دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

 

…عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالا خَطَبَنَا رَسُولُ اللَّهِ ص قَبْلَ وَفَاتِهِ وَ هِیَ آخِرُ خُطْبَةٍ خَطَبَهَا بِالْمَدِینَةِ حَتَّى لَحِقَ بِاللَّهِ تَعَالَى‏…

«…وَ مَنْ صَافَحَ امْرَأَةً حَرَاماً جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَغْلُولًا ثُمَّ یُؤْمَرُ بِهِ إِلَى النَّارِ وَ مَنْ فَاکَهَ امْرَأَةً لَا یَمْلِکُهَا حُبِسَ بِکُلِّ کَلِمَةٍ کَلَّمَهَا فِی الدُّنْیَا أَلْفَ عَامٍ فِی النَّارِ وَ الْمَرْأَةُ إِذَا طَاوَعَتِ الرَّجُلَ فَالْتَزَمَهَا حَرَاماً أَوْ قَبَّلَهَا أَوْ بَاشَرَهَا حَرَاماً أَوْ فَاکَهَهَا وَ أَصَابَ مِنْهَا فَاحِشَةً فَعَلَیْهَا مِنَ الْوِزْرِ مَا عَلَى الرَّجُلِ فَإِنْ غَلَبَهَا عَلَى نَفْسِهَا کَانَ عَلَى الرَّجُلِ وِزْرُهَا…»

 ثواب‌الأعمال‌وعقاب‌الأعمال، ص۲۸۴

 

نقل شده است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در آخرین سخنرانی‌ای پیش از رحلتشان در شهر مدینه ایراد فرمودند، در ضمن نکات متعدد و مهمی که خطاب به مسلمانان گوشزد کردند، فرمودند:

«…و هرکس با زن نامحرمی دست دهد، در روز قیامت در حالی وارد [صحرای محشر] می‌شود که در غُل و زنجیر است. بعد هم به او دستور داده می‌شود که وارد آتش شود.

و هرکس با زن نامحرمی لطیفه‌گویی کند، در ازای هر کلمه‌ای که در دنیا گفته، هزار سال در آتشِ (جهنم) زندانی خواهد بود.

زن نیز اگر با مرد همراهی کند و آن مرد او را به‌حرام در آغوش گیرد یا او را ببوسد یا او را به‌حرام لمس کند یا با او لطیفه‌گویی کند و از آن زن کار زشتی سر زند، همان عقوبتی که برای مرد است، برای زن نیز خواهد بود.

اما اگر مرد به‌زور بر او تسلط یابد، عقوبتش [فقط] برای مرد خواهد بود…»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۵:۳۵
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: کُنْتُ أُقْرِئُ امْرَأَةً الْقُرْآنَ بِالْکُوفَةِ فَمَازَحْتُهَا بِشَیْ‏ءٍ فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ ع عَاتَبَنِی وَ قَالَ: «مَنِ ارْتَکَبَ الذَّنْبَ فِی الْخَلَاءِ لَمْ یَعْبَأِ اللَّهُ بِهِ أَیَّ شَیْ‏ءٍ قُلْتَ لِلْمَرْأَةِ؟» فَغَطَّیْتُ وَجْهِی حَیَاءً وَ تُبْتُ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع: «لَا تَعُدْ!»

 الخرائج والجرائح، ج۲، ص۵۹۴

 

از ابوبصیر نقل شده است:

من در کوفه به زنی قرائت قرآن می‌آموختم. [یک بار] با حرفی با او شوخی کردم.

وقتی که [در مدینه] خدمت امام باقر (علیه‌السلام) رسیدم، مرا سرزنش کردند و فرمودند:

«کسی که در خلوت گناهی انجام دهد، خداوند به او اعتنایی نخواهد کرد. به آن زن چه گفتی؟»

ابوبصیر گوید:

من از روی خجالت صورتم را پوشاندم و توبه کردم.

امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند:

«دیگر تکرار نکن!»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۴:۲۰
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مُسْکَانَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: «إِنَّمَا اَلْمَرْأَةُ قِلاَدَةٌ فَانْظُرْ إِلَى مَا تَقَلَّدُهُ.» قَالَ: وَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ: «لَیْسَ لِلْمَرْأَةِ خَطَرٌ لاَ لِصَالِحَتِهِنَّ وَ لاَ لِطَالِحَتِهِنَّ أَمَّا صَالِحَتُهُنَّ فَلَیْسَ خَطَرُهَا اَلذَّهَبَ وَ اَلْفِضَّةَ بَلْ هِیَ خَیْرٌ مِنَ اَلذَّهَبِ وَ اَلْفِضَّةِ وَ أَمَّا طَالِحَتُهُنَّ فَلَیْسَ اَلتُّرَابُ خَطَرَهَا بَلِ اَلتُّرَابُ خَیْرٌ مِنْهَا.»

 الکافی، ج۵، ص۳۳۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«زن، [همانندِ] گردن‌بند است. پس دقت کن به چیزی که آن را به گردنت می‌آویزی.»[۱]

همچنین از ایشان نقل شده است:

«زنان، قدر و قیمتی ندارند؛ نه زنان صالح و نه زنان فاسد!

- زنان صالح، قیمتشان، طلا و نقره نیست؛ بلکه از طلا و نقره باارزش‌تر هستند

و زنان فاسد، قیمتشان، خاک نیست؛ بلکه قیمت خاک از آن‌ها باارزش‌تر است.»[۲]

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] «گردن‌بند» یک وسیله زینتی است. همان‌طور که یک گردن‌بند، نشانه‌ی سطح سلیقه و تموّل شخصی است که آن را به گردن دارد و او را در نظر دیگران بالا می‌برد یا پایین می‌آورد، همسری که انسان برای خود برمی‌گزیند نیز نشان‌دهنده شخصیت فردی و اجتماعی انسان است؛ این‌که او چه سلایق و روحیات و تمایلاتی دارد، چه ویژگی‌هایی برایش ارزش‌مند و بااهمیت است، سطح اجتماعی‌اش چه‌میزان و…

به‌هرحال چه بپسندیم و چه نپسندیم؛ واقعیت این است که انسان با ازدواج، چنین گردن‌بندی به خود می‌آویزد و سال‌های سال، آن را مانند تابلوی شخصیت خود، در منظر دیگران قرار می‌دهد.

[۲] این قاعده، مخصوص زنان نیست؛ قدر و ارزش همه انسان‌ها می‌تواند کم‌تر از خاک یا بیشتر از طلا باشد. می‌تواند پست‌تر از حیوان یا برتر از فرشته باشد؛

چنان‌چه در یکی از مطالب پیشین (با عنوان «انسان؛ از حیوان تا فرشته») به این موضوع اشاره شده بود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۹:۵۶
ابوالفضل رهبر

 

…رَوَى اَلْأَصْبَغُ بْنُ نُبَاتَةَ عَنْ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ:

«یَظْهَرُ فِی آخِرِ اَلزَّمَانِ وَ اِقْتِرَابِ اَلسَّاعَةِ - وَ هُوَ شَرُّ اَلْأَزْمِنَةِ - نِسْوَةٌ کَاشِفَاتٌ عَارِیَاتٌ مُتَبَرِّجَاتٌ، مِنَ اَلدِّینِ دَاخِلاَتٌ فِی اَلْفِتَنِ، مَائِلاَتٌ إِلَى اَلشَّهَوَاتِ، مُسْرِعَاتٌ إِلَى اَللَّذَّاتِ، مُسْتَحِلاَّتٌ لِلْمُحَرَّمَاتِ، فِی جَهَنَّمَ خَالِدَات.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج۳، ص۳۹۰

 

از اصبغ بن نُباته نقل شده است: شنیدم که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‌فرمودند:

«در آخرالزمان و زمانی که قیامت نزدیک می‌شود - که این زمان، بدترینِ زمان‌هاست - زنانی ظهور و بروز می‌یابند که کشف‌کننده [موهایشان] و برهنه‌کننده [بدن‌هایشان] هستند و با آرایش و زیورآلاتشان جلب توجه می‌کنند.

آنان از دین خارج می‌شوند و به فتنه‌ها داخل می‌گردند، به شهوات گرایش پیدا می‌کنند، با سرعت به سوی لذت‌ها(ی مادی) می‌روند، محرّمات را حلال می‌شمارند و در جهنم جاودان خواهند بود.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۰۳ ، ۱۳:۵۴
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ اَلْجَعْفَرِیِّ عَنْ أَبِی اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى عَلَى اَلْإِنَاثِ أَرْأَفُ مِنْهُ عَلَى اَلذُّکُورِ وَ مَا مِنْ رَجُلٍ یُدْخِلُ فَرْحَةً عَلَى اِمْرَأَةٍ بَیْنَهُ وَ بَیْنَهَا حُرْمَةٌ إِلاَّ فَرَّحَهُ اَللَّهُ تَعَالَى یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ.»

 الکافی، ج۶، ص۶

 

از امام رضا، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«به‌راستی که خداوند (تبارک‌وتعالی) بر زنان نسبت به مردان مهربان‌تر است

و هیچ مردی نیست که شادی‌ای به دل زنی که مَحرمِ اوست، وارد کند، مگر این‌که خداوند (تعالی) در روز قیامت او را شاد خواهد کرد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۰۳ ، ۰۹:۲۵
ابوالفضل رهبر

 

اطاعت از اهل‌بیت (علیهم‌السلام) بر همگان واجب است.

برای نمونه…

 

 

…عَنْ بَشِیرٍ اَلْعَطَّارِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ:

«نَحْنُ قَوْمٌ فَرَضَ اَللَّهُ طَاعَتَنَا وَ أَنْتُمْ تَأْتَمُّونَ بِمَنْ لاَ یُعْذَرُ اَلنَّاسُ بِجَهَالَتِهِ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۸۶

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«ما (اهل‌بیت) گروهی هستیم که خداوند اطاعت از ما را واجب کرده است.

اما شما از کسی پیروی می‌کنید که به‌خاطر جهالتش، مردم (در پیروی از او) عذر و بهانه‌ای نخواهند داشت.»

 

 

وجوب این اطاعت از آیات قرآن استخراج شده است.

ملاحظه بفرمایید…

 

 

…عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی اَلْعَلاَءِ قَالَ: ذَکَرْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَوْلَنَا فِی اَلْأَوْصِیَاءِ إِنَّ طَاعَتَهُمْ مُفْتَرَضَةٌ. قَالَ: فَقَالَ: «نَعَمْ هُمُ اَلَّذِینَ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى: «أَطِیعُوا اَللّٰهَ وَ أَطِیعُوا اَلرَّسُولَ وَ أُولِی اَلْأَمْرِ مِنْکُمْ» وَ هُمُ اَلَّذِینَ قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «إِنَّمٰا وَلِیُّکُمُ اَللّٰهُ وَ رَسُولُهُ وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا».»

 الکافی، ج۱، ص۱۸۷

 

از حسین بن ابی‌علاء نقل شده است:

نزد امام صادق (علیه‌السلام) نظر خودمان راجع‌به اوصیاء (جانشینان انبیاء) بیان کردم؛ این‌که اطاعت از آن‌ها واجب است.

حضرت فرمودند:

«بله، آن‌ها همان کسانی هستند که خداوند (تعالی) [درباره‌شان] فرموده است:

«أَطِیعُوا اَللّٰهَ وَ أَطِیعُوا اَلرَّسُولَ وَ أُولِی اَلْأَمْرِ مِنْکُمْ»[نساء:۵۹]؛

«از خداوند و از رسولش و از کسانی از میان خودتان اولی‌الامر هستند، اطاعت کنید.»

و همان کسانی هستند که خداوند (عزّوجلّ) [درباره‌شان] فرموده است:

«إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ»[مائده:۵۵]؛

«ولیّ شما تنها خداست و رسولش و کسانی که ایمان آورده‌اند و نماز را به‌پا می‌دارند و در حال رکوع صدقه می‌دهند.»»

 

 

اما گاهی ما در این خصوص افراط می‌کنیم و خود را - به‌نحو مطلق - عبد و غلام حضرات ائمه (علیهم‌السلام) می‌نامیم.

امام رضا (علیه‌السلام) در این خصوص تذکر داده‌اند…

 

 

…عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَیْدٍ اَلطَّبَرِیِّ قَالَ: کُنْتُ قَائِماً عَلَى رَأْسِ اَلرِّضَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ بِخُرَاسَانَ وَ عِنْدَهُ عِدَّةٌ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ وَ فِیهِمْ إِسْحَاقُ بْنُ مُوسَى بْنِ عِیسَى اَلْعَبَّاسِیُّ فَقَالَ: «یَا إِسْحَاقُ بَلَغَنِی أَنَّ اَلنَّاسَ یَقُولُونَ إِنَّا نَزْعُمُ أَنَّ اَلنَّاسَ عَبِیدٌ لَنَا لاَ وَ قَرَابَتِی مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مَا قُلْتُهُ قَطُّ وَ لاَ سَمِعْتُهُ مِنْ آبَائِی قَالَهُ وَ لاَ بَلَغَنِی عَنْ أَحَدٍ مِنْ آبَائِی قَالَهُ وَ لَکِنِّی أَقُولُ اَلنَّاسُ عَبِیدٌ لَنَا فِی اَلطَّاعَةِ مَوَالٍ لَنَا فِی اَلدِّینِ فَلْیُبَلِّغِ اَلشَّاهِدُ اَلْغَائِبَ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۸۷

 

از محمد بن زید طبری نقل شده است:

من در خراسان بالای سر امام رضا (علیه‌السلام) به‌خدمت ایستاده بودم. جمعی از بنی‌هاشم نزد ایشان بودند و اسحاق بن موسی عباسی نیز در میان آن‌ها بود.

حضرت فرمودند:

«ای اسحاق! به من خبر رسیده که مردم می‌گویند: عقیده ما (اهل‌بیت) این است که مردم بندگان ما هستند.

قسم به قرابتی که با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دارم، من هرگز این سخن را نگفته‌ام و از پدرانم چنین سخنی نشنیده‌ام و به من خبر نرسیده که یکی از پدرانم چنین گفته باشد.

اما من می‌گویم: مردم، بنده‌ی ما هستند در اطاعت (از ما)، و پیروِ ما هستند در (امرِ) دین.

پس حاضران (این سخن را) به غایبان برسانند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۰۳ ، ۱۱:۰۳
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «إِنَّمَا یَعْبُدُ اَللَّهَ مَنْ یَعْرِفُ اَللَّهَ فَأَمَّا مَنْ لاَ یَعْرِفُ اَللَّهَ فَإِنَّمَا یَعْبُدُهُ هَکَذَا ضَلاَلاً.» قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ فَمَا مَعْرِفَةُ اَللَّهِ؟ قَالَ: «تَصْدِیقُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَصْدِیقُ رَسُولِهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ مُوَالاَةُ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ اَلاِئْتِمَامُ بِهِ وَ بِأَئِمَّةِ اَلْهُدَى عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ وَ اَلْبَرَاءَةُ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عَدُوِّهِمْ هَکَذَا یُعْرَفُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۸۰

 

از ابوحمزه ثمالی نقل شده است:

امام باقر (علیه‌السلام) به من فرمودند:

«خداوند را فقط کسی [آن‌طور که سزاوار است] عبادت می‌کند که خدا را بشناسد. اما کسی که خداوند را نمی‌شناسد، به‌راستی که او را از روی گمراهی عبادت می‌کند.»

عرض کردم:

فدایتان شوم، [منظورتان از] «شناخت خداوند» چیست؟

حضرت فرمودند:

«تصدیق خداوند (عزّوجل) و تصدیق رسولش (صلی‌الله‌علیه‌وآله)،

دوست داشتنِ امام علی (علیه‌السلام) و پیروی از او و امامان هدایت‌گر (علیهم‌السلام)

و دوری‌جستن از دشمنان آن‌ها و نزدیک شدن به خداوند (عزّوجلّ).

این‌طور، خداوند (عزّوجلّ) شناخته می‌شود.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۰۳ ، ۲۱:۳۴
ابوالفضل رهبر

 

و قَالَ الصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ:

«لَا تَکُونَنَّ أَوَّلَ مُشِیرٍ، وَ إِیَّاکَ وَ الرَّأْیَ الْفَطِیرَ، وَ تَجَنَّبْ ارْتِجَالَ الْکَلَامِ، وَ لَا تُشِرْ عَلَى مُسْتَبِدٍّ بِرَأْیِهِ، وَ لَا عَلَى وَغْدٍ، وَ لَا عَلَى مُتَلَوِّنٍ، وَ لَا عَلَى لَجُوجٍ. وَ خَفِ اللَّهَ فِی مَوَاقِعِ هَوَى الْمُسْتَشِیرِ، فَإِنَّمَا الْتِمَاسُ مُوَافَقَتِهِ لُؤْمٌ، وَ سُوءُ الِاسْتِمَاعِ مِنْهُ جِنَایَةٌ.»

 نزهةالناظروتنبیه‌الخاطر، ص۱۱۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرگز اولین مشورت‌دهنده نباش!

بپرهیز از این‌که نظر خام و ناپخته‌ای دهی!

بپرهیز از این‌که بدون فکر و ناسنجیده سخن گویی!

به کسی که خودرأی است و کسی که بی‌ارزش و بی‌ادب است و کسی که دم‌دمی‌مزاج و چندرنگ است و کسی که لج‌باز است، مشورت نده!

هنگامی که هوا و هوسِ مشورت‌گیرنده به سمتی گرایش دارد، از خدا بترس!

چراکه اگر بخواهی با او موافقت کنی، سزاوار سرزنش خواهی بود و اگر خوب به سخنانش گوش ندهی، جنایب[*] است.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] جنایت؛ گناهی است که مستوجب عقوبت و مجازات است. در بعضی منابع نیز «خیانت» ذکر شده است. (ر.ک: الدرةالباهرةمن‌الأصداف‌الطاهرة، ص۳۱)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۰۳ ، ۱۱:۲۶
ابوالفضل رهبر

 

عنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی‌طَالِبٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ:

«أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَانَ یَطْوِی فِرَاشَهُ وَ یَشُدُّ مِئْزَرَهُ فِی اَلْعَشْرِ اَلْأَوَاخِرِ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ کَانَ یُوقِظُ أَهْلَهُ لَیْلَةَ ثَلاَثٍ وَ عِشْرِینَ وَ کَانَ یَرُشُّ وُجُوهَ اَلنِّیَامِ بِالْمَاءِ فِی تِلْکَ اَللَّیْلَةِ وَ کَانَتْ فَاطِمَةُ عَلَیْهَا السَّلاَمُ لاَ تَدَعُ أَحَداً مِنْ أَهْلِهَا یَنَامُ تِلْکَ اَللَّیْلَةَ وَ تُدَاوِیهِمْ بِقِلَّةِ اَلطَّعَامِ وَ تَتَأَهَّبُ لَهَا مِنَ اَلنَّهَارِ وَ تَقُولُ: «مَحْرُومٌ مَنْ حُرِمَ خَیْرَهَا.»»

 دعائم‌الإسلام، ج۱، ص۲۸۲

 

از امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیه) نقل شده است:

«به‌راستی که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در ده روز آخر ماه رمضان تشک خود را جمع می‌کردند و کمربندِ [همتِ]شان را [برای انجام عبادات] محکم می‌کردند. ایشان در شب بیست و سوم خانواده خود را بیدار می‌کردند و در این شب بر صورت کسانی که می‌خوابیدند، قطرات آب می‌پاشیدند.

حضرت فاطمه (علیهاالسلام) نیز اجازه نمی‌داد هیچ‌یک از اعضای خانواده‌اش در این شب بخوابد. ایشان برای جلوگیری از خواب‌آلودگی خانواده، غذایشان را کم می‌کرد و از روز قبل آنان را برای این شب آماده می‌نمود و می‌فرمود: «کسی که از خیر (و برکت) این شب محروم شود، محرومِ حقیقی است.»»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

از مرحوم آیت‌الله مصباح یزدی (رحمةالله‌علیه) سؤال شده است: «نقل شده که در شب قدر حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) با آب پاشیدن به صورت امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) آن‌ها را بیدار نگه می‌داشتند. آیا ما هم باید سعی کنیم بچه‌ها را بیدار نگه داریم؟»

نکته‌ای که ایشان در پاسخ به این پرسش ذکر کرده‌اند، بسیار مهم است؛ «این‌که بچه‌ها را بیدار نگه دارند و آب به صورتشان بزنند که بیدار بمانند، آن‌ اندازه که جنبه تربیت دارد (که به بچه‌ها یاد بدهند احیای این شب‌ها این‌قدر مهم است که اگر خوابتان گرفت آب به صورتتان بزنید تا بیدار بمانید،) این حد خیلی خوب است. اما این، در صورتی است که بچه از این ناراحت و اذیت نشود و ضرری برایش نداشته باشد و موجب بدبینی او به دین نشود. اگر بچه مثلاً مریض بوده یا گرفتاری داشته و حالا می‌خواهد بخوابد و ما نگذاریم، این اگر گناه نداشته باشد، ثوابی ندارد.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۰۳ ، ۱۰:۴۲
ابوالفضل رهبر

 

از امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) نقل شده است:

«إِذَا أَضَرَّتِ اَلنَّوَافِلُ بِالْفَرِیضَةِ فَارْفُضُوهَا.»

 تحف‌العقول، ص۲۳۶

 

«هرگاه نوافل (مستحبات) به فرائض (واجبات) آسیب می‌رساند، آن‌ها را کنار بگذار.»

 

 

 

از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است:

«لاَ قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ.»

 نهج‌البلاغة، ص۴۷۵

 

«نوافل (مستحبات) اگر به فرائض (واجبات) آسیب بزنند، موجب قربت (نزدیکی به پروردگار) نخواهد بود.»

 

 

 

مطالب مرتبط پیشین:

- «نفست را این‌گونه گول بزن؛ راحت‌گیری در مستحبات، سخت‌گیری در واجبات»

- «در دوره آماده‌سازی فرزندان برای نماز، سخت‌گیر نباشید»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۰۳ ، ۱۵:۲۵
ابوالفضل رهبر

 

در توراتِ تحریف‌شده، تهمتِ دروغینِ زشتی به حضرت داود (علیه‌السلام) نسبت داده شده است؛

چنین ادعا شده که ایشان به زنی علاقه‌مند شد، - نعوذ بالله - با او زنا کرد و آن زن حامله شد. بعد هم برای سرپوش گذاشتن روی ماجرا، شوهرش (اوریای حِتی) را به مهلکه‌ای فرستاد تا کشته شود و آن زن را به ازدواج خود در آورد!

اما اهل‌بیت (علیهم‌السلام) این اتهام شرم‌آور به این نبیِ الهی را ناروا دانسته‌اند و به‌شدت آن را تکذیب کرده‌اند.

 

حتی از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده است:

«لاَ أُوتَى بِرَجُلٍ یَزْعُمُ أَنَّ دَاوُدَ تَزَوَّجَ بِامْرَأَةِ أُورِیَا إِلاَّ جَلَدْتُهُ حَدّاً لِلنُّبُوَّةِ وَ حَدّاً لِلْإِسْلاَمِ.»

 مجمع‌البیان، ج۸، ص۴۷۳

«هر مردی که گمان کند داود (علیه‌السلام) با همسرِ اوریا ازدواج کرده، اگر نزد من آورده شود، او را (صد و شصت ضربه) شلاق خواهم زد؛ یک حدّ (هشتاد ضربه) برای (اهانت به مقام) نبوت و یک حدّ (هشتاد ضربه) برای (اتهام زنا به یک اهلِ) اسلام.»

 

 

 

همچنین نقل شده است در مناظره‌ای که توسط مأمون (لعنه‌الله) برای امام رضا (علیه‌السلام) ترتیب داده شده بود، پس از آن‌که حضرت به شبهات قرآنیِ شخصی (به‌نام علی بن محمد بن جَهم) پیرامون معصیت انبیاء (علیهم‌السلام) پاسخ دادند و از عصمت آن‌ها دفاع کردند، آن شخص این نسبت را به حضرت داود (علیه‌السلام) داد که ایشان در حال نماز پرنده‌ای زیبا را دید و نمازش را شکست و دنبال آن رفت و به‌طور اتفاقی زنی برهنه را در خانه‌اش دید و عاشق او شد و شوهرش که به جنگ رفته بود را پیشاپیش سپاه فرستاد تا کشته شود و بتواند با آن زن ازدواج کند.

حضرت وقتی این یاوه‌ها را شنیدند، چنین عکس‌العمل نشان دادند:

 

امام رضا (علیه‌السلام) با دست بر پیشانی‌شان زدند و فرمودند:

««إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَیْهِ رٰاجِعُونَ» به‌راستی که شما به پیامبری از پیامبران خدا نسبت دادید که او برای دنبال کردن یک پرنده، نمازش را سبک شمرد، بعد به کاری زشت روی آورد و بعد هم دست به قتل زد!»

…آن شخص عرض کرد:

ای پسر رسول خدا! پس داستان او با اوریا چه بود؟

حضرت فرمودند:

«إِنَّ اَلْمَرْأَةَ فِی أَیَّامِ دَاوُدَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ کَانَتْ إِذَا مَاتَ بَعْلُهَا أَوْ قُتِلَ لاَ تَتَزَوَّجُ بَعْدَهُ أَبَداً وَ أَوَّلُ مَنْ أَبَاحَ اَللَّهُ لَهُ أَنْ یَتَزَوَّجَ بِامْرَأَةٍ قُتِلَ بَعْلُهَا کَانَ دَاوُدُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَتَزَوَّجَ بِامْرَأَةِ أُورِیَا لَمَّا قُتِلَ وَ اِنْقَضَتْ عِدَّتُهَا مِنْهُ فَذَلِکَ اَلَّذِی شَقَّ عَلَى اَلنَّاسِ مِنْ قِبَلِ أُورِیَا…»

 عیون‌أخبارالرضا، ج۱، ص۱۹۱

 

«زن، در زمان حضرت داود (علیه‌السلام) وقتی شوهرش می‌مرد یا کشته می‌شد، بعد از او، تا ابد ازدواج نمی‌کرد.

اولین کسی که خداوند برایش مباح کرد که با زنی که شوهرش کشته شده ازدواج کند، حضرت داود (علیه‌السلام) بود.

پس وقتی اوریا کشته شد، وقتی دوران عِدّه‌ی همسرش تمام شد، حضرت داود با او ازدواج کرد. [تحملِ] این کار تا قبل از اوریا، برای مردم، بسیار دشوار بود.»

 

امام رضا (علیه‌السلام) در ادامه به ماجرای ازدواج رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) با «زینب بنت جحش» اشاره می‌کنند که این ازدواج نیز به دستور خداوند و برای از بین بردن یک سنت جاهلی انجام شده بود.

توضیح آن‌که پیامبر، کودکی به‌نام «زید بن حارثه» که آزاده‌شده‌ی خودشان بود را به‌عنوان فرزندخوانده پذیرفتند و در خانه خود بزرگ کردند. وقتی زید بزرگ شد، پیامبر زینب (دختر جحش) را برای زید خواستگاری کرد. زید با زینب ازدواج کرد، اما پس از مدتی او را طلاق داد.

در فرهنگ جاهلیت ازدواج با همسرِ فرزندخوانده (مانند ازدواج با همسرِ فرزند) تا ابد حرام بود و خداوند برای برداشتن این فرهنگ، به پیامبر فرمان داد با زینب ازدواج کند. پیامبر برای جلوگیری از طعنه‌ی منافقان قصد پنهان نگه داشتنِ این ماجرا را داشتند، اما فرمان رسید که این ازدواج باید اعلان گردد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۰۲ ، ۰۸:۵۰
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «إِذَا أَرَادَ أَحَدُکُمْ أَنْ لاَ یَسْأَلَ رَبَّهُ شَیْئاً إِلاَّ أَعْطَاهُ فَلْیَیْأَسْ مِنَ اَلنَّاسِ کُلِّهِمْ وَ لاَ یَکُونُ لَهُ رَجَاءٌ إِلاَّ مِنْ عِنْدِ اَللَّهِ عَزَّ ذِکْرُهُ فَإِذَا عَلِمَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِکَ مِنْ قَلْبِهِ لَمْ یَسْأَلْهُ شَیْئاً إِلاَّ أَعْطَاهُ فَحَاسِبُوا أَنْفُسَکُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا عَلَیْهَا فَإِنَّ لِلْقِیَامَةِ خَمْسِینَ مَوْقِفاً کُلُّ مَوْقِفٍ مِقْدَارُهُ أَلْفُ سَنَةٍ.» ثُمَّ تَلاَ: «فِی یَوْمٍ کٰانَ مِقْدٰارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمّٰا تَعُدُّونَ»

 الکافی، ج۸، ص۱۴۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«هرگاه یکی از شما خواست هرچه از پروردگارش خواست، خداوند آن را به او بدهد، باید از همه‌ی مردم ناامید شود و امیدش فقط به جانب خداوند (عزّ ذِکرُه) باشد.

پس آن‌گاه که خداوند (عزّوجلٌ) این حالت (امیدِ صِرف به پروردگار و ناامیدی کامل از غیر خدا) را در قلبش بیابد،[*] هرچه (بنده‌اش) از او بخواهد را به او می‌دهد.

پس قبل از آن‌که به‌خاطر نفْس‌هایتان مورد محاسبه قرار گیرید، نفْس‌هایتان (خودتان) را مورد محاسبه قرار دهید؛

زیرا به‌راستی قیامت پنجاه ایستگاه دارد که مقدار (توقف در) هر ایستگاه، هزار سال است.»

سپس امام صادق (علیه‌السلام) این آیه را تلاوت فرمودند:

«فِی یَوْمٍ کٰانَ مِقْدٰارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمّٰا تَعُدُّونَ» [سجده:۵]

«…در روزی که مقدار آن هزار سال از سال‌هایی است که شما می‌شمارید.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] یعنی این حالت باید درونی شود و در قلب انسان رسوخ کند، نه‌این‌که انسان صِرفاً به‌زبان بگوید: «امید من فقط و فقط به خداست» و یا در رفتار چنین وانمود نماید. هرچند اعتقاد اگر قلبی باشد، بر زبان هم جاری خواهد شد و در رفتار نیز نمود خواهد داشت.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۰۲ ، ۰۸:۳۱
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سَدِیرٍ اَلصَّیْرَفِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ! هَلْ یُکْرَهُ اَلْمُؤْمِنُ عَلَى قَبْضِ رُوحِهِ؟ قَالَ: «لاَ وَ اَللَّهِ إِنَّهُ إِذَا أَتَاهُ مَلَکُ اَلْمَوْتِ لِقَبْضِ رُوحِهِ جَزِعَ عِنْدَ ذَلِکَ فَیَقُولُ لَهُ مَلَکُ اَلْمَوْتِ: «یَا وَلِیَّ اَللَّهِ لاَ تَجْزَعْ فَوَ اَلَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لَأَنَا أَبَرُّ بِکَ وَ أَشْفَقُ عَلَیْکَ مِنْ وَالِدٍ رَحِیمٍ لَوْ حَضَرَکَ اِفْتَحْ عَیْنَکَ فَانْظُرْ!»» قَالَ: «وَ یُمَثَّلُ لَهُ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ فَاطِمَةُ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ وَ اَلْأَئِمَّةُ مِنْ ذُرِّیَّتِهِمْ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ فَیُقَالُ لَهُ: «هَذَا رَسُولُ اَللَّهِ وَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ فَاطِمَةُ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ وَ اَلْأَئِمَّةُ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ رُفَقَاؤُکَ.»» قَالَ: «فَیَفْتَحُ عَیْنَهُ فَیَنْظُرُ فَیُنَادِی رُوحَهُ مُنَادٍ مِنْ قِبَلِ رَبِّ اَلْعِزَّةِ فَیَقُولُ: «یٰا أَیَّتُهَا اَلنَّفْسُ اَلْمُطْمَئِنَّةُ» إِلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ: «اِرْجِعِی إِلىٰ رَبِّکِ رٰاضِیَةً» بِالْوَلاَیَةِ «مَرْضِیَّةً» بِالثَّوَابِ «فَادْخُلِی فِی عِبٰادِی» یَعْنِی مُحَمَّداً وَ أَهْلَ بَیْتِهِ «وَ اُدْخُلِی جَنَّتِی» فَمَا شَیْءٌ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنِ اِسْتِلاَلِ رُوحِهِ وَ اَللُّحُوقِ بِالْمُنَادِی.»

الکافی، ج۳، ص۱۲۷

 

از سَدیٖر صَیرَفی نقل شده است:

به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم:

فدایتان شوم، ای فرزند رسول خدا! آیا مؤمن از قبض روح خود بدش می‌آید؟

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«نه، به خدا قسم! به‌راستی هرگاه فرشته‌ی مرگ برای قبض روح نزد مؤمن می‌آید، او در این‌هنگام بی‌تابی می‌کند.

آن‌گاه فرشته‌ی مرگ به او می‌گوید: «ای دوست خدا! بی‌تابی نکن! قسم به خدایی که محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را فرستاد، قطعاً من نسبت به تو، مهربان‌تر و خیرخواه‌تر از پدر مهربانی هستم که نزدت حاضر باشد. چشمت را باز کن و نگاه کن!»

آن‌گاه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، امیرالمؤمنین، حضرت فاطمه، امام حسن، امام حسین و امامان از نوادگان ایشان (علیهم‌السلام) نزد او ممثَّل (مجسّم) می‌شوند و به او گفته می‌شود: «این رسول خداست و امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین و امامان از نوادگان ایشان؛ (همگی) رفقای تو هستند.» پس آن مؤمن چشمش را می‌گشاید و نگاه می‌کند.

آن‌گاه ندادهنده‌ای از جانب خداوندِ بلندمرتبه، خطاب به روح او ندا می‌دهد: «ای نفْسی که به‌واسطه‌ی محمد و اهل‌بیتش (صلوات‌الله‌علیهم) آرامش یافته‌ای! به‌سوی پروردگارت بازگرد، درحالی‌که به ولایت ایشان رضایت داری و با پاداشـ[ـی که به تو داده می‌شود] رضایت می‌یابی. پس در میان بندگان من - یعنی محمد و اهل‌بیتش صلوات‌الله‌علیهم - وارد شو و به بهشت من داخل شو!»[*]

هیچ چیزی برای آن مؤمن دوست‌داشتنی‌تر از خارج شدن روحش (از بدن) و پیوستنش به آن ندادهنده نیست.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] اشاره‌ای است به آیات ۲۷ الی ۳۰ سوره مبارکه فجر:

«یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِی إِلَىٰ رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً * فَادْخُلِی فِی عِبَادِی * وَادْخُلِی جَنَّتِی»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۰۲ ، ۱۵:۵۵
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ سَدِیرٍ اَلصَّیْرَفِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: «إِنَّ فِی صَاحِبِ هَذَا اَلْأَمْرِ شَبَهاً مِنْ یُوسُفَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ.» قَالَ: قُلْتُ لَهُ: کَأَنَّکَ تَذْکُرُهُ حَیَاتَهُ أَوْ غَیْبَتَهُ؟ قَالَ: فَقَالَ لِی: «وَ مَا یُنْکِرُ مِنْ ذَلِکَ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ أَشْبَاهُ اَلْخَنَازِیرِ إِنَّ إِخْوَةَ یُوسُفَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ کَانُوا أَسْبَاطاً أَوْلاَدَ اَلْأَنْبِیَاءِ تَاجَرُوا یُوسُفَ وَ بَایَعُوهُ وَ خَاطَبُوهُ وَ هُمْ إِخْوَتُهُ وَ هُوَ أَخُوهُمْ فَلَمْ یَعْرِفُوهُ حَتَّى قَالَ: «أَنَا یُوسُفُ وَ هٰذٰا أَخِی» فَمَا تُنْکِرُ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ اَلْمَلْعُونَةُ أَنْ یَفْعَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِحُجَّتِهِ فِی وَقْتٍ مِنَ اَلْأَوْقَاتِ کَمَا فَعَلَ بِیُوسُفَ إِنَّ یُوسُفَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ کَانَ إِلَیْهِ مُلْکُ مِصْرَ وَ کَانَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ وَالِدِهِ مَسِیرَةُ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ یَوْماً فَلَوْ أَرَادَ أَنْ یُعْلِمَهُ لَقَدَرَ عَلَى ذَلِکَ لَقَدْ سَارَ یَعْقُوبُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ وُلْدُهُ عِنْدَ اَلْبِشَارَةِ تِسْعَةَ أَیَّامٍ مِنْ بَدْوِهِمْ إِلَى مِصْرَ فَمَا تُنْکِرُ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ أَنْ یَفْعَلَ اَللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ بِحُجَّتِهِ کَمَا فَعَلَ بِیُوسُفَ أَنْ یَمْشِیَ فِی أَسْوَاقِهِمْ وَ یَطَأَ بُسُطَهُمْ حَتَّى یَأْذَنَ اَللَّهُ فِی ذَلِکَ لَهُ کَمَا أَذِنَ لِیُوسُفَ «قَالُوا أَ إِنَّکَ لَأَنْتَ یُوسُفُ قٰالَ أَنَا یُوسُفُ».»

 الکافی، ج۱، ص۳۳۶

 

از سَدیر صَیرَفی نقل شده است:

شنیدم که امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمودند:

«به‌راستی که صاحب این امر (مهدی منتظَر عجل‌الله‌فرجه)، شباهت‌هایی با یوسف (علیه‌السلام) دارد.»

من عرض کردم:

گویا منظور شما، زنده بودن و غایب شدن ایشان است؟[۱]

حضرت به من فرمودند:

«چرا این امت خوک‌سیرت این موضوع را انکار می‌کنند؟!؛[۲]

به‌راستی برادران یوسف (علیه‌السلام) تیره‌ای از اولاد پیامبران بودند که خودشان یوسف را معامله کردند و او را فروختند و (سال‌ها بعد، وقتی به مصر رفتند،) با او سخن گفتند، اما با ‌آن‌که برادرانش بودند، تا زمانی که یوسف خودش (به آن‌ها) نگفته بود: «من یوسف هستم و این (بنیامین) برادرم است»[یوسف:۹۰]، او را نشناختند.

پس چرا این امت ملعون این را انکار می‌کنند که خداوند (عزّوجلّ) در یک زمانی همان‌کاری که با یوسف کرد را با حجت خودش انجام دهد؟!؛

به‌راستی یوسف (علیه‌السلام) پادشاه مصر بود و میان او و پدرش هجده روز راه فاصله بود. اگر خداوند می‌خواست پدرش این را بداند، می‌توانست چنین کند (او را آگاه کند.)

وقتی یعقوب (علیه‌السلام) و فرزندانش بشارت یافتند [که پادشاه مصر همان یوسف است]، از زمانی که حرکت کردند تا وقتی رسیدند، نُه روز طول کشید.

پس چرا این امت این را انکار می‌کنند که خداوند (عزّوجلّ) با حجت خودش همان‌کاری را کند که با یوسف کرد؟!؛

این‌که یوسف در بازارهای آن‌ها راه می‌رفت و پا روی فرش‌هایشان می‌گذاشت [اما خانواده‌اش او را نمی‌شناختند]، تا این‌که خداوند اذن داد که او شناخته شود، همان‌طور که به یوسف اجازه داد (خود را معرفی کند)؛

«قَالُوا أَ إِنَّکَ لَأَنْتَ یُوسُفُ قٰالَ أَنَا یُوسُفُ»[یوسف:۹۰]؛

«گفتند آیا به‌راستی تو خودِ یوسف هستی؟ گفت: من یوسف هستم.»»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] اشاره‌ای است به این‌که برادران و اطرافیان حضرت یوسف (علیه‌السلام) گمان کردند که او کشته شده است، درحالی‌که زنده بود و آن‌ها از او بی‌خبر بودند.

[۲] اعتراض امام صادق (علیه‌السلام) به کسانی است که امکان غایب شدن حضرت مهدی (عجل‌الله‌فرجه) را انکار می‌کنند، درحالی‌که این موضوع سابقه داشته است.

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

وجوه شباهتی که امام صادق (علیه‌السلام) به آن‌ها اشاره فرموده‌اند، عبارت‌اند از:

- این‌که حضرت یوسف (علیه‌السلام) زنده بود و مدتی از میان قوم خود غایب بود.

- این‌که خداوند خواسته بود - بنا بر مصالحی - حضرت یوسف ناشناخته بماند.

- این‌که اقوام حضرت یوسف که او را از پیش می‌شناختند، پس از این‌که ایشان را دیدند، به‌خواست خداوند او را نشناختند.

- این‌که غیبت حضرت یوسف چنان بود که ایشان در میان مردم بود و حتی با اقوام خود مراوداتی داشت؛ نه‌این‌که به آسمان‌ها عروج کند یا در جزیره‌ای غیرمسکونی ساکن شود و ارتباطش با دیگران کاملاً قطع شود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۰۲ ، ۱۳:۵۷
ابوالفضل رهبر

 

غیبت کبری، در نیمه‌ی شعبان سال ۳۲۹ق، و با وفات علی بن محمد سَمُری؛ چهارمین و آخرین نائب خاص امام زمان (عجل‌الله‌فرجه‌الشریف) آغاز شده است.

مرحوم شیخ صدوق (۳۰۵-۳۸۱ق) نقل کرده است که شش روز پیش از وفات سَمُری، توقیعی (دست‌نوشته‌ای از جانب امام زمان) به او تحویل می‌شود که طبعاً محتوایی غم‌انگیز و دردناک برای او و شیعیان داشته و دارد.

در این توقیع شریف که آخرین حدیث از اهل‌بیت (علیهم‌السلام) محسوب می‌شود، حضرت، زمان دقیق مرگ سَمُری و آغاز دوران طولانی یتیمی شیعیان را اعلام می‌فرمایند…

 

 

حدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ اَلْحَسَنُ بْنُ أَحْمَدَ اَلْمُکَتِّبُ قَالَ: کُنْتُ بِمَدِینَةِ اَلسَّلاَمِ فِی اَلسَّنَةِ اَلَّتِی تُوُفِّیَ فِیهَا اَلشَّیْخُ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلسَّمُرِیُّ قَدَّسَ اَللَّهُ رُوحَهُ فَحَضَرْتُهُ قَبْلَ وَفَاتِهِ بِأَیَّامٍ فَأَخْرَجَ إِلَى اَلنَّاسِ تَوْقِیعاً نُسْخَتُهُ: «بسم الله الرحمن الرحیم. یَا عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ اَلسَّمُرِیَّ أَعْظَمَ اَللَّهُ أَجْرَ إِخْوَانِکَ فِیکَ فَإِنَّکَ مَیِّتٌ مَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ سِتَّةِ أَیَّامٍ فَاجْمَعْ أَمْرَکَ وَ لاَ تُوصِ إِلَى أَحَدٍ یَقُومُ مَقَامَکَ بَعْدَ وَفَاتِکَ فَقَدْ وَقَعَتِ اَلْغَیْبَةُ اَلثَّانِیَةُ فَلاَ ظُهُورَ إِلاَّ بَعْدَ إِذْنِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَلِکَ بَعْدَ طُولِ اَلْأَمَدِ وَ قَسْوَةِ اَلْقُلُوبِ وَ اِمْتِلاَءِ اَلْأَرْضِ جَوْراً وَ سَیَأْتِی شِیعَتِی مَنْ یَدَّعِی اَلْمُشَاهَدَةَ أَلاَ فَمَنِ اِدَّعَى اَلْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ اَلسُّفْیَانِیِّ وَ اَلصَّیْحَةِ فَهُوَ کَاذِبٌ مُفْتَرٍ وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ اَلْعَلِیِّ اَلْعَظِیمِ.» قَالَ فَنَسَخْنَا هَذَا اَلتَّوْقِیعَ وَ خَرَجْنَا مِنْ عِنْدِهِ فَلَمَّا کَانَ اَلْیَوْمُ اَلسَّادِسُ عُدْنَا إِلَیْهِ وَ هُوَ یَجُودُ بِنَفْسِهِ فَقِیلَ لَهُ مَنْ وَصِیُّکَ مِنْ بَعْدِکَ فَقَالَ لِلَّهِ أَمْرٌ هُوَ بَالِغُهُ وَ مَضَى رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُ فَهَذَا آخِرُ کَلاَمٍ سُمِعَ مِنْهُ.

 کمال‌الدین‌وتمام‌النعمة، ج۲، ص۵۱۶

 

از حسن بن احمد مُکتِّب نقل شده است:

من در همان سالی که «شیخ علی بن محمد سمری» (قدّس‌الله‌روحه) از دنیا رفت، در مدینة السلام (بغداد) بودم و چند روز پیش از وفاتش نزد او رفتم.

او توقیعی (دسته‌نوشته‌ای به‌خط امام زمان) برای مردم منتشر کرد که نسخه‌ی آن (دقیقاً) این بود:

 

«بسم الله الرحمن الرحیم

ای علی بن محمد سمری! خداوند اجر برادرانت را در (عزای) تو عظیم دارد؛ تو در شش روز آینده خواهی مرد!

کارهایت را جمع‌وجور کن و برای پس از مرگت، به هیچ‌کس به‌عنوان قائم‌مقامِ خودت (نائب خاصِ بعدی) وصیت نکن.

پس غیبت دوم اتفاق افتاده است و بعد از آن ظهوری نخواهد بود، مگر بعد از اذن خداوند (عزّوجلّ).

این ظهور، بعد از آن خواهد بود که مدتی طولانی سپری شود، دل‌ها دچار قساوت شوند و زمین لبریز از ستم گردد.

از میان شیعیانم کسانی خواهند آمد که ادعای مشاهده[۱] خواهند کرد. آگاه باشید که هرکس پیش از خروج سفیانی و (شنیده شدنِ) صیحه(ی آسمانی)، ادعای مشاهده کند، چنین‌کسی دروغ می‌گوید و افترا می‌زند.

و لا حول و لا قوة إلا بالله العلی العظیم.»

 

حسن بن احمد گوید:

ما[۲] از این توقیع نسخه‌برداری کردیم و از نزد علی بن محمد سمری رفتیم. روز ششم نزد او بازگشتیم. او در حال احتضار بود.

به علی بن محمد سمری گفته شد: بعد از تو وصیِ تو کیست؟

او گفت: خداوند امری دارد که خودش آن را خواهد رسانید. (این جمله را گفت) و از دنیا رفت. خداوند از او راضی باشد.

این آخرین سخنی بود که از او شنیده شد.

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] مقصود از «ادعای مشاهده»، به‌قرینه‌ی جملات قبل و بعد، این است که شخصی مدعی شود که من امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) را می‌بینم، با او ارتباط دارم، نائب او هستم و از جانب او برای شیعیان حامل پیغام هستم.

[۲] مقصود از «ما»، چند نفر از علما و اصحاب نزدیکی هستند که با آخرین نائب خاص در ارتباط بوده‌اند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۰۲ ، ۰۸:۲۶
ابوالفضل رهبر

 

پیش‌تر ذکر شد که: «حجت» در لغت به معنای برهان و دلیل واضحی است که شخص هنگام اختلاف با دیگری، اقامه می‌کند و با آن بر طرف مقابل پیروز می‌شود. به این معنا که در روز قیامت، اگر کسانی در مقابل خداوند (عزّوجلّ) مدعی شوند علت گم‌راهی ما، این بوده که راه‌نمایی نبوده تا راه را به ما نشان دهد و حقیقت را به ما ابلاغ کند و به‌همین‌خاطر ما معذور هستیم و در این صحنه‌ی داوری محکوم نیستیم، خداوند به وجود حجت‌های خود بر روی زمین استدلال خواهد کرد که: آنان در میان شما بودند و آنان راه ارتباط میان من با شما بودند، اما شما نزد آنان نرفتید و حقیقت را اخذ نکردید و از آنان پیروی نکردید و به‌همین‌خاطر گم‌راه شده‌اید.

در روایات، ذکر شده است که رسول خدا و خاندانشان (صلوات‌الله‌علیهم) حجت‌های خداوند بر روی زمین هستند و زمین هرگز خالی از «حجت» نخواهد بود.

در روایات ذیل به این مطلب و این‌که وظیفه و کارکرد حجت‌های الهی میان مخلوقات چیست، اشاره شده است…

 

 

 

…عَنْ حَمْزَةَ بْنِ اَلطَّیَّارِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «لَوْ بَقِیَ اِثْنَانِ لَکَانَ أَحَدُهُمَا اَلْحُجَّةَ عَلَى صَاحِبِهِ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۷۹

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«اگر (بر روی زمین) فقط دو نفر باقی باشند، یکی از آنان حجت بر دیگری خواهد بود.»

 

 

 

…عَنْ کَرَّامٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «لَوْ کَانَ اَلنَّاسُ رَجُلَیْنِ لَکَانَ أَحَدُهُمَا اَلْإِمَامَ.» وَ قَالَ: «إِنَّ آخِرَ مَنْ یَمُوتُ اَلْإِمَامُ لِئَلاَّ یَحْتَجَّ أَحَدٌ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّهُ تَرَکَهُ بِغَیْرِ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَیْهِ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۸۰

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«اگر مردم، دو نفر باشند، یکی از آن‌دو امام خواهد بود.»

ایشان همچنین فرمودند:

«به‌راستی آخرین نفری که می‌میرد، امام خواهد بود؛ برای این‌که هیچ‌کس به خداوند (عزّوجلّ) احتجاج نکند که او را بدون این‌که حجتی برایش قرار داده باشد، رها کرده است.»

 

 

 

…عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سُلَیْمَانَ اَلْعَامِرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «مَا زَالَتِ اَلْأَرْضُ إِلاَّ وَ لِلَّهِ فِیهَا اَلْحُجَّةُ یُعَرِّفُ اَلْحَلاَلَ وَ اَلْحَرَامَ وَ یَدْعُو اَلنَّاسَ إِلَى سَبِیلِ اَللَّهِ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۷۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«زمین باقی نخواهد بود، مگر این‌که در آن حجتی خواهد بود که حلال و حرام را معرفی کند و مردم را به راه خداوند دعوت نماید.»

 

 

 

…عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ: «وَ اَللَّهِ مَا تَرَکَ اَللَّهُ أَرْضاً مُنْذُ قَبَضَ آدَمَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ إِلاَّ وَ فِیهَا إِمَامٌ یُهْتَدَى بِهِ إِلَى اَللَّهِ وَ هُوَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ لاَ تَبْقَى اَلْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى عِبَادِهِ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۷۸

 

از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به خدا قسم، خداوند از زمانی که جان حضرت آدم (علیه‌السلام) را گرفت، زمین را رها نکرده است، مگر این‌که در آن امامی هست که به‌واسطه او (مردم) به‌سوی خدا هدایت می‌شوند. او حجت خداوند بر بندگانش است. زمین بدون امامی که خدا بر بندگانش است، باقی نخواهد ماند.»

 

 

 

…عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ: «إِنَّ اَلْأَرْضَ لاَ تَخْلُو إِلاَّ وَ فِیهَا إِمَامٌ کَیْمَا إِنْ زَادَ اَلْمُؤْمِنُونَ شَیْئاً رَدَّهُمْ وَ إِنْ نَقَصُوا شَیْئاً أَتَمَّهُ لَهُمْ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۷۸

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«به‌راستی که زمین خالی نخواهد بود، مگر این‌که در آن امامی خواهد بود که اگر مؤمنان چیزی [به دین خدا] افزودند، آن را رد کند و اگر چیزی [از دین خدا] کاستند، آن را برایشان کامل کند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۰۲ ، ۱۵:۰۱
ابوالفضل رهبر

 

بعضی از تندروهای اهل‌سنت، تمسک و توسل به اهل‌بیت (علیهم‌السلام) را مطلقاً جایز نمی‌دانند و متمسّکان و متوسّلان به ایشان را مشرک می‌پندارند.

از آنان که بنیان‌های اعتقادی و روش‌های اندیشه‌ورزی‌شان غلط است، توقعی نیست؛ اما برخی از شیعیان مدعی روشن‌فکری نیز کم‌لطفی می‌کنند و محبان اهل‌بیت (علیهم‌السلام) را شماتت می‌کنند که در مقابل دکان خداوند (عزّوجلّ) بساط پهن کرده‌اند و دکان خدا را خلوت کرده‌اند!

ملاحظه احادیث زیر در پاسخ به آنان خالی از لطف نیست...

 

 

 

…عَنِ اَلْجَعْفَرِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ:

«اَلْأَئِمَّةُ خُلَفَاءُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی أَرْضِهِ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۹۳

 

از امام رضا (علیه‌السلام) نقل شده است:

«امامان، جانشینان خداوند (عزّوجلّ) در زمین هستند.»

 

 

 

…عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ:

«اَلْأَوْصِیَاءُ هُمْ أَبْوَابُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اَلَّتِی یُؤْتَى مِنْهَا وَ لَوْلاَهُمْ مَا عُرِفَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بِهِمُ اِحْتَجَّ اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ.»

 الکافی، ج۱، ص۱۹۳

 

از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است:

«اوصیاء[۱]، همانا درب‌های خداوند (عزّوجلّ) هستند که از طریق آن‌ها وارد می‌شوند

و اگر آنان نبودند، خداوند (عزّوجلّ) شناخته نمی‌شد

و خداوند (تبارک‌وتعالی) به‌وسیله‌ی آنان، بر مخلوقاتش احتجاج[۲] می‌کند.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] «اوصیاء» جانشینان پیامبران هستند. از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است: «لِکُلِّ نَبِیٍّ وَصِیٌّ وَ وَارِثٌ وَ إِنَّ عَلِیّاً وَصِیِّی وَ وَارِثِی.»؛ «هر پیامبری وصی و وارثی دارد. به‌راستی که وصی و وارث من علی (علیه‌السلام) است.» [المناقب، ج۲، ص۱۸۸]

[۲] «احتجاج» یعنی تمسک جستن به «حجت». «حجت» نیز در لغت به معنای برهان و دلیل واضحی است که شخص هنگام اختلاف با دیگری، اقامه می‌کند و با آن بر طرف مقابل پیروز می‌شود. عبارت مذکور در حدیث، به این معناست که اگر در روز قیامت، کسانی در مقابل خداوند (عزّوجلّ) مدعی شوند که: «علت گم‌راهی ما، این بوده که راه‌نمایی نبوده تا راه را به ما نشان دهد و حقیقت را به ما ابلاغ کند و به‌همین‌خاطر ما معذور هستیم و در این صحنه‌ی داوری محکوم نیستیم»، در این‌صورت، خداوند به وجود اهل‌بیت (علیهم‌السلام) استدلال خواهد فرمود که: «آنان در میان شما بودند و آنان راه ارتباط میان من با شما بودند، اما شما نزد آنان نرفتید و حقیقت را اخذ نکردید و از آنان پیروی نکردید و به‌همین‌خاطر گم‌راه شده‌اید.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۰۲ ، ۰۷:۳۵
ابوالفضل رهبر

 

در احادیثی که پیش‌تر در مطلب (۱) و (۲) ذکر شده بود، به این نکته تأکید شده بود که انسان، هنگام انتخاب همسر، باید از این‌جهت که ویژگی‌های همسرش به فرزندش منتقل خواهد شد، به ویژگی‌های فرد موردنظرش دقت داشته باشد.

در این مطلب نیز دو حدیث دیگر در این رابطه ذکر می‌شود…

 

 

 

…عَنِ اَلسَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ:

«أَنْکِحُوا اَلْأَکْفَاءَ وَ اِنْکِحُوا فِیهِمْ وَ اِخْتَارُوا لِنُطَفِکُمْ.»

 الکافی، ج۵، ص۳۳۲

 

از امام صادق، از رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) نقل شده است:

«با [زنان/مردانِ] هم‌کفوِ[۱] خود ازدواج کنید،

در [خانواده‌های] هم‌کفوتان ازدواج کنید

و برای [پرورش مناسبِ] نطفه‌هایتان [همسر مناسب] انتخاب کنید.»

 

 

 

…عَنْ یَحْیَى بْنِ عِمْرَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«اَلشَّجَاعَةُ فِی أَهْلِ خُرَاسَانَ وَ اَلْبَاهُ فِی أَهْلِ بَرْبَرَ وَ اَلسَّخَاءُ وَ اَلْحَسَدُ فِی اَلْعَرَبِ فَتَخَیَّرُوا لِنُطَفِکُمْ.»

 من‌لایحضره‌الفقیه، ج۳، ص۴۷۲

 

از امام صادق (علیه‌السلام)‌ نقل شده است:

«شجاعت، در میان اهل خراسان است،

توان جنسی، در میان اهل بربر[۲] است

و سخاوت و حسادت، در میان اعراب است

پس [برای پرورش مناسبِ] نطفه‌هایتان [همسر مناسب] انتخاب کنید.»[۳]

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] هر کسی، با هر سطحی از تدین و هر طرز فکری، تیپ خاصی را می‌پسندد. معنای «کفویت» همین است.

[۲] «بربر» به قبایلی از شمال آفریقا اطلاق می‌شده که در مناطق وسیعی از کرانه‌های اقیانوس اطلس تا صحرای آفریقا پراکنده بوده‌اند.

[۳] این ویژگی‌ها، ویژگی‌های عمومی این اقوام است، نه ویژگی‌های قطعیِ تمام افراد آن قوم. غرض این است که هرکس باید به تناسب ویژگی‌های روحی و جسمی خود و با توجه ویژگی‌هایی که برای فرزندش می‌پسندد، همسر انتخاب کند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۰۲ ، ۰۸:۲۵
ابوالفضل رهبر

 

یکی از ابزارهای تربیتیِ مربیان و والدین، تقلید و الگوپذیریِ فرزندان است.

رسول خدا که سرپرستی علی‌بن‌ابی‌طالب (صلوات‌الله‌علیهم) را از کودکی پذیرفته بودند، به بهترین شکل از این ابزار تربیتی بهره می‌جستند.

 

 

 

از امیرالمؤمنین نقل شده است که درباره چگونگی تربیتشان توسط رسول خدا (صلوات‌الله‌علیهما) چنین فرموده‌اند:

«لَقَدْ کُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ‏ الْفَصِیلِ أَثَرَ أُمِّهِ یَرْفَعُ لِی فِی کُلِّ یَوْمٍ مِنْ أَخْلَاقِهِ عَلَماً وَ یَأْمُرُنِی بِالاقْتِدَاءِ بِه‏.»

 نهج البلاغة، ص۳۰۰

«به‌راستی که من مانند بچه‌شتری که دنبال مادرش می‌رود، از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) پیروی می‌کردم.

ایشان در هر روزی (یکی) از خُلق و خوهایشان را برای من شاخص می‌نمودند و به من دستور می‌دادند که به ایشان اقتدا نمایم.»

 

 

 

پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ

خداوند این ویژگی (تقلید و الگوپذیری) را در انسان قرار داده است تا زندگی و نگاه به زندگی را کم‌کم از کسانی که آن‌ها را بزرگ می‌پندارد، بیاموزد.

لازم است والدین و مربیان گرامی توجه داشته باشند که کودکان، آن‌ها را بزرگ می‌پندارند، رفتارشان را به‌دقت تحت نظر دارند و از آنان الگو می‌گیرند.

بنابراین باید از این ابزار تربیتی به‌درستی بهره گیرند، الگوی مناسبی برای متربیان خود باشند و با بی‌توجهی‌ها و ندانم‌کاری‌هایشان، این فرصت را به تهدید تبدیل ننمایند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۰۲ ، ۱۲:۵۶
ابوالفضل رهبر

 

…عَنْ أَبِی هَارُونَ اَلْمَکْفُوفِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:

«یَا أَبَا هَارُونَ إِنَّا نَأْمُرُ صِبْیَانَنَا بِتَسْبِیحِ‏ فَاطِمَةَ ع کَمَا نَأْمُرُهُمْ بِالصَّلَاةِ فَالْزَمْهُ فَإِنَّهُ لَمْ یَلْزَمْهُ عَبْدٌ فَشَقِیَ.»

 الکافی، ج۳، ص۳۴۳

 

نقل شده است که امام صادق (علیه‌السلام) به ابوهارون مکفوف فرمودند:

«ای ابوهارون! ما (اهل‌بیت) همان‌طور که کودکانمان را به نماز امر می‌کنیم، آن‌ها را به تسبیحات فاطمه (سلام‌الله‌علیها) نیز امر می‌کنیم.[*]

به این ذکر مداومت داشته باش؛ زیرا بنده‌ای نیست که به آن مداومت داشته باشد و بدبخت شود.»

 

 

 

پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ

[*] مقصود، همان تسبیحات معروفِ حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) است که بعد از نمازهای یومیه خوانده می‌شود؛

۳۴ مرتبه «الله اکبر»، ۳۳ مرتبه «الحمد لله» و ۳۳ مرتبه «سبحان الله».

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۰۲ ، ۱۹:۲۷
ابوالفضل رهبر