اختلافافکنی میان شیعیان توسط امام باقر!
...عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْیَنَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَأَجَابَنِی ثُمَّ جَاءَهُ رَجُلٌ فَسَأَلَهُ عَنْهَا فَأَجَابَهُ بِخِلَافِ مَا أَجَابَنِی ثُمَّ جَاءَ رَجُلٌ آخَرُ فَأَجَابَهُ بِخِلَافِ مَا أَجَابَنِی وَ أَجَابَ صَاحِبِی فَلَمَّا خَرَجَ الرَّجُلَانِ قُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ رَجُلَانِ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ مِنْ شِیعَتِکُمْ قَدِمَا یَسْأَلَانِ فَأَجَبْتَ کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا بِغَیْرِ مَا أَجَبْتَ بِهِ صَاحِبَهُ فَقَالَ: «یَا زُرَارَةُ إِنَّ هَذَا خَیْرٌ لَنَا وَ أَبْقَى لَنَا وَ لَکُمْ وَ لَوِ اجْتَمَعْتُمْ عَلَى أَمْرٍ وَاحِدٍ لَصَدَّقَکُمُ النَّاسُ عَلَیْنَا وَ لَکَانَ أَقَلَّ لِبَقَائِنَا وَ بَقَائِکُمْ.»
الکافی، ج۱، ص۶۵
زرارة بن اَعیَن، نقل میکند:
از امام باقر، علیهالسلام، مسئلهای پرسیدم و ایشان پاسخم را دادند.
سپس مردی نزد امام آمد و (همانمسئله) را از ایشان پرسید و ایشان پاسخی خلاف پاسخی که به من داده بودند، به او دادند.
سپس مردی دیگر آمد (و همانمسئله را پرسید) و امام پاسخی خلاف پاسخی که به من و به نفر اول داده بودند، به او دادند.
وقتی آن دو مرد از نزد حضرت رفتند، عرض کردم:
ای فرزند رسول خدا! آن دو مرد، هر دو اهل عراق و از شیعیان شما بودند، آمدند و سؤال پرسیدند، اما شما به هر یک از آندو پاسخی خلاف پاسخ رفیقش دادید!!
حضرت فرمودند:
«ای زراره! به راستی که این، هم برای ما (اهل بیت) بهتر است و هم موجب بقای بیشتر ما و شما (شیعیان) میشود.
شما اگر بر امری واحد گرد آیید، مردم شما را بر ما تصدیق میکنند (میفهمند که شیعیان ما هستید) و این موجب بقاءِ کمتر ما و شما میگردد.»
پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- اختلاف در نقل احادیث، گاهی نیز موجب بدگمانی اصحاب نسبت به یکدیگر و درگیریهایی میشده است. به این ترتیب که مثلاً دو نفر یک مسئله را به دو صورت از امام شنیده و در شهر خود یا در میان حلقهی شاگردان خود بیان میکردند. آنگاه برای هر یک از دو گروه، این سؤال پیش میآمد که مگر میشود امام به یک مسئله به دو صورت متفاوت پاسخ داده باشند! لذا گمانشان به این سمت میرفت که شاید طرف مقابل این حدیث را جعل کرده و به امام نسبت داده است.
اختلافافکنیهای کنترلشده و وانمود کردن به وجود اختلاف میان اصحاب، از سیاستهای اهل بیت، علیهم السلام، برای کاستن از حساسیتها و بقای مذهب بوده است.
۲- از آنجا که ائمه، علیهمالسلام، محور وحدت و محل رجوعِ اصحاب و گروههای مختلف بودهاند، این اختلافها، لرزههایی جزئی بر ساختار مجموعه شیعه وارد مینموده، اما در نهایت به ثبات آن انجامیده است.
۳- هرچند در زمان ائمهی متأخر، بهتدریج، با تلاش طاقتفرسای راویان(فقها)، تا حدود زیادی اینگونه احادیث پالایش شدهاند و بسیاری از این مختلَفات حل شدهاند، اما همچنان موارد زیادی باقی مانده است. لذا یک فقیه باید در میان احادیثِ متعددِ حولِ یک مسئله (که با هم مخالفاند)، احادیث صحیح و غیرتقیهای را بیابد و بر اساس آنها فتوا دهد. اینجاست که یکیدیگر از ظرائف و سختیهای کار فقهای معظّم شیعه روشن میگردد.