دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۷۳۷ مطلب با موضوع «اخلاقی» ثبت شده است

 

قالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام):
«إِنَّ الْإِیمَانَ عَشْرُ دَرَجَاتٍ بِمَنْزِلَةِ السُّلَّمِ یُصْعَدُ مِنْهُ مِرْقَاةً بَعْدَ مِرْقَاةٍ فَلَا یَقُولَنَّ صَاحِبُ الِاثْنَیْنِ لِصَاحِبِ الْوَاحِدِ لَسْتَ عَلَى شَیْ‏ءٍ حَتَّى یَنْتَهِیَ إِلَى الْعَاشِرِ فَلَا تُسْقِطْ مَنْ هُوَ دُونَکَ فَیُسْقِطَکَ مَنْ هُوَ فَوْقَکَ وَ إِذَا رَأَیْتَ مَنْ هُوَ أَسْفَلُ مِنْکَ بِدَرَجَةٍ فَارْفَعْهُ إِلَیْکَ بِرِفْقٍ وَ لَا تَحْمِلَنَّ عَلَیْهِ مَا لَا یُطِیقُ فَتَکْسِرَهُ- فَإِنَّ مَنْ کَسَرَ مُؤْمِناً فَعَلَیْهِ جَبْرُهُ.»

 

 الکافی، ج‏۲، ص۴۵

 

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
«به راستی که ایمان ده درجه است؛ مانند نردبان، که پله‌هایش یکی پس از دیگری طی می‌شوند.
کسی که بر پله دوم ایستاده، نباید به کسی که بر پله اول است بگوید «تو ایمان نداری»، همین‌طور دیگران، تا برسد به پله دهم.
پس کسی را که پایین‌تر از توست، سقوط مده، تا کسی که بالاتر از توست، تو را سقوط ندهد.
اگر دیدی کسی یک پله از تو پایین‌تر است، او را با ملایمت به سوی خود بالا بکش و چیزی را که طاقتش را ندارد، بر او بار مکن که او را می‌شکنی.
به راستی کسی که مؤمنی را بشکند، باید جبران کند.»

 

نگاه اهل بیت به امر به معروف

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۵ ، ۲۳:۳۱
ابوالفضل رهبر

 

قالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (علیه السلام):

«ضَمِنْتُ عَلَى رَبِّی أَنَّهُ لَا یَسْأَلُ أَحَدٌ مِنْ غَیْرِ حَاجَةٍ إِلَّا اضْطَرَّتْهُ الْمَسْأَلَةُ یَوْماً إِلَى أَنْ یَسْأَلَ مِنْ حَاجَةٍ.»

 

 الکافی، ج‏۴، ص۱۹

 

امام سجاد(علیه السلام) فرمودند:
«در برابر پروردگارم ضمانت می‌کنم که هرکس بدون نیاز، دستِ طلب نزد دیگران دراز کند، ناگزیر روزى از روی نیاز دستِ طلب دراز خواهد کرد.»

 

دست نیاز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۵ ، ۲۳:۲۳
ابوالفضل رهبر

 

هر مسلمان در هر شبانه روز، بارها سوره حمد را قرائت می کند. اگر آیات نورانی این سوره با توجه به معانی بلندشان خوانده شوند، اثراتی خواهد داشت که در ادامه ذکر می شود...

 

...عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ الرِّضَا عَلِیِّ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِیهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ:

«قَسَمْتُ فَاتِحَةَ الْکِتَابِ بَیْنِی وَ بَیْنَ عَبْدِی فَنِصْفُهَا لِی وَ نِصْفُهَا لِعَبْدِی وَ لِعَبْدِی مَا سَأَلَ إِذَا قَالَ الْعَبْدُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ بَدَأَ عَبْدِی بِاسْمِی وَ حَقٌّ عَلَیَّ أَنْ أُتَمِّمَ لَهُ أُمُورَهُ وَ أُبَارِکَ لَهُ فِی أَحْوَالِهِ فَإِذَا قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ حَمِدَنِی عَبْدِی وَ عَلِمَ أَنَّ النِّعَمَ الَّتِی لَهُ مِنْ عِنْدِی وَ أَنَّ الْبَلَایَا الَّتِی دَفَعْتُ عَنْهُ فَبِطَوْلِی أُشْهِدُکُمْ أَنِّی أُضِیفُ لَهُ إِلَى نِعَمِ الدُّنْیَا نِعَمَ الْآخِرَةِ وَ أَدْفَعُ عَنْهُ بَلَایَا الْآخِرَةِ کَمَا دَفَعْتُ عَنْهُ بَلَایَا الدُّنْیَا فَإِذَا قَالَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ شَهِدَ لِی عَبْدِی أَنِّی الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ أُشْهِدُکُمْ لَأُوَفِّرَنَّ مِنْ رَحْمَتِی حَظَّهُ وَ لَأُجْزِلَنَّ مِنْ عَطَائِی نَصِیبَهُ فَإِذَا قَالَ مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ أُشْهِدُکُمْ کَمَا اعْتَرَفَ أَنِّی أَنَا مَالِکُ یَوْمِ الدِّینِ لَأُسَهِّلَنَّ یَوْمَ الْحِسَابِ حِسَابَهُ وَ لَأَتَجَاوَزَنَّ عَنْ سَیِّئَاتِهِ فَإِذَا قَالَ إِیَّاکَ نَعْبُدُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ صَدَقَ عَبْدِی إِیَّایَ یَعْبُدُ أُشْهِدُکُمْ لَأُثِیبَنَّهُ عَلَى عِبَادَتِهِ ثَوَاباً یَغْبِطُهُ کُلُّ مَنْ خَالَفَهُ فِی عِبَادَتِهِ لِی فَإِذَا قَالَ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِیَ اسْتَعَانَ عَبْدِی وَ الْتَجَأَ إِلَیَّ أُشْهِدُکُمْ لَأُعِینَنَّهُ عَلَى أَمْرِهِ وَ لَأُغِیثَنَّهُ فِی شَدَائِدِهِ وَ لَآخُذَنَّ بِیَدِهِ یَوْمَ نَوَائِبِهِ فَإِذَا قَالَ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ إِلَى آخِرِ السُّورَةِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ هَذَا لِعَبْدِی وَ لِعَبْدِی مَا سَأَلَ فَقَدِ اسْتَجَبْتُ لِعَبْدِی وَ أَعْطَیْتُهُ مَا أَمَّلَ وَ آمَنْتُهُ مِمَّا مِنْهُ وَجِلَ»

قَالَ وَ قِیلَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَخْبِرْنَا عَنْ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ أَ هِیَ مِنْ فَاتِحَةِ الْکِتَابِ فَقَالَ:

«نَعَمْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَقْرَؤُهَا وَ یَعُدُّهَا آیَةً مِنْهَا وَ یَقُولُ فَاتِحَةُ الْکِتَابِ هِیَ السَّبْعُ الْمَثَانِی.»[1]

 

شیخ صدوق از امام حسن عسکری نقل کرده است که ایشان از پدرشان امام هادی، از پدرشان امام جواد، از پدرشان امام رضا، از پدرشان امام کاظم از پدرشان امام صادق از پدرشان امام باقر از پدرشان امام سجاد، از پدرشان امام حسین، ار پدرشان امام علی، از پیامبر خدا (صلوات الله علیهم) نقل فرمودند:

خداوند (عزّ و جلّ) فرمود[2]:

«فاتحة الکتاب(سوره حمد) را میان خود و بنده ام تقسیم کردم؛ نصفش برای خودم، و نصفش برای بنده ام. و بنده ام هرچه بخواهد به او می دهم.

وقتی بنده می گوید «بسم الله الرحمن الرحیم»[3]، خداوند (جلّ جلاله) می گوید: بنده ام با نام من آغاز کرد و بر من حق دارد که اُمورش را به انجام رسانم و به احوالش برکت دهم.

و آنگاه که بگوید «الحمد لله رب العالمین»[4]، خداوند (جلّ جلاله) می گوید: بنده ام مرا ستایش کرد و دانست که نعمت هایی که دارد، از جانب من است و بلایی که از او دور شده، به سبب فضل و بخشش من بوده. شما را شاهد می گیرم که نعمت های آخرت را نیز به نعمت های دنیایش می افزایم و همانطور که بلایای دنیا را از او دور ساختم، بلایای آخرت را نیز از او دور خواهم ساخت.

و آنگاه که بگوید «الرحمن الرحیم»[5]، خداوند (جلّ جلاله) می گوید: بنده ام برایم شهادت داد که من رحمان و رحیم هستم. شما را شاهد می گیرم که بهره ی او از رحمتم را فزونی خواهم بخشید و بهره اش را از آنچه به او بخشیده ام، زیاد خواهم نمود.

و آنگاه که بگوید «مالک یوم الدین»[6]، خداوند (جلّ جلاله) می گوید: شما را شاهد می گیرم همانطور که (بنده ام) اعتراف کرد که من مالک روز جزاء هستم، حسابرسیِ روز حساب را بر او آسان می گیرم و از بدی هایش در خواهم گذشت.

و آنگاه که بگوید «ایاک نعبد»[7]، خداوند (عزّ و جلّ) می گوید: بنده ام راست گفت؛ فقط مرا عبادت می کند. شما را شاهد می گیرم که به خاطر عبادتش ثوابی به او خواهم داد که هرکس با او به خاطر عبادت من مخالفت می ورزد، به این ثواب غبطه بخورد.

و آنگاه که بگوید «ایاک نستعین»[8]، خداوند (عزّ و جلّ) می گوید: بنده ام از من کمک خواسته و به من پناه آورده است. شما را شاهد می گیرم که در کارش یاری اش رسانم و در سختی ها فریادرس اش باشم و در روزی که پیشامدی برایش حاصل شود، دستش را بگیرم.

و آنگاه که بگوید «اهدنا الصراط المستقیم...» تا آخر سوره[9]، خداوند (عزّ و جلّ) می گوید: این برای بنده ام است و بنده ام هرچه بخواهد خواهد داشت. به راستی که آن را برای بنده ام مستجاب کردم و آنچه آرزو داشت را به او دادم و او را از آنچه هراس داشت، ایمن خواهم داشت.»

همچنین نقل شده است که به امیر مؤمنان گفته شد: ای امیر مؤمنان! به ما بفرمایید که آیا «بسم الله الرحمن الرحیم» جزءِ سوره ی «فاتحة الکتاب» است؟

حضرت فرمودند: «بله، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) آن را قرائت می کردند و جزئی از سوره محسوب می کردند و می فرمودند: سوره فاتحة الکتاب، «سبع المثانی»[10] است.»

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏1، ص300.

[2] به احادیثی که آنها را امامان شیعه (علیهم السلام) به ترتیب از پدرانشان نقل می فرمایند و سلسله سندشان به خداوند (تبارک و تعالی) ختم می شود، اصطلاحاً «سلسلة الذهب» گفته می شود؛ یعنی حدیثی که سلسله ی سندش مانند طلا، گرانبها و ارزشمند است.

[3] «به نام خداوند بخشنده بخشایشگر»؛ سوره حمد، آیه1، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

[4] «ستایش مخصوص خداوندى است که پروردگار جهانیان است»؛ سوره حمد، آیه2، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

[5] «(خداوندى که) بخشنده و بخشایشگر است (و رحمت عام و خاصش همگان را فرا گرفته)»؛ سوره حمد، آیه3، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

[6] «(خداوندى که) مالک روز جزاست»؛ سوره حمد، آیه4، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

[7] «(پروردگارا!) تنها تو را می پرستیم»؛ سوره حمد، آیه5، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

[8] «(پروردگارا!) تنها از تو یارى می جوییم»؛ سوره حمد، آیه5، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

[9] «(پروردگارا!) ما را به راه راست هدایت کن؛ راه کسانى که آنان را مشمول نعمت خود ساختى، نه کسانى که بر آنان غضب کرده اى و نه گمراهان»؛ سوره حمد، آیه5، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی. این بخش از سوره دعاست و بنده خواسته اش را از خداوند می خواهد.

[10] «سبع المثانی» یکی از نام های سوره حمد است و گفته می شود به این معنا اشاره دارد: «سوره ای که هفت آیه دارد و دو بار نازل شده است». بنابراین باید «بسم الله الرحمن الرحیم» را نیز جزء سوره دانست، تا با شش آیه دیگر، در مجموع هفت آیه شوند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۵ ، ۰۲:۵۸
ابوالفضل رهبر

 

بسیاری از ما از مرگ هراسی نداریم، چرا که متوجه نیستیم که مرگ یعنی پایان فرصت جمع آوریِ توشه برای سفری طولانی و طاقت فرسا، یعنی «برگه ها بالا! هرچه تا حالا نوشته اید، بس است!»

اما آنان که به این واقعیت توجه دارند، اگر خود را برای این زمان آماده نکرده باشند، همواره نگران خواهند بود. چگونه می توان برای این لحظه ی حساس کسب آمادگی کرد تا هراسی باقی نماند؟

 

...عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ الرِّضَا عَلِیِّ بْنِ مُوسَى عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ قَالَ:

قِیلَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ مَا الِاسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ قَالَ «أَدَاءُ الْفَرَائِضِ وَ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ وَ الِاشْتِمَالُ عَلَى الْمَکَارِمِ ثُمَّ لَا یُبَالِی أَنْ وَقَعَ عَلَى الْمَوْتِ أَوِ الْمَوْتُ وَقَعَ عَلَیْهِ وَ اللَّهِ لَا یُبَالِی ابْنُ أَبِی طَالِبٍ أَنْ وَقَعَ عَلَى الْمَوْتِ أَوِ الْمَوْتُ وَقَعَ عَلَیْهِ».[1]

 

شیخ صدوق با دو واسطه از امام حسن عسکری نقل کرده است که ایشان از پدرشان امام هادی، از پدرشان امام جواد، از پدرشان امام رضا، از پدرشان امام کاظم از پدرشان امام صادق از پدرشان امام باقر از پدرشان امام سجاد (علیهم السلام) نقل فرمودند:

به امیر مؤمنان(علیه السلام) گفته شد: «آمادگی برای مرگ»، چگونه است؟

حضرت فرمودند:

«انجام واجبات و پرهیز از محرمات و متلبس شدن به مکارم (اخلاق)،

در این صورت (برای انسان) فرقی نمی کند که مرگ به سراغش آید یا او به سراغ مرگ رود.

به خدا قسم! برای فرزند ابوطالب فرقی ندارد که به سراغ مرگ رود یا مرگ به سراغش آید.»

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏1، ص297.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۵ ، ۰۲:۵۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع قَالَ:

«مَنْ تَرَکَ السَّعْیَ فِی حَوَائِجِهِ یَوْمَ عَاشُورَاءَ قَضَى اللَّهُ لَهُ حَوَائِجَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ مَنْ کَانَ یَوْمُ عَاشُورَاءَ یَوْمَ مُصِیبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُکَائِهِ جَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَوْمَ فَرَحِهِ وَ سُرُورِهِ وَ قَرَّتْ بِنَا فِی الْجِنَانِ عَیْنُهُ وَ مَنْ سَمَّى یَوْمَ عَاشُورَاءَ یَوْمَ بَرَکَةٍ وَ ادَّخَرَ فِیهِ لِمَنْزِلِهِ شَیْئاً لَمْ یُبَارَکْ لَهُ فِیمَا ادَّخَرَ وَ حُشِرَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَعَ یَزِیدَ وَ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ زِیَادٍ وَ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ لَعَنَهُمُ اللَّهُ تَعَالَى إِلَى أَسْفَلِ دَرَکَةٍ مِنَ النَّارِ.»

 عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص۲۹۸

 

شیخ صدوق در کتاب «عیون أخبار الرضا علیه السلام» از امام ابوالحسن علی بن موسی الرضا (علیه السلام) نقل می کند که فرمودند:

«هرکس در روز عاشورا تلاش برای (رفع) نیازهایش را کنار بگذارد، خداوند نیازهای دنیا و آخرتش را رفع می کند،

و هرکس روز عاشورا، روز مصیبت[۱] و حزن[۲] و گریه اش باشد، خداوند (عزّ و جلّ) روز قیامت را روز شادمانی و شادی اش قرار می دهد و چشمش در بهشت به (دیدار) ما (اهل بیت) روشن می گردد،

و هرکس روز عاشورا را روز خیر و برکت بنامد[۳] و چیزی را برای خانه اش ذخیره کند، برایش در چیزی که ذخیره کرده است، خیری نخواهد بود و در روز قیامت به همراه «یزید» و «عبیدالله بن زیاد» و «عمر بن سعد» – که خداوند تعالی لعنتشان کند و به قعر آتش بیفکند  محشور می شود.»

 
 
 
پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] مصیبت: بلا، سختی و پیشامد بد.

[۲] حزن: غم و اندوه.

[۳] چنان چه عده ای از مسلمانان (به سبب عدم فهم صحیح از برخی احادیث) روز عاشورا را روزی مبارک می دانند و در این روز روزه می گیرند. توضیح اینکه: گویا این روز در آیین یهودیان مبارک بوده و پیش از تشریع روزه ماه مبارک رمضان، سنت پیامبر نیز روزه گرفتن در این روز بوده است. در سالهای ابتدایی بعثت پیامبر، این روز در تقویم یهودیان، با روز دهم ماه محرم منطبق بوده است و مسلمانان گمان کرده اند که برکت مربوط به دهم محرم بوده است. بعدها نیز بنی امیه بر این مسئله تأکید کردند و امروزه شاهد تبرک جستن و روزه گرفتن بعضی از مسلمانان در این روز هستیم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۵ ، ۰۲:۳۷
ابوالفضل رهبر

 

گاهی حرفی انسان را تکان می دهد، حرفی که بارها آن را شنیده و بی توجه از کنارش عبور کرده است.

ولی وقتی انسان مدتی است به بن بستی خورده است و روی دنده ی پذیرش افتاده است و منتظر یک «راه نمایی» و اندکی «دست گیری» است، دیگر از کنار همان حرفِ بارها شنیده شده، بی توجه عبور نمی کند.

می ایستد..

و تأملی..

و فکری..

و (شاید) تصمیمی..

و (إن شاء الله) حرکتی...

 

این حدیث در چنین حالتی از زبان دوستی به گوشم خورد:

...أَخْبَرَنَا أَبُو بَصِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ‏ «أَیُّمَا رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا اسْتَعَانَ بِهِ رَجُلٌ مِنْ إِخْوَانِهِ فِی حَاجَةٍ فَلَمْ یُبَالِغْ فِیهَا بِکُلِّ جُهْدٍ فَقَدْ خَانَ‏ اللَّهَ‏ وَ رَسُولَهُ‏ وَ الْمُؤْمِنِینَ‏» قَالَ أَبُو بَصِیرٍ قُلْتُ- لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع مَا تَعْنِی بِقَوْلِکَ «وَ الْمُؤْمِنِینَ‏» قَالَ «مِنْ لَدُنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ إِلَى آخِرِهِمْ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۳۶۲

 

از ابو بصیر نقل شده است: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمودند:

«هریک از اصحاب ما[۱] که مردی در مورد حاجتی از او یاری بخواهد، اما تمامِ نهایت تلاشش[۲] را برای حاجت او به کار نبندد، به‌راستی به خداوند و رسولش و مؤمنین خیانت[۳] کرده است.»

ابو بصیر گوید به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: منظورتان از اینکه فرمودید «و مؤمنین» چیست؟

حضرت فرمودند:

«(اهل بیت) از امیر مؤمنان تا آخرشان» (علیهم السلام)

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] اصحاب: دوستان، رفقاء، هم نشینان.

[۲] جٌهد: انجام کار با مشقّت و جدیت و به کار بستن نهایت تلاش، برای رسیدن به مقصود.

[۳] خیانت: کم گذاشتن، بد عهدی، کوتاهی در امانت داری، ضایع کردن حق دیگری.

 

 

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱) بعد از شنیدن این حدیث، به خود نهیب زدم: «تو که بارها و بارها به خدا و رسول و ائمه (صلوات الله علیهم) خیانت کرده ای، عهد شکسته ای و ظلم روا داشته ای، چطور از ایشان انتظار «راه نمایی» و «دست گیری» داری؟!»

۲) و یاد خاطره ای از مرحوم علی صفائی افتادم که به دوستی گلایه کرده بود «چرا آن روز به رفیقت که از تو کمکی می خواست، کمک نکردی  و امروز مرا دعوت کرده ای و برایم ماهی درست کرده ای؟ پس داشته ای و نداده ای!» و در جواب آن شخص که گفته بود «پولی نداشتم و ماهی را از مغازه ی یک آشنا گرفته ام تا بعداً با او حساب کنم»، فرموده بود: «داشته های تو فقط پول توی جیبت نیست، اعتبار و آبرویت هم هست. چطور وقتی خودت گرفتار باشی، به این در و آن در می زنی، همان طور باید برای رفقایت مایه بگذاری.» (نقل به مضمون)

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۷:۵۹
ابوالفضل رهبر

 

 این مطلب پیش تر در قدس آنلاین منتشر شده است.

 

 یکی از اعمال مستحب بعد از نماز، سجده شکر است. چرا بعد از هر نماز، سجده شکر به جای آورده می شود؟ این سجده چگونه باید باشد؟

 

...حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: «السَّجْدَةُ بَعْدَ الْفَرِیضَةِ شُکْراً لِلَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ عَلَى مَا وَفَّقَ لَهُ الْعَبْدَ مِنْ أَدَاءِ فَرِیضَتِهِ وَ أَدْنَى مَا یُجْزِی فِیهَا مِنَ الْقَوْلِ أَنْ یُقَالَ شُکْراً لِلَّهِ شُکْراً لِلَّهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ.» قُلْتُ: فَمَا مَعْنَى قَوْلِهِ شُکْراً لِلَّهِ؟ قَالَ: «یَقُولُ هَذِهِ السَّجْدَةُ مِنِّی شُکْراً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى مَا وَفَّقَنِی لَهُ مِنْ خِدْمَتِهِ وَ أَدَاءِ فَرَائِضِهِ وَ الشُّکْرُ مُوجِبٌ لِلزِّیَادَةِ فَإِنْ کَانَ فِی الصَّلَاةِ تَقْصِیرٌ لَمْ یَتِمَّ بِالنَّوَافِلِ تَمَّ بِهَذِهِ السَّجْدَةِ.»[۱]

 

«حسن بن علی بن فَضّال»، از امام ابوالحسن الرضا (علیه السلام) نقل می کند که فرمودند:

«سجده بعد از نمازهای واجب یومیه، برای شکرِ خداوند تعالی است. این یاد خدا، به خاطر توفیقی است که بنده در انجام واجباتش یافته است و حداقل ذکری که در سجده شکر گفته می شود، این است که سه مرتبه گفته شود: «شکراً لله شکراً لله».»

حسن بن علی بن فضّال می گوید: عرض کردم: معنای «شکراً لله» چیست؟

امام رضا (علیه السلام) فرمودند:

«بنده می گوید: این سجده از جانب من، شکری است برای خداوند (عزّ و جلّ)، به این خاطر که مرا موفق ساخت که در خدمتش باشم و واجباتش را انجام دهم. شکر، موجب زیادت است،[۲] پس اگر در نماز، کوتاهی و نقصی صورت گیرد که با نمازهای نافله جبران نشود، با این سجده جبران خواهد شد.»

 

«سلیمان بن حفص مَروَزی» نیز نقل کرده است که امام ابوالحسن[۳] (علیه السلام) در نامه ای خطاب به من نوشتند:

«در سجده شکر، صد مرتبه بگو «شکراً شکراً» و اگر خواستی بگو «عفواً عفواً».»[۴]

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

[۱] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج۱، ص۲۸۱.

[۲] چنان چه خداوند (تبارک و تعالی) فرموده است: «لَئنِ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ  وَ لَئنِ کَفَرْتمُ‏ إِنَّ عَذَابىِ لَشَدِیدٌ» ؛ «اگر شکرگزارى کنید، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسى کنید، مجازاتم شدید است!» ؛ سوره ابراهیم، آیه۷، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

[۳] شیخ صدوق، پس از ذکر این حدیث بیان می کند: از آنجا که «سلیمان بن حفص» هم از اصحاب امام کاظم و هم از اصحاب امام رضا (علیهما السلام) بوده است [و کنیه هر دو امام «ابوالحسن» بوده است،] مشخص نیست مقصودِ سلیمان، کدام امام است.

[۴] ...عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ حَفْصٍ الْمَرْوَزِیِّ قَالَ کَتَبَ إِلَیَّ أَبُو الْحَسَنِ ع «قُلْ فِی سَجْدَةِ الشُّکْرِ مِائَةَ مَرَّةٍ شُکْراً شُکْراً وَ إِنْ شِئْتَ عَفْواً عَفَواً»؛ عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص۲۸۰.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۵ ، ۰۷:۲۱
ابوالفضل رهبر

 

 این مطلب پیش تر در قدس آنلاین منتشر شده است.

 

...عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرضا ع قَالَ:

«لَا یَنْبَغِی لِلرَّجُلِ أَنْ یَدَعَ الطِّیبَ فِی کُلِّ یَوْمٍ،

فَإِنْ لَمْ یَقْدِرْ فَیَوْمٌ وَ یَوْمٌ لَا،

فَإِنْ لَمْ یَقْدِرْ فَفِی کُلِّ جُمُعَةٍ وَ لَا یَدَعْ ذَلِکَ.»

 عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص۲۷۹

 

مُعَمّر بن خلّاد نقل کرده است که امام رضا (علیه السلام) فرمودند:

«برای مردان شایسته نیست که استفاده ی هرروزه از عطر را ترک کنند،

اگر (هر روز) نتوانستند، یک روز در میان،

اگر (باز هم نتوانستند، لااقل) در روز جمعه (از عطر استفاده کنند) و آن را ترک نکنند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۵ ، ۰۷:۱۲
ابوالفضل رهبر

 

 این مطلب پیش تر در قدس آنلاین منتشر شده است.

 

...عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا تَقُولُ فِی حَدِیثٍ رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ «إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ ع قَتَلَ ذَرَارِیَّ قَتَلَةِ الْحُسَیْنِ ع بِفِعَالِ آبَائِهِمْ» فَقَالَ ع هُوَ کَذَلِکَ فَقُلْتُ وَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏» مَا مَعْنَاهُ قَالَ صَدَقَ اللَّهُ فِی جَمِیعِ أَقْوَالِهِ وَ لَکِنْ ذَرَارِیُّ قَتَلَةِ الْحُسَیْنِ ع یَرْضَوْنَ بِأَفْعَالِ آبَائِهِمْ وَ یَفْتَخِرُونَ بِهَا وَ مَنْ رَضِیَ شَیْئاً کَانَ کَمَنْ أَتَاهُ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا قُتِلَ بِالْمَشْرِقِ فَرَضِیَ بِقَتْلِهِ رَجُلٌ فِی الْمَغْرِبِ لَکَانَ الرَّاضِی عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شَرِیکَ الْقَاتِلِ وَ إِنَّمَا یَقْتُلُهُمُ الْقَائِمُ ع إِذَا خَرَجَ لِرِضَاهُمْ بِفِعْلِ آبَائِهِمْ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ بِأَیِّ شَیْ‏ءٍ یَبْدَأُ الْقَائِمُ ع مِنْکُمْ إِذَا قَامَ قَالَ یَبْدَأُ بِبَنِی شَیْبَةَ فَیُقَاطِعُ أَیْدِیَهُمْ لِأَنَّهُمْ سُرَّاقُ بَیْتِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.[۱]

 

از عبدالسلام بن صالح هَرَوی نقل شده است که گفت:

به امام ابوالحسن الرضا (علیه السلام) عرض کردم: ای فرزند پیامبر خدا! نظرتان در مورد حدیثی که از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است چیست؛ که «هنگامی که حضرت قائم (علیه السلام) قیام کند، کسانی را که از نسل قاتلان امام حسین (علیه السلام) باشند، به خاطر کاری که پدرانشان کرده اند، می کشد.»؟

امام رضا (علیه السلام) فرمودند: «همین طور است.»

عرض کردم: پس معنای این کلام خدا چیست؛ که «و هیچ گنهکارى، گناه دیگرى را متحمل نمی شود»[۲]؟

حضرت فرمودند: «خداوند در تمام گفته هایش راست گفته است. اما کسانی که از نسل قاتلان امام حسین (علیه السلام) هستند، از کارهای پدرانشان راضی هستند و به آن افتخار می کنند. هرکس از کاری راضی باشد، مانند کسی است که آن را انجام داده باشد.[۳] حتی اگر مردی در شرق عالم کشته شود و مردی در غرب عالم به کشته شدن او راضی باشد، کسی که راضی است، نزد خداوند (عزّ و جلّ)، با قاتل شریک است. حضرت قائم (علیه السلام) نیز وقتی قیام کند، آنان را به خاطر رضایتشان (از کشته شدن امام حسین توسط پدرانشان) خواهد کشت.»

عرض کردم: حضرت قائم (علیه السلام) وقتی قیام کنند، با چه کاری آغاز می کنند؟

حضرت فرمودند: «ابتدا دستان بنی شیبة را قطع می کنند، چراکه آنان سارقان خانه خدا (عزّ و جلّ) هستند.»

 
 
 
پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 
[۱] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج۱، ص۲۷۳.

[۲] سوره انعام، آیه۱۶۴؛ ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

[۳] همچنین امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرموده اند: «الرَّاضِی‏ بِفِعْلِ‏ قَوْمٍ‏ کَالدَّاخِلِ‏ فِیهِ‏ مَعَهُمْ وَ عَلَى کُلِّ دَاخِلٍ فِی بَاطِلٍ إِثْمَانِ إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَ إِثْمُ الرِّضَى بِه‏» (نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص۴۹۹) ؛ «کسی که به کار عده ای راضی باشد، مانند کسی است که با آنها در آن کار شرکت داشته است و هرکس که در کار باطلی وارد شود، دو گناه دارد؛ گناه عمل به آن کار و گناه رضایت به آن».

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۵ ، ۰۷:۰۴
ابوالفضل رهبر

 

 این مطلب پیش تر در قدس آنلاین منتشر شده است.

 

ما گاهی در میزبانی از دیگران، طوری عمل می کنیم که هم خود را و هم مهمان را به زحمت می اندازیم. این زحمت ها، به تدریج، رفت و آمدها را کم می کند و روابط را به سردی می کشاند. عمل به دستورات اهل بیت (علیهم السلام) برای پیشگیری از این معضل اجتماعی مؤثر خواهد بود.

 

...حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع أَنَّهُ دَعَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ ع: «عَلَى أَنْ تَضْمَنَ لِی ثَلَاثَ خِصَالٍ.» قَالَ وَ مَا هِیَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ: «لَا تُدْخِلُ عَلَیْنَا شَیْئاً مِنْ خَارِجٍ وَ لَا تَدَّخِرُ عَنَّا شَیْئاً فِی الْبَیْتِ وَ لَا تُجْحِفُ بِالْعِیَالِ.» قَالَ: ذَلِکَ لَکَ. فَأَجَابَهُ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع.[۱]

 

شیخ صدوق در کتاب «عیون اخبار الرضا علیه السلام»، از امام رضا از پدرشان از پدرانشان (علیهم السلام) نقل کرده است:

مردی علی بن ابی طالب (علیه السلام) را (به خانه اش) دعوت کرد.

امیر مؤمنان به او فرمودند: «به شرطی که سه چیز را برایم تضمین کنی!»

مرد گفت: آن شرط ها چیست، ای امیر مؤمنان؟[۲]

حضرت فرمودند:

«۱- از خارج (از منزل) برایمان چیزی نیاوری،

۲- آن چه در خانه داری را از ما دریغ نکنی،

۳- (به خاطر ما) در حق خانواده ات اجحاف[۳] ننمایی.»

مرد گفت: تضمین می کنم. علی بن ابی طالب (علیه السلام) نیز دعوتش را پذیرفتند.

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص۲۵۹.

[۲] از اینکه آن مرد حضرت را «امیرالمؤمنین» خطاب کرده است، مشخص می شود که ماجرا مربوط به ایام خلافت ایشان بوده است.

[۳] اجحاف: دیگری را به زیان یا سختیِ بیش از حد انداختن.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۴ ، ۱۵:۱۳
ابوالفضل رهبر

 

 این مطلب پیش تر در قدس آنلاین منتشر شده است.

 

انسان در دنیا گاهی به دلیل قرار گرفتن در موقعیت های نامأنوس و غافلگیر کننده، دچار وحشت می شود؛ ترس از تاریکی، ترس از تنهایی، ترس از شکست، ترس از سرنوشت نامعلوم و...

اگر کسی از ورای دنیا، به سیر کلی حیات بشر نگاهی بیاندازد، می تواند به حساس ترین و نامأنوس ترین این موقعیت ها پی برده، دیگران را نیز از آن آگاه سازد تا خود را برای این موقعیت ها آماده سازند.

امام هشتم (علیه السلام) که بر فراز ایستاده است، ما را از این مهم آگاه ساخته است...

 

...قَالَ یَاسِرٌ الْخَادِمُ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع یَقُولُ إِنَّ أَوْحَشَ مَا یَکُونُ هَذَا الْخَلْقُ فِی ثَلَاثَةِ مَوَاطِنَ یَوْمَ یُولَدُ وَ یَخْرُجُ مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ فَیَرَى الدُّنْیَا وَ یَوْمَ یَمُوتُ فَیُعَایِنُ الْآخِرَةَ وَ أَهْلَهَا وَ یَوْمَ یُبْعَثُ فَیَرَى أَحْکَاماً لَمْ یَرَهَا فِی دَارِ الدُّنْیَا وَ قَدْ سَلَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى یَحْیَى ع فِی هَذِهِ الثَّلَاثَةِ الْمَوَاطِنِ وَ آمَنَ رَوْعَتَهُ فَقَالَ «وَ سَلامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوتُ وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا» وَ قَدْ سَلَّمَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ عَلَى نَفْسِهِ فِی هَذِهِ الثَّلَاثَةِ الْمَوَاطِنِ فَقَالَ «وَ السَّلامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا»

 

از یاسر، خادم امام رضا (علیه السلام) نقل شده است که گفت: از امام ابوالحسن الرضا (علیه السلام) شنیدم که فرمودند:

«وحشتناک ترین (نامأنوس ترین) موقعیت هایی که انسان در آن واقع می شود، سه موقعیت است؛

۱- روزی که متولد می شود و از شکم مادرش خارج می شود و دنیا را می بیند،

۲- و روزی که می میرد و آخرت و اهل آخرت را به چشم می بیند،

۳- و روزی که حکم[۱] هایی می بیند که در دنیا ندیده است،

و خداوند (عزّ و جلّ) در این سه موقعیت بر یحیی (بن زکریا علیه السلام) «سلام»[۲] نموده است و ترس او را تسکین داده است؛ فرموده است «سلام بر او، در روزی که متولد شد و روزی که می میرد و روزی که برانگیخته می شود»[۳] و عیسی بن مریم (علیه السلام) نیز در همین سه موقعیت بر خود سلام نموده است و فرموده است «و سلام بر من، در روزی که متولد شدم و روزی که می میرم و روزی که در حالی که زنده شده ام، برانگیخته می شوم»[۴]»[۵]

 
 
 
پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[۱] مقصود، حکم کردن و قضاوت خداوند، در مورد بندگان است.

[۲] مقصود از «سلام»، صحت، عافیت و در امان بودن از هلاکت است.

[۳] سوره مریم، آیه۱۵.

[۴] سوره مریم، آیه۳۳.

[۵] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص۲۵۷.

 

وحشتناکترین لحظات زندگی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۱۶
ابوالفضل رهبر

 

 این مطلب پیش تر در قدس آنلاین منتشر شده است.

 

از مجموع معارف قرآن کریم و احادیث اهل بیت (علیهم السلام) پیرامون «صله رحِم» چنین برداشت می شود که صله رحم تنها یک دید و بازدید را شامل نمی شود، بلکه این رفت و آمدها، مقدمه ای است برای آگاهی از احوال اقوام و دست گیری از آنان، در مشکلات و گرفتاری هایشان.

 

خداوند (تبارک و تعالی) در اولین آیه از سوره مبارکه «نساء» به این مهم تأکید فرموده است؛

«...وَ اتَّقُواْ اللَّهَ الَّذِى تَسَاءَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحَامَ  إِنَّ اللَّهَ کاَنَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا»؛

«...و از خدایى که به نام او از یکدیگر درخواست مى‏کنید و از (بریدن و قطع رابطه با) خویشاوندان پروا کنید، که همانا خداوند پیوسته بر شما مراقب و نگهبان است.»[۱]

 

حال سؤال این است که محدوده اقوامی که ما در قبالشان مسئولیت داریم و در روز قیامت در موردشان مورد سؤال واقع می شویم، تا کجاست؟ آیا تنها شامل اقوام درجه یک و دو می شود؟ یا محدوده بزرگتری را در بر می گیرد؟

 

امام رضا (علیه السلام) در حدیثی که شیخ صدوق آن را در کتاب «عیون أخبار الرضا علیه السلام» نقل کرده است، این محدوده را تبیین می فرمایند؛

...عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص

«لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَى السَّمَاءِ رَأَیْتُ رَحِماً مُتَعَلِّقَةً بِالْعَرْشِ تَشْکُو رَحِماً إِلَى رَبِّهَا فَقُلْتُ لَهَا کَمْ بَیْنَکِ وَ بَیْنَهَا مِنْ أَبٍ فَقَالَتْ نَلْتَقِی فِی أَرْبَعِینَ أَبًا.»[۲]

 

حسن بن علی وشّاء از امام رضا (علیه السلام) نقل کرده است که ایشان از پدرشان، از پدرانشان، از امیرالمؤمنین نقل کردند که پیامبر خدا (صلوات الله علیهم) فرمودند:

«زمانی که (در شب معراج) به سوی آسمان سیر داده شدم، رحِمی را دیدم که از عرش آویخته شده بود و از رحِمی دیگر، به پروردگار شکایت می کرد. به او گفتم: میان تو و آن رحِم (که از او شکایت می کنی) چند پدر (نسل) فاصله است؟ گفت: در چهلمین پدر (جدّمان) با هم مشترکیم!»

 

امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) نیز در ضمن نامه شان به عبدالله بن عباس، کارگزار خود در بصره، می نویسند:

«...قَدْ بَلَغَنِی تَنَمُّرُکَ لِبَنِی تَمِیمٍ وَ غِلْظَتُک عَلَیْهِمْ وَ إِنَّ بَنِی تَمِیمٍ لَمْ یَغِبْ لَهُمْ نَجْمٌ إِلَّا طَلَعَ لَهُمْ آخَرُ وَ إِنَّهُمْ لَمْ یُسْبَقُوا بِوَغْمٍ فِی جَاهِلِیَّةٍ وَ لَا إِسْلَامٍ‏ وَ إِنَّ لَهُمْ بِنَا رَحِماً مَاسَّةً وَ قَرَابَةً خَاصَّةً نَحْنُ مَأْجُورُونَ عَلَى صِلَتِهَا وَ مَأْزُورُونَ عَلَى قَطِیعَتِهَا...»[۳]

 

«...خبرِ بدخویى و درشتى تو با قبیله بنى تمیم به من رسید، همانا از بنى تمیم کوکبى پنهان نشده، مگر آن که کوکب دیگرى بر ایشان پدیدار گشته (آسمان فضل و بزرگوارى و شجاعت و دلیرى آنان از کوکب درخشان تهى نگردیده، و اگر بزرگى از آن ها کشته شده، دیگرى جایش را گرفته) و در جاهلیّت و اسلام کسى به کینه جوئى و خون خواهى بر ایشان پیشى نگرفته (از این رو با چنین مردمى نباید درشتى نمود) و (سبب دیگرى که نبایستى با آنان بدخویى کرد آن است که) ایشان را با ما خویشاوندىِ پیوسته و نزدیکی است (چون نسب بنى هاشم و بنى تمیم به «الیاس بن مضر» جدّ شانزدهم پیغمبر اکرم منتهى می شود، پس) ما را در پیوستن بآن خویشاوندى پاداش و در جدائى از آن گناه مى‏باشد...»[۴]

 

چنان چه ملاحظه شد، امیرالمؤمنین (علیه السلام)، افراد قبیله بنی تمیم، که در شانزده نسل قبل، با ایشان پدری مشترک داشته اند را «رحِم» و «خویشاوند نزدیک» خود دانسته اند و ابن عباس که از بنی هاشم بوده است را از بدخویی با آنان بر حذر داشته اند.

 

بنابراین اگر بدانیم که با کسانی قوم و خویش هستیم، ولو اینکه در چهل نسل پیش، با آنان پدری مشترک داشته باشیم،[۵] در قبال آنان مسئولیتی مضاعف خواهیم داشت و اگر در موردشان کوتاهی کنیم، در روز قیامت مورد مؤاخذه قرار خواهیم گرفت.

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] سوره نساء، آیه۱، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

[۲] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص۲۵۵.

[۳] نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص۳۷۶.

[۴] ترجمه و شرح نهج البلاغة (فیض الإسلام)، ج‏۵، ص۸۶۸.

[۵] اگر هر نسل را به طور میانگین، سی سال در نظر بگیریم، معنی اش این است که حدود ۱۲۰۰ سال پیش جد مشترکی داشته باشیم و بعد از او، تیره مان از هم جدا شده باشد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۰۶
ابوالفضل رهبر

 

 این مطلب پیش تر در قدس آنلاین منتشر شده است.

 

احترام به سادات، از رسوم شیعیان بوده و هست. جالب است بدانید، از قرن سوم، تشکلی برای تکریم سادات و رسیدگی به امور آنان شکل گرفت. این تشکل کم کم گسترش یافت و قوت گرفت، تا جایی که در دوران افول بنی عباس، رسمیت یافت. در این تشکل، افرادی با عنوان «نقیب» در شهرهای مختلف به امور سادات رسیدگی می کردند و همگی زیر نظر «نقیب النقباء» فعالیت داشتند. سید رضی، تدوین کننده نهج البلاغه، در زمان خود، این منصب را دارا بوده است و نقابت علویان و طالبیان[۱] را به عهده داشته است.

از جمله وظائفی که برای صاحبان منصب نقابت بر شمرده اند، می توان به این موارد اشاره کرد:

الف. ضبط انساب سادات و ثبت ولادت و وفات آنان (برای شناسایی دقیقِ جامعه سادات، داخل نشدن بیگانگان در میان آنان و فراموش نشدن سیادتشان)

ب. الزام سادات به رعایت احکام اسلامی و آداب اجتماعی و نیز باز داشتن آنان از تفاخر به دیگران و اشتغال به شغل های پست (جهت حفظ احترام و محبوبیت خاندان پیامبر)

ج. مدیریت اموالی که شرعاً به سادات تعلق می گیرد (مثل سهمی که از غنائم جنگی یا خمس، به آنان تعلق می گیرد)

د. رفع خصومت و قضاوت میان سادات و اجرای حدود شرعی بر سادات خطاکار، به صورت مستقل[۲]

هـ. ولایت بر اموال سادات یتیم، رسیدگی به امور آنان و فراهم نمودن زمینه ازدواج دخترانی که ولیِ معینی ندارند

و. جلوگیری از ازدواج دختران سادات با افرادی که هم شأن آن ها نیستند

 

این رسم پسندیده ریشه در احادیث پیامبر و ائمه (صلوات الله علیهم) دارد.

به نمونه ای از این احادیث که شیخ صدوق به نقل از امام رضا (علیه السلام) در کتاب «عیون أخبار الرضا علیه السلام» ذکر کرده است، توجه نمایید:

 

...حَدَّثَنَا دِعْبِلُ بْنُ عَلِیٍّ (الْخُزَاعِیِّ) قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا ع عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏:

«أَرْبَعَةٌ أَنَا لَهُمْ شَفِیعٌ‏ یَوْمَ الْقِیَامَةِ الْمُکْرِمُ لِذُرِّیَّتِی مِنْ بَعْدِی وَ الْقَاضِی لَهُمْ حَوَائِجَهُمْ وَ السَّاعِی لَهُمْ فِی أُمُورِهِمْ عِنْدَ اضْطِرَارِهِمْ إِلَیْهِ وَ الْمُحِبُّ لَهُمْ بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ.»[۳]

 

دِعبِل خُزاعی[۴] از امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) نقل کرده است که ایشان از پدرشان، از پدرانشان، از امیرالمؤمنین نقل کردند که رسول خدا (صلوات الله علیهم) فرمودند:

«چهار گروه هستند که در روز قیامت، من شفیعشان خواهم بود؛

۱- کسی که پس از من، به ذریه‌ام[۵] احترام بگذارد،

۲- و کسی که نیازهای آنان را برآورده سازد،

۳- و کسی که هنگام ناچاری آن ها، در (رسیدگی به) امورشان بکوشد،

۴- و کسی که آنان را با قلب و زبانش دوست بدارد.»

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] علویان: خاندان امیرالمؤمنین (علیه السلام)، طالبیان: خاندان حضرت ابوطالب (رحمة الله علیه).

[۲] چنان چه امروزه، برای حفظ حرمت بعضی قشرها، دادگاهی ویژه تشکیل می شود.

[۳] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص۲۵۳.

[۴] دِعبل بن علی بن رزین، شاعر شیعه قرن های دوم و سوم هجری است. وی از اصحاب امام کاظم و امام رضا بوده است و محضر امام جواد (علیهم السلام) را نیز درک کرده است. دعبل خُزاعی در برابر دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) زبانی تند داشت و به همین دلیل، به دستور عباسیان به قتل رسید.

[۵] فرزند و نسل و دودمان‏.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۲۷
ابوالفضل رهبر

 

 این مطلب پیش تر در قدس آنلاین منتشر شده است.

 

لابد تا به حال دیده اید که برخی در پاسخ به یک «امر به معروف» یا «نهی از منکر»، لبخندی می زنند و می گویند: «دلت پاک باشه!»

برخی محققان، ریشه ی این نوع اباحه گری را تفکر فرقه ی «مُرجئه» دانسته اند که در قرن اول هجری و در دوران خلافت معاویه شکل گرفته است.[1] برخی نیز ریشه مرجئه را به عصر حضرت موسی (علیه السلام) نسبت داده اند.[2] اما به نظر می رسد، از زمانی که شریعتی بوده است و تکلیفی و شیطانی و نفس هایی راحت طلب، این تفکر نیز بوده است.

 

خداوند در قرآن کریم و اهل بیت علیهم السلام در سخنان گران بهایشان، با این تفکر به مبارزه برخواسته اند و چنین انگاره ای را غلط دانسته اند. در قرآن کریم در نود و شش مورد، «ایمان» و «عمل صالح» در کنار هم ذکر شده اند،[3] که در بیش از پنجاه مورد آن، عباراتی شبیه «الذین آمنوا و عملوا الصالحات» تکرار شده است.[4]

به عنوان مثال:

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * وَ الْعَصْرِ * إِنَّ الْانسَانَ لَفِى خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْاْ بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْاْ بِالصَّبرِ»[5]

«به نام خداوند بخشنده مهربان * به عصر سوگند، * که انسانها همه در زیانند * مگر کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده ‏اند، و یکدیگر را به حق سفارش کرده و یکدیگر را به شکیبایى و استقامت توصیه نموده‏ اند!»[6]

 

در میان احادیث نیز این مضمون بسیار تکرار شده است.

شیخ صدوق، در کتاب «عیون أخبار الرضا علیه السلام»، بابی را به احادیث امام رضا (علیه السلام) در این موضوع اختصاص داده است. برای نمونه به یکی از این احادیث اشاره می گردد؛

...عَنْ أَبِی الصَّلْتِ الْهَرَوِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا ع عَنِ الْإِیمَانِ فَقَالَ ع:

«الْإِیمَانُ عَقْدٌ بِالْقَلْبِ وَ لَفْظٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْجَوَارِحِ لَا یَکُونُ الْإِیمَانُ إِلَّا هَکَذَا.»[7]

از ابوصلت هَرَوی[8] نقل شده است که گفت: از امام رضا (علیه السلام) درباره ایمان سؤال کردم. حضرت فرمودند:

«ایمان، عبارت است از "پیوند با دل" و "بیان با زبان" و "عمل با اعضای بدن" و ایمان، چیزی جز این نیست.»

 

چنان چه مشاهده می شود، رسوخ ایمان در دل کافی نیست، بلکه این ایمان باید بر زبان مؤمن جاری گردد و در رفتار او بروز نماید.

اصولاً آیا ممکن است ایمان در دلی رسوخ کرده و با آن پیوند خورده باشد، اما در گفتار و رفتار صاحبِ آن دل جلوه نکند؟! مگر نه اینکه «از کوزه همان برون تراود که در اوست»؟

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] ر.ک: عبدالکریم شهرستانی، «ملل و نحل»، ترجمه محمد خالق داد هاشمی، ص۱۷۹.

[2] رضا رضازاده لنگرودی، «برخورد اندیشه های سیاسی در اسلام، پژوهشی درباره مرجئه»، ص۱۳۸.

[3] حبیب رضا ارزانی، مقاله «ایمان و عمل صالح در قرآن از منظر علامه طباطبایی».

[4] کامران ایزدی مبارکه، مقاله «عمل صالح از منظر قرآن کریم».

[5] قرآن کریم، سوره عصر.

[6] ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.

[7] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص۲۲۷ (باب ما جاء عن الرضا ع فی الإیمان و أنه معرفة بالجنان و إقرار باللسان و عمل بالأرکان‏).

[8] عبدالسلام بن صالح معروف به ابوصلت هروی، شاگرد خاص امام رضا (علیه السلام) و از محدثان و مؤلفان برجسته شیعه بوده است. مرحوم نجاشی، رجال شناسِ بزرگ شیعه، ضمن ستایش او به عنوان شخصی موثق و مورد اعتماد، «وفاة الرضا علیه السلام» را از آثار او ذکر کرده است. (رجال النجاشی، ص۲۴۵) شیخ صدوق بابی خاص را در کتاب «عیون أخبار الرضا علیه السلام» به روایات ابوصلت درباره وفات امام رضا علیه السلام اختصاص داده که یقینا از همین کتاب گرفته شده است. (عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج۲، ص۲۴۲ الی ۲۴۵) آرامگاه وی که به «خواجه اباصلت» مشهور است، در چهارده کیلومتری جنوب شرقی مشهد واقع است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۴ ، ۰۱:۱۵
ابوالفضل رهبر

 

 این مطلب پیش تر در قدس آنلاین منتشر شده است.

 

اندیشه مهدویت، همواره در اذهان شیعیان جاری بوده است و آنان همواره در انتظارِ فراهم آمدن زمینه های ظهور بوده اند. از آنجا که در آموزه های معصومین علیهم السلام، به این موضوع تأکید شده بود که مهدی موعود ابتدا مدتی غیبت می کند و بعد قیام می نماید، ذهن شیعیان، برای این امر آماده بوده است.

پس از شهادت امام موسی کاظم علیه السلام، عده ای، از این آمادگی استفاده کرده، شعبه ای از انحراف در جامعه ی شیعی ایجاد نمودند. آنان مدعی شدند که ایشان مهدی موعود هستند و رحلت نکرده اند، بلکه غایب شده اند.[۱]

این انحراف، که بعدها به «فتنه وقف» مشهور شد، به سرعت در میان شیعیان فراگیر شد.

اصلی ترین عامل فراگیر شدن این فتنه، مقام و منزلت مدعیان بوده است. کسانی این ادعا را مطرح کردند، که خود وکیل و نماینده‌ی مخفیِ امام در مناطقی چون کوفه، مصر و خراسان بودند.[۲]

 

چنین شد که «فتنه وقف» فراگیر گشت و ضربه سختی به پیکره جامعه شیعه وارد آمد.

امام رضا علیه‌السلام و تعدادی از اصحاب ثابت‌قدمشان، از ابتدا سعی در روشنگری و بازگرداندنِ فریب‌خوردگان داشتند، اما بعدتر کوردلانی که علی‌رغم مدارای امام لجاجت ورزیدند را به شدت طرد کردند.

پیروان فرقه واقفه، هیچ جای‌گاهی نزد شیعیان نداشتند و علمای شیعه از علمای آنان حدیثی نقل نمی‌کردند. آنان در میان شیعیان، به «سگ باران‌دیده» مشهور بودند. (چراکه مردم از سگی که خیس است، به شدت اجتناب می‌کنند تا از نجاستش در امان باشند.)

 

شیخ صدوق، در کتاب «عیون أخبار الرضا علیه‌السلام»، روایات تأمل‌برانگیزی پیرامون انگیزه سران این فتنه ذکر می‌نماید. به نمونه‌ای از این احادیث توجه فرمایید:

  

...عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ: «لَمَّا مَاتَ أَبُو الْحَسَنِ ع وَ لَیْسَ مِنْ قُوَّامِهِ أَحَدٌ إِلَّا وَ عِنْدَهُ الْمَالُ الْکَثِیرُ فَکَانَ ذَلِکَ سَبَبَ وَقْفِهِمْ وَ جُحُودِهِمْ لِمَوْتِهِ وَ کَانَ عِنْدَ زِیَادٍ الْقَنْدِیّ سَبْعُونَ أَلْفَ دِینَارٍ وَ عِنْدَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ دِینَارٍ قَالَ فَلَمَّا رَأَیْتُ ذَلِکَ وَ تَبَیَّنَ لِیَ الْحَقُّ وَ عَرَفْتُ مِنْ أَمْرِ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع مَا عَرَفْتُ تَکَلَّمْتُ وَ دَعَوْتُ النَّاسَ إِلَیْهِ قَالَ فَبَعَثَا إِلَیَّ وَ قَالا لِی مَا یَدْعُوکَ إِلَى هَذَا إِنْ کُنْتَ تُرِیدُ الْمَالَ فَنَحْنُ نُغْنِیکَ وَ ضَمِنَا لِی عَشَرَةَ ألف [آلَافِ‏] دِینَارٍ وَ قَالا لِی کُفَّ فَأَبَیْتُ فَقُلْتُ لَهُمَا إِنَّا رُوِّینَا عَنِ الصَّادِقِینَ ع أَنَّهُمْ قَالُوا إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فَعَلَى الْعَالِمِ أَنْ یُظْهِرَ عِلْمَهُ فَإِنْ لَمْ یَفْعَلْ سُلِبَ نُورَ الْإِیمَانِ وَ مَا کُنْتُ لِأَدَعَ الْجِهَادَ فِی أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى کُلِّ حَالٍ فَنَاصَبَانِی وَ أَظْهَرَا لِیَ الْعَدَاوَةَ.»

 عیون أخبار الرضا، ج‏۱، ص۱۱۳

 

از «یونس‌بن‌عبدالرحمن» نقل شده‌است که گفت:

هنگامی که امام کاظم علیه‌السلام رحلت فرمودند، نزد وکلا و نمایندگان ایشان اموال بسیاری بود.[۳] همین امر موجب توقف آنان بر امام کاظم علیه‌السلام و انکار مرگ ایشان شد. نزد «زیاد قندی» هفتادهزار دینار(سکه طلا) و نزد «علی‌بن‌ابی‌حمزه» سی‌هزار دینار بود.

من وقتی با این مسئله مواجه شدم و حق برایم آشکار شد و به امامت امام رضا علیه‌السلام آگاهی یافتم، با مردم سخن گفتم و آنان را به امام رضا علیه‌السلام دعوت نمودم.

آن دو (کسانی را) نزد من فرستادند و گفتند: چرا چنین دعوتی می‌کنی؟ اگر مال می‌خواهی، ما تو را بی‌نیاز می‌کنیم و هزار دینار برایت تضمین می‌نماییم.

به من گفتند از این کار خودداری کن، اما من امتناع کردم و به آن دو گفتم: ما از امامان راست‌گو روایت نقل کرده‌ایم. آنان فرموده‌اند:
«هرگاه بدعتی آشکار شد، بر عالِم واجب است که علمش را ظاهر گرداند، و اگر چنین نکند، نور ایمان از او گرفته می‌شود.»

و من کسی نیستم که کوشش برای امر خداوند عزّوجلّ را در هیچ حالتی فروگذارم.

چنین شد که آنان با من دشمن شدند و دشمنی‌شان را آشکار نمودند.

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[۱] این‌که امام در زندان هارون‌الرشید در بغداد از دنیا رفته بودند و اغلب شیعیان، شاهد مرگ حضرت نبودند و در تشییع و تدفین ایشان شرکت نکرده بودند، امکان باورپذیری این ادعا را بیشتر کرده بود. فتنه گران بعدها دیرفرزنددار شدنِ امام رضا علیه‌السلام را نیز قرینه‌ای بر صحت ادعایشان دانستند، چراکه امام باید فرزند پسری می‌داشت، تا امامت از طریق او ادامه یابد. (لازم به ذکر است که امام رضا علیه‌السلام، تا ۴۷سالگی صاحب فرزند نشدند. سران فتنه وقف، این امر را مستمسکی برای اثبات ادعای خود نموده‌بودند. آنان حتی پس از ولادت امام جواد علیه السلام نیز (به دلیل اختلاف رنگ پوست پسر با پدر) شبهاتی ناروا وارد نمودند، اما این شبهات با آزمون «قیافه‌شناسی» رفع شد و امامت امام رضا علیه‌السلام تثبیت گشت.)

[۲] سران فتنه واقفه، همه از عالمان و راویان حدیث بودند و نمایندگی و وکالت امام را برای اداره امور شرعی شیعیان، در مناطق مختلف، به عهده داشتند. (توضیح این‌که پس از شهادت امام حسین علیه‌السلام و سخت شدن شرایط برای امامان شیعه، آنان مجبور به تقیه شدند و از طرفی با گسترش مخفیانه جامعه شیعی، نیاز به ارتباطی مخفیانه برای اداره امور آنان، احساس می‌شد. لذا اهل بیت شبکه‌ای مخفی از اصحاب و علما ایجاد کردند، که مانند درختی از تنه، شاخه‌شاخه می‌شدند و در کشورها و شهرها و دهات شیعه‌نشین پراکنده می‌شدند، تا به رفع نیازهای شیعیان بپردازند؛ نیاز به راهنمایی‌های اعتقادی، علمی و اجتماعی، قضاوت در اختلافات، جمع‌آوری و تقسیم وجوهات شرعی و... (برای آگاهی از پیچیدگی های شبکه وکالت، مطالعه کتاب «سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه علیهم السلام» نوشته محمدرضا جباری، توصیه می گردد.)

[۳] وکلای امام، مأمور به اخذ وجوهات شرعی شیعیان در منطقه خود بودند. آنان باید این اموال را به امام می‌رساندند و از ایشان برای نحوه مصرف‌شان کسب تکلیف می‌کردند و یا در امور از پیش تعیین‌شده، صرف می‌کردند. با رحلت امام کاظم علیه‌السلام، این اموال نزد آنان باقی‌ماند و وقتی امام رضا علیه‌السلام، پیغام دادند که اموال را بیاورید، از این کار خودداری کردند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۴ ، ۰۸:۳۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏:

«ثَلَاثُ خِصَالٍ مَنْ کُنَّ فِیهِ أَوْ وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ کَانَ فِی ظِلِّ عَرْشِ اللَّهِ یَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ‏؛ ... وَ رَجُلٌ لَمْ یَعِبْ‏ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ بِعَیْبٍ حَتَّى یَنْفِیَ ذَلِکَ الْعَیْبَ عَنْ نَفْسِهِ فَإِنَّهُ لَا یَنْفِی مِنْهَا عَیْباً إِلَّا بَدَا لَهُ عَیْبٌ وَ کَفَى بِالْمَرْءِ شُغُلًا بِنَفْسِهِ عَنِ النَّاسِ.»

  الکافی، ج‏۲، ص۱۴۷

 

از امام باقر (علیه‌السلام) از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«سه خصلت است که اگر کسی آن‌ها را داشته‌باشد، یا (حتی اگر) یکی‌شان را داشته‌باشد، ـ در روزی که جز سایه‌ی عرش خدا سایه‌ای نیست ـ در سایه‌ی عرش خدا قرار خواهدگرفت:...

[سومین مورد:]

مردی است که تا وقتی عیبی را از خود برطرف نساخته، آن عیب را از برادر مسلمانش نگیرد.

چرا که او عیبی را از خود بر طرف نمی‌سازد، مگر این‌که (پرداختن به) عیبی (دیگر) برایش آغاز می‌گردد،

و برای (سعادتِ) انسان همین کافی است که مشغول شدن به خودش، او را از مردم فارغ گرداند.»
 

 

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــ

۱) مشخص است که این حدیث، به معنای نفیِ «نهی از منکر» نیست، بلکه مقصود آن است که انسان تا وقتی عیبی را از خود دور نساخته، شایسته نیست به شخص دیگری که آن عیب را دارد، ایراد بگیرد. 

۲) بنا بر این فرمایش، وقتی انسان به رفعِ عیب خود بپردازد، پس از رفعِ هر عیب، متوجهِ عیبی دیگر در خود می‌شود، چرا که پرداختن به عیوب دیگران، او را از عیوب خودش غافل ننموده. به این ترتیب، انسان عیوب خود را یکی پس از دیگری بر طرف می‌سازد، و نردبان رشد را پله‌پله طی کرده، در سایه‌ی عرش الهی آرام می‌گیرد.

* امید است با خواندن احادیث اهل بیت (علیهم‌السلام) در خَلسه‌ی «حیرت» (از رفعت فکر این سرچشمه‌های حکمت) گرفتار نشویم، و تشدید «محبت»مان به ایشان، «تبعیت»مان از آنان را نیز در پی داشته‌باشد، إن شاء الله.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۴ ، ۱۸:۴۸
ابوالفضل رهبر

 
...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«ثَلَاثَةٌ هُمْ أَقْرَبُ الْخَلْقِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حَتَّى یَفْرُغَ مِنَ الْحِسَابِ رَجُلٌ لَمْ تَدْعُهُ قُدْرَةٌ فِی حَالِ غَضَبِهِ إِلَى أَنْ یَحِیفَ عَلَى مَنْ تَحْتَ یَدِهِ وَ رَجُلٌ مَشَى بَیْنَ اثْنَیْنِ فَلَمْ یَمِلْ مَعَ أَحَدِهِمَا عَلَى الْآخَرِ بِشَعِیرَةٍ وَ رَجُلٌ قَالَ بِالْحَقِّ فِیمَا لَهُ وَ عَلَیْهِ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۱۴۵

 

...محمد بن مسلم از امام صادق علیه‌السلام نقل کرده‌است که فرمودند:

«سه شخص در روز قیامت از همه‌ی خلائق به خداوند نزدیک‌ترند، تا زمانی که از حساب‌رسی فارغ شوند؛

- مردی که در حال خشم، قدرت، او را وا ندارد که در مورد زیردستِ خود بی‌عدالتی کند،

- و مردی که میان دو نفر میانجی‌گری کند و به اندازه‌ی دانه‌ی کوچک جویی، از یکی‌شان به ضرر دیگری، طرف‌داری ننماید،

- و مردی که حق را بگوید، چه به نفعش باشد، و چه به ضررش.» 

 

 

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آنان که همواره به عدالت رفتار کرده‌اند و با حق همراه بوده‌اند، در روز قیامِ عدل و هنگامه‌ی احقاق حق، به خالق عدل و حق نزدیک‌ترند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۴ ، ۱۸:۳۷
ابوالفضل رهبر

 

امام سجاد، علیه‌السلام:

«مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَیْهِ الدُّنْیَا.»

«هرکه "نفس" خود را والا بداند، "دنیا" را پست می‌انگارد.»

 تحف العقول، ص۲۷۸

 

امیر المؤمنین، علیه‌السلام:

«مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَیْهِ شَهْوَتُهُ‏.»

«هرکه "نفس" خود را والا بداند، "شهوت"اش را پست می‌انگارد.»

 نهج البلاغة، ص۵۵۵

 

امیر المؤمنین، علیه‌السلام:

«مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ لَمْ یُهِنْهَا بِالْمَعْصِیَةِ.»

«هرکه "نفس" خود را والا بداند، آن را با "معصیت" پست نمی‌گرداند.»

 غرر الحکم و درر الکلم، ص۶۳۴

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اگر واقعاً قصد تربیت و ارشاد دیگران و باز داشتن آنان از پستی‌ها و آلودگی‌ها را داریم، راهش تو سری زدن و تحقیر نیست. برعکس، باید بزرگی و ارزش‌های‌شان را به چشم‌شان آورد، تا «خودشان» به پستی‌ها تن ندهند و طریق رشد را بپیمایند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۴ ، ۱۸:۲۹
ابوالفضل رهبر

 

... أَبُو حَمْزَةَ الثُّمَالِیُّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع قَالَ:

«الْقَوْلُ‏ الْحَسَنُ‏ یُثْرِی‏ الْمَالَ‏ وَ یُنْمِی الرِّزْقَ وَ یُنْسِئُ فِی الْأَجَلِ وَ یُحَبِّبُ إِلَى الْأَهْلِ وَ یُدْخِلُ الْجَنَّةَ.»

 الخصال، ج۱، ص۳۱۷

 

... ابوحمزه ثمالی از امام سجاد علیه‌السلام نقل می‌کند که فرمودند:

«زیبا سخن گفتن»؛

«ثروت» را زیاد می‌کند،

«روزى» را فراوان مى‌گرداند،

«مرگ» را به تأخیر می‌اندازد،

(انسان را) نزد خانواده «محبوب» می‌سازد،

و به «بهشت» وارد می‌نماید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۰۲:۰۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: 
کَتَبَ رَجُلٌ إِلَى الْحُسَیْنِ ص: «عِظْنِی بِحَرْفَیْنِ.» فَکَتَبَ إِلَیْهِ:

«مَنْ‏ حَاوَلَ‏ أَمْراً بِمَعْصِیَةِ اللَّهِ کَانَ أَفْوَتَ لِمَا یَرْجُو وَ أَسْرَعَ لِمَجِی‏ءِ مَا یَحْذَرُ.»
 الکافی، ج۲، ص۳۷۳
 
...از امام صادق علیه‌السلام نقل شده‌است که فرمودند: 
مردی خطاب به امام حسین علیه‌السلام نوشت:
«مرا با دو حرف پند دهید.»

حضرت خطاب به او نوشتند: 
«هرکه بخواهد کاری را با نافرمانیِ خدا انجام دهد، 
هرآن‌چه را که به آن امید دارد، زودتر از دست می‌دهد، 
و هرآن‌چه از آن بیم دارد، زودتر به سراغش می‌آید.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۴ ، ۱۰:۲۷
ابوالفضل رهبر