...عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:
«جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ ص فَشَکَا إِلَیْهِ أَذًى مِنْ جَارِهِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص: «اصْبِرْ» ثُمَّ أَتَاهُ ثَانِیَةً فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ ص: «اصْبِرْ» ثُمَّ عَادَ إِلَیْهِ فَشَکَاهُ ثَالِثَةً. فَقَالَ النَّبِیُّ ص لِلرَّجُلِ الَّذِی شَکَا: «إِذَا کَانَ عِنْدَ رَوَاحِ النَّاسِ إِلَى الْجُمُعَةِ فَأَخْرِجْ مَتَاعَکَ إِلَى الطَّرِیقِ حَتَّى یَرَاهُ مَنْ یَرُوحُ إِلَى الْجُمُعَةِ فَإِذَا سَأَلُوکَ فَأَخْبِرْهُمْ.»» قَالَ: «فَفَعَلَ فَأَتَاهُ جَارُهُ الْمُؤْذِی لَهُ فَقَالَ لَهُ: رُدَّ مَتَاعَکَ فَلَکَ اللَّهُ عَلَیَّ أَنْ لَا أَعُودَ.»
الکافی، ج۲، ص۶۶۸
از امام باقر (علیهالسلام) نقل شده است:
«مردی نزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) آمد و بهخاطر آزاری که از همسایهاش به او میرسید، شکایت کرد.
رسول خدا به او فرمودند: «صبر کن!»
بعد، برای بار دوم نزد ایشان آمد.
پیامبر به او فرمودند: «صبر کن!»
بعد، برای سومین بار نزد ایشان برگشت و از همسایهاش شکایت کرد.
پس پیامبر به مردی که شکایت کرده بود، فرمودند: «وقتی بامداد مردم برای به نماز جمعه میرفتند، اثاثیهات را در مسیرِ (مردم به نماز جمعه) بیاور تا هرکس به نماز جمعه میرود آن را ببیند. وقتی از تو سؤال کردند (که چرا چنین کردهای)، آنها را (از آزارهای همسایهات) آگاه کن.»
آن مرد این کار را کرد. پس همسایهی آزارگرش نزد او آمد و به او گفت: اثاثت را [جمع کن و به خانهات] بازگردان که برایت با خداوند عهد میکنم که [به وضعیت سابق] برنگردم.»