...عَنِ اَلْقَاسِمِ بْنِ عَوْفٍ قَالَ: کُنْتُ أَتَرَدَّدُ بَیْنَ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ وَ بَیْنَ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحَنَفِیَّةِ وَ کُنْتُ آتِی هَذَا مَرَّةً وَ هَذَا مَرَّةً، قَالَ: وَ لَقِیتُ عَلِیَّ بْنَ اَلْحُسَیْنِ، قَالَ: فَقَالَ لِی: «یَا هَذَا إِیَّاکَ أَنْ تَأْتِیَ أَهْلَ اَلْعِرَاقِ فَتُخْبِرَهُمْ أَنَّا اِسْتَوْدَعْنَاکَ عِلْماً فَإِنَّا وَ اَللَّهِ مَا فَعَلْنَا ذَلِکَ، وَ إِیَّاکَ أَنْ تَتَرَایَسَ بِنَا فَیَضَعَکَ اَللَّهُ، وَ إِیَّاکَ أَنْ تَسْتَأْکِلَ بِنَا فَیَزِیدَکَ اَللَّهُ فَقْراً، وَ اِعْلَمْ أَنَّکَ إِنْ تَکُنْ ذَنَباً فِی اَلْخَیْرِ خَیْرٌ لَکَ مِنْ أَنْ تَکُونَ رَأْساً فِی اَلشَّرِّ، وَ اِعْلَمْ أَنَّهُ مَنْ یُحَدِّثْ عَنَّا بِحَدِیثٍ سَأَلْنَاهُ یَوْماً فَإِنْ حَدَّثَ صِدْقاً کَتَبَهُ اَللَّهُ صِدِّیقاً وَ إِنْ حَدَّثَ وَ کَذَبَ کَتَبَهُ اَللَّهُ کَذَّاباً، وَ إِیَّاکَ أَنْ تَشُدَّ رَاحِلَةً تَرْحَلُهَا فَإِنَّمَا هَاهُنَا یُطْلَبُ اَلْعِلْمُ حَتَّى یُمْضَى لَکُمْ بَعْدَ مَوْتِی سَبْعُ حِجَجٍ، ثُمَّ یَبْعَثُ اَللَّهُ لَکُمْ غُلاماً مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ (عَلَیْهَا السَّلاَمُ) یَنْبُتُ اَلْحِکْمَةُ فِی صَدْرِهِ کَمَا یُنْبِتُ اَلطَّلُّ اَلزَّرْعَ.» قَالَ: فَلَمَّا مَضَى عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ (صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِمَا) حَسَبْنَا اَلْأَیَّامَ وَ اَلْجُمَعَ وَ اَلشُّهُورَ وَ اَلسِّنِینَ، فَمَا زَادَتْ یَوْماً وَ لاَ نَقَصَتْ حَتَّى تَکَلَّمَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ (صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِمْ) بَاقِرُ اَلْعِلْمِ.
رجالالکشی، ج۱، ص۱۲۴
از قاسم بن عَوف نقل شده است:
من [در اینکه امام مسلمین کیست،] میان علی بن الحسین (امام سجاد علیهماالسلام) و محمد بن حنفیه در تردید بودم؛ گاهی نزد یکی میرفتم و گاه نزد دیگری.[۱]
(روزی) نزد امام سجاد (علیهالسلام) رفتم.
ایشان به من فرمودند:
«فلانی! بپرهیز از اینکه نزد اهل عراق بروی و به آنها خبر دهی که ما (اهلبیت) علومی را به تو ودیعه دادهایم؛ چراکه ما - به خدا قسم - چنین نکردهایم!
و بپرهیز از اینکه بهواسطهی ما (اهلبیت) ریاستطلبی کنی!
و بپرهیز از اینکه بهواسطهی ما (اهلبیت) [کسب درآمد کنی و نان] بخوری؛ چراکه دراینصورت خداوند به فقرت میافزاید![۲]
و بدان! بهراستی، تو اگر در (امور) خیر دنبالهرو باشی، بهتر است از اینکه در (امور) شر سردمدار باشی!
و بدان! بهراستی، کسی که از ما حدیث (سخنی) نقل کند، ما روزی او را مورد سؤال قرار میدهیم؛ اگر نقلش راست بود، خداوند او را «صدّیق» مینویسد (محسوب میکند) و اگر به دروغ نقل کرده بود، خداوند او را «کذّاب» مینویسد!
و بپرهیز از اینکه بارت را ببندی و (از نزد ما) بروی؛ زیرا فقط در اینجاست که علم طلب میشود...
تا هفت حج (سال) پس از مرگ من، خداوند جوانی از نسل حضرت فاطمه (علیهاالسلام) را برایتان بر خواهد انگیخت که حکمت را در سینهاش کاشته است؛ همانطور که بذر در زمین کاشته میشود.»
قاسم بن عوف گوید:
وقتی علی بن الحسین (امام سجاد صلواتاللهعلیهما) از دنیا رفتند، روزها و هفتهها و ماهها و سالها را شمردم و یک روز کم و زیاد نشد، تا اینکه محمد بن علی بن الحسین (صلواتاللهعلیهم)؛ باقر العلم، زبان به سخن گشودند (علمشان را آشکار نمودند.)[۳]
پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ
[۱] همانطور که میدانید پس از شهادت سیدالشهداء بهخاطر شرایط تقیه، امکان اظهار امامت از جانب امام سجاد نبود و محمد حنفیه عموی امام سجاد و فرزند کوچک امیرالمؤمنین (علیهمالسلام) گمان میکرد امامت به او منتقل شده است. بههمینخاطر بسیاری از شیعیان به سمت او متمایل شده بودند.
مطلب مرتبط پیشین:
وقتی محمد حنفیه ادعای امامت کرد، امام سجاد چگونه عمویشان را مُجاب کردند؟
[۲] مقصود این است که مبادا نزد اهل عراق روی و بگویی که من با امام در ارتباطم و ایشان علمش را به من داده و به این واسطه بخواهی خود را از رهبران شیعیان جا بزنی و از این راه نان بخوری!
[۳] گویا تا هفت سال پس از شهادت امام سجاد، شرایط برای اظهار علم توسط امام باقر (علیهماالسلام) فراهم نبوده و پس از آن بوده که ایشان علمشان را آشکار کردند و آوازه علمشان بر فراز شد.
مطالب مرتبط پیشین:
زمینهسازی رسول خدا، برای آغاز نهضت علمی، توسط امام باقر
نقش امام باقر در تحول هویت شیعی