دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بلاء» ثبت شده است

 

…حَدَّثَنَا أَبُو بَصِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَحَبَّ عَبْداً قَبَضَ أَحَبَّ وُلْدِهِ إِلَیْهِ.»

 الکافی، ج‏۳، ص۲۱۹

 

ابوبصیر گوید:

از امام صادق (علیه‌السلام) شنیدم که می‌فرمودند:

«به‌راستی که خداوند (عزّوجلّ) هرگاه بنده‌ای را دوست بدارد، محبوب‌ترین فرزندش را می‌میراند.»

 

 

 

…عَنِ ابْنِ مِهْرَانَ قَالَ: کَتَبَ رَجُلٌ إِلَى أَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی ع یَشْکُو إِلَیْهِ مُصَابَهُ بِوَلَدِهِ وَ شِدَّةَ مَا دَخَلَهُ فَکَتَبَ إِلَیْهِ: «أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَخْتَارُ مِنْ مَالِ الْمُؤْمِنِ وَ مِنْ وُلْدِهِ أَنْفَسَهُ لِیَأْجُرَهُ عَلَى ذَلِکَ؟»

 الکافی، ج‏۳، ص۲۱۸

 

از ابن مهران (علی بن مهزیار) نقل شده است:

مردی به امام جواد (علیه‌السلام) نامه‌ای نوشت و از مصیبتی که به‌خاطر (مرگ) فرزندش بر او وارد شده بود، به ایشان شکایت کرد.

حضرت (در پاسخ) به او نوشتند:

«آیا نمی‌دانی که خداوند (عزّوجلّ) از مال و فرزندانِ عزیز مؤمن برمی‌گزیند تا در اِزایش، به او اجر دهد؟»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۰۲ ، ۱۰:۰۸
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ:

«إِذَا لَمْ یَغَرِ اَلرَّجُلُ فَهُوَ مَنْکُوسُ اَلْقَلْبِ.»

 الکافی، ج۵، ص۵۳۶

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«مرد، اگر غیرت[۱] نورزد، دلش وارونه[۲] می‌گردد.»

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] غیرت را چنین معنا کرده‌اند: تعلّق شدید به محبوب، و نگرانی و ترس دائمی از تمایل محبوبش به شخص دیگری که او نیز محبوبش را دوست دارد.

[۲] برای توضیح بیش‌تر راجع به «دل وارونه» (قلب منکوس)، به روایت زیر توجه کنید:

 

...عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «إِنَّ اَلْقُلُوبَ أَرْبَعَةٌ قَلْبٌ فِیهِ نِفَاقٌ وَ إِیمَانٌ وَ قَلْبٌ مَنْکُوسٌ وَ قَلْبٌ مَطْبُوعٌ وَ قَلْبٌ أَزْهَرُ أَجْرَدُ.» فَقُلْتُ: مَا اَلْأَزْهَرُ؟ قَالَ: «فِیهِ کَهَیْئَةِ اَلسِّرَاجِ فَأَمَّا اَلْمَطْبُوعُ فَقَلْبُ اَلْمُنَافِقِ وَ أَمَّا اَلْأَزْهَرُ فَقَلْبُ اَلْمُؤْمِنِ إِنْ أَعْطَاهُ شَکَرَ وَ إِنِ اِبْتَلاَهُ صَبَرَ وَ أَمَّا اَلْمَنْکُوسُ فَقَلْبُ اَلْمُشْرِکِ.» ثُمَّ قَرَأَ هَذِهِ اَلْآیَةَ: ««أَ فَمَنْ یَمْشِی مُکِبًّا عَلىٰ وَجْهِهِ أَهْدىٰ أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیًّا عَلىٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِیمٍ» فَأَمَّا اَلْقَلْبُ اَلَّذِی فِیهِ إِیمَانٌ وَ نِفَاقٌ فَهُمْ قَوْمٌ کَانُوا بِالطَّائِفِ فَإِنْ أَدْرَکَ أَحَدَهُمْ أَجَلُهُ عَلَى نِفَاقِهِ هَلَکَ وَ إِنْ أَدْرَکَهُ عَلَى إِیمَانِهِ نَجَا.»

 الکافی، ج۲، ص۴۲۲

 

از سعد بن طُرَیف از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به‌راستی که دل‌ها چهار (دسته) هستند: (۱) دلی که در آن نفاق و ایمان [توأمان] هست، (۲) دلی که وارونه است، (۳) دل زنگارگرفته و (۴) دل درخشنده‌ی پاک.»

سعد گوید: عرض کردم:

دل درخشنده چیست؟

حضرت فرمودند:

«درون این دل، مانند چراغ است.

دل زنگارگرفته، دل منافق است.

دل درخشنده، دل مؤمن است؛ اگر خداوند به مؤمن (نعمت) عطا کند، او شکر می‌کند و اگر او را مبتلا (به بلا) کند، صبر می‌کند.

دل وارونه، دل مشرک است.»

بعد حضرت [در مورد دل وارونه] این آیه را خواندند:

«أَ فَمَنْ یَمْشِی مُکِبًّا عَلىٰ وَجْهِهِ أَهْدىٰ أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیًّا عَلىٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِیمٍ»[ملک:۲۲]؛

«آیا کسی که بر روی صورت (روی زمین افتاده و) طی مسیر می‌کند، هدایت‌یافته‌تر است یا کسی که ایستاده بر مسیر مستقیم راه می‌رود؟»

[سپس فرمودند:]

«اما قلبی که در آن ایمان و نفاق [توأمان] هست، این‌ها گروهی در طائف بودند که [گاهی مؤمن بودند و گاهی منافق. پس] اگر زمان مرگ یکی از آنان، هنگام نفاقش فرا می‌رسید، هلاک می‌شد و اگر هنگام ایمانش فرا می‌رسید، نجات می‌یافت.»

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

همان‌طور که در پاورقی دوم ملاحظه فرمودید، امام باقر (علیه‌السلام) با تلاوت آیه ۲۲ سوره ملک، این‌طور توضیح دادند که: دل وارونه، سلامت و کارآیی دلِ سالم را ندارد؛ مانند کسی که با صورت روی زمین افتاده و خود را می‌کشد تا جلو برود و چنین حرکت کردنی قابل مقایسه با حرکت ایستاده و بر روی پا نیست.

بنابراین کسی که غیرت نورزد، قلبش به چنین روزی می‌افتد؛ وارونه، بیمار و ناکارآمد می‌گردد. پس مردی که دلی سالم دارد، غیرت نیز دارد و غیرت ورزیدن لازمه سلامت دل است. مردی که غیرت ندارد، بیماردل است.

متأسفانه بعضی خانم‌ها از غیرت داشتن مردان خانواده‌شان اظهار نارضایتی می‌کنند، در حالی که اولاً این غیرت نشانه محبت مردان به ناموسشان است و ثانیاً اگر مردان این ویژگی طبیعی خود را کنار بگذارند، به بیماردلی دچار می‌گردند.

انسان بیماردل علاوه بر این‌که به فرموده امام باقر (علیه‌السلام) خود نمی‌تواند راهش را به درستی طی کند، مسلّماً هم‌راه خوبی نیز در زندگی برای همسرش نخواهد بود و در درازمدت او را نیز به دردسر دچار خواهد کرد.

البته واضح است که غیرت بی‌جا نیز مضموم است و آسیب‌های خود را دارد. در این زمینه به روایت زیر توجه بفرمایید:

 

...عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِی اَلْمِقْدَامِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ ...عَنْ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ کَثِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «إِنَّ أَمیِرَ اَلْمُؤْمنِیِنَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی رِسَالَتِهِ إِلَى اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «إِیَّاکَ وَ اَلتَّغَایُرَ فِی غَیْرِ مَوْضِعِ اَلْغَیْرَةِ فَإِنَّ ذَلِکَ یَدْعُو اَلصَّحِیحَةَ مِنْهُنَّ إِلَى اَلسَّقَمِ وَ لَکِنْ أَحْکِمْ أَمْرَهُنَّ فَإِنْ رَأَیْتَ عَیْباً فَعَجِّلِ اَلنَّکِیرَ عَلَى اَلصَّغِیرِ وَ اَلْکَبِیرِ.»»

 الکافی، ج۵، ص۵۳۷

 

از امام باقر و امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«امیرالمؤمنین در نامه‌شان به امام حسن (علیهماالسلام) [فرمودند:]

«بپرهیز از غیرت ورزیدن در موردی که جای غیرت ورزیدن نیست؛ چراکه این کار زن‌های سالم را به بیماری (فساد) فرا می‌خواند.

اما در امور زن‌ها قاطع برخورد کن؛ اگر عیبی (در آن‌ها) دیدی، در برخورد قاطع با کوچک و بزرگ(شان) شتاب بورز.»»

 

 

گویا مقصود از عیوب و خطاهایی که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به آن اشاره فرموده‌اند که باید با آن‌ها برخورد قاطع داشت، خطاهای ناموسیِ بانوان است؛ مثل این‌که با نامحرمان برخورد و تعامل نامناسبی داشته باشند یا در جمع‌ها و سطح جامعه با ظاهری آراسته یا حجابی نامناسب حضور یابند.

هرچند به سفارش اکید ایشان، از برخورد نابه‌جا هم باید پرهیز نمود؛ چراکه خود موجب به خطا رفتن بانوان می‌شود و نقض غرض خواهد بود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۰۰ ، ۰۸:۲۴
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَنَظَرَ إِلَیَّ بِوَجْهٍ قَاطِبٍ فَقُلْتُ: مَا الَّذِی‏ غَیَّرَکَ‏ لِی‏؟ قَالَ: «الَّذِی غَیَّرَکَ لِإِخْوَانِکَ بَلَغَنِی یَا إِسْحَاقُ أَنَّکَ أَقْعَدْتَ بِبَابِکَ بَوَّاباً یَرُدُّ عَنْکَ فُقَرَاءَ الشِّیعَةِ.» فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی خِفْتُ الشُّهْرَةَ. فَقَالَ: «أَ فَلَا خِفْتَ الْبَلِیَّةَ أَ وَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الْمُؤْمِنَیْنِ إِذَا الْتَقَیَا فَتَصَافَحَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الرَّحْمَةَ عَلَیْهِمَا فَکَانَتْ تِسْعَةٌ وَ تِسْعُونَ لِأَشَدِّهِمَا حُبّاً لِصَاحِبِهِ فَإِذَا تَوَافَقَا غَمَرَتْهُمَا الرَّحْمَةُ فَإِذَا قَعَدَا یَتَحَدَّثَانِ قَالَ الْحَفَظَةُ بَعْضُهَا لِبَعْضٍ اعْتَزِلُوا بِنَا فَلَعَلَّ لَهُمَا سِرّاً وَ قَدْ سَتَرَ اللَّهُ عَلَیْهِمَا.» فَقُلْتُ: أَ لَیْسَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ «ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ‏ رَقِیبٌ عَتِیدٌ»؟ فَقَالَ: «یَا إِسْحَاقُ إِنْ کَانَتِ الْحَفَظَةُ لَا تَسْمَعُ فَإِنَّ عَالِمَ السِّرِّ یَسْمَعُ وَ یَرَى.»

 الکافی، ج‏۲، ص۱۸۱

 

از اسحاق بن عمّار[*] نقل شده است:

نزد امام صادق (علیه‌السلام) رفتم. ایشان نگاهی اخم‌آلود به من کردند. عرض کردم: چه‌چیز (نظرِ) شما را نسبت به من دگرگون ساخته است؟

حضرت فرمودند: «هم‌آن‌چه (نظرِ) تو را نسبت به برادرانت دگرگون ساخته است. ای اسحاق! به من خبر رسیده است که تو دربانی بر درب [خانه یا محل‌کار]اَت گماشته‌ای تا فقرای شیعه را از تو براند.»

عرض کردم: فدایتان شوم، به‌راستی که من از شهرت (تابلو شدن) می‌ترسم.

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «آیا از (ابتلاء به) بلاها نمی‌ترسی؟ مگر نمی‌دانی که اگر مؤمنین دو نفرشان به هم برسند و با هم دست دهند، خداوند (عزّوجلّ) رحمتِ (خود) را بر آن‌دو نازل می‌فرماید که نود و نه قسمت (از صد قسمت)اش نصیب کسی می‌شود که نسبت به هم‌نشینش محبت شدیدتری داشته باشد. آن‌گاه که کنار هم می‌ایستند، در رحمت خداوند غوطه‌ور می‌شوند و آن‌گاه که به گفتگو می‌نشینند، فرشتگان محافظ به یکدیگر می‌گویند: بیایید به کناری برویم؛ شاید آن‌دو رازی داشته باشند که خداوند آن را پوشانده است.»

اسحاق بن عمّار گوید: عرض کردم: مگر خداوند (عزّوجلّ) نفرموده است که: «ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ‏ رَقِیبٌ عَتِیدٌ» [ق:۱۸]؛ «(انسان) هیچ سخنی بر زبان جاری نمی‌کند، مگرآن‌که [فرشته‌ی] نگهبانِ آماده‌ای نزدش حاضر است.»

حضرت فرمودند: «ای اسحاق! اگر (فرشتگانِ) نگهبان نمی‌شنوند، همانا دانای رازها (خداوند متعال) می‌شنود و می‌بیند.»

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] اسحاق بن عمار صیرفی؛ از اصحاب بزرگوار امام صادق و امام کاظم (علیهماالسلام) است که شغلش صرافی بوده و وضع مالی خوبی داشته است.

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

آن‌طور که از فرمایش امام (علیه‌السلام) مشخص است، اسحاق در کمک به فقرا کوتاهی نداشته و گویا آن دربان صدقه‌ای به فقرای شیعه می‌داده و آن‌ها را رد می‌کرده تا سراغِ خودِ اسحاق نیایند.

بلکه توقع اهل‌بیت (علیهم‌السلام) از شیعیان متموّل این است که علاوه بر کمک مالی به نیازمندان، با آن‌ها از نزدیک دیدار کنند و پای درددل‌هایشان بنشینند و... این است که مانع بلاها و سبب خشنودی اولیاء خداست.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۹ ، ۰۹:۱۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ الْکَاظِمِ ع قَالَ:

«لَنْ تَکُونُوا مُؤْمِنِینَ حَتَّى تَعُدُّوا الْبَلَاءَ نِعْمَةً وَ الرَّخَاءَ مُصِیبَةً وَ ذَلِکَ أَنَّ الصَّبْرَ عِنْدَ الْبَلَاءِ أَعْظَمُ مِنَ الْغَفْلَةِ عِنْدَ الرَّخَاءِ.»

 جامع‌الأخبار(للشعیری)، ص۱۱۵

 

از امام موسی کاظم (علیه‌السلام) نقل شده است که فرمودند:

«شما مؤمن نخواهید بود، مگراین‌که بلاء را نعمت محسوب کنید و آسایش را مصیبت؛

چراکه (ارزشِ) صبر کردن هنگام بلاء، از غفلت هنگام آسایش عظیم‌تر است.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۸ ، ۱۳:۱۳
ابوالفضل رهبر

 

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیُّ عَنْ أَبِیهِ یَرْفَعُهُ إِلَى زُرَارَةَ بْنِ أَوْفَى قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع فَقَالَ: «یَا زُرَارَةُ النَّاسُ فِی زَمَانِنَا عَلَى سِتِّ طَبَقَاتٍ أَسَدٍ وَ ذِئْبٍ وَ ثَعْلَبٍ وَ کَلْبٍ وَ خِنْزِیرٍ وَ شَاةٍ فَأَمَّا الْأَسَدُ فَمُلُوکُ الدُّنْیَا یُحِبُّ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ أَنْ یَغْلِبَ وَ لَا یُغْلَبَ وَ أَمَّا الذِّئْبُ فَتُجَّارُکُمْ یَذُمُّونَ إِذَا اشْتَرَوْا وَ یَمْدَحُونَ إِذَا بَاعُوا وَ أَمَّا الثَّعْلَبُ فَهَؤُلَاءِ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ بِأَدْیَانِهِمْ وَ لَا یَکُونُ فِی قُلُوبِهِمْ مَا یَصِفُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ أَمَّا الْکَلْبُ یَهِرُّ عَلَى النَّاسِ بِلِسَانِهِ وَ یُکْرِمُهُ النَّاسُ مِنْ شَرِّ لِسَانِهِ وَ أَمَّا الْخِنْزِیرُ فَهَؤُلَاءِ الْمُخَنَّثُونَ وَ أَشْبَاهُهُمْ لَا یُدْعَوْنَ‏ إِلَى‏ فَاحِشَةٍ إِلَّا أَجَابُوا وَ أَمَّا الشَّاةُ فَالْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ تُجَزُّ شُعُورُهُمْ وَ یُؤْکَلُ لُحُومُهُمْ وَ یُکْسَرُ عَظْمُهُمْ فَکَیْفَ تَصْنَعُ الشَّاةُ بَیْنَ أَسَدٍ وَ ذِئْبٍ وَ ثَعْلَبٍ وَ کَلْبٍ وَ خِنْزِیرٍ.»

 الخصال، ج‏۱، ص۳۳۹

 

از زرارة بن اَوفَی از امام سجاد (علیه‌السلام) نقل شده است:

«ای زراره! مردم در زمان ما شش طبقه هستند:

شیرها، گرگ‌ها، روباه‌ها، سگ‌ها، خوک‌ها و گوسفندها!

شیرها؛ پادشاهان دنیا هستند. همه‌شان دوست دارند که (بر همه چیز) غالب باشند و کسی بر آن‌ها غلبه نداشته باشد.

گرگ‌ها؛ تاجران (دادوستدکنندگانِ) شما هستند. هنگامی که (کالایی را) می‌خرند، (از آن) بدگویی می‌کنند و هنگامی که می‌فروشند، (از آن) تعریف می‌کنند.

روباه‌ها؛ کسانی‌اند که از دین‌هایشان نان می‌خورند و آن‌چه را با زبانشان توصیف می‌کنند، در دل‌هایشان نیست.

سگ‌ها؛ با زبانشان (مانند سگ خشمگینی که با ناشناسی روبه‌رو شده) به مردم می‌پرد و مردم برای این‌که از شرِّ زبانشان در امان باشند، به آن‌ها احترام می‌گذارند.

خوک‌ها؛ زن‌صفت‌ها (مردانی که تمایلات زنانه دارند) و امثال آن‌ها هستند. هرگاه به کار زشتی دعوت شوند، قبول می‌کنند.

گوسفندها؛ مؤمنان هستند. کسانی که مویشان را می‌چینند، گوشتشان را می‌خورند و استخوان‌هایشان را می‌شکنند.

(تصور کن که) گوسفندان در میان شیرها، گرگ‌ها، روباه‌ها، سگ‌ها و خوک‌ها چه می‌کنند؟!»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۷ ، ۰۹:۲۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «لَمَّا أُسْرِیَ بِالنَّبِیِّ ص إِلَى السَّمَاءِ قِیلَ لَهُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَخْتَبِرُکَ فِی ثَلَاثٍ لِیَنْظُرَ کَیْفَ صَبْرُکَ قَالَ أُسَلِّمُ لِأَمْرِکَ یَا رَبِّ وَ لَا قُوَّةَ لِی عَلَى الصَّبْرِ إِلَّا بِکَ فَمَا هُنَّ قِیلَ لَهُ أَوَّلُهُنَّ الْجُوعُ وَ الْأَثَرَةُ عَلَى نَفْسِکَ وَ عَلَى أَهْلِکَ لِأَهْلِ الْحَاجَةِ قَالَ قَبِلْتُ یَا رَبِّ وَ رَضِیتُ وَ سَلَّمْتُ وَ مِنْکَ التَّوْفِیقُ وَ الصَّبْرُ وَ أَمَّا الثَّانِیَةُ فَالتَّکْذِیبُ وَ الْخَوْفُ الشَّدِیدُ وَ بَذْلُکَ مُهْجَتَکَ فِی مُحَارَبَةِ أَهْلِ الْکُفْرِ بِمَالِکَ وَ نَفْسِکَ وَ الصَّبْرُ عَلَى مَا یُصِیبُکَ مِنْهُمْ مِنَ الْأَذَى وَ مِنْ أَهْلِ النِّفَاقِ وَ الْأَلَمِ فِی الْحَرْبِ وَ الْجِرَاحِ قَالَ قَبِلْتُ یَا رَبِّ وَ رَضِیتُ وَ سَلَّمْتُ وَ مِنْکَ التَّوْفِیقُ وَ الصَّبْرُ وَ أَمَّا الثَّالِثَةُ فَمَا یَلْقَى أَهْلُ بَیْتِکَ مِنْ بَعْدِکَ مِنَ الْقَتْلِ أَمَّا أَخُوکَ عَلِیٌّ فَیَلْقَى مِنْ أُمَّتِکَ الشَّتْمَ وَ التَّعْنِیفَ وَ التَّوْبِیخَ وَ الْحِرْمَانَ وَ الْجَحْدَ [وَ الْجُهْدَ] وَ الظُّلْمَ وَ آخِرُ ذَلِکَ الْقَتْلُ فَقَالَ یَا رَبِّ قَبِلْتُ وَ رَضِیتُ وَ مِنْکَ التَّوْفِیقُ وَ الصَّبْرُ وَ أَمَّا ابْنَتُکَ فَتُظْلَمُ وَ تُحْرَمُ وَ یُؤْخَذُ حَقُّهَا غَصْباً الَّذِی تَجْعَلُهُ لَهَا وَ تُضْرَبُ وَ هِیَ حَامِلٌ وَ یُدْخَلُ عَلَیْهَا وَ عَلَى حَرِیمِهَا وَ مَنْزِلِهَا بِغَیْرِ إِذْنٍ ثُمَّ یَمَسُّهَا هَوَانٌ وَ ذُلٌّ ثُمَّ لَا تَجِدُ مَانِعاً وَ تَطْرَحُ مَا فِی بَطْنِهَا مِنَ الضَّرْبِ وَ تَمُوتُ مِنْ ذَلِکَ الضَّرْبِ قُلْتُ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ قَبِلْتُ یَا رَبِّ وَ سَلَّمْتُ وَ مِنْکَ التَّوْفِیقُ وَ الصَّبْرُ [لِلصَّبْرِ] وَ یَکُونُ لَهَا مِنْ أَخِیکَ ابْنَانِ یُقْتَلُ أَحَدُهُمَا غَدْراً وَ یُسْلَبُ وَ یُطْعَنُ تَفْعَلُ بِهِ ذَلِکَ أُمَّتُکَ قُلْتُ یَا رَبِّ قَبِلْتُ وَ سَلَّمْتُ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ وَ مِنْکَ التَّوْفِیقُ لِلصَّبْرِ وَ أَمَّا ابْنُهَا الْآخَرُ فَتَدْعُوهُ أُمَّتُکَ لِلْجِهَادِ ثُمَّ یَقْتُلُونَهُ صَبْراً وَ یَقْتُلُونَ وُلْدَهُ وَ مَنْ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ ثُمَّ یَسْلُبُونَ حَرَمَهُ فَیَسْتَعِینُ بِی وَ قَدْ مَضَى الْقَضَاءُ مِنِّی فِیهِ بِالشَّهَادَةِ لَهُ وَ لِمَنْ مَعَهُ وَ یَکُونُ قَتْلُهُ حُجَّةً عَلَى مَنْ بَیْنَ قُطْرَیْهَا فَیَبْکِیهِ أَهْلُ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلُ الْأَرَضِینَ جَزَعاً عَلَیْهِ وَ تَبْکِیهِ مَلَائِکَةٌ لَمْ یُدْرِکُوا نُصْرَتَهُ...»

 کامل‌الزیارات، ص۳۳۲

 

از حماد بن عثمان از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«زمانی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شبانه به آسمان برده شد، به ایشان گفته شد: خداوند (تبارک‌وتعالی) تو را در سه چیز می‌آزماید تا ببیند صبرت چه‌گونه است.

پیامبر فرمودند: «پروردگارا! تسلیم امر تو هستم و من توانی برای صبر ندارم مگر به کمک تو. آن سه چیز چه هستند؟»

به ایشان گفته شد: اولین آزمایش، گرسنگی است و تو باید ایثار نمایی و نیازمندان را بر خود و خانواده‌ات مقدم داری.

پیامبر فرمودند: «پروردگارا! پذیرفتم، راضی شدم و تسلیم شدم. توفیق و صبر از جانب توست.»

گفته شد: اما دومین آزمایش این است که تو را تکذیب می‌کنند، دچار نگرانیِ شدیدی می‌شوی و تو باید خالصانه مال و جانت را در جنگ با کفار ارزانی داری و در برابر تمام مصیبت‌هایی که به تو می‌رسد، صبر کنی؛ آزارهایی که از اهل کفر و نقاق به تو می‌رسد و درد و جراحت‌هایی که در جنگ‌ها نصیبت می‌شود.

پیامبر فرمودند: «پروردگارا! پذیرفتم، راضی شدم و تسلیم شدم. توفیق و صبر از جانب توست.»

گفته شد: اما سومین آزمایش، مصائبی است که بعد از تو به اهل بیتت وارد می‌شود؛ این‌که همه‌شان کشته می‌شوند؛

برادرت علی (علیه‌السلام)؛ امّتت به او ناسزا می‌گویند، بدرفتاری می‌کنند، او را توبیخ می‌کنند، از حقش محروم می‌سازند و انکارش می‌کنند، به او ظلم می‌نمایند و در آخر او را می‌کشند.

پیامبر فرمودند: «پروردگارا! پذیرفتم، راضی شدم و تسلیم شدم. توفیق و صبر از جانب توست.»

گفته شد: اما دخترت (حضرت زهرا علیهاالسلام)؛ به او ظلم می‌کنند، او را از حقش محروم می‌سازند، حقش (فدک) را که تو به او می‌دهی، غصب می‌کنند، او را در حالی که حامله است، کتک می‌زنند، بدون اجازه‌اش بر او و حریمش و خانه‌اش وارد می‌شوند سپس شخصی پست و ذلیل به او دست می‌زند. او نمی‌تواند از خود دفاع کند و بر اثر همین ضربه فرزندی که در شکم دارد را سقط می‌کند و از دنیا می‌رود.

پیامبر می‌فرماید: «عرض کردم: إنا لله و إنا إلیه راجعون. پروردگارا! پذیرفتم، راضی شدم و تسلیم شدم. توفیق و صبر از جانب توست.»

گفته شد: دخترت از برادرت (علی علیه‌السلام) دو پسر دارد؛ یکی‌شان (امام حسن علیه‌السلام) با نیرنگ کشته می‌شود، او را سلب (اختیار) می‌کنند، به او طعنه می‌زنند و این کارهای را امّتت با او می‌کنند.

پیامبر می‌فرماید: «عرض کردم: پروردگارا! پذیرفتم، راضی شدم و تسلیم شدم. إنا لله و إنا إلیه راجعون. توفیق و صبر از جانب توست.»

گفته شد: اما پسر دیگرش (امام حسین علیه‌السلام)؛ امّتت او را برای جهاد دعوت می‌کنند سپس جلویش را می‌گیرند و او را می‌کشند. فرزندانش و هریک از اهل‌بیتش که همراهش است را نیز می‌کشند. سپس ناموسش را به اسارت می‌گیرند. آن‌گاه از من استعانت می‌جوید، اما من قضایم را در مورد او حتمی کرده‌ام که او و همراهانش به شهادت برسند و کشته شدن او، حجتی باشد برای تمام زمینیان. آن‌گاه اهل آسمان‌ها و اهل زمین‌ها، با بی‌تابی گریه می‌کنند و فرشتگانی که توفیق یاری‌اش را نداشتند نیز گریه می‌کنند...»

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــ

حدیث، طولانی است. در ادامه، ظهور حضرت مهدی (عجل‌الله‌فرجه) را به پیامبر بشارت می‌دهند و جایگاه، مقام و اختیارات امیرالمؤمنین، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین (صلوات‌الله‌علیهم) را نیز به ایشان معرفی می‌کنند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۷ ، ۰۲:۰۲
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سَالِمِ بْنِ مُکْرَمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «مَرَّ یَهُودِیٌّ بِالنَّبِیِّ ص فَقَالَ: السَّامُ عَلَیْکَ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «عَلَیْکَ» فَقَالَ أَصْحَابُهُ: إِنَّمَا سَلَّمَ عَلَیْکَ بِالْمَوْتِ؛ قَالَ الْمَوْتُ عَلَیْکَ. قَالَ النَّبِیُّ ص: «وَ کَذَلِکَ رَدَدْتُ.» ثُمَّ قَالَ النَّبِیُّ ص: «إِنَّ هَذَا الْیَهُودِیَّ یَعَضُّهُ أَسْوَدُ فِی قَفَاهُ فَیَقْتُلُهُ.»» قالَ: «فَذَهَبَ الْیَهُودِیُّ فَاحْتَطَبَ حَطَباً کَثِیراً فَاحْتَمَلَهُ ثُمَّ لَمْ یَلْبَثْ أَنِ انْصَرَفَ. فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص: «ضَعْهُ.» فَوَضَعَ الْحَطَبَ فَإِذَا أَسْوَدُ فِی جَوْفِ الْحَطَبِ عَاضٌّ عَلَى عُودٍ. فَقَالَ: «یَا یَهُودِیُّ! مَا عَمِلْتَ الْیَوْمَ؟» قَالَ: مَا عَمِلْتُ عَمَلًا إِلَّا حَطَبِی هَذَا احْتَمَلْتُهُ فَجِئْتُ بِهِ وَ کَانَ مَعِی کَعْکَتَانِ فَأَکَلْتُ وَاحِدَةً وَ تَصَدَّقْتُ بِوَاحِدَةٍ عَلَى مِسْکِینٍ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «بِهَا دَفَعَ اللَّهُ عَنْهُ.» وَ قَالَ: «إِنَّ الصَّدَقَةَ تَدْفَعُ مِیتَةَ السَّوْءِ عَنِ الْإِنْسَانِ.»»

 الکافی، ج‏۴، ص۵

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که فرمودند:

«مردی یهودی از کنار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) عبور کرد و گفت:

«سام علیک»

رسول خدا فرمودند:

«علیک»

یاران ایشان عرض کردند:

آن یهودی با مرگ به شما سلام کرد و گفت: «مرگ بر تو باد!»

پیامبر فرمودند:

«من نیز مثل خودش جواب دادم.»

سپس فرمودند:

«ماری سیاه این یهودی را از پشت گردن می‌گزد و می‌کشد.»»

امام صادق فرمودند:

«آن یهودی (به صحرا) رفت، مقدار زیادی هیزم جمع کرد، آن‌ها را به دوش کشید و دیری نگذشت که (سالم به شهر) بازگشت.

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به او فرمودند:

«آن را زمین بگذار.»

مرد یهودی هیزم‌ها را زمین گذاشت. ناگهان ماری سیاه از میان هیزم‌ها بیرون آمد، درحالی‌که شاخه‌ای را به دندان گرفته بود.

پیامبر فرمودند:

«ای یهودی! امروز چه کرده‌ای؟»

عرض کرد:

کاری نکرده‌ام، جز این‌که این هیزم‌ها را جمع کردم و بار زدم و آوردم. دو نان همراهم بود؛ یکی را خوردم و یکی را به یک مسکین (فقیر درمانده) صدقه دادم.

رسول خدا فرمودند:

«خداوند به‌خاطر صدقه‌اش (بلاء) را از او دفع کرد.

و فرمودند:

«صدقه دادن، مرگِ بد را از انسان دور می‌کند.»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۲۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ:

«الصَّدَقَةُ بِالْیَدِ تَقِی مِیتَةَ السَّوْءِ وَ تَدْفَعُ سَبْعِینَ نَوْعاً مِنْ أَنْوَاعِ الْبَلَاءِ وَ تُفَکُّ عَنْ لُحِیِّ سَبْعِینَ شَیْطَاناً کُلُّهُمْ یَأْمُرُهُ أَنْ لَا یَفْعَلَ.»

 الکافی، ج‏۴، ص۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که فرمودند:

«صدقه دادن با دست خود، (انسان را) از مرگ بد حفظ می‌کند، هفتاد نوع از انواع بلاء را دفع می‌کند و از دهان هفتاد شیطان که همگی به او می‌گویند: «این کار را نکن»، رها می‌سازد.»

 

 

 

...عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ:

«یُسْتَحَبُّ لِلْمَرِیضِ أَنْ یُعْطِیَ السَّائِلَ بِیَدِهِ وَ یَأْمُرَ السَّائِلَ أَنْ یَدْعُوَ لَهُ.»

 الکافی، ج‏۴، ص۴

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است که فرمودند:

«برای مریض مستحب است که با دست خودش به فقیری که درخواست کمک دارد، چیزی دهد و به او بگوید برای(سلامتی)اش دعا کند.»

 

پانوشتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هرچند کمک به نیازمندان از طریق واسطه (افراد و تشکل‌ها) هم خوب است، اما کمک مستقیم و بدون واسطه، مطلوب‌تر است؛

چنان‌چه امیر مؤمنان و فرزندانشان (علیهم‌السلام)، خود کیسه به دوش می‌گرفتند و درب خانه نیازمندان شهر می‌رفتند، درحالی‌که می‌توانستند گروهی از یاران را مأمور سازند و در پشت‌صحنه آنان را هدایت نمایند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۲۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ وَ عِنْدَهُ سَدِیرٌ:

«إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَحَبَّ عَبْداً غَتَّهُ بِالْبَلَاءِ غَتّاً وَ إِنَّا وَ إِیَّاکُمْ یَا سَدِیرُ لَنُصْبِحُ بِهِ وَ نُمْسِی.»

 الکافی، ج۲، ص۲۵۳

 

نقل شده است امام صادق (علیه‌السلام) درحالی‌که سَدیر بن حکیم نزدشان بود، فرمودند:

«به‌راستی‌که خداوند هرگاه بنده‌ای را دوست بدارد، او را غرق در بلاء می‌کند.

به‌راستی‌که ما و شما (شیعیان) ــ ای سَدیر! ــ با بلاء صبح می‌کنیم و با آن شب می‌کنیم.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۱۷
ابوالفضل رهبر

 

امام صادق (علیه‌السلام) در ضمن حدیث طولانی‌ای که در چند جلسه، پیرامون آفرینش جهان و شگفتی‌ها و حکمت‌های آن، برای مفضّل‌بن‌عمر املاء کردند و مفضّل نیز آن را در کتابی به نام «التوحید» (معروف به «توحید مفضل») گرد آورده است، فرموده‌اند:

«...فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ فَلِمَ صَارَتْ هَذِهِ الْأَرْضُ تُزَلْزَلُ قِیلَ لَهُ إِنَّ الزَّلْزَلَةَ وَ مَا أَشْبَهَهَا مَوْعِظَةٌ وَ تَرْهِیبٌ یُرَهَّبُ بِهَا النَّاسُ لِیَرْعَوُوا وَ یَنْزِعُوا عَنِ الْمَعَاصِی وَ کَذَلِکَ مَا یَنْزِلُ بِهِمْ مِنَ الْبَلَاءِ فِی أَبْدَانِهِمْ وَ أَمْوَالِهِمْ یَجْرِی فِی التَّدْبِیرِ عَلَى مَا فِیهِ صَلَاحُهُمْ وَ اسْتِقَامَتُهُمْ وَ یُدَّخَرُ لَهُمْ إِنْ صَلَحُوا مِنَ الثَّوَابِ وَ الْعِوَضِ فِی الْآخِرَةِ مَا لَا یَعْدِلُهُ شَیْ‏ءٌ مِنْ أُمُورِ الدُّنْیَا وَ رُبَّمَا عُجِّلَ ذَلِکَ فِی الدُّنْیَا إِذَا کَانَ ذَلِکَ فِی الدُّنْیَا صَلَاحاً لِلْعَامَّةِ وَ الْخَاصَّة.»

 توحید المفضل، ص۱۴۴

 

«اگر کسی بگوید:

"چرا این زمین می‌لرزد؟"،

به او گفته می‌شود:

«به‌راستی که زلزله و (بلاهای) شبیه آن، پند و هشداری است که مردم با آن ترسانده می‌شوند تا مراقب باشند و از نافرمانی‌ها دست بکشند.

همچنین بلایی که به بدن‌ها و اموالشان وارد می‌شود، بر اساس این تدبیر[1] جاری می‌شود که صلاح[2] و استقامت[3] آنان در آن است

و به این خاطر است که اگر (در این آزمایش‌ها) سالم به در آمدند، برایشان ثواب و جایگزینی در آخرت ذخیره شود که هیچ چیز از امور دنیا با آن برابری نمی‌کند

و ممکن است وقوع زلزله، هرگاه به صلاح عوام و خواص مردم باشد، در دنیا جلو انداخته شود.[4]»»

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

گاهی ما از چیزی بدمان می‌آید درحالی‌که برایمان خوب است و گاهی از چیزی خوشمان می‌آید که برایمان بد است و این خداست که می‌داند و این ماییم که نمی‌دانیم؛

«عَسى‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»[5]

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] تدبیر: دیدنِ پشت‌صحنه و عاقبت امور، نه ظاهر آن‌ها.

[2] صلاح: سلامت از فساد و تباهی.

[3] استقامت: همواره در راه بودن، پیمودنِ دائمیِ راه حق.

[4] گویا لرزش زمین اوقات مشخصی دارد که گاهی به‌خاطر مصلحت مردم جلو انداخته می‌شود.

[5] سوره بقره، آیه۲۱۶.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۰۳
ابوالفضل رهبر

 

...عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ هِلَالٍ الشَّامِیِّ مَوْلًى لِأَبِی الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا ع یَقُولُ‏:

«کُلَّمَا أَحْدَثَ‏ الْعِبَادُ مِنَ‏ الذُّنُوبِ مَا لَمْ یَکُونُوا یَعْمَلُونَ أَحْدَثَ اللَّهُ لَهُمْ مِنَ الْبَلَاءِ مَا لَمْ یَکُونُوا یَعْرِفُونَ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۲۷۵

 

عباس‌بن‌هلال‌شامی، از موالی امام کاظم، گوید: شنیدم که امام رضا (علیهماالسلام) می‌فرمودند:

«هرگاه بندگان گناهانی پدید آورند که تا آن‌زمان کسی انجام نداده باشد، خداوند برایشان بلاهایی پدید می‌آورد که تا آن‌زمان کسی نشناخته باشد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۶ ، ۱۰:۵۰
ابوالفضل رهبر

 

قالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع: 

«إِنَّ الْمُؤْمِنَ یُبْتَلَى بِکُلِّ بَلِیَّةٍ وَ یَمُوتُ بِکُلِّ مِیتَةٍ إِلَّا أَنَّهُ لَا یَقْتُلُ نَفْسَهُ.»

 الکافی، ج‏۳، ص۱۱۲

 

امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند:

«مؤمن به هر بلایی مبتلا می‌شود و به هرگونه مرگی می‌میرد، اما خودکشی نمی‌کند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۳:۰۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏:

«إِذَا رَأَیْتُمْ أَهْلَ الْبَلَاءِ فَاحْمَدُوا اللَّهَ وَ لَا تُسْمِعُوهُمْ فَإِنَ‏ ذَلِکَ‏ یَحْزُنُهُمْ‏.»

 الکافی، ج۲، ص۹۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است:

«هنگامی که اهل بلاء را دیدید، خدا را حمد کنید و (حمد خود را) به گوششان نرسانید، که این کار آنان را غمگین می‌سازد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۶:۲۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «إِنَّا صُبُرٌ وَ شِیعَتُنَا أَصْبَرُ مِنَّا.» قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ کَیْفَ صَارَ شِیعَتُکُمْ أَصْبَرَ مِنْکُمْ قَالَ: «لِأَنَّا نَصْبِرُ عَلَى مَا نَعْلَمُ وَ شِیعَتُنَا یَصْبِرُونَ عَلَى مَا لَا یَعْلَمُونَ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۹۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«ما (اهل بیت) صبوریم، و شیعیانمان از ما صبورترند.»

 

[راوی گوید:] عرض کردم:

فدایت شوم، چطور می‌شود شیعیانتان صبورتر از شما باشند؟!

حضرت فرمودند:

«زیرا ما بر چیزی صبر می‌کنیم که به آن علم داریم،

و شیعیانمان بر چیزی صبر می‌کنند که به آن علم ندارند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۶:۱۷
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ جَابِرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع: یَرْحَمُکَ اللَّهُ مَا الصَّبْرُ الْجَمِیلُ‏؟ قَالَ:

«ذَلِکَ صَبْرٌ لَیْسَ فِیهِ شَکْوَى إِلَى النَّاسِ.»

 الکافی، ج‏۲، ص۹۳

 

از جابر بن عبدالله انصاری نقل شده است:

به ابوجعفر (امام باقر علیه‌السلام) عرض کردم:

خداوند شما را مشمول رحمتش گرداند. «صبر جمیل» چیست؟

فرمودند:

«صبری است که در آن عرض شکایتی به مردم نباشد.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــ

ظاهراً مقصود این است که انسان نزد دیگران، از ابتلائاتش، گِلِه‌گذاری و آه‌وناله نکند؛ که فلان بلاها سرم آمد و بدبخت شدم و...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۶:۱۱
ابوالفضل رهبر

«مرد عوضی»[۱]، فیلمی است دینی، که «دینی بودن»اش را نه پنهان می‌کند و نه به صورت مخاطب می‌کوبد. عناصر فیلم، همه، به دفاع از «حق» قیام کرده‌اند؛ مضمون، داستان، دوربین، میزانسن، موسیقی، ... و جلوتر از همه، فیلم­ساز، که شعار نمی‌دهد، قواعد مدیا را می‌شناسد و به آن وفادار است. درست حرف می‌زند و حرف درستی هم می‌زند. از سطح[۲] عبور می‌کند و به مفهوم پیچیده تری می‌پردازد؛ «استقامت».

 

 

«مَنی»[۳]، مرد شریف و باایمانی است که در اوج «مشکلات» و «ابتلائات»، «صبر» دارد و قسمت پر لیوان را می‌بیند. بحران‌ها را مدیریت می‌کند و می‌تواند تکیه‌گاه خانواده‌اش باشد؛

- در مورد نقصی که دندان­پزشک مطرح می‌کند (عقب افتادن دندان از فک در تکامل)، نگاهش به مطلوبیت کلی انسان است.

- وقتی همسرش، «رُز»، با ناامیدی از مشکلات سلسله‌وار زندگی گلایه می‌کند، او به خوش‌شانسی‌هاشان اشاره می‌کند؛ این­‌که عاشق یک‌دیگرند، بچه‌های خوب و باهوشی دارند، و شغلی که او دوستش دارد. در نهایت «رُز» امیدوارانه می‌گوید «تو دوباره همه‌چیز را درست می‌کنی» و (هرچند موقتاً) آرام می‌گیرد.

- دعوای بچه‌ها را هم مدیریت می‌کند و هردو را راضی می‌کند.

- بعد از بلای عجیبی که نظام معیوب آمریکا (بلکه مدرنیته) بر سرش می‌آورد[۴]، وقتی متوجه می‌شود شاهد دوم هم مُرده است، هم‌چنان ایمانش را حفظ می‌کند، دعا می‌کند و امیدوار به یافتن نفر سوم است. اما زن باز کم می‌آورد. این بار «شک» می‌کند، از نور به تاریکی (سایه‌ی «مَنی») می‌رود[۵] و به عقوبتی سخت دچار می‌شود؛ «ترس»، «احساس گناه» و «دوری از خانواده».

«مَنی»، در تمام این مراحل «ایمان» دارد و «صبر».

او همیشه یک (بلکه چند) پله از «رُز» بالاتر می‌ایستد، اما این کافی نیست.

 

 

«احساس تنهایی» در این روند خسته‌کننده و تحقیرآمیز، او را هم به زانو در می‌آورد. این‌جاست که با یک «مَنیِ» خسته و بریده رو به رو می‌شویم. «مَنی»ای که در آستانه لِه شدن است، بر لبه‌ی چاهی که «رُز» در قعر آن است.

اما یک مرد سنتی[۶]، کسی را دارد که وقتی نمی‌داند باید چه کند، سراغش برود و از او راهنمایی بگیرد؛ «مادر».

«مادر»، بی‌کار نیست؛ برای بچه‌ها لباس می‌بافد. او مثل یک مشاور خبره و دل­سوز، گوش می‌دهد و پسر را دل­‌داری می‌دهد؛ «تقصیر تو نبوده، تو کُلّی بدبیاری آوردی که ممکنه برای هرکسی پیش بیاید.»

بعد (روحِ) فرزندش را معاینه می کند؛

- «دعا کرده‌ای؟»

- «بله»

- «در دعایت چه خواستی؟»

- «برای کمک دعا کرده‌ام.»[۷]

اشک در چشمان مادر موج می‌خورد. «درد» را تشخیص می‌دهد و «نسخه» را ملتمسانه طرف بیمار می‌گیرد؛ «برای استقامت دعا کن».[۸]

 

 

حالا «مَنی» است که باید برخیزد و «یک پله بالاتر» رود.

این کار را می‌کند، و «گشایش» آغاز می‌شود.

هرچند او نباید در انتظار معجزه‌ای باشد که مشکلاتش را آناً  حل کند، که زندگی، عرصه‌ی ابتلائات است و فرزند آدم (علیه‌السلام)، ناچار به صبر و استقامت.

 

 

در حاشیه‌ی تم اصلی، نگاه انتقادی فیلم­‌ساز به سیستم حاکم، در جای‌جای فیلم به چشم می‌خورد، که البته در خدمت داستان نیز هست.

سیستم بیماری که از «نظام سرمایه‌داری» شروع می‌شود، در نظام «رسانه‌­ای» و «علمی»، نظام «درمانی» و «بیمه»، در نظام «امنیتی» و «حقوقی» ادامه می‌یابد و در نهایت به «روان‌شناس» و «تیمارستان» ختم می‌شود. روندی کاملاً روتین. انسان‌ها توسط دو مأمور، تحت‌الحفظ از اتاقی به اتاق دیگر هدایت می‌شوند، از نقطه‌ی «الف» به نقطه‌ی «ب»، به نقطه‌ی «ج»، به...؛

- فیلم با نمایی کج از کلوب اشرافی «لک‌لک» شروع می‌شود تا نگاه فیلم­ساز را به نظام متزلزل و ناراستِ سرمایه‌داری عیان کند. کلوب لک‌لک مکانی است برای شادیِ سرد و تفاخرآمیز پول­دارهای نیویورک. کلوبی معروف که از بیرون زیبا و مطلوب به نظر می‌آید. کارآگاه پلیس، خیال می‌کند قاعدتاً باید به «مَنی» خیلی خوش بگذرد که در چنین کلوبی کار می‌کند، اما نمی‌داند که خدمه‌ی کلوب هرشب باید شاهد عیش و نوشی باشند که خود و خانواده‌شان حق شرکت در آن را ندارند.

- به محض این‌که پای «مَنی» به خیابان می‌رسد، در محاصره‌ی دو پلیس قرار می‌گیرد. پلیس‌ها مأمورند او را در دالان پرپیچ‌وخم سیستم حاکم حرکت دهند و از اتاقی به اتاق دیگر ببرند. حتی وقتی دو مأمور حضور ندارند، او حضور آن­‌ها را در خیابان، جلوی در خانه، حس می‌کند.

- رسانه، ضمن تبلیغ اتومبیل، راهِ رفتن به یک سفر خانوادگی با این ماشین را، سرمایه‌گذاری در بانک یا شرط‌بندی معرفی می‌کند. و آن که سرمایه‌ای ندارد، ناچار باید به جدول اسب‌ها چشم بدوزد.

- دندان‌پزشک، که نماینده «نظام علمی» است، «فرضیه داروین» را تبلیغ می‌کند و به نواقص خلقت اشاره می‌کند، نه کلیت کاملِ آن.

- هزینه‌ی سنگین کشیدنِ دندان‌های عقل (که علی‌القاعده نباید سنگین باشد)، فقرای جامعه را به افسردگی و ناامیدی می‌کشاند.

- شرکت بیمه، استارت «گرفتاری» را می‌زند. بیمه، خود نماد شک و تردید است. شک در قدرت خدا و عاملی برای سستیِ توکّل، هنگام بروز مشکلات و ابتلائات. کارمندان بیمه، با شک بی‌اساس‌شان، بی‌گناهی را پشت نرده‌ی زندان می‌اندازند. نرده ای که خود نیز پشت آن قرار دارند. نام شرکت بیمه، «مؤسسه زندگی نیویورک» است. گویا بیمه قرار است این بلا را بر سر تمام مردم نیویورک بیاورد. چنان­چه بر سر کسی که به جای «مَنی» متهم به دزدی شد، آورد.

 

 

- پلیس، بر اساس اتهامی بی‌اساس، و بر پایه‌ی احتمالات، چنان می‌کند که کرد. از دریچه‌ی دوربینِ هیچکاک، ساختمان اداره پلیس هم کج است. ساختمانی که از بیرون شیک و با ابهت به نظر می‌رسد، اما خرابی از در و دیوار داخلی و از روابط غیرانسانیِ حاکم بر آن می‌بارد. بنایی که دوامی نخواهد داشت.

- دادسرا نیز مانند پلیس اهمیتی به شخصیت متهم نمی‌دهد. کارها آن­‌چنان روتین پیش می‌رود که متهم اصلاً متوجه نمی‌شود چه اتفاقی در دادگاه افتاده است. بازی با کلمات و بندهای قانون، و دفاع وکیلی که تا به حال متهم را ندیده و با او صحبت نکرده، حاکی از روابطی بی‌روح و ماشینی است.

- وکیل، اولین نفری است که با متهم به گفتگو می‌نشیند، از کسانی که واقعاً او را می‌شناسند درباره شخصیت و مرامش تحقیق می‌کند و سعی می‌کند نجاتش دهد. هرچند همان‌طور که خود می‌گوید، بر چنین پرونده‌هایی تسلط ندارد و نمی‌تواند در برابر وکیل بیمه آن­‌چنان که باید، از موکل خود دفاع کند. جالب این‌جاست که دفتر وکیل، کنار دفتر شرکت بیمه است. یکی خراب می‌کند و دیگری باید تعمیر کند.

- دادگاهِ فشل، طولانی و کسل‌کننده نیز شخصی مثل «مَنی» را در آستانه‌ی پرتگاه «بی‌ایمانی» قرار می‌دهد. گویا انتظار کمک از جایی که باید به داد مظلومین برسد، بی‌فائده است و باید برای یک «معجزه» دست به دعا برداشت.

- در آخر، انسان‌های معمولی (و نه چندان باایمان)، تسلیم نظام حاکم خواهند شد. آنان توسط روان‌شناس بازجویی می‌شوند و در محاصره‌ی دو مأمور سفیدپوش، به «آسایش­گاه بیماران روانی» منتقل می‌شوند.

 

 

* این یادداشت، پیش‌تر در سایت «کافه نقد» منتشر شده است.

 

 

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] "The Wrong Man (1956)" ساخته‌ی «آلفرد هیچکاک»، (ترجمه بهتر آن، «مرد اشتباهی» است.)

[۲] مثل این مفاهیم که «دروغ خوب نیست»، «خیانت بد است»، «در مشکلات باید صبور بود و از خدا کمک خواست» و...

[۳] Manny نام کوچک و دوستانه‌ی «کریستوفر امانوئل بالسترو»، شخصیت اول فیلم، با بازی «هنری فوندا».

[۴] فیلم‌ساز در ابتدای فیلم روی پرده ظاهر می‌شود و ادعا می‌کند «داستان این فیلم، برخلاف دیگر فیلم‌هایم، واقعی است، کلمه به کلمه‌اش». البته جدی بودن این حرف از شخصی مثل هیچکاک، آن هم با آن سایه بلند و صورت تاریک، چندان حتمی نیست.

[۵] پس از این صحنه، به خلاف قبل، در تمام صحنه‌ها او را با لباس تیره می‌بینیم.

[۶] «مَنی» آمریکایی است، اما اصالت ایتالیایی دارد و تمام خصوصیات یک انسان «وافادار به سنت» را در او می‌بینیم؛ از رفتار محبت‌آمیز با همسر، فرزندان و والدینش، از مشروب نخوردنش، از متانت و صبرش، از همراه داشتن «تسبیح»، از نصب تمثال مسیح (علیه‌السلام) بر دیوار خانه‌اش و...

[۷] "I Prayed For Help".

[۸] "Pray For Strength"؛ نسخه‌ای که هیچکاک برای تمام انسان‌های گرفتار در چنین سیستمی می‌پیچد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۳ ، ۱۴:۳۳
ابوالفضل رهبر