید...

 

 

 

از امام موسی‌کاظم (علیه‌السلام) نقل شده است که فرمودند:

«اِجْتهِدُوا فِی أنْ یکُون زمانُکُمْ أرْبع ساعاتٍ ساعةً لِمُناجاةِ اللّهِ و ساعةً لِأمْرِ الْمعاشِ و ساعةً لِمُعاشرةِ الْإِخْوانِ و الثِّقاتِ الّذِین یُعرِّفُونکُمْ عُیُوبکُمْ و یُخْلِصُون لکُمْ فِی الْباطِنِ و ساعةً تخْلُون فِیها لِلذّاتِکُمْ فِی غیْرِ مُحرّمٍ و بِهذِهِ السّاعةِ تقْدِرُون على الثّلاثِ ساعاتٍ لا تُحدِّثُوا أنْفُسکُمْ بِفقْرٍ و لا بِطُولِ عُمُرٍ فإِنّهُ منْ حدّث نفْسهُ بِالْفقْرِ بخِل و منْ حدّثها بِطُولِ الْعُمُرِ یحْرِصُ اِجْعلُوا لِأنْفُسِکُمْ حظّاً مِن الدُّنْیا بِإِعْطائِها ما تشْتهِی مِن الْحلالِ و ما لا یثْلِمُ الْمُرُوّة و ما لا سرف فِیهِ و اِسْتعِینُوا بِذلِک على أُمُورِ الدِّینِ فإِنّهُ رُوِی لیْس مِنّا منْ ترک دُنْیاهُ لِدِینِهِ أوْ ترک دِینهُ لِدُنْیاهُ.»

 تحف‌العقول، ص۴۰۹

 

«بکوشید که وقت‌تان چهار بخش[۱] باشد:

(۱) ساعتی برای مناجات[۲] با خدا؛

(۲) و ساعتی برای امر معاش[۳]؛

(۳) و ساعتی برای معاشرت با برادران (ایمانی) و افراد مورد اعتمادی که شما را به عیب‌های‌تان آگاه می‌سازند و در باطن با شما خالص (یک‌رو) هستند؛

(۴) و ساعتی را نیز برای لذت‌های حلال خالی نمائید؛

و به‌واسطه‌ی همین (بخش چهارم) است که بر (انجام وظائفِ) سه بخش نخست قادر خواهید بود.»

 

[ممکن است به ذهنی خطور کند: "حال که صبح تا شب می‌دویم، وضع‌مان این است، اگر بخواهیم برای این امور هم وقتی اختصاص دهیم که..."

که امام (علیه‌السلام) در ادامه می‌فرمایند:]

 

«نه فقر را، و نه طول عمر را، به نفسِ خود تلقین نکنید؛

هرکه فقر را به خود تلقین کند، بخیل[۴] گردد،

و هرکه طول عمر را به خود تلقین کند، حریص[۵] گردد، 

برای نفسِ خود بهره‌ای از دنیا قرار دهید؛

به این نحو که اگر (نفس‌تان) به "چیزی که حلال بود و به مردانگی(تان) خللی وارد نمی‌کرد و در آن اسراف[۶] نبود"، اشتیاق شدید یافت، آن را در اختیارش قرار دهید،

و به این وسیله براى انجام امور دین (از نفسِ خود) یارى جوئید[۷]،

چرا که روایت شده است: هرکه دنیایش را به خاطر دینش، و یا دینش را به خاطر دنیایش ترک گوید، از ما(اهل بیت) نیست.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] این چهار بخشِ زمانی، لزوماً به معنای چهار قسم مساوی نیست.

[۲] مُناجات: گفت‌وگوی درِگوشی، ردّوبدل کردن اسرار، رازونیاز.

[۳] مَعاش: "زندگی و آن‌چه زندگی با آن ممکن شود"، اعم از تلاش برای به‌دست آوردن لقمه‌ای نان یا ظرفی آب، برای زنده ماندن.

‏[۴] بُخل: حبسِ اموالى که باید مصرف شوند.

[۵] حِرص: رغبتِ مُفرَط به چیزی، هم‌راه با فعالیتِ فراوان برای رسیدن به آن.

[۶] سَرف: تجاوزِ عمل از حد معقول یا معروف خود. اسراف، غیر از تبذیر(به‌معنای: ول‌خرجی و ریخت‌وپاش) است؛ به‌عنوان‌مثال اگر بعد از سیر شدن، غذای باقی‌مانده در ظرف را بخوریم(تا به‌قول خودمان اسراف نشود)، این کار تبذیر نیست، اما اسراف هست.

[۷] نمی‌شود همیشه با زبانِ «نکن نکن» با نفس سخن گفت و توقع داشت او نیز ما را در انجام امور دین هم‌راهی نماید. برای به راه آوردن‌اش باید کمی با او هم قدم شد و خواسته‌های مُجازش را اجابت نمود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۲۳:۲۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«مَنْ‏ رَقَّ‏ وَجْهُهُ‏ رَقَّ‏ عِلْمُهُ.»

 الکافی، ج۲، ص۱۰۶

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است:

«هرکس کم‌رو باشد، کم‌دانش خواهد بود.»

 

زیرا کسی که کم‌روست، خجالت می‌کشد سؤالاتش را بپرسد، و علمش زیاد نخواهد شد.

 

در همین زمینه، مطالعه‌ی دو روایت خواندنیِ زیر توصیه می‌شود؛

 

۱- از امام صادق نقل شده است که امیرالمؤمنین (علیهماالسلام) فرمودند:

«...همه‌ی اصحاب رسول خدا، صلی‌الله‌علیه‌وآله، چنین نبودند که از ایشان سؤال کنند و بخواهند چیزی دریابند،

تا آن‌جا که دوست داشتند عربی بادیه‌نشین یا ره‌گذری بیاید و از پیامبر سؤالی کند تا سخن ایشان را بشنوند،

ولی برای من موردی پیش نمی‌آمد مگر که آن را از پیامبر می‌پرسیدم و حفظ می‌کردم...»

 الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج۱، ص۲۶۵ / نهج البلاغة، خطبه۲۱۰

 

۲- از انس بن مالک نقل شده‌است که گفت:

«ما هرگاه می‌خواستیم از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) چیزی بپرسیم، از علی بن ابی طالب یا سلمان فارسی یا ثابت بن معاذ انصاری می خواستیم تا آن را سؤال کنند؛

چرا که آنان جسورترین اصحاب در «پرسش» بودند.»

 تاریخ مدینة دمشق، ج۱، ص۱۳۰ (به نقل از المسترشد فی امامة علی بن ابی طالب ع، ص۲۶۳، پاورقی۵)

 

 

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

لذا حضرت، بابِ علم رسول بودند. (روحی فداهما)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۲۳:۱۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: 

«لَا تَغْتَرُّوا بِصَلَاتِهِمْ وَ لَا بِصِیَامِهِمْ فَإِنَّ‏ الرَّجُلَ‏ رُبَّمَا لَهِجَ‏ بِالصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ‏ حَتَّى لَوْ تَرَکَهُ اسْتَوْحَشَ وَ لَکِنِ اخْتَبِرُوهُمْ عِنْدَ صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ.»

 الکافی، ج۲، ص۱۰۴

 

از امام صادق، علیه‌السلام، نقل شده‌است، که فرمودند:

«با نمازشان و با روزه‌شان، فریب نخورید!

که همانا انسان گاهی چنان نسبت به نماز و روزه حرص می‌ورزد که اگر آن را ترک کند، وحشت می‌کند،

اما آنان را (اگر خواستید بیازمائید؛) هنگام "راست‌گفتاری" و "ادای امانت" بیازمائید.»

 

 

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــ

چنین برداشت نشود که نماز و روزه اهمیتی ندارند، و راست‌گوی امانت‌دارِ بی‌نمازِ روزه‌خوار، در این آزمون سربلند است!

بلکه اهمیت به نماز و روزه لازم است، اما کافی نیست، و ملاک هم نیست، چراکه ممکن است عادتی کهنه، یا جوّی گذرا باشد.

 

پیش‌تر نیز در مطلبی ذکر شده بود که:

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) وقتی محمد حنفیه را به فرمان‌رواییِ مصر گماشتند، در ضمن عهدنامه‌ای به وی فرمودند:

«بدان، ای محمد! همه‌ی کارهایت از «نماز»ت تبعیت می‌کند،

و بدان، هرکه در «نماز» کوتاهی کند، در غیر«نماز» بیش‌تر کوتاهی می‌کند.»

 الغارات، ج۱، ص۱۴۱

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۲۳:۱۲
ابوالفضل رهبر

 

...الْفُضَیْل بْن یَسَارٍ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع‏:

«مَا ضَعُفَ‏ بَدَنٌ‏ عَمَّا قَوِیَتْ عَلَیْهِ النِّیَّةُ.»

 کتاب‌من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۴، ص۴۰۰

 

از فضیل بن یسار از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است:

«بدن نسبت به چیزی که نیت بر آن قوّت می‌ورزد، ضعف نمی‌ورزد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۲۳:۰۲
ابوالفضل رهبر

  

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: 

«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَعَارَ أَعْدَاءَهُ أَخْلَاقاً مِنْ‏ أَخْلَاقِ‏ أَوْلِیَائِهِ‏ لِیَعِیشَ أَوْلِیَاؤُهُ مَعَ أَعْدَائِهِ فِی دَوْلَاتِهِمْ.»

وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَى:‏ «وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَمَا تَرَکُوا وَلِیّاً لِلَّهِ إِلَّا قَتَلُوه‏»

 الکافی، ج۲، ص۱۰۱

از امام صادق، علیه‌السلام، نقل شده‌است که فرمودند:

«به راستی که خداوند، تبارک‌و‌تعالی، اخلاقی از اخلاقِ دوستانش را به دشمنانش عاریه داده‌است، تا دوستانش (بتوانند) با دشمنانش، در زمان حکومتشان، زندگی کنند.»

در روایتی دیگر، چنین فرموده‌اند:

«...و اگر چنین نبود، هیچ‌یک از دوستان خدا را رها نمی‌کردند، مگر این‌که او را بکشند.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــ

«أولیاء الله»، مسامحةً «دوستان خدا» ترجمه شده است، و الّا رابطهٔ «ولایت» و «دوستی» متفاوت‌اند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۲۳:۰۰
ابوالفضل رهبر

 

تفاوت است بین «کسی‌که مادرزاد خوش‌خُلق است»

و «او که از روی قصد، و با تمرین، چنین می‌کند»

 

 

 

... إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «إِنَّ الْخُلُقَ مَنِیحَةٌ یَمْنَحُهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ خَلْقَهُ فَمِنْهُ سَجِیَّةٌ وَ مِنْهُ نِیَّةٌ.» فَقُلْتُ: فَأَیَّتُهُمَا أَفْضَلُ؟ فَقَالَ: «صَاحِبُ‏ السَّجِیَّةِ هُوَ مَجْبُولٌ‏ لَا یَسْتَطِیعُ غَیْرَهُ وَ صَاحِبُ النِّیَّةِ یَصْبِرُ عَلَى الطَّاعَةِ تَصَبُّراً فَهُوَ أَفْضَلُهُمَا.»

 الکافی، ج‏۲، ص۱۰۱

 

اسحاق بن عمّار، از امام صادق (علیه‌السلام) نقل می‌کند که فرمودند:

«به‌راستى خُلق (نیکو) هدیه‌ای است که خداوند، عزّ و جلّ، به مخلوقِ خود می‌بخشد؛ برخى از آن، سجیّت(فطری و طبیعی) است، و برخى از روی نیت(عمدی و اکتسابی) است.»

[اسحاق گوید] عرض کردم: 

کدام‌یک باارزش‌تر است؟

حضرت فرمودند:

«کسی‌که طبع و منشش چنین است، بر آن سرشته شده و نمی‌تواند جز این کند،

و او ‌که با قصد و نیت چنین باشد، با سختی و مشقت بر طاعتِ (خدا) صبر می‌کند، پس او برتر است.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۶:۲۹
ابوالفضل رهبر

 

... عَنْ یُونُسَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«إِذَا ذَکَرَ أَحَدُکُمْ‏ نِعْمَةَ اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَّ فَلْیَضَعْ خَدَّهُ عَلَى التُّرَابِ شُکْراً لِلَّهِ فَإِنْ کَانَ رَاکِباً فَلْیَنْزِلْ فَلْیَضَعْ خَدَّهُ عَلَى التُّرَابِ وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ یَقْدِرُ عَلَى النُّزُولِ لِلشُّهْرَةِ فَلْیَضَعْ خَدَّهُ عَلَى قَرَبُوسِهِ وَ إِنْ لَمْ یَقْدِرْ فَلْیَضَعْ خَدَّهُ عَلَى کَفِّهِ‏ ثُمَّ لْیَحْمَدِ اللَّهَ عَلَى مَا أَنْعَمَ عَلَیْهِ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۹۸

 

یونس بن عمار از امام صادق، علیه‌السلام، نقل می‌کند که فرمودند:

«هرگاه یکی از شما(شیعیان)، نعمتِ خداوند، عزّ و جلّ، را به یاد آورد، برای شکر خدا، پیشانی‌اش را بر خاک بگذارد،

اگر راکب(سواره) بود، پس پیاده شود و پیشانی‌اش را بر خاک بگذارد،

و اگر به‌خاطر شهرت(تابلو شدن!) نمی‌توانست پیاده شود، پیشانی‌اش را بر برآمدگیِ زین بگذارد،

و اگر نتوانست، پیشانی‌اش را بر کف دستش[*] بگذارد،

آن‌گاه، حمد خدا را به‌خاطر نعمتی که به او عنایت فرموده، به‌جای آورد.»

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] "کفّ"؛ از مچ به پایین است و پشت دست را نیز شامل می‌شود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۶:۲۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏:

«إِذَا رَأَیْتُمْ أَهْلَ الْبَلَاءِ فَاحْمَدُوا اللَّهَ وَ لَا تُسْمِعُوهُمْ فَإِنَ‏ ذَلِکَ‏ یَحْزُنُهُمْ‏.»

 الکافی، ج۲، ص۹۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«هنگامی که اهل بلاء را دیدید، خدا را حمد کنید و (حمد خود را) به گوششان نرسانید، که این کار آنان را غمگین می‌سازد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۶:۲۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «إِنَّا صُبُرٌ وَ شِیعَتُنَا أَصْبَرُ مِنَّا.» قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ کَیْفَ صَارَ شِیعَتُکُمْ أَصْبَرَ مِنْکُمْ قَالَ: «لِأَنَّا نَصْبِرُ عَلَى مَا نَعْلَمُ وَ شِیعَتُنَا یَصْبِرُونَ عَلَى مَا لَا یَعْلَمُونَ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۹۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«ما (اهل بیت) صبوریم، و شیعیانمان از ما صبورترند.»

 

[راوی گوید:] عرض کردم:

فدایت شوم، چطور می‌شود شیعیانتان صبورتر از شما باشند؟!

حضرت فرمودند:

«زیرا ما بر چیزی صبر می‌کنیم که به آن علم داریم،

و شیعیانمان بر چیزی صبر می‌کنند که به آن علم ندارند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۶:۱۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ جَابِرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع: یَرْحَمُکَ اللَّهُ مَا الصَّبْرُ الْجَمِیلُ‏؟ قَالَ:

«ذَلِکَ صَبْرٌ لَیْسَ فِیهِ شَکْوَى إِلَى النَّاسِ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۹۳

 

از جابر بن عبدالله انصاری نقل شده است:

به ابوجعفر (امام باقر علیه‌السلام) عرض کردم:

خداوند شما را مشمول رحمتش گرداند. «صبر جمیل» چیست؟

فرمودند:

«صبری است که در آن عرض شکایتی به مردم نباشد.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــ

ظاهراً مقصود این است که انسان نزد دیگران، از ابتلائاتش، گِلِه‌گذاری و آه‌وناله نکند؛ که فلان بلاها سرم آمد و بدبخت شدم و...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۶:۱۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«مَرَّ بِی أَبِی وَ أَنَا بِالطَّوَافِ‏ وَ أَنَا حَدَثٌ‏ وَ قَدِ اجْتَهَدْتُ فِی الْعِبَادَةِ فَرَآنِی وَ أَنَا أَتَصَابُّ عَرَقاً.» فَقَالَ لِی: «یَا جَعْفَرُ یَا بُنَیَّ إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَحَبَّ عَبْداً أَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ وَ رَضِیَ عَنْهُ بِالْیَسِیرِ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۸۶

 

از ابوبصیر از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«پدرم (امام باقر علیه‌السلام) درحالی که طواف می‌کردم، بر من گذشت،

و من نوجوان بودم و نهایت کوششم را در عبادت می‌نمودم،

پس مرا درحالی که عرق از من سرازیر بود، دید،

آن‌گاه به من فرمود:

جعفر، پسرم!

خداوند اگر بنده‌ای را دوست داشته باشد، او را به بهشت داخل می‌گرداند، و از او به اندک [عبادتی] راضی می‌گردد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۶:۰۵
ابوالفضل رهبر

 

چرا در مقابل (در نهایت) ۱۰۰سال معصیتِ خدا، آتش ابدی در انتظار است؟!

و در برابر (در نهایت) ۱۰۰سال اطاعت او، بهشت ابدی؟!

 

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ، علیه السلام:

«إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ‏ النَّارِ فِی‏ النَّارِ لِأَنَّ نِیَّاتِهِمْ کَانَتْ فِی الدُّنْیَا أَنْ لَوْ خُلِّدُوا فِیهَا أَنْ یَعْصُوا اللَّهَ أَبَداً، وَ إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ الْجَنَّةِ فِی الْجَنَّةِ لِأَنَّ نِیَّاتِهِمْ کَانَتْ فِی الدُّنْیَا أَنْ لَوْ بَقُوا فِیهَا أَنْ یُطِیعُوا اللَّهَ أَبَداً، فَبِالنِّیَّاتِ خُلِّدَ هَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاءِ.» ثُمَّ تَلَا قَوْلَهُ تَعَالَى: «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلى‏ شاکِلَتِهِ» قَالَ: «عَلَى نِیَّتِهِ.»

 الکافی، ج۲، ص۸۵

 

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«اهل آتش، به این خاطر در آتش جاودان می‌شوند که اگر در دنیا جاودان می‌شدند، قصدشان این بود که تا ابد خدا را معصیت کنند،

و اهل بهشت، به این خاطر در بهشت جاودان می‌شوند که اگر در دنیا جاودان می‌شدند، قصدشان این بود که تا ابد خدا را اطاعت کنند.

پس به واسطه نیت‌هاست، که این دو گروه، [در آتش یا بهشت] جاودان می‌شوند.»

 

سپس امام (علیه‌السلام) این سخن خداوند را تلاوت نمودند:

«بگو هرکس بر اساس شاکله‌اش عمل می‌کند» [الاسراء:۸۴]

و فرمودند:

«یعنی بر اساس نیّتش.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۵:۵۹
ابوالفضل رهبر

 

...عن أَبی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ:

«إِنَ‏ الْعَبْدَ الْمُؤْمِنَ‏ الْفَقِیرَ لَیَقُولُ‏ یَا رَبِّ ارْزُقْنِی حَتَّى أَفْعَلَ کَذَا وَ کَذَا مِنَ الْبِرِّ وَ وُجُوهِ الْخَیْرِ

فَإِذَا عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِکَ مِنْهُ بِصِدْقِ نِیَّةٍ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ مِثْلَ مَا یَکْتُبُ لَهُ لَوْ عَمِلَهُ،

إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ کَرِیمٌ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۸۵

 

ابوبصیر از امام صادق (علیه السلام) نقل می‌کند، که فرمودند:

 «بنده‌ی مؤمن فقیر می‌گوید: "پروردگارا، به من روزی دِه، تا [با آن] فلان‌کارهای خیر را انجام دهم".

 اگر خدا بداند او با نیتی صادق این را می‌گوید، اجری مانند اجر کسی که آن [کارهای خیر] را انجام داده، برایش می‌نویسد.

که خداوند، وسعت بخش و کریم است.»

 

 

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــ

این روزی، اعم است از روزی‌های مادی و غیرمادی؛ ثروت، قدرتِ جسمی و یا روحی، علم، موقعیت اجتماعی، اولاد صالح و...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۵:۵۰
ابوالفضل رهبر

 

پیش‌تر مطلبی منتشر شد با این عنوان: «حسن‌ظن به برادر ایمانی تا چه حد؟!!!»

 

در آن روایت، امام کاظم (علیه‌السلام) شدیداً به «حسن‌ظن نسبت به برادر ایمانی» تأکید فرموده بودند.

تا آن ‌جا که اگر ۵۰ نفر علیه وی سوگند خوردند و رد کرد، سخن او را راست شمار و سوگند آنان را دروغ! [الکافی، ج۸، ص۱۴۷] 

با این‌حال،...

این حدیث نیز از هم‌ایشان (علیه‌السلام) قابل تأمّل است؛

 

«إِذَا کَانَ‏ الْجَوْرُ أَغْلَبَ‏ مِنَ‏ الْحَقِ‏، لَمْ یَحِلَّ لِأَحَدٍ أَنْ یَظُنَّ بِأَحَدٍ خَیْراً، حَتّى‏ یَعْرِفَ ذلِکَ مِنْهُ».

 الکافی، ج۵، ص۲۹۸

 

«آن‌هنگام که جور[۱] بر حق[۲] غالب گشت، بر احدی روا نباشد که به دیگری گمان نیک بَرَد، تا زمانی که آن (نیکی) را در وی بیابد.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] جور: انحراف از طریق، خلافِ عدل.

[۲] حق: صحت و درستی، خلافِ باطل.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۵:۴۳
ابوالفضل رهبر

 

السَّکُونِیُّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ‏:

«أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى نَبِیٍّ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ:

قُلْ لِقَوْمِکَ لَا تَلْبَسُوا مَلَابِسَ‏ أَعْدَائِی‏ وَ لَا تَطْعَمُوا مَطَاعِمَ أَعْدَائِی وَ لَا تَسْلُکُوا مَسَالِکَ أَعْدَائِی فَتَکُونُوا أَعْدَائِی کَمَا هُمْ أَعْدَائِی‏.»

 مجموعةورام، ج‏۱، ص۱۵

 

سکونی از امام صادق علیه السلام نقل می کند که ایشان از پدرانشان نقل فرمودند:

«خداوند (عزّ و جلّ) خطاب به یکی از انبیاء فرمود:

به قوم خود بگو؛ لباس‌های دشمنان مرا نپوشید، و غذاهای دشمنان مرا نخورید، و راه‌های دشمنان مرا نروید، که (اگر چنین کنید،) شما نیز دشمنان من خواهید بود، همان‌طور که آنان دشمنان من هستند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۵:۲۷
ابوالفضل رهبر

 

در میان ما، امام رضا (علیه‌السلام) به «غریب الغرباء»[۲] مشهورند،

اما جالب است بدانید که در روایات، این صفت تنها در وصفِ امام حسین (علیه‌السلام) به‌کار رفته است.

- به عنوان مثال، در ضمن زیارتی که در نیمه شعبان، خطاب به امام حسین (علیه‌السلام) وارد شده است، ایشان «غریب الغرباء» نامید شده‌اند.[۳]

 

در مورد سایر ائمه، صفت «غریب»[۴] به کار رفته است؛

 

- به‌عنوان مثال، امام صادق، در مورد نوه بزرگوارشان، امام رضا (علیهماالسلام) روایت فرموده‌اند:

«مردى از فرزندان پسرم موسى ع، طلوع می‌کند که هم نام امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است و در زمین طوس، که در خراسان است، دفن می‌شود. در آنجا با زهر کشته می‌شود و در حالی که «غریب» است، دفن می‌شود...»[۵]

 

- و یا امام جواد، در زیارتی خطاب به پدر بزرگوارشان (علیهماالسلام) خود را «مسموم غریب» نامیده‌اند.[۶]

 

غربتِ برخی ائمه، که به نوعی از خانواده و دیار خود دور افتاده بوده‌اند و در غربت به خاک سپرده شده‌اند، قابل درک است، اما این چه غربتی است که میان تمام اهل‌بیت (علیهم‌السلام) مشترک است؟

 

به نظر می‌رسد این غربت، همان «غربت مؤمن» و «غربت عالِم» باشد.

به این دو حدیث توجه کنید:

 

۱) کامل بن علاء از امام صادق (علیه‌السلام) نقل می‌کند که فرمودند:

««مؤمنین قطعاً پیروزند»[۷] آیا می‌دانی که آنان که هستند؟»

عرض کردم: شما داناترید.

فرمودند:

«قطعاً «مؤمن»ها، که «تسلیم»[۸] نیز هستند، پیروزند،

به راستی، این «تسلیم»ها هستند که «نجیب»[۹] اند،

پس «مؤمن»، «غریب» است،

و خوشا به سعادتِ «غریب»ها.»[۱۰]

 

اگر دقت کرده باشید، امام صادق (علیه‌السلام) در این حدیث یک قیاس به کار برده‌اند:

الف: «مؤمن»، «تسلیم» است.

ب: کسی که «تسلیم» است، «نجیب» است.

[ج: کسی که «نجیب» است، «غریب» است.]

نتیجه: پس «مؤمن»، «غریب» است.

           

۲) در روایت دیگری از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است:

«عالمان غریب‌اند، چرا که نادانانِ زیادی در میانشان‌ هستند.»[۱۱]

 

***

 

آری! چنین است که:

اهل‌بیت؛

این مؤمنین تام،

این تسلیم‌شدگان بی‌ادعا،

این نُجَبای دست‌نایافتنی،

این دانایان کل،

و در یک کلام:

این قله‌های «قربت»،

در اوجِ «غربت» به سر می‌برند،

هرچند در دیارشان،

کنار خانواده‌شان،

و در میان حلقه‌ی یاران و علاقه‌مندان خویش باشند.

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] برگرفته از سخنان استاد حجت‌الاسلام امیر غنوی، در جلساتِ درس تاریخ اسلام.

[۲] یعنی کسی که در میان غریب‌ها نیز غریب است.

[۳] «...السَّلامُ عَلَیْکَ یا قَتِیلَ الظَّلماءِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا غَرِیبَ‏ الْغُرَباءِ...» [الإقبال‌بالأعمال‌الحسنة(طبع‌الحدیثة)، ج‏۳، ص۳۴۷]

[۴] راغب اصفهانی در مفردات، در معنای «غریب» چنین گفته: «به هرکس که از دیگران دور شود، و در میان هم جنسانِ خود بی‌نظیر باشد، «غریب» گفته می‌شود ... و گفته شده: «علما، به خاطر فراوانیِ نادانان در میانشان، غریب‌اند.» و کلاغ به این دلیل «غُراب» نامیده شده است که در رفت‌و‌آمدش از دیگران دوری می‌جوید.» [مفردات‌ألفاظ‌القرآن، ص۶۰۴]

[۵] «یَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ ابْنِی مُوسَى اسْمُهُ اسْمُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَیُدْفَنُ فِی أَرْضِ طُوسَ وَ هِیَ بِخُرَاسَانَ یُقْتَلُ فِیهَا بِالسَّمِّ فَیُدْفَنُ فِیهَا غَرِیباً...» [الأمالی(للصدوق)، ص۱۱۸] (مرحوم شیخ صدوق این حدیث را در مجلسی که به تاریخ ۱۳ذی الحجة سال۳۶۷ هـ.ق، در مشهدالرضا تشکیل شده بوده، املاء کرده‌اند.)

[۶] «...السَّلَامُ عَلَیْکَ مِنْ إِمَامٍ عَصِیبٍ وَ إِمَامٍ نَجِیبٍ وَ بَعِیدٍ قَرِیبٍ وَ مَسْمُومٍ‏ غَرِیبٍ‏...» [بحارالأنوار، ج‏۹۹، ص۵۳] (مرحوم علامه مجلسی این روایات را که در آثار قدماء یافته‌اند، اما بدون ذکر منبع و سند نقل کرده‌‌اند.)

[۷] سوره مؤمنون، آیه۱.

[۸] امام صادق (علیه‌السلام) در حدیثی، مقام «تسلیم» را همان مقام «اخبات» دانسته‌اند. («... ثُمَّ قَالَ أَ تَدْرُونَ مَا التَّسْلِیمُ فَسَکَتْنَا فَقَالَ هُوَ وَ اللَّهِ الْإِخْبَاتُ» [الکافی، ج‏۱، ص۳۹۱]) «اخبات» نیز یعنی: تواضع مطلق در برابر خداوند، خود را هیچ انگاشتن و ادعایی از خود نداشتن.

[۹] آن‌چه که در نوع خود باارزش و کم‌یاب است. («النَّجِیبُ‏: الفاضل من کلّ حیوان. و قد نَجُبَ‏ یَنْجُبُ‏ نَجَابَةً، إذا کان فاضلا نفیسا فى نوعه» [النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج۵، ص۱۷])

[۱۰] ...عَنْ کَامِلٍ التَّمَّارِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع‏: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ‏ أَ تَدْرِی مَنْ هُمْ قُلْتُ أَنْتَ أَعْلَمُ قَالَ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الْمُسَلِّمُونَ إِنَّ الْمُسَلِّمِینَ هُمُ النُّجَبَاءُ فَالْمُؤْمِنُ غَرِیبٌ فَطُوبَى لِلْغُرَبَاءِ.» [الکافی، ج‏۱، ص۳۹۱]

[۱۱] «الْعُلَمَاءُ غُرَبَاءُ لِکَثْرَةِ الْجُهَّالِ بَیْنَهُمْ.» [کشف‌الغمةفی‌معرفةالأئمة(طبع‌القدیمة)، ج‏۲، ص۳۴۹]

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۳۷
ابوالفضل رهبر

 

محققان، فوائد بسیاری برای پیاده‌روی می‌شمارند و آن را «موجب سلامتی» می‌دانند.

 

اما در منابع روائی از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده­ است که در شب معراج، بهشت و نعمت‌های آن را مشاهده فرمودند، و دیدند که بهشت هشت درب دارد و بر هر دربی چهار جمله‌ی ارزش­مند نگاشته شده است.

 

طبق این حدیث، بر دربِ سوم چنین نوشته شده:

«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیٌّ وَلِیُّ اللَّهِ‏ کُلُّ شَیْ‏ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ‏، لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ حِیلَةٌ وَ حِیلَةُ الصِّحَّةِ فِی الدُّنْیَا أَرْبَعُ خِصَالٍ؛ قِلَّةُ الْکَلَامِ وَ قِلَّةُ الْمَنَامِ وَ قِلَّةُ الْمَشْیِ‏ وَ قِلَّةُ الطَّعَامِ»

 الفضائل (لابن شاذان القمی)، ص۱۵۲

 

«...برای هر چیز حیله­‌ای [۱] است و حیله ­ی سلامتی در دنیا، چهار خصلت است؛

کم سخن گفتن و کم خوابیدن و کم راه رفتن و کم غذا خوردن»

 

مترجمان، معمولاً «الْمَشْی» را «راه رفتن» و «پیاده‌­روی» ترجمه کرده­‌اند.

بنابراین ترجمه، یکی از چهار توصیه‌ی مهم برای تندرستی، «کم راه رفتن» خواهد بود.

 

اما احتمال دیگری نیز درباره این واژه مطرح است؛

این­ که آن را «الْمَشِیّ» بخوانیم.

در این صورت، به معنای «داروی مُسهِل» خواهد بود، که در طب اسلامی، استفاده از آن از اصلی‌ترین شیوه‌های درمانی محسوب می‌شود.[۱]

 

به حدیث زیر توجه کنید:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏: «الدَّاءُ ثَلَاثَةٌ وَ الدَّوَاءُ ثَلَاثَةٌ، فَأَمَّا الدَّاءُ فَالدَّمُ وَ الْمِرَّةُ وَ الْبَلْغَمُ، فَدَوَاءُ الدَّمِ الْحِجَامَةُ وَ دَوَاءُ الْبَلْغَمِ الْحَمَّامُ وَ دَوَاءُ الْمِرَّةِ الْمَشِیُ‏.»

 کتاب‌من‌لایحضره‌الفقیه، ج۱، ص۱۲۶

 

رسول خدا (صلی­‌الله‌­علیه‌­وآله) فرمودند:

«[منشأ] بیماری سه چیز است و درمان سه چیز.

اما، [منشأ] بیماری‌ها؛ [غلبه‌ی خلط‌های] دم، و مِرّه[۳] و بلغم است.

درمانِ دم؛ «حجامت»،

درمانِ بلغم؛ «حمّام»

و درمانِ مِرّه؛ «مَشِیّ» (داروی مُسهِل) است.» [۴]

 

* بنابراین، ممکن است مقصود از «قِلَّةُ الْمَشی» در حدیثِ مذکور، عدم افراط در استفاده از مُسهِلات باشد، چراکه دارو نیز اگر بی‌رویه مصرف شود، خود موجبِ بیماری خواهد شد.

 

* با تمام این اوصاف، امکان صحیح بودنِ معنای متداول (کم راه رفتن) منتفی نیست.

 

در این صورت، در توضیحِ این حدیث دو احتمال به ذهن می‌رسد:

(۱) این که مقصود، عدم افراط در پیاده ­روی باشد (و واضح است که افراط در هر کاری آسیب­ زاست).

این احتمال، با تصوّرِ شرائطِ زندگیِ آن عصر، تقویت می­ شود. پیاده ­روی های طولانی، برای رسیدن به مسجد، محل کار، خانه ­ی فلان دوست، و یا سفر به شهری دیگر، متداول بوده است. این حدیث می­ تواند توصیه­ ای باشد برای خودداری از پیاده­ روی­ های بیش ­از حد و بهره­­ گیری از مَرکَب برای مسافت­ های طولانی.

 

(۲) این که محققان اشتباه کرده باشند، به این معنا که تاکنون به این فعالیت، تک بُعدی نگریسته باشند؛ پیاده­ رویِ زیاد از جهتی مفید و از جهات دیگری مُضرّ باشد. این دست اشتباهات کم نبوده و نیست.

بی ­توجهی به تمام آثار مادیِ یک امر و نیز غفلت از آثار روحی و به­ ویژه آثار اخرویِ امور، در مواردِ متعددی دانشمندان را به خطا دچار کرده است.

بنابراین چه بسا در پیاده­ روی طولانی مضراتی نهفته باشد که از چشم بشر دور مانده و خداوند، عزّ و جلّ، به آن اشاره فرموده باشد.

 

و الله العالم 

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــ

[۱] حیله: مهارت، چاره، راه­کار.

[۲] بزرگان طب سنتی، «یبوست» را «اُمُّ الأمراض» (منشأ بیماری­‌ها) می­‌نامند، و درمان آن را مصرفِ مُسهِلات می‌دانند.

[۳] «مِرّة»؛ اعم است از خلط سوداء و خلط صفراء.

[۴] خلاصه‌­وار می‌توان گفت:

«دم»، «بلغم»، «صفراء» و «سوداء»، چهار خلطی هستند که به نسبتِ معینی در خون جریان دارند (مثلاً ۴۹ درصدِ خون را خلطِ دم، ۴۹ درصد آن را بلغم، ۱ درصد را صفراء و ۱ درصد را نیز خلطِ سوداء تشکیل می­ دهد). تا زمانی که این نسبت معین در حالتِ تعادل باشد، بدن سالم خواهد بود.

اما اگر به هر علتی، این تعادل به هم بخورد (به عنوان مثال اگر غددِ درون­ ریزِ تولیدکننده­‌ی صفراء، تحریک شده، بیش از حد ترشح کنند و نسبت صفراء را در خون به ۲ درصد غلبه دهند)، سلامتِ انسان به خطر می افتد و بیماریِ مربوط به خلطِ غالب، فرصتِ بروز می­ یابد.

بنابراین، اصل کلی در پیش‌گیری؛ حفظ تعادلِ اخلاط، و راه‌کار کلی در درمان؛ بازگرداندنِ تعادلِ از دست­ رفته، خواهد بود.

  

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۴ ، ۰۷:۲۲
ابوالفضل رهبر

 

حتماً تابه‌حال دیده‌اید افراد متدیّنی را که هنگام رفتن به (گلاب به روتون) دستشویی کلاهی بر سر می‌گذارند، و بعد وارد می‌شوند.

و لابد تابه‌حال شنیده‌اید این نقل‌قول‌ها را که:

 - «دانشمندان به این نتیجه رسیده‌اند که گازهای متصاعد در دستشویی موجب صدمه به پیاز مو یا سفید شدن زودهنگام موها می‌شود.»

یا این که:

 - «سر انسان داراى منافذِ ریزى است که بوهاى متعفن از آن‌ها وارد سر می‌شود و باعث اختلالات مغزى می‌گردد.»

و ...

 

بله، درست است، «پوشاندن سر»، مستحب است.

به عنوان مثال:

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّهُ کَانَ یَعْمَلُهُ إِذَا دَخَلَ اَلْکَنِیفَ یُقَنِّعُ رَأْسَهُ وَ یَقُولُ سِرّاً فِی نَفْسِهِ: «بِسْمِ اَللَّهِ وَ بِاللَّهِ».

 تهذیب‌الأحکام، ج۱، ص۲۴

 

روایت شده است که امام صادق (علیه‌السلام) هنگام ورود به دستشویی، سرِ خود را می‌پوشاند و در دل زمزمه می‌فرمود: «بسم‌الله و بالله».

 

اما...

* اولاً، پوشاندن «تمامِ» سر مستحب است، نه فقط «مو»ی سر.

(حدیثی نداریم که در آن به پوشاندن موها یا قسمت بالای سر، توصیه شده باشد.)

 

* ثانیاً، حکمتی که برای این کار ذکر شده است، چیز دیگری است؛

توجه کنید...

 

رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) در ضمن توصیه‌هایشان به ابوذر می‌فرمایند:

«یَا أَبَا ذَرٍّ... اِسْتَحِ مِنَ اَللَّهِ، فَإِنِّی وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَأَظَلُّ حِینَ أَذْهَبُ إِلَى اَلْغَائِطِ مُتَقَنِّعاً بِثَوْبِی أَسْتَحِی مِنَ اَلْمَلَکَیْنِ اَللَّذَیْنِ مَعِی.»

 الأمالی(للطوسی)، ص۵۳۴

 

«ای ابوذر! از خدا حیا کن؛ همانا من - قسم به آن که جانم در دست اوست - همیشه وقتی برای قضای حاجت می‌روم، به خاطر حیاء از دو مَلَکی که همراهم هستند، سَرَم را با لباسم می‌پوشانم.»

 

 

دقت کردید؟

«به خاطر حیاء از دو مَلَکی که همراهم هستند»

اصلاً قضیه، چیز دیگری است.

 

ملاحظه می‌فرمائید؟

عملی که می‌تواند در هر شبانه‌روز، بارها، ما را به یاد «نظارت بر اعمال توسط دو ملک» بیاندازد، و باورِ «همراهیِ آن دو» را در ما زنده نگه دارد، چگونه از اثر و هدف اصلی‌اش خالی شده و به کاری منفعت طلبانه (:آسیب ندیدن پیاز مو و...) تبدیل شده است!

 

البته، بعید نیست پوشاندن سر در دستشویی، همان‌طور که برخی ادعا کرده‌اند، چنین آثار مادی‌ای نیز داشته باشد، اما تقلیل چنان اثری، به چنین اثری، ظلم به معارف اهل‌بیت (علیهم‌السلام) و ظلم به مسلمین است.

 

این ظلم، نسبت به بسیاری از عبادات و احکام، روا داشته شده است؛ نماز (حرکات ورزشی)، روزه (پالایش سموم)، قبله (مرکز مغناطیسیِ زمین)، گوشت سگ و خوک (کرمِ فلان و مرضِ بهمان)، مسواک (بهداشت دهان و دندان) و...

کسی منکر این آثارِ ضمنی نیست، اما نباید آثار توأمانِ روحی و جسمیِ این عبادات و احکام را در همین آثار پیش‌پاافتاده‌ی مادی محدود کرد.

 

 

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــ

بعضی کتاب‌ها و برخی سایت‌ها، به اشتباه، این حکمت (نرسیدن گازهای متصاعد به مغز) را به عنوان حدیث نقل کرده‌اند.

منشأ این توهم آن است که...

- شیخ مفید، در المقنعة، هنگام ذکر استحباب پوشاندن سر، گفته است؛ علت این کار، ایمن بودن از عبث شیطان و رسیدن بوهای بد به مغز است و... [المقنعة، ص۳۹]؛

- شیخ طوسی، در تهذیب الاحکام، پیش از ذکر روایات این باب، جمله‌ی شیخ مفید را نقل کرده است [تهذیب‌الأحکام، ج۱، ص۲۴]؛

- و شهید ثانی نیز در شرح لمعه، پس از طرح بحث، فرموده؛ این کار برای احتراز از رسیدن بوهای بد به مغز است. [الروضة‌البهیةفی‌شرح‌اللمعةالدمشقیة، ج‌۱، ص۲۷]

در این میان، عده‌ای گمان کرده‌اند، جملات این بزرگواران (شیخ مفید، شیخ طوسی و شهید ثانی)، حدیث است، حال‌آن‌که در هیچ حدیثی به چنین حکمتی اشاره نشده است.

و الله العالم

 

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۳ ، ۰۶:۵۸
ابوالفضل رهبر