شدت وصفناپذیر عاطفه مادری!
…عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ:
«…فَلَمَّا جَاءَتْ سَارَةُ[*] فَأُخْبِرَتِ اَلْخَبَرَ قَامَتْ إِلَى اِبْنِهَا تَنْظُرُ فَإِذَا أَثَّرَ اَلسِّکِّینُ خُدُوشاً فِی حَلْقِهِ فَفَزِعَتْ وَ اِشْتَکَتْ وَ کَانَ بَدْءَ مَرَضِهَا اَلَّذِی هَلَکَتْ فِیهِ…»
الکافی، ج۴، ص۲۰۷
از ابوبصیر نقل شده است: از امام باقر (علیهالسلام) شنیدم که میفرمودند:
«زمانی که ساره (هاجر؛ مادر حضرت اسماعیل)[*] آمد و خبر (ماجرای ذبح فرزندش توسط حضرت ابراهیم علیهمالسلام) به او داده شد، بلند شد و سمت پسرش رفت و به او نگریست.
وقتی خراشی که بر اثر چاقو بر گلوی اسماعیل افتاده بود را دید، بهگریه فریاد برآورد و دچار دردی شد. این، آغاز بیماری او (مادر اسماعیل) بود که در آن از دنیا رفت.»
پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ
[*] در متن کافی (نسخه دار الکتب الاسلامیة)، «ساره» ذکر شده، اما گویا اشتباهی رخ داده؛ چراکه با استناد به احادیث متعدد، فرزندی که قربانی شد، (بهخلاف آنچه در تورات تحریفشده ذکر شده،) حضرت «اسماعیل ذبیحالله» بوده است و مادرش جناب «هاجر» (علیهماالسلام).
به قربان مادر