دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۴۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام سجاد» ثبت شده است

 

زید بن علی بن الحسین فرزند امام سجاد، برادر امام باقر و عموی امام صادق (علیهم‌السلام) بود.

او بر خلاف پدر، برادر و برادرزادگانش - که بنا به شرایط خاص زمانشان و برای حفظ اسلام و تشیع به «تقیه» رو آورده بودند - مشیِ انقلابی پیشه کرده بود و با خلفای غاصب بنی‌امیه درگیر شده بود.

اهل‌بیت (علیهم‌السلام) هرچند مشی زید را در آن شرایط صحیح نمی‌دانستند و قبول نداشتند، اما او را تخطئه نمی‌کردند، خیرخواه او بودند و پس از شهادتش نیز از او به نیکی یاد می‌کردند.

اصحاب اهل‌بیت نیز به تبعیت از ایشان احترام زید را - که فرزند امام سجاد (علیه‌السلام) بود - حفظ می‌کردند. هرچند در این زمینه دچار افراط نمی‌شدند و از خطوط قرمز اعتقادی خود عبور نمی‌کردند.

ماجرایی که در ادامه ذکر می‌شود، شاهدی بر این رویه اصحاب است…

 

 

...عَنْ أَبَانٍ قَالَ: أَخْبَرَنِی الْأَحْوَلُ: أَنَّ زَیْدَ بْنَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع بَعَثَ إِلَیْهِ وَ هُوَ مُسْتَخْفٍ. قَالَ: فَأَتَیْتُهُ فَقَالَ لِی: یَا أَبَا جَعْفَرٍ مَا تَقُولُ إِنْ طَرَقَکَ طَارِقٌ مِنَّا أَ تَخْرُجُ مَعَهُ؟ قَالَ: فَقُلْتُ لَهُ: إِنْ کَانَ أَبَاکَ أَوْ أَخَاکَ خَرَجْتُ مَعَهُ. قَالَ: فَقَالَ لِی: فَأَنَا أُرِیدُ أَنْ أَخْرُجَ أُجَاهِدُ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ فَاخْرُجْ مَعِی؟ قَالَ: قُلْتُ: لَا مَا أَفْعَلُ جُعِلْتُ فِدَاکَ. قَالَ: فَقَالَ لِی: أَ تَرْغَبُ بِنَفْسِکَ عَنِّی؟ قَالَ: قُلْتُ لَهُ: إِنَّمَا هِیَ نَفْسٌ وَاحِدَةٌ فَإِنْ کَانَ لِلَّهِ فِی الْأَرْضِ حُجَّةٌ فَالْمُتَخَلِّفُ عَنْکَ نَاجٍ وَ الْخَارِجُ مَعَکَ هَالِکٌ وَ إِنْ لَا تَکُنْ لِلَّهِ حُجَّةٌ فِی الْأَرْضِ فَالْمُتَخَلِّفُ عَنْکَ وَ الْخَارِجُ مَعَکَ سَوَاءٌ. قَالَ: فَقَالَ لِی: یَا أَبَا جَعْفَرٍ کُنْتُ أَجْلِسُ مَعَ أَبِی عَلَى الْخِوَانِ فَیُلْقِمُنِی الْبَضْعَةَ السَّمِینَةَ وَ یُبَرِّدُ لِیَ اللُّقْمَةَ الْحَارَّةَ حَتَّى تَبْرُدَ شَفَقَةً عَلَیَّ وَ لَمْ یُشْفِقْ عَلَیَّ مِنْ حَرِّ النَّارِ إِذاً أَخْبَرَکَ بِالدِّینِ وَ لَمْ یُخْبِرْنِی بِهِ؟ فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ مِنْ شَفَقَتِهِ عَلَیْکَ مِنْ حَرِّ النَّارِ لَمْ یُخْبِرْکَ خَافَ عَلَیْکَ أَنْ لَا تَقْبَلَهُ فَتَدْخُلَ النَّارَ وَ أَخْبَرَنِی أَنَا فَإِنْ قَبِلْتُ نَجَوْتُ وَ إِنْ لَمْ أَقْبَلْ لَمْ یُبَالِ أَنْ أَدْخُلَ النَّارَ. ثُمَّ قُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ أَنْتُمْ أَفْضَلُ أَمِ الْأَنْبِیَاءُ؟ قَالَ: بَلِ الْأَنْبِیَاءُ. قُلْتُ: یَقُولُ یَعْقُوبُ لِیُوسُفَ یا بُنَیَّ لا تَقْصُصْ رُؤْیاکَ عَلى‏ إِخْوَتِکَ فَیَکِیدُوا لَکَ کَیْداً لِمَ لَمْ یُخْبِرْهُمْ؟ حَتَّى کَانُوا لَا یَکِیدُونَهُ وَ لَکِنْ کَتَمَهُمْ ذَلِکَ فَکَذَا أَبُوکَ کَتَمَکَ لِأَنَّهُ خَافَ عَلَیْکَ. قَالَ: فَقَالَ: أَمَا وَ اللَّهِ لَئِنْ قُلْتَ ذَلِکَ لَقَدْ حَدَّثَنِی صَاحِبُکَ بِالْمَدِینَةِ أَنِّی أُقْتَلُ وَ أُصْلَبُ بِالْکُنَاسَةِ وَ إِنَّ عِنْدَهُ لَصَحِیفَةً فِیهَا قَتْلِی وَ صَلْبِی. فَحَجَجْتُ فَحَدَّثْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع بِمَقَالَةِ زَیْدٍ وَ مَا قُلْتُ لَهُ. فَقَالَ لِی: «أَخَذْتَهُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ یَمِینِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ وَ مِنْ فَوْقِ رَأْسِهِ وَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَیْهِ وَ لَمْ تَتْرُکْ لَهُ مَسْلَکاً یَسْلُکُهُ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۷۴

 

از محمد بن علی بن نُعمان احول نقل شده است: زید بن علی بن الحسین (علیهم‌السلام) در زمانی که [در اطراف کوفه] مخفی شده بود، کسی را دنبال من فرستاد. نزد او رفتم.

زید به من گفت: ای ابوجعفر! چه می‌گویی؛ اگر فرستاده‌ای از جانب من درب خانه‌ات را بزند، همراه او [برای قیام در رکاب من] خارج می‌شوی؟

احول گوید: به او گفتم: اگر پدر یا برادرتان بودند، همراهش [برای قیام در رکاب ایشان] خارج می‌شدم.

زید به من گفت: من قصد دارم قیام کنم. آن قوم (بنی‌امیه) با من به جنگ برمی‌خیزند. آیا همراه من قیام می‌کنی؟

گفتم: نه، چنین کاری نمی‌کنم، فدایتان شوم.

به من گفت: آیا جان خودت را ترجیح می‌دهی و از من روی می‌گردانی؟

به او گفتم: من فقط یک جان دارم. اگر خداوند در زمین یک حجت داشته باشد، کسی که از شما تخلف کند، نجات می‌یابد و کسی که همراهتان قیام کند، هلاک می‌شود. و اگر خداوند در زمین حجتی نداشته باشد، کسی که از شما تخلف کند و کسی که همراهتان قیام کند، برابر خواهند بود.

زید به من گفت: ای ابوجعفر! من سر سفره، کنار پدرم (امام سجاد علیه‌السلام) می‌نشستم. او تکه‌ای گوشت برایم لقمه می‌گرفت و لقمه‌ی داغ را از روی محبت برایم خنک می‌کرد. او دوست نداشت حرارت آتش به من برسد؛ حال چه‌طور از دین (امام بعد از خود و حجت روی زمین) به تو خبر داده و به من خبر نداده؟!

به او گفتم: فدایتان شوم، پدرتان از روی محبت، برای این‌که دچار آتش نشوید، (از امام بعدی) به شما خبر نداده‌اند. ایشان ترسیده‌اند که شما (امامتِ) او را نپذیرید و وارد آتش (جهنم) شوید. ایشان (از امام بعدی) به من خبر داده‌اند. من اگر او می‌پذیرفتم، نجات می‌یافتم و اگر او را نمی‌پذیرفتم، باکی نداشتند که به آتش (جهنم) وارد شوم.

سپس گفتم: فدایتان شوم، شما برتر هستید یا پیامبران؟

گفت: معلوم است که پیامبران.

گفتم: یعقوب به یوسف (علیهماالسلام) گفت: پسرم! خوابت را برای برادرانت تعریف نکن؛ چراکه برایت خدعه‌ای خواهند نمود. چرا یعقوب (از پیامبریِ یوسف) به برادرانش خبر نداد؟ چون می‌خواست آنان برای یوسف خدعه‌ای نچینند. او این موضوع را از آنان پنهان کرد. پدر شما هم مانند یعقوب این موضوع را از شما پنهان داشتند؛ چراکه بر شما می‌ترسیدند.

زید گفت: حال که چنین می‌گویی، بدان که به خدا قسم، یار تو که در مدینه است (امام صادق علیه‌السلام) به من خبر داده است که من کشته می‌شوم و در محله کُناسه (کوفه) به دار آویخته می‌شوم. نزد او صحیفه (کتابی) بود که کشته شدن و به دار آویخته شدن من در آن ذکر شده است.

احول گوید: [بعدها] من به حج رفتم و گفتگوی میان خودم و زید را برای ایشان تعریف کردم.

امام صادق (علیه‌السلام) به من فرمودند:

«[با پاسخی که به او دادی،] راه را از پیش‌رو و پشت‌سر و راست و چپ و بالا و پایین بر او بستی و هیچ راه گریزی برایش باقی نگذاشتی.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۰۳ ، ۲۰:۴۱
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«إِنَّ أَبِی نَظَرَ إِلَى رَجُلٍ وَ مَعَهُ‏ ابْنُهُ‏ یَمْشِی‏ وَ الِابْنُ مُتَّکِئٌ عَلَى ذِرَاعِ الْأَبِ فَمَا کَلَّمَهُ أَبِی ع مَقْتاً لَهُ حَتَّى فَارَقَ الدُّنْیَا.»

 الکافی، ج‏۲، ص۳۴۹

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است که فرمودند:

«پدرم (امام سجاد علیه‌السلام) نگاهش به مردی افتاد که پسرش با او راه می‌رفت، درحالی‌که به ساعدِ پدر تکیه داده بود.

پدرم به‌خاطر خشمی که از او به دل گرفت، تا زمانی که از دنیا رفت، دیگر با او سخن نگفت.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

این عکس‌العمل امام سجاد (علیه‌السلام) نشان از شدت زشتی این کار دارد؛ این‌که پسری حرمت پدرش را حفظ نکند، آن هم در منظر عموم.

برای این‌که فرزندانی تربیت کنیم که به پدر و مادرشان احترام بگذارند و حرمت‌ها را حفظ کنند:

- اولاً باید رفتار خودمان با پدر و مادرمان با کمال احترام باشد، تا بدون این‌که سخنی گفته باشیم، فرزندانمان را به رعایت این حرمت‌ها دعوت کرده باشیم.

- ثانیاً رفتار متقابل پدر و مادر با یکدیگر نیز بسیار مهم است؛ اگر پدر و مادر در حضور فرزندان احترام یکدیگر را حفظ کنند و یکدیگر را در چشم فرزندان بزرگ نمایند، فرزندان هم می‌آموزند که باید چنین رفتاری داشته باشند.

- ثالثاً رفتار ما با فرزندانمان نیز باید کنترل‌شده باشد؛ هرچند انس، الفت و صمیمیت باید میان والدین و فرزندانشان باشد، اما این به آن معنا نیست که پدر یا مادر طوری رفتار کنند که فرزندشان نسبت به آن‌ها جرأت و جسارت یابند.

پیش‌تر در مطلبی با عنوان «نه آن‌قدر سخت‌گیری و نه این‌قدر سهل‌گیری!» از امام حسن عسکری (علیه‌السلام) نقل شد که: «جرأت (گستاخیِ) فرزند نسبت به پدر (یا مادر)اش در خردسالی، به نافرمانی و پرده‌دریِ (نسبت به آن‌ها) در بزرگ‌سالی می‌انجامد.» (تحف‌العقول، ص۴۸۹)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۰۲ ، ۰۸:۲۰
ابوالفضل رهبر

 

در رساله حقوق امام سجاد (علیه‌السلام) از ایشان نقل شده است:

«...وَ أَمَّا حَقُّ وَلَدِکَ فَتَعْلَمُ أَنَّهُ مِنْکَ وَ مُضَافٌ إِلَیْکَ فِی عَاجِلِ الدُّنْیَا بِخَیْرِهِ وَ شَرِّهِ وَ أَنَّکَ مَسْئُولٌ عَمَّا وُلِّیتَهُ مِنْ حُسْنِ الْأَدَبِ وَ الدَّلَالَةِ عَلَى رَبِّهِ وَ الْمَعُونَةِ لَهُ عَلَى طَاعَتِهِ فِیکَ وَ فِی نَفْسِهِ فَمُثَابٌ عَلَى ذَلِکَ وَ مُعَاقَبٌ فَاعْمَلْ‏ فِی‏ أَمْرِهِ‏ عَمَلَ‏ الْمُتَزَیِّنِ بِحُسْنِ أَثَرِهِ عَلَیْهِ فِی عَاجِلِ الدُّنْیَا الْمُعَذِّرِ إِلَى رَبِّهِ فِیمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ بِحُسْنِ الْقِیَامِ عَلَیْهِ وَ الْأَخْذِ لَهُ مِنْهُ...‏»

 تحف‌العقول، ص۲۶۳

 

«حق فرزندت (بر تو) این است که بدانی او از توست و در این دنیا منسوب به توست؛ چه کارهای خوبش و چه کارهای بدش

و بدانی که در برابر آن‌چه در وجود او باقی می‌گذاری، مسؤولی؛ در برابر تربیت نیکویش، راهنمایی‌اش به سوی پروردگار و نیز کمک کردنش برای این‌که دستورات خداوند در مورد تو و در مورد خدا را اطاعت کند

و تو در برابر این مسؤولیت، هم پاداش می‌گیری و هم مجازات می‌شوی.

پس در این رابطه مانند کسی رفتار کن که با آثار نیکویی که در این دنیا از خود باقی گذاشته، آراسته شده است و چنان رفتار کن که با انجام نیکوی وظایفی که پروردگار بر عهده‌ات گذاشته است و از تو می‌خواهد، معذور باشی.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

فرزند، از وجود والدین است؛ از آن‌ها متولد می‌شود و در دامان آن‌ها پرورش می‌یابد. به همین خاطر منسوب به آن‌هاست و اگر کار خوب یا بدی انجام دهد، می‌گویند فرزند فلانی این کار را کرده است و به‌هرحال افتخار یا ننگ کارهای او، به والدینش نیز سرایت می‌کند.

تأکید حضرت این است که انسان وظیفه دارد به این واقعیت توجه داشته باشد و خود را در برابر تربیت صحیح فرزندش مسؤول بداند تا در این دنیا با اثر نیکویی که از خود به یادگار می‌گذارد، خود را بیاراید.

البته هرچند بر والدین واجب است نسبت به تربیت فرزندشان اهتمام و کوشش داشته باشند و در صورت ترک این واجب، عقوبت می‌شوند، اما اگر آنان برای تربیت صحیح فرزندشان کوشیدند و در این امر کوتاهی نکردند، ولی با این وصف فرزندشان به راه نیامد و به زشتی‌هایی آلوده شد، خودش در قبال کارهایی که انجام داده، بازخواست و عقوبت خواهد شد، نه دیگران.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۰۲ ، ۰۷:۵۵
ابوالفضل رهبر

 

شب نیمه شعبان، یکی از شب‌هایی است که بر احیاء و زنده‌نگه‌داشتنش تأکید شده است.

زید بن علی (فرزند امام سجاد علیه‌السلام) نقل می‌کند که در این شب، در خانه آن‌ها چه خبر بوده است...

 

 

 

روَى زَیْدُ بْنُ عَلِیٍّ ع قَالَ: کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع یَجْمَعُنَا جَمِیعاً لَیْلَةَ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ ثُمَّ یُجَزِّئُ اللَّیْلَ أَجْزَاءً ثَلَاثاً فَیُصَلِّی بِنَا جُزْءاً ثُمَّ یَدْعُو وَ نُؤَمِّنُ عَلَى دُعَائِهِ ثُمَّ یَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ نَسْتَغْفِرُهُ وَ نَسْأَلُهُ الْجَنَّةَ حَتَّى یَنْفَجِرَ الصُّبْح‏.

 مصباح‌المتهجد، ج‏۲، ص۸۵۳

 

از زید بن علی نقل شده است:

(پدرمان) علی بن الحسین (علیهماالسلام) در شب نیمه شعبان، همه ما را جمع می‌کردند و آن‌گاه شب را به سه بخش تقسیم می‌فرمودند؛

- بخشی از آن را امام جماعت می‌شدند و ما با ایشان نماز می‌خواندیم.

- سپس دعا می‌کردند و ما برای دعای ایشان آمین می‌گفتیم.

- سپس از خداوند طلب آمرزش می‌کردند و ما نیز از خدا طلب آمرزش می‌کردیم و از او بهشت می‌خواستیم.

(این ادامه داشت) تا موقع اذان صبح می‌شد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۰۱ ، ۱۱:۱۱
ابوالفضل رهبر

امام سجاد (علیه‌السلام) در رساله‌ای که به «رساله حقوق» معروف است، حقوق افرادی که با ما سر و کار دارند را برشمرده‌اند و در واقع وظایف ما در قبال آن‌ها را متذکر شده‌اند.

به بخشی از این حقوق که مربوط به حقوق کوچک‌ترهاست، توجه فرمایید...

 

«أَمَّا حَقُّ الصَّغِیرِ فَرَحْمَتُهُ وَ تَثْقِیفُهُ وَ تَعْلِیمُهُ وَ الْعَفْوُ عَنْهُ وَ السَّتْرُ عَلَیْهِ وَ الرِّفْقُ بِهِ وَ الْمَعُونَةُ لَهُ وَ السَّتْرُ عَلَى جَرَائِرِ حَدَاثَتِهِ فَإِنَّهُ سَبَبٌ لِلتَّوْبَةِ وَ الْمُدَارَاةُ لَهُ وَ تَرْکُ مُمَاحَکَتِهِ فَإِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى لِرُشْدِهِ.»

 تحف‌العقول، ص۲۷۰

 

«...اما حق خردسال این است که:

- با او مهربانی نمایی،

- او را به‌خوبی تربیت کنی،

- (آن‌چه نیاز دارد را) به او بیاموزی،

- از (اشتباهاتِ) او درگذری،

- کاستی‌هایش را (از چشم دیگران) بپوشانی،

- با ملایمت با او رفتار کنی،

- (در کارهایی که باید انجام دهد و نیاز به کمک دارد،) او را یاری نمایی،

- جرم‌هایی که از روی خامی انجام داده را بپوشانی؛ چراکه این‌کار موجب توبه(بازگشت) او می‌شود و مدارا با اوست،

- با او لجبازی نکنی؛ چراکه (رعایت این مسأله) به هدایت او نزدیک‌تر است.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۰۱ ، ۰۷:۴۶
ابوالفضل رهبر

 

گاهی در بیان بعضی موضوعات باید خجالت را کنار گذاشت و مسأله را رُک و راست مطرح کرد. همان‌طور که اهل‌بیت (علیهم‌السلام) نیز در جای خودش چنین می‌کردند.

موضوعی که در این مطلب بیان می‌شود نیز از این دست موضوعات است.

 

 

 

…عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَوْ أَنَ‏ رَجُلًا غَشِیَ‏ امْرَأَتَهُ وَ فِی الْبَیْتِ صَبِیٌّ مُسْتَیْقِظٌ یَرَاهُمَا وَ یَسْمَعُ کَلَامَهُمَا وَ نَفَسَهُمَا مَا أَفْلَحَ أَبَداً إِذَا کَانَ غُلَاماً کَانَ زَانِیاً أَوْ جَارِیَةً کَانَتْ زَانِیَةً وَ کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع إِذَا أَرَادَ أَنْ یَغْشَى أَهْلَهُ أَغْلَقَ الْبَابَ وَ أَرْخَى السُّتُورَ وَ أَخْرَجَ الْخَدَمَ.»

 الکافی، ج‏۵، ص۵۰۰

 

از امام صادق، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهم) نقل شده است:

«قسم به خدایی که جانم در دست اوست، اگر مردی با همسرش همبستر شود و در اتاق، کودکی بیدار باشد که آن‌دو را ببیند و صدایشان را و صدای نَفَس‌هایشان را بشنود، هرگز سعادتمند نخواهد شد؛

اگر پسربچه باشد، زناکار می‌شود و اگر دختربچه باشد، زناکار می‌شود.

امام سجاد (علیه‌السلام) هرگاه قصد این کار را می‌نمود، درب را قفل می‌کرد، پرده‌ها را می‌انداخت و خدمتکاران را بیرون می‌کرد.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] در بعضی روایات نیز نقل شده است: در صورتی که همبستری در جایی انجام شود که کودکی آن‌جا باشد، بیم آن می‌رود که فرزندی که حاصل آن همبستری است، به فسق و فجور شهرت یابد. (طب‌الأئمة، ص۱۳۳) بنابراین، مسأله مسأله‌ی خطیری است و اگر این مراقبت‌های لازم صورت نگیرد، عواقب شومی برای فرزندانمان در پی خواهد داشت.

[۲] چه‌بسا این سرنوشت شوم، خدای نکرده با دیدن صحنه‌های مستهجن نیز در انتظار کودکانمان باشد. لازم است والدین در این زمینه نیز مراقبت جدی داشته باشند تا مبادا چنین صحنه‌هایی از طریقی به چشم و گوش کودکانشان بخورد و موجب محرومیت آن‌ها از سعادت گردد.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۰۱ ، ۱۰:۲۲
ابوالفضل رهبر

 

از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«أَکْرِمُوا أَوْلَادَکُمْ‏ وَ أَحْسِنُوا أَدَبَهُمْ یُغْفَرْ لَکُمْ.»

 مکارم‌الأخلاق، ص۲۲۲

«فرزندانتان را بزرگ بدارید و آن‌ها را خوب ادب (تربیت) کنید؛ تا آمرزیده شوید.»

 

 

اما چرا ایشان نسبت به بزرگ‌داشت فرزندان تأکید فرموده‌اند؟

در احادیث زیر به آثار فوق‌العاده‌ی «کرامت نفس» اشاره شده است...

 

 

۱

از امام سجاد (علیه‌السلام) نقل شده است:

«مَنْ‏ کَرُمَتْ‏ عَلَیْهِ‏ نَفْسُهُ‏ هَانَتْ عَلَیْهِ الدُّنْیَا.»

 تحف‌العقول، ص۲۷۸

«هرکه نفْسِ خود را والا بداند، "دنیا" را پست می‌انگارد.»

 

 

۲

از امیر مؤمنان (علیه‌السلام) نقل شده است:

«مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَیْهِ شَهَوَاتُهُ.»

 نهج‌البلاغة، ص۵۵۵

«هرکه نفْس خود را والا بداند، "شهوت"هایش را پست می‌انگارد.»

 

 

۳

از امیر مؤمنان (علیه‌السلام) نقل شده است:

«مَنْ‏ کَرُمَتْ عَلَیْهِ‏ نَفْسُهُ‏ لَمْ یُهِنْهَا بِالْمَعْصِیَةِ.»

 عیون‌الحکم‌والمواعظ، ص۴۳۹

«هرکه نفْس خود را والا بداند، آن را با "معصیت" پست نمی‌گرداند.»

 

 

۴

از امیر مؤمنان (علیه‌السلام) نقل شده است:

«مَنْ کَرُمَتْ نَفْسُهُ قَلَّ‏ شِقَاقُهُ‏ وَ خِلَافُهُ‏.»

 عیون‌الحکم‌والمواعظ، ص۴۶۴

«هرکه نفْسش والا باشد، "دشمنی و ناسازگاری‌اش" (با دیگران) کم خواهد بود.»

 

 

۵

از امیر مؤمنان (علیه‌السلام) نقل شده است:

«مَنْ‏ کَرُمَتْ‏ نَفْسُهُ‏ اسْتَهَانَ‏ بِالْبَذْلِ وَ الْإِسْعَافِ»

 غررالحکم، ص۶۲۹

«هرکه نفْسش والا باشد، "بخشش به دیگران" و "کمک به نیازمندان" برایش راحت است.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

«شخصیت دادن به کودک»، یکی از اصول مهم تربیتی است. چنان‌چه در احادیث مذکور ملاحظه فرمودید، اگر کسی نفْسِ خود را بزرگ بداند، شأنِ خود را اجل از این می‌داند که دامانش را به پستی‌های دنیا، شهوات و معصیت‌ها آلوده نماید.

چنین کسی، با چنین تربیتی، در رابطه با دیگران نیز کریمانه و بزرگوارانه برخورد خواهد کرد.

امروز زمینه‌های آلودگی به دنیا، شهوات و گناهان گوناگون به‌صورت گسترده‌ای فراهم است و روزبه‌روز نیز در حال گسترش است. فرزندان ما روزگاری را تجربه می‌کنند که این زمینه‌ها بسیار بیشتر از امروز خواهد بود.

بنابراین لازم است فرزندانی تربیت کنیم که تاب مقاومت در برابر هجمه‌های روزگار خویش را نیز داشته باشند.

به این منظور، یکی از مسائلی که والدین باید مورد توجه قرار دهند و در عمل به آن اهتمام داشته باشند، شخصیت دادن به کودک و بزرگ‌داشتِ اوست.

این، یکی از ابزار مصونیت‌بخش به کودکان، در برابر آن هجمه‌هاست.

 

 

 

مطلب مرتبط:

اگر می‌خواهید فرزندتان متکبر، زورگو و دروغ‌گو نباشد...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۳۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلْقَاسِمِ بْنِ عَوْفٍ قَالَ: کُنْتُ أَتَرَدَّدُ بَیْنَ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ وَ بَیْنَ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحَنَفِیَّةِ وَ کُنْتُ آتِی هَذَا مَرَّةً وَ هَذَا مَرَّةً، قَالَ: وَ لَقِیتُ عَلِیَّ بْنَ اَلْحُسَیْنِ، قَالَ: فَقَالَ لِی: «یَا هَذَا إِیَّاکَ أَنْ تَأْتِیَ أَهْلَ اَلْعِرَاقِ فَتُخْبِرَهُمْ أَنَّا اِسْتَوْدَعْنَاکَ عِلْماً فَإِنَّا وَ اَللَّهِ مَا فَعَلْنَا ذَلِکَ، وَ إِیَّاکَ أَنْ تَتَرَایَسَ بِنَا فَیَضَعَکَ اَللَّهُ، وَ إِیَّاکَ أَنْ تَسْتَأْکِلَ بِنَا فَیَزِیدَکَ اَللَّهُ فَقْراً، وَ اِعْلَمْ أَنَّکَ إِنْ تَکُنْ ذَنَباً فِی اَلْخَیْرِ خَیْرٌ لَکَ مِنْ أَنْ تَکُونَ رَأْساً فِی اَلشَّرِّ، وَ اِعْلَمْ أَنَّهُ مَنْ یُحَدِّثْ عَنَّا بِحَدِیثٍ سَأَلْنَاهُ یَوْماً فَإِنْ حَدَّثَ صِدْقاً کَتَبَهُ اَللَّهُ صِدِّیقاً وَ إِنْ حَدَّثَ وَ کَذَبَ کَتَبَهُ اَللَّهُ کَذَّاباً، وَ إِیَّاکَ أَنْ تَشُدَّ رَاحِلَةً تَرْحَلُهَا فَإِنَّمَا هَاهُنَا یُطْلَبُ اَلْعِلْمُ حَتَّى یُمْضَى لَکُمْ بَعْدَ مَوْتِی سَبْعُ حِجَجٍ، ثُمَّ یَبْعَثُ اَللَّهُ لَکُمْ غُلاماً مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ (عَلَیْهَا السَّلاَمُ) یَنْبُتُ اَلْحِکْمَةُ فِی صَدْرِهِ کَمَا یُنْبِتُ اَلطَّلُّ اَلزَّرْعَ.» قَالَ: فَلَمَّا مَضَى عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ (صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِمَا) حَسَبْنَا اَلْأَیَّامَ وَ اَلْجُمَعَ وَ اَلشُّهُورَ وَ اَلسِّنِینَ، فَمَا زَادَتْ یَوْماً وَ لاَ نَقَصَتْ حَتَّى تَکَلَّمَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ (صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِمْ) بَاقِرُ اَلْعِلْمِ.

 رجال‌الکشی، ج۱، ص۱۲۴

 

از قاسم بن عَوف نقل شده است:

من [در این‌که امام مسلمین کیست،] میان علی بن الحسین (امام سجاد علیهماالسلام) و محمد بن حنفیه در تردید بودم؛ گاهی نزد یکی می‌رفتم و گاه نزد دیگری.[۱]

(روزی) نزد امام سجاد (علیه‌السلام) رفتم.

ایشان به من فرمودند:

«فلانی! بپرهیز از این‌که نزد اهل عراق بروی و به آن‌ها خبر دهی که ما (اهل‌بیت) علومی را به تو ودیعه داده‌ایم؛ چراکه ما - به خدا قسم - چنین نکرده‌ایم!

و بپرهیز از این‌که به‌واسطه‌ی ما (اهل‌بیت) ریاست‌طلبی کنی!

و بپرهیز از این‌که به‌واسطه‌ی ما (اهل‌بیت) [کسب درآمد کنی و نان] بخوری؛ چراکه دراین‌صورت خداوند به فقرت می‌افزاید![۲]

و بدان! به‌راستی، تو اگر در (امور) خیر دنباله‌رو باشی، بهتر است از این‌که در (امور) شر سردمدار باشی!

و بدان! به‌راستی، کسی که از ما حدیث (سخنی) نقل کند، ما روزی او را مورد سؤال قرار می‌دهیم؛ اگر نقلش راست بود، خداوند او را «صدّیق» می‌نویسد (محسوب می‌کند) و اگر به دروغ نقل کرده بود، خداوند او را «کذّاب» می‌نویسد!

و بپرهیز از این‌که بارت را ببندی و (از نزد ما) بروی؛ زیرا فقط در این‌جاست که علم طلب می‌شود...

تا هفت حج (سال) پس از مرگ من، خداوند جوانی از نسل حضرت فاطمه (علیها‌السلام) را برایتان بر خواهد انگیخت که حکمت را در سینه‌اش کاشته است؛ همان‌طور که بذر در زمین کاشته می‌شود.»

قاسم بن عوف گوید:

وقتی علی بن الحسین (امام سجاد صلوات‌الله‌علیهما) از دنیا رفتند، روزها و هفته‌ها و ماه‌ها و سال‌ها را شمردم و یک روز کم و زیاد نشد، تا این‌که محمد بن علی بن الحسین (صلوات‌الله‌علیهم)؛ باقر العلم، زبان به سخن گشودند (علمشان را آشکار نمودند.)[۳]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] همان‌طور که می‌دانید پس از شهادت سیدالشهداء به‌خاطر شرایط تقیه، امکان اظهار امامت از جانب امام سجاد نبود و محمد حنفیه عموی امام سجاد و فرزند کوچک امیرالمؤمنین (علیهم‌السلام) گمان می‌کرد امامت به او منتقل شده است. به‌همین‌خاطر بسیاری از شیعیان به سمت او متمایل شده بودند.

مطلب مرتبط پیشین:

وقتی محمد حنفیه ادعای امامت کرد، امام سجاد چگونه عمویشان را مُجاب کردند؟

[۲] مقصود این است که مبادا نزد اهل عراق روی و بگویی که من با امام در ارتباطم و ایشان علمش را به من داده و به این واسطه بخواهی خود را از رهبران شیعیان جا بزنی و از این راه نان بخوری!

[۳] گویا تا هفت سال پس از شهادت امام سجاد، شرایط برای اظهار علم توسط امام باقر (علیهماالسلام) فراهم نبوده و پس از آن بوده که ایشان علمشان را آشکار کردند و آوازه علمشان بر فراز شد.

مطالب مرتبط پیشین:

زمینه‌سازی رسول خدا، برای آغاز نهضت علمی، توسط امام باقر

نقش امام باقر در تحول هویت شیعی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۰۱ ، ۰۹:۰۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ: کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ص یَأْمُرُ الصِّبْیَانَ یَجْمَعُونَ بَیْنَ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ وَ یَقُولُ: «هُوَ خَیْرٌ مِنْ أَنْ یَنَامُوا عَنْهَا.»

 الکافی، ج‏۳، ص۴۰۹

 

از فُضیل بن یَسار نقل شده است:

امام سجاد (صلوات‌الله‌علیه) به کودکانشان دستور می‌دادند که نماز مغرب و عشاء را با هم بخوانند و می‌فرمودند:

«این‌که نمازهایشان را با هم بخوانند، بهتر است از این که بخوابند و نمازشان قضا شود.»

 

 

 

...عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ أَنَّهُ کَانَ یَأْخُذُ مَنْ عِنْدِهِ مِنَ اَلصِّبْیَانِ فَیَأْمُرُهُمْ بِأَنْ یُصَلُّوا اَلظُّهْرَ وَ اَلْعَصْرَ فِی وَقْتٍ وَاحِدٍ وَ اَلْمَغْرِبَ وَ اَلْعِشَاءَ فِی وَقْتٍ وَاحِدٍ فَقِیلَ لَهُ فِی ذَلِکَ فَقَالَ: «هُوَ أَخَفُّ عَلَیْهِمْ وَ أَجْدَرُ أَنْ یُسَارِعُوا إِلَیْهَا وَ لاَ یُضَیِّعُوهَا وَ یَنَامُوا عَنْهَا وَ یَشْتَغِلُوا.» وَ کَانَ لاَ یَأْخُذُهُمْ بِغَیْرِ اَلصَّلاَةِ اَلْمَکْتُوبَةِ وَ یَقُولُ: «إِذَا أَطَاقُوا اَلصَّلاَةَ فَلاَ تُؤَخِّرُوهُمْ عَنِ اَلْمَکْتُوبَةِ.»

 دعائم‌الإسلام، ج‏۱، ص۱۹۳

 

نقل شده است که امام سجاد (علیه‌السلام) کودکانی که نزدشان بودند را فرا می‌خواندند و به آن‌ها امر می‌کردند که نماز ظهر و عصر را در یک زمان (با هم) بخوانند و نماز مغرب و عشا را نیز در یک زمان بخوانند.

از ایشان در مورد این کارشان سؤال شد. حضرت فرمودند:

«این‌کار برایشان راحت‌تر است و موجب می‌شود کودکان به نماز خواندن شتاب گیرند، آن را ضایع نکنند، از نماز خواب نمانند و از خواندنش غافل نشوند.»

همچنین نقل شده است که ایشان کودکان را برای غیر از نمازهای واجب (نمازهای نافله) فرا نمی‌خواندند و می‌فرمودند:

«اگر توان نماز خواندن دارند، آن‌ها را از خواندن نمازهای واجب عقب نیندازید.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

برای فهم بهتر این روایات، ذکر چند مقدمه لازم است:

[۱] آن‌چه مطلوب است، این است که نمازهای یومیه در پنج وعده اقامه شوند؛ صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشاء. اهل‌سنت جدا خواندن نمازهای یومیه را واجب می‌دانند، ولی شعیان هرچند این جدا خواندن را مستحب مؤکّد می‌دانند، اما واجب نمی‌دانند و معتقدند جایز است نماز عصر بلافاصله بعد از نماز ظهر، و نماز عشاء بلافاصله بعد از نماز مغرب خوانده شود. به‌هرحال در زمان صدور این حدیث، مردم (از جمله شیعیان) به خواندن این نمازها در وقت خود، اهتمام داشته‌اند؛ در شبانه‌روز پنج بار به مسجد می‌رفتند و نمازها را جداگانه می‌خواندند.

[۲] در مذهب تشیع و با تأسی به دستور رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، خواندن نمازهای نافله (همان ۳۴ رکعت نماز مستحبی که در شبانه‌روز خوانده می‌شوند) از مستحبات مؤکّد است و بر اساس حدیث معروف زیارت اربعین که از امام حسن عسکری (علیه‌السلام) صادر شده است، یکی از پنج علامت برای شناخت شیعیان شمرده شده است. در عصر معصومان، شیعیان خواندن نمازهای نافله را بر خود لازم می‌دانستند.

[۳] در روزگار قدیم که از برق و وسایل مشغله‌آور امروزی خبری نبود، مردمِ خسته از فعالیت روزانه، با تاریکی هوا می‌خوابیدند و صبح‌ها زود از خواب برمی‌خواستند.

[۴] در متن حدیث گفته شده که امام «صِبیانِ»شان را چنان امر می‌فرمودند. صبیان، جمعِ «صَبی» و به معنای کودکانی است که به بلوغ نرسیده‌اند. در مطالب پیشین ذکر شد که اهل‌بیت (علیهم‌السلام) کودکانشان را چندسال قبل از این‌که به سن بلوغ برسند، به نماز و روزه امر می‌کرده‌اند تا به این عبادات عادت کنند و به‌مرور توان انجام آن‌ها را به‌دست آورند.

حال، بعد از ذکر این نکات، این روایات از امام سجاد (علیه‌السلام) بهتر فهمیده می‌شود...

از آن‌جا که بعد از نماز مغرب (تاریکی هوا) کودکان (که از صبح زود برخواسته و به کار و بازی مشغول بوده‌اند) از شدت خستگی به خواب می‌رفتند، حضرت به آنان دستور می‌دادند که نماز مغرب و عشایشان را (علی‌رغم مخالفت با تأکید شرع و عرف) با هم بخوانند. درحالی‌که توقع این بود که ایشان سخت‌گیری کنند و کودکان را وادارند که بیدار باشند و نماز عشایشان را در وقت فضیلتش بخوانند.

همچنین از آن‌جا که خواندن نمازهای نافله برای کودکان دشوار است و موجب زدگی آن‌ها از نماز می‌شود، حضرت آن‌ها را به خواندن این نماز دعوت نمی‌کردند.

بنابراین هرچند امر کردنِ فرزندان به نماز (مدتی پیش از بلوغ) لازم است، اما سخت‌گیری جایز نیست و باید حتی‌الامکان نرمش به خرج داد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۰۱ ، ۰۹:۱۰
ابوالفضل رهبر

 

و کَانَ [عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ] یَقْضِی مَا فَاتَهُ مِنْ صَلاَةِ نَافِلَةِ اَلنَّهَارِ فِی اَللَّیْلِ وَ یَقُولُ: «یَا بُنَیَّ لَیْسَ هَذَا عَلَیْکُمْ بِوَاجِبٍ وَ لَکِنْ أَحَبُّ لِمَنْ عَوَّدَ مِنْکُمْ نَفْسَهُ عَادَةً مِنَ اَلْخَیْرِ أَنْ یَدُومَ عَلَیْهَا.» وَ کَانَ لاَ یَدَعُ صَلاَةَ اَللَّیْلِ فِی اَلسَّفَرِ وَ اَلْحَضَرِ.

 کشف‌الغمة، ج‏۲، ص۷۵

 

امام سجاد (علیه‌السلام) آن نمازهای نافله‌ی روز که از ایشان فوت می‌شد را شب قضاء می‌کردند و (به فرزندانشان) می‌فرمودند:

«فرزندانِ من! این کار (قضاء کردنِ نمازهای نافله) بر شما واجب نیست، اما من دوست دارم که اگر یکی از شما خود را به کار نیکی عادت داد، بر آن مداومت داشته باشد.»

ایشان، چه در سفر و چه در حضر، نماز (نافله‌ی) شب را ترک نمی‌کردند.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] همان‌طور که ملاحظه فرمودید؛

- اولاً امام سجاد (علیه‌السلام) ابتدا خود قضای نمازهای نافله روزشان را به‌جا می‌آوردند، بعد به فرزندانشان تذکر می‌دادند.

- ثانیاً در جمله‌ای که از ایشان نقل شده است، به آنان می‌فرمایند: «این کار بر شما واجب نیست، اما من دوست دارم که...»

یکی از راه‌کارهای ترغیب فرزندان به کارهای خوب، بهره بردن از محبت موجود میان خود و آنان و تحریک عواطفشان است. کودکی که پدر و مادرش را دوست داشته باشد، سعی می‌کند کارهایی را انجام دهد که پدر و مادرش دوست دارند و از انجامش خوشحال می‌شوند.

بدیهی است هرچه محبت میان والدین و فرزندان بیشتر باشد، این راه‌کار اثربخش‌تر خواهد بود.

[۲] توصیه نهایی حضرت به فرزندانشان این است که وقتی به کار نیک مستمری مشغول می‌شوند، بر آن مداومت داشته باشند و اگر روزی به‌هردلیلی نتوانستند آن کار را انجام دهند، جبران کنند.

اهل‌بیت (علیهم‌السلام) به «مداومت در انجام کارها» توصیه اکید کرده‌اند؛ به‌عنوان مثال از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است:

«قَلِیلٌ یَدُومُ خَیْرٌ مِنْ کَثِیرٍ مُنْقَطِعٍ.»

 عیون‌الحکم، ج۱، ص۳۷۰

«کارِ کمی که مداوم باشد، بهتر از کار زیادی است که نیمه‌کاره رها شود.»

مداومت بر کارهای نیک، علاوه بر این‌که موجب ماندگاری آن در جان انسان می‌شود، در تقویت اراده و پشتکار انسان نیز مؤثر است.

اکثر قریب به اتفاقِ انسان‌های موفق، بیش از آن‌که نبوغشان بهره برده باشند، با اراده و پشتکارشان به قله‌های موفقیت دست یافته‌اند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۰۱ ، ۰۹:۵۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلْعَبَّاسِ بْنِ عِیسَى قَالَ: ضَاقَ عَلَى عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا اَلسَّلاَمُ ضِیقَةٌ فَأَتَى مَوْلًى لَهُ فَقَالَ لَهُ: «أَقْرِضْنِی عَشَرَةَ آلاَفِ دِرْهَمٍ إِلَى مَیْسَرَةٍ.» فَقَالَ: لاَ لِأَنَّهُ لَیْسَ عِنْدِی وَ لَکِنْ أُرِیدُ وَثِیقَةً. قَالَ: فَشَقَّ لَهُ مِنْ رِدَائِهِ هُدْبَةً فَقَالَ لَهُ: «هَذِهِ اَلْوَثِیقَةُ.» قَالَ: فَکَأَنَّ مَوْلاَهُ کَرِهَ ذَلِکَ فَغَضِبَ وَ قَالَ: «أَنَا أَوْلَى بِالْوَفَاءِ أَمْ حَاجِبُ بْنُ زُرَارَةَ؟» فَقَالَ: أَنْتَ أَوْلَى بِذَلِکَ مِنْهُ. فَقَالَ: «فَکَیْفَ صَارَ حَاجِبٌ یَرْهَنُ قَوْساً وَ إِنَّمَا هِیَ خَشَبَةٌ عَلَى مِائَةِ حَمَالَةٍ وَ هُوَ کَافِرٌ فَیَفِی وَ أَنَا لاَ أَفِی بِهُدْبَةِ رِدَائِی؟» قَالَ: فَأَخَذَهَا اَلرَّجُلُ مِنْهُ وَ أَعْطَاهُ اَلدَّرَاهِمَ وَ جَعَلَ اَلْهُدْبَةَ فِی حُقٍّ فَسَهَّلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ اَلْمَالَ فَحَمَلَهُ إِلَى اَلرَّجُلِ ثُمَّ قَالَ لَهُ: «قَدْ أَحْضَرْتُ مَالَکَ فَهَاتِ وَثِیقَتِی.» فَقَالَ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ ضَیَّعْتُهَا. فَقَالَ: «إِذَنْ لاَ تَأْخُذَ مَالَکَ مِنِّی لَیْسَ مِثْلِی مَنْ یُسْتَخَفُّ بِذِمَّتِهِ.» قَالَ: فَأَخْرَجَ اَلرَّجُلُ اَلْحُقَّ فَإِذَا فِیهِ اَلْهُدْبَةُ فَأَعْطَاهُ عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا اَلسَّلاَمُ اَلدَّرَاهِمَ وَ أَخَذَ اَلْهُدْبَةَ فَرَمَى بِهَا وَ اِنْصَرَفَ.

 الکافی، ج۵، ص۹۶

 

از عباس بن عیسی نقل شده است:

امام سجاد (علیه‌السلام) دچار تنگنایی (در زندگی‌شان) شدند. نزد یکی از دوستانشان رفتند و به او فرمودند:

«به من ده‌هزار درهم قرض بده تا زمانی که دستم باز شود.»

آن مرد گفت:

نه؛ چون این‌مقدار پول نزدم نیست. ضمن این‌که از شما وثیقه می‌خواهم.

حضرت رشته‌ای از تار و پود عبایشان را جدا کردند و به او فرمودند:

«این هم وثیقه.»

گویا دوست حضرت (از این وثیقه) خوشش نیامد.

لذا حضرت خشمگین شدند و فرمودند:

«من وفادارتر هستم یا حاجب بن زراره؟»

آن شخص عرض کرد:

شما از او وفادارتر هستید.

حضرت فرمودند:

«پس چه‌طور است که حاجب، در زمانی که کافر بود، کمانش را که از چوب بود، گرو گذاشت و به عهدش وفا نمود،[۱] اما من در مقابل تار عبایم به عهدم وفا نمی‌کنم؟!»

آن مرد، آن تار عبا را از حضرت گرفت و آن مبلغ را به ایشان داد و آن تار عبا را در ظرف کوچکی گذاشت.

پس (از مدتی) خداوند (عزّوجلّ) مالی به امام سجاد (علیه‌آلسلام) رساند. حضرت آن را نزد آن مرد بردند و فرمودند:

«پولت را آورده‌ام، وثیقه‌ی مرا بیاور.»

آن مرد عرض کرد:

فدایتان شوم، آن را از دست داده‌ام [گم کرده‌ام.]

حضرت فرمودند:

«بنابراین پولت را از من نخواهی گرفت. شخصی مثل من وثیقه‌اش کوچک شمرده نمی‌شود.»

آن مرد، آن ظرف کوچک را [از میان وسایلش] بیرون آورد و تار عبا را در آن پیدا کرد.

آن‌گاه امام سجاد (علیه‌السلام) آن درهم‌ها را به او دادند و آن نخ را گرفتند و (بر زمین) انداختند و از پیش او رفتند.[۲]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] حاجب بن زرارة بن عُدس، از بزرگان عرب در زمان جاهلیت و از رؤسای قبیله بنی‌تمیم بوده است. نقل شده است که وقتی سرزمین اعراب دچار خشکسالی شد، نزد حاکم مناطق مرزی با ایران رفت تا اجازه استفاده از چراگاه‌های مرزی را از او بگیرد. وقتی حاکم ایرانی از او تضمین خواست که اعراب ایجاد ناامنی نکنند، او کمانی که همراه داشت را از جانب بنی‌تمیم گرو گذاشت. حاکم ایرانی که مردانگی او را پسندیده بود، این تضمین را از او پذیرفت. این ماجرا در میان اعراب به ضرب‌المثل تبدیل شده است. (مثل ضرب‌المثل گرو گذاشتن تار سِبیل در فارسی.) حاجب بعدها اسلام آورد و از جانب رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) مأمور اخذ زکات از بنی‌تمیم شد.

[۲] گویا حضرت با این برخورد می‌خواستند او را ادب کنند که اولاً وقتی کسی از او قرض می‌خواهد، بزرگوارانه برخورد کند، ثانیاً با هرکس به تناسب شخصیت و جایگاهش برخورد کند و ثالثاً برای امانت و وثیقه‌ای که نزدش گذاشته شده، اهمیت و مسؤولیت قائل باشد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۰۰ ، ۰۸:۱۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبَانٍ قَالَ: أَخْبَرَنِی اَلْأَحْوَلُ أَنَّ زَیْدَ بْنَ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا اَلسَّلاَمُ بَعَثَ إِلَیْهِ وَ هُوَ مُسْتَخْفٍ قَالَ: فَأَتَیْتُهُ. فَقَالَ لِی: یَا أَبَا جَعْفَرٍ مَا تَقُولُ إِنْ طَرَقَکَ طَارِقٌ مِنَّا أَ تَخْرُجُ مَعَهُ؟ قَالَ: فَقُلْتُ لَهُ: إِنْ کَانَ أَبَاکَ أَوْ أَخَاکَ خَرَجْتُ مَعَهُ. قَالَ: فَقَالَ لِی: فَأَنَا أُرِیدُ أَنْ أَخْرُجَ أُجَاهِدُ هَؤُلاَءِ اَلْقَوْمَ فَاخْرُجْ مَعِی. قَالَ: قُلْتُ: لاَ مَا أَفْعَلُ جُعِلْتُ فِدَاکَ. قَالَ: فَقَالَ لِی: أَ تَرْغَبُ بِنَفْسِکَ عَنِّی؟ قَالَ: قُلْتُ لَهُ: إِنَّمَا هِیَ نَفْسٌ وَاحِدَةٌ فَإِنْ کَانَ لِلَّهِ فِی اَلْأَرْضِ حُجَّةٌ فَالْمُتَخَلِّفُ عَنْکَ نَاجٍ وَ اَلْخَارِجُ مَعَکَ هَالِکٌ وَ إِنْ لاَ تَکُنْ لِلَّهِ حُجَّةٌ فِی اَلْأَرْضِ فَالْمُتَخَلِّفُ عَنْکَ وَ اَلْخَارِجُ مَعَکَ سَوَاءٌ. قَالَ: فَقَالَ لِی: یَا أَبَا جَعْفَرٍ کُنْتُ أَجْلِسُ مَعَ أَبِی عَلَى اَلْخِوَانِ فَیُلْقِمُنِی اَلْبَضْعَةَ اَلسَّمِینَةَ وَ یُبَرِّدُ لِیَ اَللُّقْمَةَ اَلْحَارَّةَ حَتَّى تَبْرُدَ شَفَقَةً عَلَیَّ وَ لَمْ یُشْفِقْ عَلَیَّ مِنْ حَرِّ اَلنَّارِ إِذاً أَخْبَرَکَ بِالدِّینِ وَ لَمْ یُخْبِرْنِی بِهِ؟ فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ مِنْ شَفَقَتِهِ عَلَیْکَ مِنْ حَرِّ اَلنَّارِ لَمْ یُخْبِرْکَ خَافَ عَلَیْکَ أَنْ لاَ تَقْبَلَهُ فَتَدْخُلَ اَلنَّارَ وَ أَخْبَرَنِی أَنَا فَإِنْ قَبِلْتُ نَجَوْتُ وَ إِنْ لَمْ أَقْبَلْ لَمْ یُبَالِ أَنْ أَدْخُلَ اَلنَّارَ ثُمَّ قُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ أَنْتُمْ أَفْضَلُ أَمِ اَلْأَنْبِیَاءُ؟ قَالَ: بَلِ اَلْأَنْبِیَاءُ. قُلْتُ: یَقُولُ یَعْقُوبُ لِیُوسُفَ «یٰا بُنَیَّ لاٰ تَقْصُصْ رُؤْیٰاکَ عَلىٰ إِخْوَتِکَ فَیَکِیدُوا لَکَ کَیْداً» لِمَ لَمْ یُخْبِرْهُمْ حَتَّى کَانُوا لاَ یَکِیدُونَهُ وَ لَکِنْ کَتَمَهُمْ ذَلِکَ فَکَذَا أَبُوکَ کَتَمَکَ لِأَنَّهُ خَافَ عَلَیْکَ. قَالَ: فَقَالَ: أَمَا وَ اَللَّهِ لَئِنْ قُلْتَ ذَلِکَ لَقَدْ حَدَّثَنِی صَاحِبُکَ بِالْمَدِینَةِ أَنِّی أُقْتَلُ وَ أُصْلَبُ بِالْکُنَاسَةِ وَ إِنَّ عِنْدَهُ لَصَحِیفَةً فِیهَا قَتْلِی وَ صَلْبِی. فَحَجَجْتُ فَحَدَّثْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ بِمَقَالَةِ زَیْدٍ وَ مَا قُلْتُ لَهُ. فَقَالَ لِی: «أَخَذْتَهُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ یَمِینِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ وَ مِنْ فَوْقِ رَأْسِهِ وَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَیْهِ وَ لَمْ تَتْرُکْ لَهُ مَسْلَکاً یَسْلُکُهُ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۷۴

 

از محمد بن علی بن نعمان احول نقل شده است:

زید بن علی بن الحسین[۱]، در زمانی که مخفیانه زندگی می‌کرد، (شخصی را) به دنبال من فرستاد. من نزد او [در مخفی‌گاهش] رفتم.

زید بن علی بن من گفت: ای اباجعفر! چه می‌گویی؟ اگر فرستاده‌ای از جانب ما (اهل‌بیت)، شبانه نزد تو آید [و از تو یاری خواهد]، آیا همراه او قیام می‌کنی؟

به زید گفتم: اگر پدرت (امام سجاد علیه‌السلام) یا برادرت (امام باقر علیه‌السلام) باشد، [دعوتش را اجابت می‌کنم و] به همراهش قیام خواهم کرد.

زید به من گفت: حال، من می‌خواهم قیام کنم و با این قوم بجنگم. پس همراه من قیام کن!

گفتم: نه، چنین نخواهم کرد، فدایت شوم!

زید به من گفت: آیا از ترس جانت، از من روی می‌گردانی؟

به او گفتم: جان من، یک جان است؛ اگر خداوند در زمین [غیر از تو] حجتی داشته باشد، کسی که از تو سرپیچی کند، نجات می‌یابد و کسی که همراه تو قیام کند، هلاک می‌شود. و اگر خداوند در زمین [غیر از تو] حجتی نداشته باشد، کسی که از تو سرپیچی کند و کسی که همراه تو قیام کند، با هم مساوی هستند.

زید به من گفت: ای اباجعفر! من همراه پدرم (امام سجاد علیه‌السلام) بر سر سفره می‌نشستم و او از گوشتی چرب برایم لقمه می‌گرفت و از سرِ دل‌سوزی نسبت به من، لقمه‌ی داغ را برایم باد می‌زد تا خنک شود. با این‌حال، او از حرارت آتشِ (جهنم)، نسبت به من دل‌سوزی نداشته؛ که از دین [و امامت] به تو خبر داده و به من خبر نداده است؟!

به زید گفتم: فدایت شوم، ایشان از آن‌جا که نسبت به حرارت آتش برای شما دل‌سوزی داشته‌اند، به شما خبر نداده‌اند. ایشان نگران بوده‌اند که شما این مسأله (امامت) را نپذیرید و وارد آتش شوید. اما به من خبر داده‌اند؛ حال، من اگر بپذیرم، نجات می‌یابم و اگر نپذیرم، به آتش گرفتار می‌شوم.

بعد، به او گفتم: فدایت شوم، شما برترید یا انبیاء؟

گفت: انبیاء (برترند.)

گفتم: حضرت یعقوب به حضرت یوسف (علیهماالسلام) گفت: «یٰا بُنَیَّ لاٰ تَقْصُصْ رُؤْیٰاکَ عَلىٰ إِخْوَتِکَ فَیَکِیدُوا لَکَ کَیْداً»[یوسف:۵]؛ «پسرکم! خوابت را برای برادرانت تعریف نکن؛ چراکه برایت خدعه‌ای می‌چینند.»[۲] چرا به آن‌ها خبر نداد؟ برای این‌که برایش خدعه‌ای نچینند. به همین‌خاطر این مطلب را از آن‌ها پنهان کرد. پدرتان (امام سجاد علیه‌السلام) نیز همین‌طور؛ (مسأله امامت) را از شما پنهان کرده‌اند؛ چون نگرانتان بوده‌اند.

زید گفت: حال که این را گفتی، به‌راستی که سرورت در مدینه (امام صادق علیه‌السلام) برایم نقل کرده است که من کشته می‌شوم و در کُناسه[۳] به دار کشیده می‌شوم. او گفته است که نزدش کتاب‌چه‌ای هست که کشته شدن و به دار آویخته شدنم در آن ذکر شده.[۴]

محمد بن علی احول گوید: [بعد از این ماجرا] به حج رفتم و [در آن‌جا] گفته‌های زید و آن‌چه (در پاسخ) به او گفته بودم را برای امام صادق (علیه‌السلام) نقل کردم.

حضرت فرمودند: «جلوی او را از مقابل و از پشت سر و از سمت راست و از سمت چپ و از بالای سر و از زیر پاهایش گرفتی و راهی (برای فرارش) باقی نگذاشتی.»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] یکی از فرزندان امام سجاد (علیه‌السلام) که روحیه انقلابی داشت، معتقد به «تقیه» نبود و در صدد قیامی علیه بنی‌امیه بود تا این‌که در زمان امام صادق (علیه‌السلام) قیامش به شکست انجامید و به شهادت رسید. امام صادق (علیه‌السلام) علی‌رغم این‌که او را در این قیام همراهی نکردند، اما از آن‌جا که انگیزه‌اش را خالصانه می‌دانستند، او را تخطئه نیز نکردند.

[۲] اشاره‌ای است به ماجرای خوابی که حضرت یوسف دید که در آن یازده ستاره و ماه و خورشید به ایشان سجده کرده بودند و تعبیرش این بود که او به فرمانروایی خواهد رسید و یازده برادر و پدر و مادرش در برابر او سر فرود خواهند آورد. حضرت یعقوب که می‌دانست اگر پسرانش از این خواب و تعبیرش آگاه شوند، حسادت خواهند ورزید و توطئه‌ای خواهند چید، یوسف را از بازگو کردنش باز داشت.

[۳] کناسه، محلی برای خرید و فروش در شهر کوفه بوده (جایی میان مسجد سهله و مسجد کوفه) که افراد اعدامی را برای عبرت مردم، در آن مکان به دار می‌آویختند.

[۴] گویا اشاره‌ای است به «مصحف حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها)» که به ارث، میان اهل‌بیت (علیهم‌السلام) دست به دست می‌شده و در آن به جایگاه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در بهشت و اخبار و رویدادهای آینده اشاره شده است.

مطلب مرتبط پیشین: «احوالات حضرت زهرا، پس از رحلت پدر»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۰۰ ، ۱۲:۳۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی حَمْزَةَ اَلثُّمَالِیِّ قَالَ: ذُکِرَ عِنْدَ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا اَلسَّلاَمُ غَلاَءُ اَلسِّعْرِ فَقَالَ: «وَ مَا عَلَیَّ مِنْ غَلاَئِهِ إِنْ غَلاَ فَهُوَ عَلَیْهِ وَ إِنْ رَخُصَ فَهُوَ عَلَیْهِ.»

 الکافی، ج۵، ص۸۱

 

از ابوحمزه ثمالی نقل شده است:

نزد امام سجاد (علیه‌السلام) نقل گرانی قیمت‌ها شد.

ایشان فرمودند:

«گرانی قیمت‌ها، چه ضرری برای من دارد؟

اگر گران شود، (روزی‌ام) بر عهده او (خداوند) است

و اگر ارزان شود، (روزی‌ام) بر عهده او (خداوند) است.»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] نمی‌دانم خاطرتان هست یا نه؛ سال‌ها پیش، طرح خوشه‌بندی اقتصادی خانواده‌ها مطرح شده بود تا مبلغ یارانه‌ی دریافتی هر خانواده بر همین مبنا تعیین شود و میان آن‌ها توزیع گردد. پیامکی هم برای سرپرستان خانوار می‌آمد که شما در فلان خوشه هستید. این، شده بود بحث رایج میان مردم؛ که ما در فلان خوشه هستیم و اشتباه شده و…

یادم است همان ایام در درس استاد فاضلی حاضر می‌شدم و اتفاقاً پچ‌پچ‌های این بحث، در کلاس ایشان هم میان طلبه‌ها پیچیده بود. استاد وقتی متوجه پچ‌پچ‌ها شدند، جمله‌ای گفتند که در ذهنم ماند و به دلم نشست؛ «این‌ها بازی‌های دنیاست. چهارتا عدد است. روزیِ ما که دست این‌ها نیست. درستان را بخوانید.»

[۲] ذکر این‌دست احادیث و بیان این‌گونه توصیه‌ها (که انسان باید تلاشش را بکند و نگران نباشد، خداوند هم روزی‌اش را می‌رساند و…)، به این منظور نیست که خیانت‌ها و کوتاهی‌ها و کوته‌نظری‌ها را توجیه کنم. هرکس، در هر جایگاهی، باید وظیفه خود را به بهترین وجه انجام دهد؛ مسؤولان، ثروتمندان، صاحبان بنگاه‌های اقتصادی، کاسب‌ها، کارگرها، کارمندها، کشاورزها، خانه‌دارها، معلم‌ها، طلاب، دانشجویان، دانش‌آموزان و…

یک خاطره دیگر هم عرض کنم؛ سال‌ها پیش در یک مؤسسه فرهنگی‌تبلیغی که راویان سیره شهدا را آموزش می‌داد تا در مناطق عملیاتی دفاع مقدس روایت‌گری کنند، مشغول بودم. قرار بود جمعی از طلاب به شهری دوردست اعزام شوند. با توجه به محدودیت بودجه، بحث سر انتخاب وسیله نقلیه بود. یکی از دوستان می‌گفت با یک اتوبوس معمولی ببریم، طلبه‌ها هم کار تبلیغی می‌کنند، کارشان برای خداست و نباید به کیفیت وسیله نقلیه اعتراض کنند.

اما دوستی دیگر، نظر خیلی خوبی داشت که به یادم ماند و فرد مقابل را هم قانع کرد؛ «هرکس باید وظیفه خودش را، برای رضای خدا، درست انجام دهد؛ آن طلبه باید کار خودش را بکند و متوجه تنگناها باشد و غُر نزند. منِ مسؤول هم باید تمام تلاشم را بکنم تا بهترین خدمات را به او بدهم، باید به این‌در و آن‌در بزنم و بهترین امکانات را برایش فراهم کنم تا در آسایش باشد.»

لذا هرکس در هر جایگاهی اگر کوتاهی کند، هم در این دنیا باید به حسابش رسید و هم در آخرت به حسابش رسیدگی خواهد شد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۰۰ ، ۰۷:۵۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی حَمْزَةَ اَلثُّمَالِیِّ قَالَ: هَذِهِ رِسَالَةُ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ إِلَى بَعْضِ أَصْحَابِهِ:

«...وَ أَمَّا حَقُّ إِمَامِکَ فِی صَلاَتِکَ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ قَدْ تَقَلَّدَ اَلسِّفَارَةَ فِیمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ رَبِّکَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَکَلَّمَ عَنْکَ وَ لَمْ تَتَکَلَّمْ عَنْهُ وَ دَعَا لَکَ وَ لَمْ تَدْعُ لَهُ وَ کَفَاکَ هَوْلَ اَلْمُقَامِ بَیْنَ یَدَیِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنْ کَانَ بِهِ نَقْصٌ کَانَ بِهِ دُونَکَ وَ إِنْ کَانَ تَمَاماً کُنْتَ شَرِیکَهُ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ عَلَیْکَ فَضْلٌ فَوَقَى نَفْسَکَ بِنَفْسِهِ وَ صَلاَتَکَ بِصَلاَتِهِ فَتَشْکُرُ لَهُ عَلَى قَدْرِ ذَلِکَ...»

 الخصال، ج۲، ص۵۶۴

 

در رساله حقوق امام سجاد (علیه‌السلام) ذکر شده است:

«...اما حق امام تو در نمازت (امامت جماعت) این است که بدانی او وساطت میان تو و پروردگارت (عزّوجلّ) را بر عهده گرفته؛

او از جانب تو سخن می‌گوید و تو از جانب او سخن نمی‌گویی، او برای تو دعا می‌کند و تو برای او دعا نمی‌کنی، و اوست که هراس ایستادن در مقابل خداوند (عزّوجلّ) را از جانب تو متحمل می‌شود.

پس اگر [در نمازش] نقصی باشد، بر او وارد است، نه تو، اما اگر [نمازش] تمام (و بدون نقص) باشد، تو شریک او [در نمازش] هستی و او بر تو برتری‌ای (در ثواب) ندارد.

او با جانش جان تو را حفظ کرده و با نمازش نماز تو را. پس به همین اندازه، سپاس‌گزار او باش...»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۰۰ ، ۰۸:۳۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ‏: «کَانَ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع نَاقَةٌ حَجَّ عَلَیْهَا اثْنَتَیْنِ وَ عِشْرِینَ حَجَّةً مَا قَرَعَهَا قَرْعَةً قَطُّ.» قَالَ: «فَجَاءَتْ بَعْدَ مَوْتِهِ وَ مَا شَعَرْنَا بِهَا إِلَّا وَ قَدْ جَاءَنِی بَعْضُ خَدَمِنَا أَوْ بَعْضُ الْمَوَالِی فَقَالَ إِنَّ النَّاقَةَ قَدْ خَرَجَتْ فَأَتَتْ قَبْرَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فَانْبَرَکَتْ عَلَیْهِ فَدَلَکَتْ بِجِرَانِهَا الْقَبْرَ وَ هِیَ تَرْغُو فَقُلْتُ: «أَدْرِکُوهَا أَدْرِکُوهَا وَ جِیئُونِی بِهَا قَبْلَ أَنْ یَعْلَمُوا بِهَا أَوْ یَرَوْهَا.»» قَالَ: «وَ مَا کَانَتْ رَأَتِ الْقَبْرَ قَطُّ.»

 الکافی، ج۱، ص۴۶۷

 

از زرارة بن أعیَن نقل شده است:

از امام باقر (علیه‌السلام) شنیدم که می‌فرمودند:

«[پدرم] علی‌بن‌الحسین (علیهماالسلام) ماده‌شتری داشت که سوار بر آن، بیست و دو حج رفته بود و هرگز تازیانه‌ای به او نزده بود.»

امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند:

«آن شتر بعد از مرگ ایشان، بدون این‌که متوجهش شویم، آمد. یکی از خدمت‌کاران یا غلامان نزد من آمد و گفت: آن ماده‌شتر [از چراگاهش] خارج شده، کنار قبر امام سجاد رفته، بر آن نشسته، گردنش را به قبر می‌مالد و ناله می‌کند.

من گفتم: «او را دریابید! او را دریابید و پیش از آن‌که [مخالفین] آگاه شوند و او را ببینند، او را نزد من آورید.»»

آن‌گاه امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند:

«و این در حالی بود که آن شتر [قبلاً مکانِ] قبر را هرگز ندیده بود.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۰۰ ، ۱۰:۵۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ الرَّیَّانِ بْنِ شَبِیبٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى الرِّضَا ع فِی أَوَّلِ یَوْمٍ مِنَ الْمُحَرَّمِ فَقَالَ: «یَا ابْنَ شَبِیبٍ أَ صَائِمٌ أَنْتَ؟» قُلْتُ: لَا. فَقَالَ: «إِنَّ هَذَا الْیَوْمَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی دَعَا فِیهِ زَکَرِیَّا ع رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ «رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ» فَاسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ وَ أَمَرَ الْمَلَائِکَةَ فَنَادَتْ زَکَرِیَّا وَ هُوَ قائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیى‏ فَمَنْ صَامَ هَذَا الْیَوْمَ ثُمَّ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ کَمَا اسْتَجَابَ اللَّهُ لِزَکَرِیَّا.» ثُمَّ قَالَ: «یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنَّ الْمُحَرَّمَ هُوَ الشَّهْرُ الَّذِی کَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِیَّةِ یُحَرِّمُونَ فِیهِ الظُّلْمَ وَ الْقِتَالَ لِحُرْمَتِهِ فَمَا عَرَفَتْ هَذِهِ الْأُمَّةُ حُرْمَةَ شَهْرِهَا وَ لَا حُرْمَةَ نَبِیِّهَا لَقَدْ قَتَلُوا فِی هَذَا الشَّهْرِ ذُرِّیَّتَهُ‏ وَ سَبَوْا نِسَاءَهُ وَ انْتَهَبُوا ثَقَلَهُ فَلَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِکَ أَبَداً یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ‏ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَإِنَّهُ ذُبِحَ کَمَا یُذْبَحُ الْکَبْشُ وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ رَجُلًا مَا لَهُمْ فِی الْأَرْضِ شَبِیهُونَ وَ لَقَدْ بَکَتِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ لِقَتْلِهِ وَ لَقَدْ نَزَلَ إِلَى الْأَرْضِ مِنَ الْمَلَائِکَةِ أَرْبَعَةُ آلَافٍ لِنَصْرِهِ فَلَمْ یُؤْذَنْ لَهُمْ فَهُمْ عِنْدَ قَبْرِهِ شُعْثٌ غُبْرٌ إِلَى أَنْ یَقُومَ الْقَائِمُ ع فَیَکُونُونَ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ شِعَارُهُمْ یَا لَثَارَاتِ الْحُسَیْنِ ع یَا ابْنَ شَبِیبٍ لَقَدْ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ ع أَنَّهُ لَمَّا قُتِلَ جَدِّیَ الْحُسَیْنُ ص أَمْطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً وَ تُرَاباً أَحْمَرَ یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ بَکَیْتَ عَلَى الْحُسَیْنِ حَتَّى تَصِیرَ دُمُوعُکَ عَلَى خَدَّیْکَ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِیراً کَانَ أَوْ کَبِیراً قَلِیلًا کَانَ أَوْ کَثِیراً یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا ذَنْبَ عَلَیْکَ فَزُرِ الْحُسَیْنَ ع یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَسْکُنَ الْغُرَفَ الْمَبْنِیَّةَ فِی الْجَنَّةِ مَعَ النَّبِیِّ ص فَالْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَیْنِ یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ یَکُونَ لَکَ مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا لِمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع فَقُلْ مَتَى ذَکَرْتَهُ‏ یا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَکُونَ مَعَنَا فِی الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا وَ عَلَیْکَ بِوَلَایَتِنَا فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا أَحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَعَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.»

 عیون‌أخبارالرضا، ج‏۱، ص۲۹۹

 

از ریّان بن شَبیب نقل شده است:

در اولین روز محرم نزد امام رضا (علیه‌السلام) رفتم.

حضرت فرمودند:

«ای پسر شبیب! روزه‌ای؟»

عرض کردم:

خیر.

فرمودند:

«امروز روزی است که زکریّا پروردگارش (عزّوجلّ) را خواند و عرض کرد: «رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ»[آل‌عمران:۳۸]؛ «پروردگارا! به من نسلی پاک عطا فرما. تو شنونده دعاها هستی.»

آن‌گاه خداوند دعایش را مستجاب فرمود و به فرشتگان دستور داد تا هنگامی که زکریا در محراب به نماز ایستاده بود، به او بگویند: خداوند تو را به (فرزندی به نامِ) یحیی بشارت می‌دهد.

پس هرکس این روز (اول محرم) را روزه بگیرد، سپس خداوند را بخواند، خداوند دعایش را مستجاب می‌فرماید، همان‌طور که دعای زکریا را مستجاب فرمود.»

امام رضا (علیه‌السلام) سپس فرمود:

«ای پسر شبیب! به‌راستی‌که محرم، ماهی است که اهل جاهلیت ظلم و جنگ را در آن ممنوع کرده بودند. اما این امت حرمت این ماه را و حرمت پیامبرشان را نشناختند؛ در همین ماه، خاندان او را کشتند، ناموسش را به اسارت بردند و اموالش را غارت کردند. خداوند این کارشان را هرگز نیامرزد.

ای پسر شبیب! هرگاه از چیزی گریان شدی، برای امام حسین (علیه‌السلام) گریه کن؛ چراکه او ذبح شد، همان‌طور که یک گوسفند ذبح می‌شود و همراه او هجده مرد از خانواده‌اش را نیز به قتل رساندند؛ کسانی که بر روی زمین نظیری نداشتند. آسمان‌های هفت‌گانه و زمین‌ها برای کشته شدن او گریستند و چهارهزار فرشته برای یاریِ او به زمین فرود آمدند، اما به آن‌ها اجازه داده نشد. پس آن‌ها ژولیده و غبارآلود، نزد مزار امام حسین (علیه‌السلام) هستند، تا زمانی که حضرت قائم (عجل‌الله‌فرجه) قیام نماید، که در آن زمان از یاوران او خواهند بود و شعارشان «یا لثارات الحسین» (ای خون‌خواهان حسین!) خواهد بود.

ای پسر شبیب! پدرم از پدرش از جدش (امام سجاد علیهم‌السلام) برای من نقل کرده است که زمانی که جدّم امام حسین (علیه‌السلام) کشته شد، آسمان، خون و خاک سرخ بارش کرد.

ای پسر شبیب! اگر بر امام حسین (علیه‌السلام) گریه کنی و اشک‌هایت بر گونه‌هایت جاری شود، خداوند همه گناهانت را می‌آمرزد؛ کوچک باشد یا بزرگ، کم باشد یا زیاد.

ای پسر شبیب! اگر دوست داری که خداوند را در حالی ملاقات کنی که گناهی به گردنت نیست، پس امام حسین (علیه‌السلام) را زیارت کن.

ای پسر شبیب! اگر دوست داری که در بهترین اتاق‌هایی که در بهشت بنا شده‌اند، همراه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) باشی، پس قاتلان امام حسین (علیه‌السلام) را لعنت کن.

ای پسر شبیب! اگر دوست داری که ثوابی مثل ثوابِ کسی که همراه امام حسین (علیه‌السلام) به شهادت رسیده است داشته باشی، پس هرگاه که یادت افتاد، بگو: «یا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً»؛ «ای کاش من هم همراه آنان بودم تا به پیروزی عظیم دست یابم.»

ای پسر شبیب! اگر دوست داری که در درجات والای بهشت، همراه ما (اهل‌بیت) باشی، برای غمِ ما غمگین باش و برای شادیِ ما شادمان باش و باید ولایت (پشتیبانی و تبعیت از) ما را داشته باشی.

زیرا اگر کسی سنگی را هم دوست داشته باشد، خداوند (عزّوجلّ) او را در روز قیامت با آن سنگ محشور می‌نماید.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۰۰ ، ۰۸:۳۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی خَدِیجَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«کُنْتُ عِنْدَ أَبِی فِی الْیَوْمِ الَّذِی قُبِضَ فِیهِ فَأَوْصَانِی بِأَشْیَاءَ فِی غُسْلِهِ وَ فِی کَفْنِهِ وَ فِی دُخُولِهِ قَبْرَهُ فَقُلْتُ: یَا أَبَاهْ وَ اللَّهِ مَا رَأَیْتُکَ مُنْذُ اشْتَکَیْتَ أَحْسَنَ مِنْکَ الْیَوْمَ مَا رَأَیْتُ عَلَیْکَ أَثَرَ الْمَوْتِ. فَقَالَ: یَا بُنَیَّ أَ مَا سَمِعْتَ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ ع یُنَادِی مِنْ وَرَاءِ الْجِدَارِ «یَا مُحَمَّدُ تَعَالَ عَجِّلْ.»»

 الکافی، ج‏۱، ص۲۶۰

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«در روزی که پدرم (امام محمد باقر علیه‌السلام) از دنیا رفتند، نزد ایشان بودم. ایشان مرا به کارهایی درباره غسل کردن و کفن نمودن و داخل شدن در قبرشان وصیت کردند.

عرض کردم: «پدر! به خدا قسم، از زمانی که دچار بیماری و درد شده‌اید، شما را بهتر از امروز ندیده‌ام. اثری از مرگ در شما نمی‌بینم.

فرمودند: «پسرم! مگر نشنیدی که (پدرم؛) علی‌بن‌الحسین (علیهماالسلام) از پشت دیوار مرا صدا می‌زند که: «ای محمد! بیا! عجله کن!»؟»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۰۰ ، ۰۸:۴۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ عَنْ أَبِی اَلْحَسَنِ اَلْأَوَّلِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: سَمِعْتُهُ یَقُولُ:

«إِنِّی کَفَّنْتُ أَبِی فِی ثَوْبَیْنِ شَطَوِیَّیْنِ کَانَ یُحْرِمُ فِیهِمَا وَ فِی قَمِیصٍ مِنْ قُمُصِهِ وَ عِمَامَةٍ کَانَتْ لِعَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ فِی بُرْدٍ اِشْتَرَیْتُهُ بِأَرْبَعِینَ دِینَاراً لَوْ کَانَ اَلْیَوْمَ لَسَاوَى أَرْبَعَمِائَةِ دِینَارٍ.»

 الکافی، ج۳، ص۱۴۹

 

یونس بن یعقوب گوید: از امام کاظم (علیه‌السلام) شنیدم که می‌فرمودند:

«به‌راستی که پدرم (امام صادق علیه‌السلام) را در دو جامه‌ی شَطَوی[۱] که [هنگام حج] با آن مُحرِم می‌شدند، کفن نمودم و همچنین با عمامه‌ای که برای علی‌بن‌الحسین (امام سجاد علیه‌السلام) بود و نیز با بُردی[۲] که آن را ۴۰ دینار خریدم و اگر امروز بود (قیمتش) برابر ۴۰۰ دینار بود.»[۳]

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] پارچه‌ای که در شطا، منطقه‌ای در مصر، بافته می‌شده.

[۲] پارچه‌ی پشمین راه‌راهی که به‌عنوان لحاف (روانداز) از آن استفاده می‌شده.

[۳] البته ممکن است تنها همین نوع پارچه به‌دلیلی گران شده باشد، نه تمام اجناس. و الله العالم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۹ ، ۰۸:۳۶
ابوالفضل رهبر

 

...وَ قَالَ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع: اذْکُرْ حَاجَاتِکَ الثَّلَاثَ اللَّاتِی وَعَدْتُکَ بِقَضَائِهِنَّ. فَقَالَ لَهُ: «الْأُولَى أَنْ تُرِیَنِی وَجْهَ سَیِّدِی وَ مَوْلَایَ وَ أَبِیَ الْحُسَیْنِ ع فَأَتَزَوَّدَ مِنْهُ وَ الثَّانِیَةُ أَنْ تَرُدَّ عَلَیْنَا مَا أُخِذَ مِنَّا وَ الثَّالِثَةُ إِنْ کُنْتَ عَزَمْتَ عَلَى قَتْلِی أَنْ تُوَجِّهَ مَعَ هَؤُلَاءِ النِّسْوَةِ مَنْ یَرُدُّهُنَّ إِلَى حَرَمِ جَدِّهِنَّ ص.» فَقَالَ: أَمَّا وَجْهُ أَبِیکَ فَلَنْ تَرَاهُ أَبَداً وَ أَمَّا قَتْلُکَ فَقَدْ عَفَوْتُ عَنْکَ وَ أَمَّا النِّسَاءُ فَمَا یَرُدُّهُنَّ غَیْرُکَ إِلَى الْمَدِینَةِ وَ أَمَّا مَا أُخِذَ مِنْکُمْ فَأَنَا أُعَوِّضُکُمْ عَنْهُ أَضْعَافَ قِیمَتِهِ. فَقَالَ‏ ع: «أَمَّا مَالُکَ فَلَا نُرِیدُهُ وَ هُوَ مُوَفَّرٌ عَلَیْکَ وَ إِنَّمَا طَلَبْتُ مَا أُخِذَ مِنَّا لِأَنَّ فِیهِ مِغْزَلَ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ ص وَ مِقْنَعَتَهَا وَ قِلَادَتَهَا وَ قَمِیصَهَا.» فَأَمَرَ بِرَدِّ ذَلِکَ وَ زَادَ فِیهِ مِنْ عِنْدِهِ مِائَتَیْ دِینَارٍ. فَأَخَذَهَا زَیْنُ الْعَابِدِینَ ع وَ فَرَّقَهَا فِی الْفُقَرَاءِ ثُمَّ أَمَرَ بِرَدِّ الْأُسَارَى وَ سَبَایَا الْحُسَیْنِ ع إِلَى أَوْطَانِهِنَّ بِمَدِینَةِ الرَّسُولِ ص.

 اللهوف‌على‌قتلى‌الطفوف، ص۱۹۵

 

[زمانی که کاروان اسرا در شام بودند، پس از آن‌که ورق برگشت و یزیدبن‌معاویه (لعنةالله‌علیهما) مجبور به همراهی با خاندان رسالت شد،] یزید به امام سجاد (علیه‌السلام) گفت: سه حاجتت را بگو تا به تو وعده دهم که برآورده‌شان کنم.

امام سجاد (علیه‌السلام) فرمودند: «اول این‌که صورت آقا و مولا و پدرم حسین (علیه‌السلام) را به من نشان دهی تا از آن توشه برگیرم. دوم این‌که آن‌چه از ما غارت شده است را به ما پس دهید. سوم این‌که اگر قصد داری مرا بکشی، شخصی [مورد اعتماد] را همراه این زنان بفرست تا آنان را به‌سوی حرم جدّشان (در مدینه) بازگرداند.»

یزید (لعنةالله‌علیه) گفت: صورت پدرت را که هرگز نخواهی دید. از کشتنت نیز صرف‌نظر کردم و تو را بخشیدم. زنان را کسی جز خودت به مدینه بازنمی‌گرداند. اما آن‌چه از شما غارت شده است، به‌جای آن‌ها، چندبرابر قیمتشان را به شما می‌پردازم.

امام سجاد (علیه‌السلام) فرمودند: «مال تو را نمی‌خواهیم، نزد خودت انباشته باشد. فقط همان‌چه از ما غارت شده است را می‌خواهم؛ چراکه در میان آن اموال، نخی ریسیده‌شده توسط فاطمه دختر پیامبر (صلوات‌الله‌علیهما) هست و همچنین مقنعه، گردن‌بند و پیراهن ایشان.»

پس یزید دستور داد آن (وسایل مربوط به حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها)) را برگردانند. دویست دینار نیز رویش گذاشت.

امام سجاد (علیه‌السلام) نیز آن دویست دینار را میان فقرا تقسیم کردند. سپس دستور دادند زنان و مردان اسیرشده را به وطنشان در مدینه بازگردانده شوند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۹ ، ۰۸:۴۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی خَدِیجَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«کُنْتُ عِنْدَ أَبِی فِی الْیَوْمِ الَّذِی قُبِضَ فِیهِ فَأَوْصَانِی بِأَشْیَاءَ فِی غُسْلِهِ وَ فِی کَفْنِهِ وَ فِی دُخُولِهِ قَبْرَهُ فَقُلْتُ: یَا أَبَاهْ وَ اللَّهِ مَا رَأَیْتُکَ مُنْذُ اشْتَکَیْتَ أَحْسَنَ مِنْکَ الْیَوْمَ مَا رَأَیْتُ عَلَیْکَ أَثَرَ الْمَوْتِ. فَقَالَ: یَا بُنَیَّ أَ مَا سَمِعْتَ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ ع یُنَادِی مِنْ وَرَاءِ الْجِدَارِ «یَا مُحَمَّدُ تَعَالَ عَجِّلْ.»»

 الکافی، ج۱، ص۲۶۰

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«در روزی که پدرم (امام محمد باقر علیه‌السلام) از دنیا رفتند، نزد ایشان بودم. ایشان مرا به اموری پیرامون غسل کردن و کفن نمودن و داخل شدن در قبرشان وصیت کردند.

عرض کردم: «پدر! به خدا قسم، از زمانی که دچار بیماری و درد شده‌اید، شما را بهتر از امروز ندیده‌ام. اثری از مرگ در شما نمی‌بینم.

فرمود: «پسرم! مگر نشنیدی که (پدرم؛) علی‌بن‌الحسین (علیهماالسلام) از پشت دیوار مرا صدا می‌زد که: «ای محمد! بیا! عجله کن!»؟»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۸ ، ۱۱:۳۶
ابوالفضل رهبر