دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۸۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام کاظم» ثبت شده است

 

…عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مِهْزَمٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع قَالَ:

«کَانَ یَحْیَى بْنُ زَکَرِیَّا ع یَبْکِی وَ لَا یَضْحَکُ وَ کَانَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ ع یَضْحَکُ وَ یَبْکِی وَ کَانَ الَّذِی یَصْنَعُ عِیسَى ع أَفْضَلَ مِنَ الَّذِی کَانَ یَصْنَعُ یَحْیَى ع.»

 الکافی، ج۲، ص۶۶۵

 

از امام کاظم (علیه‌السلام) نقل شده است:

«حضرت یحیی بن زکریا (علیهماالسلام)، گریه می‌کرد و نمی‌خندید.

حضرت عیسی بن مریم (علیهماالسلام)، می‌خندید و گریه می‌کرد.

کاری که حضرت عیسی می‌کرد، از کاری که حضرت یحیی می‌کرد، بهتر بود.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۰۳ ، ۰۷:۴۳
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «إِیَّاکُمْ وَ الْمِزَاحَ فَإِنَّهُ یَذْهَبُ بِمَاءِ الْوَجْهِ وَ مَهَابَةِ الرِّجَالِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۶۵

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«بپرهیزید از شوخی[*]؛ چراکه شوخی آبرو را می‌برد و هیبت مردان را از بین می‌برد.»

 

 

 

…عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِی خَلَفٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ ع أَنَّهُ قَالَ فِی وَصِیَّةٍ لَهُ لِبَعْضِ وُلْدِهِ أَوْ قَالَ: قَالَ أَبِی لِبَعْضِ وُلْدِهِ: «إِیَّاکَ وَ الْمِزَاحَ فَإِنَّهُ یَذْهَبُ بِنُورِ إِیمَانِکَ وَ یَسْتَخِفُّ بِمُرُوءَتِکَ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۶۵

 

از امام کاظم (علیه‌السلام) نقل شده است که در وصیت خود به یکی از فرزندانشان فرمودند:

پدرم (امام صادق علیه‌السلام) به یکی از فرزندانش فرمودند:

«بپرهیز از شوخی؛ چراکه شوخی نور ایمانت را از بین می‌برد و از مردانگی‌ات می‌کاهد.»

 

 

 

…عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: «لَا تُمَارِ فَیَذْهَبَ بَهَاؤُکَ وَ لَا تُمَازِحْ فَیُجْتَرَأَ عَلَیْکَ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۶۵

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«(با دیگران) مِراء (بگومگو) نکن؛ چراکه ارزشت را از بین می‌برد

و (با دیگران) شوخی نکن؛ چراکه آنان را نسبت به تو جسور می‌کند.»

 

 

 

…عَنِ ابْنِ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع: «إِیَّاکُمْ وَ الْمِزَاحَ فَإِنَّهُ یَجُرُّ السَّخِیمَةَ وَ یُورِثُ الضَّغِینَةَ وَ هُوَ السَّبُّ الْأَصْغَرُ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۶۴

 

از امام صادق، از امیرالمؤمنین (علیهماالسلام) نقل شده است:

«بپرهیزید از شوخی؛ چراکه شوخی موجب دشمنی می‌شود و کینه بر جای می‌گذارد.

شوخی همان دشنام کوچک است.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] با توجه به مجموع روایات پیرامون شوخی، آن‌چه حضرت صادق (علیه‌السلام) از آن نهی فرموده‌اند، شوخی‌های نهی‌شده و مذموم است؛ «شوخی زیاد»، «شوخی زشت»، «شوخی توهین‌آمیز»، «شوخی جنسی»، «شوخی مستلزم حرام» و…

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۰۳ ، ۱۱:۴۸
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ الرَّجُلُ یَکُونُ مَعَ الْقَوْمِ فَیَجْرِی بَیْنَهُمْ کَلَامٌ یَمْزَحُونَ وَ یَضْحَکُونَ. فَقَالَ: «لَا بَأْسَ مَا لَمْ یَکُنْ فَظَنَنْتُ أَنَّهُ عَنَى الْفُحْشَ.» ثُمَّ قَالَ: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَانَ یَأْتِیهِ الْأَعْرَابِیُّ فَیُهْدِی لَهُ الْهَدِیَّةَ ثُمَّ یَقُولُ: مَکَانَهُ أَعْطِنَا ثَمَنَ هَدِیَّتِنَا فَیَضْحَکُ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ کَانَ إِذَا اغْتَمَّ یَقُولُ: «مَا فَعَلَ الْأَعْرَابِیُّ لَیْتَهُ أَتَانَا.»»

 الکافی، ج۲، ص۶۶۳

 

از مُعمَّر بن خلّاد نقل شده است:

به امام کاظم (علیه‌السلام) عرض کردم:

فدایتان شوم! مردی همراه گروهی است و میانشان سخنی درمی‌گیرد؛ شوخی می‌کنند و می‌خندند. [اشکالی ندارد؟]

حضرت فرمودند:

«تا زمانی که احساس نکنی این شوخی‌ها فحش (حرف یا کار زشت) است، اشکالی ندارد.»

بعد فرمودند:

«گاهی یک اعرابی نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌آمد و هدیه‌ای به ایشان می‌داد. بعد می‌گفت: قیمتِ هدیه‌مان را بدهید! آن‌گاه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌خندیدند.

ایشان گاهی که غمگین می‌شدند، می‌فرمودند: «آن اعرابی چه کرد! کاش نزد ما می‌آمد.»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۰۳ ، ۱۰:۱۰
ابوالفضل رهبر

 

احتمالاً این حدیث را شنیده‌اید که:

 

…عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا ع یَقُولُ:

«التَّثَاؤُبُ مِنَ الشَّیْطَانِ وَ الْعَطْسَةُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۵۴

 

از امام رضا (علیه‌السلام) نقل شده است:

«خمیازه از جانب شیطان است و عطسه از جانب خداوند (عزّوجلّ)»

 

 

اما چرا عطسه کردن از جانب خداوند است؟

 

 

…عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِی حَمَّادٍ قَالَ: سَأَلْتُ الْعَالِمَ ع عَنِ الْعَطْسَةِ وَ مَا الْعِلَّةُ فِی الْحَمْدِ لِلَّهِ عَلَیْهَا. فَقَالَ: «إِنَّ لِلَّهِ نِعَماً عَلَى عَبْدِهِ فِی صِحَّةِ بَدَنِهِ وَ سَلَامَةِ جَوَارِحِهِ وَ إِنَّ الْعَبْدَ یَنْسَى ذِکْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى ذَلِکَ وَ إِذَا نَسِیَ أَمَرَ اللَّهُ الرِّیحَ فَتَجَاوَزَ فِی بَدَنِهِ ثُمَّ یُخْرِجُهَا مِنْ أَنْفِهِ فَیَحْمَدُ اللَّهَ عَلَى ذَلِکَ فَیَکُونُ حَمْدُهُ عِنْدَ ذَلِکَ شُکْراً لِمَا نَسِیَ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۵۴

 

از صالح بن ابی‌حماد نقل شده است:

از امام کاظم (علیه‌السلام) درباره عطسه کردن و علت این‌که هنگام عطسه حمد خداوند ذکر می‌شود، سؤال کردم.

حضرت فرمودند:

«به‌راستی که خداوند نعمت‌هایی بر بنده‌اش دارد؛ از جمله صحت بدنش و سلامت اعضای آن.

بنده، [گاهی] ذکر خداوند (عزّوجلّ) برای (شکرِ) این نعمت را فراموش می‌کند.

هرگاه فراموش کرد، خداوند به باد (هوای داخل بدن) فرمان می‌دهد که با شدت در بدنش حرکت کند. بعد، آن را از بینی‌اش خارج می‌کند.

آن‌گاه آن بنده، خداوند را برای نعمت سلامتی‌اش حمد می‌کند (″الحمدلله″ می‌گوید.)

پس حمدش هنگام عطسه کردن، شکر چیزی است که آن را فراموش کرده بود. (سلامت بدنش)»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

این‌که عطسه کردن از جانب خداوند است، در حدیث دوم ذکر شد. اما چرا خمیازه از جانب شیطان است؟

در این مطلب ذکر شد و در مطالب آینده نیز بیان خواهد شد که «عطسه» نشانه «سلامت» است. در مقابل، می‌دانیم که «خمیازه» نشانه «کسالت» است.

شیطان، دوست‌دار کسالت است؛ چراکه انسانِ کسل، نشاط عمل ندارد، حال عبادت ندارد، آمادگی فهم ندارد و از همه مهم‌تر: قلبش دچار «غفلت» است و از حالت «ذکر» دور است.

جالب است بدانید دانشمندان هنوز به علت مشخصی برای خمیازه نرسیده‌اند. مُسری بودن خمیازه و این‌که حتی با فکر کردن به آن خمیازه می‌کشیم، نشانه‌ای است بر این‌که علت خمیازه احتمالاً روانی است، نه فیزیولوژیک.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۳ ، ۱۱:۲۱
ابوالفضل رهبر

 

پیش‌تر در مطلبی با عنوان «حدیثی ساده و مهم در باب هستی‌شناسی عقل» به نوعی از یکپارچکی میان «عقل»ها - و به همین واسطه - نوعی ارتباط میان «قلب»ها اشاره شد.

همچنین در مطلبی با عنوان «قاعده «دل به دل راه داره!»» ذکر شد که انسان می‌تواند با مراجعه به قلبش بفهمد که دیگری او را دوست دارد یا نه؛ اگر محبت آن شخص در دلش بود، پس محبت خودش نیز در دل آن شخص هست.

در این مطلب نیز به ارتباط میان «قلب»ها اشاره شده است…

 

 

 

…عَنْ جَرَّاحٍ الْمَدَائِنِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «انْظُرْ قَلْبَکَ فَإِنْ أَنْکَرَ صَاحِبَکَ فَاعْلَمْ أَنَّ أَحَدَکُمَا قَدْ أَحْدَثَ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۵۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به قلبت نگاه کن؛ اگر نسبت به دوستت کدورتی داشت، بدان که از یکی از شما چیز تازه‌ای سر زده.»[۱]

 

 

 

…عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ ع: لَا تَنْسَنِی مِنَ الدُّعَاءِ. قَالَ: «أَ وَ تَعْلَمُ أَنِّی أَنْسَاکَ؟» قَالَ: فَتَفَکَّرْتُ فِی نَفْسِی وَ قُلْتُ: هُوَ یَدْعُو لِشِیعَتِهِ وَ أَنَا مِنْ شِیعَتِهِ، قُلْتُ: لَا لَا تَنْسَانِی. قَالَ: «وَ کَیْفَ عَلِمْتَ ذَلِکَ؟» قُلْتُ: إِنِّی مِنْ شِیعَتِکَ وَ إِنَّکَ لَتَدْعُو لَهُمْ. فَقَالَ: «هَلْ عَلِمْتَ بِشَیْ‏ءٍ غَیْرِ هَذَا؟» قَالَ: قُلْتُ: لَا. قَالَ: «إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ مَا لَکَ عِنْدِی فَانْظُرْ إِلَى مَا لِی عِنْدَکَ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۵۲

 

از حسن بن جهم نقل شده است:

به امام کاظم (علیه‌السلام) عرض کردم:

مرا از دعا(ی خود) فراموش نکنید.

حضرت فرمودند:

«آیا می‌دانی که من تو را فراموش می‌کنم؟»

من به فکر فرو رفتم و به خودم گفتم: ایشان برای شیعیانشان دعا می‌کنند و من از شیعیانشان هستم. (آن‌گاه به ایشان) عرض کردم:

نه، شما مرا فراموش نمی‌کنید.

حضرت فرمودند:

«این را چگونه دانستی؟»

عرض کردم:

من از شیعیانتان هستم و شما برای آنان دعا می‌کنید.

حضرت فرمودند:

«آیا از راهی غیر از این طریق نیز دانستی؟»[۲]

عرض کردم:

خیر.

فرمودند:

«هرگاه خواستی بدانی نزد من چه جایگاهی داری، نگاه کن که من نزد تو چه جایگاهی دارم.»[۳]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] شاید مقصود از این اتفاقِ تازه، این باشد که یا از او کار ناراحت‌کننده‌ای سر زده که تو خبر نداری یا تو کاری کرده‌ای که او را ناراحت می‌کند و خودت نمی‌دانی. شاید هم مراد این باشد که در دل یکی از شما به هر دلیلی؛ مثل توهمی فاسد یا وسوسه‌ای شیطانی، نسبت به دیگری کدورتی ایجاد شده، که به دوستی‌تان آسیب می‌زند.

[۲] گویا حضرت می‌خواهند حسن بن جهم را به روشی غیر از این روش عقلی (این قیاس منطقی که امام شیعیان خود را دعا می‌کنند. من نیز از شیعیان ایشان هستم. پس امام مرا هم دعا می‌کنند) رهنمون شوند؛ روشی قلبی! که در جمله بعد ذکر می‌فرمایند.

[۳] یعنی اگر خیلی مرا یاد می‌کنی، من نیز خیلی از تو یاد می‌کنم، اگر گاهی یاد می‌کنی، من نیز چنین‌ام و اگر هیچ‌وقت به یاد من نمی‌افتی، من نیز به یادت نیستم.

 

 

 

مطالب مرتبط پیشین:

«حدیثی ساده و مهم در باب هستی‌شناسی عقل»:

https://dastvar.blog.ir/1396/08/03-5

«قاعده «دل به دل راه داره!»»:

https://dastvar.blog.ir/1398/01/12-1

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۰۳ ، ۰۰:۰۶
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَحْرَشٍ قَالَ: حَدَّثَتْنِی حَکِیمَةُ بِنْتُ مُوسَى قَالَتْ: رَأَیْتُ الرِّضَا ع وَاقِفاً عَلَى بَابِ بَیْتِ الْحَطَبِ وَ هُوَ یُنَاجِی وَ لَسْتُ أَرَى أَحَداً فَقُلْتُ: یَا سَیِّدِی لِمَنْ تُنَاجِی؟ فَقَالَ: «هَذَا عَامِرٌ الزَّهْرَائِیُّ أَتَانِی یَسْأَلُنِی وَ یَشْکُو إِلَیَّ.» فَقُلْتُ: یَا سَیِّدِی أُحِبُّ أَنْ أَسْمَعَ کَلَامَهُ. فَقَالَ لِی: «إِنَّکِ إِنْ سَمِعْتِ بِهِ حُمِمْتِ سَنَةً.» فَقُلْتُ: یَا سَیِّدِی أُحِبُّ أَنْ أَسْمَعَهُ. فَقَالَ لِیَ: «اسْمَعِی!» فَاسْتَمَعْتُ فَسَمِعْتُ شِبْهَ الصَّفِیرِ وَ رَکِبَتْنِیَ الْحُمَّى فَحُمِمْتُ سَنَةً.

 الکافی، ج۱، ص۳۹۵

 

از محمد بن جَحرش نقل شده است:

حکیمه، دختر امام کاظم (علیه‌السلام) برایم روایت کرد:

من [برادرم] امام رضا (علیه‌السلام) را دیدم که کنار درِ انبار هیزم ایستاده بودند و درگوشی صحبت می‌کردند، اما هیچ‌کس را آن‌جا ندیدم. عرض کردم:

آقای من! با چه کسی نجوا می‌کنید؟

حضرت فرمودند:

«این، "عامر زهرائی" است. آمده است از من پرسش کند و شکایتش را نزد من آورده است.

عرض کردم:

آقای من! دوست دارم صدایش را بشنوم.

به من فرمودند:

«اگر صدایش را بشنوی، یک سال تب خواهی کرد.»

عرض کردم:

آقای من! من دوست دارم صدایش را بشنوم.

امام رضا (علیه‌السلام) به من فرمودند:

«بشنو!»

من صدایی شبیه صدای سوت ممتد شنیدم و دچار تب شدم و تا یک سال تب داشتم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۰۳ ، ۰۸:۰۲
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلصُّوفِیِّ قَالَ حَدَّثَنِی مُوسَى بْنُ بَکْرٍ اَلْوَاسِطِیُّ قَالَ قَالَ لِی أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ:

«لَوْ مَیَّزْتُ شِیعَتِی لَمْ أَجِدْهُمْ إِلاَّ وَاصِفَةً وَ لَوِ اِمْتَحَنْتُهُمْ لَمَا وَجَدْتُهُمْ إِلاَّ مُرْتَدِّینَ وَ لَوْ تَمَحَّصْتُهُمْ لَمَا خَلَصَ مِنَ اَلْأَلْفِ وَاحِدٌ وَ لَوْ غَرْبَلْتُهُمْ غَرْبَلَةً لَمْ یَبْقَ مِنْهُمْ إِلاَّ مَا کَانَ لِی إِنَّهُمْ طَالَ مَا اِتَّکَوْا عَلَى اَلْأَرَائِکِ فَقَالُوا نَحْنُ شِیعَةُ عَلِیٍّ إِنَّمَا شِیعَةُ عَلِیٍّ مَنْ صَدَّقَ قَوْلَهُ فِعْلُهُ.»

 الکافی، ج۸، ص۲۲۸

 

از امام کاظم (علیه‌السلام) نقل شده است:

«اگر شیعیان (پیروانِ) خود را وارسی کنم، هیچ‌کس را نمی‌یابم، مگر این‌که «ستایش‌گر»[۱] است

و اگر آن‌ها را «امتحان»[۲] کنم، هیچ‌کس را نمی‌یابم، مگر این‌که «مرتد»] است

و اگر آن‌ها را خالص‌سازی کنم، از هر هزار نفر، یک نفر هم خالص نمی‌شود

و اگر آن‌ها را غربال کنم، هیچ‌یک از آن‌ها باقی نمی‌ماند مگر آن‌ها که برای من هستند.

دیرزمانی است که آن‌ها بر تخت‌هایشان تکیه زده‌اند و می‌گویند: "ما شیعه‌ی علی هستیم."

[درحالی‌که] فقط کسی شیعه‌ی علی است که: رفتارش، گفتارش را تصدیق کند.»[۴]

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] یعنی زبان‌باز و اهل حرف هستند. فقط حرف می‌زنند و عمل نمی‌کنند.

[۲] «امتحان» در لغت به این معناست که سنگ نقره را در آتش کوره قرار دهند تا نقره خالص از ناخالصی‌ها جدا شود.

[۳] مراد از «مرتد» در این‌جا، معنای لغوی آن است، نه معنای فقهی‌اش. مقصود کسی است که از مسیر حق منحرف شده است و از این راه برگشته است.

[۴] یعنی فقط حرف‌های خوب نزند و ادعاهای کذایی نداشته باشد، بلکه رفتارش مطابق گفتار و ادعاهایش باشد و اهل عمل هم باشد.

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

به نظرتان آیا این توصیفات که مربوط به جامعه شیعیِ زمان امام کاظم (علیه‌السلام) است، در مورد جامعه شیعیان در زمان حاضر صدق نمی‌کند؟!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۰۳ ، ۰۹:۰۳
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ أَبِی طَیْفُورٍ اَلْمُتَطَبِّبِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی اَلْحَسَنِ اَلْمَاضِی عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَنَهَیْتُهُ عَنْ شُرْبِ اَلْمَاءِ فَقَالَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «وَ مَا بَأْسٌ بِالْمَاءِ وَ هُوَ یُدِیرُ اَلطَّعَامَ فِی اَلْمَعِدَةِ وَ یُسَکِّنُ اَلْغَضَبَ وَ یَزِیدُ فِی اَللُّبِّ وَ یُطْفِئُ اَلْمِرَارَ.»

 الکافی، ج۶، ص۳۸۱

 

از ابن ابی‌طیفور متطبّب[۱]، نقل شده است:

نزد امام کاظم (علیه‌السلام) رفتم و ایشان را از نوشیدن آب پرهیز دادم.

حضرت فرمودند:

«آب چه بدی‌ای دارد؟! آب غذا را در معده می‌گرداند،[۲] عصبانیت را فرومی‌نشاند، به عقل می‌افزاید و صفرا[۳] را خاموش می‌کند.»

 

 

 

…عَنْ أَبِی دَاوُدَ اَلْمُسْتَرِقِّ عَمَّنْ حَدَّثَهُ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَدَعَا بِتَمْرٍ فَأَکَلَ وَ أَقْبَلَ یَشْرَبُ عَلَیْهِ اَلْمَاءَ فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ لَوْ أَمْسَکْتَ عَنِ اَلْمَاءِ؟ فَقَالَ: «إِنَّمَا آکُلُ اَلتَّمْرَ لِأَسْتَطِیبَ عَلَیْهِ اَلْمَاءَ.»

 الکافی، ج۶، ص۳۸۱

 

از شخصی نقل شده است که من نزد امام صادق (علیه‌السلام) بودم. ایشان مقداری خرما خواستند. آن را خوردند و خواستند روی آن آب بخورند.

به ایشان عرض کردم:

فدایتان شوم، کاش از خوردن آب [روی خرما] خودداری می‌کردید.

حضرت فرمودند:

«من اصلاً خرما خوردم تا آب برایم خوش‌گوار شود.»

 

 

 

…عَنْ یَاسِرٍ قَالَ قَالَ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «عَجَباً لِمَنْ أَکَلَ مِثْلَ ذَا - وَ أَشَارَ بِیَدِهِ - وَ لَمْ یَشْرَبْ عَلَیْهِ اَلْمَاءَ کَیْفَ لاَ تَنْشَقُّ مَعِدَتُهُ.»

 الکافی، ج۶، ص۳۸۲

 

از یاسر، خادم امام کاظم و امام رضا (علیهماالسلام) نقل شده است؛

امام کاظم (علیه‌السلام) در حالی‌که با دست [مقدار کمی را][۴] نشان می‌دادند، فرمودند:

«تعجب است از کسی که مثل او غذا خورده و روی آن آب نخورده؛ چگونه معده‌اش ترک نمی‌خورد؟!»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] متطبّب، لقب ابن ابی‌طیفور است. این لقب گویا کنایه‌ای است به او؛ چراکه معنایش این است که او طبّ و طبابت را به‌خوبی نمی‌دانسته، اما ادعای طبابت و پزشکی می‌کرده!

[۲] گردش غذا در معده، از چسبیدن آن به دیواره معده جلوگیری می‌کند.

[۳] بر اساس اصول طب سنتی، «صفرا» یکی از خَلط‌های چهارگانه موجود در خون است که مزاجی گرم و خشک دارد و در صورت غلبه بر سایر اخلاط، عوارض گرمی و خشکیِ بیش از حد را به‌دنبال خواهد داشت؛ عوارضی مثل: عصبانیت، عطش، گُر گرفتگی، سردردهای گرم، خشکی پوست و…

[۴] در روایت دیگری از یاسر از امام رضا (علیه‌السلام) نقل شده است که ایشان هنگام بیان همین توصیه، دستانشان را به هم چسباندند و اشاره به آن مقدار کردند. (الکافی، ج۶، ص۳۸۲) یعنی حتی اگر مقداری ناچیزی غذا میل شود، باز هم باید روی آن آب خورد تا معده دچار خشکی و ترکیدگی نشود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۰۳ ، ۲۰:۳۲
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «إِنَّ اَللَّهَ خَلَقَ اَلسَّعَادَةَ وَ اَلشَّقَاءَ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ خَلْقَهُ فَمَنْ خَلَقَهُ اَللَّهُ سَعِیداً لَمْ یُبْغِضْهُ أَبَداً وَ إِنْ عَمِلَ شَرّاً أَبْغَضَ عَمَلَهُ وَ لَمْ یُبْغِضْهُ وَ إِنْ کَانَ شَقِیّاً لَمْ یُحِبَّهُ أَبَداً وَ إِنْ عَمِلَ صَالِحاً أَحَبَّ عَمَلَهُ وَ أَبْغَضَهُ لِمَا یَصِیرُ إِلَیْهِ فَإِذَا أَحَبَّ اَللَّهُ شَیْئاً لَمْ یُبْغِضْهُ أَبَداً وَ إِذَا أَبْغَضَ شَیْئاً لَمْ یُحِبَّهُ أَبَداً.»

 الکافی، ج۱، ص۱۵۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به‌راستی که خداوند پیش از آن‌که مخلوقاتش را بیافریند، سعادت و شقاوت را آفرید؛

پس کسی که خداوند او را سعادتمند آفریده، تا ابد از او بدش نخواهد آمد. اگر عمل بدی انجام دهد نیز از عملش بدش می‌آید، نه از خودش.

و کسی که او را شقاوتمند آفریده، تا ابد او را دوست نخواهد داشت. اگر عمل خوبی انجام دهد نیز عملش را دوست خواهد داشت و - به‌خاطر سرنوشتی که به سویش می‌رود - از او بدش می‌آید.

پس اگر خداوند چیزی را دوست بدارد، تا ابد از آن بدش نخواهد آمد و اگر از چیزی بدش بیاید، تا ابد آن را دوست نخواهد داشت.»

 

 

بر اساس قاعده‌ای که امام صادق فرموده‌اند، فهم حدیث زیر از امام کاظم (علیهماالسلام) آسان‌تر می‌شود…

 

 

زیْدٌ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی اَلْحَسَنِ مُوسَى عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: اَلرَّجُلُ مِنْ مَوَالِیکُمْ یَکُونُ عَارِفاً، یَشْرَبُ اَلْخَمْرَ وَ یَرْتَکِبُ اَلْمُوبِقَ مِنَ اَلذَّنْبِ نَتَبَرَّأُ مِنْهُ؟ فَقَالَ: «تَبَرَّءُوا مِنْ فِعْلِهِ وَ لاَ تَتَبَرَّءُوا مِنْهُ، أَحِبُّوهُ وَ أَبْغِضُوا عَمَلَهُ.» قُلْتُ: فَیَسَعُنَا أَنْ نَقُولَ: فَاسِقٌ فَاجِرٌ؟ فَقَالَ: «لاَ؛ اَلْفَاسِقُ، اَلْفَاجِرُ، اَلْکَافِرُ: اَلْجَاحِدُ لَنَا، اَلنَّاصِبُ لِأَوْلِیَائِنَا أَبَى اَللَّهُ أَنْ یَکُونَ وَلِیُّنَا فَاسِقاً فَاجِراً وَ إِنْ عَمِلَ مَا عَمِلَ، وَ لَکِنَّکُمْ تَقُولُونَ: فَاسِقُ اَلْعَمَلِ، فَاجِرُ اَلْعَمَلِ، مُؤْمِنُ اَلنَّفْسِ، خَبِیثُ اَلْفِعْلِ، طَیِّبُ اَلرُّوحِ وَ اَلْبَدَنِ. وَ اَللَّهِ مَا یَخْرُجُ وَلِیُّنَا مِنَ اَلدُّنْیَا إِلاَّ وَ اَللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ نَحْنُ عَنْهُ رَاضُونَ یَحْشُرُهُ اَللَّهُ - عَلَى مَا فِیهِ مِنَ اَلذُّنُوبِ - مُبْیَضّاً وَجْهُهُ، مَسْتُورَةً عَوْرَتُهُ، آمِنَةً رَوْعَتُهُ، لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِ وَ لاَ حُزْنٌ، وَ ذَلِکَ أَنَّهُ لاَ یَخْرُجُ مِنَ اَلدُّنْیَا حَتَّى یُصَفَّى مِنَ اَلذُّنُوبِ إِمَّا بِمُصِیبَةٍ فِی مَالٍ، أَوْ نَفْسٍ، أَوْ وَلَدٍ، أَوْ مَرَضٍ، وَ أَدْنَى مَا یُصَفَّى بِهِ وَلِیُّنَا أَنْ یُرِیَهُ اَللَّهُ رُؤْیَا مَهُولَةً، فَیُصْبِحَ حَزِیناً لِمَا رَأَى، فَیَکُونَ ذَلِکَ کَفَّارَةً لَهُ، أَوْ خَوْفاً یَرِدُ عَلَیْهِ مِنْ أَهْلِ دَوْلَةِ اَلْبَاطِلِ، أَوْ یُشَدَّدَ عَلَیْهِ عِنْدَ اَلْمَوْتِ، فَیَلْقَى اَللَّهَ طَاهِراً مِنَ اَلذُّنُوبِ، آمِناً رَوْعَتُهُ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ، ثُمَّ یَکُونُ أَمَامَهُ أَحَدُ اَلْأَمْرَیْنِ: رَحْمَةُ اَللَّهِ اَلْوَاسِعَةُ اَلَّتِی هِیَ أَوْسَعُ مِنْ ذُنُوبِ أَهْلِ اَلْأَرْضِ جَمِیعاً، وَ شَفَاعَةُ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِمَا، إِنْ أَخْطَأَتْهُ رَحْمَةُ رَبِّهِ أَدْرَکَتْهُ شَفَاعَةُ نَبِیِّهِ وَ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِمَا، فَعِنْدَهَا تُصِیبُهُ رَحْمَةُ رَبِّهِ اَلْوَاسِعَةُ.»

 الأصول‌الستةعشر، ج۱، ص۲۰۰

 

از زید نُرسی (یا زید شحّام) نقل شده است:

به امام کاظم (علیه‌السلام) عرض کردم:

مردی از شیعیان شما که (شما را به امامت) می‌شناسد، شراب می‌خورد و مرتکب گناهان مُهلکی می‌شود. آیا ما از او برائت (دوری) بجوییم؟

حضرت فرمودند:

«از عملش برائت بجویید، نه از خودش. او را دوست بدارید، ولی از عملش بدتان بیاید.»

عرض کردم:

آیا اجازه داریم او را فاسق و فاجر بنامیم؟

حضرت فرمودند:

«خیر. فاسق و فاجر، کافری است که حق ما را نادیده می‌گیرد و با شیعیان ما دشمنی می‌کند. خداوند پرهیز دارد از این‌که شیعه‌ی ما فاسق و فاجر باشد، هرچند آن اعمالِ (زشت) را انجام دهد.

شما [به‌جای این‌که به خودش بگویید فاسق و فاجر،] در مورد چنین‌کسی بگویید: عملش فسق است و عملش فجور است، ولی خودش مؤمن است. [بگویید:] کارش پست و پلید است، روح و جسمش پاک است.

به خدا قسم، شیعه‌ی ما از دنیا نمی‌رود، مگر این‌که خداوند و رسولش و ما (اهل‌بیت) از او خشنود خواهیم بود. خداوند او را - هرچند در این گناهان باشد، - در حالی محشور می‌کند که چهره‌اش درخشان باشد، زشتی‌اش پوشیده باشد، هیچ هراسی در دلش نباشد و هیچ ترسی و هیچ غمی نداشته باشد.

دلیلش این است که او پیش از آن‌که از دنیا برود، حتماً از گناهانش پاک خواهد شد؛ با مصیبتی که یا به مالش یا به جانش یا به فرزندش وارد خواهد شد. یا با بیماری‌ای.

و بعید نیست شیعه‌ی ما به‌واسطه‌ی خواب وحشتناکی که می‌بیند و غمگین از آن‌چه دیده است بیدار می‌شود، پاک شود. همین خواب کفاره‌ی گناهانش خواهد بود.

و یا به‌واسطه ترسی که از جانب حکومت باطل بر او وارد می‌شود، یا به‌خاطر سختی‌ای که هنگام مرگ به آن دچار می‌شود[، از گناهانش پاک می‌شود.]

پس او خداوند را در حالی ملاقات می‌کند که از گناهانش پاک باشد و به‌واسطه‌ی حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) هیچ هراسی در دلش نخواهد بود.

بعد از آن هم در مقابلش دو چیز است؛ [یکی:] رحمت واسعه‌ی خداوند که از گناهان تمام اهل زمین وسیع‌تر است و [دیگری:] شفاعت حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و امیرالمؤمنین (صلی‌الله‌علیهما).

اگر رحمت پروردگارش شامل حالش نشود، شفاعت پیامبر و امیرالمؤمنین (صلی‌الله‌علیهما) به او می‌رسد؛ که در این‌صورت رحمت واسعه پروردگارش نیز شامل حالش خواهد شد.»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] این‌که «باید از «کارِ بد» بدمان بیاید، نه از «بدکار»»، فقط مربوط به شیعیان و مؤمنانِ بدکار و گنهکار است، و الا، تنفر داشتن، تبری جستن و لعن کردنِ کافران، مشرکان، منافقان و کسانی که وجودشان را بدی فراگرفته و نه‌تنها خود فاسد و ظالم‌اند، بلکه فساد و ظلم را در زمین گسترش می‌دهند، لازم است.

پیش‌تر در پانوشت یکی از مطالب، نقل‌قولی از مرحوم آیت‌الله مصباح (رحمةالله‌علیه) ذکر شده بود که خواندنش خالی‌ازلطف نیست:

- «قابل توجه «صلح‌کل»ها؛ عاقبت عابدی که هیچ‌وقت حتی به‌خاطر خدا خشمگین نشد»

[۲] هرچند تنها امیدمان، رحمت پروردگار رحیم (تبارک‌وتعالی) و کرم خاندان کرامت (صلوات‌الله‌علیهم) است، اما باید به شروطی که ما را مشمول این رحمت و کرامت و شفاعت می‌کند نیز توجه داشته باشیم.

در این خصوص، مطالب پیشین را ملاحظه بفرمایید:

- «شیعیان همگی در بهشت‌اند، اما...»

- «امام صادق در آخرین لحظات عمر، همه اقوامشان را جمع کردند که چه بگویند؟»

- چه طور با اهل‌بیت یکی شویم؟»

- ««شفاعت» به زبان ساده»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۸:۱۶
ابوالفضل رهبر

 

توصیه اهل‌بیت (علیهم‌السلام) این بوده است که فرزندان پیش از آن‌که متولد شوند، نام‌گذاری شوند.

ملاحظه بفرمایید…

 

 

 

…عَنْ مُوسَى بْنِ بَکْرٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ ع قَالَ:

«أَوَّلُ مَا یَبَرُّ الرَّجُلُ وَلَدَهُ أَنْ یُسَمِّیَهُ بِاسْمٍ حَسَنٍ فَلْیُحْسِنْ أَحَدُکُمُ اسْمَ وَلَدِهِ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۱۸

 

از امام کاظم (علیه‌السلام) نیز نقل شده است:

«نخستین نیکی‌ای که انسان به فرزندش می‌کند، این است که نامی زیبا برای او انتخاب کند.

پس هریک از شما باید نامی زیبا برای فرزندتان انتخاب کنید.»

 

 

 

…عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی قَالَ: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:

«سَمُّوا أَوْلَادَکُمْ قَبْلَ أَنْ یُولَدُوا فَإِنْ لَمْ تَدْرُوا أَ ذَکَرٌ أَمْ أُنْثَى فَسَمُّوهُمْ بِالْأَسْمَاءِ الَّتِی تَکُونُ لِلذَّکَرِ وَ الْأُنْثَى فَإِنَّ أَسْقَاطَکُمْ إِذَا لَقُوکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لَمْ تُسَمُّوهُمْ یَقُولُ السِّقْطُ لِأَبِیهِ أَلَّا سَمَّیْتَنِی وَ قَدْ سَمَّى رَسُولُ اللَّهِ ص مُحَسِّناً قَبْلَ أَنْ یُولَدَ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۱۸

 

از امام صادق، از پدرشان، از جدشان، از امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیهم) نقل شده است:

«فرزندانتان را پیش از آن‌که متولد شوند، نام‌گذاری کنید و اگر نمی‌دانید پسر است یا دختر، نام‌هایی رویشان بگذارید که برای پسر و دختر (مشترک) است؛

چراکه آن فرزندانی از شما که نام‌گذاری نشده‌اند و (پیش از تولد) سقط شده‌اند، زمانی که در روز قیامت با شما روبه‌رو شوند، به پدرشان می‌گویند: چرا برای من نامی انتخاب نکردی؟

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) محسن (فرزندِ سقط‌شده‌ی امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهم‌السلام) را پیش از آن‌که متولد شود، نام‌گذاری کرده بودند.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

در روایات فراوانی نقل شده است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نام‌های نامناسب و زشت مسلمانان را به نام‌هایی مناسب و زیبا تغییر می‌دادند.

از آن‌جا که نام زیبا بر «شخصیت اجتماعی» و «روحیات فردی» فرزندان مؤثر خواهد بود، لازم است که والدین در انتخاب نام زیبا برای فرزندانشان دقت کافی به خرج دهند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۰۲ ، ۱۵:۵۱
ابوالفضل رهبر

 

اهل‌بیت (علیهم‌السلام) بر فرزندآوری تأکید داشته‌اند. ایشان وجود فرزند در خانه را مایه برکت و عزت دانسته‌اند و داشتن فرزند صالح را از سعادت‌های انسان برشمرده‌اند.

بعضی از ما از ترس عدم توانایی در تأمین امکانات مادی برای یک فرزند یا نگرانی بابت عدم توانایی در تربیت او، از بچه‌دار شدن خودداری می‌کنیم یا به فرزندانِ کم اکتفا می‌کنیم.

این ترس‌ها در زمان اهل‌بیت نیز وجود داشته است. به نمونه زیر توجه بفرمایید...

 

 

 

…عَنْ بَکْرِ بْنِ صَالِحٍ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَى أَبِی اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَنِّی اِجْتَنَبْتُ طَلَبَ اَلْوَلَدِ مُنْذُ خَمْسِ سِنِینَ وَ ذَلِکَ أَنَّ أَهْلِی کَرِهَتْ ذَلِکَ وَ قَالَتْ إِنَّهُ یَشْتَدُّ عَلَیَّ تَرْبِیَتُهُمْ لِقِلَّةِ اَلشَّیْءِ فَمَا تَرَى؟ فَکَتَبَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ إِلَیَّ: «اُطْلُبِ اَلْوَلَدَ فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَرْزُقُهُمْ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۳

 

بکر بن صالح گوید:

خطاب به امام کاظم (علیه‌السلام) نوشتم:

من پنج سال است که از آوردن فرزند خودداری کرده‌ام و دلیلش این است که همسرم خوشش نمی‌آید و می‌گوید: «چون امکاناتمان کم است، پرورش آن‌ها برایم سخت است.» نظر شما چیست؟

حضرت (در پاسخِ نامه‌ام) خطاب به من نوشتند:

«فرزند بیاور؛ چراکه خداوند (عزّوجلّ) حتماً به آن‌ها روزی می‌دهد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۰۲ ، ۱۱:۳۸
ابوالفضل رهبر

 

قالَ بَعْضُهُمْ شَکَوْتُ إِلَى أَبِی اَلْحَسَنِ مُوسَى اِبْناً لِی فَقَالَ: «لاَ تَضْرِبْهُ وَ اُهْجُرْهُ وَ لاَ تُطِلْ.»

 عدةالداعی، ص۸۹

 

نقل شده است: شخصی شکایت پسرش را نزد امام کاظم (علیه‌السلام) برد.

حضرت فرمودند:

«او را کتک نزن؛ با او قهر کن، اما طولش نده.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

کودک، خود را محتاج والدین و وابسته به آن‌ها می‌داند؛

- هم به لحاظ مادی به آن‌ها نیاز دارد؛ چراکه به قول پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) والدینش را روزی‌رسانِ خود می‌داند؛ کسانی که خوراک، پوشاک و سایر وسایل زندگی را برایش فراهم می‌کنند.

- و هم به لحاظ عاطفی نیازمند آن‌هاست؛ چون انسان است و نیاز به «محبت دیدن» و «محبت کردن» دارد و معمولاً این والدین هستند که این نیازهای او را برطرف می‌سازند.

بنابراین چون قهر کردن موجب می‌شود کودک احساس کند رشته‌ی برآورده شدن نیازهایش متزلزل شده است، می‌توان از قهر کردن، به‌عنوان یکی از ابزار تربیت او بهره برد.

هرچه فرزند کوچک‌تر باشد، این ابزار تربیتی تأثیر بیشتری دارد؛ چراکه انسان هرچه بزرگ‌تر شود، مستقل‌تر می‌شود. هم نیاز کمتری به والدینش احساس می‌کند و هم با اشخاص دیگری نیز پیوند عاطفی برقرار می‌نماید.

مگراین‌که رابطه عاطفی میان او و والدینش آن‌قدر قوی باشد که حتی در سنین بالاتر نیز از قهر والدین آزرده شود.

اما در هر صورت این قهر، بنا به فرمایش امام کاظم (علیه‌السلام) نباید طولانی باشد؛ چراکه قهر طولانی‌مدت؛

- اولاً موجب عادی شدن و - به‌تبع - بی‌تأثیر گردیدنِ این ابزار تربیتی می‌شود.

- ثانیاً کدورت طولانی، به رابطه عاطفی میان او و والدینش آسیب می‌رساند. درحالی‌که والدین تا سال‌ها، برای زندگی در کنار فرزندانشان و تربیت آن‌ها، به این رابطه عاطفی نیاز دارند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۰۱ ، ۱۰:۵۳
ابوالفضل رهبر

 

همان‌طور که می‌دانید دختر در نُه‌سالگی به سن تکلیف می‌رسد (هرچند بعضی فقهاء سنین دیگری نیز ذکر کرده‌اند.) در این سن برخی تکالیف بر او واجب می‌گردد. یکی از این تکالیف، دستوراتی است که در مورد رابطه با نامحرم بیان شده.

اما باید توجه داشت که برخی از مراقبت‌ها باید از مدت‌ها پیش از سن تکلیف صورت گیرد.

به احادیث زیر توجه کنید:

 

 

 

…عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا قَالَ: کَانَ أَبُو اَلْحَسَنِ اَلْمَاضِی عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عِنْدَ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ وَالِی مَکَّةَ وَ هُوَ زَوْجُ فَاطِمَةَ بِنْتِ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ وَ کَانَتْ لِمُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بِنْتٌ تُلْبِسُهَا اَلثِّیَابَ وَ تَجِیءُ إِلَى اَلرِّجَالِ فَیَأْخُذُهَا اَلرَّجُلُ وَ یَضُمُّهَا إِلَیْهِ فَلَمَّا تَنَاهَتْ إِلَى أَبِی اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَمْسَکَهَا بِیَدَیْهِ مَمْدُودَتَیْنِ قَالَ «إِذَا أَتَتْ عَلَى اَلْجَارِیَةِ سِتُّ سِنِینَ لَمْ یَجُزْ أَنْ یُقَبِّلَهَا رَجُلٌ لَیْسَ هِیَ بِمَحْرَمٍ لَهُ وَ لاَ یَضُمَّهَا إِلَیْهِ.»

 تهذیب‌الأحکام، ج‏۷، ص۴۶۱

 

نقل شده است که امام کاظم (علیه‌السلام) نزد محمدبن‌ابراهیم، حاکمِ مکه بودند. او شوهرِ فاطمه، دختر امام صادق (علیه‌السلام) بود.[۱]

محمدبن‌ابراهیم دختری داشت که به او لباس‌هایی پوشانده بود. دختربچه نزد مردانِ (حاضر در مجلس) آمد. مردان او را می‌گرفتند و بغل می‌کردند.

وقتی دختربچه به امام کاظم (علیه‌السلام) رسید، حضرت با دستانشان که دراز کرده بودند، او را نگه داشتند و فرمودند:

«هرگاه دختربچه شش‌ساله شد، جایز نیست مردی که به او مَحرم نیست، او را ببوسد و در آغوش گیرد.»[۲]

 

 

 

…رَوَى عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ یَحْیَى اَلْکَاهِلِیُّ قَالَ سَأَلَ أَحْمَدُ بْنُ اَلنُّعْمَانِ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: فَقَالَ لَهُ عِنْدِی جُوَیْرِیَةٌ لَیْسَ بَیْنِی وَ بَیْنَهَا رَحِمٌ وَ لَهَا سِتُّ سِنِینَ قَالَ «لاَ تَضَعْهَا فِی حَجْرِکَ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۳، ص۴۳۶

 

همچنین احمد بن نُعمان گوید:

از امام صادق (علیه‌السلام) درباره دختر شش‌ساله‌ی نامحرمی که نزد من بود، سؤال کردم.

حضرت فرمودند:

«او را روی پای خود ننشان.»

 

 

 

…عَنْ زَکَرِیَّا اَلْمُؤْمِنِ رَفَعَهُ أَنَّهُ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «إِذَا بَلَغَتِ اَلْجَارِیَةُ سِتَّ سِنِینَ فَلاَ یُقَبِّلُهَا اَلْغُلاَمُ وَ اَلْغُلاَمُ لاَ یُقَبِّلُ اَلْمَرْأَةَ إِذَا جَازَ سَبْعَ سِنِینَ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج‏۳، ص۴۳۷

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«وقتی دختربچه به شش‌سالگی رسید، پسربچه (نامحرمی) او را نبوسد.

پسربچه نیز هرگاه هفت سالش تمام شد، زن (نامحرمی) را نبوسد.»[۳]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] بنابراین امام کاظم (علیه‌السلام)، داییِ آن دختر بوده‌اند.

[۲] گویا حضرت خواسته‌اند با این کار، از این‌که خواهرزاده‌شان به بغل سایر مردانی که در جلسه حاضر بودند برود، جلوگیری کنند، و الا خودشان به او محرم بوده‌اند.

[۳] همان‌طور که ملاحظه می‌فرمایید، این ملاحظات باید از پیش از رسیدن دختر و پسر به سن تکلیف رعایت شود.

اگر به تربیت جنسی فرزندانمان اهتمام کافی نداشته باشیم، خدای ناکرده، در آینده صدمات جبران‌ناپذیری به آن‌ها و جامعه وارد خواهد شد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۰۱ ، ۱۱:۲۹
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ أَبِی سَعِیدٍ اَلشَّامِیِّ قَالَ: أَخْبَرَنِی صَالِحُ بْنُ عُقْبَةَ قَالَ: سَمِعْتُ اَلْعَبْدَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: «تُسْتَحَبُّ عَرَامَةُ الصَّبِیِ فِی صِغَرِهِ لِیَکُونَ حَلِیماً فِی کِبَرِهِ.» ثُمَّ قَالَ: «مَا یَنْبَغِی أَنْ یَکُونَ إِلَّا هَکَذَا.»

 الکافی، ج‏۶، ص۵۱

 

از صالح بن عُقبه نقل شده است:

از امام کاظم (علیه‌السلام) شنیدم که می‌فرمودند:

«قُدّگیریِ کودک در خردسالی، پسندیده است؛ چراکه او در بزرگ‌سالی بردبار خواهد شد.»

سپس فرمودند:

«شایسته نیست که کودک جز این باشد.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

در بعضی نسخه‌های کتاب شریف کافی و بعضی کتب دیگر، در متن حدیث به‌جای «عرامة»، کلمه «غرامة» آمده است که به معنای شیطنت، خراب‌کاری و کارهای شرورانه است. معمولاً این حدیث را چنین معنا کرده‌اند.

اما در کتب و نسخه‌های معتبرتر، کلمه «عرامة» آمده که در معنایش خودرأیی، سرسختی، نفوذناپذیری، حرف‌گوش‌نکردن، تکبر، یک‌دندگی و کله‌شقی نهفته است. این ویژگی‌ها می‌تواند شیطنت، خراب‌کاری و شرارت را نیز در پی داشته باشد.

این خصوصیات که کم‌وبیش در کودکان دیده می‌شود، برای بزرگ‌سالان ناپسند است، اما برای کودکان طبیعی - بلکه پسندیده - است. برعکس، هرچه کودک حرف‌گوش‌کن‌تر و آرام‌تر باشد، غیرطبیعی‌تر است.

دانستن این نکته از امام کاظم (علیه‌السلام)، کمک می‌کند تا والدین برخی رفتارهای آزاردهنده فرزندانشان را تحمل کنند و امیدوار باشند که آن‌ها در آینده بردبار خواهند بود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۰۱ ، ۱۰:۱۴
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «صَلَّى رَسُولُ اللَّهِ ص بِالنَّاسِ الظُّهْرَ فَخَفَّفَ فِی الرَّکْعَتَیْنِ الْأَخِیرَتَیْنِ فَلَمَّا انْصَرَفَ قَالَ لَهُ النَّاسُ: هَلْ حَدَثَ فِی الصَّلَاةِ حَدَثٌ؟ قَالَ: «وَ مَا ذَاکَ؟» قَالُوا: خَفَّفْتَ فِی الرَّکْعَتَیْنِ الْأَخِیرَتَیْنِ فَقَالَ لَهُمْ: «أَمَا سَمِعْتُمْ صُرَاخَ‏ الصَّبِیِ‏.»»

 الکافی، ج‏۶، ص۴۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«(روزی) رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نماز ظهر را بر مردم امامت کردند. ایشان دو رکعت آخر را مختصر (و سریع) خواندند.

وقتی نمازشان را تمام کردند، مردم به ایشان عرض کردند:

آیا حین نماز اتفاقی رخ داد؟

حضرت فرمودند:

«چه‌طور مگر؟!»

عرض کردند:

دو رکعت آخر را مختصر خواندید.

به آنان فرمودند:

«مگر صدای فریاد آن کودک را نشنیدید؟!»»

 

 

 

…عَنْ عَمَّارٍ اَلسَّابَاطِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «لاَ بَأْسَ أَنْ تَحْمِلَ اَلْمَرْأَةُ صَبِیَّهَا وَ هِیَ تُصَلِّی أَوْ تُرْضِعَهُ وَ هِیَ تَتَشَهَّدُ.»

 تهذیب‌الأحکام، ج‏۲، ص۳۳۰

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«اشکالی ندارد که زن در حال نماز، کودکش را بغل گیرد یا در حال تشهد، او را شیر دهد.»

 

 

 

...وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ تَکُونُ فِی صَلَاةٍ فَرِیضَةٍ وَ وَلَدُهَا إِلَى جَنْبِهَا فَیَبْکِی وَ هِیَ قَاعِدَةٌ هَلْ‏ یَصْلُحُ‏ لَهَا أَنْ تَنَاوَلَهُ فَتُقْعِدَهُ فِی حَجْرِهَا تُسْکِتَهُ أَوْ تُرْضِعَهُ. قَالَ: «لَا بَأْسَ.»

 مسائل‌علی‌بن‌جعفر، ص۱۶۵

 

از علی‌بن‌جعفر، برادر امام کاظم (علیهم‌السلام) نقل شده است:

از ایشان در مورد زنی که در حال خواندن نمازِ واجب است و فرزندش کنارش است پرسیدم که اگر ناگهان گریه کند، درحالی‌که مادرش نشسته است، آیا درست است که او را بغل گیرد، بر دامنش بنشاند و آرامش کند یا به او شیر دهد؟

حضرت فرمودند:

«اشکالی ندارد.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

احتمالاً حدیث اول را بارها شنیده‌اید، اما محل تأمل است که چرا رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به‌خاطر گریه و زاری یک کودک، از نماز به روال همیشگی دست کشیدند و نماز مؤمنان کثیری که در نمازشان حاضر بودند را کوتاه‌تر کردند؟

کودک نیازهایی دارد که وقتی نمی‌تواند آن‌ها را از طریق کلام به والدینش منتقل کند، به گریه متوسل می‌شود. کودک مذکور در این حدیث، یا نوزاد بوده و زبان باز نکرده بوده، و یا چون پدر یا مادرش در حال نماز بوده‌اند و جوابش را نمی‌داده‌اند، نمی‌توانسته ارتباط کلامی برقرار کند.

توصیه این است که هرچه سریع‌تر باید به گریه کودک توجه کرد؛ نیازش را برطرف نمود یا حواسش را پرت کرد تا از این بی‌تابی رها شود. حتی بهتر است قبل از این‌که کار به گریه بکشد، نیازش پیش‌بینی شود و برطرف گردد.

البته این توصیه، به این معنا نیست که اسیر خواسته‌های نابه‌جا و آسیب‌آفرین کودکان شویم و او را بدعادت کنیم یا در معرض آسیب قرار دهیم، اما این هم تصور غلطی است که اگر به گریه نوزاد فوراً عکس‌العمل نشان دهیم، متوقع بار می‌آید و یاد می‌گیرد با این روش از والدین سوءاستفاده کند!

از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است: «مَن بَکى صَبِیٌ لَهُ فَأرضاهُ حَتّى یُسَکِّنَهُ، أعطاهُ اللّه ُ عَزّ وَ جَلَّ مِنَ الجَنَّةِ حَتّى یَرضى.» [الفرودس، ج۳، ص۵۴۹]؛ «کسی که کودک خردسالش گریه کند، آن‌گاه او را راضی (خشنود) کند تا آرام گیرد، خداوند (عزّوجلّ) آن‌قدر از بهشت به او می‌دهد تا راضی شود.»

بعضی پژوهش‌گران نیز برای بی‌توجهی به گریه کودک، آسیب‌هایی برشمرده‌اند؛ از جمله: «عصبی شدن کودک»، «اختلال در سیستم ارتباطی و کاهش رابطه عاطفی میان کودک و والدین»، «تقویت حس بی‌اعتمادی نسبت به والدین»، «ایجاد احساس گناه در والدین» (به‌خاطر پاسخ ندادن به گریه‌های فرزند).

به‌هرحال (چنان‌چه در مطلب پیشین نیز ذکر شد) کودک، والدینش را روزی‌رسان و تنها تکیه‌گاه خود می‌پندارد و اگر قطع امید او از آن‌ها آسیب‌های خطرناکی در پی خواهد داشت که در همان مطلب به آن اشاره شد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۰۱ ، ۱۵:۵۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: «نَظَرُ الْوَالِدِ إِلَى وَلَدِهِ حُبّاً لَهُ عِبَادَةٌ.»

 مستدرک‌الوسائل، ج‏۱۵، ص۱۷۰ [نقل از «الجعفریات»]

 

از امام صادق، از پدرانشان، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهم) نقل شده است:

«نگاه محبت‌آمیز پدر به فرزندش، عبادت است.»[۱]

 

 

 

...عَنْ مُوسَى بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: «إِذَا نَظَرَ اَلْوَالِدُ إِلَى وَلَدِهِ فَسَرَّهُ کَانَ لِلْوَالِدِ عِتْقُ نَسَمَةٍ.» قِیلَ: یَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ إِنْ نَظَرَ سِتِّینَ وَ ثَلاَثَمِائَةِ نَظْرَةٍ؟ قَالَ: «اَللَّهُ أَکْبَرُ.»

 بحار الأنوار، ج۷۱، ص۸۰ [نقل از «الإمامةوالتبصرة»]

 

از امام کاظم، از پدرانشان، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهم) نقل شده است:

«هرگاه پدری به فرزندش نگاه کند و (این نگاه کردن) او را شاد نماید، برای پدر، (ثوابِ) آزاد کردنِ یک برده خواهد بود.»[۱]

عرض شد:

ای رسول خدا! اگر سیصد و شصت نگاه باشد، چه؟

حضرت فرمودند:

«خداوند، بزرگ‌تر است.»[۲]

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] از آن‌جا که در این روایت و روایت دیگر، از واژه «والد» استفاده شده است، احتمالاً مقصود از آن، هم پدر و هم مادر می‌باشد، هرچند این واژه مذکر است.

[۲] مقصود این است که خداوند بزرگ‌تر از آن است که به وصف آید و در درگاه او، این ثواب‌ها چیزی نیست و هربار که انسان با نگاه محبت‌آمیز به فرزندش نگاهی بیاندازد و دل‌شاد شود، این ثواب برای او نوشته می‌شود، حتی اگر این نگاه بارها تکرار شود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۰۱ ، ۰۷:۱۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ قَطْعِ اَلسِّدْرِ فَقَالَ: «سَأَلَنِی رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِکَ عَنْهُ فَکَتَبْتُ إِلَیْهِ: «قَدْ قَطَعَ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ سِدْراً وَ غَرَسَ مَکَانَهُ عِنَباً.»»

 الکافی، ج۵، ص۲۶۳

 

از احمد بن محمد بن ابی‌نصر نقل شده است:

از امام رضا (علیه‌السلام) در مورد قطع درخت سدر سؤال کردم.

حضرت فرمودند:

«یکی از دوستان نزدیکت درباره این مسأله از من سؤال کرد. من (در پاسخ، در نامه‌ای، خطاب) به او نوشتم:

«(پدرم) امام کاظم (علیه‌السلام) یک درخت سدر قطع کردند و در جای آن، یک درخت انگور کاشتند.»»

 

 

 

...عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: «مَکْرُوهٌ قَطْعُ اَلنَّخْلِ.» وَ سُئِلَ عَنْ قَطْعِ اَلشَّجَرَةِ قَالَ: «لاَ بَأْسَ.» قُلْتُ: فَالسِّدْرِ؟ قَالَ: «لاَ بَأْسَ بِهِ إِنَّمَا یُکْرَهُ قَطْعُ اَلسِّدْرِ بِالْبَادِیَةِ لِأَنَّهُ بِهَا قَلِیلٌ وَ أَمَّا هَاهُنَا فَلاَ یُکْرَهُ.»

 الکافی، ج۵، ص۲۶۴

 

از عمار بن موسی نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«قطع کردن نخل (درخت خرما) مکروه (ناخوش‌آیند) است.»

از ایشان درباره قطع درخت (سایر درختان) سؤال شد.

فرمودند:

«اشکالی ندارد.»

به ایشان عرض کردم:

درخت سدر چه؟

فرمودند:

«اشکالی ندارد. قطع درخت سدر فقط در بیابان مکروه است؛ چراکه این درخت در بیابان کم است، اما در این‌جا [که آباد است و درخت زیاد است،] کراهت ندارد.»

 

 

 

...عَنِ اِبْنِ مُضَارِبٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «لاَ تَقْطَعُوا اَلثِّمَارَ فَیَبْعَثَ اَللَّهُ عَلَیْکُمُ اَلْعَذَابَ صَبّاً.»

 الکافی، ج۵، ص۲۶۴

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«درختان میوه را قطع نکنید؛ که دراین‌صورت خداوند عذابش را بر شما سرازیر می‌کند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۰۱ ، ۰۸:۲۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُعَتِّبٍ قَالَ: کَانَ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَأْمُرُنَا إِذَا أَدْرَکَتِ اَلثَّمَرَةُ أَنْ نُخْرِجَهَا فَنَبِیعَهَا وَ نَشْتَرِیَ مَعَ اَلْمُسْلِمِینَ یَوْماً بِیَوْمٍ.

 الکافی، ج۵، ص۱۶۶

 

از معتّب (غلام امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام) نقل شده است:

امام کاظم (علیه‌السلام) به ما دستور می‌دادند که هرگاه میوه‌ها رسیدند، آن‌ها را بیرون ببریم و بفروشیم و [برای خانه] همراه (سایر) مسلمانان، روزانه (میوه) بخریم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۰۰ ، ۱۱:۳۴
ابوالفضل رهبر

 

و فِی کِتَابِ الْأَنْوَارِ قَالَ الْعَامِرِیُ‏ إِنَّ هَارُونَ الرَّشِیدَ أَنْفَذَ إِلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ جَارِیَةً خَصِیفَةً لَهَا جَمَالٌ وَ وَضَاءَةٌ لِتَخْدِمَهُ فِی السِّجْنِ فَقَالَ: «قُلْ لَهُ «بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ» لَا حَاجَةَ لِی فِی هَذِهِ وَ لَا فِی أَمْثَالِهَا.» قَالَ فَاسْتَطَارَ هَارُونُ غَضَباً وَ قَالَ ارْجِعْ إِلَیْهِ وَ قُلْ لَهُ لَیْسَ بِرِضَاکَ حَبَسْنَاکَ وَ لَا بِرِضَاکَ خَدَمْنَاکَ وَ اتْرُکِ الْجَارِیَةَ عِنْدَهُ وَ انْصَرِفْ قَالَ فَمَضَى وَ رَجَعَ ثُمَّ قَامَ هَارُونُ عَنْ مَجْلِسِهِ وَ أَنْفَذَ الْخَادِمَ إِلَیْهِ لِیَتَفَحَّصَ عَنْ حَالِهَا فَرَآهَا سَاجِدَةً لِرَبِّهَا لَا تَرْفَعُ رَأْسَهَا تَقُولُ قُدُّوسٌ سُبْحَانَکَ سُبْحَانَکَ فَقَالَ هَارُونُ سَحَرَهَا وَ اللَّهِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ بِسِحْرِهِ عَلَیَّ بِهَا فَأُتِیَ بِهَا وَ هِیَ تَرْتَعِدُ شَاخِصَةً نَحْوَ السَّمَاءِ بَصَرَهَا فَقَالَ مَا شَأْنُکِ قَالَتْ شَأْنِی الشَّأْنُ الْبَدِیعُ إِنِّی کُنْتُ عِنْدَهُ وَاقِفَةً وَ هُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی لَیْلَهُ وَ نَهَارَهُ فَلَمَّا انْصَرَفَ مِنْ صَلَاتِهِ بِوَجْهِهِ وَ هُوَ یُسَبِّحُ اللَّهَ وَ یُقَدِّسُهُ قُلْتُ یَا سَیِّدِی هَلْ لَکَ حَاجَةٌ أُعْطِیکَهَا قَالَ: «وَ مَا حَاجَتِی إِلَیْکِ.» قُلْتُ إِنِّی أُدْخِلْتُ عَلَیْکَ لِحَوَائِجِکِ قَالَ: «فَمَا بَالُ هَؤُلَاءِ؟» قَالَتْ فَالْتَفَتُّ فَإِذَا رَوْضَةٌ مُزْهَرَةٌ لَا أَبْلُغُ آخِرَهَا مِنْ أَوَّلِهَا بِنَظَرِی وَ لَا أَوَّلَهَا مِنْ آخِرِهَا فِیهَا مَجَالِسُ مَفْرُوشَةٌ بِالْوَشْیِ وَ الدِّیبَاجِ وَ عَلَیْهَا وُصَفَاءُ وَ وَصَائِفُ‏ لَمْ أَرَ مِثْلَ وُجُوهِهِمْ حُسْناً وَ لَا مِثْلَ لِبَاسِهِمْ لِبَاساً عَلَیْهِمُ الْحَرِیرُ الْأَخْضَرُ وَ الْأَکَالِیلُ وَ الدُّرُّ وَ الْیَاقُوتُ وَ فِی أَیْدِیهِمْ الْأَبَارِیقُ وَ الْمَنَادِیلُ وَ مِنْ کُلِّ الطَّعَامِ فَخَرَرْتُ سَاجِدَةً حَتَّى أَقَامَنِی هَذَا الْخَادِمُ فَرَأَیْتُ نَفْسِی حَیْثُ کُنْتُ قَالَ فَقَالَ هَارُونُ یَا خَبِیثَةُ لَعَلَّکِ سَجَدْتِ فَنِمْتِ فَرَأَیْتِ هَذَا فِی مَنَامِکِ قَالَتْ لَا وَ اللَّهِ یَا سَیِّدِی إِلَّا قَبْلَ سُجُودِی رَأَیْتُ فَسَجَدْتُ مِنْ أَجْلِ ذَلِکَ فَقَالَ الرَّشِیدُ اقْبِضْ هَذِهِ الْخَبِیثَةَ إِلَیْکَ فَلَا یَسْمَعْ هَذَا مِنْهَا أَحَدٌ فَأَقْبَلَتْ فِی الصَّلَاةِ فَإِذَا قِیلَ لَهَا فِی ذَلِکَ قَالَتْ هَکَذَا رَأَیْتُ الْعَبْدَ الصَّالِحَ فَسُئِلَتْ عَنْ قَوْلِهَا قَالَتْ إِنِّی لَمَّا عَایَنْتُ مِنَ الْأَمْرِ نَادَتْنِی الْجَوَارِی یَا فُلَانَةُ ابْعُدِی عَنِ الْعَبْدِ الصَّالِحِ حَتَّى نَدْخُلَ عَلَیْهِ فَنَحْنُ لَهُ دُونَکِ فَمَا زَالَتْ کَذَلِکَ حَتَّى مَاتَتْ وَ ذَلِکَ قَبْلَ مَوْتِ مُوسَى بِأَیَّامٍ یَسِیرَةٍ.

 مناقب‌آل‌أبی‌طالب(لابن‌شهرآشوب)، ج‏۴، ص۲۹۷

 

هارون‌الرشید کنیز سفیدروی زیبا و پاکیزه‌ای را نزد حضرت موسی بن جعفر (علیهماالسلام) فرستاد تا در زندان به ایشان خدمت کند.

امام کاظم (علیه‌السلام به فرستاده‌ی هارون) فرمودند: «به هارون بگو: ″«بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ»[نمل:۳۶]؛ «بلکه شما به هدیه‌ی خود شادمانید»[۱] من به این هدیه و مانند آن نیازی ندارم.″»

هارون با خشم شمشیر کشید و گفت: پیش او برگرد و بگو: ″ما تو را با رضایت خودت زندانی نکرده‌ایم و با رضایت خودت کسی را به خدمتت نمی‌گیریم.″ کنیز را نزد او بگذار و برگرد.

او نیز چنین کرد و برگشت. بعد، هارون از جایش برخواست و خدمتکارش را نزد امام کاظم (علیه‌السلام) فرستاد تا درباره وضعیت کنیز تحقیق کند.

خدمتکار دید کنیز به درگاه پروردگارش به سجده افتاده و سرش را بلند نمی‌کند (و این ذکر را) می‌گوید: «قُدُّوسٌ سُبْحَانَکَ سُبْحَانَکَ»؛ «(خداوندا!) پاک و منزّه هستی.»

هارون گفت: به خدا قسم موسی بن جعفر او را سحر کرده است. او را نزد من بیاورید. کنیز را نزد هارون آوردند، درحالی‌که سخت به خود می‌لرزید و نگاهش به آسمان بود. هارون گفت: حالت چه‌گونه است؟

کنیز گفت: حالم، حال بدیع (بی‌سابقه)ای است. به‌راستی که من نزد ایشان ایستاده بودم، درحالی‌که شب و روز به نماز ایستاده بودند.

وقتی از نمازشان فارغ شدند و مشغول تسبیح و تقدیس خداوند بودند، به ایشان عرض کردم: آقای من! آیا حاجتی ندارید که به شما بدهم؟

فرمودند: «به تو نیازی ندارم.»

عرض کردم: مرا نزد شما آورده‌اند تا نیازهایتان را برآورده کنم.

فرمودند: «پس این‌ها چه می‌کنند؟»

ناگهان نگاهم به باغی پر از گل افتاد که ابتدا و انتهایش را نمی‌دیدم. در آن، جای‌گاه‌هایی بود که با فرش‌هایی طلابافت و ابریشمین، مفروش شده بودند و رویشان خدمتکاران زن و مردی بودند که هرگز زیبارویانی مثل آن‌ها ندیده بودم و هیچ لباسی مثل لباس‌هایشان ندیده بودم؛ لباس‌هایی که به ابریشم سبز و جواهرات و گوهر و یاقوت آراسته بودند. در دستانشان ظرف آب و حوله‌هایی بود و از تمام غذاها به دست گرفته بودند.

پس من به سجده افتادم تا این‌که این خدمتکار تو، مرا بلند کرد. پس خود را این‌جا که هستم، یافتم.

هارون به او گفت: ای زن خبیث! شاید سجده کرده‌ای و خوابت برده و این‌ها را در خواب دیده‌ای.

کنیز گفت: نه به خدا قسم. پیش از آن‌که به سجده روم، دیدم و به خاطر آن‌چه دیده بودم، سجده رفتم.

هارون (به خدمتکارش) گفت: این زن خبیث را نزد خودت بازداشت کن تا هیچ‌کس این سخنان را از او نشنود.

آن زن به نماز روی آورد.[۲] و هرگاه نزد او درباره آن موضوع سخن به میان می‌آمد، می‌گفت: من آن عبد صالح[۳] را چنین یافتم.

وقتی درباره این حرفش از او می‌پرسیدند، می‌گفت: به‌راستی که وقتی آن صحنه‌ها را دیدم، کنیزها(یی که در باغ بودند،) مرا صدا زدند که: «فلانی! از این بنده‌ی صالح دور شو تا ما نزد او برویم. فقط ما برای او هستیم، نه تو.»

آن کنیزِ تا زمان مرگش چنین حالی داشت. او چند روز پیش از وفات (شهادت) امام موسی کاظم (علیه‌السلام) از دنیا رفت.

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] این سخن را حضرت سلیمان (علیه‌السلام) به فرستادگان بلقیس گفتند، بعد از این‌که ایشان هدایای آن‌ها را در برابر نعمت‌هایی که خداوند به ایشان داده بود، ناچیز شمردند.

[۲] گویا آن زن پیش‌تر اهل نماز نبوده است.

[۳] یکی از القاب امام کاظم (علیه‌السلام) «عبد صالح» است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۰۰ ، ۰۸:۳۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ اَلْحَمِیدِ عَنْ أَبِی اَلْحَسَنِ مُوسَى عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«ثَلاَثَةٌ لاَ یَنْظُرُ اَللَّهُ تَعَالَى إِلَیْهِمْ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ أَحَدُهُمْ رَجُلٌ اِتَّخَذَ اَللَّهَ بِضَاعَةً لاَ یَشْتَرِی إِلاَّ بِیَمِینٍ وَ لاَ یَبِیعُ إِلاَّ بِیَمِینٍ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۲

 

از امام کاظم (علیه‌السلام) نقل شده است:

«سه گروه هستند که خداوند (تعالی) در روز قیامت به هیچ‌یک از آنان نظرِ [رحمت] نمی‌کند؛

یکی از آنان، مردی است که خداوند را مال‌التجاره‌ی خود می‌کند؛ چیزی را نمی‌خرد مگر با قسم (به خدا) و چیزی را نمی‌فروشد مگر با قسم (به خدا.)»

 

 

 

...عَنْ أَبِی إِسْمَاعِیلَ رَفَعَهُ عَنْ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّهُ کَانَ یَقُولُ:

«إِیَّاکُمْ وَ اَلْحَلْفَ فَإِنَّهُ یُنَفِّقُ اَلسِّلْعَةَ وَ یَمْحَقُ اَلْبَرَکَةَ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۲

 

از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است:

«بر حذر باشید از قسم خوردن (هنگام معامله)؛ چراکه این‌کار، آن کالایتان را تبلیغ می‌کند، ولی برکت را از بین می‌برد.»

 

 

 

...عَنْ أَبِی حَمْزَةَ رَفَعَهُ قَالَ: قَامَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَلَى دَارِ اِبْنِ أَبِی مُعَیْطٍ وَ کَانَ یُقَامُ فِیهَا اَلْإِبِلُ فَقَالَ:

«یَا مَعَاشِرَ اَلسَّمَاسِرَةِ! أَقِلُّوا اَلْأَیْمَانَ فَإِنَّهَا مَنْفَقَةٌ لِلسِّلْعَةِ مَمْحَقَةٌ لِلرِّبْحِ.»

 الکافی، ج۵، ص۱۶۲

 

از ابوحمزه ثمالی نقل شده است:

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بر فراز محله ابن‌ابی‌مُعَیط که شتران را [برای خرید و فروش] آن‌جا نگه‌داری می‌کردند، ایستادند و فرمودند:

«ای جماعت دلّال! قَسَم‌خوردن‌هایتان را کم کنید؛ چراکه قسم خوردن، کالایتان را تبلیغ می‌کند، ولی سودتان را از بین می‌برد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۰۰ ، ۰۸:۰۶
ابوالفضل رهبر