دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

در دست عهد دولت او دستوار باد...

دستوار

اللهم‌صل‌علی‌محمد‌ و آل‌محمد و عجل‌فرجهم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۸ فروردين ۰۳، ۰۱:۰۶ - M
    👍

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بخشندگی» ثبت شده است

 

…عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ قَالَ: کَانَ اَلنَّجَاشِیُّ وَ هُوَ رَجُلٌ مِنَ اَلدَّهَاقِینِ عَامِلاً عَلَى اَلْأَهْوَازِ وَ فَارِسَ فَقَالَ بَعْضُ أَهْلِ عَمَلِهِ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: إِنَّ فِی دِیوَانِ اَلنَّجَاشِیِّ عَلَیَّ خَرَاجاً وَ هُوَ مُؤْمِنٌ یَدِینُ بِطَاعَتِکَ فَإِنْ رَأَیْتَ أَنْ تَکْتُبَ لِی إِلَیْهِ کِتَاباً قَالَ: فَکَتَبَ إِلَیْهِ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: «بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ سُرَّ أَخَاکَ یَسُرَّکَ اَللَّهُ.» قَالَ: فَلَمَّا وَرَدَ اَلْکِتَابُ عَلَیْهِ دَخَلَ عَلَیْهِ وَ هُوَ فِی مَجْلِسِهِ فَلَمَّا خَلاَ نَاوَلَهُ اَلْکِتَابَ وَ قَالَ: هَذَا کِتَابُ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَبَّلَهُ وَ وَضَعَهُ عَلَى عَیْنَیْهِ وَ قَالَ لَهُ: مَا حَاجَتُکَ؟ قَالَ: خَرَاجٌ عَلَیَّ فِی دِیوَانِکَ. فَقَالَ لَهُ: وَ کَمْ هُوَ؟ قَالَ: عَشَرَةُ آلاَفِ دِرْهَمٍ. فَدَعَا کَاتِبَهُ وَ أَمَرَهُ بِأَدَائِهَا عَنْهُ ثُمَّ أَخْرَجَهُ مِنْهَا وَ أَمَرَ أَنْ یُثْبِتَهَا لَهُ لِقَابِلٍ. ثُمَّ قَالَ لَهُ: سَرَرْتُکَ؟ فَقَالَ: نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاکَ. ثُمَّ أَمَرَ لَهُ بِمَرْکَبٍ وَ جَارِیَةٍ وَ غُلاَمٍ وَ أَمَرَ لَهُ بِتَخْتِ ثِیَابٍ فِی کُلِّ ذَلِکَ یَقُولُ لَهُ: هَلْ سَرَرْتُکَ؟ فَیَقُولُ: نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاکَ. فَکُلَّمَا قَالَ: نَعَمْ زَادَهُ حَتَّى فَرَغَ. ثُمَّ قَالَ لَهُ: اِحْمِلْ فُرُشَ هَذَا اَلْبَیْتِ اَلَّذِی کُنْتُ جَالِساً فِیهِ حِینَ دَفَعْتَ إِلَیَّ کِتَابَ مَوْلاَیَ اَلَّذِی نَاوَلْتَنِی فِیهِ وَ اِرْفَعْ إِلَیَّ حَوَائِجَکَ. قَالَ: فَفَعَلَ وَ خَرَجَ اَلرَّجُلُ فَصَارَ إِلَى أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ بَعْدَ ذَلِکَ فَحَدَّثَهُ اَلرَّجُلُ بِالْحَدِیثِ عَلَى جِهَتِهِ فَجَعَلَ یُسَرُّ بِمَا فَعَلَ فَقَالَ اَلرَّجُلُ: یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ کَأَنَّهُ قَدْ سَرَّکَ مَا فَعَلَ بِی. فَقَالَ: «إِی وَ اَللَّهِ لَقَدْ سَرَّ اَللَّهَ وَ رَسُولَهُ.»

 الکافی ج ۲، ص ۱۹۰

 

از محمد بن جمهور نقل شده است:

نجاشی، مردی بود از خوانین و تجارِ (ایرانی)، که کاردارِ (حکومت بنی‌عباس) در منطقه اهواز و فارس شده بود. یکی از رعایای تحت ولایتِ او (نزد امام صادق علیه‌السلام آمد و) به ایشان عرض کرد:

در دفاتر حساب‌وکتاب نجاشی، خراج (مالیات سنگین)ی برای من نوشته شده است. او مؤمن است و به اطاعت از شما اعتقاد دارد. اگر صلاح می‌دانید، برای من خطاب به او (سفارش)نامه‌ای بنویسید [تا تخفیفی دهد.]

امام صادق (علیه‌السلام) خطاب به نجاشی نوشتند:

«بسم الله الرحمن الرحیم. برادرت را خوشحال کن تا خدا تو را خوشحال کند.»

وقتی نامه‌ی امام به دستش رسید، آن را نزد نجاشی برد. نجاشی در جلسه‌ای بود. وقتی دورش خلوت شد، نامه را به او داد و گفت: این نامه‌ی امام صادق (علیه‌السلام) است.

نجاشی نامه را بوسید و بر چشمانش گذاشت و به او گفت: حاجتت چیست؟

مرد گفت: در دفترِ تو خراجی به‌عهده من است.

نجاشی گفت: این خراج چه‌قدر است؟

گفت: ده‌هزار درهم.

نجاشی کاتب (دفتردارِ) خود را فراخواند و به او دستور داد بدهیِ او را از حساب خودش پرداخت کند. بعد، آن را از دفتر پاک کند. و دستور داد این کار را برای سال آینده هم انجام دهد. بعد، به آن مرد گفت: تو را خوشحال کردم؟

آن مرد گفت: بله، فدایت شوم!

بعد، دستور داد مرکَب و کنیز و غلامی به او داده شود و دستور داد یک کمد لباس به او داده شود. و هر بار که چیزی می‌داد، به او می‌گفت: آیا تو را خوشحال کردم؟

او نیز می‌گفت: بله، فدایت شوم!

هر بار هم که می‌گفت: «بله»، نجاشی چیز دیگری به او می‌بخشید (و همین‌طور ادامه داد…) تا این‌که از بخشش به او فارغ شد.

بعد به او گفت: فرش این اتاق را که وقتی نامه مولایم را به من دادی، روی آن نشسته بودم را نیز با خود ببر و (از این پس) حوائجت را به خودم بگو!

آن مرد فرش را برداشت و از نزد نجاشی رفت و بعدها خدمت امام صادق (علیه‌السلام) رسید و آن‌چه رخ داده بود را برای ایشان تعریف کرد. وقتی امام ماجرا را شنید، از کاری که نجاشی کرده بود، خوشحال شد.

مرد عرض کرد:

ای فرزند رسول خدا! گویا نجاشی با کاری که برای من کرده، شما را خوشحال کرده است.

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«بله، به خدا قسم. به‌راستی که او خدا و رسولش را نیز خوشحال کرده است.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۰۴ ، ۰۰:۴۶
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ النَّوْفَلِیِّ رَفَعَهُ إِلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ص قَالَ:

«مَرَّ رَسُولُ اللَّهِ ص بِرَاعِی إِبِلٍ فَبَعَثَ یَسْتَسْقِیهِ فَقَالَ: أَمَّا مَا فِی ضُرُوعِهَا فَصَبُوحُ الْحَیِ وَ أَمَّا مَا فِی آنِیَتِنَا فَغَبُوقُهُمْ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «اللَّهُمَّ أَکْثِرْ مَالَهُ وَ وُلْدَهُ» ثُمَّ مَرَّ بِرَاعِی غَنَمٍ فَبَعَثَ إِلَیْهِ یَسْتَسْقِیهِ فَحَلَبَ لَهُ مَا فِی ضُرُوعِهَا وَ أَکْفَأَ مَا فِی إِنَائِهِ فِی إِنَاءِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ بَعَثَ إِلَیْهِ بِشَاةٍ وَ قَالَ هَذَا مَا عِنْدَنَا وَ إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ نَزِیدَکَ زِدْنَاکَ قَالَ: فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «اللَّهُمَّ ارْزُقْهُ الْکَفَافَ» فَقَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ: یَا رَسُولَ اللَّهِ دَعَوْتَ لِلَّذِی رَدَّکَ بِدُعَاءٍ عَامَّتُنَا نُحِبُّهُ وَ دَعَوْتَ لِلَّذِی أَسْعَفَکَ بِحَاجَتِکَ بِدُعَاءٍ کُلُّنَا نَکْرَهُهُ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «إِنَّ مَا قَلَ وَ کَفَى خَیْرٌ مِمَّا کَثُرَ وَ أَلْهَى اللَّهُمَّ ارْزُقْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ الْکَفَافَ.»»

 الکافی، ج۲، ص۱۴۰

 

از امام سجاد (علیه‌السلام) نقل شده است:

«رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از کنار شترچرانی عبور می‌کردند. کسی را نزد او فرستادند تا (با شیر شترهایش) سیرآبشان کند.

چترچران گفت: شیری که در سینه شترهاست، نوشیدنیِ صبحگاهِ قبیله‌مان است و آن‌چه در ظرف‌هایمان است، نوشیدنیِ شامگاهشان است.
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: «اللَّهُمَّ أَکْثِرْ مَالَهُ وَ وُلْدَهُ»؛ «خداوندا! مال و فرزندانش را زیاد فرما!»

سپس از کنار گوسفندچرانی عبور کردند. کسی را نزد او فرستادند تا سیرآبشان کند.

گوسفندچران، شیری که در سینه گوسفندها بود را دوشید و شیری که در ظرف‌هایش بود را نیز در ظرف‌های رسول خدا ریخت و همه شیرها را به‌همراه گوسفندی، نزد رسول خدا فرستاد و عرض کرد: این‌ها آن‌چیزی بود که ما داشتیم. اگر دوست دارید که به آن بیافزاییم، این کار را می‌کنیم.
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: «اللَّهُمَّ ارْزُقْهُ الْکَفَافَ»؛ «خداوندا! به‌اندازه‌ای که برایش کافی باشد، روزی‌اش فرما!»

بعضی از یاران ایشان (تعجب کردند و) عرض کردند: ای رسول خدا! برای کسی که به درخواست شما جواب رد داد، دعایی کردید که همه ما آن را دوست داریم، اما برای کسی که درخواستتان را اجابت کرد، دعایی کردید که همه ما از آن بدمان می‌آید!

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: «آن‌چه کم باشد، اما به‌اندازه باشد، بهتر است از چیزی که زیاد باشد، اما انسان را (غافل گرداند و) به امور بیهوده سرگرم نماید. خداوندا! به محمد و آل‌محمد، به‌اندازه‌ای که برایشان کافی است، روزی فرما!»»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۷ ، ۲۱:۵۰
ابوالفضل رهبر

 

...عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ:

«الْمُرُوَّةُ مُرُوَّتَانِ مُرُوَّةُ الْحَضَرِ وَ مُرُوَّةُ السَّفَرِ فَأَمَّا مُرُوَّةُ الْحَضَرِ فَتِلَاوَةُ الْقُرْآنِ وَ حُضُورُ الْمَسَاجِدِ وَ صُحْبَةُ أَهْلِ الْخَیْرِ وَ النَّظَرُ فِی الْفِقْهِ وَ أَمَّا مُرُوَّةُ السَّفَرِ فَبَذْلُ الزَّادِ وَ الْمِزَاحُ فِی غَیْرِ مَا یُسْخِطُ اللَّهَ وَ قِلَّةُ الْخِلَافِ عَلَى مَنْ تَصْحَبُهُ وَ تَرْکُ الرِّوَایَةِ عَلَیْهِمْ إِذَا أَنْتَ فَارَقْتَهُم‏.»

 الأمالی (للمفید)، ص۴۴ ؛ تحف العقول، ص۳۷۴

 

امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«مردانگی، دو گونه است؛ مردانگی در حَضَر[1] و مردانگی در سفر.

مردانگی در حضر، عبارت است از:

- تلاوت قرآن،
- حضور در مساجد،
- هم‌نشینی با نیکوکاران،
- و تأمّل در فقه.[2]

و اما مردانگی در سفر:

- بخشیدن از ره‌توشه،[3]
- شوخی کردن در مورد چیزهایی که موجب نارضایتی خداوند نشود،
- کم مخالفت کردن با هم‌راهان،
- تعریف نکردن عیب‌هایشان برای دیگران، وقتی از آن‌ها جدا شدی.»

 

پاورقیــــــــــــــــــــــــــــ

[1] حضَر: حضور در وطن خویش

[2] فقه: فهم حاصل از تأمل و تفکر (در دین)

[3] یعنی خوراکی‌ها و وسایلی که برای سفر برده‌ایم را با هم‌سفرانمان شریک شویم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۶ ، ۲۰:۵۲
ابوالفضل رهبر