در دو مطلب پیشین، احادیثی ذکر شد که در آنها به گوشههایی از ظرائف و دشواریهای کار یک فقیه اشاره شده بود.
حدیث زیر نیز نمونهای است برای گونهای دیگر از این دشواریها:
...عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ النَّاسَ یَرْوُونَ أَنَّ النَّبِیَّ ص قَالَ إِنَّ الْعَدَسَ بَارَکَ عَلَیْهِ سَبْعُونَ نَبِیّاً فَقَالَ:
«هُوَ الَّذِی یُسَمُّونَهُ عِنْدَکُمُ الْحِمَّصَ وَ نَحْنُ نُسَمِّیهِ الْعَدَسَ.»
الکافی، ج۶، ص۳۴۲
...از معاویة بن عمّار (که از اهالی کوفه و عراقی بوده است) نقل شده است که گفت:
به امام صادق (علیهالسلام) عرض کردم: مردم فکر میکنند که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمودهاند «به راستی که هفتاد پیامبر بر عدس برکت افزودهاند.»
امام فرمودند:
«این همان است که نزد شما(عراقیها) «حِمَّص»(نخود) نامیده میشود و ما(حجازی ها) آن را «عدس» مینامیم.»
توضیح آنکه:
اهالیِ حجاز(عربستان)، چیزی را که ما ایرانیها به آن «نخود» میگوییم و عراقیها به آن «حمّص» میگویند، «عدس» مینامند.
علاوه بر حدیث مذکور از پیامبر(که معاویة بن عمار گفت میان مردم مشهور است)، پیامبر در احادیث متعددی، به اهتمامِ پیامبرانِ پیشین به خوردن «عدس» و در کل به فوائد خوردن «عدس» اشاره فرمودهاند.
حالآنکه در این احادیث، چون مخاطبانِ سخنِ پیامبر، اهالیِ حجاز بودهاند، مقصود از «عدس» همان «حمّصِ» عراقیها، و «نخودِ» ایرانیها بوده است.
بنا بر این، یک فقیه باید به محل زندگیِ مخاطبِ حدیث، و اختلاف معنای لغات در نواحیِ مختلف توجه داشته باشد، تا در فتوا دادن به اشتباه نیفتد.
نمونهای دیگر از این دست، تفاوت واحدهای اندازهگیریِ طول، سطح، حجم و وزن در مناطق مختلف است، که در برخی فروعات فقهی، اختلاف فتاوایی در پی داشته است.
پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــ
یکیدو سال پیش، یکی از دوستان که در زمینه طب سنتی تخصص داشت، از اینکه در روایات به خوردنِ مداومِ عدس، آنچنان توصیه شده است، ابراز تعجب میکرد، چراکه عدس، غذایی سرد محسوب میشود و اطباءِ طب سنتی، چندان به خوردنِ آن توصیه نمیکنند. وقتی این حدیث را برایش نقل کردم، مشعوف شد و گفت «عجب! پس منظور «نخود» است؟! اتفاقاً اطباءِ طب سنتی، بهخلاف عدس، نخود را خیلی توصیه کردهاند و...»