دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۷۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اهل بیت» ثبت شده است

 

پیش از مطالعه‌ی این حدیث، فضای صدور آن را تصور کنید؛ روزگاری که شیعیان در اقلیت بودند و شیعه مذهبی ممنوعه بوده است.

با این مقدمه، حدیث زیر را می‌توان توصیه‌ای برای تحکیم اعتقادات شیعی و عاملی برای حفظ هویت و انسجام جامعه شیعه فهم نمود.

 

 

...عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ:

«شِیعَتُنَا اَلرُّحَمَاءُ بَیْنَهُمُ اَلَّذِینَ إِذَا خَلَوْا ذَکَرُوا اَللَّهَ إِنَّ ذِکْرَنَا مِنْ ذِکْرِ اَللَّهِ إِنَّا إِذَا ذُکِرْنَا ذُکِرَ اَللَّهُ وَ إِذَا ذُکِرَ عَدُوُّنَا ذُکِرَ اَلشَّیْطَانُ.»

 الکافی، ج۲، ص۱۸۶

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«شیعیان ما در میان خود (با یک‌دیگر) مهربان‌اند.

آنان هرگاه (با هم) خلوت می‌کنند، خداوند را یاد می‌کنند. به‌راستی که یاد ما (اهل‌بیت نیز)، از (مصادیقِ) یاد خداست.

به‌راستی که هرگاه از ما یاد شود، از خداوند یاد شده است و هرگاه از دشمن ما یاد شود، از شیطان یاد شده است.»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

امروزه نیز با توجه به فضای غالب جامعه و دشوار بودن حفظ ایمان برای مؤمنان و خانواده‌هایشان، این توصیه امام صادق (علیه‌السلام) راه‌گشا خواهد بود؛ انسجام درونی، داشتن جمع‌های خصوصی با هم‌فکران و با محوریت یاد خداوند (تبارک‌وتعالی) و اهل‌بیت (علیهم‌السلام).

شاید تشکیل و برپایی هیئاتِ جمع‌وجورِ خانوادگی یا دوستانه، یا روضه‌های خانگی، با رعایت شرایط لازم و مراقبت از آسیب‌های احتمالی‌اش، بتواند راه‌کار مناسبی برای تأمین این امر ضروری باشد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۰۰ ، ۱۰:۱۴
ابوالفضل رهبر

 

در مورد موضوع «محدوده‌ی علم امام» که چند مطلب اخیر (+ + + + + + +) پیرامون آن ذکر شد، دو نظر عمده میان علمای شیعه مطرح است:

- فیلسوفان و عارفان، معمولاً قائل به این هستند که علم امام با علم خداوند برابر است، با این تفاوت که علم خداوند ذاتی و استقلالی است و علم امام غیرذاتی و افاضه‌ای از جانب پروردگار است.

- در مقابل، متکلمان و محدثان، هرچند علم امام را بسیار گسترده و فراتر از علم سایر انسان‌ها می‌دانند، اما تأکید دارند که این علم محدود است و بخش‌هایی از علم الهی را شامل نمی‌شود.

گویا این اختلاف نظر، ناشی از تفاوت منابعی است که هر گروه از آن طریق به این نظر رسیده‌اند؛ اهل کلام و حدیث به نصوص قرآنی و حدیثی پای‌بند هستند و اهل فلسفه و عرفان به ادله عقلی و شهودی تکیه می‌کنند، هرچند هر دو گروه برای اثبات نظر خود، به روایاتی استشهاد می‌نمایند که شاید در ظاهر با هم تعارض دارند، اما قابل جمع هستند.

 

بحث در این رابطه مفصل و دامنه‌دار است و در این مجال نمی‌گنجد (در انتها منابعی را برای مطالعه بیشتر معرفی می‌کنم)، اما اگر بخواهم همین‌جا از مطالب ارائه‌شده پیرامون علم امام، جمع‌بندی‌ای داشته‌باشم، عرض می‌کنم:

- محدوده‌ی علم امام بسیار گسترده است؛ آن‌قدر که هفتاد و دو حرف از هفتاد و سه حرف اسم اعظم نزد اهل‌بیت (علیهم‌السلام) است و به این واسطه، قدرت فوق‌العاده‌ای دارند. علم ایشان محدود به مسائل شرعی نیست و مسائل تکوینی را نیز شامل می‌شود. همچنین ایشان این علوم را به انحاء مختلف به‌دست می‌آورند؛ اکتسابی یا لَدُنّی.

- علم غیب مختص به خداوند و پنهان از دیگران است، اما خداوند بخشی از این راز را با رسولانش (از جمله جبرئیل و پیامبر (صلوات‌الله‌علیهما) در میان گذاشته و آنان نیز این راز را با کسانی که خداوند خواسته (از جمله اهل‌بیت علیهم‌السلام)، در میان گذاشته‌اند.

- هرچند بخش عظیمی از علم نزد اهل‌بیت (علیهم‌السلام) حاضر است، اما همه‌ی آن، بالفعل نزد ایشان حاضر نیست، ولی این امکان هست که هرگاه خداوند بخواهد یا خودشان بخواهند (و خداوند نیز بخواهد)، به‌نحوی به ایشان ابلاغ می‌شود.

و الله العالم

 

در انتها پیشنهاد می‌کنم در این خصوص این دو مقاله را مطالعه بفرمایید:

«بازخوانی قلمرو علم امام در آیینه روایات»؛ امرالله قلی‌زاده و محمدحسین فاریاب

«علم امام؛ تام یا محدود؟»؛ سیدعلی هاشمی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۹ ، ۰۷:۵۴
ابوالفضل رهبر

 

در مطالب پیشین ملاحظه فرمودید که علم غیب مختص خداوند (عزّوجلّ) است، اما خداوند از این علم به بعضی افراد افاضه فرموده است.

در این مطلب، با استناد به آیه‌ای از قرآن کریم، ملاحظه می‌فرمایید که پنج مورد از علم غیب هست که احدی از آن‌ها اطلاع ندارد و فقط به خداوند اختصاص دارد...

 

 

...عَنْ أَبِی أُسَامَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «قَالَ لِی أَبِی: «أَ لَا أُخْبِرُکَ بِخَمْسَةٍ لَمْ یُطْلِعِ اللَّهُ عَلَیْهَا أَحَداً مِنْ خَلْقِهِ؟» قُلْتُ: «بَلَى.» قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ ما ذا تَکْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ»

 الخصال، ج۱، ص۲۹۰

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«پدرم (امام باقر علیه‌السلام) به من فرمودند:

«آیا تو را آگاه کنم از پنج چیزی که خداوند احدی از مخلوقاتش را هرگز از آن‌ها مطّلع نساخته؟»

عرض کردم:

«بله (بفرمایید.)»

ایشان [این آیه را تلاوت] فرمودند:

«إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ ما ذا تَکْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ»[لقمان:۳۴]؛

«به‌راستی که خداوند، نزد اوست علم به هنگام برپایی قیامت و او باران را نازل می‌فرماید و او می‌داند که در رَحِم‌ها چیست و هیچ‌کس نمی‌داند که فردا چه به‌دست می‌آورد و هیچ‌کس نمی‌داند که در کدام مکان می‌میرد. به‌راستی که خداوند دانا و آگاه است.»»

 

 

 

...عَنِ اَلْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: «إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَیْنِ عِلْمٌ اِسْتَأْثَرَ بِهِ فِی غَیْبِهِ فَلَمْ یُطْلِعْ عَلَیْهِ نَبِیّاً مِنْ أَنْبِیَائِهِ وَ لاَ مَلَکاً مِنْ مَلاَئِکَتِهِ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اَللَّهِ تَعَالَى: «إِنَّ اَللّٰهَ عِنْدَهُ عِلْمُ اَلسّٰاعَةِ وَ یُنَزِّلُ اَلْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ مٰا فِی اَلْأَرْحٰامِ وَ مٰا تَدْرِی نَفْسٌ مٰا ذٰا تَکْسِبُ غَداً وَ مٰا تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ» وَ لَهُ عِلْمٌ قَدِ اِطَّلَعَ عَلَیْهِ مَلاَئِکَتُهُ فَمَا اِطَّلَعَ عَلَیْهِ مَلاَئِکَتُهُ فَقَدِ اِطَّلَعَ عَلَیْهِ مُحَمَّدٌ وَ آلُهُ وَ مَا اِطَّلَعَ عَلَیْهِ مُحَمَّدٌ وَ آلُهُ فَقَدْ أَطْلَعَنِی عَلَیْهِ [یَعْلَمُهُ] اَلْکَبِیرُ مِنَّا وَ اَلصَّغِیرُ إِلَى أَنْ تَقُومَ اَلسَّاعَةُ.»

 بصائرالدرجات، ج۱، ص۱۱۱

 

از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به‌راستی که خداوند دو (دسته) علم دارد:

(۱) علمی که آن را در غیبش، برای خودش برگزیده، و هیچ پیامبری از پیامبران را و هیچ فرشته‌ای از فرشتگان را از آن مطّلع نفرموده است؛ این، همان سخن خداوند (تعالی) است که:

«إِنَّ اَللّٰهَ عِنْدَهُ عِلْمُ اَلسّٰاعَةِ وَ یُنَزِّلُ اَلْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ مٰا فِی اَلْأَرْحٰامِ وَ مٰا تَدْرِی نَفْسٌ مٰا ذٰا تَکْسِبُ غَداً وَ مٰا تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ»[لقمان:۳۴]؛

«به‌راستی که خداوند، نزد اوست علم به هنگام برپایی قیامت و او باران را نازل می‌فرماید و او می‌داند که در رَحِم‌ها چیست و هیچ‌کس نمی‌داند که فردا چه به‌دست می‌آورد و هیچ‌کس نمی‌داند که در کدام مکان می‌میرد.»

(۲) همچنین خداوند علمی دارد که فرشتگانش را از آن مطّلع کرده است و چیزی که فرشتگانش از آن مطلع باشند، حتماً حضرت محمد و خاندانش (صلوات‌الله‌علیهم) از آن اطلاع دارند و چیزی که حضرت محمد و خاندانش (علیهم‌السلام) از آن مطلع باشند، حتماً مرا نیز مطلع ساخته است. بزرگ ما (اهل بیت) و کوچک ما، تا هنگام برپایی قیامت [به آن علم دارند.]»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۹ ، ۰۸:۲۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلاَّدٍ قَالَ: سَأَلَ أَبَا اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ فَارِسَ فَقَالَ لَهُ: أَ تَعْلَمُونَ اَلْغَیْبَ؟ فَقَالَ: «قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «یُبْسَطُ لَنَا اَلْعِلْمُ فَنَعْلَمُ وَ یُقْبَضُ عَنَّا فَلاَ نَعْلَمُ.» وَ قَالَ: «سِرُّ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَسَرَّهُ إِلَى جَبْرَئِیلَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ أَسَرَّهُ جَبْرَئِیلُ إِلَى مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَسَرَّهُ مُحَمَّدٌ إِلَى مَنْ شَاءَ اَللَّهُ.»»

 الکافی، ج۱، ص۲۵۶

 

از مُعمّر بن خلّاد نقل شده است:

مردی از اهالی فارس، از امام رضا (علیه‌السلام) پرسید:

آیا شما غیب می‌دانید؟

حضرت فرمودند:

«[جدم] امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند:

«[سفره‌ی]‌ علم، (گاهی) برای ما (اهل بیت) پهن می‌شود، پس ما خواهیم دانست

و (گاهی) از [جلوی] ما جمع می‌شود، پس ما نخواهیم دانست.»

ایشان همچنین فرمودند:

«خداوند (عزّوجلّ) رازش را با جبرئیل (علیه‌السلام) در میان گذاشته و جبرئیل این راز را با حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در میان گذاشته و حضرت محمد نیز آن را با هرکه خداوند خواسته، در میان گذاشته است.»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۹ ، ۰۷:۳۹
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُوسَى بْنِ طَلْحَةَ عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ أَخِی یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ عَنْهُ قَالَ: کُنْتُ بِالْمَدِینَةِ فَاسْتَقْبَلَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ (عَلَیْهِ السَّلاَمُ) فِی بَعْضِ أَزِقَّتِهَا، قَالَ فَقَالَ: «اِذْهَبْ یَا یُونُسَ فَإِنَّ بِالْبَابِ رَجُلٌ مِنَّا أَهْلَ اَلْبَیْتِ» قَالَ: فَجِئْتُ إِلَى اَلْبَابِ فَإِذَا عِیسَى بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْقُمِّیُّ جَالِسٌ، قَالَ فَقُلْتُ لَهُ: مَنْ أَنْتَ؟ فَقَالَ لَهُ: أَنَا رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ، قَالَ: فَلَمْ یَکُنْ بِأَسْرَعَ مِنْ أَنْ أَقْبَلَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلاَمُ)، [عَلَى حِمَارٍ] قَالَ: فَدَخَلَ عَلَى اَلْحِمَارِ اَلدَّارَ، ثُمَّ اِلْتَفَتَ إِلَیْنَا فَقَالَ: «ادْخُلاَ!» ثُمَّ قَالَ: «یَا یُونُسَ بْنَ یَعْقُوبَ أَحْسَبُکَ أَنْکَرْتَ قَوْلِی لَکَ إِنَّ عِیسَى بْنَ عَبْدِ اَللَّهِ مِنَّا أَهْلَ اَلْبَیْتِ.» قَالَ قُلْتُ: إِی وَ اَللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاکَ لِأَنَّ عِیسَى بْنَ عَبْدِ اَللَّهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ، فَقَالَ: «یَا یُونُسُ عِیسَى بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ هُوَ مِنَّا حَیٌّ وَ هُوَ مِنَّا مَیِّتٌ.»

 اختیارمعرفةالرجال (رجال‌الکشی)، ج۱، ص۳۳۲

 

از یونس بن یعقوب [از راویان اهل کوفه] نقل شده است:

من در مدینه بودم که امام باقر (علیه‌السلام) در یکی از کوچه‌های مدینه به‌سوی من آمدند و فرمودند: «ای یونس! برو (جلوی) درب خانه که مردی از ما اهل بیت آن‌جاست.»

من به‌سوی خانه رفتم و دیدم «عیسی بن عبدالله قمی» آن‌جا نشسته است. به او گفتم: تو که هستی؟ گفت: من مردی از اهالی قم هستم.

چیزی نگذشته بود که امام صادق (علیه‌السلام) سوار بر الاغی آمدند و وارد خانه شدند. بعد رو به ما دو نفر کردند و فرمودند: «وارد شوید!»

بعد فرمودند: «ای یونس بن یعقوب! گمان می‌کنم این گفته مرا که «عیسی بن عبدالله» از ما اهل بیت است را [در دلت] انکار کردی.»

عرض کردم: بله به خدا قسم، فدایتان شوم؛ چون عیسی بن عبدالله مردی است از اهالی قم.

حضرت فرمودند: «ای یونس! عیسی بن عبدالله از ماست؛ چه زنده باشد و چه مرده باشد.»

 

 

در روایت دیگری که اتفاقاً خطاب به عیسی بن عبدالله است، امام صادق تصریح می‌کنند که چه کسانی به این مرتبه می‌رسند که از اهل بیت (علیهم‌السلام) باشند:

 

 

...عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی زَیْدٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَدَخَلَ عِیسَى بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْقُمِّیُّ فَرَحَّبَ بِهِ وَ قَرَّبَ مِنْ مَجْلِسِهِ ثُمَّ قَالَ: «یَا عِیسَى بْنَ عَبْدِ اَللَّهِ لَیْسَ مِنَّا وَ لاَ کَرَامَةَ مَنْ کَانَ فِی مِصْرٍ فِیهِ مِائَةُ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ وَ کَانَ فِی ذَلِکَ اَلْمِصْرِ أَحَدٌ أَوْرَعَ مِنْهُ.»

 الکافی، ج۲، ص۷۸

 

علی بن ابوزید از پدرش نقل کرده است:

من نزد امام صادق (علیه‌السلام) بودم که «عیسی بن عبدالله قمی» وارد شد. حضرت برای او جا باز کردند، او را کنار خود نشاندند و بعد فرمودند:

«ای عیسی بن عبدالله! از ما (اهل بیت) نیست و شأن و کرامتی ندارد؛ کسی که در شهری باشد که در آن شهر صدهزار نفر یا بیشتر باشند و در آن شهر کسی باشد که از او پرهیزکارتر باشد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۹ ، ۰۷:۴۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَحَدِهِمَا عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ قَالُوا:

«لاَ تُکَذِّبُوا بِحَدِیثٍ أَتَاکُمْ بِهِ مُرْجِئِیٌّ وَ لاَ قَدَرِیٌّ وَ لاَ خَارِجِیٌّ نَسَبَهُ إِلَیْنَا فَإِنَّکُمْ لاَ تَدْرُونَ لَعَلَّهُ شَیْءٌ مِنَ اَلْحَقِّ فَتُکَذِّبُوا اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوْقَ عَرْشِهِ.»

 علل‌الشرایع، ج۲، ص۳۹۵

 

از ابوبصیر از امام باقر یا امام صادق (علیهماالسلام) نقل شده است:

«حدیثی که یکی از پیروان فرقه مرجئه یا قدریه یا خوارج به شما ارائه کرده و آن را به ما نسبت داده را تکذیب نکنید (دروغ نپندارید)؛

زیرا شما نمی‌دانید؛ شاید آن حدیث بخشی از حقیقت باشد و شما (در صورت تکذیب آن) خداوند (عزّوجلّ) را در بالای عرشش تکذیب کرده باشید.»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

مطالب مرتبط را نیز بخوانید:

روایات اهل‌بیت را راحت رد نکنید!

روایات اهل‌بیت را راحت رد نکنید! (۲)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۹ ، ۰۷:۵۴
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی سَعِیدٍ عَقِیصَا قَالَ: لَمَّا صَالَحَ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ مُعَاوِیَةَ بْنَ أَبِی سُفْیَانَ دَخَلَ عَلَیْهِ اَلنَّاسُ فَلاَمَهُ بَعْضُهُمْ عَلَى بَیْعَتِهِ فَقَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: «وَیْحَکُمْ مَا تَدْرُونَ مَا عَمِلْتُ وَ اَللَّهِ لَلَّذِی عَمِلْتُ لِشِیعَتِی خَیْرٌ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ اَلشَّمْسُ أَوْ غَرَبَتْ أَ لاَ تَعْلَمُونَ أَنِّی إِمَامُکُمْ وَ مُفْتَرَضُ اَلطَّاعَةِ عَلَیْکُمْ وَ أَحَدُ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ بِنَصٍّ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ عَلَیَّ؟» قَالُوا: بَلَى. قَالَ: «أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّ اَلْخَضِرَ لَمَّا خَرَقَ اَلسَّفِینَةَ وَ أَقَامَ اَلْجِدَارَ وَ قَتَلَ اَلْغُلاَمَ کَانَ ذَلِکَ سَخَطاً لِمُوسَى بْنِ عِمْرَانَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ إِذْ خَفِیَ عَلَیْهِ وَجْهُ اَلْحِکْمَةِ فِی ذَلِکَ وَ کَانَ ذَلِکَ عِنْدَ اَللَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ حِکْمَةً وَ صَوَاباً؟ أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّهُ مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلاَّ یَقَعُ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ لِطَاغِیَةِ زَمَانِهِ إِلاَّ اَلْقَائِمُ عج اَلَّذِی یُصَلِّی خَلْفَهُ رُوحُ اَللَّهِ عِیسَى بْنُ مَرْیَمَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ؟ فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُخْفِی وِلاَدَتَهُ وَ یُغَیِّبُ شَخْصَهُ لِئَلاَّ یَکُونَ لِأَحَدٍ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ إِذَا خَرَجَ. ذَاکَ اَلتَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ أَخِی اَلْحُسَیْنِ اِبْنُ سَیِّدَةِ اَلْإِمَاءِ یُطِیلُ اَللَّهُ عُمُرَهُ فِی غَیْبَتِهِ ثُمَّ یُظْهِرُهُ بِقُدْرَتِهِ فِی صُورَةِ شَابٍّ دُونَ أَرْبَعِینَ سَنَةً ذَلِکَ لِیُعْلَمَ أَنَّ اَللّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ.»

 الاحتجاج، ج۲، ص۲۸۹

 

از ابوسعید عقیصا نقل شده است:

وقتی حسن بن علی بن ابی‌طالب (علیهم‌السلام) با معاویه بن ابی‌سفیان صلح کرد، مردم نزد ایشان آمدند و بعضی‌شان ایشان را به‌خاطر بیعتشان ملامت می‌کردند.

حضرت فرمودند:

«وای بر شما! نمی‌فهمید که من چه کردم! به خدا قسم، کاری که من برای شیعیانم کردم، بهتر از هر آن‌چیزی است که خورشید بر آن تابیده یا غروب کرده است.

مگر نمی‌دانید که من امام شما هستم، اطاعتم بر شما واجب است و به فرموده رسول خدا، یکی از آن دو سرور جوانان اهل بهشت هستم؟»

گفتند:

بله (قبول داریم.)

حضرت فرمودند:

«مگر نمی‌دانید که خضر (علیه‌السلام) وقتی آن کشتی را سوراخ کرد و آن دیوار را استوار ساخت و آن جوان را کشت، این کار برای موسی بن عمران (علیه‌السلام) ناخوش‌آیند بود؛ چراکه وجه حکمت آن کارها بر او پوشیده بود، درحالی‌که آن کارها نزد خداوند (تعالی‌ذکره) حکمت و صواب بود؟

مگر نمی‌دانید هیچ‌یک از ما اهل‌بیت نیست، مگراین‌که بیعت با طاغوت زمانش بر گردنش است، به‌جز حضرت قائم (عجل‌الله‌فرجه) که روح‌الله عیسی‌بن‌مریم پشت او نماز می‌خواند؟

پس به‌راستی که خداوند (عزّوجلّ) ولادت او را مخفی می‌کند و شخص او را غایب می‌نماید؛ تا هنگامی که خروج می‌کند، بیعت هیچ‌کس بر گردنش نباشد.

او نهمین فرزند از اولاد برادرم حسین پسر بانوی کنیزان (حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها) است که خداوند عمر او را در زمان غیبتش طولانی می‌کند سپس با قدرتش او را به‌صورت جوانی زیر چهل‌ساله ظاهر می‌کند. این برای آن است که خداوند بر هر چیز تواناست.»

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۹ ، ۰۷:۵۵
ابوالفضل رهبر

 

پیش‌تر در مطلبی با عنوان «نقش امام باقر در تحول هویت شیعی» عرض شد که تا پیش از امام باقر (علیه‌السلام) شیعیان به‌درستی از اعتقادات و احکام صحیح آگاه نبودند و برای دانستن احکام حلال و حرام نیز مجبور بودند به علمای اهل‌سنت رجوع کنند.

در چنین فضایی، حضرت باقرالعلوم (علیه‌السلام) از فرصتی که مهیا شده بود استفاده کردند و نهضتی علمی را آغاز نمودند که به دنبال آن هویت شیعی بازتعریف شد. پس از آن بود که اصحاب بزرگ اهل‌بیت (علیهم‌السلام)، مرجع علمی اهل‌سنت قرار گرفتند.

با این مقدمه، فهم تأکیدات امام باقر در احادیث زیر ساده‌تر می‌گردد.

 

 

...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ: «لَیْسَ عِنْدَ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ حَقٌّ وَ لَا صَوَابٌ وَ لَا أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ یَقْضِی بِقَضَاءٍ حَقٍّ إِلَّا مَا خَرَجَ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ إِذَا تَشَعَّبَتْ بِهِمُ الْأُمُورُ کَانَ الْخَطَأُ مِنْهُمْ وَ الصَّوَابُ مِنْ عَلِیٍّ ع.»

 الکافی، ج۱، ص۳۹۹

 

محمد بن مسلم گوید:

از امام باقر (علیه‌السلام) شنیدم که می‌فرمودند:

«نزد هیچ‌یک از مردم، حق و اندیشه‌ی صحیحی نیست و هیچ‌یک از مردم به‌حق قضاوت نمی‌کنند، مگر آن‌چه از جانب ما اهل‌بیت صادر شده باشد.

[پس از وفات پیامبر نیز] وقتی کارها برایشان پیچیده و درهم می‌شد، خطا از آنِ آن‌ها [غاصبان خلافت] بود و نظر صحیح از آنِ علی (علیه‌السلام).»

 

 

 

...عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ ع فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْکُوفَةِ یَسْأَلُهُ عَنْ قَوْلِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع «سَلُونِی عَمَّا شِئْتُمْ فَلَا تَسْأَلُونِّی عَنْ شَیْ‏ءٍ إِلَّا أَنْبَأْتُکُمْ بِهِ.» قَالَ: «إِنَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ عِنْدَهُ عِلْمُ شَیْ‏ءٍ إِلَّا خَرَجَ مِنْ عِنْدِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَلْیَذْهَبِ النَّاسُ حَیْثُ شَاءُوا فَوَ اللَّهِ لَیْسَ الْأَمْرُ إِلَّا مِنْ هَاهُنَا» وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَى بَیْتِهِ.

 الکافی، ج۱، ص۳۹۹

 

زرارة بن أعیَن گوید:

نزد امام باقر (علیه‌السلام) بودم که مردی از اهالی کوفه از ایشان در مورد این سخن امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) سؤال کرد:

«درباره هرچه می‌خواهید از من سؤال کنید؛ چراکه شما درباره چیزی از من سؤال نمی‌کنید، مگرآن‌که شما را به آن آگاه می‌سازم.»

امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند:

«به‌راستی که نزد هیچ‌کس علم هیچ‌چیز نیست، مگراین‌که از جانب امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) صادر شده باشد. پس مردم [برای کسب علم] هرجا می‌خواهند بروند؛ که به خدا قسم، این امر جز از این‌جا نیست.»

و حضرت با دست به خانه‌شان اشاره فرمودند.

 

 

 

...عَنْ أَبِی مَرْیَمَ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع لِسَلَمَةَ بْنِ کُهَیْلٍ وَ الْحَکَمِ بْنِ عُتَیْبَةَ: «شَرِّقَا وَ غَرِّبَا فَلَا تَجِدَانِ عِلْماً صَحِیحاً إِلَّا شَیْئاً خَرَجَ مِنْ عِنْدِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ.»

 الکافی، ج۱، ص۳۹۹

 

ابومریم گوید:

امام باقر (علیه‌السلام) به سَلَمةبن‌کُهیل و حَکَم‌بن‌عُتیبة[*] فرمودند:

«به مشرق‌زمین بروید و به مغرب‌زمین بروید؛ که علم صحیحی نخواهید یافت، مگر چیزی که از جانب اهل‌بیت صادر شده باشد.»

 

 

 

...عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: قَالَ لِی: «إِنَّ الْحَکَمَ بْنَ عُتَیْبَةَ مِمَّنْ قَالَ اللَّهُ‏ «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِینَ» فَلْیُشَرِّقِ الْحَکَمُ وَ لْیُغَرِّبْ أَمَا وَ اللَّهِ لَا یُصِیبُ الْعِلْمَ إِلَّا مِنْ أَهْلِ بَیْتٍ نَزَلَ عَلَیْهِمْ جَبْرَئِیلُ.»

 الکافی، ج۱، ص۳۹۹

 

ابوبصیر گوید:

امام به من فرمودند:

«به‌راستی که حَکَم‌بن‌عُتیبة از کسانی است که خداوند (در موردشان) فرموده‌است:

«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِینَ‏»[بقره:۸]؛ «و بعضی از مردم هستند که می‌گویند به خدا و روز قیامت ایمان داریم، درحالی‌که [واقعاً به خدا و روز قیامت] مؤمن نیستند.»

پس به مغرب‌زمین برود و به مغرب‌زمین برود. بدان که به خدا قسم، علم به او نمی‌رسد، جز از جانب اهل‌بیتی که جبرئیل بر آنان نازل شده است.»

 

 

 

...عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ شَهَادَةِ وَلَدِ الزِّنَا تَجُوزُ؟ فَقَالَ: «لَا» فَقُلْتُ: إِنَّ الْحَکَمَ بْنَ عُتَیْبَةَ یَزْعُمُ أَنَّهَا تَجُوزُ. فَقَالَ: «اللَّهُمَّ لَا تَغْفِرْ ذَنْبَهُ مَا قَالَ اللَّهُ لِلْحَکَمِ «إِنَّهُ‏ لَذِکْرٌ لَکَ‏ وَ لِقَوْمِکَ» فَلْیَذْهَبِ الْحَکَمُ یَمِیناً وَ شِمَالًا فَوَ اللَّهِ لَا یُؤْخَذُ الْعِلْمُ إِلَّا مِنْ أَهْلِ بَیْتٍ نَزَلَ عَلَیْهِمْ جَبْرَئِیلُ ع.»

 الکافی، ج۱، ص۴۰۰

 

ابوبصیر گوید:

از امام باقر (علیه‌السلام) در مورد [پذیرفته شدن] شهادت زنازاده [در محکمه] سؤال کردم که آیا جایز است؟

حضرت فرمودند:

«خیر»

عرض کردم:

حَکَم‌بن‌عُتیبة گمان می‌کند که شهادت دادن زنازاده جایز است.

حضرت فرمودند:

«خدایا گناه او را نیامرز! خدا به حَکَم نفرموده است:

«إِنَّهُ‏ لَذِکْرٌ لَکَ‏ وَ لِقَوْمِکَ» [زخرف:۴۴]؛ «به‌راستی که این (وحی) برای تو و قومت یادآوری است»

پس حَکَم به راست رود و به چپ رود؛ که به خدا قسم، علم جز از جانب اهل‌بیتی که جبرئیل بر آنان نازل شده است، دریافت نمی‌شود.»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] سلمةبن‌کُهیل و حکَم‌بن‌عُتیبة، از فقها و محدثینی هستند که اهل‌سنت آنان را شیعه به‌شمار می‌آورند؛ به این معنا که خلافت پس پیامبر را حق امیرالمؤمنین می‌دانسته‌اند، ولی اهل‌بیت (علیهم‌السلام) به‌خاطر انحرافات عقیدتی‌شان آنان را فاسد و مفسد دانسته و طرد نموده‌اند. آنان برای اخذ حدیث و کسب علم، به‌جای مراجعه به خاندان نبوت، به علمای اهل‌سنت مراجعه می‌کرده‌اند و به‌خاطر فاصله‌ای که با اهل‌بیت یافته بودند، اهل‌سنت آنان را ثقه و روایاتشان را صحیح می‌دانند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۹ ، ۲۰:۵۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: رَأَیْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع یَعْمَلُ فِی أَرْضٍ لَهُ قَدِ اسْتَنْقَعَتْ قَدَمَاهُ فِی الْعَرَقِ فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ أَیْنَ الرِّجَالُ فَقَالَ: «یَا عَلِیُّ قَدْ عَمِلَ بِالْیَدِ مَنْ هُوَ خَیْرٌ مِنِّی فِی أَرْضِهِ وَ مِنْ أَبِی.» فَقُلْتُ لَهُ: وَ مَنْ هُوَ؟ فَقَالَ: «رَسُولُ اللَّهِ ص وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ آبَائِی ع کُلُّهُمْ کَانُوا قَدْ عَمِلُوا بِأَیْدِیهِمْ وَ هُوَ مِنْ عَمَلِ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ وَ الْأَوْصِیَاءِ وَ الصَّالِحِینَ.»

 الکافی، ج۵، ص۷۵

 

از علی بن ابی‌حمزه بطائنی نقل شده است:

امام کاظم (علیه‌السلام) را دیدم که در زمین کشاورزی‌شان کار می‌کردند، در حالی که پاهایشان در عرق فرو رفته بود.

به ایشان عرض کردم:

فدایتان شوم، مردان (کارگرهایتان) کجا هستند؟

حضرت فرمودند:

«ای علی! کسی که از من و پدرم برتر بود، در زمینش کار می‌کرد.»

به ایشان عرض کردم:

او چه کسی بود؟

حضرت فرمودند:

«رسول خدا و امرالمؤمنین و پدرانم (صلوات‌الله‌علیهم) همه‌شان همواره کار یدی می‌کردند و این، از کارهای انبیاء و رسولان و اوصیاء و صالحان است.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۹ ، ۰۸:۴۶
ابوالفضل رهبر

 

با نزدیک شدن به عصر غیبت، امامان شیعه (علیهم‌السلام) کم‌کم شیعیان را آماده ساختند تا بتوانند خود را در غیاب ایشان حفظ کنند، باقی بمانند و این راه ادامه یابد.

این روند از زمان امامین صادقین و با پایه‌ریزی «سازمان وکالت»[۱] آغاز شد؛ اهل‌بیت (علیهم‌السلام) با ایجاد و تقویت شبکه‌ای از اصحاب که در اقصی‌نقاط جهان تشیع پراکنده بودند، امور دینی و اجتماعی شیعیان را اداره می‌کردند.

جالب است بدانید هرچه به عصر غیبت صغری نزدیک‌تر می‌شویم، مشاهده می‌کنیم که شرایط بیشتر به شرایط غیبت صغری شباهت پیدا می‌کند؛

مثلاً در دوره امام حسن عسکری (علیه‌السلام) ارتباط با امام، فقط باید از طریق وکلای ایشان صورت می‌گرفت. درخواست‌ها حتماً باید به‌صورت مکتوب به ایشان رسانده می‌شد و پاسخ‌ها نیز مکتوب داده می‌شد.

مرحوم کلینی نقل می‌کند که «سیف‌بن‌لیث» که از مصر به سامرا آمده بود تا به‌خاطرِ ظلمی که به او شده بود شکایت کند، درخواستش را، به توصیه اصحاب، به‌صورت مکتوب به امام رسانید.[۲]

تعداد نامه‌های منسوب به امام حسن عسکری (علیه‌السلام) به قدری زیاد شده بود که «احمد بن اسحاق» (وکیل امام در قم) برای تشخیص صحت انتساب نامه‌هایی که در دست داشت، از ایشان تقاضای نمونه دست‌خط کرد تا آن‌ها را با دست‌خط امام تطبیق دهد.[۳]

 

مسعودی در «اثبات‌الوصیة» نکته‌ی مهمی نقل کرده است که نشان می‌دهد پدر و پدربزرگ امام عصر (صلوات‌الله‌علیهم) چه‌طور شیعیان را برای پذیرش غیبت فرزندشان آماده ساختند.

ملاحظه بفرمایید...

 

 

رُوی أنّ أبا الحسنِ، صاحبَ العسکر، احتَجَبَ عن کثیرٍ مِن الشیعةِ إلّا عن عددٍ یسیرٍ مِن خواصِّهِ فلمّا أفضی الأمرُ إلى أبی محمّدٍ؟ع؟، کان یُکلِّم شیعتَه الخواص و غیرَهم مِن وراءِ السِّترِ إلّا فی الأوقاتِ التی یَرکَبُ فیها إلى دارِ السلطانِ و إنَّ ذلک إنّما کانَ منه و من أبیه قبلَه؛ مقدّمةً لغیبةِ صاحبِ الزمان لتألُّفِ الشیعةِ ذلک و لا تَنکُرُ الغیبةَ و تَجری العادةُ بالاحتجابِ و الاستتارِ.

 اثبات الوصیة، ص۲۷۲

 

روایت شده که امام هادی(علیه‌السلام)، به‌جز تعداد معدودی از اصحابِ خاصشان، از بقیه شیعیان مخفی بودند. وقتی امامت به امام حسن عسکری(علیه‌السلام) رسید، ایشان چه با اصحاب خاصشان و چه با سایر شیعیان، از پشتِ پرده سخن می‌گفتند، مگر زمانی که سوار بر اسب، به خانه سلطان می‌رفتند.

کاری که ایشان و پدرشان انجام می‌دادند، برای این بود که مقدمه غیبتِ حضرت صاحب‌الزمان (عجل‌الله‌فرجه) را فراهم کنند، تا شیعیان با این وضعیت انس گیرند، غیبت برایشان ناخوش‌آیند نباشد و به پنهان بودن و پشت‌پرده بودنِ امامشان عادت کنند.

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] پس از شهادت امام حسین (علیه‌السلام) و دشوارتر شدن شرایط برای امامان شیعه، آنان مجبور به تقیه شدند و از طرفی با گسترش جامعه شیعی، نیاز به ارتباطی مخفیانه برای اداره امور آنان، احساس می‌شد. لذا اهل‌بیت (علیهم‌السلام) شبکه‌ای مخفی از اصحاب و علما ایجاد کردند، که مانند درختی از تنه، شاخه‌شاخه می‌شد و در کشورها و شهرها و آبادی‌های شیعه‌نشین نفوذ می‌کرد، تا به رفع نیازهای شیعیان بپردازند؛ نیاز به راهنمایی‌های اعتقادی، علمی و اجتماعی، قضاوت در اختلافات، پرداخت وجوهات شرعی، تقسیم آن در جای خود و... (برای آگاهی از پیچیدگی های شبکه وکالت، مطالعه کتاب «سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه علیهم السلام» نوشته آقای محمدرضا جباری، توصیه می‌شود.)

[۲] الکافی، ج۱، ص۵۱۱.

[۳] الکافی، ج۱، ص۵۱۳.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۹ ، ۰۷:۳۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ: «مَا لَکُمْ تَسُوءُونَ رَسُولَ اللَّهِ ص؟» فَقَالَ رَجُلٌ: کَیْفَ نَسُوؤُهُ؟ فَقَالَ: «أَ مَا تَعْلَمُونَ أَنَّ أَعْمَالَکُمْ تُعْرَضُ عَلَیْهِ فَإِذَا رَأَى فِیهَا مَعْصِیَةً سَاءَهُ ذَلِکَ فَلَا تَسُوءُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ سُرُّوهُ.»

 الکافی، ج۱، ص۲۱۹

 

سماعة بن مهران گوید:

از امام صادق (علیه‌السلام) شنیدم که می‌فرمودند:

«شما را چه شده است که به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بد می‌کنید؟»

مردی عرض کرد:

«چگونه به ایشان بد می‌کنیم؟»

حضرت فرمودند:

«مگر نمی‌دانید که اعمال شما به ایشان عرضه می‌شود؛ آن‌گاه اگر در اعمال شما معصیت ببینند، ایشان را آزرده می‌سازد؟ پس رسول خدا را ناراحت نکنید، ایشان را شاد کنید.»

 

 

جالب است بدانید که این مسأله، مستند قرآنی دارد و در روایات متعدد به آن اشاره شده است.

ملاحظه بفرمایید...

 

 

...عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبَانٍ الزَّیَّاتِ وَ کَانَ مَکِیناً عِنْدَ الرِّضَا ع قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا ع: ادْعُ اللَّهَ لِی وَ لِأَهْلِ بَیْتِی. فَقَالَ: «أَ وَ لَسْتُ أَفْعَلُ وَ اللَّهِ إِنَّ أَعْمَالَکُمْ لَتُعْرَضُ‏ عَلَیَ‏ فِی‏ کُلِ‏ یَوْمٍ‏ وَ لَیْلَةٍ.» قَالَ: فَاسْتَعْظَمْتُ ذَلِکَ. فَقَالَ لِی: «أَ مَا تَقْرَأُ کِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ»» قَالَ: «هُوَ وَ اللَّهِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع.»

 الکافی، ج۱، ص۲۱۹

 

عبدالله‌بن‌ابانِ زیتون‌فروش، که نزد امام رضا (علیه‌السلام) دارای شأن و مرتبه بود، گوید:

به امام رضا (علیه‌السلام) عرض کردم:

برای من و خانواده‌ام نزد خداوند دعا کنید.

حضرت فرمودند:

«مگر دعا نمی‌کنم؟! به خدا قسم، اعمالتان در هر روز و شب بر من عرضه می‌شود.»

عبدالله بن ابان گوید: این سخن را بزرگ (و نشدنی) شمردم.

آن‌گاه حضرت به من فرمودند:

«مگر کتاب خداوند (عزّوجلّ) را نخوانده‌ای: «اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» [توبه:۱۰۵]؛ «عمل کنید؛ که خداوند و رسولش و مؤمنان، به‌زودی عمل شما را خواهند دید.»»

(بعد) فرمودند:

«او - به خدا قسم - علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) است.»

 

 

ذکر نام مولی‌الموحدین امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام)، به‌عنوان اولین مصداق «مؤمنان»ی است که اعمال بر آنان عرضه می‌گردد و الا سایر ائمه (علیهم‌السلام) نیز از مصادیق این عنوان هستند.

ملاحظه بفرمایید...

 

 

...عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ شُعَیْبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ»‏ قَالَ: «هُمُ الْأَئِمَّةُ.»

 الکافی، ج۱، ص۲۱۹

 

یعقوب بن شعیب گوید:

از امام صادق (علیه‌السلام) در مورد این سخن خداوند (عزّوجلّ) سؤال کردم:

«اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» [توبه:۱۰۵]؛ «عمل کنید؛ که خداوند و رسولش و مؤمنان، به‌زودی عمل شما را خواهند دید.»

حضرت فرمودند:

«آن‌ها، ائمه هستند.»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

فکرش را بکنید… بسیار تکان‌دهنده است؛ این‌که در کمتر از یک شبانه‌روز اعمال ما به رسول خدا و اهل‌بیت (صلوات‌الله‌علیهم) عرضه می‌شود. از اعمال زشت ما ناراحت و از اعمال زیبایمان شادمان می‌شوند. حتی بدون این‌که بخواهیم، برایمان دعا می‌کنند.

به خودم می‌گویم: کمی شرم و حیا هم بد نیست!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۹ ، ۰۷:۴۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ‏ أَنَّهُ دَخَلَ أَسْوَدُ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ أَقَرَّ أَنَّهُ سَرَقَ فَسَأَلَهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ قَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ طَهِّرْنِی فَإِنِّی سَرَقْتُ فَأَمَرَ ع بِقَطْعِ یَدِهِ فَاسْتَقْبَلَهُ ابْنُ الْکَوَّاءِ فَقَالَ مَنْ قَطَعَ یَدَکَ فَقَالَ لَیْثُ الْحِجَازِ وَ کَبْشُ الْعِرَاقِ وَ مُصَادِمُ الْأَبْطَالِ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الْجُهَّالِ کَرِیمُ الْأَصْلِ شَرِیفُ الْفَضْلِ مُحِلُّ الْحَرَمَیْنِ وَارِثُ الْمَشْعَرَیْنِ أَبُو السِّبْطَیْنِ أَوَّلُ السَّابِقِینَ وَ آخِرُ الْوَصِیِّینَ مِنْ آلِ یس الْمُؤَیَّدُ بِجَبْرَائِیلَ الْمَنْصُورُ بِمِیکَائِیلَ الْحَبْلُ الْمَتِینُ الْمَحْفُوظُ بِجُنْدِ السَّمَاءِ أَجْمَعِینَ ذَاکَ وَ اللَّهِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى رَغْمِ الرَّاغِمِینَ فِی کَلَامٍ لَهُ قَالَ ابْنُ الْکَوَّاءِ قَطَعَ یَدَکَ وَ تُثْنِی عَلَیْهِ قَالَ لَوْ قَطَعَنِی إِرْباً إِرْباً مَا ازْدَدْتُ لَهُ إِلَّا حُبّاً فَدَخَلَ عَلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَخْبَرَهُ بِقِصَّةِ الْأَسْوَدِ فَقَالَ: «یَا ابْنَ الْکَوَّاءِ إِنَّ مُحِبِّینَا لَوْ قَطَعْنَاهُمْ إِرْباً إِرْباً مَا ازْدَادُوا لَنَا إِلَّا حُبّاً وَ إِنَّ فِی أَعْدَائِنَا مَنْ لَوْ أَلْعَقْنَاهُمُ السَّمْنَ وَ الْعَسَلَ مَا ازْدَادُوا لَنَا إِلَّا بُغْضاً» وَ قَالَ لِلْحَسَنِ ع: «عَلَیْکَ‏ بِعَمِّکَ‏ الْأَسْوَدِ.» فَأَحْضَرَ الْحَسَنُ الْأَسْوَدَ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَخَذَ یَدَهُ وَ نَصَبَهَا فِی مَوْضِعِهَا وَ تَغَطَّى بِرِدَائِهِ وَ تَکَلَّمَ بِکَلِمَاتٍ یُخْفِیهَا فَاسْتَوَتْ یَدُهُ وَ صَارَ یُقَاتِلُ بَیْنَ یَدَیْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ إِلَى أَنِ اسْتُشْهِدَ بِالنَّهْرَوَانِ وَ یُقَالُ کَانَ اسْمُ هَذَا الْأَسْوَدِ أَفْلَحَ. وَ أُبِینَ إِحْدَى یَدَیْ هِشَامِ بْنِ عَدِیٍّ الْهَمْدَانِیِّ فِی حَرْبِ صِفِّینَ فَأَخَذَ عَلِیٌّ ع یَدَهُ وَ قَرَأَ شَیْئاً وَ أَلْصَقَهَا فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَا قَرَأْتَ قَالَ: «فَاتِحَةَ الْکِتَابِ.» کَأَنَّهُ اسْتَقَلَّهَا فَانْفَصَلَتْ یَدُهُ بِنِصْفَیْنِ فَتَرَکَهُ عَلِیٌّ وَ مَضَى.

 مناقب‌آل‌أبی‌طالب (لابن‌شهرآشوب)، ج‏۲، ص۳۳۵

 

از (عبدالله) ابن عباس نقل شده است:

روزی (غلامِ) سیاهی نزد امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) رفت و اقرار کرد که سرقتی انجام داده. حضرت سه مرتبه از او سؤال کردند (که آیا تو این سرقت را انجام داده‌ای؟) او نیز گفت: ای امیر مؤمنان! مرا (از این گناه) پاک کنید؛ چراکه به‌راستی من سرقت انجام داده‌ام. پس امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) دستور دادند که دستش را قطع کنند.

ابن کوّاء[۱] پیش او رفت و گفت: چه کسی دستت را قطع کرده است؟

غلام گفت: [او کسی نبود جز:] شیر حجاز، قوچ عراق، ضربه‌زننده به اهل باطل، انتقام‌گیرنده از جاهلان، کسی که ریشه‌اش کریم است، فضیلتش (از دیگران) والاتر است، حرم‌ها بر او حلال است، وارث مشعرهاست، پدر دو نوه پیغمبر است، در میان سبقت‌گیرندگان (در ایمان آوردن) اول است، آخرین وصیّ از آل‌یس است، جبرائیل او را تأیید کرده است، میکائیل او را یاری نموده است، ریسمان محکمِ (نجات) است، به‌وسیله تمام سربازان آسمانی محافظت می‌شود؛ او – به خدا قسم – امیر مؤمنان است، علی‌رغم میل بدخواهان.

ابن کواء گفت: دستت را قطع کرده و تو (این‌گونه) ستایشش می‌کنی؟!

غلام گفت: اگر مرا تکه‌تکه می‌کرد، چیزی جز محبت (به او) بر من افزوده نمی‌شد.

ابن کوّاء نزد امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) رفت و ایشان را در جریان ماجرای غلام سیاه قرار داد.

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «ای ابن‌کواء! به‌راستی که ما اگر محبین خود را تکه تکه کنیم، چیزی جز محبت به ما، بر آن‌ها افزوده نمی‌شود و به‌راستی که از میان دشمنانمان کسانی هستند که اگر کره و عسل به آن‌ها بچشانیم، چیزی جز نفرت به ما، بر آن‌ها افزوده نخواهد شد.»

آن‌گاه به امام حسن (علیه‌السلام) فرمودند: «به سراغ عموی سیاهت برو!»

امام حسن آن غلام سیاه را نزد امیرالمؤمنین (علیهماالسلام) حاضر کردند. حضرت دستِ (بریده‌ی) غلام را برداشتند و در جای خودش قرار دادند و آن را با ردایشان پوشانیدند و کلماتی را به‌صورت پنهانی فرمودند.

دست غلام در جای خود ثابت شد و آن غلام یکی از مبارزانی شد که (در جنگ‌ها) کنار امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‌جنگید، تا این‌که در نهروان[۲] به شهادت رسید. گفته شده است نام این (غلام) سیاه «اَفلح» بوده است.

همچنین نقل شده است که در جنگ صفین، یکی از دستان «هشام بن عدیّ هَمْدانی» قطع شد. حضرت علی (علیه‌السلام) دست او را برداشتند و چیزی خواندند و آن را (به بازوی هشام) وصل کردند. هشام عرض کرد: ای امیر مؤمنان! چه خواندید؟ حضرت فرمودند: «سوره فاتحةالکتاب را.» گویا هشام این سوره را کوچک و بی‌اهمیت شمرد. پس دستش جدا شد. حضرت نیز او را رها کردند و رفتند.

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] ابن کوّاء، از سپاهیان حضرت امیر (علیه‌السلام) در جنگ صفین بوده است. او زمینه‌ساز جریان حکمیت و از کسانی بوده که با حکمیت عبدالله بن عباس (که از جانب حضرت امیر انتخاب شده بود) مخالفت می‌کنند و ابوموسی اشعری را جایگزینش می‌نمایند. ابن‌کواء بعدها از رهبران خوارج می‌شود و در نهروان کشته می‌شود.

[۲] جنگ نهروان، جنگ میان سپاه امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) با خوارج؛ همان جنگی که ابن‌کواء در آن، مقابل حضرت امیر ایستاده بود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۹ ، ۰۸:۱۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ مُدْرِکِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

«الْإِسْلَامُ‏ عُرْیَانٌ‏ فَلِبَاسُهُ‏ الْحَیَاءُ وَ زِینَتُهُ الْوَقَارُ وَ مُرُوءَتُهُ الْعَمَلُ الصَّالِحُ وَ عِمَادُهُ الْوَرَعُ وَ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ أَسَاسٌ وَ أَسَاسُ الْإِسْلَامِ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ‏.»

 الکافی، ج‏۲، ص۴۶

 

از امام صادق از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«اسلام، برهنه است!

پس لباسش، حیاست،

زینتش، وقار است،

گوارایی‌اش، عمل شایسته است،

بلندی و استحکامش، ورع است.

هرچیزی پایه‌ای دارد و پایه اسلام، دوست داشتن ما اهل‌بیت است.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۸ ، ۰۸:۰۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ شُعَیْبٍ الْعَقَرْقُوفِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها» إِلَى آخِرِ الْآیَةِ. فَقَالَ: «إِنَّمَا عَنَى بِهَذَا إِذَا سَمِعْتُمُ الرَّجُلَ الَّذِی یَجْحَدُ الْحَقَّ وَ یُکَذِّبُ بِهِ وَ یَقَعُ فِی الْأَئِمَّةِ فَقُمْ مِنْ عِنْدِهِ وَ لَا تُقَاعِدْهُ کَائِناً مَنْ کَانَ.»

 الکافی، ج۲، ص۳۷۷

 

از شعیب‌بن‌یعقوب عَقَرقوفی نقل شده است:

از امام صادق (علیه‌السلام) درباره (معنای) این آیه سؤال کردم:

«البته خدا [این فرمان را] در قرآن بر شما نازل کرده است که: چون باخبر شوید گروهى آیات خدا را مورد انکار و استهزا قرار مىدهند، با آنان ننشینید تا در سخنى دیگر درآیند، [اگر بنشینید] شما هم [در به دوش کشیدن بار گناه انکار و استهزا] مانند آنان خواهید بود؛ یقیناً خدا همه منافقان و کافران را در دوزخ جمع خواهد کرد.» [نساء:۱۴۰، ترجمه انصاریان]

حضرت فرمودند:

«مقصود خداوند از این آیه، این است که هرگاه شنیدید که مردی حق را انکار می‌کند، آن را تکذیب می‌نماید و از ائمه (علیهم‌السلام) بدگویی می‌کند، از نزدش برخیز و کنارش منشین، هرکه می‌خواهد باشد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۸ ، ۲۰:۰۴
ابوالفضل رهبر

 

...حَدَّثَنِی هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

«إِذَا ابْتُلِیتَ بِأَهْلِ النَّصْبِ وَ مُجَالَسَتِهِمْ فَکُنْ کَأَنَّکَ عَلَى الرَّضْفِ حَتَّى تَقُومَ فَإِنَّ اللَّهَ یَمْقُتُهُمْ وَ یَلْعَنُهُمْ فَإِذَا رَأَیْتَهُمْ یَخُوضُونَ فِی ذِکْرِ إِمَامٍ مِنَ الْأَئِمَّةِ فَقُمْ فَإِنَّ سَخَطَ اللَّهِ یَنْزِلُ هُنَاکَ عَلَیْهِمْ.»

 الکافی، ج۲، ص۳۷۹

 

از هشام‌بن‌سالم از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرگاه گرفتار ناصبی‌ها[1] و همنشینی با آنان شدی، چنان باش که گویی روی سنگی داغ و آتشین هستی تا این‌که برخیزی؛[2] زیرا خداوند از آنان به‌شدت بدش می‌آید و لعنتشان می‌کند.

پس هرگاه دیدی که آنان وارد صحبت در مورد امامی از امامان (علیهم‌السلام) شدند، (از آن مجلس) برخیز؛ زیرا عذاب الهی همان‌جا بر آنان نازل خواهد شد.»[3]

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــ

[1] کسانی که دشمن سرسخت اهل‌بیت (علهیم‌السلام) هستند و به ایشان دشنام می‌دهند.

[2] یعنی خطر همنشینی با چنین افرادی مانند نشستن بر سنگی گداخته است و ضرورت برخواستن از کنار آنان، مانند ضرورت برخواستن از روی چنین سنگی است.

[3] مقصود از نزول عذاب الهی، لزوماً این نیست که بلایی نازل شود و جانشان را بگیرد، بلکه می‌تواند محرومیتی معنوی باشد که صدالبته بدتر از آسیب جانی خواهد بود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۸ ، ۲۰:۰۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عُبَیْدِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:

«مَنْ قَعَدَ فِی مَجْلِسٍ یُسَبُّ فِیهِ إِمَامٌ مِنَ الْأَئِمَّةِ یَقْدِرُ عَلَى الِانْتِصَافِ فَلَمْ یَفْعَلْ أَلْبَسَهُ اللَّهُ الذُّلَّ فِی الدُّنْیَا وَ عَذَّبَهُ فِی الْآخِرَةِ وَ سَلَبَهُ صَالِحَ مَا مَنَّ بِهِ عَلَیْهِ مِنْ مَعْرِفَتِنَا.»

 الکافی، ج۲، ص۳۷۹

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرکس در مجلسی بنشیند که در آن به امامی از امامان دشنام داده شود و بتواند از حق دفاع کند ولی این کار را نکند، خداوند در دنیا لباس ذلت و خواری بر او می‌پوشاند، در آخرت عذابش می‌کند و آن معرفت سالمی که درباره ما اهل‌بیت به او ارزانی داشته بوده را از او می‌گیرد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۸ ، ۱۹:۵۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‏ أَنَّهُ قَالَ ذَاتَ یَوْمٍ: «أَ لَا أُخْبِرُکُمْ بِمَا لَا یَقْبَلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِهِ؟» فَقُلْتُ: بَلَى. فَقَالَ: «شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ الْإِقْرَارُ بِمَا أَمَرَ اللَّهُ وَ الْوَلَایَةُ لَنَا وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ أَعْدَائِنَا یَعْنِی الْأَئِمَّةَ خَاصَّةً وَ التَّسْلِیمَ لَهُمْ وَ الْوَرَعُ وَ الِاجْتِهَادُ وَ الطُّمَأْنِینَةُ وَ الِانْتِظَارُ لِلْقَائِمِ ع.» ثُمَّ قَالَ: «إِنَّ لَنَا دَوْلَةً یَجِی‏ءُ اللَّهُ بِهَا إِذَا شَاءَ.» ثُمَّ قَالَ: «مَنْ‏ سَرَّهُ‏ أَنْ‏ یَکُونَ‏ مِنْ‏ أَصْحَابِ‏ الْقَائِمِ فَلْیَنْتَظِرْ وَ لْیَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ وَ هُوَ مُنْتَظِرٌ فَإِنْ مَاتَ وَ قَامَ الْقَائِمُ بَعْدَهُ کَانَ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ أَدْرَکَهُ فَجِدُّوا وَ انْتَظِرُوا هَنِیئاً لَکُمْ أَیَّتُهَا الْعِصَابَةُ الْمَرْحُومَةُ.»

 الغیبة(للنعمانی)، ص۲۰۰

 

از ابوبصیر نقل شده است:

روزی امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «آیا شما را آگاه نکنم از چیزی که خداوند بدون آن، عملی را از بندگانش نمی‌پذیرد؟»

ابوبصیر گوید: عرض کردم: بله (بفرمایید.)

حضرت فرمودند: «"شهادت به این‌که هیچ خدایی جز الله نیست و این‌که محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بنده و فرستاده‌ی اوست" و "پذیرش دستورات خداوند" و "ولایت ما و برائت از دشمنانمان" - مقصود فقط ائمه (علیهم‌السلام) است - و "تسلیمِ ایشان بودن" و "پرهیزکاری" و "تلاش فوق‌العاده" و "آرامش" و "انتظارِ حضرت قائم (عجل‌الله‌فرجه)".»

سپس فرمودند: «ما حکومتی داریم که هرگاه خداوند بخواهد، آن را پیش خواهد آورد.»

سپس فرمودند: «هرکس خوشحال می‌شود از این‌که جزء یاران حضرت قائم (عجل‌الله‌فرجه) باشد، باید "منتظر" باشد و بر اساس "پرهیزکاری" و "اخلاقِ نیک" عمل نماید. «منتظر» چنین کسی است. پس اگر بمیرد و بعد از آن، حضرتِ قائم قیام نماید، اجری که می‌برد، مثل اجر کسی است که در زمان ایشان (جزء یارانشان) بوده است. پس "سخت تلاش کنید" و "منتظر باشید". گوارا باد بر شما، ای گروهی که مورد رحمت واقع شده‌اید!»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۰:۵۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «لَمَّا أُسْرِیَ بِالنَّبِیِّ ص إِلَى السَّمَاءِ قِیلَ لَهُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَخْتَبِرُکَ فِی ثَلَاثٍ لِیَنْظُرَ کَیْفَ صَبْرُکَ قَالَ أُسَلِّمُ لِأَمْرِکَ یَا رَبِّ وَ لَا قُوَّةَ لِی عَلَى الصَّبْرِ إِلَّا بِکَ فَمَا هُنَّ قِیلَ لَهُ أَوَّلُهُنَّ الْجُوعُ وَ الْأَثَرَةُ عَلَى نَفْسِکَ وَ عَلَى أَهْلِکَ لِأَهْلِ الْحَاجَةِ قَالَ قَبِلْتُ یَا رَبِّ وَ رَضِیتُ وَ سَلَّمْتُ وَ مِنْکَ التَّوْفِیقُ وَ الصَّبْرُ وَ أَمَّا الثَّانِیَةُ فَالتَّکْذِیبُ وَ الْخَوْفُ الشَّدِیدُ وَ بَذْلُکَ مُهْجَتَکَ فِی مُحَارَبَةِ أَهْلِ الْکُفْرِ بِمَالِکَ وَ نَفْسِکَ وَ الصَّبْرُ عَلَى مَا یُصِیبُکَ مِنْهُمْ مِنَ الْأَذَى وَ مِنْ أَهْلِ النِّفَاقِ وَ الْأَلَمِ فِی الْحَرْبِ وَ الْجِرَاحِ قَالَ قَبِلْتُ یَا رَبِّ وَ رَضِیتُ وَ سَلَّمْتُ وَ مِنْکَ التَّوْفِیقُ وَ الصَّبْرُ وَ أَمَّا الثَّالِثَةُ فَمَا یَلْقَى أَهْلُ بَیْتِکَ مِنْ بَعْدِکَ مِنَ الْقَتْلِ أَمَّا أَخُوکَ عَلِیٌّ فَیَلْقَى مِنْ أُمَّتِکَ الشَّتْمَ وَ التَّعْنِیفَ وَ التَّوْبِیخَ وَ الْحِرْمَانَ وَ الْجَحْدَ [وَ الْجُهْدَ] وَ الظُّلْمَ وَ آخِرُ ذَلِکَ الْقَتْلُ فَقَالَ یَا رَبِّ قَبِلْتُ وَ رَضِیتُ وَ مِنْکَ التَّوْفِیقُ وَ الصَّبْرُ وَ أَمَّا ابْنَتُکَ فَتُظْلَمُ وَ تُحْرَمُ وَ یُؤْخَذُ حَقُّهَا غَصْباً الَّذِی تَجْعَلُهُ لَهَا وَ تُضْرَبُ وَ هِیَ حَامِلٌ وَ یُدْخَلُ عَلَیْهَا وَ عَلَى حَرِیمِهَا وَ مَنْزِلِهَا بِغَیْرِ إِذْنٍ ثُمَّ یَمَسُّهَا هَوَانٌ وَ ذُلٌّ ثُمَّ لَا تَجِدُ مَانِعاً وَ تَطْرَحُ مَا فِی بَطْنِهَا مِنَ الضَّرْبِ وَ تَمُوتُ مِنْ ذَلِکَ الضَّرْبِ قُلْتُ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ قَبِلْتُ یَا رَبِّ وَ سَلَّمْتُ وَ مِنْکَ التَّوْفِیقُ وَ الصَّبْرُ [لِلصَّبْرِ] وَ یَکُونُ لَهَا مِنْ أَخِیکَ ابْنَانِ یُقْتَلُ أَحَدُهُمَا غَدْراً وَ یُسْلَبُ وَ یُطْعَنُ تَفْعَلُ بِهِ ذَلِکَ أُمَّتُکَ قُلْتُ یَا رَبِّ قَبِلْتُ وَ سَلَّمْتُ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ وَ مِنْکَ التَّوْفِیقُ لِلصَّبْرِ وَ أَمَّا ابْنُهَا الْآخَرُ فَتَدْعُوهُ أُمَّتُکَ لِلْجِهَادِ ثُمَّ یَقْتُلُونَهُ صَبْراً وَ یَقْتُلُونَ وُلْدَهُ وَ مَنْ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ ثُمَّ یَسْلُبُونَ حَرَمَهُ فَیَسْتَعِینُ بِی وَ قَدْ مَضَى الْقَضَاءُ مِنِّی فِیهِ بِالشَّهَادَةِ لَهُ وَ لِمَنْ مَعَهُ وَ یَکُونُ قَتْلُهُ حُجَّةً عَلَى مَنْ بَیْنَ قُطْرَیْهَا فَیَبْکِیهِ أَهْلُ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلُ الْأَرَضِینَ جَزَعاً عَلَیْهِ وَ تَبْکِیهِ مَلَائِکَةٌ لَمْ یُدْرِکُوا نُصْرَتَهُ...»

 کامل‌الزیارات، ص۳۳۲

 

از حماد بن عثمان از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«زمانی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شبانه به آسمان برده شد، به ایشان گفته شد: خداوند (تبارک‌وتعالی) تو را در سه چیز می‌آزماید تا ببیند صبرت چه‌گونه است.

پیامبر فرمودند: «پروردگارا! تسلیم امر تو هستم و من توانی برای صبر ندارم مگر به کمک تو. آن سه چیز چه هستند؟»

به ایشان گفته شد: اولین آزمایش، گرسنگی است و تو باید ایثار نمایی و نیازمندان را بر خود و خانواده‌ات مقدم داری.

پیامبر فرمودند: «پروردگارا! پذیرفتم، راضی شدم و تسلیم شدم. توفیق و صبر از جانب توست.»

گفته شد: اما دومین آزمایش این است که تو را تکذیب می‌کنند، دچار نگرانیِ شدیدی می‌شوی و تو باید خالصانه مال و جانت را در جنگ با کفار ارزانی داری و در برابر تمام مصیبت‌هایی که به تو می‌رسد، صبر کنی؛ آزارهایی که از اهل کفر و نقاق به تو می‌رسد و درد و جراحت‌هایی که در جنگ‌ها نصیبت می‌شود.

پیامبر فرمودند: «پروردگارا! پذیرفتم، راضی شدم و تسلیم شدم. توفیق و صبر از جانب توست.»

گفته شد: اما سومین آزمایش، مصائبی است که بعد از تو به اهل بیتت وارد می‌شود؛ این‌که همه‌شان کشته می‌شوند؛

برادرت علی (علیه‌السلام)؛ امّتت به او ناسزا می‌گویند، بدرفتاری می‌کنند، او را توبیخ می‌کنند، از حقش محروم می‌سازند و انکارش می‌کنند، به او ظلم می‌نمایند و در آخر او را می‌کشند.

پیامبر فرمودند: «پروردگارا! پذیرفتم، راضی شدم و تسلیم شدم. توفیق و صبر از جانب توست.»

گفته شد: اما دخترت (حضرت زهرا علیهاالسلام)؛ به او ظلم می‌کنند، او را از حقش محروم می‌سازند، حقش (فدک) را که تو به او می‌دهی، غصب می‌کنند، او را در حالی که حامله است، کتک می‌زنند، بدون اجازه‌اش بر او و حریمش و خانه‌اش وارد می‌شوند سپس شخصی پست و ذلیل به او دست می‌زند. او نمی‌تواند از خود دفاع کند و بر اثر همین ضربه فرزندی که در شکم دارد را سقط می‌کند و از دنیا می‌رود.

پیامبر می‌فرماید: «عرض کردم: إنا لله و إنا إلیه راجعون. پروردگارا! پذیرفتم، راضی شدم و تسلیم شدم. توفیق و صبر از جانب توست.»

گفته شد: دخترت از برادرت (علی علیه‌السلام) دو پسر دارد؛ یکی‌شان (امام حسن علیه‌السلام) با نیرنگ کشته می‌شود، او را سلب (اختیار) می‌کنند، به او طعنه می‌زنند و این کارهای را امّتت با او می‌کنند.

پیامبر می‌فرماید: «عرض کردم: پروردگارا! پذیرفتم، راضی شدم و تسلیم شدم. إنا لله و إنا إلیه راجعون. توفیق و صبر از جانب توست.»

گفته شد: اما پسر دیگرش (امام حسین علیه‌السلام)؛ امّتت او را برای جهاد دعوت می‌کنند سپس جلویش را می‌گیرند و او را می‌کشند. فرزندانش و هریک از اهل‌بیتش که همراهش است را نیز می‌کشند. سپس ناموسش را به اسارت می‌گیرند. آن‌گاه از من استعانت می‌جوید، اما من قضایم را در مورد او حتمی کرده‌ام که او و همراهانش به شهادت برسند و کشته شدن او، حجتی باشد برای تمام زمینیان. آن‌گاه اهل آسمان‌ها و اهل زمین‌ها، با بی‌تابی گریه می‌کنند و فرشتگانی که توفیق یاری‌اش را نداشتند نیز گریه می‌کنند...»

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــ

حدیث، طولانی است. در ادامه، ظهور حضرت مهدی (عجل‌الله‌فرجه) را به پیامبر بشارت می‌دهند و جایگاه، مقام و اختیارات امیرالمؤمنین، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین (صلوات‌الله‌علیهم) را نیز به ایشان معرفی می‌کنند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۷ ، ۰۲:۰۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی الْمَغْرَاءِ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَمِعْتُهُ یَقُولُ: «مَنْ کَانَتْ لَهُ إِلَى اللَّهِ حَاجَةٌ وَ أَرَادَ أَنْ یَرَانَا وَ أَنْ یَعْرِفَ مَوْضِعَهُ مِنَ اللَّهِ فَلْیَغْتَسِلْ ثَلَاثَ لَیَالٍ یُنَاجِی بِنَا فَإِنَّهُ یَرَانَا وَ یُغْفَرُ لَهُ بِنَا وَ لَا یَخْفَى عَلَیْهِ مَوْضِعُهُ.» قُلْتُ: سَیِّدِی فَإِنَّ رَجُلًا رَآکَ فِی مَنَامِهِ وَ هُوَ یَشْرَبُ النَّبِیذَ؟ قَالَ: «لَیْسَ النَّبِیذُ یُفْسِدُ عَلَیْهِ دِینَهُ إِنَّمَا یُفْسِدُ عَلَیْهِ تَرَکُنَا وَ تَخَلُّفُهُ عَنَّا إِنَّ أَشْقَى أَشْقِیَائِکُمْ مَنْ یُکَذِّبُنَا فِی الْبَاطِنِ بِمَا یُخْبَرُ عَنَّا یُصَدِّقُنَا فِی الظَّاهِرِ وَ یُکَذِّبُنَا فِی الْبَاطِنِ نَحْنُ أَبْنَاءُ نَبِیِّ اللَّهِ وَ أَبْنَاءُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ أَبْنَاءُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ أَحْبَابُ رَبِّ الْعَالَمِینَ نَحْنُ مِفْتَاحُ الْکِتَابِ فَبِنَا نَطَقَ الْعُلَمَاءُ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَخَرَسُوا نَحْنُ رَفَعْنَا الْمَنَارَ وَ عَرَّفْنَا الْقِبْلَةَ نَحْنُ حَجَرُ الْبَیْتِ فِی السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ بِنَا غُفِرَ لآِدَمَ وَ بِنَا ابْتُلِیَ أَیُّوبُ وَ بِنَا افْتُقِدَ یَعْقُوبُ وَ بِنَا حُبِسَ یُوسُفُ وَ بِنَا دُفِعَ الْبَلَاءُ بِنَا أَضَاءَتِ الشَّمْسُ نَحْنُ مَکْتُوبُونَ عَلَى عَرْشِ رَبِّنَا مَکْتُوبُونَ مُحَمَّدٌ خَیْرُ النَّبِیِّینَ وَ عَلِیٌّ سَیِّدُ الْوَصِیِّینَ وَ فَاطِمَةُ سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ أَنَا خَاتَمُ الْأَوْصِیَاءِ أَنَا طَالِبُ الْبَابِ أَنَا صَاحِبُ الصِّفِّینِ أَنَا الْمُنْتَقِمُ مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ أَنَا صَاحِبُ کَرْبَلَاءَ مَنْ أَحَبَّنَا وَ تَبَرَّأَ مِنْ عَدُوِّنَا کَانَ مَعَنَا وَ مِمَّنْ فِی الظِّلِّ الْمَمْدُودِ وَ الْمَاءِ الْمَسْکُوبِ.» وَ الْحَدِیثُ طَوِیلٌ وَ فِی آخِرِهِ: «أَنَّ اللَّهَ اشْتَرَکَ بَیْنَ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْأَوْصِیَاءِ فِی الْعِلْمِ وَ الطَّاعَةِ.» وَ فِی حَدِیثٍ آخَرَ: «أَنَّ اللَّهَ خَلَقَنَا قَبْلَ الْخَلْقِ بِأَلْفَیْ أَلْفِ عَامٍ فَسَبَّحْنَا فَسَبَّحَتِ الْمَلَائِکَةُ لِتَسْبِیحِنَا.»

الإختصاص، ص۹۰

 

از ابوالمَغراء (حُمید بن مثنی) نقل شده است:

شنیدم که امام کاظم (علیه‌السلام) می‌فرمودند:

«هرکس حاجتی از خداوند دارد و می‌خواهد ما (اهل‌بیت) را ببیند و جایگاهش را نزد خداوند بداند، سه شب غسل کند و با ما مناجات کند. او ما را می‌بیند و به‌واسطه‌ی ما آمرزیده می‌شود و جایگاهش بر او پوشیده نمی‌ماند.»

ابوالمَغراء گوید: عرض کردم:

سرورم! آیا ممکن است مردی که نبیذ (نوع خفیفی از شراب) می‌خورد، در خوابش شما را ببیند؟

حضرت فرمودند:

«نبیذ دین او را فاسد نخواهد کرد، بلکه آن‌چه دین شخص را فاسد می‌کند، این است که ما (اهل‌بیت) را ترک کند و از ما پیروی نکند.

به‌راستی که گمراه‌ترین گمراهانِ شما کسی است که در درون خود ما را تکذیب کند و در ظاهر ما را تصدیق نماید.

ما فرزندان پیامبر خدا، فرزندان فرستاده خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، فرزندان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و دوستان پروردگار عوالم هستیم.

ما کلید کتابِ (آسمانی) هستیم. عالمان به‌واسطه ما سخن گفته‌اند و اگر ما نبودیم، لال می‌شدند. ما عَلَمِ (روشنایی) را برافراشته‌ایم و قبله را شناسانده‌ایم...»

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــ

این هشدار نگران‌کننده‌ای است که گمراه‌ترین گمراهانِ شیعه، کسی است که در ظاهر اهل‌بیت (علیهم‌السلام) را تصدیق کند و در باطن ایشان را تکذیب نماید، در ظاهر علی‌علی و حسین‌حسین بگوید و در باطن به اهل‌بیت و راه اهل‌بیت اعتقادی نداشته باشد و از آنان پیروی نکند.

نعوذ بالله.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۷ ، ۱۹:۰۴
ابوالفضل رهبر

 

...حَدَّثَنِی الْإِمَامُ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ (عَلَیْهِمَا السَّلَامُ) قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی عَلِیُّ بْنُ مُوسَى، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ (عَلَیْهِمُ السَّلَامُ)، قَالَ:

«إِنَّ رَجُلًا جَاءَ إِلَى سَیِّدِنَا الصَّادِقِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) فَشَکَا إِلَیْهِ الْفَقْرَ، فَقَالَ: «لَیْسَ الْأَمْرُ کَمَا ذَکَرْتَ وَ مَا أَعْرِفُکَ فَقِیراً.» قَالَ: وَ اللَّهِ یَا سَیِّدِی مَا اسْتَبَیْتُ، وَ ذَکَرَ مِنَ الْفَقْرِ قِطْعَةً وَ الصَّادِقُ یُکَذِّبُهُ، إِلَى أَنْ قَالَ لَهُ: «خَبِّرْنِی لَوْ أُعْطِیتَ بِالْبَرَاءَةِ مِنَّا مِائَةَ دِینَارٍ، کُنْتَ تَأْخُذُ؟» قَالَ: لَا. إِلَى أَنْ ذَکَرَ أُلُوفَ‏ دَنَانِیرَ وَ الرَّجُلُ یَحْلِفُ أَنَّهُ لَا یَفْعَلُ، فَقَالَ لَهُ: «مَنْ مَعَهُ سِلْعَةٌ یُعْطَى بِهَا هَذَا الْمَالَ لَا یَبِیعُهَا هُوَ فَقِیرٌ؟»»

 الأمالی (للطوسی)، ص۲۹۸

 

از امام هادی، از امام جواد، از امام رضا، از امام کاظم (علیهم‌السلام) نقل شده است:

«مردی نزد سرورمان امام صادق (علیه‌السلام) آمد و از «فقر» به ایشان شکایت کرد. ایشان فرمودند:

«مسأله چنین نیست که تو گفتی. من تو را فقیر نمی‌دانم.»

آن مرد عرض کرد: سرورم! به خدا قسم، نان شب ندارم. بعد شروع کرد از فقرش گفت و امام صادق (علیه‌السلام) او را تکذیب می‌کردند تا این‌که به او فرمودند:

«بگو بدانم اگر صد دینار به تو بدهند تا در ازای آن؛ از ما اهل‌بیت برائت بجویی، آیا قبول می‌کنی؟»

مرد عرض کرد: نه. (حضرت مبلغ را بالا بردند) تا به هزاران‌هزار دینار رسیدند و آن مرد قسم می‌خورد که چنین کاری نمی‌کند. آن‌گاه امام صادق (علیه‌السلام) به او فرمودند:

«کسی که سرمایه‌ای دارد که در ازای این‌همه پول آن را نمی‌فروشد، آیا چنین کسی فقیر است؟!»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۷ ، ۲۳:۳۸
ابوالفضل رهبر