مقدمه۱- «ابوحنیفه» کیست؟
ابوحنیفه، نعمان بن ثابت (۸۰ -۱۵۰ هـ ق) فقیه و متکلم نامدار کوفه و پایهگذار «مذهب حنفی»، از مذاهب چهارگانه اهلسنت است. اصلیتش کابلی بوده است و جدش ایرانی.
وی در نزد اهلسنت یکی از بزرگترین فقها به شمار میرود. امام شافعی[۱] و امام مالک[۲] به کمالات او معترف بودهاند و اهلسنت او را «امام اعظم» و «سراج الائمة» لقب دادهاند.
برجستهترین و بحثبرانگیزترین اصل فقهی مکتب ابوحنیفه، «قیاس» است.
مقدمه۲- «قیاس» چیست؟
قیاس فقهی، چیزی است شبیه تمثیل منطقی و به معنای استخراج حکم مسئله «الف»، با استفاده از تشابه آن به مسئله «ب» است، در صورتی که حکم مسئله «ب» را بدانیم.
مثال برای قیاس:
مسئله «الف»: استعمال تریاک جایز است یا حرام؟
حکم مسئله «الف»: مجهول
مسئله «ب»: استعمال حشیش جایز است یا حرام؟
حکم مسئله «ب»: حرام است.
شکل قیاس: طبق روایات، «استعمال حشیش» حرام است. حرمت «استعمال حشیش»، احتمالاً از این جهت است که «انسان را به عالم هپروت میبرد». «استعمال تریاک» نیز مانند «استعمال حشیش» چنین اثری دارد، پس «استعمال تریاک» نیز حرام است.
نزد فقهای شیعه، قیاس تنها در صورتی صحیح است، که علت حکم در مسئله «ب» ذکر شده باشد و اصطلاحاً «منصوص العلة» باشد.
مثال برای قیاس منصوص العلة:
مسئله «الف»: «نوشیدن آبجو» جایز است یا حرام؟
حکم مسئله «الف»: مجهول
مسئله «ب»: «نوشیدن شراب انگور» جایز است یا حرام؟
حکم مسئله «ب»: حرام است، چون «مستکننده» است.
روند اجتهاد: طبق روایات، علتِ حرمتِ «نوشیدن شراب انگور»، مستکنندگیِ آن است، پس نوشیدن هر چیز مستکنندهای حرام است. بنابراین «نوشیدن آبجو» نیز (که مستکننده است) حرام است.[۳]
فقهای اهلسنت، وجود علت حکم در منابع (کتاب و سنت) را لازم نمیدانند. خود، علت حکم مسئله «ب» را حدس میزنند و مسئله «الف» را نیز به همان حکم محکوم مینمایند.
* سؤال «امام صادق» از ابوحنیفه چه بود؟
شیخ صدوق، روایت میکند[۴]:
ابو حنیفه بر امام صادق (علیهالسّلام) وارد شد.
امام به او فرمودند:
«اى ابو حنیفه! شنیدهام که تو «قیاس» میکنى؟»
ابو حنیفه گفت: بله، من «قیاس» میکنم.
حضرت فرمودند:
«قیاس مکن؛ زیرا اولین کسى که «قیاس» کرد ابلیس بود، آن هنگام که گفت: «مرا از آتش خلق کردی و او را از گِل خلق نمودى»[۵]، پس میان آتش و گِل قیاس نمود.
و اگر «نورانیت آدم» را با «نورانیت آتش» قیاس کرده بود[۶]، به برترى میان این دو نور، و به خالص تر بودن یکی از آن دو نسبت به دیگری، پى مىبرد.
اما (توکه ادّعا می کنی می توانی قیاس کنى) در «سر» خود براى من قیاس کن و خبر بده به من از دو گوش خود که چرا (ماده داخل آن) تلخ است؟»
ابو حنیفه گفت: نمیدانم.
حضرت فرمودند:
«پس تو که نمیتوانى (آنچه در) سرت (هست) را قیاس نمایى(و حکمت و علت آن را بدانی،) حال چگونه در حلال و حرام قیاس میکنى؟»
* چه ربطی داشت؟
همانطور که گفته شد، کسی که قیاس میکند، ادعا میکند میتواند علت حکم مسئله «ب» را تشخیص دهد. در مثال مذکور، (با اینکه در قرآن و روایات اشارهای به علت حرام بودن استعمال حشیش نشده) ادعا میکند که حکمت و علتِ حرمت استعمال حشیش، «بردن انسان در عالم هپروت» است و این حکم را به هرچه که با انسان چنین کند، تسرّی میدهد.
اما از کجا معلوم که علتِ حکم را درست تشخیص داده باشد؟! شاید استعمال حشیش به دلیل ویژگی دیگری حرام باشد، که هرگز به ذهن قیاسکننده خطور نکند.
حال، کسی که در حکمتِ نزدیکترین چیزها به مرکز فکر و اندیشه خودش درمانده، چطور میتواند به حکمت احکام الهی پی ببرد؟!
* اما پاسخ معمّا . . .
(ابوحنیفه) گفت: ای فرزند رسول خدا! به من خبر بده که (حکمت و علت) آن چیست؟
حضرت فرمود:
«خداوند، عزّ و جلّ، (ماده داخل) گوشها را تلخ قرار داد، تا چیزی در آنها وارد نشود، مگر اینکه بمیرد. و اگر چنین نبود، حشرات انسان را میکشتند.
و (نیز رطوبت) لبها (دهان) را شیرین[۷] قرار داد، تا انسان طعم شیرینی و تلخی را تشخیص دهد.
و (رطوبت) چشمها را شور قرار داد، چرا که آنها دو تکه پیه (چربی) هستند و اگر شور نبودند، ذوب میشدند.
و (رطوبت) بینی را غلیظ و روان قرار داد، چراکه هیچ دردی در سر نیست، مگر اینکه (این رطوبت) آن را خارج میکند. و اگر چنین نبود، دماغ (مغز) سنگین میشد و کِرم میگذاشت.»[۸]
[۱] محمد بن ادریس شافعی، پیشوای مذهب شافعی؛ از مذاهب چهارگانه اهلسنت.
[۲] مالک بن انس، پیشوای مذهب مالکی؛ از مذاهب چهارگانه اهلسنت.
[۳] این نوع قیاس، در واقع قیاس نیست، چراکه فقیه در این موارد، به شباهت دو مسئله (نوشیدن شراب انگور و نوشیدن آبجو) توجهی ندارد، بلکه چون حکم کلی راجع به مستکنندهها (حرمت) را میداند، در مورد تمام مستکنندهها حکم به حرمت میدهد.
[۴] عللالشرائع، ج۱، ص۸۶.
[۵] «خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ»؛ اعراف:۱۲.
[۶] که نورانیت آتش، مادی و فناپذیر است و نورانیت آدم، معنوی و جاودانه.
[۷] مقصود از شیرین در اینجا، عذوبت و گوارایی است(مانند آب شیرین، در مقابل آب شور و بدمزه).
[۸] متن کامل حدیث: ...عَنِ اِبْنِ شُبْرُمَةَ قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ أَبُو حَنِیفَةَ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ لِأَبِی حَنِیفَةَ اِتَّقِ اَللَّهَ وَ لاَ تَقِسِ اَلدِّینَ بِرَأْیِکَ فَإِنَّ أَوَّلَ مَنْ قَاسَ إِبْلِیسُ أَمَرَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِالسُّجُودِ لآِدَمَ فَقَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نٰارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ ثُمَّ قَالَ أَ تُحْسِنُ أَنْ تَقِیسَ رَأْسَکَ مِنْ بَدَنِکَ قَالَ لاَ قَالَ جَعْفَرٌ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَأَخْبِرْنِی لِأَیِّ شَیْءٍ جَعَلَ اَللَّهُ اَلْمُلُوحَةَ فِی اَلْعَیْنَیْنِ وَ اَلْمَرَارَةَ فِی اَلْأُذُنَیْنِ وَ اَلْمَاءَ اَلْمُنْتِنَ فِی اَلْمَنْخِرَیْنِ وَ اَلْعُذُوبَةَ فِی اَلشَّفَتَیْنِ قَالَ لاَ أَدْرِی قَالَ جَعْفَرٌ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لِأَنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى خَلَقَ اَلْعَیْنَیْنِ فَجَعَلَهُمَا شَحْمَتَیْنِ وَ جَعَلَ اَلْمُلُوحَةَ فِیهِمَا مَنّاً مِنْهُ عَلَى اِبْنِ آدَمَ وَ لَوْ لاَ ذَلِکَ لَذَابَتَا وَ جَعَلَ اَلْأُذُنَیْنِ مُرَّتَیْنِ وَ لَوْ لاَ ذَلِکَ لَهَجَمَتِ اَلدَّوَابُّ وَ أَکَلَتْ دِمَاغَهُ وَ جَعَلَ اَلْمَاءَ فِی اَلْمَنْخِرَیْنِ لِیَصْعَدَ مِنْهُ اَلنَّفَسُ وَ یَنْزِلَ وَ یَجِدَ مِنْهُ اَلرِّیحَ اَلطَّیِّبَةَ مِنَ اَلْخَبِیثَةِ وَ جَعَلَ اَلْعُذُوبَةَ فِی اَلشَّفَتَیْنِ لِیَجِدَ اِبْنُ آدَمَ لَذَّةَ مَطْعَمِهِ وَ مَشْرَبِهِ ثُمَّ قَالَ جَعْفَرٌ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لِأَبِی حَنِیفَةَ أَخْبِرْنِی عَنْ کَلِمَةٍ أَوَّلُهَا شِرْکٌ وَ آخِرُهَا إِیمَانٌ قَالَ لاَ أَدْرِی قَالَ هِیَ کَلِمَةُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ لَوْ قَالَ لاَ إِلَهَ کَانَ شِرْکٌ وَ لَوْ قَالَ إِلاَّ اَللَّهُ کَانَ إِیمَانٌ ثُمَّ قَالَ جَعْفَرٌ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَیْحَکَ أَیُّهُمَا أَعْظَمُ قَتْلُ اَلنَّفْسِ أَوِ اَلزِّنَا قَالَ قَتْلُ اَلنَّفْسِ قَالَ فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ قَبِلَ فِی قَتْلِ اَلنَّفْسِ شَاهِدَیْنِ وَ لَمْ یَقْبَلْ فِی اَلزِّنَا إِلاَّ أَرْبَعَةً ثُمَّ قَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَیُّهُمَا أَعْظَمُ اَلصَّلاَةُ أَمِ اَلصَّوْمُ قَالَ اَلصَّلاَةُ قَالَ فَمَا بَالُ اَلْحَائِضِ تَقْضِی اَلصِّیَامَ وَ لاَ تَقْضِی اَلصَّلاَةَ فَکَیْفَ یَقُومُ لَکَ اَلْقِیَاسُ فَاتَّقِ اَللَّهَ وَ لاَ تَقِسْ.