مثلِ چنین حدیثی را بارها خوانده یا شنیدهایم.
این بار با دقت بیشتری ملاحظه فرمائید...
از امام موسیکاظم (علیهالسلام) نقل شده است که فرمودند:
«اِجْتهِدُوا فِی أنْ یکُون زمانُکُمْ أرْبع ساعاتٍ ساعةً لِمُناجاةِ اللّهِ و ساعةً لِأمْرِ الْمعاشِ و ساعةً لِمُعاشرةِ الْإِخْوانِ و الثِّقاتِ الّذِین یُعرِّفُونکُمْ عُیُوبکُمْ و یُخْلِصُون لکُمْ فِی الْباطِنِ و ساعةً تخْلُون فِیها لِلذّاتِکُمْ فِی غیْرِ مُحرّمٍ و بِهذِهِ السّاعةِ تقْدِرُون على الثّلاثِ ساعاتٍ لا تُحدِّثُوا أنْفُسکُمْ بِفقْرٍ و لا بِطُولِ عُمُرٍ فإِنّهُ منْ حدّث نفْسهُ بِالْفقْرِ بخِل و منْ حدّثها بِطُولِ الْعُمُرِ یحْرِصُ اِجْعلُوا لِأنْفُسِکُمْ حظّاً مِن الدُّنْیا بِإِعْطائِها ما تشْتهِی مِن الْحلالِ و ما لا یثْلِمُ الْمُرُوّة و ما لا سرف فِیهِ و اِسْتعِینُوا بِذلِک على أُمُورِ الدِّینِ فإِنّهُ رُوِی لیْس مِنّا منْ ترک دُنْیاهُ لِدِینِهِ أوْ ترک دِینهُ لِدُنْیاهُ.»
تحفالعقول، ص۴۰۹
«بکوشید که وقتتان چهار بخش[۱] باشد:
(۱) ساعتی برای مناجات[۲] با خدا؛
(۲) و ساعتی برای امر معاش[۳]؛
(۳) و ساعتی برای معاشرت با برادران (ایمانی) و افراد مورد اعتمادی که شما را به عیبهایتان آگاه میسازند و در باطن با شما خالص (یکرو) هستند؛
(۴) و ساعتی را نیز برای لذتهای حلال خالی نمائید؛
و بهواسطهی همین (بخش چهارم) است که بر (انجام وظائفِ) سه بخش نخست قادر خواهید بود.»
[ممکن است به ذهنی خطور کند: "حال که صبح تا شب میدویم، وضعمان این است، اگر بخواهیم برای این امور هم وقتی اختصاص دهیم که..."
که امام (علیهالسلام) در ادامه میفرمایند:]
«نه فقر را، و نه طول عمر را، به نفسِ خود تلقین نکنید؛
هرکه فقر را به خود تلقین کند، بخیل[۴] گردد،
و هرکه طول عمر را به خود تلقین کند، حریص[۵] گردد،
برای نفسِ خود بهرهای از دنیا قرار دهید؛
به این نحو که اگر (نفستان) به "چیزی که حلال بود و به مردانگی(تان) خللی وارد نمیکرد و در آن اسراف[۶] نبود"، اشتیاق شدید یافت، آن را در اختیارش قرار دهید،
و به این وسیله براى انجام امور دین (از نفسِ خود) یارى جوئید[۷]،
چرا که روایت شده است: هرکه دنیایش را به خاطر دینش، و یا دینش را به خاطر دنیایش ترک گوید، از ما(اهل بیت) نیست.»
پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ
[۱] این چهار بخشِ زمانی، لزوماً به معنای چهار قسم مساوی نیست.
[۲] مُناجات: گفتوگوی درِگوشی، ردّوبدل کردن اسرار، رازونیاز.
[۳] مَعاش: "زندگی و آنچه زندگی با آن ممکن شود"، اعم از تلاش برای بهدست آوردن لقمهای نان یا ظرفی آب، برای زنده ماندن.
[۴] بُخل: حبسِ اموالى که باید مصرف شوند.
[۵] حِرص: رغبتِ مُفرَط به چیزی، همراه با فعالیتِ فراوان برای رسیدن به آن.
[۶] سَرف: تجاوزِ عمل از حد معقول یا معروف خود. اسراف، غیر از تبذیر(بهمعنای: ولخرجی و ریختوپاش) است؛ بهعنوانمثال اگر بعد از سیر شدن، غذای باقیمانده در ظرف را بخوریم(تا بهقول خودمان اسراف نشود)، این کار تبذیر نیست، اما اسراف هست.
[۷] نمیشود همیشه با زبانِ «نکن نکن» با نفس سخن گفت و توقع داشت او نیز ما را در انجام امور دین همراهی نماید. برای به راه آوردناش باید کمی با او هم قدم شد و خواستههای مُجازش را اجابت نمود.