دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۷۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ایمان» ثبت شده است

 

…عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ قَالَ: قَرَأْتُ هَذِهِ اَلرِّسَالَةَ عَلَی‌ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ اَلثَّانِی بِخَطِّهِ:

«بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ یَا عَلِیُّ أَحْسَنَ اَللَّهُ جَزَاکَ وَ أَسْکَنَکَ جَنَّتَهُ وَ مَنَعَکَ مِنَ اَلْخِزْیِ فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ وَ حَشَرَکَ اَللَّهُ مَعَنَا یَا عَلِیُّ قَدْ بَلَوْتُکَ وَ خَبَرْتُکَ فِی اَلنَّصِیحَةِ وَ اَلطَّاعَةِ وَ اَلْخِدْمَةِ وَ اَلتَّوْقِیرِ وَ اَلْقِیَامِ بِمَا یَجِبُ عَلَیْکَ فَلَوْ قُلْتَ: «إِنِّی لَمْ أَرَ مِثْلَکَ» لَرَجَوْتُ أَنْ أَکُونَ صَادِقاً فَجَزَاکَ اَللَّهُ جَنَّاتِ اَلْفِرْدَوْسِ نُزُلاً فَمَا خَفِیَ عَلَیَّ مَقَامُکَ وَ لاَ خِدْمَتُکَ فِی اَلْحَرِّ وَ اَلْبَرْدِ فِی اَللَّیْلِ وَ اَلنَّهَارِ فَأَسْأَلُ اَللَّهَ إِذَا جَمَعَ اَلْخَلاَئِقَ لِلْقِیَامَةِ أَنْ یُحِبُّوکَ بِرَحْمَةٍ تَغْتَبِطُ بِهَا إِنَّهُ سَمِیعُ اَلدُّعَاءِ.»

 الغیبة(للطوسی)، ج۱، ص۳۴۹

 

از حسن بن شمّون نقل شده است:

این نامه را از امام جواد (علیه‌السلام) و به خط ایشان، خطاب به علی بن مهزیار خواندم (که این‌طور مرقوم فرموده بودند):

«بسم الله الرحمن الرحیم

ای علی! خداوند پاداش نیکو به تو دهد و تو را در بهشتش ساکن گرداند و از خواری در دنیا و آخرت دور نماید و با ما (اهل‌بیت) محشور فرماید.

ای علی! من تو را با بلاها امتحان کردم و تو را آزمودم؛ با آن‌چه خداوند بر تو واجب فرموده بود: (در هنگامه‌ی) نصیحت، اطاعت، خدمت، احترام و قیام.

پس من اگر بگویم «به‌راستی کسی را مثل تو ندیده‌ام»، حتماً امید دارم که این سخنم راست باشد. (خلاف واقع نباشد.)

پس خداوند سکونت در باغ‌های فردوس را به تو پاداش دهد.

مقام تو و خدماتت در گرما و سرما بر من پوشیده نیست.

پس از خداوند می‌خواهم آن‌گاه که مخلوقات را در روز قیامت گرد آورد، تو را آن‌چنان از روی رحمتش مورد محبت قرار دهد که دیگران به این (محبت خداوند نسبت به تو) غبطه بخورند.

به‌راستی که او دعا(ها) را می‌شنود.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۰۴ ، ۰۹:۵۷
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ قَالَ: کَانَ اَلنَّجَاشِیُّ وَ هُوَ رَجُلٌ مِنَ اَلدَّهَاقِینِ عَامِلاً عَلَى اَلْأَهْوَازِ وَ فَارِسَ فَقَالَ بَعْضُ أَهْلِ عَمَلِهِ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: إِنَّ فِی دِیوَانِ اَلنَّجَاشِیِّ عَلَیَّ خَرَاجاً وَ هُوَ مُؤْمِنٌ یَدِینُ بِطَاعَتِکَ فَإِنْ رَأَیْتَ أَنْ تَکْتُبَ لِی إِلَیْهِ کِتَاباً قَالَ: فَکَتَبَ إِلَیْهِ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ سُرَّ أَخَاکَ یَسُرَّکَ اَللَّهُ.» قَالَ: فَلَمَّا وَرَدَ اَلْکِتَابُ عَلَیْهِ دَخَلَ عَلَیْهِ وَ هُوَ فِی مَجْلِسِهِ فَلَمَّا خَلاَ نَاوَلَهُ اَلْکِتَابَ وَ قَالَ: هَذَا کِتَابُ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَبَّلَهُ وَ وَضَعَهُ عَلَى عَیْنَیْهِ وَ قَالَ لَهُ: مَا حَاجَتُکَ؟ قَالَ: خَرَاجٌ عَلَیَّ فِی دِیوَانِکَ. فَقَالَ لَهُ: وَ کَمْ هُوَ؟ قَالَ: عَشَرَةُ آلاَفِ دِرْهَمٍ. فَدَعَا کَاتِبَهُ وَ أَمَرَهُ بِأَدَائِهَا عَنْهُ ثُمَّ أَخْرَجَهُ مِنْهَا وَ أَمَرَ أَنْ یُثْبِتَهَا لَهُ لِقَابِلٍ. ثُمَّ قَالَ لَهُ: سَرَرْتُکَ؟ فَقَالَ: نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاکَ. ثُمَّ أَمَرَ لَهُ بِمَرْکَبٍ وَ جَارِیَةٍ وَ غُلاَمٍ وَ أَمَرَ لَهُ بِتَخْتِ ثِیَابٍ فِی کُلِّ ذَلِکَ یَقُولُ لَهُ: هَلْ سَرَرْتُکَ؟ فَیَقُولُ: نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاکَ. فَکُلَّمَا قَالَ: نَعَمْ زَادَهُ حَتَّى فَرَغَ. ثُمَّ قَالَ لَهُ: اِحْمِلْ فُرُشَ هَذَا اَلْبَیْتِ اَلَّذِی کُنْتُ جَالِساً فِیهِ حِینَ دَفَعْتَ إِلَیَّ کِتَابَ مَوْلاَیَ اَلَّذِی نَاوَلْتَنِی فِیهِ وَ اِرْفَعْ إِلَیَّ حَوَائِجَکَ. قَالَ: فَفَعَلَ وَ خَرَجَ اَلرَّجُلُ فَصَارَ إِلَى أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ بَعْدَ ذَلِکَ فَحَدَّثَهُ اَلرَّجُلُ بِالْحَدِیثِ عَلَى جِهَتِهِ فَجَعَلَ یُسَرُّ بِمَا فَعَلَ فَقَالَ اَلرَّجُلُ: یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ کَأَنَّهُ قَدْ سَرَّکَ مَا فَعَلَ بِی. فَقَالَ: «إِی وَ اَللَّهِ لَقَدْ سَرَّ اَللَّهَ وَ رَسُولَهُ.»

 الکافی ج ۲، ص ۱۹۰

 

از محمد بن جمهور نقل شده است:

نجاشی، مردی بود از خوانین و تجارِ (ایرانی)، که کاردارِ (حکومت بنی‌عباس) در منطقه اهواز و فارس شده بود. یکی از رعایای تحت ولایتِ او (نزد امام صادق علیه‌السلام آمد و) به ایشان عرض کرد:

در دفاتر حساب‌وکتاب نجاشی، خراج (مالیات سنگین)ی برای من نوشته شده است. او مؤمن است و به اطاعت از شما اعتقاد دارد. اگر صلاح می‌دانید، برای من خطاب به او (سفارش)نامه‌ای بنویسید [تا تخفیفی دهد.]

امام صادق (علیه‌السلام) خطاب به نجاشی نوشتند:

«بسم الله الرحمن الرحیم. برادرت را خوشحال کن تا خدا تو را خوشحال کند.»

وقتی نامه‌ی امام به دستش رسید، آن را نزد نجاشی برد. نجاشی در جلسه‌ای بود. وقتی دورش خلوت شد، نامه را به او داد و گفت: این نامه‌ی امام صادق (علیه‌السلام) است.

نجاشی نامه را بوسید و بر چشمانش گذاشت و به او گفت: حاجتت چیست؟

مرد گفت: در دفترِ تو خراجی به‌عهده من است.

نجاشی گفت: این خراج چه‌قدر است؟

گفت: ده‌هزار درهم.

نجاشی کاتب (دفتردارِ) خود را فراخواند و به او دستور داد بدهیِ او را از حساب خودش پرداخت کند. بعد، آن را از دفتر پاک کند. و دستور داد این کار را برای سال آینده هم انجام دهد. بعد، به آن مرد گفت: تو را خوشحال کردم؟

آن مرد گفت: بله، فدایت شوم!

بعد، دستور داد مرکَب و کنیز و غلامی به او داده شود و دستور داد یک کمد لباس به او داده شود. و هر بار که چیزی می‌داد، به او می‌گفت: آیا تو را خوشحال کردم؟

او نیز می‌گفت: بله، فدایت شوم!

هر بار هم که می‌گفت: «بله»، نجاشی چیز دیگری به او می‌بخشید (و همین‌طور ادامه داد…) تا این‌که از بخشش به او فارغ شد.

بعد به او گفت: فرش این اتاق را که وقتی نامه مولایم را به من دادی، روی آن نشسته بودم را نیز با خود ببر و (از این پس) حوائجت را به خودم بگو!

آن مرد فرش را برداشت و از نزد نجاشی رفت و بعدها خدمت امام صادق (علیه‌السلام) رسید و آن‌چه رخ داده بود را برای ایشان تعریف کرد. وقتی امام ماجرا را شنید، از کاری که نجاشی کرده بود، خوشحال شد.

مرد عرض کرد:

ای فرزند رسول خدا! گویا نجاشی با کاری که برای من کرده، شما را خوشحال کرده است.

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«بله، به خدا قسم. به‌راستی که او خدا و رسولش را نیز خوشحال کرده است.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۰۴ ، ۰۰:۴۶
ابوالفضل رهبر

…عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

«إِنَّ أَکْمَلَ الْمُؤْمِنِینَ إِیمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً.»

 الکافی، ج۲، ص۹۹

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به‌راستی که کامل‌ترین مؤمنان، از حیث ایمان، خوش‌اخلاق‌ترین آن‌هاست.»

 

 

 

…عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

«مَا یُوضَعُ فِی مِیزَانِ امْرِئٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَفْضَلُ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ.»

 الکافی، ج۲، ص۹۹

 

از امام سجاد، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«روز قیامت، در ترازوی (اعمالِ) هیچ‌کس، چیزی باارزش‌تر از خوش‌اخلاقی قرار نمی‌گیرد.»

 

 

 

…عَنْ أَبِی وَلَّادٍ الْحَنَّاطِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«أَرْبَعٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ کَمَلَ إِیمَانُهُ وَ إِنْ کَانَ مِنْ قَرْنِهِ إِلَى قَدَمِهِ ذُنُوباً لَمْ یَنْقُصْهُ ذَلِکَ قَالَ وَ هُوَ الصِّدْقُ وَ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ وَ الْحَیَاءُ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ.»

 الکافی، ج۲، ص۹۹

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«چهار چیز است که در هرکس باشند، ایمان او کامل است. حتی اگر از فرق سر تا کف پایش گناه‌آلود باشد، ایمانش را ناقص نمی‌سازد!؛

(۱) صداقت، (۲) امانت‌داری، (۳) حیاء و (۴) خوش‌اخلاقی.»

 

 

 

…عَنْ صَفْوَانَ عَنْ ذَرِیحٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

«إِنَّ صَاحِبَ الْخُلُقِ الْحَسَنِ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ الصَّائِمِ الْقَائِمِ.»

 الکافی، ج۲، ص۱۰۰

 

از امام صادق، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«به‌راستی کسی که اخلاق نیکو دارد، پاداشش مثل کسی است که (روزها) روزه‌دار و (شب‌ها به نماز) ایستاده است.»

 

 

 

…عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی عَلِیٍّ اللَّهَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَیُعْطِی الْعَبْدَ مِنَ الثَّوَابِ عَلَى حُسْنِ الْخُلُقِ کَمَا یُعْطِی الْمُجَاهِدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یَغْدُو عَلَیْهِ وَ یَرُوحُ.»

 الکافی، ج۲، ص۱۰۱

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به‌راستی خداوند (تبارک‌وتعالی)، پاداشی که به‌خاطر خوش‌اخلاقی به بنده(اش) می‌دهد، مانند پاداشی است که به کسی می‌دهد که شبانه‌روز در راه خدا جهاد می‌کند.»

 

 

 

…عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

«أَکْثَرُ مَا تَلِجُ بِهِ أُمَّتِیَ الْجَنَّةَ تَقْوَى اللَّهِ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ.»

 الکافی، ج۲، ص۱۰۰

 

از امام صادق، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«بیشترین چیزی که به‌واسطه آن امت من وارد بهشت می‌شوند؛ (دو چیز است:)

(۱) تقوای خداوند و (۲) خوش‌اخلاقی.»

 

 

 

…عَنْ حُسَیْنٍ الْأَحْمَسِیِّ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«إِنَّ الْخُلُقَ الْحَسَنَ یَمِیثُ الْخَطِیئَةَ کَمَا تَمِیثُ الشَّمْسُ الْجَلِیدَ.»

 الکافی، ج۲، ص۱۰۰

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به‌راستی که خوش‌اخلاقی، خطا (گناه) را ذوب می‌کند؛ همان‌طور که خورشید یخ را.»

 

 

 

…عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«الْبِرُّ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ یَعْمُرَانِ الدِّیَارَ وَ یَزِیدَانِ فِی الْأَعْمَارِ.»

 الکافی، ج۲، ص۱۰۰

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«نیکوکاری و خوش‌اخلاقی، خانه‌ها (شهرها) را آباد و عُمرها را زیاد می‌کند.»

 

 

 

…عَنْ حَبِیبٍ الْخَثْعَمِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

«أَفَاضِلُکُمْ أَحْسَنُکُمْ أَخْلَاقاً الْمُوَطَّئُونَ أَکْنَافاً الَّذِینَ یَأْلَفُونَ وَ یُؤْلَفُونَ وَ تُوَطَّأُ رِحَالُهُمْ.»

الکافی، ج۲، ص۱۰۲

 

از امام صادق، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«برترین‌های شما کسانی‌اند که خوش‌اخلاق‌تر هستند؛

مهمان‌نوازند، با دیگران انس می‌گیرند، دیگران با آن‌ها انس می‌گیرند و زیراندازشان [برای میزبانی از دیگران] گرم‌ونرم است.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۰۴ ، ۱۱:۴۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی‌ اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ: «لاَ دِینَ لِمَنْ لاَ وَرَعَ لَهُ وَ لاَ إِیمَانَ لِمَنْ لاَ تَقِیَّةَ لَهُ إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اَللَّهِ أَعْمَلُکُمْ بِالتَّقِیَّةِ.» فَقِیلَ لَهُ: یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ إِلَی‌ مَتَی‌؟ قَالَ: «إِلَی‌ یَوْمِ اَلْوَقْتِ اَلْمَعْلُومِ وَ هُوَ یَوْمُ خُرُوجِ قَائِمِنَا أَهْلَ اَلْبَیْتِ فَمَنْ تَرَکَ اَلتَّقِیَّةَ قَبْلَ خُرُوجِ قَائِمِنَا فَلَیْسَ مِنَّا.» فَقِیلَ لَهُ: یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ وَ مَنِ اَلْقَائِمُ مِنْکُمْ أَهْلَ اَلْبَیْتِ؟ قَالَ: «اَلرَّابِعُ مِنْ وُلْدِی اِبْنُ سَیِّدَةِ اَلْإِمَاءِ یُطَهِّرُ اَللَّهُ بِهِ اَلْأَرْضَ مِنْ کُلِّ جَوْرٍ وَ یُقَدِّسُهَا مِنْ کُلِّ ظُلْمٍ وَ هُوَ اَلَّذِی یَشُکُّ اَلنَّاسُ فِی وِلاَدَتِهِ وَ هُوَ صَاحِبُ اَلْغَیْبَةِ قَبْلَ خُرُوجِهِ فَإِذَا خَرَجَ أَشْرَقَتِ اَلْأَرْضُ بِنُورِهِ وَ وَضَعَ مِیزَانَ اَلْعَدْلِ بَیْنَ اَلنَّاسِ فَلاَ یَظْلِمُ أَحَدٌ أَحَداً وَ هُوَ اَلَّذِی تُطْوَی‌ لَهُ اَلْأَرْضُ وَ لاَ یَکُونُ لَهُ ظِلٌّ وَ هُوَ اَلَّذِی یُنَادِی مُنَادٍ مِنَ اَلسَّمَاءِ یَسْمَعُهُ جَمِیعُ أَهْلِ اَلْأَرْضِ بِالدُّعَاءِ إِلَیْهِ یَقُولُ: «أَلاَ إِنَّ حُجَّةَ اَللَّهِ قَدْ ظَهَرَ عِنْدَ بَیْتِ اَللَّهِ فَاتَّبِعُوهُ فَإِنَّ اَلْحَقَّ مَعَهُ وَ فِیهِ» وَ هُوَ قَوْلُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ اَلسَّمٰاءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْنٰاقُهُمْ لَهٰا خٰاضِعِینَ»

 کمال‌الدین‌وتمام‌النعمة ج۲، ص۳۷۱

 

از امام علی بن موسی الرضا (علیهماالسلام) نقل شده است:

«کسی که اهل ورع نیست، دین ندارد و کسی که اهل تقیه نیست، ایمان ندارد. به‌راستی بزرگوارترین شما نزد خداوند، کسی است که بیش‌تر تقیه می‌ورزد.»

به ایشان عرض شد:

ای فرزند رسول خدا! تا چه زمانی (تقیه لازم است)؟

حضرت فرمودند:

«تا روزی که زمان آن (نزد خداوند) معلوم است و آن روز، روز قیامِ قائمِ ما اهل‌بیت (علیهم‌السلام) است. پس کسی که تقیه را پیش از قیامِ قائمِ ما (عجل‌الله‌فرجه) رها کند، از ما (اهل‌بیت) نیست.»

به ایشان عرض شد:

ای فرزند رسول خدا! قائمِ شما اهل‌بیت کیست؟

امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند:

«چهارمین نفر از فرزندان (نسلِ) من؛ پسرِ سرور کنیزان[۱] که خداوند به‌وسیله‌ی او زمین را از هر جور و ظلمی پاک می‌سازد. او کسی است که مردم در مورد ولادتش دچار تردید می‌شوند.[۲]

او کسی است که پیش از قیامش در غیبت است و آن‌گاه که قیام کند، زمین به نور او روشن می‌شود. او ترازوی عدالت را میان مردم قرار می‌دهد. پس هیچ‌کس به دیگری ظلم نمی‌کند.

او کسی است که زمین به‌خاطر او در هم پیچیده می‌شود و او سایه‌ای ندارد.

او کسی است که ندادهنده‌ای از آسمان ندا می‌دهد و تمام اهل زمین صدای آن منادی را می‌شوند که (مردم را) به‌سوی او فرامی‌خواند.

آن منادی می‌گوید: «آگاه باشید که حجت خدا، کنار خانه خدا ظهور کرده است. پس از او پیروی کنید؛ چرا که حق با او و در اوست.»

و این، همان سخن خداوند (عزّوجلّ) است که:

«إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ اَلسَّمٰاءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْنٰاقُهُمْ لَهٰا خٰاضِعِینَ»[شعراء:۴]؛

«ما اگر بخواهیم، از آسمان نشانه‌ای فرو می‌فرستیم که (غیرمؤمنان) برای آن نشانه، فروتنانه گردن می‌نهند.»[۳]»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] اشاره‌ای است به حضرت نرجس (علیهاالسلام) که کنیزی خریداری‌شده بودند و مقام والایی دارند، چنان‌که سرورِ تمام کنیزان هستند؛ حتی برتر از سایر مادران ائمه (علیهم‌السلام) که کنیز بوده‌اند. (همان‌طور که مستحضرید، به‌جز امیرالمؤمنین، حسنین و باقرین، مادر سایر ائمه (علیهم‌السلام)، کنیز بوده‌اند.)

[۲] علت تردید مردم، مخفی بودن ولادت و وجودِ فرزند امام حسن عسکری (علیهماالسلام) برای محفوظ بودن ایشان از گزند دشمنان بوده است.

[۳] آن غیرمؤمنان، گردن خود را دراز می‌کنند تا گردنشان (به‌سبک اعدام‌های قدیم) قطع شود؛ کنایه از این‌که خاضعانه، فروتنانه و با اختیار (نه از سرِ اجبار و اکراه) خود را تسلیم آن آیتِ الهی می‌کنند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۰۴ ، ۰۹:۲۴
ابوالفضل رهبر

 

پیش‌تر در مورد اهمیت فوق‌العاده «قلب» و ارتباط مستقیم «سلامت قلب» با «سعادت اخروی»، احادیثی ذکر شده است.

اما در حدیث زیر، به نقش کلیدیِ «زبان» و ارتباط مستقیم «به‌کارگیری صحیحِ زبان» با «استواری قلب» اشاره رفته است...

 

 

 

نقل شده است پس از این‌که مردم با امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به‌عنوان خلیفه بیعت کردند، ایشان خطبه‌ای ایراد کردند و در ضمن آن فرمودند:

«…وَ لَقَدْ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: «لاَ یَسْتَقِیمُ إِیمَانُ عَبْدٍ حَتَّى یَسْتَقِیمَ قَلْبُهُ وَ لاَ یَسْتَقِیمُ قَلْبُهُ حَتَّى یَسْتَقِیمَ لِسَانُهُ.»…»

 نهج‌البلاغه، ج۱، ص۲۵۱

 

«…به‌راستی که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند:

«ایمان هیچ بنده‌ای استوار نخواهد شد، تا زمانی که قلبش استوار گردد

و قلب هیچ بنده‌ای استوار نخواهد شد، تا زمانی که زبانش استوار گردد.»…»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

گاهی فکر می‌کنیم برای تثبیت ایمان در قلبمان (که معمولاً مرتب در وجودمان کم‌رنگ و پررنگ، و شُل و سِفت می‌شود) باید صرفاً به ریشه‌های اعتقادی پرداخت یا به ریاضت‌های خاص رو آورد.

اما گاهی باید از همین کارهای کوچک و دم‌دستی شروع کرد؛ همین‌که عنان زبان را به‌دست گیریم و سخن راست و استوار بگوییم و هر حرفی نزنیم و با هر لحنی حرف نزنیم و…، همین موجب استواری قلب و استواری ایمانمان خواهد بود.

شاید هم بتوان چنین برداشت کرد که «استواری زبان» نشانه‌ای است بر «استواری قلب»؛ مثل یک تب‌سنج که نشان‌دهنده‌ی وضعیت سلامت یا وخامت اوضاع قلبمان است.

کسی که ایمانش استوار باشد، زبانش هم استوار است و کسی که ایمانش سست باشد، زبانش سست و دهانش لق است. به‌قول شیخ بهایی؛ «حال متکلم از کلامش پیداست … از کوزه همان برون تراود که در اوست»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۰۴ ، ۱۱:۴۷
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ أَبِی بَکْرٍ اَلْحَضْرَمِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ:

«مَنْ أَرَادَ أَنْ یَعْلَمَ أَنَّهُ مِنْ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ فَیَعْرِضُ حُبَّنَا عَلَى قَلْبِهِ فَإِنْ قَبِلَهُ فَهُوَ مُؤْمِنٌ وَ مَنْ کَانَ لَنَا مُحِبّاً فَلْیَرْغَبْ فِی زِیَارَةِ قَبْرِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَمَنْ کَانَ لِلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ زَوَّاراً عَرَفْنَاهُ بِالْحُبِّ لَنَا أَهْلَ اَلْبَیْتِ وَ کَانَ مِنْ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ وَ مَنْ لَمْ یَکُنْ لِلْحُسَیْنِ زَوَّاراً کَانَ نَاقِصَ اَلْإِیمَانِ.»

 کامل الزیارات، ج۱، ص۱۹۳

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرکس می‌خواهد بداند که از اهل بهشت است (یا نه!)، "محبت نسبت به ما (اهل‌بیت)" را به قلبش عرضه کند؛ اگر قلبش "محبت نسبت به ما" را پذیرفت، او مؤمن است و هرکس دوست‌دار ماست، باید در زیارت مزار امام حسین (علیه‌السلام) راغب باشد.

- پس هرکس امام حسین (علیه‌السلام) را بسیار زیارت کند، ما (اهل‌بیت) او را به‌عنوان دوست‌دار خودمان خواهیم شناخت و او از اهل بهشت خواهد بود

- و هرکس امام حسین (علیه‌السلام) را بسیار زیارت نکند، ایمانش ناقص است.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

همان‌طور که ملاحظه می‌فرمایید، بنا به فرمایش حضرت باقرالعلوم (علیه‌السلام)؛

کسی «اهل بهشت» است که اهل‌بیت او را به‌عنوان محبّ و دوست‌دارِ خود بشناسند.

انسان برای اثبات محبت قلبی‌اش به ایشان، باید نشانه‌هایی از این محبت را بروز دهد.

یکی از نشانه‌های بارز محبت به اهل‌بیت (علیهم‌السلام) «اهتمام به زیارت سیدالشهدا» است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۰۴ ، ۱۰:۴۹
ابوالفضل رهبر

 

…عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ فُضَیْلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«الصَّبْرُ مِنَ الْإِیمَانِ بِمَنْزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ فَإِذَا ذَهَبَ الرَّأْسُ ذَهَبَ الْجَسَدُ کَذَلِکَ إِذَا ذَهَبَ الصَّبْرُ ذَهَبَ الْإِیمَانُ.»

 الکافی، ج۲، ص۸۷

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«صبر نسبت به ایمان، مانند سر است نسبت به بدن؛

همان‌طور که وقتی سر (از بین) برود، بدن هم (از بین) می‌رود، وقتی صبر برود، ایمان هم می‌رود.»

 

 

 

…عَنْ أَبِی سَیَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«إِذَا دَخَلَ الْمُؤْمِنُ فِی قَبْرِهِ کَانَتِ الصَّلَاةُ عَنْ یَمِینِهِ وَ الزَّکَاةُ عَنْ یَسَارِهِ وَ الْبِرُّ مُطِلٌّ عَلَیْهِ وَ یَتَنَحَّى الصَّبْرُ نَاحِیَةً فَإِذَا دَخَلَ عَلَیْهِ الْمَلَکَانِ اللَّذَانِ یَلِیَانِ مُسَاءَلَتَهُ قَالَ الصَّبْرُ لِلصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الْبِرِّ دُونَکُمْ صَاحِبَکُمْ فَإِنْ عَجَزْتُمْ عَنْهُ فَأَنَا دُونَهُ.»

 الکافی، ج۲، ص۹۰

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«وقتی مؤمن وارد قبر خودش می‌شود، نماز در سمت راستش، زکات در سمت چپش، نیکی (بِرّ) بالای سرش و صبر در سمتی (دیگر) است.

وقتی آن دو فرشته که برای پرسیدن سؤالاتش می‌آیند، وارد قبر شوند، صبر به نماز و زکات و نیکی می‌گوید: مراقبِ دوست خود (مؤمنی که از دنیا رفته) باشید و اگر نتوانستید از او مراقبت کنید، من مراقبش خواهم بود.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۰۴ ، ۲۲:۰۷
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یَقُولُ: «لَا یَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ الْإِیمَانِ حَتَّى یَعْلَمَ أَنَّ مَا أَصَابَهُ لَمْ یَکُنْ لِیُخْطِئَهُ وَ أَنَّ مَا أَخْطَأَهُ لَمْ یَکُنْ لِیُصِیبَهُ وَ أَنَّ الضَّارَّ النَّافِعَ هُوَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ.»»

 الکافی، ج۲، ص۵۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است: «امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) همواره می‌فرمودند:

«هیچ بنده‌ای طعم ایمان را نمی‌چشد، تا وقتی که بداند:

- آن‌چه برایش رخ می‌دهد، نمی‌شد که به او نرسد

- و آن‌چه برایش رخ نمی‌دهد، نمی‌شد که به او برسد

- و تنها خداوند (عزّوجلّ) است که زیان‌رسان و سودبخش است.»»

 

 

حال، سیره امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را نیز ملاحظه بفرمایید...

 

 

…عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع: «أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ص جَلَسَ إِلَى حَائِطٍ مَائِلٍ یَقْضِی بَیْنَ النَّاسِ فَقَالَ بَعْضُهُمْ: لَا تَقْعُدْ تَحْتَ هَذَا الْحَائِطِ فَإِنَّهُ مُعْوِرٌ. فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ص: «حَرَسَ امْرَأً أَجَلُهُ.» فَلَمَّا قَامَ سَقَطَ الْحَائِطُ.» قَالَ: «وَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع مِمَّا یَفْعَلُ هَذَا وَ أَشْبَاهَهُ وَ هَذَا الْیَقِینُ.»

 الکافی، ج۲، ص۵۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) کنار دیوار کجی نشسته بودند و میان مردم داوری می‌کردند.

یکی از آنان به ایشان عرض کرد: زیر این دیوار ننشینید؛ این دیوار خراب است.

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «اجلِ هرکس، از او پاسداری می‌کند.»

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) از کسانی بودند که چنین کارهایی می‌کردند و این، «یقین»[۱] است.»

 

 

 

…عَنْ سَعِیدِ بْنِ قَیْسٍ الْهَمْدَانِیِّ قَالَ: نَظَرْتُ یَوْماً فِی الْحَرْبِ إِلَى رَجُلٍ عَلَیْهِ ثَوْبَانِ فَحَرَّکْتُ فَرَسِی فَإِذَا هُوَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقُلْتُ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فِی مِثْلِ هَذَا الْمَوْضِعِ؟! فَقَالَ: «نَعَمْ یَا سَعِیدَ بْنَ قَیْسٍ! إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ عَبْدٍ إِلَّا وَ لَهُ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ وَ وَاقِیَةٌ مَعَهُ مَلَکَانِ یَحْفَظَانِهِ مِنْ أَنْ یَسْقُطَ مِنْ رَأْسِ جَبَلٍ أَوْ یَقَعَ فِی بِئْرٍ فَإِذَا نَزَلَ الْقَضَاءُ خَلَّیَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ.»

 الکافی، ج۲، ص۵۹

 

از سعید بن قیس همْدانی نقل شده است:

روزی، در میانه‌ی جنگ چشمم به مردی افتاد که [زره نپوشیده بود و فقط] دو پیراهن به تن داشت! (به‌سویش) حرکت کردم تا ببینم کیست. ناگهان دیدم امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است.

عرض کردم: ای امیر مؤمنان! در چنین موقعیتی (چنین پوششی دارید؟)

حضرت فرمودند:

«بله، ای سعید بن قیس! به‌راستی هیچ بنده‌ای نیست مگراین‌که از جانب خداوند، همراه او محافظ و نگه‌داری گماشته شده است؛

دو فرشته‌ای که از او محافظت می‌کنند تا از نوک کوهی سقوط نکند یا در قعر چاهی نیفتد.

هرگاه قضاء[۲] نازل شود، میان او و هر چیز دیگری خالی می‌شود.»[۳]

 

 

 

…عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْعَرْزَمِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «کَانَ قَنْبَرٌ غُلَامُ عَلِیٍّ یُحِبُّ عَلِیّاً ع حُبّاً شَدِیداً فَإِذَا خَرَجَ عَلِیٌّ ص خَرَجَ عَلَى أَثَرِهِ بِالسَّیْفِ فَرَآهُ ذَاتَ لَیْلَةٍ فَقَالَ: «یَا قَنْبَرُ مَا لَکَ؟» فَقَالَ: جِئْتُ لِأَمْشِیَ خَلْفَکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ. قَالَ: «وَیْحَکَ أَ مِنْ أَهْلِ السَّمَاءِ تَحْرُسُنِی أَوْ مِنْ أَهْلِ الْأَرْضِ؟» فَقَالَ: لَا بَلْ مِنْ أَهْلِ الْأَرْضِ. فَقَالَ: «إِنَّ أَهْلَ الْأَرْضِ لَا یَسْتَطِیعُونَ لِی شَیْئاً إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ مِنَ السَّمَاءِ فَارْجِعْ!» فَرَجَعَ.»

 الکافی، ج۲، ص۵۹

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«قنبر، غلام امام علی (علیه‌السلام)، ایشان را به‌شدت دوست می‌داشت. وقتی امام علی (صلوات‌الله‌علیه) بیرون می‌رفتند، با شمشیر به‌دنبال ایشان می‌رفت.

یک شب امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) او را دیدند و فرمودند: «قنبر! (این‌جا) چه می‌کنی؟»

قنبر عرض کرد: آمده‌ام تا پشت شما راه بروم (و از شما محافظت کنم.)

حضرت فرمودند: «وای بر تو! می‌خواهی مرا از اهل آسمان پاسداری کنی یا از اهل زمین؟»

عرض کرد: نه؛ از اهل زمین.

آ‌ن‌گاه حضرت فرمودند: «اهل زمین، جز به اذن خداوند که از آسمان می‌آید، نمی‌توانند آسیبی به من رسانند. پس (به خانه) برگرد!»

قنبر نیز بازگشت.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] یقین به این‌که خداوند «فعّال لما یشاء» است و تقدیر هرکس، معیّن و اجلش مشخص است؛ همان که در حدیث نخست ذکر فرمودند.

[۲] قضاء، مرحله‌ای از به‌وقوع‌پیوستنِ حوادث است که در آن خداوند به وقوع حادثه‌ای حکم می‌فرماید و این حکم نهایی خواهد بود. حال، وقتی قضا نازل شود، آن حادثه بلافاصله رخ خواهد داد. هرچند در کلام اهل‌بیت (علیهم‌السلام) استثنائاتی نیز ذکر شده است و قضا، ممکن است پیش از نزول بر بنده، تغییر یابد؛ به‌عنوان مثال: «إِنَّ اَلدُّعَاءَ یَرُدُّ اَلْقَضَاءَ.»؛ «دعا، قضا را [پیش از نزول، به آسمان] بازمی‌گرداند.» (الکافی، ج۲، ص۴۶۹)

[۳] یعنی تمام موانعی که میان آن بنده و خطرات در کمینش هستند، کنار می‌روند تا بنده در آغوش آن خطرات و حوادث قرار گیرد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۰۴ ، ۱۳:۰۹
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ عَمْرِو بْنِ نَهِیکٍ بَیَّاعِ الْهَرَوِیِّ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: «قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «عَبْدِیَ الْمُؤْمِنَ لَا أَصْرِفُهُ فِی شَیْ‏ءٍ إِلَّا جَعَلْتُهُ خَیْراً لَهُ فَلْیَرْضَ بِقَضَائِی وَ لْیَصْبِرْ عَلَى بَلَائِی وَ لْیَشْکُرْ نَعْمَائِی أَکْتُبْهُ یَا مُحَمَّدُ مِنَ الصِّدِّیقِینَ عِنْدِی.»»

 الکافی، ج۲، ص۶۱

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که خداوند (عزّوجلّ) خطاب به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرموده است:

«من "بنده‌ی مؤمنِ" خود را در هیچ موقعیتی قرار نمی‌دهم، مگراین‌که آن را برایش خیر قرار می‌دهم.

پس او باید به قضای من راضی باشد؛ بر بلای من صبر ورزد و نعمت‌هایم را شکر گزارد، تا - ای محمد! - او را از زمره‌ی دوستان نزدیکم به‌شمار آورم.»

 

 

 

…عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع: «أَنَّ فِیمَا أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ ع: «یَا مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ مَا خَلَقْتُ خَلْقاً أَحَبَّ إِلَیَّ مِنْ عَبْدِیَ‏ الْمُؤْمِنِ فَإِنِّی إِنَّمَا أَبْتَلِیهِ لِمَا هُوَ خَیْرٌ لَهُ وَ أُعَافِیهِ لِمَا هُوَ خَیْرٌ لَهُ وَ أَزْوِی عَنْهُ مَا هُوَ شَرٌّ لَهُ لِمَا هُوَ خَیْرٌ لَهُ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِمَا یَصْلُحُ عَلَیْهِ عَبْدِی فَلْیَصْبِرْ عَلَى بَلَائِی وَ لْیَشْکُرْ نَعْمَائِی وَ لْیَرْضَ بِقَضَائِی أَکْتُبْهُ فِی الصِّدِّیقِینَ عِنْدِی إِذَا عَمِلَ بِرِضَائِی وَ أَطَاعَ أَمْرِی.»»

 الکافی، ج۲، ص۶۱

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که خداوند (عزّوجلّ) خطاب به حضرت موسی (علیه‌السلام) چنین وحی فرموده است:

«ای موسی بن عمران! من هیچ آفریده‌ای را محبوب‌تر از "بنده‌ی مؤمن" نیافریده‌ام.

پس من او را دچار بلایی می‌کنم که خیرش در آن است و او را در عافیتی قرار می‌دهم که خیرش در آن است و آن‌چه شرّش در آن است را از او به چیزی که خیرش در آن است می‌گردانم.

من صلاح بنده‌ام را بهتر می‌دانم.

پس او باید بر بلای من صبر ورزد، نعمت‌هایم را شکر گزارد و به قضایم راضی باشد؛ تا او را از زمره‌ی دوستان نزدیکم برشمارم، هرگاه بر اساس رضایت من عمل کند و از دستورم اطاعت نماید.»

 

 

 

…عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «عَجِبْتُ لِلْمَرْءِ الْمُسْلِمِ لَا یَقْضِی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ قَضَاءً إِلَّا کَانَ خَیْراً لَهُ وَ إِنْ قُرِضَ بِالْمَقَارِیضِ کَانَ خَیْراً لَهُ وَ إِنْ مَلَکَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا کَانَ خَیْراً لَهُ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«از انسان مسلمان تعجب می‌کنم که [در ابتلائات شکایت می‌کند، درحالی‌که] خداوند (عزّوجلّ) امری را برایش قضا نمی‌کند، مگر‌این‌که خیر او در آن است؛

اگر با قیچی‌ها ریز ریز شود، خیرش در آن است و اگر پادشاه شرق و غرب زمین شود، خیرش در آن است.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۰۴ ، ۰۲:۴۷
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «لَقِیَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ع عَبْدَ اللَّهِ بْنَ جَعْفَرٍ فَقَالَ: «یَا عَبْدَ اللَّهِ کَیْفَ یَکُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً وَ هُوَ یَسْخَطُ قِسْمَهُ وَ یُحَقِّرُ مَنْزِلَتَهُ وَ الْحَاکِمُ عَلَیْهِ اللَّهُ وَ أَنَا الضَّامِنُ لِمَنْ لَمْ یَهْجُسْ فِی قَلْبِهِ إِلَّا الرِّضَا أَنْ یَدْعُوَ اللَّهَ فَیُسْتَجَابَ لَهُ.»»

 الکافی، ج۲، ص۶۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«امام حسن بن علی (علیهماالسلام) با عبدالله بن جعفر (پسرعمو و همسر خواهرشان) دیدار کردند و (به او) فرمودند:

«ای عبدالله! چه‌گونه مؤمن، مؤمن است، با آن‌که از قسمتِ خود[۱] ناراضی است و جایگاه خود را پَست می‌شمارد، درحالی‌که حکم‌کننده (به قسمت و جایگاهی که دارد،) خداوند است.[۲]

من ضمانت می‌کنم؛ کسی که جز رضایت (از خداوند) چیزی در قلبش خطور نکند، هرگاه خداوند را بخواند، (خواسته‌اش) مستجاب خواهد شد.»»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] تقدیری که برای او رقم خورده؛ چه نعمت باشد و چه بلاء.

[۲] در ارتباط با این فرمایش امام حسن مجتبی، نقل این سیره پیامبر از امام صادق (صلوات‌الله‌علیهم) نیز شنیدنی است:

«لَمْ یَکُنْ رَسُولُ اللَّهِ ص یَقُولُ لِشَیْ‏ءٍ قَدْ مَضَى لَوْ کَانَ غَیْرُهُ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۳

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هرگز در مورد اتفاقی که رخ داده بود، نمی‌فرمودند: کاش غیر از این شده بود!»

 

 

مطالب مرتبط پیشین:

- «اگر می‌خواهید مستجاب‌الدعوه شوید…(۱)»

- سایر مطالب مرتبط با «استجابت دعا»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۰۳ ، ۱۱:۱۸
ابوالفضل رهبر

 

از حضرت آیت‌الله سبحانی (حفظه‌الله) که صاحب آثار فراوان و ارزشمند در تبیین معارف دین و دفاع از مکتب اسلام هستند، نقل شده است:

«بنده در دوران جوانی این حدیث را مشاهده کردم و سبب‌ شد که قلم به دست گرفته و آثاری را از خود به جای بگذارم.»

نشریه افق حوزه، چهارشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۴

 

 

اشاره ایشان به این حدیث نبوی بوده است...

 

 

…عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

«الْمُؤْمِنُ إِذَا مَاتَ وَ تَرَکَ وَرَقَةً وَاحِدَةً عَلَیْهَا عِلْمٌ تَکُونُ تِلْکَ الْوَرَقَةُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ سِتْراً فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّارِ وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى بِکُلِّ حَرْفٍ مَکْتُوبٍ عَلَیْهَا مَدِینَةً أَوْسَعَ مِنَ الدُّنْیَا سَبْعَ مَرَّاتٍ وَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ یَقْعُدُ سَاعَةً عِنْدَ الْعَالِمِ إِلَّا نَادَاهُ رَبُّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «جَلَسْتَ إِلَى حَبِیبِی وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَأَسْکَنْتُکَ الْجَنَّةَ مَعَهُ وَ لَا أُبَالِی.»»

 الأمالی(للصدوق)، ص۳۷

 

از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«مؤمن وقتی بمیرد و (از خود) یک ورق باقی بگذارد که بر آن علمی باشد، آن ورق در روز قیامت میان او و آتشِ (جهنم) پرده‌ای (محافظ) خواهد شد و خداوند (تبارک‌وتعالی) به‌ازای هر حرفی که بر آن نوشته شده باشد، شهری به او عطا خواهد کرد که هفت برابر (کلِ) دنیا باشد.

هیچ مؤمنی نیست که ساعتی نزد عالِمی بنشیند، مگراین‌که پروردگارش (عزّوجلّ) به او ندا خواهد کرد: «نزد حبیبِ من نشستی و (به‌همین‌خاطر) قسم به عزت و جلالم، تو را در بهشت کنار او ساکن خواهم کرد و [در انجام این وعده] باکی ندارم.»»

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۰۳ ، ۱۵:۵۲
ابوالفضل رهبر

 

…عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَیْسَرَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: «إِنَّ نُطْفَةَ الْمُؤْمِنِ لَتَکُونُ فِی صُلْبِ الْمُشْرِکِ فَلَا یُصِیبُهُ مِنَ الشَّرِّ شَیْ‏ءٌ حَتَّى إِذَا صَارَ فِی رَحِمِ الْمُشْرِکَةِ لَمْ یُصِبْهَا مِنَ الشَّرِّ شَیْ‏ءٌ حَتَّى تَضَعَهُ فَإِذَا وَضَعَتْهُ لَمْ یُصِبْهُ مِنَ الشَّرِّ شَیْ‏ءٌ حَتَّى یَجْرِیَ عَلَیْهِ الْقَلَمُ.»

 الکافی، ج۲، ص۱۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به‌راستی این‌طور است که نطفه‌ی مؤمن در صُلب مرد مشرک قرار می‌گیرد، اما هیچ شرّی (از شرک آن مشرک) به او نمی‌رسد.

وقتی از صلب مرد مشرک به رحم زن مشرک منتقل می‌شود نیز هیچ شرّی به او نمی‌رسد.

وقتی زن مشرک وضع حمل می‌کند و او را می‌زاید نیز هیچ شری به او نمی‌رسد.

تا زمانی که قلمِ [تکلیف] بر او جاری شود.»[۱]

 

 

 

…عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ: إِنِّی قَدْ أَشْفَقْتُ مِنْ دَعْوَةِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع عَلَى یَقْطِینٍ وَ مَا وَلَدَ. فَقَالَ: «یَا أَبَا الْحَسَنِ! لَیْسَ حَیْثُ تَذْهَبُ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُ فِی صُلْبِ الْکَافِرِ بِمَنْزِلَةِ الْحَصَاةِ فِی اللَّبِنَةِ یَجِی‏ءُ الْمَطَرُ فَیَغْسِلُ اللَّبِنَةَ وَ لَا یَضُرُّ الْحَصَاةَ شَیْئاً.»

الکافی، ج۲، ص۱۳

 

از علی بن یقطین[۲] نقل شده است:

به امام کاظم (علیه‌السلام) عرض کردم:

من نگران نفرین‌هایی هستم که (پدرتان) امام صادق (علیه‌السلام) بر (پدرم) یقطین و فرزندانش نموده است.[۳]

امام فرمودند:

«ای اباالحسن! چنین نیست که گمان کرده‌ای![۴]

مؤمن در صُلب کافر، مانند سنگ‌ریزه‌ای در میان خشت گِل است؛ باران می‌بارد و گِل‌ها را می‌شوید و هیچ ضرری به سنگ‌ریزه نمی‌رسد.»[۵]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] یعنی تا زمانی که بزرگ شود و به بلوغ برسد و از آن‌پس اعمال خوب و بدش ثبت شوند، از شرکِ والدینش گزندی به او نمی‌رسد.

[۲] «علی بن یقطین» از یاران امام صادق و امام کاظم (علیهماالسلام) بود، که (به‌واسطه پدرش و ذکاوت فوق‌العاده‌ای که داشت) در دستگاه عباسیان نفوذ کرده و چنان پیش رفته بود که به مقام وزارت هارون‌الرشید (لعنةالله‌علیه) رسیده بود. امام کاظم (علیه‌السلام) او را دوست داشتند و بهشت را بر او بشارت داده بودند. وی که چهار سال از امام بزرگ‌تر بود، در سن ۵۸ سالگی و یک سال پیش از شهادت امام، از دنیا رفت. علی بن یقطین، چنان مورد اعتماد عباسیان بود که امین، ولی‌عهدِ هارون، بر جنازه‌اش نماز خواند.

[۳] یقطین، پدر علی بن یقطین، از کارگزاران دستگاه عباسی بوده و به‌خلاف پسرش، ظاهراً از دشمنان اهل‌بیت (علیهم‌السلام) بوده است. جالب است که از نسل چنین کسی، یکی از صحابی جلیل (علی بن یقطین) و یک خاندان معروف شیعی (آل یقطین) حاصل می‌شود. در روایات، از علی بن یقطین از مصادیقِ مؤمنینی شمرده شده که از صلب یک کافر متولد شده است. (کافر در این‌جا به‌معنای «کافرِ خداوند» نیست (چنان‌که یقطین در ظاهر مسلمان بوده است)، بلکه مقصود «کافرِ حق» است.

[۴] یعنی چنین نیست که اگر به پدرت و فرزندانش (به‌خاطر کفر و انحرافشان از مسیر حق) نفرینی نثار شود، این نفرین به تو (که در مؤمن و در مسیر حق هستی) نیز اصابت کند.

[۵] یعنی همان‌طور که گِل‌ها از اطراف سنگ‌ریزه کاملاً شسته می‌شود و اثری از آن بر سنگ نمی‌ماند، مؤمن نیز پس از تولد از کافر، از کفر والدینش هیچ ضرری نمی‌بیند.

 

 

 

مطالب مرتبط پیشین:

«چرا به «علی بن یقطین» دستور رسید مانند اهل سنت وضو بگیرد؟!»

سایر مطالب مرتبط به «علی بن یقطین»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۰۳ ، ۰۷:۳۶
ابوالفضل رهبر

 

…عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ: «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها»؟ قَالَ: «التَّوْحِیدُ.»

 الکافی، ج۲، ص۱۲

 

از هشام بن سالم نقل شده است:

از امام صادق (علیه‌السلام) در مورد [معنای «فطرت» در] این سخن خداوند سؤال کردم: «فطرت خداوند که مردم را بر اساس آن خلق کرده است.» (روم:۳۰)

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«توحید.»

 

 

 

…عَنْ یُونُسَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها» مَا تِلْکَ الْفِطْرَةُ؟ قَالَ: «هِیَ الْإِسْلَامُ فَطَرَهُمُ اللَّهُ حِینَ أَخَذَ مِیثَاقَهُمْ عَلَى التَّوْحِیدِ قَالَ: «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ؟» وَ فِیهِ الْمُؤْمِنُ وَ الْکَافِرُ.»

 الکافی، ج۲، ص۱۲

 

از عبدالله بن سِنان نقل شده است:

از امام صادق (علیه‌السلام) در مورد این سخن خداوند (عزّوجل) سؤال کردم: «فطرت خداوند که مردم را بر اساس آن خلق کرده است.» (روم:۳۰) که این «فطرت» چیست؟

حضرت فرمودند:

«این فطرت، همان اسلام است. خداوند هنگامی که از مردم میثاق (پیمان) گرفت، آن‌ها را بر اساس «توحید» خلق کرد. فرمود: «آیا من پروردگار شما نیستم؟» (أعراف:۱۷۲) در میان آن‌ها هم مؤمن بود و هم کافر.»

 

 

 

…عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «حُنَفاءَ لِلَّهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ» قَالَ: «الْحَنِیفِیَّةُ مِنَ الْفِطْرَةِ الَّتِی فَطَرَ اللَّهُ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ» قَالَ: «فَطَرَهُمْ عَلَى الْمَعْرِفَةِ بِهِ.» قَالَ زُرَارَةُ: وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى»‏ الْآیَةَ قَالَ: «أَخْرَجَ مِنْ ظَهْرِ آدَمَ ذُرِّیَّتَهُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ فَخَرَجُوا کَالذَّرِّ فَعَرَّفَهُمْ وَ أَرَاهُمْ نَفْسَهُ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَمْ یَعْرِفْ أَحَدٌ رَبَّهُ.» وَ قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ.» یَعْنِی الْمَعْرِفَةَ بِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَالِقُهُ کَذَلِکَ قَوْلُهُ «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ».»

 الکافی، ج۲، ص۱۲

 

از زرارة بن أعیَن نقل شده است:

از امام باقر (علیه‌السلام) در مورد این سخن خداوند (عزّوجلّ) سؤال کردم: «به دین راستین خداوند گرایش داشته باشید و برای او شریک نگیرید.» (حج:۳۱)

حضرت فرمودند:

«گرایش به دین راستین، (نشأت‌گرفته) از فطرتی(سرشتی) است که خداوند انسان را بر آن خلق کرده است. هیچ تبدیلی(تغییری) در خلقت خداوند نیست.» (اشاره به: روم:۳۰)

امام همچنین فرمودند:

«خداوند سرشت انسان‌ها را بر اساس «معرفت به خودش(خدا)» آفریده است.»

زراره گوید:

از ایشان در مورد این سخن خداوند (عزّوجلّ) سؤال کردم: «(ای پیامبر! به‌یاد آور!) زمانی را که پروردگارت نسل آدم را از پشت او برگرفت و از فرزندان آدم پیمان گرفت و آن‌ها را بر (علیهِ) خودشان شاهد گرفت که: آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: بله…» (أعراف:۱۷۲)

امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند:

«خداوند نسل آدم تا روزی قیامت را از پشت او خارج کرد و آن‌ها مانند ذرّاتی پراکنده خارج شدند. آن‌گاه خداوند خودش را به آن‌ها شناساند و نشان داد. اگر چنین نکرده بود، هیچ‌کس پروردگارش را نمی‌شناخت.»

ایشان (همچنین) فرمودند:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: «هر نوزادی بر اساس فطرت(سرشت) متولد می‌شود.» مقصود از فطرت، معرفت به این است که خداوند (عزّوجلّ) خالق اوست. چنین است این سخن خداوند که: «اگر از آن‌ها (کافران) سؤال شود که چه کسی آسمان‌ها و زمین را خلق کرده است، قطعاً می‌گویند: خدا.» (لقمان:۲۵)»

 

 

 

مطلب مرتبط پیشین:

«دسته‌گل تحویل گرفته‌ایم، دسته‌گل تحویل دهیم!»

 

 

 

متن کامل و ترجمه آیات مذکور در احادیث:

«فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَٰلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لَٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ» (روم:۳۰)

«پس [با توجه به بى‌پایه بودن شرک] حق‌گرایانه و بدون انحراف با همۀ وجودت به سوى این دین [توحیدى] روى آور، [پاى‌بند و استوار بر] سرشت خدا که مردم را بر آن سرشته است باش براى آفرینش خدا هیچ‌گونه تغییر و تبدیلى نیست؛ این است دین درست و استوار؛ ولى بیشتر مردم معرفت و دانش [به این حقیقت اصیل] ندارند.» (ترجمه حسین انصاریان)

 

«حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَکَانٍ سَحِیقٍ» (حج:۳۱)

«در حالى که براى خدا حق‌گرا باشید [و در مناسک حج] به او شرک نورزید. و هر کس به خدا شرک ورزد، گویا چنان است که از آسمان سقوط کرده و پرندگان [شکارى] او را مى‌ربایند، یا باد او را به جایى دور دست مى‌اندازد.» (ترجمه حسین انصاریان)

 

«وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَىٰ شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَٰذَا غَافِلِینَ» (أعراف:۱۷۲)

«و [به یاد آر] هنگامی را که پروردگارت از صلب بنی آدم نسلشان را پدید آورد، و آنان را [در ارتباط با پروردگاریش] بر خودشان گواه گرفت [و فرمود:] آیا من پروردگار شما نیستم؟ [انسان ها با توجه به وابستگی وجودشان و وجود همه موجودات به پروردگاری و ربوبیّت حق] گفتند: آری، گواهی دادیم. [پس اقرار به پروردگاری خود را در این دنیا از شما گرفتیم] تا روز قیامت نگویید: ما از این [حقیقت آشکار و روشن] بی خبر بودیم.» (ترجمه حسین انصاریان)

 

«وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ» (لقمان:۲۵)

«و اگر از آنان بپرسی: چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده است؟ قطعاً می‌گویند: خدا. بگو: همه ستایش ها ویژه خداست [آیا درک می کنند که همه امور به دست خداست؟ نه] بلکه بیشترشان معرفت و دانش ندارند.» (ترجمه حسین انصاریان)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۰۳ ، ۰۸:۵۸
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ حَبِیبٍ السِّجِسْتَانِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا أَخْرَجَ ذُرِّیَّةَ آدَمَ ع مِنْ ظَهْرِهِ لِیَأْخُذَ عَلَیْهِمُ الْمِیثَاقَ بِالرُّبُوبِیَّةِ لَهُ وَ بِالنُّبُوَّةِ لِکُلِّ نَبِیٍّ فَکَانَ أَوَّلَ مَنْ أَخَذَ لَهُ عَلَیْهِمُ الْمِیثَاقَ بِنُبُوَّتِهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ ص ثُمَّ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لآِدَمَ: «انْظُرْ مَا ذَا تَرَى؟» قَالَ: فَنَظَرَ آدَمُ ع إِلَى ذُرِّیَّتِهِ وَ هُمْ ذَرٌّ قَدْ مَلَئُوا السَّمَاءَ قَالَ آدَمُ ع: یَا رَبِّ مَا أَکْثَرَ ذُرِّیَّتِی وَ لِأَمْرٍ مَا خَلَقْتَهُمْ فَمَا تُرِیدُ مِنْهُمْ بِأَخْذِکَ الْمِیثَاقَ عَلَیْهِمْ؟ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَ یُؤْمِنُونَ بِرُسُلِی وَ یَتَّبِعُونَهُمْ.» قَالَ آدَمُ ع: یَا رَبِّ فَمَا لِی أَرَى بَعْضَ الذَّرِّ أَعْظَمَ مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضَهُمْ لَهُ نُورٌ کَثِیرٌ وَ بَعْضَهُمْ لَهُ نُورٌ قَلِیلٌ وَ بَعْضَهُمْ لَیْسَ لَهُ نُورٌ؟ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «کَذَلِکَ خَلَقْتُهُمْ لِأَبْلُوَهُمْ فِی کُلِّ حَالاتِهِمْ.» قَالَ آدَمُ ع: یَا رَبِّ فَتَأْذَنُ لِی فِی الْکَلَامِ فَأَتَکَلَّمَ؟ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «تَکَلَّمْ فَإِنَّ رُوحَکَ مِنْ رُوحِی وَ طَبِیعَتَکَ [مِنْ‏] خِلَافِ کَیْنُونَتِی.» قَالَ آدَمُ: یَا رَبِّ فَلَوْ کُنْتَ خَلَقْتَهُمْ عَلَى مِثَالٍ وَاحِدٍ وَ قَدْرٍ وَاحِدٍ وَ طَبِیعَةٍ وَاحِدَةٍ وَ جِبِلَّةٍ وَاحِدَةً وَ أَلْوَانٍ وَاحِدَةٍ وَ أَعْمَارٍ وَاحِدَةٍ وَ أَرْزَاقٍ سَوَاءٍ لَمْ یَبْغِ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَ لَمْ یَکُنْ بَیْنَهُمْ تَحَاسُدٌ وَ لَا تَبَاغُضٌ وَ لَا اخْتِلَافٌ فِی شَیْ‏ءٍ مِنَ الْأَشْیَاءِ. قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «یَا آدَمُ بِرُوحِی نَطَقْتَ وَ بِضَعْفِ طَبِیعَتِکَ تَکَلَّفْتَ [تَکَلَّمْتَ] مَا لَا عِلْمَ لَکَ بِهِ وَ أَنَا الْخَالِقُ الْعَالِمُ بِعِلْمِی خَالَفْتُ بَیْنَ خَلْقِهِمْ وَ بِمَشِیئَتِی یَمْضِی فِیهِمْ أَمْرِی وَ إِلَى تَدْبِیرِی وَ تَقْدِیرِی صَائِرُونَ لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِی إِنَّمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ لِیَعْبُدُونِ وَ خَلَقْتُ الْجَنَّةَ لِمَنْ أَطَاعَنِی وَ عَبَدَنِی مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ رُسُلِی وَ لَا أُبَالِی وَ خَلَقْتُ النَّارَ لِمَنْ کَفَرَ بِی وَ عَصَانِی وَ لَمْ یَتَّبِعْ رُسُلِی وَ لَا أُبَالِی وَ خَلَقْتُکَ وَ خَلَقْتُ ذُرِّیَّتَکَ مِنْ غَیْرِ فَاقَةٍ بِی إِلَیْکَ وَ إِلَیْهِمْ وَ إِنَّمَا خَلَقْتُکَ وَ خَلَقْتُهُمْ لِأَبْلُوَکَ وَ أَبْلُوَهُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا فِی دَارِ الدُّنْیَا فِی حَیَاتِکُمْ وَ قَبْلَ مَمَاتِکُمْ فَلِذَلِکَ خَلَقْتُ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةَ وَ الْحَیَاةَ وَ الْمَوْتَ وَ الطَّاعَةَ وَ الْمَعْصِیَةَ وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ وَ کَذَلِکَ أَرَدْتُ فِی تَقْدِیرِی وَ تَدْبِیرِی وَ بِعِلْمِیَ النَّافِذِ فِیهِمْ خَالَفْتُ بَیْنَ صُوَرِهِمْ وَ أَجْسَامِهِمْ وَ أَلْوَانِهِمْ وَ أَعْمَارِهِمْ وَ أَرْزَاقِهِمْ وَ طَاعَتِهِمْ وَ مَعْصِیَتِهِمْ فَجَعَلْتُ مِنْهُمُ الشَّقِیَّ وَ السَّعِیدَ وَ الْبَصِیرَ وَ الْأَعْمَى وَ الْقَصِیرَ وَ الطَّوِیلَ وَ الْجَمِیلَ وَ الدَّمِیمَ وَ الْعَالِمَ وَ الْجَاهِلَ وَ الْغَنِیَّ وَ الْفَقِیرَ وَ الْمُطِیعَ وَ الْعَاصِیَ وَ الصَّحِیحَ وَ السَّقِیمَ وَ مَنْ بِهِ الزَّمَانَةُ وَ مَنْ لَا عَاهَةَ بِهِ فَیَنْظُرُ الصَّحِیحُ إِلَى الَّذِی بِهِ الْعَاهَةُ فَیَحْمَدُنِی عَلَى عَافِیَتِهِ وَ یَنْظُرُ الَّذِی بِهِ‏ الْعَاهَةُ إِلَى الصَّحِیحِ فَیَدْعُونِی وَ یَسْأَلُنِی أَنْ أُعَافِیَهُ وَ یَصْبِرُ عَلَى بَلَائِی فَأُثِیبُهُ جَزِیلَ عَطَائِی وَ یَنْظُرُ الْغَنِیُّ إِلَى الْفَقِیرِ فَیَحْمَدُنِی وَ یَشْکُرُنِی وَ یَنْظُرُ الْفَقِیرُ إِلَى الْغَنِیِّ فَیَدْعُونِی وَ یَسْأَلُنِی وَ یَنْظُرُ الْمُؤْمِنُ إِلَى الْکَافِرِ فَیَحْمَدُنِی عَلَى مَا هَدَیْتُهُ فَلِذَلِکَ خَلَقْتُهُمْ لِأَبْلُوَهُمْ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ فِیمَا أُعَافِیهِمْ وَ فِیمَا أَبْتَلِیهِمْ وَ فِیمَا أُعْطِیهِمْ وَ فِیمَا أَمْنَعُهُمْ وَ أَنَا اللَّهُ الْمَلِکُ الْقَادِرُ وَ لِی أَنْ أَمْضِیَ جَمِیعَ مَا قَدَّرْتُ عَلَى مَا دَبَّرْتُ وَ لِی أَنْ أُغَیِّرَ مِنْ ذَلِکَ مَا شِئْتُ إِلَى مَا شِئْتُ وَ أُقَدِّمَ مِنْ ذَلِکَ مَا أَخَّرْتُ وَ أُؤَخِّرَ مِنْ ذَلِکَ مَا قَدَّمْتُ وَ أَنَا اللَّهُ الْفَعَّالُ لِمَا أُرِیدُ لَا أُسْأَلُ عَمَّا أَفْعَلُ وَ أَنَا أَسْأَلُ خَلْقِی عَمَّا هُمْ فَاعِلُونَ.»»

الکافی، ج۲، ص۸

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به‌راستی که خداوند (عزّوجلّ) زمانی که ذُرّیه (نسلِ) آدم (علیه‌السلام) را از پشتش خارج کرد تا از آن‌ها بر ربوبیت (پروردگاریِ) خودش و نبوت (پیامبریِ) همه پیامبران، میثاق (پیمان) بگیرد، اولین پیامبری که خداوند برای نبوت او از فرزندان آدم پیمان گرفت، محمد بن عبدالله (صلوات‌الله‌علیهما) بود.

بعد، خداوند (عزّوجلّ) به حضرت آدم (علیه‌السلام) فرمود: «نگاه کن؛ چه می‌بینی؟»

حضرت آدم (علیه‌السلام) به نسل خودش، که به‌صورت ذرّاتی پراکنده در آسمان بودند، نگاه کرد. (به خداوند) عرض کرد: پروردگارا! چه‌قدر نسل من زیادند! آن‌ها را برای چه کاری آفریدی؟ از آن‌ها چه می‌خواهی، که از ایشان پیمان گرفتی؟

خداوند (عزّوجلّ) فرمود: «(آن‌ها آفریده‌ام تا) مرا عبادت کنند، برای من چیزی را شریک نگیرند، به رسولانم (فرستادگانم) ایمان بیاورند و از ایشان پیروی کنند.»

حضرت آدم (علیه‌السلام) عرض کرد: پروردگارا! پس چرا من بعضی از این ذرّات را بزرگ‌تر از دیگران می‌بینم؟! و بعضی‌شان دارای نوری زیادی هستند، بعضی‌شان نور کمی دارند و بعضی‌شان نوری ندارند؟!

خداوند (عزّوجلّ) فرمود: «آن‌ها چنین آفریده‌ام تا در همه حالات آزمایششان کنم.»

حضرت آدم (علیه‌السلام) عرض کرد: آیا من اجازه‌ی سخن گفتن دارم که عقیده‌ام را بیان کنم؟

خداوند (عزّوجلّ) فرمود: «سخن بگو؛ چراکه روح تو از روح من است، هرچند طبیعتت مخالف وجود من است.

حضرت آدم (علیه‌السلام) عرض کرد: اگر آن‌ها را بر یک وزن و به یک اندازه و یک طبیعت و یک خلقت و یک رنگ و با عُمرهای برابر و روزی‌های مساوی می‌آفریدی، دراین‌صورت بعضی از آن‌ها بر دیگران ظلم نمی‌کردند، بعضی‌شان بر دیگران حسادت نمی‌ورزیدند و در مورد چیزهای مختلف با یکدیگر دشمنی و اختلاف نمی‌کردند.

خداوند (عزّوجل) فرمود: «ای آدم! به‌خاطر (نشأت گرفتن از) روحِ من سخن گفتی، اما به‌خاطر ضعف طبیعتت در مورد چیزی سخن گفتی که نمی‌دانستی، درحالی‌که من خالقِ عالَم هستم؛ به‌سبب علمی که داشتم، مخلوقاتم را مختلف (خلق) کردم و به‌خاطر مشیّت (اراده)ای که داشتم، تصمیم خود را اجرا کردم و آنان به‌سوی تدبیر و تقدیر خودم، (به این شکل) درمی‌آیند. هیچ تبدیل (تغییری) در آفرینش من نخواهد بود.

جن و انس[۱] را فقط برای این آفریدم که مرا عبادت کنند. بهشت را برای کسانی از آن‌ها آفریدم که از من اطاعت می‌کنند، مرا عبادت می‌کنند و از رسولانم (فرستادگانم) پیروی می‌کنند. و (از چیزی) باکی ندارم.[۲] آتش (جهنم) را برای کسانی آفریدم که بر من کفر ورزند (نادیده گیرند)، از من نافرمانی کنند و از رسولانم پیروی نکنند. و (از چیزی) باکی ندارم.[۲]

من تو را آفریدم و ذریّه (نسل)ات را آفریدم، بدون این‌که نیازی به تو و آن‌ها داشته باشم. تو را آفریدم و آن‌ها را آفریدم فقط برای این‌که شما را دچار بلاء (آزمایش) کنم (تا مشخص شود) کدامتان، در زندگی‌تان در دنیا و پیش از مرگتان، بهتر عمل می‌کند. به‌همین‌دلیل دنیا و آخرت را و زندگی و مرگ را و اطاعت و نافرمانی را و بهشت و آتش را آفریدم.

من در تقدیر و تدبیر و علم نافذی که به آن‌ها (آدمیان) دارم، چنین اراده کرده‌ام که میان صورت‌ها، جسم‌ها، رنگ‌ها، عُمرها، روزی‌ها و اطاعت و نافرمانی آن‌ها اختلاف باشد. بنابراین از میان آن‌ها بدبخت و خوش‌بخت، بینا و کور، کوتاه و بلند، زیبا و زشت، عالم و جاهل، توان‌گر و فقیر، مطیع و نافرمان، سالم و بیمار، کسی که زمین‌گیر است و کسی که هیچ عارضه‌ای ندارد، [از همه نوعشان] قرار دادم؛

پس شخص سالم به کسی که عارضه‌ای دارد، نگاه می‌کند و مرا به‌خاطر سلامتی‌اش حمد می‌کند و کسی که عارضه‌ای دارد، به شخص سالم نگاه می‌کند و مرا می‌خواند (دعا می‌کند) و از من می‌خواهد به او سلامتی دهم و بر بلاء (امتحانی) که او را دچارش کرده‌ام صبر می‌کند. من نیز هدایای بزرگی به‌عنوان پاداش به او می‌بخشم.

همچنین توان‌گر (دارا) به فقیر نگاه می‌کند و مرا حمد می‌کند و شکر می‌کند و فقیر به توان‌گر نگاه می‌کند و مرا می‌خواند و از من می‌خواهد.

مؤمن نیز به کافر نگاه می‌کند و مرا به‌خاطر چیزی که به او هدیه داده‌ام حمد می‌کند.[۳]

برای همین آن‌ها را آفریده‌ام تا در راحتی و سختی آزمایششان کنم؛ در زمانی که سلامت دارند و در زمانی که مبتلا هستند، در زمانی که به آن‌ها (روزی) می‌بخشم و در زمانی که چیزی نمی‌دهم.[۴]

من، خدای فرمانروای توانا هستم. می‌توانم تمام آن‌چه بر اساس تدبیرم، تقدیر کرده‌ام را اجرا کنم و می‌توانم از میان تقدیراتم، آن‌چه که می‌خواهم را تغییر دهم و چیزی که دیرتر بوده را جلو بیاندازم و آن‌چه زودتر بوده را عقب بیاندازم.

من، خدایی هستم که آن‌چه اراده کنم را انجام می‌دهم؛ در مورد آن‌چه انجام می‌دهم، مورد سؤال قرار نمی‌گیرم و این، من هستم که از مخلوقاتم در مورد کارهایی که انجام می‌دهند، سؤال می‌کنم.»»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] ظاهراً مقصود از «إنْس» در آیات و روایات، موجودات غیر از فرشته و جن هستند. بنابراین «انس» اعم از بنی‌آدم (حضرت آدم و نسل او) است و شامل موجوداتی (مثل نسناس) که پیش از حضرت آدم روی زمین ساکن بوده‌اند و به‌مرور (به‌خاطر فسادی که در زمین به‌پا کرده بودند،) نابود شده‌اند نیز می‌شود.

[۲] یعنی در مورد این‌که چرا آن‌ها را به بهشت یا جهنم می‌فرستم، از کسی هراسی ندارم و پاسخ‌گوی کسی نیستم.

[۳] کافر، کسی است که با آن‌که حقیقت را دیده و از آن آگاه است، روی آن سرپوش می‌گذارد، آن را نادیده می‌گیرد و انکار می‌کند. بنابراین کفر برای کافر، مثل بیماری برای بیمار نیست که اگر صبر کند و از خدا بخواهد، همین صبر و دعایش سبب رشدش باشد و در آزمایش الهی موفق شود. در همین فقره هم ملاحظه می‌کنید که خداوند - به‌خلاف فقره‌های قبلی - فقط تکلیف و وظیفه‌ی مؤمن را بیان می‌فرماید و در مقابلِ ایمان مؤمن، از کفر کافر سخنی به‌میان نمی‌آورد و آن را مسکوت می‌گذارد.

[۴] بنابراین ابتلاء و آزمایشی که خداوند در دنیا برایمان فراهم کرده است، این است که انسان در هر جایگاه و موقعیتی که هست (اعم از این‌که سالم است یا بیمار، زیباست یا زشت، کوتاه‌قد است یا بلندقد، سردمزاج است یا گرم‌مزاج، صبور است یا عجول، رئیس است یا مرئوس، داراست یا ندار و…)، به تکلیف خود عمل کند؛ شاکر باشد (شکر قلبی، زبانی و عملی)، به درگاه خداوند دعا کند و فقط از او بخواهد، صبر کند، برای رشد خود بکوشد، در عبادت از خدا و تبعیت از او و اولیائش نهایت امکانات خود را - چه کم باشد و چه زیاد - به‌کار گیرد و…

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۰۳ ، ۰۹:۰۸
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ زُرَارَةَ عَنْ حُمْرَانَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى حَیْثُ خَلَقَ الْخَلْقَ خَلَقَ مَاءً عَذْباً وَ مَاءً مَالِحاً أُجَاجاً فَامْتَزَجَ الْمَاءَانِ فَأَخَذَ طِیناً مِنْ أَدِیمِ الْأَرْضِ فَعَرَکَهُ عَرْکاً شَدِیداً فَقَالَ لِأَصْحَابِ الْیَمِینِ وَ هُمْ کَالذَّرِّ: «یَدِبُّونَ إِلَى الْجَنَّةِ بِسَلَامٍ!» وَ قَالَ لِأَصْحَابِ الشِّمَالِ: «إِلَى النَّارِ! وَ لَا أُبَالِی» ثُمَّ قَالَ: «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ؟» قالُوا: بَلى‏ شَهِدْنا، أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلِینَ. ثُمَّ أَخَذَ الْمِیثَاقَ عَلَى النَّبِیِّینَ فَقَالَ: «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ وَ أَنَّ هَذَا مُحَمَّدٌ رَسُولِی وَ أَنَّ هَذَا عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ.» قالُوا: بَلى.‏ فَثَبَتَتْ لَهُمُ النُّبُوَّةُ وَ أَخَذَ الْمِیثَاقَ عَلَى أُولِی الْعَزْمِ «أَنَّنِی رَبُّکُمْ وَ مُحَمَّدٌ رَسُولِی وَ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَوْصِیَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ وُلَاةُ أَمْرِی وَ خُزَّانُ عِلْمِی ع وَ أَنَّ الْمَهْدِیَّ أَنْتَصِرُ بِهِ لِدِینِی وَ أُظْهِرُ بِهِ دَوْلَتِی وَ أَنْتَقِمُ بِهِ مِنْ أَعْدَائِی وَ أُعْبَدُ بِهِ طَوْعاً وَ کَرْهاً.» قَالُوا: أَقْرَرْنَا یَا رَبِّ وَ شَهِدْنَا وَ لَمْ یَجْحَدْ آدَمُ وَ لَمْ یُقِرَّ فَثَبَتَتِ الْعَزِیمَةُ لِهَؤُلَاءِ الْخَمْسَةِ فِی الْمَهْدِیِّ وَ لَمْ یَکُنْ لآِدَمَ عَزْمٌ عَلَى الْإِقْرَارِ بِهِ وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى‏ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً» قَالَ: إِنَّمَا هُوَ فَتَرَکَ. ثُمَّ أَمَرَ نَاراً فَأُجِّجَتْ فَقَالَ لِأَصْحَابِ الشِّمَالِ: «ادْخُلُوهَا!» فَهَابُوهَا وَ قَالَ لِأَصْحَابِ الْیَمِینِ: «ادْخُلُوهَا!» فَدَخَلُوهَا فَکَانَتْ عَلَیْهِمْ بَرْداً وَ سَلَاماً فَقَالَ أَصْحَابُ الشِّمَالِ: یَا رَبِّ أَقِلْنَا! فَقَالَ: «قَدْ أَقَلْتُکُمُ اذْهَبُوا فَادْخُلُوا!» فَهَابُوهَا فَثَمَّ ثَبَتَتِ الطَّاعَةُ وَ الْوَلَایَةُ وَ الْمَعْصِیَةُ.»

 الکافی، ج۲، ص۸

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به‌راستی که خداوند (تبارک‌وتعالی) هنگام آفرینش مخلوقات، آبی گوارا آفرید و آبی شور و تلخ. آن‌گاه آن دو آب را با هم مخلوط کرد. آن‌گاه گِلی از سطح زمین برگرفت و آن را به‌شدّت در هم مالید.

آن‌گاه به اصحاب یمین، درحالی‌که مانند ذرّاتی پراکنده بودند، فرمود: «به سلامتی، به‌سوی بهشت حرکت کنید!» و به اصحاب شِمال فرمود: «به‌سوی آتش (جهنم) حرکت کنید و من باکی ندارم!»

سپس فرمود: «آیا من پروردگار شما نیستم؟» گفتند: بله شهادت می‌دهیم (که تو پروردگار ما هستی. خداوند این اقرار را از فرزندان آدم گرفت؛) تا در روز قیامت بگویند: ما از این موضوع غفلت داشتیم.[۱] [۲]

سپس از پیامبران پیمان گرفت و فرمود: «آیا من پروردگار شما نیستم؟ و آیا این، محمد، رسول من نیست؟ و آیا این، علی، امیر مؤمنان نیست؟» (پیامبران صلوات‌الله‌علیهم) گفتند: بله (گواهی می‌دهیم که چنین است.) پس نبوت برای آن‌ها ثابت شد.[۳]

آن‌گاه خداوند از پیامبران اولو العزم پیمان گرفت؛ «این‌که من پروردگار شما هستم و این، محمد، رسول من است و این، علی، امیر مؤمنان است و اوصیای بعد از او (ائمه صلوات‌الله‌علیهم)، والیان امر من و خزانه‌داران علم من هستند. و این‌که به‌وسیله‌ی مهدی، دینم را یاری می‌کنم و دولتم را آشکار می‌کنم و از دشمنانم انتقام می‌گیرم و - چه با رضایت و چه با اکراه - عبادت می‌شوم.

(پیامبران اولو العزم صلوات‌الله‌علیهم) گفتند: پروردگارا! اقرار می‌کنیم و به آن(چه فرمودی) شهادت می‌دهیم.

اما آدم (علیه‌السلام) نه منکر شد و نه اقرار کرد. پس اولو العزم بودن، برای آن پنج نفر[۴] ثابت شد؛ چراکه آنان در مورد حضرت مهدی (عجل‌الله‌فرجه) یقین داشتند.

اما آدم (علیه‌السلام) بر اقرار به این موضوع عزم (تصمیم قاطعی) نداشت. و این، همان سخن خداوند (عزّوجلّ) است که: «وَ لَقَدْ عَهِدْنَا إِلَىٰ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا»[طه:۱۱۵]؛ «و ما یقیناً پیش از آن (ماجرای خوردن میوه)، با آدم عهد کردیم، اما او [چون مردّد بود] به تأخیر انداخت و ما عزم (اراده‌ای جدی) در او نیافتیم.» مقصود از «نسی» در این آیه، «ترک کردنِ» (اقرار به ولایت حضرت مهدی) است (، نه فراموش کردن.)[۵]

بعد (از این اقرار گرفتن‌ها)، خداوند به آتش دستور داد که برپا شود. آن‌گاه به اصحاب شِمال فرمود: «وارد آتش شوید!» اما آن‌ها از (عظمتِ) آتش وحشت کردند. خداوند به اصحاب یمین فرمود: «وارد آتش شوید!» آن‌ها وارد آتش شدند و آتش برایشان سرد و سلامت گشت.

آن‌گاه اصحاب شِمال عرض کردند: پروردگارا! فرصت جبران بده! خداوند فرمود: «به شما فرصتی دوباره دادم؛ بروید و وارد شوید!» اما آن‌ها (باز هم) از آتش وحشت کردند.

پس، از آن‌جا بود که طاعتِ (پروردگار) و ولایتِ (اهل‌بیت) و معصیتِ (پروردگار) ثابت شد.»[۶]

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] اشاره‌ای است به آیه «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَىٰ شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَٰذَا غَافِلِینَ» [أعراف:۱۷۲]

[۲] بعضی مترجمان، به‌خلاف لفظ صریح این آیه، خود را به سختی انداخته‌اند و کلماتی را در تقدیر گرفته‌اند و چنین ترجمه کرده‌اند که: «تا در روز قیامت نگویند…» درحالی‌که همان «بگویند» درست است؛ با این توضیح که: اگر خداوند این پیمان را از آن‌ها نمی‌گرفت، می‌گفتند ما خبر نداشتیم. اما حالا که این پیمان گرفته شده، آن‌ها نمی‌توانند بگویند ما نمی‌دانستیم، بلکه می‌گویند: «ما غفلت داشتیم.» یعنی می‌دانستیم اما حواسمان نبود!

[۳] یعنی بعد از این‌که اقرار کردند، خداوند مُهر نبوت را بر آن‌ها زد و نبیّ (پیامبر) محسوب شدند.

[۴] یعنی: حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت عیسی و حضرت محمد (صلوات‌الله‌علیهم) که بلافاصله به ولایت اهل‌بیت و مهدویت امام زمان (عجل‌الله‌فرجهم) نیز اقرار کردند.

[۵] توضیح آن‌که واژه «نسی» گاهی به‌معنای فراموش کردن استفاده می‌شود و گاهی به‌معنای «ترک کردن و انجام ندادن». حضرت اشاره می‌کنند که در این‌جا به‌معنای ترک کردن آمده؛ یعنی حضرت آدم اقرار نکرد، نه‌این‌که اقرار کرده و آن را فراموش نموده باشد.

[۶] یعنی بعد از این اقرارها و آن امتحان ورود به آتش، دیگر مشخص شد که چه کسانی اهل طاعت پروردگار هستند، چه کسانی پذیرای ولایت اهل‌بیت‌اند و چه کسانی اهل معصیت خداوند هستند. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۰۳ ، ۱۶:۱۲
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: «لَوْ عَلِمَ النَّاسُ کَیْفَ ابْتِدَاءُ الْخَلْقِ مَا اخْتَلَفَ اثْنَانِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ الْخَلْقَ قَالَ: «کُنْ مَاءً عَذْباً أَخْلُقْ مِنْکَ جَنَّتِی وَ أَهْلَ طَاعَتِی وَ کُنْ مِلْحاً أُجَاجاً أَخْلُقْ مِنْکَ نَارِی وَ أَهْلَ مَعْصِیَتِی.» ثُمَّ أَمَرَهُمَا فَامْتَزَجَا فَمِنْ ذَلِکَ صَارَ یَلِدُ الْمُؤْمِنُ الْکَافِرَ وَ الْکَافِرُ الْمُؤْمِنَ ثُمَّ أَخَذَ طِیناً مِنْ أَدِیمِ الْأَرْضِ فَعَرَکَهُ عَرْکاً شَدِیداً فَإِذَا هُمْ کَالذَّرِّ یَدِبُّونَ فَقَالَ لِأَصْحَابِ الْیَمِینِ «إِلَى الْجَنَّةِ بِسَلَامٍ!» وَ قَالَ لِأَصْحَابِ الشِّمَالِ: «إِلَى النَّارِ وَ لَا أُبَالِی!» ثُمَّ أَمَرَ نَاراً فَأُسْعِرَتْ فَقَالَ لِأَصْحَابِ الشِّمَالِ: «ادْخُلُوهَا!» فَهَابُوهَا فَقَالَ لِأَصْحَابِ الْیَمِینِ: «ادْخُلُوهَا!» فَدَخَلُوهَا فَقَالَ: «کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً!» فَکَانَتْ بَرْداً وَ سَلَاماً فَقَالَ أَصْحَابُ الشِّمَالِ: یَا رَبِّ أَقِلْنَا فَقَالَ: «قَدْ أَقَلْتُکُمْ فَادْخُلُوهَا!» فَذَهَبُوا فَهَابُوهَا فَثَمَّ ثَبَتَتِ الطَّاعَةُ وَ الْمَعْصِیَةُ فَلَا یَسْتَطِیعُ هَؤُلَاءِ أَنْ یَکُونُوا مِنْ هَؤُلَاءِ وَ لَا هَؤُلَاءِ مِنْ هَؤُلَاءِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«اگر مردم می‌دانستند که ابتدای خلقت چه‌گونه بوده است، هیچ دو نفری با هم اختلاف نمی‌کردند؛[۱]

به‌راستی که خداوند (عزّوجلّ) پیش از آن‌که مخلوقات را بیافریند، فرمود: «آبی گوارا باش![۲] از تو بهشتم را و اهل طاعتم را خلق می‌کنم. و (نیز) فرمود: «آبی شور و تلخ باش! از تو آتشم (جهنمم) را و اهل معصیتم را خلق می‌کنم.»

سپس به آن دو (آب گوارا و آب شور تلخ) دستور داد که با هم بیامیزند (مخلوط شوند.) از همین روست که از مؤمن، کافر متولد می‌شود و از کافر، مؤمن.

بعد، خداوند مقداری گِل از سطح زمین برگرفت و آن را به‌شدّت درهم مالید؛ چنان‌که تبدیل به ذرّاتی (مثل مورچه‌هایی ریز)[۳] شدند که روی زمین می‌خزیدند.[۴]

آن‌گاه به اصحاب یمین[۵] فرمود: «به‌سوی بهشت حرکت کنید، با سلامتی!» و به اصحاب شِمال[۶] فرمود: «به‌سوی آتش (جهنم) حرکت کنید و من باکی ندارم!»

بعد، دستور داد آتشی برپا شود. آن‌گاه به اصحاب شِمال فرمود: «وارد آتش شوید!» آن‌ها از عظمت آتش وحشت کردند (و وارد نشدند.)

آن‌گاه به اصحاب یمین فرمود: «وارد آتش شوید!» آن‌ها وارد شدند. آن‌گاه خداوند (به آتش) فرمود: «سرد و سلامت باش!» پس آتش سرد و سلامت شد.[۷]

آن‌گاه اصحاب شِمال عرض کردند: پروردگارا! فرصتی برای جبران بده! خداوند فرمود: «فرصتی دوباره دادم. پس وارد آتش شوید!» آن‌ها (جلو) رفتند، اما از عظمت آتش وحشت کردند (و وارد نشدند.)

از همان‌جا طاعت و معصیتِ (پروردگار) ثابت شد.[۸]

پس این‌ها نمی‌توانند از آن‌ها باشند و آن‌ها نمی‌توانند از این‌ها باشند.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] با توجه به مفاد این حدیث که در ادامه ملاحظه خواهید کرد، گویا در این‌جا مقصود از اختلاف، اختلافاتی است که میان «اهل طاعت» و «اهل معصیت» رخ می‌دهد.

[۲] این جمله (کُنْ...)، جمله‌ای امری است که خداوند برای «خلق اشیاء از هیچ»، آن را به‌کار گرفته است. گاهی ما با استفاده از مواد اولیه و قطعاتی که از پیش آماده شده، چیزی درست می‌کنیم. اما خداوند از هیچ (عدم)، چیز جدیدی خلق می‌فرماید و برای این کار، کافی است که بفرماید: «کُنْ»؛ «باش» (وجود داشته باش).

[۳] در متن حدیث از واژه‌ی «ذَرّ» استفاده شده که به‌معنای «ذرّات ریزی که پراکنده می‌شوند» می‌باشد؛ مثل: غبار پراکنده در هوا، انوار خورشید که در فضا پراکنده‌اند، بذر گیاه که روی زمین می‌پاشند، ذرّات نمک که روی غذا می‌پاشند، مورچه‌های ریزی که روی زمین می‌جنبند و… بنابراین انسان‌ها در «عالَم ذرّ» شبیه به چنین‌چیزهایی بوده‌اند.

[۴] امام باقر در حدیث دیگری، (به نقل از پدرشان امام سجاد علیهماالسلام) اتفاقاتی که در فاصله برگرفتن گِل از زمین تا ایجاد آن ذرّاتِ مورچه‌مانند و تقسیمشان به اصحاب یمین و اصحاب شِمال، با تفصیل بیش‌تری توصیف فرموده‌اند؛ «به‌راستی که خداوند (عزّوجلّ) مُشتی گِل، از همان گِلی که حضرت آدم (علیه‌السلام) را از آن گرفته بود، برگرفت. آن‌گاه آن آب گوارای شیرین را بر آن ریخت. بعد، آن (گِل) را تا چهل صباح رها کرد. بعد، آن آب شور تلخ را بر آن ریخت و تا چهل صباح آن را رها کرد. آن‌گاه وقتی آن گِل به‌هم آمیخته شد و دَم کرد (تخمیر شد)، آن را به‌شدّت درهم مالید. آن‌گاه (فرزندان آدم علیه‌السلام) مانند ذرّاتی پراکنده، از یمین (سمت راستِ) آن و از شِمال (سمت چپِ) آن (گلِ وَرز داده‌شده) خارج شدند. خداوند به همه آن ذرّات دستور داد که وارد آتش شوند. پس اصحاب یمین وارد شدند و آتش بر آنان سرد و سلامت شد، اما اصحاب شِمال از ورود به آتش سر باز زدند.» (الکافی، ج۲، ص۷)

[۵] مقصود از «اصحاب یمین» که اصطلاحی قرآنی است، مؤمنان و اهل طاعتِ پروردگار هستند.

[۶] مقصود از «اصحاب شِمال» که اصطلاحی قرآنی است، کافران و اهل معصیتِ پروردگار هستند.

[۷] در حدیث دیگری از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است: «به‌راستی که (از میان اصحاب یمین) اولین کسی که (از پروردگار اطاعت کرد و) وارد آتش شد، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بود.» (الکافی، ج۲، ص۷)

[۸] یعنی از آن زمان بود که مُهرِ اهل طاعت بودن یا اهل معصیت بودن بر آنان زده شد و سلوک و سرنوشتشان در دنیا (بر اساس همین تصمیم کلیدی) مشخص شد.

 

 

 

دو حدیث مورد اشاره در پاورقی:

 

…عَنْ زُرَارَةَ أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى‏» إِلَى آخِرِ الْآیَةِ [أعراف:۱۷۲] فَقَالَ وَ أَبُوهُ یَسْمَعُ ع: «حَدَّثَنِی أَبِی: «أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَبَضَ قَبْضَةً مِنْ تُرَابِ التُّرْبَةِ الَّتِی خَلَقَ مِنْهَا آدَمَ ع فَصَبَّ عَلَیْهَا الْمَاءَ الْعَذْبَ الْفُرَاتَ ثُمَّ تَرَکَهَا أَرْبَعِینَ صَبَاحاً ثُمَّ صَبَّ عَلَیْهَا الْمَاءَ الْمَالِحَ الْأُجَاجَ فَتَرَکَهَا أَرْبَعِینَ صَبَاحاً فَلَمَّا اخْتَمَرَتِ الطِّینَةُ أَخَذَهَا فَعَرَکَهَا عَرْکاً شَدِیداً فَخَرَجُوا کَالذَّرِّ مِنْ یَمِینِهِ وَ شِمَالِهِ وَ أَمَرَهُمْ جَمِیعاً أَنْ یَقَعُوا فِی النَّارِ فَدَخَلَ أَصْحَابُ الْیَمِینِ فَصَارَتْ عَلَیْهِمْ بَرْداً وَ سَلَاماً وَ أَبَى أَصْحَابُ الشِّمَالِ أَنْ یَدْخُلُوهَا.»»

 الکافی، ج۲، ص۷

 

…عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا أَرَادَ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ ع أَرْسَلَ الْمَاءَ عَلَى الطِّینِ ثُمَّ قَبَضَ قَبْضَةً فَعَرَکَهَا ثُمَّ فَرَّقَهَا فِرْقَتَیْنِ بِیَدِهِ ثُمَّ ذَرَأَهُمْ فَإِذَا هُمْ یَدِبُّونَ ثُمَّ رَفَعَ لَهُمْ نَاراً فَأَمَرَ أَهْلَ الشِّمَالِ أَنْ یَدْخُلُوهَا فَذَهَبُوا إِلَیْهَا فَهَابُوهَا فَلَمْ یَدْخُلُوهَا ثُمَّ أَمَرَ أَهْلَ الْیَمِینِ أَنْ یَدْخُلُوهَا فَذَهَبُوا فَدَخَلُوهَا فَأَمَرَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ النَّارَ فَکَانَتْ عَلَیْهِمْ بَرْداً وَ سَلَاماً فَلَمَّا رَأَى ذَلِکَ أَهْلُ الشِّمَالِ قَالُوا رَبَّنَا أَقِلْنَا فَأَقَالَهُمْ ثُمَّ قَالَ لَهُمُ ادْخُلُوهَا فَذَهَبُوا فَقَامُوا عَلَیْهَا وَ لَمْ یَدْخُلُوهَا فَأَعَادَهُمْ طِیناً وَ خَلَقَ مِنْهَا آدَمَ ع وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَلَنْ یَسْتَطِیعَ هَؤُلَاءِ أَنْ یَکُونُوا مِنْ هَؤُلَاءِ وَ لَا هَؤُلَاءِ أَنْ یَکُونُوا مِنْ هَؤُلَاءِ قَالَ فَیَرَوْنَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَوَّلُ مَنْ دَخَلَ تِلْکَ النَّارَ فَذَلِکَ قَوْلُهُ جَلَّ وَ عَزَّ: «قُلْ إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِینَ.»[زخرف:۸۱]»

 الکافی، ج۲، ص۷

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۰۳ ، ۱۵:۰۲
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«لاَ یَنْبَغِی لِلْمُؤْمِنِ أَنْ یَجْلِسَ مَجْلِساً یُعْصَى اَللَّهُ فِیهِ وَ لاَ یَقْدِرُ عَلَى تَغْیِیرِهِ.»

 الکافی، ج۲، ص۳۷۴

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«برای مؤمن شایسته نیست که در مجلسی بنشیند که در آن معصیت (نافرمانیِ) خداوند می‌شود و او نمی‌تواند (فضای گناه‌آلودِ) مجلس را عوض کند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۰۳ ، ۰۸:۳۳
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ ع: «أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع صَاحَبَ رَجُلًا ذِمِّیّاً فَقَالَ لَهُ الذِّمِّیُّ: أَیْنَ تُرِیدُ یَا عَبْدَ اللَّهِ؟ فَقَالَ: «أُرِیدُ الْکُوفَةَ.» فَلَمَّا عَدَلَ الطَّرِیقُ بِالذِّمِّیِّ عَدَلَ مَعَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقَالَ لَهُ الذِّمِّیُّ: أَ لَسْتَ زَعَمْتَ أَنَّکَ تُرِیدُ الْکُوفَةَ؟ فَقَالَ لَهُ: «بَلَى.» فَقَالَ لَهُ الذِّمِّیُّ: فَقَدْ تَرَکْتَ الطَّرِیقَ. فَقَالَ لَهُ: «قَدْ عَلِمْتُ.» قَالَ: فَلِمَ عَدَلْتَ مَعِی وَ قَدْ عَلِمْتَ ذَلِکَ؟ فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع: «هَذَا مِنْ تَمَامِ حُسْنِ الصُّحْبَةِ أَنْ یُشَیِّعَ الرَّجُلُ صَاحِبَهُ هُنَیْئَةً إِذَا فَارَقَهُ وَ کَذَلِکَ أَمَرَنَا نَبِیُّنَا ص.» فَقَالَ لَهُ الذِّمِّیُّ: هَکَذَا قَالَ؟ قَالَ: «نَعَمْ.» قَالَ الذِّمِّیُّ: لَا جَرَمَ أَنَّمَا تَبِعَهُ مَنْ تَبِعَهُ لِأَفْعَالِهِ الْکَرِیمَةِ فَأَنَا أُشْهِدُکَ أَنِّی عَلَى دِینِکَ وَ رَجَعَ الذِّمِّیُّ مَعَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَلَمَّا عَرَفَهُ أَسْلَمَ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۷۰

 

از امام صادق، از پدرانشان (علیهم‌السلام) نقل شده است:

«امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) با یک مرد ذِمّی[۱] هم‌راه شدند.

مرد ذمّی به ایشان عرض کرد: قصد داری کجا بروی، ای بنده‌ی خدا؟

حضرت فرمودند: «قصد کوفه دارم.»

وقتی ذمّی راه کج کرد (تا به‌سوی مقصد خود برود)، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نیز راه کج کردند.

ذمّی به ایشان عرض کرد: مگر نمی‌خواستی به کوفه بروی؟

حضرت فرمودند: «بله»

ذمّی عرض کرد: از راه کوفه خارج شدی!

حضرت به او فرمودند: «خودم می‌دانم.»

عرض کرد: حال که می‌دانی، پس چرا همراهِ من راه کج کردی؟

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به او فرمودند: «این، از (مصادیقِ) تکمیل [ادبِ] «هم‌راهیِ نیکو» است؛ این‌که انسان وقتی از هم‌راهِ خود جدا می‌شود، او را با خوش و گوارایی، (مقداری) مشایعت کند. پیامبر ما (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، این‌چنین به ما دستور داده است.»

ذمّی به ایشان عرض کرد: پیامبرتان چنین گفته؟

حضرت فرمودند: «بله.»

ذمّی عرض کرد: مشخص است که هرکس از او پیروی کرده، به‌خاطر کارهای کریمانه‌اش بوده. پس من گواهی می‌دهد که بر دین تو هستم.

آن ذمّی همراهِ امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) از راه خود (به‌سمت کوفه) برگشت و وقتی ایشان را شناخت، اسلام آورد.»[۲]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] «کافر ذمی» در مقابل کافر حربی، به آن‌دسته از اهل‌کتاب گفته می‌شود که در سرزمین‌های اسلامی زندگی می‌کنند و با حاکم اسلامی قرارداد «ذِمّه» بسته‌اند. ذمّه، قراردادی است که در آن اهل‌کتاب اجازه پیدا می‌کنند در مقابل پرداخت جِزیه، بر دین خود باقی بمانند و در امان حکومت اسلامی باشند. فقیهان، پیروان ادیان یهودیت و مسیحیت و زرتشتی را اهل‌کتاب محسوب می‌کنند. (به نقل از ویکی‌شیعه)

[۲] با توجه به این‌که مقصد امام کوفه بوده است، احتمالاً این ماجرا مربوط به سال‌های خلافت ایشان بوده است. صلوات‌الله‌علیه.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۰۳ ، ۰۷:۴۱
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ عَنْبَسَةَ الْعَابِدِ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ: «کَثْرَةُ الضَّحِکِ تَذْهَبُ بِمَاءِ الْوَجْهِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۶۴

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«زیاد خندیدن، آبرو را می‌برد.»

 

 

 

…عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ وَ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَةَ وَ ثَعْلَبَةَ رَفَعُوهُ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ وَ أَبِی جَعْفَرٍ أَوْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: «کَثْرَةُ الْمِزَاحِ تَذْهَبُ بِمَاءِ الْوَجْهِ وَ کَثْرَةُ الضَّحِکِ تَمُجُّ الْإِیمَانَ مَجّاً.»

 الکافی، ج۲، ص۶۶۵

 

از امام باقر یا امام صادق یا هردوشان (علیهماالسلام) نقل شده است:

«زیاد شوخی کردن، آبرو را می‌برد و زیاد خندیدن، ایمان را به‌شدت (از انسان) دور می‌کند.»

 

 

 

…عَنْ حَرِیزٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «کَثْرَةُ الضَّحِکِ تُمِیتُ الْقَلْبَ.» وَ قَالَ: «کَثْرَةُ الضَّحِکِ تَمِیثُ الدِّینَ کَمَا یَمِیثُ الْمَاءُ الْمِلْحَ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۶۴

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«زیاد خندیدن، قلب را می‌میراند.»

همچنین فرمودند:

«زیاد خندیدن، دین را ذوب می‌کند؛ چنان‌که آب، نمک را ذوب می‌کند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۰۳ ، ۰۸:۰۲
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «إِیَّاکُمْ وَ الْمِزَاحَ فَإِنَّهُ یَذْهَبُ بِمَاءِ الْوَجْهِ وَ مَهَابَةِ الرِّجَالِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۶۵

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«بپرهیزید از شوخی[*]؛ چراکه شوخی آبرو را می‌برد و هیبت مردان را از بین می‌برد.»

 

 

 

…عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِی خَلَفٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ ع أَنَّهُ قَالَ فِی وَصِیَّةٍ لَهُ لِبَعْضِ وُلْدِهِ أَوْ قَالَ: قَالَ أَبِی لِبَعْضِ وُلْدِهِ: «إِیَّاکَ وَ الْمِزَاحَ فَإِنَّهُ یَذْهَبُ بِنُورِ إِیمَانِکَ وَ یَسْتَخِفُّ بِمُرُوءَتِکَ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۶۵

 

از امام کاظم (علیه‌السلام) نقل شده است که در وصیت خود به یکی از فرزندانشان فرمودند:

پدرم (امام صادق علیه‌السلام) به یکی از فرزندانش فرمودند:

«بپرهیز از شوخی؛ چراکه شوخی نور ایمانت را از بین می‌برد و از مردانگی‌ات می‌کاهد.»

 

 

 

…عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: «لَا تُمَارِ فَیَذْهَبَ بَهَاؤُکَ وَ لَا تُمَازِحْ فَیُجْتَرَأَ عَلَیْکَ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۶۵

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«(با دیگران) مِراء (بگومگو) نکن؛ چراکه ارزشت را از بین می‌برد

و (با دیگران) شوخی نکن؛ چراکه آنان را نسبت به تو جسور می‌کند.»

 

 

 

…عَنِ ابْنِ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع: «إِیَّاکُمْ وَ الْمِزَاحَ فَإِنَّهُ یَجُرُّ السَّخِیمَةَ وَ یُورِثُ الضَّغِینَةَ وَ هُوَ السَّبُّ الْأَصْغَرُ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۶۴

 

از امام صادق، از امیرالمؤمنین (علیهماالسلام) نقل شده است:

«بپرهیزید از شوخی؛ چراکه شوخی موجب دشمنی می‌شود و کینه بر جای می‌گذارد.

شوخی همان دشنام کوچک است.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] با توجه به مجموع روایات پیرامون شوخی، آن‌چه حضرت صادق (علیه‌السلام) از آن نهی فرموده‌اند، شوخی‌های نهی‌شده و مذموم است؛ «شوخی زیاد»، «شوخی زشت»، «شوخی توهین‌آمیز»، «شوخی جنسی»، «شوخی مستلزم حرام» و…

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۰۳ ، ۱۱:۴۸
ابوالفضل رهبر