ابو حیون، غلام امام رضا (علیهالسلام) از ایشان نقل کردهاست:
«جبرئیل بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نازل شد و عرض کرد:
ای محمد! پروردگارت به تو سلام میرساند و میگوید:
«زنان دوشیزه، مانند میوهی بر درخت هستند. میوه وقتی برسد، برایش دارویی جز چیدنش نیست، وگرنه خورشید آن را فاسد میکند و بویش را تغییر میدهد. دوشیزگان هم وقتی آنچه را که زنان میبینند، ببینند،[1] برایشان دارویی جز شوهرکردن نیست، وگرنه از فتنه در امان نخواهند بود.»
سپس رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) بر فراز منبر رفتند و برای مردم سخنرانی کردند و آنان را از دستور خداوند آگاه ساختند.
آنگاه مردم گفتند:
ای رسول خدا! از میان چه کسانی (برایشان شوهر برگزینیم)؟
حضرت فرمودند:
«از کفوها (همتایانشان).»
گفتند:
مقصود از کفو چیست؟
حضرت فرمودند:
«بعضی از مؤمنین کفو (همانندِ) بعضی دیگر هستند.»[2]
آنگاه پیامبر از منبر پایین نیامدند، تا زمانی که «ضُباعه» دخترِ «زبیر بن عبدالمطلب» را به ازدواج «مقداد» در آوردند و فرمودند:
«ای مردم! من دختر عمویم را به ازدواج مقداد در آوردم، فقط برای اینکه ازدواج را (میان شما) آسان گردانم.»»
عیونأخبارالرضا، ج۱، ص۲۸۹
پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــ
[1] مقصود، بالغ شدن و دیدن عادات زنانه است.
[2] پیشتر در حدیثی با عنوان «اگر ازدواج دخترانمان را بیخود به تأخیر بیندازیم، چه روی خواهد داد؟» به این مسئله اشاره شده بود. در آن حدیث، امام باقر (علیهالسلام) فرمودهبودند: «اگر کسی که اخلاق و دینش را میپسندید، (برای خواستگاری) نزد شما آمد، (دخترتان را) به ازدواج او در آورید.» و توضیح دادهشد که هر خانوادهای با هر سطحی از تدین و هر نوع تفکری، تیپ خاصی را میپسندند و معنای «کفویت» همین است.