از امام رضا، علیهالسلام، نقل شدهاست که فرمودند:
«اصْحَبِ السُّلْطَانَ بِالْحَذَرِ،
وَ الصَّدِیقَ بِالتَّوَاضُعِ،
وَ الْعَدُوَّ بِالتَّحَرُّزِ،
وَ الْعَامَّةَ بِالْبِشْرِ.»[۱]
«با سلطان، با «حَذَر» (احتیاط) همنشینی کن،
و با دوست، با «تواضع»،
و با دشمن، با «احتراز» (تحفّظ)،
و با مردم، با «خوشرویی».»
در ادامه، در مورد هر یک از این فرازها، توضیحاتی ارائه میگردد،[۲] اما پیش از آن، دو نکته کلی:
۱- «مصاحبت»، به معنای ملازمت، همراهی، همنشینی، همصحبتی و... است.
۲- امام در این حدیث، به «مصاحبت» با این چهار گروه «اَمر» فرمودهاند. بنابراین، لازم است که در صورت فراهم بودن شرایط، و نبود مفسدهای بزرگتر، با تیپهای مختلف، مصاحبت داشت؛ با سلطان، دوست، دشمن و با تودهی مردم. این صحیح نیست که انسان، دایره ارتباطاتش را به قشر خاصی محدود نماید و با سایرین کاری نداشته باشد، بلکه با ملاحظات و قیود خاصی، مصاحبت با تیپهای مختلف لازم است.
چگونگی همنشینی با سلطان؛
«اصْحَبِ السُّلْطَانَ بِالْحَذَرِ»
«با سلطان، با «حذر» (احتیاط) همنشینی کن»
- سلطان: کسی است که با قهر و غلبه بر مجموعهی تحت اختیارش تسلط دارد.
- حَذَر: احتراز از چیز ترسناک، احتیاط، هوشیاری، حالت آمادگی برای دفع ضرری که در کمین است.
(فرض کنید قرار است در یک اتاق تاریک که پر از شیشه خرده است، قدم بگذارید. چطور با احتیاط گام برمیدارید؛ ابتدا مطمئن میشوید که زیر پایتان شیشه نیست، بعد گام بعدی را بر میدارید؟
یا فرض کنید هنگام جنگ، نگهبانِ شب هستید. چطور هوشیاری خود را حفظ میکنید و هر لحظه آماده عکسالعمل در مقابل خطر احتمالی هستید؟
به این حالت «حَذَر» گفته میشود.)
در مصاحبت با سلطان باید چنین حالتی داشت.
آقابالاسری که او تعیین تکلیف میکند، اما حاضر شده ما را به مصاحبت بپذیرد، نه باید از آن طرف بام افتاد و دوری کرد و روابط را تیره نمود، و نه باید از این طرف بام افتاد و خودمانی شد و رو بازی کرد.
چرا که سلطان میخواهد تسلطش را همچنان حفظ کند و اگر کوچکترین خطری احساس کند، به ما آسیب میرساند.
چگونگی همنشینی با دوست؛
«[اصْحَبِ] الصَّدِیقَ بِالتَّوَاضُعِ»
«با دوست، با «تواضع» همنشینی کن»
- صدیق: دوست نزدیک، کسی که با انسان رو راست است، اهل دروغ و دو رویی و دو رنگی نیست. (البته این حالت دو طرفه است. کسانی صدیقِ یکدیگرند که هر دو نسبت به هم چنین باشند.)
- تواضع: خواری، فروتنی، پایین آوردن.
نسبت به دوستان نزدیک باید تواضع داشت. نه اینکه فخر فروخت و افاده داشت و از سوابق درخشان و مدارک و اموال و امکانات خود گفت.
چرا که...
اولاً بقاءِ دوستی، وابسته به تواضع است و چه بسیار دوستیهایی که با تکبّرها از بین رفتهاند.
و ثانیاً تواضع موجب دفع حساسیتها، جلوگیری از حسادتها، و در نتیجه؛ حفظ انسان از آسیبدیدگیها میشود.
اما این «تواضع» باید واقعی باشد، نه ساختگی.
برای این منظور، وقتی خود را نسبت به دوستمان برتر مییابیم، به این نکات نیز توجه داشته باشیم که:
- شاید امکاناتِ او، کمتر از امکاناتِ من بوده و او بهنسبت داشتههایش، در این زمینه رشد بهتری داشته. امکاناتی مانند هوش و ذکاوت، مال و سرمایه، موقعیت خانوادگی و اجتماعی، خُلقیات و ویژگی هایی که به ارث میرسند، و...
- شاید او در زمینههای دیگری برتر باشد؛ زمینههایی که من از آن ناآگاهم.
- من گناهانی مرتکب شدهام که او انجام نداده. (هرکس به کردار خود بهخوبی آگاه است.)
- شاید او باتقواتر باشد و نزد خداوند جایگاه بهتری داشته باشد.
چگونگی همنشینی با دشمن؛
«[اصْحَبِ] الْعَدُوَّ بِالتَّحَرُّزِ»
«با دشمن، با «احتراز» (تحفّظ) همنشینی کن»
- عدو: دشمن، کسی که اهل تجاوز و تعدّی به حقوق یا اموال انسان است، کسی که نسبت به انسان کینه دارد.
- تحرّز: تحفُّظ، پنهانکاری، پرهیز، خودداری، چیزی را محکم و پنهان نگاهداشتن.
(حِرز: جایگاهی امن، محفوظ از دید دیگران و مصون از سرقت؛ مانند گاوصندوق، کمدِ قفل دار، جیبِ داخل لباس)
مصاحبت با دشمن نیز، اگر منفعتش بیش از ضررش باشد، لازم است،
چرا که فوائدی دارد؛ در این مصاحبت میتوان
- دشمن را شناسائی کرد،
- به نقشهها و نقاط ضعف و قوتش پی برد،
- شاید بتوان نقشههایش را خنثی کرد، یا از کینه و دشمنیاش کاست،
- بلکه ممکن است او را از دشمنی منصرف کرد و با خود همراه نمود.
البته نباید فراموش کرد که او دشمن است و اهل کینه و تجاوز است. لذا همان طور که امام امر فرمودند، این مصاحبت باید همراه با تحرُّز باشد. باید سعی کنیم که خود را در حِرز قرار دهیم، نه آن که شل شویم و رو بازی کنیم، بلکه پنهان کاری نماییم تا دشمن به نقشهها و نقاط ضعف و قوتمان پی نبرد و غافلگیرمان نسازد.
نکته: فرق است میان «سلطان» و «دشمن»؛
سلطان، لزوماً دشمن نیست. او میخواهد سلطهاش را حفظ کند و تا وقتی خیالش از این بابت راحت باشد، آسیبی نخواهد رساند. (مگر اینکه این سلطان به دشمنی با ما برخواسته باشد.)
دشمن، هرچند هم ردهی ما باشد و تسلطی نداشته باشد، اما از روی کینه و دشمنی، میخواهد در اولین فرصت حملهای کند و صدمهای بزند.
چگونگی همنشینی با مردم؛
«[اصْحَبِ] الْعَامَّةَ بِالْبِشْرِ»
«با مردم، با «خوشرویی» همنشینی کن.»
- عامة: عموم مردم، تودهی مردم.
- بِشر: خوشرویی، گشادهرویی، بشاشت.
با مردم نیز باید با روی خوش همنشین شد. مصاحبت و همنشینی، غیر از برخوردِ عادی و گذراست. لازم است که با عموم مردم همنشین شد،
چرا که همنشینی با روی خوش؛
- محبتها را جلب میکند،[۳]
- کینهها را از میان برمیدارد،[۴]
- دوستانمان را زیاد میکند،
- و ارتباطاتمان را گسترده مینماید.
به این ترتیب، هم فعالیتهامان در جامعه سهلتر میشود، و هم زمینهای برای تأثیرگذاریِ مثبت بر دیگران و تربیت آنان فراهم میشود.
پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[۱] نزهةالناظروتنبیهالخاطر،ص۱۳۳/ العددالقویةلدفعالمخاوفالیومیة،ص۲۹۹/ الدرةالباهرةمنالأصدافالطاهرة،ص۳۸
[۲] توضیحاتی که پیرامون این حدیث ذکر میشود، برگرفته از بیانات استاد حجتالاسلام امیر غنوی میباشد.
[۳] قال علی (علیهالسلام): «سَبَبُ المَحَبَّةِ البِشرُ.» ؛ «خوشرویی، سببِ محبت است.» (غررالحکم،ج۴،ص۱۲۶)
[۴] قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله): «حُسْنُ الْبِشْرِ یَذْهَبُ بِالسَّخِیمَةِ.» ؛ «خوشرویی، کینه را از بین میبرد.» (الکافی،ج۲،ص۱۰۴)