وقتی چُغُلی امام کاظم را پیش پدرش کردند...
...عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: دَخَلَ أَبُو حَنِیفَةَ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ: لَهُ رَأَیْتُ ابْنَکَ مُوسَى ع یُصَلِّی وَ النَّاسُ یَمُرُّونَ بَیْنَ یَدَیْهِ فَلَا یَنْهَاهُمْ وَ فِیهِ مَا فِیهِ. فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: «ادْعُوا لِی مُوسَى» فَدُعِیَ فَقَالَ لَهُ: «یَا بُنَیَّ إِنَّ أَبَا حَنِیفَةَ یَذْکُرُ أَنَّکَ کُنْتَ تُصَلِّی وَ النَّاسُ یَمُرُّونَ بَیْنَ یَدَیْکَ فَلَمْ تَنْهَهُمْ.» فَقَالَ: «نَعَمْ یَا أَبَةِ إِنَّ الَّذِی کُنْتُ أُصَلِّی لَهُ کَانَ أَقْرَبَ إِلَیَّ مِنْهُمْ یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ».» قَالَ: فَضَمَّهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِلَى نَفْسِهِ ثُمَّ قَالَ: «یَا بُنَیَّ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا مُودَعَ الْأَسْرَارِ.»
الکافی، ج۳، ص۲۹۷
از محمدبنمسلم نقل شدهاست:
ابوحنیفه[1] نزد امام صادق (علیهالسلام) آمد و به حضرت گفت:
پسرت، موسی را دیدم که نماز میخواند و مردم از جلویش عبور میکردند، اما او آنان را (از این کار) باز نمیداشت و این درست نیست![2]
امام صادق (علیهالسلام) فرمودند:
«موسی را صدا بزنید تا نزد من بیاید.»
ایشان را صدا زدند (و آمد.) آنگاه حضرت به پسرشان فرمودند:
«پسرکم! ابوحنیفه میگوید تو نماز میخواندهای و مردم از جلویت عبور میکردهاند، اما آنان را باز نمیداشتهای.»
امام کاظم (علیهالسلام) فرمود:
«بله، ای پدر! کسی که من برای او نماز میخوانم، از مردم به من نزدیکتر است. خداوند (عزّوجلّ) میفرماید:
«وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ»؛ «ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم».»[3]
امام صادق (علیهالسلام) فرزندشان را در آغوش گرفتند و فرمودند:
«پسرکم! پدر و مادرم به فدایت، ای گنجینهی اسرار!»[4]
پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] ابوحنیفه، نعمان بن ثابت (۸۰ -۱۵۰ هـ ق) فقیه و متکلم نامدار کوفه و پایهگذار «مذهب حنفی»، از مذاهب چهارگانه اهل سنت است. اصلیتش کابلی بوده است و جدش ایرانی. وی یکی از بزرگترین فقهای اهلسنت به شمار میآید و به «امام اعظم» و «سراج الائمة» ملقب است.
[2] کسانی که به عربستان سفر کردهاند، نقل میکنند که اهلسنت حساسیت ویژهای دارند که وقتی نماز میخوانند، کسی از جلویشان (یعنی حدفاصل جایی که ایستادهاند تا سجدهگاه) عبور نکند و وقتی بعضی شیعیان که از این مسأله آگاه نیستند، از بین صفوف نماز عبور میکنند، با دست مانع میشوند و گاه محکم میزنند! گویا گمان میکنند اتصالشان با خداوند قطع میشود!
[3] سوره ق، آیه۱۱۶.
[4] اینکه حضرت فرزندشان را صدا کردند و مسأله را از او پرسیدند، احتمالاً هم برای تعلیم و تأدیب ابوحنیفه بودهاست و هم برای شناساندنِ امام بعدی که علیالقاعده باید وارث علم امام قبلی باشد؛ چنانچه بعد از امام صادق، فرزند دیگرشان، اسماعیل، ادعای امامت کرد و بزرگان شیعه نزد او رفتند و با سؤالاتشان او را سنجیدند و به امام کاظم رجوع کردند.