دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۴۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شیعه» ثبت شده است

 

غیبت کبری، در نیمه‌ی شعبان سال ۳۲۹ق، و با وفات علی بن محمد سَمُری؛ چهارمین و آخرین نائب خاص امام زمان (عجل‌الله‌فرجه‌الشریف) آغاز شده است.

مرحوم شیخ صدوق (۳۰۵-۳۸۱ق) نقل کرده است که شش روز پیش از وفات سَمُری، توقیعی (دست‌نوشته‌ای از جانب امام زمان) به او تحویل می‌شود که طبعاً محتوایی غم‌انگیز و دردناک برای او و شیعیان داشته و دارد.

در این توقیع شریف که آخرین حدیث از اهل‌بیت (علیهم‌السلام) محسوب می‌شود، حضرت، زمان دقیق مرگ سَمُری و آغاز دوران طولانی یتیمی شیعیان را اعلام می‌فرمایند…

 

 

حدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ اَلْحَسَنُ بْنُ أَحْمَدَ اَلْمُکَتِّبُ قَالَ: کُنْتُ بِمَدِینَةِ اَلسَّلاَمِ فِی اَلسَّنَةِ اَلَّتِی تُوُفِّیَ فِیهَا اَلشَّیْخُ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلسَّمُرِیُّ قَدَّسَ اَللَّهُ رُوحَهُ فَحَضَرْتُهُ قَبْلَ وَفَاتِهِ بِأَیَّامٍ فَأَخْرَجَ إِلَى اَلنَّاسِ تَوْقِیعاً نُسْخَتُهُ: «بسم الله الرحمن الرحیم. یَا عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ اَلسَّمُرِیَّ أَعْظَمَ اَللَّهُ أَجْرَ إِخْوَانِکَ فِیکَ فَإِنَّکَ مَیِّتٌ مَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ سِتَّةِ أَیَّامٍ فَاجْمَعْ أَمْرَکَ وَ لاَ تُوصِ إِلَى أَحَدٍ یَقُومُ مَقَامَکَ بَعْدَ وَفَاتِکَ فَقَدْ وَقَعَتِ اَلْغَیْبَةُ اَلثَّانِیَةُ فَلاَ ظُهُورَ إِلاَّ بَعْدَ إِذْنِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَلِکَ بَعْدَ طُولِ اَلْأَمَدِ وَ قَسْوَةِ اَلْقُلُوبِ وَ اِمْتِلاَءِ اَلْأَرْضِ جَوْراً وَ سَیَأْتِی شِیعَتِی مَنْ یَدَّعِی اَلْمُشَاهَدَةَ أَلاَ فَمَنِ اِدَّعَى اَلْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ اَلسُّفْیَانِیِّ وَ اَلصَّیْحَةِ فَهُوَ کَاذِبٌ مُفْتَرٍ وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ اَلْعَلِیِّ اَلْعَظِیمِ.» قَالَ فَنَسَخْنَا هَذَا اَلتَّوْقِیعَ وَ خَرَجْنَا مِنْ عِنْدِهِ فَلَمَّا کَانَ اَلْیَوْمُ اَلسَّادِسُ عُدْنَا إِلَیْهِ وَ هُوَ یَجُودُ بِنَفْسِهِ فَقِیلَ لَهُ مَنْ وَصِیُّکَ مِنْ بَعْدِکَ فَقَالَ لِلَّهِ أَمْرٌ هُوَ بَالِغُهُ وَ مَضَى رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُ فَهَذَا آخِرُ کَلاَمٍ سُمِعَ مِنْهُ.

 کمال‌الدین‌وتمام‌النعمة، ج۲، ص۵۱۶

 

از حسن بن احمد مُکتِّب نقل شده است:

من در همان سالی که «شیخ علی بن محمد سمری» (قدّس‌الله‌روحه) از دنیا رفت، در مدینة السلام (بغداد) بودم و چند روز پیش از وفاتش نزد او رفتم.

او توقیعی (دسته‌نوشته‌ای به‌خط امام زمان) برای مردم منتشر کرد که نسخه‌ی آن (دقیقاً) این بود:

 

«بسم الله الرحمن الرحیم

ای علی بن محمد سمری! خداوند اجر برادرانت را در (عزای) تو عظیم دارد؛ تو در شش روز آینده خواهی مرد!

کارهایت را جمع‌وجور کن و برای پس از مرگت، به هیچ‌کس به‌عنوان قائم‌مقامِ خودت (نائب خاصِ بعدی) وصیت نکن.

پس غیبت دوم اتفاق افتاده است و بعد از آن ظهوری نخواهد بود، مگر بعد از اذن خداوند (عزّوجلّ).

این ظهور، بعد از آن خواهد بود که مدتی طولانی سپری شود، دل‌ها دچار قساوت شوند و زمین لبریز از ستم گردد.

از میان شیعیانم کسانی خواهند آمد که ادعای مشاهده[۱] خواهند کرد. آگاه باشید که هرکس پیش از خروج سفیانی و (شنیده شدنِ) صیحه(ی آسمانی)، ادعای مشاهده کند، چنین‌کسی دروغ می‌گوید و افترا می‌زند.

و لا حول و لا قوة إلا بالله العلی العظیم.»

 

حسن بن احمد گوید:

ما[۲] از این توقیع نسخه‌برداری کردیم و از نزد علی بن محمد سمری رفتیم. روز ششم نزد او بازگشتیم. او در حال احتضار بود.

به علی بن محمد سمری گفته شد: بعد از تو وصیِ تو کیست؟

او گفت: خداوند امری دارد که خودش آن را خواهد رسانید. (این جمله را گفت) و از دنیا رفت. خداوند از او راضی باشد.

این آخرین سخنی بود که از او شنیده شد.

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] مقصود از «ادعای مشاهده»، به‌قرینه‌ی جملات قبل و بعد، این است که شخصی مدعی شود که من امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) را می‌بینم، با او ارتباط دارم، نائب او هستم و از جانب او برای شیعیان حامل پیغام هستم.

[۲] مقصود از «ما»، چند نفر از علما و اصحاب نزدیکی هستند که با آخرین نائب خاص در ارتباط بوده‌اند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۰۲ ، ۰۸:۲۶
ابوالفضل رهبر

...عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عَبْدِ الْخَالِقِ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ لِأَبِی جَعْفَرٍ الْأَحْوَلِ وَ أَنَا أَسْمَعُ: «أَتَیْتَ‏ الْبَصْرَةَ؟» فَقَالَ: نَعَمْ. قَالَ: «کَیْفَ رَأَیْتَ مُسَارَعَةَ النَّاسِ إِلَى هَذَا الْأَمْرِ وَ دُخُولَهُمْ فِیهِ؟» قَالَ: وَ اللَّهِ إِنَّهُمْ لَقَلِیلٌ وَ لَقَدْ فَعَلُوا وَ إِنَّ ذَلِکَ لَقَلِیلٌ. فَقَالَ: «عَلَیْکَ بِالْأَحْدَاثِ فَإِنَّهُمْ أَسْرَعُ إِلَى کُلِّ خَیْرٍ.»

 الکافی، ج‏۸، ص۹۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده‌است که به ابوجعفر احول فرمودند:

«به بصره رفتی؟»

عرض کرد:

بله.

فرمودند:

«شتاب مردم نسبت به این امر (ولایت اهل‌بیت) و ورودشان به آن (پذیرش مکتب تشیع) را چگونه دیدی؟»

عرض کرد:

به خدا قسم، آن‌ها (شیعیان بصره) کم هستند. فعالیت‌هایی هم انجام داده‌اند، اما واقعاً کم است.

حضرت فرمودند:

«نوجوانان را دریاب؛ چراکه آنان به‌سوی هر کار خیری شتابان‌ترند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۰۲ ، ۰۹:۵۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ اَلْقَاسِمِ بْنِ عَوْفٍ قَالَ: کُنْتُ أَتَرَدَّدُ بَیْنَ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ وَ بَیْنَ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحَنَفِیَّةِ وَ کُنْتُ آتِی هَذَا مَرَّةً وَ هَذَا مَرَّةً، قَالَ: وَ لَقِیتُ عَلِیَّ بْنَ اَلْحُسَیْنِ، قَالَ: فَقَالَ لِی: «یَا هَذَا إِیَّاکَ أَنْ تَأْتِیَ أَهْلَ اَلْعِرَاقِ فَتُخْبِرَهُمْ أَنَّا اِسْتَوْدَعْنَاکَ عِلْماً فَإِنَّا وَ اَللَّهِ مَا فَعَلْنَا ذَلِکَ، وَ إِیَّاکَ أَنْ تَتَرَایَسَ بِنَا فَیَضَعَکَ اَللَّهُ، وَ إِیَّاکَ أَنْ تَسْتَأْکِلَ بِنَا فَیَزِیدَکَ اَللَّهُ فَقْراً، وَ اِعْلَمْ أَنَّکَ إِنْ تَکُنْ ذَنَباً فِی اَلْخَیْرِ خَیْرٌ لَکَ مِنْ أَنْ تَکُونَ رَأْساً فِی اَلشَّرِّ، وَ اِعْلَمْ أَنَّهُ مَنْ یُحَدِّثْ عَنَّا بِحَدِیثٍ سَأَلْنَاهُ یَوْماً فَإِنْ حَدَّثَ صِدْقاً کَتَبَهُ اَللَّهُ صِدِّیقاً وَ إِنْ حَدَّثَ وَ کَذَبَ کَتَبَهُ اَللَّهُ کَذَّاباً، وَ إِیَّاکَ أَنْ تَشُدَّ رَاحِلَةً تَرْحَلُهَا فَإِنَّمَا هَاهُنَا یُطْلَبُ اَلْعِلْمُ حَتَّى یُمْضَى لَکُمْ بَعْدَ مَوْتِی سَبْعُ حِجَجٍ، ثُمَّ یَبْعَثُ اَللَّهُ لَکُمْ غُلاماً مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ (عَلَیْهَا السَّلاَمُ) یَنْبُتُ اَلْحِکْمَةُ فِی صَدْرِهِ کَمَا یُنْبِتُ اَلطَّلُّ اَلزَّرْعَ.» قَالَ: فَلَمَّا مَضَى عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ (صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِمَا) حَسَبْنَا اَلْأَیَّامَ وَ اَلْجُمَعَ وَ اَلشُّهُورَ وَ اَلسِّنِینَ، فَمَا زَادَتْ یَوْماً وَ لاَ نَقَصَتْ حَتَّى تَکَلَّمَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ (صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِمْ) بَاقِرُ اَلْعِلْمِ.

 رجال‌الکشی، ج۱، ص۱۲۴

 

از قاسم بن عَوف نقل شده است:

من [در این‌که امام مسلمین کیست،] میان علی بن الحسین (امام سجاد علیهماالسلام) و محمد بن حنفیه در تردید بودم؛ گاهی نزد یکی می‌رفتم و گاه نزد دیگری.[۱]

(روزی) نزد امام سجاد (علیه‌السلام) رفتم.

ایشان به من فرمودند:

«فلانی! بپرهیز از این‌که نزد اهل عراق بروی و به آن‌ها خبر دهی که ما (اهل‌بیت) علومی را به تو ودیعه داده‌ایم؛ چراکه ما - به خدا قسم - چنین نکرده‌ایم!

و بپرهیز از این‌که به‌واسطه‌ی ما (اهل‌بیت) ریاست‌طلبی کنی!

و بپرهیز از این‌که به‌واسطه‌ی ما (اهل‌بیت) [کسب درآمد کنی و نان] بخوری؛ چراکه دراین‌صورت خداوند به فقرت می‌افزاید![۲]

و بدان! به‌راستی، تو اگر در (امور) خیر دنباله‌رو باشی، بهتر است از این‌که در (امور) شر سردمدار باشی!

و بدان! به‌راستی، کسی که از ما حدیث (سخنی) نقل کند، ما روزی او را مورد سؤال قرار می‌دهیم؛ اگر نقلش راست بود، خداوند او را «صدّیق» می‌نویسد (محسوب می‌کند) و اگر به دروغ نقل کرده بود، خداوند او را «کذّاب» می‌نویسد!

و بپرهیز از این‌که بارت را ببندی و (از نزد ما) بروی؛ زیرا فقط در این‌جاست که علم طلب می‌شود...

تا هفت حج (سال) پس از مرگ من، خداوند جوانی از نسل حضرت فاطمه (علیها‌السلام) را برایتان بر خواهد انگیخت که حکمت را در سینه‌اش کاشته است؛ همان‌طور که بذر در زمین کاشته می‌شود.»

قاسم بن عوف گوید:

وقتی علی بن الحسین (امام سجاد صلوات‌الله‌علیهما) از دنیا رفتند، روزها و هفته‌ها و ماه‌ها و سال‌ها را شمردم و یک روز کم و زیاد نشد، تا این‌که محمد بن علی بن الحسین (صلوات‌الله‌علیهم)؛ باقر العلم، زبان به سخن گشودند (علمشان را آشکار نمودند.)[۳]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] همان‌طور که می‌دانید پس از شهادت سیدالشهداء به‌خاطر شرایط تقیه، امکان اظهار امامت از جانب امام سجاد نبود و محمد حنفیه عموی امام سجاد و فرزند کوچک امیرالمؤمنین (علیهم‌السلام) گمان می‌کرد امامت به او منتقل شده است. به‌همین‌خاطر بسیاری از شیعیان به سمت او متمایل شده بودند.

مطلب مرتبط پیشین:

وقتی محمد حنفیه ادعای امامت کرد، امام سجاد چگونه عمویشان را مُجاب کردند؟

[۲] مقصود این است که مبادا نزد اهل عراق روی و بگویی که من با امام در ارتباطم و ایشان علمش را به من داده و به این واسطه بخواهی خود را از رهبران شیعیان جا بزنی و از این راه نان بخوری!

[۳] گویا تا هفت سال پس از شهادت امام سجاد، شرایط برای اظهار علم توسط امام باقر (علیهماالسلام) فراهم نبوده و پس از آن بوده که ایشان علمشان را آشکار کردند و آوازه علمشان بر فراز شد.

مطالب مرتبط پیشین:

زمینه‌سازی رسول خدا، برای آغاز نهضت علمی، توسط امام باقر

نقش امام باقر در تحول هویت شیعی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۰۱ ، ۰۹:۰۲
ابوالفضل رهبر

 

…عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ اَلْجَهْمِ قَالَ: سَأَلْتُ اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا حَدُّ اَلتَّوَکُّلِ؟ فَقَالَ لِی: «أَنْ لاَ تَخَافَ مَعَ اَللَّهِ أَحَداً.» قَالَ: قُلْتُ: فَمَا حَدُّ اَلتَّوَاضُعِ؟ قَالَ: «أَنْ تُعْطِیَ اَلنَّاسَ مِنْ نَفْسِکَ مَا تُحِبُّ أَنْ یُعْطُوکَ مِثْلَهُ.» قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ أَشْتَهِی أَنْ أَعْلَمَ کَیْفَ أَنَا عِنْدَکَ. قَالَ: «اُنْظُرْ کَیْفَ أَنَا عِنْدَکَ.»

 عیون‌أخبارالرضا، ج۲، ص۴۹

 

از حسن بن جهم نقل شده است:

از امام رضا (علیه‌السلام) سؤال کردم

فدایتان شوم، تعریف توکّل چیست؟

حضرت به من فرمودند:

«این‌که در کنار خداوند، از هیچ‌کس نترسی.»

عرض کردم:

تعریف تواضع چیست؟

حضرت فرمودند:

«این‌که آن‌چه را دوست داری مردم به تو دهند، تو از جانب خود به آنان دهی.»

عرض کردم:

فدایتان شوم، دوست دارم بدانم جایگاه من نزد شما چگونه است.

حضرت فرمودند:

«ببین جایگاه من نزد تو چگونه است!»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

مطلب مرتبط پیشین:

قاعده «دل به دل راه داره!»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۰۱ ، ۰۸:۳۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ یَزِیدَ اَلصَّائِغِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: رَجُلٌ عَلَى هَذَا اَلْأَمْرِ إِنْ حَدَّثَ کَذَبَ وَ إِنْ وَعَدَ أَخْلَفَ وَ إِنِ اُئْتُمِنَ خَانَ مَا مَنْزِلَتُهُ؟ قَالَ: «هِیَ أَدْنَى اَلْمَنَازِلِ مِنَ اَلْکُفْرِ وَ لَیْسَ بِکَافِرٍ.»

 الکافی، ج۲، ص۲۹۰

 

از یزید صائغ نقل شده است:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

مردی (معتقد) بر این امر (امامت و ولایت اهل‌بیت) است، اما اگر خبری دهد، دروغ می‌گوید، اگر وعده‌ای دهد، خُلف وعده می‌کند و اگر امانتی به او سپرده شود، خیانت می‌ورزد. جایگاه او چیست؟

حضرت فرمودند:

«جایگاهش نزدیک‌ترین جایگاه به کفر است، اما کافر نیست.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

مرحوم آیت‌الله مجتبی تهرانی (رحمةالله‌علیه) در شرح این حدیث چنین فرموده‌اند:

«کسی که امام را به امامت قبول دارد و شیعه است، ولی این ویژگی‌ها را هم دارد؛ جایگاه او، نزدیک‌ترین جایگاه به کفر است؛

یعنی یک حرکت دیگر کند، کافر شده!

یعنی اعمالی که به نظر ما چیزی نیست، بعضی‌شان باد هواست؛ مثل دروغ گفتن، وعده الکی دادن و خیانت در امانت، این‌ها ایمان را می‌سابد و تضعیف می‌کند و یک چیز کوچک دیگری هم اضافه شود، از ایمان خارج می‌شود و به کفر سقوط می‌کند.»

نعوذ بالله

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۰۱ ، ۱۳:۰۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ خَالِدِ بْنِ نَجِیحٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ:

«أَقْرِءُوا مَنْ لَقِیتُمْ مِنْ أَصْحَابِکُمُ اَلسَّلاَمَ وَ قُولُوا لَهُمْ إِنَّ فُلاَنَ بْنَ فُلاَنٍ یُقْرِئُکُمُ اَلسَّلاَمَ وَ قُولُوا لَهُمْ عَلَیْکُمْ بِتَقْوَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَا یُنَالُ بِهِ مَا عِنْدَ اَللَّهِ إِنِّی وَ اَللَّهِ مَا آمُرُکُمْ إِلاَّ بِمَا نَأْمُرُ بِهِ أَنْفُسَنَا فَعَلَیْکُمْ بِالْجِدِّ وَ اَلاِجْتِهَادِ وَ إِذَا صَلَّیْتُمُ اَلصُّبْحَ وَ اِنْصَرَفْتُمْ فَبَکِّرُوا فِی طَلَبِ اَلرِّزْقِ وَ اُطْلُبُوا اَلْحَلاَلَ فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ سَیَرْزُقُکُمْ وَ یُعِینُکُمْ عَلَیْهِ.»

 الکافی، ج۵، ص۷۸

 

از خالد بن نَجیح[*] نقل شده است:

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«به دوستانتان که رسیدید، سلام برسانید و بگویید:

«فلانی پسر فلانی [جعفر بن محمد] به شما سلام رساند.»

و به آن‌ها بگویید:

«بر شما باد؛ تقوای خداوند (عزّوجلّ) و بر شما باد؛ هرچه که به‌وسیله آن چیزهایی که نزد خداوند است، به‌دست می‌آید.

من - به خدا قسم - شما را به چیزی دستور می‌دهم که خودمان (نزدیکانمان) را به آن دستور می‌دهم.

پس بر شما باد؛ جدیت و به‌کارگیری نهایت تلاشتان

و این‌که وقتی نماز صبح را به‌جا آوردید و فارغ شدید، صبح زود برای کسب روزی اقدام کنید

و برای کسب مال حلال تلاش کنید؛ چراکه خداوند (عزّوجلّ) به‌خاطر همین (تلاشتان) به شما روزی خواهد داد و یاری‌تان می‌فرماید.»»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] خالد بن نجیح، از اصحاب امام صادق و امام کاظم (علیهماالسلام)، و از اهالی کوفه بوده است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۰۰ ، ۰۷:۵۹
ابوالفضل رهبر

 

پیش از مطالعه‌ی این حدیث، فضای صدور آن را تصور کنید؛ روزگاری که شیعیان در اقلیت بودند و شیعه مذهبی ممنوعه بوده است.

با این مقدمه، حدیث زیر را می‌توان توصیه‌ای برای تحکیم اعتقادات شیعی و عاملی برای حفظ هویت و انسجام جامعه شیعه فهم نمود.

 

 

...عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ:

«شِیعَتُنَا اَلرُّحَمَاءُ بَیْنَهُمُ اَلَّذِینَ إِذَا خَلَوْا ذَکَرُوا اَللَّهَ إِنَّ ذِکْرَنَا مِنْ ذِکْرِ اَللَّهِ إِنَّا إِذَا ذُکِرْنَا ذُکِرَ اَللَّهُ وَ إِذَا ذُکِرَ عَدُوُّنَا ذُکِرَ اَلشَّیْطَانُ.»

 الکافی، ج۲، ص۱۸۶

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«شیعیان ما در میان خود (با یک‌دیگر) مهربان‌اند.

آنان هرگاه (با هم) خلوت می‌کنند، خداوند را یاد می‌کنند. به‌راستی که یاد ما (اهل‌بیت نیز)، از (مصادیقِ) یاد خداست.

به‌راستی که هرگاه از ما یاد شود، از خداوند یاد شده است و هرگاه از دشمن ما یاد شود، از شیطان یاد شده است.»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

امروزه نیز با توجه به فضای غالب جامعه و دشوار بودن حفظ ایمان برای مؤمنان و خانواده‌هایشان، این توصیه امام صادق (علیه‌السلام) راه‌گشا خواهد بود؛ انسجام درونی، داشتن جمع‌های خصوصی با هم‌فکران و با محوریت یاد خداوند (تبارک‌وتعالی) و اهل‌بیت (علیهم‌السلام).

شاید تشکیل و برپایی هیئاتِ جمع‌وجورِ خانوادگی یا دوستانه، یا روضه‌های خانگی، با رعایت شرایط لازم و مراقبت از آسیب‌های احتمالی‌اش، بتواند راه‌کار مناسبی برای تأمین این امر ضروری باشد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۰۰ ، ۱۰:۱۴
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سَدِیرٍ اَلصَّیْرَفِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقُلْتُ لَهُ: وَ اَللَّهِ مَا یَسَعُکَ اَلْقُعُودُ. فَقَالَ: «وَ لِمَ یَا سَدِیرُ؟» قُلْتُ: لِکَثْرَةِ مَوَالِیکَ وَ شِیعَتِکَ وَ أَنْصَارِکَ وَ اَللَّهِ لَوْ کَانَ لِأَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ مَا لَکَ مِنَ اَلشِّیعَةِ وَ اَلْأَنْصَارِ وَ اَلْمَوَالِی مَا طَمِعَ فِیهِ تَیْمٌ وَ لاَ عَدِیٌّ. فَقَالَ: «یَا سَدِیرُ وَ کَمْ عَسَى أَنْ یَکُونُوا؟» قُلْتُ: مِائَةَ أَلْفٍ. قَالَ: «مِائَةَ أَلْفٍ؟» قُلْتُ: نَعَمْ وَ مِائَتَیْ أَلْفٍ. قَالَ: «مِائَتَیْ أَلْفٍ؟» قُلْتُ: نَعَمْ وَ نِصْفَ اَلدُّنْیَا. قَالَ: فَسَکَتَ عَنِّی ثُمَّ قَالَ: «یَخِفُّ عَلَیْکَ أَنْ تَبْلُغَ مَعَنَا إِلَى یَنْبُعَ؟» قُلْتُ: نَعَمْ. فَأَمَرَ بِحِمَارٍ وَ بَغْلٍ أَنْ یُسْرَجَا فَبَادَرْتُ فَرَکِبْتُ اَلْحِمَارَ. فَقَالَ: «یَا سَدِیرُ أَ تَرَى أَنْ تُؤْثِرَنِی بِالْحِمَارِ؟» قُلْتُ: اَلْبَغْلُ أَزْیَنُ وَ أَنْبَلُ. قَالَ: «اَلْحِمَارُ أَرْفَقُ بِی.» فَنَزَلْتُ فَرَکِبَ اَلْحِمَارَ وَ رَکِبْتُ اَلْبَغْلَ فَمَضَیْنَا فَحَانَتِ اَلصَّلاَةُ فَقَالَ: «یَا سَدِیرُ اِنْزِلْ بِنَا نُصَلِّ.» ثُمَّ قَالَ: «هَذِهِ أَرْضٌ سَبِخَةٌ لاَ تَجُوزُ اَلصَّلاَةُ فِیهَا.» فَسِرْنَا حَتَّى صِرْنَا إِلَى أَرْضٍ حَمْرَاءَ وَ نَظَرَ إِلَى غُلاَمٍ یَرْعَى جِدَاءً فَقَالَ: «وَ اَللَّهِ یَا سَدِیرُ لَوْ کَانَ لِی شِیعَةٌ بِعَدَدِ هَذِهِ اَلْجِدَاءِ مَا وَسِعَنِی اَلْقُعُودُ.» وَ نَزَلْنَا وَ صَلَّیْنَا فَلَمَّا فَرَغْنَا مِنَ اَلصَّلاَةِ عَطَفْتُ عَلَى اَلْجِدَاءِ فَعَدَدْتُهَا فَإِذَا هِیَ سَبْعَةَ عَشَرَ.

 الکافی، ج۲، ص۲۴۲

 

از سَدیر بن حُکَیم صَیرفی نقل شده است:

نزد امام صادق (علیه‌السلام) رفتم و به ایشان عرض کردم:

به خدا قسم، نشستن (قیام نکردنِ) شما خیلی طولانی شده است!

حضرت فرمودند:

«چرا، ای سدیر؟»

عرض کردم:

به‌خاطر فراوانیِ دوست‌داران و پیروان و یارانتان (می‌گویم.) به‌خدا قسم، اگر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) پیروان و یاران و دوست‌دارانِ شما را داشتند، نه قبیله تَیم و نه قبیله عَدی[۱]، در [غصب خلافتِ] ایشان طمع نمی‌کردند.

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«ای سدیر! امید است که چه‌قدر باشید؟»

عرض کردم:

صدهزار نفر.

فرمودند:

«صدهزار نفر؟»

عرض کردم:

بله و (حتی) دویست‌هزار نفر.

فرمودند:

«دویست‌هزار نفر؟»

عرض کردم:

بله و (حتی) نیمی از دنیا.

حضرت سکوت کردند و بعد از مدتی فرمودند:

«برایت راحت است که همراه ما به یَنبُع[۲] بیایی؟»

عرض کردم:

بله.

پس حضرت دستور دادند الاغ و قاطری را زین کنند. من پیش‌دستی کردم و سوار الاغ شدم.

حضرت فرمودند:

«ای سَدیر! نظرت چیست که الاغ را به من واگذاری؟»

عرض کردم:

قاطر زیبنده‌تر و آبرومندانه‌تر است.

حضرت فرمودند:

«الاغ با من هم‌راه‌تر است.»

پس پیاده شدم، ایشان سوار الاغ شدند و من بر قاطر سوار گشتم. راه افتادیم تا وقت نماز فرا رسید.

حضرت فرمودند:

«ای سدیر! پیاده شو با هم نماز بخوانیم.»

سپس فرمودند:

«این زمین، شوره‌زار است و نماز در آن جایز نیست.»

پس حرکت کردیم تا به زمینی سرخ (حاصل‌خیز) رسیدیم.

حضرت به پسر نوجوانی که چند ماده‌شتر می‌چرانید، نگاهی انداختند و فرمودند:

«به خدا قسم، ای سدیر! اگر من به تعداد این ماده‌شترها شیعه (پیرو) داشتم، این نشستن (قیام کردن) طولانی نمی‌شد.»

ما پیاده شدیم و نماز خواندیم. وقتی نمازمان تمام شد، رو به شترها کردم و آن‌ها را شمردم. دیدم آن‌ها هفده تا بودند.

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] تیْم و عَدِیّ، دو تیره از قبیله قریش بودند. ابوبکر و قُنفُذ، از تیره‌ی تَیم، و عُمربن‌خطاب از تیره‌ی عَدی بودند.

[۲] شهری در ساحل دریای سرخ و در فاصله‌ی ۲۰۰ کیلومتری از مدینه.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۰۰ ، ۱۲:۲۵
ابوالفضل رهبر

 

از عبدالله بن عباس نقل شده است که وقتی نزد امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) ذکری از خلافتِ [رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)] به میان آمد، ایشان فرمودند:[۱]

«أَمَا وَ اَللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا اِبْنُ أَبِی قُحَافَةَ أَخُو تَیْمٍ وَ إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ اَلْقُطْبِ مِنَ اَلرَّحَى یَنْحَدِرُ عَنِّی اَلسَّیْلُ وَ لاَ یَرْقَى إِلَیَّ اَلطَّیْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَیْتُ عَنْهَا کشحها [کَشْحاً] وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِی بَیْنَ أَنْ أَصُولَ بِیَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْیَةٍ عَمْیَاءَ یَشِیبُ فِیهَا اَلصَّغِیرُ وَ یَهْرَمُ فِیهَا اَلْکَبِیرُ وَ یَکْدَحُ فِیهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى یَلْقَى رَبَّهُ فَرَأَیْتُ أَنَّ اَلصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِی اَلْعَیْنِ قَذًى وَ فِی اَلْحَلْقِ شَجًى أَرَى تُرَاثِی نَهْباً...»

 علل‌الشرایع، ج۱، ص۱۵۰

 

«بدان! به خدا قسم، پسر ابوقُحافه از خاندان تَیم[۲]، جامه‌ی خلافت را به تن کرد، درحالی‌که به‌خوبی می‌دانست جایگاه من نسبت به خلافت، همان جایگاه قطب (محورِ) میانیِ آسیاب است نسبت به سنگ آسیاب. سیلِ [علوم و معارف] از [سرچشمه‌ی] من سرازیر می‌شود و پرندگان در اوج‌گیری به من نمی‌رسند.

پس من جامه‌ی خلافت را گشودم و خود را از آن بیرون کشیدم. [میان دو گزینه] به چاره‌جویی پرداختم؛ بین این‌که با دستِ قطع‌شده [بدون یاور] حمله کنم یا بر تاریکی [جهلِ] محضی که در آن جوان پیر می‌شود و بزرگ‌سال فرتوت می‌گردد و مؤمن تا زمانی که پروردگارش را ملاقات کند، به رنج می‌افتد، صبر کنم.

دیدم صبر کردن بر این وضعیت، خردمندانه‌تر است. پس صبر کردم، درحالی‌که خاشاکی در چشمم بود و استخوانی در گلویم بود و می‌دیدم که میراثم [خلافت رسول خدا] به غارت رفته است...»

 

 

 

ایشان همچنین در ادامه این خطبه، پس از این‌که مروری بر دوران خلافت خلفای سه‌گانه می‌نمایند، علت پذیرش خلافت از جانب خودشان را چنین شرح می‌دهند:

«...أَمَا وَ اَلَّذِی فَلَقَ اَلْحَبَّةَ وَ بَرَأَ اَلنَّسَمَةَ لَوْ لاَ حُضُورُ اَلْحَاضِرِ وَ قِیَامُ اَلْحُجَّةِ بِوُجُودِ اَلنَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اَللَّهُ عَلَى اَلْعُلَمَاءِ أَلاَّ یُقِرُّوا عَلَى کِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لاَ سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا...»

 علل الشرایع، ج۱، ص۱۵۰

 

«...بدان! قسم به کسی که دانه را شکافت و جان‌داران را موجود ساخت، اگر نبود حضور حاضران و اقامه شدن حجت با وجود یاوران،[۳] و اگر خداوند از عالمان عهد نگرفته بود که در برابر پرخوریِ ظالم و گرسنگی مظلوم کوتاه نیایند، بی‌شک ریسمانِ [شترِ] خلافت را بر گردنش می‌انداختم...»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] این سخنان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) که در کتب مختلف حدیثی (از جمله معانی‌الاخبار، علل‌الشرایع، أمالی شیخ‌طوسی و نهج‌البلاغه) ذکر شده، به «خطبه شقشقیه» مشهور است.

[۲] مقصود ابوبکر، خلیفه اول است.

[۳] اشاره دارند به ماجرای هجوم مردم برای بیعت با ایشان به‌عنوان خلیفه‌ی بعد از عثمان.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۰۰ ، ۰۸:۴۷
ابوالفضل رهبر

 

...حَدَّثَنَا اَلْهَیْثَمُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ اَلرُّمَّانِیُّ قَالَ: سَأَلْتُ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقُلْتُ لَهُ: یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ أَخْبِرْنِی عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لِمَ لَمْ یُجَاهِدْ أَعْدَاءَهُ خَمْساً وَ عِشْرِینَ سَنَةً بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ جَاهَدَ فِی أَیَّامِ وِلاَیَتِهِ؟ فَقَالَ: «لِأَنَّهُ اِقْتَدَى بِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی تَرْکِهِ جِهَادَ اَلْمُشْرِکِینَ بِمَکَّةَ بَعْدَ اَلنُّبُوَّةِ ثَلاَثَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ بِالْمَدِینَةِ تِسْعَةَ عَشَرَ شَهْراً وَ ذَلِکَ لِقِلَّةِ أَعْوَانِهِ عَلَیْهِمْ وَ کَذَلِکَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ تَرَکَ مُجَاهَدَةَ أَعْدَائِهِ لِقِلَّةِ أَعْوَانِهِ عَلَیْهِمْ فَلَمَّا لَمْ تَبْطُلْ نُبُوَّةُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مَعَ تَرْکِهِ اَلْجِهَادَ ثَلاَثَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ تِسْعَةَ عَشَرَ شَهْراً فَکَذَلِکَ لَمْ تَبْطُلْ إِمَامَةُ عَلِیٍّ مَعَ تَرْکِهِ اَلْجِهَادَ خَمْساً وَ عِشْرِینَ سَنَةً إِذَا کَانَتِ اَلْعِلَّةُ اَلْمَانِعَةُ لَهُمَا وَاحِدَةً.»

 عیون‌أخبارالرضا، ج۲، ص۸۱

 

از هیثم بن عبدالله نقل شده است:

از امام علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام) سؤال کردم:

ای فرزند رسول خدا! به من درباره علی بن ابی‌طالب (علیهماالسلام) خبر دهید که چرا ایشان بعد از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بیست و پنج سال با دشمنانشان نجنگیدند و بعدها در دوران ولایت (حکومتِ) خود جنگیدند؟

حضرت فرمودند:

«امیرالمؤمنین به رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) اقتدا کردند؛ در این‌که پیامبر بعد از نبوت، سیزده سال در مکه و نوزده ماه در مدینه، جهاد با مشرکان را ترک کردند و این، به‌خاطر کم بودنِ یاورانی بود که ایشان را علیه مشرکان یاری کنند.

همین‌طور، حضرت علی (علیه‌السلام) نیز جهاد با دشمنانشان را، به‌خاطر کم بودن یاورانی که ایشان را علیه آنان یاری کنند، ترک کردند.

پس وقتی نبوت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) با ترک جهاد به‌مدت ده سال و نوزده ماه، باطل نشد، همان‌طور، امامت حضرت علی (علیه‌السلام) نیز با ترک جهاد به‌مدت بیست و پنج سال باطل نشده است؛ زیرا علتی که مانع (از جهاد) در هر دو مورد شد، یکی بود.»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] چنان‌که در این حدیث و احادیث مشابه دیگر ملاحظه می‌فرمایید، علت عدم قیام ائمه (علیهم‌السلام)، شمارِ کمِ یارانِ آماده و پای‌کار بوده است. (در مطالب آتی، دو نمونه از این احادیث ذکر خواهد شد، ان‌شاءالله.)

[۲] امروز نیز علت عدم قیام حضرت قائم (عجل‌الله‌فرجه‌الشریف) همین است. خوب است کلاهمان را کمی بالاتر بگذاریم و پیرامون کوتاهی‌های خود و سهمی که در محرومیت بشریت از درک محضر امام عصر (علیه‌السلام) داریم، به تفکر بنشینیم.

[۳] مناسب است که همین‌جا به ضرورت نیروسازی و به ارزش نقش‌های شریف فرزندپروری، مربی‌گری و هدایت‌گری تأکید و تأمل مجددی داشته باشیم. گویا تنها مسیر ایجاد زمینه‌های ظهور و به سعادت رسیدن جامعه، همین مسیر است.

[۴] توجه به این نکته ضروری است که اگر هدف و انگیزه‌مان از تربیت فرزند و متربی، تربیت شیعه‌ای حقیقی و یاوری راستین برای حضرت بقیة الله الاعظم (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) باشد، رویکرد و شیوه تربیتمان نیز باید متناسب با این هدف تنظیم گردد.

[۵] بیان کامل‌تری از آن‌چه ذکر شد را در سخنان عالمانه و هوشمندانه‌ی استاد حجت‌الاسلام محمدتقی هادی‌زاده که در جمع مربیان و متصدیان تربیتی ایراد شده است، نیوش کنید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۰۰ ، ۰۸:۴۲
ابوالفضل رهبر

 

پیش‌تر در مورد آغاز دوران ترسیم مرزهای هویتی شیعه توسط امام باقر (علیه‌السلام) مطالبی (اینجا و اینجا) ارائه شده بود.

در این حدیث، ویژگی‌هایی که امام باقر در بُعد اجتماعی برای شیعیان ترسیم می‌فرمایند را ملاحظه می‌فرمایید...

 

 

...عَنْ أَبِی إِسْمَاعِیلَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع: جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَ‏ الشِّیعَةَ عِنْدَنَا کَثِیرٌ. فَقَالَ: «فَهَلْ یَعْطِفُ الْغَنِیُّ عَلَى الْفَقِیرِ وَ هَلْ یَتَجَاوَزُ الْمُحْسِنُ عَنِ الْمُسِی‏ءِ وَ یَتَوَاسَوْنَ؟» فَقُلْتُ: لَا. فَقَالَ: «لَیْسَ هَؤُلَاءِ شِیعَةً الشِّیعَةُ مَنْ یَفْعَلُ هَذَا.»

 الکافی، ج‏۲، ص۱۷۳

 

از ابو اسماعیل نقل شده است:

به امام باقر (علیه‌السلام) عرض کردم:

فدایتان شوم، نزد ما [در کوفه]، شیعه فراوان است.

حضرت فرمودند:

«آیا غنی به فقیر محبت می‌کند؟

آیا نیکوکار از (بدیِ) بدکار گذشت می‌کند؟

آیا دردهای یکدیگر را التیام می‌بخشند؟»

عرض کردم:

خیر.

فرمودند:

«آنان شیعه نیستند! شیعه کسی است که این (کارها) را انجام دهد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۹ ، ۱۵:۰۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی سَعِیدٍ عَقِیصَا قَالَ: لَمَّا صَالَحَ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ مُعَاوِیَةَ بْنَ أَبِی سُفْیَانَ دَخَلَ عَلَیْهِ اَلنَّاسُ فَلاَمَهُ بَعْضُهُمْ عَلَى بَیْعَتِهِ فَقَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: «وَیْحَکُمْ مَا تَدْرُونَ مَا عَمِلْتُ وَ اَللَّهِ لَلَّذِی عَمِلْتُ لِشِیعَتِی خَیْرٌ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ اَلشَّمْسُ أَوْ غَرَبَتْ أَ لاَ تَعْلَمُونَ أَنِّی إِمَامُکُمْ وَ مُفْتَرَضُ اَلطَّاعَةِ عَلَیْکُمْ وَ أَحَدُ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ بِنَصٍّ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ عَلَیَّ؟» قَالُوا: بَلَى. قَالَ: «أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّ اَلْخَضِرَ لَمَّا خَرَقَ اَلسَّفِینَةَ وَ أَقَامَ اَلْجِدَارَ وَ قَتَلَ اَلْغُلاَمَ کَانَ ذَلِکَ سَخَطاً لِمُوسَى بْنِ عِمْرَانَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ إِذْ خَفِیَ عَلَیْهِ وَجْهُ اَلْحِکْمَةِ فِی ذَلِکَ وَ کَانَ ذَلِکَ عِنْدَ اَللَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ حِکْمَةً وَ صَوَاباً؟ أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّهُ مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلاَّ یَقَعُ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ لِطَاغِیَةِ زَمَانِهِ إِلاَّ اَلْقَائِمُ عج اَلَّذِی یُصَلِّی خَلْفَهُ رُوحُ اَللَّهِ عِیسَى بْنُ مَرْیَمَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ؟ فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُخْفِی وِلاَدَتَهُ وَ یُغَیِّبُ شَخْصَهُ لِئَلاَّ یَکُونَ لِأَحَدٍ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ إِذَا خَرَجَ. ذَاکَ اَلتَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ أَخِی اَلْحُسَیْنِ اِبْنُ سَیِّدَةِ اَلْإِمَاءِ یُطِیلُ اَللَّهُ عُمُرَهُ فِی غَیْبَتِهِ ثُمَّ یُظْهِرُهُ بِقُدْرَتِهِ فِی صُورَةِ شَابٍّ دُونَ أَرْبَعِینَ سَنَةً ذَلِکَ لِیُعْلَمَ أَنَّ اَللّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ.»

 الاحتجاج، ج۲، ص۲۸۹

 

از ابوسعید عقیصا نقل شده است:

وقتی حسن بن علی بن ابی‌طالب (علیهم‌السلام) با معاویه بن ابی‌سفیان صلح کرد، مردم نزد ایشان آمدند و بعضی‌شان ایشان را به‌خاطر بیعتشان ملامت می‌کردند.

حضرت فرمودند:

«وای بر شما! نمی‌فهمید که من چه کردم! به خدا قسم، کاری که من برای شیعیانم کردم، بهتر از هر آن‌چیزی است که خورشید بر آن تابیده یا غروب کرده است.

مگر نمی‌دانید که من امام شما هستم، اطاعتم بر شما واجب است و به فرموده رسول خدا، یکی از آن دو سرور جوانان اهل بهشت هستم؟»

گفتند:

بله (قبول داریم.)

حضرت فرمودند:

«مگر نمی‌دانید که خضر (علیه‌السلام) وقتی آن کشتی را سوراخ کرد و آن دیوار را استوار ساخت و آن جوان را کشت، این کار برای موسی بن عمران (علیه‌السلام) ناخوش‌آیند بود؛ چراکه وجه حکمت آن کارها بر او پوشیده بود، درحالی‌که آن کارها نزد خداوند (تعالی‌ذکره) حکمت و صواب بود؟

مگر نمی‌دانید هیچ‌یک از ما اهل‌بیت نیست، مگراین‌که بیعت با طاغوت زمانش بر گردنش است، به‌جز حضرت قائم (عجل‌الله‌فرجه) که روح‌الله عیسی‌بن‌مریم پشت او نماز می‌خواند؟

پس به‌راستی که خداوند (عزّوجلّ) ولادت او را مخفی می‌کند و شخص او را غایب می‌نماید؛ تا هنگامی که خروج می‌کند، بیعت هیچ‌کس بر گردنش نباشد.

او نهمین فرزند از اولاد برادرم حسین پسر بانوی کنیزان (حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها) است که خداوند عمر او را در زمان غیبتش طولانی می‌کند سپس با قدرتش او را به‌صورت جوانی زیر چهل‌ساله ظاهر می‌کند. این برای آن است که خداوند بر هر چیز تواناست.»

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۹ ، ۰۷:۵۵
ابوالفضل رهبر

 

پیش‌تر در مطلبی با عنوان «نقش امام باقر در تحول هویت شیعی» عرض شد که تا پیش از امام باقر (علیه‌السلام) شیعیان به‌درستی از اعتقادات و احکام صحیح آگاه نبودند و برای دانستن احکام حلال و حرام نیز مجبور بودند به علمای اهل‌سنت رجوع کنند.

در چنین فضایی، حضرت باقرالعلوم (علیه‌السلام) از فرصتی که مهیا شده بود استفاده کردند و نهضتی علمی را آغاز نمودند که به دنبال آن هویت شیعی بازتعریف شد. پس از آن بود که اصحاب بزرگ اهل‌بیت (علیهم‌السلام)، مرجع علمی اهل‌سنت قرار گرفتند.

با این مقدمه، فهم تأکیدات امام باقر در احادیث زیر ساده‌تر می‌گردد.

 

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ: «لَیْسَ عِنْدَ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ حَقٌّ وَ لَا صَوَابٌ وَ لَا أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ یَقْضِی بِقَضَاءٍ حَقٍّ إِلَّا مَا خَرَجَ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ إِذَا تَشَعَّبَتْ بِهِمُ الْأُمُورُ کَانَ الْخَطَأُ مِنْهُمْ وَ الصَّوَابُ مِنْ عَلِیٍّ ع.»

 الکافی، ج۱، ص۳۹۹

 

محمد بن مسلم گوید:

از امام باقر (علیه‌السلام) شنیدم که می‌فرمودند:

«نزد هیچ‌یک از مردم، حق و اندیشه‌ی صحیحی نیست و هیچ‌یک از مردم به‌حق قضاوت نمی‌کنند، مگر آن‌چه از جانب ما اهل‌بیت صادر شده باشد.

[پس از وفات پیامبر نیز] وقتی کارها برایشان پیچیده و درهم می‌شد، خطا از آنِ آن‌ها [غاصبان خلافت] بود و نظر صحیح از آنِ علی (علیه‌السلام).»

 

 

 

...عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ ع فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْکُوفَةِ یَسْأَلُهُ عَنْ قَوْلِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع «سَلُونِی عَمَّا شِئْتُمْ فَلَا تَسْأَلُونِّی عَنْ شَیْ‏ءٍ إِلَّا أَنْبَأْتُکُمْ بِهِ.» قَالَ: «إِنَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ عِنْدَهُ عِلْمُ شَیْ‏ءٍ إِلَّا خَرَجَ مِنْ عِنْدِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَلْیَذْهَبِ النَّاسُ حَیْثُ شَاءُوا فَوَ اللَّهِ لَیْسَ الْأَمْرُ إِلَّا مِنْ هَاهُنَا» وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَى بَیْتِهِ.

 الکافی، ج۱، ص۳۹۹

 

زرارة بن أعیَن گوید:

نزد امام باقر (علیه‌السلام) بودم که مردی از اهالی کوفه از ایشان در مورد این سخن امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) سؤال کرد:

«درباره هرچه می‌خواهید از من سؤال کنید؛ چراکه شما درباره چیزی از من سؤال نمی‌کنید، مگرآن‌که شما را به آن آگاه می‌سازم.»

امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند:

«به‌راستی که نزد هیچ‌کس علم هیچ‌چیز نیست، مگراین‌که از جانب امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) صادر شده باشد. پس مردم [برای کسب علم] هرجا می‌خواهند بروند؛ که به خدا قسم، این امر جز از این‌جا نیست.»

و حضرت با دست به خانه‌شان اشاره فرمودند.

 

 

 

...عَنْ أَبِی مَرْیَمَ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع لِسَلَمَةَ بْنِ کُهَیْلٍ وَ الْحَکَمِ بْنِ عُتَیْبَةَ: «شَرِّقَا وَ غَرِّبَا فَلَا تَجِدَانِ عِلْماً صَحِیحاً إِلَّا شَیْئاً خَرَجَ مِنْ عِنْدِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ.»

 الکافی، ج۱، ص۳۹۹

 

ابومریم گوید:

امام باقر (علیه‌السلام) به سَلَمةبن‌کُهیل و حَکَم‌بن‌عُتیبة[*] فرمودند:

«به مشرق‌زمین بروید و به مغرب‌زمین بروید؛ که علم صحیحی نخواهید یافت، مگر چیزی که از جانب اهل‌بیت صادر شده باشد.»

 

 

 

...عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: قَالَ لِی: «إِنَّ الْحَکَمَ بْنَ عُتَیْبَةَ مِمَّنْ قَالَ اللَّهُ‏ «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِینَ» فَلْیُشَرِّقِ الْحَکَمُ وَ لْیُغَرِّبْ أَمَا وَ اللَّهِ لَا یُصِیبُ الْعِلْمَ إِلَّا مِنْ أَهْلِ بَیْتٍ نَزَلَ عَلَیْهِمْ جَبْرَئِیلُ.»

 الکافی، ج۱، ص۳۹۹

 

ابوبصیر گوید:

امام به من فرمودند:

«به‌راستی که حَکَم‌بن‌عُتیبة از کسانی است که خداوند (در موردشان) فرموده‌است:

«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِینَ‏»[بقره:۸]؛ «و بعضی از مردم هستند که می‌گویند به خدا و روز قیامت ایمان داریم، درحالی‌که [واقعاً به خدا و روز قیامت] مؤمن نیستند.»

پس به مغرب‌زمین برود و به مغرب‌زمین برود. بدان که به خدا قسم، علم به او نمی‌رسد، جز از جانب اهل‌بیتی که جبرئیل بر آنان نازل شده است.»

 

 

 

...عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ شَهَادَةِ وَلَدِ الزِّنَا تَجُوزُ؟ فَقَالَ: «لَا» فَقُلْتُ: إِنَّ الْحَکَمَ بْنَ عُتَیْبَةَ یَزْعُمُ أَنَّهَا تَجُوزُ. فَقَالَ: «اللَّهُمَّ لَا تَغْفِرْ ذَنْبَهُ مَا قَالَ اللَّهُ لِلْحَکَمِ «إِنَّهُ‏ لَذِکْرٌ لَکَ‏ وَ لِقَوْمِکَ» فَلْیَذْهَبِ الْحَکَمُ یَمِیناً وَ شِمَالًا فَوَ اللَّهِ لَا یُؤْخَذُ الْعِلْمُ إِلَّا مِنْ أَهْلِ بَیْتٍ نَزَلَ عَلَیْهِمْ جَبْرَئِیلُ ع.»

 الکافی، ج۱، ص۴۰۰

 

ابوبصیر گوید:

از امام باقر (علیه‌السلام) در مورد [پذیرفته شدن] شهادت زنازاده [در محکمه] سؤال کردم که آیا جایز است؟

حضرت فرمودند:

«خیر»

عرض کردم:

حَکَم‌بن‌عُتیبة گمان می‌کند که شهادت دادن زنازاده جایز است.

حضرت فرمودند:

«خدایا گناه او را نیامرز! خدا به حَکَم نفرموده است:

«إِنَّهُ‏ لَذِکْرٌ لَکَ‏ وَ لِقَوْمِکَ» [زخرف:۴۴]؛ «به‌راستی که این (وحی) برای تو و قومت یادآوری است»

پس حَکَم به راست رود و به چپ رود؛ که به خدا قسم، علم جز از جانب اهل‌بیتی که جبرئیل بر آنان نازل شده است، دریافت نمی‌شود.»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] سلمةبن‌کُهیل و حکَم‌بن‌عُتیبة، از فقها و محدثینی هستند که اهل‌سنت آنان را شیعه به‌شمار می‌آورند؛ به این معنا که خلافت پس پیامبر را حق امیرالمؤمنین می‌دانسته‌اند، ولی اهل‌بیت (علیهم‌السلام) به‌خاطر انحرافات عقیدتی‌شان آنان را فاسد و مفسد دانسته و طرد نموده‌اند. آنان برای اخذ حدیث و کسب علم، به‌جای مراجعه به خاندان نبوت، به علمای اهل‌سنت مراجعه می‌کرده‌اند و به‌خاطر فاصله‌ای که با اهل‌بیت یافته بودند، اهل‌سنت آنان را ثقه و روایاتشان را صحیح می‌دانند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۹ ، ۲۰:۵۰
ابوالفضل رهبر

 

با نزدیک شدن به عصر غیبت، امامان شیعه (علیهم‌السلام) کم‌کم شیعیان را آماده ساختند تا بتوانند خود را در غیاب ایشان حفظ کنند، باقی بمانند و این راه ادامه یابد.

این روند از زمان امامین صادقین و با پایه‌ریزی «سازمان وکالت»[۱] آغاز شد؛ اهل‌بیت (علیهم‌السلام) با ایجاد و تقویت شبکه‌ای از اصحاب که در اقصی‌نقاط جهان تشیع پراکنده بودند، امور دینی و اجتماعی شیعیان را اداره می‌کردند.

جالب است بدانید هرچه به عصر غیبت صغری نزدیک‌تر می‌شویم، مشاهده می‌کنیم که شرایط بیشتر به شرایط غیبت صغری شباهت پیدا می‌کند؛

مثلاً در دوره امام حسن عسکری (علیه‌السلام) ارتباط با امام، فقط باید از طریق وکلای ایشان صورت می‌گرفت. درخواست‌ها حتماً باید به‌صورت مکتوب به ایشان رسانده می‌شد و پاسخ‌ها نیز مکتوب داده می‌شد.

مرحوم کلینی نقل می‌کند که «سیف‌بن‌لیث» که از مصر به سامرا آمده بود تا به‌خاطرِ ظلمی که به او شده بود شکایت کند، درخواستش را، به توصیه اصحاب، به‌صورت مکتوب به امام رسانید.[۲]

تعداد نامه‌های منسوب به امام حسن عسکری (علیه‌السلام) به قدری زیاد شده بود که «احمد بن اسحاق» (وکیل امام در قم) برای تشخیص صحت انتساب نامه‌هایی که در دست داشت، از ایشان تقاضای نمونه دست‌خط کرد تا آن‌ها را با دست‌خط امام تطبیق دهد.[۳]

 

مسعودی در «اثبات‌الوصیة» نکته‌ی مهمی نقل کرده است که نشان می‌دهد پدر و پدربزرگ امام عصر (صلوات‌الله‌علیهم) چه‌طور شیعیان را برای پذیرش غیبت فرزندشان آماده ساختند.

ملاحظه بفرمایید...

 

 

رُوی أنّ أبا الحسنِ، صاحبَ العسکر، احتَجَبَ عن کثیرٍ مِن الشیعةِ إلّا عن عددٍ یسیرٍ مِن خواصِّهِ فلمّا أفضی الأمرُ إلى أبی محمّدٍ؟ع؟، کان یُکلِّم شیعتَه الخواص و غیرَهم مِن وراءِ السِّترِ إلّا فی الأوقاتِ التی یَرکَبُ فیها إلى دارِ السلطانِ و إنَّ ذلک إنّما کانَ منه و من أبیه قبلَه؛ مقدّمةً لغیبةِ صاحبِ الزمان لتألُّفِ الشیعةِ ذلک و لا تَنکُرُ الغیبةَ و تَجری العادةُ بالاحتجابِ و الاستتارِ.

 اثبات الوصیة، ص۲۷۲

 

روایت شده که امام هادی(علیه‌السلام)، به‌جز تعداد معدودی از اصحابِ خاصشان، از بقیه شیعیان مخفی بودند. وقتی امامت به امام حسن عسکری(علیه‌السلام) رسید، ایشان چه با اصحاب خاصشان و چه با سایر شیعیان، از پشتِ پرده سخن می‌گفتند، مگر زمانی که سوار بر اسب، به خانه سلطان می‌رفتند.

کاری که ایشان و پدرشان انجام می‌دادند، برای این بود که مقدمه غیبتِ حضرت صاحب‌الزمان (عجل‌الله‌فرجه) را فراهم کنند، تا شیعیان با این وضعیت انس گیرند، غیبت برایشان ناخوش‌آیند نباشد و به پنهان بودن و پشت‌پرده بودنِ امامشان عادت کنند.

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] پس از شهادت امام حسین (علیه‌السلام) و دشوارتر شدن شرایط برای امامان شیعه، آنان مجبور به تقیه شدند و از طرفی با گسترش جامعه شیعی، نیاز به ارتباطی مخفیانه برای اداره امور آنان، احساس می‌شد. لذا اهل‌بیت (علیهم‌السلام) شبکه‌ای مخفی از اصحاب و علما ایجاد کردند، که مانند درختی از تنه، شاخه‌شاخه می‌شد و در کشورها و شهرها و آبادی‌های شیعه‌نشین نفوذ می‌کرد، تا به رفع نیازهای شیعیان بپردازند؛ نیاز به راهنمایی‌های اعتقادی، علمی و اجتماعی، قضاوت در اختلافات، پرداخت وجوهات شرعی، تقسیم آن در جای خود و... (برای آگاهی از پیچیدگی های شبکه وکالت، مطالعه کتاب «سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه علیهم السلام» نوشته آقای محمدرضا جباری، توصیه می‌شود.)

[۲] الکافی، ج۱، ص۵۱۱.

[۳] الکافی، ج۱، ص۵۱۳.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۹ ، ۰۷:۳۳
ابوالفضل رهبر

 

تقیه، در معارف شیعی یکی از واجبات محسوب می‌شود. شکل و سطح تقیه، در دوره‌های مختلف متفاوت بوده است.

در روایت زیر، شدت تقیه در دوره زندگانی امام صادق (علیه‌السلام) را ملاحظه می‌فرمایید؛ دوره‌ای که نسبت به دوره زندگانی سایر ائمه (علیهم‌السلام) سخت‌گیری‌ها کمتر نیز بوده است.

 

...عَنْ حَمَّادِ بْنِ وَاقِدٍ اللَّحَّامِ قَالَ: اسْتَقْبَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فِی طَرِیقٍ فَأَعْرَضْتُ عَنْهُ بِوَجْهِی وَ مَضَیْتُ فَدَخَلْتُ عَلَیْهِ بَعْدَ ذَلِکَ فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی لَأَلْقَاکَ فَأَصْرِفُ وَجْهِی کَرَاهَةَ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ. فَقَالَ لِی: «رَحِمَکَ اللَّهُ وَ لَکِنَ‏ رَجُلًا لَقِیَنِی‏ أَمْسِ‏ فِی‏ مَوْضِعِ کَذَا وَ کَذَا فَقَالَ عَلَیْکَ السَّلَامُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا أَحْسَنَ وَ لَا أَجْمَلَ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۲۱۹

 

از حماد بن واقد گوشت‌فروش نقل شده است:

در جاده‌ای با امام صادق (علیه‌السلام) روبه‌رو شدم اما از ایشان روی برگرداندم و عبور کردم. بعد از این ماجرا خدمت ایشان رسیدم و عرض کردم:

فدایتان شوم، به‌راستی که من با شما روبه‌رو شدم اما به‌خاطر این‌که دوست نداشتم شما را دچار مشقّتی کنم، رویم را برگرداندم.

امام صادق (علیه‌السلام) به من فرمودند:

«خداوند تو را رحمت کند، اما دیروز مردی در فلان‌جا مرا دید و گفت: «سلام بر شما، ای اباعبدالله!» کار خوب و زیبایی انجام نداد!»

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

هرچند حکّام بنی‌عباس اجمالاً می‌دانستند که اهل بیت (علیهم‌السلام) محبّین و شیعیانی دارند، اما به صلاح نبوده است که شیعیان به‌طور خاص شناخته شوند و نوع و میزان ارتباطشان با اهل بیت (علیهم‌السلام) آشکار گردد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۹ ، ۰۸:۱۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عَمْرِو بْنِ یَزِیدَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع: إِنِّی سَمِعْتُکَ وَ أَنْتَ تَقُولُ «کُلُّ‏ شِیعَتِنَا فِی‏ الْجَنَّةِ عَلَى مَا کَانَ فِیهِمْ.» قَالَ: «صَدَقْتُکَ کُلُّهُمْ وَ اللَّهِ فِی الْجَنَّةِ.» قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ الذُّنُوبَ کَثِیرَةٌ کِبَارٌ. فَقَالَ: «أَمَّا فِی الْقِیَامَةِ فَکُلُّکُمْ فِی الْجَنَّةِ بِشَفَاعَةِ النَّبِیِّ الْمُطَاعِ أَوْ وَصِیِّ النَّبِیِّ وَ لَکِنِّی وَ اللَّهِ أَتَخَوَّفُ عَلَیْکُمْ فِی الْبَرْزَخِ.» قُلْتُ: وَ مَا الْبَرْزَخُ؟ قَالَ: «الْقَبْرُ مُنْذُ حِینِ مَوْتِهِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ.»

 الکافی، ج‏۳، ص۲۴۲

 

از عَمرو بن یزید نقل شده است:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

من از شما شنیده‌ام که می‌فرمودید: «همه شیعیان ما در بهشت هستند، علی‌رغم همه کارهایی که می‌کنند!»

حضرت فرمودند:

«درست است؛ همه آنان - به خدا قسم - در بهشت هستند.»

عرض کردم:

فدایتان شوم، به‌راستی که گناهان، زیاد و بزرگ هستند. (چه‌طور علی‌رغم انجام گناه، به بهشت می‌روند؟!)

حضرت فرمودند:

«در قیامت، همه شما، به‌واسطه شفاعت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) که شفاعتش پذیرفته‌شده است و شفاعت وصیِّ پیامبر (امیرالمؤمنین علیه‌السلام) در بهشت خواهید بود. اما من - به خدا قسم - نگران شما در برزخ هستم.»

عرض کردم:

برزخ چیست؟

حضرت فرمودند:

«(عالمِ) قبر؛ از زمانی که او می‌میرد تا روز قیامت.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۷ ، ۱۰:۰۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی الْمَغْرَاءِ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَمِعْتُهُ یَقُولُ: «مَنْ کَانَتْ لَهُ إِلَى اللَّهِ حَاجَةٌ وَ أَرَادَ أَنْ یَرَانَا وَ أَنْ یَعْرِفَ مَوْضِعَهُ مِنَ اللَّهِ فَلْیَغْتَسِلْ ثَلَاثَ لَیَالٍ یُنَاجِی بِنَا فَإِنَّهُ یَرَانَا وَ یُغْفَرُ لَهُ بِنَا وَ لَا یَخْفَى عَلَیْهِ مَوْضِعُهُ.» قُلْتُ: سَیِّدِی فَإِنَّ رَجُلًا رَآکَ فِی مَنَامِهِ وَ هُوَ یَشْرَبُ النَّبِیذَ؟ قَالَ: «لَیْسَ النَّبِیذُ یُفْسِدُ عَلَیْهِ دِینَهُ إِنَّمَا یُفْسِدُ عَلَیْهِ تَرَکُنَا وَ تَخَلُّفُهُ عَنَّا إِنَّ أَشْقَى أَشْقِیَائِکُمْ مَنْ یُکَذِّبُنَا فِی الْبَاطِنِ بِمَا یُخْبَرُ عَنَّا یُصَدِّقُنَا فِی الظَّاهِرِ وَ یُکَذِّبُنَا فِی الْبَاطِنِ نَحْنُ أَبْنَاءُ نَبِیِّ اللَّهِ وَ أَبْنَاءُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ أَبْنَاءُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ أَحْبَابُ رَبِّ الْعَالَمِینَ نَحْنُ مِفْتَاحُ الْکِتَابِ فَبِنَا نَطَقَ الْعُلَمَاءُ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَخَرَسُوا نَحْنُ رَفَعْنَا الْمَنَارَ وَ عَرَّفْنَا الْقِبْلَةَ نَحْنُ حَجَرُ الْبَیْتِ فِی السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ بِنَا غُفِرَ لآِدَمَ وَ بِنَا ابْتُلِیَ أَیُّوبُ وَ بِنَا افْتُقِدَ یَعْقُوبُ وَ بِنَا حُبِسَ یُوسُفُ وَ بِنَا دُفِعَ الْبَلَاءُ بِنَا أَضَاءَتِ الشَّمْسُ نَحْنُ مَکْتُوبُونَ عَلَى عَرْشِ رَبِّنَا مَکْتُوبُونَ مُحَمَّدٌ خَیْرُ النَّبِیِّینَ وَ عَلِیٌّ سَیِّدُ الْوَصِیِّینَ وَ فَاطِمَةُ سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ أَنَا خَاتَمُ الْأَوْصِیَاءِ أَنَا طَالِبُ الْبَابِ أَنَا صَاحِبُ الصِّفِّینِ أَنَا الْمُنْتَقِمُ مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ أَنَا صَاحِبُ کَرْبَلَاءَ مَنْ أَحَبَّنَا وَ تَبَرَّأَ مِنْ عَدُوِّنَا کَانَ مَعَنَا وَ مِمَّنْ فِی الظِّلِّ الْمَمْدُودِ وَ الْمَاءِ الْمَسْکُوبِ.» وَ الْحَدِیثُ طَوِیلٌ وَ فِی آخِرِهِ: «أَنَّ اللَّهَ اشْتَرَکَ بَیْنَ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْأَوْصِیَاءِ فِی الْعِلْمِ وَ الطَّاعَةِ.» وَ فِی حَدِیثٍ آخَرَ: «أَنَّ اللَّهَ خَلَقَنَا قَبْلَ الْخَلْقِ بِأَلْفَیْ أَلْفِ عَامٍ فَسَبَّحْنَا فَسَبَّحَتِ الْمَلَائِکَةُ لِتَسْبِیحِنَا.»

الإختصاص، ص۹۰

 

از ابوالمَغراء (حُمید بن مثنی) نقل شده است:

شنیدم که امام کاظم (علیه‌السلام) می‌فرمودند:

«هرکس حاجتی از خداوند دارد و می‌خواهد ما (اهل‌بیت) را ببیند و جایگاهش را نزد خداوند بداند، سه شب غسل کند و با ما مناجات کند. او ما را می‌بیند و به‌واسطه‌ی ما آمرزیده می‌شود و جایگاهش بر او پوشیده نمی‌ماند.»

ابوالمَغراء گوید: عرض کردم:

سرورم! آیا ممکن است مردی که نبیذ (نوع خفیفی از شراب) می‌خورد، در خوابش شما را ببیند؟

حضرت فرمودند:

«نبیذ دین او را فاسد نخواهد کرد، بلکه آن‌چه دین شخص را فاسد می‌کند، این است که ما (اهل‌بیت) را ترک کند و از ما پیروی نکند.

به‌راستی که گمراه‌ترین گمراهانِ شما کسی است که در درون خود ما را تکذیب کند و در ظاهر ما را تصدیق نماید.

ما فرزندان پیامبر خدا، فرزندان فرستاده خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، فرزندان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و دوستان پروردگار عوالم هستیم.

ما کلید کتابِ (آسمانی) هستیم. عالمان به‌واسطه ما سخن گفته‌اند و اگر ما نبودیم، لال می‌شدند. ما عَلَمِ (روشنایی) را برافراشته‌ایم و قبله را شناسانده‌ایم...»

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــ

این هشدار نگران‌کننده‌ای است که گمراه‌ترین گمراهانِ شیعه، کسی است که در ظاهر اهل‌بیت (علیهم‌السلام) را تصدیق کند و در باطن ایشان را تکذیب نماید، در ظاهر علی‌علی و حسین‌حسین بگوید و در باطن به اهل‌بیت و راه اهل‌بیت اعتقادی نداشته باشد و از آنان پیروی نکند.

نعوذ بالله.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۷ ، ۱۹:۰۴
ابوالفضل رهبر

 

از امام حسن عسکری از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«...وَ هُمْ أَضَرُّ عَلَى ضُعَفَاءِ شِیعَتِنَا مِنْ جَیْشِ یَزِیدَ عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع وَ أَصْحَابِهِ فَإِنَّهُمْ‏ یَسْلُبُونَهُمُ‏ الْأَرْوَاحَ‏ وَ الْأَمْوَالَ وَ لِلْمَسْلُوبِینَ عِنْدَ اللَّهِ أَفْضَلُ الْأَحْوَالِ لِمَا لَحِقَهُمْ مِنْ أَعْدَائِهِمْ وَ هَؤُلَاءِ عُلَمَاءُ السَّوْءِ النَّاصِبُونَ الْمُشَبِّهُونَ بِأَنَّهُمْ لَنَا مُوَالُونَ وَ لِأَعْدَائِنَا مُعَادُونَ یُدْخِلُونَ الشَّکَّ وَ الشُّبْهَةَ عَلَى ضُعَفَاءِ شِیعَتِنَا فَیُضِلُّونَهُمْ وَ یَمْنَعُونَهُمْ عَنْ قَصْدِ الْحَقِّ الْمُصِیبِ.»

 التفسیرالمنسوب‌إلى‌الإمام‌الحسن‌العسکری، ص۳۰۱

 

«آنان (علمای فاسد) ضررشان برای شیعیان ضعیف ما، بیش از ضرر لشکر یزید بر امام حسین و اصحابش (علیهم‌السلام) است؛

چراکه لشکریان یزید، جان‌ها و اموال را می‌گیرند و کسانی که جان و مالشان را از دست داده‌اند، به‌خاطر آسیبی که دشمنانشان به آن‌ها رسانده‌اند، نزد خداوند بهترین جایگاه‌ها را دارند.

و این عالمان بدکار که دشمن ما اهل‌بیت هستند اما چنین وانمود می‌کنند که دوست ما و دشمن دشمن ما هستند، شیعیانِ ضعیف ما را دچار شک و شبهه می‌کنند و به‌این‌ترتیب آنان را گمراه می‌کنند و مانع می‌شوند که در راه حق حرکت کنند و به مقصد برسند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۷ ، ۱۹:۰۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْمِسْمَعِیِّ قَالَ: لَمَّا قَتَلَ دَاوُدُ بْنُ عَلِیٍّ الْمُعَلَّى بْنَ خُنَیْسٍ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: «لَأَدْعُوَنَّ اللَّهَ عَلَى مَنْ قَتَلَ مَوْلَایَ وَ أَخَذَ مَالِی.» فَقَالَ لَهُ دَاوُدُ بْنُ عَلِیٍّ: إِنَّکَ لَتُهَدِّدُنِی بِدُعَائِکَ. قَالَ حَمَّادٌ: قَالَ الْمِسْمَعِیُّ: فَحَدَّثَنِی مُعَتِّبٌ: أَنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع لَمْ یَزَلْ لَیْلَتَهُ رَاکِعاً وَ سَاجِداً فَلَمَّا کَانَ فِی السَّحَرِ سَمِعْتُهُ یَقُولُ وَ هُوَ سَاجِدٌ: «اللَّهُمَ‏ إِنِّی‏ أَسْأَلُکَ‏ بِقُوَّتِکَ‏ الْقَوِیَّةِ وَ بِجَلَالِکَ الشَّدِیدِ الَّذِی کُلُّ خَلْقِکَ لَهُ ذَلِیلٌ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ أَنْ تَأْخُذَهُ السَّاعَةَ السَّاعَةَ» فَمَا رَفَعَ رَأْسَهُ حَتَّى سَمِعْنَا الصَّیْحَةَ فِی دَارِ دَاوُدَ بْنِ عَلِیٍّ فَرَفَعَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع رَأْسَهُ وَ قَالَ: «إِنِّی دَعَوْتُ اللَّهَ بِدَعْوَةٍ بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِ مَلَکاً فَضَرَبَ رَأْسَهُ بِمِرْزَبَةٍ مِنْ حَدِیدٍ انْشَقَّتْ مِنْهَا مَثَانَتُهُ فَمَاتَ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۵۱۳

 

مِسمَعی گوید:

زمانی که «داود بن علی»[1] «مُعلّی بن خُنیس» را به شهادت رساند، امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«حتماً کسی که یار مرا کشته است و اموالم را ربوده است را نزد خداوند نفرین می‌کنم.»[2]

داود بن علی به ایشان گفت:

تو مرا تهدید به نفرین کردی؟

مِسمعی گوید: مُعَتِّب[3] برایم نقل کرد:

امام صادق (علیه‌السلام) در آن شب پیوسته در حال رکوع و سجود بودند. آن‌گاه وقتی سحر شد، شنیدم که در حال سجده (چنین دعا) فرمودند:

«خدایا! من از تو می‌خواهم به قدرتِ قویّ‌ات و به عظمتِ فراوانت که همه مخلوقاتت در برابر آن ذلیل و خوار هستند، تا بر محمد و اهل‌بیتش درود فرستی و (جانِ) او را بگیری، در همین ساعت! در همین ساعت!»

حضرت سر از سجده بر نداشته بودند که ما صدای شیون و ناله را از خانه داود بن علی شنیدیم.

آن‌گاه امام صادق (علیه‌السلام) سر از سجده برداشتند و فرمودند:

«به‌راستی که من خداوند را با دعایی خواندم که خداوند (عزّوجلّ) فرشته‌ای را فرستاد و او با میله‌ای آهنین بر سرش کوبید و بر اثر این ضربه مثانه‌اش شکافت و مرد.»

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــ

[1] «داود بن علی»؛ حاکم مدینه و پسرعموی ابوالعباس سفّاح (اولین خلیفه عباسی).

[2] «مُعلّی بن خُنَیس»؛ از اصحاب خاص امام صادق (علیه‌السلام) و سروکیل ایشان در امور مالی بوده است. در دوران تقیه که امکان ارسال علنی وجوهات شرعی به ائمه (علیهم‌السلام) نبوده است، ارتباط میان شیعیان با امام از طریق شبکه مخفی وکالت انجام می‌شده، اموال از طریق وکلای محلی به وکلای بالاتر داده می‌شده و نهایةً به سروکیل می‌رسیده و فقط از طریق او به امام تحویل داده می‌شده. به همین خاطر بوده که با دستگیری معلی بن خنیس، اموال زیادی نیز ضبط شده بود. معلی بن خنیس پس از آن‌که زیر شکنجه‌ها حاضر به اعتراف و بازگو کرد اسرار شیعه نشد، به دستور داود بن علی و به دست سیرافی به شهادت رسید. امام صادق (علیه‌السلام) سیرافی را قصاص کرد و حاکم مدینه را نفرین نمود.

[3] «معتب»؛ خادم امام صادق (علیه‌السلام).

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۷ ، ۱۸:۵۹
ابوالفضل رهبر

 

...حَدَّثَنِی الْإِمَامُ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ (عَلَیْهِمَا السَّلَامُ) قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی عَلِیُّ بْنُ مُوسَى، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ (عَلَیْهِمُ السَّلَامُ)، قَالَ:

«إِنَّ رَجُلًا جَاءَ إِلَى سَیِّدِنَا الصَّادِقِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) فَشَکَا إِلَیْهِ الْفَقْرَ، فَقَالَ: «لَیْسَ الْأَمْرُ کَمَا ذَکَرْتَ وَ مَا أَعْرِفُکَ فَقِیراً.» قَالَ: وَ اللَّهِ یَا سَیِّدِی مَا اسْتَبَیْتُ، وَ ذَکَرَ مِنَ الْفَقْرِ قِطْعَةً وَ الصَّادِقُ یُکَذِّبُهُ، إِلَى أَنْ قَالَ لَهُ: «خَبِّرْنِی لَوْ أُعْطِیتَ بِالْبَرَاءَةِ مِنَّا مِائَةَ دِینَارٍ، کُنْتَ تَأْخُذُ؟» قَالَ: لَا. إِلَى أَنْ ذَکَرَ أُلُوفَ‏ دَنَانِیرَ وَ الرَّجُلُ یَحْلِفُ أَنَّهُ لَا یَفْعَلُ، فَقَالَ لَهُ: «مَنْ مَعَهُ سِلْعَةٌ یُعْطَى بِهَا هَذَا الْمَالَ لَا یَبِیعُهَا هُوَ فَقِیرٌ؟»»

 الأمالی (للطوسی)، ص۲۹۸

 

از امام هادی، از امام جواد، از امام رضا، از امام کاظم (علیهم‌السلام) نقل شده است:

«مردی نزد سرورمان امام صادق (علیه‌السلام) آمد و از «فقر» به ایشان شکایت کرد. ایشان فرمودند:

«مسأله چنین نیست که تو گفتی. من تو را فقیر نمی‌دانم.»

آن مرد عرض کرد: سرورم! به خدا قسم، نان شب ندارم. بعد شروع کرد از فقرش گفت و امام صادق (علیه‌السلام) او را تکذیب می‌کردند تا این‌که به او فرمودند:

«بگو بدانم اگر صد دینار به تو بدهند تا در ازای آن؛ از ما اهل‌بیت برائت بجویی، آیا قبول می‌کنی؟»

مرد عرض کرد: نه. (حضرت مبلغ را بالا بردند) تا به هزاران‌هزار دینار رسیدند و آن مرد قسم می‌خورد که چنین کاری نمی‌کند. آن‌گاه امام صادق (علیه‌السلام) به او فرمودند:

«کسی که سرمایه‌ای دارد که در ازای این‌همه پول آن را نمی‌فروشد، آیا چنین کسی فقیر است؟!»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۷ ، ۲۳:۳۸
ابوالفضل رهبر