دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۴۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ویژگی مؤمن» ثبت شده است

 

…عَنِ الْفَضْلِ بْنِ أَبِی قُرَّةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «مَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ فِیهِ دُعَابَةٌ.» قُلْتُ: وَ مَا الدُّعَابَةُ؟ قَالَ: «الْمِزَاحُ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۶۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هیچ مؤمنی نیست، مگراین‌که در [منشِ] او شوخی هست.»

 

 

 

…عَنْ یُونُسَ الشَّیْبَانِیِّ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: «کَیْفَ مُدَاعَبَةُ بَعْضِکُمْ بَعْضاً؟» قُلْتُ: قَلِیلٌ. قَالَ: «فَلَا تَفْعَلُوا فَإِنَّ الْمُدَاعَبَةَ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ وَ إِنَّکَ لَتُدْخِلُ بِهَا السُّرُورَ عَلَى أَخِیکَ وَ لَقَدْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یُدَاعِبُ الرَّجُلَ یُرِیدُ أَنْ یَسُرَّهُ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۶۳

 

از یونس شیبانی نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«شوخی‌های شما با یک‌دیگر چه‌گونه است؟»

عرض کردم:

کم است.

حضرت فرمودند:

«چنین نکنید؛ چراکه شوخی از [مصادیقِ] حُسن‌خُلق است و تو باید با شوخی، برادر (مؤمن)ات را شاد کنی.

به‌راستی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) با مردی شوخی می‌کرد تا او را شاد کند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۰۳ ، ۰۷:۳۹
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ أَبِی بَصِیرٍ وَ غَیْرِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ:

«مِنْ إِجْلَالِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِجْلَالُ ذِی الشَّیْبَةِ الْمُسْلِمِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۵۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«از (مصادیقِ) احترام به خداوند (عزّوجلّ)، احترام به سپیدموی مسلمان است.»

 

 

 

…عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

«مَنْ عَرَفَ فَضْلَ کَبِیرٍ لِسِنِّهِ فَوَقَّرَهُ آمَنَهُ اللَّهُ مِنْ فَزَعِ یَوْمِ الْقِیَامَةِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۵۸

 

از امام صادق، از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«هرکس فضیلت شخص کهن‌سال را به‌واسطه سنّش بداند و به او احترام بگذارد، خداوند او را از وحشت روز قیامت ایمن می‌دارد.»

 

 

 

…عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

«مَنْ وَقَّرَ ذَا شَیْبَةٍ فِی الْإِسْلَامِ آمَنَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ فَزَعِ یَوْمِ الْقِیَامَةِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۵۸

 

از امام صادق، از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«هرکس به کسی که مویش را در اسلام سفید کرده است، احترام بگذارد، خداوند (عزّوجلّ) او را از وحشت روز قیامت ایمن می‌دارد.»

 

 

 

…عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:

«مِنْ إِجْلَالِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِجْلَالُ الْمُؤْمِنِ ذِی الشَّیْبَةِ وَ مَنْ أَکْرَمَ مُؤْمِناً فَبِکَرَامَةِ اللَّهِ بَدَأَ وَ مَنِ اسْتَخَفَّ بِمُؤْمِنٍ ذِی شَیْبَةٍ أَرْسَلَ اللَّهُ إِلَیْهِ مَنْ یَسْتَخِفُّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۵۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«از (مصادیقِ) احترام به خداوند (عزّوجلّ)، احترام به مؤمنِ سپیدموی است.

هرکس مؤمنی را گرامی دارد، گرامی‌داشت خداوند را آغاز کرده است [و خداوند پاسخش را خواهد داد]

و هرکس مؤمنِ سپیدمویی را سبُک گرداند، خداوند پیش از مرگش، (مأموری را) به سویش می‌فرستد تا او را سبک گرداند (تحقیر کند.)»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۰۳ ، ۲۰:۳۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سَدِیرٍ اَلصَّیْرَفِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ! هَلْ یُکْرَهُ اَلْمُؤْمِنُ عَلَى قَبْضِ رُوحِهِ؟ قَالَ: «لاَ وَ اَللَّهِ إِنَّهُ إِذَا أَتَاهُ مَلَکُ اَلْمَوْتِ لِقَبْضِ رُوحِهِ جَزِعَ عِنْدَ ذَلِکَ فَیَقُولُ لَهُ مَلَکُ اَلْمَوْتِ: «یَا وَلِیَّ اَللَّهِ لاَ تَجْزَعْ فَوَ اَلَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لَأَنَا أَبَرُّ بِکَ وَ أَشْفَقُ عَلَیْکَ مِنْ وَالِدٍ رَحِیمٍ لَوْ حَضَرَکَ اِفْتَحْ عَیْنَکَ فَانْظُرْ!»» قَالَ: «وَ یُمَثَّلُ لَهُ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ فَاطِمَةُ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ وَ اَلْأَئِمَّةُ مِنْ ذُرِّیَّتِهِمْ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ فَیُقَالُ لَهُ: «هَذَا رَسُولُ اَللَّهِ وَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ فَاطِمَةُ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ وَ اَلْأَئِمَّةُ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ رُفَقَاؤُکَ.»» قَالَ: «فَیَفْتَحُ عَیْنَهُ فَیَنْظُرُ فَیُنَادِی رُوحَهُ مُنَادٍ مِنْ قِبَلِ رَبِّ اَلْعِزَّةِ فَیَقُولُ: «یٰا أَیَّتُهَا اَلنَّفْسُ اَلْمُطْمَئِنَّةُ» إِلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ: «اِرْجِعِی إِلىٰ رَبِّکِ رٰاضِیَةً» بِالْوَلاَیَةِ «مَرْضِیَّةً» بِالثَّوَابِ «فَادْخُلِی فِی عِبٰادِی» یَعْنِی مُحَمَّداً وَ أَهْلَ بَیْتِهِ «وَ اُدْخُلِی جَنَّتِی» فَمَا شَیْءٌ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنِ اِسْتِلاَلِ رُوحِهِ وَ اَللُّحُوقِ بِالْمُنَادِی.»

الکافی، ج۳، ص۱۲۷

 

از سَدیٖر صَیرَفی نقل شده است:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

فدایتان شوم، ای فرزند رسول خدا! آیا مؤمن از قبض روح خود بدش می‌آید؟

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«نه، به خدا قسم! به‌راستی هرگاه فرشته‌ی مرگ برای قبض روح نزد مؤمن می‌آید، او در این‌هنگام بی‌تابی می‌کند.

آن‌گاه فرشته‌ی مرگ به او می‌گوید: «ای دوست خدا! بی‌تابی نکن! قسم به خدایی که محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را فرستاد، قطعاً من نسبت به تو، مهربان‌تر و خیرخواه‌تر از پدر مهربانی هستم که نزدت حاضر باشد. چشمت را باز کن و نگاه کن!»

آن‌گاه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، امیرالمؤمنین، حضرت فاطمه، امام حسن، امام حسین و امامان از نوادگان ایشان (علیهم‌السلام) نزد او ممثَّل (مجسّم) می‌شوند و به او گفته می‌شود: «این رسول خداست و امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین و امامان از نوادگان ایشان؛ (همگی) رفقای تو هستند.» پس آن مؤمن چشمش را می‌گشاید و نگاه می‌کند.

آن‌گاه ندادهنده‌ای از جانب خداوندِ بلندمرتبه، خطاب به روح او ندا می‌دهد: «ای نفْسی که به‌واسطه‌ی محمد و اهل‌بیتش (صلوات‌الله‌علیهم) آرامش یافته‌ای! به‌سوی پروردگارت بازگرد، درحالی‌که به ولایت ایشان رضایت داری و با پاداشـ[ـی که به تو داده می‌شود] رضایت می‌یابی. پس در میان بندگان من - یعنی محمد و اهل‌بیتش صلوات‌الله‌علیهم - وارد شو و به بهشت من داخل شو!»[*]

هیچ چیزی برای آن مؤمن دوست‌داشتنی‌تر از خارج شدن روحش (از بدن) و پیوستنش به آن ندادهنده نیست.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] اشاره‌ای است به آیات ۲۷ الی ۳۰ سوره مبارکه فجر:

«یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِی إِلَىٰ رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً * فَادْخُلِی فِی عِبَادِی * وَادْخُلِی جَنَّتِی»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۰۲ ، ۱۵:۵۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یُوسُفَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ:

«إِنَّ الْجُهَنِیَّ أَتَى النَّبِیَّ ص فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی أَکُونُ فِی الْبَادِیَةِ وَ مَعِی أَهْلِی وَ وُلْدِی وَ غِلْمَتِی فَأُؤَذِّنُ وَ أُقِیمُ وَ أُصَلِّی بِهِمْ. أَ فَجَمَاعَةٌ نَحْنُ؟ فَقَالَ: «نَعَمْ.» فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ الْغِلْمَةَ یَتْبَعُونَ قَطْرَ السَّحَابِ وَ أَبْقَى أَنَا وَ أَهْلِی وَ وُلْدِی فَأُؤَذِّنُ وَ أُقِیمُ وَ أُصَلِّی بِهِمْ. فَجَمَاعَةٌ نَحْنُ؟ فَقَالَ: «نَعَمْ.» فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ فَإِنَّ وُلْدِی یَتَفَرَّقُونَ فِی الْمَاشِیَةِ وَ أَبْقَى أَنَا وَ أَهْلِی فَأُؤَذِّنُ وَ أُقِیمُ وَ أُصَلِّی بِهِمْ. أَ فَجَمَاعَةٌ أَنَا؟ فَقَالَ: «نَعَمْ.» فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ الْمَرْأَةَ تَذْهَبُ فِی مَصْلَحَتِهَا فَأَبْقَى أَنَا وَحْدِی فَأُؤَذِّنُ وَ أُقِیمُ فَأُصَلِّی. أَ فَجَمَاعَةٌ أَنَا؟ فَقَالَ: «نَعَمْ الْمُؤْمِنُ وَحْدَهُ جَمَاعَةٌ.»»

 الکافی، ج‏۳، ص۳۷۱

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده‌است که فرمودند:

«شخصی از قبیله جُهینه نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمد و عرض کرد:

ای رسول خدا! گاهی من به‌همراه خانواده و فرزندان و غلامانم به صحرا می‌روم. پس اذان و اقامه می‌گویم و با آنان نماز می‌خوانم. آیا نمازمان جماعت محسوب می‌شود؟

حضرت فرمودند:

«بله.»

عرض کرد:

ای رسول خدا! گاهی غلامان به دنبال آب‌های جمع‌شده از باران می‌روند و من و همسر و فرزندانم باقی می‌مانیم. پس من اذان و اقامه می‌گویم و با آنان نماز می‌خوانم. آیا نمازمان جماعت محسوب می‌شود؟

حضرت فرمودند:

«بله.»

عرض کرد:

ای رسول خدا! گاهی فرزندانم هم به دنبال گله می‌روند و من و همسرم باقی می‌مانیم. پس من اذان و اقامه می‌گویم و با او نماز می‌خوانم. آیا نمازم جماعت محسوب می‌شود؟

حضرت فرمودند:

«بله.»

عرض کرد:

ای رسول خدا! گاهی همسرم نیز به دنبال کارش می‌رود و من تنها می‌مانم. پس اذان و اقامه می‌گویم و نماز می‌خوانم. آیا نمازم جماعت محسوب می‌شود؟

حضرت فرمودند:

«بله، مؤمن به‌تنهایی جماعت محسوب می‌شود.»»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

برای برقراری نماز جماعت، حتماً لازم نیست یک روحانی حاضر باشد، بلکه می‌توانیم به همراه خانواده‌مان نماز جماعت برقرار کنیم؛ یکی از اعضای خانواده که شرایط امامت جماعت را دارد، جلو بایستد و اعضای دیگر به او اقتدا کنند، تا از فضیلت نماز جماعت محروم نشوند.

این‌که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند نماز یک مؤمن نیز جماعت محسوب می‌شود، به این خاطر است که مؤمن نیتش این است که اگر شرایط مهیا باشد، نمازش را به جماعت بخواند. حال اگر تنها باشد و امکان برگزاری نماز جماعت فراهم نباشد، خداوند نیتش را می‌پذیرد و نماز فُرادایش را جماعت محسوب می‌نماید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۰۲ ، ۰۸:۰۲
ابوالفضل رهبر

 

بعضی دعاها گیراست. یکی از آن‌ها، دعای والدین در مورد فرزندانشان است.

ملاحظه بفرمایید…

 

 

 

…عَنِ اَلسَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«إِیَّاکُمْ وَ دَعْوَةَ اَلْمَظْلُومِ فَإِنَّهَا تُرْفَعُ فَوْقَ اَلسَّحَابِ حَتَّى یَنْظُرَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهَا فَیَقُولَ: «اِرْفَعُوهَا حَتَّى أَسْتَجِیبَ لَهُ.» وَ إِیَّاکُمْ وَ دَعْوَةَ اَلْوَالِدِ فَإِنَّهَا أَحَدُّ مِنَ اَلسَّیْفِ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۵۰۹

 

از امام صادق، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«مراقب دعای مظلوم باشید؛

چراکه دعای مظلوم، تا بالای ابرها بالا می‌رود، تا این‌که خداوند (عزّوجلّ) به آن نگاه می‌اندازد و [به فرشتگانش] می‌فرماید: «آن را بالا بیاورید تا مستجابش کنم.»

و مراقب دعای پدر (یا مادر) باشید؛

چراکه از شمشیر بُرّان‌تر است.»

 

 

 

…عَنْ عِیسَى بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عِیسَى عَنْ أَبِی اَلْحَسَنِ اَلثَّالِثِ عَنْ آبَائِهِ قَالَ: قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ:

«ثَلاَثُ دَعَوَاتٍ لاَ یُحْجَبْنَ عَنِ اَللَّهِ (تَعَالَى)؛ دُعَاءُ اَلْوَالِدِ لِوَلَدِهِ إِذَا بَرَّهُ، وَ دَعْوَتُهُ عَلَیْهِ إِذَا عَقَّهُ، وَ دُعَاءُ اَلْمَظْلُومِ عَلَى ظَالِمِهِ، وَ دُعَاؤُهُ لِمَنِ اِنْتَصَرَ لَهُ مِنْهُ، وَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ دَعَا لِأَخٍ لَهُ مُؤْمِنٍ وَاسَاهُ فِینَا، وَ دُعَاؤُهُ عَلَیْهِ إِذَا لَمْ یُوَاسِهِ مَعَ اَلْقُدْرَةِ عَلَیْهِ وَ اِضْطِرَارِ أَخِیهِ إِلَیْهِ.»

 الأمالی(للطوسی)، ص۲۸۰

 

از امام هادی، از پدرانشان، از امام صادق (علیهم‌السلام) نقل شده است:

«سه دعا از خداوند (تعالی) پنهان نمی‌ماند:

- دعای پدر (یا مادر) برای فرزندش، هنگامی‌که به او نیکی کرده و نیز نفرین او علیه فرزندش، هنگامی‌که نسبت به او سرکشی نموده.

- و نفرین مظلوم علیه کسی که به او ظلم کرده و نیز دعای مظلوم برای کسی که او را در مقابل آن ظالم یاری نموده

- و دعای مرد [یا زن] مؤمن برای برادر [یا خواهر] مؤمنش که - به‌خاطر ما (اهل‌بیت) - او را یاری کرده و نیز دعای او علیه برادرش، هنگامی که به او یاری نکرده، در حالی که توان یاری‌اش را داشته و برادرش به کمک او نیاز شدید داشته.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

چه خوب است حال که دعای ما در مورد فرزندانمان مورد اعتنای پروردگار است، حتی اگر فرزندی داریم که در راه نیست یا کاستی‌هایی دارد، به‌جای نفرین، دعا کنیم که کاستی‌هایش رفع شود و به راه آید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۰۱ ، ۱۱:۱۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

«الْمُؤْمِنُ یَأْکُلُ بِشَهْوَةِ أَهْلِهِ وَ الْمُنَافِقُ یَأْکُلُ أَهْلُهُ بِشَهْوَتِهِ.»

 الکافی، ج‏۴، ص۱۲

 

از امام صادق، از پدرانشان، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهم) نقل شده است:

«مؤمن، به میل خانواده‌اش غذا می‌خورد

و منافق، خانواده‌اش به میل او غذا می‌خورند.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

این بزرگی و بزرگواری در مؤمن دیده می‌شود که وقتی می‌خواهد غذایی تهیه کند، نگاه می‌کند که همسر و فرزندانش چه نوع غذایی می‌پسندند، نه این‌که چیزی بخرد یا بپزد که خود دوست دارد.

به‌این‌ترتیب، هم در تربیتِ نفس خود گامی برمی‌دارد و هم خانواده‌اش را از خود خشنود می‌کند و روابط خانوادگی‌شان را گرم‌تر می‌نماید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۰۱ ، ۰۸:۲۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اِبْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنِ اَلرِّضَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ:

«صَاحِبُ‏ النِّعْمَةِ یَجِبُ‏ عَلَیْهِ التَّوْسِعَةُ عَنْ عِیَالِهِ.»

 الکافی، ج‏۴، ص۱۱

 

از امام رضا (علیه‌السلام) نقل شده است:

«کسی که نعمت دارد (وضعش خوب است)، بر او واجب است که نسبت به عیال (افراد تحت سرپرستی)اش توسعه دهد (دست‌ودل‌باز باشد.)»

 

 

 

...عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«إِنَّ الْمُؤْمِنَ یَأْخُذُ بِأَدَبِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ إِذَا وَسَّعَ عَلَیْهِ اتَّسَعَ وَ إِذَا أَمْسَکَ عَلَیْهِ أَمْسَکَ.»

 الکافی، ج‏۴، ص۱۲

 

از امام صادق، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«مؤمن از ادب خداوند (عزّوجلّ) پیروی می‌کند؛

هرگاه خداوند بر (نعمت‌هایش به) او وسعت بخشد، او نیز (در خرج کردن) توسعه می‌بخشد

و هرگاه خداوند از (اعطای نعمت به) او خودداری کند، او نیز (از خرج کردن) خودداری می‌کند.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

مؤمن چنین نیست که وقتی وضعش خوب است، به هر دلیلی (مثل ترس از بی‌پول شدن، پس‌انداز برای آینده یا...) در خرج کردن برای خانواده کم بگذارد و آن‌ها را در مضیقه قرار دهد.

از طرفی چنین هم نیست که وقتی وضعش چندان خوب نیست، بی‌حساب خرج کند و ریخت‌وپاش نماید.

اگر بزرگ‌ترها در زندگی چنین رفتار کنند، کوچک‌ترها هم چنین بار خواهند آمد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۰۱ ، ۰۸:۲۲
ابوالفضل رهبر

 

روِیَ عَنِ النَّبِیِّ ص‏ أَنَّهُ نَظَرَ إِلَى بَعْضِ الْأَطْفَالِ فَقَالَ: «وَیْلٌ لِأَوْلَادِ آخِرِ الزَّمَانِ مِنْ آبَائِهِمْ.» فَقِیلَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ مِنْ آبَائِهِمُ الْمُشْرِکِینَ؟ فَقَالَ: «لَا مِنْ آبَائِهِمُ الْمُؤْمِنِینَ لَا یُعَلِّمُونَهُمْ شَیْئاً مِنَ الْفَرَائِضِ وَ إِذَا تَعَلَّمُوا أَوْلَادُهُمْ مَنَعُوهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُمْ بِعَرَضٍ‏ یَسِیرٍ مِنَ‏ الدُّنْیَا فَأَنَا مِنْهُمْ بَرِی‏ءٌ وَ هُمْ مِنِّی بِرَاءٌ.»

 جامع‌الأخبار، ج۱، ص۱۰۶

 

نقل شده است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به چند کودک خردسال نگاه انداختند و فرمودند:

«وای بر فرزندان آخرالزمان، از دست پدرانشان!»

به ایشان عرض شد:

ای رسول خدا! از دست پدران مشرکشان؟

حضرت فرمودند:

«خیر، از دست پدران مؤمنشان! که:

چیزی از واجبات را به فرزندانشان نمی‌آموزند

و اگر فرزندانشان نیز بیاموزند، نمی‌گذارند انجام دهند

و همین‌که فرزندانشان بهره ناچیزی از دنیا داشته باشند، از آنان راضی‌اند.

پس من از آنان بیزارم و آنان نیز از من بیزارند.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] چه زمانه‌ی هولناکی و چه تهدید هولناک‌تری؛ بیزاری رسول خدا و بیزاری از رسول خدا! امید است والدین جامعه ما، با اهتمام به تعلیم آموزه‌های دینی به فرزندانشان و یاری آنان به انجام این آموزه‌ها، مراقب باشند خدای ناکرده مشمول این بیزاری نشوند.

[۲] این‌که مؤمنان - و نه مشرکان - در آخرالزمان چنین مشی لااُبالی‌گرایانه‌ای را در تربیت فرزندانشان پیش می‌گیرند نیز بسیار عجیب و قابل تأمل است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۰۱ ، ۰۸:۱۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی ثُمَامَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ اَلثَّانِی عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أَلْزَمَ مَکَّةَ أَوِ اَلْمَدِینَةَ وَ عَلَیَّ دَیْنٌ فَمَا تَقُولُ؟ فَقَالَ: «اِرْجِعْ فَأَدِّهِ إِلَى مُؤَدَّى دَیْنِکَ وَ اُنْظُرْ أَنْ تَلْقَى اَللَّهَ تَعَالَى وَ لَیْسَ عَلَیْکَ دَیْنٌ إِنَّ اَلْمُؤْمِنَ لاَ یَخُونُ.»

 الکافی، ج۵، ص۹۴

 

از ابوثُمامه نقل شده است:

به امام جواد (علیه‌السلام) عرض کردم:

من قصد دارم مدتی در مکه یا مدینه بمانم، اما بدهی‌ای به گردنم است. شما چه می‌فرمایید؟

حضرت فرمودند:

«(به شهرت) برگرد و بدهی‌ات را به طلب‌کار بپرداز

و چنان تدبیر کن که خداوند (تعالی) را در حالی ملاقات کنی که بدهی‌ای به گردنت نباشد؛

به‌راستی که مؤمن خیانت نمی‌کند.»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

همان‌طور که مشخص است، ابوثمانه پس از انجام اعمال حج و زیارت رسول خدا، بر سر دوراهی گیر کرده بوده که مدتی در این دو شهر مقیم شود یا به شهرش برگردد تا بدهی‌اش که مدتش سر رسیده بوده را صاف کند.

امام به او تذکر می‌دهند که پس ندادن بدهی، نوعی خیانت (در امانت) است، هرچند به بهانه اقامت در شهرهای زیارتی باشد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۰۰ ، ۰۸:۵۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْجَعْفَرِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: قَالَ لِی:

«یَا سُلَیْمَانُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْمُؤْمِنَ مِنْ نُورِهِ وَ صَبَغَهُمْ فِی رَحْمَتِهِ وَ أَخَذَ مِیثَاقَهُمْ لَنَا بِالْوَلَایَةِ فَالْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ لِأَبِیهِ وَ أُمِّهِ أَبُوهُ النُّورُ وَ أُمُّهُ الرَّحْمَةُ فَاتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ الَّذِی خُلِقَ مِنْهُ.»

 المحاسن، ج۱، ص۱۳۱

 

از سلیمان بن جعفر نقل شده است:

امام رضا (علیه‌السلام) به من فرمودند:

«ای سلیمان! به‌راستی که خداوند (تبارک‌وتعالی) مؤمنان را از نور خود آفرید و در رحمت خود رنگ‌آمیزی کرد[۱] و از آنان برای ما (اهل‌بیت) پیمانِ ولایت گرفت.

پس مؤمن، برادرِ [تنیِ] مؤمن است، از یک پدر و مادر؛ پدرش نورِ (الهی) است و مادرش رحمتِ (الهی.)[۲]

پس بپرهیز از فراستِ[۳] مؤمن؛ چراکه او با نور خدا، که از آن خلق شده است، می‌بیند.»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] در متن حدیث، ماده «صبغ» به‌کار رفته است؛ به این معنا که چیزی را در رنگ بخوابانند تا رنگ در آن نفوذ کند و به آن رنگ در آید.

[۲] به همین دلیل است که در ادبیات دینی مؤمنان برادر ایمانی یکدیگر محسوب می‌شوند؛ پدر مشترکشان نور و مادر مشترکشان رحمت است.

[۳] فراست؛ یعنی توانایی پی بردن به باطن و عمق هرچیز، با نگاه به ظاهر و سطح آن.

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

پس از مطالعه این کلام نورانی حضرت رضا (علیه‌السلام) و توضیحاتی که دوست فاضلم حجت‌الاسلام دین‌پرستی (در کانال «انباز») درباره‌اش مرقوم فرموده بودند، چندروزی درگیر فهم آن بودم و در نهایت «برداشت»هایی به ذهنم رسید که شاید بیانشان خالی از لطف نباشد.

 

ابتدا چهار «مقدمه» خدمتتان عرض می‌کنم و بعد پنج «برداشت» را به‌طور مختصر تقدیم می‌نمایم...

 

 

مقدمه۱:

بر اساس روایتی که ذکر شد، «ایمان» مولودِ پدری است که عبارت است از «نورِ» خدا و مادری که عبارت است از «رحمتِ» او. این نور در رحمت الهی قرار می‌گیرد تا رنگ رحمت را به خود گیرد.

از این بیان چنین برداشت می‌شود که سنخیتی وجود دارد میان «نور» و «نقش پدری» و میان «رحمت» و «نقش مادری».

 

مقدمه۲:

در روایتی که پیش‌تر با عنوان «حدیثی ساده و مهم در باب هستی‌شناسی عقل» منتشر شده بود، از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شد که: خلقتِ «عقل»، فرشته‌ای است که به تعداد تمام مخلوقات سر دارد و به هر انسانی سری تعلق دارد و هر سر صورتی دارد و روی آن صورت نام آن انسان نوشته شده است. در انتها نیز فرمودند که: مَثَلِ «عقل» در «قلب»، مَثَلِ چراغ است در وسط خانه. [علل‌الشرائع، ج۱، ص۹۸]

بر اساس این حدیث نبوی، «عقل» یک وجود واحد است که در «قلبِ» هر انسانی، شعبه‌ای دارد؛ مثل ژنراتوری که از آن به تک‌تک خانه‌ها سیم‌کشی شده و با نیروی آن، در هر خانه‌ای چراغی روشن شده‌است و صاحب این خانه، به نسبتِ اندازه و کیفیتِ چراغی که در خانه‌ی دلش دارد، می‌تواند اطراف خود را ببیند و بشناسد.

 

مقدمه۳:

بر اساس روایات متعدد (همان‌طور که انسان از خاک خلق شده است و جن از آتش،) «خلقت فرشتگان از نور است.» [تفسیرفرات‌، ج۱، ص۵۶]

با توجه به این مقدمه و مقدمه اول، «عقل» از جنسِ «نور» است؛ چراکه عقل فرشته‌ای است و جنس فرشتگان از نور هستند.

 

مقدمه۴:

از آیات قرآن و روایات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) چنین برداشت می‌شود که «قلب» که مرکز احساسات و عواطف و هیجانات روحی است، مثل یک ظرف عمل می‌کند و مظروف‌هایش عبارت‌اند از: ایمان، علم و عواطفی مثل حب و بغض، خوف و رجا، اضطراب و اطمینان و...

این ظرف می‌تواند از مظروف خود اثر (خوب یا بد) بپذیرد یا بر آن اثر (خوب یا بد) بگذارد؛ آن را تقویت کند یا موجب فسادش گردد. [معناشناسی قلب در قرآن؛ شعبان نصرتی]

 

 

برداشت۱:

با کنار هم قرار دادن مقدماتی که ذکر شد، سنخیت و شباهت‌هایی می‌یابید میان نور الهی، نور، چراغ، پرتوافکنی، عقل، عقلانیت، بینش، روشن‌گری، پدر و نقش پدری

و همچنین سنخیت و شباهت‌هایی می‌یابید میان رحمت الهی، رنگ، خانه، لطافت، قلب (دل)، مهربانی، گرایش، مهرورزی، مادر و نقش مادری

و اگر دقت کنید سنخیت و شباهت‌هایی می‌یابید میان:

- خوابانیده شدن نور الهی در رحمت الهی و تلطیف شدن نور با رنگ،

- استقرار عقل در خانه‌ی دل (قلب) و تلطیف عقلانیت با عواطف قلبی،

- قرار گرفتن چراغ در وسط خانه و پرتوافکنی‌ای که در خانه دارد و رنگی که فضای خانه به پرتوهای نور می‌بخشند،

- آمیخته شدن بینش و گرایش، و تعادل و کمالی که حاصل خواهد شد،

- نسبت میان مرد با زن، پدر با مادر، نقش پدری با نقش مادری؛ ورود پدر به خانه و آوردن رزق و آگاهی، با خانه‌داری مادر و مهرپراکنی و تلطیف و رنگ‌آمیزی و زیبایی‌بخشی او، [نسبتی که در مراحل تولید مثل مرد و زن و حتی در دخول اسپرم در تخمک و اثرگذاری و اثرپذیریشان نیز قابل درک است]

و در نتیجه تربیت فرزندانی صالح که حاصل این دو وجود هستند.

 

برداشت۲:

«ایمان»، حاصل آمیختن «نور عقل» و «رحمت قلب» است، ترکیبی از «عقلانیت» و «مهربانی»؛ عقلانیتی که در مهربانی خوابانده شده تا به رنگ آن درآید. پس «مؤمن» این دو خصلت را توأمان دارد.

 

برداشت۳:

برای پرورش فرزندی مؤمن، پدری لازم است که رفتارش عاقلانه و گفتارش روشنی‌بخش باشد، و مادری پرمهر که عواطف و احساساتش تنظیم باشند.

 

برداشت۴:

تأکیدی که در آموزه‌های دینی بر حفظ و حراست از نقش اصیل مرد و نقش اصیل زن در خانواده شده، حکمی است منطبق با عالم تکوین. مرد و زن ویژگی‌هایی دارند و به نسبت این ویژگی‌ها، نقش‌هایی را می‌پذیرند. جنگیدن با این ویژگی‌ها و نپذیرفتن نقش خود - چه از جانب مرد و چه از جانب زن - نه فقط جنگیدن با تشریع شارع، بلکه در افتادن با تکوین و طبیعت خویش نیز هست.

 

برداشت۵:

می‌توانیم از این منظر به احادیثی که در آن‌ها زنان ناقص‌العقل معرفی شده‌اند، نگاهی دوباره بیاندازیم. جنس «مرد» به‌خاطر نقشی که قرار است ایفا کند، با «عقلانیت» سازگاری بیش‌تری دارد و جنس «زن» به‌همین‌خاطر، با «رحمانیت». بنابراین عقلانیت در مرد بیش‌تر تجلی می‌یابد و رحمانیت در زن بیش‌تر.

نزد خداوند کسی مقرب‌تر است که ویژگی‌ها و اهداف خود و عالم هستی را بشناسد، نقشش را در این عالم بپذیرد و در راستای وظیفه‌اش بکوشد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۰۰ ، ۰۹:۰۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ قَالَ لِی عَبْدٌ صَالِحٌ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ: «یَا سَمَاعَةُ أَمِنُوا عَلَى فُرُشِهِمْ وَ أَخَافُونِی أَمَا وَ اَللَّهِ لَقَدْ کَانَتِ اَلدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا إِلاَّ وَاحِدٌ یَعْبُدُ اَللَّهَ وَ لَوْ کَانَ مَعَهُ غَیْرُهُ لَأَضَافَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ حَیْثُ یَقُولُ: «إِنَّ إِبْرٰاهِیمَ کٰانَ أُمَّةً قٰانِتاً لِلّٰهِ حَنِیفاً وَ لَمْ یَکُ مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ» فَغَبَرَ بِذَلِکَ مَا شَاءَ اَللَّهُ ثُمَّ إِنَّ اَللَّهَ آنَسَهُ بِإِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ فَصَارُوا ثَلاَثَةً أَمَا وَ اَللَّهِ إِنَّ اَلْمُؤْمِنَ لَقَلِیلٌ وَ إِنَّ أَهْلَ اَلْکُفْرِ لَکَثِیرٌ أَ تَدْرِی لِمَ ذَاکَ؟» فَقُلْتُ: لاَ أَدْرِی جُعِلْتُ فِدَاکَ. فَقَالَ: «صُیِّرُوا أُنْساً لِلْمُؤْمِنِینَ یَبُثُّونَ إِلَیْهِمْ مَا فِی صُدُورِهِمْ فَیَسْتَرِیحُونَ إِلَى ذَلِکَ وَ یَسْکُنُونَ إِلَیْهِ.»

 الکافی، ج۲، ص۲۴۳

 

از سماعة بن مهران نقل شده است:

امام کاظم (صلوات‌الله‌علیه) به من فرمودند:

«ای سماعه! (مدعیان ایمان) در بسترهایشان آسوده‌اند و مرا می‌ترسانند![۱]

بدان که به خدا قسم، زمانی در این دنیا بود که فقط یک نفر خداوند را عبادت می‌کرد و اگر کسی غیر از او همراهش بود، خداوند (عزّوجلّ) از او نیز یاد می‌کرد؛ آن‌جا که می‌فرماید:

«إِنَّ إِبْرٰاهِیمَ کٰانَ أُمَّةً قٰانِتاً لِلّٰهِ حَنِیفاً وَ لَمْ یَکُ مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ»[نحل:۱۲۰]؛

«به‌راستی که ابراهیم امتی بود که مطیع خداوند بود، گرایش به حق داشت و هرگز از مشرکان نبود.»[۲]

با خواست خداوند (مدت‌ها) چنین گذشت. سپس خداوند اسماعیل و اسحاق را با او مأنوس فرمود. آن‌گاه سه نفر شدند.[۳]

بدان که به خدا قسم، مؤمن(های حقیقی) کم هستند و اهل کفر بسیارند. می‌دانی چرا؟»

سماعه گوید: عرض کردم:

نمی‌دانم فدایتان شوم.

حضرت فرمودند:

«آنان انیس مؤمنان شده‌اند تا (مؤمنان) آن‌چه در سینه‌شان است را با آنان در میان بگذارند تا (از این طریق) راحت شوند و آرامش یابند.»

 

 

 

...عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: «لَیْسَ کُلُّ مَنْ قَالَ بِوَلاَیَتِنَا مُؤْمِناً وَ لَکِنْ جُعِلُوا أُنْساً لِلْمُؤْمِنِینَ.»

 الکافی، ج۲، ص۲۴۴

 

از امام کاظم (علیه‌السلام) نقل شده است:

«همه کسانی که مدعی ولایت ما هستند، مؤمن نیستند، اما آنان انیس مؤمنین قرار داده شده‌اند.»[۴]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] گویا منظور این است که وضعیت کسانی که ایمان حقیقی ندارند، گرایش به حق ندارند و به تن‌آسایی مشغول‌اند، مرا می‌ترساند (که دین خدا یاری نشود.) در ادامه نیز حضرت اشاره می‌کنند که البته این وضعیت عجیب نیست و در طول تاریخ مؤمنان راستین در اقلیت بوده‌اند.

[۲] معمولاً این تعبیر که «حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) یک امت بود» را چنین تفسیر می‌کنند که ایشان به‌جهت شخصیتِ بزرگی که داشتند (و البته کسی منکر عظمت شیخ‌الانبیاء نیست)، یک‌تنه یک امت بوده‌اند. درحالی‌که بنا بر این حدیث، این آیه شریفه چنین توضیح می‌یابد که چون ایشان تنها موحد و تنها مؤمن بوده‌اند، امت حنیف و امت اسلام، از همین یک نفر تشکیل یافته بود و ایشان این عَلَم را یکه و تنها بر دوش داشتند. البته همین غربت و استقامت ایشان در مسیر حق، نشان از عزم پولادین و شخصیت باعظمت این پیامبر اولوالعزم دارد.

[۳] البته باید دانست که دوران تنهایی حضرت ابراهیم که به آن اشاره شده است، بعد از وفات حضرت لوط (پیامبر الهی و برادرزاده حضرت ابراهیم علیهماالسلام) بوده است. ایشان در فاصله مرگ لوط و ولادت اسماعیل و اسحاق، تنها مؤمن حقیقی روی کره زمین بوده‌اند. علی‌نبینا‌وآله‌وعلیهم‌السلام

[۴] در روایات مذکور، از غربت مؤمنان راستین و تعداد اندکشان نسبت به دیگران سخن گفته شده و چنین بیان شده که خداوند سایرین را مایه «اُنسِ» آنان قرار داده است. «انس» در لغت ضد «وحشت» است. وحشت؛ یعنی ترسی که ناشی از تنهایی است. بنابراین اراده خداوند چنین بوده که مؤمنان حقیقی میان سایرین زندگی کنند، با آنان رفت‌وآمد داشته باشند و از تنهایی و غربتشان دچار وحشت نشوند.

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

پیش‌تر مطلبی با عنوان «چرا اهل‌بیت «غریب»اند؟» منتشر شده بود که در آن به «غربت اهل‌بیت علیهم‌السلام»، «غربت مؤمن»، «غربت عالم» و «علت این غربت» اشاره شده بود. بازخوانی آن مطلب نیز توصیه می‌شود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۰۰ ، ۰۸:۳۳
ابوالفضل رهبر

 

...عنْ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: «اَلْمَرِیضُ فِی سِجْنِ اَللَّهِ مَا لَمْ یَشْکُ إِلَى عُوَّادِهِ تُمْحَى سَیِّئَاتُهُ وَ أَیُّ مُؤْمِنٍ مَاتَ مَرِیضاً مَاتَ شَهِیداً وَ کُلُّ مُؤْمِنٍ شَهِیدٌ وَ کُلُّ مُؤْمِنَةٍ حَوْرَاءُ وَ أَیُّ مِیتَةٍ مَاتَ بِهَا اَلْمُؤْمِنُ فَهُوَ شَهِیدٌ.» وَ تَلاَ قَوْلَ اَللَّهِ جَلَّ ذِکْرُهُ: «وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا بِاللّٰهِ وَ رُسُلِهِ أُولٰئِکَ هُمُ اَلصِّدِّیقُونَ وَ اَلشُّهَدٰاءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ»»

 دعائم‌الإسلام، ج۱، ص۲۱۷

 

از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است:

«بیمار، در زندانِ خداست و تا وقتی که نزد عیادت‌کنندگانش (از وضعیت خود) شکایت نکند، گناهانش محو می‌شود.

هر مؤمنی که در حال بیماری بمیرد، شهید مرده است.

هر مرد مؤمنی شهید است و هر زن مؤمنی حوریه است.

مؤمن به هر مرگی بمیرد، شهید است.»

بعد حضرت این سخن خداوند (جلّ‌ذکره) را تلاوت فرمودند:

«وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا بِاللّٰهِ وَ رُسُلِهِ أُولٰئِکَ هُمُ اَلصِّدِّیقُونَ وَ اَلشُّهَدٰاءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ»[حدید:۱۹]؛

«و کسانی که به خداوند و پیامبرانش ایمان آورده‌اند، همین‌ها هستند که «صدّیق»[۱] هستند و نزد پروردگارشان «شهید»[۲] اند.»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] «صدّیق»: کسی که تمام عقاید، افکار، رفتار و گفتارش مطابق واقع است.

[۲] «شهید»: کسی که به‌عنوان شاهد در دادگاه حاضر می‌دهد تا علیه یا لهِ کسی گواهی دهد. در این‌جا مقصود کسی است که در روز قیامت، در پیشگاه خداوند، به صحت یا عدم صحت عقاید و اعمال مردم گواهی می‌دهد.

  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۲:۱۲
ابوالفضل رهبر

 

در منابع روایی شیعه و اهل‌سنت، از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است که (گویا در سفر معراج دیده‌اند): بیشتر بهشتیان، «ابله»اند!

کتب لغت، ابله را با این واژگان معنا کرده‌اند: کم‌عقل، ساده‌لوح، غافل، اهمال‌کار، فراموش‌کار و…

بعضی استعمالات این واژه نیز قابل توجه است؛

مثلاً عرب می‌گوید: «خیرُ اولادِنا الأبلهُ العَقولُ»؛ «بهترین فرزندان ما، آن است که ابلهِ عاقل باشد!» و منظورشان فرزندی است که از شدت حیا، مانند ابله‌ها رفتار می‌کند.

همچنین عرب می‌گوید: «شبابٌ ابلهُ»؛ «جوانان ابله» به این‌خاطر که بی‌تجربه‌اند و در آن‌ها نوعی سادگی و ساده‌لوحی به چشم می‌خورد.

این‌که چرا بیشتر بهشتیان این ویژگی را دارند، از امام صادق (علیه‌السلام) سؤال شده و در کتب حدیثی ما انعکاس یافته است.

توجه بفرمایید:

 

 

...عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ: قَالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: «دَخَلْتُ اَلْجَنَّةَ فَرَأَیْتُ أَکْثَرَ أَهْلِهَا اَلْبُلْهَ» قَالَ قُلْتُ: مَا اَلْبُلْهُ؟ فَقَالَ: «اَلْعَاقِلُ فِی اَلْخَیْرِ اَلْغَافِلُ عَنِ اَلشَّرِّ اَلَّذِی یَصُومُ فِی کُلِّ شَهْرٍ ثَلاَثَةَ أَیَّامٍ.»

 معانی‌الأخبار، ج۱، ص۲۰۳

 

مَسعدة بن صدقه از امام صادق نقل کرده است که ایشان از پدرشان امام باقر، از پدرانشان، از پیامبر (صلوات‌الله‌علیهم) نقل فرمودند:

«من وارد بهشت شدم و دیدم که بیشتر اهل بهشت ابله‌ها هستند.»

مسعدة گوید: عرض کردم:

(مقصود از این) ابله چیست؟

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«کسی که در امور خیر عاقل است و از امور شرّ غافل[۱] است. کسی است که در هر ماه سه روز روزه می‌گیرد.»[۲]

 

 

 

...عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: «أَکْثَرُ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ اَلْبُلْهُ.» قَالَ قُلْتُ: هَؤُلاَءِ اَلْمُصَابُونَ اَلَّذِینَ لاَ یَعْقِلُونَ؟ فَقَالَ لِی: «لاَ اَلَّذِینَ یَتَغَافَلُونَ عَمَّا یُکْرَهُونَ یَتَبَالَهُونَ عَنْهُ.»

 السرائر، ج۳، ص۵۶۶

 

از مَسعدة بن صدقه نقل شده است که امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«بیشتر اهل بهشت، ابله‌ها هستند.»

مسعدة گوید: عرض کردم:

(مقصود از) آن‌ها، دیوانه‌هایی هستند که عقل ندارند؟

حضرت فرمودند:

«خیر، کسانی‌اند که نسبت به چیزی که ناپسند است، غفلت می‌ورزند و خود را ابله جلوه می‌دهند.»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] «غفلت» را در لغت چنین معنا کرده‌اند: بی‌توجهی، اهمال ورزیدن، رها کردن چیزی؛ سهواً یا عمداً.

[۲] گویا اشاره‌ای است به استحباب روزه گرفتن در اولین و آخرین پنجشنبه ماه و چهارشنبه وسط ماه. (مطلب مرتبط پیشین:

«چرا روزه پنجشنبه اول و آخر ماه و چهارشنبه وسط ماه سنت شده است؟»)

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

شاید این تعبیر پیامبر پاسخی باشد به باورهای غلط یا کنایه‌های برخی بدخواهان مبنی بر این‌که اهل ایمان به‌نوعی کم‌عقل و ساده‌لوح‌اند یا در باغ نیستند و قاطی دارند!

چنان‌که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در بخشی از خطبه متقین، در توصیف اهل تقوا، خطاب به همّام می‌فرمایند:

«قَدْ بَرَاهُمُ اَلْخَوْفُ بَرْیَ اَلْقِدَاحِ یَنْظُرُ إِلَیْهِمُ اَلنَّاظِرُ فَیَحْسَبُهُمْ مَرْضَى وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ وَ یَقُولُ لَقَدْ خُولِطُوا وَ لَقَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظِیمٌ»

 نهج‌البلاغة، ص۳۰۳

«ترسِ (خداوند)، باتقوایان را مانند تیر، تراشیده و لاغر کرده، (چنان‌که وقتی) کسی به آن‌ها نگاه کند، گمان می‌کند بیمارند، درحالی‌که این جماعت بیمار نیستند

و می‌گویند آنان قاطی کرده‌اند. اما در واقع امری عظیم آنان را به هم ریخته است.»

حقیقت این است که مؤمنان و پرهیزکاران، موقعیت خود را در عالم هستی به‌درستی دریافته‌اند؛ زندگی خود را محدود به این دنیا نمی‌دانند و به زندگی جاوادان پس از دنیا باور دارند، توجه خود را به آخرت مصروف می‌دارند و بر انجام کارهای نیک تمرکز می‌کنند. به‌همین‌خاطر نسبت به کارهایی که در واقع بیهوده یا بد هستند، بی‌توجه‌اند و از آن‌ها غافل‌اند.

به همین خاطر اهل دنیا نمی‌توانند با دودوتاچهارتاهای دنیاییِ خود، رفتار آنان را هضم کنند. پس آنان را نادان و ساده‌لوح می‌پندارند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۰۰ ، ۰۵:۴۹
ابوالفضل رهبر

 

رُوِیَ عَنْهُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ لَهُ: «یَا جَابِرُ... أُوصِیکَ بِخَمْسٍ إِنْ ظُلِمْتَ فَلاَ تَظْلِمْ وَ إِنْ خَانُوکَ فَلاَ تَخُنْ وَ إِنْ کُذِّبْتَ فَلاَ تَغْضَبْ وَ إِنْ مُدِحْتَ فَلاَ تَفْرَحْ وَ إِنْ ذُمِمْتَ فَلاَ تَجْزَعْ وَ فَکِّرْ فِیمَا قِیلَ فِیکَ فَإِنْ عَرَفْتَ مِنْ نَفْسِکَ مَا قِیلَ فِیکَ فَسُقُوطُکَ مِنْ عَیْنِ اَللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ عِنْدَ غَضَبِکَ مِنَ اَلْحَقِّ أَعْظَمُ عَلَیْکَ مُصِیبَةً مِمَّا خِفْتَ مِنْ سُقُوطِکَ مِنْ أَعْیُنِ اَلنَّاسِ وَ إِنْ کُنْتَ عَلَى خِلاَفِ مَا قِیلَ فِیکَ فَثَوَابٌ اِکْتَسَبْتَهُ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَتْعَبَ بَدَنُکَ وَ اِعْلَمْ بِأَنَّکَ لاَ تَکُونُ لَنَا وَلِیّاً حَتَّى لَوِ اِجْتَمَعَ عَلَیْکَ أَهْلُ مِصْرِکَ وَ قَالُوا إِنَّکَ رَجُلُ سَوْءٍ لَمْ یَحْزُنْکَ ذَلِکَ وَ لَوْ قَالُوا إِنَّکَ رَجُلٌ صَالِحٌ لَمْ یَسُرَّکَ ذَلِکَ وَ لَکِنِ اِعْرِضْ نَفْسَکَ عَلَى کِتَابِ اَللَّهِ فَإِنْ کُنْتَ سَالِکاً سَبِیلَهُ زَاهِداً فِی تَزْهِیدِهِ رَاغِباً فِی تَرْغِیبِهِ خَائِفاً مِنْ تَخْوِیفِهِ فَاثْبُتْ وَ أَبْشِرْ فَإِنَّهُ لاَ یَضُرُّکَ مَا قِیلَ فِیکَ وَ إِنْ کُنْتَ مُبَایِناً لِلْقُرْآنِ فَمَا ذَا اَلَّذِی یَغُرُّکَ مِنْ نَفْسِکَ إِنَّ اَلْمُؤْمِنَ مَعْنِیٌّ بِمُجَاهَدَةِ نَفْسِهِ لِیَغْلِبَهَا عَلَى هَوَاهَا فَمَرَّةً یُقِیمُ أَوَدَهَا وَ یُخَالِفُ هَوَاهَا فِی مَحَبَّةِ اَللَّهِ وَ مَرَّةً تَصْرَعُهُ نَفْسُهُ فَیَتَّبِعُ هَوَاهَا فَیَنْعَشُهُ اَللَّهُ فَیَنْتَعِشُ وَ یُقِیلُ اَللَّهُ عَثْرَتَهُ فَیَتَذَکَّرُ وَ یَفْزَعُ إِلَى اَلتَّوْبَةِ وَ اَلْمَخَافَةِ فَیَزْدَادُ بَصِیرَةً وَ مَعْرِفَةً لِمَا زِیدَ فِیهِ مِنَ اَلْخَوْفِ وَ ذَلِکَ بِأَنَّ اَللَّهَ یَقُولُ «إِنَّ اَلَّذِینَ اِتَّقَوْا إِذٰا مَسَّهُمْ طٰائِفٌ مِنَ اَلشَّیْطٰانِ تَذَکَّرُوا فَإِذٰا هُمْ مُبْصِرُونَ»»

 تحف‌العقول، ج۱، ص۲۸۴

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است که در ضمن وصیت طولانی‌شان به جابر بن یزید جُعفی فرمودند:

«ای جابر!... پنج چیز به تو توصیه می‌کنم:

«اگر به تو ظلم شد، تو ظلم نکن،

اگر به تو خیانت شد، تو خیانت نکن،

اگر [سخنانت] را تکذیب کردند، خشمگین نشو،

اگر تو را ستایش کردند، سرخوش نشو

و اگر تو را نکوهش کردند، بی‌تابی نکن.

 

و در مورد نکوهشی که درباره‌ات می‌گویند فکر کن؛

اگر آن‌چه درباره‌ات می‌گویند را در خود می‌یابی، پس افتادنت از چشم خداوند (جلّ‌وعزّ) موقع خشمگین شدنت از حق، مصیبت بزرگ‌تری است برای تو از این‌که می‌ترسی از چشم مردم بیفتی

و اگر خلاف آن‌چه درباره‌ات می‌گویند هستی، پس این، [مستوجبِ] ثوابی است که بدون این‌که جسمت به سختی افتاده باشد، به‌دست آورده‌ای.

 

و بدان که تو ولیّ (دوستِ) ما نیستی، مگر وقتی اهالی شهرت علیه تو متحد شدند و گفتند تو مرد بدی هستی، این تو را غمگین نکند و اگر گفتند مرد خوبی است، این، تو را شادمان نسازد.

 

اما [اگر در چنین موقعیتی قرار گرفتی،] خودت را به کتاب خدا عرضه کن؛

اگر در راه قرآن حرکت می‌کنی؛ یعنی نسبت به چیزهایی که (خداوند) از تو نسبت به آن بی‌رغبتی خواسته، بی‌رغبت هستی و نسبت به چیزهایی که (خداوند) تو را به آن ترغیب کرده، رغبت داری و نسبت به چیزهایی که (خداوند) تو را از آن ترسانده، می‌ترسی، در این صورت، [در راهی که می‌روی] ثابت‌قدم باش و شادمان باش؛ زیرا چیزهایی که درباره‌ات می‌گویند، ضرری به تو نمی‌رساند.

اما اگر از قرآن دور هستی، پس به چه‌چیزِ خود مغروری؟!

 

به‌راستی که مؤمن همتش این است که با نفسش بجنگد تا بر هواهای (نفسانی)اش غالب گردد؛

گاهی کجی‌هایش را راست می‌کند و به‌خاطر محبت خداوند، با هواهایش مخالفت می‌کند

و گاهی نفسش او را زمین می‌زند، پس از هواهای (نفسانی)اش پیروی می‌کند. اما خداوند جانی دوباره به او می‌بخشد، پس نجات می‌یابد و خداوند لغزشش را می‌بخشد تا (آن مؤمن) به خود بیاید و به هراس بیفتد که توبه کند و (با نفسش) مخالفت کند. به این ترتیب، به‌خاطر افزایش هراسش (از خداوند)، بصیرت و معرفتش افزایش می‌یابد.

 

این همان است که خداوند می‌فرماید:

«إِنَّ اَلَّذِینَ اِتَّقَوْا إِذٰا مَسَّهُمْ طٰائِفٌ مِنَ اَلشَّیْطٰانِ تَذَکَّرُوا فَإِذٰا هُمْ مُبْصِرُونَ»[اعراف:۲۰۱]؛ «کسانی که تقوا ورزیده‌اند، هرگاه دچار وسوسه‌ای از شیطان شوند، به خود می‌آیند و ناگاه بصیرت می‌یابند.»»

 

تحف‌العقول، ج۱، ص۲۸۴

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

دانستن این نکته راجع‌به شخصیت مخاطب امام باقر (علیه‌السلام) در این حدیث، ما را به فهم مقصود امام نزدیک می‌نماید:

جابر بن یزید جُعفی از اصحاب سرّ امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) بوده است و به این دلیل که ناقل روایات نابی بوده است که اهل‌بیت (علیهم‌السلام) در زمان خود نمی‌توانستند به همه اصحاب بگویند و منتشر کنند، سایر اصحاب این روایات را از او نمی‌پذیرفتند و تا مدت‌ها روایات او را ضعیف و خودش را اهل غلو می‌دانستند.

 

 

مطلب مرتبط پیشین:
چه شد که یونس به گریه افتاد؟!
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۹ ، ۰۸:۱۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَحْمَسِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ‏ إِلَى‏ الْمُؤْمِنِ‏ أُمُورَهُ‏ کُلَّهَا وَ لَمْ یُفَوِّضْ إِلَیْهِ أَنْ یَکُونَ ذَلِیلًا أَ مَا تَسْمَعُ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ» فَالْمُؤْمِنُ یَکُونُ عَزِیزاً وَ لَا یَکُونُ ذَلِیلًا.» ثُمَّ قَالَ: «إِنَّ الْمُؤْمِنَ أَعَزُّ مِنَ الْجَبَلِ إِنَّ الْجَبَلَ یُسْتَقَلُّ مِنْهُ بِالْمَعَاوِلِ وَ الْمُؤْمِنَ لَا یُسْتَقَلُ‏ مِنْ دِینِهِ شَیْ‏ءٌ.» [و فی حدیث آخر:] «فَالْمُؤْمِنُ یَنْبَغِی أَنْ یَکُونَ عَزِیزاً وَ لَا یَکُونَ ذَلِیلًا یُعِزُّهُ اللَّهُ بِالْإِیمَانِ وَ الْإِسْلَامِ.»

 الکافی، ج‏۵، ص۶۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که فرمودند:

«به‌راستی که خداوند (عزّوجلّ) تمام امور مؤمن را به خودش واگذار کرده است، اما این را به او واگذار نکرده است که ذلیل باشد. مگر سخن خداوند (عزوجل) را نشنیده‌ای که می‌فرماید:

«وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ»؛ «عزت فقط برای خداست و برای رسولش و برای مؤمنین» [منافقون:۷]

پس مؤمن عزیز است و ذلیل نیست.»

سپس امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«به‌راستی که مؤمن از کوه عزیزتر است؛ چراکه از کوه با تیشه کم می‌شود ولی مؤمن چیزی از دینش کاسته نمی‌شود.»

[در حدیث مشابهی از ایشان نقل شده است که پس از ذکر این آیه شریفه فرمودند:]

«پس مؤمن شایسته است که عزیز باشد و ذلیل نباشد؛ [چراکه] خداوند او را با ایمان و اسلام عزیز کرده است.»

 

 

حال سؤال این است که اگر مؤمن به‌واسطه ایمان و اسلامش عزیز است، چطور می‌تواند از خواست خداوند تعدّی کند و خود را ذلیل نماید؟

 

 

...عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّیِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ‏: «لَا یَنْبَغِی لِلْمُؤْمِنِ أَنْ یُذِلَّ نَفْسَهُ.» قِیلَ لَهُ: وَ کَیْفَ یُذِلُّ نَفْسَهُ؟ قَالَ: «یَتَعَرَّضُ لِمَا لَا یُطِیقُ.» [و فی حدیث آخر:] «یَدْخُلُ فِیمَا یَتَعَذَّرُ مِنْهُ‏.»

 الکافی، ج‏۵، ص۶۴

‍ 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که فرمودند:

«شایسته نیست برای مؤمن که خود را ذلیل کند.»

از ایشان سؤال شد: مؤمن چطور خود را ذلیل می‌کند؟

حضرت فرمودند:

«دست به کاری بزند که توان انجامش را نداشته باشد.»

[همچنین حضرت در حدیث مشابهی در پاسخ به این سؤال فرمودند:]

«وارد کاری شود که (بعداً) به‌خاطر آن (از دیگران) عذرخواهی کند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۹ ، ۰۸:۲۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ الْکَاظِمِ ع قَالَ:

«لَنْ تَکُونُوا مُؤْمِنِینَ حَتَّى تَعُدُّوا الْبَلَاءَ نِعْمَةً وَ الرَّخَاءَ مُصِیبَةً وَ ذَلِکَ أَنَّ الصَّبْرَ عِنْدَ الْبَلَاءِ أَعْظَمُ مِنَ الْغَفْلَةِ عِنْدَ الرَّخَاءِ.»

 جامع‌الأخبار(للشعیری)، ص۱۱۵

 

از امام موسی کاظم (علیه‌السلام) نقل شده است که فرمودند:

«شما مؤمن نخواهید بود، مگراین‌که بلاء را نعمت محسوب کنید و آسایش را مصیبت؛

چراکه (ارزشِ) صبر کردن هنگام بلاء، از غفلت هنگام آسایش عظیم‌تر است.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۸ ، ۱۳:۱۳
ابوالفضل رهبر

 

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در ضمن توصیه‌هایشان به ابوذر، فرمودند:

«یَا أَبَا ذَرٍّ، إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَرَى ذَنْبَهُ کَأَنَّهُ تَحْتَ صَخْرَةٍ یَخَافُ أَنْ تَقَعَ عَلَیْهِ، وَ الْکَافِرَ یَرَى ذَنْبَهُ کَأَنَّهُ ذُبَابٌ مَرَّ عَلَى أَنْفِهِ.»

 الأمالی(للطوسی)، ص۵۲۷

 

«ای ابوذر! به‌راستی که مؤمن گناهش را مانند صخره (تخته‌سنگی بسیار بزرگ) می‌بیند که می‌ترسد [هر آن] روی او بیفتد. اما کافر گناهش را مانند مگسی می‌بیند که از روی بینی‌اش عبور کرده است.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۸ ، ۱۹:۵۵
ابوالفضل رهبر

 

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیُّ عَنْ أَبِیهِ یَرْفَعُهُ إِلَى زُرَارَةَ بْنِ أَوْفَى قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع فَقَالَ: «یَا زُرَارَةُ النَّاسُ فِی زَمَانِنَا عَلَى سِتِّ طَبَقَاتٍ أَسَدٍ وَ ذِئْبٍ وَ ثَعْلَبٍ وَ کَلْبٍ وَ خِنْزِیرٍ وَ شَاةٍ فَأَمَّا الْأَسَدُ فَمُلُوکُ الدُّنْیَا یُحِبُّ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ أَنْ یَغْلِبَ وَ لَا یُغْلَبَ وَ أَمَّا الذِّئْبُ فَتُجَّارُکُمْ یَذُمُّونَ إِذَا اشْتَرَوْا وَ یَمْدَحُونَ إِذَا بَاعُوا وَ أَمَّا الثَّعْلَبُ فَهَؤُلَاءِ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ بِأَدْیَانِهِمْ وَ لَا یَکُونُ فِی قُلُوبِهِمْ مَا یَصِفُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ أَمَّا الْکَلْبُ یَهِرُّ عَلَى النَّاسِ بِلِسَانِهِ وَ یُکْرِمُهُ النَّاسُ مِنْ شَرِّ لِسَانِهِ وَ أَمَّا الْخِنْزِیرُ فَهَؤُلَاءِ الْمُخَنَّثُونَ وَ أَشْبَاهُهُمْ لَا یُدْعَوْنَ‏ إِلَى‏ فَاحِشَةٍ إِلَّا أَجَابُوا وَ أَمَّا الشَّاةُ فَالْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ تُجَزُّ شُعُورُهُمْ وَ یُؤْکَلُ لُحُومُهُمْ وَ یُکْسَرُ عَظْمُهُمْ فَکَیْفَ تَصْنَعُ الشَّاةُ بَیْنَ أَسَدٍ وَ ذِئْبٍ وَ ثَعْلَبٍ وَ کَلْبٍ وَ خِنْزِیرٍ.»

 الخصال، ج‏۱، ص۳۳۹

 

از زرارة بن اَوفَی از امام سجاد (علیه‌السلام) نقل شده است:

«ای زراره! مردم در زمان ما شش طبقه هستند:

شیرها، گرگ‌ها، روباه‌ها، سگ‌ها، خوک‌ها و گوسفندها!

شیرها؛ پادشاهان دنیا هستند. همه‌شان دوست دارند که (بر همه چیز) غالب باشند و کسی بر آن‌ها غلبه نداشته باشد.

گرگ‌ها؛ تاجران (دادوستدکنندگانِ) شما هستند. هنگامی که (کالایی را) می‌خرند، (از آن) بدگویی می‌کنند و هنگامی که می‌فروشند، (از آن) تعریف می‌کنند.

روباه‌ها؛ کسانی‌اند که از دین‌هایشان نان می‌خورند و آن‌چه را با زبانشان توصیف می‌کنند، در دل‌هایشان نیست.

سگ‌ها؛ با زبانشان (مانند سگ خشمگینی که با ناشناسی روبه‌رو شده) به مردم می‌پرد و مردم برای این‌که از شرِّ زبانشان در امان باشند، به آن‌ها احترام می‌گذارند.

خوک‌ها؛ زن‌صفت‌ها (مردانی که تمایلات زنانه دارند) و امثال آن‌ها هستند. هرگاه به کار زشتی دعوت شوند، قبول می‌کنند.

گوسفندها؛ مؤمنان هستند. کسانی که مویشان را می‌چینند، گوشتشان را می‌خورند و استخوان‌هایشان را می‌شکنند.

(تصور کن که) گوسفندان در میان شیرها، گرگ‌ها، روباه‌ها، سگ‌ها و خوک‌ها چه می‌کنند؟!»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۷ ، ۰۹:۲۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «قَالَ النَّبِیُّ ص: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیُبْغِضُ الْمُؤْمِنَ الضَّعِیفَ الَّذِی لَا دِینَ لَهُ.» فَقِیلَ لَهُ: وَ مَا الْمُؤْمِنُ الَّذِی لَا دِینَ لَهُ؟ قَالَ: «الَّذِی لَا یَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ.»»

 الکافی، ج۵، ص۵۹

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند:

«خداوند (عزّوجلّ) از مؤمنِ ضعیفی که دین ندارد، بدش می‌آید.»

به ایشان عرض شد:

مؤمنی که دین ندارد دیگر چیست؟!

فرمودند:

«مؤمنی که نهی‌ازمنکر نمی‌کند.»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۷ ، ۲۳:۴۹
ابوالفضل رهبر

 

حَدَّثَنَا یُوسُفُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَیَّارٍ عَنْ أَبَوَیْهِمَا عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْعَسْکَرِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ع‏: «...قِیلَ: یَا رَسُولَ‏ اللَّهِ‏ هَلَکَ‏ فُلَانٌ‏ یَعْمَلُ‏ مِنَ الذُّنُوبِ کَیْتَ وَ کَیْتَ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «بَلْ قَدْ نَجَا وَ لَا یَخْتِمُ اللَّهُ عَمَلَهُ إِلَّا بِالْحُسْنَى وَ سَیَمْحُو اللَّهُ عَنْهُ السَّیِّئَاتِ وَ یُبَدِّلُهَا مِنْ حَسَنَاتٍ إِنَّهُ کَانَ یَمُرُّ مَرَّةً فِی طَرِیقٍ عَرَضَ لَهُ مُؤْمِنٌ قَدِ انْکَشَفَتْ عَوْرَتُهُ وَ هُوَ لَا یَشْعُرُ فَسَتَرَهَا عَلَیْهِ وَ لَمْ یُخْبِرْهُ بِهَا مَخَافَةَ أَنْ یَخْجَلَ ثُمَّ إِنَّ ذَلِکَ الْمُؤْمِنَ عَرَفَهُ فِی مَهْوَاهُ فَقَالَ لَهُ: أَجْزَلَ اللَّهُ لَکَ الثَّوَابَ وَ أَکْرَمَ لَکَ الْمَآبَ وَ لَا نَاقَشَکَ فِی الْحِسَابِ فَاسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ فِیهِ فَهَذَا الْعَبْدُ لَا یَخْتِمُ اللَّهُ لَهُ إِلَّا بِخَیْرٍ بِدُعَاءِ ذَلُکَ الْمُؤْمِنِ.» فَاتَّصَلَ قَوْلُ رَسُولِ اللَّهِ ص بِهَذَا الرَّجُلِ فَتَابَ وَ أَنَابَ وَ أَقْبَلَ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَمْ یَأْتِ عَلَیْهِ سَبْعَةُ أَیَّامٍ حَتَّى أُغِیرَ عَلَى سَرْحِ الْمَدِینَةِ فَوَجَّهَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِی أَثَرِهِمْ جَمَاعَةً ذَلِکَ الرَّجُلُ أَحَدُهُمْ فَاسْتُشْهِدَ فِیهِمْ.»

 عیون‌أخبارالرضا، ج‏۲، ص۱۶۹

 

از امام حسن عسکری از امام هادی از امام جواد از امام رضا (علیهم‌السلام) نقل شده است:

«به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) عرض شد: فلانی هلاک است (و امیدی به نجاتش نیست؛ چراکه) فلان‌گناهان و بیسارگناهان را انجام می‌دهد.

رسول خدا فرمودند: «نه، او نجات یافته است. خداوند کارش را ختم به خیر می‌کند و بدی‌هایش را پاک خواهد کرد و آن‌ها را به نیکی تبدیل خواهد کرد.

آن مرد روزی از راهی عبور می‌کرد. با مؤمنی مواجه شد که عورتش پیدا شده بود اما خودش متوجه نبود. عورت آن مؤمن را پوشاند و از ترس این‌که آن مؤمن خجالت بکشد، به او خبر نداد (که من چنین کردم.)

بعد، آن مؤمن او را در راهی که می‌رفت، شناخت (و متوجه شد او این کار را کرده و آبرویش را حفظ نموده.) پس به او گفت: خداوند به تو پاداش دهد و بازگشتت (به سوی خودش، در قیامت) را بزرگ دارد و در حساب‌رسی بر تو سخت نگیرد.

خداوند نیز دعای آن مؤمن را در حق او اجابت کرد و به‌همین‌خاطر است که این بنده، حتماً با دعای آن مؤمن، عاقبت‌به‌خیر خواهد شد.»

این گفته‌ی رسول خدا به (گوشِ) آن مردِ گناه‌کار رسید. پس توبه کرد و (به‌سوی پروردگار) بازگشت و به اطاعت خداوند (عزّوجلّ) روی آورد.

هفت روز (از توبه او) نگذشته بود که به چراگاه مدینه حمله شد. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) گروهی را به تعقیب غارت‌گران فرستادند. آن مرد نیز یکی از آن گروه بود که در میان آنان به شهادت رسید.»

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۷ ، ۱۸:۴۹
ابوالفضل رهبر