دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۲۱۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام علی» ثبت شده است

 

…عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یَقُولُ: «لَا یَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ الْإِیمَانِ حَتَّى یَعْلَمَ أَنَّ مَا أَصَابَهُ لَمْ یَکُنْ لِیُخْطِئَهُ وَ أَنَّ مَا أَخْطَأَهُ لَمْ یَکُنْ لِیُصِیبَهُ وَ أَنَّ الضَّارَّ النَّافِعَ هُوَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ.»»

 الکافی، ج۲، ص۵۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است: «امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) همواره می‌فرمودند:

«هیچ بنده‌ای طعم ایمان را نمی‌چشد، تا وقتی که بداند:

- آن‌چه برایش رخ می‌دهد، نمی‌شد که به او نرسد

- و آن‌چه برایش رخ نمی‌دهد، نمی‌شد که به او برسد

- و تنها خداوند (عزّوجلّ) است که زیان‌رسان و سودبخش است.»»

 

 

حال، سیره امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را نیز ملاحظه بفرمایید...

 

 

…عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع: «أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ص جَلَسَ إِلَى حَائِطٍ مَائِلٍ یَقْضِی بَیْنَ النَّاسِ فَقَالَ بَعْضُهُمْ: لَا تَقْعُدْ تَحْتَ هَذَا الْحَائِطِ فَإِنَّهُ مُعْوِرٌ. فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ص: «حَرَسَ امْرَأً أَجَلُهُ.» فَلَمَّا قَامَ سَقَطَ الْحَائِطُ.» قَالَ: «وَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع مِمَّا یَفْعَلُ هَذَا وَ أَشْبَاهَهُ وَ هَذَا الْیَقِینُ.»

 الکافی، ج۲، ص۵۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) کنار دیوار کجی نشسته بودند و میان مردم داوری می‌کردند.

یکی از آنان به ایشان عرض کرد: زیر این دیوار ننشینید؛ این دیوار خراب است.

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «اجلِ هرکس، از او پاسداری می‌کند.»

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) از کسانی بودند که چنین کارهایی می‌کردند و این، «یقین»[۱] است.»

 

 

 

…عَنْ سَعِیدِ بْنِ قَیْسٍ الْهَمْدَانِیِّ قَالَ: نَظَرْتُ یَوْماً فِی الْحَرْبِ إِلَى رَجُلٍ عَلَیْهِ ثَوْبَانِ فَحَرَّکْتُ فَرَسِی فَإِذَا هُوَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقُلْتُ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فِی مِثْلِ هَذَا الْمَوْضِعِ؟! فَقَالَ: «نَعَمْ یَا سَعِیدَ بْنَ قَیْسٍ! إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ عَبْدٍ إِلَّا وَ لَهُ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ وَ وَاقِیَةٌ مَعَهُ مَلَکَانِ یَحْفَظَانِهِ مِنْ أَنْ یَسْقُطَ مِنْ رَأْسِ جَبَلٍ أَوْ یَقَعَ فِی بِئْرٍ فَإِذَا نَزَلَ الْقَضَاءُ خَلَّیَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ.»

 الکافی، ج۲، ص۵۹

 

از سعید بن قیس همْدانی نقل شده است:

روزی، در میانه‌ی جنگ چشمم به مردی افتاد که [زره نپوشیده بود و فقط] دو پیراهن به تن داشت! (به‌سویش) حرکت کردم تا ببینم کیست. ناگهان دیدم امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است.

عرض کردم: ای امیر مؤمنان! در چنین موقعیتی (چنین پوششی دارید؟)

حضرت فرمودند:

«بله، ای سعید بن قیس! به‌راستی هیچ بنده‌ای نیست مگراین‌که از جانب خداوند، همراه او محافظ و نگه‌داری گماشته شده است؛

دو فرشته‌ای که از او محافظت می‌کنند تا از نوک کوهی سقوط نکند یا در قعر چاهی نیفتد.

هرگاه قضاء[۲] نازل شود، میان او و هر چیز دیگری خالی می‌شود.»[۳]

 

 

 

…عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْعَرْزَمِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «کَانَ قَنْبَرٌ غُلَامُ عَلِیٍّ یُحِبُّ عَلِیّاً ع حُبّاً شَدِیداً فَإِذَا خَرَجَ عَلِیٌّ ص خَرَجَ عَلَى أَثَرِهِ بِالسَّیْفِ فَرَآهُ ذَاتَ لَیْلَةٍ فَقَالَ: «یَا قَنْبَرُ مَا لَکَ؟» فَقَالَ: جِئْتُ لِأَمْشِیَ خَلْفَکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ. قَالَ: «وَیْحَکَ أَ مِنْ أَهْلِ السَّمَاءِ تَحْرُسُنِی أَوْ مِنْ أَهْلِ الْأَرْضِ؟» فَقَالَ: لَا بَلْ مِنْ أَهْلِ الْأَرْضِ. فَقَالَ: «إِنَّ أَهْلَ الْأَرْضِ لَا یَسْتَطِیعُونَ لِی شَیْئاً إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ مِنَ السَّمَاءِ فَارْجِعْ!» فَرَجَعَ.»

 الکافی، ج۲، ص۵۹

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«قنبر، غلام امام علی (علیه‌السلام)، ایشان را به‌شدت دوست می‌داشت. وقتی امام علی (صلوات‌الله‌علیه) بیرون می‌رفتند، با شمشیر به‌دنبال ایشان می‌رفت.

یک شب امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) او را دیدند و فرمودند: «قنبر! (این‌جا) چه می‌کنی؟»

قنبر عرض کرد: آمده‌ام تا پشت شما راه بروم (و از شما محافظت کنم.)

حضرت فرمودند: «وای بر تو! می‌خواهی مرا از اهل آسمان پاسداری کنی یا از اهل زمین؟»

عرض کرد: نه؛ از اهل زمین.

آ‌ن‌گاه حضرت فرمودند: «اهل زمین، جز به اذن خداوند که از آسمان می‌آید، نمی‌توانند آسیبی به من رسانند. پس (به خانه) برگرد!»

قنبر نیز بازگشت.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] یقین به این‌که خداوند «فعّال لما یشاء» است و تقدیر هرکس، معیّن و اجلش مشخص است؛ همان که در حدیث نخست ذکر فرمودند.

[۲] قضاء، مرحله‌ای از به‌وقوع‌پیوستنِ حوادث است که در آن خداوند به وقوع حادثه‌ای حکم می‌فرماید و این حکم نهایی خواهد بود. حال، وقتی قضا نازل شود، آن حادثه بلافاصله رخ خواهد داد. هرچند در کلام اهل‌بیت (علیهم‌السلام) استثنائاتی نیز ذکر شده است و قضا، ممکن است پیش از نزول بر بنده، تغییر یابد؛ به‌عنوان مثال: «إِنَّ اَلدُّعَاءَ یَرُدُّ اَلْقَضَاءَ.»؛ «دعا، قضا را [پیش از نزول، به آسمان] بازمی‌گرداند.» (الکافی، ج۲، ص۴۶۹)

[۳] یعنی تمام موانعی که میان آن بنده و خطرات در کمینش هستند، کنار می‌روند تا بنده در آغوش آن خطرات و حوادث قرار گیرد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۰۴ ، ۱۳:۰۹
ابوالفضل رهبر

 

بعد از صرف غذا، تهِ سفره چیزهایی باقی می‌ماند؛ خرده‌های نان، دانه‌های برنج یا…

ما معمولاً باقی‌مانده‌های در سفره را با دستمال تمیز می‌کنیم و آن‌ها را در ظرف نان‌خشک می‌ریزیم یا برای پرندگان کنار می‌گذاریم یا - خدای نکرده - دور می‌ریزیم!

در فرهنگ دینی این کار از مصادیق کفرانِ نعمت است و از آن نهی شده است. در مقابل؛ خوردن باقی‌مانده‌های در سفره، سیره اهل‌بیت (علیهم‌السلام) بوده است و برای این کار (که از مصادیق شکر نعمت است) آثار مثبتی شمرده شده است.

ملاحظه بفرمایید…

 

 

…عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ کَثِیرٍ قَالَ: تَعَشَّیْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع عَتَمَةً فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ عَشَائِهِ حَمِدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَالَ: «هَذَا عَشَائِی وَ عَشَاءُ آبَائِی.» فَلَمَّا رُفِعَ الْخِوَانُ تَقَمَّمَ مَا سَقَطَ مِنْهُ ثُمَّ أَلْقَاهُ إِلَى فِیهِ.

 الکافی، ج‏۶، ص۳۰۰

 

از داود بن کثیر رِقّی نقل شده است:

شبی شام را نزد امام صادق(علیه‌السلام) بودم.

ایشان از خوردن شام فارغ شدند، خداوند (عزّوجلّ) را حمد کردند و فرمودند:

«این، شام من و شام پدران من است.»

آن‌گاه [گوشه‌های] سفره را بلند کردند و خرده‌های باقی‌مانده در آن را جمع کردند و در دهان گذاشتند.

 

 

 

…عَنِ الْأَصَمِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الْأَرَّجَانِیِّ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ هُوَ یَأْکُلُ فَرَأَیْتُهُ یَتَتَبَّعُ مِثْلَ السِّمْسِمِ مِنَ الطَّعَامِ مَا سَقَطَ مِنَ الْخِوَانِ فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ تَتَبَّعُ هَذَا؟! فَقَالَ: «یَا عَبْدَ اللَّهِ هَذَا رِزْقُکَ فَلَا تَدَعْهُ أَمَا إِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۳۰۱

 

از عبدالله اَرَّجانی نقل شده است:

من نزد امام صادق (علیه‌السلام) بودم، درحالی‌که غذا می‌خوردند. دیدم ایشان دنبال چیزهایی از غذا؛ مثل کنجد، که بر سفره ریخته بود، می‌گشتند.

عرض کردم:

فدایتان شوم، دنبال این‌چیزها می‌گردید؟!

حضرت فرمودند:

«ای عبدالله! این، روزی توست؛ پس آن را رها نکن!

بدان! به‌راستی که در این‌ها شفای هر دردی است.»

 

 

 

…عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: أَکَلْنَا عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَلَمَّا رُفِعَ الْخِوَانُ لَقَطَ مَا وَقَعَ مِنْهُ فَأَکَلَهُ ثُمَّ قَالَ لَنَا: «إِنَّهُ یَنْفِی الْفَقْرَ وَ یُکْثِرُ الْوَلَدَ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۳۰۰

 

از معاویة بن وهب نقل شده است:

ما (چند نفر از اصحاب) نزد امام صادق (علیه‌السلام) غذا می‌خوردیم. وقتی (گوشه‌های) سفره بلند شد، آن‌چه بر آن باقی مانده بود را به دهان گذاشتند و خوردند.

سپس فرمودند:

«این کار فقر را برطرف می‌کند و فرزندان را زیاد می‌کند.»

 

 

 

…عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:

«کُلُوا مَا یَسْقُطُ مِنَ الْخِوَانِ فَإِنَّهُ شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ بِإِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ یَسْتَشْفِیَ بِهِ.»

 الکافی، ج‏۶، ص۲۹۹

 

از امام صادق، از امیرالمؤمنین (علیهماالسلام) نقل شده است:

«خرده‌ریزهاى باقی‌مانده بر سفره را بخورید؛ چراکه این، به اذن خداوند (عزّوجلّ)، شفای هر دردی است، برای کسی که شفا بخواهد.»

 

 

 

…عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ صَالِحٍ الْخَثْعَمِیِّ قَالَ: شَکَوْتُ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَجَعَ الْخَاصِرَةِ. فَقَالَ: «عَلَیْکَ بِمَا یَسْقُطُ مِنْ الْخِوَانِ فَکُلْهُ.» قَالَ: فَفَعَلْتُ ذَلِکَ فَذَهَبَ عَنِّی. قَالَ إِبْرَاهِیمُ: قَدْ کُنْتُ وَجَدْتُ ذَلِکَ فِی الْجَانِبِ الْأَیْمَنِ وَ الْأَیْسَرِ فَأَخَذْتُ ذَلِکَ فَانْتَفَعْتُ بِهِ.

 الکافی، ج‏۶، ص۳۰۰

 

از ابراهیم بن عبدالحمید، از عبدالله بن صالح خثعمی نقل شده است:

نزد امام صادق (علیه‌السلام) از درد خاصره (پایین کمر) شکایت کردم.

حضرت فرمودند: «بر تو باد آن‌چه ته سفره باقی می‌ماند؛ آن را بخور!»

عبدالله گفت: به دستور امام صادق (علیه‌السلام) عمل کردم و دردم برطرف شد.

ابراهیم (ناقل حدیث از عبدالله) گوید: من نیز این درد را در سمت راست و چپم احساس کردم. پس به دستور امام عمل کردم و از آن بهره بردم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۰۳ ، ۱۰:۴۲
ابوالفضل رهبر

 

«شرطةالخمیس»، گروهی انتظامی شامل نیروهای وفادار و فداییِ امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بوده‌اند که با ایشان بیعت بسته بودند که خالصانه و تا پای جان، برای انجام فرامین ایشان مجاهده کنند؛ در جنگ پیش‌قراول سپاه بودند و در غیر جنگ، حافظ نظم و امنیت شهر و مجری احکام قضایی.

بر اساس روایات موجود، این گروه علاوه بر توانمندی‌های نظامی و اجرایی، جایگاه معنوی خاصی نیز داشته‌اند و افرادی مثل سلمان فارسی، مقداد بن عَمرو، ابوذر غفاری، عمار بن یاسر، سُلیم بن قیس، اصبغ بن نباتة و‌ جابر بن عبدالله انصاری، از سرانشان بوده‌اند.

به چند نمونه از روایات پیرامون این گروه توجه بفرمایید…

 

 

از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است که در روز جنگ جمل، خطاب به عبدالله بن یحیی حضرمی فرمودند:

«أبشر یا ابن یحیى! فإنک و أباک من شرطة الخمیس حقاً، لقد أخبرنی رسول الله باسمک و اسم أبیک فی شرطة الخمیس، و الله سمّاکم فی السماء شرطة الخمیس على لسان نبیه.»

 رجال‌البرقی، ص۳

 

«بشارت باد بر تو، ای پسر یحیی! چراکه تو و پدرت به‌حق از شرطةالخمیس هستید. به‌راستی که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از نام تو و پدرت به من خبر داده است که در میان شرطةالخمیس هستند و خداوند شما را در آسمان، از زبان پیامبرش «شرطة الخمیس» نام نهاده است.»

 

 

 

مردی از اصبغ بن نُباته سؤال کرد که چه‌طور شما شرطةالخمیس نام گرفتید؟ اصبغ پاسخ داد:

إنَّا ضَمِنَّا لَهُ اَلذَّبْحَ وَ ضَمِنَ لَنَا اَلْفَتْحَ، یَعْنِی أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ.

 رجال‌الکشی، ج۱، ص۱۰۳

 

ما به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) ضمانت دادیم که سرمان را (برای انجام دستورات ایشان) بدهیم. ایشان هم پیروزی (سعادتِ) را برای ما تضمین فرمودند.

 

 

 

همچنین (گویا پس از شهادت امیرالمؤمنین علیه‌السلام) از اصبغ بن نُباته سؤال شد که جایگاه ایشان نزد شما چه‌گونه بود. اصبغ در پاسخ می‌گوید:

ما أَدْرِی مَا تَقُولُ إِلَّا أَنَّ سُیُوفَنَا کَانَتْ عَلَى عَوَاتِقِنَا فَمَنْ أَوْمَى إِلَیْهِ ضَرَبْنَاهُ بِهَا، وَ کَانَ یَقُولُ لَنَا: «تَشَرَّطُوا فَوَ اللَّهِ مَا اشْتِرَاطُکُمْ لِذَهَبٍ وَ لَا لِفِضَّةٍ وَ مَا اشْتِرَاطُکُمْ إِلَّا لِلْمَوْتِ، إِنَّ قَوْماً مِنْ قَبْلِکُمْ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ تَشَارَطُوا بَیْنَهُمْ فَمَا مَاتَ أَحَدٌ مِنْهُمْ حَتَّى کَانَ نَبِیَّ قَوْمِهِ أَوْ نَبِیَّ قَرْیَتِهِ أَوْ نَبِیَّ نَفْسِهِ، وَ إِنَّکُمْ لَبِمَنْزِلَتِهِمْ غَیْرَ أَنَّکُمْ لَسْتُمْ بِأَنْبِیَاءَ.»

 رجال‌الکشی، ج۱، ص۵

 

نمی‌دانم چه می‌گویی! فقط این را می‌دانم که شمشیرهایمان روی دوشِمان (آماده) بود و به محض این‌که ایشان به کسی اشاره می‌کردند، او را با شمشیر می‌زدیم.

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) همواره به ما می‌فرمودند:

«پیمان ببندید! که به خدا قسم، پیمان شما برای (رسیدن به) طلا و نقره (دینار و درهم) نیست؛ پیمان شما فقط برای (رسیدن به) «مرگ» است!

به‌راستی که گروهی از پیشینیان شما از بنی‌اسرائیل، با یکدیگر برای مرگ پیمان بستند. پس هیچ‌یک از آن‌ها از دنیا نرفت مگراین‌که پیامبرِ قوم خود یا پیامبرِ قبیله‌ی خود یا پیامبرِ خودش بود.

شما نیز مانند آن‌ها خواهید بود، با این تفاوت که شما پیامبر نخواهید بود.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۰۳ ، ۱۶:۰۵
ابوالفضل رهبر

 

«اخلاص در عمل» (انجام کارها فقط برای رضای خدا)، شرط پذیرش عبادت و اعطای پاداش است.

اما در بعضی روایات، اعطای پاداش در ازای ترک بعضی گناهان، مشروط به اخلاص نشده؛ به این معنا که اگر انسان با انگیزه غیر الهی و برای صیانت از خودش آن گناه را ترک کند، پاداش اخروی خواهد داشت.

ملاحظه بفرمایید…

 

 

…عَنْ رُزَیْقٍ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ) قَالَ:

«مَنْ تَرَکَ اَلْخَمْرَ لِلنَّاسِ لاَ لِلَّهِ، صِیَانَةً لِنَفْسِهِ، أَدْخَلَهُ اَللَّهُ اَلْجَنَّةَ.»

 الأمالی(للطوسی)، ج۱، ص۶۹۵

 

از امام صادق(علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرکس شراب را ترک کند، برای مردم، نه برای خدا؛ (بلکه) برای حفظ [سلامتی و جان] خودش، خداوند او را وارد بهشت می‌کند.»

 

 

 

…عَنْهُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: «یَا عَلِیُّ مَنْ تَرَکَ اَلْخَمْرَ لِغَیْرِ اَللَّهِ سَقَاهُ اَللَّهُ مِنَ اَلرَّحِیقِ اَلْمَخْتُومِ.» فَقَالَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: «لِغَیْرِ اَللَّهِ؟!» قَالَ: «نَعَمْ وَ اَللَّهِ صِیَانَةً لِنَفْسِهِ یَشْکُرُهُ اَللَّهُ عَلَى ذَلِکَ.»

 جامع‌الأخبار، ج۱، ص۱۵۱

 

از رسول خدا نقل شده است که به امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیهما) فرمودند:

«ای علی! هرکس شراب را برای غیرخدا ترک کند، خداوند او را با رحیق مختوم (شراب بهشتی) سیراب می‌کند.»

امام علی (علیه‌السلام) عرض کرد:

«برای غیر خدا؟!»

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند:

«بله، به خدا قسم؛ برای حفظ خودش. خداوند برای این کارش، با رحیق مختوم از او تشکر می‌کند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۰۳ ، ۰۸:۴۷
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «إِیَّاکُمْ وَ الْمِزَاحَ فَإِنَّهُ یَذْهَبُ بِمَاءِ الْوَجْهِ وَ مَهَابَةِ الرِّجَالِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۶۵

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«بپرهیزید از شوخی[*]؛ چراکه شوخی آبرو را می‌برد و هیبت مردان را از بین می‌برد.»

 

 

 

…عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِی خَلَفٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ ع أَنَّهُ قَالَ فِی وَصِیَّةٍ لَهُ لِبَعْضِ وُلْدِهِ أَوْ قَالَ: قَالَ أَبِی لِبَعْضِ وُلْدِهِ: «إِیَّاکَ وَ الْمِزَاحَ فَإِنَّهُ یَذْهَبُ بِنُورِ إِیمَانِکَ وَ یَسْتَخِفُّ بِمُرُوءَتِکَ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۶۵

 

از امام کاظم (علیه‌السلام) نقل شده است که در وصیت خود به یکی از فرزندانشان فرمودند:

پدرم (امام صادق علیه‌السلام) به یکی از فرزندانش فرمودند:

«بپرهیز از شوخی؛ چراکه شوخی نور ایمانت را از بین می‌برد و از مردانگی‌ات می‌کاهد.»

 

 

 

…عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: «لَا تُمَارِ فَیَذْهَبَ بَهَاؤُکَ وَ لَا تُمَازِحْ فَیُجْتَرَأَ عَلَیْکَ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۶۵

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«(با دیگران) مِراء (بگومگو) نکن؛ چراکه ارزشت را از بین می‌برد

و (با دیگران) شوخی نکن؛ چراکه آنان را نسبت به تو جسور می‌کند.»

 

 

 

…عَنِ ابْنِ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع: «إِیَّاکُمْ وَ الْمِزَاحَ فَإِنَّهُ یَجُرُّ السَّخِیمَةَ وَ یُورِثُ الضَّغِینَةَ وَ هُوَ السَّبُّ الْأَصْغَرُ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۶۴

 

از امام صادق، از امیرالمؤمنین (علیهماالسلام) نقل شده است:

«بپرهیزید از شوخی؛ چراکه شوخی موجب دشمنی می‌شود و کینه بر جای می‌گذارد.

شوخی همان دشنام کوچک است.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] با توجه به مجموع روایات پیرامون شوخی، آن‌چه حضرت صادق (علیه‌السلام) از آن نهی فرموده‌اند، شوخی‌های نهی‌شده و مذموم است؛ «شوخی زیاد»، «شوخی زشت»، «شوخی توهین‌آمیز»، «شوخی جنسی»، «شوخی مستلزم حرام» و…

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۰۳ ، ۱۱:۴۸
ابوالفضل رهبر

 

پاسخ دادن به عطسه با اذکاری مثل «یرحمک الله» لازم است.

اما گاهی شخصی به عطسه‌کردن می‌افتد و چندین عطسه پشت‌سرهم می‌کند.

در این مواقع تکرار آن پاسخ، ملال‌آور و خنده‌دار می‌شود.

اهل‌بیت برای این تعداد هم حدی مشخص کرده‌اند…

 

 

…عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

«إِذَا عَطَسَ الرَّجُلُ ثَلَاثاً فَسَمِّتْهُ ثُمَّ اتْرُکْهُ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۵۷

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرگاه انسان سه‌بار عطسه کرد، با ذکری پاسخش را بده. سپس (برای عطسه‌های بیشتر) این پاسخ‌دادن را ترک کن.»

 

 

 

...عَنْ وَهْبٍ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ ع أَنَّ عَلِیّاً ع قَالَ: «یُسَمَّتُ الْعَاطِسُ ثَلَاثاً فَمَا فَوْقَهَا فَهُوَ رِیحٌ.» وَ فِی حَدِیثٍ آخَرَ: «أَنَّهُ إِنْ زَادَ الْعَاطِسُ عَلَى ثَلَاثٍ قِیلَ لَهُ شَفَاکَ اللَّهُ لِأَنَّ ذَلِکَ مِنْ عِلَّةٍ.»

 الخصال، ج۱، ص۱۲۷

 

از امام صادق، از پدرشان امام باقر، از امام علی (علیهم‌السلام) نقل شده است:

«به عطسه‌کننده تا سه بار با ذکر پاسخ داده می‌شود و چیزی که موجب این عطسه شده است، باد (هوا) است.»

در حدیث دیگری نقل شده است:

«اگر عطسه‌کننده بیش از سه عطسه کرد، به او گفته می‌شود: «خدا شفایت دهد.»؛ زیرا این عطسه (بیش‌تر از سه‌تا) از بیماری است.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۰۳ ، ۰۸:۰۹
ابوالفضل رهبر

 

…عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْعَبَّاسِ بْنِ الْحَرِیشِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی ع: «أَنَّ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ لِأَبِی بَکْرٍ یَوْماً: ««لاٰ تَحْسَبَنَّ اَلَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اَللّٰهِ أَمْوٰاتاً بَلْ أَحْیٰاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ» وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ رَسُولُ اَللَّهِ مَاتَ شَهِیداً وَ اَللَّهِ لَیَأْتِیَنَّکَ فَأَیْقِنْ إِذَا جَاءَکَ فَإِنَّ اَلشَّیْطَانَ غَیْرُ مُتَخَیِّلٍ بِهِ.» فَأَخَذَ عَلِیٌّ بِیَدِ أَبِی بَکْرٍ فَأَرَاهُ اَلنَّبِیَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ لَهُ: یَا أَبَا بَکْرٍ آمِنْ بِعَلِیٍّ وَ بِأَحَدَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِهِ إِنَّهُمْ مِثْلِی إِلاَّ اَلنُّبُوَّةَ وَ تُبْ إِلَى اَللَّهِ مِمَّا فِی یَدِکَ فَإِنَّهُ لاَ حَقَّ لَکَ فِیهِ.»» قَالَ: «ثُمَّ ذَهَبَ فَلَمْ یُرَ.»

 الکافی، ج۱، ص۵۳۳

 

از امام جواد (علیه‌السلام) نقل شده است:

«روزی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به ابوبکر فرمودند:

««لاٰ تَحْسَبَنَّ اَلَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اَللّٰهِ أَمْوٰاتاً بَلْ أَحْیٰاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»[آل‌عمران:۱۶۹]؛ «هرگز گمان نکن کسانی که در راه خدا کشته شده‌اند، مردگانی هستند؛ خیر؛ آن‌ها زنده‌هایی هستند که نزد پروردگارشان به آن‌ها روزی داده می‌شود.»

(ای ابوبکر!) گواهی می‌دهم که حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) رسول خدا بود و شهید از دنیا رفت. به خدا قسم، پیامبر حتماً نزد تو می‌آید و هرگاه نزد تو آمد، یقین بدان (که خودِ اوست)؛ چراکه شیطان نمی‌تواند به‌صورت پیامبر به خیال در آید (ظاهر شود.)»

آن‌گاه امام علی (علیه‌السلام) دست ابوبکر را گرفت و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را به او نشان داد! پیامبر به ابوبکر گفت:

«ای ابوبکر! به علی و یازده نفر از فرزندانش ایمان بیاور. آن‌ها مثل من هستند، جزاین‌که نبوت ندارند و به‌خاطر چیزی که (غصب کرده‌ای و) در دست توست اما در آن حقی نداری (پیشوایی مسلمانان)، به درگاه خداوند توبه کن!»

بعد (از این فرمایش، روحِ) پیامبر رفت و دیگر دیده نشد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۰۳ ، ۲۰:۲۸
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ رِبْعِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص یُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ یَرْدُدْنَ عَلَیْهِ السَّلَامَ وَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ کَانَ یَکْرَهُ أَنْ یُسَلِّمَ عَلَى الشَّابَّةِ مِنْهُنَّ وَ یَقُولُ: «أَتَخَوَّفُ أَنْ یُعْجِبَنِی صَوْتُهَا فَیَدْخُلَ عَلَیَّ أَکْثَرُ مِمَّا أَطْلُبُ مِنَ الْأَجْرِ.»»

 الکافی، ج۲، ص۶۴۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به زنان سلام می‌کردند و آنان نیز به ایشان جواب سلام می‌دادند.

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نیز به زنان سلام می‌کردند، اما خوش نداشتند که به زنان جوان سلام دهند.[۱]

ایشان می‌فرمودند: «نگرانم که صدای آن زن جوان، مرا به هیجان وادارد و به‌این‌واسطه بیش از ثوابی که قصدش را دارم، دچارِ (گناه) شوم.»»[۲]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] گویا مقصود حضرت «ابتدا به سلام» است، و الا جواب سلام که واجب است.

[۲] مقصودشان این است که ابتدا به سلام مستحب است و من برای اجر بردن و به‌دست آوردنِ حسنه، به آن مشتاقم. اما نگرانم نکند شنیدن صدای آن زن جوان مرا دچار گناهی کند که نه‌تنها آن اجر را ضایع کند، بلکه سیئه‌ای هم نصیبم کند؛ یعنی ضررش بیش از سودش باشد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۰۳ ، ۲۱:۵۳
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ الْکِنْدِیِّ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع إِذَا صَعِدَ الْمِنْبَرَ قَالَ: «یَنْبَغِی لِلْمُسْلِمِ أَنْ یَتَجَنَّبَ مُوَاخَاةَ ثَلَاثَةٍ الْمَاجِنِ الْفَاجِرِ وَ الْأَحْمَقِ وَ الْکَذَّابِ فَأَمَّا الْمَاجِنُ الْفَاجِرُ فَیُزَیِّنُ لَکَ فِعْلَهُ وَ یُحِبُّ أَنَّکَ مِثْلُهُ وَ لَا یُعِینُکَ عَلَى أَمْرِ دِینِکَ وَ مَعَادِکَ وَ مُقَارَبَتُهُ جَفَاءٌ وَ قَسْوَةٌ وَ مَدْخَلُهُ وَ مَخْرَجُهُ عَارٌ عَلَیْکَ وَ أَمَّا الْأَحْمَقُ فَإِنَّهُ لَا یُشِیرُ عَلَیْکَ بِخَیْرٍ وَ لَا یُرْجَى لِصَرْفِ السُّوءِ عَنْکَ وَ لَوْ أَجْهَدَ نَفْسَهُ وَ رُبَّمَا أَرَادَ مَنْفَعَتَکَ فَضَرَّکَ فَمَوْتُهُ خَیْرٌ مِنْ حَیَاتِهِ وَ سُکُوتُهُ خَیْرٌ مِنْ نُطْقِهِ وَ بُعْدُهُ خَیْرٌ مِنْ قُرْبِهِ وَ أَمَّا الْکَذَّابُ فَإِنَّهُ لَا یَهْنِئُکَ مَعَهُ عَیْشٌ یَنْقُلُ حَدِیثَکَ وَ یَنْقُلُ إِلَیْکَ الْحَدِیثَ کُلَّمَا أَفْنَى أُحْدُوثَةً مَطَرَهَا بِأُخْرَى مِثْلِهَا حَتَّى إِنَّهُ یُحَدِّثُ بِالصِّدْقِ فَمَا یُصَدَّقُ وَ یُفَرِّقُ بَیْنَ النَّاسِ بِالْعَدَاوَةِ فَیُنْبِتُ السَّخَائِمَ فِی الصُّدُورِ فَاتَّقُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ انْظُرُوا لِأَنْفُسِکُمْ.»»

 الکافی، ج۲، ص۶۳۹

 

از امام صادق(علیه‌السلام) نقل شده است:

«امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) هنگامی که از منبر بالا می‌رفتند، می‌فرمودند:

«برای مسلمان شایسته است که از دوستی با سه نفر کناره گیرد (دوری جوید):

«شوخِ زشت‌کردار»،[*] «احمق (بی‌عقل)» و «دروغ‌گو».

اما «شوخ زشت‌کردار»؛[*]

- کار (زشت)اش را برایت می‌آراید (زیبا جلوه می‌دهد) و دوست دارد که تو هم مثل خودش باشی.

- او تو را نه در امور دنیایی و نه در امور آخرتی کمک نمی‌کند.

- نزدیک شدن به او، (موجب) دور شدن [از خوبی‌ها و زیبایی‌ها] و قساوتِ (قلب) است.

- رفت‌وآمد با او، مایه عیب (ننگِ) خودت است.

اما «احمق»؛

- تو را به خیر (نیکی) رهنمون نمی‌سازد (نمی‌تواند رهنمون سازد.)

- امیدی نیست بدی‌ای را از تو دور کند، حتی اگر تمام تلاشش را به‌کار گیرد.

- چه‌بسا نفع تو را بخواهد، اما به ضرر تو باشد.

- پس مرگ او بهتر از زنده بودنش، سکوتش بهتر از سخن گفتنش و دوری از او بهتر از نزدیک شدن به اوست.

و اما «دروغ‌گو»؛

- زندگی در کنار او برایت خوش نخواهد بود.

- حرف تو را (برای دیگران) نقل می‌کند و حرفِ (دیگران) را برای تو.

- هرگاه افسانه (دروغ)ای را به پایان می‌رساند، بلافاصله افسانه‌ی دیگر را آغاز می‌کند.

- حتی اگر راست بگوید، کسی او را تصدیق نمی‌کند.

- با (ایجادِ) دشمنی، میان مردم تفرقه می‌افکند و در سینه‌ها تخم کینه می‌کارد.

پس تقوای خداوند (عزّوجلّ) را پیشه کنید و مراقبت خودتان باشید.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] در متن حدیث، برای توصیف این دسته، از دو کلمه «ماجن» و «فاجر» استفاده شده است.

- «ماجن» یعنی کسی که خیلی شوخی می‌کند و شوخی‌هایش زشت و بی‌شرمانه است.

- «فاجر» هم یعنی کسی که کارهای زشتی می‌کند و زشتی این کارها به‌حدی است که مثل انفجار (که با فاجر هم‌خانواده است)، شدید و جلب‌توجه‌کننده است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۰۳ ، ۰۷:۴۱
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ أَبِی الزَّعْلَى قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

«انْظُرُوا مَنْ تُحَادِثُونَ فَإِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَحَدٍ یَنْزِلُ بِهِ الْمَوْتُ إِلَّا مُثِّلَ لَهُ أَصْحَابُهُ إِلَى اللَّهِ إِنْ کَانُوا خِیَاراً فَخِیَاراً وَ إِنْ کَانُوا شِرَاراً فَشِرَاراً وَ لَیْسَ أَحَدٌ یَمُوتُ إِلَّا تَمَثَّلْتُ لَهُ عِنْدَ مَوْتِهِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۳۸

 

از امیرالمؤمنین، از رسول خدا (صلوات‌الله علیهما) نقل شده است:

«دقت کنید با چه کسی هم‌سخن می‌شوید؛ زیرا هیچ‌کس نیست که مرگش فرا رسد، مگر این‌که هم‌نشینان او برایش ظاهر می‌شوند:

- اگر هم‌نشینانش خوب باشند، برایش خوب است

- و اگر هم‌نشینانش بد باشد، برایش بد می‌شود.

و هیچ‌کس نیست که بمیرد، مگراین‌که من هنگام مرگش بر او ظاهر خواهم شد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۰۳ ، ۱۱:۵۲
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع:

«لَا عَلَیْکَ أَنْ تَصْحَبَ ذَا الْعَقْلِ وَ إِنْ لَمْ تَحْمَدْ کَرَمَهُ وَ لَکِنِ انْتَفِعْ بِعَقْلِهِ وَ احْتَرِسْ مِنْ سَیِّئِ أَخْلَاقِهِ وَ لَا تَدَعَنَّ صُحْبَةَ الْکَرِیمِ وَ إِنْ لَمْ تَنْتَفِعْ بِعَقْلِهِ وَ لَکِنِ انْتَفِعْ بِکَرَمِهِ بِعَقْلِکَ وَ افْرِرْ کُلَّ الْفِرَارِ مِنَ اللَّئِیمِ الْأَحْمَقِ.»

 الکافی، ج۲، ص۶۳۸

 

از امام صادق، از امیرالمؤمنین (علیهماالسلام) نقل شده است:

«اشکالی ندارد که با فردی صاحب عقل هم‌نشین شوی، هرچند کرامت (اخلاقی)اش را ستایش نمی‌کنی

اما (توجه داشته باش) از عقلش بهره ببر و مراقب خُلق بدش باش.

همچنین هم‌نشینی با کسی که کرامتِ (اخلاقی) دارد را کنار مگذار، هرچند از عقلش بهره‌ای نبری

اما (توجه داشته باش) با بهره‌گیری از کرامتش، به عقلت بهره برسان.

ولی از انسان پَستِ احمق (که نه کرامت دارد و نه عقل) با سرعت فرار کن!»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۰۳ ، ۰۶:۵۰
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: «بَیْنَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع عَلَى الْمِنْبَرِ إِذْ أَقْبَلَ ثُعْبَانٌ مِنْ نَاحِیَةِ بَابٍ مِنْ أَبْوَابِ الْمَسْجِدِ فَهَمَّ النَّاسُ أَنْ یَقْتُلُوهُ فَأَرْسَلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع أَنْ کُفُّوا فَکَفُّوا وَ أَقْبَلَ الثُّعْبَانُ یَنْسَابُ حَتَّى انْتَهَى إِلَى الْمِنْبَرِ فَتَطَاوَلَ فَسَلَّمَ عَلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَأَشَارَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع إِلَیْهِ أَنْ یَقِفَ حَتَّى یَفْرُغَ مِنْ خُطْبَتِهِ وَ لَمَّا فَرَغَ مِنْ خُطْبَتِهِ أَقْبَلَ عَلَیْهِ فَقَالَ: «مَنْ أَنْتَ؟» فَقَالَ: عَمْرُو بْنُ عُثْمَانَ خَلِیفَتِکَ عَلَى الْجِنِّ وَ إِنَّ أَبِی مَاتَ وَ أَوْصَانِی أَنْ آتِیَکَ فَأَسْتَطْلِعَ رَأْیَکَ وَ قَدْ أَتَیْتُکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَمَا تَأْمُرُنِی بِهِ وَ مَا تَرَى؟ فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع: «أُوصِیکَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ أَنْ تَنْصَرِفَ فَتَقُومَ مَقَامَ أَبِیکَ فِی الْجِنِّ فَإِنَّکَ خَلِیفَتِی عَلَیْهِمْ.» قَالَ: «فَوَدَّعَ عَمْرٌو أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ انْصَرَفَ فَهُوَ خَلِیفَتُهُ عَلَى الْجِنِّ.» فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ فَیَأْتِیکَ عَمْرٌو وَ ذَاکَ الْوَاجِبُ عَلَیْهِ؟ قَالَ: «نَعَمْ.»

 الکافی، ج۱، ص۳۹۶

 

از جابر بن یزید جعفی نقل شده است:

امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند:

«هنگامی‌که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بر منبر (مشغول سخنرانی) بودند، ناگهانی ماری غول‌پیکر[*] از جانب یکی از درهای مسجدِ [کوفه] پیش آمد.

مردم به تکاپو افتادند که آن را بکشند. امیرالمؤمنین کسی را فرستاد تا از این کار دست بکشند. آن‌ها مار را رها کردند. مار با سرعت خزید و پیش رفت و خود را به منبر رساند.

آن‌گاه سر بلند کرد و به امیرالمؤمنین سلام کرد. امیرالمؤمنین به مار اشاره کرد که همان‌جا بایستد تا سخنرانی‌شان تمام شود.

وقتی سخنرانی‌شان تمام شد، رو به مار کردند و فرمودند: «تو که هستی؟»

مار عرض کرد: "عَمرو بن عثمان" و خلیفه شما بر جنّیان هستم. پدرم [که خلیفه شما بود،] از دنیا رفت و به من وصیت کرد که نزد شما بیایم و نظر شما را جویا شوم. ای امیرالمؤمنین! من نیز نزد شما آمده‌ام. پس چه دستور می‌فرمایید و نظرتان [در مورد جانشینی من] چیست؟

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به او فرمودند: «تو را به تقوای خداوند توصیه می‌کنم و این‌که نزد قوم خود بازگردی و قائم‌مقام پدرت در میان جنّیان باشی. به‌راستی که تو خلیفه‌ی من بر آنان هستی.»

عمرو (جنّی که به شکل مار وارد شده بود) با امیرالمؤمنین خداحافظی کرد و رفت. او خلیفه‌ی امیرالمؤمنین بر جنّیان بود.»

جابر بن یزید جُعفی گوید: به امام باقر (علیه‌السلام) عرض کردم:

فدایتان شوم، آیا عَمرو (خلیفه امیرالمؤمنین بر جنّیان) نزد شما نیز آمده است و آیا این کسب تکلیف (از شما) بر او واجب است؟

امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند:

«بله»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] در متن حدیث از واژه «ثُعبان» استفاده شده است که خداوند در قرآن (اعراف:۱۰۷) در ماجرای معجزه‌ی تبدیل عصای حضرت موسی (علیه‌السلام) به اژدها و شکست دادن ساحران، به آن اشاره فرموده است. (در زبان فارسی کهن، «اژدها» همان مار غول‌پیکر است.)

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۰۳ ، ۰۸:۰۲
ابوالفضل رهبر

 

پیش‌تر در مطلبی با عنوان «چه شد که یونس به گریه افتاد؟!»، ماجرایی جالب پیرامون تهمت‌های ناروایی که به «یونس بن عبدالرحمان» از برجسته‌ترین اصحاب امام صادق، امام کاظم و امام رضا (علیهم‌السلام) روا داشته می‌شد و توصیه طلایی و آموزنده امام رضا (علیه‌السلام) به او، حدیثی ارائه شد.

پس از خواندن آن مطلب، مطالعه این نقل‌قول از یونس که نشان از تأثیر کلام امام و بزرگواری یونس دارد، جالب توجه است…

 

 

…حَدَّثَنِی اَلْفَضْلُ قَالَ حَدَّثَنِی عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا: أَنَّ یُونُسَ بْنَ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ قِیلَ لَهُ: إِنَّ کَثِیراً مِنْ هَذِهِ اَلْعِصَابَةِ یَقَعُونَ فِیکَ وَ یَذْکُرُونَکَ بِغَیْرِ اَلْجَمِیلِ! فَقَالَ: «أُشْهِدُکُمْ أَنَّ کُلَّ مَنْ لَهُ فِی أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ (عَلَیْهِ السَّلاَمُ) نَصِیبٌ فَهُوَ فِی حِلٍّ مِمَّا قَالَ.»

 اختیارمعرفةالرجال(رجال‌الکشی)، ج۱، ص۴۸۸

 

از چندنفر از اصحاب نقل شده است:

به یونس بن عبدالرحمن گفته شده:

بسیاری از این مردم به تو دشنام می‌دهند و از تو به زشتی یاد می‌کنند.

یونس گفت:

«شما را شاهد می‌گیرم؛ هرکس که بهره‌ای از [ولایت و محبتِ] امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) برده است را از آن‌چه (در مورد من) گفته است، حلال کردم.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۰۳ ، ۱۶:۳۱
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلصُّوفِیِّ قَالَ حَدَّثَنِی مُوسَى بْنُ بَکْرٍ اَلْوَاسِطِیُّ قَالَ قَالَ لِی أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ:

«لَوْ مَیَّزْتُ شِیعَتِی لَمْ أَجِدْهُمْ إِلاَّ وَاصِفَةً وَ لَوِ اِمْتَحَنْتُهُمْ لَمَا وَجَدْتُهُمْ إِلاَّ مُرْتَدِّینَ وَ لَوْ تَمَحَّصْتُهُمْ لَمَا خَلَصَ مِنَ اَلْأَلْفِ وَاحِدٌ وَ لَوْ غَرْبَلْتُهُمْ غَرْبَلَةً لَمْ یَبْقَ مِنْهُمْ إِلاَّ مَا کَانَ لِی إِنَّهُمْ طَالَ مَا اِتَّکَوْا عَلَى اَلْأَرَائِکِ فَقَالُوا نَحْنُ شِیعَةُ عَلِیٍّ إِنَّمَا شِیعَةُ عَلِیٍّ مَنْ صَدَّقَ قَوْلَهُ فِعْلُهُ.»

 الکافی، ج۸، ص۲۲۸

 

از امام کاظم (علیه‌السلام) نقل شده است:

«اگر شیعیان (پیروانِ) خود را وارسی کنم، هیچ‌کس را نمی‌یابم، مگر این‌که «ستایش‌گر»[۱] است

و اگر آن‌ها را «امتحان»[۲] کنم، هیچ‌کس را نمی‌یابم، مگر این‌که «مرتد»] است

و اگر آن‌ها را خالص‌سازی کنم، از هر هزار نفر، یک نفر هم خالص نمی‌شود

و اگر آن‌ها را غربال کنم، هیچ‌یک از آن‌ها باقی نمی‌ماند مگر آن‌ها که برای من هستند.

دیرزمانی است که آن‌ها بر تخت‌هایشان تکیه زده‌اند و می‌گویند: "ما شیعه‌ی علی هستیم."

[درحالی‌که] فقط کسی شیعه‌ی علی است که: رفتارش، گفتارش را تصدیق کند.»[۴]

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] یعنی زبان‌باز و اهل حرف هستند. فقط حرف می‌زنند و عمل نمی‌کنند.

[۲] «امتحان» در لغت به این معناست که سنگ نقره را در آتش کوره قرار دهند تا نقره خالص از ناخالصی‌ها جدا شود.

[۳] مراد از «مرتد» در این‌جا، معنای لغوی آن است، نه معنای فقهی‌اش. مقصود کسی است که از مسیر حق منحرف شده است و از این راه برگشته است.

[۴] یعنی فقط حرف‌های خوب نزند و ادعاهای کذایی نداشته باشد، بلکه رفتارش مطابق گفتار و ادعاهایش باشد و اهل عمل هم باشد.

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

به نظرتان آیا این توصیفات که مربوط به جامعه شیعیِ زمان امام کاظم (علیه‌السلام) است، در مورد جامعه شیعیان در زمان حاضر صدق نمی‌کند؟!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۰۳ ، ۰۹:۰۳
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ اَلْحَجَّاجِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«أَوَّلُ مَا یَسْأَلُ اَللَّهُ جَلَّ ذِکْرُهُ اَلْعَبْدَ أَنْ یَقُولَ لَهُ: «أَ وَ لَمْ أُرْوِکَ مِنْ عَذْبِ اَلْفُرَاتِ؟»»

 الکافی، ج۶، ص۳۸۰

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«اولین چیزی که خداوند (جلّ‌ذکره) از بنده می‌پرسد (بازخواست می‌کند)، این است که به او می‌گوید:

«مگر تو را با آبی گوارا سیرآب نکردم؟»»

 

 

 

…عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عُلْوَانَ قَالَ: سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ طَعْمِ اَلْمَاءِ فَقَالَ:

«سَلْ تَفَقُّهاً وَ لاَ تَسْأَلْ تَعَنُّتاً طَعْمُ اَلْمَاءِ طَعْمُ اَلْحَیَاةِ.»

 الکافی، ج۶، ص۳۸۱

 

از حسین بن عُلوان نقل شده است:

مردی از امام صادق (علیه‌السلام) در مورد طعم آب پرسید!

حضرت فرمودند:

«برای فهمیدن سؤال کن، نه برای اذیت کردن.

(اما طعم آب؛) طعم آب، طعم زندگی است.»

 

 

 

…عَنْ عِیسَى بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ:

«اَلْمَاءُ سَیِّدُ اَلشَّرَابِ فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ.»

 الکافی، ج۶، ص۳۸۰

 

از امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیه) نقل شده است:

«آب سرورِ نوشیدنی‌ها در دنیا و آخرت است.»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] «وَ جَعَلنَا مِنَ ٱلمَآءِ کُلَّ شَیءٍ حَیٍّ» [انبیاء:۳۰]

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۱:۰۴
ابوالفضل رهبر

 

…رَوَى اَلْأَصْبَغُ بْنُ نُبَاتَةَ عَنْ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ:

«یَظْهَرُ فِی آخِرِ اَلزَّمَانِ وَ اِقْتِرَابِ اَلسَّاعَةِ - وَ هُوَ شَرُّ اَلْأَزْمِنَةِ - نِسْوَةٌ کَاشِفَاتٌ عَارِیَاتٌ مُتَبَرِّجَاتٌ، مِنَ اَلدِّینِ دَاخِلاَتٌ فِی اَلْفِتَنِ، مَائِلاَتٌ إِلَى اَلشَّهَوَاتِ، مُسْرِعَاتٌ إِلَى اَللَّذَّاتِ، مُسْتَحِلاَّتٌ لِلْمُحَرَّمَاتِ، فِی جَهَنَّمَ خَالِدَات.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج۳، ص۳۹۰

 

از اصبغ بن نُباته نقل شده است: شنیدم که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‌فرمودند:

«در آخرالزمان و زمانی که قیامت نزدیک می‌شود - که این زمان، بدترینِ زمان‌هاست - زنانی ظهور و بروز می‌یابند که کشف‌کننده [موهایشان] و برهنه‌کننده [بدن‌هایشان] هستند و با آرایش و زیورآلاتشان جلب توجه می‌کنند.

آنان از دین خارج می‌شوند و به فتنه‌ها داخل می‌گردند، به شهوات گرایش پیدا می‌کنند، با سرعت به سوی لذت‌ها(ی مادی) می‌روند، محرّمات را حلال می‌شمارند و در جهنم جاودان خواهند بود.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۰۳ ، ۱۳:۵۴
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «إِنَّمَا یَعْبُدُ اَللَّهَ مَنْ یَعْرِفُ اَللَّهَ فَأَمَّا مَنْ لاَ یَعْرِفُ اَللَّهَ فَإِنَّمَا یَعْبُدُهُ هَکَذَا ضَلاَلاً.» قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ فَمَا مَعْرِفَةُ اَللَّهِ؟ قَالَ: «تَصْدِیقُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَصْدِیقُ رَسُولِهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ مُوَالاَةُ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ اَلاِئْتِمَامُ بِهِ وَ بِأَئِمَّةِ اَلْهُدَى عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ وَ اَلْبَرَاءَةُ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عَدُوِّهِمْ هَکَذَا یُعْرَفُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۸۰

 

از ابوحمزه ثمالی نقل شده است:

امام باقر (علیه‌السلام) به من فرمودند:

«خداوند را فقط کسی [آن‌طور که سزاوار است] عبادت می‌کند که خدا را بشناسد. اما کسی که خداوند را نمی‌شناسد، به‌راستی که او را از روی گمراهی عبادت می‌کند.»

عرض کردم:

فدایتان شوم، [منظورتان از] «شناخت خداوند» چیست؟

حضرت فرمودند:

«تصدیق خداوند (عزّوجل) و تصدیق رسولش (صلی‌الله‌علیه‌وآله)،

دوست داشتنِ امام علی (علیه‌السلام) و پیروی از او و امامان هدایت‌گر (علیهم‌السلام)

و دوری‌جستن از دشمنان آن‌ها و نزدیک شدن به خداوند (عزّوجلّ).

این‌طور، خداوند (عزّوجلّ) شناخته می‌شود.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۰۳ ، ۲۱:۳۴
ابوالفضل رهبر

 

عنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی‌طَالِبٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ:

«أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَانَ یَطْوِی فِرَاشَهُ وَ یَشُدُّ مِئْزَرَهُ فِی اَلْعَشْرِ اَلْأَوَاخِرِ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ کَانَ یُوقِظُ أَهْلَهُ لَیْلَةَ ثَلاَثٍ وَ عِشْرِینَ وَ کَانَ یَرُشُّ وُجُوهَ اَلنِّیَامِ بِالْمَاءِ فِی تِلْکَ اَللَّیْلَةِ وَ کَانَتْ فَاطِمَةُ عَلَیْهَا السَّلاَمُ لاَ تَدَعُ أَحَداً مِنْ أَهْلِهَا یَنَامُ تِلْکَ اَللَّیْلَةَ وَ تُدَاوِیهِمْ بِقِلَّةِ اَلطَّعَامِ وَ تَتَأَهَّبُ لَهَا مِنَ اَلنَّهَارِ وَ تَقُولُ: «مَحْرُومٌ مَنْ حُرِمَ خَیْرَهَا.»»

 دعائم‌الإسلام، ج۱، ص۲۸۲

 

از امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیه) نقل شده است:

«به‌راستی که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در ده روز آخر ماه رمضان تشک خود را جمع می‌کردند و کمربندِ [همتِ]شان را [برای انجام عبادات] محکم می‌کردند. ایشان در شب بیست و سوم خانواده خود را بیدار می‌کردند و در این شب بر صورت کسانی که می‌خوابیدند، قطرات آب می‌پاشیدند.

حضرت فاطمه (علیهاالسلام) نیز اجازه نمی‌داد هیچ‌یک از اعضای خانواده‌اش در این شب بخوابد. ایشان برای جلوگیری از خواب‌آلودگی خانواده، غذایشان را کم می‌کرد و از روز قبل آنان را برای این شب آماده می‌نمود و می‌فرمود: «کسی که از خیر (و برکت) این شب محروم شود، محرومِ حقیقی است.»»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

از مرحوم آیت‌الله مصباح یزدی (رحمةالله‌علیه) سؤال شده است: «نقل شده که در شب قدر حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) با آب پاشیدن به صورت امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) آن‌ها را بیدار نگه می‌داشتند. آیا ما هم باید سعی کنیم بچه‌ها را بیدار نگه داریم؟»

نکته‌ای که ایشان در پاسخ به این پرسش ذکر کرده‌اند، بسیار مهم است؛ «این‌که بچه‌ها را بیدار نگه دارند و آب به صورتشان بزنند که بیدار بمانند، آن‌ اندازه که جنبه تربیت دارد (که به بچه‌ها یاد بدهند احیای این شب‌ها این‌قدر مهم است که اگر خوابتان گرفت آب به صورتتان بزنید تا بیدار بمانید،) این حد خیلی خوب است. اما این، در صورتی است که بچه از این ناراحت و اذیت نشود و ضرری برایش نداشته باشد و موجب بدبینی او به دین نشود. اگر بچه مثلاً مریض بوده یا گرفتاری داشته و حالا می‌خواهد بخوابد و ما نگذاریم، این اگر گناه نداشته باشد، ثوابی ندارد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۰۳ ، ۱۰:۴۲
ابوالفضل رهبر

 

از امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) نقل شده است:

«إِذَا أَضَرَّتِ اَلنَّوَافِلُ بِالْفَرِیضَةِ فَارْفُضُوهَا.»

 تحف‌العقول، ص۲۳۶

 

«هرگاه نوافل (مستحبات) به فرائض (واجبات) آسیب می‌رساند، آن‌ها را کنار بگذار.»

 

 

 

از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است:

«لاَ قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ.»

 نهج‌البلاغة، ص۴۷۵

 

«نوافل (مستحبات) اگر به فرائض (واجبات) آسیب بزنند، موجب قربت (نزدیکی به پروردگار) نخواهد بود.»

 

 

 

مطالب مرتبط پیشین:

- «نفست را این‌گونه گول بزن؛ راحت‌گیری در مستحبات، سخت‌گیری در واجبات»

- «در دوره آماده‌سازی فرزندان برای نماز، سخت‌گیر نباشید»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۰۳ ، ۱۵:۲۵
ابوالفضل رهبر

 

در توراتِ تحریف‌شده، تهمتِ دروغینِ زشتی به حضرت داود (علیه‌السلام) نسبت داده شده است؛

چنین ادعا شده که ایشان به زنی علاقه‌مند شد، - نعوذ بالله - با او زنا کرد و آن زن حامله شد. بعد هم برای سرپوش گذاشتن روی ماجرا، شوهرش (اوریای حِتی) را به مهلکه‌ای فرستاد تا کشته شود و آن زن را به ازدواج خود در آورد!

اما اهل‌بیت (علیهم‌السلام) این اتهام شرم‌آور به این نبیِ الهی را ناروا دانسته‌اند و به‌شدت آن را تکذیب کرده‌اند.

 

حتی از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است:

«لاَ أُوتَى بِرَجُلٍ یَزْعُمُ أَنَّ دَاوُدَ تَزَوَّجَ بِامْرَأَةِ أُورِیَا إِلاَّ جَلَدْتُهُ حَدّاً لِلنُّبُوَّةِ وَ حَدّاً لِلْإِسْلاَمِ.»

 مجمع‌البیان، ج۸، ص۴۷۳

«هر مردی که گمان کند داود (علیه‌السلام) با همسرِ اوریا ازدواج کرده، اگر نزد من آورده شود، او را (صد و شصت ضربه) شلاق خواهم زد؛ یک حدّ (هشتاد ضربه) برای (اهانت به مقام) نبوت و یک حدّ (هشتاد ضربه) برای (اتهام زنا به یک اهلِ) اسلام.»

 

 

 

همچنین نقل شده است در مناظره‌ای که توسط مأمون (لعنه‌الله) برای امام رضا (علیه‌السلام) ترتیب داده شده بود، پس از آن‌که حضرت به شبهات قرآنیِ شخصی (به‌نام علی بن محمد بن جَهم) پیرامون معصیت انبیاء (علیهم‌السلام) پاسخ دادند و از عصمت آن‌ها دفاع کردند، آن شخص این نسبت را به حضرت داود (علیه‌السلام) داد که ایشان در حال نماز پرنده‌ای زیبا را دید و نمازش را شکست و دنبال آن رفت و به‌طور اتفاقی زنی برهنه را در خانه‌اش دید و عاشق او شد و شوهرش که به جنگ رفته بود را پیشاپیش سپاه فرستاد تا کشته شود و بتواند با آن زن ازدواج کند.

حضرت وقتی این یاوه‌ها را شنیدند، چنین عکس‌العمل نشان دادند:

 

امام رضا (علیه‌السلام) با دست بر پیشانی‌شان زدند و فرمودند:

««إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَیْهِ رٰاجِعُونَ» به‌راستی که شما به پیامبری از پیامبران خدا نسبت دادید که او برای دنبال کردن یک پرنده، نمازش را سبک شمرد، بعد به کاری زشت روی آورد و بعد هم دست به قتل زد!»

…آن شخص عرض کرد:

ای پسر رسول خدا! پس داستان او با اوریا چه بود؟

حضرت فرمودند:

«إِنَّ اَلْمَرْأَةَ فِی أَیَّامِ دَاوُدَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ کَانَتْ إِذَا مَاتَ بَعْلُهَا أَوْ قُتِلَ لاَ تَتَزَوَّجُ بَعْدَهُ أَبَداً وَ أَوَّلُ مَنْ أَبَاحَ اَللَّهُ لَهُ أَنْ یَتَزَوَّجَ بِامْرَأَةٍ قُتِلَ بَعْلُهَا کَانَ دَاوُدُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَتَزَوَّجَ بِامْرَأَةِ أُورِیَا لَمَّا قُتِلَ وَ اِنْقَضَتْ عِدَّتُهَا مِنْهُ فَذَلِکَ اَلَّذِی شَقَّ عَلَى اَلنَّاسِ مِنْ قِبَلِ أُورِیَا…»

 عیون‌أخبارالرضا، ج۱، ص۱۹۱

 

«زن، در زمان حضرت داود (علیه‌السلام) وقتی شوهرش می‌مرد یا کشته می‌شد، بعد از او، تا ابد ازدواج نمی‌کرد.

اولین کسی که خداوند برایش مباح کرد که با زنی که شوهرش کشته شده ازدواج کند، حضرت داود (علیه‌السلام) بود.

پس وقتی اوریا کشته شد، وقتی دوران عِدّه‌ی همسرش تمام شد، حضرت داود با او ازدواج کرد. [تحملِ] این کار تا قبل از اوریا، برای مردم، بسیار دشوار بود.»

 

امام رضا (علیه‌السلام) در ادامه به ماجرای ازدواج رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) با «زینب بنت جحش» اشاره می‌کنند که این ازدواج نیز به دستور خداوند و برای از بین بردن یک سنت جاهلی انجام شده بود.

توضیح آن‌که پیامبر، کودکی به‌نام «زید بن حارثه» که آزاده‌شده‌ی خودشان بود را به‌عنوان فرزندخوانده پذیرفتند و در خانه خود بزرگ کردند. وقتی زید بزرگ شد، پیامبر زینب (دختر جحش) را برای زید خواستگاری کرد. زید با زینب ازدواج کرد، اما پس از مدتی او را طلاق داد.

در فرهنگ جاهلیت ازدواج با همسرِ فرزندخوانده (مانند ازدواج با همسرِ فرزند) تا ابد حرام بود و خداوند برای برداشتن این فرهنگ، به پیامبر فرمان داد با زینب ازدواج کند. پیامبر برای جلوگیری از طعنه‌ی منافقان قصد پنهان نگه داشتنِ این ماجرا را داشتند، اما فرمان رسید که این ازدواج باید اعلان گردد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۰۲ ، ۰۸:۵۰
ابوالفضل رهبر