دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۶۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روزی» ثبت شده است

 

…عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ص قَالَ: «خَرَجْتُ حَتَّى انْتَهَیْتُ إِلَى هَذَا الْحَائِطِ فَاتَّکَأْتُ عَلَیْهِ فَإِذَا رَجُلٌ عَلَیْهِ ثَوْبَانِ أَبْیَضَانِ یَنْظُرُ فِی تُجَاهِ وَجْهِی ثُمَّ قَالَ: «یَا عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ مَا لِی أَرَاکَ کَئِیباً حَزِیناً؟ أَ عَلَى الدُّنْیَا؟ فَرِزْقُ اللَّهِ حَاضِرٌ لِلْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ.» قُلْتُ: «مَا عَلَى هَذَا أَحْزَنُ وَ إِنَّهُ لَکَمَا تَقُولُ.» قَالَ: «فَعَلَى الْآخِرَةِ؟ فَوَعْدٌ صَادِقٌ یَحْکُمُ فِیهِ مَلِکٌ قَاهِرٌ.» أَوْ قَالَ: قَادِرٌ. قُلْتُ: «مَا عَلَى هَذَا أَحْزَنُ وَ إِنَّهُ لَکَمَا تَقُولُ.» فَقَالَ: «مِمَّ حُزْنُکَ؟» قُلْتُ: «مِمَّا نَتَخَوَّفُ مِنْ فِتْنَةِ ابْنِ الزُّبَیْرِ وَ مَا فِیهِ النَّاسُ.» قَالَ: فَضَحِکَ ثُمَّ قَالَ: «یَا عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ هَلْ رَأَیْتَ أَحَداً دَعَا اللَّهَ فَلَمْ یُجِبْهُ؟» قُلْتُ: «لَا.» قَالَ: «فَهَلْ رَأَیْتَ أَحَداً تَوَکَّلَ عَلَى اللَّهِ فَلَمْ یَکْفِهِ؟» قُلْتُ: «لَا.» قَالَ: «فَهَلْ رَأَیْتَ أَحَداً سَأَلَ اللَّهَ فَلَمْ یُعْطِهِ؟» قُلْتُ: «لَا.» ثُمَّ غَابَ عَنِّی.»

 الکافی، ج۲، ص۶۴

 

از ابوحمزه ثُمالی نقل شده است:

امام سجاد (علیه‌السلام) فرمودند:

«(یک بار از خانه) بیرون رفتم، تا به این دیوار رسیدم و به آن تکیه دادم. ناگهان مردی را دیدم که دو پیراهن سفید بر تن داشت و به صورتم نگاه می‌کرد.

بعد از مدتی، گفت: «ای علی بن الحسین! چرا تو را غمگین و ناراحت می‌بینم؟ آیا برای دنیاست؟ درحالی‌که روزیِ خداوند برای نیکوکار و بدکار حاضر است.»

گفتم: «برای این ناراحت نیستم؛ چراکه همان‌طور است که تو می‌گویی.»

گفت: «پس برای آخرت ناراحتی؟ درحالی‌که آخرت وعده‌ی صادقی است که در آن پادشاهی چیره‌گر حکم‌رانی می‌کند.»

گفتم: «برای این هم ناراحت نیست؛ زیرا همان‌طور است که تو می‌گویی.»

گفت: «پس ناراحتی‌ات برای چیست؟»

گفتم: «به‌خاطر وضعیتی که نگرانم بر اثر فتنه ابن‌زبیر رخ دهد و به‌خاطر فضایی که در میان مردم حاکم است، ناراحتم.»[۱]

او خندید و بعد گفت: «ای علی بن الحسین! آیا کسی را دیده‌ای که خدا را بخواند، ولی خدا جوابش را ندهد؟!»

گفتم: «خیر.»

گفت: «آیا دیده‌ای کسی به خدا توکل کند، ولی خدا او را کفایت نکند؟!»

گفتم: «خیر.»

گفت: «آیا دیده‌ای کسی از خدا چیزی بخواهد، ولی خدا به او ندهد؟!»

گفتم: «خیر.»

(این را گفت و) بعد، از نزد من ناپدید شد.»[۲]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] گویا مقصود حضرت، تحرکات عبدالله بن زبیر برای به‌دست گرفتن حکومت و تأثیرپذیری مردم از فریب‌کاری‌های اوست.

[۲] مشخص نیست آن مرد، فرشته‌ای بوده که در قالب انسانی تمثّل یافته بوده، یا انسانی الهی (مثل حضرت خضر) بوده. در هر صورت گویا از جانب خداوند مأموریت داشته خدمت حضرت سجاد (علیه‌السلام) برسد و در آن شرایط غربت شدید، به ایشان دلداری بدهد.

 

 

 

مطالب مرتبط پیشین:

- «سال‌های غربت امام سجاد، پس از واقعه عاشورا»

- «غربتِ عجیبِ امام سجاد علیه‌السلام»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۰۴ ، ۱۴:۲۶
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «لَقِیَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ع عَبْدَ اللَّهِ بْنَ جَعْفَرٍ فَقَالَ: «یَا عَبْدَ اللَّهِ کَیْفَ یَکُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً وَ هُوَ یَسْخَطُ قِسْمَهُ وَ یُحَقِّرُ مَنْزِلَتَهُ وَ الْحَاکِمُ عَلَیْهِ اللَّهُ وَ أَنَا الضَّامِنُ لِمَنْ لَمْ یَهْجُسْ فِی قَلْبِهِ إِلَّا الرِّضَا أَنْ یَدْعُوَ اللَّهَ فَیُسْتَجَابَ لَهُ.»»

 الکافی، ج۲، ص۶۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«امام حسن بن علی (علیهماالسلام) با عبدالله بن جعفر (پسرعمو و همسر خواهرشان) دیدار کردند و (به او) فرمودند:

«ای عبدالله! چه‌گونه مؤمن، مؤمن است، با آن‌که از قسمتِ خود[۱] ناراضی است و جایگاه خود را پَست می‌شمارد، درحالی‌که حکم‌کننده (به قسمت و جایگاهی که دارد،) خداوند است.[۲]

من ضمانت می‌کنم؛ کسی که جز رضایت (از خداوند) چیزی در قلبش خطور نکند، هرگاه خداوند را بخواند، (خواسته‌اش) مستجاب خواهد شد.»»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] تقدیری که برای او رقم خورده؛ چه نعمت باشد و چه بلاء.

[۲] در ارتباط با این فرمایش امام حسن مجتبی، نقل این سیره پیامبر از امام صادق (صلوات‌الله‌علیهم) نیز شنیدنی است:

«لَمْ یَکُنْ رَسُولُ اللَّهِ ص یَقُولُ لِشَیْ‏ءٍ قَدْ مَضَى لَوْ کَانَ غَیْرُهُ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۳

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هرگز در مورد اتفاقی که رخ داده بود، نمی‌فرمودند: کاش غیر از این شده بود!»

 

 

مطالب مرتبط پیشین:

- «اگر می‌خواهید مستجاب‌الدعوه شوید…(۱)»

- سایر مطالب مرتبط با «استجابت دعا»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۰۳ ، ۱۱:۱۸
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ صَفْوَانَ اَلْجَمَّالِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ أَمَّا اَلْجِدٰارُ فَکٰانَ لِغُلاٰمَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی اَلْمَدِینَةِ وَ کٰانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُمٰا» فَقَالَ: «أَمَا إِنَّهُ مَا کَانَ ذَهَباً وَ لاَ فِضَّةً وَ إِنَّمَا کَانَ أَرْبَعَ کَلِمَاتٍ: لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنَا مَنْ أَیْقَنَ بِالْمَوْتِ لَمْ یَضْحَکْ سِنُّهُ وَ مَنْ أَیْقَنَ بِالْحِسَابِ لَمْ یَفْرَحْ قَلْبُهُ وَ مَنْ أَیْقَنَ بِالْقَدَرِ لَمْ یَخْشَ إِلاَّ اَللّٰهَ.»

 الکافی، ج۲، ص۵۸

 

از صفوان جمّال (شتردار) نقل شده است:

از امام صادق (علیه‌السلام) در مورد این سخن خداوند (عزّوجل) سؤال کردم: «وَ أَمَّا اَلْجِدٰارُ فَکٰانَ لِغُلاٰمَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی اَلْمَدِینَةِ وَ کٰانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُمٰا»[کهف:۸۲]؛ «و اما آن دیوار؛ برای دو پسربچه یتیم در آن شهر بود و زیر آن دیوار گنجی متعلق به آن‌دو بود.»[*]

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«بدان که آن گنج طلا و نقره نبود؛ فقط چهار جمله بود:

(۱) هیچ خدایی جز من نیست.

(۲) کسی که به مرگ یقین داشته باشد، خنده‌ی دندان‌نما (قهقهه) نمی‌کند.

(۳) کسی که به محاسبه (در روز قیامت) یقین داشته باشد، دلش دچار فرح (شادی سرخوشانه) نمی‌شود.

(۴) کسی که به تقدیرِ (الهی) یقین داشته باشد، از چیزی جز خداوند نمی‌ترسد.»

 

 

سال‌ها بعد، علی بن اَسباط در مورد محتوای این گنج، سخنی از امام رضا (علیه‌السلام) نقل می‌کند که چون امام آن را به او املاء کرده است و او در همان مجلس مکتوب کرده است، قابل‌اتکاتر است.

ملاحظه بفرمایید…

 

 

…عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع یَقُولُ: «کَانَ فِی الْکَنْزِ الَّذِی قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما» کَانَ فِیهِ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ عَجِبْتُ لِمَنْ أَیْقَنَ بِالْمَوْتِ کَیْفَ یَفْرَحُ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَیْقَنَ بِالْقَدَرِ کَیْفَ یَحْزَنُ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ رَأَى الدُّنْیَا وَ تَقَلُّبَهَا بِأَهْلِهَا کَیْفَ یَرْکَنُ إِلَیْهَا وَ یَنْبَغِی لِمَنْ عَقَلَ عَنِ اللَّهِ أَنْ لَا یَتَّهِمَ اللَّهَ فِی قَضَائِهِ وَ لَا یَسْتَبْطِئَهُ فِی رِزْقِهِ.»» فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ أُرِیدُ أَنْ أَکْتُبَهُ. قَالَ: فَضَرَبَ وَ اللَّهِ یَدَهُ إِلَى الدَّوَاةِ لِیَضَعَهَا بَیْنَ یَدَیَّ فَتَنَاوَلْتُ یَدَهُ فَقَبَّلْتُهَا وَ أَخَذْتُ الدَّوَاةَ فَکَتَبْتُهُ.

 الکافی، ج۲، ص۵۹

 

از علی بن اَسباط نقل شده است:

از امام ابوالحسن رضا (علیه‌السلام) شنیدم که می‌فرمودند:

«در آن گنجی که خداوند (عزّوجلّ) فرمود: «وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما»؛ «زیر آن (دیوار) گنجی بود.»[*]، نوشته شده بود: «بسم الله الرحمن الرحیم

(۱) تعجب می‌کنم از کسی که یقین به مرگ دارد؛ که چگونه فرح‌ناک می‌شود؟!

(۲) تعجب می‌کنم از کسی که یقین به تقدیر دارد؛ که چگونه غم‌گین می‌شود؟!

(۳) تعجب می‌کنم از کسی که دنیا را و دگرگونی‌هایش نسبت به اهلش را می‌بیند؛ که چگونه به دنیا اتکا می‌کند؟!

(۴) شایسته است برای کسی که پیرامون خداوند تعقّل می‌کند؛ که خداوند را در قضایش متهم نسازد و او را در روزی‌رسانی‌اش به کُندی نسبت ندهد.»»

عرض کردم: فدایتان شوم، می‌خواهم آن‌چه فرمودید را بنویسم.

آن‌گاه - به خدا قسم - حضرت به دوات دست بردند تا آن را به‌دست من دهند. من نیز دست ایشان را گرفتم و بوسیدم و دوات را از ایشان گرفتم و فرمایششان را نوشتم.

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] اشاره دارد به فرمایش حضرت خضر خطاب به حضرت موسی (علیهماالسلام) در مورد حکمت تخریب و بازسازی دیواری که متعلق به دو بچه‌یتیم بود:

«وَ أَمَّا الْجِدَارُ فَکَانَ لِغُلَامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَةِ وَ کَانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُمَا وَ کَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّکَ أَنْ یَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَ یَسْتَخْرِجَا کَنْزَهُمَا رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ وَ مَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی ذَٰلِکَ تَأْوِیلُ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَیْهِ صَبْرًا» [کهف:۸۲]

«و اما آن دیوار از دو نوجوان یتیم در این شهر بود، و زیرش گنجی متعلق به آن دو قرار داشت، و پدرشان مردی شایسته بود، پس پروردگارت خواست که آن دو یتیم به حد رشد رسند و گنجشان را به سبب مِهر[ی که] پروردگارت [به آن دو] داشت بیرون آورند؛ و من این را از پیش خود انجام ندادم. این است تفسیر و علت آن‌چه نتوانستی بر آن شکیبایی ورزی.» (ترجمه حسین انصاریان)

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

همان‌طور که ملاحظه فرمودید، حدیث دوم نسبت به حدیث اول کمی متفاوت، و از آن کامل‌تر است. این، تفاوت نقل شفاهی و نقل مکتوب است.

هرچند این نقل شفاهی مربوط به امام صادق، و این نقل مکتوب مربوط به امام رضا (علیهماالسلام) است، اما از آن‌جا که متن آن گنج یکی بوده، احتمالاً تفاوت در متن دو حدیث، به این دلیل است که صفوان جمّال (راوی حدیث نخست) همان‌موقع آن را مکتوب نکرده و تا آن را ثبت و ضبط کند، بخشی از عبارات از ذهنش رفته.

این نکته قابل توجه است که تفاوت میراث حدیثی شیعه و اهل‌سنت در همین مکتوب بودن و شفاهی بودن است؛

مکتوب کردنِ احادیث پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) - به‌دستور خلفای خبیث و جاهل - تا حدود سال صد هجری ممنوع بوده است و همین امر موجب شده احادیث ایشان تا حداقل سه نسل از راویان، به‌صورت شفاهی و دهان‌به‌دهان نقل شود.

برعکس؛ اهل‌بیت (علیهم‌السلام) از همان ابتدایی که امکان بیان حدیث را یافتند، اصحاب را به مکتوب کردن احادیث خود و تدوین آن‌ها در قالب کتاب تشویق و ملزم می‌کردند. به‌مرور این فرهنگ در میان اصحاب جا افتاد که حتی‌الامکان کاغذ و قلم همراه داشته باشند و فرمایشات ایشان را فی‌المجلس مکتوب کنند یا اگر امکانش نبود، بلافاصله پس از مراجعت به منزل آن را بنویسند.

همین امر موجب شد احادیث اهل‌بیت (علیهم‌السلام) با دقت ثبت و ضبط گردند و نسبت به میراث حدیثی اهل‌سنت، بسیار بسیار کم‌تر دچار آسیب (فراموشی، تحریف، دسیسه و…) شوند.

بر اساس تحقیقات صورت‌گرفته بخش عمده‌ی احادیث شیعه به‌صورت مکتوب و در قالب کتاب ثبت و منتقل شده‌اند و تنها آسیبی که آن را تهدید می‌کرده، خطاهای نسخه‌برداران یا استهلاک نسخه‌ها بوده است.

علمای شیعه این مشکل را هم تا حدودی حل کرده بودند و روشی که در نقل کتاب پیش گرفته بودند، اختلاف در نقل مکتوب را نیز به حداقل می‌رساند؛ به این ترتیب که راوی کتاب حدیثی، احادیث آن کتاب را برای راوی بعدی املاء می‌کرد و او می‌نوشت و مجدداً برای استاد خود می‌خواند و راوی اول تأیید می‌کرد و در نهایت اجازه نقل آن کتاب را به شاگردش می‌داد. یک کتاب حدیثی، به این شکل از استاد به شاگرد منتقل می‌شده.

باری، سخن در این زمینه تفصیل دارد و در این مقال نمی‌گنجد!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۰۳ ، ۲۲:۵۸
ابوالفضل رهبر

 

بعد از صرف غذا، تهِ سفره چیزهایی باقی می‌ماند؛ خرده‌های نان، دانه‌های برنج یا…

ما معمولاً باقی‌مانده‌های در سفره را با دستمال تمیز می‌کنیم و آن‌ها را در ظرف نان‌خشک می‌ریزیم یا برای پرندگان کنار می‌گذاریم یا - خدای نکرده - دور می‌ریزیم!

در فرهنگ دینی این کار از مصادیق کفرانِ نعمت است و از آن نهی شده است. در مقابل؛ خوردن باقی‌مانده‌های در سفره، سیره اهل‌بیت (علیهم‌السلام) بوده است و برای این کار (که از مصادیق شکر نعمت است) آثار مثبتی شمرده شده است.

ملاحظه بفرمایید…

 

 

…عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ کَثِیرٍ قَالَ: تَعَشَّیْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع عَتَمَةً فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ عَشَائِهِ حَمِدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَالَ: «هَذَا عَشَائِی وَ عَشَاءُ آبَائِی.» فَلَمَّا رُفِعَ الْخِوَانُ تَقَمَّمَ مَا سَقَطَ مِنْهُ ثُمَّ أَلْقَاهُ إِلَى فِیهِ.

 الکافی، ج‏۶، ص۳۰۰

 

از داود بن کثیر رِقّی نقل شده است:

شبی شام را نزد امام صادق(علیه‌السلام) بودم.

ایشان از خوردن شام فارغ شدند، خداوند (عزّوجلّ) را حمد کردند و فرمودند:

«این، شام من و شام پدران من است.»

آن‌گاه [گوشه‌های] سفره را بلند کردند و خرده‌های باقی‌مانده در آن را جمع کردند و در دهان گذاشتند.

 

 

 

…عَنِ الْأَصَمِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الْأَرَّجَانِیِّ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ هُوَ یَأْکُلُ فَرَأَیْتُهُ یَتَتَبَّعُ مِثْلَ السِّمْسِمِ مِنَ الطَّعَامِ مَا سَقَطَ مِنَ الْخِوَانِ فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ تَتَبَّعُ هَذَا؟! فَقَالَ: «یَا عَبْدَ اللَّهِ هَذَا رِزْقُکَ فَلَا تَدَعْهُ أَمَا إِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۳۰۱

 

از عبدالله اَرَّجانی نقل شده است:

من نزد امام صادق (علیه‌السلام) بودم، درحالی‌که غذا می‌خوردند. دیدم ایشان دنبال چیزهایی از غذا؛ مثل کنجد، که بر سفره ریخته بود، می‌گشتند.

عرض کردم:

فدایتان شوم، دنبال این‌چیزها می‌گردید؟!

حضرت فرمودند:

«ای عبدالله! این، روزی توست؛ پس آن را رها نکن!

بدان! به‌راستی که در این‌ها شفای هر دردی است.»

 

 

 

…عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: أَکَلْنَا عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَلَمَّا رُفِعَ الْخِوَانُ لَقَطَ مَا وَقَعَ مِنْهُ فَأَکَلَهُ ثُمَّ قَالَ لَنَا: «إِنَّهُ یَنْفِی الْفَقْرَ وَ یُکْثِرُ الْوَلَدَ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۳۰۰

 

از معاویة بن وهب نقل شده است:

ما (چند نفر از اصحاب) نزد امام صادق (علیه‌السلام) غذا می‌خوردیم. وقتی (گوشه‌های) سفره بلند شد، آن‌چه بر آن باقی مانده بود را به دهان گذاشتند و خوردند.

سپس فرمودند:

«این کار فقر را برطرف می‌کند و فرزندان را زیاد می‌کند.»

 

 

 

…عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:

«کُلُوا مَا یَسْقُطُ مِنَ الْخِوَانِ فَإِنَّهُ شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ بِإِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ یَسْتَشْفِیَ بِهِ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۲۹۹

 

از امام صادق، از امیرالمؤمنین (علیهماالسلام) نقل شده است:

«خرده‌ریزهاى باقی‌مانده بر سفره را بخورید؛ چراکه این، به اذن خداوند (عزّوجلّ)، شفای هر دردی است، برای کسی که شفا بخواهد.»

 

 

 

…عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ صَالِحٍ الْخَثْعَمِیِّ قَالَ: شَکَوْتُ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَجَعَ الْخَاصِرَةِ. فَقَالَ: «عَلَیْکَ بِمَا یَسْقُطُ مِنْ الْخِوَانِ فَکُلْهُ.» قَالَ: فَفَعَلْتُ ذَلِکَ فَذَهَبَ عَنِّی. قَالَ إِبْرَاهِیمُ: قَدْ کُنْتُ وَجَدْتُ ذَلِکَ فِی الْجَانِبِ الْأَیْمَنِ وَ الْأَیْسَرِ فَأَخَذْتُ ذَلِکَ فَانْتَفَعْتُ بِهِ.

 الکافی، ج‏۶، ص۳۰۰

 

از ابراهیم بن عبدالحمید، از عبدالله بن صالح خثعمی نقل شده است:

نزد امام صادق (علیه‌السلام) از درد خاصره (پایین کمر) شکایت کردم.

حضرت فرمودند: «بر تو باد آن‌چه ته سفره باقی می‌ماند؛ آن را بخور!»

عبدالله گفت: به دستور امام صادق (علیه‌السلام) عمل کردم و دردم برطرف شد.

ابراهیم (ناقل حدیث از عبدالله) گوید: من نیز این درد را در سمت راست و چپم احساس کردم. پس به دستور امام عمل کردم و از آن بهره بردم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۰۳ ، ۱۰:۴۲
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ حَبِیبٍ السِّجِسْتَانِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا أَخْرَجَ ذُرِّیَّةَ آدَمَ ع مِنْ ظَهْرِهِ لِیَأْخُذَ عَلَیْهِمُ الْمِیثَاقَ بِالرُّبُوبِیَّةِ لَهُ وَ بِالنُّبُوَّةِ لِکُلِّ نَبِیٍّ فَکَانَ أَوَّلَ مَنْ أَخَذَ لَهُ عَلَیْهِمُ الْمِیثَاقَ بِنُبُوَّتِهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ ص ثُمَّ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لآِدَمَ: «انْظُرْ مَا ذَا تَرَى؟» قَالَ: فَنَظَرَ آدَمُ ع إِلَى ذُرِّیَّتِهِ وَ هُمْ ذَرٌّ قَدْ مَلَئُوا السَّمَاءَ قَالَ آدَمُ ع: یَا رَبِّ مَا أَکْثَرَ ذُرِّیَّتِی وَ لِأَمْرٍ مَا خَلَقْتَهُمْ فَمَا تُرِیدُ مِنْهُمْ بِأَخْذِکَ الْمِیثَاقَ عَلَیْهِمْ؟ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَ یُؤْمِنُونَ بِرُسُلِی وَ یَتَّبِعُونَهُمْ.» قَالَ آدَمُ ع: یَا رَبِّ فَمَا لِی أَرَى بَعْضَ الذَّرِّ أَعْظَمَ مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضَهُمْ لَهُ نُورٌ کَثِیرٌ وَ بَعْضَهُمْ لَهُ نُورٌ قَلِیلٌ وَ بَعْضَهُمْ لَیْسَ لَهُ نُورٌ؟ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «کَذَلِکَ خَلَقْتُهُمْ لِأَبْلُوَهُمْ فِی کُلِّ حَالاتِهِمْ.» قَالَ آدَمُ ع: یَا رَبِّ فَتَأْذَنُ لِی فِی الْکَلَامِ فَأَتَکَلَّمَ؟ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «تَکَلَّمْ فَإِنَّ رُوحَکَ مِنْ رُوحِی وَ طَبِیعَتَکَ [مِنْ‏] خِلَافِ کَیْنُونَتِی.» قَالَ آدَمُ: یَا رَبِّ فَلَوْ کُنْتَ خَلَقْتَهُمْ عَلَى مِثَالٍ وَاحِدٍ وَ قَدْرٍ وَاحِدٍ وَ طَبِیعَةٍ وَاحِدَةٍ وَ جِبِلَّةٍ وَاحِدَةً وَ أَلْوَانٍ وَاحِدَةٍ وَ أَعْمَارٍ وَاحِدَةٍ وَ أَرْزَاقٍ سَوَاءٍ لَمْ یَبْغِ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَ لَمْ یَکُنْ بَیْنَهُمْ تَحَاسُدٌ وَ لَا تَبَاغُضٌ وَ لَا اخْتِلَافٌ فِی شَیْ‏ءٍ مِنَ الْأَشْیَاءِ. قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «یَا آدَمُ بِرُوحِی نَطَقْتَ وَ بِضَعْفِ طَبِیعَتِکَ تَکَلَّفْتَ [تَکَلَّمْتَ] مَا لَا عِلْمَ لَکَ بِهِ وَ أَنَا الْخَالِقُ الْعَالِمُ بِعِلْمِی خَالَفْتُ بَیْنَ خَلْقِهِمْ وَ بِمَشِیئَتِی یَمْضِی فِیهِمْ أَمْرِی وَ إِلَى تَدْبِیرِی وَ تَقْدِیرِی صَائِرُونَ لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِی إِنَّمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ لِیَعْبُدُونِ وَ خَلَقْتُ الْجَنَّةَ لِمَنْ أَطَاعَنِی وَ عَبَدَنِی مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ رُسُلِی وَ لَا أُبَالِی وَ خَلَقْتُ النَّارَ لِمَنْ کَفَرَ بِی وَ عَصَانِی وَ لَمْ یَتَّبِعْ رُسُلِی وَ لَا أُبَالِی وَ خَلَقْتُکَ وَ خَلَقْتُ ذُرِّیَّتَکَ مِنْ غَیْرِ فَاقَةٍ بِی إِلَیْکَ وَ إِلَیْهِمْ وَ إِنَّمَا خَلَقْتُکَ وَ خَلَقْتُهُمْ لِأَبْلُوَکَ وَ أَبْلُوَهُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا فِی دَارِ الدُّنْیَا فِی حَیَاتِکُمْ وَ قَبْلَ مَمَاتِکُمْ فَلِذَلِکَ خَلَقْتُ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةَ وَ الْحَیَاةَ وَ الْمَوْتَ وَ الطَّاعَةَ وَ الْمَعْصِیَةَ وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ وَ کَذَلِکَ أَرَدْتُ فِی تَقْدِیرِی وَ تَدْبِیرِی وَ بِعِلْمِیَ النَّافِذِ فِیهِمْ خَالَفْتُ بَیْنَ صُوَرِهِمْ وَ أَجْسَامِهِمْ وَ أَلْوَانِهِمْ وَ أَعْمَارِهِمْ وَ أَرْزَاقِهِمْ وَ طَاعَتِهِمْ وَ مَعْصِیَتِهِمْ فَجَعَلْتُ مِنْهُمُ الشَّقِیَّ وَ السَّعِیدَ وَ الْبَصِیرَ وَ الْأَعْمَى وَ الْقَصِیرَ وَ الطَّوِیلَ وَ الْجَمِیلَ وَ الدَّمِیمَ وَ الْعَالِمَ وَ الْجَاهِلَ وَ الْغَنِیَّ وَ الْفَقِیرَ وَ الْمُطِیعَ وَ الْعَاصِیَ وَ الصَّحِیحَ وَ السَّقِیمَ وَ مَنْ بِهِ الزَّمَانَةُ وَ مَنْ لَا عَاهَةَ بِهِ فَیَنْظُرُ الصَّحِیحُ إِلَى الَّذِی بِهِ الْعَاهَةُ فَیَحْمَدُنِی عَلَى عَافِیَتِهِ وَ یَنْظُرُ الَّذِی بِهِ‏ الْعَاهَةُ إِلَى الصَّحِیحِ فَیَدْعُونِی وَ یَسْأَلُنِی أَنْ أُعَافِیَهُ وَ یَصْبِرُ عَلَى بَلَائِی فَأُثِیبُهُ جَزِیلَ عَطَائِی وَ یَنْظُرُ الْغَنِیُّ إِلَى الْفَقِیرِ فَیَحْمَدُنِی وَ یَشْکُرُنِی وَ یَنْظُرُ الْفَقِیرُ إِلَى الْغَنِیِّ فَیَدْعُونِی وَ یَسْأَلُنِی وَ یَنْظُرُ الْمُؤْمِنُ إِلَى الْکَافِرِ فَیَحْمَدُنِی عَلَى مَا هَدَیْتُهُ فَلِذَلِکَ خَلَقْتُهُمْ لِأَبْلُوَهُمْ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ فِیمَا أُعَافِیهِمْ وَ فِیمَا أَبْتَلِیهِمْ وَ فِیمَا أُعْطِیهِمْ وَ فِیمَا أَمْنَعُهُمْ وَ أَنَا اللَّهُ الْمَلِکُ الْقَادِرُ وَ لِی أَنْ أَمْضِیَ جَمِیعَ مَا قَدَّرْتُ عَلَى مَا دَبَّرْتُ وَ لِی أَنْ أُغَیِّرَ مِنْ ذَلِکَ مَا شِئْتُ إِلَى مَا شِئْتُ وَ أُقَدِّمَ مِنْ ذَلِکَ مَا أَخَّرْتُ وَ أُؤَخِّرَ مِنْ ذَلِکَ مَا قَدَّمْتُ وَ أَنَا اللَّهُ الْفَعَّالُ لِمَا أُرِیدُ لَا أُسْأَلُ عَمَّا أَفْعَلُ وَ أَنَا أَسْأَلُ خَلْقِی عَمَّا هُمْ فَاعِلُونَ.»»

الکافی، ج۲، ص۸

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به‌راستی که خداوند (عزّوجلّ) زمانی که ذُرّیه (نسلِ) آدم (علیه‌السلام) را از پشتش خارج کرد تا از آن‌ها بر ربوبیت (پروردگاریِ) خودش و نبوت (پیامبریِ) همه پیامبران، میثاق (پیمان) بگیرد، اولین پیامبری که خداوند برای نبوت او از فرزندان آدم پیمان گرفت، محمد بن عبدالله (صلوات‌الله‌علیهما) بود.

بعد، خداوند (عزّوجلّ) به حضرت آدم (علیه‌السلام) فرمود: «نگاه کن؛ چه می‌بینی؟»

حضرت آدم (علیه‌السلام) به نسل خودش، که به‌صورت ذرّاتی پراکنده در آسمان بودند، نگاه کرد. (به خداوند) عرض کرد: پروردگارا! چه‌قدر نسل من زیادند! آن‌ها را برای چه کاری آفریدی؟ از آن‌ها چه می‌خواهی، که از ایشان پیمان گرفتی؟

خداوند (عزّوجلّ) فرمود: «(آن‌ها آفریده‌ام تا) مرا عبادت کنند، برای من چیزی را شریک نگیرند، به رسولانم (فرستادگانم) ایمان بیاورند و از ایشان پیروی کنند.»

حضرت آدم (علیه‌السلام) عرض کرد: پروردگارا! پس چرا من بعضی از این ذرّات را بزرگ‌تر از دیگران می‌بینم؟! و بعضی‌شان دارای نوری زیادی هستند، بعضی‌شان نور کمی دارند و بعضی‌شان نوری ندارند؟!

خداوند (عزّوجلّ) فرمود: «آن‌ها چنین آفریده‌ام تا در همه حالات آزمایششان کنم.»

حضرت آدم (علیه‌السلام) عرض کرد: آیا من اجازه‌ی سخن گفتن دارم که عقیده‌ام را بیان کنم؟

خداوند (عزّوجلّ) فرمود: «سخن بگو؛ چراکه روح تو از روح من است، هرچند طبیعتت مخالف وجود من است.

حضرت آدم (علیه‌السلام) عرض کرد: اگر آن‌ها را بر یک وزن و به یک اندازه و یک طبیعت و یک خلقت و یک رنگ و با عُمرهای برابر و روزی‌های مساوی می‌آفریدی، دراین‌صورت بعضی از آن‌ها بر دیگران ظلم نمی‌کردند، بعضی‌شان بر دیگران حسادت نمی‌ورزیدند و در مورد چیزهای مختلف با یکدیگر دشمنی و اختلاف نمی‌کردند.

خداوند (عزّوجل) فرمود: «ای آدم! به‌خاطر (نشأت گرفتن از) روحِ من سخن گفتی، اما به‌خاطر ضعف طبیعتت در مورد چیزی سخن گفتی که نمی‌دانستی، درحالی‌که من خالقِ عالَم هستم؛ به‌سبب علمی که داشتم، مخلوقاتم را مختلف (خلق) کردم و به‌خاطر مشیّت (اراده)ای که داشتم، تصمیم خود را اجرا کردم و آنان به‌سوی تدبیر و تقدیر خودم، (به این شکل) درمی‌آیند. هیچ تبدیل (تغییری) در آفرینش من نخواهد بود.

جن و انس[۱] را فقط برای این آفریدم که مرا عبادت کنند. بهشت را برای کسانی از آن‌ها آفریدم که از من اطاعت می‌کنند، مرا عبادت می‌کنند و از رسولانم (فرستادگانم) پیروی می‌کنند. و (از چیزی) باکی ندارم.[۲] آتش (جهنم) را برای کسانی آفریدم که بر من کفر ورزند (نادیده گیرند)، از من نافرمانی کنند و از رسولانم پیروی نکنند. و (از چیزی) باکی ندارم.[۲]

من تو را آفریدم و ذریّه (نسل)ات را آفریدم، بدون این‌که نیازی به تو و آن‌ها داشته باشم. تو را آفریدم و آن‌ها را آفریدم فقط برای این‌که شما را دچار بلاء (آزمایش) کنم (تا مشخص شود) کدامتان، در زندگی‌تان در دنیا و پیش از مرگتان، بهتر عمل می‌کند. به‌همین‌دلیل دنیا و آخرت را و زندگی و مرگ را و اطاعت و نافرمانی را و بهشت و آتش را آفریدم.

من در تقدیر و تدبیر و علم نافذی که به آن‌ها (آدمیان) دارم، چنین اراده کرده‌ام که میان صورت‌ها، جسم‌ها، رنگ‌ها، عُمرها، روزی‌ها و اطاعت و نافرمانی آن‌ها اختلاف باشد. بنابراین از میان آن‌ها بدبخت و خوش‌بخت، بینا و کور، کوتاه و بلند، زیبا و زشت، عالم و جاهل، توان‌گر و فقیر، مطیع و نافرمان، سالم و بیمار، کسی که زمین‌گیر است و کسی که هیچ عارضه‌ای ندارد، [از همه نوعشان] قرار دادم؛

پس شخص سالم به کسی که عارضه‌ای دارد، نگاه می‌کند و مرا به‌خاطر سلامتی‌اش حمد می‌کند و کسی که عارضه‌ای دارد، به شخص سالم نگاه می‌کند و مرا می‌خواند (دعا می‌کند) و از من می‌خواهد به او سلامتی دهم و بر بلاء (امتحانی) که او را دچارش کرده‌ام صبر می‌کند. من نیز هدایای بزرگی به‌عنوان پاداش به او می‌بخشم.

همچنین توان‌گر (دارا) به فقیر نگاه می‌کند و مرا حمد می‌کند و شکر می‌کند و فقیر به توان‌گر نگاه می‌کند و مرا می‌خواند و از من می‌خواهد.

مؤمن نیز به کافر نگاه می‌کند و مرا به‌خاطر چیزی که به او هدیه داده‌ام حمد می‌کند.[۳]

برای همین آن‌ها را آفریده‌ام تا در راحتی و سختی آزمایششان کنم؛ در زمانی که سلامت دارند و در زمانی که مبتلا هستند، در زمانی که به آن‌ها (روزی) می‌بخشم و در زمانی که چیزی نمی‌دهم.[۴]

من، خدای فرمانروای توانا هستم. می‌توانم تمام آن‌چه بر اساس تدبیرم، تقدیر کرده‌ام را اجرا کنم و می‌توانم از میان تقدیراتم، آن‌چه که می‌خواهم را تغییر دهم و چیزی که دیرتر بوده را جلو بیاندازم و آن‌چه زودتر بوده را عقب بیاندازم.

من، خدایی هستم که آن‌چه اراده کنم را انجام می‌دهم؛ در مورد آن‌چه انجام می‌دهم، مورد سؤال قرار نمی‌گیرم و این، من هستم که از مخلوقاتم در مورد کارهایی که انجام می‌دهند، سؤال می‌کنم.»»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] ظاهراً مقصود از «إنْس» در آیات و روایات، موجودات غیر از فرشته و جن هستند. بنابراین «انس» اعم از بنی‌آدم (حضرت آدم و نسل او) است و شامل موجوداتی (مثل نسناس) که پیش از حضرت آدم روی زمین ساکن بوده‌اند و به‌مرور (به‌خاطر فسادی که در زمین به‌پا کرده بودند،) نابود شده‌اند نیز می‌شود.

[۲] یعنی در مورد این‌که چرا آن‌ها را به بهشت یا جهنم می‌فرستم، از کسی هراسی ندارم و پاسخ‌گوی کسی نیستم.

[۳] کافر، کسی است که با آن‌که حقیقت را دیده و از آن آگاه است، روی آن سرپوش می‌گذارد، آن را نادیده می‌گیرد و انکار می‌کند. بنابراین کفر برای کافر، مثل بیماری برای بیمار نیست که اگر صبر کند و از خدا بخواهد، همین صبر و دعایش سبب رشدش باشد و در آزمایش الهی موفق شود. در همین فقره هم ملاحظه می‌کنید که خداوند - به‌خلاف فقره‌های قبلی - فقط تکلیف و وظیفه‌ی مؤمن را بیان می‌فرماید و در مقابلِ ایمان مؤمن، از کفر کافر سخنی به‌میان نمی‌آورد و آن را مسکوت می‌گذارد.

[۴] بنابراین ابتلاء و آزمایشی که خداوند در دنیا برایمان فراهم کرده است، این است که انسان در هر جایگاه و موقعیتی که هست (اعم از این‌که سالم است یا بیمار، زیباست یا زشت، کوتاه‌قد است یا بلندقد، سردمزاج است یا گرم‌مزاج، صبور است یا عجول، رئیس است یا مرئوس، داراست یا ندار و…)، به تکلیف خود عمل کند؛ شاکر باشد (شکر قلبی، زبانی و عملی)، به درگاه خداوند دعا کند و فقط از او بخواهد، صبر کند، برای رشد خود بکوشد، در عبادت از خدا و تبعیت از او و اولیائش نهایت امکانات خود را - چه کم باشد و چه زیاد - به‌کار گیرد و…

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۰۳ ، ۰۹:۰۸
ابوالفضل رهبر

 

قالَ الْبَاقِرُ ع:

«النَّوْمُ أَوَّلَ النَّهَارِ خُرْقٌ وَ الْقَائِلَةُ نِعْمَةٌ وَ النَّوْمُ بَعْدَ الْعَصْرِ حُمْقٌ وَ النَّوْمُ بَیْنَ الْعِشَاءَیْنِ یَحْرِمُ الرِّزْقَ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج۱، ص۵۰۲

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«خوابِ اول روز[۱] بی‌عقلی است،

خوابِ قیلوله[۲] نعمت است،

خوابِ بعد از عصر[۳] حماقت است

و خوابِ میان دو عشاء[۴] از روزی محروم می‌سازد.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] مقصود، خواب بین‌الطلوعین است؛ از طلوع فجر (هنگام اذان صبح) تا طلوع خورشید.

[۲] قیلوله، خوابِ هنگام ظهر است. در مورد این‌که زمانِ این خوابِ مفید و توصیه‌شده، قبل از نماز ظهر است یا بعد از نماز ظهر، اختلاف است. اما احتمال بیش‌تر این است که زمان آن، بعد از نماز ظهر تا اذان عصر است.

[۳] مقصود از عصر، آغاز وقت فضیلت نماز عصر یا اذان عصر است. این زمان به‌طور میانگین حدود سه ساعت و ربع بعد از اذان ظهر است (که البته در طول فصول سال متغیر است.)

[۴] مقصود، فاصله‌زمانی میان اول وقت نماز مغرب (اذان مغرب) تا اول وقت فضیلت نماز عشا (اذان عشاء) است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۰۳ ، ۰۷:۳۸
ابوالفضل رهبر

 

به فاصله زمانی میان «طلوع فجر» (هنگام اذان صبح، بامداد، سپیده‌دم) تا «طلوع خورشید» (هنگام قضا شدن نماز صبح)، «بین‌الطلوعین» گفته می‌شود.

در مورد خوابیدن در این فاصله زمانی (که معمولاً برای کسانی که شب‌ها دیر می‌خوابند، بسی شیرین است!)، هشدارهایی داده شده است که به مواردی اشاره می‌گردد…

 

 

…عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ النَّوْمِ بَعْدَ الْغَدَاةِ فَقَالَ: «إِنَّ الرِّزْقَ یُبْسَطُ تِلْکَ السَّاعَةَ فَأَنَا أَکْرَهُ أَنْ یَنَامَ الرَّجُلُ تِلْکَ السَّاعَةَ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج۱، ص۵۰۱

 

از محمد بن مسلم نقل شده است:

از امام باقر یا امام صادق (علیهماالسلام) در مورد خوابِ بعد از بامداد (هنگام اذان صبح) سؤال کردم.

حضرت فرمودند:

«به‌راستی که روزی، در این ساعت گسترده می‌شود. بنابراین من خوشم نمی‌آید که مرد (انسان) در این ساعت بخوابد.»

 

 

 

قالَ الصَّادِقُ ع: «نَوْمَةُ الْغَدَاةِ مَشُومَةٌ تَطْرُدُ الرِّزْقَ وَ تُصَفِّرُ اللَّوْنَ وَ تُقَبِّحُهُ وَ تُغَیِّرُهُ وَ هُوَ نَوْمُ کُلِّ مَشْئُومٍ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَقْسِمُ الْأَرْزَاقَ مَا بَیْنَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ فَإِیَّاکُمْ وَ تِلْکَ النَّوْمَةَ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج۱، ص۵۰۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«خوابِ بامداد (بین‌الطلوعین)، شوم و نامبارک است؛ روزی(ای که رو آورده) را پس می‌راند و چهره را زرد می‌کند و آن را زشت و دگرگون می‌سازد.

این خواب، خواب همه انسان‌های شوم و نامبارک است.

به‌راستی که خداوند (تبارک‌وتعالی) روزی‌ها را بین طلوع فجر (اذان صبح) تا طلوع خورشید تقسیم می‌کند؛

پس بپرهیزید از این خواب!»

 

 

 

قالَ الرِّضَا ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً» قَالَ: «الْمَلَائِکَةُ تُقَسِّمُ أَرْزَاقَ بَنِی آدَمَ مَا بَیْنَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ فَمَنْ یَنَامُ فِیمَا بَیْنَهُمَا یَنَامُ عَنْ رِزْقِهِ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج۱، ص۵۰۴

 

از امام رضا (علیه‌السلام) نقل شده است که در مورد آیه شریفه «فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً»[ذاریات:۴]؛ «قسم به فرشتگانی که کارها را تقسیم می‌کنند»، فرمودند:

«فرشتگان روزی‌های فرزندان آدم (علیه‌السلام) را در میان طلوع فجر (اذان صبح) تا طلوع خورشید تقسیم می‌کنند؛ پس هرکس در فاصله‌ی بین این دو زمان بخوابد، از روزی‌اش خواب می‌ماند (محروم می‌شود.)»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۰۳ ، ۰۸:۳۵
ابوالفضل رهبر

 

در مطالب پیشین به برخی توصیه‌ها در مورد زمان نزدیکی و عواقب رعایت نکردن این توصیه‌ها ذکر شد.

از آن‌جا که توصیه‌های بسیاری پیرامون این مسأله بیان شده است، در این مطلب - بدون ذکر متن احادیث - به‌اختصار به بعضی از آن‌ها اشاره می‌شود.

 

 

 

تذکر بسیار مهم:

آن‌چه ذکر می‌شود به این معنا نیست که عواقب همبستری در شرایط مذکور، حتمی و قطعی‌اند؛ چراکه در بسیاری از این دستورات، فرموده‌اند: «اگر چنین کرد و فرزندش چنان شد، کسی جز خودش را سرزنش نکند.» یا «اگر چنین کرد، ایمن نیست از این‌که فرزندش چنان نشود.» یا «اگر چنین کرد، إن‌شاءالله چنان می‌شود.» یا...

بنابراین با عمل کردن به این دستورات، زمینه و امکان ابتلاء به مشکلات مذکور کم می‌شود و با عمل نکردن به آن‌ها، زمینه آن مشکلات فراهم خواهد شد.

همچنین صحیح نیست اگر کسی را دیدیم که به یکی از این مشکلات دچار است، گمان کنیم حتماً والدینش این دستورات را عمل نکرده‌اند؛ چراکه این مشکلات ممکن است به سبب دیگری رخ داده باشند.

 

 

 

الف: زمان‌ها و حالت‌های نهی‌شده برای همبستری:

(۱) در ایام حیض زن؛

«بغض فرزند نسبت به اهل‌بیت، زشت شدن فرزند، ابتلاء فرزند به جذام و پیسی» (من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۱، ص۹۶)

 

(۲) در حالت جنابت مرد؛

«دیوانه شدن فرزند» (من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۳، ص۴۰۴)

 

(۳) در اول، وسط و آخر ماه (قمری)؛

«دیوانگی، جذام و معلولیت (جسمی یا ذهنی) فرزند» (من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۳، ص۵۵۲)، «شریک شدنِ شیطان در آن فرزند» (خصال، ج۲، ص۶۳۷)

 

(۴) بعد از ظهر؛

«چپ شدن چشم فرزند» (من‌لایحضره‌الفقیه، ج۳، ص۵۵۲)

 

(۵) صحبت کردن هنگام نزدیکی؛

«لال شدن فرزند» (همان)

 

(۶) نگاه کردن به شرمگاه زن هنگام نزدیکی؛

«کور شدن فرزند» (همان)

 

(۷) نزدیکی کردن با همسر خود، با شهوتِ همسرِ دیگری؛

«زن‌صفت شدنِ فرزند پسر و معلولیت (جسمی یا ذهنیِ) فرزند دختر» (همان)

 

(۸) خواندن قرآن هنگام نزدیکی؛

«عذاب شدن والدین» (همان)

 

(۹) این‌که مرد و زن خود را با دستمالی مشترک تمیز کنند؛

«ایجاد دشمنی میان زن و مرد و منجر شدنِ این اختلافات به طلاق» (همان)

 

(۱۰) در حالت ایستاده؛

«فرزند، بسیار ادرار می‌کند.» (همان)

 

(۱۱) در شب عید قربان؛

«چهارانگشتی یا شش‌انگشتی شدن فرزند» (همان)

 

(۱۲) در زیر درخت میوه؛

«فرزند، قاتلی خشن یا شناخته‌شده می‌شود.» (همان، ص۵۵۳)

 

(۱۳) در زیر آفتاب (مگر با روانداز)؛

«فقیر و بدبخت شدن فرزند تا آخر عمر» (همان)

 

(۱۴) مابین اذان و اقامه؛

«حریص شدن فرزند به خون‌ریزی» (همان)

 

(۱۵) بدون وضو؛

«کوردل شدن و بخیل شدن فرزند» (همان)

 

(۱۶) در نیمه شعبان؛

«شوم شدن فرزند و زشت شدن صورتش» (همان)

 

(۱۷) در دو روز آخر ماه شعبان؛

«باج‌گیر شدن فرزند یا همکاری‌اش با ستمگران» (همان)

 

(۱۸) بر روی پشت‌بام؛

«فرزند، منافق و ریاکار و بدعت‌گر می‌شود.» (همان)

 

(۱۹) در شبِ حرکت برای مسافرت؛

«فرزند، مالش را در راه باطل صرف می‌کند.» (همان)

 

(۲۰) در طول سفری که سه شبانه‌روز راه است؛

«همکاری فرزند با کسانی که به والدینش ظلم می‌کنند» (همان)

 

(۲۱) در اولین ساعت شب؛

«فرزند، ساحری می‌شود که دنیا را بر آخرت ترجیح می‌دهد.» (همان، ص۵۵۴)

 

 

 

ب: زمان‌های توصیه‌شده برای همبستری:

(۱) شب دوشنبه؛

«فرزند، حافظ کتاب خدا می‌شود و به آن‌چه خدا نصیبش کند، راضی می‌گردد.» (همان، ص۵۵۳)

 

(۲) شب سه‌شنبه؛

«شهادت روزی فرزند می‌شود، با مشرکان عذاب نمی‌شود، دهانش خوشبو می‌شود، دل‌رحم و بخشنده می‌گردد و زبانش از غیبت و دروغ و بهتان پاک خواهد بود.» (همان)

 

(۳) شب پنج‌شنبه؛

«حاکم شدن یا عالم شدنِ فرزند» (همان)

 

(۴) روز پنج‌شنبه، زمانی که خورشید از میان آسمان پایین می‌آید؛

«شیطان تا پیری به فرزند نزدیک نمی‌شود و سلامت در دین و دنیا روزی‌اش می‌شود.» (همان)

 

(۵) شب جمعه؛

«فرزند، خطیبی خوش‌سخن و بلیغ می‌شود.» (همان، ص۵۵۴)

 

(۶) روز جمعه، بعد از (وقت نمازِ) عصر؛

«معروف، مشهور و عالم شدنِ فرزند» (همان)

 

(۷) جمعه‌شب، بعد از (وقت نمازِ) عشاء؛

«فرزند، از بزرگان زمانه‌اش می‌شود.» (همان)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۰۲ ، ۰۸:۰۵
ابوالفضل رهبر

 

اهل‌بیت (علیهم‌السلام) بر فرزندآوری تأکید داشته‌اند. ایشان وجود فرزند در خانه را مایه برکت و عزت دانسته‌اند و داشتن فرزند صالح را از سعادت‌های انسان برشمرده‌اند.

بعضی از ما از ترس عدم توانایی در تأمین امکانات مادی برای یک فرزند یا نگرانی بابت عدم توانایی در تربیت او، از بچه‌دار شدن خودداری می‌کنیم یا به فرزندانِ کم اکتفا می‌کنیم.

این ترس‌ها در زمان اهل‌بیت نیز وجود داشته است. به نمونه زیر توجه بفرمایید...

 

 

 

…عَنْ بَکْرِ بْنِ صَالِحٍ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَى أَبِی اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَنِّی اِجْتَنَبْتُ طَلَبَ اَلْوَلَدِ مُنْذُ خَمْسِ سِنِینَ وَ ذَلِکَ أَنَّ أَهْلِی کَرِهَتْ ذَلِکَ وَ قَالَتْ إِنَّهُ یَشْتَدُّ عَلَیَّ تَرْبِیَتُهُمْ لِقِلَّةِ اَلشَّیْءِ فَمَا تَرَى؟ فَکَتَبَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ إِلَیَّ: «اُطْلُبِ اَلْوَلَدَ فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَرْزُقُهُمْ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۳

 

بکر بن صالح گوید:

خطاب به امام کاظم (علیه‌السلام) نوشتم:

من پنج سال است که از آوردن فرزند خودداری کرده‌ام و دلیلش این است که همسرم خوشش نمی‌آید و می‌گوید: «چون امکاناتمان کم است، پرورش آن‌ها برایم سخت است.» نظر شما چیست؟

حضرت (در پاسخِ نامه‌ام) خطاب به من نوشتند:

«فرزند بیاور؛ چراکه خداوند (عزّوجلّ) حتماً به آن‌ها روزی می‌دهد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۰۲ ، ۱۱:۳۸
ابوالفضل رهبر

 

تصور کنید پدری - گو این‌که بخواهد خبر مهمی به فرزندانش دهد - آن‌ها را دور خود جمع کند و در مورد فرارسیدن ماه رمضان، تذکراتی به آن‌ها دهد و آن‌ها را متوجه کند که در چه محدوده زمانی مهمی گام می‌گذارند و چه فرصتی برایشان فراهم شده است.

 

 

 

...عَنِ الْمِسْمَعِیِ‏ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یُوصِی وُلْدَهُ إِذَا دَخَلَ شَهْرُ رَمَضَانَ‏:

«فَأَجْهِدُوا أَنْفُسَکُمْ‏ فَإِنَّ فِیهِ تُقَسَّمُ الْأَرْزَاقُ وَ تُکْتَبُ الْآجَالُ وَ فِیهِ یُکْتَبُ وَفْدُ اللَّهِ الَّذِینَ یَفِدُونَ إِلَیْهِ وَ فِیهِ لَیْلَةٌ الْعَمَلُ فِیهَا خَیْرٌ مِنَ الْعَمَلِ فِی أَلْفِ شَهْرٍ.»

 الکافی، ج‏۴، ص۶۶

 

از مِسمعی نقل شده است:

شنیدم که امام صادق (علیه‌السلام) وقتی وارد ماه رمضان شدند، به فرزندانشان چنین توصیه کردند:

«(تا نهایتِ توانتان) بر خود سخت گیرید؛ چراکه:

- در این ماه، روزی‌ها تقسیم می‌شوند و زمان مرگ‌ها مشخص می‌شود

- در این ماه، مهمان‌هایی که به زیارت خدا (حج) می‌روند، مشخص می‌شوند

- در این ماه، شبی هست که عمل (عبادت) در آن، بهتر است از عمل در هزار ماه.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۰۲ ، ۰۵:۱۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْبَجَلِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«أَحِبُّوا الصِّبْیَانَ وَ ارْحَمُوهُمْ وَ إِذَا وَعَدْتُمُوهُمْ شَیْئاً فَفُوا لَهُمْ فَإِنَّهُمْ لَا یَدْرُونَ إِلَّا أَنَّکُمْ‏ تَرْزُقُونَهُمْ‏.»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۹

 

از امام صادق، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«کودکان خردسال را دوست بدارید، با آن‌ها مهربان باشید و هرگاه به آن‌ها وعده‌ی چیزی را دادید، به وعده‌تان وفا کنید؛

چراکه آن‌ها فقط این را می‌دانند که این شمایید که به آن‌ها روزی می‌رسانید.»

 

 

 

...عَنْ کُلَیْبٍ اَلصَّیْدَاوِیِّ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ:

«إِذَا وَعَدْتُمُ اَلصِّبْیَانَ فَفُوا لَهُمْ فَإِنَّهُمْ یَرَوْنَ أَنَّکُمُ اَلَّذِینَ تَرْزُقُونَهُمْ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیْسَ یَغْضَبُ لِشَیْءٍ کَغَضَبِهِ لِلنِّسَاءِ وَ اَلصِّبْیَانِ.»

 الکافی، ج۶، ص۵۰

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرگاه به خردسالان وعده دادید، (به وعده‌تان) به آن‌ها وفا کنید؛

چراکه آن‌ها می‌پندارند شمایید که روزیشان می‌دهید.

به‌راستی‌که خداوند (عزّوجلّ) نسبت به هیچ‌چیز مانند خشمی که نسبت به (ظلم به) زنان و خردسالان می‌گیرد، خشمگین نمی‌شود.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

گر اعتماد فرزندان به کسی که گمان می‌کنند او روزی‌رسانشان است، سلب شود؛

- اولاً از آن شخص ناراحت و ناامید می‌شوند و رابطه‌شان با او دچار اختلال می‌شود. درحالی‌که والدین به رابطه صمیمی با فرزندانشان احتیاج دارند؛ تا راه‌نمایی‌ها و دستوراتشان در مراحل مختلف زندگی، خریدار داشته باشد.

- ثانیاً این تصور در کودکان ایجاد می‌شود که «روزی‌دهنده، ممکن است به وعده‌اش عمل نکند». آن‌گاه وقتی بزرگ‌تر می‌شوند و خالقِ روزی‌دهنده‌شان را می‌شناسند، اعتقادشان به وعده‌های او نیز سست خواهد شد و این - خدای ناکرده - مقدمه‌ی گمراهی‌شان خواهد بود.

نعوذ بالله.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۰۱ ، ۱۰:۱۶
ابوالفضل رهبر

در قرآن و احادیث، به آموختن و خواندنِ قرآن و انس با آن تأکید بسیاری شده و برای آن برکات زیادی شمرده شده است.

بهره‌مند ساختن خانه‌ها از نور قرآن نیز برکاتی برای خانه و اهالی‌اش در پی دارد که در حدیث زیر به آن اشاره شده است.

 

 

...عَنِ اَلرِّضَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ رَفَعَهُ إِلَى اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«اجْعَلُوا لِبُیُوتِکُمْ نَصِیباً مِنَ الْقُرْآنِ فَإِنَّ الْبَیْتَ إِذَا قُرِئَ فِیهِ یُسِّرَ عَلَى أَهْلِهِ وَ کَثُرَ خَیْرُهُ وَ کَانَ‏ سُکَّانُهُ‏ فِی‏ زِیَادَةٍ وَ إِذَا لَمْ یُقْرَأْ فِیهِ الْقُرْآنُ ضُیِّقَ عَلَى أَهْلِهِ وَ قَلَّ خَیْرُهُ وَ کَانَ سُکَّانُهُ فِی نُقْصَانٍ.»

 عدة الداعی، ص۲۸۷

 

از امام رضا، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«برای خانه‌هایتان بهره‌ای از قرآن قرار دهید؛

زیرا اگر در خانه، قرآن خوانده شود، کارها بر اهالی آن خانه آسان می‌شود، خیرِ آن خانه زیاد می‌شود و ساکنانش در فزونیِ (برکت) خواهند بود.

اما اگر در خانه، اصلاً قرآن خوانده نشود، کارها بر اهل خانه سخت می‌شود، خیرِ آن خانه کم می‌شود و ساکنانش در کمبودِ (برکت) خواهند بود.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۰۱ ، ۲۱:۱۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلْوَلِیدِ بْنِ صَبِیحٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ:

«مِنَ اَلنَّاسِ مَنْ رِزْقُهُ فِی اَلتِّجَارَةِ وَ مِنْهُمْ مَنْ رِزْقُهُ فِی اَلسَّیْفِ وَ مِنْهُمْ مَنْ رِزْقُهُ فِی لِسَانِهِ.»

 الکافی، ج۵، ص۳۰۵

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«از میان مردم، کسی هست که روزی‌اش در تجارت (خرید و فروش) است

و از میان آن‌ها کسی هست که روزی‌اش در شمشیر (نظامی‌گری) است

و از میانشان کسی هست که روزی‌اش در زبانش (سخن‌وری) است.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

مطلب مرتبط پیشین:

«زمینه‌ی کاری خودت را پیدا کن و همان را سفت بچسب!»

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۰۱ ، ۰۸:۲۲
ابوالفضل رهبر

 

...مُحَمَّدُ بْنُ مُرَازِمٍ عَنْ أَبِیهِ أَوْ عَمِّهِ قَالَ: شَهِدْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ هُوَ یُحَاسِبُ وَکِیلاً لَهُ وَ اَلْوَکِیلُ یُکْثِرُ أَنْ یَقُولَ وَ اَللَّهِ مَا خُنْتُ وَ اَللَّهِ مَا خُنْتُ. فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «یَا هَذَا خِیَانَتُکَ وَ تَضْیِیعُکَ عَلَیَّ مَالِی سَوَاءٌ لِأَنَّ [إِلاَّ أَنَّ] اَلْخِیَانَةَ شَرُّهَا عَلَیْکَ.» ثُمَّ قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: «لَوْ أَنَّ أَحَدَکُمْ هَرَبَ مِنْ رِزْقِهِ لَتَبِعَهُ حَتَّى یُدْرِکَهُ کَمَا أَنَّهُ إِنْ هَرَبَ مِنْ أَجَلِهِ تَبِعَهُ حَتَّى یُدْرِکَهُ مَنْ خَانَ خِیَانَةً حُسِبَتْ عَلَیْهِ مِنْ رِزْقِهِ وَ کُتِبَ عَلَیْهِ وِزْرُهَا.»»

 الکافی، ج۵، ص۳۰۴

 

محمد بن مُزارِم از پدر یا عمویش نقل کرده است:

نزد امام صادق (علیه‌السلام) بودم، درحالی‌که ایشان مشغول حساب و کتاب با یکی از وکلایشان بودند. آن وکیل بسیار می‌گفت: "به خدا قسم، خیانت نکرده‌ام! به خدا قسم، خیانت نکرده‌ام!"

امام به او فرمودند:

«فلانی! این‌که خیانت کرده باشی و (یا) این‌که مال مرا [با بی‌تدبیری و سهل‌انگاری‌ات] از بین برده باشی، [برای من] مساوی است (فرقی نمی‌کند)، جزاین‌که اگر خیانت کرده باشی، برای خودت بدتر است.»

سپس فرمودند:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند:

«اگر یکی از شما از روزیِ خود بگریزد، روزی‌اش او را دنبال می‌کند تا به او برسد؛ همان‌طور که اگر از مرگ خود بگریزد، مرگش او را دنبال می‌کند تا او را دریابد.

هرکس خیانتی مرتکب شود، [آن‌چه با خیانت به‌دست آورده] از روزی‌اش محاسبه [و کسر] می‌گردد و [علاوه بر آن] گناهش نیز برایش نوشته می‌شود.»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۰۱ ، ۰۹:۱۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اِبْنِ بُکَیْرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَزْرَعَ زَرْعاً فَخُذْ قَبْضَةً مِنَ اَلْبَذْرِ وَ اِسْتَقْبِلِ اَلْقِبْلَةَ وَ قُلْ «أَ فَرَأَیْتُمْ مٰا تَحْرُثُونَ أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ اَلزّٰارِعُونَ» ثَلاَثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ تَقُولُ «بَلِ اَللَّهُ اَلزَّارِعُ» ثَلاَثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ قُلِ «اَللَّهُمَّ اِجْعَلْهُ حَبّاً مُبَارَکاً وَ اُرْزُقْنَا فِیهِ اَلسَّلاَمَةَ» ثُمَّ اُنْثُرِ اَلْقَبْضَةَ اَلَّتِی فِی یَدِکَ فِی اَلْقَرَاحِ.»

 الکافی، ج۵، ص۲۶۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرگاه قصد کردی چیزی بکاری، مشتی از آن بذر را بردار، رو به قبله بایست و سه بار بگو:

«أَ فَرَأَیْتُمْ مٰا تَحْرُثُونَ * أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ اَلزّٰارِعُونَ»[واقعه:۶۳و۶۴]؛ «آیا آن‌چه می‌کارید را دیده‌اید؟! شما آن را می‌رویانید یا ما رویاننده‌ایم؟»

بعد سه بار بگو:

«بَلِ اَللَّهُ اَلزَّارِعُ»؛ «[نه،] این، خداوند است که رویاننده است.»

بعد بگو:

«اَللَّهُمَّ اِجْعَلْهُ حَبّاً مُبَارَکاً وَ اُرْزُقْنَا فِیهِ اَلسَّلاَمَةَ»؛ «خداوندا! این (بذر) را دانه‌ای پربرکت قرار بده و در آن برای ما سلامت روزی گردان.»

بعد آن مشت دانه‌ای که در دست داری را بر آن زمینِ آماده‌ی کِشت (وجین‌شده) بپاش.»

 

 

 

...عَنْ شُعَیْبٍ اَلْعَقَرْقُوفِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ لِی: «إِذَا بَذَرْتَ فَقُلِ «اَللَّهُمَّ قَدْ بَذَرْتُ وَ أَنْتَ اَلزَّارِعُ فَاجْعَلْهُ حَبّاً مُتَرَاکِماً».»

 الکافی، ج۵، ص۲۶۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرگاه خواستی بذر بکاری، بگو:

«اَللَّهُمَّ قَدْ بَذَرْتُ وَ أَنْتَ اَلزَّارِعُ فَاجْعَلْهُ حَبّاً مُتَرَاکِماً»؛ «خداوندا! من بذر می‌کارم، اما رویاننده تو هستی؛ پس آن را دانه‌ای متراکم (با رویش انبوه) قرار بده!»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۰۱ ، ۱۲:۳۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سَدِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: «إِنَّ بَنِی إِسْرَائِیلَ أَتَوْا مُوسَى عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَسَأَلُوهُ أَنْ یَسْأَلَ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یُمْطِرَ اَلسَّمَاءَ عَلَیْهِمْ إِذَا أَرَادُوا وَ یَحْبِسَهَا إِذَا أَرَادُوا فَسَأَلَ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِکَ لَهُمْ فَقَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «ذَلِکَ لَهُمْ یَا مُوسَى» فَأَخْبَرَهُمْ مُوسَى فَحَرَثُوا وَ لَمْ یَتْرُکُوا شَیْئاً إِلاَّ زَرَعُوهُ ثُمَّ اِسْتَنْزَلُوا اَلْمَطَرَ عَلَى إِرَادَتِهِمْ وَ حَبَسُوهُ عَلَى إِرَادَتِهِمْ فَصَارَتْ زُرُوعُهُمْ کَأَنَّهَا اَلْجِبَالُ وَ اَلْآجَامُ ثُمَّ حَصَدُوا وَ دَاسُوا وَ ذَرَّوْا فَلَمْ یَجِدُوا شَیْئاً فَضَجُّوا إِلَى مُوسَى عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ قَالُوا: إِنَّمَا سَأَلْنَاکَ أَنْ تَسْأَلَ اَللَّهَ أَنْ یُمْطِرَ اَلسَّمَاءَ عَلَیْنَا إِذَا أَرَدْنَا فَأَجَابَنَا ثُمَّ صَیَّرَهَا عَلَیْنَا ضَرَراً فَقَالَ: «یَا رَبِّ إِنَّ بَنِی إِسْرَائِیلَ ضَجُّوا مِمَّا صَنَعْتَ بِهِمْ.» فَقَالَ: «وَ مِمَّ ذَاکَ یَا مُوسَى؟» قَالَ: «سَأَلُونِی أَنْ أَسْأَلَکَ أَنْ تُمْطِرَ اَلسَّمَاءَ إِذَا أَرَادُوا وَ تَحْبِسَهَا إِذَا أَرَادُوا فَأَجَبْتَهُمْ ثُمَّ صَیَّرْتَهَا عَلَیْهِمْ ضَرَراً.» فَقَالَ: «یَا مُوسَى أَنَا کُنْتُ اَلْمُقَدِّرَ لِبَنِی إِسْرَائِیلَ فَلَمْ یَرْضَوْا بِتَقْدِیرِی فَأَجَبْتُهُمْ إِلَى إِرَادَتِهِمْ فَکَانَ مَا رَأَیْتَ.»»

 الکافی، ج۵، ص۲۶۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«قوم بنی‌اسرائیل نزد حضرت موسی (علیه‌السلام) رفتند و از او خواستند که از خداوند (عزّوجلّ) بخواهد که هرگاه آن‌ها خواستند آسمان را وادارد که بر آنان ببارد و هرگاه خواستند آسمان را از باریدن بازدارد.

پس حضرت موسی این خواسته را از خداوند (عزّوجلّ) برای بنی‌اسرائیل درخواست نمود.

خداوند (عزّوجلّ) فرمود:

«ای موسی! این خواسته را برآورده کردم.»

حضرت موسی پذیرفته شدنِ خواسته بنی‌اسرائیل را به آنان اطلاع داد.

آنان (شروع کردند زمین‌هایشان را) شخم زدند (و آماده کردند) و هر بذری داشتند را کاشتند و بعد، با اراده‌شان خواستند که باران ببارد و با اراده‌شان خواستند که بازایستد.

آن‌گاه کاشته‌هایشان مانند کوه (بلند) و مانند جنگل (انبوه) شد. بعد، درو کردند و (خرمن‌ها را) کوبیدند و (دانه‌هایشان را جدا کردند و دانه‌ها را برای کشت بعدی، مجدداً) بر زمین پاشیدند، اما چیزی از آن‌ها نرویید.

پس ضجه‌زنان نزد حضرت موسی (علیه‌السلام) رفتند و عرض کردند:

ما از تو خواستیم که از خداوند بخواهی که هرگاه خواستیم آسمان را به باریدن بر ما وادارد. خداوند خواسته‌ی ما را اجابت کرد، اما بعد، آن را به ضررمان گرداند.

حضرت موسی (به خداوند) عرض کرد:

«پروردگارا! بنی‌اسرائیل به‌خاطر کاری که با آنان کرده‌ای، ضجه می‌زنند.»

خداوند فرمود:

«به چه خاطر، ای موسی؟»

عرض کرد:

«از من خواستند که از تو بخواهم که هرگاه خواستند آسمان را به باریدن بر آنان واداری و هرگاه خواستند آسمان را از باریدن بازداری. تو خواسته‌شان را اجابت کردی، بعد، این خواسته را به ضررشان گرداندی.»

خداوند فرمود:

«ای موسی! من مقدار مشخصی (از باران) را برای بنی‌اسرائیل معین کرده بودم، اما آنان به تقدیر من راضی نبودند. پس پذیرفتم که (بارش باران) به اراده‌ی خودشان باشد، اما دیدی که چه شد!»»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

این‌که چرا سال دوم دانه‌ها جوانه نزدند و نروییدند، باید دلیلی علمی و طبیعی داشته باشد؛

آیا فراوانی آب این بلا را بر سر خاک آورده؟ یا اتمام مواد مغذی خاک بر اثر رویش‌های غیرطبیعیِ سال پیش؟ یا...

کارشناسان این امور، می‌توانند در این زمینه اظهار نظر کنند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۰۱ ، ۱۲:۳۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَى أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَسْأَلُهُ عَنْ رَجُلٍ لَهُ خَشَبٌ فَبَاعَهُ مِمَّنْ یَتَّخِذُ مِنْهُ بَرَابِطَ فَقَالَ: «لاَ بَأْسَ.» وَ عَنْ رَجُلٍ لَهُ خَشَبٌ فَبَاعَهُ مِمَّنْ یَتَّخِذُهُ صُلْبَانَ قَالَ: «لاَ.»

 الکافی، ج۵، ص۲۲۶

 

از عُمَر بن اُذَینه نقل شده است:

به امام صادق (علیه‌السلام) نامه نوشتم و از ایشان در مورد مردی سؤال کردم که چوبی دارد و آن را به کسی می‌فروشد که با آن بربط[*] می‌سازد.

حضرت فرمودند:

«اشکالی ندارد.»

همچنین از ایشان در مورد مردی سؤال کردم که چوبی دارد و آن را به کسی می‌فروشد که با آن صلیب می‌سازد.

حضرت فرمودند:

«نه (نباید به او بفروشد.)»

 

 

 

...عَنْ عَمْرِو بْنِ جَرِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنِ اَلتُّوتِ أَبِیعُهُ یُصْنَعْ بِهِ اَلصَّلِیبُ وَ اَلصَّنَمُ قَالَ: «لاَ.»

 الکافی، ج۵، ص۲۲۶

 

از عَمرو بن جَریر نقل شده است:

از امام صادق (علیه‌السلام) در مورد (چوب) درخت توت سؤال کردم که آیا (می‌توانم) آن را بفروشم تا با آن صلیب یا بت ساخته شود؟

حضرت فرمودند:

«نه (اجازه نداری.)»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] بربط (بربت) که اعراب به آن عود هم می‌گویند، از سازهای زهی ایرانی است که نواختن آن در خاورمیانه رایج بوده است. شاید به این دلیل فروختن چوب به کسی که این آلت موسیقی را می‌سازد، جایز است که این ساز (به‌قول علما) از آلات مشترکه است؛ یعنی هم می‌توان با آن موسیقی حلال نواخت و هم موسیقی حرام.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۰۰ ، ۰۸:۳۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«شَکَا رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اَلْحُرْفَةَ فَقَالَ: «اُنْظُرْ بُیُوعاً فَاشْتَرِهَا ثُمَّ بِعْهَا فَمَا رَبِحْتَ فِیهِ فَالْزَمْهُ.»»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«مردی نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از شغلش شکایت کرد.

ایشان فرمودند:

«کالاها را بررسی کن و آن‌ها را بخر،[۱] سپس آن‌ها را بفروش؛ در هرکدامشان که سود کردی، در (فروشِ) همان کالا ثابت‌قدم باش.»[۲]»

 

 

 

...عَنِ اَلسَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«إِذَا نَظَرَ اَلرَّجُلُ فِی تِجَارَةٍ فَلَمْ یَرَ فِیهَا شَیْئاً فَلْیَتَحَوَّلْ إِلَى غَیْرِهَا.»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرگاه انسان به یک تجارت (کسب و کار) رو آورد و در آن خیری ندید،[۳] باید تجارتش را تغییر دهد.»

 

 

 

...عَنْ بَشِیرٍ اَلنَّبَّالِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«إِذَا رُزِقْتَ فِی شَیْءٍ فَالْزَمْهُ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرگاه در چیزی روزی به تو رسید، در همان (زمینه) ثابت‌قدم باش.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] مقصود این است که ابتدا در مورد کالاهایی که امکان فروششان هست، تحقیق و بررسی کن؛ که شرایط خودت، شرایط بازار و ویژگی‌های هر کالا چگونه است و بعد از بررسی همه‌جانبه، تصمیم بگیر که چه کالایی را خرید و فروش کنی و وارد چه شغلی شوی.

[۲] مقصود این است که پس از این‌که متوجه شدی در چه کاری موفق هستی، دیگر از این شاخه به آن شاخه نپر و به همان شغل بچسب!

[۳] مقصود این است که اگر به هر دلیلی (مثل مناسب نبودن شرایط بازار یا تناسب نداشتن با علایق، استعدادها و توانایی‌های خودت) در یک زمینه کاری موفق نبودی، آن را رها کن و به شغلی دیگر روی بیاور تا چیزی که در آن موفق خواهی بود را پیدا کنی.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

به نظر می‌رسد این قاعده شامل تمام مشاغل می‌شود؛ زیرا:

اولاً آن‌چه خرید و فروش می‌شود، لزوماً یک کالای فیزیکی نیست، بلکه فروش خدمات نیز نوعی خرید و فروش محسوب می‌شود

و ثانیاً در بعضی روایات به این نکته اشاره شده است که هر کاری که انسان از طریق آن روزی کسب کند، نوعی تجارت است؛

به‌عنوان مثال از امام رضا (علیه‌السلام) نقل شده است:

«کُلُّ مَا اِفْتَتَحَ بِهِ اَلرَّجُلُ رِزْقَهُ فَهُوَ تِجَارَةٌ.»

 الکافی، ج۵، ص۳۰۵

«هرکاری که انسان با آن روزی‌اش را (بر خود) بگشاید، آن کار (نوعی) تجارت است.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۰۰ ، ۰۸:۱۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اِبْنِ اَلْقَدَّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«اَلْجَالِبُ مَرْزُوقٌ وَ اَلْمُحْتَکِرُ مَلْعُونٌ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۵

 

از امام صادق از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«کسی که مشتری جلب می‌کند، روزی داده می‌شود

و کسی که احتکار می‌کند، مورد لعنت[*] است.»

 

 

 

...عَنِ اَلسَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«اَلْحُکْرَةُ فِی اَلْخِصْبِ أَرْبَعُونَ یَوْماً وَ فِی اَلشِّدَّةِ وَ اَلْبَلاَءِ ثَلاَثَةُ أَیَّامٍ فَمَا زَادَ عَلَى اَلْأَرْبَعِینَ یَوْماً فِی اَلْخِصْبِ فَصَاحِبُهُ مَلْعُونٌ وَ مَا زَادَ عَلَى ثَلاَثَةِ أَیَّامٍ فِی اَلْعُسْرَةِ فَصَاحِبُهُ مَلْعُونٌ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۵

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«احتکار کردن در زمان فراوانی، چهل روز است و در زمان سختی (نایاب شدن کالا) و بلا، سه روز است.

کسی که در زمان فراوانی، بیش از چهل روز احتکار کند، ملعون است و کسی که در زمان سختی بیش از سه روز احتکار کند، ملعون است.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] «لعن» به‌معنای راندن و دور کردنِ همراه با ناراحتی است. لعن از جانب خداوند، به‌معنای قطع رحمت و توفیق دنیوی و جلب عذاب اخروی است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۰۰ ، ۰۸:۳۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ حَنَانٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «یَا أَبَا اَلْفَضْلِ! أَ مَا لَکَ مَکَانٌ تَقْعُدُ فِیهِ فَتُعَامِلَ اَلنَّاسَ؟» قَالَ: قُلْتُ: بَلَى. قَالَ: «مَا مِنْ رَجُلٍ مُؤْمِنٍ یَرُوحُ أَوْ یَغْدُو إِلَى مَجْلِسِهِ أَوْ سُوقِهِ فَیَقُولُ حِینَ یَضَعُ رِجْلَهُ فِی اَلسُّوقِ «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ خَیْرِهَا وَ خَیْرِ أَهْلِهَا»، إِلاَّ وَکَّلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ مَنْ یَحْفَظُهُ وَ یَحْفَظُ عَلَیْهِ حَتَّى یَرْجِعَ إِلَى مَنْزِلِهِ فَیَقُولُ لَهُ: «قَدْ أُجِرْتَ مِنْ شَرِّهَا وَ شَرِّ أَهْلِهَا یَوْمَکَ هَذَا بِإِذْنِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَدْ رُزِقْتَ خَیْرَهَا وَ خَیْرَ أَهْلِهَا فِی یَوْمِکَ هَذَا.» فَإِذَا جَلَسَ مَجْلِسَهُ قَالَ حِینَ یَجْلِسُ: «أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ فَضْلِکَ حَلاَلاً طَیِّباً وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ أَنْ أَظْلِمَ أَوْ أُظْلَمَ وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ صَفْقَةٍ خَاسِرَةٍ وَ یَمِینٍ کَاذِبَةٍ» فَإِذَا قَالَ ذَلِکَ قَالَ لَهُ اَلْمَلَکُ اَلْمُوَکَّلُ بِهِ: «أَبْشِرْ فَمَا فِی سُوقِکَ اَلْیَوْمَ أَحَدٌ أَوْفَرَ مِنْکَ حَظّاً قَدْ تَعَجَّلْتَ اَلْحَسَنَاتِ وَ مُحِیَتْ عَنْکَ اَلسَّیِّئَاتُ وَ سَیَأْتِیکَ مَا قَسَمَ اَللَّهُ لَکَ مُوَفَّراً حَلاَلاً طَیِّباً مُبَارَکاً فِیهِ.»»

 الکافی، ج۵، ص۱۵۵

 

از سَدیر بن حُکَیم صیرفی نقل شده است:

امام باقر (علیه‌السلام) به من فرمودند:

«ای ابو فضل![۱] آیا تو مکانی[۲] نداری که در آن بنشینی و با مردم معامله کنی؟»

عرض کردم:

بله.

حضرت فرمودند:

«هیچ مرد مؤمنی نیست که چه شب و چه صبح، به جایگاهش یا بازارش برود و زمانی که پایش را در بازار می‌گذارد، بگوید:

«اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ خَیْرِهَا وَ خَیْرِ أَهْلِهَا»؛ «خداوندا! من از خیر این بازار و از خیر اهل این بازار، از تو طلب می‌کنم.»،

مگراین‌که خداوند (عزّوجلّ) فرشته‌ای که او را حفظ می‌کند را وکیل او می‌گرداند و این فرشته تا زمانی که آن مرد مؤمن به خانه‌اش برگردد، از او محافظت می‌کند و به او می‌گوید:

«به‌راستی امروز، به اذن خداوند، از شر این بازار و از شر اهل آن، از تو محافظت شد. و به‌راستی امروز خیر این بازار و خیر اهل آن، روزی‌ات شد.»

و این مرد مؤمن وقتی در جایگاهش[۳] می‌نشیند (اگر) زمانی که می‌نشیند، بگوید:

«أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ فَضْلِکَ حَلاَلاً طَیِّباً وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ أَنْ أَظْلِمَ أَوْ أُظْلَمَ وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ صَفْقَةٍ خَاسِرَةٍ وَ یَمِینٍ کَاذِبَةٍ»؛ «گواهی می‌دهم که هیچ خدایی جز الله نیست، او تنهاست و شریکی ندارد و گواهی می‌دهم که محمد بنده‌ی او و فرستاده‌ی اوست. خداوندا! من از فضل تو، (روزی‌ای) حلال و پاکیزه می‌خواهم و از این‌که (در معاملاتم به کسی) ظلم کنم و به من ظلم شود، به تو پناه می‌آورم و از معاملات زیان‌بار و سوگند دروغین[۴] به تو پناه می‌برم.»

پس هرگاه این را بگوید، آن فرشته‌ی موکّل (که وکیل او شده است)، به او می‌گوید:

«بشارت باد! که امروز در بازارت، هیچ‌کس بهره‌ای افزون‌تر از تو نبرد؛ به‌راستی تو به‌سوی نیکی‌ها شتافتی و بدی‌ها از [سیاهه‌ی اعمالِ] تو محو شد و به‌زودی آن (روزی‌ای) که خداوند سهم تو قرار داده، تمام‌وکمال و حلال و پاکیزه و پربرکت، به تو خواهد رسید.»»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] ابوفضل، کنیه سَدیر بوده است. شغل سدیر همان‌طور که از لقبش پیداست، صرّافی بوده است.

[۲] مثل یک مغازه یا حتی گوشه‌ای از خیابان که انسان آن‌جا بساطی پهن می‌کند و کسب و کاری راه می‌اندازد.

[۳] مقصود، جایگاهی است که کسب و کارش را آن‌جا برپا کرده.

[۴] مقصود، سوگندهایی است که برخی کاسب‌ها در مورد کیفیت کالایشان یا قیمت مناسبش می‌خورند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۰۰ ، ۰۹:۵۲
ابوالفضل رهبر