روحهای عریان در خیابانهای شهر!
هر یک از آثار وجودی ما، گوشهای از حقیقتِ پنهانمان را برای دیگران به نمایش میگذارد.
خواه این اثر انجام کاری باشد یا بروز حالتی، گفتن حرفی یا نوشتن مطلبی، کشیدن شکلی یا ساختن چیزی،...[۱]
حال، هرچه این اثر، ناخودآگاهانهتر باشد، واقعنماییاش بیشتر است و تشخیصِ پشتِ ماجرا راحتتر خواهد بود.
و هرچه آگاهانهتر، هدفمندتر و بابرنامهتر باشد، فریبندگی بیشتری خواهد داشت و تشخیص حقیقتِ پشتِ نقاب، سختتر خواهد بود.
بهعنوان مثال مقایسه کنید حرفهایی را که یک نفر در حالت هوشیاری یا بیداری میزند با حرفهایی که در بیهوشی یا خواب از او میشنویم.
وقتی انسان با توجه این که دیگران رفتار و گفتارش را زیر نظر دارند، کاری میکند یا حرفی میزند، میتواند نقش بازی کند؛ خود را خوب، زرنگ، خیرخواه، متواضع، ازخودگذشته یا ... بنمایاند.
رانندگی از آن دست کارهایی است که معمولاً به صورت کاملاً ناخودآگاه انجام میشود.
اگر از رانندههای تازهکاری که دائماً حواسشان به گاز و کلاج و دنده و آینه و تابلوهای خیابان است، بگذریم، رانندهها معمولاً بدون اینکه به کلاج و دنده توجه داشته باشند و بدون اینکه به طرز رانندگیشان، رفتارشان با سوارهها و پیادههای کف خیابان توجه داشته باشند، مسیری را طی میکنند و به مقصد میرسند.
بههمینخاطر میتوان با کمی دقت، از طرز رانندگی افراد، به بسیاری از خُلقیات آنها پی برد.
در واقع رانندهها بیهیچ پوشش و نقابی، خُلقیات درونیشان را در خیابانهای شهر به ویترینِ نمایش میسپارند و دیگران را به مطالعه و شناختِ روان خود فرا میخوانند.
با کمی دقت میتوان به "عجول" یا "بیخیال" بودن یک راننده پی برد،
به "منظم" بودن یا "بینظمی"اش،
به "احتیاط بیش از حد" یا "وسواس"اش،
به "تهوّر" یا "ترسو بودن"اش،
به میزان "گذشت" و "مهربانی"اش،
به "پایبندیاش به قانون و شرع"،
به "صداقت"اش در سخنرانیهای خانوادگی پیرامون "لزوم احترام به حقوق دیگران"، " قبح ظلم"، "لزوم راستگویی"[۲]،...
و...
برای هر یک، نمونههایی از دوست و آشنا و قوم و خویش، و البته از خودم، سراغ دارم، که به دلایل اخلاقی از بیانشان صرفنظر میکنم.
___________________________________
پانوشت: با نگاهی کلیتر می توان از نوع رانندگی مردم یک شهر یا یک کشور، تا حدودی به فرهنگ حاکم بر آن جامعه پی برد.
سلام ابوالفضل جان
ممنون از مطلبی که ارایه کردی.