«شرطةالخمیس»، گروهی انتظامی شامل نیروهای وفادار و فداییِ امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بودهاند که با ایشان بیعت بسته بودند که خالصانه و تا پای جان، برای انجام فرامین ایشان مجاهده کنند؛ در جنگ پیشقراول سپاه بودند و در غیر جنگ، حافظ نظم و امنیت شهر و مجری احکام قضایی.
بر اساس روایات موجود، این گروه علاوه بر توانمندیهای نظامی و اجرایی، جایگاه معنوی خاصی نیز داشتهاند و افرادی مثل سلمان فارسی، مقداد بن عَمرو، ابوذر غفاری، عمار بن یاسر، سُلیم بن قیس، اصبغ بن نباتة و جابر بن عبدالله انصاری، از سرانشان بودهاند.
به چند نمونه از روایات پیرامون این گروه توجه بفرمایید…
از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نقل شده است که در روز جنگ جمل، خطاب به عبدالله بن یحیی حضرمی فرمودند:
«أبشر یا ابن یحیى! فإنک و أباک من شرطة الخمیس حقاً، لقد أخبرنی رسول الله باسمک و اسم أبیک فی شرطة الخمیس، و الله سمّاکم فی السماء شرطة الخمیس على لسان نبیه.»
رجالالبرقی، ص۳
«بشارت باد بر تو، ای پسر یحیی! چراکه تو و پدرت بهحق از شرطةالخمیس هستید. بهراستی که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) از نام تو و پدرت به من خبر داده است که در میان شرطةالخمیس هستند و خداوند شما را در آسمان، از زبان پیامبرش «شرطة الخمیس» نام نهاده است.»
مردی از اصبغ بن نُباته سؤال کرد که چهطور شما شرطةالخمیس نام گرفتید؟ اصبغ پاسخ داد:
إنَّا ضَمِنَّا لَهُ اَلذَّبْحَ وَ ضَمِنَ لَنَا اَلْفَتْحَ، یَعْنِی أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ.
رجالالکشی، ج۱، ص۱۰۳
ما به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) ضمانت دادیم که سرمان را (برای انجام دستورات ایشان) بدهیم. ایشان هم پیروزی (سعادتِ) را برای ما تضمین فرمودند.
همچنین (گویا پس از شهادت امیرالمؤمنین علیهالسلام) از اصبغ بن نُباته سؤال شد که جایگاه ایشان نزد شما چهگونه بود. اصبغ در پاسخ میگوید:
ما أَدْرِی مَا تَقُولُ إِلَّا أَنَّ سُیُوفَنَا کَانَتْ عَلَى عَوَاتِقِنَا فَمَنْ أَوْمَى إِلَیْهِ ضَرَبْنَاهُ بِهَا، وَ کَانَ یَقُولُ لَنَا: «تَشَرَّطُوا فَوَ اللَّهِ مَا اشْتِرَاطُکُمْ لِذَهَبٍ وَ لَا لِفِضَّةٍ وَ مَا اشْتِرَاطُکُمْ إِلَّا لِلْمَوْتِ، إِنَّ قَوْماً مِنْ قَبْلِکُمْ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ تَشَارَطُوا بَیْنَهُمْ فَمَا مَاتَ أَحَدٌ مِنْهُمْ حَتَّى کَانَ نَبِیَّ قَوْمِهِ أَوْ نَبِیَّ قَرْیَتِهِ أَوْ نَبِیَّ نَفْسِهِ، وَ إِنَّکُمْ لَبِمَنْزِلَتِهِمْ غَیْرَ أَنَّکُمْ لَسْتُمْ بِأَنْبِیَاءَ.»
رجالالکشی، ج۱، ص۵
نمیدانم چه میگویی! فقط این را میدانم که شمشیرهایمان روی دوشِمان (آماده) بود و به محض اینکه ایشان به کسی اشاره میکردند، او را با شمشیر میزدیم.
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) همواره به ما میفرمودند:
«پیمان ببندید! که به خدا قسم، پیمان شما برای (رسیدن به) طلا و نقره (دینار و درهم) نیست؛ پیمان شما فقط برای (رسیدن به) «مرگ» است!
بهراستی که گروهی از پیشینیان شما از بنیاسرائیل، با یکدیگر برای مرگ پیمان بستند. پس هیچیک از آنها از دنیا نرفت مگراینکه پیامبرِ قوم خود یا پیامبرِ قبیلهی خود یا پیامبرِ خودش بود.
شما نیز مانند آنها خواهید بود، با این تفاوت که شما پیامبر نخواهید بود.»